Telegram Web Link
وقتی نشریات و اقتصاددانان چپ، ناخواسته موید روش‌شناسی مکتب اتریشی اقتصاد شدند!

📚خطاهای فکری علم اقتصاد
👤محمدقلی یوسفی

اگر چه نئوکلاسیکها بر این نظرند که واقعیات اقتصادی و شواهد تجربی همانند علوم طبیعی، نظریات اقتصادی را هدایت نمایند، اما با وجود این ادعا، تا کنون حتی یک مورد یا رویکرد موفق در این رابطه وجود نداشته است. دشواری اثبات علمی بودن اقتصاد، باعث تفاوت گسترده در نتایج این علم می‌شود؛ یعنی هر محققی ممکن است با اشتباه در وارد کردن داده‌ها یا کمی دستکاری آنها، نتایج را تغییر دهد.


برای مثال تلاش جهت اثبات یک نظریه توسط دو صاحب‌نظر معروف دانشگاه هاروارد، کنت روگاف و مریلند کارمن راینهارت، که در مقاله مشترکی با استناد به داده‌های تاریخی مدعی شدند سطوح بالای بدهی دولت، موجب کاهش رشد اقتصادی می‌شود. این مقاله بسیار مورد توجه سیاست‌مداران راست‌گرا و محافظه‌کار که طرفدارن بدون قید و شرط بازار و مخالف هرگونه مداخله دولت بودند در اروپا و آمریکا قرار گرفت و به سرعت تبدیل به منبعی شد که سیاستمداران مزبور با استناد به آن، خواهان سخت‌گیری هر چه بیشتر در زمینه سیاستهای ریاضت اقتصادی، کاهش دخالت دولت و مهر پایانی بر سیاست تامین مالی از طریق کسری بودجه شدند. یافته‌های روگاف و راینهارت برای مثال به دفعات مورد استناد پال رایان، همکار انتخاباتی میت رامنی کاندیدای جمهوریخواه ریاست جمهوری سال ۲۰۱۲ میلادی آمریکا قرار گرفت.


توماس هرندون دانشجوی دکتری با مشورت اساتید اقتصادسنج، رابرت پولین و مایکل آش در دانشکده اقتصاد دانشگاه ماساچوست که این آزمون‌ها را مجددا انجام دادند، به نتیجه دیگری رسید که همان داده‌ها نه تنها آن نتایج را تایید نمی‌کنند، بلکه پس از مشاوره‌های زیاد با نویسندگان مقاله اصلی به این نتیجه رسیدند که اساتید با دسته‌بندی داده‌ها، متوسط‌گیری‌های غیرمعمول و بعضا دلبخواهی و حذف برخی مشاهدات مهم رابطه رشد و بدهی را تا حدی وارونه نشان داده‌اند.[داده‌ها انقدر شکنجه شده‌اند که به نتایج دلخواه محققان اعتراف کرده‌اند!] این مقاله بسیار جنجالی شد و رسانه‌ها و سایتهای زیادی مانند روزنامه گاردین، وال‌استریت‌ژورنال و هافینگتون‌پست، همگی در تاریخ ۱۶ آوریل ۲۰۱۳ و روزنامه بلومبرگ ۱۸ آوریل همان سال، شبکه تلویزیونی سی‌ان‌ان در ۱۷ آوریل و مجله اکونومیست، وبلاگ پال کروگمن برنده نوبل اقتصاد و چندین اظهارنظر در سایتهای مختلف در همین ایام به این مساله پرداختند. البته بعدها اقتصاددانان مذکور اشتباه خود را پذیرفتند.[1]


در چنین شرایطی این سوال مطرح می‌شود که آیا می‌توان برای حل مشکلات دنیای واقعی از چنین نظریاتی استفاده کرد؟ با فرض اینکه هیچ‌گونه عمدی در کار نباشد و دو نتیجه متفاوت هم به دست آمده باشد، کدام را باید پذیرفت؟ بالاخره کسری بودجه رشد را کاهش می‌دهد یا افزایش؟ بنابر این اتکاء صرف بر یافته‌های تجربی، نه تنها ممکن است موضوع را روشن ننماید بلکه ممکن است حتی ابهام بیشتری هم ایجاد نماید. هیچ کس نمی‌تواند صحت نتایج را تایید نماید. به نظر می‌رسد که نخبگان و سیاستمداران آمریکایی در خصوص اعتبار این مطالعات تجربی واقف بوده و آن را جدی نگرفته‌اند؛ در غیر این‌صورت اکنون باید نتیجه معکوسی از سیاستهای اقتصادی خود می‌گرفتند.


تفکرات اقتصادی به ندرت از شواهد تجربی جدید تاثیر می‌پذیرند؛ مگر اینکه با نظرات شناخته شده اقتصادی سازگار باشند. هرالد اوهلیگ برای نشان دادن این موضوع با کمک داده‌های سری زمانی نظریات مربوط به ادوار تجاری، چسبندگی قیمتها و منحنی فیلیپس را مورد آزمون قرار داده و نتایج کاملا متفاوتی به دست آورده است. واقعیت این است که چنانکه اتریشی‌ها اصرار دارند، اقتصاد با علوم طبیعی متفاوت است. درنتیجه نمی‌توان همانند علوم طبیعی صرفا به شواهد تجربی تکیه کرد‌ زیرا نوع معرفت در اینجا از طریق مفاهیم و درک قواعد کنش انسانی به دست می‌آید.
🆓 @FreemarketEconomy


[1]. نگاه کنید به بلاگ کروگمن و منابع زیر:
Ferguson Thomas and Johnson Robert (spring 2011), PP. 3-47, Herndon Thomas, Ash Michael and Pollin Robert (2013) and Reinhart. C. M and Rogoff, K. S (2010a)
Forwarded from محمود اولاد (محمود اولاد)
احتکار یا کمک به تولید؟
چندی پیش، مطرح شد که مرغ در میادین به قیمت 47 هزار تومن و پائین‌تر از قیمت مصوب (گویا 55 هزار تومن!) رسیده‌است. یکی از مسئولین، از مردم خواست که با خرید بیشتر مرغ و ذخیره سازی آن، به تولیدکنندگان کمک کنند چرا که اگر قیمت بیشتر کاهش یابد و تولیدکنندگان ضرر کنند، بسیاری از آنان جوجه ریزی نخواهند داشت و در نتیجه، در آینده نزدیک، مرغ به شدت گران خواهد شد! امروز یه کلیپی (در ادامه ارسال میکنم) دیدم که در آن بیان می‌شود که مردم به کمک تولیدکنندگان آمدند و در پایان نیز، دو نفر از مردم می‌گویند می‌خریم و در فریزر ذخیره می‌کنیم که کمک به تولیدکننده باشد!

در علم اقتصاد، یک پدیده ای است به نام قضیه تار عنکبوتی! این قضیه دقیقا همین را بویژه در زمینه کالاهای کشاورزی (هر کالائی که تولیدش زمان‌بر است و عرضه آن یک مرتبه رخ می‌دهد!) بیان می‌کند که اگر در یک سال، مثلا قیمت سیب زمینی بسیار بالا باشد، بسیاری از کشاورزان برای سال آینده سیب زمینی بیشتری خواهند کاشت و در نتیجه سال آینده قیمت سیب زمینی به شدت کاهش می‌یابد. مجددا کشاورزان چون بسیار متضرر شده‌اند، سیب‌زمینی کمتری می‌کارند و سال آینده قیمت سیب‌زمینی بسیار گران می‌شود. این موضوع به قضیه تارعنکبوتی موسوم است.

راه حلی که بازار برای این موضوع ابداع کرده است، امروزه به نام مدیریت زنجیره عرضه Supply Chain Management شناخته می‌شود. داستان از این قرار است که کارآفرینانی (ترجمه Entrepreneur) شروع به ایجاد فعالیت جدیدی می‌کنند. آنها در زمانی که کالا ارزان است، اقدام به خرید و ذخیره سازی برای زمانی می‌کنند که کالا کمیاب و گران خواهد شد. این اقدام آنها، در زمانی که کالا فراوان است و عرضه بیش از تقاضا و در نتیجه قیمت در حال کاهش است، باعث می‌شود که تقاضای جدیدی ایجاد شود و در نتیجه از کاهش بیشتر قیمت جلوگیری کند. در نتیجه، تولیدکننده متحمل ضرر و زیان بسیار زیادی نشود. از سوی دیگر، در زمان کمیابی آینده و کمبود عرضه نسبت به تقاضا، که قیمت‌ها به شدت در حال افزایش است، با عرضه محصول خود، باعث می‌شوند بخشی از شکاف عرضه و تقاضا کاهش یافته و قیمت بیش از حد افزایش نیابد.

اما ما در ایران، نام این افراد را محتکر و دلال و باعث و بانی گرانی گذاشته‌ایم! مدام با آنها به مبارزه برمی‌خیزیم و همواره آنها را با ترس از مصادره اموال به دلیل احتکار و عامل گران‌فروشی مواجه می‌کنیم. (هرچند این بدین معنی نیست که بازار واسطه گری بی‌ایراد و منزه است. آنجا هم مثل هرجای دیگر اقتصاد ایران، فساد و رانت وجود دارد.)
در نبود این کارکرد بازار، چون دولت با مشکل اعتراض مردم در زمان کمبود عرضه و افزایش قیمت مواجه می‌شود، خود در خصوص برخی کالاهای استراتژیک اقدام به ذخیره سازی می‌کند. هرچند، ذخیره سازی دولت به دلیل بروکراسی اداری بسیار پرهزینه است و البته احتمالا دولت ناچار از تقبل هزینه‌های بالائی در بودجه نیز می‌شود.

حال، در نبود این کارکرد درست بازار، حاکمیت از مردم می‌خواهد که آن کارکرد را خود انجام دهند! خرید بیشتر در زمان ارزانی و ذخیره سازی آن برای زمانی که عرضه کاهش یافته و قیمت‌ها افزایش خواهد یافت. این موضوع چند نکته دارد:
1- گویا اگر یک فرد این کار را انجام دهد، احتکار است اما اگر همه مردم هرکسی به سهمی انجام دهد، دیگر احتکار نیست!
2- نگهداری از فرآورده‌های گوشتی، باید تحت شرایط خاص استانداردی انجام شود. نگهداری در یخچال و فریزرهای خانگی، این استاندارد را ندارد و امکان ذخیره سازی برای مدت بیشتر فراهم نیست.
3- امکان ذخیره سازی برای گروه‌های پائین درآمدی که فریزر ندارند یا حتی یخچال معمولی هم ندارند، میسر نیست. در نتیجه، این ذخیره‌سازی توسط خانوارهای با سطح درامدی متوسط و بالاتر میسر خواهد بود. در نتیجه، اثرات مثبت آن نیز بیشتر برای این گروه خواهد بود و فقرا از مواهب مدیریت زنجیره عرضه خانگی!!! محروم خواهند بود.

وقتی به علم باور نداریم، راهی ابداع می‌کنیم که صدها آسیب دیگر دارد.
http://www.tg-me.com/maolad
هفت باور نادرست درباره بازار آزاد
👤سنفورد ایکدا
ترجمه: سینا قنبری، سایت بورژوا

1️⃣در نظام اقتصادی دادوستد آزادانه «باید گرگ باشی؛ یا دیگری را می‌خوری یا دیگری تو را می‌خورد». به عبارت دیگر، حرف این است که بازار آزاد افراد را تشویق می‌کند تا با وجدان راحت تقلب کنند و از یکدیگر بدزدند!؟

حقیقت این است که بازار آزاد در یک چارچوب مشخص از قواعد عمل می‌کند. برخی از این قواعد صریح و صوری و مدوّن هستند، مانند قراردادها یا حقوق مالکیت، و برخی دیگر غیررسمی و ضمنی و نامدوّن—مانند قوانین صداقت، معامله بمثل و رقابت سالم. هیچ مدافع نظام دادوستد آزادانه‌ای را نمی‌یابید که بگوید که هیچ یک از این دو نوع قواعد برای برقراری و حفظِ نظم اجتماعی الزامی نیست و اِعمال مؤثر این قواعد (توسط دولت یا حکم‌رانیِ خصوصی) برای دادوستدهای مسالمت‌آمیز ضروی نیست.

2️⃣ دادوستد آزادانه باعث برآمدن انحصار می‌شود!؟

البته در فرآیند رقابتی در بازار ممکن است گاه یک ‌صنعتِ تک‌بنگاه (تک فروشنده ی انحصاری یک محصول) سربرآورد. معمولاً این موارد زیاد پابرجا نمی‌مانند، ولی اگر هم بمانند این مسأله لزوماً بد نیست. در اقتصاد رقابتی صنعتِ تک‌بنگاه به دو دلیل سربرمی‌آورد: الف) یک بنگاه رقبا به واسطه‌ی کارآمدی بیشتر‌ش یا به علتِ ارائه‌ی محصول بهتر رقبا را از بازار کنار می‌زند؛ یا ب) یک کارآفرین برای نخستین بار محصول جدیدی را به بازار عرضه می‌کند در هر کدام از این موارد، اگر صنعتِ تک‌بنگاه پابرجا بماند بدین معناست که بنگاهِ ارائه‌دهنده‌ی آن محصول کارآمدتر و نوآورانه‌تر از رقبایش عمل کرده است.

زمانی که دولت از محل مالیات‌ها به بنگاهی کمک مالی برساند، یا بنگاهی را در مقابلِ رقابت رقبا محافظت کند، البته کارآمدی و نوآوری ضربه می‌خورد. ولی مسلماً این کار در اقتصاد آزادِ غیردستوری اتفاق نمی‌افتد. مداخله‌ی پارتی‌بازانه‌یِ دولتی بازار آزاد نیست

3⃣ بازار آزاد نوآوری را خفه می‌کند. [اما آیا می‌کند؟]

برخی می‌گویند که یک شرکت بزرگ نوآوری‌ها را از رقبای احتمالی می‌خرد تا سهم بازارش را حفظ کند. ولی به عنوان یک اصل، در بازارِ رقابتی دغدغه‌ی اولیه‌ی یک بنگاه سهم از بازار نیست، بلکه سوددهی است. اگر یک نوآوری سودده باشد دلیلی ندارد کسی آن را به بازار عرضه نکند. ممکن است شرکت الف اختراع جدیدی را از شرکت ب بخرد به این دلیل که جایگاه بهتری برای بازاریابی آن دارد؛ ولی بعد بر او معلوم شود که آن نوآوری سوددهی خوبی ندارد، و از عرضه‌‌ی آن به بازار پرهیز کند. [اما این به معنای این نیست که بنگاهِ خریدارِ نوآوری آن را از رقیب‌اش خریده به این قصد که تنها رقیب‌اش را از آن محروم کند و این‌گونه فقط سهم خود را در بازار حفظ کند.] اگر آن بنگاه به اقتضای شرایط چنین کند، با این کار به خفه کردنِ نوآوری برنخاسته، بلکه با این کار تنها از زیانی جلوگیری کرده است. هیچ تیم فوتبالی یک بازیکن را از تیم دیگر نمی‌خرد تا او را نیمکت‌نشین‌ کند، بلکه می‌خرد تا به بازی‌اش بگیرد و پیروزی‌های بیشتری حاصل کند. اما اگر بعد از خریداری و انتقال بازیکن، حسب شرایطی تیم خریدار تصمیم به نیمکت‌نشین کردن آن بازیکن بگیرد، برای این نبوده که فقط تیم فروشنده را از آن بازیکن محروم کند. بلکه احتمالاً به این دلیل بوده آن بازیکن—به هر علتی—بعد از انتقال به تیم جدید نمی‌توانسته بازی خوبی در تیم جدید عرضه کند.

4⃣باور نادرست دیگر این است که هر چیز که در نظام دادوستد آزاد اتفاق بیفتد مورد تأیید هواخوانِ این نظام است. [واقعاً این‌گونه است؟]

من پیشتر هم گفته‌ام که یک جامعه‌ی آزاد در حضور مدارای رادیکال و نقّادی رادیکال است که شکوفا می‌شود. یکی از جلوه‌های نقادیْ رقابتِ آزاد بین کالاها و خدمات در بازار است. اگر چیزی را دوست دارید آن را می‌خرید و اگر دوست ندارید نمی‌خرید. [این‌گونه با خریدن یا نخریدن دارید نقادی می‌کنید.] ولی یک جامعه‌ی آزاد مدارا نیز می‌کند: «پا روی دم دیگران نگذار!» من نمی‌خواهم پسرم متامفتامین مصرف کند، ولی مایل ام اجازه فروش آزادش را بدهم و با فروش آزادش مدارا کنم. یکی از ریسک‌هایی که در یک جامعه‌ی آزاد می‌پذیریم این است که به خودمان و به دیگران اجازه‌ی اشتباه کردن می‌دهیم. چرا؟ شاید چون هیچ‌وقت نمی‌توانیم یقین داشته باشیم که کدام کار اشتباه است و کدام نیست. در یک جامعه‌ی آزاد، حتی اگر درباره‌ی چیزی حس اطمینان کنیم، باز از به خدمت گرفتن بازوی دولت برای تحمیل باورهای خود بر دیگران حذر می‌کنیم. درست است که درباره‌ی اصول مالکیت شخصی و عدم ‌تعرضِ فیزیکی کوتاه نمی‌آییم، ولی با بقیه‌ی چیزهایی که با آن موافق نیستیم مدارا می‌کنیم (و در عوض، به‌طور صلح‌آمیز آن‌ها را به نقد می‌کشیم.)

🆓 @FreemarketEconomy

سه باور نادرست دیگر در بخش بعدی
هفت باور نادرست درباره بازار آزاد 2⃣

👤سنفورد ایکدا
سایت بورژوا، سینا قنبری

5⃣دادوستد آزادانه انسانها را خودخواه میکند!؟

خودخواهی افراد در یک نظام دادوستد آزادانه همانقدر است که در نظام مالکیت دولتی بر ابزار تولید (اگر در این دومی بیشتر نباشد). هر نظامی باید مشکل استفاده از خودخواهی برای بهبود رفاه همگانی را شناسایی و حل کند. نظام دادوستد آزاد این کار را با حداکثر کردن ظرفیت دادوستد داوطلبانه انجام میدهد: مرتضی و موسی تا زمانی که هردوی‌شان انتظار منفعت نداشته باشند، مجبور نیستند دادوستدی کنند. همانطور که آدام اسمیت در «ثروت ملل» توصیف کرده: «نیکخواهی قصاب، مغازه‌دار و نانوا برای ما شام نمیشود؛ ما شام میخوریم چون ایشان پی‌جویِ دلبستگیهای خویش اند»

برخی حرف اسمیت را اینطور تعبیر میکنند که انسانها فقط برای منفعت مادی خویش به یکدیگر کمک میکنند(بعضی هم چنان پرمطالبه این اصل را میخواهند که میگویند اصلا انسانها «باید» خودخواه باشند [یک باید اخلاقی]). ولی اسمیت در کتاب قبلیش، «نظریه‌ی عواطف اخلاقی»، توضیح داد: «بشر هرچقدر هم خودخواه فرض شود، برخی اصول واضح در طبیعتش هستند که او را به شادکامی دیگران دلبسته میکند. حتی وقتی نفعی غیر از لذتِ تماشای شادکامی دیگران برای انسان وجود نداشته باشد، شادکامی آنها برای او اهمیت دارد.» در ارتباطات رو-در-‌روی روزانه بین فروشنده‌ها و خریدارها در بازار آزاد، افراد با موفقیت با انواع آدمهای غریبه تعامل میکنند و این تعامل‌ها حس قویِ نیکخواهی را در آدم‌ها می‌پروراند. قطعاً برخورد نیک‌خواهانه و همدلانه‌ی یک کاسب با غریبه‌ها برای پول در آوردن و موفقیت کسب‌وکار او سودمند است، اما همدلانه تعامل کردن تنها کاسب‌کاریِ خوب نیست. فراتر از این، آن همدلی که اسمیت درباره آن نوشت و گفت جزئی اساسی و ضروری است برای یک جامعه‌ی بزرگ آزاد که دادوستد اقتصادی آزادانه تنها یک بُعد آن است

6⃣بازار آزاد نیکوکاری و همدلی را تضعیف میکند!؟

عجیب است که برخی فکر می‌کنند در یک نظام اجتماعی که تمام‌اش برپایه‌ی کنش و واکنش مختارانه و عدم‌تعرض بنا شده باشد، فعالیت داوطلبانه‌ی غیربازاری پروبال نخواهد گرفت. شاید دلیلش این باشد که بسیاری، از جمله شمار زیادی از آزادی‌خواهان، خود به‌اشتباه می‌پندارند که هسته‌ی مرکزی اندیشه‌شان این است: «پا روی دم من نگذار!»، درحالی که به باور من این حرف به حقیقت نزدیکتر است که «پا روی دم دیگری نگذار!» در یک جامعه‌ی غیرآزاد، نیکوکاری معمولا محدود است به کسانی که آنها را به خوبی میشناسید—یعنی دور و بری‌های خودتان—اما بازار آزاد ارتباطات ما را وسیع‌تر می‌کند. همان‌طور که دیردره مک‌کلاسکی توصیف کرده است، «فضیلت‌های بورژوا» بسی فراتر از دودوتاچهارتا کردن صرف است. اما از این‌ها گذشته، نیکوکاری در حق دیگران ممکن نیست مگر اینکه پیش از آن ثروتی خلق شده باشد. و هیچ نظام اجتماعی بهتر از آن نظامی که بر دادوستد آزادانه بنا شده، خلق ثروت را ممکن نمیکند. این مسأله را دهه‌ها تحقیق مکررا اثبات کرده است

7⃣ در بازار آزاد هر سودی که نصیب کسی میشود از جیب دیگری است!؟

این باور غلط تحصیلِ سود را با رانت‌‌خواری، و نظام دادوستد آزادانه را با سرمایه‌سالاریِ پارتی‌بازِ دولتی یکی می‌پندارد. در نظام دادوستدِ آزاد، همه‌ی اشخاص به اختیار خود وارد دادوستد می‌شوند، آن هم تنها در آن صورت که انتظار کسب سود داشته باشد—یعنی مثلاً فردی دادوستد میکند اگر فکر کند ارزش خانه‌ای که می‌فروشد کمتر از ارزش پولی است که در عوض خواهد ستاند. اگر دادوستد انجام شود بدین معناست که هر دو طرف انتظار سود بردن داشته اند. (اینکه سود انتظاری واقعیت هم می‌یابد و تبدیل به سود واقعی می‌شود یا خیر بستگی به آگاهی طرفین و عدم قطعیت غیرقابل اجتناب دنیا دارد.) ولی در سرمایه‌سالاریِ پارتی‌‌بازِ دولتی افراد برای کسب امتیاز و منفعت بازوی دولت را به خدمت میگیرند و اینگونه آنچه که کسب میکنند به واقع از جیب دیگری و از محل مالیات، تورم یا ممنوعیت‌پردازیهای دولتی برای دیگران تأمین میشود. اینجا است که سود هر شخص ضرورتاً به زیان شخصی دیگر حاصل شده است و داستان به معنی واقعی کلمه، «می‌خوری یا خورده می‌شوی» است—چیزی که مشخصه‌ی «اقتصاد ترکیبی» فعلی ما [در ایالات متحده] است [نیمی داد‌وستد آزاد و نیمی ‌سرمایه‌سالاریِ پارتی‌بازِ دولتی]. این بدین معناست که متأسفانه امروزه به سختی میتوان گفت که این «سودها» و «زیان‌ها» که میبینیم نتیجه‌ تحصیل مشروع سود است یا نتیجه‌ی رانت‌خواری

🆓 @FreemarketEconomy

لینک بخش اول، بررسی ۴ باور غلط زیر:

1⃣بازار آزاد افراد را تشویق میکند تا با وجدان راحت تقلب کنند و از یکدیگر بدزدند!؟

2️⃣ دادوستد آزادانه باعث برآمدن انحصار میشود!؟

3⃣ بازار آزاد نوآوری را خفه میکند!

4⃣هر چیز که در نظام دادوستد آزاد اتفاق بیفتد مورد تأیید هواخوانِ این نظام است!
مقایسه نهادها در کشورهای توسعه یافته
و در حال توسعه

قسمت اول

قبل از انقلاب صنعتی در قرون هفتم تا دوازدهم میلادی کشورهای غیر اروپایی نظیر چین و یا هند نسبت به اروپا دانش و مهارت فنی بالاتری داشتند و ناظران اقتصادی چنین تصور می کردند که انقلاب صنعتی در این کشورها روی دهد اما انقلاب صنعتی در اروپا اتفاق افتاد. مهمترین علت این رخ داد بزرگ به نقش نهادها مربوط بوده است. رهبران اروپائی همانند رهبران سایر مناطق دنیا فرصت طلب بودند و علاقه کمی به رفاه مردم عادی از خود نشان میدادند. بر خلاف امپراطوریهای آسیایی سرزمینهای اروپایی بسیار کوچک و باز بودند و زندگی اقتصادی آنها از طریق دادوستد با دول دیگر سپری میشد. تجار، تولید کنندگان، افراد متخصص و ماهر قادر بودند که به اصطلاح «با پای خود رأی دهند.» یعنی اگر در یک منطقه با آنها برخورد خوبی نمیشد به منطقه دیگر مهاجرت میکردند. قوانین فئودالی حاکم در عصر میانه، به هر طبقه از شهروندان امتیاز خاص میداد و تعهداتی را به افراد تحمیل میکرد، تجار بازرگانان و افراد کارآفرین و تولید کننده هایی که در کشورها و قلمروهای مختلف کار میکردند این سیستم را خیلی نامطمئن و پر دردسر میدیدند. وجود فساد در دستگاههای اداری رهبران خودکامه و قضات و دادگاههای فرمایشی و ناکار آمد که قادر به برقراری حقوق مالکیت امنیت فردی و اجتماعی و اجرای قراردادها نبودند فضا را برای کسب و کار بازرگانان و کارآفرینان نامناسب میکردند. بنابراین این افراد به مکانهای مناسبتری مهاجرت میکردند تا خود را از حاکمیت افراد خودسر و دادگاههای فرمایشی آزاد سازند این وضعیت مشکلاتی را برای فعالان اقتصادی از یک طرف و مسئولین کشورها از طرف دیگر ایجاد مینمود.
به مرور شاهزادگان و مقامات حکومتی بر آن شدند تا با هدف رونق بخشی به اقتصاد خود و بالابردن درآمدهای مالیاتی برای جلوگیری از فرار سرمایه‌ها و نیروی کار متخصص داخلی به خارج، و همچنین جذب متخصصین، کارآفرینان و صاحبان سرمایه خارجی به داخل مشوقهایی فراهم آورند و از مهاجرین خارجی حمایت کنند. فعالان اقتصادی نیز با هم توافق کردند که بر اساس اصل برابری در برابر قانون رفتار نمایند و شروع به اجرای قوانین خود کردند که به رسم «بازرگانی» معروف است؛ آنان به تدوین قوانین ساده و قابل اعتماد اقدام کردند. قوانین، سیستم حقوقی، دادگاه‌ها و سیستم قضائی، نهادهای بنیادی یک جامعه آزاد را برقرار ساخت.
نتیجه این فرایند برقراری حاکمیت قانون، تعریف و اجرای حقوق مالکیت و قراردادها برقراری امنیت فردی و اجتماعی بود که در انگلیس به بهترین نحوی خود را نشان داد. بعد از این واقعه بود که ذخیره سرمایه صورت گرفت و کارآفرینان اقدام به سرمایه گذاری و پذیرش ریسک نمودند و به فعالیتهای نو دست زدند که در نهایت منجر به انقلاب صنعتی شد.

🖋محمدقلی یوسفی
📚بنیان های نهادی اقتصاد آزاد

🆓@freemarketeconomy

مقایسه نهادها در کشورهای توسعه یافته
و در حال توسعه

قسمت دوم

در مقابل چینیها زیر «یک آسمان زندگی میکردند»؛ حاکمان چینی و یا هندی در رقابت با سایر دول نبودند، افراد ناراضی معمولا نمی توانستند مهاجرت کنند، هیچ گونه کنترل مرکزی بر دولت چین وجود نداشت و رقابتی هم در کار نبود، بنابراین نوآفرینی ناچیزی در سیستم اداری و نهادی آن صورت گرفت.
همین در مورد سایر امپراطوری های بزرگ نیز صدق میکند. مقامات دولتی سایر جوامع با کارآفرینان، تجار، بازرگانان و تولیدکنندگان خود به هر شکلی برخورد میکردند؛ دادگاهها بدون طی فرایندهای دادرسی حکم صادر میکردند. دستاوردهای خصوصی تحت عناوین مختلف توسط کارمندان دولت به صورت خودسرانه به یغما برده میشد. حقوق مالکیت و قراردادها ناامن و نامطمئن بوده و از حقوق فردی و اجتماعی به درستی حمایت به عمل نمی آمد. پس انگیزه کار و کسب درآمد و ذخیره ثروت به صورت آشکار کاهش پیدا کرد و علی رغم بالا بودن توان علمی در کشورهایی نظیر چین نسبت به اروپا به دلیل بی توجهی آنها به نهادهای حقوقی قانونی و قضایی این کشورها نتوانستند از علم خود به خوبی استفاده کنند. بنابراین مهمترین علت تفاوت عملکرد کشورهای توسعه‌یافته و توسعه‌نیافته در حال توسعه، وجود نهادهای قوی در کشورهای توسعه یافته و فقدان یا ضعف آنها در کشورهای در حال توسعه است.

🖋محمدقلی یوسفی
📚بنیان های نهادی اقتصاد آزاد

🆓‌‌@freemarketeconomy
بازار آزاد
بوی الرحمن ریال اگر عکس بود! 🆓 @FreemarketEconomy
سکه امامی 19,050,000 به 19,100,000   

آبشده 7,230,000 به 7,240,000

گرم طلاي ۱۸ عیار 1,672,514

دلار تهران 37,950
تجارت، عامل پیشرفت اقتصادی
📚عقل معاش

اساس تجارت، سود دوجانبه است. زمانی مردم با یک مبادله موافقت میکنند که انتظار دارند با آن، وضعشان بهتر شود. انگیزه دادوستد این است: «اگر کار خوبی برای من انجام دهید، من هم کار خوبی برای شما انجام خواهم داد» تجارت مولد است، زیرا به هر دو طرف معامله اجازه میدهد مقدار بیشتری از چیزی که درنظرشان مطلوب است، بدست آورند. در تجارت سه منبع عمده برای کسب منفعت وجود دارد:

1⃣ تجارت، باعث میشود کالا از دست کسانی که ارزش کمتری برایش قائل‌اند، به کسانی منتقل شود که آن را ارزشمندتر میشمارند

در تجارت حتی باوجود اینکه هیچ تولیدی صورت نمیگیرد، ارزش بدست آمده از کالاها افزایش می‌یابد. وقتی کالاهای دست‌دوم در مغازه‌های سمساری یا در فروش اینترنتی دادوستد میشود، کمیت کالاهای در دسترس افزایش نیافته اما این دادوستدها، محصولات را بسوی مردمی که ارزش بیشتری برای آنها قائل‌اند حرکت میدهد‌. خریدار و فروشنده هر دو از مبادله نفع میبرند، درغیر این صورت هرگز مبادله‌ای صورت نمیگرفت‌

سلیقه، آگاهی و اهداف افراد بسیارمتفاوت است. کالایی که برای شخصی بی‌ارزش است شاید برای دیگری گرانبها باشد. کتاب تخصصی مهندسی الکترونیک برای کلکسیونر آثار هنری ارزشی ندارد، اما برای یک مهندس صدها دلار میارزد. درعوض، تابلوی نقاشی‌ای که یک مهندس علاقه‌ای به آن ندارد، شاید گمشده کلکسیونر آثار هنری باشد. مبادله اختیاری که کتاب الکترونیک را بسوی مهندس و نقاشی را بسوی کلکسیونر حرکت دهد، منفعت ناشی از هر دو کالا را افزایش میدهد. تنها مقدار کالا و خدمات تولیدشده در یک کشور ثروت ملت را تعیین نمیکند، بلکه چگونگی تخصیص این کالا و خدمات نیز مهم است

2⃣تجارت، افزایش میزان تولید و مصرف را امکانپذیر میکند، زیرا به هر یک از ما اجازه میدهد تا در کاری که آن را بهتر انجام میدهیم، متمرکزتر و تخصصیتر کار کنیم

وقتی مردم در تولید کالا یا خدمات بخصوصی با هزینه کمتر تخصص پیدا کنند، قادر خواهندبود این محصولات را به دیگران فروخته و از محل عواید فروش، کالا یا خدماتی خریداری کنند که خود قادر به تولید آن با هزینه پایین نیستند‌ بدین ترتیب مردمی که بصورت تخصصی به تولید میپردازند، بیش از آنچه به تنهایی ممکن است کالا و خدمات تولید خواهندکرد. ترکیب کالاهای تولیدی نیز متنوعتر و مرغوبتر خواهدشد. اقتصاددانان این اصل را قانون مزیت نسبی نامیده‌اند. این قانون همه‌جا کاربرد دارد: در مبادلات میان افراد، شرکتها، مناطق و ملل

اگر کسی میتواند و مایل است که محصولی را با هزینه کمتر(یادمان باشد که منظور از هزینه، هزینه‌ی فرصت از دست رفته‌ست) از آنچه برای شما امکان دارد، تولید کرده و با شما مبادله کند، عقل سلیم حکم میکند که مبادله را بپذیرید. آنگاه میتوانید وقت و منابعتان را برای تولید چیزهایی بکار گیرید که شما، تولیدکننده کم‌هزینه آن هستید. نتیجه این فرآیند آن است که تولید تخصصی، نسبت به اینکه افراد مجبور باشند مایحتاجشان را -که در تولیدش مزیت نسبی ندارند- خود تولید کنند، کم‌هزینه‌تر خواهدشد

برای مثال با اینکه بیشتر پزشکان، مشکلی در ثبت سوابق و تنظیم قرارملاقاتها ندارند، ولی به نفعشان است که یک منشی استخدام کنند. زمان مورد نیاز جهت منشی‌گری، زمانی است که میشود درعوض صرف ویزیت بیماران گردد. از آنجاکه صرف وقت برای ویزیت بیمار، ارزش به مراتب بیشتری دارد، هزینه‌ی فرصت از دست رفته برای پزشکی که خود منشی‌گری میکند، بسیار بالاست. اینطور است که استخدام منشی به نفع پزشک است‌ و خروجی بیشتری حاصل میگردد

3⃣مبادله داوطلبانه این امکان را برای شرکتها بوجود می‌آورد که با اتخاذ روشهای تولید انبوه، هزینه تولید هر واحد محصول را کاهش دهند

تجارت برای شرکتهای تجاری، فروش تولیداتشان در بازار وسیعی را ممکن میکند، بنابراین میتوانند برای تولید بیشتر برنامه‌ریزی و فرآیند تولید را طوری طراحی کنند که از اثر مقیاس بهره‌مند گردند. چنین فرآیندهایی به هزینه کمتر تولید به ازای هر واحد محصول و افزایش عظیم بازده هر کارگر منجر میشود

نیروهای بازار تولید را به سمت تولیدکنندگان کم‌هزینه‌تر سوق داده و از تولیدکنندگان پرهزینه دور میسازد درنتیجه تمایل حرکت بازارهای آزاد به سمتی است که تخصیص منابع، به حداکثرشدن ارزش، مقدار و تنوع کالاها و خدمات تولیدی منجر شود. تجارت برای اکثر ما، امکان مصرف مجموعه کالاهایی را مهیا میسازد که بسیارفراتر از چیزی است که ما قادر باشیم برای خود تولید کنیم

تصور کنید صرفنظر از چیزهایی نظیر کامپیوتر، تلویزیون، موبایل، ماشین‌لباسشویی و اتوموبیل چقدر دشوار است کسی فقط بخواهد خودش مسکن، پوشاک و خوراک خود را تامین کند؟ کشورهایی که موانعی را برای مبادله تحمیل میکنند -خواه داخلی یا بین‌المللی- توانایی شهروندانشان را در رسیدن به منفعت از راه تجارت و نیل به کامیابی در زندگی کاهش میدهند

🆓 @FreemarketEconomy
بازار آزاد
نبرد انسان آزاد با هیولای چند سر جمعگرایی نازیسم، ملی گرایی و قومگرایی، سوسیال دموکراسی (دولت رفاه)، عدالت اجتماعی و کمونیسم از اشکال جمعگرایی در برابر فردیت هستند #تروریسم #جنگ @FreemarketEconomy
رضا پهلوی توییت زده که همه نخبگان سیاسی که به تمامیت ارضی ایران، دموکراسی سکولار و حق مردم برای تعیین شکل نظام سیاسی از طریق یک انتخابات آزاد پایبندند به همکاری برای سرنگونی ج ا دعوت میکنم!

