Telegram Web Link
قهار عاصی شاعر معاصر
شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد #حافظ
در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش
حافظ قرابه کش شد و مفتی پیاله نوش

صوفی ز کنج صومعه با پای خم نشست
تا دید محتسب که سبو می‌کشد به دوش

احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان
کردم سؤال صبحدم از پیر می فروش

گفتا نه گفتنیست سخن گر چه محرمی
درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش


ساقی بهار می‌رسد و وجه می‌نماند
فکری بکن که خون دل آمد ز غم به جوش

عشق است و مفلسی و جوانی و نوبهار
عذرم پذیر و جرم به ذیل کرم بپوش

تا چند همچو شمع زبان آوری کنی
پروانه مراد رسید ای محب خموش

ای پادشاه صورت و معنی که مثل تو
نادیده هیچ دیده و نشنیده هیچ گوش


چندان بمان که خرقه ازرق کند قبول
بخت جوانت از فلک پیر ژنده پوش

#حافظ



🆔 @QaharAsi
‍      آن‌که در مردمک دیده وطن ساختمش
    قدر نشناخت، چو اشک از نظر انداختمش


-
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
قهار عاصی شاعر معاصر
.


یارب این شاخه گل از شش جهتش دار نگاه
این دعا کردم و از شش جهت آمین آمد



#شهریار


🆔 @QaharAsi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گل و شمعم به مزار دل خونین آمد
گفت پاشو که مسیحات به بالین آمد

ناخدا نوح نبی بود که کشتی نجات
راه طوفان زد و با بار دل و دین آمد

قاصد کوی خدا را چه بنامیم ای دوست
چه به از آنکه به سر سوره یاسین آمد

یارب این شاخه گل از شش جهتش دار نگاه
این دعا کردم و از شش جهت آمین آمد


جشن این کوکب و این کوکبه ی قدسی را
همه آفاق به آئینه و آیین آمد

نامه ات با خط و خال ختنی هر جا رفت
گوئیا قافله ی نافه اش از چین آمد

آیتی خواندم از این نسخه ی قانون که شفاست
چشم خود بینم از این سرمه خدا بین آمد

خبری بود به یعقوب که یوسف در مصر
مژده ای بود به فرهاد که شیرین آمد


نوشی از داروی سیمرغ به سهراب رسید
یا که ویس از پی پرسیدن رامین آمد

همت ای پیر که با چنته خالی نرود
گل مولا که به کشکول تبر زین آمد

شهریار این غزل طرفه به تلقین سروش
چون رقم خواست زدن خواجه به تحسین آمد

#شهریار
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم

اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم

شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم
نسیم عطرگردان را شِکَر در مجمر اندازیم

چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم

صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز
بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم

یکی از عقل می‌لافد یکی طامات می‌بافد
بیا کاین داوری‌ها را به پیش داور اندازیم

بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه
که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم

سخندانیّ و خوشخوانی نمی‌ورزند در شیراز
بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم

#حافظ


🆔 @QaharAsi
قهار عاصی شاعر معاصر
‏در مسجد و میخانه خیالت اگر آید محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم - #حافظ @QaharAsi
.


ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است

نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خام است


میان مسجد و میخانه راهی است
بجوئید ای عزیزان کین کدام است

به میخانه امامی مست خفته است
نمی‌دانم که آن بت را چه نام است


مرا کعبه خرابات است امروز
حریفم قاضی و ساقی امام است

برو عطار کو خود می‌شناسد
که سرور کیست سرگردان کدام است

#عطار


🆔 @QaharAsi
با نگاهش فتنه در پیر و جوان انداخته
آه از این تیری که آن ابروکمان انداخته

می‌گذارد سر به روی شانه‌های دیگری...
بار ما را روی دوش دیگران انداخته!

بوسه‌ی پنهان من مُهر لبش را باز کرد
قصه‌ام را بر زبان این و آن انداخته

غصه‌ی دنیا و عُقبیٰ را ندارم؛ سال‌هاست
عشق ما را از زمین و آسمان انداخته

من دعا کردم بمیرم، این دعا را باز هم
دستِ غیب انگار در آب روان انداخته!

#حسین_دهلوی


@QaharAsi
.






اگر چه خرمن عمرم غم تو داد به باد
به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم






#حافظ



🆔 @QaharAsi
حالا که دگر نیست هوای تو به خانه
این کلبه‌ی ویرانه سزاوار کُلنگ است
...

#الهام_هاشمی


@QaharAsi
قهار عاصی شاعر معاصر
حالا که دگر نیست هوای تو به خانه این کلبه‌ی ویرانه سزاوار کُلنگ است... #الهام_هاشمی @QaharAsi
.



ای دل، تو به اسرار معما نرسی
در نکته ی زیرکان دانا نرسی

اینجا به می لعل، بهشتی می ساز
کانجا که بهشت است، رسی یا نرسی
2024/11/15 17:19:54
Back to Top
HTML Embed Code: