یعنی واقعا این پست ها لایک ندارند ؟
۷ونیم هزار ممبر. دو ریکشن سه ریکشن💔💔
۷ونیم هزار ممبر. دو ریکشن سه ریکشن💔💔
آیا زبان ما فارسي ✅
ولهجه ما دری است؟✅
مدت زمانی زیادی است که در صفحات اجتماعی همیشه روی موضوع زبان بحث های میشه مثلا تعداد زیادی مردم باور دارند که اصل زبان فارسی و لهجه دری است
نمیدانم بر بنیاد چه اصل زبان را فارسی میگویند؟
اگر کسی اینجا هم چنین باوری دارد لطف کنن تا منم بدانم
درست است که دری لهجه است اما فارسی هم لهجه است
اصل زبان پارسی _دری گفته میشود یا همان فارسی _دری
و فارسی،دری،تاجیکی سه لهجه اند
معلومات شخصا در دانشگاه و همچنان کتاب ها مطالعه کردم چنین بوده
حالا دوستانیکه باورمند هستند زبان فارسی و دری فقط لهجه است دلایل و اسناد شان را ارائه نمایند ممنون
#آریاییتبار
@QaharAsi
ولهجه ما دری است؟✅
مدت زمانی زیادی است که در صفحات اجتماعی همیشه روی موضوع زبان بحث های میشه مثلا تعداد زیادی مردم باور دارند که اصل زبان فارسی و لهجه دری است
نمیدانم بر بنیاد چه اصل زبان را فارسی میگویند؟
اگر کسی اینجا هم چنین باوری دارد لطف کنن تا منم بدانم
درست است که دری لهجه است اما فارسی هم لهجه است
اصل زبان پارسی _دری گفته میشود یا همان فارسی _دری
و فارسی،دری،تاجیکی سه لهجه اند
معلومات شخصا در دانشگاه و همچنان کتاب ها مطالعه کردم چنین بوده
حالا دوستانیکه باورمند هستند زبان فارسی و دری فقط لهجه است دلایل و اسناد شان را ارائه نمایند ممنون
#آریاییتبار
@QaharAsi
یه روزی با غم واندوه سفر می کردم از باغی
برای لحظه ای آنجا تنم چسبید به یک خاری
به زیر پا نگاه کردم،نگاهم را به روی سبزه ها کردم
گلی دیدم ، گل سرخی که زیبا بود واو یک شاخه آنجا بود
دوپایم را تکان دادم که شاید او جدا گردد
چنان چسبیده بود آن گل که گویی من تمام هستیش بودم
دو دستم را به آرامی جلو بردم که اورا من جدا سازم
وپایم از دم تیغش رها سازم
چنان تیغی به دستم زد که جان وهستیم شد درد
دوباره سعی خود کردم دو دستم با نمی تر شد مثال شبنمی قرمز دو دستم رنگ اخگر شد.
نگاهم را دوباره سوی او کردم .
خدایا اشک خون می کرد خدایا اشک او گویی زمین وآسمون را زیر و رو می کرد .
صدای تازه ای آمد تمام سعی خود کردم به دنبال صدا گردم
همان گل بود .به آرامی چنین می گفت :گل تنهای این باغم
وچندین ساله بی یارم کسی اما نمی گیرد نشانی از غم وحالم.
نه یارو یاوری دارم نه شیرین دلبری دارم
چنان خاموش و تن سردم که گویی خواب غم کردم
وچندین ساله اینجایم اسیر درد و غمهایم
نمی گیرد کسی اینجا سراغی از دل زارم
دلم خون شد دلم داغون داغون شد برای لحظه ای آنجا چشام پر خون پر خون شد ،
سرم را رو به بالاها شکایت از خدا کردم
برای حل این مشکل به سوی او دعا کردم
که ای یارب مگر این گل گناهی کرده بود آیا؟
چرا پس اینچنین اورا به تنهایی بیازاری؟
چرا پس اینهمه گل هست میان باغ وسنبل هست
چرا قرعه به نام این گل سرخ هست؟
تو با این گل چه ها کردی؟چرا اورا در این گوشه تک وتنها رها کردی؟
نمی دانم چه می گفتم
برای لحظه ای کوچک صدایم در گلو خشکید دو پایم سست شد
تنم لرزید تو گویی آسمان دور سرم چرخید و افتادم
پس از چندی خودم را در میان جنگلی دیدم وشاید خواب می دیدم
صدای نرم وآرامی چنین در گوش من میخواند.
من این گل را رها کردم وبوی مصطفی کردم ودر این حکمتی باشد .
وآن این است واین گل را که می بینی چنین تنها وغمگین است
واو از لحظه ی اول زبوی عطر پیغمبر چنین خوشبو ورنگین است
واو نزد من از گلها همه نزدیک ونزدیک است.
برای لحظه ای آنجا تنم چسبید به یک خاری
به زیر پا نگاه کردم،نگاهم را به روی سبزه ها کردم
گلی دیدم ، گل سرخی که زیبا بود واو یک شاخه آنجا بود
دوپایم را تکان دادم که شاید او جدا گردد
چنان چسبیده بود آن گل که گویی من تمام هستیش بودم
دو دستم را به آرامی جلو بردم که اورا من جدا سازم
وپایم از دم تیغش رها سازم
چنان تیغی به دستم زد که جان وهستیم شد درد
دوباره سعی خود کردم دو دستم با نمی تر شد مثال شبنمی قرمز دو دستم رنگ اخگر شد.
نگاهم را دوباره سوی او کردم .
خدایا اشک خون می کرد خدایا اشک او گویی زمین وآسمون را زیر و رو می کرد .
صدای تازه ای آمد تمام سعی خود کردم به دنبال صدا گردم
همان گل بود .به آرامی چنین می گفت :گل تنهای این باغم
وچندین ساله بی یارم کسی اما نمی گیرد نشانی از غم وحالم.
نه یارو یاوری دارم نه شیرین دلبری دارم
چنان خاموش و تن سردم که گویی خواب غم کردم
وچندین ساله اینجایم اسیر درد و غمهایم
نمی گیرد کسی اینجا سراغی از دل زارم
دلم خون شد دلم داغون داغون شد برای لحظه ای آنجا چشام پر خون پر خون شد ،
سرم را رو به بالاها شکایت از خدا کردم
برای حل این مشکل به سوی او دعا کردم
که ای یارب مگر این گل گناهی کرده بود آیا؟
چرا پس اینچنین اورا به تنهایی بیازاری؟
چرا پس اینهمه گل هست میان باغ وسنبل هست
چرا قرعه به نام این گل سرخ هست؟
تو با این گل چه ها کردی؟چرا اورا در این گوشه تک وتنها رها کردی؟
نمی دانم چه می گفتم
برای لحظه ای کوچک صدایم در گلو خشکید دو پایم سست شد
تنم لرزید تو گویی آسمان دور سرم چرخید و افتادم
پس از چندی خودم را در میان جنگلی دیدم وشاید خواب می دیدم
صدای نرم وآرامی چنین در گوش من میخواند.
من این گل را رها کردم وبوی مصطفی کردم ودر این حکمتی باشد .
وآن این است واین گل را که می بینی چنین تنها وغمگین است
واو از لحظه ی اول زبوی عطر پیغمبر چنین خوشبو ورنگین است
واو نزد من از گلها همه نزدیک ونزدیک است.
قهار عاصی شاعر معاصر
. دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم #حافظ 🆔 @QaharAsi
.
در خور عشق تو من
هیچ ندارمـ تحفه ،حاضرمـ
پیشڪشتمن بکنمـ اینجان را
• #مهنازنجفی
@QaharAsi
در خور عشق تو من
هیچ ندارمـ تحفه ،حاضرمـ
پیشڪشتمن بکنمـ اینجان را
• #مهنازنجفی
@QaharAsi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جان را چو نیست وصل تو حاصل کجا برم؟
دل را که شد ز درد تو غافل کجا برم؟
بی وصل جانفزای و حدیث چو شکّرت
این عیش همچو زهر هلاهل کجا برم؟
بگسست چرخ تار حیاتم بدست هجر
چون وصل نیست گو همه بگسل کجا برم؟
بنیاد خوشدلیّ من از سیل خیز اشک
گیرم که خود نگردد باطل، کجا برم؟
بی پایمرد وصل ز غرقاب حادثات
کشتی عمر خویش بساحل کجا برم؟
منزل دراز و بارکشم لنگ و من ضعیف
بارم گران و راه پر از گل کجا برم؟
ریگ روان و تیره شب و ابر و تند باد
من چشم درد، راه بمنزل کجا برم؟
مشکل گشای وصل اگر دیرتر رسد
چندین هزار قصّۀ مشکل کجا برم؟
گیرم که ارزوی دلم جمله حاصلست
اکنون چو نیست روی تو حاصل کجا برم؟
گفتند: برگرفت فلان دل ز مهر تو
من داوریّ مردم جاهل کجا برم؟
گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم؟ آن دل کجا برم؟
#کمالالدیناسماعیل
دل را که شد ز درد تو غافل کجا برم؟
بی وصل جانفزای و حدیث چو شکّرت
این عیش همچو زهر هلاهل کجا برم؟
بگسست چرخ تار حیاتم بدست هجر
چون وصل نیست گو همه بگسل کجا برم؟
بنیاد خوشدلیّ من از سیل خیز اشک
گیرم که خود نگردد باطل، کجا برم؟
بی پایمرد وصل ز غرقاب حادثات
کشتی عمر خویش بساحل کجا برم؟
منزل دراز و بارکشم لنگ و من ضعیف
بارم گران و راه پر از گل کجا برم؟
ریگ روان و تیره شب و ابر و تند باد
من چشم درد، راه بمنزل کجا برم؟
مشکل گشای وصل اگر دیرتر رسد
چندین هزار قصّۀ مشکل کجا برم؟
گیرم که ارزوی دلم جمله حاصلست
اکنون چو نیست روی تو حاصل کجا برم؟
گفتند: برگرفت فلان دل ز مهر تو
من داوریّ مردم جاهل کجا برم؟
گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم؟ آن دل کجا برم؟
#کمالالدیناسماعیل
Forwarded from دستیار مدیر
🔴 سوپرایزی ویژه امشب کانال ما برای شما
✅ با دقت هرکی آنلاینه ماه تولد خودشو کلیک کنه.. فقط لطفاً اشتباه نزنید ❌
👇👇👇
🌷 حمل. 🍀 ثور 🥀 جوزا
🌿 سرطان 🍄 اسد 🌾سنبله
🍁 میزان 🎋 عقرب 🌻قوس
⛈ جدی ❄️ دلو ☃ حوت
《 🌸 ویــــژه امـروز 🌸》
✅ با دقت هرکی آنلاینه ماه تولد خودشو کلیک کنه.. فقط لطفاً اشتباه نزنید ❌
👇👇👇
🌷 حمل. 🍀 ثور 🥀 جوزا
🌿 سرطان 🍄 اسد 🌾سنبله
🍁 میزان 🎋 عقرب 🌻قوس
⛈ جدی ❄️ دلو ☃ حوت
《 🌸 ویــــژه امـروز 🌸》
Telegram
حس مبهم
هرشب یک دکلمه داستان های کوتاه عکس های پروفایلی دلنوشته های ناب ومیهن دوستی اشعار زیبای کلاسیک و مدرن 👇👇👇