حالا اگه تو اون انتخابات آزاد، دموکراسی سکولار رای نیاورد چیکار کنیم؟ مثلا مردم شیوه حزب کمونیست چین یا شوروی رو خواستن یا سلطنت مطلقه رو یا...؟

صرفنظر از این تناقض، دموکراسی سکولار حتی مثل لیبرال دموکراسی (نقاب قبلی حضرات سوسیالیست) توش لیبرال نداره که بگین دفاع از حقوق و آزادیهای فردی و مالکیت خصوصی درونش مستتره!

نکته دیگه اینکه اگر پدر گرامی بحرین رو بدون برگزاری انتخابات به آل‌خلیفه هبه نکرده بود شاید امروز جزء جمهوری اسلامی بود و لابد اگر بعد از این، مردمش تو یه انتخابات آزاد به جدایی و پیگیری رفاه و آزادیشون بیرون از مرزهای دولت متمرکز مستقر در تهران رای میدادن بخاطر بی اعتقادی به تمامیت ارضی ایران، مهدورالدم و بیرون از دایره انسانیت بودن!

ما فقط روی "آزادی، آزادی، آزادی" و تنها مرزهای مشروعِ آزادی هر انسانِ آزاد یعنی مالکیت خصوصیِ دیگر انسانها میثاق میکنیم. آزادی بیان، آزادی پوشش، آزادی اعتقاد و دین، آزادی آموزش به هر زبانی، آزادی انتخابِ محدوده و مرزهای حکومت، آزادی حمل سلاح، آزادی پول، آزادی مطلق هرگونه معامله و مبادله و...

باید این عکس رو به فارسی هم درست کنیم و سرهای هیولای جمع‌گرایی رو بذاریم: ارزشی (امت‌گرا)، اصلاح‌طلب (همه‌چیزخوار)، چپ (طبقه‌گرا)، فمینیست (جنسیت‌گرا)، پهلوی چی و ویرانشهری (ملی‌گرا)
داستانِ ساده‌ی تورم که اقتصاددانانِ دولت‌چاکر نمی‌خواهند بفهمید.

📚اقتصاد به روایت دیگر
👤
دکتر غنی‌نژاد در بررسی آرای جیمز بوکانن نوبلیست اقتصاد
.
🖋تصور دولت بعنوان یک قدرت خیرخواه، که طی دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم، تحت تاثیر نظریه‌‌های اقتصادی کینز رواج دوباره یافت، عامل اصلی گسترش نقش دولت در اقتصاد کشورهای غربی بود. تجربه سه دهه پس از جنگ جهانی دوم نشان داد که شیوه دموکراتیک رای‌گیری و کنترل قدرت حکومتی نمی‌تواند مانع گسترش دامنه دولت گردد و به نظر میرسد که نوعی دینامیسم داخلی موجب رشد فزاینده دولت بطور مستقل از اراده شهروندان و رای‌دهندگان می‌گردد.

🌐بوکانن یکی از علل مهم بزرگتر شدن دولت و گسترش فرایند تورمی در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی را در قرار داشتن انحصار نشر پول در اختیار دولتها میداند. از نظر وی این انحصار از طریق ایجاد یک فرایند تورمی موجب انتقال ثروت از افراد جامعه به دولت میگردد. او در توضیح اندیشه خود به دو روایت از «قصه کیمیاگر کوچک» متوسل میشود:

1⃣روایت اول- در زمانهای قدیم کیمیاگر کوچکی در جنگلی دور افتاده زندگی میکرد و تمام وقت خود را صرف کشف راه‌حلی برای تبدیل ماسه به طلا می‌نمود. یک روز زمستانی او موفق به کشف فرمول سری میشود به طوری که میتواند هر مقدار که بخواهد ماسه‌های نزدیک کلبه خود را به طلا تبدیل کند. کیمیاگر کوچک با طلاهایی که از این طریق بدست می‌آورد به همه آرزوهای خود جامه عمل می‌پوشاند: یک قصر بزرگ با اشیای قیمتی، خدمتکاران و آشپزهای متعدد، انواع غذاهای کمیاب و قیمتی، اصطبلی با اسبهای گرانبها، جمعیتی از میهمانان اشرافی که به قصر می‌آیند و... اما کشف کیمیاگر همه افراد آن سرزمین را فقیرتر میکند چرا که آنها کالاها و نیروی کار خود را برای ساختن قصر و نگهداری از آن از دست میدادند. آنها البته متوجه نبودند که طلای جدید کیمیاگر ارزش مبادله‌ای کلیه طلاهای دیگر آن سرزمین را کاهش داده است، طلاهایی که قرنها بعنوان پول مورد استفاده بود.

2⃣روایت دوم- کیمیاگر کوچک فرمول سری تبدیل ماسه به طلا را کشف میکند اما قبل از ساختن طلا به تفکر اقتصادی میپردازد. میخواهد اثر کشف خود را روی دیگر مردمان سرزمین ملاحظه نماید. او درک میکند که در صورت تمایل، با تبدیل ماسه به طلا میتواند همه چیزهای دلخواه خود را خریداری نماید اما در عین حال میفهمد که این چیزها باید توسط کسانی فراهم آید، دیگران باید برای ارضای امیال کیمیاگر، کالاها و کار خود را تسلیم وی کنند. درحالی که او بسیار ثروتمند میشود دیگران در آن سرزمین فقیرتر میشوند. کیمیاگر کوچک به ملاحظه وضع دیگران تصمیم میگیرد از کشف خود استفاده نکند. او ذره‌ای طلا از ماسه نمیسازد، به قصر زیبا و خدمتکاران متعدد دست پیدا نمیکند. او فرمول سری را برای همیشه از بین میبرد.

🌐بوکانن پس از طرح این دو روایت به ارزیابی عملکرد واقعی دولتها در رابطه با قدرت انحصاری نشر پول، یعنی امکان تبدیل ماسه به طلا میپردازد:

از این دو روایت قصه کدام یک واقع‌بینانه‌تر است؟ یک دختر ده ساله احتمالا اولین روایت را میپذیرد اما دومی را بعنوان اینکه کاملا غیرحقیقی است رد میکند. اما از متفکران باریک‌بین نمی‌توان انتظار داشت عقل یک کودک ده ساله را داشته باشند! چرا که روایت دوم دقیقا نوع قصه‌ای است که ما قرنها است درخصوص اقتدار دولتی در نشر پول باور داریم! اگر به جای کیمیاگر کوچک، دولت و به جای طلا، پول کاغذی بگذاریم، شباهت کاملا هویدا خواهد شد. دولت (حکومت) قدرت ایجاد پول و مبادله آن با کالاها و خدمات را دارد، اما ما ترجیح می‌دهیم باور کنیم که او این قدرت را تنها در جهت نفع عمومی بکار خواهد برد و از استفاده از آن به دلخواه خود [برای تامین منافع دولتمردان و اقربای آنها] اجتناب خواهد ورزید. قصه کیمیاگر کوچک به ما کمک میکند دید واقع‌بینانه‌تری در خصوص نسبت حکومت و تورم پیدا کنیم.

🔚بوکانن بر این رای است که نامحدود بودن قدرت انحصاری دولت در خصوص پول موجب ناهنجاریهای پولی و تورم میشود. از نظر بسیاری از اقتصاددانان، تورم شدید دهه ۱۹۷۰ در کشورهای پیشرفته صنعتی بیش از هر چیز ناشی از اشکالات نهادهای اقتصادی یعنی فقدان نهاد محدودکننده قدرت نشر پول بود. به سخن دیگر، مشکل اساسا در رژیم (نظام) پولی بود و نه صرفا در سیاستهای پولی. بوکانن در این خصوص از دو اقتصاددان نام میبرد: هایک و فریدمن. هایک برای اصلاح رژیم پولی در همان سالها پیشنهاد کرده بود که در کنار حق دولت برای نشر پول، باید به افراد برای ایجاد پول خصوصی مجوز داده شود تا با آزادی و رقابت در بازار پولی، انحصار دولت در این زمینه شکسته شود و امکان سوء استفاده دولت از این انحصار از بین برود.

🆓 @FreemarketEconomy
بازار آزاد
سکه امامی 19,050,000 به 19,100,000    آبشده 7,230,000 به 7,240,000 گرم طلاي ۱۸ عیار 1,672,514 دلار تهران 37,950
حالا چرا انقدر ایموجیای ناراحتی و نگرانی و عصبانیت؟ پشکل شدن ریال که اتفاق فرخنده‌ایه! یه جادوگری یه چوب جادویی داره که باهاش کالاها و خدمات و دارایی ما رو میدزده، حالا چوبش داره هی کم‌اثر و کم‌اثرتر میشه. این کجاش بده؟ یه باندی از دزدا، اسم و امضا و ... خودشون رو زدن رو یه سری کاغذ و با هر لطایف‌الحیلی از جمله استخدام یه سری اقتصاددانِ دولت‌چاکِر یه کاری کردن که اون کاغذپاره‌ها رو در ازای کالاها و خدماتمون بپذیریم. اینطوری بخش اعظم مخارج خودشون و توله‌هاشون و خدم و حشم‌شون رو پوشش میدن، حالا این کاغذپاره‌ها روزبه‌روز داره بی‌ارزش‌تر میشه و ما هر روز کالا و خدمات کمتری در ازاشون میدیم!

دزدای حاکم انقدر تو بالاکشیدن مال و اموال ما حرص و ولع دارن که خودشون دارن گور خودشون رو میکَنن. خلق نقدینگی بیشتر لاجرم ملازمه با کاهش بیشتر ارزش ریال و این بهمن به سمت پِهِن شدن کامل پولِ ملی خیلی وقته راه افتاده! و اگه اون امضا و اسم و ... کاملا پِهِن بشه از کجا بیارن استخون جلوی سگاشون بندازن؟

پشکل شدن ریال ناراحتی داره؟ آها ریال نگه داشتی و از اینکه دیگرون خیلی کمتر از قبل واسش ارزش قائلن ناراحتی؟ از اینکه نسبت به قبل کالا و خدمات کمتری در مقابل همون پول دریافت میکنی عصبانی‌ای؟ بابا مردم جنازه عزیزانشون رو از ترس بو گرفتن دو روز نگه نمیدارن، تو چطوری بوی گند جسد ریال رو تا حالا تحمل کردی و نگهش داشتی؟ هر چه زودتر ردش کن بره تا هم کمتر ضرر کنی هم زودتر استیصال جادوگر دزد بابت نابودی چوب جادوییش رو ببینی
علیرضا: تو اخبار اومده بود که شرکت متا، مالک فیسبوک و اینستاگرام و واتس‌آپ، هیچ اهمیتی به ضرب‌الاجل ۱۰ روزه دولت ایران برای معرفی نماینده تو ایران نداده!

میگن طرف غذا نداشت بخوره پیاز میخورد اشتهاش باز شه. اخوی این اصوات ناهنجار فقط موجب مضحکه میشه! کار دنیا اگه بر اساس حقوق بشر نچرخه که نمیچرخه، بر مبنای پول و قدرت اقتصادی میچرخه. اگه چین میتونه به گوگل و فیس بوک توپ و تشر بزنه و درخواست حذف فلان محتوا رو بده به خاطر اینه که حضور این شرکتها تو بازار یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون نفری چین براشون درآمد ایجاد میکنه. تو که حق عضویت اوپک رو به خاطر تحریم بانکی نمیتونی پرداخت کنی بازارت برای فیس بوک و گوگل دوزار هم نمیارزه. این شرکتها به علت تحریم امکان گرفتن تبلیغات ایرانی و پرداخت پول به تولیدکنندگان محتوا تو ایران رو ندارن. وقتی جیبت خالیه و گنده‌گوزی میکنی فقط قیافه‌ات خنده دار میشه.
🆓 @FreemarketEconomy
استاد جبرائیلی در واکنش به سرعت گرفتن روند پشگِلیزاسیون ریال توییت فرمودن:

«ای علمای ایران، ای مراجع اسلام، من اعلام خطر می کنم! ای نجف، ای قم، ای مشهد، ای تهران، ای شیراز، من اعلام خطر می کنم!
اگر ما از مسیر نئولیبرالیسم باز نگردیم، باید منتظر احیای کمونیسم باشیم؛ چنانکه در شیلی چنین شد...»


خیلیم عالی. ما هم از این بدعتهای مدرن غربی مثل بانکداری مرکزی، پول فیات دولتی و انحصار دولت بر پول یا حتی مداخله دولت در موضوع پول اعلام برائت می‌کنیم. سنت حسنه پیامبر و ائمه هدی، دینار طلا و درهم نقره بود که تمام موازین فقهی و وجوهات شرعی ما بر پایه اونهاست. قطعا منظور جناب جبرائیلی این نیست که این فضولات نهادی مدرنیته مطلوبن و فقط مشکل از اونجاست که جای جوان نخبه متدینی چون دکتر جبرائیلی، نخبه مومن و متعهد دیگری به نام دکتر صالح‌آبادی سکان هدایت این نهاد منحط رو تو دست گرفته. باید به ریشه‌ها زد! فقط موندم اگه بساط این فسق و فجور و دزدی برچیده بشه، جمهوری اسلامی از کجا این همه یونجه جور کنه بریزه جلوی الاغهای جوان و نخبه‌ی حزب‌اللهی؟ 😄


بد نیست به تاریخچه ورود این تحفه‌های غرب و  مرعوب‌شدن بزرگان در برابرشون رجوع کنیم و بخونیم از هادی خسروشاهین:

«در قرن نوزدهم شاهد صف‌آرایی دو گروه در برابر یکدیگر هستیم: آنها که به سیاق سنت گذشته بر تداوم حیات پول فلزی تاکید دارند و نخبگانی که تحت‌تاثیر موج آگاهی از انقلاب صنعتی در اروپا بر رواج پول کاغذی اصرار می‌ورزند. چنین مواجهه‌ای به خوبی در رساله‌ها و آثار میرزاملکم‌خان نمایان است؛ به‌طور مثال در مذاکرات درباره‌ی تشکیل بانک ،نظام‌الدوله به نمایندگی از نخبگان سنت‌گرا می‌گوید: اینها همه اسباب گول زدن است، می‌خواهند پنج کرور جمع کنند و پنجاه کرور کاغذ میان مردم منتشر کنند و هرچه در مملکت پول هست جمع کرده و ببرند و در دست مردم کاغذ باقی مانده باشد. ملکم در پاسخ به وی می‌گوید که کدام احمق است که دل خود را به یک پارچه کاغذ خوش کند. اگر این چنین بود که شما می‌گویید، چرا غربی‌ها چنین کردند. ملکم همچنین در نامه‌ای به تاریخ 20 شعبان 1291 هجری می‌نویسد: پول کاغذی کدام دولت را خراب کرده است و کدام دولتی است که از عدم این تدابیر گداخانه و قبرستان نشده باشد. چه عیب دارد که برویم پیش این دول (دول غربی) و بگوییم در تواریخ ما از پول کاغذی هیچ اسم مذکور نبوده است، شما که مخترع و عامل این تدابیر جدید هستید، به ما بگویید در این امورات تازه چه باید بکنیم. او همچنین به تاریخ 6 شوال 1293 تصریح می‌کند: این فقره پول سیاه را چرا قبول نفرمودید. سایر دول میلیاردها و میلیون‌ها پول کاغذی می‌سازند و ما هنوز در سکه‌ی پول سیاه تامل داریم.»


به نظر میرسه علمای اَعلام در قرن نوزدهم از یه طرف مشاوران حاذقی چون جناب جبرائیلی نداشتن که کُنه این قبیل بدعتها و تالی‌های فاسد اونها رو واسشون تبیین کنن و از طرف دیگه بر اریکه قدرت تکیه نداشتن. خوشبختانه امروز به برکت انقلاب اسلامی نخبگان جوان مسلمان از هر گوشه و کنار سر بر آوردن و فقیه جامع‌الشرایطی هم بر مصدر امور قرار گرفته. مجال مناسبی برای نابودی این ابزار دزدی غربی و بازگشت به پول اسلامی فراهم شده‌. این گوی و این میدان! بسم‌الله!
🆓 @FreemarketEconomy
Forwarded from F. Nouparast
نشر آماره منتشر کرد:

"حکومت با پول ما چه کرده است؟"

نویسنده: مورای روتبارد
ترجمه: سپهرداد شیدوش

برای کسب اطلاعات بیشتر و خرید آنلاین به سایت نشر آماره مراجعه کنید
و یا
به شماره تلفن زیر از طریق پیامک و واتس آپ پیام ارسال فرمایید.
۰۹۳۶۸۷۶۴۳۹۱


https://www.nashreamareh.ir/product/243/%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%A8%D8%A7-%D9%BE%D9%88%D9%84-%D9%85%D8%A7-%DA%86%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
میلتون فریدمن پاسخ می‌دهد.

🆓 @FreemarketEconomy
فریدریش فون هایک:

هر چقدر پارلمان آزادتر باشد، آزادیِ افراد، بیشتر از دست می‌رود.

🆓 @FreemarketEconomy
تقابل توییتریِ انسانِ آزاد با هیولای جمع‌گرایی

مهرپویا علا از معدود چهره‌های فردگرا:

کارمند دولت اگر ریشش را بزند کراوات ببندد و به جای نعرۀ الله اکبر نعرۀ وطنم پارۀ تنم سر دهد عملکردش عوض نمیشود. توسعه پیامد برنامه‌ریزی تکنوکرات‌ِ دانش‌آموختۀ شریف نیست، پیامد افزایش پس‌انداز و سرمایه‌گذاری صحیح آن است و سرمایه‌گذاری صحیح بدون عملکرد آزادانۀ قیمت‌ها ممکن نیست

↩️مسعود صالحی (عضو جبهه ملی) در پاسخ، ملی‌گرایی را متفاوت با امت‌گرایی اسلامی و قوم‌گرایی و برخلاف آن دو دارای نتایج مطلوب میداند و استقرار مشروطه، تبدیل ایرانی از رعیت به شهروند، حق رای زنان، کشف حجاب، آزاد کردن کسر زیادی از زنان از روبنده و چادر، تامین امنیت و حذف راهزنان و خوانین قومی، دادگستری مترقی، شکل‌دهی به اقتصاد با رشد دو رقمی را رزومه سیاسی ملی‌گرایان می‌شمارد

اما پاسخ خواندنی مهرپویا:

تک تک جملات این متن غلط و در حد مستندهای من‌وتو است. من‌وتو در دهۀ ۹۰ نقش حسینیۀ ارشاد دهۀ ۵۰ را در پمپاژ لاطائل به مغز طبقۀ متوسط ایرانی ایفا کرده

1⃣ حجاب و حق رای زنان

تا سال ۵۷ و تا همین ۲۰ سال پیش «کسر بزرگ» جمعیت زنان ایرانی چادری بودند. ایران چند دانشگاه در مرکز استانها و چند کازینو در رامسر نیست. دخالتهای پهلوی و آتاترک و امان الله در حجاب این موضوع را در منطقه سیاسی کرد

جامعۀ ایران سنتی‌تر از امارت‌های عربی جنوب خودش نبود. جمعیتهای آگاه‌سازی زنان در اواخر قاجار در حال شکل‌گیری بود که بساطشان را رضاشاه جمع فرمود. امروز بافت جمعیت سنتی کشورهایی مثل امارات و کویت حضور زنان بیکینی‌پوش را پذیرفته و تنش شدیدی هم با دولت سر این موضوع ندارند. این تخم لق را که دولت میتواند و باید برای پوشش افراد تعیین تکلیف کند امثال فروغی و نشریات روشنفکری ناسیونالیست -به تقلید از همتایان ترک خود- کاشتند و وقتی آن دستگاه در ۵۷ بدست بنیادگرایان دینی افتاد طبیعی بود که از همان اقتدار نامشروع دولتی برای تحمیل سبک زندگی مطلوبشان استفاده کنند. وقتی نقض مالکیت فرد بر بدنش که بنیادی‌ترین حق است در جامعه‌ای رویه شود طبیعی است که هر کس زورش برسد، به نفع خودش استفاده کند

امروز بچۀ ۱۴ سالۀ دبیرستانی را برنامۀ «سیویلیزاسیون» فروغی یا «حرکت به سمت دروازۀ تمدن بزرگ با لگد» به سوزاندن حجاب نرسانده

حق رأی زنان را اولین بار در ایران جعفر پیشه‌وری داد. پیشه‌وری هم پوپولیستی مثل محمدرضا پهلوی و پروگرسیوهای امروزی غربی بود. آن زمان حق رأی زنان مد روز بود الان ازدواج همجنسگرایان. سوئیس دیرتر از ایران و پاکستان به زنها حق رأی داد ولی هیچ ابلهی نتیجه نمیگیرد که ایران و پاکستان از سوئیس مترقی‌تر بودند

2⃣ رشد اقتصادی

رشد اقتصادی شورویِ استالین تا زمان خودش سابقه نداشت. زمانی شوروی دومین اقتصاد بزرگ دنیا پس از آمریکا بود. اینگونه رشدهای اقتصادی همچون ایران دهۀ ۱۳۵۰، آلمان دهۀ ۱۹۳۰ یا عراق ۱۹۷۰ بقول میزس مصداق پدیده سرمایه‌گذاری غلط بر مبنای قیمتهای دستکاری شده است که در نهایت به اتلاف منابع، و اگر متوقف نشود، به بحرانهای ادواری می‌انجامد. اگر انقلاب ۵۷ را به همان رشد نسبت دهیم اغراق نکرده‌ایم

در سالهای ۱۹۷۷ و ۷۸ رشد اقتصاد ایران منفی بود. ۱۹۷۹ انقلاب شد. پس از آن، تا چند سال اول ج.ا. دوباره رشد مثبت بود: این عددها بیانگر هیچ چیز نیست. هر کس به نفع خود از آن استفاده و آن بخش را که به نفعش نیست نمیبیند

اقتصاد بازی با عدد و آمار و «اینجا تونل ساختم اونجا ذوب‌آهن ساختم دَوای گری به کله‌تون مالیدم» نیست. اقتصاد تأمین نیاز انسان است با استفادۀ بهینه از منابع کمیاب؛ و بجز استفاده از قیمتها در بازار آزاد هیچ مکانیسم دیگری برای تشخیص نیاز آدمها و چگونگی تخصیص بهینۀ منابع وجود ندارد. هرچه برنامه‌ریزی دولت در اقتصاد افزایش یابد قیمتها غیرواقعی‌تر میشوند و منابع به شکل غلط‌تری سرمایه‌گذاری میشوند تا آنجا که کل سیستم فرو می‌پاشد، مگر آنکه با ریاضت‌کشی چرخه متوقف شود

هیچ مغز متفکر و تکنوکرات و ابرکامپیوتری نمیتواند جای قیمت در بازار آزاد را بگیرد. شوروی را کمبود نابغۀ ریاضی نابود نکرد کمبود آزادی نابود کرد. بازار آزاد هم نیاز به پایۀ حقوقی دارد که حق مالکیت و آزادی فرد در آن تثبیت شود و ملی‌گرایی (که اسلام‌گرایی صورت دیگر آن است) و چپ‌گرایی از اساس در نفی این حق شکل گرفته‌اند. در تحلیل نهایی هیچ تفاوتی میان ناسیونالیسم و سوسیالیسم نیست. جنبش کنونی هم اگر میخواهد ایران را به مسیر درست یا دست‌کم درستتری بیاندازد باید در نفی این دو ایدئولوژی در تمام اشکال آن (ایرانشهری، قومی، شیعی، سنی، شورایی، محور مقاومتی، سندیکایی، عدالت طلب و...) و در تأکید بر آزادی حداکثری شکل بگیرد. هرچند کشور اساسا ظرفیت مادی برای ارتکاب بیشتر حماقت ندارد. اصرار بر تداوم منطق صدساله درنهایت به بالکانیزه شدن کشور می‌انجامد

🆓 @FreemarketEconomy
بازار آزاد
فریدریش فون هایک: هر چقدر پارلمان آزادتر باشد، آزادیِ افراد، بیشتر از دست می‌رود. 🆓 @FreemarketEconomy
هیچ تفاوتی بین کمونیسم و سوسیالیسم نیست بجز در وسیله دستیابی به هدفِ نهاییِ یکسانشان:

کمونیسم انسان را با زور برده میکند، سوسیالیسم با رای

فرق این دو همان فرق قتل و خودکشی است.

👤 آین رند

🆓 @FreemarketEconomy
⚜️تولید ناخالص‌ داخلی: کی لازمش داره؟⚜️

نویسنده: وارن سی. گیبسون
مترجم: حسن برادارن افتخاری

« آه خدای من! اندازه‌اش را می‌گیرم اما نمی‌دانم این چیزی که اندازه‌اش را می‌گیرم چه چیزی است.»

آگوستین قدیس

این روزها تولید ناخالص داخلی(GDP) توجه زیادی را به خود جلب می‌کند. بلاگرها، خبرنگارها و شاید هم آرایشگر محل‌تان دربارۀ آن صحبت می‌کنند. بیشتر افراد موافق‌اند که جی‌دی‌پی بالاتر بهتر از جی‌دی‌پی پایین‌تر است، اما این تصور مشکل دارد.


🔶 @IIFOM_CO

🌐 https://bit.ly/3WCLRJE
توسعه، راه سعادت یا بلای خانمان‌سوز؟

امروزه اغلب توسعه مترادف با برنامه‌ریزی قلمداد میشود و تصور میگردد که جامعه مانند یک ماشین، قابلیت کنترل و هدایت دارد اما تا پیش از قرن ۲۰، توسعه مساله‌ای مربوط به زیرساختهای نهادی بشمار میرفت. آدام اسمیت توسعه را نتیجه گسترش تقسیم کارِ حاصل از نهادهایی نظیر مالکیت خصوصی، پولی‌سازی مبادلات، حذف محدودیتهای تجاری، تداوم تولید و مبادله تخصصی میدانست. از دید او مرز تقسیم کار، وسعت بازار است لذا توسعه مستلزم گسترش بازارهاست. از نگاه متفکران پیش از قرن ۲۰، منشا توسعه اتخاذ نهادهایی است که به نظام «آزادی طبیعی» و یا همان دولت محدود و نگهبان شب مورد تاکید در لیبرالیسم کلاسیک نزدیک میشود

اما در قرن ۲۰ سوال غیرمستقیم «برای توسعه چه زیرساختهای نهادی نیاز است؟» به سوال مستقیم «برای توسعه چه ترکیبی از سیاستهای اقتصادی اجرایی از سوی دولت نیاز است؟» تغییر یافت و برنامه‌ریزی مناسب جای تمرکز بر قوانین و نهادها را گرفت. سه تحول مهم این تغییر را رقم زد:

1⃣غلبه رویکرد پوزیتیویستی در اقتصاد

با همه‌گیری رویکرد تعادلی در اقتصاد، نهادها کاملا از نظریه اقتصادی جریان اصلی حذف و یک نظریه انتخاب در خلا پدید آمد. با بالا گرفتن تب علمی بودن، اقتصاددانان به صرافت ارائه نظریه‌ای فاقد جهت‌گیری ارزشی مثل علوم طبیعی افتادند. ماهیت کنشگر و بستری که در آن کنش میکند کاملا حذف شد. مساله انتخاب از چارچوب نهادی آن جدا و به مساله تخصیص ایستا تبدیل شد

هایک درمورد به دام افتادن اقتصاددانان در خوانشهای تعادل محور در اقتصاد در پی ورود گسترده پوزیتیویسم هشدار داد. پوزیتیویسم با مشروعیت زدایی از مطالعه ایدئولوژی بعنوان یک مؤلفه مهم در نظریه اجتماعی، به برداشته شدن تمرکز از زیرساختهای نهادی کمک کرد. بی شک نهادهای سیاسی، حقوقی و اقتصادی بر اساس نظامهای فکری ایدئولوژیک تداوم می یابند. یعنی استوار ماندن هر نهاد اجتماعی نیازمند افرادی باورمند به اندیشه‌ای است که آن نهاد بر بنیان آن شکل گرفته. پوزیتیویسم بعلت ترس از مبارزات ایدئولوژیک در پی حذف همه گزاره‌های تجربی غیرقابل آزمون از علم بود. تعادل که به دغدغه تازه علم اقتصاد تبدیل شده بود با ترکیب رویکرد پوزیتیویستی، تمام سوالاتی که آدام اسمیت در مورد ماهیت و علل توسعه اقتصادی و شکوفایی پایدار مطرح میکرد، از میدان بدر کرد. پرداختن به زیرساختهای نهادی توسعه پایدار غیرعلمی و اندازه‌گیری به تنهایی مساوی علم دانسته شد

2⃣انقلاب بلشویکی روسیه

شکست اولیه سیاستهای کمونیستی در دهه۱۹۲۰ به بحثهای طولانی میان اقتصاددانان شوروی در مورد توسعه صنعتی منجر شد که اقتصاد توسعه مدرن، مدل استالینیستی صنعتی شدن و سیستم برنامه‌ریزی ۵ساله از بطن آن متولد شد. استدلال شد که صنعتی‌سازی و اشتراکی‌سازی اجباری برای تبدیل یک اقتصاد عقب‌مانده به قدرت صنعتی پیشرفته‌ای که بتواند از خود مقابل محاصره خصمانه سرمایه‌داری دفاع کند، ضروری است. همزمان با رکود۱۹۲۹ و تزلزل ایمان به بازارآزاد در غرب، گزارشات اولیه شوروی از موفقیت این برنامه‌ها و در ادامه نتیجه جنگ جهانی دوم توجهات را به این تحفه تازه بلشویکی جلب کرد. مدلی که مانع از افتادن شوروی به ورطه رکود بزرگ شده و پیروزی بر نازیسم را به ارمغان آورده بود‌. دیگر جهان به کشورهای «توسعه‌یافته سرمایه‌داری» و «توسعه‌نیافته غیرسرمایه‌داری» تقسیم نمیشد؛ طبقه بندی تازه‌ای متولد شد که کشورها را به جهان اول (اقتصادهای توسعه یافته سرمایه داری)، جهان دوم(توسعه یافته سوسیالیستی) و جهان سوم (توسعه نیافته) تقسیم میکرد

3⃣انقلاب کینزی در اقتصاد

کینز بر این نظر سوسیالیستی صحه گذاشت که سرمایه‌داری ذاتا بی‌ثبات است. در دیدگاه او، رکود بزرگ پیامد سقوط تقاضای کل تلقی میشد که بطور دوره‌ای و در پی سرمایه‌گذاریهای آشفته بوجود می‌آمد و لذا نمیتوان به بازار برای تصحیح خودکار پیامدهای سیستمی خطاهای فعالان اقتصادی خصوصی اعتماد کرد. در دید کینز لسه‌فر مرده بود. او در ۱۹۳۳ اظهار کرد که آزمایشات اجتماعی بزرگ در ایتالیا(فاشیسم)، آلمان(سوسیالیسم ملی) و روسیه(کمونیسم) میتواند راه آینده سیاست اقتصادی را نشان دهد. در این دوران کشورها یک به یک پیش‌فرضهای قدیمی لیبرالیسم کلاسیک را کنار گذاشتند

دیگر تاثیر مهم انقلاب کینزی ابداع کل‌های تجمعی از جمله «تولید ناخالص داخلی» بود که ابزاری برای سنجش عملکرد در اختیار اقتصاددانان و دولتها قرار داد. توسعه اقتصادی با رشد اندازه‌گیری شده در درآمد سرانه مترادف شد...

در نهایت هژمونی این پارادایم توسعه اقتصادی با رکود طولانی همراه با تورم دهه ۷۰ و ۸۰ به چالش کشیده شد که نشانگر یک ناهنجاری جدی در سیستم کینزی بود. اثبات شد که مدل کینزی از نظر منطقی ناقص و از نظر تجربی ضعیف است

پس از آن در اواخر دهه ۱۹۸۰ مدل کمونیستی اقتصاد سیاسی سقوط کرد

برگرفته از:
@Radicall_q
متن کامل:
Forwarded from انجمن علمی اقتصادپژوهان (Sina Fadaei)
🔹علم اقتصاد و رابطه آن با شناخت کنش انسانی

🔸بخش پنجم

پیش از این اشاره شد که کنش حاکی از تلاش انسان برای تبدیل وضعیتی کم‌تر رضایت‌بخش به وضعیتی رضایت‌بخش‌تر است. میزس می‌گوید انجام چنین تغییر داوطلبانه ای را مبادله می‌نامیم. آنچه کم‌تر رضایت‌بخش‌ است در مقابل برگرفتن آنچه بیش‌تر رضایت‌بخش است وانهاده می‌شود. آنچه وانهاده می‌شود قیمتی است که برای رسیدن به نتیجه مورد نظر می‌پردازیم. ارزشِ قیمت پرداخت‌شده را هزینه می‌نامند. به سخن دیگر هزینه ارزش رضایتی است که باید وانهاد تا به هدف مورد نظر که رضایت‌بخشی بیشتری دارد رسید. اینجا به وضوح میزس هزینه فرصت را مدنظر قرار دارد و هزینه را نه یک متغیر بیرونی بلکه همانند ارزش، پدیده‌ای ذهنی به شمار می‌آورد. از نظر وی تفاوت میان ارزش قیمت پرداخت شده(هزینه صورت‌گرفته) و ارزش نتیجه به دست آمده منفعت، سود یا بازدهی خالص نام دارد. واضح است که سود در این معنای اولیه‌اش پدیده‌ای کاملا ذهنی و گویای افزایش رفاه کنشگر است و قابل اندازه‌گیری عددی نیست و صرفا بیان‌کننده نتیجه انتخاب صورت‌گرفته نسبت به گزینه وضع موجود یا انتخاب‌های ممکن دیگر است. البته کنشگر ممکن است در انتخاب خود اشتباه کند و بعدا دریابد که انتخاب صورت‌ گرفته نتیجه مورد نظر را به بار نیاورده است. در این صورت او احساس می‌کند سود کم‌تری برده یا اصلاً زیان کرده است.

🔗لینک به #بخش_اول
🔗لینک به #بخش_دوم
🔗لینک به #بخش_سوم
🔗لینک به #بخش_چهارم

📝 گفتارهایی در روش‌شناسی علم اقتصاد، موسی غنی نژاد

@anjoman_elmi_eqtesad
2024/09/28 19:29:12
Back to Top
HTML Embed Code: