🗞 تامل
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک
نگاهی به نقش زنان در تاریخ تروما (۱)
آسیب روانی تاریخچهای پرفراز و نشیب دارد که با گشایشها و سرکوبها، یاداوری ها و فراموشیهای گاه به گاه روبرو بوده است. گویی مانند خود قربانیان تروما که قادر به بیان داستانی منسجم از آسیب خود نیستند، تاریخ تروما نیز از این نسیانها و سرکوبیها و تجزیهها رنج میبرد. جو سیاسی- اجتماعی حاکم بر جامعه در هر مقطع خاص تاریخی اثری ژرف بر نگاه جامعه نسبت به تروما و قربانیان ان داشته است و زنان به همراه کودکان بیش از مردان در معرض چنین آسیبهایی قرار داشتهاند. این سلسله بادداشتها نگاهی اجمالی به تاریخچه تروما و فراز و نشیبهای آن دارد. تلاش نویسنده در جهت تاکید بر این مطلب است که واقعیت تروما را باید در آگاهی جامعه نگاه داشت تا بتوان از قربانیان حمایت و حفاظت کرد و این نیاز به حرکتی اجتماعی- سیاسی دارد.
زنان به اشکال مختلف در طول تاریخ در معرض تبعیضها و آسیبهای گوناگون در جامعه قرار داشتهاند. سالها پیش از آن که بقراط تلاش بر دادن نظمی علمی در چارچوب دانش زمان خود به طبابت نماید، مصریان باستان از بیماری خاص زنان سخن میگفتند که کشنده نیست اما انها را به شدت ناتوان میکند. این بیماری با علائم متعدد جسمی تظاهر میکند که برای پزشکان شناخته شده نیست. مصریان آن را به جنبش رحم و به گردش در امدن ان در بدن نسبت میدادند. پزشکان بقراطی این ایده را گرفتند و بر این اساس به آن نام هیستریا دادند که از هیستریوم به معنی رحم مشتق شده بود و چون دیگر در ان زمان از آناتومی بدن آگاه بودند و میدانستند که رحم حرکتی در بدن ندارد آن را به بخارات و ترشحاتی نسبت دادند که از رحم متصاعد شده و بر مغز تاثیر میگذارد. بعضی از اصطلاح گرسنگی رحم استفاده کردند و چنین گفتند که بیماری ناشی از محرومیت جنسی این زنان است. در کتاب هدایتالمتعلمین فی طب نوشته اخوینی الابخاری که در قرن پنجم هجری نوشته شده است و در ان زمان منبعی درسی برای دانشجویان طب بود نویسنده که به واسطه شاگرد رازی بوده تحتتاثیر طب بقرلطی در باب خناق الرحم چنین مینویسد: زنان را یکی بیماری آید که خفه گردند و دمشان کوتاه شود و از سخن باز بمانند و ... او پس از شرح درخشانی در تفاوت این بیماری با صرع که کاملا امروزی مینماید چنین میگوید: ... و بیشتر این علت زنان بیشوی را بود یا آن زنان که به کودکی بیشوی شوند....
این نگاه به هیستریا در قرون وسطی همچنان تداوم یافت و تحتتاثیر سیستم اشرافی- فئودالی که مرد و اقتدار مردانه در آن نقشی به سزا داشت و این نگاه از سوی قدرت کلیسا و کشیشانی که بساط انکیزیسیون را گسترده بودند حمایت میشد، تاثیر شیطان و حلول ارواخ خبیثه و تسخیرشدگی بدن زن از سوی این نیروهای اهریمنی نیز به توجیهات سببشناسانه بیماری اضافه شد. . چنین نگاهی استفاده از اتش را برای پاک کردن بدن زن و سوزاندن این بیماران بر تل هیزم ناگزیر می دید. این امر نشان میدهد که چگونه فضای سیاسی- اجتماعی حاکم بر یک زمانه میتواند بر نگاه جامعه به بیماریهای روان تاثیر بگذارد. زنان بسیاری در آن دوران قربانی چنین تفسیری شده یا در سیاهچالهها برای مدتی مدید به زنجیر کشیده شدند. با فرارسیدن دوران روشنگری و فرارسیدن عصر خرد و انقلاب صنعتی و علمی در اروپا این نگاه جای خود را به نگاهی نسبتا علمی داد. برای اول بار اعلام شد که هیستری مختص زنان نیست و مردان را نیز میتواند مبتلا کند. این سخن از سوی پزشکی با استعداد عنوان شد که علم پزشکی مدیون بسیاری از کشفیات او است: ژان-مارتن شارکو. در یادداشت بعد به این مطلب میپردازیم که چگونه کارهای شارکو در فضای سیاسی- اجنماعی فرانسه آن زمان به ارتقا موقعیت زنان و همچنین پیشرفتی علمی در نگاه علم پزشکی به مفهوم هیستری منجر شد.
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک
نگاهی به نقش زنان در تاریخ تروما (۱)
آسیب روانی تاریخچهای پرفراز و نشیب دارد که با گشایشها و سرکوبها، یاداوری ها و فراموشیهای گاه به گاه روبرو بوده است. گویی مانند خود قربانیان تروما که قادر به بیان داستانی منسجم از آسیب خود نیستند، تاریخ تروما نیز از این نسیانها و سرکوبیها و تجزیهها رنج میبرد. جو سیاسی- اجتماعی حاکم بر جامعه در هر مقطع خاص تاریخی اثری ژرف بر نگاه جامعه نسبت به تروما و قربانیان ان داشته است و زنان به همراه کودکان بیش از مردان در معرض چنین آسیبهایی قرار داشتهاند. این سلسله بادداشتها نگاهی اجمالی به تاریخچه تروما و فراز و نشیبهای آن دارد. تلاش نویسنده در جهت تاکید بر این مطلب است که واقعیت تروما را باید در آگاهی جامعه نگاه داشت تا بتوان از قربانیان حمایت و حفاظت کرد و این نیاز به حرکتی اجتماعی- سیاسی دارد.
زنان به اشکال مختلف در طول تاریخ در معرض تبعیضها و آسیبهای گوناگون در جامعه قرار داشتهاند. سالها پیش از آن که بقراط تلاش بر دادن نظمی علمی در چارچوب دانش زمان خود به طبابت نماید، مصریان باستان از بیماری خاص زنان سخن میگفتند که کشنده نیست اما انها را به شدت ناتوان میکند. این بیماری با علائم متعدد جسمی تظاهر میکند که برای پزشکان شناخته شده نیست. مصریان آن را به جنبش رحم و به گردش در امدن ان در بدن نسبت میدادند. پزشکان بقراطی این ایده را گرفتند و بر این اساس به آن نام هیستریا دادند که از هیستریوم به معنی رحم مشتق شده بود و چون دیگر در ان زمان از آناتومی بدن آگاه بودند و میدانستند که رحم حرکتی در بدن ندارد آن را به بخارات و ترشحاتی نسبت دادند که از رحم متصاعد شده و بر مغز تاثیر میگذارد. بعضی از اصطلاح گرسنگی رحم استفاده کردند و چنین گفتند که بیماری ناشی از محرومیت جنسی این زنان است. در کتاب هدایتالمتعلمین فی طب نوشته اخوینی الابخاری که در قرن پنجم هجری نوشته شده است و در ان زمان منبعی درسی برای دانشجویان طب بود نویسنده که به واسطه شاگرد رازی بوده تحتتاثیر طب بقرلطی در باب خناق الرحم چنین مینویسد: زنان را یکی بیماری آید که خفه گردند و دمشان کوتاه شود و از سخن باز بمانند و ... او پس از شرح درخشانی در تفاوت این بیماری با صرع که کاملا امروزی مینماید چنین میگوید: ... و بیشتر این علت زنان بیشوی را بود یا آن زنان که به کودکی بیشوی شوند....
این نگاه به هیستریا در قرون وسطی همچنان تداوم یافت و تحتتاثیر سیستم اشرافی- فئودالی که مرد و اقتدار مردانه در آن نقشی به سزا داشت و این نگاه از سوی قدرت کلیسا و کشیشانی که بساط انکیزیسیون را گسترده بودند حمایت میشد، تاثیر شیطان و حلول ارواخ خبیثه و تسخیرشدگی بدن زن از سوی این نیروهای اهریمنی نیز به توجیهات سببشناسانه بیماری اضافه شد. . چنین نگاهی استفاده از اتش را برای پاک کردن بدن زن و سوزاندن این بیماران بر تل هیزم ناگزیر می دید. این امر نشان میدهد که چگونه فضای سیاسی- اجتماعی حاکم بر یک زمانه میتواند بر نگاه جامعه به بیماریهای روان تاثیر بگذارد. زنان بسیاری در آن دوران قربانی چنین تفسیری شده یا در سیاهچالهها برای مدتی مدید به زنجیر کشیده شدند. با فرارسیدن دوران روشنگری و فرارسیدن عصر خرد و انقلاب صنعتی و علمی در اروپا این نگاه جای خود را به نگاهی نسبتا علمی داد. برای اول بار اعلام شد که هیستری مختص زنان نیست و مردان را نیز میتواند مبتلا کند. این سخن از سوی پزشکی با استعداد عنوان شد که علم پزشکی مدیون بسیاری از کشفیات او است: ژان-مارتن شارکو. در یادداشت بعد به این مطلب میپردازیم که چگونه کارهای شارکو در فضای سیاسی- اجنماعی فرانسه آن زمان به ارتقا موقعیت زنان و همچنین پیشرفتی علمی در نگاه علم پزشکی به مفهوم هیستری منجر شد.
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 تازهها
#دکتر_آویشن_مهدوی. دستیار روانپزشکی
آیا اضطراب در اواخر زندگی سرزمین ناشناختهای است؟
پیش نویس بیانیهی USPSTF برای غربالگری اضطراب درافراد مسن زیر سوال میرود!
اخیراً، گروه ویژه خدمات پیشگیرانه ایالات متحده (USPSTF) توصیههای خود برای غربالگری اضطراب در بزرگسالان را به روز کردهاست. USPSTF ضمن توصیه غربالگری اضطراب در بزرگسالان، از جمله زنان باردار و پس از زایمان، ذکر میکند غربالگری برای افراد ۶۵ سال و بالاتر توصیه نمیشود.USPSTF علت این موضوع را کافی نبودن شواهد فعلی برای ارزیابی تعادل فواید و مضرات غربالگری اضطراب در افراد مسن بیان میکند.
