Forwarded from یک حرف از هزاران
#پاورقی_ها
☑️ ناگفتههای گفتنی - ۴۵
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفتوگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، دوشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۰
انتخاب رهبری «انتفاضه»، بر اساس رتبههای تشکیلاتی در «جنبش فتح» انجام و اعضای پیشین کمیته مرکزی و شورای انقلابی فتح، به استثنای من به عضویت شورای مرکزی تشکیلات جدید درآمدند. من البته از چنان قدرتی در «انتفاضه» برخوردار بودم که اگر مایل به ورود به رهبری بودم، هیچکس نمیتوانست مانع شود. اما از این کار خودداری کردم؛ چون این رهبری را مشروع نمیدانستم و در نتیجه نمی توانستم خود وارد آن شوم.
از همان آغاز، رهبری «ابو صالح» را نپذیرفتم و همین، هجوم هایی را علیه من در داخل انتفاضه و حتی از درون رهبری جریان دموکراتیک برانگیخت. برخی در آن زمان، «ابوصالح» را پرچمی از پرچمهای جریان دموکراتیک اعلام کردند؛ اما کوتاه زمانی بعد، «ابوصالح» از نظر همانها، یک کودتاچی دانسته شد که باید از تشکیلات اخراج شود.
در هر حال، جایگاهی برای خود در رهبری فتح - انتفاضه نخواستم و بهصورت آشکار، اعتراضی هم به رهبری شکلگرفته نکردم؛ اما برای فعالسازی تشکیلات دموکراتیک علیه این رهبری کوشیدم. رهبری «انتفاضه» هم مواضع مرا در اینباره تا اندازهای میدانستند. به اختصار باید بگویم با ترکیب رهبری «انتفاضه» موافق نبودم و از همان آغاز برای تغییر آن کار کردم. این موضوعی بود که برای هر کسی که رفتارهای روزانه مرا دنبال می کرد، روشن بود. در ابتدا توجیهی ارائه می شد که ما بهعنوان جریان دموکراتیک نباید بهگونهای ظاهر شویم که گویی بر انتفاضه سیطره داریم. اما این را میدانستم که این توجیه، همان حکایت «کبکی» است که «سر در برف کرده» است. همه نیروها می دانستند که چه جریانی «جنبش انتفاضه» را به حرکت واداشته است، پس چه معنا داشت که پشت مقوله های ابهام آفرین و تردیدسازپنهان شویم و امور را از نصاب درست آن دور کنیم. اگر «انتفاضه»، نافرمانی در برابر تصمیمهای رهبری «فتح - عرفات» در زمینه پذیرش طرحهای سازش و راهحلهای مرحلهای مطرحشده، بود، تعیین «ابوصالح» در راس آن، بزرگترین بدنامی برای این جنبش بود؛ زیرا «انتفاضه» و غالب نیروهای آن، مخالف راهحلهای مرحلهای بودند؛ درحالیکه «ابوصالح» تا مغز استخوان به این راهحلها وفادار بود.
موضع من درباره این امور و از جمله آنها، زدوخورد مسلحانه، شناخته شده بود و همین موجب شکلگیری تهاجمی علیه من شد که برخی از منسوبین به جریان دمکراتیک هم در آن مشارکت داشتند. علت وقوع درگیری مسلحانه را در «بقاع»، درک میکردم؛ زیرا هواداران عرفات راه را به روی ما بستند و درگیری را شروع کردند و این درگیری را دفاع از خود و از حق ما برای حضور در میدان رویارویی با اسرائیل میدیدم؛ موضوعی که آن را در همان یادداشتی که در نشریه داخلی نوشتم، بیان کردم. اما به هیچ وجه از تصمیم برای کشاندن درگیریها به شمال لبنان، اطلاع نداشتم و با اینکه در آن زمان، مسوول تشکیلات «فتح - انتفاضه» در شمال لبنان بودم، از این تصمیم غافلگیر شدم. برخی دستیاران من در آن زمان که نمیخواهم از آنها نام ببرم، موضع مرا میدانند. همت اصلی من در عمل این بود که شمار هر چه بیشتری از پیروان «عرفات» که از قبل میشناختم، از تشکیلات تحت رهبری او خارج شوند و در سوریه و لبنان باقی بمانند. برای همین، یک ایستگاه کاری در «تل حیاه» در شمال لبنان ایجاد و از آنجا تماسهای خود را با این نیروها برقرار کردیم تا آنها را قانع کنیم که بازگردند و رفتن از لبنان و پراکنده شدن در کشورهای دیگر را نپذیرند. موفق هم شدیم، با تضمین امنیت شخصی، مانع رفتن شماری از افسران و کادرهای فتح شویم. من فهرستی از این اشخاص را دارم. آنها به ما میرسیدند و کمکهای مالی محدودی به آنها میکردیم تا بتوانند امور خود را تدبیر کنند؛ بیآنکه از آنها بخواهیم به گروه ما بپیوندند. برخی البته به انتفاضه پیوستند و برخی دیگر خانهنشین شدند و تنها شمار اندکی از آنها به جریان دموکراتیک نزدیک شدند.
🔗 قسمت دوم بخش ۴۵ #ناگفته_های_گفتنی را در یک حرف از هزاران دنبال کنید.
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
☑️ ناگفتههای گفتنی - ۴۵
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفتوگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، دوشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۰
انتخاب رهبری «انتفاضه»، بر اساس رتبههای تشکیلاتی در «جنبش فتح» انجام و اعضای پیشین کمیته مرکزی و شورای انقلابی فتح، به استثنای من به عضویت شورای مرکزی تشکیلات جدید درآمدند. من البته از چنان قدرتی در «انتفاضه» برخوردار بودم که اگر مایل به ورود به رهبری بودم، هیچکس نمیتوانست مانع شود. اما از این کار خودداری کردم؛ چون این رهبری را مشروع نمیدانستم و در نتیجه نمی توانستم خود وارد آن شوم.
از همان آغاز، رهبری «ابو صالح» را نپذیرفتم و همین، هجوم هایی را علیه من در داخل انتفاضه و حتی از درون رهبری جریان دموکراتیک برانگیخت. برخی در آن زمان، «ابوصالح» را پرچمی از پرچمهای جریان دموکراتیک اعلام کردند؛ اما کوتاه زمانی بعد، «ابوصالح» از نظر همانها، یک کودتاچی دانسته شد که باید از تشکیلات اخراج شود.
در هر حال، جایگاهی برای خود در رهبری فتح - انتفاضه نخواستم و بهصورت آشکار، اعتراضی هم به رهبری شکلگرفته نکردم؛ اما برای فعالسازی تشکیلات دموکراتیک علیه این رهبری کوشیدم. رهبری «انتفاضه» هم مواضع مرا در اینباره تا اندازهای میدانستند. به اختصار باید بگویم با ترکیب رهبری «انتفاضه» موافق نبودم و از همان آغاز برای تغییر آن کار کردم. این موضوعی بود که برای هر کسی که رفتارهای روزانه مرا دنبال می کرد، روشن بود. در ابتدا توجیهی ارائه می شد که ما بهعنوان جریان دموکراتیک نباید بهگونهای ظاهر شویم که گویی بر انتفاضه سیطره داریم. اما این را میدانستم که این توجیه، همان حکایت «کبکی» است که «سر در برف کرده» است. همه نیروها می دانستند که چه جریانی «جنبش انتفاضه» را به حرکت واداشته است، پس چه معنا داشت که پشت مقوله های ابهام آفرین و تردیدسازپنهان شویم و امور را از نصاب درست آن دور کنیم. اگر «انتفاضه»، نافرمانی در برابر تصمیمهای رهبری «فتح - عرفات» در زمینه پذیرش طرحهای سازش و راهحلهای مرحلهای مطرحشده، بود، تعیین «ابوصالح» در راس آن، بزرگترین بدنامی برای این جنبش بود؛ زیرا «انتفاضه» و غالب نیروهای آن، مخالف راهحلهای مرحلهای بودند؛ درحالیکه «ابوصالح» تا مغز استخوان به این راهحلها وفادار بود.
موضع من درباره این امور و از جمله آنها، زدوخورد مسلحانه، شناخته شده بود و همین موجب شکلگیری تهاجمی علیه من شد که برخی از منسوبین به جریان دمکراتیک هم در آن مشارکت داشتند. علت وقوع درگیری مسلحانه را در «بقاع»، درک میکردم؛ زیرا هواداران عرفات راه را به روی ما بستند و درگیری را شروع کردند و این درگیری را دفاع از خود و از حق ما برای حضور در میدان رویارویی با اسرائیل میدیدم؛ موضوعی که آن را در همان یادداشتی که در نشریه داخلی نوشتم، بیان کردم. اما به هیچ وجه از تصمیم برای کشاندن درگیریها به شمال لبنان، اطلاع نداشتم و با اینکه در آن زمان، مسوول تشکیلات «فتح - انتفاضه» در شمال لبنان بودم، از این تصمیم غافلگیر شدم. برخی دستیاران من در آن زمان که نمیخواهم از آنها نام ببرم، موضع مرا میدانند. همت اصلی من در عمل این بود که شمار هر چه بیشتری از پیروان «عرفات» که از قبل میشناختم، از تشکیلات تحت رهبری او خارج شوند و در سوریه و لبنان باقی بمانند. برای همین، یک ایستگاه کاری در «تل حیاه» در شمال لبنان ایجاد و از آنجا تماسهای خود را با این نیروها برقرار کردیم تا آنها را قانع کنیم که بازگردند و رفتن از لبنان و پراکنده شدن در کشورهای دیگر را نپذیرند. موفق هم شدیم، با تضمین امنیت شخصی، مانع رفتن شماری از افسران و کادرهای فتح شویم. من فهرستی از این اشخاص را دارم. آنها به ما میرسیدند و کمکهای مالی محدودی به آنها میکردیم تا بتوانند امور خود را تدبیر کنند؛ بیآنکه از آنها بخواهیم به گروه ما بپیوندند. برخی البته به انتفاضه پیوستند و برخی دیگر خانهنشین شدند و تنها شمار اندکی از آنها به جریان دموکراتیک نزدیک شدند.
🔗 قسمت دوم بخش ۴۵ #ناگفته_های_گفتنی را در یک حرف از هزاران دنبال کنید.
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
Telegram
یک حرف از هزاران
☑️ گزیده های ایران و جهان
بنام خدا
سیاه مشق های من و نوشته های دوستانم در این خانه منتشر و گزیده هایی از مطالب قابل تأملِ منتشره در ایران و جهان، بازنشر می شود که الزاماً به معنای تأیید محتوای آن نیست.
جابری انصاری
معین صاحب پیشین واخ
@Jaberi_ansari
بنام خدا
سیاه مشق های من و نوشته های دوستانم در این خانه منتشر و گزیده هایی از مطالب قابل تأملِ منتشره در ایران و جهان، بازنشر می شود که الزاماً به معنای تأیید محتوای آن نیست.
جابری انصاری
معین صاحب پیشین واخ
@Jaberi_ansari
Forwarded from کانال علمی مطالعات خاورمیانه
کانال مطالعات خاورمیانه را به دوستان خود معرفی کنید: معرفی و بازنشر کتب و مقالات علمی به زبانهای فارسی، انگلیسی و عربی در
حوزه مطالعات خاورمیانه
https://www.tg-me.com/MEstudies
حوزه مطالعات خاورمیانه
https://www.tg-me.com/MEstudies
Telegram
کانال علمی مطالعات خاورمیانه
معرفی و بازنشر کتب و مقالات علمی به زبانهای فارسی، انگلیسی و عربی در حوزه مطالعات خاورمیانه
انتشار مطالب، به معنای تایید محتوای انها نیست.
ارتباط با ادمین @m_shoushtari
انتشار مطالب، به معنای تایید محتوای انها نیست.
ارتباط با ادمین @m_shoushtari
Forwarded from یک حرف از هزاران
#پاورقی_ها
☑️ ناگفتههای گفتنی - ۴۶
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفتوگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، سه شنبه ۲۸ دی ۱۴۰۰
در پی این تحولات و دیداری که از آثار درگیریها در شمال داشتم، از تاریخ ۲۵/ ۱۲/ ۱۹۸۳ فعالیت سیاسی را ترک و تا ۲۵/ ۴/ ۱۹۸۴، خانهنشینی و انزوا پیشه کردم. میخواستم بهصورت تدریجی از صحنه غایب شوم و در نهایت جنبش را ترک کنم. در این مدت، دوستان و اعضای تشکیلات، به سراغم آمدند تا مرا از این کار بازدارند. در نتیجه به کار در تشکیلات بازگشتم، با این تصمیم که وارد کارزاری علیه رهبری انتفاضه شوم. همین تصمیم، هجوم علیه مرا در داخل «انتفاضه» برانگیخت و با اینکه بسیار بیشتر از آنچه انجام دادم، به من نسبت داده شد؛ اما انکار نمیکنم که در تلاش برای برکناری رهبری تشکیلات بودم. من در برکناری آنها که در آن زمان از رهبری «انتفاضه» برکنار شدند، تنها نبودم؛ اما برای تحقق این هدف از هیچ کاری فروگذار نکردم. البته بارِ مسوولیت این کار، بیش از سهم من، بر عهدهام گذاشته شد.
▪️ به عنوان مثال برکناری چه کسانی؟
اگر نام افراد را میخواهید: «ابوصالح»، سپس «قدری». با ابوصالح، «ابواکرم» هم برکنار شد؛ اما قواعد بازی، بعدتر بهطور کامل تغییر کرد. برنامه من برای بلندمدت چه بود؟ هر چه بود، در سطح ایدهپردازی ماند و عملی نشد. در این مرحله، تناقضها درباره اینکه جهتگیری بعدی ما چه باشد، به درون «هیات موسس جریان دموکراتیک» نیز کشیده شد. پاسخ برخی اعضای هیات به چنین پرسشی این بود: سیطره بر جنبش فتح، با همه معایب آشکار و پنهان آن. اینجا بود که سختی شرایط را احساس کردم و بر آن شدم که ورود مستقیم به رویارویی علنی با صاحبان این ایده مناسب نیست؛ چون از اینکه بتوانم در آن شرایط از این معرکه موفق بیرون آیم، اطمینان نداشتم. از این رو بهصورت تاکتیکی عقبنشینی کردم، بی آنکه نظر پیشگفته را بپذیرم. در این دوره، احتیاط حتی در رابطه با نزدیکترین نزدیکان، ویژگی غالب روابط درونی من در جنبش بود. از افکار خود درباره ترکیب تشکیلاتی که برای آینده در نظر داشتم، به دیگران چیزی نمیگفتم. ایدههایی که البته به دلایل مختلف، محقق نشود. یکی از دلایل هم شتابورزی شماری از کادرهای جریان دموکراتیک بود که میخواستند بر «انتفاضه» و رهبری آن با سرعتی بیش از اندازه مجاز، سیطره یابند.
▪️ آیا در نبردهای شمال لبنان و طرابلس، طرفهای دیگر فلسطینی به جز انتفاضه هم مشارکت داشتند؟ آن هنگام حتی از مشارکت برخی طرفهای عربی صحبت میشد. این مداخله در درگیریهای داخلی فتح چگونه انجام شد؟
بعدتر بهصورت دقیقتری دانستم که «جبهه خلق - فرماندهی کل» در تصمیمگیری برای نبردهای شمال شریک بود؛ اما «جبهه خلق» و «جبهه دموکراتیک» مخالف این عملیات بودند. البته «جبهه خلق» در مخالفت خود با نبردهای شمال، متأسفانه به کارهای شیطانی روی آورد. بهویژه آن هنگام که تصاویری از جنایت «صبرا» و «شتیلا» در نشریه خود «الهدف» منتشر کرد و آن را بهعنوان رویدادهای اردوگاه های شمال جا زد.
تهاجم سیاسی علیه «انتفاضه» بیرحمانه بود و ویرانیهای پدیدآمده در اردوگاههای شمال، آنگونه نبود که طرفهای مخالف ما میگفتند. البته برخی از داخل «انتفاضه» هم کوشیدند، مرا فریب دهند که زدن اردوگاهها از سمت دریا انجام شده است. پس از پایان درگیریها از اردوگاهها دیدار کردم و از این موضوع مطمئن شدم که هدف گرفتن اردوگاهها به هیچ وجه از سمت دریا نبوده است. البته ما تنها گروه مخالف تصمیم عرفات نبودیم و «صاعقه»، «ارتش آزادیبخش فلسطین» و «فرماندهی کل» هم در این زمینه با ما همراه بودند.
🔗 قسمت دوم بخش ۴۶ #ناگفته_های_گفتنی را در پیوند زیر در یک حرف از هزاران دنبال کنید:
https://www.tg-me.com/yekhezaran/32992
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
☑️ ناگفتههای گفتنی - ۴۶
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفتوگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، سه شنبه ۲۸ دی ۱۴۰۰
در پی این تحولات و دیداری که از آثار درگیریها در شمال داشتم، از تاریخ ۲۵/ ۱۲/ ۱۹۸۳ فعالیت سیاسی را ترک و تا ۲۵/ ۴/ ۱۹۸۴، خانهنشینی و انزوا پیشه کردم. میخواستم بهصورت تدریجی از صحنه غایب شوم و در نهایت جنبش را ترک کنم. در این مدت، دوستان و اعضای تشکیلات، به سراغم آمدند تا مرا از این کار بازدارند. در نتیجه به کار در تشکیلات بازگشتم، با این تصمیم که وارد کارزاری علیه رهبری انتفاضه شوم. همین تصمیم، هجوم علیه مرا در داخل «انتفاضه» برانگیخت و با اینکه بسیار بیشتر از آنچه انجام دادم، به من نسبت داده شد؛ اما انکار نمیکنم که در تلاش برای برکناری رهبری تشکیلات بودم. من در برکناری آنها که در آن زمان از رهبری «انتفاضه» برکنار شدند، تنها نبودم؛ اما برای تحقق این هدف از هیچ کاری فروگذار نکردم. البته بارِ مسوولیت این کار، بیش از سهم من، بر عهدهام گذاشته شد.
▪️ به عنوان مثال برکناری چه کسانی؟
اگر نام افراد را میخواهید: «ابوصالح»، سپس «قدری». با ابوصالح، «ابواکرم» هم برکنار شد؛ اما قواعد بازی، بعدتر بهطور کامل تغییر کرد. برنامه من برای بلندمدت چه بود؟ هر چه بود، در سطح ایدهپردازی ماند و عملی نشد. در این مرحله، تناقضها درباره اینکه جهتگیری بعدی ما چه باشد، به درون «هیات موسس جریان دموکراتیک» نیز کشیده شد. پاسخ برخی اعضای هیات به چنین پرسشی این بود: سیطره بر جنبش فتح، با همه معایب آشکار و پنهان آن. اینجا بود که سختی شرایط را احساس کردم و بر آن شدم که ورود مستقیم به رویارویی علنی با صاحبان این ایده مناسب نیست؛ چون از اینکه بتوانم در آن شرایط از این معرکه موفق بیرون آیم، اطمینان نداشتم. از این رو بهصورت تاکتیکی عقبنشینی کردم، بی آنکه نظر پیشگفته را بپذیرم. در این دوره، احتیاط حتی در رابطه با نزدیکترین نزدیکان، ویژگی غالب روابط درونی من در جنبش بود. از افکار خود درباره ترکیب تشکیلاتی که برای آینده در نظر داشتم، به دیگران چیزی نمیگفتم. ایدههایی که البته به دلایل مختلف، محقق نشود. یکی از دلایل هم شتابورزی شماری از کادرهای جریان دموکراتیک بود که میخواستند بر «انتفاضه» و رهبری آن با سرعتی بیش از اندازه مجاز، سیطره یابند.
▪️ آیا در نبردهای شمال لبنان و طرابلس، طرفهای دیگر فلسطینی به جز انتفاضه هم مشارکت داشتند؟ آن هنگام حتی از مشارکت برخی طرفهای عربی صحبت میشد. این مداخله در درگیریهای داخلی فتح چگونه انجام شد؟
بعدتر بهصورت دقیقتری دانستم که «جبهه خلق - فرماندهی کل» در تصمیمگیری برای نبردهای شمال شریک بود؛ اما «جبهه خلق» و «جبهه دموکراتیک» مخالف این عملیات بودند. البته «جبهه خلق» در مخالفت خود با نبردهای شمال، متأسفانه به کارهای شیطانی روی آورد. بهویژه آن هنگام که تصاویری از جنایت «صبرا» و «شتیلا» در نشریه خود «الهدف» منتشر کرد و آن را بهعنوان رویدادهای اردوگاه های شمال جا زد.
تهاجم سیاسی علیه «انتفاضه» بیرحمانه بود و ویرانیهای پدیدآمده در اردوگاههای شمال، آنگونه نبود که طرفهای مخالف ما میگفتند. البته برخی از داخل «انتفاضه» هم کوشیدند، مرا فریب دهند که زدن اردوگاهها از سمت دریا انجام شده است. پس از پایان درگیریها از اردوگاهها دیدار کردم و از این موضوع مطمئن شدم که هدف گرفتن اردوگاهها به هیچ وجه از سمت دریا نبوده است. البته ما تنها گروه مخالف تصمیم عرفات نبودیم و «صاعقه»، «ارتش آزادیبخش فلسطین» و «فرماندهی کل» هم در این زمینه با ما همراه بودند.
🔗 قسمت دوم بخش ۴۶ #ناگفته_های_گفتنی را در پیوند زیر در یک حرف از هزاران دنبال کنید:
https://www.tg-me.com/yekhezaran/32992
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
Telegram
یک حرف از هزاران
#پاورقی_ها
☑️ ناگفتههای گفتنی - ۴۶ (قسمت دوم)
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفتوگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، سه شنبه ۲۸ دی ۱۴۰۰
▪️آیا تناقضهای درونی جنبش…
☑️ ناگفتههای گفتنی - ۴۶ (قسمت دوم)
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفتوگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، سه شنبه ۲۸ دی ۱۴۰۰
▪️آیا تناقضهای درونی جنبش…
Forwarded from بن بست خاورمیانه Middle East Dead End
@Middleeastdeadend iraq_civil_society_alshamary.pdf
2.4 MB
⬛ Postwar Development of Civil Society in Iraq's Mid-Euphrates Region🇮🇶
🔸نویسنده: مارسین الشمری
@Middleeastdeadend
🔸نویسنده: مارسین الشمری
@Middleeastdeadend
Forwarded from انجمن علوم سیاسی ایران
فراخوان مقاله اولین کنفرانس دوسالانه بین المللی
"نظم منطقه ای و ساختار اجتماعی در خاورمیانه: از نظریه تا عمل"
زمان: 22-21 اردیبهشت ماه 1401
مهلت ارسال چکیده: 15 بهمن 1400
مهلت ارسال اصل مقالات: 20 فروردین 1401
تارنمای همایش:
Yun.ir/ipsainternational1
رایانامه همایش:
[email protected]
"نظم منطقه ای و ساختار اجتماعی در خاورمیانه: از نظریه تا عمل"
زمان: 22-21 اردیبهشت ماه 1401
مهلت ارسال چکیده: 15 بهمن 1400
مهلت ارسال اصل مقالات: 20 فروردین 1401
تارنمای همایش:
Yun.ir/ipsainternational1
رایانامه همایش:
[email protected]
Forwarded from اندیشکده جریان
✴️ ویژهنامه عراق پس از انتخابات
(شماره ۳)
📚 انتشار عمومی: دی ماه ۱۴۰۰
کاری از گروه خاورمیانه اندیشکده جریان
🔺 تعداد صفحات: ۹۱ صفحه
◽️ عناوین مقالات:
▪️نظم برخاسته از هرج و مرج، پیروزی پرحاشیه صدر و آینده عراق
▪️ خاستگاه تاریخی و اجتماعی جریان صدر
▪️ معمای چند لایه رابطه مقاومت و جریان صدر
▪️ بررسی انتخابات پارلمان عراق در اقلیم کردستان
▪️ حزب دموکرات کردستان عراق؛ پیروزی در سایه گفتمانهای دوگانه
▪️ اهل تسنن عراق و انتخابات پارلمانی ۲۰۲۱
▪️ ترکمن ها در انتخابات عراق
▪️ جایگاه مرجعیت دینی در حیات اجتماعی ملت عراق
▪️ نگرش مرجعیت اعلی نسبت به سیاست
▪️ پدرانه، مردمی و در وقت ضرورت
☑️ برای دانلود این ویژهنامه کلیک کنید...
@JaraianCenter
(شماره ۳)
📚 انتشار عمومی: دی ماه ۱۴۰۰
کاری از گروه خاورمیانه اندیشکده جریان
🔺 تعداد صفحات: ۹۱ صفحه
◽️ عناوین مقالات:
▪️نظم برخاسته از هرج و مرج، پیروزی پرحاشیه صدر و آینده عراق
▪️ خاستگاه تاریخی و اجتماعی جریان صدر
▪️ معمای چند لایه رابطه مقاومت و جریان صدر
▪️ بررسی انتخابات پارلمان عراق در اقلیم کردستان
▪️ حزب دموکرات کردستان عراق؛ پیروزی در سایه گفتمانهای دوگانه
▪️ اهل تسنن عراق و انتخابات پارلمانی ۲۰۲۱
▪️ ترکمن ها در انتخابات عراق
▪️ جایگاه مرجعیت دینی در حیات اجتماعی ملت عراق
▪️ نگرش مرجعیت اعلی نسبت به سیاست
▪️ پدرانه، مردمی و در وقت ضرورت
☑️ برای دانلود این ویژهنامه کلیک کنید...
@JaraianCenter
Forwarded from بن بست خاورمیانه Middle East Dead End
◼️ The Saudi-Emirati Axis and The Preservation of Regional Order 🇦🇪🇸🇦
🔸 نویسنده: Gertjan Hoetjes
🔹نام مرکز: Clingendael 🇳🇱
🔸تاریخ انتشار: ژانویه ۲۰۲۲
🔹زبان: انگلیسی
@Middleeastdeadend
🔸 نویسنده: Gertjan Hoetjes
🔹نام مرکز: Clingendael 🇳🇱
🔸تاریخ انتشار: ژانویه ۲۰۲۲
🔹زبان: انگلیسی
@Middleeastdeadend
Forwarded from بن بست خاورمیانه Middle East Dead End
@Middleeastdeadend the-saudi-emirati-axis-and-regional-order.pdf
4.8 MB
◼️ The Saudi-Emirati Axis and The Preservation of Regional Order 🇦🇪🇸🇦
🔸 نویسنده: Gertjan Hoetjes
@Middleeastdeadend
🔸 نویسنده: Gertjan Hoetjes
@Middleeastdeadend
Forwarded from بن بست خاورمیانه Middle East Dead End
◼️حضور نظامی ترکیه در قطر و کویت: چتری امنیتی برای ثبات خلیج فارس؟ 🇹🇷🇰🇼🇶🇦
🔸نویسندگان: Betul Dogan-Akkas & Hazal Muslu El-Berni
🔹نام مرکز: فروم الشرق
🔸تاریخ انتشار: ۱۴ ژانویه ۲۰۲۲
🔹زبان: انگلیسی
@Middleeastdeadend
🔸نویسندگان: Betul Dogan-Akkas & Hazal Muslu El-Berni
🔹نام مرکز: فروم الشرق
🔸تاریخ انتشار: ۱۴ ژانویه ۲۰۲۲
🔹زبان: انگلیسی
@Middleeastdeadend
Forwarded from بن بست خاورمیانه Middle East Dead End
@Middleeastdeadend_Turkeys_Military_Presence_in_Qatar_and_Kuwait.pdf
3.7 MB
◼️حضور نظامی ترکیه در قطر و کویت: چتری امنیتی برای ثبات خلیج فارس؟ 🇹🇷🇰🇼🇶🇦
🔸نویسندگان: Betul Dogan-Akkas & Hazal Muslu El-Berni
@Middleeastdeadend
🔸نویسندگان: Betul Dogan-Akkas & Hazal Muslu El-Berni
@Middleeastdeadend
Forwarded from یک حرف از هزاران
#پاورقی_ها
☑️ ناگفتههای گفتنی - ۴۸
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفتوگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۰
در چنین ترکیب و تشکیلاتی، حرکت به سمت اختلاف از همان آغاز، حتمی و روشن بود. شاید شخص من هم بهخاطر اطمینان از اینکه چنین خواهد شد، دوری از رهبری و تلاش جدی برای حفظ جریان دموکراتیک را در درون جنبش «انتفاضه» برگزیدم؛ زیرا جمع میان حضور در رهبری «انتفاضه» و حفظ جریان دموکراتیک، بسیار سخت و پیچیده بود. ناسازگاری و ناهماهنگیهایی که این روند تشکیلاتی ایجاد میکرد، برای من با برادر «قدری» (سمیح ابو کویک) مسوول بسیج و تشکیلات جنبش، آغاز شد. ناهماهنگیهایی که پیشینهای پیش از «انتفاضه» در «جنبش فتح» داشت. جریان دموکراتیک بهطور کامل بر کمیتهای در درون جنبش سیطره داشت که «کمیته صد» نامیده میشد. برادر «قدری» هم در آن زمان مسوولیت راهبری «کمیته امور اردن» را برعهده داشت و میان ما حساسیت زیادی وجود داشت. با درگرفتن «انتفاضه» ضعف و کموزنی «کمیته امور اردن» مشخص و برادر «قدری» که بهعنوان مسوول بسیج و تشکیلات «انتفاضه» تعیین شده بود، نسبت به این موضوع حساس شد. احساس او این بود که سیطره کافی بر تشکیلات ندارد و بدنه کادرها بیشتر از جریان دموکراتیک هستند. در نتیجه، او از این وضعیت بسیار ناراحت بود.
▪️ از این یاد کردید که برای قانع کردن مرحوم «ابوصالح» برای کوتاه آمدن از ایدههای سازشمحور و مرحلهای مطرح در قالب برنامه مرحلهای، تلاش گستردهای کردید. از صحبت شما این برمیآمد که تلاش شما درباره ابوصالح به شکست انجامید؛ اما با شهید ماجد به نتیجه رسید. آیا ماجد ابوشرار هنگامی که در سال۱۹۸۰، عضو کمیته مرکزی جنبش شد، برنامه مرحلهای را کنار گذاشته بود؟
بله.این موضوع، درونمایه اصلی سخنرانی و طرح او در کنگره جنبش و نامزدی او برای عضویت در شورای مرکزی از سوی جریان دموکراتیک بود. اینک برای ثبت در تاریخ میگویم که شهید «ماجد»، از حجم گسترده روابط جریان دموکراتیک در درون جنبش فتح غافلگیر شد.
▪️ منظور شما این است که او از اعضای هسته سخت و مرکزی این جریان نبود؟
او اشرافی بر تشکیلات نداشت و عضو هیات موسس جریان دموکراتیک نبود. اما یکی از برجستهترین افراد مجموعه ای بود که «جناح چپ فتح» نامیده میشد و نزدیکترین فرد از میان آنها به جریان دموکراتیک هم بود.
▪️تا واپسین روزهای زندگی خود؟
او در واپسین روزهای زندگی خود، پس از برگزاری کنگره «فتح» مثل همه ما و تا اندازه زیادی به جریان دموکراتیک پایبند بود. هر اقدامی با موافقت همه انجام میشد. روزی که درباره سفر او به «رم» بحث کردیم، تصمیم جریان دموکراتیک، عدم انجام این سفر بود، اما او ما را قانع کرد که این واپسین سفر او به خارج خواهد بود. سفری که از بداقبالی، واپسین سفر «ماجد» برای همیشه شد و او به شهادت رسید. «ماجد» در کنگره «فتح» نسبت به این موضوع قانع نبود که میتواند در انتخابات کمیته مرکزی موفق شود؛ اما با پافشاری جریان دموکراتیک، نامزد و در عمل موفق شد.
▪️ شخص شما در جریان انفجار بحران داخلی جنبش فتح و پیامدهای آن در زمینه رویاروییهای کلی در صحنه فلسطین، هدف موج گستردهای از انتقادها بودید. اگر درگیریهایی که در آن مرحله انجام میشد، زیر نظر گرفته شود، نقش نظری و تشکیلاتی شما در جریان دموکراتیک مشاهده میشود. انتقادها از شما، از درون فتح و دیگر گروههای مقاومت و بهطور مشخص «چپ مارکسیستی» به یک اندازه بود. اگر اعتراضِ جریانهای «فتح» نسبت به نقش راهبری شما در «انتفاضه» قابل درک باشد، انتقاد جریان چپ به اندیشهها و نقش شما همراه با ابهام و نامفهوم بود. تا اینکه برخی از چپها به دستاویزی علیه شما دست یافتند. منظورم جار زدن مقوله «از هم پاشاندن و ترکیب دوباره» است که طرح آن بهعنوان مقوله ای اساسی برای درمان بحرانِ اقدام ملی فلسطین و عبور از بحران به شما نسبت داده میشد. حقیقت درباره آنچه اتفاق افتاد، چه بود؟ چرا چنین حجم گستردهای از نارضایتی نسبت به نقش شما وجود داشت؟
🔗 ادامه بخش ۴۸ #ناگفته_های_گفتنی را در پیوند زیر در یک حرف از هزاران دنبال کنید:
https://www.tg-me.com/yekhezaran/33016
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
@yekhezaran
☑️ ناگفتههای گفتنی - ۴۸
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفتوگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۰
در چنین ترکیب و تشکیلاتی، حرکت به سمت اختلاف از همان آغاز، حتمی و روشن بود. شاید شخص من هم بهخاطر اطمینان از اینکه چنین خواهد شد، دوری از رهبری و تلاش جدی برای حفظ جریان دموکراتیک را در درون جنبش «انتفاضه» برگزیدم؛ زیرا جمع میان حضور در رهبری «انتفاضه» و حفظ جریان دموکراتیک، بسیار سخت و پیچیده بود. ناسازگاری و ناهماهنگیهایی که این روند تشکیلاتی ایجاد میکرد، برای من با برادر «قدری» (سمیح ابو کویک) مسوول بسیج و تشکیلات جنبش، آغاز شد. ناهماهنگیهایی که پیشینهای پیش از «انتفاضه» در «جنبش فتح» داشت. جریان دموکراتیک بهطور کامل بر کمیتهای در درون جنبش سیطره داشت که «کمیته صد» نامیده میشد. برادر «قدری» هم در آن زمان مسوولیت راهبری «کمیته امور اردن» را برعهده داشت و میان ما حساسیت زیادی وجود داشت. با درگرفتن «انتفاضه» ضعف و کموزنی «کمیته امور اردن» مشخص و برادر «قدری» که بهعنوان مسوول بسیج و تشکیلات «انتفاضه» تعیین شده بود، نسبت به این موضوع حساس شد. احساس او این بود که سیطره کافی بر تشکیلات ندارد و بدنه کادرها بیشتر از جریان دموکراتیک هستند. در نتیجه، او از این وضعیت بسیار ناراحت بود.
▪️ از این یاد کردید که برای قانع کردن مرحوم «ابوصالح» برای کوتاه آمدن از ایدههای سازشمحور و مرحلهای مطرح در قالب برنامه مرحلهای، تلاش گستردهای کردید. از صحبت شما این برمیآمد که تلاش شما درباره ابوصالح به شکست انجامید؛ اما با شهید ماجد به نتیجه رسید. آیا ماجد ابوشرار هنگامی که در سال۱۹۸۰، عضو کمیته مرکزی جنبش شد، برنامه مرحلهای را کنار گذاشته بود؟
بله.این موضوع، درونمایه اصلی سخنرانی و طرح او در کنگره جنبش و نامزدی او برای عضویت در شورای مرکزی از سوی جریان دموکراتیک بود. اینک برای ثبت در تاریخ میگویم که شهید «ماجد»، از حجم گسترده روابط جریان دموکراتیک در درون جنبش فتح غافلگیر شد.
▪️ منظور شما این است که او از اعضای هسته سخت و مرکزی این جریان نبود؟
او اشرافی بر تشکیلات نداشت و عضو هیات موسس جریان دموکراتیک نبود. اما یکی از برجستهترین افراد مجموعه ای بود که «جناح چپ فتح» نامیده میشد و نزدیکترین فرد از میان آنها به جریان دموکراتیک هم بود.
▪️تا واپسین روزهای زندگی خود؟
او در واپسین روزهای زندگی خود، پس از برگزاری کنگره «فتح» مثل همه ما و تا اندازه زیادی به جریان دموکراتیک پایبند بود. هر اقدامی با موافقت همه انجام میشد. روزی که درباره سفر او به «رم» بحث کردیم، تصمیم جریان دموکراتیک، عدم انجام این سفر بود، اما او ما را قانع کرد که این واپسین سفر او به خارج خواهد بود. سفری که از بداقبالی، واپسین سفر «ماجد» برای همیشه شد و او به شهادت رسید. «ماجد» در کنگره «فتح» نسبت به این موضوع قانع نبود که میتواند در انتخابات کمیته مرکزی موفق شود؛ اما با پافشاری جریان دموکراتیک، نامزد و در عمل موفق شد.
▪️ شخص شما در جریان انفجار بحران داخلی جنبش فتح و پیامدهای آن در زمینه رویاروییهای کلی در صحنه فلسطین، هدف موج گستردهای از انتقادها بودید. اگر درگیریهایی که در آن مرحله انجام میشد، زیر نظر گرفته شود، نقش نظری و تشکیلاتی شما در جریان دموکراتیک مشاهده میشود. انتقادها از شما، از درون فتح و دیگر گروههای مقاومت و بهطور مشخص «چپ مارکسیستی» به یک اندازه بود. اگر اعتراضِ جریانهای «فتح» نسبت به نقش راهبری شما در «انتفاضه» قابل درک باشد، انتقاد جریان چپ به اندیشهها و نقش شما همراه با ابهام و نامفهوم بود. تا اینکه برخی از چپها به دستاویزی علیه شما دست یافتند. منظورم جار زدن مقوله «از هم پاشاندن و ترکیب دوباره» است که طرح آن بهعنوان مقوله ای اساسی برای درمان بحرانِ اقدام ملی فلسطین و عبور از بحران به شما نسبت داده میشد. حقیقت درباره آنچه اتفاق افتاد، چه بود؟ چرا چنین حجم گستردهای از نارضایتی نسبت به نقش شما وجود داشت؟
🔗 ادامه بخش ۴۸ #ناگفته_های_گفتنی را در پیوند زیر در یک حرف از هزاران دنبال کنید:
https://www.tg-me.com/yekhezaran/33016
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
@yekhezaran
Telegram
یک حرف از هزاران
#پاورقی_ها
☑️ ناگفتههای گفتنی - ۴۸ (قسمت دوم)
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفتوگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۰
حقیقت این است که این نارضایتی،…
☑️ ناگفتههای گفتنی - ۴۸ (قسمت دوم)
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفتوگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۰
حقیقت این است که این نارضایتی،…
Forwarded from یک حرف از هزاران
#پاورقی_ها
☑️ ناگفتههای گفتنی - ۴۹
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفتوگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰
اما به نظرم، برنامهریزان این حملهها این را میدانستند که اعضای رهبری «انتفاضه» توانایی تدوین طرحهای مطرح در میان محافل و کادرهای این جنبش را ندارند. بهویژه طرحهایی که اعضای جریان دموکراتیک در گفتوگو های خود با کادرهای سازمانهای فلسطینی دیگر مطرح می کردند.[...] شاید آنچه نارضایتی برنامهریزان این حملهها را برمیانگیخت، این بود که جنبش «فتح» از نگاه دیگران، جنبش غیرایدئولوژیک بود که اهمیتی به ساختن فکری اعضای خود نمیداد. برای اینکه امانتداری کنم، باید این حقیقت را هم بگویم که افکار و نظریههایی که توسط من تدوین و ارائه میشد، کار شخص من نبود و دقیقتر این است که بگویم نتیجه فعالیت و همراهی مجموعهای از کادرهای جنبش «انتفاضه» و جریان دموکراتیک بود.
اقدام من به برگزاری شماری از میزگردها در دانشگاهها و شهرهای مختلف سوریه و در اردوگاهها و برخی مراکز فرهنگی موجود در مکانهای تجمع فلسطینیها که با شرکت گسترده افراد برگزار و حضور در آن به اعضا و هواداران «فتح» محدود نمیشد و هواداران و اعضای دیگر گروهها هم در آن شرکت میکردند، شایعاتی را برانگیخت که میگفت: این شخص، نظریهپرداز «انتفاضه» است. این شایعه، اگرچه بهطور کامل درست نبود، اما خالی از حقیقت نیز نبود.
علت هجوم علیه من از داخل جنبش، به خاطر موضع من در مخالفت با بازآفرینی دوباره «فتح» بود و محافل جنبش، این موضع مرا به خوبی میدانستند. عامل مهمتر و اساسیتر، در حملههای داخلی علیه من در «فتح - انتفاضه»، این واقعیت بود که همچنان بر تشکیلات جریان دموکراتیک نظارت داشتم؛ اما برنامهریزان این حملهها، دلایل اثباتی قابل لمس را برای «محکوم کردن» من به این «تهمت» در اختیار نداشتند.
فعالیت جریان دموکراتیک، نتایجی آشکار در پی داشت، بیآنکه روشهای کار و بهطور مشخص، فعالان آن، شناختهشده باشند. البته این پیچیدگی در فعالیت، انرژی زیادی از من میگرفت. کمیتههای کاری (مناطق، اقلیمها، سازمانهای مردمی) از همه نیروهای «فتح» تشکیل میشد و اینکه چگونه در سیطره بر این کمیتهها موفق شویم، بیآنکه هدف ما در زمینه تثبیت نقش کادرهای جریان دموکراتیک، آشکار شود، کار سختی بود. همچنین دوری گزیدن من از چارچوبهای رهبری، منبع نارضایتی اعضای آن بود و همین عامل هم یکی از علتهای حمله علیه من بود. اعضای رهبری میدیدند که کادرهای «انتفاضه» که عضو جریان دموکراتیک بودند، به فرمانهای رهبری هنگامی که با بینش آنها تعارض داشت، گردن نمیگذارند. البته این برخورد اعضای جریان دموکراتیک، گاه خالی از زیادهرویهای نمایشی نبود که میشد از آن پرهیز کرد.
اما درباره واکنش سازمانهای مارکسیستی نسبت به «انتفاضه» و هجوم کادرهای آنها علیه ما، با تمرکز آشکار بر نقش من، باید بگویم، پس زمینهاش [...] این بود که سرمایه همیشگی آنها این بود که معادله موجود در صحنه فلسطین معادله چپ و راست است. از نگاه آنها فتح، جریان راست را نمایندگی میکرد و مرجعیت و سخنگویی انحصاری چپ هم با آنها بود. درحالیکه با جدی شدن فعالیت جریان دموکراتیک «فتح» و «انتفاضه» این انحصار پایان میگرفت.
از دیگر اموری که حملههای آنها و بهویژه «جبهه خلق» را علیه من تشدید کرد، انتشار دو کتابچه کوچک، یکی ویژه پاسخ به طرحهای این جبهه، درباره بحران در صحنه سیاسی فلسطین بود که تدوین و انتشار آن را به من نسبت میدادند. اینجا برای ثبت حقیقت و نه خدای ناکرده فرار از مسوولیت، باید توضیح دهم که پیشنویس هر دو کتابچه توسط شماری از کادرهای «انتفاضه» تهیه شد و من تنها تدوین نهایی آن را انجام دادم. کتابچههای دیگری هم در پاسخ به «جبهه دموکراتیک» و «حزب کمونیست فلسطین» منتشر میشد. من در آن زمان گفتم، ماتریالیسم تاریخی شیفتگان زیادی دارد؛ چون آنها را از قرائت تاریخ راحت میکند. منظورم بهطور مشخص، روش این سازمانها در بهکارگیری مارکسیسم بود.
آنها فکر میکردند از بر کردن قوانین دیالکتیک برای فهم مارکسیسم کافی است. درحالیکه این تنها یک بچهبازی چپگرایانه بود. تاریخ، فقط قوانین نیست و قوانین دیالکتیک به تنهایی و در صورتی که تاریخ را قرائت نکنید، ما را به فهم دقیق حرکت تاریخ نمیرساند. آنها گفتمان مارکسیستی را بهکار میگرفتند؛ اما بهصورت جدلی فکر نمیکردند. همین هم نقطه ضعفشان بود.
🔗 ادامه بخش ۴۹ #ناگفته_های_گفتنی را در پیوند زیر در یک حرف از هزاران دنبال کنید:
https://www.tg-me.com/yekhezaran/33028
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
@yekhezaran
☑️ ناگفتههای گفتنی - ۴۹
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفتوگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰
اما به نظرم، برنامهریزان این حملهها این را میدانستند که اعضای رهبری «انتفاضه» توانایی تدوین طرحهای مطرح در میان محافل و کادرهای این جنبش را ندارند. بهویژه طرحهایی که اعضای جریان دموکراتیک در گفتوگو های خود با کادرهای سازمانهای فلسطینی دیگر مطرح می کردند.[...] شاید آنچه نارضایتی برنامهریزان این حملهها را برمیانگیخت، این بود که جنبش «فتح» از نگاه دیگران، جنبش غیرایدئولوژیک بود که اهمیتی به ساختن فکری اعضای خود نمیداد. برای اینکه امانتداری کنم، باید این حقیقت را هم بگویم که افکار و نظریههایی که توسط من تدوین و ارائه میشد، کار شخص من نبود و دقیقتر این است که بگویم نتیجه فعالیت و همراهی مجموعهای از کادرهای جنبش «انتفاضه» و جریان دموکراتیک بود.
اقدام من به برگزاری شماری از میزگردها در دانشگاهها و شهرهای مختلف سوریه و در اردوگاهها و برخی مراکز فرهنگی موجود در مکانهای تجمع فلسطینیها که با شرکت گسترده افراد برگزار و حضور در آن به اعضا و هواداران «فتح» محدود نمیشد و هواداران و اعضای دیگر گروهها هم در آن شرکت میکردند، شایعاتی را برانگیخت که میگفت: این شخص، نظریهپرداز «انتفاضه» است. این شایعه، اگرچه بهطور کامل درست نبود، اما خالی از حقیقت نیز نبود.
علت هجوم علیه من از داخل جنبش، به خاطر موضع من در مخالفت با بازآفرینی دوباره «فتح» بود و محافل جنبش، این موضع مرا به خوبی میدانستند. عامل مهمتر و اساسیتر، در حملههای داخلی علیه من در «فتح - انتفاضه»، این واقعیت بود که همچنان بر تشکیلات جریان دموکراتیک نظارت داشتم؛ اما برنامهریزان این حملهها، دلایل اثباتی قابل لمس را برای «محکوم کردن» من به این «تهمت» در اختیار نداشتند.
فعالیت جریان دموکراتیک، نتایجی آشکار در پی داشت، بیآنکه روشهای کار و بهطور مشخص، فعالان آن، شناختهشده باشند. البته این پیچیدگی در فعالیت، انرژی زیادی از من میگرفت. کمیتههای کاری (مناطق، اقلیمها، سازمانهای مردمی) از همه نیروهای «فتح» تشکیل میشد و اینکه چگونه در سیطره بر این کمیتهها موفق شویم، بیآنکه هدف ما در زمینه تثبیت نقش کادرهای جریان دموکراتیک، آشکار شود، کار سختی بود. همچنین دوری گزیدن من از چارچوبهای رهبری، منبع نارضایتی اعضای آن بود و همین عامل هم یکی از علتهای حمله علیه من بود. اعضای رهبری میدیدند که کادرهای «انتفاضه» که عضو جریان دموکراتیک بودند، به فرمانهای رهبری هنگامی که با بینش آنها تعارض داشت، گردن نمیگذارند. البته این برخورد اعضای جریان دموکراتیک، گاه خالی از زیادهرویهای نمایشی نبود که میشد از آن پرهیز کرد.
اما درباره واکنش سازمانهای مارکسیستی نسبت به «انتفاضه» و هجوم کادرهای آنها علیه ما، با تمرکز آشکار بر نقش من، باید بگویم، پس زمینهاش [...] این بود که سرمایه همیشگی آنها این بود که معادله موجود در صحنه فلسطین معادله چپ و راست است. از نگاه آنها فتح، جریان راست را نمایندگی میکرد و مرجعیت و سخنگویی انحصاری چپ هم با آنها بود. درحالیکه با جدی شدن فعالیت جریان دموکراتیک «فتح» و «انتفاضه» این انحصار پایان میگرفت.
از دیگر اموری که حملههای آنها و بهویژه «جبهه خلق» را علیه من تشدید کرد، انتشار دو کتابچه کوچک، یکی ویژه پاسخ به طرحهای این جبهه، درباره بحران در صحنه سیاسی فلسطین بود که تدوین و انتشار آن را به من نسبت میدادند. اینجا برای ثبت حقیقت و نه خدای ناکرده فرار از مسوولیت، باید توضیح دهم که پیشنویس هر دو کتابچه توسط شماری از کادرهای «انتفاضه» تهیه شد و من تنها تدوین نهایی آن را انجام دادم. کتابچههای دیگری هم در پاسخ به «جبهه دموکراتیک» و «حزب کمونیست فلسطین» منتشر میشد. من در آن زمان گفتم، ماتریالیسم تاریخی شیفتگان زیادی دارد؛ چون آنها را از قرائت تاریخ راحت میکند. منظورم بهطور مشخص، روش این سازمانها در بهکارگیری مارکسیسم بود.
آنها فکر میکردند از بر کردن قوانین دیالکتیک برای فهم مارکسیسم کافی است. درحالیکه این تنها یک بچهبازی چپگرایانه بود. تاریخ، فقط قوانین نیست و قوانین دیالکتیک به تنهایی و در صورتی که تاریخ را قرائت نکنید، ما را به فهم دقیق حرکت تاریخ نمیرساند. آنها گفتمان مارکسیستی را بهکار میگرفتند؛ اما بهصورت جدلی فکر نمیکردند. همین هم نقطه ضعفشان بود.
🔗 ادامه بخش ۴۹ #ناگفته_های_گفتنی را در پیوند زیر در یک حرف از هزاران دنبال کنید:
https://www.tg-me.com/yekhezaran/33028
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
@yekhezaran
Telegram
یک حرف از هزاران
#پاورقی_ها
☑️ ناگفتههای گفتنی - ۴۹ (قسمت دوم)
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفتوگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰
بهعنوان نمونه «تهمت» «از هم…
☑️ ناگفتههای گفتنی - ۴۹ (قسمت دوم)
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفتوگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰
بهعنوان نمونه «تهمت» «از هم…
https://www.bayancenter.org/wp-content/uploads/2022/01/87stwrf.pdf
السيناريوهات المستقبلية للجماعات السلفية الجهادية في الشرق الأوسط
السيناريوهات المستقبلية للجماعات السلفية الجهادية في الشرق الأوسط
Forwarded from یک حرف از هزاران
#پاورقی_ها
☑️ ناگفتههای گفتنی - ۵۰
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفتوگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، یکشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۰
ایده «از هم باز کردن و ترکیب دوباره» پیش از «انتفاضه» و از هنگام آغاز کار جریان دموکراتیک در ذهن ما شکل گرفته بود. زیرا آنچه خواهان آن بودیم، مستلزم فراگیر بودن توجه به تمام نیروهای موجود در صحنه فلسطین و با صرفنظر از ترکیب آماده و در دسترس آن بود. در عمل هم حقیقت این است که ما در جریان دموکراتیک، با سازمانهای مختلف بیرون «فتح» روابط برقرار کرده بودیم. میگفتیم پایگاه اصلی ما در «فتح» مستقر است، اما فعالیت ما باید سازمانهای دیگر را نیز در برگیرد. باور ما این بود که ناچار باید ترکیب سازمانی را به گونهای بازتنظیم کرد که پاسخگوی ضرورتهای انقلاب آزادی بخش ملی و دموکراتیک باشد.
دچار این توهم هم نبودیم که متبلور کردن محتوای این انقلاب، میتواند از طریق شکل سازمانی موجود در صحنه فلسطین محقق شود. خاستگاه ما این اصل اساسی بود که لازمه یک محتوای سیاسی مشخص، سازمان مناسب برای تبدیل ایده از نظریه صرف به واقعیت قابل لمس است. همان گونه که در کلیت نظام عربی، شاهد شکلی بودیم که نمیتوانست مأموریتهای انقلاب عربی را به نتیجه برساند و ناتوان از نهضت دوباره امت است، همین طور فکر میکردیم، سازمان آزادی بخش فلسطین با ابعاد محدود فلسطینی و برنامه تصویب و اعلام شده رهبری آن، ابزاری است که برای تحقق اهداف مطرح شده یعنی آزادی فلسطین، کارآیی ندارد. پس چگونه میتوان ابزار مناسبی برای تحقق هدف فراهم کرد، بیآنکه شکلهای سازمانی موجود در صحنه از هم پاشانده و دوباره ترکیب شود.
اما روش رسیدن به این کار از نظر من، به هیچ وجه از راههای خشونتآمیز نمیگذشت. جریان چپ فلسطین، بیشتر به یاسر عرفات نزدیک بودند و اگر کسی تلاش داشت آنها را با خشونت سرکوب کند، خود عرفات بود. با این حال و از آنجا که در مبانی سیاست با عرفات، در کنار هم قرار میگرفتند، تمایل شدیدی به حفظ رابطه با او داشتند. همچنین این را خوب میدانستند که عرفات به حفظ چارچوبهای سازمانی آنها در صحنه فلسطین نیاز دارد.
بنابراین مساله «از هم پاشاندن و ترکیب دوباره» که برای هجوم علیه من به کار گرفته شد، تلاش فرصتطلبانه صرف بود و غرض از شایع کردن آن با روشهای خاص خودشان، وحشت آفرینی میان سازمانهای فلسطینی بود، با این هدف که با ما و بهطور مشخص جریان دموکراتیک درگیر شوند. جریانی که مرا نظریهپرداز آن میدانستند.
افزون بر این، لازم است به این نکته هم اشاره کنم که ترکیب سازمانی موجود در صحنه فلسطین و بهویژه در جنبش «فتح»، در آن زمان که هنوز هم ادامه دارد، بازتاب دهنده پایگاه مردمی خود نبود. وابستگی سازمانی در پایگاههای اجتماعی سازمانهای فلسطینی، بر اندیشه بنا نهاده نشده بود. منظورم این است که بینش رهبران، با منافع پایگاه اجتماعی آنها تناقض داشت.
با توجه به همه اینها، فهم من از مقوله «از هم جدا کردن و ترکیب دوباره»، یک تهمت نبود و آن را تنها راه حقیقی خروج از بحران در عرصه اقدام ملی فلسطین میدانستم. آیا این کار شدنی بود؟ به نظرم شدنی بود، اما به بازه زمانی بلندی نیاز داشت. ما این را با گفتوگو و در هم آمیزی و در قالب گامهایی تجربه کردیم که با شماری از کادرهایی که از سازمانهای دیگری آمده بودند، برداشتیم. من خود روزهای زیادی را در گفتوگو با کادرهای فعال در صحنه فلسطین، صرف میکردم.
▪️اما در عمل از هم جدا کردن و ترکیب دوباره معکوسی توسط عرفات در درون گروههای چپگرای فلسطینی انجام شد؟!
بله. این هم نکته عبرتآموز دیگری از همان موضوعی است که گفتم.
🔗 ادامه بخش ۵۰ #ناگفته_های_گفتنی و بخش های پیشین این پاورقی را در یک حرف از هزاران دنبال کنید.
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
☑️ ناگفتههای گفتنی - ۵۰
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفتوگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، یکشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۰
ایده «از هم باز کردن و ترکیب دوباره» پیش از «انتفاضه» و از هنگام آغاز کار جریان دموکراتیک در ذهن ما شکل گرفته بود. زیرا آنچه خواهان آن بودیم، مستلزم فراگیر بودن توجه به تمام نیروهای موجود در صحنه فلسطین و با صرفنظر از ترکیب آماده و در دسترس آن بود. در عمل هم حقیقت این است که ما در جریان دموکراتیک، با سازمانهای مختلف بیرون «فتح» روابط برقرار کرده بودیم. میگفتیم پایگاه اصلی ما در «فتح» مستقر است، اما فعالیت ما باید سازمانهای دیگر را نیز در برگیرد. باور ما این بود که ناچار باید ترکیب سازمانی را به گونهای بازتنظیم کرد که پاسخگوی ضرورتهای انقلاب آزادی بخش ملی و دموکراتیک باشد.
دچار این توهم هم نبودیم که متبلور کردن محتوای این انقلاب، میتواند از طریق شکل سازمانی موجود در صحنه فلسطین محقق شود. خاستگاه ما این اصل اساسی بود که لازمه یک محتوای سیاسی مشخص، سازمان مناسب برای تبدیل ایده از نظریه صرف به واقعیت قابل لمس است. همان گونه که در کلیت نظام عربی، شاهد شکلی بودیم که نمیتوانست مأموریتهای انقلاب عربی را به نتیجه برساند و ناتوان از نهضت دوباره امت است، همین طور فکر میکردیم، سازمان آزادی بخش فلسطین با ابعاد محدود فلسطینی و برنامه تصویب و اعلام شده رهبری آن، ابزاری است که برای تحقق اهداف مطرح شده یعنی آزادی فلسطین، کارآیی ندارد. پس چگونه میتوان ابزار مناسبی برای تحقق هدف فراهم کرد، بیآنکه شکلهای سازمانی موجود در صحنه از هم پاشانده و دوباره ترکیب شود.
اما روش رسیدن به این کار از نظر من، به هیچ وجه از راههای خشونتآمیز نمیگذشت. جریان چپ فلسطین، بیشتر به یاسر عرفات نزدیک بودند و اگر کسی تلاش داشت آنها را با خشونت سرکوب کند، خود عرفات بود. با این حال و از آنجا که در مبانی سیاست با عرفات، در کنار هم قرار میگرفتند، تمایل شدیدی به حفظ رابطه با او داشتند. همچنین این را خوب میدانستند که عرفات به حفظ چارچوبهای سازمانی آنها در صحنه فلسطین نیاز دارد.
بنابراین مساله «از هم پاشاندن و ترکیب دوباره» که برای هجوم علیه من به کار گرفته شد، تلاش فرصتطلبانه صرف بود و غرض از شایع کردن آن با روشهای خاص خودشان، وحشت آفرینی میان سازمانهای فلسطینی بود، با این هدف که با ما و بهطور مشخص جریان دموکراتیک درگیر شوند. جریانی که مرا نظریهپرداز آن میدانستند.
افزون بر این، لازم است به این نکته هم اشاره کنم که ترکیب سازمانی موجود در صحنه فلسطین و بهویژه در جنبش «فتح»، در آن زمان که هنوز هم ادامه دارد، بازتاب دهنده پایگاه مردمی خود نبود. وابستگی سازمانی در پایگاههای اجتماعی سازمانهای فلسطینی، بر اندیشه بنا نهاده نشده بود. منظورم این است که بینش رهبران، با منافع پایگاه اجتماعی آنها تناقض داشت.
با توجه به همه اینها، فهم من از مقوله «از هم جدا کردن و ترکیب دوباره»، یک تهمت نبود و آن را تنها راه حقیقی خروج از بحران در عرصه اقدام ملی فلسطین میدانستم. آیا این کار شدنی بود؟ به نظرم شدنی بود، اما به بازه زمانی بلندی نیاز داشت. ما این را با گفتوگو و در هم آمیزی و در قالب گامهایی تجربه کردیم که با شماری از کادرهایی که از سازمانهای دیگری آمده بودند، برداشتیم. من خود روزهای زیادی را در گفتوگو با کادرهای فعال در صحنه فلسطین، صرف میکردم.
▪️اما در عمل از هم جدا کردن و ترکیب دوباره معکوسی توسط عرفات در درون گروههای چپگرای فلسطینی انجام شد؟!
بله. این هم نکته عبرتآموز دیگری از همان موضوعی است که گفتم.
🔗 ادامه بخش ۵۰ #ناگفته_های_گفتنی و بخش های پیشین این پاورقی را در یک حرف از هزاران دنبال کنید.
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
Telegram
یک حرف از هزاران
☑️ گزیده های ایران و جهان
بنام خدا
سیاه مشق های من و نوشته های دوستانم در این خانه منتشر و گزیده هایی از مطالب قابل تأملِ منتشره در ایران و جهان، بازنشر می شود که الزاماً به معنای تأیید محتوای آن نیست.
جابری انصاری
معین صاحب پیشین واخ
@Jaberi_ansari
بنام خدا
سیاه مشق های من و نوشته های دوستانم در این خانه منتشر و گزیده هایی از مطالب قابل تأملِ منتشره در ایران و جهان، بازنشر می شود که الزاماً به معنای تأیید محتوای آن نیست.
جابری انصاری
معین صاحب پیشین واخ
@Jaberi_ansari
http://pir.iaush.ac.ir/article_686822_ecfcad8014dd5b52e6abf43914ffb39d.pdf?lang=en
تبیین روابط عربستان سعودی و اسرائیل در مقابله با ایران (2011-2020)
تبیین روابط عربستان سعودی و اسرائیل در مقابله با ایران (2011-2020)
https://www.diva-portal.org/smash/get/diva2:1628477/FULLTEXT01.pdf
Stalling Democracy in the Middle East: Failure of US Foreign Policy or Absence of Democratic Culture?
Stalling Democracy in the Middle East: Failure of US Foreign Policy or Absence of Democratic Culture?
2201.05961.pdf
2.7 MB
THE MIDDLE EAST: JIHADIST MILITANCY, NATIONAL AND INTRA-STATE TENSIONS, AND STATE-SOCIETY DICHOTOMY
Forwarded from یک حرف از هزاران
#پاورقی_ها
☑️ ناگفتههای گفتنی - ۵۱
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفتوگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، دوشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۰
من نمیدانم چه اموری در پس پرده حمایت سوریه و لیبی از ما قرار داشت، اما با اطمینان میتوانم بگویم، آنها پشت پرده به حرکت در آوردن «جنبش انتفاضه» نبودند. به یاد میآورم که برخی جنگجویان ما در آغاز «انتفاضه»، در معرض درگیری با نیروهای سوریه در منطقه «مصنع» قرار گرفتند. به گونهای که آماده باش متقابل، میان دوطرف اعلام شد. بعدتر، این موضوع معالجه شد و شرایط تغییر کرد. همان گونه که گفتم نه سوریه و نه لیبی، هیچ یک در پس پرده حرکت ما نبودند و اگر بودند از آن استقبال میکردم. به این معنا که اگر این دو کشور، مواضع فراگیر ما را میپذیرفتند، برای تنظیم روابطی راهبردی با آنها تلاش میکردم. واقعیت این است که علت نرسیدن سطح روابط ما با این دو کشور به سطح راهبردی، عدمتمایل ما نبود. من، خودم اگر چنین آمادگیای در آنها میدیدم، با همه توان خود این ایده را پیش میراندم.
حقیقت این است که من در طول عمرم، از لیبی دیدار نکردهام و به ندرت با نمایندگان رسمی لیبی یا سوریه ملاقات داشتهام. حتی در تنها دیدار رهبری جنبش «انتفاضه» - که من هم جزئی از آن شده بودم - با مرحوم «حافظ اسد» رئیسجمهوری فقید سوریه، حاضر نبودم. چون آن زمان، در «بقاع» بودم. در این دیدار که پس از عزل «ابو صالح»، انجام شد، برادر «قدری» (سمیح ابو کویک) در صفحه تلویزیون در کنار مرحوم «حافظ اسد» رئیسجمهوری سوریه ظاهر شد که چنین نشان میداد که او دبیر کمیته مرکزی «انتفاضه» شده است. من نسبت به این کار اعتراض کردم و این گونه توجیه شد که پروتکلهای دیدار با روسای کشورها این را میطلبد که یک شخص، بهعنوان نفر اول از طرف ما باشد و «قدری» بدون توافق با دیگران، این کار را انجام داد. البته این توجیه، برای من قانعکننده نبود که تعیین «قدری» را به عنوان دبیر بپذیرم!
به موضوع تصمیم مستقل فلسطینی بازگردم که علیه ما به کار گرفته شد. بیتردید این یک شعار فرصت طلبانه بود. من همواره و تاکنون، با استقلال تصمیمگیری فلسطینی در مسیر آزادی فلسطین همراه بودهام، بهویژه در شرایطی که یک موضع عربی یکپارچه و مثبت درباره مساله آزادی فلسطین وجود ندارد. ضمن اینکه، وضعیت فلسطینیها هم به گونهای است که موضع یکپارچه در مورد آزادی فلسطین، در میان آنها وجود ندارد. من با توجه به پراکندگی فلسطینیها، امکانی برای یکپارچگی آنها در زمینه موضع سیاسی و سازمانی نمیبینم. چون بر این باورم که وضعیت مختلف هر بخش از ملت فلسطین، مستلزم شکلهای مختلف برای فعالیت است. از این رو مرکزیت در سطح اندیشه ضروری است، اما در مرحله اجرا، چارهای جز پذیرش تنوع و انتخاب دموکراتیک نیست. به این معنا که هر کس بر اساس وضعیت خود و در اندازهای که شرایط به او اجازه میدهد، مبارزه کند تا هنگامی که وضعیتی کلان ایجاد شود که مردم فلسطین بتوانند رهبری خود را بیافرینند. چون بر این باورم که ملت فلسطین، هنوز رهبری خود را نیافریده است.
مسالهای که نسبت به آن اعتراض دارم، این است که راهحلها در انحصار برخی باشد و به زور اجرا شود. درست از همین نقطه، به مدعای استقلال تصمیمگیری هم اعتراض دارم. زیرا بهانهای برای تحمیل خط سازش و پایان دادن به مبارزه، شده است که از سوی طرفها و گروههایی به کار گرفته میشود که نماینده بخشهای مختلف ملت فلسطین نیستند. این گروهها، در کنار هم، از این حق برخوردار نیستند که تصمیم به پایان مبارزه و روی آوردن به سازش بگیرند، زیرا بیان کننده اراده تودههای مردم فلسطین، بهصورت دموکراتیک، نیستند. من آزادی مبارزه برای هر فلسطینی را از زاویه دید دموکراتیک، محترم میشمارم. اگر بخواهیم به جزئیات ورود کنیم، آشکارا تفاوت وضعیت ملت فلسطین را در پیوند با جغرافیای سیاسی حضور آنها (سرزمین اشغالی ۱۹۴۸، سرزمین اشغالی ۱۹۶۷، آوارگان) میبینیم. پس چگونه میتوانیم از همه بخواهیم روشهای مشخصی از مبارزه را در پیش گیرند.
🔗 ادامه بخش ۵۱ #ناگفته_های_گفتنی و بخش های پیشین این پاورقی را در یک حرف از هزاران دنبال کنید.
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
☑️ ناگفتههای گفتنی - ۵۱
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفتوگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، دوشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۰
من نمیدانم چه اموری در پس پرده حمایت سوریه و لیبی از ما قرار داشت، اما با اطمینان میتوانم بگویم، آنها پشت پرده به حرکت در آوردن «جنبش انتفاضه» نبودند. به یاد میآورم که برخی جنگجویان ما در آغاز «انتفاضه»، در معرض درگیری با نیروهای سوریه در منطقه «مصنع» قرار گرفتند. به گونهای که آماده باش متقابل، میان دوطرف اعلام شد. بعدتر، این موضوع معالجه شد و شرایط تغییر کرد. همان گونه که گفتم نه سوریه و نه لیبی، هیچ یک در پس پرده حرکت ما نبودند و اگر بودند از آن استقبال میکردم. به این معنا که اگر این دو کشور، مواضع فراگیر ما را میپذیرفتند، برای تنظیم روابطی راهبردی با آنها تلاش میکردم. واقعیت این است که علت نرسیدن سطح روابط ما با این دو کشور به سطح راهبردی، عدمتمایل ما نبود. من، خودم اگر چنین آمادگیای در آنها میدیدم، با همه توان خود این ایده را پیش میراندم.
حقیقت این است که من در طول عمرم، از لیبی دیدار نکردهام و به ندرت با نمایندگان رسمی لیبی یا سوریه ملاقات داشتهام. حتی در تنها دیدار رهبری جنبش «انتفاضه» - که من هم جزئی از آن شده بودم - با مرحوم «حافظ اسد» رئیسجمهوری فقید سوریه، حاضر نبودم. چون آن زمان، در «بقاع» بودم. در این دیدار که پس از عزل «ابو صالح»، انجام شد، برادر «قدری» (سمیح ابو کویک) در صفحه تلویزیون در کنار مرحوم «حافظ اسد» رئیسجمهوری سوریه ظاهر شد که چنین نشان میداد که او دبیر کمیته مرکزی «انتفاضه» شده است. من نسبت به این کار اعتراض کردم و این گونه توجیه شد که پروتکلهای دیدار با روسای کشورها این را میطلبد که یک شخص، بهعنوان نفر اول از طرف ما باشد و «قدری» بدون توافق با دیگران، این کار را انجام داد. البته این توجیه، برای من قانعکننده نبود که تعیین «قدری» را به عنوان دبیر بپذیرم!
به موضوع تصمیم مستقل فلسطینی بازگردم که علیه ما به کار گرفته شد. بیتردید این یک شعار فرصت طلبانه بود. من همواره و تاکنون، با استقلال تصمیمگیری فلسطینی در مسیر آزادی فلسطین همراه بودهام، بهویژه در شرایطی که یک موضع عربی یکپارچه و مثبت درباره مساله آزادی فلسطین وجود ندارد. ضمن اینکه، وضعیت فلسطینیها هم به گونهای است که موضع یکپارچه در مورد آزادی فلسطین، در میان آنها وجود ندارد. من با توجه به پراکندگی فلسطینیها، امکانی برای یکپارچگی آنها در زمینه موضع سیاسی و سازمانی نمیبینم. چون بر این باورم که وضعیت مختلف هر بخش از ملت فلسطین، مستلزم شکلهای مختلف برای فعالیت است. از این رو مرکزیت در سطح اندیشه ضروری است، اما در مرحله اجرا، چارهای جز پذیرش تنوع و انتخاب دموکراتیک نیست. به این معنا که هر کس بر اساس وضعیت خود و در اندازهای که شرایط به او اجازه میدهد، مبارزه کند تا هنگامی که وضعیتی کلان ایجاد شود که مردم فلسطین بتوانند رهبری خود را بیافرینند. چون بر این باورم که ملت فلسطین، هنوز رهبری خود را نیافریده است.
مسالهای که نسبت به آن اعتراض دارم، این است که راهحلها در انحصار برخی باشد و به زور اجرا شود. درست از همین نقطه، به مدعای استقلال تصمیمگیری هم اعتراض دارم. زیرا بهانهای برای تحمیل خط سازش و پایان دادن به مبارزه، شده است که از سوی طرفها و گروههایی به کار گرفته میشود که نماینده بخشهای مختلف ملت فلسطین نیستند. این گروهها، در کنار هم، از این حق برخوردار نیستند که تصمیم به پایان مبارزه و روی آوردن به سازش بگیرند، زیرا بیان کننده اراده تودههای مردم فلسطین، بهصورت دموکراتیک، نیستند. من آزادی مبارزه برای هر فلسطینی را از زاویه دید دموکراتیک، محترم میشمارم. اگر بخواهیم به جزئیات ورود کنیم، آشکارا تفاوت وضعیت ملت فلسطین را در پیوند با جغرافیای سیاسی حضور آنها (سرزمین اشغالی ۱۹۴۸، سرزمین اشغالی ۱۹۶۷، آوارگان) میبینیم. پس چگونه میتوانیم از همه بخواهیم روشهای مشخصی از مبارزه را در پیش گیرند.
🔗 ادامه بخش ۵۱ #ناگفته_های_گفتنی و بخش های پیشین این پاورقی را در یک حرف از هزاران دنبال کنید.
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
Telegram
یک حرف از هزاران
☑️ گزیده های ایران و جهان
بنام خدا
سیاه مشق های من و نوشته های دوستانم در این خانه منتشر و گزیده هایی از مطالب قابل تأملِ منتشره در ایران و جهان، بازنشر می شود که الزاماً به معنای تأیید محتوای آن نیست.
جابری انصاری
معین صاحب پیشین واخ
@Jaberi_ansari
بنام خدا
سیاه مشق های من و نوشته های دوستانم در این خانه منتشر و گزیده هایی از مطالب قابل تأملِ منتشره در ایران و جهان، بازنشر می شود که الزاماً به معنای تأیید محتوای آن نیست.
جابری انصاری
معین صاحب پیشین واخ
@Jaberi_ansari
Forwarded from بن بست خاورمیانه Middle East Dead End
@Middleeastdeadend_Playing_the_System_How_Efficient_Campaigning.pdf
1.2 MB
◼️Playing The System: How Efficient Compaigning Decided Iraq's October 21 Election 🇮🇶
🔸نویسنده: Michael Knights
@Middleeastdeadend
🔸نویسنده: Michael Knights
@Middleeastdeadend