Forwarded from کامبیز نوروزی-حقوق و جامعه (Kambiz Norouzi)
🔴زندان جای فعالان مدنی و هنرمندان نیست.
🔸(در مورد حکم زندان شروین حاجیپور)
گفتگو با جماران ۱۴۰۳/۵/۱۳
ارزیابی شما از پرونده شروین حاجیپور چیست؟
پرونده شروین حاجیپور یکی از پروندههایی است که افکار عمومی و حقوقدانان نسبت به آن اقناع نشدهاند. دادگاه غیر علنی بوده؛ و اینکه یک خواننده به خاطر یک ترانه ساده بخواهد به این شکل محکومیت زندان بگیرد، از لحاظ حقوقی قابل قبول نیست. اساسا زندان جای این قبیل افراد نیست. کافی است ما نگاه کنیم که به خصوص در طول 15 سال اخیر چقدر رأی زندان برای هنرمندان و فعالان مدنی صادر شده و هیچ اثری هم از لحاظ میزان نارضایتی افراد جامعه نسبت به رفتارهایی که اتفاق میافتد، نداشته است. نشاندهنده این است که این دیدگاه کیفری بسیار ناکارآمد است و جز زندان کردن هیچ راه دیگری را برای بهبود رابطه بین مردم و دولت بلد نیست و زندان هم اثر مثبتی نگذاشته است.
در پرونده شروین حاجیپور هم، چه در رأی بدوی و چه در تجدیدنظر، جامعه و حقوقدانان قانع نمیشوند که دارد قانون و عدالت رعایت میشود. در چنین شرایطی یک تجدیدنظر کلی در سیاست کیفری باید اتفاق بیفتد که کار هنرمند و فعالان مدنی به زندانها نکشد و هر جمله و رفتار آنان را حمل بر جرم نکنند.
درخواستی که شروین حاجیپور از رئیس قوه قضائیه در زمینه ورود به این پرونده داشته چقدر از لحاظ حقوقی صحیح است؟
رئیس قوه قضائیه این اختیار را دارد که دستور رسیدگی مجدد به عنوان اعاده دادرسی بدهد. این موضوع در قوانین ما پیشبینی شده و من امیدوارم آقای محسنی اژهای که همواره تکیه داشتهاند بر اینکه از مجازات زندان کمتر استفاده و به قانون عمل شود، دستور رسیدگی مجدد به این پرونده بدهد.
آیا سابقه دارد که رئیس قوه قضائیه این طور به پروندههای جزئی ورود پیدا کند؟
حضور ذهن ندارم که چه پروندههایی بوده ولی فکر میکنم مواردی بوده است. ضمن اینکه این پرونده جزئی نیست. زندان، حتی یک روز آن هم دشوار است. متأسفانه آنقدر مجازات زندان در ایران زیاد شده که همه فکر میکنند مسأله سادهای است. زندان سختترین مجازات است. شما در نظر بگیرید که انسانهایی در قفس زندگی میکنند؛ زندان به این معنا است. اصلا نباید زندان را مجازات سادهای تلقی کرد. خصوصا برای انسانهای که فرهنگی، سیاسی و هنری هستند و اساسا زندگی آنها در یک الگوی دیگری میچرخد.
مجازات شروین حاجیپور اصلا جزئی نیست. سه سال و هشت ماه زندگی در چهاردیواری یک قفس است. شما تصور کنید؛ خیلی دشوار و طاقتفرسا است
https://www.tg-me.com/kambiznouroozi
🔸(در مورد حکم زندان شروین حاجیپور)
گفتگو با جماران ۱۴۰۳/۵/۱۳
ارزیابی شما از پرونده شروین حاجیپور چیست؟
پرونده شروین حاجیپور یکی از پروندههایی است که افکار عمومی و حقوقدانان نسبت به آن اقناع نشدهاند. دادگاه غیر علنی بوده؛ و اینکه یک خواننده به خاطر یک ترانه ساده بخواهد به این شکل محکومیت زندان بگیرد، از لحاظ حقوقی قابل قبول نیست. اساسا زندان جای این قبیل افراد نیست. کافی است ما نگاه کنیم که به خصوص در طول 15 سال اخیر چقدر رأی زندان برای هنرمندان و فعالان مدنی صادر شده و هیچ اثری هم از لحاظ میزان نارضایتی افراد جامعه نسبت به رفتارهایی که اتفاق میافتد، نداشته است. نشاندهنده این است که این دیدگاه کیفری بسیار ناکارآمد است و جز زندان کردن هیچ راه دیگری را برای بهبود رابطه بین مردم و دولت بلد نیست و زندان هم اثر مثبتی نگذاشته است.
در پرونده شروین حاجیپور هم، چه در رأی بدوی و چه در تجدیدنظر، جامعه و حقوقدانان قانع نمیشوند که دارد قانون و عدالت رعایت میشود. در چنین شرایطی یک تجدیدنظر کلی در سیاست کیفری باید اتفاق بیفتد که کار هنرمند و فعالان مدنی به زندانها نکشد و هر جمله و رفتار آنان را حمل بر جرم نکنند.
درخواستی که شروین حاجیپور از رئیس قوه قضائیه در زمینه ورود به این پرونده داشته چقدر از لحاظ حقوقی صحیح است؟
رئیس قوه قضائیه این اختیار را دارد که دستور رسیدگی مجدد به عنوان اعاده دادرسی بدهد. این موضوع در قوانین ما پیشبینی شده و من امیدوارم آقای محسنی اژهای که همواره تکیه داشتهاند بر اینکه از مجازات زندان کمتر استفاده و به قانون عمل شود، دستور رسیدگی مجدد به این پرونده بدهد.
آیا سابقه دارد که رئیس قوه قضائیه این طور به پروندههای جزئی ورود پیدا کند؟
حضور ذهن ندارم که چه پروندههایی بوده ولی فکر میکنم مواردی بوده است. ضمن اینکه این پرونده جزئی نیست. زندان، حتی یک روز آن هم دشوار است. متأسفانه آنقدر مجازات زندان در ایران زیاد شده که همه فکر میکنند مسأله سادهای است. زندان سختترین مجازات است. شما در نظر بگیرید که انسانهایی در قفس زندگی میکنند؛ زندان به این معنا است. اصلا نباید زندان را مجازات سادهای تلقی کرد. خصوصا برای انسانهای که فرهنگی، سیاسی و هنری هستند و اساسا زندگی آنها در یک الگوی دیگری میچرخد.
مجازات شروین حاجیپور اصلا جزئی نیست. سه سال و هشت ماه زندگی در چهاردیواری یک قفس است. شما تصور کنید؛ خیلی دشوار و طاقتفرسا است
https://www.tg-me.com/kambiznouroozi
Telegram
کامبیز نوروزی-حقوق و جامعه
تأملی در حقوق ، جامعه و فرهنگ | ارتباط با مدیر کانال @Knouroozi
Forwarded from 🌐 پایش آمریکا & UN 🌐
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📌۱۵ صادرکننده برتر آسیا
از سال ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۰، ایران در میان ۵ کشور اول آسیا به لحاظ میزان صادرات بوده است.
اما از سال ۲۰۰۲ تا به امروز، ایران جایگاهی در میان ۱۵ کشور برتر آسیا در حوزه صادرات ندارد.
از سال ۲۰۰۴، چین با کنار زدن ژاپن به بزرگترین صادرکننده آسیا بدل شده است.
🇺🇸 @US_REVIEW 📍پایش آمریکا 📍
📌۱۵ صادرکننده برتر آسیا
از سال ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۰، ایران در میان ۵ کشور اول آسیا به لحاظ میزان صادرات بوده است.
اما از سال ۲۰۰۲ تا به امروز، ایران جایگاهی در میان ۱۵ کشور برتر آسیا در حوزه صادرات ندارد.
از سال ۲۰۰۴، چین با کنار زدن ژاپن به بزرگترین صادرکننده آسیا بدل شده است.
🇺🇸 @US_REVIEW 📍پایش آمریکا 📍
Forwarded from 🌻🌾ایران تایمز🌽🌻
هیچکس فرصت خداحافظی با او را پیدا نکرد، همه فقط یک صحنه را دیدند؛ تنها دختر اردوگاه با مردان دیگر افغانستانی، سوار بر ماشین برای رد مرز راهی جاده شدند. دوستانش شروع به التماس و درخواست از مأموران کردند، اما بیفایده بوده و شاید تا فردا کبری تحویل حکومت طالبان داده شود. کبری غلامی، پژوهشگر اجتماعی اهل افغانستان و دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه الزهرا، در اقدامی غیرمنتظره، بعد از دریافت تذکر حجاب رد مرز شده است. ماجرایی که در روز گذشته توسط چند فعال اجتماعی در صفحات مجازی دست به دست شد. دختر جوانی که بهعنوان فعال اجتماعی، همایشهای متعددی را در زمینه حمایت از زنان و کودکان برگزار میکرده است و حالا خودش نیازمند کمک شده تا از رد مرز او جلوگیری شود.
دستمان به جایی بند نیست
با توجه به اینکه بسیاری از فعالان اجتماعی در حال پیگیری ماجرای کبری هستند، ولی تاکنون نتیجه مثبتی دریافت نکردهاند. بنابراین جمعی از فعالان اجتماعی با همراهی مؤسسه نوید زندگی کوشا، در نامهای در مورد کبری غلامی نوشتند: «مؤسسه نوید زندگی کوشا سازمانی است مستقل، غیردولتی، غیرانتفاعی و غیرسیاسی که بیش از دو دهه است در زمینه کاهش تا حذف کار کودک در مناطق آسیبدیده تهران، سیستانوبلوچستان (زاهدان، سراوان، زابل، کتیج) و استان اصفهان (کلمنجون) فعالیت میکند. بدین وسیله به اطلاع میرساند خانم کبری غلامی از زمان کودکی در مؤسسه کوشا در کلاسهای کمکدرسی شرکت داشته و سالها بعد بهعنوان مربی داوطلب در کتابخانه مؤسسه کوشا و همچنین آموزش سوادآموزی، خواندن و نوشتن به کودک کار، کودکان بازمانده از تحصیل و بدون شناسنامه و برنامهریزی برای اردوهای تفریحی و برگزاری جشنهای کودکانه همکاری لازم را داشته است. قابل ذکر است که نامبرده دانشجوی کارشناسی ارشد رشته علوم اجتماعی از دانشگاه الزهرا بوده و دارای مدارک شناسایی قانونی میباشد. خواهشمند است درخصوص رد مرز کردن خانم کبری غلامی در صورت امکان تجدیدنظر فرمایید».
@iran_times
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from کانال جدید الهه کولایی
واکاوی سیاستهای جمعیتی در ایران
نرخ صفر باروری!
✅زهرا اکبری در گفتوگو با شهلا کاظمیپور، جمعیتشناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران، سیاستهای جمعیتی در ایران را واکاوی کرده است.
چکیده مقاله:
🔹ایران در مرحله اول سالخوردگی جمعیت قرار دارد؛ موضوعی که بسیاری از کارشناسان بر سر آن توافق نظر دارند.
🔹 پیشبینی میشود که در سال ۱۴۲۰، و شاید زودتر، نرخ رشد جمعیت در ایران صفر شود.
🔹برای داشتن تصویری کلی از ساخت جمعیت در هر کشوری، میتوان جمعیت را در سه گروه عمده سنی بررسی کرد:
🔹 زیر ۱۵ سال، بین ۱۵ تا ۶۴ سال و ۶۵ سال به بالا. اگر کشوری بیش از ۴۰ درصد جمعیتش زیر ۱۵ سال باشد میانگین جمعیتی این کشور جوان است.
🔹جمعیت ایران تقریباً تا اواخر دهه ۷۰ جوان بود، زیرا بیش از ۴۰ درصد جمعیت کشور زیر ۱۵ سال بود.
🔹 اگر کشوری بیش از دوسوم جمعیتش در سن فعالیت یعنی بین ۱۵ تا ۶۴ سال باشد؛ این کشور در پنجره یا فرصت جمعیتی قرار دارد.
🔹اگر کشوری بیش از هفت درصد جمعیتش بالای ۶۵ سال باشد آن کشور سالخورده است.
🔹ایران از سال ۱۴۰۰ به بعد وارد مرحله اول سالخوردگی جمعیت شده است.
🔹جمعیت ایران در دهه اول انقلاب رشدی نزدیک به چهار درصد داشت که در سطح جهانی رقم بالایی بود.
🔹 رشد فزاینده جمعیت مشکلات و معضلات عدیدهای از کمبود شیرخشک و واکسن تا کمبود مدرسه را به وجود آورد.
🔹 جمعیتشناسان در همان زمان پیشبینی کردند که اگر این روند به همین شکل ادامه پیدا کند در مراحل بعد با مشکلات دیگری مانند کمبود دبیرستان، دانشگاه و مسکن مواجه خواهیم شد.
🔹در نتیجه تصمیم بر این شد که رشد فزاینده جمعیت کاهش پیدا کند.
🔹از آن تاریخ تاکنون جمعیت کشور کاهش پیدا نکرده است. یعنی در هر سال تقریباً یک میلیون نفر به جمعیت کشور اضافه شده است.
🔹 بنابراین این سیاست در زمان خود به دلیل مسائل و مشکلاتی که وجود داشته سیاست کاملاً درستی بوده است.
🔹نظرسنجیها نشان میدهد که میانگین تعداد فرزند دلخواه برای آقایان ۴ /۲ فرزند و برای خانمها ۲ /۲ است که میانگین کلی میشود ۳ /۲ درصد؛ به این معنا که بهطور متوسط هر خانوادهای تمایل دارد بالای دو فرزند داشته باشد.
🔹زمانی که یک زوج تحصیلکرده میگویند ما به دلیل مشکلات اقتصادی بچهدار نمیشویم به این معنا نیست که فقیر هستند، بلکه به این معناست که نمیتوانند آیندهای را برای فرزند خود ترسیم کنند.
🔹اما کارگزاران سیاسی این برداشت اشتباه را دارند و گمان میکنند که با دادن وام میتوانند مشکلات اقتصادی را حل کنند.
🔹یکی از عوامل کاهش باروری در ایران بهخصوص برای افراد تحصیلکرده یا کسانی که تمکن مالی دارند، مربوط به مولفههای فرهنگی است که نمیتوان آن را با بخشنامه تغییر داد.
🔹بسیاری از زوجین میگویند که ما میخواهیم فرزند کمتر اما با کیفیت بالاتری داشته باشیم. اینکه خانوادهها میگویند از پس هزینه فرزند بیشتر برنمیآیند به این معنا نیست که فقیر هستند، بلکه به این معناست که میخواهند فرزندشان از کیفیت زندگی بالاتری برخوردار باشد.
🔹دولتها باید نگران باشند و برنامهریزیهای لازم را انجام دهند. اما این برنامهریزیها نباید در سطح خرد باشد. شما وام ازدواج را در نظر بگیرید؛ زوجین تا سالها بدهکار میشوند و باید قسط بدهند و همین مسئله باعث میشود فرزندآوری را به تاخیر بیندازند.
🔹متاسفانه همچنان نرخ مرگومیر در ایران بالاست. بسیاری از جمعیت جوان و میانسال ما بر اثر تصادفات جادهای، آلودگیهای زیستمحیطی و کمبود کیفیت مواد غذایی از بین میروند.
🔹اگر ما نگران افزایش جمعیت هستیم باید جمعیت فعلی را زنده نگه داریم، نه اینکه اینها را از بین ببریم به بهای اینکه میخواهیم بچه بیشتر به دنیا بیاوریم.
منبع: تجارت فردا
نرخ صفر باروری!
✅زهرا اکبری در گفتوگو با شهلا کاظمیپور، جمعیتشناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران، سیاستهای جمعیتی در ایران را واکاوی کرده است.
چکیده مقاله:
🔹ایران در مرحله اول سالخوردگی جمعیت قرار دارد؛ موضوعی که بسیاری از کارشناسان بر سر آن توافق نظر دارند.
🔹 پیشبینی میشود که در سال ۱۴۲۰، و شاید زودتر، نرخ رشد جمعیت در ایران صفر شود.
🔹برای داشتن تصویری کلی از ساخت جمعیت در هر کشوری، میتوان جمعیت را در سه گروه عمده سنی بررسی کرد:
🔹 زیر ۱۵ سال، بین ۱۵ تا ۶۴ سال و ۶۵ سال به بالا. اگر کشوری بیش از ۴۰ درصد جمعیتش زیر ۱۵ سال باشد میانگین جمعیتی این کشور جوان است.
🔹جمعیت ایران تقریباً تا اواخر دهه ۷۰ جوان بود، زیرا بیش از ۴۰ درصد جمعیت کشور زیر ۱۵ سال بود.
🔹 اگر کشوری بیش از دوسوم جمعیتش در سن فعالیت یعنی بین ۱۵ تا ۶۴ سال باشد؛ این کشور در پنجره یا فرصت جمعیتی قرار دارد.
🔹اگر کشوری بیش از هفت درصد جمعیتش بالای ۶۵ سال باشد آن کشور سالخورده است.
🔹ایران از سال ۱۴۰۰ به بعد وارد مرحله اول سالخوردگی جمعیت شده است.
🔹جمعیت ایران در دهه اول انقلاب رشدی نزدیک به چهار درصد داشت که در سطح جهانی رقم بالایی بود.
🔹 رشد فزاینده جمعیت مشکلات و معضلات عدیدهای از کمبود شیرخشک و واکسن تا کمبود مدرسه را به وجود آورد.
🔹 جمعیتشناسان در همان زمان پیشبینی کردند که اگر این روند به همین شکل ادامه پیدا کند در مراحل بعد با مشکلات دیگری مانند کمبود دبیرستان، دانشگاه و مسکن مواجه خواهیم شد.
🔹در نتیجه تصمیم بر این شد که رشد فزاینده جمعیت کاهش پیدا کند.
🔹از آن تاریخ تاکنون جمعیت کشور کاهش پیدا نکرده است. یعنی در هر سال تقریباً یک میلیون نفر به جمعیت کشور اضافه شده است.
🔹 بنابراین این سیاست در زمان خود به دلیل مسائل و مشکلاتی که وجود داشته سیاست کاملاً درستی بوده است.
🔹نظرسنجیها نشان میدهد که میانگین تعداد فرزند دلخواه برای آقایان ۴ /۲ فرزند و برای خانمها ۲ /۲ است که میانگین کلی میشود ۳ /۲ درصد؛ به این معنا که بهطور متوسط هر خانوادهای تمایل دارد بالای دو فرزند داشته باشد.
🔹زمانی که یک زوج تحصیلکرده میگویند ما به دلیل مشکلات اقتصادی بچهدار نمیشویم به این معنا نیست که فقیر هستند، بلکه به این معناست که نمیتوانند آیندهای را برای فرزند خود ترسیم کنند.
🔹اما کارگزاران سیاسی این برداشت اشتباه را دارند و گمان میکنند که با دادن وام میتوانند مشکلات اقتصادی را حل کنند.
🔹یکی از عوامل کاهش باروری در ایران بهخصوص برای افراد تحصیلکرده یا کسانی که تمکن مالی دارند، مربوط به مولفههای فرهنگی است که نمیتوان آن را با بخشنامه تغییر داد.
🔹بسیاری از زوجین میگویند که ما میخواهیم فرزند کمتر اما با کیفیت بالاتری داشته باشیم. اینکه خانوادهها میگویند از پس هزینه فرزند بیشتر برنمیآیند به این معنا نیست که فقیر هستند، بلکه به این معناست که میخواهند فرزندشان از کیفیت زندگی بالاتری برخوردار باشد.
🔹دولتها باید نگران باشند و برنامهریزیهای لازم را انجام دهند. اما این برنامهریزیها نباید در سطح خرد باشد. شما وام ازدواج را در نظر بگیرید؛ زوجین تا سالها بدهکار میشوند و باید قسط بدهند و همین مسئله باعث میشود فرزندآوری را به تاخیر بیندازند.
🔹متاسفانه همچنان نرخ مرگومیر در ایران بالاست. بسیاری از جمعیت جوان و میانسال ما بر اثر تصادفات جادهای، آلودگیهای زیستمحیطی و کمبود کیفیت مواد غذایی از بین میروند.
🔹اگر ما نگران افزایش جمعیت هستیم باید جمعیت فعلی را زنده نگه داریم، نه اینکه اینها را از بین ببریم به بهای اینکه میخواهیم بچه بیشتر به دنیا بیاوریم.
منبع: تجارت فردا
Forwarded from خبر بانکی
مدارس لندن در ایران با شهریه یک میلیاردی!
▪️"ثبت نام در مدرسه آنلاین لندنی از ۷ تا ۱۹ سال؛ لازم نیست دروس آموزش و پرورش ایران را بخوانید! بلکه با ثبت نام در این مدرسه دانش آموزی در کشور انگلستان خواهید بود!”
▪️این متن یک آگهی پربازدید جدید در شبکههای اجتماعی است و از مدرسه آنلاین انگلستانی رونمایی میکند که با رقمی سالانه بین حدودا ۹ تا ۱۵ هزار دلار (تقریبا معادل ۵۵۰ میلیون تا یک میلیارد تومان) در مقاطع ابتدایی و متوسطه دانشآموز میپذیرد.
▪️علاوه بر آن ۹۹۵ پوند (معادل حدودا ۸۰ میلیون تومان) هزینه گرفتن کد دانشآموزی بینالمللی که به حساب دولت انگلستان واریز میشود.
▪️نماینده این مدرسه در ایران به خبرنگار تبیان گفت: «ساعات تحصیل از ۱۱ صبح تا ۵ عصر به وقت ایران خواهد بود». طبق این گفتهها دانشآموزان با شرکت در این دورهها از تحصیل در مدارس داخلی و زیر نظر آموزش و پرورش انصراف خواهند داد.
▪️این در حالی است که پس از همهگیری کرونا کارشناسان بارها درباره معایب آموزش سراسر آنلاین و اختلال در یادگیری کودکان و نوجوانان به واسطه آموزش غیر حضوری هشدار داده بودند.
▪️ضمن آنکه مدرسه جدای از کارکرد آموزشیاش؛ اجتماع کوچکیست که بچهها را برای حضور جدیتر در جامعه آماده میکند، با حذف این فضای اجتماعی و دوستان و همکلاسیها نه تنها به روان کودک لطمه وارد میشود بلکه او را از آموختن بسیاری از مهارتهای اجتماعی مورد نیاز در بزرگسالی هم باز میدارد.
@KhabarBanki
▪️"ثبت نام در مدرسه آنلاین لندنی از ۷ تا ۱۹ سال؛ لازم نیست دروس آموزش و پرورش ایران را بخوانید! بلکه با ثبت نام در این مدرسه دانش آموزی در کشور انگلستان خواهید بود!”
▪️این متن یک آگهی پربازدید جدید در شبکههای اجتماعی است و از مدرسه آنلاین انگلستانی رونمایی میکند که با رقمی سالانه بین حدودا ۹ تا ۱۵ هزار دلار (تقریبا معادل ۵۵۰ میلیون تا یک میلیارد تومان) در مقاطع ابتدایی و متوسطه دانشآموز میپذیرد.
▪️علاوه بر آن ۹۹۵ پوند (معادل حدودا ۸۰ میلیون تومان) هزینه گرفتن کد دانشآموزی بینالمللی که به حساب دولت انگلستان واریز میشود.
▪️نماینده این مدرسه در ایران به خبرنگار تبیان گفت: «ساعات تحصیل از ۱۱ صبح تا ۵ عصر به وقت ایران خواهد بود». طبق این گفتهها دانشآموزان با شرکت در این دورهها از تحصیل در مدارس داخلی و زیر نظر آموزش و پرورش انصراف خواهند داد.
▪️این در حالی است که پس از همهگیری کرونا کارشناسان بارها درباره معایب آموزش سراسر آنلاین و اختلال در یادگیری کودکان و نوجوانان به واسطه آموزش غیر حضوری هشدار داده بودند.
▪️ضمن آنکه مدرسه جدای از کارکرد آموزشیاش؛ اجتماع کوچکیست که بچهها را برای حضور جدیتر در جامعه آماده میکند، با حذف این فضای اجتماعی و دوستان و همکلاسیها نه تنها به روان کودک لطمه وارد میشود بلکه او را از آموختن بسیاری از مهارتهای اجتماعی مورد نیاز در بزرگسالی هم باز میدارد.
@KhabarBanki
nasim1090 (1).pdf
834 KB
نسخه الکترونیکی
*هفته نامه نسیم جنوب*
سال بیست و هفتم
شماره ۱۰۹۰
🌺🌺🌺🌺
*نسیم جنوب، دیرپاترین نشریه تاریخ بوشهر*
زبادِ جنوبی در آمد نسیم
دل رهروان رست زاندوه و بیم (نظامی)
تلفن تماس و ارسال مطلب از طریق واتساب:
۰۹۱۷۷۷۲۳۹۰۹
@Saeed_Maadani
*هفته نامه نسیم جنوب*
سال بیست و هفتم
شماره ۱۰۹۰
🌺🌺🌺🌺
*نسیم جنوب، دیرپاترین نشریه تاریخ بوشهر*
زبادِ جنوبی در آمد نسیم
دل رهروان رست زاندوه و بیم (نظامی)
تلفن تماس و ارسال مطلب از طریق واتساب:
۰۹۱۷۷۷۲۳۹۰۹
@Saeed_Maadani
همهاش تقصیر "مادام"است!
(چرا ونزویلا به اینجا رسید؟)
✍سعید معدنی
"همه اش تقصیر مادام است"این عنوان را از دکتر فریدون مجلسی نویسنده، مترجم و روزنامه نگار وام گرفته ام که برای یکی از یادداشت هایش بکار گرفته بود. من هم ابتدا مثل شما تعجب کردم که این کدام "مادام"! است که از دید یک نویسنده متن های سیاسی، مقصر شناخته شده است.
با خواندن متن یاداشت ایشان فهمیدم که منظورشان حاکمیت "حاکمان مادام العمر" است.
به باور ایشان در دنیای مدرن کسانی که حکومت مادام العمر دارند برای مردمانشان فساد و جهل و عقب ماندگی به یادگار گذاشته اند.
به کوبا و مصر و سوریه و تونس و زیمبابوه و ونزوئلا و دهها کشور دیگر بنگرید. همگی در قالب رییس جمهور و شاه و ... حاکمان مادام العمر داشته و یا دارند.
اگر این افراد حتی بهترین و سالمترین انسانهای روی کره زمین باشند بازهم سازمانها، وزارتخانهها و نهادهای زیر دست شان دچار فساد می شوند.
این حاکمان به لطایف الحیل خود را مادام العمر می کنند مثلا با انتخابات فرمایشی همانند صدام، موگابه ،مبارک و...تا آخر عمر قباله حکومت را به نام خود می زنند. شما تقریبا هبچ کشوری پیدا نمی کنید که رییس جمهور یا شاه دائم العمر داشته باشد و یک کشور توسعه یافته باشد.
بدبختیها و مشکلات ونزوئلا مال امروز و دیروز نیست از زمانی است که هوگو چاوز و جانشیناش با برگزاری انتخابات صوری و اینکه به دفعات میتوانند کاندیدا شوند، خود را مادام العمر می کردند شروع شد.
در اغلب کشور های توسعه یافته حاکم قدرتمند اجازه ندارد بیش از دو دوره کاندیدا شود زیرا در این صورت دچار فساد و عقب ماندگی می شوند.
البته باید حساب کسانی مثل ملکه انگلیس، پادشاهان سوئد اسپانیا، امپراطور ژاپن و امثالهم را جدا کرد. زیرا اینها فاقد قدرت هستند حضورشان صرفا سمبلیک و فرمایشی است و قدرت اصلی دست نخست وزیر یا مقام مسوول دیگری است که با ساز و کار حزبی به شکل موقت انتخاب می شوند.
زمانی از نلسون ماندلا اسطوره سیاهپوستان و آزادیخواهان جهان پس از دو دوره ریاست جمهوری خواستند تا به احترام ایشان قانونی بگذرانند تا رئیس جمهور بیش از دو دوره هم بتواند کاندیدا شود، وی نپذیرفت تا با یک قانون مسخره رییس جمهور مادام العمر شود. ماندلا می دانست که ممکن است در زمان وی و یا رییس جمهور بعدی که مادام العمر می شوند فساد در دستگاه های حکومت ریشه دوانده و باعث نابودی جامعه شود.
اگر هوگو چاوز سنت حکومت موقت را جاری می کرد و اینکه هیچ کس نمی تواند بیش از دو دوره رییس جمهور و حاکم مطلق شود، شاید ونزوئلای ثروتمند دارای نفت، به یک حکومت فاسد و ناتوان با این فلاکت و با تورم بالا دچار نمی شد.
سرنوشت زبمباوه (رابرت موگابه)،مصر (مبارک)، لیبی (قذافی)، عراق(صدام )، سوریه (حافظ اسد و بشار اسد) و ده ها کشور دیگر، اگر حاکمان شان مادام العمر نبودند، به این فلاکت و بد بختی و عقب ماندگی دچار نمی شدند.
حتی اگر کشوری مثل عربستان با آن پادشاه مادام العمرش و این مدرن سازی ناقص و حکومتی، اگر در آینده به ساز و کار دمکراسی تن ندهد سرنوشتی مشابه پهلوی و شاه ایران خواهد داشت.
ما کشوری با حاکمان مادام العمر نداریم که کشوری توسعه یافته ای داشته باشند. در مقابل تقریبا تمامی کشور های توسعهیافته حاکمان موقت دارند و می توان آنهارا پس از اتمام دوره مسوولیت بازخواست و حتی محاکمه کرد.
باور کنید همه اش تقصیر این "مادام" است.
#سعید_معدنی
#فریدون_مجلسی
#ونزوئلا
#حاکم_مادامالعمر
#توسعه
#نظام_حزبی
#دمکراسی
@Saeed_Maadani
(چرا ونزویلا به اینجا رسید؟)
✍سعید معدنی
"همه اش تقصیر مادام است"این عنوان را از دکتر فریدون مجلسی نویسنده، مترجم و روزنامه نگار وام گرفته ام که برای یکی از یادداشت هایش بکار گرفته بود. من هم ابتدا مثل شما تعجب کردم که این کدام "مادام"! است که از دید یک نویسنده متن های سیاسی، مقصر شناخته شده است.
با خواندن متن یاداشت ایشان فهمیدم که منظورشان حاکمیت "حاکمان مادام العمر" است.
به باور ایشان در دنیای مدرن کسانی که حکومت مادام العمر دارند برای مردمانشان فساد و جهل و عقب ماندگی به یادگار گذاشته اند.
به کوبا و مصر و سوریه و تونس و زیمبابوه و ونزوئلا و دهها کشور دیگر بنگرید. همگی در قالب رییس جمهور و شاه و ... حاکمان مادام العمر داشته و یا دارند.
اگر این افراد حتی بهترین و سالمترین انسانهای روی کره زمین باشند بازهم سازمانها، وزارتخانهها و نهادهای زیر دست شان دچار فساد می شوند.
این حاکمان به لطایف الحیل خود را مادام العمر می کنند مثلا با انتخابات فرمایشی همانند صدام، موگابه ،مبارک و...تا آخر عمر قباله حکومت را به نام خود می زنند. شما تقریبا هبچ کشوری پیدا نمی کنید که رییس جمهور یا شاه دائم العمر داشته باشد و یک کشور توسعه یافته باشد.
بدبختیها و مشکلات ونزوئلا مال امروز و دیروز نیست از زمانی است که هوگو چاوز و جانشیناش با برگزاری انتخابات صوری و اینکه به دفعات میتوانند کاندیدا شوند، خود را مادام العمر می کردند شروع شد.
در اغلب کشور های توسعه یافته حاکم قدرتمند اجازه ندارد بیش از دو دوره کاندیدا شود زیرا در این صورت دچار فساد و عقب ماندگی می شوند.
البته باید حساب کسانی مثل ملکه انگلیس، پادشاهان سوئد اسپانیا، امپراطور ژاپن و امثالهم را جدا کرد. زیرا اینها فاقد قدرت هستند حضورشان صرفا سمبلیک و فرمایشی است و قدرت اصلی دست نخست وزیر یا مقام مسوول دیگری است که با ساز و کار حزبی به شکل موقت انتخاب می شوند.
زمانی از نلسون ماندلا اسطوره سیاهپوستان و آزادیخواهان جهان پس از دو دوره ریاست جمهوری خواستند تا به احترام ایشان قانونی بگذرانند تا رئیس جمهور بیش از دو دوره هم بتواند کاندیدا شود، وی نپذیرفت تا با یک قانون مسخره رییس جمهور مادام العمر شود. ماندلا می دانست که ممکن است در زمان وی و یا رییس جمهور بعدی که مادام العمر می شوند فساد در دستگاه های حکومت ریشه دوانده و باعث نابودی جامعه شود.
اگر هوگو چاوز سنت حکومت موقت را جاری می کرد و اینکه هیچ کس نمی تواند بیش از دو دوره رییس جمهور و حاکم مطلق شود، شاید ونزوئلای ثروتمند دارای نفت، به یک حکومت فاسد و ناتوان با این فلاکت و با تورم بالا دچار نمی شد.
سرنوشت زبمباوه (رابرت موگابه)،مصر (مبارک)، لیبی (قذافی)، عراق(صدام )، سوریه (حافظ اسد و بشار اسد) و ده ها کشور دیگر، اگر حاکمان شان مادام العمر نبودند، به این فلاکت و بد بختی و عقب ماندگی دچار نمی شدند.
حتی اگر کشوری مثل عربستان با آن پادشاه مادام العمرش و این مدرن سازی ناقص و حکومتی، اگر در آینده به ساز و کار دمکراسی تن ندهد سرنوشتی مشابه پهلوی و شاه ایران خواهد داشت.
ما کشوری با حاکمان مادام العمر نداریم که کشوری توسعه یافته ای داشته باشند. در مقابل تقریبا تمامی کشور های توسعهیافته حاکمان موقت دارند و می توان آنهارا پس از اتمام دوره مسوولیت بازخواست و حتی محاکمه کرد.
باور کنید همه اش تقصیر این "مادام" است.
#سعید_معدنی
#فریدون_مجلسی
#ونزوئلا
#حاکم_مادامالعمر
#توسعه
#نظام_حزبی
#دمکراسی
@Saeed_Maadani
✴️ *به مناسبت ۱۰۰ سالگی قتل «ماژور ایمبری»*
*هزينهای كه نفوذیها به مردم ايران تحميل كردند!*
✍🏻 قاسم خرمی
در دوره سلطنت احمدشاه قاجار و حدود یک سال مانده به آغاز سلطنت رضاشاه پهلوی، شایع شد که آب یک سقاخانه در میدان حسن آباد تهران، معجزه میکند. بر پایه این شایعات، مردی لنگ با نوشیدن آب این سقاخانه معروف به «آشیخ هادی» شفا یافته و یک بهایی نیز به دلیل نپرداختن صدقه به یکی از گدایان آن محل، نابینا شده است! قدرت این شایعه به حدی بود که نه تنها بیماران، بلکه افراد کور و کر و فلج مادرزاد هم از سرتاسر ایران برای نوشیدن این آب شفا بخش به تهران هجوم آورده بودند.
در همین ایام یک دیپلمات جوان و شیکپوش به نام «ماژور رابرت ایمبری» به تازگی به سمت کنسولیار دفتر نمایندگی دیپلماتیک آمریکا در ایران منصوب شده بود و برای نشریه «نشنال جئوگرافیک» هم عکاسی و خبرنگاری میکرد.
او به همراه یک نفر آمریکایی دیگر به نام «ملوین سیمور»، در روز جمعه ۲۷ تیرماه ۱۳۰۳، از سر کنجکاوی و به منظور تهیه عکس، به « سقاخانه شیخ هادی» رفت. او در حال تهیه عکس بود که ناگهان فردی، از میان جمعیت بلند شد و فریاد زد: « بگیرید این بهایی را که از ناموس مسلمین عکس میگیرد و قصد دارد آب سقاخانه را مسموم کند»!
مردم بی خبر، به تحریک او و با شعار «الله اکبر»، به ایمبری و دوستش حمله کردند و این بخت برگشتهها را بیش از نیم ساعت زیر مشت و لگد گرفتند. ایمبری یک بار توانست فرار کند و به یک قهوه خانه پناهنده شد که مردم خشمکین وارد قهوه خانه شدند و آب جوش را بر سر و روی او خالی کردند.
خلاصه زمانی مأمورین نظمیه متوجه ماجرا شدند که این دو نفر، نیمه جان روی زمین افتاده بودند. درشکهای برای اعزام آنها به بیمارستان آماده شد اما جمعیت خشمگین ول کن ماجرا نبودند و برای کشتن آنها، همچنان در تعقیب درشکه میدویدند. سرانجام با هر مشقتی بود این دو نفر را به بیمارستان رساندند و در دو اتاق جداگانه بستری کردند. تعدادی از مردم از دیوار بیمارستان بالا رفتند و دوباره به جان ایمبری افتادند و در این هنگام، نوجوانی ۱۶ ساله با ضربه سنگ به حیات ایمبری خاتمه داد !!!
قتل ایمبری هزینههای سنگینی برای کشور ایجاد کرد. با هماهنگی سفیر و رئیس جمهور آمریکا مجهزترین ناو جنگی آمریکا برای بازگرداندن جسد ایمبری به واشنگتن، به ایران فرستاده شد. هزینهٔ این سفر دریایی بالغ بر ۱۱۰ هزار دلار بود که از سوی دولت ایران پرداخت شد. در مجموع با احتساب غرامت پرداختی، این واقعه حدود ۲۰۰ هزار دلار برای ایران خسارت تراشید که مثل همه حوادث مشابه بعدی، از جیب ملت پرداخت شد! خسارت جبران ناپذیرتر ماجرای قتل ماژور ایمبری، خروج شرکت نفتی سینکلر و در نتیجه سلطهٔ انحصاری انگلیسیها بر نفت کشور بود.
*مردمی که تاریخ کشور خود را ندانند و همواره در جهل و خرافات به سر برند، هرگز رنگ آزادی، پیشرفت و رفاه را نخواهند دید ...*
✌🏻🫱🏻🫲🏻📚
*هزينهای كه نفوذیها به مردم ايران تحميل كردند!*
✍🏻 قاسم خرمی
در دوره سلطنت احمدشاه قاجار و حدود یک سال مانده به آغاز سلطنت رضاشاه پهلوی، شایع شد که آب یک سقاخانه در میدان حسن آباد تهران، معجزه میکند. بر پایه این شایعات، مردی لنگ با نوشیدن آب این سقاخانه معروف به «آشیخ هادی» شفا یافته و یک بهایی نیز به دلیل نپرداختن صدقه به یکی از گدایان آن محل، نابینا شده است! قدرت این شایعه به حدی بود که نه تنها بیماران، بلکه افراد کور و کر و فلج مادرزاد هم از سرتاسر ایران برای نوشیدن این آب شفا بخش به تهران هجوم آورده بودند.
در همین ایام یک دیپلمات جوان و شیکپوش به نام «ماژور رابرت ایمبری» به تازگی به سمت کنسولیار دفتر نمایندگی دیپلماتیک آمریکا در ایران منصوب شده بود و برای نشریه «نشنال جئوگرافیک» هم عکاسی و خبرنگاری میکرد.
او به همراه یک نفر آمریکایی دیگر به نام «ملوین سیمور»، در روز جمعه ۲۷ تیرماه ۱۳۰۳، از سر کنجکاوی و به منظور تهیه عکس، به « سقاخانه شیخ هادی» رفت. او در حال تهیه عکس بود که ناگهان فردی، از میان جمعیت بلند شد و فریاد زد: « بگیرید این بهایی را که از ناموس مسلمین عکس میگیرد و قصد دارد آب سقاخانه را مسموم کند»!
مردم بی خبر، به تحریک او و با شعار «الله اکبر»، به ایمبری و دوستش حمله کردند و این بخت برگشتهها را بیش از نیم ساعت زیر مشت و لگد گرفتند. ایمبری یک بار توانست فرار کند و به یک قهوه خانه پناهنده شد که مردم خشمکین وارد قهوه خانه شدند و آب جوش را بر سر و روی او خالی کردند.
خلاصه زمانی مأمورین نظمیه متوجه ماجرا شدند که این دو نفر، نیمه جان روی زمین افتاده بودند. درشکهای برای اعزام آنها به بیمارستان آماده شد اما جمعیت خشمگین ول کن ماجرا نبودند و برای کشتن آنها، همچنان در تعقیب درشکه میدویدند. سرانجام با هر مشقتی بود این دو نفر را به بیمارستان رساندند و در دو اتاق جداگانه بستری کردند. تعدادی از مردم از دیوار بیمارستان بالا رفتند و دوباره به جان ایمبری افتادند و در این هنگام، نوجوانی ۱۶ ساله با ضربه سنگ به حیات ایمبری خاتمه داد !!!
قتل ایمبری هزینههای سنگینی برای کشور ایجاد کرد. با هماهنگی سفیر و رئیس جمهور آمریکا مجهزترین ناو جنگی آمریکا برای بازگرداندن جسد ایمبری به واشنگتن، به ایران فرستاده شد. هزینهٔ این سفر دریایی بالغ بر ۱۱۰ هزار دلار بود که از سوی دولت ایران پرداخت شد. در مجموع با احتساب غرامت پرداختی، این واقعه حدود ۲۰۰ هزار دلار برای ایران خسارت تراشید که مثل همه حوادث مشابه بعدی، از جیب ملت پرداخت شد! خسارت جبران ناپذیرتر ماجرای قتل ماژور ایمبری، خروج شرکت نفتی سینکلر و در نتیجه سلطهٔ انحصاری انگلیسیها بر نفت کشور بود.
*مردمی که تاریخ کشور خود را ندانند و همواره در جهل و خرافات به سر برند، هرگز رنگ آزادی، پیشرفت و رفاه را نخواهند دید ...*
✌🏻🫱🏻🫲🏻📚
«چطور خاورمیانه را به خنگها آموزش دهیم»
✍ برنار لانگلوآ
📚 ترجمۀ پرهام شهرجردی
اصل شماره ۱: در خاورمیانه، همیشه اعراباند که دست به حمله میزنند و همیشه اسراییل است که از خودش دفاع میکند. ناماش مقابله به مثل است.
اصل شماره ۲: اعراب، فلسطینیها یا لبنانیها حق ندارند غیرنظامیان طرف مقابل را بکشند. ناماش تروریسم است.
اصل شماره ۳: اسراییل حق دارد غیرنظامیان عرب را بکشد. ناماش دفاع مشروع است.
اصل شماره ۴: وقتی اسراییل زیادی آدم میکشد، قدرتهای غربی ازش میخواهند تا کمتر بکشد. ناماش عکسالعمل جامعهی بینالمللی است.
اصل شماره ۵: فلسطینیها و لبنانیها حق ندارند نظامیان اسراییلی را به اسارت بگیرند، حتا اگر تعدادش بسیار محدود باشد و از سه سرباز هم تجاوز نکند.
اصل شماره ۶: اسراییلیها حق دارند آدم ربایی کنند، میتوانند هر تعداد فلسطینی را که خواستند بردارند و با خودشان ببرند (چیزی نزدیک به ۱۰ هزار زندانی و ۳۰۰ کودک). هیچ حدی در کار نیست. لازم نیست مجرم بودن افراد ربوده شده ثابت شود. کافیست از واژهی جادوییی «تروریست» استفاده کنند.
اصل شماره ۷: وقتی میگویید «حزب الله»، باید بلافاصله اضافه کنید «که از طرف ایران و سوریه حمایت میشود».
اصل شماره ۸: وقتی میگویید «اسراییل»، بههیچ وجه نباید بگویید «که از طرف آمریکا، فرانسه و اروپا حمایت میشود». ممکن است این توهم پیش بیاید که درگیریی نابرابری در کار است.
اصل شماره ۹: هیچوقت نباید از «سرزمینهای اشغالی» حرف زد، یا از قطعنامههای سازمان ملل، یا نقض قوانین حقوق بینالملل، و یا کنوانسیون ژنو. ممکن است تعادل روحی-روانیی بیننده یا شنونده مختل شود.
اصل شماره ۱۰: فرانسه حرف زدن اسراییلیها بهتر از اعراب است. تنها به این خاطر است که تریبونها در اختیار اسراییلیها و طرفدارانشان قرار میگیرد تا به نوبهی خود اصول ۱ تا ۹ را برایمان توضیح بدهند. ناماش بیطرفیی ژورنالیستی است.
اصل شماره ۱۱: اگر با این اصول موافق نیستید و یا فکر میکنید این اصول به نفع یک طرف درگیریست، به این دلیل است که شما یک یهودستیز خطرناکاید.
برنار لانگلوآ، ژورنالیست و از بنیانگذاران هفتهنامهی «پولیتیس» است. این یادداشت تاریخِ ژوئیه ۲۰۰۶ را دارد و در همان هفتهنامه منتشر شده. با اینهمه انگار همین امروز و یا حتا فردا نوشته شده.
@Saeed_Maadani
✍ برنار لانگلوآ
📚 ترجمۀ پرهام شهرجردی
اصل شماره ۱: در خاورمیانه، همیشه اعراباند که دست به حمله میزنند و همیشه اسراییل است که از خودش دفاع میکند. ناماش مقابله به مثل است.
اصل شماره ۲: اعراب، فلسطینیها یا لبنانیها حق ندارند غیرنظامیان طرف مقابل را بکشند. ناماش تروریسم است.
اصل شماره ۳: اسراییل حق دارد غیرنظامیان عرب را بکشد. ناماش دفاع مشروع است.
اصل شماره ۴: وقتی اسراییل زیادی آدم میکشد، قدرتهای غربی ازش میخواهند تا کمتر بکشد. ناماش عکسالعمل جامعهی بینالمللی است.
اصل شماره ۵: فلسطینیها و لبنانیها حق ندارند نظامیان اسراییلی را به اسارت بگیرند، حتا اگر تعدادش بسیار محدود باشد و از سه سرباز هم تجاوز نکند.
اصل شماره ۶: اسراییلیها حق دارند آدم ربایی کنند، میتوانند هر تعداد فلسطینی را که خواستند بردارند و با خودشان ببرند (چیزی نزدیک به ۱۰ هزار زندانی و ۳۰۰ کودک). هیچ حدی در کار نیست. لازم نیست مجرم بودن افراد ربوده شده ثابت شود. کافیست از واژهی جادوییی «تروریست» استفاده کنند.
اصل شماره ۷: وقتی میگویید «حزب الله»، باید بلافاصله اضافه کنید «که از طرف ایران و سوریه حمایت میشود».
اصل شماره ۸: وقتی میگویید «اسراییل»، بههیچ وجه نباید بگویید «که از طرف آمریکا، فرانسه و اروپا حمایت میشود». ممکن است این توهم پیش بیاید که درگیریی نابرابری در کار است.
اصل شماره ۹: هیچوقت نباید از «سرزمینهای اشغالی» حرف زد، یا از قطعنامههای سازمان ملل، یا نقض قوانین حقوق بینالملل، و یا کنوانسیون ژنو. ممکن است تعادل روحی-روانیی بیننده یا شنونده مختل شود.
اصل شماره ۱۰: فرانسه حرف زدن اسراییلیها بهتر از اعراب است. تنها به این خاطر است که تریبونها در اختیار اسراییلیها و طرفدارانشان قرار میگیرد تا به نوبهی خود اصول ۱ تا ۹ را برایمان توضیح بدهند. ناماش بیطرفیی ژورنالیستی است.
اصل شماره ۱۱: اگر با این اصول موافق نیستید و یا فکر میکنید این اصول به نفع یک طرف درگیریست، به این دلیل است که شما یک یهودستیز خطرناکاید.
برنار لانگلوآ، ژورنالیست و از بنیانگذاران هفتهنامهی «پولیتیس» است. این یادداشت تاریخِ ژوئیه ۲۰۰۶ را دارد و در همان هفتهنامه منتشر شده. با اینهمه انگار همین امروز و یا حتا فردا نوشته شده.
@Saeed_Maadani
Forwarded from سهند ایرانمهر
✔️آغوشی باش…
✍️سهند ایرانمهر
شل سیلورستاین، داستانی دارد به اسم درخت بخشنده. در کودکی خواندم دقیق یادم نمیآید اما ماجرای کودکی بود که کودکانهاش با یک درخت است. از شاخههایش بالا میرود. بزرگتر که میشود برای کار و تحصیل و ازدواج و … سراغ درخت میآید و درخت از میوه تا چوبش را به او میبخشد تا زمانی که پسرک پیر شده و عصازنان پیش درخت میآید و کمک میخواهد و درخت که حالا فقط کُندهای از او مانده میگوید دیگر کاری از دستم برنمیآید جز اینکه بیایی و بر کُندهام بنشینی و در این دم واپسین در آغوش چروکیده و خستهام، استراحتی کنی.
صباح شریعتی کشتیگیر ایرانی که برای کشور آذربایجان کشتی میگرفت، در رده بندی کشتی المپیک به امین میرزازاده باخت و از دنیای ورزش قهرمانی خداحافظیکرد.
در لحظات پایانی تنها بود و دستکم در ویدیو اثری از همراهی تیم آذربایجان نیست اما دو هموطنش میرزازاده و حسن رنگرز به روی تشک میروند تا در زمان خداحافظی کنارش باشند و پایان باشکوهی برایش رقم بزنند.
چرایش را دقیق نمیدانم اما یاد پسرک داستان شل سیلورستاین افتادم که از درخت جدا شد اما در روزهای پایانی، باز کنده بجامانده از درخت خسته بود که تکیهگاهش شد. نمیدانم برای پسرک داستان و امیدش به درخت غصه بخورم یا درخت خالی از عطاکردن و تحلیل رفته از بخشیدن اما هرچه که هست انگاری در میان آغوشهاییکه ممکن است برای آدمی گشوده شود، آغوش وطن چیز دیگری است ولو دیگر چیزی برای بخشیدن هم نداشته باشد ولو آدمی در پایان کار باشد.
✍️سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
شل سیلورستاین، داستانی دارد به اسم درخت بخشنده. در کودکی خواندم دقیق یادم نمیآید اما ماجرای کودکی بود که کودکانهاش با یک درخت است. از شاخههایش بالا میرود. بزرگتر که میشود برای کار و تحصیل و ازدواج و … سراغ درخت میآید و درخت از میوه تا چوبش را به او میبخشد تا زمانی که پسرک پیر شده و عصازنان پیش درخت میآید و کمک میخواهد و درخت که حالا فقط کُندهای از او مانده میگوید دیگر کاری از دستم برنمیآید جز اینکه بیایی و بر کُندهام بنشینی و در این دم واپسین در آغوش چروکیده و خستهام، استراحتی کنی.
صباح شریعتی کشتیگیر ایرانی که برای کشور آذربایجان کشتی میگرفت، در رده بندی کشتی المپیک به امین میرزازاده باخت و از دنیای ورزش قهرمانی خداحافظیکرد.
در لحظات پایانی تنها بود و دستکم در ویدیو اثری از همراهی تیم آذربایجان نیست اما دو هموطنش میرزازاده و حسن رنگرز به روی تشک میروند تا در زمان خداحافظی کنارش باشند و پایان باشکوهی برایش رقم بزنند.
چرایش را دقیق نمیدانم اما یاد پسرک داستان شل سیلورستاین افتادم که از درخت جدا شد اما در روزهای پایانی، باز کنده بجامانده از درخت خسته بود که تکیهگاهش شد. نمیدانم برای پسرک داستان و امیدش به درخت غصه بخورم یا درخت خالی از عطاکردن و تحلیل رفته از بخشیدن اما هرچه که هست انگاری در میان آغوشهاییکه ممکن است برای آدمی گشوده شود، آغوش وطن چیز دیگری است ولو دیگر چیزی برای بخشیدن هم نداشته باشد ولو آدمی در پایان کار باشد.
✍️سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr
Telegram
attach 📎
سریالهای نمایشی خانگی و عادیسازی طلاق توافقی
✍سعید معدنی
ترویج و افزایش "طلاق توافقی" محصول جامعهی مدرن است. در جامعهی سنتی طلاق امری زشت و جزو انحرافات محسوب میشود. اما در جامعهی امروزینِ شهری و مدرن سعی میشود از آن انحرافزدایی شده و به یک شیوهی زیست انتخابی و اختیاری تبدیل شود.
در جامعهی سنتی طلاق اتفاقی نادر بوده و زوجینی که باهم مشکل دارند سعی میکنند صرفاً باهم باشند تا از زخم زبان مردم و اطرافیان دور باشند و یا فرزندان آواره نشوند و یا شرایط اقتصادی - بویژه عدم استقلال مالی زن - اجازه طلاق را نمیدهد. لذا در خانوادهی مشکلدار با افکار سنتی، تداوم زندگی مشترک با سردی بوده و اصطلاحاً "طلاق عاطفی" رایج و جاری است. در این خانوادهها دائماً بیمحلی، دعوا و کشمکش وجود دارد و حتی شاید به دعوای فیزیکی، جرح و قتل هم کشیده شود.
حسن محدثی گیلوایی کتابی با عنوان "زن، عشق، جنایت" دارد. در این کتاب با پنجاه زن که شوهرانشان را کشتهاند و یا در قتلشان مشارکت داشتهاند مصاحبه شده است. اکثریت این زنان که غالباً از اقشار سنتی جامعه هستند از شوهرانشان متنفر بوده و خوششان نمیآمد و امکان طلاق هم به دلایل گوناگون وجود نداشت. لذا تنها راهی که زن فکر میکرد تا از این کابوسِ دائمی راحت شود این بود که به تنهایی و یا غالباً به کمک مردی دیگر شوهر را بکشد. سرانجام این قاتلان شوهر، زندان طولانی مدت و یا بعضاً اعدام است. یعنی عملاً زندگی زوجین به باد فنا رفته و فرزندان نیز میبایست این خاطره تلخ و نابودکننده را تا آخر عمر تحمّل کنند.
اگر این زنان که کارشان به قتل و زندان ختم شده، مدرن فکر میکردند و قوانین و اجتماع از آنها حمایت میکرد، شاید جدایی مدنی و "طلاق توافقی" بهترین راهحل بود. به عبارتی هم شوهر کشته نمیشد و هم زن به زندان نمیافتاد و هم فرزندان آوارهی منازل اقوام و کوچه و خیابان نمیشدند و کمتر آسیب میدیدند.
تحقیقات نشان میدهد هر چقدر یک جامعه توسعه یافتهتر باشد، "طلاق توافقی" در آن بیشتر است. چه در مقایسه کشورهای صنعتی با کشورهای جهان سوم و چه مقایسه استانهای داخل کشورمان، چنین تفاوتی را نشان میدهد. مثلاً استان گیلان به عنوان توسعه یافتهترین استان کشور طلاق توافقی در آن بیشتر از استانهای محروم و کمتر توسعه یافته است.
اخیراً فرصتی شد تا دو سریال نمایشی خانگی پراستقبال "در انتهای شب" و " افعی تهران" را ببینم. در این سریال و چند فیلم و سریال دیگر از این دست که به زندگی طبقه متوسط شهری میپردازد، میبینیم که بازیگران زن و شوهر اصلی سریال از هم جدا شده و در پی آن "طلاق توافقی" در حال عادی شدن است. اینکه زن و شوهر بدون دعوا و جرح، از هم جدا میشوند. طی داستان این نمایشها حتی بعد از جدایی هم محترمانه باهم برخورد کرده، از حال هم خبر دارند و به طور مشترک در فکر آسایش فرزندان بعد از طلاق هستند. لازم به گفتن نیست که بهرحال بین اینها هم بگو مگوها و اختلافات و تنشهایی وجود دارد اما به آن شدت نیست که به دعوای فیزیکی و جرح منجر شود. لذا قبل از اینکه روند به تنش مفرط و خشونت بکشد از هم جدا میشوند. جالبتر آنکه در همین سریالها و فیلمها بعضاً باز این والدین و خانوادههای سنتیتر هستند که بیشترین دعوا و خشونت را از خود بروز میدهند.
همچنین با بررسی جامعه پیرامون خودمان، به نظر میرسد پدیده "طلاق توافقی" دیگر مختص به طبقه متوسط نیست. بلکه به طبقات و اقشار پایینتر جامعه هم رسوخ کرده و به نظرشان "طلاق توافقی" بهتر از "طلاق عاطفی" و تداوم صوری تلخ خانواده همراه با مرگ تدریجی احساس و روابط زناشویی است.
خلاصه آنکه در جامعه مدرن برای خانوادههای مشکلدار همراه با طلاق توافقی تلاش میشود هم زوجین و هم فرزندان آسیب کمتری ببینند و تکلیف زیست آنها پس از جدایی روشنتر و حتی شاید بهتر باشد. به نظر "طلاق توافقی" موضوعی است که فیلمها و سریالهای ایرانی در سالهای اخیر در حال ترویج آن هستند. البته این فرض نیاز به بررسیِ بیشتر دارد.
۱۹ تیرماه ۱۴۰۳
#سعید_معدنی
#خانواده
#طلاق_توافقی
#جامعهی_مدرن
#سریال_نمایشی
@Saeed_Maadani
✍سعید معدنی
ترویج و افزایش "طلاق توافقی" محصول جامعهی مدرن است. در جامعهی سنتی طلاق امری زشت و جزو انحرافات محسوب میشود. اما در جامعهی امروزینِ شهری و مدرن سعی میشود از آن انحرافزدایی شده و به یک شیوهی زیست انتخابی و اختیاری تبدیل شود.
در جامعهی سنتی طلاق اتفاقی نادر بوده و زوجینی که باهم مشکل دارند سعی میکنند صرفاً باهم باشند تا از زخم زبان مردم و اطرافیان دور باشند و یا فرزندان آواره نشوند و یا شرایط اقتصادی - بویژه عدم استقلال مالی زن - اجازه طلاق را نمیدهد. لذا در خانوادهی مشکلدار با افکار سنتی، تداوم زندگی مشترک با سردی بوده و اصطلاحاً "طلاق عاطفی" رایج و جاری است. در این خانوادهها دائماً بیمحلی، دعوا و کشمکش وجود دارد و حتی شاید به دعوای فیزیکی، جرح و قتل هم کشیده شود.
حسن محدثی گیلوایی کتابی با عنوان "زن، عشق، جنایت" دارد. در این کتاب با پنجاه زن که شوهرانشان را کشتهاند و یا در قتلشان مشارکت داشتهاند مصاحبه شده است. اکثریت این زنان که غالباً از اقشار سنتی جامعه هستند از شوهرانشان متنفر بوده و خوششان نمیآمد و امکان طلاق هم به دلایل گوناگون وجود نداشت. لذا تنها راهی که زن فکر میکرد تا از این کابوسِ دائمی راحت شود این بود که به تنهایی و یا غالباً به کمک مردی دیگر شوهر را بکشد. سرانجام این قاتلان شوهر، زندان طولانی مدت و یا بعضاً اعدام است. یعنی عملاً زندگی زوجین به باد فنا رفته و فرزندان نیز میبایست این خاطره تلخ و نابودکننده را تا آخر عمر تحمّل کنند.
اگر این زنان که کارشان به قتل و زندان ختم شده، مدرن فکر میکردند و قوانین و اجتماع از آنها حمایت میکرد، شاید جدایی مدنی و "طلاق توافقی" بهترین راهحل بود. به عبارتی هم شوهر کشته نمیشد و هم زن به زندان نمیافتاد و هم فرزندان آوارهی منازل اقوام و کوچه و خیابان نمیشدند و کمتر آسیب میدیدند.
تحقیقات نشان میدهد هر چقدر یک جامعه توسعه یافتهتر باشد، "طلاق توافقی" در آن بیشتر است. چه در مقایسه کشورهای صنعتی با کشورهای جهان سوم و چه مقایسه استانهای داخل کشورمان، چنین تفاوتی را نشان میدهد. مثلاً استان گیلان به عنوان توسعه یافتهترین استان کشور طلاق توافقی در آن بیشتر از استانهای محروم و کمتر توسعه یافته است.
اخیراً فرصتی شد تا دو سریال نمایشی خانگی پراستقبال "در انتهای شب" و " افعی تهران" را ببینم. در این سریال و چند فیلم و سریال دیگر از این دست که به زندگی طبقه متوسط شهری میپردازد، میبینیم که بازیگران زن و شوهر اصلی سریال از هم جدا شده و در پی آن "طلاق توافقی" در حال عادی شدن است. اینکه زن و شوهر بدون دعوا و جرح، از هم جدا میشوند. طی داستان این نمایشها حتی بعد از جدایی هم محترمانه باهم برخورد کرده، از حال هم خبر دارند و به طور مشترک در فکر آسایش فرزندان بعد از طلاق هستند. لازم به گفتن نیست که بهرحال بین اینها هم بگو مگوها و اختلافات و تنشهایی وجود دارد اما به آن شدت نیست که به دعوای فیزیکی و جرح منجر شود. لذا قبل از اینکه روند به تنش مفرط و خشونت بکشد از هم جدا میشوند. جالبتر آنکه در همین سریالها و فیلمها بعضاً باز این والدین و خانوادههای سنتیتر هستند که بیشترین دعوا و خشونت را از خود بروز میدهند.
همچنین با بررسی جامعه پیرامون خودمان، به نظر میرسد پدیده "طلاق توافقی" دیگر مختص به طبقه متوسط نیست. بلکه به طبقات و اقشار پایینتر جامعه هم رسوخ کرده و به نظرشان "طلاق توافقی" بهتر از "طلاق عاطفی" و تداوم صوری تلخ خانواده همراه با مرگ تدریجی احساس و روابط زناشویی است.
خلاصه آنکه در جامعه مدرن برای خانوادههای مشکلدار همراه با طلاق توافقی تلاش میشود هم زوجین و هم فرزندان آسیب کمتری ببینند و تکلیف زیست آنها پس از جدایی روشنتر و حتی شاید بهتر باشد. به نظر "طلاق توافقی" موضوعی است که فیلمها و سریالهای ایرانی در سالهای اخیر در حال ترویج آن هستند. البته این فرض نیاز به بررسیِ بیشتر دارد.
۱۹ تیرماه ۱۴۰۳
#سعید_معدنی
#خانواده
#طلاق_توافقی
#جامعهی_مدرن
#سریال_نمایشی
@Saeed_Maadani
https://www.khabaronline.ir/news/1941126/%DA%AF%D8%B1%DB%8C%D8%B2-%D9%88-%D8%B9%D8%B2%D9%84%D8%AA-%D9%86%D8%B4%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%87%D8%A7-%DB%8C%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF-%DB%8C%D8%A7-%D8%AE%D9%85%D9%88%D8%AF-%D9%88-%DA%AF%D9%88%D8%B4%D9%87-%D9%86%D8%B4%DB%8C%D9%86
@Saeed_Maadani
@Saeed_Maadani
www.khabaronline.ir
گریز و عزلتنشینی ایرانیها؛ «یا میروند یا خمود و گوشهنشین میشوند»/ «چیزهای عادی در جهان برای ما معضل است»
در سالهای اخیر گزارشهای جهانی نشان میدهند شاخصهایی مانند شادکامی در جامعه ایرانی وضعیت مناسبی ندارند، یک جامعهشناس این تداوم خوب نبودن را به امر استثنا در جامعه ایران نسبت به جوامع دیگر گره میزند.
Forwarded from BBCPersian
در حالی که پدر دو قلوهای تازه متولد شده در غزه برای دریافت گواهی تولد آنها به یک اداره محلی رفته بود، اطلاع یافت که آنها در حمله هوایی اسرائیل کشته شدهاند.
آسر پسر و آیسل دختری چهار روزه بودند که پدرشان محمد ابوالقمصان برای گرفتن شناسنامه به اداره محلی ثبت رفته بود.
زمانی که او دور از خانه بود، همسایگانش زنگ زدند و گفتند خانه او در دیر البلح بمباران شده است.
در حمله هوایی اسرائیل همسر او و مادربزرگ دوقلوها نیز کشته شدند.
او میگوید: «نمیدانم چه اتفاقی افتاده، به من گفته شده که یک بمب به خانه اصابت کرده.»
او افزود: «من حتی وقت نکردم، تولد آنها را جشن بگیرم.»
مقامات بهداشتی غزه که زیر نظر حماس فعالیت میکنند، میگویند ۱۱۵ نوزاد در طول جنگ به دنیا آمده و سپس کشته شدهاند.
بیبیسی از ارتش اسرائیل در مورد این حمله سوال کرده و منتظر پاسخ آنهاست.
برای خواندن متن کامل این خبر روی لینک کیک کنید.
https://bbc.in/3WISiwv
📷Getty
@BBCPersian
آسر پسر و آیسل دختری چهار روزه بودند که پدرشان محمد ابوالقمصان برای گرفتن شناسنامه به اداره محلی ثبت رفته بود.
زمانی که او دور از خانه بود، همسایگانش زنگ زدند و گفتند خانه او در دیر البلح بمباران شده است.
در حمله هوایی اسرائیل همسر او و مادربزرگ دوقلوها نیز کشته شدند.
او میگوید: «نمیدانم چه اتفاقی افتاده، به من گفته شده که یک بمب به خانه اصابت کرده.»
او افزود: «من حتی وقت نکردم، تولد آنها را جشن بگیرم.»
مقامات بهداشتی غزه که زیر نظر حماس فعالیت میکنند، میگویند ۱۱۵ نوزاد در طول جنگ به دنیا آمده و سپس کشته شدهاند.
بیبیسی از ارتش اسرائیل در مورد این حمله سوال کرده و منتظر پاسخ آنهاست.
برای خواندن متن کامل این خبر روی لینک کیک کنید.
https://bbc.in/3WISiwv
📷Getty
@BBCPersian
nasim1091.pdf
1.1 MB
نسخه الکترونیکی
*هفته نامه نسیم جنوب*
سال بیست و هفتم
شماره ۱۰۹۱
🌺🌺🌺🌺
*نسیم جنوب، دیرپاترین نشریه تاریخ بوشهر*
زبادِ جنوبی در آمد نسیم
دل رهروان رست زاندوه و بیم (نظامی)
تلفن تماس و ارسال مطلب از طریق واتساب:
۰۹۱۷۷۷۲۳۹۰۹
@Saeed_Maadani
*هفته نامه نسیم جنوب*
سال بیست و هفتم
شماره ۱۰۹۱
🌺🌺🌺🌺
*نسیم جنوب، دیرپاترین نشریه تاریخ بوشهر*
زبادِ جنوبی در آمد نسیم
دل رهروان رست زاندوه و بیم (نظامی)
تلفن تماس و ارسال مطلب از طریق واتساب:
۰۹۱۷۷۷۲۳۹۰۹
@Saeed_Maadani
Forwarded from نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
پوششی برای بیلیاقتی!
فرد موفق و کارآمد کسی است که قادر باشد در جامعۀ مدنی استعداد و توانایی خود را بروز دهد و به کامیابی نائل شود. فردی که فقط با حضور در دستگاههای حکومتی برای خود نامی بلند میکند و خارج از آن دستگاهها، هیچ کار درخشانی از او برنمیآید و بلکه به "هیچ "تبدیل میشود، آدم ناتوان و نالایق و درماندهای است که با تصدی هر پستی عملاً حق عموم را زائل میکند.
در کشور ما بدبختانه "جامعۀ مدنی" محدود و منکوب و تحت فشار و در عوض دستگاه حکومت فربه و گسترده و چیره است. از این رو، افراد برای ورود به نهادهای حکومتی سر و دست میشکنند و کل سیاست نیز به تسخیر همین نهادها تقلیل بافته است!
این در حالی است که در یک شرایط عادلانه و طبیعی، جامعۀ مدنی باید فربه و گسترده و چیره باشد و در عوض دستگاه حکومت محدود و مختصر شود.
محیط رشد و ترقی شهروندان، جامعۀ مدنی است و به همین جهت باید دولتها را تحت فشار گذاشت که پایشان را از گلوی آن بردارند تا قادر به نفس کشیدن و زیست طبیعی باشد.
اینکه در کشور ما تمام سیاست به نزاع بر سر تسخیر دولت محدود شده است، نشانۀ بیماری صعبالعلاجی است که حاصل جابجایی اهمیت و نقش دولت و جامعه است. اگر جامعۀ مدنی قدرتمند و متکی به خویش شود، در آن صورت، دستگاه حکومت نیز به تبع آن، جای سهمخواهی و بخصوص ابراز وجودِ کاذب و مخفی کردن بیلیاقتی برخی افراد نخواهد بود!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
فرد موفق و کارآمد کسی است که قادر باشد در جامعۀ مدنی استعداد و توانایی خود را بروز دهد و به کامیابی نائل شود. فردی که فقط با حضور در دستگاههای حکومتی برای خود نامی بلند میکند و خارج از آن دستگاهها، هیچ کار درخشانی از او برنمیآید و بلکه به "هیچ "تبدیل میشود، آدم ناتوان و نالایق و درماندهای است که با تصدی هر پستی عملاً حق عموم را زائل میکند.
در کشور ما بدبختانه "جامعۀ مدنی" محدود و منکوب و تحت فشار و در عوض دستگاه حکومت فربه و گسترده و چیره است. از این رو، افراد برای ورود به نهادهای حکومتی سر و دست میشکنند و کل سیاست نیز به تسخیر همین نهادها تقلیل بافته است!
این در حالی است که در یک شرایط عادلانه و طبیعی، جامعۀ مدنی باید فربه و گسترده و چیره باشد و در عوض دستگاه حکومت محدود و مختصر شود.
محیط رشد و ترقی شهروندان، جامعۀ مدنی است و به همین جهت باید دولتها را تحت فشار گذاشت که پایشان را از گلوی آن بردارند تا قادر به نفس کشیدن و زیست طبیعی باشد.
اینکه در کشور ما تمام سیاست به نزاع بر سر تسخیر دولت محدود شده است، نشانۀ بیماری صعبالعلاجی است که حاصل جابجایی اهمیت و نقش دولت و جامعه است. اگر جامعۀ مدنی قدرتمند و متکی به خویش شود، در آن صورت، دستگاه حکومت نیز به تبع آن، جای سهمخواهی و بخصوص ابراز وجودِ کاذب و مخفی کردن بیلیاقتی برخی افراد نخواهد بود!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
Forwarded from محمد زینالی
«جامعه شناسی علم شناخت واقعیت اجتماعی است»
🌎اتحادیه جامعه شناسان ایرانی در تلگرام (اِجادَت)، فهرست زیر را در حوزه های گوناگون علوم اجتماعی تدارک دیده است. با انتشار آن در کانال های مختلف، به ترویج بینش جامعه شناختی کمک کنیم.
✍️🗣️پنج شنبه ۱۴۰۳/۰۵/۲۵✍️🗣️
✍️محمد هدایتی
🗣️آمیزش افقها
🆔 @fusionofhorizons
✍️آرش احدی مطلق
🗣️جامعهشناسی و اخلاق
🆔 @Sociology_of_Ethics
✍️اصغر ایزدی جیران
🗣️پژوهشهای مردمشناسی
🆔 @IzadiJeiran
✍️عادل سجودی
🗣️جستاری در جامعه شناسی
🆔 @GILsociologist
✍️مصلح فتاح پور
🗣️تحلیل آسیب های اجتماعی
🆔 @Analysisisocialproblems
✍️مسعود زمانی مقدم
🗣️نوشتهها، مقالات و دورههای آموزشی
🆔 @masoudzamanimoghadam
✍️ح.ا.تنهایی
🗣️جامعه شناسی تفسیری و نظری و درمانی ایران
🆔 @hatanhai
✍️سودابه حیدری
🗣️رادیولوگ؛ پادکستِ اجتماعی، علمی و فلسفی
🆔 @Radio_Log
✍️مسعود زمانی مقدم
🗣️روش و پژوهش کیفی
🆔 @qualitative_methodology
✍️نعمت الله فاضلی
🗣️تحلیل فرهنگی جامعه ایران
🆔 @DrNematallahFazeli
✍️سعید معدنی
🗣️هفت اقلیم
🆔 @Saeed_Maadani
✍️فریبا نظری
🗣️جامعهشناسی گروههای اجتماعی
🆔 @Sociologyofsocialgroups
✍️علی نوری
🗣️خانواده ایرانی و مسائل اجتماعی
🆔 @iranian_familyy
✍️محمدحسن علایی
🗣️آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعهشناختی
🆔 @sociologicalperspectives
✍️کاوه فرهادی
🗣️انسانشناسی یاریگری، توسعه پایدار و زیستبومداری
🆔 @kaveh_farhadi
✍️بیتا مدنی
🗣️ فمینیسم تفسیری پرگمتیستی
🆔 @sociology_of_sport
✍️🗣️✍️🗣️✍️🗣️✍️🗣️
🔗Click here to join us:
🆔 @madanibita
🆔 @dr_shirinvalipouri
🆔 @Mohamadzeinaliun
🌎اتحادیه جامعه شناسان ایرانی در تلگرام (اِجادَت)، فهرست زیر را در حوزه های گوناگون علوم اجتماعی تدارک دیده است. با انتشار آن در کانال های مختلف، به ترویج بینش جامعه شناختی کمک کنیم.
✍️🗣️پنج شنبه ۱۴۰۳/۰۵/۲۵✍️🗣️
✍️محمد هدایتی
🗣️آمیزش افقها
🆔 @fusionofhorizons
✍️آرش احدی مطلق
🗣️جامعهشناسی و اخلاق
🆔 @Sociology_of_Ethics
✍️اصغر ایزدی جیران
🗣️پژوهشهای مردمشناسی
🆔 @IzadiJeiran
✍️عادل سجودی
🗣️جستاری در جامعه شناسی
🆔 @GILsociologist
✍️مصلح فتاح پور
🗣️تحلیل آسیب های اجتماعی
🆔 @Analysisisocialproblems
✍️مسعود زمانی مقدم
🗣️نوشتهها، مقالات و دورههای آموزشی
🆔 @masoudzamanimoghadam
✍️ح.ا.تنهایی
🗣️جامعه شناسی تفسیری و نظری و درمانی ایران
🆔 @hatanhai
✍️سودابه حیدری
🗣️رادیولوگ؛ پادکستِ اجتماعی، علمی و فلسفی
🆔 @Radio_Log
✍️مسعود زمانی مقدم
🗣️روش و پژوهش کیفی
🆔 @qualitative_methodology
✍️نعمت الله فاضلی
🗣️تحلیل فرهنگی جامعه ایران
🆔 @DrNematallahFazeli
✍️سعید معدنی
🗣️هفت اقلیم
🆔 @Saeed_Maadani
✍️فریبا نظری
🗣️جامعهشناسی گروههای اجتماعی
🆔 @Sociologyofsocialgroups
✍️علی نوری
🗣️خانواده ایرانی و مسائل اجتماعی
🆔 @iranian_familyy
✍️محمدحسن علایی
🗣️آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعهشناختی
🆔 @sociologicalperspectives
✍️کاوه فرهادی
🗣️انسانشناسی یاریگری، توسعه پایدار و زیستبومداری
🆔 @kaveh_farhadi
✍️بیتا مدنی
🗣️ فمینیسم تفسیری پرگمتیستی
🆔 @sociology_of_sport
✍️🗣️✍️🗣️✍️🗣️✍️🗣️
🔗Click here to join us:
🆔 @madanibita
🆔 @dr_shirinvalipouri
🆔 @Mohamadzeinaliun
Forwarded from بیا برویم بُخارا
و باز جان ارزان زن
مدتی ست ننوشته ام. و فکر می کردم کار درستی است. چرا بنویسم؟ از چه بنویسم وقتی هرجا انگشت می گذاری درد می کند؟ برای کی بنویسم وقتی همه بهتر می دانند مزه این روزگار چقدر تلخ است. اما نمی شود در مقابل فضاحت کشتن سکوت کرد و رسوایی قتل و آزادی قاتل را جار نزد. مرگ زنی جوان به نام آمنه یا جانه چوپانی به دست پدر و همدستی برادرشوهر به نام ناموس و با اقتدا به اعتقادات و باورها و رسم ها قلب را می فشرد و جان را تا کنده شدن از تن تحلیل می برد. این احکام صدور قتل دیگر رسم و اعتقاد و مناسک نیستند سم مهلکند. نشانی از حیات ندارند، منبع تغذیه تباهی اند که نامشان می شود مرگ های ناگهانی. این فجایع مرگ نیستند و چهره معصوم مرگ با این اعمال کریه کثیف هم می شود. در ادامه قتل های سریالی و بیشتر خاموش زنان و دختران این سرزمین توسط پدران و برادران و شوهران«باغیرت» و تایید ضمنی مادران، دو هفته ای از خفه کردن و گردن شکستن زن جوان سلماسی می گذرد. البته مکانش فرقی ندارد، چند وقت پیش خوزستان بود و قبل از آن گیلان و پیشتر تهران و اصفهان و مشهد و تبریز و کرمانشاه و از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب. حتی از مرزها هم بیرون می زند و می شود افغانستان و پاکستان که زن در عِداد آدم جماعت نیست! اینجا هم این آبله مسری است هرچند گاهی فقط بر صورت ساکنان و قابل دیدن ولی بیشتر زیر لباسی به نام «آبرو» و دفاع از حیثیت و محافظت از حریم مقدس خانواده و امنیت جامعه پنهانش می کنند. اگر ذره ای غبار تاریخ را کنار بزنیم دل زمین از غصه قتل زنان و دختران توسط خویش و بیگانه پرخون است. خون های تازه و خشک نشده، استخوان های شکسته و سرهای بریده و تن های مثله شده و جان هایی که هنوز راه می روند تا فرا رسیدن مرگ مقدر یا با شمشیر چنگیزی یا با چنگال تیز پدر و شوهر و برادر. منبع تغذیه این کشتار بی رحمانه در پیچ و خم های فرهنگی است که مروج هم دارند. جانه دو دختر دارد. آنها چگونه بزرگ خواهند شد؟ بگویند مادرشان کجاست و چرا و چگونه مرده است؟ این پرده سیاه تا کی بر پنجره خاکستری ذهنشان آویخته است؟ نکند با مادرشان هم سرنوشت شوند. گویی تلاش های شوهر برای مهاجرت به ترکیه و فرار از مخمصه قتل جانه نتوانسته در مقابل سد سنگی سنت کاری از پیش ببرد و به قیمت گرفتن جان ارزان زن در خانواده تمام شده است. خانه و خانواده معدن رازهای سربه مهر بوده و هست و در همین زمانه ای که ما زندگی می کنیم ناامن ترین جا برای زنان و دختران خانواده است و در ایران هم هر چهار روز یک زن توسط یکی از اعضای خانواده کشته می شود. حلقه مفقوده مهارکننده کشتار زنان و دختران اشتغال و استقلال مالی زنان و آموزش همگانی حقوق انسان و در رأس همه حفظ جان و حق زیستن است. از طرفی قوانین سفت و سخت بازدارنده ای هم وجود ندارد تا وقتی مردی جان زنی را می گیرد واهمه مجازات او را از این عمل بازدارد، بخصوص پدران که درصورت کشتن فرزندان مواخذه هم نمی شوند. وقتی رسانه ها و مدارس در مقابل چنین فجایعی ساکت اند و جنایت را جار نمی زنند وظیفه ماست که در مقابل پدر و برادر و شوهر از مادر و خواهر و دختر دفاع کنیم حتی درحد تقبیح. بی تفاوتی به کشتن آدمها ما را هم شریک جرم می کند چه در غزه و چه در خانه.
https://www.tg-me.com/bokhara1974
مدتی ست ننوشته ام. و فکر می کردم کار درستی است. چرا بنویسم؟ از چه بنویسم وقتی هرجا انگشت می گذاری درد می کند؟ برای کی بنویسم وقتی همه بهتر می دانند مزه این روزگار چقدر تلخ است. اما نمی شود در مقابل فضاحت کشتن سکوت کرد و رسوایی قتل و آزادی قاتل را جار نزد. مرگ زنی جوان به نام آمنه یا جانه چوپانی به دست پدر و همدستی برادرشوهر به نام ناموس و با اقتدا به اعتقادات و باورها و رسم ها قلب را می فشرد و جان را تا کنده شدن از تن تحلیل می برد. این احکام صدور قتل دیگر رسم و اعتقاد و مناسک نیستند سم مهلکند. نشانی از حیات ندارند، منبع تغذیه تباهی اند که نامشان می شود مرگ های ناگهانی. این فجایع مرگ نیستند و چهره معصوم مرگ با این اعمال کریه کثیف هم می شود. در ادامه قتل های سریالی و بیشتر خاموش زنان و دختران این سرزمین توسط پدران و برادران و شوهران«باغیرت» و تایید ضمنی مادران، دو هفته ای از خفه کردن و گردن شکستن زن جوان سلماسی می گذرد. البته مکانش فرقی ندارد، چند وقت پیش خوزستان بود و قبل از آن گیلان و پیشتر تهران و اصفهان و مشهد و تبریز و کرمانشاه و از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب. حتی از مرزها هم بیرون می زند و می شود افغانستان و پاکستان که زن در عِداد آدم جماعت نیست! اینجا هم این آبله مسری است هرچند گاهی فقط بر صورت ساکنان و قابل دیدن ولی بیشتر زیر لباسی به نام «آبرو» و دفاع از حیثیت و محافظت از حریم مقدس خانواده و امنیت جامعه پنهانش می کنند. اگر ذره ای غبار تاریخ را کنار بزنیم دل زمین از غصه قتل زنان و دختران توسط خویش و بیگانه پرخون است. خون های تازه و خشک نشده، استخوان های شکسته و سرهای بریده و تن های مثله شده و جان هایی که هنوز راه می روند تا فرا رسیدن مرگ مقدر یا با شمشیر چنگیزی یا با چنگال تیز پدر و شوهر و برادر. منبع تغذیه این کشتار بی رحمانه در پیچ و خم های فرهنگی است که مروج هم دارند. جانه دو دختر دارد. آنها چگونه بزرگ خواهند شد؟ بگویند مادرشان کجاست و چرا و چگونه مرده است؟ این پرده سیاه تا کی بر پنجره خاکستری ذهنشان آویخته است؟ نکند با مادرشان هم سرنوشت شوند. گویی تلاش های شوهر برای مهاجرت به ترکیه و فرار از مخمصه قتل جانه نتوانسته در مقابل سد سنگی سنت کاری از پیش ببرد و به قیمت گرفتن جان ارزان زن در خانواده تمام شده است. خانه و خانواده معدن رازهای سربه مهر بوده و هست و در همین زمانه ای که ما زندگی می کنیم ناامن ترین جا برای زنان و دختران خانواده است و در ایران هم هر چهار روز یک زن توسط یکی از اعضای خانواده کشته می شود. حلقه مفقوده مهارکننده کشتار زنان و دختران اشتغال و استقلال مالی زنان و آموزش همگانی حقوق انسان و در رأس همه حفظ جان و حق زیستن است. از طرفی قوانین سفت و سخت بازدارنده ای هم وجود ندارد تا وقتی مردی جان زنی را می گیرد واهمه مجازات او را از این عمل بازدارد، بخصوص پدران که درصورت کشتن فرزندان مواخذه هم نمی شوند. وقتی رسانه ها و مدارس در مقابل چنین فجایعی ساکت اند و جنایت را جار نمی زنند وظیفه ماست که در مقابل پدر و برادر و شوهر از مادر و خواهر و دختر دفاع کنیم حتی درحد تقبیح. بی تفاوتی به کشتن آدمها ما را هم شریک جرم می کند چه در غزه و چه در خانه.
https://www.tg-me.com/bokhara1974
Telegram
بیا برویم بُخارا
سفری به سمرقند؛
بیا بدویم پا به پای باد
دست به دستِ هم
در دامنِ دشتِ خیال
پیِ اسبِ وحشی واژه ها
*چون باد بذر بپاشید بر خاک تا برویَد بهارِ فردا، اما نشرِ این جُستارها و جرقه هایِ ریزِ واژه ها، بدونِ نشانیِ«بیا برویم بخارا»رسمِ امانت داری نیست.
بیا بدویم پا به پای باد
دست به دستِ هم
در دامنِ دشتِ خیال
پیِ اسبِ وحشی واژه ها
*چون باد بذر بپاشید بر خاک تا برویَد بهارِ فردا، اما نشرِ این جُستارها و جرقه هایِ ریزِ واژه ها، بدونِ نشانیِ«بیا برویم بخارا»رسمِ امانت داری نیست.
روستاهایی که بیهوده آباد شدند
(یادداشت)
✍سعید معدنی
قبل از انقلاب برنامهریزان اقتصادی و اجتماعی رژیم پهلوی به درستی آینده جهان و آینده ایران را آیندهی شهری میدانستند. لذا سرمایهگذاری در بسیاری از روستاها را معقول و مقرون به صرفه نمیدانستند. چون در هرحال بسیاری از روستائیان در آینده شهرنشین میشدند. تجربه امروز نشان میدهد که این کارشناسان پربیراه نمیگفتند و امروزه چیزی حدود ۴۰ هزار روستا که اکثرا دارای برق، لوله کشی آب و یا گاز هستند، خالی از سکنه شده، ......
ادامهی یادداشت👇👇👇
اول شهریور ۱۴۰۲
#سعید_معدنی
#روستا
#شهر
#مهاجرت
#شهرنشیتی
@Saeed_Maadani
(یادداشت)
✍سعید معدنی
قبل از انقلاب برنامهریزان اقتصادی و اجتماعی رژیم پهلوی به درستی آینده جهان و آینده ایران را آیندهی شهری میدانستند. لذا سرمایهگذاری در بسیاری از روستاها را معقول و مقرون به صرفه نمیدانستند. چون در هرحال بسیاری از روستائیان در آینده شهرنشین میشدند. تجربه امروز نشان میدهد که این کارشناسان پربیراه نمیگفتند و امروزه چیزی حدود ۴۰ هزار روستا که اکثرا دارای برق، لوله کشی آب و یا گاز هستند، خالی از سکنه شده، ......
ادامهی یادداشت👇👇👇
اول شهریور ۱۴۰۲
#سعید_معدنی
#روستا
#شهر
#مهاجرت
#شهرنشیتی
@Saeed_Maadani