آیا اختلالات اضطرابی در افراد مسن وجود ندارد، یا مهم نیست؟ آیا هیچ درمانی برای اضطراب در سالمندان وجود ندارد؟
اختلالات اضطرابی در افراد مسن وجود دارند!
تاکنون شواهد زیادی مبنی بر ماهیت فراگیر و مخرب اختلالات اضطرابی در سالمندان به دست آمده است. در حالی که به نظر میرسد شیوع بسیاری از اختلالات اضطرابی با افزایش سن کاهش مییابد، این امر ممکن است به دلیل چالشهای ارزیابی و تشخیص اضطراب در افراد مسن باشد. بسیاری از سالمندان دارای سندرومهای اضطرابی غیر معمول هستند که به سختی میتوان آنها را درتقسیمبندیهای فعلی جای داد و در نتیجه اغلب نادیده گرفته میشوند(مانند نگرانی شدید، ترس از زمین خوردن، اضطراب جسمانی).
تنهایی؛ شرایطی که در افراد مسن شایع بوده و در اپیدمی COVID -۱۹ تشدید شده است؛ شامل یکی دیگر از سندرم های اضطراب غیر معمول یعنی پریشانی اضطرابی مربوط به احساس انزوا است که با افزایش عوارض و مرگ و میر مرتبط است.
مشابه افسردگی اساسی در اواخر زندگی، سالمندان مبتلا به اضطراب اغلب تمایل دارند علائم خود را به بیماریهای جسمی نسبت دهند، بنابراین فرآیند تشخیص پیچیده میشود. اختلالات اضطرابی در اواخر عمر کمتر شناخته و درمان میشوند. (به عنوان مثال، تنهاحدود یک سوم افراد مسن مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر هر نوع درمانی را دریافت میکنند). بهطور کلی، اضطراب در اواخر زندگی با ناتوانی بیشتر و پایین آمدن کیفیت سلامت زندگی، حتی پس از کنترل بار پزشکی و علائم افسردگی همراه است.
در پیش نویس نوشته شده USPSTF تاکید شده است که "شواهد مستقیم برای غربالگری اضطراب بسیار محدود بود و فایدهای راپیشنهاد نمیکرد." نویسندگان این مقاله با USPSTF موافقند که «ابزارهای محدودی که برای غربالگری استفاده میشوند دقت تشخیص کمی را ارائه میدهند»، اما فقدان ابزار کافی به معنای عدم نیاز نیست. به ناحیهای اشاره میکند که نیاز به توجه بیشتر دارد، نه کمتر.
اختلالات اضطرابی در افراد مسن اهمیت دارد.
در طول دهه گذشته، شواهد زیادی نیاز به غربالگری و تشخیص اختلالات اضطرابی در افراد مسن را نشان دادهاست. در چندمطالعهی بزرگ تاکید شده است که اضطراب (چه به عنوان یک اختلال یا یک علامت) خطری غیرقابل انکار برای بیماریهای متعدد سنین بالا ازجمله بیماریهای قلبی عروقی، اختلالات خودایمنی و عصبی است.
چندین متاآنالیز بزرگ، اضطراب را با خطر بالای سکته مغزی، نارسایی قلبی، بیماری عروق کرونر و مرگ قلبی عروقی مرتبط دانستهاند. این ارتباط در مطالعات آیندهنگر که سایر عوامل خطر از جمله افسردگی را کنترل میکردند، نیز قابل توجه باقی ماند. علاوه بر این، اخیرادر متاآنالیزی شامل ۹ گروه آیندهنگر (N = ۲۹۶۰۸) این نتیجه بهدست آمده که اضطراب به طور قابلتوجهی با افزایش خطر ابتلا به دمانس مغزی(با هر علتی) مرتبط است. افرادی که دارای تشخیص اختلال اضطرابی هستند به ترتیب ۲۹ و ۴۵ درصد بیشتر در معرض خطر ابتلا به دمانس و بیماری آلزایمر (AD) هستند. مغز افراد مسن با اضطراب شدید سریعتر دچار روند پیری میشود؛ به صورتیکه به ازای هر درجه افزایش شدت اضطراب از ۸۰ به بالا، ۳ ماه سن مغز بیشتر میشود.
تأثیر اضطراب بر شناخت در اوایل میانسالی ظاهر میشود: در یک مطالعه طولی ۴ ساله بر سلامت روان پرستاران که میان زنان مسن(N = ۱۶۳۵۱) انجام شد، اضطراب میانسالی بالاتر با عملکرد کلی شناختی و حافظهی کلامی بدتر در اواخر زندگی مرتبط بود. همچنین میدانیم که افزایش اضطراب در میانسالی باعث افزایش خطر بیماری عروق کرونر قلب میشود. همانطور که افسردگی به عنوان یک عامل خطر عمده قابل تغییر برای بیماریهای ناشی از افزایش سن، از جمله بیماری آلزایمر شناخته شده است، اختلالات اضطرابی نیز ممکن است، چنین باشند.
توصیههای پیش نویس فعلی USPSTF بهویژه در مواجهه با پیری سریع جمعیت جهانی نگرانکننده و ممکن است منجر به بدتر شدن سوگیریهای قبلی شود.
🧷 لطفاً ورق بزنید...
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_آویشن_مهدوی. دستیار روانپزشکی
آیا اضطراب در اواخر زندگی سرزمین ناشناختهای است؟
پیش نویس بیانیهی USPSTF برای غربالگری اضطراب درافراد مسن زیر سوال میرود!
اخیراً، گروه ویژه خدمات پیشگیرانه ایالات متحده (USPSTF) توصیههای خود برای غربالگری اضطراب در بزرگسالان را به روز کردهاست. USPSTF ضمن توصیه غربالگری اضطراب در بزرگسالان، از جمله زنان باردار و پس از زایمان، ذکر میکند غربالگری برای افراد ۶۵ سال و بالاتر توصیه نمیشود.USPSTF علت این موضوع را کافی نبودن شواهد فعلی برای ارزیابی تعادل فواید و مضرات غربالگری اضطراب در افراد مسن بیان میکند.
آیا اختلالات اضطرابی در افراد مسن وجود ندارد، یا مهم نیست؟ آیا هیچ درمانی برای اضطراب در سالمندان وجود ندارد؟
اختلالات اضطرابی در افراد مسن وجود دارند!
تاکنون شواهد زیادی مبنی بر ماهیت فراگیر و مخرب اختلالات اضطرابی در سالمندان به دست آمده است. در حالی که به نظر میرسد شیوع بسیاری از اختلالات اضطرابی با افزایش سن کاهش مییابد، این امر ممکن است به دلیل چالشهای ارزیابی و تشخیص اضطراب در افراد مسن باشد. بسیاری از سالمندان دارای سندرومهای اضطرابی غیر معمول هستند که به سختی میتوان آنها را درتقسیمبندیهای فعلی جای داد و در نتیجه اغلب نادیده گرفته میشوند(مانند نگرانی شدید، ترس از زمین خوردن، اضطراب جسمانی).
تنهایی؛ شرایطی که در افراد مسن شایع بوده و در اپیدمی COVID -۱۹ تشدید شده است؛ شامل یکی دیگر از سندرم های اضطراب غیر معمول یعنی پریشانی اضطرابی مربوط به احساس انزوا است که با افزایش عوارض و مرگ و میر مرتبط است.
مشابه افسردگی اساسی در اواخر زندگی، سالمندان مبتلا به اضطراب اغلب تمایل دارند علائم خود را به بیماریهای جسمی نسبت دهند، بنابراین فرآیند تشخیص پیچیده میشود. اختلالات اضطرابی در اواخر عمر کمتر شناخته و درمان میشوند. (به عنوان مثال، تنهاحدود یک سوم افراد مسن مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر هر نوع درمانی را دریافت میکنند). بهطور کلی، اضطراب در اواخر زندگی با ناتوانی بیشتر و پایین آمدن کیفیت سلامت زندگی، حتی پس از کنترل بار پزشکی و علائم افسردگی همراه است.
در پیش نویس نوشته شده USPSTF تاکید شده است که "شواهد مستقیم برای غربالگری اضطراب بسیار محدود بود و فایدهای راپیشنهاد نمیکرد." نویسندگان این مقاله با USPSTF موافقند که «ابزارهای محدودی که برای غربالگری استفاده میشوند دقت تشخیص کمی را ارائه میدهند»، اما فقدان ابزار کافی به معنای عدم نیاز نیست. به ناحیهای اشاره میکند که نیاز به توجه بیشتر دارد، نه کمتر.
اختلالات اضطرابی در افراد مسن اهمیت دارد.
در طول دهه گذشته، شواهد زیادی نیاز به غربالگری و تشخیص اختلالات اضطرابی در افراد مسن را نشان دادهاست. در چندمطالعهی بزرگ تاکید شده است که اضطراب (چه به عنوان یک اختلال یا یک علامت) خطری غیرقابل انکار برای بیماریهای متعدد سنین بالا ازجمله بیماریهای قلبی عروقی، اختلالات خودایمنی و عصبی است.
چندین متاآنالیز بزرگ، اضطراب را با خطر بالای سکته مغزی، نارسایی قلبی، بیماری عروق کرونر و مرگ قلبی عروقی مرتبط دانستهاند. این ارتباط در مطالعات آیندهنگر که سایر عوامل خطر از جمله افسردگی را کنترل میکردند، نیز قابل توجه باقی ماند. علاوه بر این، اخیرادر متاآنالیزی شامل ۹ گروه آیندهنگر (N = ۲۹۶۰۸) این نتیجه بهدست آمده که اضطراب به طور قابلتوجهی با افزایش خطر ابتلا به دمانس مغزی(با هر علتی) مرتبط است. افرادی که دارای تشخیص اختلال اضطرابی هستند به ترتیب ۲۹ و ۴۵ درصد بیشتر در معرض خطر ابتلا به دمانس و بیماری آلزایمر (AD) هستند. مغز افراد مسن با اضطراب شدید سریعتر دچار روند پیری میشود؛ به صورتیکه به ازای هر درجه افزایش شدت اضطراب از ۸۰ به بالا، ۳ ماه سن مغز بیشتر میشود.
تأثیر اضطراب بر شناخت در اوایل میانسالی ظاهر میشود: در یک مطالعه طولی ۴ ساله بر سلامت روان پرستاران که میان زنان مسن(N = ۱۶۳۵۱) انجام شد، اضطراب میانسالی بالاتر با عملکرد کلی شناختی و حافظهی کلامی بدتر در اواخر زندگی مرتبط بود. همچنین میدانیم که افزایش اضطراب در میانسالی باعث افزایش خطر بیماری عروق کرونر قلب میشود. همانطور که افسردگی به عنوان یک عامل خطر عمده قابل تغییر برای بیماریهای ناشی از افزایش سن، از جمله بیماری آلزایمر شناخته شده است، اختلالات اضطرابی نیز ممکن است، چنین باشند.
توصیههای پیش نویس فعلی USPSTF بهویژه در مواجهه با پیری سریع جمعیت جهانی نگرانکننده و ممکن است منجر به بدتر شدن سوگیریهای قبلی شود.
🧷 لطفاً ورق بزنید...
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 دنبالهی تازهها
درمانهایی برای اضطراب در افراد مسن وجود دارد.
احتمالا نویسندگان USPSTF، از میزان بالای مصرف بنزودیازپینها در افراد مسن، و مشکلاتی مانند سرگیجه و سقوط ناشی از این داروها آگاه بوده، درنتیجه تمایلی به استفاده بیشتر از این داروها و سایر داروهای آرامبخش نداشته باشند. با این حال، درمانهایساده و سرراستی مانند SSRIها، درمان شناختی-رفتاری متمرکز بر تنآرامی و ترکیب آنها بسیار مؤثر هستند. برنامههای مراقبتی مشترکی که اکنون در سراسر آمریکا اجرا میشوند، میتوانند از داروهای ایمن همراه با رواندرمانیهای کوتاه مدت استفاده کنند تا تأثیر قابلتوجهی در عوارض اختلالات اضطرابی ایجاد کنند.
اضطراب اختلالی شایع و عامل خطر قابل تغییر برای بیماران مسن است. برخلاف نظر بیان شده در USPSTF، نه تنها هیچ ضرری در توصیهی غربالگری اضطراب در افراد مسن پیشبینی نمیشود، بلکه این غربالگری ابزاری عالی برای پیشگیری از اختلالات روانی و شناختی سنین بالاست. غربالگری اضطراب در افراد مسن باعث کشف و مدیریت موارد ثبت نشده، کاهش عوارض و مرگ و میر و بهبود کیفیت زندگی میشود.
این مقاله با عنوان Is Anxiety in Late Life an Uncharted Territory?—Questioning the USPSTF Draft Recommendation Statement for Anxiety Screening in Older Adults در ژانویه ۲۰۲۳ در مجله JAMA PSYCHIATRY چاپ شده است.
🧷 پایان
#تجربههای_روانپزشکانه
درمانهایی برای اضطراب در افراد مسن وجود دارد.
احتمالا نویسندگان USPSTF، از میزان بالای مصرف بنزودیازپینها در افراد مسن، و مشکلاتی مانند سرگیجه و سقوط ناشی از این داروها آگاه بوده، درنتیجه تمایلی به استفاده بیشتر از این داروها و سایر داروهای آرامبخش نداشته باشند. با این حال، درمانهایساده و سرراستی مانند SSRIها، درمان شناختی-رفتاری متمرکز بر تنآرامی و ترکیب آنها بسیار مؤثر هستند. برنامههای مراقبتی مشترکی که اکنون در سراسر آمریکا اجرا میشوند، میتوانند از داروهای ایمن همراه با رواندرمانیهای کوتاه مدت استفاده کنند تا تأثیر قابلتوجهی در عوارض اختلالات اضطرابی ایجاد کنند.
اضطراب اختلالی شایع و عامل خطر قابل تغییر برای بیماران مسن است. برخلاف نظر بیان شده در USPSTF، نه تنها هیچ ضرری در توصیهی غربالگری اضطراب در افراد مسن پیشبینی نمیشود، بلکه این غربالگری ابزاری عالی برای پیشگیری از اختلالات روانی و شناختی سنین بالاست. غربالگری اضطراب در افراد مسن باعث کشف و مدیریت موارد ثبت نشده، کاهش عوارض و مرگ و میر و بهبود کیفیت زندگی میشود.
این مقاله با عنوان Is Anxiety in Late Life an Uncharted Territory?—Questioning the USPSTF Draft Recommendation Statement for Anxiety Screening in Older Adults در ژانویه ۲۰۲۳ در مجله JAMA PSYCHIATRY چاپ شده است.
🧷 پایان
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 روایتهای بالینی (دور تازه. یک)
#دکتر_عاطفه_رضایی. روانپزشک
بیمار آقای مسنی است که به تازگی از بخش مراقبتهای ویژه مرخص شده است. به علت وجود بیقراری مشاوره درخواست شده است.
وقتی بر بالینش میروم چهره غمگینش برایم رنج هزار سالهای را تداعی میکند.
میپرسم: اینجا کجاست؟
میگوید: قبرستان.
اورینتاسیون کامل است و قبرستان کنایه از فضای تاریک و گرفتهی بیمارستان است.
میپ۶رسم: با چه کسانی زندگی میکنید؟
میگوید: با همین بچهام (دختر تقریبا ۵۰ ساله,اش که از قضا ازدواج هم نکرده است.)
و می گویم: همسرتان؟
چهرهی در هم فرو رفتهاش میشکند، اشکهایش حلقه میزنند و بغض گلویش، صدای آرامش را برایم قطع میکند. نمیتواند بگوید چندین سال در کنار هم زیستهاند بغض نمیگذارد.
دخترش ادامه میدهد از مادر، ۲۰ سال مراقبت میکردیم. ۲۰ سال فقط دراز کشیده بود. و از دو سال قبل که فوت کرده، پدر است و غصههای نبودن مادر.مادر زن خوبی بود و حالا دیگر نیست.
بیمارم در کودکی خیلی زود در ۲ سالگیاش مادرش را از دست داده است. میگوید سالها در فقر زندگی کرده،اما آنچه او را سر پا نگه داشته است و معنای زندگی.اش بوده همین زن بوده است؛ همسرش.
گویی بودن آدمها در کنار هم، غم بیمادری و فقر و خشکسالی و ویروسهای ناشناخته و گازهای مسموم را تسهیل میکند، در زمانهای که سختتر از هر زمان دیگریست ما به بودن هم نیاز داریم تا تاب بیاوریم.
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_عاطفه_رضایی. روانپزشک
بیمار آقای مسنی است که به تازگی از بخش مراقبتهای ویژه مرخص شده است. به علت وجود بیقراری مشاوره درخواست شده است.
وقتی بر بالینش میروم چهره غمگینش برایم رنج هزار سالهای را تداعی میکند.
میپرسم: اینجا کجاست؟
میگوید: قبرستان.
اورینتاسیون کامل است و قبرستان کنایه از فضای تاریک و گرفتهی بیمارستان است.
میپ۶رسم: با چه کسانی زندگی میکنید؟
میگوید: با همین بچهام (دختر تقریبا ۵۰ ساله,اش که از قضا ازدواج هم نکرده است.)
و می گویم: همسرتان؟
چهرهی در هم فرو رفتهاش میشکند، اشکهایش حلقه میزنند و بغض گلویش، صدای آرامش را برایم قطع میکند. نمیتواند بگوید چندین سال در کنار هم زیستهاند بغض نمیگذارد.
دخترش ادامه میدهد از مادر، ۲۰ سال مراقبت میکردیم. ۲۰ سال فقط دراز کشیده بود. و از دو سال قبل که فوت کرده، پدر است و غصههای نبودن مادر.مادر زن خوبی بود و حالا دیگر نیست.
بیمارم در کودکی خیلی زود در ۲ سالگیاش مادرش را از دست داده است. میگوید سالها در فقر زندگی کرده،اما آنچه او را سر پا نگه داشته است و معنای زندگی.اش بوده همین زن بوده است؛ همسرش.
گویی بودن آدمها در کنار هم، غم بیمادری و فقر و خشکسالی و ویروسهای ناشناخته و گازهای مسموم را تسهیل میکند، در زمانهای که سختتر از هر زمان دیگریست ما به بودن هم نیاز داریم تا تاب بیاوریم.
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 ارغنون
#دکتر_کاوه_علوی. روانپزشک
معرفی یک رمان
کمیته (به عربی: اللجنه؛ به انگلیسی: The Committee)
نویسنده: صنعالله ابراهیم
مترجم: احسان موسوی خلخالی
نشر برج، ۱۴۰۱
رمان «کمیته» بیش از آنکه یک «قصه» باشد، یک نامه بلند اعتراضی است؛ روایتی نقادانه و اولشخص که از جامعه مصر دهههای 1960 و 1970 فراتر میرود و میتوان آن را به بسیاری از کشورهای عربی تعمیم داد و شاید بتوان آن را اثری فرامنطقهای دانست و تصور کرد داستان آن ممکن است در هر کشور رو به توسعهای، حتی همین حالا، اتفاق بیفتد. داستان نیروهای کنترلگر بینامونشان (در این رمان، موسوم به «کمیته») که انگار از سرتاسر جهان جمع شدهاند و بدون آنکه رسمیتی داشته باشند، همه رفتارهای اجتماعی و سیاسی و حتی زندگی خصوصی افراد را تحت نظارت خود دارند. شاید برای همین است که «کمیته» رمان «کمیته» نه نامی دارد، نه شرح وظایفی. اعضاء این کمیته هم شخصیتهای کشوری هستند و هم شخصیتهای لشکری که گاه، بر حسب زمان و موضوع، ممکن است جای خود را عوض کنند و یک شخصیت کشوری به یک فرد نظامی تبدیل شود یا برعکس (مترجم برای این حالت عنوان کشگری یا لشوری را انتخاب کرده که نمیدانم در متن اصلی چه بوده است). همه آنها عربزبان نیستند، پس همه مصری نیستند. از سویی، اعضاء کمیته آدمهای مرموزی هستند و از نظر ظاهری نیز معوج و منحرفند. آنها هیچگونه همدلی ندارند. میتوانند فردی را ساعتها برهنه نگه دارند و او را تحقیر کنند. میتوانند وارد خانه او بشوند، با او بمانند و حتی در خصوصیترین مکانهای زندگی، او را رها نکنند. میتوانند خط فکری افراد را هم تغییر بدهند.
اما رمان «کمیته» تنها شرح چنین سازمانی نیست. اصلاً رمان «کمیته» بیش از آنکه بر «کمیته» تأکید داشته باشد، بر «افراد جامعه» تأکید دارد. نماینده جامعه (راوی) فردی است با گذشتهای موهوم، اما در حد اطلاعات، آدمی که در نیمه راه زندگی و بعد از سالهای شکست و ناکامی، تلاش میکند تا با جلب نظر «کمیته» راهی جدید پیش پای خود باز کند. جامعه مصر توصیفشده در این رمان متشکل است از آدمهای منفعل یا منفعل-پرخاشگر: آنها نوشیدنیهای گرم را بدون اعتراض و در گرمای روز بهجای نوشابههای خنک میخرند و طوری آن را مینوشند که گویی نوشیدنی گوارایی در دست دارند. آنها در صحنه تعرض یک «دیلاق» به یک زن در اتوبوس، مداخله نمیکنند و حتی در برابر شورش «راوی» و اعتراض او، جانب آن فرد متعرض را میگیرند. جامعه مصر (بخوانیم هر کشور عربی یا هر کشور رو به توسعهای) را تولیدات دست چندم آمریکا فرا گرفته است. سمبل این تولیدات «کوکا کولا» است. نوشیدنی مرموزی که تنها یک کالای لوکس وارداتی نیست. «کوکا کولا» به بازار آمده تا حتی آب شرب جامعه مصر (که همیشه عادت داشتهاند از آب لولهکشی بهجای آبمعدنیهای کارخانهای استفاده کنند) را تغییر دهد. اتوبوسهای «کارتر» ساخت امریکا، ناکارآمدتر از نمونههای مونتاژشده وطنی، هم بلیت گرانتری دارند و هم کیفیت پایینتری. مردم جامعه به هم رحم نمیکنند. آنها اگر قدرتی داشته باشند، مانند همان فروشنده نوشیدنی هستند یا شبیه پزشکی هستند که در بیمارستان دولتی غیبت میکند تا در مطب شخصیاش، خدمات خود را گرانتر به مردم بفروشد و حتی سر آنها منت بگذارد و اگر با کمترین اعتراضی روبهرو شد، آنها را اخراج و از خدمات ارزنده خود محروم کند.
در رمان «کمیته» قرار است «راوی» درباره «درخشانترین» شخصیت معاصر مصر پژوهشی بنویسد. نویسنده با ردیف کردن فهرستی از افراد، از سلبریتیها تا سیاستمداران و دانشمندان، نشان میدهد هیچکدام آنقدر «درخشان» نبودهاند که شایسته تحقیق باشند. فرد «درخشان» کسی است به نام «دکتر» که کمترین اطلاعات مستقیم درباره او وجود دارد. او آدمی است شاید سیاستمدار، شاید بوروژا، یا شاید یک جامعهستیز که بر تمام تغییرات فرهنگی جامعه (در اینجا با تأکید بر سینما) تا جنگ (فروش تسلیحات) و اقتصاد (باز با تأکید بر همین پدیده «کوکا کولا») اثر میگذارد، اما حتی نام و تحصیلات او شناخته نمیشود. او میتواند گرایشهای فکری و فلسفی و سیاسی خود را در لحظه و بنا بر منفعتش تغییر دهد.
پایان رمان هم پایانی ناامیدکننده است. پایانی استعاری و شاید سورئالیستی که البته آن را فاش نخواهم کرد.
رمان «کمیته» رمانی است شاید واقعگرایانه، اما با بیانی هجوگونه و اغراقآمیز.
🧷 لطفاً ورق بزنید...
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_کاوه_علوی. روانپزشک
معرفی یک رمان
کمیته (به عربی: اللجنه؛ به انگلیسی: The Committee)
نویسنده: صنعالله ابراهیم
مترجم: احسان موسوی خلخالی
نشر برج، ۱۴۰۱
رمان «کمیته» بیش از آنکه یک «قصه» باشد، یک نامه بلند اعتراضی است؛ روایتی نقادانه و اولشخص که از جامعه مصر دهههای 1960 و 1970 فراتر میرود و میتوان آن را به بسیاری از کشورهای عربی تعمیم داد و شاید بتوان آن را اثری فرامنطقهای دانست و تصور کرد داستان آن ممکن است در هر کشور رو به توسعهای، حتی همین حالا، اتفاق بیفتد. داستان نیروهای کنترلگر بینامونشان (در این رمان، موسوم به «کمیته») که انگار از سرتاسر جهان جمع شدهاند و بدون آنکه رسمیتی داشته باشند، همه رفتارهای اجتماعی و سیاسی و حتی زندگی خصوصی افراد را تحت نظارت خود دارند. شاید برای همین است که «کمیته» رمان «کمیته» نه نامی دارد، نه شرح وظایفی. اعضاء این کمیته هم شخصیتهای کشوری هستند و هم شخصیتهای لشکری که گاه، بر حسب زمان و موضوع، ممکن است جای خود را عوض کنند و یک شخصیت کشوری به یک فرد نظامی تبدیل شود یا برعکس (مترجم برای این حالت عنوان کشگری یا لشوری را انتخاب کرده که نمیدانم در متن اصلی چه بوده است). همه آنها عربزبان نیستند، پس همه مصری نیستند. از سویی، اعضاء کمیته آدمهای مرموزی هستند و از نظر ظاهری نیز معوج و منحرفند. آنها هیچگونه همدلی ندارند. میتوانند فردی را ساعتها برهنه نگه دارند و او را تحقیر کنند. میتوانند وارد خانه او بشوند، با او بمانند و حتی در خصوصیترین مکانهای زندگی، او را رها نکنند. میتوانند خط فکری افراد را هم تغییر بدهند.
اما رمان «کمیته» تنها شرح چنین سازمانی نیست. اصلاً رمان «کمیته» بیش از آنکه بر «کمیته» تأکید داشته باشد، بر «افراد جامعه» تأکید دارد. نماینده جامعه (راوی) فردی است با گذشتهای موهوم، اما در حد اطلاعات، آدمی که در نیمه راه زندگی و بعد از سالهای شکست و ناکامی، تلاش میکند تا با جلب نظر «کمیته» راهی جدید پیش پای خود باز کند. جامعه مصر توصیفشده در این رمان متشکل است از آدمهای منفعل یا منفعل-پرخاشگر: آنها نوشیدنیهای گرم را بدون اعتراض و در گرمای روز بهجای نوشابههای خنک میخرند و طوری آن را مینوشند که گویی نوشیدنی گوارایی در دست دارند. آنها در صحنه تعرض یک «دیلاق» به یک زن در اتوبوس، مداخله نمیکنند و حتی در برابر شورش «راوی» و اعتراض او، جانب آن فرد متعرض را میگیرند. جامعه مصر (بخوانیم هر کشور عربی یا هر کشور رو به توسعهای) را تولیدات دست چندم آمریکا فرا گرفته است. سمبل این تولیدات «کوکا کولا» است. نوشیدنی مرموزی که تنها یک کالای لوکس وارداتی نیست. «کوکا کولا» به بازار آمده تا حتی آب شرب جامعه مصر (که همیشه عادت داشتهاند از آب لولهکشی بهجای آبمعدنیهای کارخانهای استفاده کنند) را تغییر دهد. اتوبوسهای «کارتر» ساخت امریکا، ناکارآمدتر از نمونههای مونتاژشده وطنی، هم بلیت گرانتری دارند و هم کیفیت پایینتری. مردم جامعه به هم رحم نمیکنند. آنها اگر قدرتی داشته باشند، مانند همان فروشنده نوشیدنی هستند یا شبیه پزشکی هستند که در بیمارستان دولتی غیبت میکند تا در مطب شخصیاش، خدمات خود را گرانتر به مردم بفروشد و حتی سر آنها منت بگذارد و اگر با کمترین اعتراضی روبهرو شد، آنها را اخراج و از خدمات ارزنده خود محروم کند.
در رمان «کمیته» قرار است «راوی» درباره «درخشانترین» شخصیت معاصر مصر پژوهشی بنویسد. نویسنده با ردیف کردن فهرستی از افراد، از سلبریتیها تا سیاستمداران و دانشمندان، نشان میدهد هیچکدام آنقدر «درخشان» نبودهاند که شایسته تحقیق باشند. فرد «درخشان» کسی است به نام «دکتر» که کمترین اطلاعات مستقیم درباره او وجود دارد. او آدمی است شاید سیاستمدار، شاید بوروژا، یا شاید یک جامعهستیز که بر تمام تغییرات فرهنگی جامعه (در اینجا با تأکید بر سینما) تا جنگ (فروش تسلیحات) و اقتصاد (باز با تأکید بر همین پدیده «کوکا کولا») اثر میگذارد، اما حتی نام و تحصیلات او شناخته نمیشود. او میتواند گرایشهای فکری و فلسفی و سیاسی خود را در لحظه و بنا بر منفعتش تغییر دهد.
پایان رمان هم پایانی ناامیدکننده است. پایانی استعاری و شاید سورئالیستی که البته آن را فاش نخواهم کرد.
رمان «کمیته» رمانی است شاید واقعگرایانه، اما با بیانی هجوگونه و اغراقآمیز.
🧷 لطفاً ورق بزنید...
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 ادامهی ارغنون
صنعالله ابراهیم متولد ۱۹۳۷ است و یکی از سرشناسترین نویسندگان معاصر مصر که حتی او را همسطح «نجیب محفوظ» میدانند. در جوانی گرایشهای مارکسیستی داشت و البته به روی کار آمدن جمال عبدالناصر کمک کرد. اما بهسبب همین گرایشهای سیاسی پس از قدرت گرفتن عبدالناصر، چندین سال در زندان به سر برد. او اولین رمانش را با نام «تلک الرائحه» در سال ۱۹۶۶ منتشر کرد و رمان «اللجنه» را در سال ۱۹۸۱ به بازار فرستاد که در سال ۲۰۰۱ به انگلیسی برگردانده شد. سه رمان «تلک الرائحه / آن رایحه» (۱۹۶۶)، «نجمۀ اغسطس / ستاره ماه اوت» (۱۹۷۴) و «اللجنه / کمیته» (۱۹۸۱) را سهگانه او در بیان شورشگرایی او میدانند.
یک نکته مهم
این رمان با رعایت «حق انصاری نشر اثر» و با ترجمهای پیراسته و خوب توسط نشر برج منتشر شده است. رعایت این حق اساسی که هنوز در جامعه ما رسمیت ندارد، هرچند به نظر میرسد رو به گسترش است، جای تحسین دارد. امروزه در بازار رمانها، ترجمههای متعددی از یک کتاب توسط ناشران متعدد و بعضاً ناشناخته یا بدنام منتشر میشوند که مشخص نیست کدام به نسخه اصلی نزدیکتر است و اصالت بیشتری دارد. حتی بسیاری از این ترجمهها نسخههای کپیشده از ترجمههای دیگری هستند که تنها کلمات یا عباراتی در آنها تغییر کرده و مصداق بارز «سرقت ادبی»، هم از اثر اصلی و هم از ترجمه فردی دیگر، هستند. برخی از این آثار دروغین را میتوانید با تخفیفهای چشمگیر ۶۰ تا ۷۵ درصدی از بازارهایی مثل دیجیکالا بخرید!
#تجربههای_روانپزشکانه
صنعالله ابراهیم متولد ۱۹۳۷ است و یکی از سرشناسترین نویسندگان معاصر مصر که حتی او را همسطح «نجیب محفوظ» میدانند. در جوانی گرایشهای مارکسیستی داشت و البته به روی کار آمدن جمال عبدالناصر کمک کرد. اما بهسبب همین گرایشهای سیاسی پس از قدرت گرفتن عبدالناصر، چندین سال در زندان به سر برد. او اولین رمانش را با نام «تلک الرائحه» در سال ۱۹۶۶ منتشر کرد و رمان «اللجنه» را در سال ۱۹۸۱ به بازار فرستاد که در سال ۲۰۰۱ به انگلیسی برگردانده شد. سه رمان «تلک الرائحه / آن رایحه» (۱۹۶۶)، «نجمۀ اغسطس / ستاره ماه اوت» (۱۹۷۴) و «اللجنه / کمیته» (۱۹۸۱) را سهگانه او در بیان شورشگرایی او میدانند.
یک نکته مهم
این رمان با رعایت «حق انصاری نشر اثر» و با ترجمهای پیراسته و خوب توسط نشر برج منتشر شده است. رعایت این حق اساسی که هنوز در جامعه ما رسمیت ندارد، هرچند به نظر میرسد رو به گسترش است، جای تحسین دارد. امروزه در بازار رمانها، ترجمههای متعددی از یک کتاب توسط ناشران متعدد و بعضاً ناشناخته یا بدنام منتشر میشوند که مشخص نیست کدام به نسخه اصلی نزدیکتر است و اصالت بیشتری دارد. حتی بسیاری از این ترجمهها نسخههای کپیشده از ترجمههای دیگری هستند که تنها کلمات یا عباراتی در آنها تغییر کرده و مصداق بارز «سرقت ادبی»، هم از اثر اصلی و هم از ترجمه فردی دیگر، هستند. برخی از این آثار دروغین را میتوانید با تخفیفهای چشمگیر ۶۰ تا ۷۵ درصدی از بازارهایی مثل دیجیکالا بخرید!
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 تازهها
#دکتر_ستاره_اسماعیلی. دستیار روانپزشکی
درمانگر شما نباید در تیک تاک باشد!
سارا ماناویس درمجله THE NEW STATESMAN درمورد ترند جدید درمانگران در شبکه های اجتماعی میگوید:
زمانیکه رواندرمانی به درستی پیش میرود، فضایی بدون قضاوت بهوجود میآید که در آن در مورد احساسات و مشکلات خود صادقانه صحبت میکنید. در محیط امنی که درمانگر ایجاد میکند سختترین قسمتهای خود را بدون ترس کشف میکنید و افکارتان جاری میشود. وقتی از جلسه خارج میشوید، احساس سبکی کرده، میدانید هر چه در آن ساعت پیش آمده بین شما و این شخص مورد اعتماد باقی خواهد ماند. به همین دلیل است که نمیتوانم تصور کنم چه حسی دارد زمانی که در همان روز و حین استفاده از شبکههای اجتماعی؛ درمانگر عاقل و مورد اعتمادتان را ببینید که اطلاعات جلسه را در برنامهای و با رقص با دیگران به اشتراک میگذارد. با توجه به حجم ویدیوهای درمانی TikTok و Instagram، این سناریوی ترسناک برای بسیاری یک واقعیت است. تعداد زیادی از درمانگران در پلتفرمهای اجتماعی با استفاده از تقابلات و تعاملاتی که با مراجعین خود دارند به ساختن محتوا در حیطهی سلامت روان مشغولند، و به این شکل میلیونها بازدید به دست میآورند. این درمانگران تحت عنوان آموزش و بهبود وضعیت روانی افراد، گفتگوهای اتاق مشاوره خود را به محتوا برای شبکههای اجتماعی تبدیل میکنند.
مضمون این ویدیوها اما متفاوت است: در حالی که برخی به طور مستقیم یک مشکل سلامت روان یا روشی برای مقابله با آن را توضیح میدهند (مثلاً پانیک چیست و تمرینات تنفس عمیق برای کمک به مدیریت آنها)، اکثر درمانگران در مورد رفتارهای مراجعین خود به صورت خاص یا عمومی صحبت میکنند. از شوخی در مورد تکنیکهای اجتناب مراجعان گرفته تا انتقاد از مراجعین که در اولین جلسات به "برون ریزی تروما" میپردازند، و درمانگر خود را به عنوان شخصیت اصلی معرفی میکند. گاهی قسمتهایی از جلسات در قالب یک طرح طنز نمایش داده شده یا با لب زدن مورد تمسخر قرار میگیرد، و این یعنی درمانگر همواره در حال اظهار نظر در مورد مسائل عمیقاً شخصی است، حتی زمانی که از فیلترهای تغییر چهره استفاده میکند.
جدا از ابهام در این ویدیوها، مسائل اخلاقی نیز مطرح است. آیا واقعاً یک درمانگر باید علناً مراجعین خود را با شوخی در مورد مسائل خصوصی آنها تحقیر کند؟ برخی از درمانگران حتی لحظات واقعی یک جلسه یا تجربه واقعی با یک درمانجو را به نمایش میگذارند - یک درمانگر اعتیاد را دیدهام که لحظهی آگاهی خود از مرگ بیمارش در اثر اوردوز را بازی کردهاست. عدهای ممکن است استدلال کنند که ویدیوهای اینچنینی"باعث بالارفتن آگاهی میشوند"، اما به نظر میرسد این تنها توجیهی است برای محتوایی که برای جلب توجه افراد طراحی شده است. البته ۲.۹ میلیارد بازدید TikTok برای این درمانگر هم نشان میدهد که بسیاری از مخاطبان هم نگران محتوای اینچنینی نیستند!
اگر چه بسیاری از این ویدئوها بیهوده و پیش پا افتاده هستند، برخی از آنها به کل بی فایدهاند! بسیاری از درمانگران تیک-تاک ظاهراً سعی میکنند با توصیههای غیرمنطقی، رک و بد، خود را در این بازار پرتلاطم متمایز کنند. برخی دیگر خودتشخیصی انواع اختلالاتی مانند ADHD، اضطراب، و اختلال دوقطبی را بر اساس "علائم" که بسیار گسترده هستند، تشویق میکنند (همانگونه که انجمن روانشناسی آمریکا گفته است که رسانههای اجتماعی منجر به افزایش تشخیص اشتباه میشوند). این ویدیوها بسیار ساده و توصیهها به ندرت روشنگر هستند، مانند "چگونه خود را آرام کنیم" که حتی جستجوی سریع آن در گوگل مفیدتر است! این درمانگران مکرر و جسورانه اظهار میکنند که ممکن است مشکلات شما ریشهای در دوران کودکی داشته باشد! این ویدئوها چیزی بین مشاوره، سخنرانی الهامبخش، و بیان سادهالوحانهی سطحی و بیفایده هستند. آیا با اعتماد به نفس پایین دست و پنجه نرم میکنید؟ آیا سعی کردهاید به نظرات دیگران به سادگی گوش ندهید؟
محبوبیت این مفاهیم به دنبال افزایش آگاهی از تکنیکهای درمانی و افزایش استفاده از " Therapy speak" است. اصطلاحاتی که زمانی تنها اصطلاح روانشناسان و مشاوران بود، اما در حال حاضر به نوعی در صحبت کردن مردم به صورت آنلاین رایج شده است: افراد "سمی" ، شکست در" احترام به مرزهای خود" یا افزایش "ظرفیت عاطفی".
🧷 لطفاً ورق بزنید...
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_ستاره_اسماعیلی. دستیار روانپزشکی
درمانگر شما نباید در تیک تاک باشد!
سارا ماناویس درمجله THE NEW STATESMAN درمورد ترند جدید درمانگران در شبکه های اجتماعی میگوید:
زمانیکه رواندرمانی به درستی پیش میرود، فضایی بدون قضاوت بهوجود میآید که در آن در مورد احساسات و مشکلات خود صادقانه صحبت میکنید. در محیط امنی که درمانگر ایجاد میکند سختترین قسمتهای خود را بدون ترس کشف میکنید و افکارتان جاری میشود. وقتی از جلسه خارج میشوید، احساس سبکی کرده، میدانید هر چه در آن ساعت پیش آمده بین شما و این شخص مورد اعتماد باقی خواهد ماند. به همین دلیل است که نمیتوانم تصور کنم چه حسی دارد زمانی که در همان روز و حین استفاده از شبکههای اجتماعی؛ درمانگر عاقل و مورد اعتمادتان را ببینید که اطلاعات جلسه را در برنامهای و با رقص با دیگران به اشتراک میگذارد. با توجه به حجم ویدیوهای درمانی TikTok و Instagram، این سناریوی ترسناک برای بسیاری یک واقعیت است. تعداد زیادی از درمانگران در پلتفرمهای اجتماعی با استفاده از تقابلات و تعاملاتی که با مراجعین خود دارند به ساختن محتوا در حیطهی سلامت روان مشغولند، و به این شکل میلیونها بازدید به دست میآورند. این درمانگران تحت عنوان آموزش و بهبود وضعیت روانی افراد، گفتگوهای اتاق مشاوره خود را به محتوا برای شبکههای اجتماعی تبدیل میکنند.
مضمون این ویدیوها اما متفاوت است: در حالی که برخی به طور مستقیم یک مشکل سلامت روان یا روشی برای مقابله با آن را توضیح میدهند (مثلاً پانیک چیست و تمرینات تنفس عمیق برای کمک به مدیریت آنها)، اکثر درمانگران در مورد رفتارهای مراجعین خود به صورت خاص یا عمومی صحبت میکنند. از شوخی در مورد تکنیکهای اجتناب مراجعان گرفته تا انتقاد از مراجعین که در اولین جلسات به "برون ریزی تروما" میپردازند، و درمانگر خود را به عنوان شخصیت اصلی معرفی میکند. گاهی قسمتهایی از جلسات در قالب یک طرح طنز نمایش داده شده یا با لب زدن مورد تمسخر قرار میگیرد، و این یعنی درمانگر همواره در حال اظهار نظر در مورد مسائل عمیقاً شخصی است، حتی زمانی که از فیلترهای تغییر چهره استفاده میکند.
جدا از ابهام در این ویدیوها، مسائل اخلاقی نیز مطرح است. آیا واقعاً یک درمانگر باید علناً مراجعین خود را با شوخی در مورد مسائل خصوصی آنها تحقیر کند؟ برخی از درمانگران حتی لحظات واقعی یک جلسه یا تجربه واقعی با یک درمانجو را به نمایش میگذارند - یک درمانگر اعتیاد را دیدهام که لحظهی آگاهی خود از مرگ بیمارش در اثر اوردوز را بازی کردهاست. عدهای ممکن است استدلال کنند که ویدیوهای اینچنینی"باعث بالارفتن آگاهی میشوند"، اما به نظر میرسد این تنها توجیهی است برای محتوایی که برای جلب توجه افراد طراحی شده است. البته ۲.۹ میلیارد بازدید TikTok برای این درمانگر هم نشان میدهد که بسیاری از مخاطبان هم نگران محتوای اینچنینی نیستند!
اگر چه بسیاری از این ویدئوها بیهوده و پیش پا افتاده هستند، برخی از آنها به کل بی فایدهاند! بسیاری از درمانگران تیک-تاک ظاهراً سعی میکنند با توصیههای غیرمنطقی، رک و بد، خود را در این بازار پرتلاطم متمایز کنند. برخی دیگر خودتشخیصی انواع اختلالاتی مانند ADHD، اضطراب، و اختلال دوقطبی را بر اساس "علائم" که بسیار گسترده هستند، تشویق میکنند (همانگونه که انجمن روانشناسی آمریکا گفته است که رسانههای اجتماعی منجر به افزایش تشخیص اشتباه میشوند). این ویدیوها بسیار ساده و توصیهها به ندرت روشنگر هستند، مانند "چگونه خود را آرام کنیم" که حتی جستجوی سریع آن در گوگل مفیدتر است! این درمانگران مکرر و جسورانه اظهار میکنند که ممکن است مشکلات شما ریشهای در دوران کودکی داشته باشد! این ویدئوها چیزی بین مشاوره، سخنرانی الهامبخش، و بیان سادهالوحانهی سطحی و بیفایده هستند. آیا با اعتماد به نفس پایین دست و پنجه نرم میکنید؟ آیا سعی کردهاید به نظرات دیگران به سادگی گوش ندهید؟
محبوبیت این مفاهیم به دنبال افزایش آگاهی از تکنیکهای درمانی و افزایش استفاده از " Therapy speak" است. اصطلاحاتی که زمانی تنها اصطلاح روانشناسان و مشاوران بود، اما در حال حاضر به نوعی در صحبت کردن مردم به صورت آنلاین رایج شده است: افراد "سمی" ، شکست در" احترام به مرزهای خود" یا افزایش "ظرفیت عاطفی".
🧷 لطفاً ورق بزنید...
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 ادامهی تازهها
محتوای درمانی آنلاین زمانی که درانگلستان، لیست انتظار درمان NHS بسیار طولانی و درمان خصوصی در انگلستان و آمریکا گران بود گسترش یافت. در سالهای اخیر افزایش رسانههای درمانی، از پادکست تا برنامههای تلویزیونی محبوب مانند" زوج درمانی" نشان میدهد که علاقهی خاصی به روانشناسی زرد و مشکلات دیگران به عنوان سرگرمی وجود دارد؛ موضوعی که میتواند به سمت فضولگرایی بیمارگونه منحرف شود: گفتاری شایعهآمیز و دست دوم درباره مشکل جدی سلامت روان دیگران.
محتوای ویروسی که نه تنها به درمان، بلکه به تخصصهای بیشمار نفوذ میکند و باید ما را نگران کند. در سالهای اخیر مشکلات زیادی را با پیدایش پزشکان اینفلوئنسر داشتیم مانند بیشتر شدن افرادی که برای مشاوره پزشکی اول به شبکههای اجتماعی روی میآورند. گسترش بیاندازه این ویدیوها ما را نسبت به مضامین شوم آنها بی تفاوت کرده است.
تجربه هر فرد از درمان متفاوت است. اگرچه شخصاً این چشمانداز را آزاردهنده میدانم، ولی ممکن است گروهی از دیدن صدها هزار بازدیدکننده از درمانگرشان که به صورت آنلاین به شوخیکردن در مورد جلساتشان میپردازد، لذت ببرند. اما آیا مشکل دقیقاً همین نیست؟ جلسات درمانی، برخوردهای پیچیده، متنوع و منحصربهفرد بین دو نفر هستند. با سطحی کردن این تجربیات متنوع به مفاهیمی در سطح تیکتاک، معنایی که ممکن است در آنها پیدا کنیم از بین میرود و حتی به آموزش مخاطبان نیز کمک چندانی نمیشود و تنها درمانگر را مغرورتر میسازد.
🧷 پایان
متن کامل اصل مقاله را اینجا بخوانید.
#تجربههای_روانپزشکانه
محتوای درمانی آنلاین زمانی که درانگلستان، لیست انتظار درمان NHS بسیار طولانی و درمان خصوصی در انگلستان و آمریکا گران بود گسترش یافت. در سالهای اخیر افزایش رسانههای درمانی، از پادکست تا برنامههای تلویزیونی محبوب مانند" زوج درمانی" نشان میدهد که علاقهی خاصی به روانشناسی زرد و مشکلات دیگران به عنوان سرگرمی وجود دارد؛ موضوعی که میتواند به سمت فضولگرایی بیمارگونه منحرف شود: گفتاری شایعهآمیز و دست دوم درباره مشکل جدی سلامت روان دیگران.
محتوای ویروسی که نه تنها به درمان، بلکه به تخصصهای بیشمار نفوذ میکند و باید ما را نگران کند. در سالهای اخیر مشکلات زیادی را با پیدایش پزشکان اینفلوئنسر داشتیم مانند بیشتر شدن افرادی که برای مشاوره پزشکی اول به شبکههای اجتماعی روی میآورند. گسترش بیاندازه این ویدیوها ما را نسبت به مضامین شوم آنها بی تفاوت کرده است.
تجربه هر فرد از درمان متفاوت است. اگرچه شخصاً این چشمانداز را آزاردهنده میدانم، ولی ممکن است گروهی از دیدن صدها هزار بازدیدکننده از درمانگرشان که به صورت آنلاین به شوخیکردن در مورد جلساتشان میپردازد، لذت ببرند. اما آیا مشکل دقیقاً همین نیست؟ جلسات درمانی، برخوردهای پیچیده، متنوع و منحصربهفرد بین دو نفر هستند. با سطحی کردن این تجربیات متنوع به مفاهیمی در سطح تیکتاک، معنایی که ممکن است در آنها پیدا کنیم از بین میرود و حتی به آموزش مخاطبان نیز کمک چندانی نمیشود و تنها درمانگر را مغرورتر میسازد.
🧷 پایان
متن کامل اصل مقاله را اینجا بخوانید.
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 تامل
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک
نگاهی به نقش زنان در تاریخ تروما (۲)
در سه دوره خاص در قرن گذشته یک شکل ویژه از آسیب روانشناختی که زیربنای پدیده هیستری بود به سطح آگاهی جامعه رسید و موجب شکوفایی تحقیقات مرتبط با آن شد. اولین مورد مواجهه محققین نامدار آن زمان چون شارکو با این پدیده بود که تا آن وقت درمان موثری برای آن وجود نداشت. شارکو با نبوغ علمی خود هیستری را به مشکلات روانشناختی مرتبط دانست و از هیپنوتیزم هم برای برطرف کردن علائم و هم القا علائم در افراد سالم استفاده کرد. او بود که برای اول بار مفهوم هیستری مردان را مطرح کرد و بار اتهام و فشار اجتماعی را از دوش زنان برداشت. دومین دوره را میتوان به مواجهه پزشکان با پدیده shell shock یا موج انفجار در جریان جنگ اول جهانی و سپس جنک دوم و ویتنام نسبت داد که به یک جنبش ضد جنگ منجر شد. پزشکان در ابتدا این مشکل را به ترس سربازان و تمایل آنها برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت نسبت میدادند و کم نبودند سربازانی که با همین اتهام تحقیر و به جوخه اتش سپرده شدند. سومین حرکت به معطوف شدن توجه جامعه به خشونت جنسی و فیزیکی اجتماعی و خانگی برمیگردد که از دهه ۸۰ به بعد اغاز و در دهه آغازین قرن حاضر به اوج رسید و جنبش من-هم از تبعات آن است.
در سالهای انتهایی قرن نوزدهم در فرانسه تعارض سیاسی محوری میان جمهوریخواهان و طرفداران اشرافیت و سلطنت بود که از سوی کلیسا نیز حمایت میشدند. این تعارض موجب دست به دست شدن متناوب قدرت از زمان انقلاب کبیر در ۱۷۸۹ شده بود و اکنون سردمداران جمهوری سوم در صدد تثبیت پایههای قدرت طبقه بورژوازی بودند که اقتدار اشرافیت و فئودالیسم را به زیر کشیده بود. این سردمداران خود را وارثان عصر روشنگری و نمایندگان جنبش عقلگرایانه میدانستند که اموزههای کلیسا را زیر سوال می بردند. حوزه اموزش یکی از حوزههای نبرد میان این دو دیدگاه بود. شارکو پسر یک مرد اهل تجارت بود که در دامن ثروت بزرگ شده و عضوی برجسته از طبقه نوظهور بورژوازی بود. سالن او محلی برای ملاقات وزرا و افراد سطح بالای حکومت و محلی برای اشاعه ایدههای سکولاریسم بود سخنرانیهای سهشنبه شارکو در حقیقت نمایشی سیاسی برای وارد کردن زنان هیستریک به حوزه علم بود که تا پیش از آن سایه خرافات و سنت بر ان سنگینی میکرد.
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک
نگاهی به نقش زنان در تاریخ تروما (۲)
در سه دوره خاص در قرن گذشته یک شکل ویژه از آسیب روانشناختی که زیربنای پدیده هیستری بود به سطح آگاهی جامعه رسید و موجب شکوفایی تحقیقات مرتبط با آن شد. اولین مورد مواجهه محققین نامدار آن زمان چون شارکو با این پدیده بود که تا آن وقت درمان موثری برای آن وجود نداشت. شارکو با نبوغ علمی خود هیستری را به مشکلات روانشناختی مرتبط دانست و از هیپنوتیزم هم برای برطرف کردن علائم و هم القا علائم در افراد سالم استفاده کرد. او بود که برای اول بار مفهوم هیستری مردان را مطرح کرد و بار اتهام و فشار اجتماعی را از دوش زنان برداشت. دومین دوره را میتوان به مواجهه پزشکان با پدیده shell shock یا موج انفجار در جریان جنگ اول جهانی و سپس جنک دوم و ویتنام نسبت داد که به یک جنبش ضد جنگ منجر شد. پزشکان در ابتدا این مشکل را به ترس سربازان و تمایل آنها برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت نسبت میدادند و کم نبودند سربازانی که با همین اتهام تحقیر و به جوخه اتش سپرده شدند. سومین حرکت به معطوف شدن توجه جامعه به خشونت جنسی و فیزیکی اجتماعی و خانگی برمیگردد که از دهه ۸۰ به بعد اغاز و در دهه آغازین قرن حاضر به اوج رسید و جنبش من-هم از تبعات آن است.
در سالهای انتهایی قرن نوزدهم در فرانسه تعارض سیاسی محوری میان جمهوریخواهان و طرفداران اشرافیت و سلطنت بود که از سوی کلیسا نیز حمایت میشدند. این تعارض موجب دست به دست شدن متناوب قدرت از زمان انقلاب کبیر در ۱۷۸۹ شده بود و اکنون سردمداران جمهوری سوم در صدد تثبیت پایههای قدرت طبقه بورژوازی بودند که اقتدار اشرافیت و فئودالیسم را به زیر کشیده بود. این سردمداران خود را وارثان عصر روشنگری و نمایندگان جنبش عقلگرایانه میدانستند که اموزههای کلیسا را زیر سوال می بردند. حوزه اموزش یکی از حوزههای نبرد میان این دو دیدگاه بود. شارکو پسر یک مرد اهل تجارت بود که در دامن ثروت بزرگ شده و عضوی برجسته از طبقه نوظهور بورژوازی بود. سالن او محلی برای ملاقات وزرا و افراد سطح بالای حکومت و محلی برای اشاعه ایدههای سکولاریسم بود سخنرانیهای سهشنبه شارکو در حقیقت نمایشی سیاسی برای وارد کردن زنان هیستریک به حوزه علم بود که تا پیش از آن سایه خرافات و سنت بر ان سنگینی میکرد.
#تجربههای_روانپزشکانه
Forwarded from انجمن علمی روانپزشکان ایران
✅اطلاعیهی انجمن علمی روانپزشکان ایران در مورد بازتابهای درگذشت مرحوم کیومرث پوراحمد
هممیهنان عزیز
مرگ نابهنگام کارگردان مطرح سینما، کیومرث پوراحمد که برای چند نسل خاطرههای شیرین و ماندگاری رقم زده، باعث حیرت و اندوهی بزرگ میان گروهی از مردم شد. ما عمیقا این فقدان را به خانواده و دوستان آن مرحوم، جامعهی سینمایی، و مردم علاقهمند به آثار او تسلیت میگوییم. در مورد پیامها و پیامدهای اجتماعی و عمومی این واقعهی ناگوار ذکر برخی نکات لازم است:
۱. فقدان خالق قصههای مجید به عنوان یک انسان متخصص با جایگاه حرفهای و اثرگذاری در جامعهی ایران دارای پیچیدگیهای فلسفی، روانشناختی، جامعهشناختی، و انسانشناختی خاصی است که بدون شناخت و تبیین و تحلیل آثار هنری و زندگی حرفهای، فردی، و خانوادگی او نمیتوان به سادگی در مورد زمینهها و علل این اقدام او تبیینی ارائه کرد.
۲. انعکاس رسانهای مرگ مرحوم پوراحمد، خاصه در این زمانهی عسرت باید دقیقتر و با مراعاتی بیش از زمانهای دیگر صورت میپذیرفت. خودکشی میتواند تقلید شود؛ همان طور که در موارد مشابه قبلی هم چنین شده بود. از این رو در منابع معتبر تاکید شده است که از قربانی خودکشی نباید قهرمان ساخت و خودکشی را نباید باشکوه جلوه داد.
۳. به اصحاب رسانه یادآوری میکنیم که دوستان و خانواده در زمان اوج رویارویی با مرگ قربانی خودکشی در شوک و ناباوری قرار دارند و بهتر است طرف گفتگوهای رسانهها قرار نگیرند. باید بازماندگان را کمک و حمایت روانی نمود و اجازه داد به سوگواری بپردازند.
۴. تمایل به خودکشی میتواند نمودی از یک وضعیت اجتماعی و نیارمند توجه سیاستمداران باشد. تورم و افزایش روزافزون هزینههای زندگی از عوامل جدی افزایش یاس و افت سلامت روانی- اجتماعی است که افزایش خودکشی یکی از تظاهرات آن است. چنانکه اگر هواشناسی گزارش احتمال طوفان بدهد دستگاههای مسئول در وضعیت آمادهباش قرار میگیرند و تدابیر پیشگیرانه اتخاذ میکنند، اکنون وظیفهی نظام سلامت و شورای اجتماعی کشور است که برای پیشگیری از خودکشی به نحو جدی عمل کنند.
۵. انجمن علمی روانپزشکان ایران در کنار مردم و به عنوان مشاور نظام سلامت کشور همواره آمادهی مشارکت در برنامههای پیشگیرانه و مداخلهای برای کاستن از آلام هممیهنان است.
هممیهنان عزیز
مرگ نابهنگام کارگردان مطرح سینما، کیومرث پوراحمد که برای چند نسل خاطرههای شیرین و ماندگاری رقم زده، باعث حیرت و اندوهی بزرگ میان گروهی از مردم شد. ما عمیقا این فقدان را به خانواده و دوستان آن مرحوم، جامعهی سینمایی، و مردم علاقهمند به آثار او تسلیت میگوییم. در مورد پیامها و پیامدهای اجتماعی و عمومی این واقعهی ناگوار ذکر برخی نکات لازم است:
۱. فقدان خالق قصههای مجید به عنوان یک انسان متخصص با جایگاه حرفهای و اثرگذاری در جامعهی ایران دارای پیچیدگیهای فلسفی، روانشناختی، جامعهشناختی، و انسانشناختی خاصی است که بدون شناخت و تبیین و تحلیل آثار هنری و زندگی حرفهای، فردی، و خانوادگی او نمیتوان به سادگی در مورد زمینهها و علل این اقدام او تبیینی ارائه کرد.
۲. انعکاس رسانهای مرگ مرحوم پوراحمد، خاصه در این زمانهی عسرت باید دقیقتر و با مراعاتی بیش از زمانهای دیگر صورت میپذیرفت. خودکشی میتواند تقلید شود؛ همان طور که در موارد مشابه قبلی هم چنین شده بود. از این رو در منابع معتبر تاکید شده است که از قربانی خودکشی نباید قهرمان ساخت و خودکشی را نباید باشکوه جلوه داد.
۳. به اصحاب رسانه یادآوری میکنیم که دوستان و خانواده در زمان اوج رویارویی با مرگ قربانی خودکشی در شوک و ناباوری قرار دارند و بهتر است طرف گفتگوهای رسانهها قرار نگیرند. باید بازماندگان را کمک و حمایت روانی نمود و اجازه داد به سوگواری بپردازند.
۴. تمایل به خودکشی میتواند نمودی از یک وضعیت اجتماعی و نیارمند توجه سیاستمداران باشد. تورم و افزایش روزافزون هزینههای زندگی از عوامل جدی افزایش یاس و افت سلامت روانی- اجتماعی است که افزایش خودکشی یکی از تظاهرات آن است. چنانکه اگر هواشناسی گزارش احتمال طوفان بدهد دستگاههای مسئول در وضعیت آمادهباش قرار میگیرند و تدابیر پیشگیرانه اتخاذ میکنند، اکنون وظیفهی نظام سلامت و شورای اجتماعی کشور است که برای پیشگیری از خودکشی به نحو جدی عمل کنند.
۵. انجمن علمی روانپزشکان ایران در کنار مردم و به عنوان مشاور نظام سلامت کشور همواره آمادهی مشارکت در برنامههای پیشگیرانه و مداخلهای برای کاستن از آلام هممیهنان است.
🗞 بازنشر
همهی آدمها یک حق اساسی دارند
این که در برابر (میل به) اقدام به خودکشی محافظت بشوند.
بحثهای روشنفکری و مجادلات حقوقی دربارهی مرگ خودخواسته (اُتانازی) گاهی موجب میشود که اهمیت پیشگیری از خودکشی را فراموش کنیم. آدمهایی که به خاطر مریضی دردناکِ بیدرمان تصمیم آگاهانه و حسابشده میگیرند تا به زندگی خود پایان دهند درصد ناچیزی از موارد را شامل میشوند. اکثر آدمهایی که اقدام به خودکشی میکنند در چنین موقعیتی نیستند: آنها مردان میانسالی هستند که از پایان یک رابطهی عاطفی رنج میبرند؛ دانشجویانی هستند که از فشار درس و مشق عاصی شدهاند؛ نوجوانانی هستند که گرفتار قلدری آنلاین شدهاند. حق آنها برای محافظت شدن از خودکشی باید به رسمیت شناخته شود.
● جاناتان هِرینگ، استاد حقوق دانشگاه آکسفورد، در کتابی که سال گذشته منتشر کرد، استدلال میکند که حق بشری همهی آدمهاست که در برابر (میل به) اقدام به خودکشی محافظت شوند.
او میگوید، این روزها همه بحثهای روشنفکری و مجادلات حقوقی (در غرب) متمرکز شدهاند روی این که آیا آدمی حق مردن دارد یا نه؟ اما سرنا را از سر گشادش میزنند. نقطهی عزیمت اشتباه است؛ بحث باید از اینجا آغاز شود که حق بدیهی و اولیهی آدمها این است که آدمها از خودکشی محافظت شوند. اکثریت قاطع موارد خودکشی ناشی از تصمیمِ حسابشده، محتاطانه، آگاهانه و خودبنیادِ آدمها نیست. اکثر خودکشیها قرار نیست خطبهای غرّاء دربارهی معنا و فلسفهی زندگی ادا کنند. وحشت، شوکه شدن و غم عمیق تنها واکنشهای مناسب ما به این موارد میتواند باشد و بس!
● یک پژوهش اخیرا نشان داده که ۷۳درصد خودکشیها در همهی کشورهای عضو اتحادیه اروپا میتوانست پیشگیری شود. این یعنی ۴۰هزار آدم هر سال میتوانستند و باید زنده میماندند.
● هِرینگ انتقاد میکند از این که در بحثها خودکشی اغلب به عنوان تصمیم فردی تلقی میشود. تفسیرهای اقدام به خودکشی ناظر به فرد هستند: وضعیت سلامت روانش، جنسیتش، وضعیت سلامت جسمانیاش و دشواریهایی که در مواجهه با چالشهای زندگیاش داشته است. این تمرکز روی فرد، مسئولیت اجتماعی را نادیده میگیرد. هرینگ تاکید میکند که این شیوهی بحث رهزن است. اغلب خودکشیها ناشی از تأمل آگاهانهی فردی نیست، از سر یک میل و استیصال آنی است. آمار خودکشی شاهدی است بر اینکه دولت و جامعه وظیفهی خود را انجام ندادهاند.
● بحث دربارهی این که خودکشی ناشی از تأمل آگاهانهی فردی است گمراه کننده است. کجای خودکشی ناشی از اختیار شخصی و فکر حسابشده است وقتی آدم دسترسی بهموقع و مناسب به خدمات سلامت روان ندارد، وقتی دولتها و کمپانیهای بزرگِ مالک شبکههای اجتماعی چارهای برای قلدری و آزار آنلاین نمیاندیشند، وقتی با دردمندان، دلشکستهگان، آسیبپذیران و معلولان با شرافت رفتار نمیشود؟
هِرینگ میگوید: «حق محافظتشدن از اقدام به خودکشی باید به عنوان یکی از مسایل اصلی عدالت اجتماعی شناخته شود.» تمرکز روی جنبهی پزشکی خودکشی موجب شده که این مسألهای نیازمند دارو و درمانِ کلینیکی تلقی شود و نه مسألهی نقضِ حقوق بشر که نیازمند مداخلهای در راستای برقراری عدالت اجتماعی است.
● هرینگ تاکید میکند که مخالف حق آن تعداد اندکی از انسانها که کاملا آگاهانه و پس از تأمل فراوان تصمیم میگیرند، در راستای ارزشهایی که در زندگی به آنها پایبند بودهاند، به زندگی خویش پایان دهند نیست. اما طعنه میزند که وقتی آدمها دسترسی راحت و سریع و ارزان به خدمات سلامت روان ندارند، وقتی سالمندان را رها میکنیم تا با تنهایی و خستگی سر کنند، وقتی با نیازمندان و آسیب پذیران با شرافت رفتار نمیشود، وقتی خشونت خانگی و جنسی نادیده گرفته میشود، وقتی با زندانی رفتار غیرانسانی میشود، وقتی با قلدری و آزار آنلاین برخورد نمیشود، وقتی ... خیلی «رو میخواهد» که حقهای ادانشدهی زندگی و زندهماندن را رها کنیم و تمام تمرکز بحثمان روی حق مردن باشد.
منبع: @Daneshkadeh_org
#تجربههای_روانپزشکانه
همهی آدمها یک حق اساسی دارند
این که در برابر (میل به) اقدام به خودکشی محافظت بشوند.
بحثهای روشنفکری و مجادلات حقوقی دربارهی مرگ خودخواسته (اُتانازی) گاهی موجب میشود که اهمیت پیشگیری از خودکشی را فراموش کنیم. آدمهایی که به خاطر مریضی دردناکِ بیدرمان تصمیم آگاهانه و حسابشده میگیرند تا به زندگی خود پایان دهند درصد ناچیزی از موارد را شامل میشوند. اکثر آدمهایی که اقدام به خودکشی میکنند در چنین موقعیتی نیستند: آنها مردان میانسالی هستند که از پایان یک رابطهی عاطفی رنج میبرند؛ دانشجویانی هستند که از فشار درس و مشق عاصی شدهاند؛ نوجوانانی هستند که گرفتار قلدری آنلاین شدهاند. حق آنها برای محافظت شدن از خودکشی باید به رسمیت شناخته شود.
● جاناتان هِرینگ، استاد حقوق دانشگاه آکسفورد، در کتابی که سال گذشته منتشر کرد، استدلال میکند که حق بشری همهی آدمهاست که در برابر (میل به) اقدام به خودکشی محافظت شوند.
او میگوید، این روزها همه بحثهای روشنفکری و مجادلات حقوقی (در غرب) متمرکز شدهاند روی این که آیا آدمی حق مردن دارد یا نه؟ اما سرنا را از سر گشادش میزنند. نقطهی عزیمت اشتباه است؛ بحث باید از اینجا آغاز شود که حق بدیهی و اولیهی آدمها این است که آدمها از خودکشی محافظت شوند. اکثریت قاطع موارد خودکشی ناشی از تصمیمِ حسابشده، محتاطانه، آگاهانه و خودبنیادِ آدمها نیست. اکثر خودکشیها قرار نیست خطبهای غرّاء دربارهی معنا و فلسفهی زندگی ادا کنند. وحشت، شوکه شدن و غم عمیق تنها واکنشهای مناسب ما به این موارد میتواند باشد و بس!
● یک پژوهش اخیرا نشان داده که ۷۳درصد خودکشیها در همهی کشورهای عضو اتحادیه اروپا میتوانست پیشگیری شود. این یعنی ۴۰هزار آدم هر سال میتوانستند و باید زنده میماندند.
● هِرینگ انتقاد میکند از این که در بحثها خودکشی اغلب به عنوان تصمیم فردی تلقی میشود. تفسیرهای اقدام به خودکشی ناظر به فرد هستند: وضعیت سلامت روانش، جنسیتش، وضعیت سلامت جسمانیاش و دشواریهایی که در مواجهه با چالشهای زندگیاش داشته است. این تمرکز روی فرد، مسئولیت اجتماعی را نادیده میگیرد. هرینگ تاکید میکند که این شیوهی بحث رهزن است. اغلب خودکشیها ناشی از تأمل آگاهانهی فردی نیست، از سر یک میل و استیصال آنی است. آمار خودکشی شاهدی است بر اینکه دولت و جامعه وظیفهی خود را انجام ندادهاند.
● بحث دربارهی این که خودکشی ناشی از تأمل آگاهانهی فردی است گمراه کننده است. کجای خودکشی ناشی از اختیار شخصی و فکر حسابشده است وقتی آدم دسترسی بهموقع و مناسب به خدمات سلامت روان ندارد، وقتی دولتها و کمپانیهای بزرگِ مالک شبکههای اجتماعی چارهای برای قلدری و آزار آنلاین نمیاندیشند، وقتی با دردمندان، دلشکستهگان، آسیبپذیران و معلولان با شرافت رفتار نمیشود؟
هِرینگ میگوید: «حق محافظتشدن از اقدام به خودکشی باید به عنوان یکی از مسایل اصلی عدالت اجتماعی شناخته شود.» تمرکز روی جنبهی پزشکی خودکشی موجب شده که این مسألهای نیازمند دارو و درمانِ کلینیکی تلقی شود و نه مسألهی نقضِ حقوق بشر که نیازمند مداخلهای در راستای برقراری عدالت اجتماعی است.
● هرینگ تاکید میکند که مخالف حق آن تعداد اندکی از انسانها که کاملا آگاهانه و پس از تأمل فراوان تصمیم میگیرند، در راستای ارزشهایی که در زندگی به آنها پایبند بودهاند، به زندگی خویش پایان دهند نیست. اما طعنه میزند که وقتی آدمها دسترسی راحت و سریع و ارزان به خدمات سلامت روان ندارند، وقتی سالمندان را رها میکنیم تا با تنهایی و خستگی سر کنند، وقتی با نیازمندان و آسیب پذیران با شرافت رفتار نمیشود، وقتی خشونت خانگی و جنسی نادیده گرفته میشود، وقتی با زندانی رفتار غیرانسانی میشود، وقتی با قلدری و آزار آنلاین برخورد نمیشود، وقتی ... خیلی «رو میخواهد» که حقهای ادانشدهی زندگی و زندهماندن را رها کنیم و تمام تمرکز بحثمان روی حق مردن باشد.
منبع: @Daneshkadeh_org
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 روایتهای بالینی ( دور تازه. دو)
#دکتر_افشین_احمدوند. روانپزشک
هیچکسها!
تصور کنید با کسی روبرو هستید که نام و نام خانوادگی او را نمیدانید؟ نمیدانید اهل کجاست و از کجا آمده؟ پدر و مادرش کیست؟ چند سال دارد؟ سواد او چقدر است؟ برادر و خواهری یا فامیلی آشنایی دارد؟ اصلا ناراحتی و ناخوشی او چیست؟ انسانی که اصلا حرف نمیزند، تماس چشمی و یا اصولا هیچ ارتباط معنا داری برقرار نمیکند! شما حتی مجبور میشوید که خودتان برایش نامی بگذارید ! چند سال او را با همین شرایط ببینید و به حالات و احوالاتش خو بگیرید ولی ناگهان یک روز او میرود بدون حتی یک کلمه!
و اینک شما بر مزاری ایستادهاید که جز خودتان و یکی دو مراقب دیگر کسی هیچ چیز در باره ساکن ابدی آن نمیداند.
بله!چنین انسانهایی وجود دارند، کسانی که تنها چیزی که از آنها باقی میماند خاطرهای است که تنها شما از آنها دارید!
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_افشین_احمدوند. روانپزشک
هیچکسها!
تصور کنید با کسی روبرو هستید که نام و نام خانوادگی او را نمیدانید؟ نمیدانید اهل کجاست و از کجا آمده؟ پدر و مادرش کیست؟ چند سال دارد؟ سواد او چقدر است؟ برادر و خواهری یا فامیلی آشنایی دارد؟ اصلا ناراحتی و ناخوشی او چیست؟ انسانی که اصلا حرف نمیزند، تماس چشمی و یا اصولا هیچ ارتباط معنا داری برقرار نمیکند! شما حتی مجبور میشوید که خودتان برایش نامی بگذارید ! چند سال او را با همین شرایط ببینید و به حالات و احوالاتش خو بگیرید ولی ناگهان یک روز او میرود بدون حتی یک کلمه!
و اینک شما بر مزاری ایستادهاید که جز خودتان و یکی دو مراقب دیگر کسی هیچ چیز در باره ساکن ابدی آن نمیداند.
بله!چنین انسانهایی وجود دارند، کسانی که تنها چیزی که از آنها باقی میماند خاطرهای است که تنها شما از آنها دارید!
#تجربههای_روانپزشکانه