Telegram Web Link
#معرفی_کتاب📚
داستان، بخشی از زندگی پسر جوانی را ترسیم می‌کند که پدر خود را از دست داده و مشکلات خانواده‌اش را به دوش می‌کشد. در گیر و دار این دشواری، دختری سر راهش قرار می‌گیرد که رسیدن به او برایش ناممکن به نظر می‌رسد. در خلال این داستان گریزی به خاطرات پدر او نیز خواهیم زد...
#مرا_رها_نکن
به قلم #ندا_ملائی
جهت تهیه‌ی کتاب به آیدی اینستاگرام instagram.com/porsemanshop مراجعه فرمایید.
🍁📻|| @Radioensha
#برشی_از_کتاب📚
از پنجره به خیابان چشم دوخت. باران باریدن گرفت و قطره‌ها چِلِک چِلِک به شیشه می‌خوردند. فکر کرد که در راه سختی قدم می‌گذارد، راهی که شاید انتهایی نداشته باشد. آن قصر سفید در ذهنش مجسم می‌شد و اراده‌اش را سست می‌کرد و به او هشدار می‌داد که هر چه زودتر از این راه برگردد ولی تصویر صورت گریان نگار به جلو هلش می‌داد.
#مرا_رها_نکن
#ندا_ملائی
🍁📻||@Radioensha
#کارگاه_رمان_نویسی

× بیاین یک‌بار
و برای همیشه مسئلهٔ #هکسره رو حل کنیم.

📚× صدای /e/ که آخر کلمه‌های فارسی می‌آد دو حالت نوشتاری و چند جایگاه دستوری داره:

۱. گاهی وقتا به صورت «کسره» می‌آد مثل:‌

کتابِ من
🚫 کتابه من

⁩سیروانِ خسروی
🚫 سیروانه خسروی

⁩ دانشگاهِ آزادِ اسلامی واحدِ تهران جنوب
🚫 دانشگاهه آزاده اسلامی واحده تهران جنوب

⁩ برگ سبز
🚫 برگه سبز

۲. به‌جایِ «است» و فعل به‌کار می‌ره که در این شرایط تبدیل به «ـه» می‌شه مثل:

⁩ حالم خوبه
🚫 حالم خوبِ

⁩این کتابِ منه
🚫 این کتابه منِ

⁩ قلبم برا تو می‌زنه/ می‌تپه
🚫 قلبم برا تو می‌زنِ/ می‌تپِ

⁩ این کتاب پیش تو باشه‌
🚫 این کتاب پیشه تو باشِ

۳. وقتی نشانه‌ٔ معرفه باشه.
یعنی وقتی از شخص یا چیز خاصی صحبت می‌کنیم هم تبدیل به «ه‍» می‌شه:

⁩ اون دختره که اون روز تو کتابخونه دیدیم. (همان دختری که با هم در کتابخانه دیدیم.)
🚫 اون دخترِ که اون روز تو کتابخونه دیدیم.

⁩اون پسره مو خرماییه (همان پسری که موهایش خرمایی است)
🚫 اون پسرِ مو خرماییه

⁩یارو مغازه‌داره گفت سود نداره برام. (مغازه‌داری [که ازش جنس خریدم] گفت سود نداره برام.)
🚫 یارو مغازه‌دارِ گفت سود نداره برام.

۴. پسوند آخرِ اسم‌ها و صفت‌ها که به‌صورت «ـه» ظاهر می‌شود:

⁩دهنه
🚫 دهنِ

⁩انگیزه
🚫 انگیزِ

⁩ روزنه
🚫 روزنِ

۵. برخی کلمه‌ها که در زبان گفتاری به‌صورت «ـه» ظاهر می‌شه مثل:

⁩ اگه
🚫 اگِ

دیگه
🚫 دیگِ

مگه
🚫 مگِ

‼️ ضمناً حروف اضافه رو هم به شکل «که» و «به» می‌نویسیم نه «کِ» و «بِ».

-منبع: گروه #درست‌نویسی، قاصدک.

🍁📻||@Radioensha
#نکته_نویسندگی 🗒
چرا نویسنده‌ها باید در وسط گفت‌وگوها با پاراگراف‌های روایی بلند، توصیفات یا افکار پر طول و تفصیل وقفه‌هایی ایجاد کنند؟ آیا این مطالب حواس خواننده را از گفت‌و‌گوی شخصیت‌ها به چیز دیگری معطوف نمی‌کند؟ و آیا این کار باعث کم شدن تنش در گفت‌وگوها نمی‌شود؟
بله، اگر این کار با بی‌دقتی انجام شود، نتیجه‌اش همین است. اما اگر این روش را به درستی به کار بگیرید، وقفه‌ی طولانی در وسط یک گفت‌وگو در واقع تنش داستان را افزایش می‌دهد. هنر در استفاده از آن در جایگاه درستِ این وقفه است. اگر از این وقفه درست قبل از آخرین گفت‌وگوی دو نفر یا چند گفت‌وگوی آخر دو نفر، استفاده کنید، مکث طولانی همان تاثیری را ایجاد خواهد کرد که مکث طولانی همان تاثیری را ایجاد خواهد کرد که مکث طولانی در اعلام جوایز اسکار پدید می‌آورَد.

🍁||@Radioensha
4_5956520246801075139.mp4
17 MB
🪁🖇•• #ویدیو:
- اهمیت داستان گویی در چیست؟ (۲)
- فریدون فرهودی🌱
- #فیلمنامه_نویسی
🎙||@Radioensha
#شعر_طوری💛
از گریه‌های مستی‌ام در شب‌نشینی‌ها
از کشتن صدباره‌ی «مهسا امینی‌»ها
از خط‌کش ناظم برای لاک هر ناخن
از شعر خواندن در میان زنگ‌ دینی‌ها!
از خودکشی کارگرهایی که بیکارند!
افتادن بازارها در دست چینی‌ها
#مهدی_موسوی
🍁|| @Radioensha
#معرفی_کتاب📚
کتاب دزد مهمترین اثر نویسنده استرالیایی،مارکوس زوساک است
داستانی تکان دهنده و بسیار شگفت انگیز از جنگ است.جنگی که بنیان خانواده را از جا می کند.و جز ویرانی و مرگ و آوراگی خبری به جا نمی نهد.
"لیزل "فرزند زنی کمونیست است که مادرش به اردوگاه کار اجباری فرستاده شده و اکنون تحت سرپرستی خانواده ای دیگر قرار دارد ‌لیزل که علاقه فراوانی به خواندن کتاب دارد خود را با دزیدن کتاب های مختلف و مطالعه آن ها سرگرم می کند.او با سرپرستان جدیدش خو گرفته و به کمک پدر خوانده ی مهربانش که در خواندن و یاد گرفتن او را یاری می دهد به مطالعه ی کتاب هایی که دزیده می پردازد.
#کتاب_دزد
#مارکوس_زوساک

🍁📻||@Radioensha
#برشی_از_کتاب📚
با پشت دست کتاب های قفسه اول را لمس می کرد و در همان حال به صدای سابیده شدن ناخن هایش بر ستون فقرات کتاب ها گوش سپرده
صدایی شبیه آلت موسیقی یا نت پاهای در حال حرکت ،داشت.
او از هر دو دستش استفاده کرداز قفسه ای به قفسه ی دیگر می رفت
و می خندید .صدایش در گلویش اوج می گرفت و وقتی در نهایت وسط اتاق ایستاد دقایق بسیاری از قفسه ها به انگشت ها و از انگشت هایش به قفسه ها نگاه کرد
به چند کتاب دست زده بود؟
چند کتاب را لمس کرده بود؟
بار دیگر جلو رفت و کارش را تکرار کرد اما این بار بسیار آرام تر و با کف دست گذاشت تا نرمه کف دستش برجستگی کوچک هر کتابی را حس کند حسی شبیه جادو ،شبیه زیبایی
همانند خطوط نوری از یک لوستر ساطع می شود
#کتاب_دزد
#مارکوس_زوساک

🍁📻||@Radioensha
#مقاله🗞

🪫| مقاله ای در مورد تفاوت خاطره و داستان

🪺| در داستان با روایتی خلاقه روبه رو هستیم، ولی در خاطره اگر چه روایت وجود دارد، ولی خلاقیت و نوآوری در روایت جایی ندارد، چرا كه حادثه را همان گونه كه اتفاق افتاده می گوییم و مثل داستان آن را زیر و رو نمی كنیم تا جذابیت اش بیشتر شود.
جاذبه خاطره در خودش مستتر (پنهان) است و جاذبه داستان محصول ذهن نویسنده در چارچوب اصول داستانی است.

