Telegram Web Link
👆 حمید نوحی - مهندس بهرام نمازی - دکتر مجتبی نیک نژاد - ابوالفضل نیماوری - محمّد هادی هادی زاده یزدی - علیرضا هندی - ناصر هاشمی - همایون هوشیار - حمیدرضا همایونی - دکتر جمشید وحیدا - حمید وحیدی منش - دکتر محمد وفائی - دکتر ابراهیم یزدی - لطف الله یوسف قهاری - مهندس حبیب یکتا - دکتر شکرالله یوسفی
سخنرانی دکتر حسین موسویان رئیس هیأت اجرائیه جبهه ملی ایران به مناسبت چهلمین روز درگذشت استاد ادیب برومند

در روز جمعه اول اردیبهشت‌ماه ۹۶ مراسم چهلمین روز درگذشت استاد ادیب برومند رئیس شورای مرکزی و هیأت رهبری جبهه ملی ایران برگزار گردید. در این مراسم که تعداد زیادی از شخصیت‌ها و اعضای گروه‌های ملی حضور داشتند دکتر حسین موسویان در شرح زندگی آقای ادیب برومند سخنانی بیان داشت که متن این سخنرانی به شرح زیر است: (در 3 بخش):

به نام خدا، به نام ایران و به نام آزادی

دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید

به راستی که استاد ادیب برومند مصداق بارز این شعر حافظ بزرگ است زیرا که او در تمام طول عمر و تا آخرین روزهای حیات دست از مطالبات آزادیخواهانه و استقلال‌طلبانه و میهن‌دوستانه برنداشت و همواره مرکز ثقلی برای یاران و همفکرانش در جبهه ملی ایران بود. شخصیت آقای ادیب برومند دارای ابعاد مختلفی است. او ضمن اینکه شاعری توانا و ادیبی والامقام است. اهل هنر است و خطی به غایت زیبا و کم‌نظیر دارد، او کارشناسی مبرز برای شناخت و ارزش‌گذاری آثار هنری و مینیاتور و قلمدان و کتب نفیس خطی می‌باشد. او در عین حال یک شخصیت سیاسی ملی است که یک عمر در پی مطالبات ملی و ایران‌دوستانه بوده است. من در چند دقیقه‌ای که در خدمت شما هستم بیشتر به شخصیت و مبارزات سیاسی ایشان می‌پردازم.
فشرده زندگی‌نامه او چنین است: آقای عبدالعلی برومند مشهور به ادیب برومند در سال ۱۳۰۳ در شهرستان گز که در فاصله حدود ۲۰ کیلومتری اصفهان قرار دارد در خانواده‌ای اصیل که همواره از آزادیخواهان و بزرگان آن منطقه بوده‌اند متولد شد. پدرش مصطفی‌قلی‌خان برومند و مادرش بانو رباب غفاردخت برومند بوده‌اند​. او سال‌های اول و دوم ابتدایی را در همین شهرستان می‌گذراند و در سن هشت سالگی به اصفهان می‌رود و بقیه دوره دبستان و دبیرستان را تا گرفتن دیپلم ادبی در اصفهان طی می‌کند و در سال ۱۳۲۱ جهت کسب تحصیلات دانشگاهی راهی تهران گردیده و در سال ۱۳۲۴ موفق به اخذ لیسانس قضایی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران می‌گردد. ادیب برومند از دوره دبیرستان مجذوب آثار شاعرانی چون ادیب‌الممالک فراهانی٬ ملک‌الشعرای بهار، ایرج میرزا و فرخی یزدی می‌شود و از همان هنگام خود نیز سرودن شعرهای میهنی را آغاز می‌کند به‌طوریکه در سن ۲۰ سالگی یعنی در سال ۱۳۲۳ مجموعه اشعاری را که تا آن هنگام سروده بوده در اولین کتابش تحت نام «ناله‌های وطن» به چاپ می‌رساند و پس از آن وطی سال‌ها آثار متعددی از ایشان منتشر می‌شود که شرح دادن و حتی نام بردن از همه آن‌ها زمان زیادی را می‌طلبد.
سال‌های دانشجویی ادیب برومند مصادف با حوادث پس از شهریور ۲۰ و اشغال ایران توسط قوای شوروی و انگلیس و آمریکا و پیدا شدن فرقه دموکرات در آذربایجان است که آن رویدادها ذهنیت وطن‌دوستی و استقلال‌طلبی و آزادی‌خواهی را در ادیب برومند می‌پروراند و او را به سوی طرفداری از حزب ایران که در مقابل هیأت حاکمه غرب‌گرا و حزب توده طرفدار شوروی و برای دفاع از استقلال و آزادی ایران شکل گرفته بود روانه می‌کند و در سال ۱۳۲۸ با تأسیس جبهه ملی ایران توسط دکتر مصدق او به حمایت از مصدق و جبهه ملی برمی‌خیزد. با ورود مصدق و ۷ تن از یارانش به مجلس شانزدهم شورای ملی قانون ملی شدن نفت به تصویب می‌رسد و راه برای تشکیل دولت ملی هموار می‌گردد. در زمان شکوفایی نهضت ملی و تشکیل دولت ملی مصدق، اشعار میهنی که ادیب برومند در حمایت از نهضت ملی و رهبر آن دکتر مصدق می‌سرایید با صدای خود ایشان از رادیو پخش می‌گردد و از همان زمان به عنوان شاعر ملی شناخته شده و معروف می‌شود. آقای ادیب برومند در سال ۱۳۲۶ با دخترخاله خود خانم فرنگیس امینی ازدواج می‌کند که حاصل این ازدواج سه فرزند لایق و مفید برای جامعه یعنی خانم پوراندخت برومند و آقایان دکتر جهانشاه برومند و شهریار برومند می‌باشد.
(پایان بخش نخست) ادامه 👇🏼
@jebhemelli
http://jebhemeliiran.org/?p=1260
(بخش دوم) پس از کودتای شوم ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ادیب برومند از طریق عضویت در حزب ایران به نهضت مقاومت ملی ملحق می‌شود. در تیرماه ۱۳۳۹ با تشکیل مجدد شورای مرکزی جبهه ملی ایران نام آقای ادیب برومند را در ردیف اعضای شورای مرکزی می‌بینیم و در انتخابات داخلی آن شورا که شخصیت‌هایی مانند اللهیار صالح، باقر کاظمی، اصغر پارسا، دکتر صدیقی، دکتر سنجابی، مهندس حسیبی، مهندس بازرگان، مهندس زیرک‌زاده، مهندس حق‌شناس، دکتر بختیار، دکتر سحابی، آیت‌الله​ طالقانی، دکترخنجی، داریوش فروهر، حسین راضی و دیگر بزرگان حضور داشتند آقای ادیب برومند را به عنوان دبیر و عضو هیأت رئیسه شورا انتخاب می‌کنند. در همان سال ۳۹ آقای ادیب برومند یکی از تحصن‌کنندگان در مجلس سنا بود که برای اعتراض به انتخابات فرمایشی و مطالبه آزادی انتخابات در آن مجلس متحصن شدند. در کنگره باشکوه جبهه ملی ایران در سال ۱۳۴۱ آقای ادیب برومند در روی صندلی منشی هیأت رئیسه کنگره می‌نشیند. در سال بعد ناراضیان کنگره و برخی دیگر در بیرون از جبهه ملی نامه‌های شکوائیه عاری از حقیقت به آقای دکتر مصدق که در احمد آباد در حصر و زندان خانگی به سر می‌برد می‌نویسند که نامه انتقادی آقای دکتر مصدق به شورا را به دنبال می‌آورد و سرانجام پس از رد و بدل شدن چند نامه کار به آن‌جا رسید که اعضای شورای مرکزی کناره‌گیری خود را به آقای دکتر مصدق اعلام و از ایشان درخواست نمودند که به هر نحوی که صلاح می‌دانند شورای دیگری را جهت ادامه کار جبهه ملی تعیین فرمایند. تنها دو نفر از اعضای شورا با توقف شورای منتخب کنگره موافق نبوده و حاضر به استعفاء نشدند. آقای ادیب برومند و آقای مهندس کاظم حسیبی. باری پس از آن آقای دکتر مصدق از آقای باقر کاظمی خواستند که شورای جدیدی را تشکیل دهند. شورای جدید در یکی دو جلسه از هم پاشید و جبهه ملی ایران تا سال ۵۶ بلاتکلیف ماند و دچار توقف شد و کیست که نداند آن خلاء سیاسی و آن توقف ۱۳ساله چه نتایج و عوارضی را برای حرکت آزادیخواهانه ملت ایران در پی داشت.
شکافتن علل آن توقف موضوع یک بررسی علمی و تحقیقاتی است که فرصت و شرایط دیگری را طلب می‌کند که مسلما باید زمانی به آن پرداخته شود. در سال ۵۶ با تشکیل مجدد شورای مرکزی جبهه ملی آقای ادیب برومند از چهره‌های اصلی شورا است. ۲-۳ ماه پس از پیروزی انقلاب وقتی برطبق اساس‌نامه جدید قرار شد هیأتی به نام هیأت رهبری از طرف شورا گزینش شود، آقای ادیب برومند به عضویت هیأت رهبری انتخاب گردید. در آن زمان جبهه ملی دارای مرکز تشکیلات در خیابان کارگر و روزنامه رسمی پیام جبهه ملی در پیشخوان روزنامه‌فروشی‌ها بود. با پیروزی انقلاب در ایران حوادثی روی داد که با اصول اعتقادی جبهه ملی به روشنی زاویه داشت. اهم اصول اعتقادی جبهه ملی باور به دموکراسی و حقوق بشر، رویه اعتدال و پرهیز از خشونت، قانون‌گرایی، پایه‌ریزی استقلال واقعی و تحقق عدالت اجتماعی است. که روند حوادث آن ایام با این اصول اعتقادی بسیار فاصله داشت و این اختلاف نظرهای جبهه ملی با حاکمیت هر روز عمیق‌تر می‌شد در نتیجه محل تشکیلات جبهه ملی مورد تهاجم و اشغال قرار گرفت و چند ماه بعد روزنامه پیام جبهه ملی هم توقیف گردید و سرانجام در روز ۲۵ خرداد سال ۶۰ جبهه ملی مرتد اعلام گردید صرف نظر از این‌که موضوع ارتداد بعدا پس گرفته شد، ولی فشار سنگین و محدودیت شدید برای جبهه ملی ادامه پیدا کرد. قبل از ۲۵ خرداد سال ۶۰ چون تهاجم شدید به جبهه ملی پیش‌بینی می‌شد آقایان اصغر پارسا و دکتر مسعود حجازی به عنوان قائم‌مقام هیأت رهبری و قائم مقام هیأت اجرائیه انتخاب شدند که در شرایط سخت و محدودیت سنگین بتوانند کار اداره سیاسی و تشکیلاتی جبهه ملی را ادامه دهند. در آن شرایط دشوار که پیش آمد آقای ادیب برومند با آن دو نفر قائم‌مقام دو هیأت کاملاً​ همراهی و همکاری داشت و با مسئول تشکیلاتی که در آن زمان تعیین شد یعنی آقای دکتر مؤیدزاده در ارتباط بود. پس از خرداد سال ۶۰ عده‌ای از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی از کشور خارج شدند٬ عده‌ای مخفی شدند و عده ای هم زندانی گشتند. تا این‌که در سال ۶۴ جلسه شورای مرکزی جبهه ملی با حضور اعضای باقی‌مانده شورا از جمله آقای ادیب برومند در منزل آقای حسین شاه‌حسینی تشکیل شد و استراتژی جبهه ملی را در آن شرایط مشخص نمود.
(پایان بخش دوم) ادامه 👇🏼
@jebhemelli
http://jebhemeliiran.org/?p=1260
(بخش سوم) در سال ۷۲ آقای ادیب برومند اعضای شورای مرکزی را برای تشکیل جلسات منظم شورا دعوت نمود. در همان اولین جلسه ایشان به ریاست شورا انتخاب شد و تا پایان عمر در انتخابات مکرری که صورت گرفت آقای ادیب برومند همواره به عنوان رئیس شورای مرکزی جبهه ملی انتخاب گردید و در بخش زیادی از این مدت همزمان ریاست هیأت رهبری را نیز عهده دار بود. من از حدود ۵۷ سال قبل یعنی از سال ۱۳۳۹ و از هنگام ورودم به جبهه ملی با آقای ادیب برومند آشنا شدم ولی از سال ۵۸، اندکی پس از انقلاب که ایشان عضو هیأت رهبری و من عضو هیأت اجرائیه بودم همواره در همکاری دائم و مستمر با ایشان قرار داشتم و قضاوت من در مورد ایشان این است که ادیب برومند یک مصدقی تمام عیار و یک پیرو راستین راه مصدق بزرگ بود و در این‌جا می‌خواهم خیلی مختصر به این راه و روش که راه مصدق نامیده می‌شود اشاره داشته باشم و بگویم که پیروی از راه مصدق به چه معناست. مصدق به آزادی عمیقاً​ و با تمام وجود اعتقاد داشت و به حق آزادی را مادر همه توسعه‌ها و پیشرفت‌های ملت ایران می‌دانست او در مجلس چهاردهم طی سخنرانی خود می‌گوید «هیچ ملتی در سایه استبداد به جایی نرسیده است» مصدق در اولین روز نخست وزیری در سال ۱۳۳۰ طی اولین بخشنامه دولتی به شهربانی نوشت «شهربانی کل کشور، در جراید ایران آنچه راجع به شخص این‌جانب نگاشته می‌شود هرچه نوشته باشند و هرکه نوشته باشد به هیچ وجه نباید مورد اعتراض و تعرض قرار گیرد» و با این بخشنامه اعتقاد بنیادی خود را به آزادی مطبوعات نشان داد.
مصدق به استقلال کشور و عدم تعهد به بیگانگان عمیقاً​ باور داشت و عقیده‌مند بود که باید سرنوشت ایران به وسیله نمایندگان واقعی ملت ایران و در تهران تعیین شود نه در لندن یا واشنگتن یا مسکو. همین طرز فکر او بود که به سیاست موازنه منفی مشهور شد و بنیانی برای تشکیل جنبش عدم تعهد گردید که بعدها توسط تیتو، عبدالناصر، نهرو و دکتر سوکارنو شکل گرفت. مصدق به عدالت اجتماعی و ارتقاء سطح زندگی کارگران و کشاورزان شدیداً​ باورمند بود و فقر و عقب‌ماندگی را برای آحاد ملت شریف ایران برنمی‌تابید.
مصدق پاکدست و منزه بود و از او و همکارانش هرگز جز پاکدامنی و صداقت چیزی دیده نشد. مصدق در طول سال‌ها خدمات خود هرگز اجازه نداد که در حوزه مدیریتیش کسی به خزانه ملی و جیب مردم دست درازی کند. آیا آن پاکدستی مصدق و همکارانش در دولت ملی با اوضاعی که هر روز خبر از اختلاس و ارتشاء هزاران میلیاردی منتشر می‌شود هیچ تناسبی دارد؟
مصدق مسلمانی معتقد و متدین بود و برخی گفته‌های شاهدان نشان می‌دهد که مصدق تمام فرایض دینی خود را انجام می‌داد ولی او با همه این اعتقادات دینی محکم، هرگز با امتزاج دین با حکومت موافقت نداشت و دین را از حکومت جدا می‌دانست و جدا می‌خواست. و همین اعتقاد، علت اصلی مخالفت فداییان اسلام و آیت‌الله کاشانی با او گردید.
مصدق قوانین و حقوق بین‌الملل را محترم می‌داشت و به آن‌ها پایبند بود و به همین جهت هنگام قطع رابطه با دولت استعماری انگلیس به آن دولت اولتیماتوم داد که در مدت یک هفته سفارت خود را تعطیل کند و اتباع خود را از ایران خارج نماید نه آنکه سفارت‌خانه آنان را مورد تعرض و اشغال قرار دهد و اتباع آن‌ها را به گروگان بگیرد.
مصدق هرگز به مردم دروغ نگفت و درصدد فریب مردم برنیامد و وعده های بی‌جهت به مردم نداد. مصدق ساده‌زیست بود و با این‌که از خانواده‌ای اشرافی آمده بود از تشریفات و تجملات و مال‌اندوزی به شدت دوری می‌جست. مصدق با وارد کردن کالاهای خارجی که مشابه داخلی آن وجود داشت قویا مخالف بود و به همین جهت توانست در دوران ۲۸ماهه دولت خود بدون فروش نفت بیلان اقتصادی کشور را مثبت نموده و افزایش صادرات بر واردات را نشان دهد.
مصدق با این مشخصات و این آموزه‌ها مورد علاقه ادیب برومند و همه همفکران ادیب برومند گردید و اکنون در شرایطی که ملت ما در گردنه‌های صعب‌العبور و خطرناک تاریخ خود در حرکت است به جاست که همه پیروان مصدق برای حفظ کیان ملی و اعتلای کشور و صیانت از این مرز و بوم اهورایی دست به دست هم داده و آموزه‌های مصدق بزرگ را همچون یک منشور وسیله تفاهم و اتفاق قرار دهند.
درود بر ادیب برومند پیرو صدیق راه مصدق
@jebhemelli
http://jebhemeliiran.org/?p=1260
روز جهانی کارگر بر کارگران شریف ایران زمین فرخنده باد

هموطنان عزیز،
یازدهم اردیبهشت، روز جهانی کارگر فرا رسیده است. درحالی‌که کارگران ایران از جهات مختلف در شرایط نامناسبی به سر می‌برند. بر اساس مصوبه شورای عالی کار حداقل دستمزد کارگران در سال ۱۳۹۶ به مبلغ نهصد و سی هزار تومان تعیین شده است. با نگاهی به فهرست قیمت‌ها، از قبیل اجاره مسکن، هزینه خوراک و پوشاک، هزینه بهداشت و درمان، هزینه مدرسه فرزندان و سایر هزینه‌های یومیه، به‌سادگی درمی‌یابیم که با این سطح دستمزد، کارگران شریف ایران، در این سرزمین ثروتمند، با چه زندگی مشقّت‌بار و در چه فاصله‌ی نازلی از خط فقر و با چه محرومیت‌هایی باید روزگار را سپری نمایند. بلاتردید این تنگناهای مالی که در سر راه کارگران ارجمند ما قرار دارد، ضرباتی سنگین بر میزان تولید کشور و شکوفایی اقتصادی آن وارد می‌نماید. زیراکه رفاه و آسودگی خاطر کارگران، از لحاظ تأمین معیشت و تأمین نیازهای انسانی آنان و خانواده‌هایشان به‌گونه‌ای مستقیم در مقدار تولید کارخانه‌ها و افزایش تولید در مملکت و گردش چرخ اقتصاد کشور اثرات مثبت و تعیین‌کننده‌ای خواهد داشت. گذشته از پایین بودن سطح حقوق و مزایای کارگران زحمت‌کش ما، به تعویق افتادن همین حقوق اندک آنان برای ماه‌ها و تهدید به اخراج‌های دست جمعی و بیکار شدن و برخوردهای خشونت‌بار حاکمیت با کارگران و ندادن اجازه به آنان برای تشکیل سندیکاها و اتحادیه‌های مستقل کارگری، موجب عدم رضایت و اعتراضات و اعتصابات دائمی جامعه کارگری ایران گردیده است. تا آن‌جاکه در ماه‌های اخیر شاهد صدها اعتصاب و اعتراض کارگری در کارخانجات در سراسر کشور بوده و می‌باشیم.
از ماشین‌سازی هپکو در اراک تا قالب‌های صنعتی سایپا در تهران، از ایران ترانسفو زنجان تا بلبرینگ سازی تبریز، از نیشکر هفت‌تپه تا آی.تی.آی شیراز، از پلی‌آکریل اصفهان تا روغن نباتی جهان در زنجان، از شیشه قزوین تا ذوب آهن اردبیل، از فولاد اهواز تا ایران برک رشت، از لبنیات کاله تا رنگین نخ سمنان و در موارد متعدد دیگر ما شاهد اعتصابات و اعتراضات کارگران حق‌طلب سرزمینمان بوده و هستیم.
جبهه ملی ایران، روز جهانی کارگر را به کارگران شرافتمند ایران، این سربازان پرافتخار جبهه تولید تبریک می‌گوید و از هیأت حاکمه جمهوری اسلامی موکداً می‌خواهد که نسبت به درخواست‌های قانونی و انسانی و بر حق کارگران بی‌اعتنا نباشد. ما خواهان آزادی سریع همه کارگران زندانی در سراسر کشور هستیم.

جبهه ملی ایران
تهران – یازدهم اردیبهشت ماه ۱۳۹۶
@Jebhemelli
http://jebhemeliiran.org/?p=1265
تسلیت به ملت بزرگ ایران به‌ویژه به جامعه‌ی کارگری شرافتمند کشور

جبهه ملی ایران حادثه‌ی انفجار در معدن ذغال‌سنگ آزادشهر و کشته شدن ده‌ها تن از کارگران زحمتکش و شریف این معدن را به ملت بزرگ ایران به‌ویژه به جامعه‌ی کارگری شرافتمند کشور تسلیت می‌گوید .
جبهه ملی ایران این حادثه‌ی دردناک و غم‌انگیز را مانند بسیاری از موارد مشابه دیگر، محققاً در نتیجه‌ی ناکاردانی و سوءمدیریت و سودجویی کاربه‌دستان جمهوری اسلامی می‌داند و اعتقاد دارد که اگر تمهیدات لازم نسبت به ایمن‌سازی معدن و دلسوزی نسبت به حفظ سلامت و جان کارگران عزیز وجود داشت این رویداد دردناک یقیناَ قابل پیشگیری بود .

جبهه ملی ایران
تهران – پانزدهم اردیبهشت ماه ۱۳۹۶
@Jebhemelli
http://jebhemeliiran.org/?p=1271
ممانعت از تشکیل جلسه شورای مرکزی جبهه ملی ایران

بر اساس نظر اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران، تصمیم بر آن بود که روز پنج شنبه 21/2/96 شورای مرکزی جلسه عادی خود را در منزل آقای اصغر فنی‌پور، عضو شورا برگزار کند.
به گزارش روابط عمومی جبهه ملی ایران، صبح روز سه‌شنبه ۱۹ اردیبهشت‌ماه آقای فنی‌پور به صورت تلفنی از سوی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی احضار گردید و به ایشان اخطار داده می‌شود که از برگزاری جلسه خودداری نمایند؛ و در صورت نادیده گرفته شدن این اخطار نیروی انتظامی نسبت به برگزاری جلسه وارد عمل و برخورد جدی صورت خواهد گرفت.
متأسفانه دولتی که در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری است و ادعای آزادی و حقوق بشر دارد اینگونه از تشکیل یک جلسه درون‌گروهی جلوگیری می‌نماید.

روابط عمومی جبهه ملی ایران
تهران – ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶

@Jebhemelli
http://jebhemeliiran.org/?p=1275
۲۹ اردیبهشت را «روز استقلال و آزادی» نام بگذاریم

یکصد و سی و پنج سال قبل در روز ۲۹ اردیبهشت‌ماه سال ۱۲۶۱ خورشیدی در محله سنگلج تهران در خانواده میرزا هدایت‌الله آشتیانی وزیر دفتر ناصرالدین‌شاه و ملک‌تاج خانم نجم‌السلطنه نوه عباس میرزا، فرزندی پای به عرصه وجود نهاد که بعدها نه‌تنها برای ایران، بلکه برای تمام کشورهای جهان سوم، اثرگذار گردید. او اسطوره جاویدان تاریخ ایران دکتر محمد مصدق بود.
مصدق در جوانی از مبارزان انقلاب مشروطیت در این سرزمین بود و پس از آن هم پیام رسان آن انقلاب آزادی‌خواهانه برای نسل‌های بعدی گردید. او اولین ایرانی است که به دریافت درجه دکترای حقوق نائل شده است. او چند دوره نماینده مجلس شورای ملی، چند بار استاندار و در چند کابینه وزیر شد و بالاخره بر مسند نخست وزیری دولت ملی ایران تکیه زد. از او در تمام مقامات و مناصبی که به عهده گرفت چیزی جز صداقت و درستی و پاک‌دستی دیده نشد. او هرگز اجازه نداد که در حوزه مدیریتش ناپاکی و نادرستی و سوء‌استفاده از اموال مردم روی دهد. او با تمام وجود به آزادی‌های سیاسی و اجتماعی و عقیدتی باور داشت. و آزادی را سرمنشاء اعتلا و تمام پیشرفت‌های کشور می‌دانست و به جهت همین نگرش بود که به ایجاد تشکل‌ها و احزاب و آزادی آن‌ها و آزادی مطبوعات و آزادی انتخابات توجه تام و تمامی داشت.
در راستای همین طرز تفکر بود که در آبان‌ماه ۱۳۲۸ سازمان جبهه ملی ایران را بنیان نهاد و با تشکیل دادن همین سازمان بود که موفق شد همراه چند تن از هم‌فکرانش به مجلس شانزدهم راه یافته و قانون ملی شدن نفت را به تصویب برساند و پس از آن بود که او برای به اجرا در آوردن آن قانون، مسئولیت نخست وزیری را پذیرفت.
مصدق به استقلال کشور عمیقاً​ باورمند بود و قصد او از ملی کردن نفت و خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس، صرفنظر از استیفای حقوق مادی ملت ایران، کوتاه کردن دست استعمار انگلیس و دخالت‌های ناروای آن دولت در کلیه شئون سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران بود. شرح افکار و اندیشه‌های مصدق و خدمات ارزشمندش به ایران، در طول بیش از هفتاد سال زندگی سیاسی، نیاز به نوشتن نه یک کتاب بلکه کتاب‌ها دارد و واضح است که در این یادآوری مختصر به مناسبت سالروز تولدش نمی‌گنجد.
جبهه ملی ایران، خانه سیاسی دکتر محمد مصدق به ملت شرافتمند و حق‌شناس ایران پیشنهاد می‌کند که به پاس احترام و تجلیل از آن بزرگ‌مرد تاریخ، روز ۲۹ اردیبهشت سالروز تولد مصدق را «روز استقلال و آزادی» نامیده و در تقویم‌های ملی به همین نام ثبت نمایند.

جبهه ملی ایران
تهران - بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۶

@Jebhemelli
http://jebhemeliiran.org/?p=1280
خشونت و تروریسم را محکوم می کنیم

روز چهارشنبه هفدهم خردادماه ۱۳۹۶ عملیات تروریستی به دور از انسانیت توسط افرادی کوردل و فریب خورده در قلب کشورمان، تهران روی داد که ده ها تن از هموطنان بی گناه ما را به خاک و خون کشید و ایران را عزادار ساخت.
جبهه ملی ایران این تحرکات تروریستی رذیلانه و غیرانسانی را محکوم نموده و به ملت بزرگ ایران، به ویژه خانواده هایی که در این حوادث شوم عزیزان خود را از دست داده اند تسلیت می گوید و نیز با خانواده هایی که عضوی از آن ها در این رویداد ها مصدوم و مجروح شده اند ابراز همدردی می نماید.
خشونت و تروریسم چه در ایران و چه در هر جای جهان محکوم است و به عنوان لکه ننگی بر دامن جامعه بشری قرن بیست و یکم در تاریخ بشریت ثبت خواهد شد.
جبهه ملی ایران به دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی نیز اعلام می دارد که وظیفه این دستگاه های عریض و طویل تنها برخورد با زنان و دانشجویان و معلمان و کارگران و زندانی کردن آنان و یا ممانعت از تشکیل یک نشست علنی یک سازمان سیاسی قانون گرا و مدنی مانند جبهه ملی ایران نیست، بلکه وظیفه اصلی این دستگاه ها، پیشگیری از این گونه اقدامات جنایتکارانه و تروریستی و مخل امنیت شهروندان است که متأسفانه در انجام این وظیفه اصلی خود عاجز و ناتوان بوده اند.

جبهه ملى ايران
تهران - نوزدهم خرداد ماه ۱۳۹۶

@jebhemelli

http://jebhemeliiran.org/?p=1283
تسلیت به مهندس بدیعی عضو هیأت رهبری جبهه ملی ایران

جناب آقای مهندس مرتضی بدیعی
عضو محترم شورای مرکزی و هیأت رهبری جبهه ملی ایران

با اندوه و تأسف فراوان درگذشت همسر گرامی جنابعالی خانم فروزنده فرنوش را که ایشان خود از اعضای شایسته و دیرپای جبهه ملی ایران بودند به شما و فرزندان عزیز و همه اعضاء و هواداران جبهه ملی ایران تسلیت می گوئیم.

هيأت اجرائيه جبهه ملى ايران
تهران - ٢٦ خردادماه ١٣٩٦
@jebhemelli
پیام دکتر حسین موسویان رئیس هیئت اجرائی و مسئول تشکیلات جبهه ملی ایران به سمینار و جشن یکصد و سی و پنجمین زادروز مصدق

برای اینجانب به عنوان سرباز کوچکی از خیل عظیم پیروان دکتر محمد مصدق، موجب نهایت خوشوقتی و افتخار است که جشن یکصد و سی و پنجمین زادروز آن بزرگمرد تاریخ ایران را به حضار گرامی و برگزارکنندگان محترم سمینار تبریک و تهنیت عرض نمایم. مصدق در طول بیش از هفتادسال مبارزات سیاسی و اجتماعی، با عملکرد و اندیشه ها و مواضع خود مکتب و الگویی را به یادگار گذاشت که الهام بخش ایرانیان میهندوست چه برای نسلهای معاصر و چه برای نسلهای آینده خواهد بود.
اعتقاد واقعی به استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی، صداقت و راستگویی، درستکاری و پاکدستی، شجاعت و فداکاری در راه حفظ منافع ملی، قانونگرایی و احترام به حقوق بشر و جدا دانستن دین از دولت، اهم پایه های فکری دکتر مصدق را تشکیل می دهند. او به ایجاد تشکل و سازمان برای نیل به اهداف ملی خود باور داشت و در هنگام انقلاب مشروطیت، در انجمنهای سیاسی آن زمان فعالانه شرکت نمود. و خود در سال ۱۳۲۸ برای دستیابی به اهداف وطنخواهانه اش سازمان جبهه ملی ایران را بنیان نهاد.
از آنجا که نام مصدق نمادی از استقلال و آزادی است جبهه ملی ایران پیشنهاد نمود که روز تولد مصدق روز استقلال و آزادی نامیده شود.
در اوضاع و شرایط خطیر کنونی که جهان و به ویژه منطقه خاورمیانه با آن روبروست و به نظر برخی از اندیشمندان ممکن است دنیا در معرض جنگی بین المللی قرار گیرد، در میهن عزیز ما هیأت حاکمه ای بر اریکه قدرت نشسته است که با سوء سیاست ها وسوء مدیریت ها و به هدر دادن منابع ملی کشور و با فسادهای حیرت انگیز برخی از وابستگانش و با زیر پا نهادن حقوق و آزادیهای ملت و براه انداختن انتخابات غیرقابل قبول و دور از موازین دموکراسی شرایطی بس ناگوار و تلخ را برای ملت ایران فراهم نموده است. و موقعیتی ایجاد کرده که بیگانگان فرامنطقه ای و دشمنان منطقه ای ایران بتوانند برای آینده کشور ما نقشه بکشند و با پردازش و تجهیز مالی و رسانه ای دست نشاندگانشان برای میهن ما برنامه ریزی کنند.
وظیفه پیروان مصدق و معتقدان راه اوست که راه مصدق یعنی راه استقلال و آزادی را به عنوان راه نجات ایران و راهی که می تواند ضامن سعادت و نیکبختی ملت ایران و حفظ کیان ملی باشد به همه معرفی نمایند. در این برهه حساس تاریخ میهن، اتحاد و همبستگی همه نیروهای باورمند به ارزش های مکتب مصدق و تبیین آن ارزشها برای نسل جوان و آحاد ملت ایران وظیفه
ای مهم و بایسته است.

۱۳۹۶/۳/۲۵
تهران – حسین موسویان

@Jebhemelli
http://jebhemeliiran.org/?p=1289
پیام عباس امیرانتظام به مناسبت فرارسیدن زادروز دکتر محمد مصدق

یاران باوفا و همفکران گرانقدر، سلام گرم و مالامال از عشق و قدرشناسی خود را از این راه دور نثار یکایک شما عزیزان می نمایم؛

باری دیگر این شانس را دارم که همچنان باشم و بتوانم دقایقی چند مصدع اوقات شما عزیزان در چنین مناسبت فرخنده تاریخی گردم.

اگر شرح مختصری از حال این خدمتگذار کوچک وطن را خواسته باشید باید بگویم که در ۲۷ آذرماه سال گذشته وارد سی و هشتمین سال سپری کردن محکومیت ناروای خود گردیدم. البته ۹ سال اخیر را به دلیل بیماریهای عدیده، که برخی غیرقابل علاج هستند، به صورت مرخصی استعلاجی در منزل سپری نمودم. این مرخصی سالی یکبار و بر اساس گزارش پزشکان معالج از سوی دادگاه انقلاب اسلامی قابل تمدید بوده است!

اکنون هم روزگار بدین سان میگذرد، اما من به رغم از دست دادن بخش عظیمی از توان و قوای جسمانی ام هنوز از تحقق اولی ترین خواسته زندگانی ام، یعنی اعاده دادرسی و اجازه دفاع در یک دادگاه قانونمند و به طور علنی و با حضور هیأت منصفه و وکلای مدافع، و در برابر شبکه های اطلاع
رسانی داخلی و جهانی نومید نگردیده ام. روزی را که خیلی قویتر و مستدل تر از سال ۱۳۵۹ بتوانم چهره کریه اتهامات ناروا و سراپا کذب را از کارنامه زندگی سیاسی ام جانانه زدوده و پاکی و سفیدی به جامانده را به رخ روزگاری، که به من و خانواده ام بی رحمی ها روا داشته، بکشم. چه تهمت ها و افتراهایی که زده نشد و هر یک از آنها به هنگام قرائت در دادگاه بدوی همچون نوک تیزترین چاقو به قلب من فرو میرفت و چه فریادهایی که من در پی آنها بر نیاوردم!

بگذارید خاطره ای را برایتان بازگو کنم: در سال ۱۳۷۷ وقتی که پس از دوبار، و هر بار بدون حضور بنده و وکلای مدافع، دادگاه مربوط به رسیدگی به شکایات فرزندان آقای لاجوردی تشکیل شد رئیس وقت قوه قضاییه، آقای محمد یزدی، در رسانه ها اعلام نمود که دلیل عدم حضور متهم در دادگاه مجهول المکان بودن ایشان است! و این در حالی بود که من در زندان اوین ساعت ها منتظر انتقال به دادگاه بودم! در اولین مکالمه تلفنی همسرم با وکیل برون مرزی بنده، ایشان ضمن دلداری به همسرم فرموده بودند: امیرانتظام دیگر چه میخواهد؟ او در پیشگاه جامعه جهانی تبرئه شده و نامش در تاریخ رفته است! اما عزیزان این فرمایش برای ما قابل قبول نبوده و نیست. این عبارات نمی تواند تسکین دهنده خراشهای عمیق درونی روح و جسم من باشد. سی و نه سال به هنگام هر بیدار شدن در صبحگاهان، و هنگامی که دیده بر روزی دیگر از روزهای بر باد رفته عمرم می گشودم، از چشیدن طعم لذت بخش آزادی محروم بوده ام! و نیز دهه ها از حقوق اولیه انسانی و مدنی محرومم کردند و چه فشارهایی که بر من و خانواده ام وارد نیامده است؟! آثار برخی از آنها طبیعتاً غیر قابل جبران می باشند. این فشارها را بایستی به تقاص کدامین گناهان ناکرده تحمل میکردم! گناه عشق به وطن و هموطن، عشق به خدمت برای ساختن ایرانی آباد و سربلند، پافشاری در دفاع از شرافت ملی خود و به موازات آن زنده یاد مهندس بازرگان و تلاش در اثبات پاکی و نیک نامی دولت موقت، و بیش از همه عدم لغزش و پایبندی تمام و کمال به آموخته هایم در مکتب دکتر مصدق بزرگ. مکتبی که در عنفوان جوانی در آن عاشق شدم و عاشق ماندم. مصدق برای من فقط یک نام قابل احترام نیست، مصدق راه است، مصدق مشی است، مصدق غرور ملی است، مصدق نفسی تازه برآمده از عشق است، و مصدق قوی ترین انگیزه است برای ادامه راه دشوار رسیدن به آزادی و آزادگی. بنابراین آیا به حق می توان از بنده توقع داشت که به دریافت چند جایزه حقوق بشری، که صدالبته اهدای آنها قابل تقدیر می باشند، بسنده کرده و به این دل خوش بدارم که بر خلاف هزاران انسان مظلوم و بی گناهی که غریبانه صدای شان خاموش و در زیر خروارها خاک مدفون شدن نام بنده برای تعدادی گوش شنوا آشنا مانده است؟!

از طرفی هم احساس میکنم بسیار آسیب پذیرتر و حساس تر از گذشته شده ام: مشاهده روزانه صحنه های دلخراش جنگ در کشورهای منطقه و سایر مناطق آشوب زده جهان و دیدن چگونگی به خاک و خون کشیده شدن صدها بچه و زن، پیر و جوان که همگی بی گناه و بی دلیل به این سرنوشت رقت بار دچار شده اند بی وقفه به روح و قلبم چنگ میزند. حتی مشاهده چنین صحنه هایی هم دلی از سنگ می خواهد! چرا باید در قرن بیست و یکم، قرن پیشرفت سریع علم و تکنولوژی که قرار است زیستن را برای ساکنین این کره خاکی سهل تر، طولانی تر، و فرح بخش تر نماید بایستی در هر دقیقه و ساعت شاهد وقوع چنین فجایع انسانی باشیم؟ از دیدگاه بنده علت اصلی نیست جز جنون قدرت طلبی صاحبان زر و زور در جای جای جوامع بشری آشفتگی ها آفریده اند و برای بقای شان چه خون بیگناهانی که ریخته نشده است. این درد فرسایشی زمانی بیشتر حس میشود که افسوس و صد افسوس که بنده و امثال من عملا قادر به برداشتن حتی یک قدم در راه تغییر ...
... چنين وضعیت فلاکت باری جهت پیشگیری از وقوع چنین جنایات بشری نیستیم! فقط شعار است که داده می شود و تحلیل هایی است که از سوی خبرگان امر شنیده می شود! در این آشفته بازار امروز بر سر توان و قدرت سازمان ملل و سایر نهادهای ذیربط چه آمده است؟ گاهی آرزوی نبودن می کنم تا دیگر نبینم، و گاهی هم راسخ تر از همیشه می خواهم بمانم و حداقل راه خود را تا رسیدن به اهداف محدود اما مطلوب خودم ادامه دهم; می خواهم بمانم تا در روزی نه چندان دور شاهد برقراری آرامش و عدالت نسبی لااقل در جامعه خودم باشم، جامعه ای که خشونت در آن مهار شود، ضد ارزش ها دوباره تبدیل به ارزش گردند، حقوق اولیه انسانی برای همه، از هر اقلیت قومی و مذهبی در میهن عزیزم رعایت شود. دیگر شاهد گردش دستان لرزان پیر و جوانی در داخل سطل های زباله نباشم که به دنبال پیدا کردن لقمه ای نان مدت ها سرگردان هستند. آرزو دارم شاهد فرارسیدن روزی باشم که فعل دزدی دیگر زرنگی تلقی نگردد و صداقت و امانت داری را به پخمگی و بی عرضگی تعبیر ننمایند. روزی بیاید که آمار اعتیاد و بیکاری و فهشا و عوارض جانبی ناشی از آنها که همانا گرایش به کلاهبرداری، مفت خواری، رانت خواری و اختلاس می باشد کاهش یافته و به تدریج از صحنه اجتماع رخت بربندند. امید به روزی دارم که جوانان مستعد ما دوباره با فرهنگ و ادب غنی ایران زمین آشتی کنند و تحت تربیت ها و آموزش های صحیح قرار گیرند. روزی که کشورمان، توسط دولتمردانی صلح طلب و آشتی جو اداره شود که می خواهند با همسایگان خود و سایر کشورهای جهان از در تعامل درآمده و همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند، و سیاست های مدبرانه ای اتخاذ گردد که بتواند از طریق صلح آمیز ترین روش ها بهترین حفاظت را از منافع ملی ما بعمل آورد. دل در آرزوی روزی است که ذهنیت های تخریبی تغییر یافته و از ویرانی عامدانه آثار باستانی، که نشانگر هویت ملی و تاریخی ماست جلوگیری دائمی بعمل آید، و دست ها از پایمال کردن گنجینه های خدادادی طبیعی کشورمان کوتاه گردند. روزی از راه برسد که کارتن خوابی و گور خوابی، کابوسی بیش نباشد، و نیز خاطره تلخ تن فروشی زنان و مردانی که روزگاری در جبهه های جنگ، و در دفاع از دین و وطن برای ملت ایران حماسه ها آفریدند، برای ابد به فراموشخانه تاریخ سپرده شود. آیا برای بنده آرزوی فراهم آوردن آزادی و امنیت نسبی برای فعالیت همه هنرمندان در کلیه عرصه های هنری، و صدالبته همه پیشکسوتان در آن عرصه ها، علاوه بر امکان فعالیت مسالمت آمیز برای فعالان مدنی، وکلای متعهد به حرفه خویش، فرهیختگان علمی جامعه و در راس آنها احزاب و گروه های سیاسی رویایی غیر قابل تحقق می باشد؟ نمی خواهم دیگر شاهد آن باشم که دست جوانی را که از روی نیاز و نادانی دست به مختصر دزدی زده از مچ قطع گردد و خواسته علیلی را به معلولان جامعه تحمیل نمایند در حالی که کسانی هستند که اختلاس های بالای میلیاردی می کنند، و اگر احیانا یک دستگیری نمایشی در موردشان اجرا شود پس از چند روز با وثیقه سپاری دوستان آزاد گشته و با گردنی افراخته تر از قبل به میان جامعه باز میگردند تا مثال معروف ” روز از نو روزی از نو ” را در ذهن ها متبلور گردانند! البته گزینه دیگری هم دارند: می توانند به کشورهای دیگری متواری گردند که با آغوش باز از سرمایه های غیر قانونی آنها استقبال می کنند. در آنجا خواهند توانست بی خیال و با وجدانی تعطیل روزهای خوشی را برای خود و خانواده هایشان رقم زنند!

آیا تمام موارد فوق برای من و امثال منی که همواره دغدغه وطن داشته ایم بایستی در چارچوب یک ” آرزو ” باقی بماند؟ مگر این موارد در سایر جوامع توسعه یافته و دموکراتیک از زمره حقوق پایه و اساسی شهروندی محسوب نمی شوند؟ حقوقی که هر یک تضمین شده هستند و وصول آنها، متعاقب مطالبه شان یک اصل غیر قابل منازعه می باشد.

عزیزان، در اینجا اشاره ای کوتاه به انتخابات اخیر در کشورمان می نمایم: مطمئناً همگی شما در جریان برگذاری آن به تفصیل قرار دارید. من اما باید یادآوری نمایم که اینجانب طبیعتا در این انتخابات، همچون سایر انتخابات به استثنای دوران آقای خاتمی، شرکت نکردم. اما جهت پیشگیری از بروز هرگونه فاجعه ایی مشابه سال ۱۳۸۸ به عزیزانی که از بنده رهنمود می خواستند توصیه می کردم که آنها خود تصمیمگیر نهایی باشند، و با مراجعه به خرد و منطق خود گزینه مناسب را انتخاب نمایند. اگر آمرانه ارائه طریق می نمودم و خدای ناکرده حادثه ای برای هر یک از آنها پیش می آمد با کدامین امکاناتم می توانستم امنیت این عزیزان را تامین نمایم؟ هر چه باشد حرفه مقدس آموزگاری هم دورانی دارد و نمی توان رسالت معلم جامعه بودن را تا ابد به عهده گرفت. بالاخره شاگردان روزی بزرگ می شوند و با انجام آزمون و خطاها تجربه به دست می آورند; و روزی میرسد که خط و مشی خود را یافته و تشخیص می دهند که چه چیز را می خواهند و چه را نمی خواهند. پیروی ...
... كوركورانه از قهرمانان ذهنی یک تحول ریشه ای و پایدار را به راحتی میسر نمی گرداند. ایجاد ثبات در روش و منش و نیز پایه ریزی تفکری ماندگار قویاً نیازمند دو عنصر مهم زمان و فرصت می باشند. اما در کل آرزو می کنم که آن دسته از هموطنان عزیزم که با دنیایی امید و مثبت اندیشی به پای صندوق های رای رفتند پیگیر مطالبات خود باشند و ذکاوت و بیداری خود را مستمراً به دولتمردان یادآوری نمایند.

و بخش آخر سخنم به اعتقادات و باور هایی است که در ذهنیت من جاودانگی یافتند. و این همان تفکر مرید و مراد است. من که شاگرد کوچک ولی بسیار علاقه مند و متعهد به مکتب دکتر محمد مصدق بزرگ بودم از این اسطوره تاریخی آموختم که عشق ورزیدن به ایران و ایرانی و مبارزه در راه شرف ملی و در راستای افتخار آفرینی برای میهن از طریق حفاظت از منافع ملی و تمامیت ارضی آن، و دفاع از حقوق اقوام ملی و مذهبی کشورم اجزاء لاینفک وجود من گردیدند. من با این باور گام در راهی نهادم که مرا در حال حاضر در جایگاهی قرار داده است که همه شما عزیزان بیش و کم شاهد چگونگی دستیابی من به آن هستید. چه فراز و نشیب ها که با بهره گیری از این عشق نهادینه شده نپیمودم و چه شقاوت ها که تحمل نکردم. همین عشق مرا آنچنان قدرتی داد تا پایداری کنم و در مقابل ناحق، زورگویی، تهمت، و نامردمی ها بیش از دو دهه زندان بی وقفه را تاب بیاورم و راست قامت بایستم. زجرهای غیر قابل تصور را به جان خریدم زیرا که هدف برایم مقدس بود: دفاع از شرافت خود و به موازات آن شرافت مهندس مهدی بازرگان، پاکدامنی دولت موقت، و نهایتاً شرف ملی و شرافت هموطنانم. تا این لحظه هم که در بستر بیماری هستم همین عشق بزرگترین نیروی محرکه من بوده است. شاید که مجال زیادی نداشته باشم، که البته این را فقط خالق من میداند و بس. ولی آنچه مسلم است این که آخرین نفس را با یاد ایران و سرافرازی آن خواهم کشید. می خواهم از من به یاد بسپارید که امیرانتظام هرگز جذب مطامع دنیوی نگردیده، هرگز از مواضع خود عدول نکرده و اجازه نداده که اعتبار سیاسی اش بازیچه دستها گردد; نه دل به ” به به و چه چه ” گفتن دوستداران خوش کرده و نه از حلالیت طلبیدن و ابراز ندامت آنانی که این سرنوشت سهمگین را برایش رقم زدن دل خنک کرده و به وجد آمده است. امیرانتظام تا هست امیرانتظام باقی می ماند. البته حمایت بی دریغ و اظهار لطف و محبت بی ریا از سوی هموطنانی که از تمامی اقشار جامعه بوده اند همواره انگیزه قوی برای ادامه راه بوده است. در حالی که امیرانتظام دیگر نه مانند گذشته پست و مقام دولتی دارد و نه یک تاجر موفق پر آوازه است; بلکه زندانی ای بیمار است که بر روی ویلچر نشسته ولی با قلبی مالامال از مثبت اندیشی و امید به چشم اندازی روشن تر می نگرد. اگرحمایت بی دریغ و محبت بی ریای عزیزان در داخل و خارج از کشور نبود چگونه می توانستم با چنین ذخیره قابل قبولی از انرژی ادامه راه دهم، و نیز همسرم بتواند با بسی شور و امید و آرامش کامل به حفاظت و مراقبت از من بپردازد؟ البته ناگفته نماند که در مورد وضعیت خاص و منحصر به فرد من، و چنانکه که عملکرد من در دهه های اخیر مستحق آن بوده، شاید حق مطلب هرگز آنگونه که بایستی ادا نگردیده است. شاید در بسیاری مقاطع حساس و سرنوشت ساز مورد بی مهری و بی تفاوتی یاران و همراهان قرار گرفته ام. از مخالفین قسم خورده ام که انتظاری نداشتم و ندارم! جدا از دفاعیات تاریخی و فراموش نشدنی مهندس مهدی بازرگان برخی شاید حتی سعی کردند که بنده در گمنامی کامل مانده و در مسیر تاریک سرنوشتم رها شوم. از سوی دیگر بسیاری از نهادهای حقوق بشری، که خدا را شکر، که بنده هرگز دل به توان گره گشایی آنها نبستم، در مورد پرونده بنده به عنوان قدیمی ترین و مقاوم ترین زندان سیاسی ایران هرگز رسالت حرفه ای خود را، جز در دوره ای خاص دنبال نکرده اند. آنها به رغم آزادی که از آن برخوردارند مطالبات این پرونده تاریخی/ بین المللی را آنگونه که در خور آن بود پیگیری ننموده اند. شاید هم حکمتی در کار بوده که تنها بمانم و یگانه همسفرم همسرم باشد. نتیجه این کم مهری ها و کم توجهی ها کارنامه ای پاک و دست نخورده است که روزی به پیشگاه عدل الهی تقدیم خواهم نمود. شاید این نتیجه گیری غلط باشد ولی فکر می کنم در بسیاری از موارد مافیای پنهان قدرت های تصمیم گیرنده و تصمیم ساز چه در زمینه هنر، چه ورزش، و چه در عرصه سیاست و حقوق بشر و غیره خود سوژه ها را انتخاب کرده و راه را آنگونه که می باید و تا نیل به مقصود برای آنها هموار می سازد. ولی مارا به قول معروف چه باک زیرا که در عدالتخانه تاریخ ذات قضاوت ها به گونه ای دیگر خواهد بود؟! در حال حاضر ابراز این اندازه مهر و محبت هموطنان که نشانگر عشق بی ریای آنهاست ما را بس!

نهایتاً روی سخنم با شما عزیزان در خارج از کشور است. لطفا به یاد بسپارید که ساختن فرداهای ایران نیازمند همیاری و ...
... همكارى نيروهاى وفادار و متعهد به آرمان های ملی در داخل و خارج تواماً و در همه زمینه هاست. حمایت های لفظی و شعارگونه ظاهراً دیگر جوابگو نمی باشد. معضلات و مشکلات موجود عمیق تر و پیچیده تر از حد تصور است و لذا رسالت پیش رو بسیار جدی تر و سنگین تر خواهد بود. امیدوارم نیروهای صادق به میهن و وفادار به منافع ملی در داخل و خارج از کشور موفق به ایجاد پیوندی ناگسستنی با یکدیگر شوند. بایستی بزرگ منشی کرده و اختلافات را کنار گذاشت و اتحادی آینده ساز بوجود آورد. آنچنان قوی و پربار که جهانیان را ترغیب به قبول و باور نماید. با مردود دانستن ترور و اعمال خشونت بار و پرهیز آگاهانه از اتخاذ روشی که موجب پیدایشی رعب و وحشت در دل جامعه گردد می توان بستری امن برای همزیستی مسالمت آمیز، و نیز برای ساختن فرداهای بهتر و آبادتر بوجود آورد. جامعه ما دیگر یارای تحمل خشونت را ندارد و فلاکت دیگر بس است. تنها حربه کارا و موثر همانا ایجاد همدلی و همراهی است که بتوان بر اساس آن تحولی عظیم و ملی را بتدریج، اما ریشه ای، در بافت سیاسی کشور بوجود آورد. دیگر نبایستی دکوروار خانه ای با جذابیتی فریبنده اما پوشالی بر پایه هایی فرسوده، لغزان، و بازسازی نشده بنا نمود. ایران فردا نیازمند اندیشه و تجارب یکایک شماست. خوشبختانه امروزه تکنولوژی امکانی را فراهم نموده تا نظرات و پیشنهادات در لحظه قابل ارائه و تبادل باشد. امیدوارم اگر شرایط سهل تر گردد آنانی که به منظور تحصیل علم و تجربه وطن را ترک کرده اند و یا مغزهای متفکری که تحت فشارهای بسیار فرار را بر قرار ترجیح داده اند یا به میهن بازگردند و یا جامعه را از نبوغ و خوش فکری خود بهره مند گردانند. این سرزمین پهناور، با تاریخ کهن و نعمت های خدادادی خود نیازمند بازوان قوی جوانان، که همانا توان فکری و علمی آنهاست، می باشد که شادی کنان فریاد بزنند: “دوباره می سازمت وطن” .

راندگی و عقب ماندگی فرهنگی بسیار دهشتناک تر از عقب افتادگی اقتصادی است. احیای فرهنگ و ادب فارسی، کنترل لجام گسیختگی جوانان، احیای تولید و به حرکت در آوردن چرخهای زنگ زده اقتصاد و زدودن غبار افسردگی و نومیدی از روی چهره این ملت بزرگ عزم قوی میخواهد، عشق می خواهد، اعتماد به نفس میخواهد، و امید می خواهد. من هنوز بارقه ای از امید در دل دارم. اینکه سرافرازی میهنم را در میان جوامع بین المللی شاهد باشم و حس آسایش و امنیت را در میان هموطنانم لمس نمایم. امید دارم خرد جمعی قدرت های بزرگ بزودی به این نتیجه برسند که بایستی به مناقشات منطقه ای و جهانی یک به یک پایان داد. کشتار بی گناهان، مردن انسانها از فرط گرسنگی و بیماری، رشد یاس و ناامیدی تا به این حد که انسانها غرق شدن خود و عزیزان خود را در امواج بی رحم اقیانوس ها به زنده ماندن ترجیح دهند بایستی از میان جوامع رخت بربندد. امید به روزی که صحنه بسیاری از مصائب و فجایعی که انسانها خود به دست خود ایجاد نموده اند دیگر به روی صفحات نمایش شبکه های اجتماعی دیده نشود. من به این امید بودنم را ادامه می دهم که شاهد بازگشت انسان به خویشتن خویش باشم، و ناظر تحولاتی باشم که در راس آنها نوع دوستی و انسان مداری بار دیگر آویزه گوش ها گردد. شاید برای کشور ما هم در این تحول عظیم نتیجه ای مطلوب عاید گردد: اینکه بتوانیم قبل از به رخ کشیدن غرور آمیز هویت ملی مان انسان بودن یک ایرانی را زبانزد عام و خاص گردانیم.

جاوید باد ایران و سربلند باد ایرانی

عباس امیرانتظام

تهران - دوشنبه بيست و دوم خردادماه ١٣٩٦
@Jebhemelli
از برگزاری جلسه شورای مرکزی جبهه ملی ایران ممانعت بعمل آمد

خبرگزاری هرانا – پس از ممانعت وزارت اطلاعات از برگزاری جلسه جبهه ملی در ۲۱ اردیبهشت ماه، قرار بود که جلسه ای با محدودیت در اعضای شرکت کننده، روز دوشنبه، ۱۲ تیرماه، در منزل ضیاء مصباح برگزار شود، که اینبار نیز با دخالت وزارت اطلاعات و احضار میزبان در روز یکشنبه، مجددا از برگزاری جلسه جبهه ملی ممانعت به عمل آمد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، قرار بود جلسه شورای مرکزی این حزب با محدودیت در اعضای شرکت کننده، روز دوشنبه ۱۲ تیرماه، در منزل ضیاء مصباح، از اعضای این گروه، برگزار شود. اما روز یکشنبه، آقای مصباح احضار شده و اخطار گرفته است که “از برگزاری جلسه خودداری نمایند”.

در روز یکشنبه، ۱۱ تیرماه، ضیا مصباح از سوی وزارت اطلاعات احضار و به مدت چند ساعت مورد بازجویی قرار گرفت. آقای ضیا تهدید شد که در صورت نادیده گرفتن این اخطار و برگزاری این جلسه، با دخالت نیروهای انتظامی، از ورود افراد به منزل وی، ممانعت به عمل خواهد آمد و برخورد جدی صورت خواهد گرفت.

جلسه جبهه ملی در روز دوشنبه قرار بود با حضور اعضای هیئت رئیسه شورا (متشکل از پنج عضو)، نایب رئیسان شورا، منشیان شورا، هیئت رهبری و هیئت اجرایی، که جمعا ۱۰ الی ۱۵ تن از اعضای شورا، برگزار شود.

یک منبع مطلع ضمن تایید این خبر در گفتگو با گزارشگر هرانا گفت: “علیرغم سابقه این حزب و محرومیت و محدودیت از برخوردای آن از محل کار و روزنامه رسمی، ممانعت از برگزاری جلسات جبهه ملی نقض حق آزادی اجتماعات، اندیشه و بیان و در کل شکلی از نقض حقوق بشر است”.

جبهه ملی ایرانی در حالی که از برخورداری از محل کار محروم است،جلسات شورا هر بار در منزل یکی از اعضا برگزار می شود.

لازم به یادآوری است، اردیبهشت ماه سال جاری، روابط عمومی جبهه ملی ایران در اطلاعیه‌ای اعلام کرده که قرار بود جلسه شورای مرکزی این حزب روز پنج‌شنبه، ۲۱ اردیبهشت، در منزل اصغر فنی‌پور، عضو شورای مرکزی، برگزار شود. با این حال صبح روز سه‌شنبه، ۱۹ اردیبهشت، آقای فنی‌پور تلفنی از سوی وزارت اطلاعات ایران احضار شده و اخطار گرفته است که “از برگزاری جلسه خودداری نمایند”.

جبهه ملی ایران که همواره با محدودیت‌های زیادی در اجرای فعالیت های خود روبه‌رو بوده است، پیشتر نیز در سال گذشته، از برگزاری جلسات آن ممانعت به عمل آمده بود.

جبهه ملی ایران سازمان سیاسی ملی‌گرای فعال در ایران است که در سال ۱۳۲۸ توسط سیاستمدارانی از قبیل محمد مصدق، حسین فاطمی و کریم سنجابی تأسیس شد و به پیشنهاد دکتر حسین فاطمی، ملی شدن صنعت نفت ایران را مطرح کرد. در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ ملی شدن صنعت نفت مراحل نهایی تصویب خود را طی کرد و در اردیبهشت ۱۳۳۰، محمد مصدق تشکیل دولت داد و هیئتی را به ریاست مهدی بازرگان برای اجرای ملی شدن نفت راهی شرکت نفت کرد.


ادامه مطلب
https://www.hra-news.org/2017/hranews/a-11331/


🔴 کانال خبرگزاری هرانا @hranews
🔷 ادمین @hranews1
«شصت و پنجمین سالگرد قیام ملی و پیروزمند سی ام تیر گرامی باد»

غروب روز سی ام تیر ۱۳۳۱ هنگامی که انبوه مردم به پا خاسته، پس از پشت سر گذاشتن روزی خونین و دادن ده ها کشته و زخمی و شکست دادن نیروهای نظامی ارتجاع حاکم و بیرون راندن آنان از صحنه، برای اعلام پشتیبانی از دولت ملی، در مقابل منزل مصدق تجمع پیدا کرده بودند، مصدق با چشمانی گریان در بالکن خانه ظاهر شد و ضمن سخنانی که ایراد کرد این جملات را بر زبان راند: «ای مردم من به جرأت می گویم که استقلال ایران از دست رفته بود ولی شما با رشادت خود آن را نگهداشتید. ای کاش مرده بودم و ملت ایران را این طور عزادار نمی دیدم …». شاید در آن روز کمتر کسی توجه داشت که از دست رفتن استقلال که مصدق به آن اشاره می کرد به چه معناست. ولی امروز که بر بلندای قله زمان ایستاده و به گذشته ای که زیر پای ماست می نگریم و به وقوع حوادث بعدی و کودتای ۲۸ مرداد و اسناد مربوط به توطئه های بیگانگان برای برکناری دولت ملی مصدق که هر روز بیشتر افشاء می گردد، نظر می کنیم، همه درمی یابیم که چگونه مبارزات نهضت ملی ایران به رهبری دکتر مصدق برای کسب استقلال و آزادی این کشور، هر لحظه با مقابله سلطه گران خارجی و عوامل مزدور داخلی آنان روبرو بوده است. سلسله رویدادهایی که به قیام ملی سی ام تیر منجر گردید به اختصار بدین گونه است.

دکتر مصدق نخست وزیر دولت ملی در روز دوم تیرماه ۳۱ پس از دفاع موفقیت آمیز خود از حقانیت ایران در مقابل دولت انگلیس در دیوان داوری لاهه به ایران بازگشت. او چند روز بعد هنگام مذاکره با شاه در مورد کابینه جدید خود که باید برای گرفتن رأی اعتماد به مجلس هفدهم تازه تشکیل یافته معرفی می نمود خواستار در اختیار گرفتن نیروهای مسلح کشور و پست وزارت جنگ گردید. سمتی که تا آن روز برخلاف قانون در اختیار پادشاه غیرمسئول قرار داشت. برای مصدق مشخص بود که نیروهای مسلح تحت کنترل و فرماندهی دربار تحت نفوذ بیگانگان، به منزله تکیه گاهی برای قدرت های اجنبی و عوامل داخلی آنان و چون اهرمی برای فشار به دولت ملی و اخلال در مبارزه آزادیخواهانه و استقلال طلبانه ملت ایران عمل می کنند. و می خواست که این روزنه نفوذ را مسدود نماید. این خواسته قانونی دکتر مصدق پذیرفته نشد و در روز ۲۵ تیر مصدق به عنوان اعتراض از سمت نخست وزیری استعفاء داد. با منتشر شدن خبر استعفای دکتر مصدق موجی از هیجان و اعتراض سراسر کشور را فراگرفت. شاه هم فوراً قوام السلطنه را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی نمود. قوام السلطنه با صدور بیانیه ای تهدیدآمیز و حاوی جملاتی از قبیل «وای به حال کسانیکه در اقدامات مصلحانه من اخلال نمایند» کوشید تا مردم را از پشتیبانی از دکتر مصدق باز بدارد.

در روز ۲۸ تیر، سی و یک نفراز نمایندگان مجلس متشکل از اعضاء و طرفداران جبهه ملی، مردم ایران را به اعتصاب عمومی جهت پشتیبانی از مصدق در روز ۳۰ تیر فراخواندند. ساعت ۷ صبح روز سی ام تیر اولین تظاهرات از مقابل بازار و با شعارهای «یا مرگ یا مصدق» و «مصدق پیروز است» آغاز گردید. و در نتیجه تیراندازی نیروهای نظامی اولین شهید در همان محل به خاک افتاد و پیکر خونینش بر روی تخته و بر دوش مردم قرار گرفت. سیل جمعیت تهییج شده به طرف میدان توپخانه و میدان بهارستان به راه افتاد و نیروهای ارتش با تانک و مسلسل به مقابله با مردم برخاستند. قیام و مقاومت مردم تا عصر آن روز ادامه یافت. و ده ها نفر در کف خیابان ها در خون خود در غلطیدند. سرانجام نیروهای سرکوبگر به خواست ملت تسلیم شدند و حکومت چهارروزه قوام سرنگون شد ودکتر مصدق بر اریکه قدرت بازگشت.

جبهه ملی ایران شصت و پنجمین سالگرد قیام ملی سی ام تیر را گرامی می دارد و به شهدای فداکار این جنبش تاریخی درود می فرستد و این پیام جاویدان قیام ملی سی تیر را گوشزد می نماید که ملت غیور ایران در حمایت از استقلال و آزادی وحاکمیت ملی خود همواره آماده هرگونه ایثار و جانفشانی بوده و می باشد.

هیأت اجرائیه جبهه ملی ایران
تهران - سی ام تیر ۱۳۹۶

@Jebhemelli

http://jebhemeliiran.org/?p=1297
2024/10/02 22:36:03
Back to Top
HTML Embed Code: