💠ادامه 👇
🔸٢ _ ما اگر پاسخ اول را هم نادیده بگیریم , باز پاسخ دومی هم است و آن اینکه مرحوم امام خمینی معتقد بوده است که ابوبکر و عمر ظالم به احکام الهی و حضرت زهرا سلام الله علیها بودند . امام خمینی می نویسد :
"ما باشیخین ( ابوبکر و عمر ) کار نداریم و مخالفت های آنها با قرآن و حلال و حرام کردن از پیش خود و👈 ستمهائیکه به فاطمه دختر پیغمبر(ص) و اولاد او کردند 👉و جهل آنها به دستورات خدا و احکام دین حتی آنکه ابوبکر دست چپ دزد را برید و یک نفر را با آتش سوزاند با آنکه حرام بود.وحکم کلاله و میراث جده را ندانست و اجراء حد خدائی را درباره ی خالدبن ولید نکرد با آنکه مالک بن نویره را کشت و در همان شب زن او را گرفت و عمر کارهایش بیش از آنست که گفته شود مثل امر کردن به سنگسار کردن زن حامله و زن دیوانه و امیرالمومنین او را نهی کرد و اشتباه گفتن در حکم مهریه و یک زن از پشت پرده خطای او را گفت آنگاه عمر گفت همه ی مردم حتی زنهای پشت پرده احکام خدا را ازمن بهتر میدانند و برخلاف حکم خدا و پیغمبر متعه حج و زنها را حرام کرد 👈و در خانه ی پیغمبر را آتش زد.👉 "
📚کشف الاسرار ص ١١١
👌همینطور مرحوم امام خمینی معتقد بود که ابوبکر و عمر به طمع خلافت گرد پیامبر را داشتند و به اصطلاح ظاهر سازی می کردند و منافق بودند . امام خمینی در مورد آن دو این تعبیر را می آورد :
" آنهائیکه سالها در طمع ریاست خود را به دین پیغمبر چسبانده بودند "
📚کشف الاسرار ص ١١٤
👌و معتقد بود که نفاق بازی ابوبکر بیشتر بود , چنان که می گوید :
" ابوبکر ظاهر سازیش بیشتر بود "
📚کشف الاسرار ص ١٢٠
❕بنابراین از دیدگاه امام خمینی , ابوبکر و عمر ظالم و منافق بودند و برای قدرت ظاهر سازی می کردند و در برابر دیگران خودشان را اخلاقی و عادل وانمود میکردند .
👌بر این اساس رفتار عمر بن خطاب با غلامش در هنگام ورود به مصر هم عملی منافقانه و برای فریب توده های مردم بود تا وانمود کند که من عمر به سنت پیامبر عمل می کنم , زیرا مردم از او توقع عمل به سنت پیامبر را داشتند و او هم ناگزیر بود که در مواردی چنین ریا و نفاق بازی کند .
❕اگر ادامه کلام امام خمینی را مطالعه کنیم , مرحوم امام متذکر این نکته می شود و می گوید :
"ما عمر را قبول نداريم اما اين عملْ عمل اسلامى آن وقت بوده؛ يعنى نقش اسلام بوده است و لو خودش يك آدمى بوده كه ما نپذيرفتيم او را اما عملى كه كرده است عملى بوده كه نقش اسلام اين بوده، يعنى پيغمبر هم اين صورت بود؛ يعنى پيغمبر هم سوار يك الاغى مىشده، يك كسى هم پشتش مىنشسته و مسأله برايش مىگفته؛ آن را تعليمش مىكرده، آنكه پشت سرش نشسته بوده تعليمش مىكرده "
📚صحيفه امام، ج4، ص: 325
❕می بینیم که امام خمینی تصریح می کند که عمل مذکور دستور اسلام و سنت پیامبر بوده است , و خود عمر شخصیتی مقبولی ندارد تا بخواهیم او را به این خاطر مدح کنیم , عمر از ناحیه افکار عمومی تحت فشار بوده است که ظاهر سازی کند و احکام اسلام را پیاده کند , بنابراین عمل عمر عملی ریاکارانه و منافقانه بوده است .
💠نکته پایانی :
👌علمای اهلسنت تصریح کرده اند که در مذهب اهلسنت نقلهایی فراوانی جعل شده است تا ابوبکر و عمر را انسان های صالح و وارسته و عادل معرفی کنند .
👌تهاونوی عالم بزرگ اهلسنت می گوید ؛
« ما می دانیم که جاعلان حدیث ، دروغ و جعل کرده اند ، در کثیری از فضائلی که در مورد ابوبکر و عمر و عثمان ، روایت می شود » « نحن نعلم انهم کذبوا فی کثیر مما یروونه فی فضائل ابی بکر و عمر و عثمان »
📚قواعد فی علوم الحدیث ص 444
❕ابن حجر هم به این نکته تصریح می کند :
"عارضهم جهلة أهل السنة بفضائل معاوية بدأوا بفضائل الشيخين "
📚لسان المیزان ج 1 ص 13
👌ما در ذیل مفصلا توضیح داده ایم که عمر بویی از عدالت نبرده بود و با شلاقی که به دست داشت در دوره حکومتش , کودکان و زنان و اصحاب پیامبر را به ظلم می زد :
💠https://www.tg-me.com/Rahnamye_Behesht/9642
💠https://www.tg-me.com/Rahnamye_Behesht/12405
❕او حتی به کنیزان بینوا نیز رحم نمی کردند و طبق تصریح علمای اهلسنت , کنیزان را وقتی که می دید حجاب گرفته اند , با تازیانه آتشین خود می زد تا حجابشان را کنار بگذارند و نیز خادمان و غلامان منزلش را هم می زد :
« كان إذا رأى جارية متقنعة علاها بالدرة وقال ألقي عنك الخمار »
📚 المبسوط : ج 1 ص 212 _ الدرایه فی تخریج احادیث الهدایه , ابن حجر , ج ٢ ص ٢٣٠ _ حاشیه رد المختار , ابن عابدین , ج ٦ ص ٦٨٤
❕« فقام إليها بالدرة فضرب بها رأسها حتى ألقته عن رأسها »
📚مصنف ابن ابی شیبه ج 2 ص 135 _ کنزالعمال ج 9 ص 199 _ ارواء الغلیل , البانی ج ٦ ص 204 ( هذا سند صحیح علی شرط مسلم )
❕« عن الزهري أن عمر كان يضرب النساء والخدم »
📚كنز العمال : ج 9 ص 204
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
🔸٢ _ ما اگر پاسخ اول را هم نادیده بگیریم , باز پاسخ دومی هم است و آن اینکه مرحوم امام خمینی معتقد بوده است که ابوبکر و عمر ظالم به احکام الهی و حضرت زهرا سلام الله علیها بودند . امام خمینی می نویسد :
"ما باشیخین ( ابوبکر و عمر ) کار نداریم و مخالفت های آنها با قرآن و حلال و حرام کردن از پیش خود و👈 ستمهائیکه به فاطمه دختر پیغمبر(ص) و اولاد او کردند 👉و جهل آنها به دستورات خدا و احکام دین حتی آنکه ابوبکر دست چپ دزد را برید و یک نفر را با آتش سوزاند با آنکه حرام بود.وحکم کلاله و میراث جده را ندانست و اجراء حد خدائی را درباره ی خالدبن ولید نکرد با آنکه مالک بن نویره را کشت و در همان شب زن او را گرفت و عمر کارهایش بیش از آنست که گفته شود مثل امر کردن به سنگسار کردن زن حامله و زن دیوانه و امیرالمومنین او را نهی کرد و اشتباه گفتن در حکم مهریه و یک زن از پشت پرده خطای او را گفت آنگاه عمر گفت همه ی مردم حتی زنهای پشت پرده احکام خدا را ازمن بهتر میدانند و برخلاف حکم خدا و پیغمبر متعه حج و زنها را حرام کرد 👈و در خانه ی پیغمبر را آتش زد.👉 "
📚کشف الاسرار ص ١١١
👌همینطور مرحوم امام خمینی معتقد بود که ابوبکر و عمر به طمع خلافت گرد پیامبر را داشتند و به اصطلاح ظاهر سازی می کردند و منافق بودند . امام خمینی در مورد آن دو این تعبیر را می آورد :
" آنهائیکه سالها در طمع ریاست خود را به دین پیغمبر چسبانده بودند "
📚کشف الاسرار ص ١١٤
👌و معتقد بود که نفاق بازی ابوبکر بیشتر بود , چنان که می گوید :
" ابوبکر ظاهر سازیش بیشتر بود "
📚کشف الاسرار ص ١٢٠
❕بنابراین از دیدگاه امام خمینی , ابوبکر و عمر ظالم و منافق بودند و برای قدرت ظاهر سازی می کردند و در برابر دیگران خودشان را اخلاقی و عادل وانمود میکردند .
👌بر این اساس رفتار عمر بن خطاب با غلامش در هنگام ورود به مصر هم عملی منافقانه و برای فریب توده های مردم بود تا وانمود کند که من عمر به سنت پیامبر عمل می کنم , زیرا مردم از او توقع عمل به سنت پیامبر را داشتند و او هم ناگزیر بود که در مواردی چنین ریا و نفاق بازی کند .
❕اگر ادامه کلام امام خمینی را مطالعه کنیم , مرحوم امام متذکر این نکته می شود و می گوید :
"ما عمر را قبول نداريم اما اين عملْ عمل اسلامى آن وقت بوده؛ يعنى نقش اسلام بوده است و لو خودش يك آدمى بوده كه ما نپذيرفتيم او را اما عملى كه كرده است عملى بوده كه نقش اسلام اين بوده، يعنى پيغمبر هم اين صورت بود؛ يعنى پيغمبر هم سوار يك الاغى مىشده، يك كسى هم پشتش مىنشسته و مسأله برايش مىگفته؛ آن را تعليمش مىكرده، آنكه پشت سرش نشسته بوده تعليمش مىكرده "
📚صحيفه امام، ج4، ص: 325
❕می بینیم که امام خمینی تصریح می کند که عمل مذکور دستور اسلام و سنت پیامبر بوده است , و خود عمر شخصیتی مقبولی ندارد تا بخواهیم او را به این خاطر مدح کنیم , عمر از ناحیه افکار عمومی تحت فشار بوده است که ظاهر سازی کند و احکام اسلام را پیاده کند , بنابراین عمل عمر عملی ریاکارانه و منافقانه بوده است .
💠نکته پایانی :
👌علمای اهلسنت تصریح کرده اند که در مذهب اهلسنت نقلهایی فراوانی جعل شده است تا ابوبکر و عمر را انسان های صالح و وارسته و عادل معرفی کنند .
👌تهاونوی عالم بزرگ اهلسنت می گوید ؛
« ما می دانیم که جاعلان حدیث ، دروغ و جعل کرده اند ، در کثیری از فضائلی که در مورد ابوبکر و عمر و عثمان ، روایت می شود » « نحن نعلم انهم کذبوا فی کثیر مما یروونه فی فضائل ابی بکر و عمر و عثمان »
📚قواعد فی علوم الحدیث ص 444
❕ابن حجر هم به این نکته تصریح می کند :
"عارضهم جهلة أهل السنة بفضائل معاوية بدأوا بفضائل الشيخين "
📚لسان المیزان ج 1 ص 13
👌ما در ذیل مفصلا توضیح داده ایم که عمر بویی از عدالت نبرده بود و با شلاقی که به دست داشت در دوره حکومتش , کودکان و زنان و اصحاب پیامبر را به ظلم می زد :
💠https://www.tg-me.com/Rahnamye_Behesht/9642
💠https://www.tg-me.com/Rahnamye_Behesht/12405
❕او حتی به کنیزان بینوا نیز رحم نمی کردند و طبق تصریح علمای اهلسنت , کنیزان را وقتی که می دید حجاب گرفته اند , با تازیانه آتشین خود می زد تا حجابشان را کنار بگذارند و نیز خادمان و غلامان منزلش را هم می زد :
« كان إذا رأى جارية متقنعة علاها بالدرة وقال ألقي عنك الخمار »
📚 المبسوط : ج 1 ص 212 _ الدرایه فی تخریج احادیث الهدایه , ابن حجر , ج ٢ ص ٢٣٠ _ حاشیه رد المختار , ابن عابدین , ج ٦ ص ٦٨٤
❕« فقام إليها بالدرة فضرب بها رأسها حتى ألقته عن رأسها »
📚مصنف ابن ابی شیبه ج 2 ص 135 _ کنزالعمال ج 9 ص 199 _ ارواء الغلیل , البانی ج ٦ ص 204 ( هذا سند صحیح علی شرط مسلم )
❕« عن الزهري أن عمر كان يضرب النساء والخدم »
📚كنز العمال : ج 9 ص 204
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
❗️ملحد به یکی از مطالب ما جواب داده است , تصویر پاسخش را در بالا می بینید , هم اینک ما نیز جوابیه خود به او را منتشر می کنیم و ملحد دو وظیفه دارد که اگر از این دو وظیفه شانه خالی کند , نشانه شکست و رسوایی او در این بحث است :
1⃣تمام پاسخ ما را به مخاطبین خود نشان دهد , اگر از بخشی از پاسخ عکس بگیرد , این نشانه ترس و رسوایی و فرار او از بحث است .
2⃣تا قبل از این که به جوابیه ما پاسخ نداده است , حق ندارد که سراغ موضوع دیگر برود , اگر به جوابیه ما پاسخ ندهد و موضوع دیگر را مطرح کند , این هم نشانه رسوایی و فضاحت و فرار کردن ملحد است .
1⃣تمام پاسخ ما را به مخاطبین خود نشان دهد , اگر از بخشی از پاسخ عکس بگیرد , این نشانه ترس و رسوایی و فرار او از بحث است .
2⃣تا قبل از این که به جوابیه ما پاسخ نداده است , حق ندارد که سراغ موضوع دیگر برود , اگر به جوابیه ما پاسخ ندهد و موضوع دیگر را مطرح کند , این هم نشانه رسوایی و فضاحت و فرار کردن ملحد است .
بررسی دیدگاه ابن قتیبه عالم بزرگ اهلسنت در مورد سقط شدن محسن علیه السلام !!!!!
🤔#پرسش :
❓در منبع اولى كه ايشان از آن نام برده است چنين نوشته است: ابن شهر آشوب كه از علماى شيعه است در ص ١٣٢ از جلد سوم كتاب مناقب آل ابيطالب به نقل از عالم بزرگ اهل سنت ابن قتيبه نقل كرده است كه محسن توسط قنفذ سقط شد، اما در نسخه كنونى كتاب ابن قتيبه اين مسئله تحريف شده و حذف شده است ولى در نسخه اى از كتاب مذكور كه در دست شهرآشوب بوده تحريفى وجود نداشته و ابن قتيبه مطلب مذكور را نقل كرده است.
▪️سئوال:
بايد اثبات كند اين مطلب به همين صورت كه ادعا كرده قبلا در كتاب ابن قتيبه وجود داشته و حالا سانسور شده است و تنها راهش ارائه تصوير يا لينكى از همان منبع قديمى و تحريف شده ميباشد.
شما نميتوانيد بدون ارائه هيچ مدرك و سندى ادعا كنيد اين مطلب قبلا وجود داشته اما اكنون حذف شده است.
تنها راه اثبات تحريف يا سانسور در يك كتاب يا مقاله يا متن اين است كه شما نسخه تحريف نشده را داشته باشيد و يا اينكه حداقل چند منبع مختلف و مطمئن اين ادعا را همزمان داشته باشند كه در اين مورد چنين شروطى وجود ندارد.
پس اين ادعا كه اين قتيبه عالم اهل سنت در كتابش به اين موضوع اشاره كرده است يك ادعاى پوچ و بى اعتبار است ❗️❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌مرحوم ابن شهر آشوب بیان می دارد :
" از فرزندان فاطمه : حسن و حسین و محسن است که سقط گردید , و در کتاب معارف ابن قتیبه آمده است که محسن به واسطه جراحتی که توسط قنفذ عدوی بر او وارد شد , سقط گردید " " وَ فِي مَعَارِفِ الْقُتَيْبِيِّ أَنَّ مُحَسِّناً فَسَدَ مِنْ زَخْمِ قُنْفُذٍ الْعَدَوِي "
📚مناقب آل ابی طالب ج ٣ ص ٣٥٨ طبع قم
❕می بینیم که ابن شهر آشوب تصریح می کند که ابن قتیبه عالم بزرگ اهلسنت , سقط شدن محسن ع توسط قنفذ را در کتاب معارف خود بیان داشته است , اما متاسفانه در نسخ امروزی از کتاب معارف ابن قتیبه این مطلب تحریف شده است و به این صورت آمده است :
" اما محسن بن علی در زمانی که کودک خردسال بود از بین رفت " " اما « محسّن بن عليّ » فهلك وهو صغير . "
📚المعارف ج ١ ص ٢١١
❕حال توضیح بیشتر :
👌ابن قتیبه عالم بزرگ اهلسنت است و کسی در وثاقت و بزرگی او شکی ندارد , چنان که ابن تیمیه می گوید :
" تمام اهل مراکش او را بزرگ شمرده و به وی احترام گزارده و کسی که نظر خلافی با وی داشته باشد را زندیق و کافر شمرده و می گویند خانه ای که کتابی از کتابهای ابن قتیبه در آن نباشد , خیری در آن خانه نیست " " .... یقولون کل بیت لیس فیه شیئ من تصنیفه لا خیر فیه "
📚کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه ج ١٧ ص ٣٩١
❕ابن شهر آشوب عالم بزرگ شیعه تصریح می کند که در کتاب معارف ابن قتیبه آمده است که قنفذ محسن ع را سقط کرد .
👌ابن شهر آشوب که این خبر را نقل می کند در نزد اهلسنت یک انسان عالم و عابد و راستگو و ثقه است , بنابراین خبر دادن او در این قضیه هم برای شیعه حجت است و هم برای اهلسنت .
❕ذهبی عالم بزرگ اهلسنت می آورد :
" (ابن شهر آشوب ) انسانی راستگو بود که در گفتگوهای خویش , سخنان پر مغز می گفت , علومش وسیع بود و به بسیاری از فنون احاطه داشت , بسیار اهل خشوع و عبادت و تهجد بود , دائم الوضوء بود "
" صدوق اللهجة ، مليح المحاورة ، واسع العلم ، كثير الفنون ، كثير الخشوع والعبادة والتجهد ، لا يجلس إلا على وضوء "
📚تاریخ الاسلام ج 41 ص 310
❕همین سخنان را صفدی عالم بزرگ اهلسنت در مورد ابن شهر آشوب تکرار می کند : " صدوق اللهجة مليح المحاورة واسع العلم كثير الخشوع و العبادة و التهجّد لا يكون الّا على وضوء "
📚الوافي بالوفيات، ج4، ص: 164
❕ابن حجر نیز , ابن شهر آشوب را به آگاهی به علم حدیث و فقه و اصول و قرائات و تفسیر مدح می کند و بیان می دارد که بسیار اهل خشوع و خضوع در برابر پرودگار بود :
" اشتغل بالحديث ولقي الرجال ثمّ تفقّه وبلغ النهاية في فقه أهل البيت، ونبغ في الاصول، ثمّ تقدّم في القراءات والغريب والتفسير والعربيّة، وكان مقبول الصورة ...كان كثير الخشوع. مات في شعبان سنة 558» "
📚لسان المیزان ج ٥ ص ٣٠٥
❕سیوطی عالم بزرگ اهلسنت هم ابن شهر آشوب را به آگاهی و علم و دانش می ستاید و تصریح می کند که بسیار اهل عبادت و خشوع بوده است :
"كان مقدّما في علم القرآن و الغريب و النحو، واسع العلم، كثير العبادة و الخشوع. "
📚بغية الوعاة في طبقات اللغويين و النحاة: 77.
❕داودی عالم دیگر اهلسنت هم در مورد ابن شهر آشوب می گوید : " او امام عصرش و یگانه زمانش بوده است " "کان امام عصره و واحد دهره "
📚طبقات المفسرین ج ٢ ص ٢٠١
💠#ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓در منبع اولى كه ايشان از آن نام برده است چنين نوشته است: ابن شهر آشوب كه از علماى شيعه است در ص ١٣٢ از جلد سوم كتاب مناقب آل ابيطالب به نقل از عالم بزرگ اهل سنت ابن قتيبه نقل كرده است كه محسن توسط قنفذ سقط شد، اما در نسخه كنونى كتاب ابن قتيبه اين مسئله تحريف شده و حذف شده است ولى در نسخه اى از كتاب مذكور كه در دست شهرآشوب بوده تحريفى وجود نداشته و ابن قتيبه مطلب مذكور را نقل كرده است.
▪️سئوال:
بايد اثبات كند اين مطلب به همين صورت كه ادعا كرده قبلا در كتاب ابن قتيبه وجود داشته و حالا سانسور شده است و تنها راهش ارائه تصوير يا لينكى از همان منبع قديمى و تحريف شده ميباشد.
شما نميتوانيد بدون ارائه هيچ مدرك و سندى ادعا كنيد اين مطلب قبلا وجود داشته اما اكنون حذف شده است.
تنها راه اثبات تحريف يا سانسور در يك كتاب يا مقاله يا متن اين است كه شما نسخه تحريف نشده را داشته باشيد و يا اينكه حداقل چند منبع مختلف و مطمئن اين ادعا را همزمان داشته باشند كه در اين مورد چنين شروطى وجود ندارد.
پس اين ادعا كه اين قتيبه عالم اهل سنت در كتابش به اين موضوع اشاره كرده است يك ادعاى پوچ و بى اعتبار است ❗️❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌مرحوم ابن شهر آشوب بیان می دارد :
" از فرزندان فاطمه : حسن و حسین و محسن است که سقط گردید , و در کتاب معارف ابن قتیبه آمده است که محسن به واسطه جراحتی که توسط قنفذ عدوی بر او وارد شد , سقط گردید " " وَ فِي مَعَارِفِ الْقُتَيْبِيِّ أَنَّ مُحَسِّناً فَسَدَ مِنْ زَخْمِ قُنْفُذٍ الْعَدَوِي "
📚مناقب آل ابی طالب ج ٣ ص ٣٥٨ طبع قم
❕می بینیم که ابن شهر آشوب تصریح می کند که ابن قتیبه عالم بزرگ اهلسنت , سقط شدن محسن ع توسط قنفذ را در کتاب معارف خود بیان داشته است , اما متاسفانه در نسخ امروزی از کتاب معارف ابن قتیبه این مطلب تحریف شده است و به این صورت آمده است :
" اما محسن بن علی در زمانی که کودک خردسال بود از بین رفت " " اما « محسّن بن عليّ » فهلك وهو صغير . "
📚المعارف ج ١ ص ٢١١
❕حال توضیح بیشتر :
👌ابن قتیبه عالم بزرگ اهلسنت است و کسی در وثاقت و بزرگی او شکی ندارد , چنان که ابن تیمیه می گوید :
" تمام اهل مراکش او را بزرگ شمرده و به وی احترام گزارده و کسی که نظر خلافی با وی داشته باشد را زندیق و کافر شمرده و می گویند خانه ای که کتابی از کتابهای ابن قتیبه در آن نباشد , خیری در آن خانه نیست " " .... یقولون کل بیت لیس فیه شیئ من تصنیفه لا خیر فیه "
📚کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه ج ١٧ ص ٣٩١
❕ابن شهر آشوب عالم بزرگ شیعه تصریح می کند که در کتاب معارف ابن قتیبه آمده است که قنفذ محسن ع را سقط کرد .
👌ابن شهر آشوب که این خبر را نقل می کند در نزد اهلسنت یک انسان عالم و عابد و راستگو و ثقه است , بنابراین خبر دادن او در این قضیه هم برای شیعه حجت است و هم برای اهلسنت .
❕ذهبی عالم بزرگ اهلسنت می آورد :
" (ابن شهر آشوب ) انسانی راستگو بود که در گفتگوهای خویش , سخنان پر مغز می گفت , علومش وسیع بود و به بسیاری از فنون احاطه داشت , بسیار اهل خشوع و عبادت و تهجد بود , دائم الوضوء بود "
" صدوق اللهجة ، مليح المحاورة ، واسع العلم ، كثير الفنون ، كثير الخشوع والعبادة والتجهد ، لا يجلس إلا على وضوء "
📚تاریخ الاسلام ج 41 ص 310
❕همین سخنان را صفدی عالم بزرگ اهلسنت در مورد ابن شهر آشوب تکرار می کند : " صدوق اللهجة مليح المحاورة واسع العلم كثير الخشوع و العبادة و التهجّد لا يكون الّا على وضوء "
📚الوافي بالوفيات، ج4، ص: 164
❕ابن حجر نیز , ابن شهر آشوب را به آگاهی به علم حدیث و فقه و اصول و قرائات و تفسیر مدح می کند و بیان می دارد که بسیار اهل خشوع و خضوع در برابر پرودگار بود :
" اشتغل بالحديث ولقي الرجال ثمّ تفقّه وبلغ النهاية في فقه أهل البيت، ونبغ في الاصول، ثمّ تقدّم في القراءات والغريب والتفسير والعربيّة، وكان مقبول الصورة ...كان كثير الخشوع. مات في شعبان سنة 558» "
📚لسان المیزان ج ٥ ص ٣٠٥
❕سیوطی عالم بزرگ اهلسنت هم ابن شهر آشوب را به آگاهی و علم و دانش می ستاید و تصریح می کند که بسیار اهل عبادت و خشوع بوده است :
"كان مقدّما في علم القرآن و الغريب و النحو، واسع العلم، كثير العبادة و الخشوع. "
📚بغية الوعاة في طبقات اللغويين و النحاة: 77.
❕داودی عالم دیگر اهلسنت هم در مورد ابن شهر آشوب می گوید : " او امام عصرش و یگانه زمانش بوده است " "کان امام عصره و واحد دهره "
📚طبقات المفسرین ج ٢ ص ٢٠١
💠#ادامه 👇
💠ادامه 👇
👌بنابراین ابن شهر آشوب یک شخصیت برجسته و ثقه و راستگو در نزد اهلسنت است , وقتی چنین فرد ثقه و راستگویی خبر می دهد که در معارف ابن قتیبه سقط شدن محسن ع توسط عمر آمده است , دیگر کسی نباید در سخن او شک کند , زیرا شک در سخن ثقه خلاف و باطل است .
❕خداوند می فرماید :
" اى كسانى كه ايمان آوردهايد اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد در باره آن تحقيق كنيد " " يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا " ( حجرات ٦ )
👌علمای اهلسنت بیان می دارند به این که در آیه شریفه گفته است که در خبری که یک انسان فاسق و دروغگو می دهد تحقیق کنید , یعنی اگر یک انسان راستگو و ثقه خبری دهد , دیگر تحقیق نیاز نیست و باید خبرش را پذیرفت :
" قد يستدل به على قبول خبر الواحد العدل. "
📚البحر المحيط في التفسير، ج9، ص: 513
❕" في هذه الآية دليل على قبول خبر الواحد إذا كان عدلا، لأنه إنما أمر فيها بالتثبت عند نقل خبر الفاسق "
📚الجامع لأحكام القرآن، ج16، ص: 312
❕" أن الأمر بالتبين مشروط بمجيء الفاسق و مفهوم الشرط معتبر على الصحيح فيجب العمل به إذا لم يكن فاسقا "
📚روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج13، ص: 298
❕" مدلول الآية عام، و هو يتضمن مبدأ التمحيص و التثبت من خبر الفاسق فأما الصالح فيؤخذ بخبره "
📚في ظلال القرآن، ج6، ص: 3341
❕" متمسك أصحابنا في أن خبر الواحد حجة، و شهادة الفاسق لا تقبل، أما في المسألة الأولى فقالوا علل الأمر بالتوقف بكونه فاسقا، و لو كان خبر الوحد العدل لا يقبل، لما كان للترتيب على الفاسق فائدة، و هو من باب التمسك بالمفهوم "
📚مفاتيح الغيب، ج28، ص: 99
❕حتی فراتر از این برخی از علمای اهلسنت بیان می دارند که خبر مجهول الحال را هم باید پذیرفت , تنها خبر کسی که فسق و دروغگویی اش نمایان است را نباید پذیرفت : " إنما أمرنا بالتثبت عند خبر الفاسق، و هذا ليس بمحقق الفسق لأنه مجهول الحال "
📚تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج7، ص: 345
👌در کتاب المراجعات ، صد تن از راویان شیعه ثقه در اسناد و روایات اهلسنت مانند روایات صحیح بخاری و ... مورد بحث و بررسی و بیان قرار گرفته است که علمای اهلسنت چون یک راوی شیعی ثقه و راستگو بوده است , از او نقل روایت کرده اند :
📚المراجعات ، نامه 16 ص 137
👌بنابراین خبر دادن ابن شهر آشوب هم باید مقبول در نزد اهلسنت باشد , زیرا خود اهلسنت تصریح کرده اند که او اهل عبادت و بندگی بوده و در سخن گفتنش راستگو و ثقه بوده است , لذا دلیلی برای رد سخن او وجود ندارد .
❕متاسفانه ملحد جاهل بدون آنکه نسبت به مبانی اهلسنت آگاهی داشته باشد , در صدد بر آمد که سخن ابن شهر آشوب را بی اهمیت جلوه دهد که از آنچه گذشت , بیسوادی و فضاحت ملحد بیشتر نمایان شد .
❗️از همه اینها گذشته , عالم برجسته اهلسنت , گنجی شافعی نیز تصریح کرده است که در بیان ابن قتیبه آمده است که محسن ع سقط گردیده است .
👌گنجی شافعی در ابتدا نظر شیخ مفید را می آورد که شیخ مفید گفته است که فاطمه فرزندی را پس از پیامبر سقط کرد که نامش محسن بود و پیامبر او را به این نام نهاده بود , آنگاه می گوید :
" این سخن تنها در نزد ابن قتیبه واقعیت دارد و او قائل به این قضیه بوده است به خلاف سایر اهل نقل " زاد على الجمهور، و قال: إن فاطمة عليها السلام اسقطت بعد النبي ذكرا، كان سماه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم محسنا، و هذا شيء لم يوجد عند أحد من اهل النقل👈 إلا عند ابن قتيبة. "👉
📚كفاية الطالب، ،ص:413
❕بنابراین گنجی شافعی عالم بزرگ اهلسنت هم , همان سخن ابن شهر آشوب را تکرار می کند که ابن قتیبه سقط شدن محسن ع را نقل کرده است , اما در نسخ کنونی از کتاب معارف ابن قتیبه این سخن تحریف شده است .
👌چنان که گفتیم , گنجی شافعی از علمای بزرگ و فاضل شافعی مسلک بوده است و خود اهلسنت به این قضیه و بزرگی گنجی شافعی تصریح کرده اند :
" كفاية الطالب فى مناقب على بن ابى طالب _ للشيخ الحافظ ابى عبد اللّه محمد بن يوسف بن محمد👈 الكنجى الشافعى 👉 "
📚كشف الظنون عن أسامي الكتب و الفنون، ج2، ص: 1497
❕"الكَنْجي (000- 658 ه 000- 1260 م) محمد بن يوسف بن محمد، أبو عبد اللَّه ابن الفخر الكنجي: 👈محدث من الشافعية👉 "
📚الأعلام(قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربين و المستشرقين)، ج7، ص: 150
❕" محمد بن يوسف الكنجي (ابو عبد اللّه)👈 فاضل "👉
📚معجم المؤلفين، ج12، ص: 134
👌" الحافظ أبو عبد اللّه الكنجي الشافعي (المتوفّى 658 ه) 👈كان إماما محدّثا "👉
📚الوافي بالوفيات، ج5، ص: 254
❕ذهبی نیز از گنجی شافعی با عنوان " محدث مفید " یاد می کند :
" 🤏والمحدث المفيد👉 فخر الدين محمد بن يوسف الكنجي "
📚تذکره الحفاظ ج 4 ص 1441
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
👌بنابراین ابن شهر آشوب یک شخصیت برجسته و ثقه و راستگو در نزد اهلسنت است , وقتی چنین فرد ثقه و راستگویی خبر می دهد که در معارف ابن قتیبه سقط شدن محسن ع توسط عمر آمده است , دیگر کسی نباید در سخن او شک کند , زیرا شک در سخن ثقه خلاف و باطل است .
❕خداوند می فرماید :
" اى كسانى كه ايمان آوردهايد اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد در باره آن تحقيق كنيد " " يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا " ( حجرات ٦ )
👌علمای اهلسنت بیان می دارند به این که در آیه شریفه گفته است که در خبری که یک انسان فاسق و دروغگو می دهد تحقیق کنید , یعنی اگر یک انسان راستگو و ثقه خبری دهد , دیگر تحقیق نیاز نیست و باید خبرش را پذیرفت :
" قد يستدل به على قبول خبر الواحد العدل. "
📚البحر المحيط في التفسير، ج9، ص: 513
❕" في هذه الآية دليل على قبول خبر الواحد إذا كان عدلا، لأنه إنما أمر فيها بالتثبت عند نقل خبر الفاسق "
📚الجامع لأحكام القرآن، ج16، ص: 312
❕" أن الأمر بالتبين مشروط بمجيء الفاسق و مفهوم الشرط معتبر على الصحيح فيجب العمل به إذا لم يكن فاسقا "
📚روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج13، ص: 298
❕" مدلول الآية عام، و هو يتضمن مبدأ التمحيص و التثبت من خبر الفاسق فأما الصالح فيؤخذ بخبره "
📚في ظلال القرآن، ج6، ص: 3341
❕" متمسك أصحابنا في أن خبر الواحد حجة، و شهادة الفاسق لا تقبل، أما في المسألة الأولى فقالوا علل الأمر بالتوقف بكونه فاسقا، و لو كان خبر الوحد العدل لا يقبل، لما كان للترتيب على الفاسق فائدة، و هو من باب التمسك بالمفهوم "
📚مفاتيح الغيب، ج28، ص: 99
❕حتی فراتر از این برخی از علمای اهلسنت بیان می دارند که خبر مجهول الحال را هم باید پذیرفت , تنها خبر کسی که فسق و دروغگویی اش نمایان است را نباید پذیرفت : " إنما أمرنا بالتثبت عند خبر الفاسق، و هذا ليس بمحقق الفسق لأنه مجهول الحال "
📚تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج7، ص: 345
👌در کتاب المراجعات ، صد تن از راویان شیعه ثقه در اسناد و روایات اهلسنت مانند روایات صحیح بخاری و ... مورد بحث و بررسی و بیان قرار گرفته است که علمای اهلسنت چون یک راوی شیعی ثقه و راستگو بوده است , از او نقل روایت کرده اند :
📚المراجعات ، نامه 16 ص 137
👌بنابراین خبر دادن ابن شهر آشوب هم باید مقبول در نزد اهلسنت باشد , زیرا خود اهلسنت تصریح کرده اند که او اهل عبادت و بندگی بوده و در سخن گفتنش راستگو و ثقه بوده است , لذا دلیلی برای رد سخن او وجود ندارد .
❕متاسفانه ملحد جاهل بدون آنکه نسبت به مبانی اهلسنت آگاهی داشته باشد , در صدد بر آمد که سخن ابن شهر آشوب را بی اهمیت جلوه دهد که از آنچه گذشت , بیسوادی و فضاحت ملحد بیشتر نمایان شد .
❗️از همه اینها گذشته , عالم برجسته اهلسنت , گنجی شافعی نیز تصریح کرده است که در بیان ابن قتیبه آمده است که محسن ع سقط گردیده است .
👌گنجی شافعی در ابتدا نظر شیخ مفید را می آورد که شیخ مفید گفته است که فاطمه فرزندی را پس از پیامبر سقط کرد که نامش محسن بود و پیامبر او را به این نام نهاده بود , آنگاه می گوید :
" این سخن تنها در نزد ابن قتیبه واقعیت دارد و او قائل به این قضیه بوده است به خلاف سایر اهل نقل " زاد على الجمهور، و قال: إن فاطمة عليها السلام اسقطت بعد النبي ذكرا، كان سماه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم محسنا، و هذا شيء لم يوجد عند أحد من اهل النقل👈 إلا عند ابن قتيبة. "👉
📚كفاية الطالب، ،ص:413
❕بنابراین گنجی شافعی عالم بزرگ اهلسنت هم , همان سخن ابن شهر آشوب را تکرار می کند که ابن قتیبه سقط شدن محسن ع را نقل کرده است , اما در نسخ کنونی از کتاب معارف ابن قتیبه این سخن تحریف شده است .
👌چنان که گفتیم , گنجی شافعی از علمای بزرگ و فاضل شافعی مسلک بوده است و خود اهلسنت به این قضیه و بزرگی گنجی شافعی تصریح کرده اند :
" كفاية الطالب فى مناقب على بن ابى طالب _ للشيخ الحافظ ابى عبد اللّه محمد بن يوسف بن محمد👈 الكنجى الشافعى 👉 "
📚كشف الظنون عن أسامي الكتب و الفنون، ج2، ص: 1497
❕"الكَنْجي (000- 658 ه 000- 1260 م) محمد بن يوسف بن محمد، أبو عبد اللَّه ابن الفخر الكنجي: 👈محدث من الشافعية👉 "
📚الأعلام(قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربين و المستشرقين)، ج7، ص: 150
❕" محمد بن يوسف الكنجي (ابو عبد اللّه)👈 فاضل "👉
📚معجم المؤلفين، ج12، ص: 134
👌" الحافظ أبو عبد اللّه الكنجي الشافعي (المتوفّى 658 ه) 👈كان إماما محدّثا "👉
📚الوافي بالوفيات، ج5، ص: 254
❕ذهبی نیز از گنجی شافعی با عنوان " محدث مفید " یاد می کند :
" 🤏والمحدث المفيد👉 فخر الدين محمد بن يوسف الكنجي "
📚تذکره الحفاظ ج 4 ص 1441
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
Photo
👌فرار کردن ملحد از پاسخگویی :
" به من چه که اهل سنت در مورد ابن شهر آشوب چه گفته اند ? مگر من پیرو آنها هستم " !!!!!
❗️اگر ملحد به ما پاسخ می داد باید تعجب می کردیم 😄😄😄
👌ملحد این اندازه نمی داند که وقتی به استناد ما به منبع اهلسنت اشکال می کند , باید منتظر پاسخ ما طبق مبانی اهلسنت باشد , اگر منابع اهلسنت به تو ربطی ندارد , از ابتدا چرا به استناد ما به منبع اهلسنت اشکالی کردی !!!! تو که می گویی منابع اهلسنت به تو ربطی ندارد !!!!
👌 ما به منبعی از اهلسنت استدلال کردیم و طبق مبانی اهلسنت هم صحت استدلال خود را ثابت کردیم , کسی که منابع اهلسنت برایش ارزش ندارد , مخاطب ما نیست , مخاطب ما کسی بود که منابع اهلسنت برایش مورد توجه است , تو که مبانی اهلسنت را قبول نداری , از ابتدا چرا به استناد ما اشکال کردی که الان با گفتن اینکه مگه من سنی ام از بحث فرار کنی !!!!
❗️بار دیگر فضاحت و سستی مکتب الحاد نمایان شد .
👌 برای اینکه باز بهانه را از ملحد بگیریم , لینک و تصویر برخی از منابع مهمی که از اهلسنت به آن استناد کردیم را قرار می دهیم !!!!!
❗️تصویر و لینک استناد ما به کتاب تاریخ الاسلام ذهبی :
https://lib.eshia.ir/40071/41/310/%D8%B5%D8%AF%D9%88%D9%82_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%D8%AC%D9%87
❗️تصویر و لینک استناد ما به کتاب الوافی بالوفیات :
https://lib.eshia.ir/40289/4/118/%D8%B5%D8%AF%D9%88%D9%82_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%D8%AC%D9%87
❗️تصویر و لینک استناد ما به کتاب لسان المیزان
https://lib.eshia.ir/40424/5/310/%DA%A9%D8%A7%D9%86_%DA%A9%D8%AB%DB%8C%D8%B1_%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%B4%D9%88%D8%B9
❗️تصویر و لینک استناد ما به کتاب بغیه الوعاه سیوطی
https://lib.eshia.ir/40298/1/181/%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B5%D9%88%D9%84_%D9%81%DB%8C_%D8%A7%D9%84%D9%86%D8%AD%D9%88
❗️تصویر و لینک استناد ما به کتاب الجامع لاحکام القرآن :
https://lib.eshia.ir/15390/16/312/%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%AB%D8%A8%D8%AA_%D8%B9%D9%86%D8%AF_%D9%86%D9%82%D9%84
❗️تصویر و لینک استناد ما به کتاب روح المعانی :
https://lib.eshia.ir/41932/13/298/%D8%A7%D8%B0%D8%A7_%D9%84%D9%85_%DB%8C%DA%A9%D9%86_%D9%81%D8%A7%D8%B3%D9%82%D8%A7
❗️تصویر و لینک استناد ما به کتاب فی ظلال القرآن :
https://lib.eshia.ir/41781/6/3341/%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%AB%D8%A8%D8%AA_%D9%85%D9%86_%D8%AE%D8%A8%D8%B1_%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%A7%D8%B3%D9%82
❗️تصویر و لینک استناد ما به کتاب کفایه الطالب :
https://lib.eshia.ir/86841/1/413/%D8%B9%D9%86%D8%AF_%D8%A7%D8%A8%D9%86_%D9%82%D8%AA%DB%8C%D8%A8%D9%87
❗️تصویر و لینک استناد ما به کتاب الاعلام :
https://lib.eshia.ir/40175/7/150/%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%AE%D8%B1_%D8%A7%D9%84%DA%A9%D9%86%D8%AC%DB%8C
❗️تصویر و لینک استناد ما به کتاب تذکره الحفاظ ذهبی :
https://lib.eshia.ir/40326/4/156/%DB%8C%D9%88%D8%B3%D9%81_%D8%A7%D9%84%DA%A9%D9%86%D8%AC%DB%8C
" به من چه که اهل سنت در مورد ابن شهر آشوب چه گفته اند ? مگر من پیرو آنها هستم " !!!!!
❗️اگر ملحد به ما پاسخ می داد باید تعجب می کردیم 😄😄😄
👌ملحد این اندازه نمی داند که وقتی به استناد ما به منبع اهلسنت اشکال می کند , باید منتظر پاسخ ما طبق مبانی اهلسنت باشد , اگر منابع اهلسنت به تو ربطی ندارد , از ابتدا چرا به استناد ما به منبع اهلسنت اشکالی کردی !!!! تو که می گویی منابع اهلسنت به تو ربطی ندارد !!!!
👌 ما به منبعی از اهلسنت استدلال کردیم و طبق مبانی اهلسنت هم صحت استدلال خود را ثابت کردیم , کسی که منابع اهلسنت برایش ارزش ندارد , مخاطب ما نیست , مخاطب ما کسی بود که منابع اهلسنت برایش مورد توجه است , تو که مبانی اهلسنت را قبول نداری , از ابتدا چرا به استناد ما اشکال کردی که الان با گفتن اینکه مگه من سنی ام از بحث فرار کنی !!!!
❗️بار دیگر فضاحت و سستی مکتب الحاد نمایان شد .
👌 برای اینکه باز بهانه را از ملحد بگیریم , لینک و تصویر برخی از منابع مهمی که از اهلسنت به آن استناد کردیم را قرار می دهیم !!!!!
❗️تصویر و لینک استناد ما به کتاب تاریخ الاسلام ذهبی :
https://lib.eshia.ir/40071/41/310/%D8%B5%D8%AF%D9%88%D9%82_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%D8%AC%D9%87
❗️تصویر و لینک استناد ما به کتاب الوافی بالوفیات :
https://lib.eshia.ir/40289/4/118/%D8%B5%D8%AF%D9%88%D9%82_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%D8%AC%D9%87
❗️تصویر و لینک استناد ما به کتاب لسان المیزان
https://lib.eshia.ir/40424/5/310/%DA%A9%D8%A7%D9%86_%DA%A9%D8%AB%DB%8C%D8%B1_%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%B4%D9%88%D8%B9
❗️تصویر و لینک استناد ما به کتاب بغیه الوعاه سیوطی
https://lib.eshia.ir/40298/1/181/%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B5%D9%88%D9%84_%D9%81%DB%8C_%D8%A7%D9%84%D9%86%D8%AD%D9%88
❗️تصویر و لینک استناد ما به کتاب الجامع لاحکام القرآن :
https://lib.eshia.ir/15390/16/312/%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%AB%D8%A8%D8%AA_%D8%B9%D9%86%D8%AF_%D9%86%D9%82%D9%84
❗️تصویر و لینک استناد ما به کتاب روح المعانی :
https://lib.eshia.ir/41932/13/298/%D8%A7%D8%B0%D8%A7_%D9%84%D9%85_%DB%8C%DA%A9%D9%86_%D9%81%D8%A7%D8%B3%D9%82%D8%A7
❗️تصویر و لینک استناد ما به کتاب فی ظلال القرآن :
https://lib.eshia.ir/41781/6/3341/%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%AB%D8%A8%D8%AA_%D9%85%D9%86_%D8%AE%D8%A8%D8%B1_%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%A7%D8%B3%D9%82
❗️تصویر و لینک استناد ما به کتاب کفایه الطالب :
https://lib.eshia.ir/86841/1/413/%D8%B9%D9%86%D8%AF_%D8%A7%D8%A8%D9%86_%D9%82%D8%AA%DB%8C%D8%A8%D9%87
❗️تصویر و لینک استناد ما به کتاب الاعلام :
https://lib.eshia.ir/40175/7/150/%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%AE%D8%B1_%D8%A7%D9%84%DA%A9%D9%86%D8%AC%DB%8C
❗️تصویر و لینک استناد ما به کتاب تذکره الحفاظ ذهبی :
https://lib.eshia.ir/40326/4/156/%DB%8C%D9%88%D8%B3%D9%81_%D8%A7%D9%84%DA%A9%D9%86%D8%AC%DB%8C
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
Photo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👌ملحد می گوید که از تمام پاسخ ما فیلم گرفته است , در حالی که عینا در فیلم می بینید که از نصف پاسخ ما فیلم گرفته است و ادامه پاسخ ما را از آن فیلم نگرفته است , ادامه پاسخ ما که موجبات رسوایی ملحد را فراهم می کرد و او از ترس آن را به مخاطبینش نشان نداد را اینجا ببینید .
❗️چرا این قدر دروغ می گویی !!!!
❗️چرا این قدر دروغ می گویی !!!!
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
Photo
❗️دست و پا زدن ملحد برای خروج از باتلاقی که در آن گیر کرده است !!!!!
▫️١ _ بحث گنجی شافعی ربطی به من ندارد .
▫️٢ _ ذهبی در کتابش از دیگری نقل قول کرده است نه آنکه خودش معتقد به آن باشد !!!!
▪️می بینیم که ملحد اصلا جرات ندارد که به بحث گنجی شافعی وارد شود , زیرا جوابی برای آن ندارد , گنجی شافعی عالم بزرگ اهلسنت به مانند ابن شهر آشوب , تصریح کرده بود که ابن قتیبه معتقد بوده است که محسن ع سقط شده بود , اما ملحد چون جوابی نسبت به این موضوع ندارد می گوید بحث گنجی شافعی بحث انحرافی است و اصلا وارد آن بحث نمی شود .
▪️رسوایی دیگر ملحد آن است که نمی داند که وقتی یک عالمی در مدح و ذم عالمی دیگر , نقل قولی بیان می دارد و آن را رد نمی کند , یعنی خودش هم قائل به آن مدح و ذم است .
❗️ذهبی معمولا در مدح افراد نقل قولهای دیگران را بیان می دارد و از طریق دیگران فرد مورد نظرش را مدح می کند , شما اگر مطالعه ای در نوشته های ذهبی داشته باشید به خوبی این قضیه روشن می شود .
👌مثلا ذهبی در مدح معن بن عیسی از زبان ابو حاتم می گوید :
" هو احب الی من ابن وهب , و هو اثبت اصحاب مالک یقع لی حدیثه عالیا من روایه جماعه "
📚تذکره الحفاظ ج ١ ص ٢٤٣
https://lib.eshia.ir/40326/1/243/%DA%A9%D8%A8%D8%A7%D8%B1_%D8%A7%D8%B5%D8%AD%D8%A7%D8%A8_%D9%85%D8%A7%D9%84%DA%A9
👌جای جای تذکره الحفاظ و سایر کتب ذهبی چون سیر اعلام النبلاء یا میزان الاعتدال به همین صورت است که ذهبی از زبان دیگران افراد را مدح و ذم می کند .
❗️اصلا کلام ملحد قبول !!!!
👌ما نیز در همان پاسخ آوردیم که ذهبی در وصف ابن شهر آشوب👈 می آورد ,👉 یعنی ذهبی از عالم دیگری نقل قول می آورد در وصف ابن شهر آشوب , یعنی ما هم اشاره کرده ایم که ذهبی در مقام بیان نقل قول است !!!!!
❓حال ملحد اشکال کرده است که ذهبی نقل قول کرده است نه آنکه اعتقاد خودش را بیان کند !!!! خب ما هم گفته ایم نقل قول می کند , اما نقل قولش بیان کننده جایگاه رفیع ابن شهر آشوب در نزد اهلسنت است !!!!!
❓ملحد جان چرا خودت را به در و دیوار میزنی !!!! چرا از این رسوایی هایت درس نمی گیری !!!!
👌گذشته از آنکه عالمان دیگر اهلسنت چون صفدی با صراحت ابن شهر آشوب را به راستگویی و صداقت ستوده بودند , اما ملحد رسوا اصلا وارد این قضایا نشد و بدون آنکه پاسخ ما را رد کند , به مخاطبین خود وعده داده است که وارد موضوع دوم خواهد شد !!!!!!
❓با مباحث صورت گرفته آیا هنوز کسی از مخاطبین کانال ملحد در پوشالی و دروغین و سست بودن منطق الحاد شکی دارد !!!!!
▫️١ _ بحث گنجی شافعی ربطی به من ندارد .
▫️٢ _ ذهبی در کتابش از دیگری نقل قول کرده است نه آنکه خودش معتقد به آن باشد !!!!
▪️می بینیم که ملحد اصلا جرات ندارد که به بحث گنجی شافعی وارد شود , زیرا جوابی برای آن ندارد , گنجی شافعی عالم بزرگ اهلسنت به مانند ابن شهر آشوب , تصریح کرده بود که ابن قتیبه معتقد بوده است که محسن ع سقط شده بود , اما ملحد چون جوابی نسبت به این موضوع ندارد می گوید بحث گنجی شافعی بحث انحرافی است و اصلا وارد آن بحث نمی شود .
▪️رسوایی دیگر ملحد آن است که نمی داند که وقتی یک عالمی در مدح و ذم عالمی دیگر , نقل قولی بیان می دارد و آن را رد نمی کند , یعنی خودش هم قائل به آن مدح و ذم است .
❗️ذهبی معمولا در مدح افراد نقل قولهای دیگران را بیان می دارد و از طریق دیگران فرد مورد نظرش را مدح می کند , شما اگر مطالعه ای در نوشته های ذهبی داشته باشید به خوبی این قضیه روشن می شود .
👌مثلا ذهبی در مدح معن بن عیسی از زبان ابو حاتم می گوید :
" هو احب الی من ابن وهب , و هو اثبت اصحاب مالک یقع لی حدیثه عالیا من روایه جماعه "
📚تذکره الحفاظ ج ١ ص ٢٤٣
https://lib.eshia.ir/40326/1/243/%DA%A9%D8%A8%D8%A7%D8%B1_%D8%A7%D8%B5%D8%AD%D8%A7%D8%A8_%D9%85%D8%A7%D9%84%DA%A9
👌جای جای تذکره الحفاظ و سایر کتب ذهبی چون سیر اعلام النبلاء یا میزان الاعتدال به همین صورت است که ذهبی از زبان دیگران افراد را مدح و ذم می کند .
❗️اصلا کلام ملحد قبول !!!!
👌ما نیز در همان پاسخ آوردیم که ذهبی در وصف ابن شهر آشوب👈 می آورد ,👉 یعنی ذهبی از عالم دیگری نقل قول می آورد در وصف ابن شهر آشوب , یعنی ما هم اشاره کرده ایم که ذهبی در مقام بیان نقل قول است !!!!!
❓حال ملحد اشکال کرده است که ذهبی نقل قول کرده است نه آنکه اعتقاد خودش را بیان کند !!!! خب ما هم گفته ایم نقل قول می کند , اما نقل قولش بیان کننده جایگاه رفیع ابن شهر آشوب در نزد اهلسنت است !!!!!
❓ملحد جان چرا خودت را به در و دیوار میزنی !!!! چرا از این رسوایی هایت درس نمی گیری !!!!
👌گذشته از آنکه عالمان دیگر اهلسنت چون صفدی با صراحت ابن شهر آشوب را به راستگویی و صداقت ستوده بودند , اما ملحد رسوا اصلا وارد این قضایا نشد و بدون آنکه پاسخ ما را رد کند , به مخاطبین خود وعده داده است که وارد موضوع دوم خواهد شد !!!!!!
❓با مباحث صورت گرفته آیا هنوز کسی از مخاطبین کانال ملحد در پوشالی و دروغین و سست بودن منطق الحاد شکی دارد !!!!!
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
Photo
❗️ملحد برای جبران آبرو ریزی اش دست به دروغگویی در روز روشن زده است !!!! مگر مجبور بودی که تحدی مطرح کنی و چنین در گل گیر کنی !!!!!
👌در اینجا آوردیم که صفدی عالم بزرگ اهلسنت با صراحت ابن شهر آشوب را مدح می کند و بیان می دارد که او انسانی راستگو بود که در گفتگوهای خویش , سخنان پر مغز می گفت , علومش وسیع بود و بسیار اهل خشوع و عبادت و تهجد بود , دائم الوضوء بود "
❗️این بیان و دیدگاه خود صفدی است , در ادامه صفدی می گوید :
" ابن ابی طی نیز در تاریخش او را مدح کرده و فراوان در ثنای او سخن گفته است " " اثنی علیه ابن ابی طی فی تاریخه ثناء کثیرا "
https://lib.eshia.ir/40289/4/118/%D8%B5%D8%AF%D9%88%D9%82_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%D8%AC%D9%87
👌ملحد دروغگو در یک دروغگویی آشکار می گوید صفدی فقط از ابن ابی طی نقل کرده است و خودش ابن شهر آشوب را مدح نکرده است !!!! در حالی که هر کس به کتاب وافی بالوفیات رجوع کند , می بیند که در ابتدا خود صفدی ابن شهر آشوب را مدح کرده است , آنگاه گفته است که ابن ابی طی نیز ثنا گوی ابن شهر آشوب بوده است !!! در لینک بالا کتاب وافی بالوفیات را ببینید .
👌صفدی با تعبیر " صدوق اللهجه " با صراحت تصریح به صداقت و راستگویی ابن شهر آشوب می کند , اما ملحد اصلا این بخش از کلام صفدی را ترجمه نمی کند !!!!
❗️واقعا ملحد مخاطبین خود را چه فرض کرده است !!!!
▫️البته این عملکرد از ملحد عادی است , او در باتلاقی که برایش درست کردیم دارد غرق می شود و چاره جز دروغگویی برای نجات خود نمی بیند !!!!
👌در اینجا آوردیم که صفدی عالم بزرگ اهلسنت با صراحت ابن شهر آشوب را مدح می کند و بیان می دارد که او انسانی راستگو بود که در گفتگوهای خویش , سخنان پر مغز می گفت , علومش وسیع بود و بسیار اهل خشوع و عبادت و تهجد بود , دائم الوضوء بود "
❗️این بیان و دیدگاه خود صفدی است , در ادامه صفدی می گوید :
" ابن ابی طی نیز در تاریخش او را مدح کرده و فراوان در ثنای او سخن گفته است " " اثنی علیه ابن ابی طی فی تاریخه ثناء کثیرا "
https://lib.eshia.ir/40289/4/118/%D8%B5%D8%AF%D9%88%D9%82_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%D8%AC%D9%87
👌ملحد دروغگو در یک دروغگویی آشکار می گوید صفدی فقط از ابن ابی طی نقل کرده است و خودش ابن شهر آشوب را مدح نکرده است !!!! در حالی که هر کس به کتاب وافی بالوفیات رجوع کند , می بیند که در ابتدا خود صفدی ابن شهر آشوب را مدح کرده است , آنگاه گفته است که ابن ابی طی نیز ثنا گوی ابن شهر آشوب بوده است !!! در لینک بالا کتاب وافی بالوفیات را ببینید .
👌صفدی با تعبیر " صدوق اللهجه " با صراحت تصریح به صداقت و راستگویی ابن شهر آشوب می کند , اما ملحد اصلا این بخش از کلام صفدی را ترجمه نمی کند !!!!
❗️واقعا ملحد مخاطبین خود را چه فرض کرده است !!!!
▫️البته این عملکرد از ملحد عادی است , او در باتلاقی که برایش درست کردیم دارد غرق می شود و چاره جز دروغگویی برای نجات خود نمی بیند !!!!
❗️چنان که در اینجا گفتیم , داودی عالم بزرگ اهلسنت هم ابن شهر آشوب را می ستاید و تصریح می کند که او یگانه زمانش بوده است .
👌چون کتاب داودی در کتابخانه آنلاین نبود , ما از کتاب داودی عکس گرفته تا ببینیم ملحد جان روشنگر که متخصص نقد اسلام است 😁😁😁 در مورد این کتاب چه نظری دارد !!!!!
👌چون کتاب داودی در کتابخانه آنلاین نبود , ما از کتاب داودی عکس گرفته تا ببینیم ملحد جان روشنگر که متخصص نقد اسلام است 😁😁😁 در مورد این کتاب چه نظری دارد !!!!!
آزادی بیان در زمان عمر بن خطاب !!!!!
🤔#پرسش :
❓ایت الله خامنه ای :
❕در زمان پیامبر وخلفا به موردی بر نمی خوریم که جلوی اظهار عقیده گرفته شده باشد ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌استناد وهابی به بیاناتی از رهبری در سال ٦٦ است که فرمودند :
" بنابراين اسلام كه طرفدار حقوق انسانهاست، طرفدار اين آزادى هم هست. عملاً هم در صدر اسلام و زمان پيغمبر و زمان خلفاى اول به موردى برنميخوريم كه جلوى اظهار عقيده گرفته شده باشد "
📚بيانات، جلد: ۹، صفحه: ۱ سال ۱۳۶۶
❕چنان که در گذشته پیرامون سخنانی مشابه از امام خمینی توضیح دادیم :
💠https://www.tg-me.com/Rahnamye_Behesht/14554
❕یاد آور شدیم که مرحوم امام خمینی در صدد جذب اهلسنت به پشتیبانی از نظام اسلامی بودند , لذا به نقل جعلی اهلسنت در مورد عمر استناد می کند تا از این طریق دلهای اهلسنت را جذب کند و همگان را در مسیر حمایت از حکومت اسلامی در یک خط قرار دهد .
❕امام خمینی معتقد بوده است که قسمی از تقیه , تقیه مداراتی است که مقصود از تقیه مداراتی ایجاد وحدت و اتحاد با اهلسنت و جذب محبت و مودت آنان است : " المراد بالتقيّة مُداراةً: أن يكون المطلوب فيها نفس شمل الكلمة و وحدتها؛ بتحبيب المخالفين و جرّ مودّتهم "
📚الرسائل العشرة، امام خمینی , ص: 7
❕ما می توانیم همین سخن را در مورد بیانات رهبری تکرار کنیم که ایشان از باب تقیه مداراتی و برای جذب اهلسنت به پشتیبانی از نظام اسلامی , موافق با اعتقاد آنان سخن گفته اند , و الا رهبری در بیانات دیگری تصریح دارند که دوران خلفای ثلاثه , دوران افول دستورات اسلام و خفقان بر شیعه بوده است , یعنی دستور اسلام بر آزادی بیان و عقیده در آن دوره مصداق نداشته است .
👌ایشان در بیاناتی دارند :
" مسئلهى غدير براى ما شيعيان پايهى عقيدهى شيعى است. ما معتقديم كه بعد از وجود مقدس نبى مكرم اسلام (صلّى اللَّه و عليه و آله و سلّم) امام بهحق براى امت اسلامى، امير المؤمنين بود؛ اين، پايه و مايهى اصلى عقيدهى شيعه است. معلوم است كه برادران اهل سنت ما، اين عقيده را قبول ندارند؛ جور ديگرى نظر مىدهند، جور ديگرى فكر مىكنند ...
❕آنچه كه ما امروز بايد به آن توجه كنيم، اين است كه شيعه اين عقيده را براى خود مثل جان عزيزى در طول قرنهاى متمادى حفظ كرده است؛ با وجود دشمنىهايى كه شده است - كه اين دشمنىها را كموبيش همه مىدانند؛ 👈چقدر ظلم كردند، چقدر فشار آوردند، چقدر اختناق ايجاد كردند - شيعه اين عقيده را حفظ كرد؛ 👉معارف تشيع را گسترش داد؛ فقه شيعه، كلام شيعه، فلسفهى شيعه، علوم گوناگون شيعه، تمدن شيعى، فكر راقى شيعيان، بزرگان شيعه و برجستگان شيعه در تاريخ اسلام درخشان است. بنابراين، اين عقيدهاى است كه شيعه آن را حفظ كرده است و حفظ خواهد كرد "
📚بيانات، جلد: ۳۰، صفحه: ۳۸ _ ( ۱۳۸۷/۰۹/۲۷)
👌می بینیم که رهبری تصریح می کند که از همان ابتدا شیعه در فشار و خفقان بود و آزادی نداشت , اما عقیده خود را حفظ کرد .
❕یا در بیان دیگر تصریح می دارد که خلفا به امام علی علیه السلام اجازه بیان و سخن گفتن نمی دادند و نزاع و کشمکش ایجاد می کردند , ایشان می گویند :
" امّا آن وقتى كه ديد دفاع ديگر فايدهاى ندارد و ادامهى اين جنجال و بگومگو ممكن است به ضرر دنياى اسلام تمام شود، اينجا بيعت كرد و در كنار خلفاى سهگانه تا تمام مدّت 25 سال ماند. "
📚نقش نگار، صفحه: ۵۶
❕یا در بیان دیگری , دوران خلفا را دوران غربت دستورات اسلام می داند , یعنی دورانی که به دستورات اسلام ( مثلا آزادی بیان و عقیده ) عمل نمی شد , ایشان می گویند :
" اما رويش كدام است؟ رويش، عبد الله بن عبّاس است؛ محمّد بن ابى بكر است؛ مالك اشتر است؛ ميثم تمّار است. اينها رويشهاى جديدند. اينها كه در زمان پيامبر نبودند؛ اينها در همان 👈دوران غربت اسلام👉 روييدند؛ اينها نهالهاى تازهاند. "
📚بيانات، جلد: ۲۱، صفحه: ۴۷ ( ۱۳۷۸/۰۹/۲۶) خطبههاى نماز جمعهى تهران
❕بنابراین با توجه به سایر بیانات رهبری روشن می شود بیانی که وهابی به آن استناد کرد , عقیده واقعی رهبری نبوده است و ایشان از باب تقیه مداراتی آنها را ایراد کرده اند .
💠ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓ایت الله خامنه ای :
❕در زمان پیامبر وخلفا به موردی بر نمی خوریم که جلوی اظهار عقیده گرفته شده باشد ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌استناد وهابی به بیاناتی از رهبری در سال ٦٦ است که فرمودند :
" بنابراين اسلام كه طرفدار حقوق انسانهاست، طرفدار اين آزادى هم هست. عملاً هم در صدر اسلام و زمان پيغمبر و زمان خلفاى اول به موردى برنميخوريم كه جلوى اظهار عقيده گرفته شده باشد "
📚بيانات، جلد: ۹، صفحه: ۱ سال ۱۳۶۶
❕چنان که در گذشته پیرامون سخنانی مشابه از امام خمینی توضیح دادیم :
💠https://www.tg-me.com/Rahnamye_Behesht/14554
❕یاد آور شدیم که مرحوم امام خمینی در صدد جذب اهلسنت به پشتیبانی از نظام اسلامی بودند , لذا به نقل جعلی اهلسنت در مورد عمر استناد می کند تا از این طریق دلهای اهلسنت را جذب کند و همگان را در مسیر حمایت از حکومت اسلامی در یک خط قرار دهد .
❕امام خمینی معتقد بوده است که قسمی از تقیه , تقیه مداراتی است که مقصود از تقیه مداراتی ایجاد وحدت و اتحاد با اهلسنت و جذب محبت و مودت آنان است : " المراد بالتقيّة مُداراةً: أن يكون المطلوب فيها نفس شمل الكلمة و وحدتها؛ بتحبيب المخالفين و جرّ مودّتهم "
📚الرسائل العشرة، امام خمینی , ص: 7
❕ما می توانیم همین سخن را در مورد بیانات رهبری تکرار کنیم که ایشان از باب تقیه مداراتی و برای جذب اهلسنت به پشتیبانی از نظام اسلامی , موافق با اعتقاد آنان سخن گفته اند , و الا رهبری در بیانات دیگری تصریح دارند که دوران خلفای ثلاثه , دوران افول دستورات اسلام و خفقان بر شیعه بوده است , یعنی دستور اسلام بر آزادی بیان و عقیده در آن دوره مصداق نداشته است .
👌ایشان در بیاناتی دارند :
" مسئلهى غدير براى ما شيعيان پايهى عقيدهى شيعى است. ما معتقديم كه بعد از وجود مقدس نبى مكرم اسلام (صلّى اللَّه و عليه و آله و سلّم) امام بهحق براى امت اسلامى، امير المؤمنين بود؛ اين، پايه و مايهى اصلى عقيدهى شيعه است. معلوم است كه برادران اهل سنت ما، اين عقيده را قبول ندارند؛ جور ديگرى نظر مىدهند، جور ديگرى فكر مىكنند ...
❕آنچه كه ما امروز بايد به آن توجه كنيم، اين است كه شيعه اين عقيده را براى خود مثل جان عزيزى در طول قرنهاى متمادى حفظ كرده است؛ با وجود دشمنىهايى كه شده است - كه اين دشمنىها را كموبيش همه مىدانند؛ 👈چقدر ظلم كردند، چقدر فشار آوردند، چقدر اختناق ايجاد كردند - شيعه اين عقيده را حفظ كرد؛ 👉معارف تشيع را گسترش داد؛ فقه شيعه، كلام شيعه، فلسفهى شيعه، علوم گوناگون شيعه، تمدن شيعى، فكر راقى شيعيان، بزرگان شيعه و برجستگان شيعه در تاريخ اسلام درخشان است. بنابراين، اين عقيدهاى است كه شيعه آن را حفظ كرده است و حفظ خواهد كرد "
📚بيانات، جلد: ۳۰، صفحه: ۳۸ _ ( ۱۳۸۷/۰۹/۲۷)
👌می بینیم که رهبری تصریح می کند که از همان ابتدا شیعه در فشار و خفقان بود و آزادی نداشت , اما عقیده خود را حفظ کرد .
❕یا در بیان دیگر تصریح می دارد که خلفا به امام علی علیه السلام اجازه بیان و سخن گفتن نمی دادند و نزاع و کشمکش ایجاد می کردند , ایشان می گویند :
" امّا آن وقتى كه ديد دفاع ديگر فايدهاى ندارد و ادامهى اين جنجال و بگومگو ممكن است به ضرر دنياى اسلام تمام شود، اينجا بيعت كرد و در كنار خلفاى سهگانه تا تمام مدّت 25 سال ماند. "
📚نقش نگار، صفحه: ۵۶
❕یا در بیان دیگری , دوران خلفا را دوران غربت دستورات اسلام می داند , یعنی دورانی که به دستورات اسلام ( مثلا آزادی بیان و عقیده ) عمل نمی شد , ایشان می گویند :
" اما رويش كدام است؟ رويش، عبد الله بن عبّاس است؛ محمّد بن ابى بكر است؛ مالك اشتر است؛ ميثم تمّار است. اينها رويشهاى جديدند. اينها كه در زمان پيامبر نبودند؛ اينها در همان 👈دوران غربت اسلام👉 روييدند؛ اينها نهالهاى تازهاند. "
📚بيانات، جلد: ۲۱، صفحه: ۴۷ ( ۱۳۷۸/۰۹/۲۶) خطبههاى نماز جمعهى تهران
❕بنابراین با توجه به سایر بیانات رهبری روشن می شود بیانی که وهابی به آن استناد کرد , عقیده واقعی رهبری نبوده است و ایشان از باب تقیه مداراتی آنها را ایراد کرده اند .
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
❕ما وقتی تاریخ را هم بررسی کنیم , می بینیم که حکومت عمر , حکومتی استبدادی بوده است که هرکسی که بر خلاف دیدگاههای خلیفه رفتار می کرد , مورد حمله و تازیانه او واقع می شد .
🔸١ _ جریان ممنوعیت دیگران از نقل حدیث پیامبر ص یکی از این موارد است که در ذیل توضیح داده ایم :
💠https://www.tg-me.com/Rahnamye_Behesht/6165
🔸٢_ جریان کتک زدن بانوان عزادار توسط عمر یکی دیگر از این موارد است که در ذیل پیرامون آن توضیح داده ایم :
💠https://www.tg-me.com/Rahnamye_Behesht/12405
🔸٣ _ در ذیل نیز از تازیانه عمر گفته ایم که بر سر هر کسی که مطابق خواست خلیفه عمل نمی کرد , وارد می شد :
💠https://www.tg-me.com/Rahnamye_Behesht/9642
🔸٤ _ وهابیون چگونه مدعی اند که در زمان عمر آزادی بیان بوده است , در حالی که مطابق نقل بخاری , ابن عباس جرات نمی کرد که حتی یک سوال از خلیفه دوم بپرسد !!!!
❕خداوند در مورد دو تن از همسران پیامبر می فرماید :
" اگر از كار خود توبه كنيد (به نفع شما است) زيرا دلهايتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضد او دست به دست هم دهيد (كارى از پيش نخواهيد برد) زيرا خداوند ياور او است، و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح، و فرشتگان بعد از آنها پشتيبان او هستند. اميد است اگر او شما را طلاق دهد پروردگارش بجاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد، همسرانى مسلمان، مؤمن، متواضع، توبهكار، عابد، هجرت كننده زنانى ثيبه و باكره. " ( احزاب ٤ و ٥ )
👌 مقصود از دو زن مذکور که بر علیه پیامبر دسیسه کردند , عایشه و حفصه بودند , چنان که در ذیل توضیح داده ایم :
💠https://www.tg-me.com/Rahnamye_Behesht/8433
❕اما خلیفه دوم گویی منکر این قضیه بدیهی بوده است و ابن عباس از ترس خلیفه دوم جرئت نمی کرد که در این موضوع از عمر سوال کند تا اعترافی از او در این رابطه بگیرد , اما پس از یکسال دل را به دریا زد و قضیه را در نزد عمر مطرح کرد , چنان که بخاری نقل می کند که ابن عباس گفت :
" يك سال بود كه مىخواستم از عمر خطاب راجع به آيهاى سؤال كنم، اما از 👈هيبت ( و ترس ) او نتوانستم آن را بپرسم👉، تا اينكه وقتى به قصد حج از مدينه خارج شد، من نيز با او بودم، هنگام مراجعت در ميان راه از وى پرسيدم: آن دو زنى كه جزء زنان پيغمبر بودند و خداوند مىفرمايد بر ضدّ حضرت همدستى كردند، چه كسانى بودند؟ عمر گفت: آنان حفصه و عايشه بودند . به او گفتم به خدا سوگند یکسال است که می خواستم این سوال را از تو بپرسم 👈اما ترس از تو اجازه نمی داد "👉
"مَكَثْتُ سَنَةً أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ عَنْ آيَةٍ فَمَا أَسْتَطِيعُ أَنْ أَسْأَلَهُ هَيْبَةً لَهُ، حَتَّى خَرَجَ حَاجًّا فَخَرَجْتُ مَعَهُ فَلَمَّا رَجَعتُ وَ كُنَّا بِبَعْضِ الطَّرِيقِ عَدَلَ إِلَى الْأَرَاكِ لِحَاجَةٍ لَهُ قَالَ: فَوَقَفْتُ لَهُ حَتَّى فَرَغَ ثُمَّ سِرْتُ مَعَهُ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ: مَنْ اللَّتَانِ تَظَاهَرَتَا عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ مِنْ أَزْوَاجِهِ؟ فَقَالَ: تِلْكَ حَفْصَةُ وَ عَائِشَةُ. قَالَ فَقُلْتُ: وَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُ لا أريد أَنْ أَسْأَلَك َ عَنْ هَذَا مُنْذُ سَنَةٍ فَمَا أَسْتَطِيعُ هَيْبَةً لَكَ "
📚صحیح بخاری ج ٤ ص ١٣٨٧ دار ابن کثیر
🔸٥ _ ابوهریره نیز از عمر می ترسید و جرات نداشت که در برابر او سخن بگوید !!!!
👌ابوهریره می گوید :
"من روایاتی را برایتان روایت می کنم که اگر در زمان عمر یا نزد او بر زبان می آوردم , سرم شکسته می شد " " ... لو تکلمت بها فی زمان عمر او عند عمر , لشج راسی "
📚البدایه و النهایه ج ٨ ص ١٠٧
❕یا می گفت :
" اگر در زمان عمر این روایات را نقل می کردم , عمر من را با ابزار خفقانش ( شلاق ) می زد " " لو کنت احدث فی زمان عمر مثل ما احدثکم لضربنی بمخفقته "
📚تذکره الحفاظ , ج ١ ص ٧
💠ادامه 👇
❕ما وقتی تاریخ را هم بررسی کنیم , می بینیم که حکومت عمر , حکومتی استبدادی بوده است که هرکسی که بر خلاف دیدگاههای خلیفه رفتار می کرد , مورد حمله و تازیانه او واقع می شد .
🔸١ _ جریان ممنوعیت دیگران از نقل حدیث پیامبر ص یکی از این موارد است که در ذیل توضیح داده ایم :
💠https://www.tg-me.com/Rahnamye_Behesht/6165
🔸٢_ جریان کتک زدن بانوان عزادار توسط عمر یکی دیگر از این موارد است که در ذیل پیرامون آن توضیح داده ایم :
💠https://www.tg-me.com/Rahnamye_Behesht/12405
🔸٣ _ در ذیل نیز از تازیانه عمر گفته ایم که بر سر هر کسی که مطابق خواست خلیفه عمل نمی کرد , وارد می شد :
💠https://www.tg-me.com/Rahnamye_Behesht/9642
🔸٤ _ وهابیون چگونه مدعی اند که در زمان عمر آزادی بیان بوده است , در حالی که مطابق نقل بخاری , ابن عباس جرات نمی کرد که حتی یک سوال از خلیفه دوم بپرسد !!!!
❕خداوند در مورد دو تن از همسران پیامبر می فرماید :
" اگر از كار خود توبه كنيد (به نفع شما است) زيرا دلهايتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضد او دست به دست هم دهيد (كارى از پيش نخواهيد برد) زيرا خداوند ياور او است، و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح، و فرشتگان بعد از آنها پشتيبان او هستند. اميد است اگر او شما را طلاق دهد پروردگارش بجاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد، همسرانى مسلمان، مؤمن، متواضع، توبهكار، عابد، هجرت كننده زنانى ثيبه و باكره. " ( احزاب ٤ و ٥ )
👌 مقصود از دو زن مذکور که بر علیه پیامبر دسیسه کردند , عایشه و حفصه بودند , چنان که در ذیل توضیح داده ایم :
💠https://www.tg-me.com/Rahnamye_Behesht/8433
❕اما خلیفه دوم گویی منکر این قضیه بدیهی بوده است و ابن عباس از ترس خلیفه دوم جرئت نمی کرد که در این موضوع از عمر سوال کند تا اعترافی از او در این رابطه بگیرد , اما پس از یکسال دل را به دریا زد و قضیه را در نزد عمر مطرح کرد , چنان که بخاری نقل می کند که ابن عباس گفت :
" يك سال بود كه مىخواستم از عمر خطاب راجع به آيهاى سؤال كنم، اما از 👈هيبت ( و ترس ) او نتوانستم آن را بپرسم👉، تا اينكه وقتى به قصد حج از مدينه خارج شد، من نيز با او بودم، هنگام مراجعت در ميان راه از وى پرسيدم: آن دو زنى كه جزء زنان پيغمبر بودند و خداوند مىفرمايد بر ضدّ حضرت همدستى كردند، چه كسانى بودند؟ عمر گفت: آنان حفصه و عايشه بودند . به او گفتم به خدا سوگند یکسال است که می خواستم این سوال را از تو بپرسم 👈اما ترس از تو اجازه نمی داد "👉
"مَكَثْتُ سَنَةً أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ عَنْ آيَةٍ فَمَا أَسْتَطِيعُ أَنْ أَسْأَلَهُ هَيْبَةً لَهُ، حَتَّى خَرَجَ حَاجًّا فَخَرَجْتُ مَعَهُ فَلَمَّا رَجَعتُ وَ كُنَّا بِبَعْضِ الطَّرِيقِ عَدَلَ إِلَى الْأَرَاكِ لِحَاجَةٍ لَهُ قَالَ: فَوَقَفْتُ لَهُ حَتَّى فَرَغَ ثُمَّ سِرْتُ مَعَهُ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ: مَنْ اللَّتَانِ تَظَاهَرَتَا عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ مِنْ أَزْوَاجِهِ؟ فَقَالَ: تِلْكَ حَفْصَةُ وَ عَائِشَةُ. قَالَ فَقُلْتُ: وَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُ لا أريد أَنْ أَسْأَلَك َ عَنْ هَذَا مُنْذُ سَنَةٍ فَمَا أَسْتَطِيعُ هَيْبَةً لَكَ "
📚صحیح بخاری ج ٤ ص ١٣٨٧ دار ابن کثیر
🔸٥ _ ابوهریره نیز از عمر می ترسید و جرات نداشت که در برابر او سخن بگوید !!!!
👌ابوهریره می گوید :
"من روایاتی را برایتان روایت می کنم که اگر در زمان عمر یا نزد او بر زبان می آوردم , سرم شکسته می شد " " ... لو تکلمت بها فی زمان عمر او عند عمر , لشج راسی "
📚البدایه و النهایه ج ٨ ص ١٠٧
❕یا می گفت :
" اگر در زمان عمر این روایات را نقل می کردم , عمر من را با ابزار خفقانش ( شلاق ) می زد " " لو کنت احدث فی زمان عمر مثل ما احدثکم لضربنی بمخفقته "
📚تذکره الحفاظ , ج ١ ص ٧
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
🔸٦ _ خفقان در زمان عمر چنان بود که کسی جرات نداشت که بگوید من مومن هستم !!!!!
❕سعيد بن يسار می گوید :
" به گوش عمر رسيد كه مردى در شام گمان ميكرد كه او مؤمن است، پس نوشت بفرماندارش: كه او را بفرست پيش من , پس چون وارد شد عمر گفت: توئى كه گمان ميكنى كه تو مؤمن هستى، گفت: آرى اى امير مؤمنين، گفت: واى بر تو و از كجا اين ادعا را ميكنى، آيا نبودند با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله اصنافى از مردم، مشرك و منافق و مؤمن، پس تو از كدام يك اين سه گروهى، پس عمر دستش را بسوى او دراز كرد براى شناختن آنچه را كه گفت تا دست او را گرفت. "
" سعيد بن يسار، قال: بلغ عمر بن الخطّاب أنّ رجلًا بالشام يزعم أنّه مؤمن، فكتب إلى أميره: أن ابعثه إليّ. فلمّا قدم قال: أنت الذي تزعم أنّك مؤمن؟ قال: نعم، يا أمير المؤمنين. قال: ويحك و ممّ ذاك؟ قال: أ وَ لم تكونوا مع رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم أصنافاً: مشرك، و منافق، و مؤمن؟ فمن أيّهم كنت؟ فمدّ عمر يده إليه معرف ة لما قال حتى أخذ بيده "
📚شعب الایمان بیهقی ج ١ ص ٨٤ ح ٧٤ _ مصنف ابن ابی شیبه ج ١١ ص ٣٩ ح ١٠٤٦٢ _ کنز العمال ج ١ ص ٤٠٤ ح ١٧٢٨
❕قتاده می گوید :
" عمر گفت هر كس بگويد من عالم هستم پس او جاهل است و هر كس بگويد كه من مؤمنم، پس او كافر است. " " من قال انی عالم فهو جاهل و من قال انی مومن فهو کافر "
📚کنز العمال ج ١ ص ٤٠٥ ح ١٧٣٠
🔸٧ _ چگونه در زمان عمر آزادی بیان و عقیده بود در حالی که عمر حتی اجازه نمی داد که مسلمین کتابی غیر از قرآن را مطالعه کنند !!!!
❕علمای اهلسنت نقل می کنند :
"مردى از مسلمين آمد پيش عمر و گفت ما وقتي كه فتح كرديم شهر مداين (پايتخت ايران) را كتابهائى در آن بدست آورديم كه در آن علمى از علوم عجم و كلام شگفتانگيزى بود , پس عمر شلاق خود را خواست و شروع كرد به زدن آن مرد , آنگاه قرائت كرد " ما حكايت ميكنيم بر تو بهترين حكايتها را " و ميگفت: واى بر تو آيا قصه و حكايتى بهتر از كتاب خدا هست، جز اين نيست كه هلاك شدند مردمى كه پيش از شما بودند، براى آنكه ايشان اقبال و توجه كردند بر كتب علماء و كشيشهايشان و توراة و انجيل را واگذاردند تا آنكه پوسيد و از بين رفت آنچه در آنها از علم بود. "
" أتى رجل من المسلمين إلى عمر فقال: إنّا لمّا فتحنا المدائن أصبنا كتاباً فيه علم من علوم الفرس و كلام معجب. فدعا بالدرّة فجعل يضربه بها ثمّ قرأ: (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ) و يقول: ويلك أقصص أحسن من كتاب اللَّه؟ إنّما هلك من كان قبلكم، لأنّهم أقبلوا على كتب علمائهم و أساقفتهم و تركوا التوراة و الإنجيل حتى درسا و ذهب ما فيهما من العلم. "
📚شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ١٢ ص ١٠١
❕ابراهيم نخعى گويد:
"در كوفه مردى بود كه كتب دانيال نبى را جستجو ميكرد و اين برنامه او بود كه نامهاى از عمر رسيد كه او را بسوى عمر بفرستند، پس چون وارد بر عمر شد شلاقش را بلند كرده و بر سرش زد و شروع كرد بخواندن:
"الر، تلك آيات الكتاب المبين ... گفت پس دانستى چه ميخواهد، پس گفتم: اى امير مومنان، مرا ول كن بخدا قسم چيزى از اين كتابها را پيش خود باقى نميگذارم جز آنكه آنها را ميسوزانم پس او را رها كرد. "
" كان بالكوفة رجل يطلب كتب دانيال و ذلك الضرب، فجاء فيه كتاب من عمر بن الخطّاب أن يرفع إليه، فلمّا قدم على عمر علاه بالدرّة ثمّ جعل يقرأ عليه: (الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ) ... قال: فعرفت ما يريد، فقلت: يا أمير المؤمنين دعني فو اللَّه لا أدع عندي شيئاً من تلك الكتب إلّا أحرقته، فتركه. "
📚سیره عمر ( تاریخ عمر بن الخطاب ) , ابن جوزی , ص ١١٦ _ شرح نهج البلاغه , ابن ابی الحدید , ج ١٢ ص ١٠١ _ کنز العمال ج ١ ص ٣٧٤ ح ١٦٣٢
💠ادامه 👇
🔸٦ _ خفقان در زمان عمر چنان بود که کسی جرات نداشت که بگوید من مومن هستم !!!!!
❕سعيد بن يسار می گوید :
" به گوش عمر رسيد كه مردى در شام گمان ميكرد كه او مؤمن است، پس نوشت بفرماندارش: كه او را بفرست پيش من , پس چون وارد شد عمر گفت: توئى كه گمان ميكنى كه تو مؤمن هستى، گفت: آرى اى امير مؤمنين، گفت: واى بر تو و از كجا اين ادعا را ميكنى، آيا نبودند با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله اصنافى از مردم، مشرك و منافق و مؤمن، پس تو از كدام يك اين سه گروهى، پس عمر دستش را بسوى او دراز كرد براى شناختن آنچه را كه گفت تا دست او را گرفت. "
" سعيد بن يسار، قال: بلغ عمر بن الخطّاب أنّ رجلًا بالشام يزعم أنّه مؤمن، فكتب إلى أميره: أن ابعثه إليّ. فلمّا قدم قال: أنت الذي تزعم أنّك مؤمن؟ قال: نعم، يا أمير المؤمنين. قال: ويحك و ممّ ذاك؟ قال: أ وَ لم تكونوا مع رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم أصنافاً: مشرك، و منافق، و مؤمن؟ فمن أيّهم كنت؟ فمدّ عمر يده إليه معرف ة لما قال حتى أخذ بيده "
📚شعب الایمان بیهقی ج ١ ص ٨٤ ح ٧٤ _ مصنف ابن ابی شیبه ج ١١ ص ٣٩ ح ١٠٤٦٢ _ کنز العمال ج ١ ص ٤٠٤ ح ١٧٢٨
❕قتاده می گوید :
" عمر گفت هر كس بگويد من عالم هستم پس او جاهل است و هر كس بگويد كه من مؤمنم، پس او كافر است. " " من قال انی عالم فهو جاهل و من قال انی مومن فهو کافر "
📚کنز العمال ج ١ ص ٤٠٥ ح ١٧٣٠
🔸٧ _ چگونه در زمان عمر آزادی بیان و عقیده بود در حالی که عمر حتی اجازه نمی داد که مسلمین کتابی غیر از قرآن را مطالعه کنند !!!!
❕علمای اهلسنت نقل می کنند :
"مردى از مسلمين آمد پيش عمر و گفت ما وقتي كه فتح كرديم شهر مداين (پايتخت ايران) را كتابهائى در آن بدست آورديم كه در آن علمى از علوم عجم و كلام شگفتانگيزى بود , پس عمر شلاق خود را خواست و شروع كرد به زدن آن مرد , آنگاه قرائت كرد " ما حكايت ميكنيم بر تو بهترين حكايتها را " و ميگفت: واى بر تو آيا قصه و حكايتى بهتر از كتاب خدا هست، جز اين نيست كه هلاك شدند مردمى كه پيش از شما بودند، براى آنكه ايشان اقبال و توجه كردند بر كتب علماء و كشيشهايشان و توراة و انجيل را واگذاردند تا آنكه پوسيد و از بين رفت آنچه در آنها از علم بود. "
" أتى رجل من المسلمين إلى عمر فقال: إنّا لمّا فتحنا المدائن أصبنا كتاباً فيه علم من علوم الفرس و كلام معجب. فدعا بالدرّة فجعل يضربه بها ثمّ قرأ: (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ) و يقول: ويلك أقصص أحسن من كتاب اللَّه؟ إنّما هلك من كان قبلكم، لأنّهم أقبلوا على كتب علمائهم و أساقفتهم و تركوا التوراة و الإنجيل حتى درسا و ذهب ما فيهما من العلم. "
📚شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ١٢ ص ١٠١
❕ابراهيم نخعى گويد:
"در كوفه مردى بود كه كتب دانيال نبى را جستجو ميكرد و اين برنامه او بود كه نامهاى از عمر رسيد كه او را بسوى عمر بفرستند، پس چون وارد بر عمر شد شلاقش را بلند كرده و بر سرش زد و شروع كرد بخواندن:
"الر، تلك آيات الكتاب المبين ... گفت پس دانستى چه ميخواهد، پس گفتم: اى امير مومنان، مرا ول كن بخدا قسم چيزى از اين كتابها را پيش خود باقى نميگذارم جز آنكه آنها را ميسوزانم پس او را رها كرد. "
" كان بالكوفة رجل يطلب كتب دانيال و ذلك الضرب، فجاء فيه كتاب من عمر بن الخطّاب أن يرفع إليه، فلمّا قدم على عمر علاه بالدرّة ثمّ جعل يقرأ عليه: (الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ) ... قال: فعرفت ما يريد، فقلت: يا أمير المؤمنين دعني فو اللَّه لا أدع عندي شيئاً من تلك الكتب إلّا أحرقته، فتركه. "
📚سیره عمر ( تاریخ عمر بن الخطاب ) , ابن جوزی , ص ١١٦ _ شرح نهج البلاغه , ابن ابی الحدید , ج ١٢ ص ١٠١ _ کنز العمال ج ١ ص ٣٧٤ ح ١٦٣٢
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
🔸٨ _ یا چگونه عمر عقیده به آزادی بیان و عقیده داشته است , در حالی که هرکس در نزد عمر از متشابهات قرآن سوال می کرد , عمر با تازیانه از او پذیرایی می کرد !!!!
👌از سليمان بن يسار نقل شده که گوید :
"مردي را كه به او صبيغ ميگفتند وارد مدينه شد و شروع كرد به پرسيدن از متشابهات قران پس عمر فرستاد و او را حاضر كرد و قبلا براى او دو شاخه درخت خرما آماده كرده بود، پس به او گفت: تو كيستى، گفت: من بنده خدا صبيغ هستم، پس عمر يكى از آن چوب درخت خرما را برداشت و او را زد و گفت: من بنده خدا عمرم، پس آن قدر بر سر و صورت او زد تا خون جارى شد از سرش، پس گفت اى امير المومنين كافيست تو را چونكه آنچه در سرم ميافتم رفت (يعنى عقلم). "
" عن سليمان بن يسار: إنّ رجلًا يقال له صبيغ قدم المدينة فجعل يسأل عن متشابه القرآن، فأرسل إليه عمر و قد أعدّ له عراجين النخل فقال: من أنت؟ قال: أنا عبد اللَّه صبيغ، فأخذ عمر عرجوناً من تلك العراجين فضربه، و قال: أنا عبد اللَّه عمر.
فجعل له ضرباً حتى دمي رأسه، فقال: يا أمير المؤمنين حسبك قد ذهب الذي كنت أجد في رأسي. "
📚سنن دارمی ج ١ ص ٥٤ _ نصب الرایه , زیلعی ج ٤ ص ١١٨ _ در المنثور ج ٢ ص ٧ _ فتح القدیر ج ١ ص ٣١٩ _ تاریخ مدینه دمشق ج ٢٣ ص ٤١١
❕از نافع مولاى عبد اللّه نقل شده كه گوید :
"صبيغ عراقى از چيزهائى از قران سئوال ميكرد در مجامع مسلمين تا آنكه وارد مصر شد پس عمرو بن عاص او را فرستاد پيش عمر بن خطاب و چون فرستاده عمرو بن عاص با نامه آمد و آنرا خواند، پس گفت: مردى كجاست، گفت در بار و بنه است عمر گفت: ببين اگر رفته باشد كه از من بتو شكنجه دردناك خواهد رسيد، پس او را آورد پس عمر گفت: سئوال ميكنى براى فتنهگرى و فرستاد چوبهاى ترى آوردند و شروع كرد بزدن پشت و كفل او پس او را ول كرد تا خوب شد سپس شروع كرد بزدن او تا مجروح شد و بيهوش گرديد آنگاه واگذارد تا بهبودى پيدا كرد پس او را باز طلبيد كه شكنجه دهد، صبيغ گفت: اگر ميخواهى مرا بكشى پس مرا بكش كشتن خوبى، و اگر ميخواهى مرا مداوا كنى بخدا قسم من خوب شدم، پس او را مرخص كرد كه بوطن خود عراق برگردد و به ابو موسى اشعرى نوشت: كه هيچكس از مسلمين حق مجالست و رفت و آمد با او را ندارد، پس اين تنهائى سخت شد بر اين مرد، پس ابو موسى به عمر نوشت، كه اين مرد توبه كرده و توبهاش خوبست، پس عمر نوشت: كه مردم با او مجالست و رفت و آمد كنند. "
" عن نافع مولى عبد اللَّه: إنّ صبيغ العراقي جعل يسأل عن أشياء من القرآن في أجناد المسلمين حتى قدم مصر فبعث به عمرو بن العاص إلى عمر بن الخطّاب، فلمّا أتاه الرسول بالكتاب فقرأه فقال: أين الرجل؟ فقال: في الرحل. قال عمر: أبصر أن يكون ذهب فتصيبك منّي العقوبة الموجعة. فأتاه به، فقال عمر: تسأل محدثة؟
فأرسل عمر إلى رطائب من جريد فضربه بها حتى ترك ظهره دبرة ، ثمّ تركه حتى برأ، ثمّ عاد له ثمّ تركه حتى برأ، فدعا به ليعود له. قال صُبيغ: إن كنت تريد قتلي فاقتلني قتلًا جميلًا، و إن كنت تريد أن تداويني فقد و اللَّه برئت. فأذن له إلى أرضه و كتب إلى أبي موسى الأشعري: أن لا يجالسه أحد من المسلمين. فاشتدّ ذلك على الرجل، فكتب أبو موسى إلى عمر: أن قد حسنت توبته، فكتب عمر: أن يأذن للناس بمجالسته. "
📚سنن دارمی ج ١ ص ٥٦ _ مصنف صنعانی ج ١١ ص ٤٢٦
🔸٩ _ عمر ممنوع کرده بود که هیچ کس نباید از آینده سخن بگوید !!!!
❕طاوس گويد :
" عمر بالاى منبر گفت: سخت ميگيرم بر مردي كه سئوال كند از آنچه نشده زيرا كه خدا بيان نموده آنچه واقع شده است. " "قال طاووس: قال عمر على المنبر: أُحرِّج باللَّه على رجل سأل عمّا لم يكن، فإنّ اللَّه قد بيّن ما هو كائن "
📚سنن دارمی ج ١ ص ٥٠ _ کنزالعمال ج ٢ ص ٦١٤
❕و باز نقل می کنند که می گفت :
" بر شما سخت ميگيرم كه سئوال نكنيد از آنچه كه واقع نشده چون كه براى ما در آنچه واقع شده كاريست "
❕راوی می گوید : یك روز مردى آمد پيش پسر عمر و از چيزى سئوال كرد، كه نميدانم آن چيست پس پسر عمر به او گفت سئوال نكن از آنچه واقع نشده زيرا كه من شنيدم عمر بن خطاب لعن ميكرد كسى را كه سئوال كند از آنچه واقع نشده است. "
" قال: لا يحلّ لأحد أن يسأل عمّا لم يكن، إنّ اللَّه تبارك و تعالى قد قضى فيما هو كائن. و قال: أُحرّج عليكم أن لا تسألوا عمّا لم يكن فإنّ لنا فيما كان شغلًا.
و جاء رجل يوماً إلى ابن عمر فسأله عن شيء لا أدري ما هو، فقال له ابن عمر: لا تسأل عمّا لم يكن فإنّي سمعت عمر بن الخطّاب يلعن من سأل عمّا لم يكن "
📚سنن دارمی ج ١ ص ٥٠
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
🔸٨ _ یا چگونه عمر عقیده به آزادی بیان و عقیده داشته است , در حالی که هرکس در نزد عمر از متشابهات قرآن سوال می کرد , عمر با تازیانه از او پذیرایی می کرد !!!!
👌از سليمان بن يسار نقل شده که گوید :
"مردي را كه به او صبيغ ميگفتند وارد مدينه شد و شروع كرد به پرسيدن از متشابهات قران پس عمر فرستاد و او را حاضر كرد و قبلا براى او دو شاخه درخت خرما آماده كرده بود، پس به او گفت: تو كيستى، گفت: من بنده خدا صبيغ هستم، پس عمر يكى از آن چوب درخت خرما را برداشت و او را زد و گفت: من بنده خدا عمرم، پس آن قدر بر سر و صورت او زد تا خون جارى شد از سرش، پس گفت اى امير المومنين كافيست تو را چونكه آنچه در سرم ميافتم رفت (يعنى عقلم). "
" عن سليمان بن يسار: إنّ رجلًا يقال له صبيغ قدم المدينة فجعل يسأل عن متشابه القرآن، فأرسل إليه عمر و قد أعدّ له عراجين النخل فقال: من أنت؟ قال: أنا عبد اللَّه صبيغ، فأخذ عمر عرجوناً من تلك العراجين فضربه، و قال: أنا عبد اللَّه عمر.
فجعل له ضرباً حتى دمي رأسه، فقال: يا أمير المؤمنين حسبك قد ذهب الذي كنت أجد في رأسي. "
📚سنن دارمی ج ١ ص ٥٤ _ نصب الرایه , زیلعی ج ٤ ص ١١٨ _ در المنثور ج ٢ ص ٧ _ فتح القدیر ج ١ ص ٣١٩ _ تاریخ مدینه دمشق ج ٢٣ ص ٤١١
❕از نافع مولاى عبد اللّه نقل شده كه گوید :
"صبيغ عراقى از چيزهائى از قران سئوال ميكرد در مجامع مسلمين تا آنكه وارد مصر شد پس عمرو بن عاص او را فرستاد پيش عمر بن خطاب و چون فرستاده عمرو بن عاص با نامه آمد و آنرا خواند، پس گفت: مردى كجاست، گفت در بار و بنه است عمر گفت: ببين اگر رفته باشد كه از من بتو شكنجه دردناك خواهد رسيد، پس او را آورد پس عمر گفت: سئوال ميكنى براى فتنهگرى و فرستاد چوبهاى ترى آوردند و شروع كرد بزدن پشت و كفل او پس او را ول كرد تا خوب شد سپس شروع كرد بزدن او تا مجروح شد و بيهوش گرديد آنگاه واگذارد تا بهبودى پيدا كرد پس او را باز طلبيد كه شكنجه دهد، صبيغ گفت: اگر ميخواهى مرا بكشى پس مرا بكش كشتن خوبى، و اگر ميخواهى مرا مداوا كنى بخدا قسم من خوب شدم، پس او را مرخص كرد كه بوطن خود عراق برگردد و به ابو موسى اشعرى نوشت: كه هيچكس از مسلمين حق مجالست و رفت و آمد با او را ندارد، پس اين تنهائى سخت شد بر اين مرد، پس ابو موسى به عمر نوشت، كه اين مرد توبه كرده و توبهاش خوبست، پس عمر نوشت: كه مردم با او مجالست و رفت و آمد كنند. "
" عن نافع مولى عبد اللَّه: إنّ صبيغ العراقي جعل يسأل عن أشياء من القرآن في أجناد المسلمين حتى قدم مصر فبعث به عمرو بن العاص إلى عمر بن الخطّاب، فلمّا أتاه الرسول بالكتاب فقرأه فقال: أين الرجل؟ فقال: في الرحل. قال عمر: أبصر أن يكون ذهب فتصيبك منّي العقوبة الموجعة. فأتاه به، فقال عمر: تسأل محدثة؟
فأرسل عمر إلى رطائب من جريد فضربه بها حتى ترك ظهره دبرة ، ثمّ تركه حتى برأ، ثمّ عاد له ثمّ تركه حتى برأ، فدعا به ليعود له. قال صُبيغ: إن كنت تريد قتلي فاقتلني قتلًا جميلًا، و إن كنت تريد أن تداويني فقد و اللَّه برئت. فأذن له إلى أرضه و كتب إلى أبي موسى الأشعري: أن لا يجالسه أحد من المسلمين. فاشتدّ ذلك على الرجل، فكتب أبو موسى إلى عمر: أن قد حسنت توبته، فكتب عمر: أن يأذن للناس بمجالسته. "
📚سنن دارمی ج ١ ص ٥٦ _ مصنف صنعانی ج ١١ ص ٤٢٦
🔸٩ _ عمر ممنوع کرده بود که هیچ کس نباید از آینده سخن بگوید !!!!
❕طاوس گويد :
" عمر بالاى منبر گفت: سخت ميگيرم بر مردي كه سئوال كند از آنچه نشده زيرا كه خدا بيان نموده آنچه واقع شده است. " "قال طاووس: قال عمر على المنبر: أُحرِّج باللَّه على رجل سأل عمّا لم يكن، فإنّ اللَّه قد بيّن ما هو كائن "
📚سنن دارمی ج ١ ص ٥٠ _ کنزالعمال ج ٢ ص ٦١٤
❕و باز نقل می کنند که می گفت :
" بر شما سخت ميگيرم كه سئوال نكنيد از آنچه كه واقع نشده چون كه براى ما در آنچه واقع شده كاريست "
❕راوی می گوید : یك روز مردى آمد پيش پسر عمر و از چيزى سئوال كرد، كه نميدانم آن چيست پس پسر عمر به او گفت سئوال نكن از آنچه واقع نشده زيرا كه من شنيدم عمر بن خطاب لعن ميكرد كسى را كه سئوال كند از آنچه واقع نشده است. "
" قال: لا يحلّ لأحد أن يسأل عمّا لم يكن، إنّ اللَّه تبارك و تعالى قد قضى فيما هو كائن. و قال: أُحرّج عليكم أن لا تسألوا عمّا لم يكن فإنّ لنا فيما كان شغلًا.
و جاء رجل يوماً إلى ابن عمر فسأله عن شيء لا أدري ما هو، فقال له ابن عمر: لا تسأل عمّا لم يكن فإنّي سمعت عمر بن الخطّاب يلعن من سأل عمّا لم يكن "
📚سنن دارمی ج ١ ص ٥٠
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
Photo
🙃خب بحث با ملحد به کجا انجامید !!!!
👌ملحد در ابتدا که با مدح علمای اهلسنت از مرحوم ابن شهر آشوب مواجه شد , گفت به من چه که آنها از ابن شهر آشوب مدح کرده اند , من که سنی نیستم که مدح آنها را بپذیرم !!!! اینجا ببینید .
❗️بعد از مدتی دید که چه سخن ضایعی گفته است و خود را بی آبرو کرده است , لذا تصمیم گرفت که پاسخی درست کند و در ادعایی کودکانه که موجبات تعجب خود اهلسنت را هم فراهم کرده است که ملحد چگونه از آنان دفاع می کند 😃😃😃😃 چنین گفت :
❗️ علمای اهلسنت در مدح ابن شهر آشوب از دیگری نقل قول کرده اند و دیدگاه خودشان نبوده است !!!!
👌ما گفتیم کسانی چون صفدی با صراحت خودشان تصریح کرده اند که ابن شهر آشوب راستگو و درستکار بوده است , چرا دروغ می گویی !!! اینجا ببینید !!!!
❗️یا داودی صراحتا خودش ابن شهر آشوب را مدح می کند !!!!! اینجا ببینید !!!!
▫️و همینطور یاد آور شدیم که علمای تراجم اهلسنت چون ذهبی یا ابن حجر , معمولا در مدح افراد نقل قولهای دیگران را بیان می دارد و از طریق دیگران فرد مورد نظرشان را مدح می کنند , شما اگر مطالعه ای در نوشته های آنان داشته باشید به خوبی این قضیه روشن می شود , اینجا ببینید !!!!
👌این قضیه از مسلمات بحث تراجمی است که عالمی که در این رابطه کتاب می نویسد , از طریق نقل قولها یک عالم دیگر را معرفی می کند و او را مدح و ذم می کند , حال ملحد بیسواد که این قضایا سرش نمی شود , مکرر می گوید که افرادی چون ذهبی یا ابن حجر , خودشان ابن شهر آشوب را مدح نکرده اند و از دیگران نقل قول کرده اند !!!!!
❗️ما برای این که دهان این یاوه گوی را ببندیم و ضربه آخر را به او وارد کنیم , با مطالب کانال خودش , او را رسوا می کنیم ( تصویر مستندات از کانال ملحد در ادامه می آید ) :
💠https://www.tg-me.com/Rahnamye_Behesht/14577
💠https://www.tg-me.com/Rahnamye_Behesht/14578
👌ملحد در مطلبی مدعی شده است که ذهبی در سیر اعلام النبلاء گفته است که ابوالفرج اصفهانی شیعه بوده است , در حالی که ذهبی این سخن را از دیگری نقل می کند .
❗️ ذهبی چنین می آورد :
" 🤏قال أبو علي التنوخي : 👉كان أبو الفرج يحفظ من الشعر والاخبار
والأغاني والمسندات والنسب ما لم أرقط من يحفظ مثله ، ويحفظ اللغة والنحو
والمغازي وله تصانيف عديدة ، وبعثها إلى صاحب الأندلس الأموي سرا ،
وجاءه الانعام . وله " نسب عبد شمس " ، و " نسب بني شيبان " ، و " نسب
آل المهلب " جمعه للوزير المهلبي ، وكان ملازمه ، وله " مقاتل الطالبيين " ،
وكتاب " أيام العرب " في خمسة أسفار . والعجب 👈أنه أموي شيعي . "👉
https://lib.eshia.ir/40384/16/202/%D8%A7%D9%85%D9%88%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B9%DB%8C
📚سیر اعلام النبلا ج 16 ص 202
❗️می بینیم که ذهبی قول به شیعی بودن ابوالفرج اصفهانی را از ابو علی تنوخی نقل می کند , اما ملحد می گوید که خود ذهبی گفته است که ابوالفرج اصفهانی شیعه بوده است , حال ملحد دو راه دارد :
1⃣یا قبول کند که دروغ گفته است و ذهبی نگفته است که ابوالفرج اصفهانی شیعه بوده است .
2⃣یا همان پاسخ ما را بپذیرد که ذهبی در شرح حال افراد اقوال علما را بیان می کرده است و از این طریق آنان فرد مورد نظر را مدح و ذم کرده و دیدگاه خود را بیان میکرده است .
👌یا مورد دیگر :
❗️ملحد می گوید که ابن حجر نوشته است که پیامبر گرامی از خواهر دحیه کلبی خواستگاری کرد , اما قبل از زفاف , خواهر دحیه کلبی مرد , در حالی که ابن حجر خودش این مطلب را نمیگوید , بلکه می گوید که ابوموسی و ابن عبد البر ,چنین گفته اند و مطلب را از ابن سعد بیان می دارد :
" اورده أبو موسى في «الذّيل» في ترجمة شراف، و قال: قيل إنّ رسول الله صلّى الله عليه و سلّم تزوّجها و لم يدخل بها، و بذلك جزم ابن عبد البر. "قلت: و قد ورد التصريح بذكرها عند ابن سعد، عن هشام بن الكلبي، عن شرقي بن القطامي، قال: لما هلكت خولة بنت الهذيل تزوّج رسول اللَّه (صلى اللَّه عليه و سلّم) شراف بنت خليفة أخت دحية، و لم يدخل بها، ثم أخرج أثر عائشة المذكور عن محمد بن عمر، عن الثوري، عن جابر الجعفي، به."
https://lib.eshia.ir/40173/8/200/%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87_%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81
📚الاصابه ج 8 ص 200
❗️حال ملحد یا قبول کند که دروغ گفته است یا همان پاسخ ما را باید بپذیرد که علمای تراجم در شرح حال افراد با بیان اقوال دیگران , نظر خود را بیان می دارند .
😁ما منتظریم که ملحد به این پاسخ ما جواب دهد , اگر چه می دانیم که ملحد بی بخار تر از این حرفهاست که به ما جواب دهد , او به قدری در این بحث رسوایی به بار آورد که طرفدارانش به شخصی ما آمده اند و از شدت عصبانیت ما و علمای اهلسنت را که از ابن شهر آشوب مدح کرده اند , به باد فحش و ناسزا گرفته اند که در ذیل تصویر پیامهای آنان را خدمتتان عرضه می دارم .
👌ملحد در ابتدا که با مدح علمای اهلسنت از مرحوم ابن شهر آشوب مواجه شد , گفت به من چه که آنها از ابن شهر آشوب مدح کرده اند , من که سنی نیستم که مدح آنها را بپذیرم !!!! اینجا ببینید .
❗️بعد از مدتی دید که چه سخن ضایعی گفته است و خود را بی آبرو کرده است , لذا تصمیم گرفت که پاسخی درست کند و در ادعایی کودکانه که موجبات تعجب خود اهلسنت را هم فراهم کرده است که ملحد چگونه از آنان دفاع می کند 😃😃😃😃 چنین گفت :
❗️ علمای اهلسنت در مدح ابن شهر آشوب از دیگری نقل قول کرده اند و دیدگاه خودشان نبوده است !!!!
👌ما گفتیم کسانی چون صفدی با صراحت خودشان تصریح کرده اند که ابن شهر آشوب راستگو و درستکار بوده است , چرا دروغ می گویی !!! اینجا ببینید !!!!
❗️یا داودی صراحتا خودش ابن شهر آشوب را مدح می کند !!!!! اینجا ببینید !!!!
▫️و همینطور یاد آور شدیم که علمای تراجم اهلسنت چون ذهبی یا ابن حجر , معمولا در مدح افراد نقل قولهای دیگران را بیان می دارد و از طریق دیگران فرد مورد نظرشان را مدح می کنند , شما اگر مطالعه ای در نوشته های آنان داشته باشید به خوبی این قضیه روشن می شود , اینجا ببینید !!!!
👌این قضیه از مسلمات بحث تراجمی است که عالمی که در این رابطه کتاب می نویسد , از طریق نقل قولها یک عالم دیگر را معرفی می کند و او را مدح و ذم می کند , حال ملحد بیسواد که این قضایا سرش نمی شود , مکرر می گوید که افرادی چون ذهبی یا ابن حجر , خودشان ابن شهر آشوب را مدح نکرده اند و از دیگران نقل قول کرده اند !!!!!
❗️ما برای این که دهان این یاوه گوی را ببندیم و ضربه آخر را به او وارد کنیم , با مطالب کانال خودش , او را رسوا می کنیم ( تصویر مستندات از کانال ملحد در ادامه می آید ) :
💠https://www.tg-me.com/Rahnamye_Behesht/14577
💠https://www.tg-me.com/Rahnamye_Behesht/14578
👌ملحد در مطلبی مدعی شده است که ذهبی در سیر اعلام النبلاء گفته است که ابوالفرج اصفهانی شیعه بوده است , در حالی که ذهبی این سخن را از دیگری نقل می کند .
❗️ ذهبی چنین می آورد :
" 🤏قال أبو علي التنوخي : 👉كان أبو الفرج يحفظ من الشعر والاخبار
والأغاني والمسندات والنسب ما لم أرقط من يحفظ مثله ، ويحفظ اللغة والنحو
والمغازي وله تصانيف عديدة ، وبعثها إلى صاحب الأندلس الأموي سرا ،
وجاءه الانعام . وله " نسب عبد شمس " ، و " نسب بني شيبان " ، و " نسب
آل المهلب " جمعه للوزير المهلبي ، وكان ملازمه ، وله " مقاتل الطالبيين " ،
وكتاب " أيام العرب " في خمسة أسفار . والعجب 👈أنه أموي شيعي . "👉
https://lib.eshia.ir/40384/16/202/%D8%A7%D9%85%D9%88%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B9%DB%8C
📚سیر اعلام النبلا ج 16 ص 202
❗️می بینیم که ذهبی قول به شیعی بودن ابوالفرج اصفهانی را از ابو علی تنوخی نقل می کند , اما ملحد می گوید که خود ذهبی گفته است که ابوالفرج اصفهانی شیعه بوده است , حال ملحد دو راه دارد :
1⃣یا قبول کند که دروغ گفته است و ذهبی نگفته است که ابوالفرج اصفهانی شیعه بوده است .
2⃣یا همان پاسخ ما را بپذیرد که ذهبی در شرح حال افراد اقوال علما را بیان می کرده است و از این طریق آنان فرد مورد نظر را مدح و ذم کرده و دیدگاه خود را بیان میکرده است .
👌یا مورد دیگر :
❗️ملحد می گوید که ابن حجر نوشته است که پیامبر گرامی از خواهر دحیه کلبی خواستگاری کرد , اما قبل از زفاف , خواهر دحیه کلبی مرد , در حالی که ابن حجر خودش این مطلب را نمیگوید , بلکه می گوید که ابوموسی و ابن عبد البر ,چنین گفته اند و مطلب را از ابن سعد بیان می دارد :
" اورده أبو موسى في «الذّيل» في ترجمة شراف، و قال: قيل إنّ رسول الله صلّى الله عليه و سلّم تزوّجها و لم يدخل بها، و بذلك جزم ابن عبد البر. "قلت: و قد ورد التصريح بذكرها عند ابن سعد، عن هشام بن الكلبي، عن شرقي بن القطامي، قال: لما هلكت خولة بنت الهذيل تزوّج رسول اللَّه (صلى اللَّه عليه و سلّم) شراف بنت خليفة أخت دحية، و لم يدخل بها، ثم أخرج أثر عائشة المذكور عن محمد بن عمر، عن الثوري، عن جابر الجعفي، به."
https://lib.eshia.ir/40173/8/200/%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87_%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81
📚الاصابه ج 8 ص 200
❗️حال ملحد یا قبول کند که دروغ گفته است یا همان پاسخ ما را باید بپذیرد که علمای تراجم در شرح حال افراد با بیان اقوال دیگران , نظر خود را بیان می دارند .
😁ما منتظریم که ملحد به این پاسخ ما جواب دهد , اگر چه می دانیم که ملحد بی بخار تر از این حرفهاست که به ما جواب دهد , او به قدری در این بحث رسوایی به بار آورد که طرفدارانش به شخصی ما آمده اند و از شدت عصبانیت ما و علمای اهلسنت را که از ابن شهر آشوب مدح کرده اند , به باد فحش و ناسزا گرفته اند که در ذیل تصویر پیامهای آنان را خدمتتان عرضه می دارم .