🪺| در داستان، با انتخاب حوادث روبه رو هستیم، ولی در خاطره نمی توانیم حوادث را گلچین كنیم بلكه اساس به وجود آمدن خاطره، خاص بودن حادثه ای است كه روی داده. اگر انتخاب به معنای حذف و اضافه باشد، جایی در خاطره ندارد. در خاطره می توان بخشی از حوادث را حذف كرد، ولی افزودن بخشی دیگر به آن درست نیست.

🪺| در داستان، مستند بودن حوادث ضروری نیست. بلكه تخیل به كار می آید و آن را زیباتر می كند، ولی در خاطره تخیل راهی ندارد، چرا كه خاطره روایت واقعیت است. البته در خاطره هم با بیان احساس و عواطف خاطره نویس نسبت به ماجرایی كه روایت می كند مواجهیم.

🪺| در داستان، برخی صحنه ها را بزرگ و برجسته نشان می دهیم، ولی در خاطره این كار ضرورتی ندارد. در واقع حادثه ای كه موجب به وجود آمدن خاطره شده، برجسته و شنیدنی است.
ساختمان داستان پیچیده و معماوار است، یعنی گرهی در ابتدای داستان افكنده می شود و طی مراحل بعدی و با بهره گیری از شگردها و اصول و فنون داستانی گشوده می شود. در این روند، به وجود آوردن انتظار، هول و ولا و كشمكش بین شخصیت ها داستان را به بحران و نقطه اوج و گره گشایی می رساند. در حالی كه خاطره لازم نیست پیچیده و معماگونه باشد و خاطره نویس حرفی یا نكته ای را نگفته بگذارد و در آخر نوشته رو كند تا خواننده را دچار شگفتی سازد و یا به او نشاط ببخشد.

🪺| در داستان، برای ایجاد جذابیت بیشتر، حوادث پس و پیش می شوند تا خواننده لذت بیشتری ببرد، ولی در خاطره معمولاً حادثه یا حوادث به همان شكل و با همان ترتیبی كه واقع شده است، بیان می شود.
پیام یكی از عناصر داستان است كه هدف از آن ارایه مطلبی به خواننده است، ولی در خاطره وجود این عنصر ضروری نیست و لازم نیست حتماً مطلبی به دیگران انتقال داده یا اثبات شود.

🪺| داستان، جنبه شخصی ندارد، چرا كه در دیگران حس و خیالی را برمی انگیزد و تأثیری را القا می كند، ولی خاطره چنین نیست. در واقع خاطره جنبه شخصی دارد. نقل بیشتر خاطره هایی كه نوشته شده و می شوند، با وجود همه شباهت هایش به داستان، لطفی برای دیگران ندارد و حس و خیالی را در آن ها بیدار نكرده و یا به آن ها منتقل نمی سازد. در واقع شخصی بودن خاطره ویژگی منحصر به فرد آن است. البته در این میان برخی خاطره های برجسته و مشهور و قابل انتشار هم وجود دارد كه می تواند درباره زندگی بعضی آدم های مشهور و بنام باشد.

🪺| در داستان، به خلاقیت و ابتكاری نیاز داریم كه در زمان معینی بروز می كند. چنین نیست كه هر گاه بخواهیم دست به قلم ببریم و داستان بنویسیم، بلكه دست یافتن به یك موضوع و نحوه پرورش و حوادث و شخصیت های آن، نیازمند زمان و دانش بسیار است. در این میان، زمان به وجود آمدن فكری داستانی یا جرقه فكر اولیه برای نوشتن داستان را می توان نوعی الهام شمرد، چرا كه زمان این جرقه، چگونگی آن و بسیاری نكات دیگر، قابل پیش بینی نیست و تنها با ایجاد زمینه هایی خاص می توان وقوع آن را ممكن كرد (تسریع كرد). در خاطره هرگاه زمانی را در نظر بگیریم و درباره وقایع و صحنه هایی كه برای خودمان پیش آمده بنویسیم، اقدام به خاطره نویسی كرده ایم. در نوشتن خاطره، تداعی وقایع پیش آمده كه در گذشته اتفاق افتاده و به پایان رسیده است، نقش مهمی دارد و نمی توان با ایجاد شرایط مطلوب زمینه را برای بروز و وقوع حوادث برجسته یا همان خاطره پیش بینی كرد.

🪺| داستان نمی تواند به خاطره تبدیل شود، ولی پس از نوشتن خاطره های مناسب، با یك بازنویسی، جابه جایی صحنه ها، حذف زواید، بزرگنمایی موارد مهم تر و رعایت دیگر شرایط داستانی، می توان خاطره را به داستان تبدیل كرد.

🪺| لحن داستان، مخصوص به خود و در خدمت پیشبرد آن است. گاهی لازم است از لحنی سنگین و خاص استفاده شود و گاهی از لحنی عامیانه. شخصیت های انتخاب شده و فضا و مكان و زمان داستان شیوه بیان آن را معلوم می كند، ولی شیوه بیان خاطره، راحت و صمیمی است.

علوم و فنون ادبی
-امیر_نورمحمدی، قاصدک

🍁📻||@Radioensha
#نکته_نویسندگی 🗒
اگر در شروع رمان بیشتر از توصیف استفاده کنید، دیگر نه حادثه‌ای دارید و نه شخصیتی که در حرکت باشد. با اینکه استفاده از توصیف کوتاه در ابتدای رمان ضروری است، این توصیف باید ضمن حوادث شروع رمان بیاید. اگر توصیف زمان و مکان در شروع رمان ضروری است، حداقل یک شخصیت را در آن فضا نشان بدهید تا همه چیز را در داستان به حرکت دربیاورد.

🍁||@Radioensha
#شعر_طوری💛
آن روز می‌چینم برای شام آزادی
سرهایتان را یک‌به‌یک بر روی سینی‌ها
#مهدی_موسوی
🌸|| @Radioensha
#کارگاه_شعر📝

🪩• مبانی وزن (۲)

🪄• حروف و صداهای کوتاه و بلند، به هم می‌چسبند و واحد بزرگ‌تری به نام هِجا یا بخش می‌سازند. در زبان فارسی شش نوع هجا داریم:

کوتاه: حرف + صدای کوتاه (نَه، به، دو)

بلند: حرف + صدای بلند (با، بی، بو)

بلند: حرف + صدای کوتاه + حرف (بد، دل، پُر)

کشیده: حرف + صدای بلند + حرف (باد، بود، بید)

کشیده: حرف + صدای کوتاه + حرف + حرف (دشت، کِشت، کُشت)

کشیده: حرف + صدای بلند + حرف + حرف (داشت، دوست، بیست)

🪩• از این شش الگو، شماره یک را هجای کوتاه، دو و سه را هجای بلند، سه، چهار و پنج را هجای کشیده می‌نامیم.

🖍نکته: راه ساده برای یافتن تعداد هجاهای واژه‌ها و عبارات، شمارش صداهای کوتاه و بلند آن‌ها است.

مثال: واژه‌ی «مَدرَسِه» سه هجا دارد: مَد + رَ + سه. هجای اول آن بلند و هجای دوم و سوم آن کوتاه است.

برای یافتن تعداد هجاهای این واژه، کافی است تعداد صداهای آن را بشماریم: (ــَـ ــَـ ــِـ)

🪄• در شعر، از ترکیب هجاهای کوتاه و بلند، واحد بزرگ‌تری به نام رُکن پدید می‌آید. در پست بعدی با انواع رکن آشنا خواهیم شد.

🔔 تذکر: مبانی وزن به خودی خود دشوار است. در ضمن، یادگیری آن به تمرینات پرشمار و مستمر وابسته است. بنابراین، هرگز انتظار نداشته باشید صرفا با روخوانی این مطالب، مفهوم وزن را درک کنید.

#مبانی_وزن
منبع: نوقلم
🍁||@Radioensha
#مثبت_نویسندگی🎐
خیلی‌ها از نوشتن می‌ترسند چون می‌ترسند ریسک کنند. ریسک کردن، سطح دارد. کسی که تا به امروز بلند حرف نزده است، فقط با بیان حرف‌هایش ریسک بزرگی می‌کند. ولی نویسنده‌ای که سال‌ها نوشته و تولید کرده و به اشتراک گذاشته است، باید در قلبش بگردد و ببیند چه چیزی در آن اعماق او را بیش از هر چیز دیگری می‌ترساند.
منتظر خدای نوشتن نشوید تا لولۀ الهامات را لایروبی کند. گرۀ مشکل نوشتن و سختی انجام کار، تنها به دست خودتان باز می‌شود.
#لرن_هرینگ

🍁||@Radioensha
•• #دیالوگ ••
- می‌دونی فرق من و تو چیه؟
- تو من رو داری ولی من حتی تو رو هم ندارم.

🍁||@Radioensha
#شعر_طوری💛
یک روز برمی‌گردم از تبعید تا خانه
که خسته‌ام دیگر از این بی‌سرزمینی‌ها
#مهدی_موسوی
🍁||@Radioensha
#معرفی_کتاب📚
کتاب خالکوب آشویتس، رمانی نوشته ی هدر موریس است که نخستین بار در سال 2018 به انتشار رسید. مردی یهودی و اهل اسلواکی به نام لالی سوکولوف در آپریل سال 1942 به کمپ های کار اجباری در آشویتس برده می شود. نازی ها می فهمند که لالی قادر است به چندین زبان صحبت کند و او را به عنوان خالکوب کمپ به کار می گیرند. وظیفه ی لالی این است که با خالکوبی، نشانه هایی دائمی روی بدن همبندان خود به وجود آورد. لالی که بیش از دو سال و نیم از اسارتش می گذرد، شاهد بی رحمی ها و وحشی گری های ترسناکی بوده، اما همچنین، شجاعت ها و مهربانی هایی فراموش نشدنی را نیز دیده است. او با به خطر انداختن جان خود، پول ها و اشیای ارزشمند کشته شدگان را به هر طریق ممکن با غذا معاوضه می کند تا همبندان خود را زنده نگه دارد. روزی لالی با زنی جوان به نام گیتا آشنا می شود و در همان نگاه اول، تصمیم می گیرد تا از کمپ جان سالم به در ببرد و با او ازدواج کند.
#خال‌کوب_آشویتس
#هدر_موریس

🍁📻||@Radioensha
#برشی_از_کتاب📚
اگر جوان و سالم باشند به کار اجباری فرستاده می‌شوند، در غیر این صورت راهی اتاق گاز و کوره‌های آدم‌سوزی می‌شوند. لالی طی دو سال و نیم اسارت در آشویتس شاهد هولناک‌ترین قساوت‌ها و وحشی‌گری‌های بشر و همچنین شجاعت مردمی‌ست که هر لحظه امکان دارد با مرگ روبهرو شوند. در همین اردوگاه است که با دختری به نام گیتا آشنا و در نخستین نگاه عاشقش می‌شود.
#خال‌کوب_آشویتس
#هدر_موریس

🍁📻||@Radioensha
#کارگاه_رمان_نویسی

👀|• چگونه با حواس پنجگانه توصیف کنیم؟

•[📚]• بینایی:

👁|• احتمالاً هنگام توصیف، بینایی مهم‌ترین حسه. عکاس‌ها می‌تونن در یک عکس صحنه‌ی کاملی رو نشون بدن، اما نویسنده‌ها باید به دقت انتخاب کنن که باید روی چه جزئیاتی تمرکز بشه و اون‌ها رو به موثرترین شیوه ممکن، بنویسن.
👁|• باید خوب حواستون رو بدید که کدوم ویژگی صحنه رو می‌خواید پررنگ کنید. اقیانوس آبیه و آجرها قهوه‌ای‌اند، اما واقعاً این‌ها جزئیاتی‌اند که بخواید توجه خواننده‌ها رو جذب کنند؟

👁|• #تمرین: روبه‌روی خونه‌تون بایستید و فهرستی از بیست چیز بنویسید که متوجه‌شون می‌شید. رنگ‌ها، شکل‌ها و جزئیات رو بنویسید. دقیق باشید. وقتی تموم شد، سه یا چهارتا از جالب‌ترین‌ها رو بردارید و توی توصیف ادبی ساختمون استفاده‌شون کنید.
👁|• یادتون باشه که اگه می‌خواید حس بینایی قدرتمندی ایجاد بشه، جزئیات غیرمعمول و ویژه رو پررنگ کنید. مثلاً به‌جای این‌که بگید دیوار آجری قهوه‌ایه، از پیچکی بگید که روی سطوح ترک‌خورده‌ی آجرها پیچ خورده و بالا رفته.

👁|• نکته: غیرمستقیم توصیف کردن، شیوه‌ی خوبیه. برای این‌که بگید خورشید می‌درخشید، می‌تونید مستقیم بگید که خورشید درخشان بود، یا می‌تونید بگید که چطور پرتوهای نور باعث شدن که پنجره‌ی شیشه‌ای سفید بدرخشه.


•[📚]• چشایی:

👅|• چشایی معمولاً سخت‌ترین حسیه که درباره‌ش می‌شه نوشت، اگرچه قدرتمند هم هست.
👅|• حس چشایی به‌شدت شخصی و ذهنیه (subjective)، مثلاً همه‌مون می‌دونیم سیب تازه چه مزه‌ست، اما هرکس جور متفاوتی توصیفش می‌کنه و نظر متفاوتی بهش داره.

👅|• #تمرین: زمانی که شخصیت داستانتون داره چیزی می‌خوره، خواننده رو توی ذهنش بذارید. مثلاً اولین فنجون قهوه یا چایی در روز، برای یکی که به قهوه یا چایی معتاده، چه حسی داره؟ اگه یکی بعد از سال‌ها خوراکی محبوب کودکیش رو بخوره چه حسی داره؟

👅|• نکته: خیلی وقت‌ها نویسنده‌ها از آرایه‌ی حس‌آمیزی استفاده می‌کنن، مثلاً طعم ترش لیمو رو روشن (دیدنی) توصیف می‌کنن یا محو شدن نور در افق رو مثل ناله (شنیدنی) می‌دونن.


•[📚]• لامسه:

|• حس لامسه معمولاً نادیده گرفته می‌شه. شما همیشه دارید چیزها رو لمس می‌کنید، حتی اگه فقط لباستون باشه. اگر هم چیزی تنتون نباشه، هوا که هست. هر مقداری از دما و رطوبتش، حس متفاوتی ایجاد می‌کنه.

|• #تمرین: نشستن روی صندلی کار چه حسی داره؟ کجای بدن باهاش تماس داره؟ کجای بدن درد می‌کنه یا کوفته شده؟ حس نشستن روی صندلی راحتی محبوبتون چی؟ چقدر احساس عوض شده؟ وزن رو چی داره تحمل می‌کنه؟

|• نکته: نوشتن حس لامسه فقط این نیست که بگید چیزها روی دستتون چه حسی داشتن. البته بافت اشیا مهمه، ولی همه‌ش نیست. با حس لامسه می‌شه تجربه‌ی دما، درد و لذت رو هم نوشت.
- ادامه دارد...
منبع

🍁📻||@Radioensha
#مثبت_نویسندگی🎐
خیلی مهم است است که ما چند خوانندۀ مشوق را به عنوان دوستان کارمان کاملاً جدا از آنچه در زندگی انتشاراتی‌مان می‌گذرد نگه داریم.
ما کسانی لازم داریم که از شنیدن شعر یا مطلبی صرفاً به خاطر خودش خوشحال می‌شوند نه به عنوان مانورهای حرفه‌ای و کاری.
بخشی از ما که می‌نویسد باید اجازه یابد آزادانه بنویسد و نه همیشه با نگاهی به بازار.
نگاهی به بازار بخشی از حیاط نویسندگی است، اما اگر بخش بزرگی بشود قوۀ ابداع را تعطیل می‌کند و باعث بسته شدن بسیاری از راه‌های ارزشمند آفرینشی می‌شود که در نگاه اول تجاری و سودآور نیستند.

#جولیا_کامرون
-غزال خوش قلم

🍁||@Radioensha
2024/11/15 15:41:38
Back to Top
HTML Embed Code: