#نکته_نویسندگی 🗒
در رمان، صحنهی پایانی غالبا نوعی جمعبندی است و میدان وسیعی از حوادث را در یک نقطهی روشن متمرکز میکند. پایان رمان به خواننده میگوید چه احساسی داشته باشد و دربارهی وقایع داستان به چه چیزهایی فکر کند.
#صحنه_پردازی
🍁||@Radioensha
در رمان، صحنهی پایانی غالبا نوعی جمعبندی است و میدان وسیعی از حوادث را در یک نقطهی روشن متمرکز میکند. پایان رمان به خواننده میگوید چه احساسی داشته باشد و دربارهی وقایع داستان به چه چیزهایی فکر کند.
#صحنه_پردازی
🍁||@Radioensha
#شعر_طوری💛
به هر کس دل ببندم بعد از این خود نیز می دانم
به جز اندوه دل کندن ندارد حاصلی دیگر...!
#فاضل_نظری
🌸|| @Radioensha
به هر کس دل ببندم بعد از این خود نیز می دانم
به جز اندوه دل کندن ندارد حاصلی دیگر...!
#فاضل_نظری
🌸|| @Radioensha
#بدانیم📌
🙊فهرست " آ "
📚✅واژههای فارسی را بهکار ببریم
🗞واژههای انگلیسی در فارسی:
آپارتاید = جدانژادی، جدایی نژادی
آپشن = گزینه، انتخاب، اختیار
آپلود = بارگذاری
آداپتور = مبدل
آپدیت = بهروز، بهروزرسانی، بهروز کردن
آدامس = دژ ، سَقِّز
آدرس = نشانی
آرشیو= بایگانی
آرمیچر = سیم آسه
آسفالت = قیرتخت
آنتیبادی = پادتن، پادزهر
آنلاین = برخط
آیفون = صدابر
آیتم = گزینه، برنامک (در برنامههای نمایشی سیما)
آیدی = شناسه
-قاصدک
🍁||@Radioensha
🙊فهرست " آ "
📚✅واژههای فارسی را بهکار ببریم
🗞واژههای انگلیسی در فارسی:
آپارتاید = جدانژادی، جدایی نژادی
آپشن = گزینه، انتخاب، اختیار
آپلود = بارگذاری
آداپتور = مبدل
آپدیت = بهروز، بهروزرسانی، بهروز کردن
آدامس = دژ ، سَقِّز
آدرس = نشانی
آرشیو= بایگانی
آرمیچر = سیم آسه
آسفالت = قیرتخت
آنتیبادی = پادتن، پادزهر
آنلاین = برخط
آیفون = صدابر
آیتم = گزینه، برنامک (در برنامههای نمایشی سیما)
آیدی = شناسه
-قاصدک
🍁||@Radioensha
#شعر_طوری💛
از تبار جنون پاییزی
کاشف لحظه های ویرانی
عقربی در قمر تمرگیدیم
وای از این اجتماع آبانی
#علیرضا_آذر
🍁||@Radioensha
از تبار جنون پاییزی
کاشف لحظه های ویرانی
عقربی در قمر تمرگیدیم
وای از این اجتماع آبانی
#علیرضا_آذر
🍁||@Radioensha
#معرفی_کتاب📚
آخرین کوچ نوشتهی شارلوت مک کاناگی از داغترین و جذابترین رمانهای این روزها، کتابی است مملو از احساسات گوناگون و تلاش برای زیستن در دنیایی تاریک که هر روز متفاوتتر از قبل میشود. رمان آخرین کوچ داستان دختر ماجراجویی به اسم فرانی استون را بازگو میکند که یک جا بند نمیشود، همیشه میخواهد بگردد و کشف کند. او شخصیت منحصر به فردی دارد که بعد از خواندن این کتاب جذاب به آن پی خواهید برد، کاملا غیر قابل تصور!!
پرستوهای شمالی آخرین نسل از همنوعان خودشان هستند که بیشترین مسیر مهاجرت را دربین پرندگان دارند. فرانی تصمیم گرفته مسیر آنها را در اقیانوسها طی کند و بالاخره یک کشتی به اسم سگانی برای رسیدن به هدفش پیدا میکند با خدمهای که هر کدام خلق و خوی خاص خودشان را دارند. فرانی معنای زندگی را در دنبال کردن و رسیدن این پرستوها از قطب شمال به جنوب میبیند. سفری جذاب که رمان آخرین کوچ را تبدیل به یکی از شاهکارهای ادبی این روزها کرده است.
#آخرین_کوچ
#شارلوت_مک_کاناگی
🍁📻||@Radioensha
آخرین کوچ نوشتهی شارلوت مک کاناگی از داغترین و جذابترین رمانهای این روزها، کتابی است مملو از احساسات گوناگون و تلاش برای زیستن در دنیایی تاریک که هر روز متفاوتتر از قبل میشود. رمان آخرین کوچ داستان دختر ماجراجویی به اسم فرانی استون را بازگو میکند که یک جا بند نمیشود، همیشه میخواهد بگردد و کشف کند. او شخصیت منحصر به فردی دارد که بعد از خواندن این کتاب جذاب به آن پی خواهید برد، کاملا غیر قابل تصور!!
پرستوهای شمالی آخرین نسل از همنوعان خودشان هستند که بیشترین مسیر مهاجرت را دربین پرندگان دارند. فرانی تصمیم گرفته مسیر آنها را در اقیانوسها طی کند و بالاخره یک کشتی به اسم سگانی برای رسیدن به هدفش پیدا میکند با خدمهای که هر کدام خلق و خوی خاص خودشان را دارند. فرانی معنای زندگی را در دنبال کردن و رسیدن این پرستوها از قطب شمال به جنوب میبیند. سفری جذاب که رمان آخرین کوچ را تبدیل به یکی از شاهکارهای ادبی این روزها کرده است.
#آخرین_کوچ
#شارلوت_مک_کاناگی
🍁📻||@Radioensha
#برشی_از_کتاب📚
دو دنیا وجود دارد. دنیایی که از آب، زمین، خاک و مواد معدنی درست شده است؛ دنیایی که هسته، گوشته، پوسته و اکسیژنی بزای نفس کشیدن دارد.
دنیای دیگر از ترس ساخته شده است.
من در هر دو زندگی کردهام و خوب میدانم چقدر راحت میشود یکی را با دیگری اشتباه گرفت، آن قدر که دیگر دیر شود.
#آخرین_کوچ
#شارلوت_مک_کاناگی
🍁📻||@Radioensha
دو دنیا وجود دارد. دنیایی که از آب، زمین، خاک و مواد معدنی درست شده است؛ دنیایی که هسته، گوشته، پوسته و اکسیژنی بزای نفس کشیدن دارد.
دنیای دیگر از ترس ساخته شده است.
من در هر دو زندگی کردهام و خوب میدانم چقدر راحت میشود یکی را با دیگری اشتباه گرفت، آن قدر که دیگر دیر شود.
#آخرین_کوچ
#شارلوت_مک_کاناگی
🍁📻||@Radioensha
『رادیو انشا✒️』
#کارگاه_رمان_نویسی 👀|• چگونه با حواس پنجگانه توصیف کنیم؟ •[📚]• بینایی: 👁|• احتمالاً هنگام توصیف، بینایی مهمترین حسه. عکاسها میتونن در یک عکس صحنهی کاملی رو نشون بدن، اما نویسندهها باید به دقت انتخاب کنن که باید روی چه جزئیاتی تمرکز بشه و اونها رو…
#کارگاه_رمان_نویسی
👁| چگونه با حواس پنجگانه توصیف کنیم؟
•[📚]• بویایی:
👃|• حس بویایی بسیار به حافظه مرتبطه. وقتی وارد خونهی مادربزرگتون میشید و بوی آشپزیش یا عطرش رو حس میکنید، واکنش عاطفی قدرتمندی میتونه ایجاد بشه.
👃|• بوی چیزی ناخوشایند هم (مثل بوی روغن موتور یا شیر فاسد) میتونه حس زدگی ایجاد کنه.
👃|• #تمرین: به مکانی برید که خوب میشناسیدش: بوستان، مرکز خرید، اداره، کتابخونه. فهرستی از بوهایی بنویسید که اون مکان رو براتون تداعی میکنن.
👃|• بوی درختان کاج، مواد ضدعفونیکننده، کهنگی و نمکشیدگی کاغذ، یا بوی شیرینیهای کرهمالیده.
👃|• نکته: همونطور که عطر و ادکلن کمش زیاده، توصیف بو هم همینطوره. احتمالاً دلیلی ندارید که با توصیف فراوان انواع بوها به خواننده سردرد بدید، بلکه چند توصیف موثر کافیه.
•[📚]• شنوایی:
🎶|• صدا خوب میتونه حسوحال موردنظر شما رو در متن ایجاد کنه. فرض کنید هنگام توصیف جنگل از آواز پرندهها بگید، از خشخش برگها زیر پای حیوونهای کوچک، یا نسیمی که میوزه. همچین فضایی بهنظر آرامشبخش میاد و شاید حتی جادویی باشه.
🎶|• حالا صداهای دیگهای رو از همون جنگل توصیف کنید: زوزهی حیوانی نامعلوم، شکستگی یک شاخه، نالهی باد. مطمئناً اتمسفر متفاوتی ایجاد شده.
🎶|• #تمرین: وقتی روز عادیتون رو شروع میکنید، دفترچه یادداشتی باهاتون باشه. حواستون به صداها باشه و یادداشتشون کنید. صدای سوت قوری، جلز و ولز ماهیتابه، آژیر وسایل نقلیه اورژانسی، جیر جیر در.
🎶|• نکته: از نامآواها استفاده کنید، اما محتاط باشید و مثل همیشه فراتر از حد لازم (که بسته به نوع کتاب و تصمیم شما فرق داره) ننویسید.
-منبع
🍁📻||@Radioensha
👁| چگونه با حواس پنجگانه توصیف کنیم؟
•[📚]• بویایی:
👃|• حس بویایی بسیار به حافظه مرتبطه. وقتی وارد خونهی مادربزرگتون میشید و بوی آشپزیش یا عطرش رو حس میکنید، واکنش عاطفی قدرتمندی میتونه ایجاد بشه.
👃|• بوی چیزی ناخوشایند هم (مثل بوی روغن موتور یا شیر فاسد) میتونه حس زدگی ایجاد کنه.
👃|• #تمرین: به مکانی برید که خوب میشناسیدش: بوستان، مرکز خرید، اداره، کتابخونه. فهرستی از بوهایی بنویسید که اون مکان رو براتون تداعی میکنن.
👃|• بوی درختان کاج، مواد ضدعفونیکننده، کهنگی و نمکشیدگی کاغذ، یا بوی شیرینیهای کرهمالیده.
👃|• نکته: همونطور که عطر و ادکلن کمش زیاده، توصیف بو هم همینطوره. احتمالاً دلیلی ندارید که با توصیف فراوان انواع بوها به خواننده سردرد بدید، بلکه چند توصیف موثر کافیه.
•[📚]• شنوایی:
🎶|• صدا خوب میتونه حسوحال موردنظر شما رو در متن ایجاد کنه. فرض کنید هنگام توصیف جنگل از آواز پرندهها بگید، از خشخش برگها زیر پای حیوونهای کوچک، یا نسیمی که میوزه. همچین فضایی بهنظر آرامشبخش میاد و شاید حتی جادویی باشه.
🎶|• حالا صداهای دیگهای رو از همون جنگل توصیف کنید: زوزهی حیوانی نامعلوم، شکستگی یک شاخه، نالهی باد. مطمئناً اتمسفر متفاوتی ایجاد شده.
🎶|• #تمرین: وقتی روز عادیتون رو شروع میکنید، دفترچه یادداشتی باهاتون باشه. حواستون به صداها باشه و یادداشتشون کنید. صدای سوت قوری، جلز و ولز ماهیتابه، آژیر وسایل نقلیه اورژانسی، جیر جیر در.
🎶|• نکته: از نامآواها استفاده کنید، اما محتاط باشید و مثل همیشه فراتر از حد لازم (که بسته به نوع کتاب و تصمیم شما فرق داره) ننویسید.
-منبع
🍁📻||@Radioensha
#نکته_نویسندگی 🗒
گفتوگوهای شخصیتهایتان را در داستان کوتاه کنید، مگر اینکه شخصیت شما رودهدراز باشد؛ اما این گفتوگوها نباید آنقدر کوتاه باشند که این تصور پیش بیاید که ما داریم به گفتگوهای یک نویسندهی شعارنویس گوش میدهیم.
#دیالوگ_نویسی
🍁||@Radioensha
گفتوگوهای شخصیتهایتان را در داستان کوتاه کنید، مگر اینکه شخصیت شما رودهدراز باشد؛ اما این گفتوگوها نباید آنقدر کوتاه باشند که این تصور پیش بیاید که ما داریم به گفتگوهای یک نویسندهی شعارنویس گوش میدهیم.
#دیالوگ_نویسی
🍁||@Radioensha
Forwarded from مدرسه نویسندگی|شاهین کلانتری
تمرینی برای یادداشتنویسی دربارهی اتفاقات روزمره
❌آخرین لایو صبحگاهی
#لایو #پادکست
@shahinkalantari
instagram.com/shahinkalantary
❌آخرین لایو صبحگاهی
#لایو #پادکست
@shahinkalantari
instagram.com/shahinkalantary
#شعر_طوری💛
گفتم بکنم توبه ز صاحبنظری
باشد که بلای عشق گردد سپری
چندانکه نگه میکنمت ای رشک پری
بار دومیناز اولین خوبتری
🍁||@Radioensha
گفتم بکنم توبه ز صاحبنظری
باشد که بلای عشق گردد سپری
چندانکه نگه میکنمت ای رشک پری
بار دومیناز اولین خوبتری
🍁||@Radioensha
#مثبت_نویسندگی🎐
«مسافتی را که نویسنده برای رسیدن به انتهای داستانش باید قدم بردارد، شاعر میرقصد.»
#پل_والری
🍁||@Radioensha
«مسافتی را که نویسنده برای رسیدن به انتهای داستانش باید قدم بردارد، شاعر میرقصد.»
#پل_والری
🍁||@Radioensha
•• #دیالوگ ••
اونایی که دوستشون داری رو وانمود کن خیلی دوستشون داری. اینجوری خودت هم کم کم باورت میشه.
-ناگهان درخت
🍁||@Radioensha
اونایی که دوستشون داری رو وانمود کن خیلی دوستشون داری. اینجوری خودت هم کم کم باورت میشه.
-ناگهان درخت
🍁||@Radioensha
#معرفی_کتاب📚
کاسینکا و مادرش با چمدانی کهنه و کیسه ای پر از لباس راهی انگلیس می شوند. در این سفر که نه، اما در سفر زندگی کاسینکا تنهای تنهاست. مادر در خانه با قلب شکسته اش سرگرم است و در مدرسه دیگران از کاسینکا فاصله می گیرند. تا اینکه شنا کردن او را از تنهایی در می آورد. کم کم می فهمد برای روی آب ماندن و غرق نشدن بیشتر از یک راه هست…
شعرهایی کوتاه با آهنگی ملایم که از مهاجرت ،تعصب و خودخواهی، خانواده و نخستین عشق سخن می گوید. عشقی که زندگی را دگرگون می کند.
داستان در قالب شعر نو و با نثری آهنگین روایت می شود.
#وزن_آب
#سارا_کروسان
🍁📻||@Radioensha
کاسینکا و مادرش با چمدانی کهنه و کیسه ای پر از لباس راهی انگلیس می شوند. در این سفر که نه، اما در سفر زندگی کاسینکا تنهای تنهاست. مادر در خانه با قلب شکسته اش سرگرم است و در مدرسه دیگران از کاسینکا فاصله می گیرند. تا اینکه شنا کردن او را از تنهایی در می آورد. کم کم می فهمد برای روی آب ماندن و غرق نشدن بیشتر از یک راه هست…
شعرهایی کوتاه با آهنگی ملایم که از مهاجرت ،تعصب و خودخواهی، خانواده و نخستین عشق سخن می گوید. عشقی که زندگی را دگرگون می کند.
داستان در قالب شعر نو و با نثری آهنگین روایت می شود.
#وزن_آب
#سارا_کروسان
🍁📻||@Radioensha
#برشی_از_کتاب📚
چرخ های چمدان می شکنند- قبل از اینکه حتی- ایستگاه اصلی قطار گدانسک را ترک کنیم- مامان آن ها را به پله ها می کوبد و بنگ، تق، ترق- و دیگر به هیچ دردی نمی خورند- همه جا پر از- تکه های پلاستیک می شوند- مامان سختش است چمدان و- کیسه ی پر از لباس را با هم بیاورد.
#وزن_آب
#سارا_کروسان
🍁📻||@Radioensha
چرخ های چمدان می شکنند- قبل از اینکه حتی- ایستگاه اصلی قطار گدانسک را ترک کنیم- مامان آن ها را به پله ها می کوبد و بنگ، تق، ترق- و دیگر به هیچ دردی نمی خورند- همه جا پر از- تکه های پلاستیک می شوند- مامان سختش است چمدان و- کیسه ی پر از لباس را با هم بیاورد.
#وزن_آب
#سارا_کروسان
🍁📻||@Radioensha
#کارگاه_رمان_نویسی
👀🙊مَجاز چیه؟
🕶× مجاز در لغت، متضاد حقیقت است و در اصطلاح ادبی، مجاز بهکار بردن یک واژه در معنای غیرِ حقیقی به شرط وجود رابطه در کلمه مجار و معنای غیرحقیقی.
مثلا:
در بیت زیر، شاعر واژهی «آهن» را در معنی «ماشین» به کار بردهاست:
به جادّه فرصت رسیدن بده
وقتی که سوار آهن و غروری
🥽× اکنون پرسش این است که آیا میتوان هر واژهای را به جای واژهی دیگری به کار برد؟
پاسخ منفی است و توضیح این است که باید بین واژهای که به کار میبریم و معنایی که از آن در نظر داریم، رابطهای وجود داشته باشد که آن دو را به یکدیگر پیوند دهد.
رابطهی میان «آهن» و «ماشین» در بیت بالا «جنسیّه» است؛ یعنی آهن، جنسِ ماشین است.
مهمترین روابطی که در مجاز و معنای غیر حقیقی وجود دارد، عبارتند از:
🕶× ۱- رابطهی جزئیّه:
جزئی از چیزی را به جای تمام آن چیز، به کار میبرند. مثلاً در زبان عادی میگویند:
«میخواهم برای بچههایم، سقفی بخرم» و منظور از سقف، خانه است؛ سقف، جزئی از خانه است.
یا در شعر گفتهاند:
پیش دیوار آنچه گویی، هوش دار
تا نباشد در پسِ دیوار، گوش
که منظور از «گوش»، آدمی است که سخن را گوش میدهد و گوش جزئی از آدم است.
🕶× ۲- رابطهی کلّیّه:
تمام چیزی را به جای جزئی از آن، به کار میبرند.
مثلاً در زبان عادی میگویند: «میخواهم سرم را کوتاه کنم» و منظور از «سر»، «موهای سر» است که جزئی از سر است. یا در شعر گفتهاند:
«سپید شد چو درخت شکوفهدار، سرم»
که باز منظور از سر، موهای سر است.
🕶× ۳- رابطهی محلّیّه:
جا و محلّ چیزی را بهجای خودِ آن، به کار میبرند. مثلاً میگویند:
«شهر به پیشواز او آمد.»؛ یعنی: مردمِ شهر...
یا:
«کلاس به پاخاست»؛ یعنی: دانشآموزانِ کلاس...
در شعر نیز گفتهاند:
«دلِ عالمی بسوزی، چو عذار برفروزی...»
که «عالم» مجاز از مردم عالم است.
یا:
«برآشفت ایران و برخاست گَرد...»
که منظور از «ایران»، سپاه ایران است.
🥽× رابطهی محلّیّه را میتوان گستردهترین، نوعِ مجاز دانست؛ زیرا علاوه بر گفتنِ مکان و ارادهی کسانی که در آن مکان جای دارند، بر کاربردهای مجازی زیر نیز دلالت دارد:
۱-۳- کاربرد ظرف به جای آنچه در ظرف است:
مثلاً میگویند: «دو بشقاب خوردم» یا «دو لیوان خورد» و منظور غذا و آبی است که در بشقاب و لیوان بودهاست.
در شعر نیز گفتهاند:
چو آشامیدم آن پیمانه را پاک
ز مستی اندر افتادم برِ خاک
که منظور از «پیمانه»، «شراب» است که در پیمانه، جا دارد.
۲-۳- کاربرد «سر» یا «دل» به جای «قصد» و «اندیشه»:
در زبان عادی میگویند:
«با ما سرِ ناسازگاری دارد»؛ یعنی: ... قصدِ... یا ... اندیشهی...
یا میگویند:
«دل داشتم این کار را انجام دهم»؛ یعنی: قصد داشتم...
و در شعر گفتهاند:
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
دل: مجاز از فکر و اندیشه
یا:
سرِ آن ندارد امشب که برآید آفتابی
سر: مجاز از قصد و تصمیم
🕶× ۴- رابطهی آلیه (ابزاری):
ابزار کاری را به جای آن، به کار میبرند.
مثلاً میگویند: دهخدا قلم خوبی داشت.
قلم: مجاز از نوشتن
و در شعر گفتهاند:
برآمد ز هر دو سپه، بوق و کوس
بوق: صدای بوق
کوس: صدای کوس (طبل)
🕶× ۵- رابطهی جنسیّه:
جنس چیزی را به جای آن به کار میبرند.
مثلاً:
در آن باران تیر و برق پولاد...
پولاد: مجاز از شمشیر
🕶× ۶- رابطهی شباهت:
چیزی را به دلیل شباهت، به جای چیز دیگری به کار میبرند؛ مثلاً نرگس را به جای چشم، سرو را به جای یار خوشاندام، لعل را به جای لب و گل را به جای چهرهی زیبا به کار میبرند.
این گونه مجاز را به دلیل کاربرد گستردهی آن، استعاره نامیدهاند و بهطور جداگانه هم بررسی میکنند.
چند نمونه:
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سروِ سیماندام را
سروِ سیماندام: مجاز از یار
یا:
گفتا که مرو به غربت و میبارید
از نرگس تر، به لاله بر مروارید
نرگس: چشم
لاله: چهره
مروارید: اشک
مجاز با رابطه شباهت را استعاره گویند.
✍ گردآوری: جناب ادیب، قاصدک سیاه
🍁📻||@Radioensha
👀🙊مَجاز چیه؟
🕶× مجاز در لغت، متضاد حقیقت است و در اصطلاح ادبی، مجاز بهکار بردن یک واژه در معنای غیرِ حقیقی به شرط وجود رابطه در کلمه مجار و معنای غیرحقیقی.
مثلا:
در بیت زیر، شاعر واژهی «آهن» را در معنی «ماشین» به کار بردهاست:
به جادّه فرصت رسیدن بده
وقتی که سوار آهن و غروری
🥽× اکنون پرسش این است که آیا میتوان هر واژهای را به جای واژهی دیگری به کار برد؟
پاسخ منفی است و توضیح این است که باید بین واژهای که به کار میبریم و معنایی که از آن در نظر داریم، رابطهای وجود داشته باشد که آن دو را به یکدیگر پیوند دهد.
رابطهی میان «آهن» و «ماشین» در بیت بالا «جنسیّه» است؛ یعنی آهن، جنسِ ماشین است.
مهمترین روابطی که در مجاز و معنای غیر حقیقی وجود دارد، عبارتند از:
🕶× ۱- رابطهی جزئیّه:
جزئی از چیزی را به جای تمام آن چیز، به کار میبرند. مثلاً در زبان عادی میگویند:
«میخواهم برای بچههایم، سقفی بخرم» و منظور از سقف، خانه است؛ سقف، جزئی از خانه است.
یا در شعر گفتهاند:
پیش دیوار آنچه گویی، هوش دار
تا نباشد در پسِ دیوار، گوش
که منظور از «گوش»، آدمی است که سخن را گوش میدهد و گوش جزئی از آدم است.
🕶× ۲- رابطهی کلّیّه:
تمام چیزی را به جای جزئی از آن، به کار میبرند.
مثلاً در زبان عادی میگویند: «میخواهم سرم را کوتاه کنم» و منظور از «سر»، «موهای سر» است که جزئی از سر است. یا در شعر گفتهاند:
«سپید شد چو درخت شکوفهدار، سرم»
که باز منظور از سر، موهای سر است.
🕶× ۳- رابطهی محلّیّه:
جا و محلّ چیزی را بهجای خودِ آن، به کار میبرند. مثلاً میگویند:
«شهر به پیشواز او آمد.»؛ یعنی: مردمِ شهر...
یا:
«کلاس به پاخاست»؛ یعنی: دانشآموزانِ کلاس...
در شعر نیز گفتهاند:
«دلِ عالمی بسوزی، چو عذار برفروزی...»
که «عالم» مجاز از مردم عالم است.
یا:
«برآشفت ایران و برخاست گَرد...»
که منظور از «ایران»، سپاه ایران است.
🥽× رابطهی محلّیّه را میتوان گستردهترین، نوعِ مجاز دانست؛ زیرا علاوه بر گفتنِ مکان و ارادهی کسانی که در آن مکان جای دارند، بر کاربردهای مجازی زیر نیز دلالت دارد:
۱-۳- کاربرد ظرف به جای آنچه در ظرف است:
مثلاً میگویند: «دو بشقاب خوردم» یا «دو لیوان خورد» و منظور غذا و آبی است که در بشقاب و لیوان بودهاست.
در شعر نیز گفتهاند:
چو آشامیدم آن پیمانه را پاک
ز مستی اندر افتادم برِ خاک
که منظور از «پیمانه»، «شراب» است که در پیمانه، جا دارد.
۲-۳- کاربرد «سر» یا «دل» به جای «قصد» و «اندیشه»:
در زبان عادی میگویند:
«با ما سرِ ناسازگاری دارد»؛ یعنی: ... قصدِ... یا ... اندیشهی...
یا میگویند:
«دل داشتم این کار را انجام دهم»؛ یعنی: قصد داشتم...
و در شعر گفتهاند:
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
دل: مجاز از فکر و اندیشه
یا:
سرِ آن ندارد امشب که برآید آفتابی
سر: مجاز از قصد و تصمیم
🕶× ۴- رابطهی آلیه (ابزاری):
ابزار کاری را به جای آن، به کار میبرند.
مثلاً میگویند: دهخدا قلم خوبی داشت.
قلم: مجاز از نوشتن
و در شعر گفتهاند:
برآمد ز هر دو سپه، بوق و کوس
بوق: صدای بوق
کوس: صدای کوس (طبل)
🕶× ۵- رابطهی جنسیّه:
جنس چیزی را به جای آن به کار میبرند.
مثلاً:
در آن باران تیر و برق پولاد...
پولاد: مجاز از شمشیر
🕶× ۶- رابطهی شباهت:
چیزی را به دلیل شباهت، به جای چیز دیگری به کار میبرند؛ مثلاً نرگس را به جای چشم، سرو را به جای یار خوشاندام، لعل را به جای لب و گل را به جای چهرهی زیبا به کار میبرند.
این گونه مجاز را به دلیل کاربرد گستردهی آن، استعاره نامیدهاند و بهطور جداگانه هم بررسی میکنند.
چند نمونه:
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سروِ سیماندام را
سروِ سیماندام: مجاز از یار
یا:
گفتا که مرو به غربت و میبارید
از نرگس تر، به لاله بر مروارید
نرگس: چشم
لاله: چهره
مروارید: اشک
مجاز با رابطه شباهت را استعاره گویند.
✍ گردآوری: جناب ادیب، قاصدک سیاه
🍁📻||@Radioensha
#نکته_نویسندگی 🗒
داستان خوب با واکنش شخصیت در برابر یک تهدید شروع میشود و داستان هم به همین تهدید میپردازد. پس در همان اول رمان، سریع نشان دهید زندگی شخصیت اصلی به هم ریخته است.
🍁||@Radioensha
داستان خوب با واکنش شخصیت در برابر یک تهدید شروع میشود و داستان هم به همین تهدید میپردازد. پس در همان اول رمان، سریع نشان دهید زندگی شخصیت اصلی به هم ریخته است.
🍁||@Radioensha