Telegram Web Link
ما بایست بپرسیم که آیا این داستان منطقی است: خدایی که همه‌چیز را می‌داند و قدرتمندترین است یک انسان و موجود ناقصی خلق کند و سپس او را برای اشتباهات خودش بازخواست کند؟

@PublicExit
پسر: پدر چرا هرگز مرا به مسجد نبردی؟

پدر: برای اینکه می‌خواهم در سختی‌ها و دشواری‌ها روی پاهایت بایستی، نه روی زانوهایت!

@PublicExit
حکم کفر یعنی بندگی روانی
نویسنده: دکتر جلال ایجادی

جامعه ما از دیر باز از تحولات فرهنگی ژرف دور افتاده است. وقتی مدرنیته غرب به جوامع تحرک می‌بخشید و فلسفه، دمکراسی‌خواهی و دانش را اعتلاء می‌بخشید، دین شیعه ساختهٔ علامه مجلسی و صفویه و اسلام متحد دربار قاجار، ذهن‌ها را با گنداب‌های اعتقادی و خرافه‌گری پُر می‌کرد. در چنین زمانه‌ای حوزه‌های دینی ملاها مردم را با روایات جعلی و منحط آموزش می‌دادند و مردم را به گله‌های بدون فکر تبدیل کرده و آن‌ها در پشت سر آخوندها و رساله‌های آن‌ها قرار می‌دادند تا تبعیت از امام و دین رسول تأمین گردد.

هر نوع سمت‌گیری به سوی قانون و روشنگری به کفر و ارتداد منجر می‌شد و لازم بود تا از طریق زور دربار و حیله آخوند و معجزه قرآن، مردم را زیر کنترل و ترس نگه دارند. شاه و شیخ برای قدرت و دین، مردم را منکوب و اذهان را کور می‌کردند. خشونت دین و دولت تضمینی برای بقای حکومت و دین بود.

دین اسلام خشونت را به تقدس تبدیل می‌کند و در پی آن است که انسان را کاملاً تابع ایدئولوژی خود نماید. در قرآن آیات بسیاری در تائید و بکارگیری خشونت و جهنم و عذاب آمده است. سیاست قرآن عادت دادن انسان به خشونت الهی است یعنی اینکه انسان خشونت الله را مقدس بداند و از خشم الله دوری کند. فرد مسلمان پیوسته تهدید شده و پیوسته در هراس از گناه و هراس از کفر قرار گرفته است. بدین لحاظ انسان آهسته آهسته ترس را درونی خود ساخته و هوش و جسارت خود را ناتوان نموده و به فردی حقیر و بی‌شخصیت تبدیل خواهد شد.

در دین اسلام انسان کیفیت انسانی و عاطفی و فکری خود را از دست می‌دهد. برای آنکه انسان اسیر باشد قرآن در انسان تولید ترس نموده و می‌طلبد تا انسان از سیطره الله دوری نکند. یکی از تکنیک‌های قرآنی برای ایجاد بردگی روانی و ایجاد احساس گناه، حکم "کفر" است. قرآن می‌گوید کفر نکنید و کافر نشوید.

کفر چیست؟ سوره المائده آیه ۱۰ می‌گوید: وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ. ترجمه: "آنان که کافر شدند و آیات خدا را تکذیب کردند اهل جهنم خواهند شد". پس کافران کسانی هستند که آیات الله را تکذیب می‌کنند. به عبارت دیگر کافر انسانی است که خدای محمد را قبول نمی‌کند، دین محمد را رد می‌کند، احکام دینی اسلام را مردود می‌داند و سیادت اسلام را نمی‌پذیرد.

البته در ادبیات دینی مقوله‌های دیگری مانند ملحد، زندیق، دهری، مرتد، نیز وجود دارند. همه این مفاهیم در پی کشتن آزادی فکری است. آنچه که قرآن جستجو می‌کند عبودیت انسان به دین اسلام و تبعیت از حاکمیت عرب است. نه فقط محمد پیروان خود را تابع قطعی خود می‌خواهد، بلکه این تبعیت نیز مطابق خواست خلفای چهارگانه و خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس است.

قرآن در طول دویست سال توسط کاتبان مختلف نوشته شده و تمام خلفای عرب خواست خویش مبنی بر تبعیت از قدرت سیاسی خود را در قرآن منعکس ساخته‌اند. تخریب شخصیتی توسط اسلام از طریق عامل روان‌شناسانه کفر و گناه می‌گذرد.

پس کافر کیست؟ کافر کسی است که دین سامی و قبیله‌ای محمد را مردود می‌داند، کسی است که حاکمیت عرب را نمی‌پذیرد و نیز کسی است که به طور عموم، ناباور و طبیعت‌گرا و آزاداندیش است.

فرد مسلمان از اینکه کافر و گناه‌کار تلقی گردد بسیار می‌ترسد و به خود می‌لرزد، زیرا بلافاصله خویش را محروم از بهشت و در درون آتش جهنم می‌بیند. چنین فردی به پستی گرائیده و در نادانی و ترس منکوب شده است. چنین سرنوشتی را نمی‌توان پذیرفت. پس اسلام نفی انسان آزاد است. انسان آزاد از این پستی روانی و حقارت خارج شده و با جسارت اعلام می‌کند که دین اسلام، دین بردگی روحی است. انسان آزاد بر شرایط ذهنی بردگی آگاه گشته و شجاعت و قدرت در عرصه اندیشه را مکتب خود ساخته است.

@PublicExit
مهم نیست که چطور دعا می‌کنید!
چون در هر صورت هیچ کدام نتیجه‌بخش نیستند و جواب نمی‌دهند!

@PublicExit
کدام سعادت؟

جمله "خواهرم حجاب سعادت است" یا جملاتی نظیر این روی بسیاری از دیوارهای ایران نوشته شده است. مسلماً این شعار توسط برادرانی که در حوزاتِ علمیه‌ درس خوانده‌اند، نوشته شده است. شاید بتوان به آن‌ها حق داد که این‌طور در مسائل خصوصی دیگران سرک بکشند و خط‌‌ و نشان بکشند، توصیه کنند که این کار خوب است و این کار بد، این کار را اگر انجام دادی به سعادت می‌رسی و اگر ندادی به عذاب الیم گرفتار می‌شوی زیرا امر به معروف و نهی از منکر، جز وظایف اساسی عالی‌جنابان است!

خزعبلاتِ زیادی از این دست توسط نیم‌چه ملاهای بی‌سواد از صبح تا شب در بیخ گوش این خواهران کثیرالحجاب دیکته می‌شود. فاجعه اما این‌جاست که این خواهران معظم بدون هیچ چون‌وچرا و طرح هیچ پرسشی همه‌ داده‌ها را جذب و قبول می‌کنند. مثلاً همین شعار "خواهرم حجاب سعادت است" که ظاهراً برای نوشتن‌ آن زحمت هم کشیده‌ شده بایست برای آن‌ها بسیار پرسش‌برانگیز باشد.

با استناد به آیات قرآن رعایتِ حجاب هیچ سعادتی برای خواهران ندارد بلکه جزوِ تکالیف‌شان است که برای نجات برادران گرامی از افتادن به دام گناه بایست رعایت کنند. مردان اگر به دام گناه نیافتند و به بهشت برسند هفتاد حوری حی‌وحاضر دارند که می‌توانند تا دل‌شان بخواهد عیش‌ونوش کنند، ولی خواهران گرامی چی؟ هیچ، جز اینکه احتمالاً از افتادن به جهنم و آویزان شدن با موی‌شان نجات پیدا کنند بهشت هم که بروند هیچ پاداشِ مشخصی برای آن‌ها در نظر گرفته نشده است.

در جاهلیت‌ ماندن درد بدی است. بر اساس آیات قرآن حتی مورد لت‌وکوب قرار بگیری اما برای اینکه قهر شوهر عذاب جهنم را در پی دارد حق دم زدن نداشته باشی و در آن دنیا هم به همین راضی باشی، راضی که هیچ، حتی سعادت خودت هم بدانی که از افتادن به جهنم و آویزان‌ شدن با موهایت نجات پیدا کرده‌ای، ولی برادران محترمی را که تو با رعایت حجابت از افتادن به گناه نجات داده‌ای با هفتاد حوری در کنار جوی‌های شیر و عسل به عیش‌ونوش بپردازند.

@PublicExit
لطفاً دینت را از بیولوژی من خارج کن!

@PublicExit
دین‌داران می‌گویند ناباوران نبایست از ایام تعطیلات دینی استفاده کنند! هاهاها... باشد! در عوض فقط کار می‌کنیم!

اما شما هم مِن‌بعد از تحقیقات و درمان‌ها و داروهای ما استفاده نکنید! در عوض فقط دعا کنید!

@PublicExit
اگر 2000 سال قبل آزمایش DNA وجود داشت، ما امروز با افسانه عیسی مسیح روبرو نبودیم!

@PublicExit
دین در مقدار کم باعث کوری موقت و در مقدار بالا باعث مرگ و جنگ خواهد شد. لطفاً آن را دور از دسترس کودکان نگهداری کنید.

@PublicExit
ذهنیت شفاهی

آنان که خود را "روشنفکر دینی"، می‌خوانند، با این امید که هنوز بسیاری از مردم ایران دیندارند، امیدوارند که روزی در پی بازگشت خود به ایران بتوانند با فریب دادن جوانان بی‌سواد شهری، باز به دایرهٔ قدرت بازگردند. اما روشنفکران سکولار با نیشخند بر آنان، دگرگشت زمانه را یادآور می‌شوند و برآنند که فردا از آن مردمان خِرَدمدار و اندیشمند خواهد بود.

تاریخ چهل سال گذشته نشان داده است که کار هیچ یک از این دو گروه، بازتاب چندانی بر روندها و رویدادهای اجتماعی ندارد. ایران، کشوری با فرهنگی شفاهی‌ست؛ فرهنگی که با دنبال کردن روشمند هر اندیشه منطقی گرفتاری دارد و با خواندن و دریافتن و سنجیدن و برگزیدن بیگانه‌اند. هیچ یک از این کارها طبیعی نیست و اگر کسی از کودکی، کتاب‌خوانی و اندیشه‌ورزی و بررسی و ورانداز کردن پنداره‌ها و انگاره‌ها و اندیشه‌ها و آموزه‌های خود را یاد نگرفته باشد، در بزرگ‌سالی، تاب و توان چنان کارهایی را نخواهد داشت.

ذهنیت شفاهی خواهان پاسخ‌های آنی و آسان است. ذهنیت پخته‌خواری و آماده‌پذیری و پیروی از پیری و یا پیامبری. ذهنیت شفاهی، زمینهٔ آمادهٔ پذیرش اندیشه‌های جنگلی و سامان‌کن است. این ذهنیت با ژرفای هزار پیچ اندیشه‌های فلسفی بیگانه است و در برابر منطق ریاضی در می‌ماند. چنین است که در گسترهٔ فرهنگی ما، روضه‌خوان‌ها کارآمدترنند. شاید از این‌ روست که اندیشه در ایران نطفه نمی‌بندد و کتاب‌خوانی فراگیر نمی‌شود و بیش از صدسال نگارش و ترابری و ترجمه اندیشه‌های نوین هنوز به جایی نرسیده است.  

@PublicExit
خدا به ما آزادى اراده داده است پس ما حق انتخاب داريم كه وی را پرستش كنيم يا به جهنم برويم!

@PublicExit
2024/10/01 16:32:55
Back to Top
HTML Embed Code: