Telegram Web Link
مثل گاز زدن گوجه سبزِ نوبرانه،
شوقِ راه رفتن زیر باران اردیبهشت،
مثل ترد و تازه و داغ بودن نانِ سنگک
یا عطرِ چای دارچین با نبات
یا اصلا بوی عید
با رنگِ پول های تازه لای قرآن
دوست داشتنت را می‌گویم ..
که بی گمان اگر هزار سال هم بگذرد
در من تازه می‌ماند ...

#مریم_قهرمانلو

@official_sheer
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار

یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال

سال نو مبارک🌱

@official_sheer
برای هم آرزوهای خوب بخواهیم به شیرینی طعمِ خیال، وقتی شوق و تمنای اجابت سرتا پای وجودمان را در بر میگیرد.باورهایی بزرگ ببخشانیم به وسعت آفتاب مهربانی تابیده بر قلب کوچکمان تا ویران شود دیوار بلند ناباوری که در دل و جانمان رخنه انداخته اند. برای هم ترک عادت های کهنه ی دل و حال و هوایی به دور از بغض و وحشت از تنهایی آرزو کنیم تا ترس از روزهای سخت پیش رو ما را اسیر رابطه های غلط و آدم های نادرست نکند. برای هم امیدهایی ماندگار آرزو کنیم حتی ذره ای کوچک، که همین کمترین ها بزرگترین و قشنگترین فرداها را می سازند. برای هم آرزوهای خوب بخواهیم از ته دل، حتی با دلی شکسته بی چشمداشت و از یاد نبریم همینکه حال دل و لحظه هایمان کوک باشد و بدرخشد هر روزمان عید است...

#حاتمه_ابراهیم_زاده

@official_sheer
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز تویی

#مولانا

@official_sheer
نوروز بمانید که ایّام شمایید!
آغاز شمایید و سرانجام شمایید!

#مولانا

@official_sheer
باغ در ایام بهاران خوش است 
موسم گل با رخ یاران خوشست 
چون گل نوروز کند نافه باز 
نرگس سرمست در آید به ناز 

#امیرخسرو_دهلوی

@official_sheer
وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی 
ای سرانگشت تو آغاز گل افشانی ها 

#قیصر_امین_پور

@official_sheer
قصدِ جان می‌کُند این عید و بهارم بی‌تو
این چه عیدی و بهاری‌ست که دارم بی‌تو

#حسین_منزوی

@official_sheer
قدیم‌ترها عید برام عیدی بود، اسکناس‌های نوی تانخورده‌ای که توی هر جیبی که می‌گذاشتی قلمبه می‌شد، بعد‌ش عید واسم شد تعطیلی، لذت مجبور نبودن و بی‌حساب خوابیدن و فراوون کارتون دیدن، کم‌کم که بزرگ‌تر شدم یادگرفتم موقع سال‌تحویل میشه آرزو کنم، این‌که «همیشه» سلامت باشم، «همه‌ی» عزیزانم پیشم بمونن، گرفتار «هیچ» حسرتی نشم و «مدام» موفق باشم، اما زنده موندم و دیدم، دیدم عصری رو که روی تخت بیمارستان بودم، دیدم غروبی رو که از پدربزرگم فقط یه جلیقه به یادگار موند، دیدم شب‌هایی رو که حسرت‌ها بهم شب‌بخیر می‌گفتن و روزهایی رو که حماقت‌ها مثل قرص بعد غذا ترکم نمی‌شد، امسال اما هر عزیزی که برام آرزوی خوبی کرد سرم رو پایین انداختم، گفتم بگذار اینبار اون‌ها به‌ جای من بخت و اقبال و عافیت آرزو کنن، سال که تحویل شد داشتم به گیاهانم آب می‌دادم، به همون‌هایی که همیشه به جای ترجیح‌دادن، فقط ادامه‌‌ میدن

#سبیدو

@official_sheer
من همین را میخواهم
همین که عصر پنجشنبه
با تو به شبِ جمعه برسد!
تعریفِ الباقی اش بماند
برای بعد از بوسیدَنَت...

#آریانامیر

@official_sheer
#داستان_کوتاه

عجیب ترین معلم دنیا بود چون عجیب ترین امتحان های دنیا رو می گرفت... هر هفته وقتی امتحان تموم می شد برگه ها رو ازمون نمی گرفت ... می گفت خودتون تصحیح کنید اونم نه تو کلاس تو خونه ... دور از چشم خودش ... اولین باری که برگه ی خودم رو تصحیح کردم سه تا سوال رو غلط جواب داده بودم ... نمی دونم ترس بود یا عذاب وجدان ، هر چی بود نذاشت جواب های غلط رو درست کنم و به خودم بیست بدم ... فردای اون روز وقتی بقیه ی بچه ها برگه های امتحانشون رو تحویل دادن فهمیدم همه بیست گرفتن... همه بیست گرفتن به جز من ... به جز من که از خودم غلط گرفته بودم ...بهم می گفتن خب مثل ما جواب هایی که غلط نوشته بودی رو درست می کردی تا بیست بگیری ولی من نمی خواستم خودم رو گول بزنم ... نمی خواستم چشمام رو به روی اشتباهاتم ببندم ... گذشت و گذشت تا امتحان اصلی رسید ... همون که نمره ش می رفت تو کارنامه ... امتحان که تموم شد ، معلم برعکس همیشه برگه ها رو جمع کرد و گذاشت تو کیفش... چهره ی هم کلاسی هام دیدنی بود...‌ رنگ و روشون پریده بود و ناراحت بودن... اونا فکر می کردن این امتحان هم خودشون تصحیح می کنن و با درست کردن جواب های اشتباه به خودشون بیست میدن ولی این بار فرق داشت این بار قرار بود حقیقت مشخص بشه...چند روز بعد وقتی معلم نمره ها رو خوند بهترین نمره ی کلاس رو گرفته بودم چون تنها کسی بودم که از خودم غلط می گرفتم و چشمم رو به روی اشتباهاتم نمی بستم ...
زندگی ما پر از امتحان های کوچک و بزرگه... خیلی از ما آدما تو زندگی انقدر چشممون رو به روی اشتباهاتمون می بندیم و خودمون رو فریب میدیم که باورمون میشه هیچ مشکلی نداریم و نمره مون بیسته... ولی یه روز دیگه خودمون به خودمون نمره نمیدیم ... یه روز برگه مون میوفته دست معلم آسمون ها... اون روز خیلی چیزا مشخص میشه و نمره ی واقعی می گیریم ... راستی تو امتحان زندگی چه نمره ای می گیریم؟!

#حسین_حائریان

@official_sheer
فکرت را که میکنم،
مثل این است که توی قلبم دارند طبل میزنند

نامه فروغ به ابراهیم گلستان

@official_sheer
2024/09/28 15:31:18
Back to Top
HTML Embed Code: