ما و شریعت
هفت گفتگو در باب اسلام و مسلمانی
گفتگوی دوم (با گروه دوستان در تهران) در دو بخش:
۱. خلاصه و تکمیل بحثِ بازاندیشی در منابع فهم اسلام
۲. ما و شریعت اسلام (نگاهی به شریعت از سه افق متفاوت) - پرسش و پاسخ
گفتگوی هفتهی آینده: ما و مخاطبان مستقیم قرآن، بحث اتمام حجّت (با معهد علوم اسلامی)
#شریعت
@farhadshafti
گفتگوی دوم (با گروه دوستان در تهران) در دو بخش:
۱. خلاصه و تکمیل بحثِ بازاندیشی در منابع فهم اسلام
۲. ما و شریعت اسلام (نگاهی به شریعت از سه افق متفاوت) - پرسش و پاسخ
گفتگوی هفتهی آینده: ما و مخاطبان مستقیم قرآن، بحث اتمام حجّت (با معهد علوم اسلامی)
#شریعت
@farhadshafti
منابع1.pdf
149.1 KB
☝️در بخش اول (تکمیل بحث منابع دین) به برگهای (اسلاید) اشاره کردهام که پیوست است.
🍃 به تجربه دریافتم که القاب، تعداد طرفداران، تعداد آثار، معلومات، سخنان نغز، سادهزیستی، زهد، عبادت، خوشرویی ... هیچیک نشانهای از معنویت نیستند.
🍃 معنویت نشانهای دارد لازم، و نه کافی، که تشخیص آن بسیار ساده است: فروتنی، نه تنها در کلام، که در رفتار و در عمل.
"و از مردم (به نخوّت) روی بر متاب، و در زمین سرمستانه راه مرو که خدا هیچ به خود بالندهی فخرفروشی را دوست نمیدارد" (لقمان: ۱۸، ترجمه از محمدعلی کوشا)
نه به هفت آب، که رنگش به صد آتش نرود
آن چه با خرقهٔ زاهد، مِی انگوری کرد
حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود
عِرض و مال و دل و دین در سرِ مغروری کرد
(حافظ، غزل ش.۱۴۲)
@farhadshafti
🍃 معنویت نشانهای دارد لازم، و نه کافی، که تشخیص آن بسیار ساده است: فروتنی، نه تنها در کلام، که در رفتار و در عمل.
"و از مردم (به نخوّت) روی بر متاب، و در زمین سرمستانه راه مرو که خدا هیچ به خود بالندهی فخرفروشی را دوست نمیدارد" (لقمان: ۱۸، ترجمه از محمدعلی کوشا)
نه به هفت آب، که رنگش به صد آتش نرود
آن چه با خرقهٔ زاهد، مِی انگوری کرد
حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود
عِرض و مال و دل و دین در سرِ مغروری کرد
(حافظ، غزل ش.۱۴۲)
@farhadshafti
Forwarded from حباب؛ نوشته/گفتههای یاسر میردامادی (Yaser Mirdamadi)
♦️اگر به قرآنپژوهی و مطالعات ترجمه علاقه دارید احتمالا این جلسه برای شما است. روز شنبه در این آدرس برگزار میشود: https://join.skype.com/o9ZLc5Pilh5M
ژان والژان و کشمکش با وجدان در بینوایان
(بازهمرسان به مناسبت سالگرد میلاد ویکتور هوگو)
🍃 یکی از جذابترین چالشهای انسان، کشمکش با وجدان برای اتخاذ تصمیم درست است. ویکتور هوگو در بینوایان این چالش را استادانه و هنرمندانه با قلم خود به تصویر کشیده است.
🍃 ژان والژان، محکوم فراری، سالهاست که موفق شده است با نام متفاوت مادلن و به عنوان شهردار 'مونتروی-سورمر' زندگی جدیدی را آغاز کند. در این زندگی جدید او سعی میکند از هیچ کمکی برای راحتی انسانها و نجات آنها از درد و رنج دریغ نکند. مردم شهر او را انسانی متعالی و خیر میدانند و شهرت او به دیگر شهرها نیز رسیده است. در این میان، این تنها بازرس ژاور است که به او مظنون است و احتمال میدهد که او همان ژان والژان فراری باشد.
🍃 در پایان بخش هفتم از این رمان بلند، داستان به اینجا میرسد که ژاور برای عذرخواهی نزد مادلن (همان ژان والژان) میآید و توضیح میدهد که ظن او اشتباه بوده است زیرا که ژان والژان واقعی را دستگیر کردهاند، و او که خود را شان ماتیو مینامد به زودی در دادگاه 'آراس' محاکمه میشود.
🍃 این آغاز کشمکش طولانی ژان والژان با وجدان خود است. آیا به دادگاه برود و خود را معرفی کند تا بیگناهی به جای او محکوم نشود، یا ساکت بماند تا زندگی خودش متلاشی نشود و به کارهای بشردوستانهی خود ادامه دهد.
🍃 ویکتور هوگو با هنرمندی و دقت، شرح این کشمکش با وجدان را در حدود ۳۰ صفحه از کتاب میآورد. به نظرم این ۳۰ صفحه نمایش تأثیرگذاری است از هزار توی آدمی، نفس لوامه و نفس اماره و حیرت از اینکه کدام کدام است!
🍃 تمام زیبایی این قسمت در این است که از نظر ژان والژان ساکت ماندن، برای نجات خود نخواهد بود بلکه برای امکان ادامهی کارهای خیر است.
🍃 «این شان ماتیو آدم پست فطرتی است، تردیدی نیست که دزدی کرده، حتما این کار را کرده، پس چه مانعی دارد که او را به زندان با کار محکوم کنند؟ ... من در اینجا دنبال کارهایم را میگیرم. ده سال که بگذرد، سرمایهام به ده میلیون میرسد. همه را در اینجا بین مردم تقسیم میکنم. ... فقر از بین میرود. فقر که از بین برود، فساد و هرزگی و فحشا و دزدی و جنایت و زشتی و پلیدی نابود میشود. ...».* او به خصوص به آیندهی کوزت میاندیشد، دختر یتیمی که او سرپرستی میکند و بدون او احتمالا سرنوشت تاریکی خواهد داشت.
🍃 یک ندای درونی در ژان والژان حتی این پیشآمد را کار خدا میداند: «هر چه اتفاق افتاده، به خواست خداوند بوده؛ ظاهراً خداوند چنین میخواهد. آیا من حق دارم در آن چیزی که آفریدگار میخواهد دست ببرم و آن را تغییر دهم؟».
🍃 اما ندای دیگری نیز در او شعلهور است که همهی اینها را توجیه برای انجام ندادن کار درست میبیند «ژان والژان! اگر شان ماتیو را فدای خود کنی و همچنان شهردار باشی و با عزت و احترام زندگی کنی، بانگ تایید و تحسین را در اطراف خود میشنوی، و همه با صدای بلند در حق تو دعا میکنند. اما در این میان صدایی هم هست که هیچکس آن را نمیشنود، و آن نالهای است از درون تاریکی که به تو نفرین میکند. ... بانگ بلند تایید و تحسین را تنها تو میشنوی، اما این ناله و نفرین، تا آسمانها فرا میرود و به گوش خداوند میرسد».
🍃 در ادامهی داستان ژان والژان خوابی میبیند که او را به یاد مرگ میاندازد، و در نهایت تصمیم میگیرد که عجالتا بار سفر ببندد و به دادگاه 'آراس' برود تا ببیند چه پیش میآید.
🍃 در مسیر، چندین مشکل برای او پیش میآید از جمله شکسته شدن چرخ درشکه، و باز آن ندای مرموز با او صحبت میکند که مشیت الهی چنین وضعی را بوجود آورده است تا او به دادگاه نرود، «گناه از او نبود، بلکه خواست خداوند این بود و بس».
🍃 با این حال ژان والژان به آن ندای دیگر گوش میسپرد و به هر شکل خود را به دادگاه میرساند و باقی ماجرا ...
🍃 در داستان دگرگون شدن ژان والژان در آغاز کتاب میخوانیم: «اسقف با لحنی باوقار، و با تکیه روی هر کلمه، گفت: برادر عزیزم ژان والژان! بعد از این شما دیگر به بدی وابسته نیستید و به خوبی پیوستهاید. من روح شما را خریدهام تا افکار سیاه را از آن بیرون کنم، و آن را به خداوند بسپارم».
🍃 چه زیباست به خوبی پیوستن، ظلم و بدی نکردن به عنوان یک اصل، حتی اگر اقتضای آن باز ماندن از هدفی والا باشد.
* متن آورده شده از ترجمهی استادانهی مرحوم محمد مجلسی، چاپ ۱۳۸۰، میباشد.
#وجدان #انسان #هنر
@farhadshafti
(بازهمرسان به مناسبت سالگرد میلاد ویکتور هوگو)
🍃 یکی از جذابترین چالشهای انسان، کشمکش با وجدان برای اتخاذ تصمیم درست است. ویکتور هوگو در بینوایان این چالش را استادانه و هنرمندانه با قلم خود به تصویر کشیده است.
🍃 ژان والژان، محکوم فراری، سالهاست که موفق شده است با نام متفاوت مادلن و به عنوان شهردار 'مونتروی-سورمر' زندگی جدیدی را آغاز کند. در این زندگی جدید او سعی میکند از هیچ کمکی برای راحتی انسانها و نجات آنها از درد و رنج دریغ نکند. مردم شهر او را انسانی متعالی و خیر میدانند و شهرت او به دیگر شهرها نیز رسیده است. در این میان، این تنها بازرس ژاور است که به او مظنون است و احتمال میدهد که او همان ژان والژان فراری باشد.
🍃 در پایان بخش هفتم از این رمان بلند، داستان به اینجا میرسد که ژاور برای عذرخواهی نزد مادلن (همان ژان والژان) میآید و توضیح میدهد که ظن او اشتباه بوده است زیرا که ژان والژان واقعی را دستگیر کردهاند، و او که خود را شان ماتیو مینامد به زودی در دادگاه 'آراس' محاکمه میشود.
🍃 این آغاز کشمکش طولانی ژان والژان با وجدان خود است. آیا به دادگاه برود و خود را معرفی کند تا بیگناهی به جای او محکوم نشود، یا ساکت بماند تا زندگی خودش متلاشی نشود و به کارهای بشردوستانهی خود ادامه دهد.
🍃 ویکتور هوگو با هنرمندی و دقت، شرح این کشمکش با وجدان را در حدود ۳۰ صفحه از کتاب میآورد. به نظرم این ۳۰ صفحه نمایش تأثیرگذاری است از هزار توی آدمی، نفس لوامه و نفس اماره و حیرت از اینکه کدام کدام است!
🍃 تمام زیبایی این قسمت در این است که از نظر ژان والژان ساکت ماندن، برای نجات خود نخواهد بود بلکه برای امکان ادامهی کارهای خیر است.
🍃 «این شان ماتیو آدم پست فطرتی است، تردیدی نیست که دزدی کرده، حتما این کار را کرده، پس چه مانعی دارد که او را به زندان با کار محکوم کنند؟ ... من در اینجا دنبال کارهایم را میگیرم. ده سال که بگذرد، سرمایهام به ده میلیون میرسد. همه را در اینجا بین مردم تقسیم میکنم. ... فقر از بین میرود. فقر که از بین برود، فساد و هرزگی و فحشا و دزدی و جنایت و زشتی و پلیدی نابود میشود. ...».* او به خصوص به آیندهی کوزت میاندیشد، دختر یتیمی که او سرپرستی میکند و بدون او احتمالا سرنوشت تاریکی خواهد داشت.
🍃 یک ندای درونی در ژان والژان حتی این پیشآمد را کار خدا میداند: «هر چه اتفاق افتاده، به خواست خداوند بوده؛ ظاهراً خداوند چنین میخواهد. آیا من حق دارم در آن چیزی که آفریدگار میخواهد دست ببرم و آن را تغییر دهم؟».
🍃 اما ندای دیگری نیز در او شعلهور است که همهی اینها را توجیه برای انجام ندادن کار درست میبیند «ژان والژان! اگر شان ماتیو را فدای خود کنی و همچنان شهردار باشی و با عزت و احترام زندگی کنی، بانگ تایید و تحسین را در اطراف خود میشنوی، و همه با صدای بلند در حق تو دعا میکنند. اما در این میان صدایی هم هست که هیچکس آن را نمیشنود، و آن نالهای است از درون تاریکی که به تو نفرین میکند. ... بانگ بلند تایید و تحسین را تنها تو میشنوی، اما این ناله و نفرین، تا آسمانها فرا میرود و به گوش خداوند میرسد».
🍃 در ادامهی داستان ژان والژان خوابی میبیند که او را به یاد مرگ میاندازد، و در نهایت تصمیم میگیرد که عجالتا بار سفر ببندد و به دادگاه 'آراس' برود تا ببیند چه پیش میآید.
🍃 در مسیر، چندین مشکل برای او پیش میآید از جمله شکسته شدن چرخ درشکه، و باز آن ندای مرموز با او صحبت میکند که مشیت الهی چنین وضعی را بوجود آورده است تا او به دادگاه نرود، «گناه از او نبود، بلکه خواست خداوند این بود و بس».
🍃 با این حال ژان والژان به آن ندای دیگر گوش میسپرد و به هر شکل خود را به دادگاه میرساند و باقی ماجرا ...
🍃 در داستان دگرگون شدن ژان والژان در آغاز کتاب میخوانیم: «اسقف با لحنی باوقار، و با تکیه روی هر کلمه، گفت: برادر عزیزم ژان والژان! بعد از این شما دیگر به بدی وابسته نیستید و به خوبی پیوستهاید. من روح شما را خریدهام تا افکار سیاه را از آن بیرون کنم، و آن را به خداوند بسپارم».
🍃 چه زیباست به خوبی پیوستن، ظلم و بدی نکردن به عنوان یک اصل، حتی اگر اقتضای آن باز ماندن از هدفی والا باشد.
* متن آورده شده از ترجمهی استادانهی مرحوم محمد مجلسی، چاپ ۱۳۸۰، میباشد.
#وجدان #انسان #هنر
@farhadshafti
ترجمهی بسته و ترجمهی گشودهی قرآن
🍃 در نشست بررسی و نقد ترجمهی جدید استاد محمدعلی کوشا مهمانان برنامه نکات متنوعی را در جهت بهتر شدن این اثر گرانقدر و بیبدیل در چاپ دوم مطرح کردند.
🍃 در این نشست با قدردانی از این کار ارزشمند، دو مفهومِ ترجمهی بسته و ترجمهی گشودهی قرآن را با استاد کوشا و دیگر مهمانان برنامه در میان گذاشتم:
▫️ترجمهی بستهی قرآن: این ترجمه منجر به پاسخ به پرسشهای خوانندگان از معنی قرآن میشود. رویکرد این ترجمه همگراست و نیّت مترجم تنها آگاه کردن خواننده از فهم خود از قرآن است. در این نوع، مترجم تنها فهم خود از معانی کلمات و آیات قرآن را میآورد و گاه حتی کلمات توضیحیِ اضافه بر متن را نیز خارج از کمان (پرانتز) میآورد. به این ترتیب در ترجمهی بسته، فهم مترجم به خواننده تحمیل و درب اندیشه به روی او بسته میشود.
▫️ترجمهی گشودهی قرآن: این ترجمه منجر به ایجاد پرسشهای جدید برای خوانندگان از معنی قرآن میشود. رویکرد این ترجمه واگراست و نیّت مترجم آگاه کردن خواننده از فهم خود و ترجیح آن، و نیز آگاه کردن او از گزیدهای از دیگر فهمها از قرآن است. در این نوع، مترجم تمام کلمات توضیحیِ اضافه را در داخل کمان (پرانتز) قرار میدهد، سپس در پانویس دیگر معانی عمدهی مطرح شده برای آیه یا کلمات کلیدی آیه را به اختصار میآورد و احیانا نقد یا ردّ میکند. به این ترتیب در ترجمهی گشوده، فهم مترجم به خواننده پیشنهاد میشود و با طرح فهمهای متفاوت، باوجود ردّ آنها، درب اندیشه برای خواننده گشوده میماند.
🍃 هر دو نوع ترجمه مخاطب خود را دارند اما به گمان من بسیاری از مخاطبین امروزِ ترجمههای قرآن، به خصوص از نسل جوان، ترجمهی گشودهی قرآن را بیشتر میپسندند. بسیار با اهمیت است که مترجم بداند و تصمیم بگیرد که ترجمهاش را برای کدام دسته از مخاطبین مینویسد.
🍃 من هنوز ترجمهی گشودهای از قرآن ندیدهام اما در این نشست توضیح دادم که ترجمهی استاد کوشا توان این را دارد که در چاپ دوم تبدیل به ترجمهای گشوده شود. ایشان تا حدّ زیادی استفاده از کمان (پرانتز) یا قلّاب [گیومه] برای توضیحات اضافه بر متن را رعایت کردهاند و نیز در موارد متعدّدی دیگر معانی مطرح شده برای آیه یا کلمه را در پانوشت آورده و گاه نقد کردهاند.
فایل صوتی و تصویری این نشستِ حدوداً چهار ساعته را همرسان میکنم 👇
#ترجمه_قرآن
@farhadshafti
🍃 در نشست بررسی و نقد ترجمهی جدید استاد محمدعلی کوشا مهمانان برنامه نکات متنوعی را در جهت بهتر شدن این اثر گرانقدر و بیبدیل در چاپ دوم مطرح کردند.
🍃 در این نشست با قدردانی از این کار ارزشمند، دو مفهومِ ترجمهی بسته و ترجمهی گشودهی قرآن را با استاد کوشا و دیگر مهمانان برنامه در میان گذاشتم:
▫️ترجمهی بستهی قرآن: این ترجمه منجر به پاسخ به پرسشهای خوانندگان از معنی قرآن میشود. رویکرد این ترجمه همگراست و نیّت مترجم تنها آگاه کردن خواننده از فهم خود از قرآن است. در این نوع، مترجم تنها فهم خود از معانی کلمات و آیات قرآن را میآورد و گاه حتی کلمات توضیحیِ اضافه بر متن را نیز خارج از کمان (پرانتز) میآورد. به این ترتیب در ترجمهی بسته، فهم مترجم به خواننده تحمیل و درب اندیشه به روی او بسته میشود.
▫️ترجمهی گشودهی قرآن: این ترجمه منجر به ایجاد پرسشهای جدید برای خوانندگان از معنی قرآن میشود. رویکرد این ترجمه واگراست و نیّت مترجم آگاه کردن خواننده از فهم خود و ترجیح آن، و نیز آگاه کردن او از گزیدهای از دیگر فهمها از قرآن است. در این نوع، مترجم تمام کلمات توضیحیِ اضافه را در داخل کمان (پرانتز) قرار میدهد، سپس در پانویس دیگر معانی عمدهی مطرح شده برای آیه یا کلمات کلیدی آیه را به اختصار میآورد و احیانا نقد یا ردّ میکند. به این ترتیب در ترجمهی گشوده، فهم مترجم به خواننده پیشنهاد میشود و با طرح فهمهای متفاوت، باوجود ردّ آنها، درب اندیشه برای خواننده گشوده میماند.
🍃 هر دو نوع ترجمه مخاطب خود را دارند اما به گمان من بسیاری از مخاطبین امروزِ ترجمههای قرآن، به خصوص از نسل جوان، ترجمهی گشودهی قرآن را بیشتر میپسندند. بسیار با اهمیت است که مترجم بداند و تصمیم بگیرد که ترجمهاش را برای کدام دسته از مخاطبین مینویسد.
🍃 من هنوز ترجمهی گشودهای از قرآن ندیدهام اما در این نشست توضیح دادم که ترجمهی استاد کوشا توان این را دارد که در چاپ دوم تبدیل به ترجمهای گشوده شود. ایشان تا حدّ زیادی استفاده از کمان (پرانتز) یا قلّاب [گیومه] برای توضیحات اضافه بر متن را رعایت کردهاند و نیز در موارد متعدّدی دیگر معانی مطرح شده برای آیه یا کلمه را در پانوشت آورده و گاه نقد کردهاند.
فایل صوتی و تصویری این نشستِ حدوداً چهار ساعته را همرسان میکنم 👇
#ترجمه_قرآن
@farhadshafti
Audio
☝️
▶️ فایل صوتی
نقد و بررسی ترجمه قرآن کریم به قلم #محمدعلی_کوشا
با حضور و مشارکت:
#مصطفی_ملکیان
#فرهاد_شفتی
#سیدمحمد_عمادی_حایری
#نادعلی_عاشوری_تلوکی
#یاسر_میردامادی
#حسین_کاجی
شنبه ۲۵ فوریه 2023
#حلقه_دیدگاه_نو
▶️ فایل صوتی
نقد و بررسی ترجمه قرآن کریم به قلم #محمدعلی_کوشا
با حضور و مشارکت:
#مصطفی_ملکیان
#فرهاد_شفتی
#سیدمحمد_عمادی_حایری
#نادعلی_عاشوری_تلوکی
#یاسر_میردامادی
#حسین_کاجی
شنبه ۲۵ فوریه 2023
#حلقه_دیدگاه_نو
☝️فایل تصویری کامل:
https://www.youtube.com/watch?v=VI38vWhEG5M
https://www.youtube.com/watch?v=VI38vWhEG5M
YouTube
نشست نقد و بررسی ترجمهی محمدعلی کوشا از قرآن
نشست نقد و بررسی ترجمهی فارسی قرآن به قلم محمدعلی کوشا (نشر نی)، شنبه ۶ اسفندماه ۱۴۰۱ از سوی حلقه دیدگاه نو، با حضور و مشارکت مصطفی ملکیان، فرهاد شفتی، سید محمد عمادی حائری، نادعلی عاشوری تَلوکی، یاسر میردامادی و حسین کاجی
👆
🍃 در حین این نشست یادداشتی هم در محیط اسکایپ فرستادم که البته انتظار نداشتم حتما دیده شود. در بحث اینکه اگر "ترجمهی قرآن" یک رشتهی دانشگاهی شود چه موضوعاتی باید در این قالب تدریس و پژوهش شوند نوشتم: "تاثیر مطالعات تاریخی و سنگنبشتههای مکشوف در شبه جزیره بر لغتشناسی قرآن".
🍃 در سالهای اخیر، عربستان سعودی نسبت به کارهای پژوهشی تاریخی انعطاف بیشتری نشان داده است و از قِبَل آن سنگ نبشتهها و آثار تاریخی مهمّی در حال کشف شدناند. برخی از آثار پیدا شده در تدبّر دوباره در معنی بعضی کلمات قرآن موثّرند. این آثار تاریخی پیوند زبان قرآن با زبان پیش از قرآن را هویدا میکنند. اینگونه پژوهش هنوز در آغاز راه است اما انتظار این است که در آیندهی نه چندان دور پرتو جدیدی بر "علم" ترجمهی قرآن بیفکند. دوست گرامی، زهیر میرکریمی، در این گفتارِ جذّاب به بررسی برخی از این کشفیات و پیآمدهای پژوهشی آن پرداخته است.
#تاریخ #ترجمه
@farhadshafti
🍃 در حین این نشست یادداشتی هم در محیط اسکایپ فرستادم که البته انتظار نداشتم حتما دیده شود. در بحث اینکه اگر "ترجمهی قرآن" یک رشتهی دانشگاهی شود چه موضوعاتی باید در این قالب تدریس و پژوهش شوند نوشتم: "تاثیر مطالعات تاریخی و سنگنبشتههای مکشوف در شبه جزیره بر لغتشناسی قرآن".
🍃 در سالهای اخیر، عربستان سعودی نسبت به کارهای پژوهشی تاریخی انعطاف بیشتری نشان داده است و از قِبَل آن سنگ نبشتهها و آثار تاریخی مهمّی در حال کشف شدناند. برخی از آثار پیدا شده در تدبّر دوباره در معنی بعضی کلمات قرآن موثّرند. این آثار تاریخی پیوند زبان قرآن با زبان پیش از قرآن را هویدا میکنند. اینگونه پژوهش هنوز در آغاز راه است اما انتظار این است که در آیندهی نه چندان دور پرتو جدیدی بر "علم" ترجمهی قرآن بیفکند. دوست گرامی، زهیر میرکریمی، در این گفتارِ جذّاب به بررسی برخی از این کشفیات و پیآمدهای پژوهشی آن پرداخته است.
#تاریخ #ترجمه
@farhadshafti
مخاطبان قرآن-اتمام حجت
فرهاد شفتی
27MB
هفت گفتگو در باب اسلام و مسلمانی
🍃 گفتگوی سوم (با معهد علوم اسلامی):
- ما و مخاطبان مستقیم قرآن - بحث اتمام حجّت - پرسش و پاسخ
(تصحیح و پوزش: بنا بر عادتی اشتباه در این گفتار«امَّالقری» را در آیهی مورد نظر «امُّالقری» گفتم.)
گفتگوی هفتهی آینده: ما و غیرمسلمانان، کدام دین برتر را داریم؟ بحث کثرتانگاری (با معهد علوم اسلامی)
#اتمام_حجت #مخاطبان_قرآن
@farhadshafti
برگههای این گفتار 👇
هفت گفتگو در باب اسلام و مسلمانی
🍃 گفتگوی سوم (با معهد علوم اسلامی):
- ما و مخاطبان مستقیم قرآن - بحث اتمام حجّت - پرسش و پاسخ
(تصحیح و پوزش: بنا بر عادتی اشتباه در این گفتار«امَّالقری» را در آیهی مورد نظر «امُّالقری» گفتم.)
گفتگوی هفتهی آینده: ما و غیرمسلمانان، کدام دین برتر را داریم؟ بحث کثرتانگاری (با معهد علوم اسلامی)
#اتمام_حجت #مخاطبان_قرآن
@farhadshafti
برگههای این گفتار 👇
مخاطبان_قرآن_اتمام_حجت_فرهاد_شفتی.pdf
426.7 KB
☝️ برگههای گفتارِ "ما و مخاطبان مستقیم قرآن - بحث اتمام حجّت - پرسش و پاسخ"
#اتمام_حجت #مخاطبان_قرآن
@farhadshafti
#اتمام_حجت #مخاطبان_قرآن
@farhadshafti
دکتر سروش و نظریهی حقیقت:
🍃 دیروز (شنبه ۱۳ اسفند) نشست دوم بحث حقیقت و روش برای بررسی نظریهی تازهی دکتر سروش در باب حقیقت در حلقهی دیدگاه نو برگزار شد. در این نشست دکتر سروش تقریر دیگری از نظریهی خود را مطرح کرد و سپس در بخش نقد-پرسش و پاسخ به گفتگو با شرکتکنندگان پرداخت.
چکیدهی نظریهی دکتر سروش که او آن را در نشست دوم نظریهی "بازرگانی صدق" نام نهاد این است:
"صدق و کذب ... محصول تصدیق و تکذیب عقلاست و لاغیر ... . صدق تابع تصدیق است ... حقیقت حقیقی نیست بلکه اعتباری است." (دقایق ۰۷:۰۴ تا ۰۸:۱۵ از فایل صوتی نشست اوّل).
🍃 نقدها و پرسشهای مطرح شده توسط شرکت کنندگان و پاسخهای دکتر سروش، صرفنظر از اینکه کدامین را قانعکننده بیابیم، مجموعهی متنوعی بود از نکات، تحلیلها و دانستنیهای سودمند در منطق، فلسفه، اخلاق و معرفتشناسی. در میان بحثهای ارزشمندی که دوستان مطرح کردند من نیز سعی کردم در فرصتی که داشتم سه نکته را در سه عنوان با دکتر سروش در میان بگذارم و پاسخ و دیدگاه او را دربارهی آنها جویا شوم:
1⃣ محصول: نظریهی بازرگانی صدق به نظر غیرقابل ابطال است. اگر عُقلا این نظریه را نپذیرند این نظریه ظاهرا باطل میشود. با این حال باطل شدن این نظریه میتواند کماکان بر مبنای همین نظریه باشد که حقیقت را تابع قانع شدن عُقلا میداند. به عبارت دیگر باطل دانستن این نظریه میتواند در بستر قبول این نظریه صورت گیرد. انگار که در همان دَم که نظریه باطل میشود دوباره جان میگیرد و خود را از باطل بودن میرهاند. پرسش اصلی اینجاست: آیا این ابطال ناپذیری نقطهی قوّت این نظریه است یا حاکی از مشکلی منطقی و تناقضی (paradox) در ساختار این نظریه است؟
2⃣ رویکرد: در استدلال به سوی این نظریه بر نقش قانع شدن عُقلا در پذیرفتن امری به عنوان حقیقت تاکید فراوان شد، و نیز بر این نکته که هر آنچه آن را حقیقت میدانیم حاصل قانع شدن عقلا دربارهی آن است و اگر امری را که تاکنون حقیقی میدانستیم اکنون نادرست میدانیم آن نیز به علّت تغییر نظر عُقلاست. این ملاحظات که بسیاری کم و بیش بر آن متفقاند همه دربارهی فرآیندِ دانستن حقیقت است. اینکه حقیقت امری حقیقی نیست بلکه اعتباری و تابع نظر عُقلاست، خروجی (موضوع) این فرآیند است. آنچه برای من مبهم است این است که چگونه مشاهدهی فرآیند، منجر به قضاوت دربارهی خروجی این فرآیند میشود. به نظر میآید که در تبیینی که مطرح شد، بین مشاهدهی فرآیند و قضاوت دربارهی خروجی آن گسستی پدید آمده است، و از این منظر رویکردی که منجر به برآمدن نظریهی بازرگانی صدق شد نیاز به تبیین بیشتری دارد.
3⃣ خاستگاه: در نشست نخست، مزاحمتها و مشکلات وارد بر برخی نظریههای حقیقت برشمرده شدند و سپس نظریهی جدید به عنوان نظریهی بدیل پیشنهاد شد. دو دسته پرسش را در اینباره مطرح کردم:
▫️آیا وارد بودن مشکلاتی به یک نظریهی معرفتشناسی شرط کافی برای باطل دانستن آن نظریه است؟ آیا نمیتوان دشوار بودن فهم کامل حقیقت را علّت بروز چنین مشکلاتی دانست؟ از سوی دیگر، اگر نظریهای در معرفتشناسی به مشکلی برخورد نکرده باشد آیا این شرط کافی برای درست دانستن آن نظریه است؟ از اینجا به این پرسش رسیدم که خاستگاه و لازمهی طرح این نظریهی جدید در باب حقیقت چیست، به خصوص با توجه به اینکه این نظریه، به اقرار صاحب آن، میتواند پیآمدهای نظری نامطلوبی نیز داشته باشد؟
▫️بر چه مبنایی باید انتظار داشت که تنها یک نظریهی حقیقت برای همهی مراتب و انواع حقیقت و برای همهی مراتب درک عُقلا به کار آید؟ به فرض قابل قبول بودن نظریهی بازرگانی صدق، بر چه مبنایی میتوان آن را بر همهی انواع حقیقت (تاریخ، اخلاق، دین، پدیدههای طبیعی، سیاست، ...) و در همهی حالات عُقلا جاری و ساری دانست؟
🍃 نظریهی «بازرگانی صدق» تازه از تنور اندیشهی دکتر سروش بیرون آمده است. پرسشها و روشنگریهای برخاسته از اینگونه نشستها به بررسی دقیقتر و نقد عمیقتر این نظریه کمک خواهند کرد. امیدوارم سه نکتهی بالا و مباحث مربوط به آنها نیز در این کار موثر باشند.
فایل صوتی نشست دوم از اینجا قابل دسترسی است.
#سروش
@farhadshafti
🍃 دیروز (شنبه ۱۳ اسفند) نشست دوم بحث حقیقت و روش برای بررسی نظریهی تازهی دکتر سروش در باب حقیقت در حلقهی دیدگاه نو برگزار شد. در این نشست دکتر سروش تقریر دیگری از نظریهی خود را مطرح کرد و سپس در بخش نقد-پرسش و پاسخ به گفتگو با شرکتکنندگان پرداخت.
چکیدهی نظریهی دکتر سروش که او آن را در نشست دوم نظریهی "بازرگانی صدق" نام نهاد این است:
"صدق و کذب ... محصول تصدیق و تکذیب عقلاست و لاغیر ... . صدق تابع تصدیق است ... حقیقت حقیقی نیست بلکه اعتباری است." (دقایق ۰۷:۰۴ تا ۰۸:۱۵ از فایل صوتی نشست اوّل).
🍃 نقدها و پرسشهای مطرح شده توسط شرکت کنندگان و پاسخهای دکتر سروش، صرفنظر از اینکه کدامین را قانعکننده بیابیم، مجموعهی متنوعی بود از نکات، تحلیلها و دانستنیهای سودمند در منطق، فلسفه، اخلاق و معرفتشناسی. در میان بحثهای ارزشمندی که دوستان مطرح کردند من نیز سعی کردم در فرصتی که داشتم سه نکته را در سه عنوان با دکتر سروش در میان بگذارم و پاسخ و دیدگاه او را دربارهی آنها جویا شوم:
1⃣ محصول: نظریهی بازرگانی صدق به نظر غیرقابل ابطال است. اگر عُقلا این نظریه را نپذیرند این نظریه ظاهرا باطل میشود. با این حال باطل شدن این نظریه میتواند کماکان بر مبنای همین نظریه باشد که حقیقت را تابع قانع شدن عُقلا میداند. به عبارت دیگر باطل دانستن این نظریه میتواند در بستر قبول این نظریه صورت گیرد. انگار که در همان دَم که نظریه باطل میشود دوباره جان میگیرد و خود را از باطل بودن میرهاند. پرسش اصلی اینجاست: آیا این ابطال ناپذیری نقطهی قوّت این نظریه است یا حاکی از مشکلی منطقی و تناقضی (paradox) در ساختار این نظریه است؟
2⃣ رویکرد: در استدلال به سوی این نظریه بر نقش قانع شدن عُقلا در پذیرفتن امری به عنوان حقیقت تاکید فراوان شد، و نیز بر این نکته که هر آنچه آن را حقیقت میدانیم حاصل قانع شدن عقلا دربارهی آن است و اگر امری را که تاکنون حقیقی میدانستیم اکنون نادرست میدانیم آن نیز به علّت تغییر نظر عُقلاست. این ملاحظات که بسیاری کم و بیش بر آن متفقاند همه دربارهی فرآیندِ دانستن حقیقت است. اینکه حقیقت امری حقیقی نیست بلکه اعتباری و تابع نظر عُقلاست، خروجی (موضوع) این فرآیند است. آنچه برای من مبهم است این است که چگونه مشاهدهی فرآیند، منجر به قضاوت دربارهی خروجی این فرآیند میشود. به نظر میآید که در تبیینی که مطرح شد، بین مشاهدهی فرآیند و قضاوت دربارهی خروجی آن گسستی پدید آمده است، و از این منظر رویکردی که منجر به برآمدن نظریهی بازرگانی صدق شد نیاز به تبیین بیشتری دارد.
3⃣ خاستگاه: در نشست نخست، مزاحمتها و مشکلات وارد بر برخی نظریههای حقیقت برشمرده شدند و سپس نظریهی جدید به عنوان نظریهی بدیل پیشنهاد شد. دو دسته پرسش را در اینباره مطرح کردم:
▫️آیا وارد بودن مشکلاتی به یک نظریهی معرفتشناسی شرط کافی برای باطل دانستن آن نظریه است؟ آیا نمیتوان دشوار بودن فهم کامل حقیقت را علّت بروز چنین مشکلاتی دانست؟ از سوی دیگر، اگر نظریهای در معرفتشناسی به مشکلی برخورد نکرده باشد آیا این شرط کافی برای درست دانستن آن نظریه است؟ از اینجا به این پرسش رسیدم که خاستگاه و لازمهی طرح این نظریهی جدید در باب حقیقت چیست، به خصوص با توجه به اینکه این نظریه، به اقرار صاحب آن، میتواند پیآمدهای نظری نامطلوبی نیز داشته باشد؟
▫️بر چه مبنایی باید انتظار داشت که تنها یک نظریهی حقیقت برای همهی مراتب و انواع حقیقت و برای همهی مراتب درک عُقلا به کار آید؟ به فرض قابل قبول بودن نظریهی بازرگانی صدق، بر چه مبنایی میتوان آن را بر همهی انواع حقیقت (تاریخ، اخلاق، دین، پدیدههای طبیعی، سیاست، ...) و در همهی حالات عُقلا جاری و ساری دانست؟
🍃 نظریهی «بازرگانی صدق» تازه از تنور اندیشهی دکتر سروش بیرون آمده است. پرسشها و روشنگریهای برخاسته از اینگونه نشستها به بررسی دقیقتر و نقد عمیقتر این نظریه کمک خواهند کرد. امیدوارم سه نکتهی بالا و مباحث مربوط به آنها نیز در این کار موثر باشند.
فایل صوتی نشست دوم از اینجا قابل دسترسی است.
#سروش
@farhadshafti
☝️این را که فرستادم از دوستی نسبتا جوان پیام آمد که منظور از «روغنِ چراغ» چیست.
دعوتش کردم این مطلب را دربارهی چراغروغنی بخواند و نوشتم: شما بخوان «مهربانی سیگنالِ اینترنت هستی است.»
دعوتش کردم این مطلب را دربارهی چراغروغنی بخواند و نوشتم: شما بخوان «مهربانی سیگنالِ اینترنت هستی است.»
Telegram
فرهاد شفتی
مهربانی روغنِ چراغ هستی است.
@farhadshafti
@farhadshafti
Forwarded from فرهاد شفتی
دینِ جلوهمدار مخرّبتر از دینِریایی
🍃 آشنایی دارم که فلسفهی خاص خود را برای خرید وسایل زینتی دارد. مرامش این است که «ارزش جنس مهم نیست، مهم اینه که جلوه داشته باشه». مثلا اگر انگشتر بخرد، این که جنسِ سنگ و حلقه چیست برایش چندان اهمیتی ندارد، ملاک اصلی برایش این است که آیا این انگشتر جلوهی خوبی دارد یا نه. او در پی این نیست که با این رویکرد وانمود کند که جنسِ گرانقیمتی دارد، بلکه بنایش بر این است که : «زیورآلات میخری که از زیباییش لذت ببری، اگه جلوه داشته باشه دیگه چه فرقی میکنه که ارزش واقعیش چی باشه».
🍃 البته صلاح مُلک خویش خسروان دانند، این آشنای ما عمری است که بر همین منوال است و خدا را شکر بسیار هم شاد و سرزنده است. اما میاندیشم که وای بر ما اگر که همین مرام در خرید زیورآلات را در رویکردمان به دین داشته باشیم: دینِ جلوهمدار!
🍃 دین جلوهمدار رویکردی به دین است که در آن جلوهی عمل، برای خود فرد یا برای خود فرد و ناظران، از ارزش آن اهمیت بیشتری دارد. منظور اصلا ریاکاری و تظاهر نیست. هدفِ ریاکار تظاهر به دین است، اما دیندارِ جلوهمدار لزوما قصدش تظاهر نیست و ممکن است در دینداریِ خود بسیار هم صادق باشد، مانند همین آشنای ما که در خرید زیورآلات قصدِ فریب دیگران را ندارد و بسیار صادقانه برایش «جلوه» ملاک است.
🍃 دینِ جلوهمدار، نقطهی تاکید و تمرکز و گرانیگاه دین را عملا در نمودهای پرجلوهی دین میگذارد، و اگرچه در مقامِ نظر ارزشهای واقعیِ دینی را نیز ارج مینهد اما در عمل آنقدر تمرکز و نیرویش بر آن نمودهای پرجلوه است که از پاس داشتنِ ارزشهای دین باز میماند، یا در آن کوتاهی میکند، یا حتی آنها را فدای نمودهای پرجلوه میکند.
🍃 همه نه، اما بسیاری از نمودهای پر جلوهیِ دینداری به راستی از دیناند و در مرتبهی خود ارزشمند.صحبت از نفی این دسته از جلوهها نیست، صحبت از این است که گرانیگاه کجاست.
🍃 نمونههایی از کاستن ارزشهای دینی به نمودهای پرجلوه:
▫️دینی که بر مدار معنویت است کاسته میشود به دینی که بر مدار مناسک و مراسم است (نمونهی جلوه برای خود و دیگران)
▫️ایمانی که خروجیاش دغدغهی عمل صالح است کاسته میشود به ایمانی که خروجیاش دغدغهی حرام و حلال است (نمونهی جلوه برای خود)
▫️شریعتی که بر پایهی اخلاق است ... شریعتی که بر پایهی رفع تکلیف است
▫️عبادتی که علامتش دوری از فحشا و منکر است ... عبادتی که علامتش جای سجده است
▫️پیامبر و امامی که اسوهی زندگی است ... پیامبر و امامی که موضوع مدّاحی است
▫️کربلایی که تشویق به حقمداری میکند ... کربلایی که تشویق به شیون و زاری میکند
▫️جامعهی اسلامیای که اولین سنگرش اقامهی قسط است ... جامعهی اسلامیای که اولین سنگرش پوشاندن موی زنان است
▫️سخنی که ملزم به صداقت و دقت است ... سخنی که ملزم به بسمالله و صلوات است
▫️غذایی که از مال حلال باشد ... غذایی که موادّش حلال باشد
▫️آیهی خدا مرجعِ اخلاق است ... آیهی خدا مرجعِ احکام است
▫️وهن اسلام را در غفلت از اخلاقِ دینی دیدن ... وهن اسلام را در غفلت از احکامِ دینی دیدن
▫️مصلحت را در راستی و درستی حتی به قیمت آبرو دیدن ... مصلحت را در حفظ آبرو حتی به قیمت دروغ و نیرنگ دیدن
▫️توهین به اسلام را در بداخلاقی به نام پیشوایانِ دین دیدن ... توهین به اسلام را در بیاحترامی به پیشوایانِ دین دیدن
🍃 اما چرا نوشتم که دینِجلوهمدار مخرّبتر از دینِ ریایی است؟ دیندارِ ریاکار حداقل سعی میکند تظاهر کند که به ارزشهای دینی وفادار است، دیندار جلوهمدار در عمل جلوه را جایگزین ارزش میکند. دینِ ریایی شاخههای دین را تهدید میکند اما دینِ جلوهمدار به ریشه میزند. چه سود از پوستهی بدون مغز و صدفِ بدون گوهر.
@farhadshafti
🍃 آشنایی دارم که فلسفهی خاص خود را برای خرید وسایل زینتی دارد. مرامش این است که «ارزش جنس مهم نیست، مهم اینه که جلوه داشته باشه». مثلا اگر انگشتر بخرد، این که جنسِ سنگ و حلقه چیست برایش چندان اهمیتی ندارد، ملاک اصلی برایش این است که آیا این انگشتر جلوهی خوبی دارد یا نه. او در پی این نیست که با این رویکرد وانمود کند که جنسِ گرانقیمتی دارد، بلکه بنایش بر این است که : «زیورآلات میخری که از زیباییش لذت ببری، اگه جلوه داشته باشه دیگه چه فرقی میکنه که ارزش واقعیش چی باشه».
🍃 البته صلاح مُلک خویش خسروان دانند، این آشنای ما عمری است که بر همین منوال است و خدا را شکر بسیار هم شاد و سرزنده است. اما میاندیشم که وای بر ما اگر که همین مرام در خرید زیورآلات را در رویکردمان به دین داشته باشیم: دینِ جلوهمدار!
🍃 دین جلوهمدار رویکردی به دین است که در آن جلوهی عمل، برای خود فرد یا برای خود فرد و ناظران، از ارزش آن اهمیت بیشتری دارد. منظور اصلا ریاکاری و تظاهر نیست. هدفِ ریاکار تظاهر به دین است، اما دیندارِ جلوهمدار لزوما قصدش تظاهر نیست و ممکن است در دینداریِ خود بسیار هم صادق باشد، مانند همین آشنای ما که در خرید زیورآلات قصدِ فریب دیگران را ندارد و بسیار صادقانه برایش «جلوه» ملاک است.
🍃 دینِ جلوهمدار، نقطهی تاکید و تمرکز و گرانیگاه دین را عملا در نمودهای پرجلوهی دین میگذارد، و اگرچه در مقامِ نظر ارزشهای واقعیِ دینی را نیز ارج مینهد اما در عمل آنقدر تمرکز و نیرویش بر آن نمودهای پرجلوه است که از پاس داشتنِ ارزشهای دین باز میماند، یا در آن کوتاهی میکند، یا حتی آنها را فدای نمودهای پرجلوه میکند.
🍃 همه نه، اما بسیاری از نمودهای پر جلوهیِ دینداری به راستی از دیناند و در مرتبهی خود ارزشمند.صحبت از نفی این دسته از جلوهها نیست، صحبت از این است که گرانیگاه کجاست.
🍃 نمونههایی از کاستن ارزشهای دینی به نمودهای پرجلوه:
▫️دینی که بر مدار معنویت است کاسته میشود به دینی که بر مدار مناسک و مراسم است (نمونهی جلوه برای خود و دیگران)
▫️ایمانی که خروجیاش دغدغهی عمل صالح است کاسته میشود به ایمانی که خروجیاش دغدغهی حرام و حلال است (نمونهی جلوه برای خود)
▫️شریعتی که بر پایهی اخلاق است ... شریعتی که بر پایهی رفع تکلیف است
▫️عبادتی که علامتش دوری از فحشا و منکر است ... عبادتی که علامتش جای سجده است
▫️پیامبر و امامی که اسوهی زندگی است ... پیامبر و امامی که موضوع مدّاحی است
▫️کربلایی که تشویق به حقمداری میکند ... کربلایی که تشویق به شیون و زاری میکند
▫️جامعهی اسلامیای که اولین سنگرش اقامهی قسط است ... جامعهی اسلامیای که اولین سنگرش پوشاندن موی زنان است
▫️سخنی که ملزم به صداقت و دقت است ... سخنی که ملزم به بسمالله و صلوات است
▫️غذایی که از مال حلال باشد ... غذایی که موادّش حلال باشد
▫️آیهی خدا مرجعِ اخلاق است ... آیهی خدا مرجعِ احکام است
▫️وهن اسلام را در غفلت از اخلاقِ دینی دیدن ... وهن اسلام را در غفلت از احکامِ دینی دیدن
▫️مصلحت را در راستی و درستی حتی به قیمت آبرو دیدن ... مصلحت را در حفظ آبرو حتی به قیمت دروغ و نیرنگ دیدن
▫️توهین به اسلام را در بداخلاقی به نام پیشوایانِ دین دیدن ... توهین به اسلام را در بیاحترامی به پیشوایانِ دین دیدن
🍃 اما چرا نوشتم که دینِجلوهمدار مخرّبتر از دینِ ریایی است؟ دیندارِ ریاکار حداقل سعی میکند تظاهر کند که به ارزشهای دینی وفادار است، دیندار جلوهمدار در عمل جلوه را جایگزین ارزش میکند. دینِ ریایی شاخههای دین را تهدید میکند اما دینِ جلوهمدار به ریشه میزند. چه سود از پوستهی بدون مغز و صدفِ بدون گوهر.
@farhadshafti
Audio
هفت گفتگو در باب اسلام و مسلمانی
🍃 گفتگوی چهارم (با معهد علوم اسلامی):
- ما و غیرمسلمانان، کدام دینِ برتر را داریم؟ بحث کثرتانگاری (17MB)
- پرسش و پاسخ (بخش عمدهای از این نشست به تبادل نظر با دکتر ابونجمی از اساتید معهد علوم اسلامی گذشت. از ایشان و دیگر اساتیدی که در این گفتگو شرکت کردند بسیار سپاسگزارم) (24MB)
(تصحیح و پوزش: بنا بر عادتی اشتباه در این گفتار«امَّالقری» را در آیهی مورد نظر در چند جا «امُّالقری» گفتم.)
گفتگوی هفتهی آینده: خدا کیست، قرآن چیست؟ رستگار کیست؟ بحث ماهیت وحی (با معهد علوم اسلامی)
#کثرتانگاری
@farhadshafti
برگههای این گفتار 👇
🍃 گفتگوی چهارم (با معهد علوم اسلامی):
- ما و غیرمسلمانان، کدام دینِ برتر را داریم؟ بحث کثرتانگاری (17MB)
- پرسش و پاسخ (بخش عمدهای از این نشست به تبادل نظر با دکتر ابونجمی از اساتید معهد علوم اسلامی گذشت. از ایشان و دیگر اساتیدی که در این گفتگو شرکت کردند بسیار سپاسگزارم) (24MB)
(تصحیح و پوزش: بنا بر عادتی اشتباه در این گفتار«امَّالقری» را در آیهی مورد نظر در چند جا «امُّالقری» گفتم.)
گفتگوی هفتهی آینده: خدا کیست، قرآن چیست؟ رستگار کیست؟ بحث ماهیت وحی (با معهد علوم اسلامی)
#کثرتانگاری
@farhadshafti
برگههای این گفتار 👇
کثرتگرایی_فرهاد_شفتی_معهد_علوم_اسلامی.pdf
425.5 KB
☝️ برگههای گفتارِ "ما و غیرمسلمانان، کدام دین برتر را داریم؟ بحث کثرتانگاری"
(نوشتارهای قبلی من دربارهی کثرتگرایی دینی:
- کثرتگرایی یا انحصارگرایی محققانه
- قرآن، انحصارگرا یا کثرتگرا
#کثرتانگاری
@farhadshafti
(نوشتارهای قبلی من دربارهی کثرتگرایی دینی:
- کثرتگرایی یا انحصارگرایی محققانه
- قرآن، انحصارگرا یا کثرتگرا
#کثرتانگاری
@farhadshafti