Telegram Web Link
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۵۲
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، سه شنبه ۵ بهمن ۱۴۰۰

هنوز هم تأکید می‌کنم، این یک شعار فرصت طلبانه بود که آن را در سال ۱۹۸۳ بر سر ما فریاد زدند، تا دکان‌های خود را نگه‌ دارند. البته به‌طور نسبی هم در جا انداختن این موضوع، بین مردم فلسطین، موفق شدند، چون طبقات اجتماعی مشخصی به خاطر شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خود و این توهم که اقدامات عرفات، بازنمایی شخصیت ملی و منافع فلسطینی‌هاست، آن را پذیرفتند. همان‌گونه که پیش‌تر گفتم، نیروهایی که زیر پوشش تصمیم‌گیری مستقل فلسطینی به ما حمله کردند، بعدتر در برابر تصمیم غیر‌مستقلانه فلسطینی در موضوعات مربوط به سازش، ساکت نشستند. چرا وقتی موضوع، مربوط به ادامه مبارزه می‌شد، ما مورد تهاجم قرار گرفتیم، اما وقتی موضوع به سازش مربوط می‌شد، خشنودی و سکوت آنها مشاهده شد. من مایل نیستم زیاد وارد جزئیات موضوع شوم، اما چرا پس از اسلو و در رسانه‌های گروهی فلسطینی، هیچ اعتراضی به مشارکت و همراهی عرفات با طرف‌های عربیِ غرقِ در سازش، نشد؟ به هر گونه رابطه نزدیک با سوریه حمله می‌شود، در حالی که سوریه همان طور که معروف است، به‌صورت مطلق با سازش مخالف نیست، اما شروطی برای آن دارد. چرا برای خدمت به خط سازش، نبودِ تصمیم مستقل فلسطینی، پذیرفته می‌شود، اما در برابر نیروهایی که به تعبیر آنها سازش را در دست انداز می‌اندازند، از ادعای تصمیم مستقل فلسطینی سوءاستفاده می‌شود؟

▪️«آتش، درصورتی‌که چیزی برای بلعیدن نیابد، خود را می‌بلعد» نظر شما درباره این ضرب‌المثل، به‌عنوان چکیده بازگو کننده حقیقت تجربه فتح - انتفاضه چیست؟ گروهی که به سوی تناقض‌های درونی ای پیش رفت که منجر به رویارویی‌ها در مجموعه رهبری و بر سر رهبری گروه شد. رویارویی‌هایی که خود، باعث از بین رفتن جایگاه نخستیِ برخی رهبران در رهبری موقت تشکیلات شد. نگاه شما در آن هنگام، به این تناقض‌ها چه بود؟

مقوله آتش و آنچه در خود می‌بلعد، به شکل کلی درست است؛ اما درباره موضوع خاص مربوط به «فتح - انتفاضه» ناچار باید نسبت به آن، کمی اعلام تحفظ کنم. واقعیت این است که «انتفاضه»، چیزهای زیادی خارج از خود داشت که می‌توانست ببلعد و اولویت رهبرانش، این نباشد که همدیگر را ببلعند. «انتفاضه» باید درهای خود را به روی افراد و گروه‌های خارج از تشکیلات خود می‌گشود.

🔗 بخش های پیشین #ناگفته_های_گفتنی را می توانید در یک حرف از هزاران بخوانید.

#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
https://ntnuopen.ntnu.no/ntnu-xmlui/bitstream/handle/11250/2838429/Torgeir%20E.%20Fj%C3%A6rtoft_Dr%20Philos.pdf?sequence=1

Transformation of the Middle East State System:
Diplomacy as Persuasion by Strategic Discourse
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۵۳
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰

ایده اولیه هم همین بود و معنی مقوله «از هم جدا کردن و ترکیب دوباره» چیزی جز این نبود.در هر حال، همان‌گونه که پیش‌تر گفتم، «انتفاضه» هنگامی که به سیاست بازآفرینی «فتح» روی آورد، با ترکیبی اشتباه آغاز به فعالیت کرد. امری که محاصره و انزوا را بر این جنبش تحمیل کرد و درنتیجه، حتی بازآفرینی «فتح» هم پس از «تخریب تصویری» ایجادشده، جز به شکلی مسخ شده و ناقص‌الخلقه ممکن نبود. از اینجا بود که توجه‌ها به سمت داخل جنبش جلب شد و به ناچار، رویارویی‌های درون تشکیلاتی شدت گرفت.

در این وضعیت، رهبری «انتفاضه» نتوانست هیچ گروهی را در کنار خود جذب کند و جبهه‌ای با بقیه سازمان‌های فلسطینی شکل دهد. طرح هر موضوعی، دیگر مسائل هم پیوند با آن را به یاد آدمی می‌آورد. در مرحله آغازین «انتفاضه» که ما در پی گفت‌وگو با دیگر سازمان‌های فلسطینی بودیم، یک‌بار من با «ابوصالح» - و همراهش «نجاح واکیم» که نقشی به‌عنوان میانجی برای گفت‌وگو با دکتر جرج حبش ایفا می کرد - به دیدار رهبر «جبهه خلق برای آزادی فلسطین» رفتیم. چیزی که در این دیدار، توجه مرا به خود جلب کرد، این بود که برای مدت زمانی بلند، شاهد گفت‌وگویی از نوع کر و لال‌ها بودم.

«حبش» می‌خواست پس از برگزاری کنگره وحدت میان دو جبهه [خلق و دمکراتیک برای آزادی فلسطین] و یاسر عرفات در یمن، ما را نسبت به این ایده خود قانع کند که عرفات از چارچوب ملی فلسطینی خارج نشده است. از این رو پی در پی این پرسش را طرح می‌کرد که رفقا، آیا شما بر این باورید که رهبری فلسطینی از چارچوب اقدام ملی خود خارج شده است؟ «ابوصالح» هم در پاسخ به او، مقوله‌هایی ردیف می‌کرد که «خدا بر حقانیت آنها هیچ دلیلی نفرستاده است».[...ما انزل‌الله بها من سلطان - آیه ۲۳ سوره نجم - ترجمه فولادوند].

«ابوصالح» از اخبار منتشر شده در شماره همان روز روزنامه «السفیر» آغاز کرد و تا تاریخ تاسیس «جنبش فتح» به عقب باز گشت. در نهایت من ناچار شدم، برای پایان دادن به این بحث بیهوده، به دکتر «حبش» تاکید کنم، واقعیت و وضعیت فعلی رهبری فلسطینی این است که از چارچوب ملی فلسطین خارج شده است. منظورم از این مثال این است که با چنین طرز فکری، گفت‌وگو راست درنمی‌آمد و نتیجه‌ای نداشت. روشن بود که جذب همراهی دکتر «جرج حبش» با گفتمانی مانند گفتمان «ابوصالح» ناشدنی بود. به‌ویژه که رفیق ما مرحوم «ابوصالح» گمان می‌کرد که او رهبر صحنه فلسطین خواهد شد و دیگران و از جمله دکتر «حبش» تنها باید پشت سر او بایستند. ایده ارتباط برابر یا شراکت، حتی در اندیشه «ابوصالح» و نگاهش به طرف‌های مختلف در صحنه فلسطین، نمی‌گنجید.

مطرح‌کنندگان شعار وحدت جنبش فتح (انتفاضه+شورای انقلابی) نیز تنها در یک مقطع کوتاه به این ایده گرایش پیدا کردند. ایده‌ای که پیش‌تر هم گفتم، من مخالف آن بودم و برای عدم موفقیتش تلاش کردم؛ اما عدم موفقیت این ایده، بیشتر نتیجه عملی موضع «ابو نضال» و ماهیت و شخصیت او بود. گرایش به ائتلاف با گروه‌های خارج از مجموعه «فتح» نیازمند یک برنامه تشکیلاتی متفاوت بود. این حقیقتی بود که در نتیجه گفت‌وگوهای ما با بسیاری از طرف‌های فعال در صحنه فلسطین آشکار شد. اما پایبندی به ترکیب پیشین «جنبش فتح» نه تنها برای گروه های دیگر جذاب نبود، بلکه آنها را از ما فراری می‌داد.

مبنای ارزیابی افراد و مبارزان، در منطق «فتح» تقدم زمانی آنها بود. افزون بر اینکه دوره مبارزاتی هر یک از کادرهای سازمانی عضو گروه های فلسطینی غیر از «فتح» تقسیم بر دو می‌شد. یعنی هر دو سال سابقه مبارزاتی آنها، یک‌سال محاسبه می‌شد. این تنها نمونه‌های کوچکی از آن چیزی است که من آن را طرز تفکر بازآفرینی «فتح» می‌نامم. رهبری «انتفاضه» در «فتح» نمی‌توانست از خود عبور کند؛ چون جایگاه‌های رهبری خود را در «انتفاضه»، بر اساس سوابق گذشته‌اش در «جنبش فتح» به‌دست آورده بود و نمی‌توانست این گذشته را در نظر نگیرد؛ چون در این صورت احساسش این بود: «یکی بر سَرِ شاخ و بُن می‌بُرید».

https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3837350
🔗 بخش های پیشین #ناگفته_های_گفتنی را می توانید در یک حرف از هزاران بخوانید.

#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۵۴
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، پنجشنبه ۷ بهمن ۱۴۰۰

هر چه تلاش کردیم از این راه و روش عبور کنیم، در درون «جنبش انتفاضه» با مقاومت روبه‌رو شدیم. آنها حتی فضا را علیه کادرهایی که با گفت‌وگوی آرام جذب کرده بودیم، بسیج می‌کردند و با حضور آنها در جنبش با این بهانه که از «فتح» نیستند، مخالفت می‌شد. آنها توانستند این فهم از موضوع را در درون «جنبش انتفاضه» تثبیت کنند. از نظر من، این شدنی بود که با دوگانگی یا چندگانگی سازمانی همزیستی شود. به همین خاطر و برای تدارک احتمال‌های منفی فرارو، در آغاز تاسیس «انتفاضه» در این جهت تلاش کردم. تمرکز کوشش من در آن دوره بر ساخت تشکیلات جریان دموکراتیک و تقویت آن با عناصری از خارج «فتح» بود؛ اما همین گرایش هم موجب شکل گرفتن واکنشی تند علیه من شد. بدین سان و با مجموعه تحولات دیگر، یعنی اختلاف سیاسی پیرامون برنامه مرحله‌ای که «ابوصالح» پایبندی خود را به آن اعلام کرد و بعدتر اختلاف فکری با «قدری» که از ما در جریان دموکراتیک عیب‌جویی می‌کرد که مارکسیست هستیم، رویارویی درون تشکیلاتی، بالا گرفت. البته «قدری» به درستی نمی دانست، ما به لحاظ فکری چه گرایشی داریم. من کوشیدم که با ارتباط مستقیم با کادرهای عضو «کمیته اردن» که بیش از یک بار با آنها ملاقات کردم، اختلاف با «قدری» را دور بزنم و به نوعی از تفاهم هم با آنها رسیدیم. اما «قدری» تا از این موضوع مطلع شد، آن را مصیبتی بزرگ برای خود دانست و شروع به داد و فریاد کشیدن در مجموعه‌های رهبری جنبش کرد که «الیاس شوفانی» می‌خواهد «کمیته اردن» را از من بگیرد.

موضوع دیگری که به رویارویی های درونی «انتفاضه» شتاب داد، اقدام «ابوصالح» و به همراه او «ابواکرم»، در نیروگیری از میان مجموعه های پراکنده در سوریه و لبنان و توزیع هزاران قطعه سلاح میان آنها بود. این دو، در گشودن رویارویی شتاب ورزیدند، با این گمان که آن قدر هوادار و حامی دارند که به آنها اجازه می‌دهد بر «جنبش انتفاضه» سیطره یابند.

من هیچ شتابی نداشتم و بر عکس، موقعیت تشکیلاتی‌ام در پرتو این چندگانگی‌های درونی جنبش، تقویت می‌شد. رفتار سیاسی و تشکیلاتی کلان آنها، تاکیدی بر درستی طرح‌های جریان دموکراتیک بود. آنها در محاسبات خود اشتباه کردند و با شتاب ورزیدن در گشودن جبهه رویارویی، شکست خوردند؛ اما مسائل درونی جنبش همچنان تا کنگره ۱۹۸۹ در حال فعل و انفعال بود. در یکی از جلسه‌های این کنگره، ضمن صحبت از مشکلات درون سازمانی «انتفاضه» توضیح دادم، ترکیب فعلی تشکیلاتی جنبش، ساده‌ترین راه برای از بین بردن آن است. این سخنان، تندبادی در کنگره آفرید. مخالفت‌ها به‌ویژه با مقوله‌ای بود که در این جلسه طرح کردم: بنیان دموکراتیک در کار تشکیلاتی این است که هرکس «نان از عمل خویش خورد» و بر حسب نقش خود، جایگاهش را به‌دست آورد. انقلابی علیه این جمله من برپا و به رویارویی منجر شد که نزدیک بود کنگره را به هم ریزد.

پس از برگزاری این کنگره و مواضعی که در آن، شنیدم به این نظر و برداشت قطعی رسیدم که «جنبش انتفاضه»، هیچ آینده‌ای ندارد.بر همین اساس شروع به عقب‌نشینی آرام، آرام از فعالیت در این جنبش کردم و خود را به‌صورت شکلی با پیگیری کارهای یک مزرعه که از جمله سرمایه‌گذاری‌های جنبش و شرکت تجاری آن بود، مشغول کردم. این وضعیت تا هنگام درگرفتن بحران کویت و جنگ دوم خلیج[فارس] و موضع جنبش درباره آن، سپس کنفرانس مادرید و موضع ما درباره جریان امور، ادامه داشت. دو مساله‌ای که وضعیت رابطه مرا با اعضای رهبری «فتح - انتفاضه» به‌صورت نهایی منفجر کرد. آنها به دنبال انتشار مقاله‌ای از من در مجله «مطالعات فلسطینی» تصمیم به تعلیق عضویتم در «انتفاضه» گرفتند. سپس، در پی گفت‌وگوی یک ساعت و نیمه من با تلویزیون سوریه، تصمیم به اخراجم از جنبش گرفتند. مطابق معمول در صحنه فلسطین، این تصمیم‌ها هم با موجی از شایعه و اتهام‌پراکنی همراه شد. اما درمجموع، مساله بنیادی مورد اختلاف، میان من و رهبری «انتفاضه» سرنوشت تشکیلات دموکراتیک بود. این از همان آغاز نقطه اصلی اختلاف بود. در سال۱۹۸۳ نشستی با پاره‌ای از کادرهای جریان دموکراتیک برگزار شد و ایده مطرح این بود که با دیدارهای دیگری دنبال شود تا دربرگیرنده همه کادرهای این جریان باشد. همان زمان این را لمس کردم که برخی و به‌طور مشخص افرادی که رهبری «انتفاضه» محسوب می‌شدند، تشکیلات جریان دموکراتیک را نمی‌خواهند.

🔗 ادامه بخش ۵۴ #ناگفته_های_گفتنی و بخش های پیشین این پاورقی را در یک حرف از هزاران دنبال کنید.

#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۵۵
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۰

من پیشنهاد کردم به بسیج داخلی در جنبش، اکتفا شود. البته تا یک شب پیش‌تر از آغاز تهاجم علیه عراق، برخی در رهبری جنبش بودند که با من شرط‌بندی می‌کردند که تهاجمی در کار نخواهد بود. بعد یکی از آنها ساعت حدود دو و نیم بامداد، مرا از خواب بیدار کرد - درحالی‌که هنوز خوب به خواب نرفته بودم - تا بگوید که یورش به عراق آغاز شده است. من در این شرط‌بندی برنده شده بودم؛ اما وقتی فهم آنها از امور در این اندازه بود، چگونه می‌توانستیم موضعی سیاسی و به هم پیوسته درباره تحولات مطرح کنیم. مساله مهم‌تر و بزرگ‌تر، پس از کنفرانس مادرید پیش آمد. من نمی‌توانستم بپذیرم که سیاست دوگانه‌ای در این زمینه، داشته باشیم و از یکسو کنفرانس را محکوم کنیم و از سوی دیگر از برخی شرکت‌کنندگان در آن، تجلیل کنیم.

فصل چهارم: خارج از گود و در میانه میدان!

▪️ بازه زمانی بین پایان دهه ۸۰ (۸۸-۸۷)، تا پایان دهه ۹۰ قرن بیستم، سرشار از رویدادهای بزرگ و قابل‌توجه است. در این دوره، منظومه سوسیالیستی فروپاشید، اتحاد شوروی تجزیه شد و عراق پس از یورش به کویت ویران شد. سپس نوبت به برگزاری کنفرانس مادرید رسید که همچون تاجی بر سر نتایج رویداد‌های منطقه‌ای و بین‌المللی پیش‌گفته بود. در سطح فلسطینی تحولات هم، انتفاضه نخست (۱۹۹۳-۱۹۸۷)، رویداد برجسته پیش از قرارداد اوسلو است. در اسرائیل نیز ترور اسحاق رابین روی داد که نماد بازتاب‌دهنده بحران‌هایی در عمق جامعه و حکومت صهیونیستی بود. سپس شکست اسرائیل در لبنان از راه رسید تا بحران در اجرای طرح صهیونیستی را نمایان‌تر سازد. همه اینها با رویداد شخصی در زندگی شما همزمان شد که ترک فعالیت در سازمان‌های فلسطینی بود. به این‌سان شما به تجربه ربع‌قرن مبارزه خود در درون جنبش فتح و نهادهای سازمان آزادی‌بخش فلسطین پایان دادید؛ مرحله‌ای پرآشوب و سرشار از تحولات مختلف. بررسی این دوره را از چه نقطه‌ای آغاز کنیم؟ آقای دکتر الیاس شوفانی، اگر موافق باشید، از همان نقطه‌ای آغاز کنیم که نشست پیشین ما پایان یافت. به دیگر سخن، اگر اجازه دهید از تجربه شخصی شما آغاز کنیم. اجازه دهید به‌صراحت از شما بپرسم که تجربه خود را در جنبش فتح و نهادهای سازمان آزادی‌بخش فلسطین چگونه ارزیابی می‌کنید؟ کجا‌ها مسیر درستی را طی کردید و در چه مواردی به خطا رفتید؟

تجربه من در جنبش فتح و همچنین سازمان آزادی‌بخش فلسطین، بسیار پربار، اما در مقایسه با دستاوردهای آن پرهزینه بود. منظورم این است که نتایجی که از فعالیت‌های خود به دست آوردم، در اندازه تلاشی که انجام دادم، نبود. کوشش بسیاری در زمینه‌های مختلف انجام دادم، اما آنچه از این تلاش‌ها می‌خواستم، برآورده نشد. علل عدم‌موفقیت هم متفاوت و برخی شخصی و برخی دیگر، موضوعی و در پیوند با واقعیت‌های بیرونی است. در هر حال تاکید می‌کنم، به هیچ روی از مجموعه آنچه انجام دادم، متاسف نیستم. چون اگرچه در موارد کاری مشخص و در جزئیات امور، به‌ناچار اشتباه‌هایی داشته‌ام؛ اما در گرایش کلی و به‌ویژه در پیوند با نقاط عطف اصلی زندگی خود، با قطعیت بر آن هستم که راه درست را رفته‌ام. در پیوند با موضوع تجربه شخصی، بر این باورم که با توجه به توانایی‌‌‌های علمی و دانشگاهی، چه در حوزه تخصصی و آکادمیک خود و چه در کار آزاد، نمی‌توانستم از چنین تجربه‌ای برخوردار شوم.

🔗 پیوند بخش ۵۵ #ناگفته_های_گفتنی در دنیای اقتصاد
https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3838052
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۵۶
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۰

همیشه از خود می‌پرسم به کجا می‌رسیدم، اگر گام نخست زندگی خود را برنداشته و به آمریکا نرفته بودم؛ سفری که زمینه را برای ورود من به حوزه‌های بعدی زندگی‌ام فراهم کرد و بر اساس آن روندی متکامل شکل گرفت که به جایگاه کلی من در زندگی و به طور خاص مبارزه میهنی معنا داد. به دیگر سخن، در صورتی که به جای رفتن به آمریکا، در فلسطین می‌ماندم، نمی‌دانم چه سرنوشتی می‌یافتم. در زمینه سیاسی، متعهد به موضع ملی و میهنی بودم و هستم که به شکل‌های مختلف در اصول جنبش فتح و خاستگاه‌های اصلی آن بیان شده است. به دیگر سخن، من به‌صورت بنیادین و به‌طور مشخص از نظر اصولی، به هیچ روی از این موضع میهنی خود دوری نگزیده‌ام و هیچ قول و فعلی به‌صورت مستقیم یا حتی تاکتیکی، از من سر نزده است که تایید‌کننده برنامه مرحله‌ای مطرح‌شده در صحنه فلسطین یا طرح‌های سازشی باشد که اینک پیگیری می‌شود. من به سهم خود و در مناسبت‌های مختلف، برای رویارویی با چنین طرح‌هایی، وارد گفت‌وگو و بحث با دیگران شدم. این کار، تلاش بسیاری از من در جست‌وجو و ارزیابی‌ها می‌طلبید تا بتوانم بی‌فایده بودن کوشش‌ها را برای رسیدن به سازشی دربرگیرنده راه‌حلی برای مساله فلسطین ثابت کنم.

البته شاید همیشه مواضع سیاسی خود را در مراحل مختلف، درباره این‌گونه امور، آشکارا بیان نکرده باشم. گاه به گاه با این باور که شرایط سیاسی درون فلسطینی و در جنبش فتح، صراحت و فاش گویی در اعلام مواضع مرا پذیرا نیست، تعمد داشتم که پیچیده برخورد کنم؛ اما هیچ‌گاه در ملاقات‌های خارجی یا داخلی، هنگامی که شرایط را مناسب می دیدم، در دفاع از اندیشه و موضع سیاسی خود، تردید نمی‌کردم. دیدارهایی مانند میزگردها، سخنرانی‌ها و گفت‌وگو‌ها که در آنها شرکت می‌کردم، بسیاری از اوقات آکنده از تشنج و درگیری کلامی بود. همین موجب شد، دوری گُزیدن از نشست و برخاست با رهبران گروه‌های فلسطینی را ترجیح دهم. همه کوشش من در گفت‌وگوها، چه آن هنگام که مسوولیت بسیج و تشکیلات فتح - انتفاضه را برعهده داشتم و چه در اوج رویارویی بر سرِ برنامه مرحله‌ای و پیش از خروج از بیروت، به تشکیلات جریان دموکراتیک و سازماندهی «جنبش فتح» اختصاص داشت.

در رویارو شدن با برنامه مرحله‌ای، چه در درون نهادهای رسمی جنبش و چه در میزگردهای سازمانی یا مدرسه کادرها و همچنین دانشکده نظامی و میزگردهای عمومی مردمی، به هیچ روی تردید نکردم. من، با ارائه دائمی سخنرانی در مدرسه کادرها و دوره‌های آموزشی ویژه کادرهای عضو شماری از گروه‌های سازمان آزادی‌بخش فلسطین و دانشکده نظامی از فرصت لازم برای بیان و شرح و توضیح اندیشه‌ها و مواضع خود برخوردار بودم.

از زاویه دید تجربه تشکیلاتی، موضوع متفاوت و برای من سخت است که موارد درست و اشتباه را در زندگی خود ارزیابی کنم. به‌ویژه که تصمیم قطعی گرفته بودم، به نظام‌نامه داخلی جنبش ملتزم نباشم. از همان آغاز فعالیت تشکیلاتی در ایالات متحده تا واپسین روز فعالیت در چارچوب‌های سازمانی، نمی‌توانم بگویم به معنای معمول آن، ملتزم به نظام‌نامه داخلی تشکیلات بوده‌ام. علت هم این بود که سازمان‌های موجود در چارچوب فتح یا صحنه فلسطین را به یک اندازه ناکارآمد می دانستم. ترسی هم نداشتم که نظر خودم را در این زمینه، در برابر شمار قابل توجهی از فعالان جنبش و گروه‌های فلسطینی بیان کنم. شاید همین موضوع، زمینه‌سازمشکلات و گرفتاری‌های زیادی برای من شد که بسیاری اوقات شکل هجومی و تحریک‌آمیز به خود می‌گرفت. مشکلاتی که از سوی کسانی ساخته و پرداخته می‌شد که باور داشتند سازمان‌های موجود در صحنه فلسطین برای به موفقیت رساندن ماموریت‌های انقلاب، پاسخگو است.

🔗 ادامه بخش ۵۶ #ناگفته_های_گفتنی و بخش های پیشین این پاورقی را در یک حرف از هزاران دنبال کنید.

#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۵۷
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی

درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، دوشنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۰

▪️پیش‌تر گفتید که به مدت چهار ماه در سال ۱۹۸۴، از کار در جنبش انتفاضه کناره‌گیری کردید. از بازگشت به فعالیت در جنبش تا سال ۱۹۹۲ که آن را برای همیشه ترک کردید، چه اتفاقی افتاد؟ آیا این هشت سال، از نظر مبارزاتی ضرورت داشت؟ چه دستاوردهایی در این سال‌ها به‌دست آوردید؟ آیا بهتر نبود که جنبش را در همان سال ۱۹۸۴ ترک می‌کردید؟

 در نگاه به گذشته، ارزیابی وضعیت سخت است. اینک، به‌طور طبیعی شاید از علم و آگاهی بیشتری نسبت به آن زمان برخوردار باشم. بازگشت من به جنبش پس از مدتی خانه‌نشینی، با درنظر گرفتن وضعیت سیاسی و سازمانی جنبش «انتفاضه» و درخواست کادرهای جریان دموکراتیک از من برای فعالیت در جهت گذر از این شرایط انجام شد. بحث‌های تشکیلاتی جریان دموکراتیک و فراخوان کادرهای این جریان از من، برای مشارکت در رویارویی‌های جاری در درون جنبش - با هدف جبران اشتباهات گذشته - در من اثر کرد.

یک ملاحظه درباره تجربه من از هنگام سفر به آمریکا تا خروج از جنبش انتفاضه، این است که ارزیابی همیشگی‌ام از اینکه شرایط نمی‌تواند بدتر از آنچه هست، بشود، هر بار، دقیق از کار درنیامد.

پس زمینه یِ تصمیم من برای بازگشت دوباره به فعالیت در «جنبش انتفاضه» ورود به نوعی رویارویی با رهبری جنبش بود. اگر به عقب و سال ۱۹۸۴ و مرحله بعد از آن بازگردیم، می‌بینیم که تغییراتی در چارچوب‌های رهبری تشکیلات روی داد که من در زمینه‌سازی آن دست داشتم. در زمینه فعالیت جریان دموکراتیک هم هنگامی که بازگشتم و مسوولیت دفتر بسیج و تشکیلات «فتح-انتفاضه» را برعهده گرفتم، نقش کادرهای جریان دموکراتیک، نه از طریق مسوولیت های رهبری مستقیم، بلکه از خلال گرفتن جایگاه‌های کلیدی در بدنه جنبش، استوارتر شد.

اما هدف‌گیری نهایی ما از این انجام تحولات، برآورده نشد؛ چون خلل‌های موضوعی و بیرونی در پیوند با واقعیت‌ها وجود داشت و موانع موجود تنها شخصی و درونی نبود. امور داخلی جنبش، در حال فعل و انفعال بود تا اینکه کنگره «انتفاضه» در سال۱۹۸۹ برگزار شد. در این کنگره، اختلافی بر اثر یک اظهارنظر من پدید آمد که به رویارویی پُر سر و صدایی انجامید. من گفتم: ادامه این روش تشکیلاتی از سوی جنبش، کوتاه‌ترین راه به سوی پایان «انتفاضه» است. روشن است که کسانی از این اظهارنظر من برآشفته شدند که به میراث قدیمی «فتح» در زمینه اقدام سیاسی پایبند بودند.

درست است که من درسال ۱۹۹۲ «انتفاضه» را ترک کردم، اما واقعیت این است که از سال ۱۹۹۰، دیگر نقش جدی در جنبش نداشتم و به این جمع‌‌بندی رسیده بودم که ضروری است در کوتاه زمانی، این گروه را ترک کنم. اختلاف‌های سیاسی موجود درباره انتفاضه داخل که از سال ۱۹۸۷شروع شده و همچنان ادامه داشت، موجب اوج‌گیری اختلاف ما شد و خروج مرا از جنبش تسریع کرد. نظر من این بود که انتفاضه داخل، رهبری ویژه خود را به موازات رهبری اقدام ملی در خارج فلسطین داشته باشد. پاسخ کمیته مرکزی جنبش «فتح - انتفاضه» این بود که «ما خود، رهبری را برعهده داریم».

درست، همان‌گونه که «عرفات» می‌گفت او رهبر انتفاضه است؛ درحالی‌که حقیقت این بود که انتفاضه با ابتکار و اقدام فلسطینی‌های داخل شعله ور شد و عرفات یا گروه ما، عامل حرکت آن نبودیم. شاید یادآوری این موضوع مفید باشد که در نشست کادرهای جنبش فتح - انتفاضه در هفته سوم شعله‌ور شدن انتفاضه مردمی داخل، از این سخن گفتم که وظیفه ما در خارج این است که از انتفاضه بر اساس نیازهای آن و با تکیه بر رهبری ویژه آن از درون صفوف مردم ما در داخل پشتیبانی کنیم. این موضوع را در نشریه داخلی جنبش هم نوشتم که همان زمان گردش داخلی شد. (ادامه دارد)

🔗 ادامه بخش ۵۷ #ناگفته_های_گفتنی و بخش های پیشین این پاورقی را می توانید در یک حرف از هزاران دنبال کنید.

#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
فراخوان مقاله اولین کنفرانس دوسالانه بین المللی
"نظم منطقه ای و ساختار اجتماعی در خاورمیانه: از نظریه تا عمل"

زمان: 22-21 اردیبهشت ماه 1401
مهلت ارسال چکیده: 15 بهمن 1400
مهلت ارسال اصل مقالات: 20 فروردین 1401

تارنمای همایش:
Yun.ir/ipsainternational1

رایانامه همایش:
[email protected]
@Middleeastdeadend GCC China.pdf
5.7 MB
◼️Deep Pockets and Deeping Ties: A Report on the Developing of GCC-China Trade and Economic Relations 2014-2019

🔹نام مرکز: فروم بین المللی خلیج فارس

@Middleeastdeadend
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۵۸
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی

درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، سه شنبه ۱۲ بهمن ۱۴۰۰

پس از برگزاری کنفرانس مادرید، مجله «مطالعات فلسطینی»، در ضمن نظرخواهی از شخصیت‌های فکری و فرهنگی، از من نیز خواست نظر خود را درباره این کنفرانس بنویسم. من هم در مقاله‌ای نظرات خود را نوشتم و به مجله دادم. انتشار این مقاله، اعتراض اعضای کمیته مرکزی جنبش را در پی داشت. اعتراضی که منطقی سست و بنا نهاده‌شده بر سادگی و ساده‌سازی امور داشت. معترضان گفتند: چرا با نام شخصی خود در مجله «مطالعات فلسطینی» مقاله منتشر می‌کنی، اما از نوشتن بیانیه‌ها و مواضع جنبش خودداری می‌کنی؟ گمان می‌کنم هر کس این اعتراض بی‌معنا را بشنود، به ناچار پیشینه آن را در نظر می‌گیرد و به این نکته توجه خواهد کرد که موضع جنبش، یک موضوع و مقاله‌ای با امضای نویسنده، موضوع دیگری است.

از سوی دیگر، شاید گمان می‌کردند که قصد من از نپذیرفتن تهیه پیش‌نویس بیانیه‌های جنبش در آن بازه زمانی، قرار دادن آنها در برابر این واقعیت است که حتی توانایی نوشتن دقیق مواضع خود را هم ندارند! موضوع دیگری که با انتشار نوشته‌های من پیوند دارد، این است که دو کتاب در مرکز مطالعات وابسته به جنبش، منتشر کردم که جزئی از زنجیره کتاب‌های من درباره طرح صهیونیستی بود. به این کار هم اعتراض شد که چرا با نام نویسنده آن، منتشر شده است. با این نوع برخوردها، اطمینان یافتم که مسائل شخصی در کار است. به هر حال تنش در بحث‌های کمیته مرکزی درباره من بالا گرفت و ایده تعلیق موقت عضویتم مطرح شد که به آن خوشامد گفتم.

به مطالبی که درباره کنفرانس مادرید در مجله «مطالعات فلسطینی» نوشته بودم، عمیقا باور داشتم. از همین رو وقتی «تلویزیون سوریه» گفت‌وگویی با من در این‌باره خواست، پذیرفتم و این گفت‌وگو در شش‌حلقه انجام و همه بخش‌های آن یک‌بار پخش شد. در این گفت‌وگو با طرح مواضع کلی خودم درباره رویارویی با صهیونیسم و ماهیت اسرائیل اعلام کردم: اسرائیل آماده سازش نیست. همچنین تاکید کردم، اگر پیش از رفتن به مادرید با من مشورت می‌شد، سفارش به نرفتن می‌کردم؛ چون شرکت در این کنفرانس، فایده‌ای برای عرب‌ها نخواهد داشت. اما حال که عرب‌ها به کنفرانس رفته‌اند، باید از انتقال بحران به عرصه عربی خودداری و کوشید مذاکرات هم به شکلی از اشکال رویارویی تبدیل شود. این موضوعی بود که در گفت‌وگوی تلویزیونی به روشنی گفتم.

مطالبی که گفته بودم را نفهمیدند یا نمی‌خواستند آن را آن‌گونه که بود، بفهمند. درنتیجه وضعیت تنش آلودتر شد و برای گفت‌وگو و استیضاح به کمیته مرکزی جنبش فراخوانده شدم. من هم که تصمیم خود را برای خروج از جنبش، نهایی کرده بودم، بی‌آنکه به دیدار آنها بروم، اطلاع دادم، این موضع من است. آنها نیز تصمیم به اخراج من از جنبش گرفتند. تصمیمی که با اتهام‌هایی همراه شد که «خدا بر حقانیت آنها هیچ دلیلی نفرستاده است».[...ما أنزل‌الله بها من سلطان - آیه ۲۳ سوره نجم - ترجمه فولادوند]. یادداشتی هم در این‌باره برای نهادهای امنیتی سوریه و همچنین سازمان‌ها و گروه‌های فلسطینی و روزنامه‌ها فرستادند. من هم تصمیم گرفتم، پاسخی ندهم و مسائل را به مرور زمان بسپارم که به ناچار، جریان رویدادهای آن، دروغ‌ها و سخن‌های بی‌اساسی را فاش خواهد کرد که برای توجیه تصمیم خود درباره من به‌کار گرفتند.

آنها گفتند، من به عرفات خواهم پیوست! و در آستانه ترک سوریه هستم! اما، اینک شما ۱۰ سال پس از آن رویداد و اتهام های همراه آن، با من در دمشق گفت‌وگو می‌کنید. به عرفات نپیوستم و موضع خود درباره سازش را تغییر ندادم؛ امری که تا اندازه زیادی تاثیر منفی بر آنها داشت. در سوریه ماندم و به نوشتن روی آوردم و شماری کتاب مانند «گشتی در دوران هجرت»، «رابطه میان پایگاه نظامی و مرکز»، «چکیده تاریخ سیاسی فلسطین»، «اسرائیل، در پنجاه سال»، و کتابچه‌ها و مقالات بسیار دیگری منتشر کردم. (ادامه دارد)

🔗 ادامه بخش ۵۸ #ناگفته_های_گفتنی و بخش های پیشین این پاورقی را می توانید در یک حرف از هزاران دنبال کنید.

#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۵۹
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی

درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۰

من در موضوع نیروها و بدنه نظامی جنبش، پیوندهای ظریفی با برخی کادرهای فرماندهی، برای روشن کردن جهت‌گیری‌های جریان دموکراتیک داشتم. در آماده‌سازی سیاسی نیروها هم، دیدارهای دنباله‌داری با نیروهای جنبش داشتم. اما موضوعات فکری، کمتر با بدنه نظامی جنبش در میان گذاشته می‌شد. حتی هنگامی که مسائل فکری با نظامی‌ها مطرح می‌شد، از عمق بحث‌های فکری با نیروهای فعال در حوزه‌های تشکیلاتی، برخوردار نبود. علت این موضوع هم از یکسو با سطح فکری نیروهای نظامی، مرتبط و از سوی دیگر شاید به این خاطر بود که بدنه این نیروها در نگاه اکثریت غالب رهبران فلسطینی و «فتح»، ابزاری برای سیطره هستند و در نتیجه به ناچار باید با انضباط کامل و پایبند به سنت‌های تشکیلاتی و اوامر و تصمیم‌های رهبری باشند.

▪️ اجازه بدهید به مساله اشتباه و درست در زندگی سیاسی شما و مسوولیت تحولاتی بازگردیم که در دوره فعالیت سازمانی شما روی داد. حرف و حدیث های زیادی درباره مساله جنگ اردوگاه‌ها در لبنان، شنیده می‌شود. جنگی که در قالب آن، «جنبش امل» به بهانه رویارویی با خط «عرفات» به اردوگاه‌های فلسطینی حمله کرد. گاه نیز انگشت اتهام به سوی «فتح - انتفاضه» گرفته می‌شود که با «جنبش امل» در این جنگ همراهی کرده است. حتی شاید برخی «انتفاضه» را به مشارکت نظامی در گلوله باران اردوگاه‌ها در کنار «جنبش امل» متهم می‌کنند. حقیقت در این‌باره چیست و شما چه پاسخی به این شایعات دارید؟

علت محاصره تقریباً شش‌ماهه اردوگاه‌های فلسطینی در «بیروت» از سوی «جنبش امل» هنوز هم برای من یک معمای حل ناشده است؛ چون حجم تناقض موجود میان حضور فلسطینی‌ها در لبنان و آرمان‌های ویژه و شناخته‌شده «جنبش امل» چنین محاصره‌ای را توجیه نمی‌کرد. به دیگر سخن، آتش درگیری‌ای که در آن زمان شعله‌ور شد، بسیار بالاتر از سطح تناقض میان وجود فلسطینی‌ها و خواسته‌های «جنبش امل» در زمینه نقش‌آفرینی سیاسی در صحنه لبنان بود. البته گاه در جنبش‌های غیردموکراتیک یا دارای گرایش‌های تندروانه، آتش درگیری بدون توجیه خاص برافروخته می‌شود؛ اما نه در اندازه‌ای که در جنگ اردوگاه‌ها دیدیم. از همین رو بر این باورم که انگیزه‌های «جنبش امل» در اقدام به تهاجم به اردوگاه‌های فلسطینی و محاصره آنها، انگیزه‌های لبنانی صرف یا تنها در پیوند با این جنبش نبود. با این فرض که «جنبش امل» نیز بر اساس وضعیت مطلوبی که در داخل لبنان برای خود می‌خواست، اهدافی از این اقدام داشت؛ اما به باور من، حساب‌های دیگری خارج از موضوع وجود فلسطینی‌ها و رابطه «جنبش امل» با آن در کار بود که نمی‌خواهم به جزئیات آن ورود پیدا کنم.

«جنبش امل» با این اقدام، بر هم‌پیمانی پیشین خود با رهبری «فتح» و «سازمان آزادیبخش فلسطین» و به‌طور مشخص با «عرفات» شورید. هم‌پیمانی‌ای که از ایام حضور «امام موسی صدر» وجود داشت. رهبری «امل» این موضوع را به خوبی می‌دانست و به صراحت به او اعلام شده بود که توده‌های فلسطینی مقیم اردوگاه‌ها را محاصره کرده است که به تازگی از اشغال و محاصره و گلوله‌باران اسرائیل و «نیروهای لبنانی» بیرون آمده بودند. توده‌های مردمی که اقدامات «عرفات» هیچ ارتباطی به آنها نداشت؛ حقیقتی که با وجود قطعی بودن آن، فایده‌ای برای توده‌های فلسطینی نداشت. بهانه «امل» بازگشت «عرفات» برای تشکیل پایگاه‌های مسلح در اردوگاه‌ها بود. امری که شاید مقابله با آن نیز ضروری بود؛ اما برای این مقابله، نیازی به محاصره اردوگاه‌ها و تحمیل مجازات جمعی و گرسنگی دادن به مردم بی‌گناه نبود. «جنبش امل» این را نپذیرفت که سازمان‌های فلسطینی مخالف «عرفات» مسوولیت مدیریت رویارویی با مجموعه‌های مسلح وابسته به «عرفات» را در اردوگاه‌ها برعهده گیرند. در پایان درگیری‌ها هم «جنبش امل» نتوانست به این حضور مسلحانه، خاتمه دهد و نتیجه تنها این شد که مردم بی‌گناه، هزینه هنگفت محاصره اردوگاه‌ها از سوی این جنبش را پرداخت کردند.

🔗 پیوند بخش ۵۹ #ناگفته_های_گفتنی در دنیای اقتصاد
https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3839363
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
https://www.iasj.net/iasj/download/3c17a245fc8d6f6c

ظاهرة الإرهاب في منطقة الشرق الأوسط بعد عام 2011 سوريا واليمن نموذجًا
https://eprints.soas.ac.uk/36586/1/Beyad_2022.pdf

Visions of the (Persian) Gulf: The Discourse of Arab-Iranian Rivalry and the Geopolitical Imaginations of Ba’thist Iraq and Pahlavi Iran
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۶۰
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی

درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۰

ما نیز در «انتفاضه» در کوشش‌های بسیاری مشارکت داشتیم که برای بازداشتن «جنبش امل» از تداوم ‌‌محاصره اردوگاه‌ها انجام می‌شد؛ اما این تلاش‌ها به نتیجه نرسید. ما البته، مایل به درگیری با «جنبش امل» نبودیم، با این هدف که از نبرد گسترده فلسطینی - لبنانی دوری کنیم. اطلاعاتی هم از کادرهایی مانند «عقل حمیه» و برخی افراد دیگر داشتیم که مدیریت محاصره برعهده آنها بود. اما هنگامی که محاصره اردوگاه‌ها شدت یافت و طولانی شد، تمام توان خود را برای دفاع از اردوگاه‌ها به‌کار گرفتیم. از جمله کارهایی که کردیم این بود که با هماهنگی و ارتباط با کادرهای «انتفاضه» در اردوگاه‌ها، منطقه پیرامونی این اردوگاه‌ها را که محل استقرار نیروهای «جنبش امل» بود، گلوله باران کردیم. گلوله‌بارانی که بنا به شهادت فلسطینی‌ها - پس از پایان محاصره - موفق و تاثیرگذار بود. سکوهای پرتاب موشکی که آن را برای هدف گرفتن نیروهای «امل» به‌کار گرفتیم، از پایگاه‌های ما بود که در منطقه تحت سیطره «حزب سوسیالیست پیش‌‌رو» (ولید جنبلاط) قرار داشت. در بیروت، همچنین از محورها و راه‌هایی که حزب «سوسیالیست پیش‌‌رو» بر آن کنترل داشت، برای رساندن آذوقه و ذخیره مواد خوراکی لازم و در نتیجه، بالا بردن توانایی ساکنان اردوگاه‌ها در دفاع از خود، استفاده کردیم.در مجموع، این مرحله‌ای بسیار سخت بود که حرف‌ها و اتهام‌ها و تهدید‌های زیادی در آن مطرح می‌شد. من خود در نشست‌هایی شرکت نداشتم که در دمشق برای بررسی این موضوع برگزار می‌شد. اما اطلاع کاملی از جریان گفت‌وگوها و مواضعی داشتم که درباره آن گرفته می‌شد. من در نقطه عطفِ جریان رویدادهای آن دوره به «بقاع» منتقل شدم و اسناد شورای انقلابی جنبش و تشکیلات جریان دموکراتیک را با خود همراه بردم. دو ماه در پایگاه‌های نیروهای جنبش در «بقاع» ماندم و کارهایی  را که به لحاظ اداری در پیوند با نیروها، و ایستادگی اردوگاه‌ها و همچنین سازماندهی تلاش‌های نظامی در دفاع از مردم محاصره‌شده لازم بود، انجام دادم.جنگ اردوگاه‌ها، یک نبرد کثیف و حتی از جنگ داخلی پیشین لبنان نیز کثیف‌تر بود. جنگی که از همان آغاز، برای همه طرف‌های درگیر آن، شکست خورده بود. بی‌تردید این جنگ توجیهی نداشت و می‌شد مشکل گروه‌های وابسته به «عرفات» را به شکل دیگری و بدون گشودن نبرد با اردوگاه‌ها حل کرد. گروه‌هایی که از اتفاق به خاطر جنگ و محاصره و به بهانه آن کم کم کار و بارشان بالا گرفت. در نهایت هم این ما - و نه «جنبش امل» - بودیم که به فعالیت گروه‌های وابسته به «عرفات» در اردوگاه‌ها، پایان دادیم. جدای از اینکه کاری که کردیم درست یا اشتباه بود.

▪️ با توجه به اینکه مرور بخش عمده تجربه مبارزاتی شما را در دو زمینه سیاسی و تشکیلاتی، به‌طور نسبی تکمیل کرده‌ایم، مایلیم دیدگاه‌های متمایز شما را درباره اسرائیل بشنویم. اما پیش از آن، با هم‌سخنی شوق‌انگیز شما می‌خواهیم، نگاهی به یک دهه و خرده‌ای بیندازیم که منطقه و جهان، تغییرات دراماتیک به خود دید که در گیرودار آن، منظومه سوسیالیستی از میان رفت و اتحاد شوروی فروپاشید. اثرات این تحولات بر اسرائیل و عرب‌ها و آینده رویارویی را در منطقه چگونه می‌بینید؟

 دقت در مراحل اصلی تحول طرح شهرک‌نشینی صهیونیستی نشان می‌دهد هر پیشروی نوعی در مسیر آن، با تحولات نوین در نظم جهانی همراه بوده است. چکیده‌وار می‌گویم، شکل‌گیری اندیشه صهیونیستی، با بروز جنبش ناسیونالیستی عربی در پایان قرن نوزدهم و با هدف مقابله و به شکست کشاندن مبارزات آن، همراه بود. مرحله مهم دوم، پس از جنگ جهانی اول و نتایج آن و با تکیه بر توافق سایکس - پیکو پیش آمد. مرحله ای که در قالب «اعلامیه بالفور»، و یک روند جهانی جدید و شکل گرفته پس از جنگ جهانی نخست، نمایان شد. یکی از مقتضیات این روند جدید، تقسیم مناطق نفوذ در جهان و به ویژه در خاورمیانه بود. همچنان که تأسیس اسرائیل پس از جنگ جهانی دوم نیز در روند شکل گیری یک نظام جهانی جدید انجام شد. اما در مرحله جنگ سرد، بازتنظیم طرح صهیونیستی به عنوان مرکز منطقه‌ای متضاد با ملت‌های منطقه و پایگاه نظامی‌ای انجام شد که استقلال کشورهای عربی تازه‌تاسیس را تهدید می‌کرد.

🔗 ادامه بخش ۶۰ #ناگفته_های_گفتنی و بخش های پیشین این پاورقی را می توانید در یک حرف از هزاران دنبال کنید.

#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۶۱
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی

درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۰

 اینک نیز اسرائیل در آستانه یک مرحله جدید و به‌طور نسبی متفاوت با مرحله سابق است. مرحله‌ای که در قالب آن، شاهد تلاش‌ها برای گسترش مجال تحرک در چارچوب کلی رابطه پادگان نظامی (اسرائیل) با مرکز خود (ایالات متحده) خواهیم بود. اما این مرحله هنوز در آغاز راه است که به صحبت درباره نشانه‌های آن بازخواهیم گشت. بر این باورم که برخی پس از جنگ خلیج [فارس] و اعلام واشنگتن مبنی بر جهان تک‌قطبی به رهبری ایالات متحده، دچار این اشتباه برداشت شدند که نقش خدماتی اسرائیل، کاهش یافته است. اما آنچه در واقعیت روی داد، این بود که همکاری راهبردی میان اسرائیل و آمریکا همچنان تا به امروز و به استمرار رو به افزایش بوده است. به دیگر سخن، نقش خدماتی اسرائیل برای ایالات متحده کاهش نیافته است.

در چارچوب نظم نوین جهانی پس از جنگ خلیج [فارس]، ابتکار عمل آمریکا برای سازش مطرح و در مسیر اجرا قرار گرفت. جوهره این طرح سازش، از نگاه آمریکا، تلاش برای شکل گیری یک اجماع راهبردی عربی - از بخش های مشخص و به طور ویژه در حاکمیت جهان عرب - است که به مثابه دایره پیرامونی همکاری راهبردی آمریکا - اسرائیل خواهد بود. به عبارتی، بنیان راهبرد آمریکا در منطقه، بر محور رابطه آمریکا و اسرائیل بنا نهاده و با نوعی اجماع راهبردی عربی احاطه شده است که شکل های بروز مختلف دارد. این نقطه کانونی سازش، از نگاه ایالات متحده است. خاستگاه اعتراض شدید من نسبت به این طرح سازش و مقاومت در برابر آن به اندازه توان، همین نکته است. شاید تعبیر دقیق تر این جهت گیری آمریکا، رویدادی است که در قالب اجلاس سران در شرم الشیخ اتفاق افتاد و هدف طرح آمریکا، به صراحت رویارویی با «تروریسم» و به اصطلاح «اسلام بنیادگرا» اعلام شد.

همه کشورهای عربی در این اجلاس شرکت نکردند و به عنوان مثال، سوریه غایب نشست بود اما بسیج و در کنار هم نشاندن این شمار زیاد از کشورها و سخنانی که در اجلاس بیان شد، ثابت کرد تلاشی برای ایجاد یک ائتلاف گسترده از مجاری مختلف اروپایی و آمریکایی با یک رهبری مشترک در جریان است که می‌توان آن را راهبرد غرب در خصوص منطقه نامید. نقطه کانونی این راهبرد نیز رابطه راهبردی آمریکا و اسرائیل است.  جمع‌‌بندی آمریکا پس از جنگ خلیج [فارس]، آن بود که منافعش در منطقه تأمین شده است و بر همین اساس، فراخوانی برای سازش داد. اما اسرائیل، با تحفظ خود درباره کنفرانس مادرید نشان داد هنوز برای سازش آمادگی ندارد. این نداشتن آمادگی هم نتیجه از دست دادن نقش خدماتی اسرائیل نبود. بر عکس، مشوق هایی هم برای ایفای نقش خدماتی گسترده تر به اسرائیل داده شد که حوزه منطقه خلیج [فارس] و اقیانوس هند، آسیای میانه و ایران را در بر می‌گرفت. مشکل اسرائیل، با این موضوع پیوند داشته و دارد که هنوز از توانایی تکمیل و نهایی سازی بنیان های امنیت پایگاه شهرک نشینی خود برخوردار نیست. پرسش فراروی اسرائیل از این زاویه دید، این است که آیا آن گونه که بخشی از شهرک نشین ها می گویند، با وجود یک اقلیت بزرگ عربی، جغرافیا همچنان عنصر اصلی امنیت اسرائیل است، یا باید یک کشور با اکثریت قاطع یهودی شکل گیرد، حتی اگر به بهای این باشد که سرزمین کوچک تری داشته باشد.

موسسه حاکمه اسرائیل در این مرحله از توان لازم برای نهایی سازی این مساله برخوردار نبود و به دو بخش تقریبا هم وزن تقسیم شد. راست و چپ در جامعه شهرک نشین اسرائیل پیرامون این موضوع، صف بندی کردند و آنها که به اولویت جغرافیا می‌اندیشیدند، در صف جریان راست قرار گرفتند و آنها که دموگرافی و جمعیت، دغدغه اصلی‌شان بود، در صف جریان چپ قرار گرفتند. بر همین اساس رویارویی درباره موضع پیرامون سازش، حول محور مساله سرزمین و شمار عرب های موجود در آن شکل گرفت. «اردوگاه صلح» در اسرائیل آمادگی داشت از پاره هایی از زمین بگذرد تا بتواند از بخش بزرگ عرب‌ها رهایی یابد. اما جریان راست، خواهان سیطره بر گستره وسیع تری از زمین است و رهبران آن بر این باورند که امکان رهایی از مشکل ساکنان عرب، از طریق سیاست «جابه‌جایی» (ترانسفر)، در آینده نزدیک وجود خواهد داشت.

🔗 ادامه بخش ۶۱ #ناگفته_های_گفتنی و بخش های پیشین این پاورقی را می توانید در یک حرف از هزاران دنبال کنید.

#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
@Middleeastdeadend Tribe_and_the_State_in_Yemen_en.pdf
7.8 MB
◼️قبیله و دولت در یمن 🇾🇪

🔸نویسنده: ریم مجاهد

@Middleeastdeadend
R193En.pdf
4.4 MB
🔘چشم انداز ژئوپلتیکی ترکیه در سال ۲۰۲۲ 🇹🇷

🔸گردآوری: مورات یشیلتاش و گلوریا شکورتی اوزدمیر

@Middleeastdeadend
2024/09/28 18:15:30
Back to Top
HTML Embed Code: