Telegram Web Link
وقتی می‌گویند «دین»، کدام به ذهنت تداعی می‌شود؟

الف: آرامش و سرور
ب: پریشانی و اندوه*

🍃 تصور کنیم از افراد جامعه‌ای که حکومتی دینی یا تسلط عالمان دین بر رسانه‌ها را تجربه می‌کنند بپرسند کلمه‌ی «دین» را که می‌شنوند به یاد 'الف'  می‌افتند یا به یاد 'ب'.

🍃 به نظرم هر چه پاسخ 'الف' بیشتر باشد عالمان و مبلغان دینی آن جامعه در ارائه‌ی دین و  عملی کردن ارزش‌های دینی موفق‌تر بوده‌اند. در مقابل هر چه پاسخ 'ب' بیشتر باشد، حتی اگر جلوه‌های دین‌داری در آن جامعه فراوان باشند، می‌تواند نشانه‌ای باشد از برخطا بودن ایشان در این کار.

🍃 دین‌داری واقعی، در کلام قرآن، منجر به «لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» (نه پریشان‌حال و نه اندوهگین‌اند) می‌شود. این البته حالی است که بر مبنای قرآن تمام و‌ کمالش در آخرت شکل می‌گیرد، اما مردمی که به دین‌داری دعوت می‌شوند حق دارند انتظار داشته باشند که حداقل نشانه‌ای از چنان حال خوبی را در آنچه به عنوان دین برایشان ارائه و عملی می‌شود ببینند. اگر نبینند و در نتیجه اگر نپذیرند و برنتابند، ملامت بر ایشان نیست.


ا----------
* منظور از پریشانی و اندوه در اینجا حال عمومی افراد در مواجهه با دین  است و نه پریشان‌حالی عارفانه و اندوه عاشقانه و دغدغه‌مند.

@farhadshafti
ترانه‌ی « این نبرد به انتها رسید»

🍃 نخستین بار که ترانه‌ی "این نبرد به انتها رسید" (This war is over) از ملیسا اتریج را شنیدم، در پایان فیلم "متعلق به شیطان" به کارگردانی آلن جی پاکولا بود. موضوع فیلم درباره‌ی مبارزین ایرلندی در دهه‌ی هشتاد است.

🍃 اگرچه موضوع فیلم و عنوان این ترانه به ذهن تبادر می‌کند که شعر درباره‌ی جنگ و پایان جنگ است، همیشه فکر می‌کردم که این شعر نه درباره‌ی جنگ که درباره‌ی مبارزه‌ی تمام نشدنی انسان در زندگی، و آرامش حاصل از به پایان رسیدن این مبارزه با مرگ است. مبارزه‌ای که برای هر کسی به فراخور، صورتی متفاوت یا متنوع دارد: امرار معاش، تلاش برای کاهش رنج خود یا دیگران، احقاق حق، مهار کردن نفس سرکش، تلاش برای انسان بهتری شدن، ... .
هر چه که هست، دغدغه‌ای است و نبردی است که تا جان در بدن است از انسان جدا نمی‌شود. نبردی که پیش از آنکه با دیگری باشد در درون خود فرد است. نبرد با خود برای بهتر شدن در مواجهه با آنچه دغدغه‌اش را داریم. از این منظر که نگاه کنیم، بر هر باوری که باشیم، اگرچه قدر زندگی را می‌دانیم، اما قدر مرگ را نیز خواهیم دانست.

🍃 چند وقت پیش مصاحبه‌ای دیدم با ملیسا اتریج که توضیح می‌داد که سرودن شعر این ترانه هیچ ربطی به فیلم "متعلق به شیطان" ندارد. او این ترانه را ۱۸ سال پیش برای خاکسپاری دوست هنرمندی ساخته بود که در هنرش دغدغه‌ی رنج انسان‌ها را داشت و مرگ برای او پایان این نبرد و رسیدن به آرامش بود. او همچنین توضیح داد که ضرب‌آهنگ تند و پر شور آخر ترانه در واقع جشن رسیدن به پایان این نبرد و رسیدن به آرامش است.

🍃 به نظرم این همان جشنی است که کارگردان فیلم "آخرین وسوسه‌ی مسیح" - برداشتی از اثر نیکوس کازانتزاکیس - در پایان فیلم، با ترکیبی از صدای ناقوس و هلهله‌ی شادی و رقص رنگ‌ها به تصویر کشیده است، آنگاه که بازیگر نقش مسیحِ مصلوب با شادی و شعف فریاد سر می‌دهد "به انجام رسید". همان آرامشی که مولوی از آن به "خلاص جان" تعبیر کرده است.

در پیام بعدی، این ترانه را پیوست کرده‌ام همراه با ترجمه‌ای از شعر "این نبرد به انتها رسید". سعی کردم به متن وفادار باشم:

@farhadshafti

👇
Audio
ترانه‌ی «این نبرد به انتها رسید» از ملیسا اتریج همراه با ترجمه‌ی شعر
(توضیح در پیام بالا ☝️)

زره ام را باز کنید
شمشیرم را حمل کنید
دیگر به آنها نیاز نخواهم داشت

آسمانی برایم پیدا کنید
و بال‌هایم را به من دهید
یخ‌زده و شکسته اما آزاد

و به آنها بگویید من خوبم
در راه خانه‌ام
به آنها بگویید من خوبم
آسوده‌ام

این نبرد به انتها رسید
من به خانه می‌آیم

شرمم را بردارید
در عمق زمین دفن کنید
دیگر به آن نیازی نخواهم داشت

خورشید را برای من پیدا کنید
و آن را به تمامی به من دهید
(تا) همه‌ی زنجیرهای روحم آب شود

و به آنها بگویید من خوبم
در راه خانه‌ام
به آنها بگویید من خوبم
آسوده‌ام
این نبرد به انتها رسید
من به خانه می‌آیم

دردهایم را از من بازگیرید
من را آهسته حمل کنید
دیگر اینجا پیکار نمی‌کنم

به آنها بگویید من خوبم
در راه خانه‌ام
به آنها بگویید من خوبم
آسوده‌ام

این نبرد به انتها رسید
من به خانه می‌آیم

@farhadshafti
تامّلی در آیه‌ی محاربه (مائده ۳۳)

🍃 بسیار گفته و نوشته‌اند و از فقها و علمای قدیم و جدید نقل قول کرده‌اند تا تببین کنند که هر خشونت و هر اخلال در نظمی را نمی‌توان مصداق محاربه دانست و نیز اینکه احکام جزایی در این آیه نه بخش قطعی از حکم بلکه مثال‌هایی متناسب زمان و مکان وحی‌اند.

🍃 تکرار مکررات ملال‌آور و بیهوده است. در اینجا تنها یک پرسش را برای اهل اندیشه مطرح می‌کنم:

تمام حکمتِ حکم محاربه بازگرداندن احساس امنیت به جامعه است. اگر بخش قابل توجّهی از جامعه به جای اینکه از اجرای این حکم شاد شوند و احساس امنیت کنند، برآشفته شوند و احساس خطر کنند اشکال از کجاست؟

@farhadshafti
بر خداوند واجب است ...

در قرآن از کلمات برخاسته از ریشه‌ی "کتب" (نوشتن) برای تأکید بر واجب بودن امری استفاده شده است، مثلا درباره‌ی روزه: " … كُتِبَ‏ عَلَيْكُمُ الصِّيام‏ ..." (روزه بر شما نوشته شده است).

🍃 آیا قرآن با همین شدّت، امری را بر خدا نیز واجب می‌داند؟

«... كَتَبَ‏ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ...» (۶:۱۲ و با کمی تفاوت در ۶:۵۴). رحمت بر خداوند واجب است و این واجب بودن به نفس او نسبت داده شده است، یعنی وجوبی که موضعی و موقّتی نیست، بلکه مطلق و دائ‍می است. یعنی خدایی که رحمت بر او واجب نباشد خدا نیست.

🍃 واجب بودن رحمت بر نفس خداوند یعنی که در تمام نظام خلقت این رحمت جاری است. یعنی رحمت (مهربانی) منطق خلقت است، لازمه‌ی احسن الخالقین بودن است، زبانی است که مخلوقات آن را می‌فهمند و با آن با نظام خلقت همسو می‌شوند. هیچ امری از امور هستی و زندگانی بدون مهربانی به کمال نمی‌رسد.

🍃 مهربانی روغن چراغ هستی است. واجب الوجود آن را بر خود واجب کرده است، تکلیف ممکن الوجود روشن است (وَ ما أَرْسَلْناكَ‏ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمين‏).

#رحمت #مهربانی
@farhadshafti
NEGAHE AFTAB-Farhad Shafti.pdf
491.6 KB
آن سویِ میم و واو و میم و نون: پرسشی آسان و دشوار در باب دین و معنویت

🍃 در این نوشتار در پی یافتن نسبت معنویت و دین هستم و مشخصاً به این پرسش میپردازم که «آیا معنویت بدون دینِ رستگاری بخش امکان‌پذیر است؟»

این نوشتار بیش از یک سال پیش درفصلنامه‌ی فرهنگی هنریِ نگاه آفتاب، سال اوّل، شماره‌ی ۴ منتشر شد و جهت حفظ حقوق مادی و معنوی این نشریه در آن زمان تنها خلاصه‌ای از آن را همرسان کردم. مطلع شدم که اکنون اجازه‌ی همرسان کردن متن کامل را دارم.

#معنویت #دین
@farhadshafti
🍃 حتی بلندترین شب سال نیز با سپیده‌ی صبح روشن می‌شود. مباد شب یلدایی که با پرتو خورشید به روز نرسد.

@farhadshafti
جاده‌ی گِل‌آلود

🍃 روزی دو راهب بودایی، تنزن و ادیکو، در جاده‌ای پر گِل و لای سفر می‌کردند. باران به شدت می‌بارید. در خم جاده به دختری زیبا برخوردند که لباس ابریشمی ژاپنی بر تن داشت و نمی‌توانست از دوراهی رد شود.

تنزن دخترک را بغل زد و از گِل عبور داد. ادیکو آن روز را با او حرف نزد تا به دِیری رسیدند که استراحت کنند، و چون دیگر طاقت سکوت نداشت گفت "ما راهبان به جنس مونث نزدیک نمی‌شویم، به خصوص به دختران جوان و زیبا. خطرناک است. چرا امروز تو چنین کردی؟"

تنزن جواب داد "من که دختر را همانجا رها کردم. تو هنوز او را با خود حمل می‌کنی؟"

ا---------

منبع: «گوشت‌ذِن، استخوان‌ذِن»، گردآوری مسعود برزین، داستان شماره‌ی ۲۰

#آیین_بودا
@farhadshafti
پرسشی و پاسخی: باور به وحیانی بودن قرآن

- در تفسیر شما یک نفر در فاصله‌ی ۱۵ قرن چگونه می تواند وحیانی بودن کلام قرآن را، با هر تعریفی از وحی، باور کند؟

🍃 در پرسش خود کلماتی آوردید که پاسخ دادن را برایم ساده‌تر می‌کند: ننوشتید «چگونه به کسی وحیانی بودن کلام قرآن را ثابت کنیم» نوشتید چگونه کسی آن را باور کند. این آزادی را هم به من دادید که در بندِ تعریف رسمی وحی نباشم.

🍃 این پاسخ مختصر من، که البته قابل مناقشه‌ است اما برای خودم راضی کننده است:
باور به منبع وحیانی داشتنِ قرآن به خودیِ خود ارزشی ندارد، ارزش آنگاه است که حاصلِ این باور در عمل آشکار شود. اگر کسی اینگونه یافت که قرآن می‌تواند نردبانِ معنویت او باشد و یا باور داشت که هستند و بوده‌اند کسانی که قرآن نردبان معنویتشان شده است، همین می‌تواند برای شخص او حجّتی باشد که این کتاب منبع وحیانی دارد.

#پرسش_پاسخ
@farhadshafti
Forwarded from فرهاد شفتی
قرآن، علم، تاریخ، پیش‌گویی

🍃 یکی از دغدغه‌های دل‌بستگان به قرآن، دفاع از آیاتی است که حداقل در ظاهر با معلومات بدیهی بشر امروز هم‌خوانی ندارند. این آیات عمدتا آنها هستند که به پدیده‌ای در طبیعت اشاره کرده‌اند، یا به تاریخ، و یا پیش‌بینی برای آینده. گاه نیز این دغدغه صورت پیشرفته‌تری می‌گیرد و تبدیل به نظریه‌پردازی علمی، تاریخی و آینده‌نگری بر مبنای قرآن می‌شود.

🍃 من مدتهاست از این دغدغه فارغم و از این‌گونه نظریه‌پردازی‌ها به دور، نه برای اینکه دلبستگیم به قرآن کم شده است بلکه از آن روی که به این نتیجه رسیده‌ام که اشارات قرآن به پدیده‌های طبیعی، تاریخ و آینده، بیان یک حقیقت علمی یا تاریخی، و یا پیش‌گویی آینده نیستند. گفتمان انذار و تذکیر قرآن برمبنای معلومات و ذهنیات مخاطبین مستقیم این کتاب، از جمله شخص پیامبر است.

🍃 به نظرم توجه به موضوع قرآن، هدف قرآن، اسلوب قرآن، نگاهی مومنانه اما نقادانه به قرآن، و نیز بازاندیشی در برداشت ما از ماهیت وحی، می‌تواند در پذیرفتن (یا نپذیرفتن) آنچه نوشتم موثر باشد.

#فهم_قرآن #علم
@farhadshafti
بإسمه تعالی

#هشتادمین‌نشست #انجمن‌مباحثات‌قرآنی 
روز چهارشنبه ۲۸ دی‌ماه ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۳۰ در موضوع  «آشنایی با سنگ‌نبشته‌های عربستان در دوران باستان و اسلامِ آغازین، و پِی‌آمدهایشان برای دین‌پژوهی» با ارائه پژوهشگر محترم، جناب آقای زهیر میرکریمی، در دانشگاه مفید، طبقه چهارم، اتاق جلسات، به صورت حضوری/مجازی برگزار خواهد شد.

حضور اعضای گرامی و سایر پژوهشگران و علاقه‌مندان موجب ارتقای علمی این نشست خواهدبود.
ارائه‌کننده محترم، خلاصه بحث خود را چنین بیان کرده‌اند👇


در سال‌های اخیر سنگ‌نبشته‌ها و کتیبه‌هایی که به‌تازگی در سرزمین عربستان، از صحراهای سوریه و اردن در شمال تا یمن و عمان در جنوب، کشف شده‌اند توجه دین‌پژوهان، مورخان، و زبان‌شناسان را به خود جلب کرده‌اند. در این نشست، پس از آشنایی با تاریخ این یافته‌ها و محتوای آنها، به بررسی پِی‌آمدها و کاربردهای این سنگ‌نبشته‌ها در قرآن‌پژوهی، تاریخ عربستان پیش از اسلام، و تاریخ اسلام آغازین خواهم پرداخت.

لینک شرکت در نشست: 
https://www.skyroom.online/ch/mofidclass/ghoran
تفسیر قرآنِ هوش مصنوعی!

🍃 امکانِ ChatGPT  دانشگاه‌ها را کلافه کرده است. این برنامه‌ی هوش مصنوعی به دانشجویان امکان می‌دهد که پاسخ پرسش‌ها و گزارش‌های دانشجویی را با تایپ یک یا دو سه جمله‌ی پرسشی یا امری در ChatGPT به نحو مطلوبی تهیه کنند. تا جایی که می‌دانم در حال حاضر هیچ راهی برای تشخیص قطعی چنین تقلبی وجود ندارد.

🍃 البته کاربرد اصلی ChatGPT تقلب نیست. اگر درست از آن استفاده شود مشاور خوبی است برای دادن اطلاعات اولیه‌ی یک پرسش  پژوهشی. این مشاور خوب اما همیشه نیز قابل اعتماد نیست. برنامه مانند جستجوگر اینترتنی عمل نمی‌کند، بلکه از فرآیندهای پیچیده‌ی پردازش داده‌ها و الگوریتم‌های منطقی استفاده می‌کند تا به پاسخی برسد. اگرچه این باعث قدرت و وسعت برنامه می‌شود اما امکان اشتباه را نیز بالا می‌برد و گاه به خبط‌هایی خنده‌دار منجر می‌شود، مثلا نام بردن از کتابی که وجود ندارد یا اشتباه در معرفیِ حوزه‌ی تخصصی افرادِ مشهور.

🍃 با این حال با دریافت مداوم اطلاعات کاربری، برنامه رو به پیشرفت است و برنامه‌های رقیب نیز در حال ورود به بازار هستند و انتظار این است که هوش مصنوعی در آینده‎‌ی نزدیک، شبیه به یک استاد مشاور یا همه‌چیزدانِ هوشمند (نه فقط همه‌چیزدان، مانند ویکی‌پدیا) دستیاری زبردست و رایگان برای کاربران باشد. ChatGPT فعلا در زبان فارسی خوب عمل نمی‌کند و جملات بی‌معنی زیاد می‌آورد اما به زبان انگلیسی، و احتمالا دیگر زبان‌های اروپایی، قوی عمل می‌کند.

🍃 من در ایام گذشته اوقات جالبی با ChatGPT داشتم. گاه پاسخ‌هایش را تحسین می‌کردم و گاه به بلاهتش می‌خندیدم. در موضوعاتی متنوع آن را تجربه کردم. به نظرم رسید برای این کانالِ تلگرامی نیز تجربه‌ای کنم:
از ChatGPT خواستم آیه‌‎‌ای از قرآن بیاورد و آن را شرح دهد. آیه‌ی آل‌عمران ۱۹۰، ۱۹۱ را آورد (إِنَّ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...). سپس نوشتم که به آن نقل قولی از ابن‌عربی اضافه کند، به انجیل هم اشاره کند و به مناسبت نکته‌ای مرتبط از فلسفه‌ی یونان نیز بیاورد. حاصل را در گوگل-ترنسلیت فارسی کردم. نتیجه این شد که به نظرم برای یک هوش مصنوعیِ نامسلمان که در ابتدای راه است بد نیست:

ا
«در طراحی پیچیده و تعادل موجود در آفرینش آسمان ها و زمین، از جمله مدار دقیق و چرخش زمین که امکان تناوب روز و شب را فراهم می کند، نشانه های روشنی برای صاحبان درک است.

مطالعه‌ی نجوم و اخترفیزیک وسعت و پیچیدگی جهان و قوانین فیزیک را که بر عملکرد آن حاکم است آشکار کرده است.همانطور که ابن‌عربی می‌گوید: «جهان بیرونی شدن اسماء الهی و حقایق الهی است.»

کتاب مقدس نیز از عظمت آفرینش خداوند صحبت می‌کند، مثلا در مزامیر، ۱۹:۱، آمده است: "آسمان ها جلال خدا را اعلام می کنند". فلاسفه‌ی یونانی مانند فیثاغورث و ارسطو نیز نظم و زیبایی در جهان طبیعت را دلیلی بر بودن یک اصلِ عقلانی یا هوشمند پشت آن می دانستند.

قرآن به ما یادآوری می کند که درباره‌ی این نشانه ها تامل کنیم و به یاد خالق خود باشیم که هیچ یک از اینها را بی‌هدف و بیهوده نیافریده است. همانطور که قوانین فیزیک بر جهان هستی حاکم است، ما نیز مسئول اعمال خود هستیم. با پیروی از رهنمودهای قرآن، اعمال خود را به عنوان بازتابی از امر الهی ببینیم، و زندگی را بر اساس خواست خداوند بسازیم و همچنین از طریق تفکر و مطالعه در جهان طبیعت به پرورش فضیلت و حکمت در خود بپردازیم.»

ا

🍃 پیش از این، از پژوهشگران و عالمان اینترنتی صحبت می‌شد، به نظرم به زودی باید منتظر مقاله‌ها و دیدگاه‌های برخاسته از هوش مصنوعی باشیم. از ChatGPT خواستم در یک جمله توان خود را با توان انسان مقایسه کند. به نظرم پاسخ صادقانه و در خور درنگی داد:
«من هوش دارم اما مانند انسان آگاهی ندارم.» (ترجمه)

دسترسی به ChatGPT
مطلبی در معرفی ChatGPT

@farhadshafti
بازبینی فهم دینی و سه واژه‌ی کلیدی:

به خوبی می‌دانم که شعارِ «زن، زندگی، آزادی» خاستگاهی دارد که به مراتب فراتر از بحث‌های دینی است اما اولین بار که متوجه‌ این شعار شدم به نظرم آمد که این سه واژه چه تناسب خوبی با بحث‌های معاصر درباره‌ی بازبینی فهم دینی دارند. آنگونه که می‌بینم هر یک از این سه واژه، در کنار پیام‌ها و زوایای متعدّدی که با خود دارند، به یکی از جنبه‌های مهمِ فهم دینی نیز مربوط می‌شوند. سعی می‌کنم منظورم را به اختصار بیان کنم:

🍃 زن: قوانینِ شریعت اسلام ۱۵ قرن پیش برای اعراب شبه جریزه، به خصوص ساکنین مکه و مدینه و نواحی اطراف نازل شد. بخش عمده‌ای از این قوانین بر مبنای ساختار فرهنگی و اجتماعی عصر و مکان وحی بود. نگاه سنّتی این قوانین را مستقلّ از زمان و مکان می‌داند و در دست‌و‌دل‌بازترین صورت، تنها تنظیم بعضی جزئیات را روا می‌دارد.

در برابرِ این رویکرد ایستا به قانونِ شریعت، گروه دیگری از اندیشمندان دینی به رویکردی پویا به قوانین شریعت باور دارند. در این رویکرد قوانین شریعت، به خصوص قوانین اجتماعی وابسته به شرایط زمان و مکان‌اند. باورمندان به رویکرد پویا به دین بر این‌اند که توجه نکردن به این نکته می‌تواند قوانین اجتماعی شریعت را در این زمان نه تنها بی‌ثمر که موجب زایل شدن حکمت این قوانین کند. دو دسته از عمده‌ترین قوانین شریعت که موضوع این مناظره هستند قوانین جزایی و قوانین مربوط به زنان است. از جمله‌ قوانین مربوط به زنان می‌توان از قانون ارث، جایگاه زن نسبت به شوهر یا "قیّم"، حق طلاق و نسبت زن به مرد در شهادت برای امور مالی نام برد.

دیدگاه اول، این تلقّی از قوانین شریعت را نمی‌پذیرد و آن را به سبُک کردنِ شریعت متهم می‌کند. واژه‌ی «زن» می‌تواند کلید واژه‌ای باشد برای پرداختن به این منازعه و پیش بردن استدلالات طرفینِ دعوی.

🍃 زندگی: به نظر می‌آید که دو دیدگاه متفاوت درباره‌ی هدف دین و گستره‌ی امور دینی وجود دارد. در یک دیدگاهِ مکتب‌محور (ایدئولوژیک)، دین نظامِ گسترده‌ای است که بر تمامی شئون زندگی حاکم است. از این منظر، انسانِ دین‌دار خود را همیشه در ماموریتی از سوی دین و در مبارزه‌ای تمام‌نشدنی می‌بیند؛ ماموریت برای گستراندن آنچه او دستور دین می‌داند بر زندگی خود و دیگران، و مبارزه (نه لزوما به معنی جنگ) با هر آنکه او مخالفِ دین خود می‌داند. به این شکل دین بر تمام اجزای زندگی فرد حاکم می‌شود و او به هر سو که نظر می‌کند جز کارزار میان حقّ و باطل نمی‌بیند. گستره‌ی ماموریت دینی که چنین فردی برای خود قائل است جهانی و نامحدود است زیرا او همگان را در یکی از دو جبهه‌ی حق و باطل می‌بیند.

در برابر، دیدگاهی مسلک‌محور به دین وجود دارد. در این دیدگاه، دین روشی است برای تزکیه‌ی نفس و البته که برای تزکیه‌ی نفس برخی از شئون زندگی نیز باید تنطیم و مهار شوند. تفاوت اصلی اما در این است که در دیدگاه مکتب‌محور دخالت در تمام شئون زندگی و آن ماموریت جهانی جزو ذات دین است. در نگاهی مسلک‌محور امّا دخالت در شئون زندگی ضرورتِ ذاتی ندارد. حاصل این دیدگاه این است که دین‌دار خود را نه مامورِ دین بلکه رهروِ دین می‌داند. در این راه و در این سلوک هر جا بتواند دست دیگری را بگیرد چنین می‌کند اما خود را مامور گستردن دین در زندگی همگان نمی‌داند. او مهمترین میدان کارزار میان حقّ و باطل را در نفس خود می‌بیند و جهان و جهانیان را به صفوف حق و باطل تقسیم نمی‌کند.

دیدگاه اوّل این تلقّی از دین را بر نمی‌تابد و آن را به حاشیه بردن دین می‌داند. بر خلاف مورد پیشین، در این مورد از میانِ هر دو گروهِ سنّتی و غیرسنّتی عالمان و اندیشمندانی هستند که دل‌بسته‌ی هر یک از این دو رویکرد‌اند. بدون شک این دو دیدگاه بر تلقّی انسان دین‌دار از بایستگی‌های زندگیِ خود و دیگران تاثیر می‌گذارد. از این منظر واژه‌ی «زندگی» می‌تواند مدخل مناسبی برای طرح این دو دیدگاه و تبادل استدلال صاحبان هر یک باشد.

(ادامه در فرسته‌ی بعدی) 👇👇👇

@farhadshafti
(ادامه‌ی فرسته‌ی قبلی) ☝️☝️☝️

🍃 آزادی: جامعه‌ای که تجربه‌ی مستقیم حضور پیامبر و دریافت وحی را داشت با جوامع مسلمانان امروز به کلّی متفاوت است. قرآن از مخاطبین مستقیم خود انتظار داشت که دعوت پیامبر را لبّیک گویند و او را یاری کنند. نخستین جامعه‌ی مسلمان که حدود ۱۵ قرن پیش در بخشی از شبه‎جزیره‌ی عربستان تشکیل شد پرچم‌دار حفظ دین اسلام و تثبیت و تحکیم امّت اسلام بود. اگرچه درجه‌ی الزام و اجبار افراد آن جامعه به دین‌داری خود محلّ بحث است، دور و خالی از انصاف نیست اگر بر این باشیم که از افراد مسلمان آن جامعه انتظار می‌رفت که با پایبندی به دین جدید در حفظ و تقویت امّت اسلامیِ تازه تاسیس نقشی داشته باشند. پس از ۱۵ قرن، مسلمانان امروز با دنیایی کاملا متفاوت روبرو هستند.

پرسش اصلی این است که شهروندان یک جامعه‌ی مسلمان در انتخاب نحوه‌ی زندگی تا چه حد شایسته است که آزاد باشند. یک نگاه این است که گذشت زمان و تغییر مکان تاثیری در این امر ندارد. در این نگاه، ممکن است که متدیّنین به صلاح‌دید بعضی آزادی‌هایی را که خلاف شرع می‌دانند برتاب‌اند، اما در اینکه در نهایت حدود آزادی را برداشت ایشان از دین تعیین می‌کند تردیدی  ندارند. دل‌بستگان به این نگاه ممکن است حتی بر این باشند که همان صلاح‌دید ممکن است حکم کند که آزادی شهروندان در انتخاب نحوه‌ی زندگی حتّی از آزادی افراد اولین جامعه‌ی مسلمان نیز محدودتر باشد.

در برابر نگاه دیگری هست که بین شرایط و وظایف جامعه‌ی مسلمانِ عصر پیامبر و جوامع مسلمان امروز تفاوت ماهوی می‌بیند. در این نگاه حدود و ثغور آزادی در نحوه‌ی زندگی را نه فهم متدیّنین از دین، که فهم جامعه یا عقلا از اخلاق عمومی تعیین می‌کند. برخی از دل‌بستگان به این دیدگاه بر این‌اند که حتی در عصر پیامبر نیز مردم بیش از آنچه صاحبان نگاه دیگر می‌پندارند آزاد بوده‌اند.

پیروان دیدگاه اوّل خود را از این اندیشه بری می‌کنند و آن را موجب سست شدن ارکان دین می‌دانند. واژه‌ی «آزادی» گرانیگاه مناسبی است برای دعوت از صاحبان هر یک از این دو دیدگاه تا استدلال و دلایل خود را برابر یکدیگر نهند و در استوارسازی نظر خود در برابر نظر مخالف بکوشند.

ا

تاریخ ادیان و به خصوص تاریخ اسلام همیشه شاهد پربار شدنِ فهم دینی از طریق گفتگو و مباحثه بوده است. پرباری فهم دینی هم متدیّنین را سرزنده و مسرور می‌کند و هم غیرمتدیّنین را آسوده‌خیال می‌کند.
تا باد چنین باد.

@farhadshafti
برای ۱۳ رجب

🍃 ثُمَّ اخْتَرْ لِلْحُکْمِ بَيْنَ النَّاسِ أَفْضَلَ رَعِيَّتِکَ فِي نَفْسِکَ، مِمَّنْ لاَ تَضِيقُ بِهِ الاُْمُورُ، وَلاَ تُمَحِّکُهُ الْخُصُومُ، وَلاَ يَتَمَادَى فِي الزَّلَّةِ، وَلاَ يَحْصَرُ مِنَ الْفَيْءِ إِلَى الْحَقِّ إِذَا عَرَفَهُ، وَلاَ تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَى طَمَع، وَلاَ يَکْتَفِي بِأَدْنَى فَهْم دُونَ أَقْصَاهُ; وَأَوْقَفَهُمْ فِي الشُّبُهَاتِ، وَآخَذَهُمْ بِالْحُجَجِ، وَأَقَلَّهُمْ تَبَرُّماً بِمُرَاجَعَةِ الْخَصْمِ، وَأَصْبَرَهُمْ عَلَى تَکَشُّفِ الاُْمُورِ، وَأَصْرَمَهُمْ عِنْدَ اتِّضَاحِ الْحُکْمِ، مِمَّنْ لاَ يَزْدَهِيهِ إِطْرَاءٌ وَلاَ يَسْتَمِيلُهُ إِغْرَاءٌ وَأُولَئِکَ قَلِيلٌ

🍃 "سپس از ميان مردم، برترين فرد نزد خود را براى قضاوت انتخاب كن، كسانى كه مراجعه فراوان، آنها را به ستوه نياورد، و برخورد مخالفان با يكديگر او را خشمناك نسازد، در اشتباهاتش پافشارى نكند، و بازگشت به حق پس از آگاهى براى او دشوار نباشد، طمع را از دل ريشه كن كند، و در شناخت مطالب با تحقيقى اندك رضايت ندهد، و در شبهات از همه با احتياط‌تر عمل كند، و در يافتن دليل اصرار او از همه بيشتر باشد، و در مراجعه پياپى شاكيان خسته نشود. در كشف امور از همه شكيباتر، و پس از آشكار شدن حقيقت، در فصل خصومت از همه برنده‌تر باشد، كسى كه ستايش فراوان او را فريب ندهد، و چرب زبانى او را منحرف نسازد و چنين كسانى بسيار اندكند."

(نهج‌البلاغه، نامه‌ی ۵۳ به مالک اشتر، ترجمه‌ی محمد دشتی)
@farhadshafti
هفت گفتگو در باب اسلام و مسلمانی

🍃 طی چند ماه گذشته این اقبال را داشتم که برخی مباحث دینی و معنوی را با دو گروه متفاوت به طور مستقل مطرح کنم و از نظرات، پرسش‌ها و نقدهای شرکت‌کنندگان بهره ببرم. این دو گروهِ عزیز اگرچه پیش‌زمینه‌ای کاملا متفاوت دارند اما بخشی از موضوعات مورد علاقه‌شان تقریبا یکسان بود. گروه اول جمعی از اساتید و طلّاب "معهد علوم اسلامیِ اهل سنّت و جماعت جنوب ایران" بودند و گروه دوم جمعی از دوستان و آشنایانِ علاقه‌مند به مباحث دینی و معنوی در تهران.

🍃 در پایان این دو سلسله گفتار به این نتیجه رسیدم که با ترکیبِ ضبط صوتیِ این نشست‌ها، مجموعه‌ی کامل‌تری حاصل خواهد شد که می‌توانم در اینجا هم‌رسان کنم. بنا را بر این گذاشتم که هر جا موضوع برای هر دو گروه مطرح شده بود، ضبط صوتی نشست با "معهد علوم اسلامی" را هم‌رسان کنم چون هم سخنان من و هم نقدها و پرسش‌ها در این نشست‌ها مفصل‌تر بود. چند موضوع نیز تنها با گروه دوستان و آشنایان مطرح شد و آنها را نیز هم‌رسان می‌کنم. برای انسجام و تناسب بهتر، برخی مباحث در تدوین نهایی این فایل‌ها جابجا شدند. از جمله پرسش و پاسخ و نقد نسبتا مفصلی که در باب کثرت‌انگاری با اساتید "معهد علوم اسلامی" در آخرین نشست با ایشان داشتم اکنون به انتهای فایل کثرت‌انگاری (نشست چهارم) منتقل شده است.
از هر دو گروه عزیز برای فرصتی که در اختیارم گذاشتند بسیار سپاسگزارم.

🍃 عنوان این سلسله گفتار: "هفت گفتگو در باب اسلام و مسلمانی"
عناوین نشست‌ها و مخاطبان:

۱. بازاندیشی در منابع فهم اسلام (با گروه دوستان در تهران)
۲. ما و شریعت اسلام (با گروه دوستان در تهران)
۳. ما و مخاطبان مستقیم قرآن، بحث اتمام حجّت (با معهد علوم اسلامی)
۴. ما و غیرمسلمانان, کدام دین برتر را داریم؟ بحث کثرت‌انگاری (با معهد علوم اسلامی)
۵. خدا کیست، قرآن چیست؟ رستگار کیست؟ بحث ماهیت وحی (با معهد علوم اسلامی)
۶. از قرآن چگونه استفاده کنیم؟ (با گروه دوستان در تهران)
۷. جمع‌بندی، نماز، چند نکته‌ی عملی (با گروه دوستان در تهران)
- پرسش و پاسخ پایانی (با گروه دوستان در تهران)

هر هفته یکی از فایل‌ها همرسان خواهد شد. 👇
@farhadshafti
باز‌اندیشی در منابع فهم دین
فرهاد شفتی
18.3 MB
هفت گفتگو در باب اسلام و مسلمانی

گفتگوی اول: بازاندیشی در منابع فهم اسلام (با گروه دوستان در تهران)

گفتگوی هفته‌ی آینده: « ما و شریعت اسلام» همراه با تکلمه‌ای بر بحث منابع فهم اسلام

@farhadshafti
Audio
🍃 گاهی فرسته‌های پیشین را دوباره هم‌رسان می‌کنم، بیشتر برای خودم، و نیز برای دوستان هم‌دل 👇

🎹 بداهه نوازی با الهام از غزلی از اقبال لاهوری. غزل به زبان اردوست و همسایه‌ی پاکستانی ما آن را به من معرفی و برایم ترجمه کرد. این غزل تا مدتی من را مدهوش خود کرده بود. در همان حال و هوا نشستم و نواختم و‌حاصلش این شد.

🍃 بیت اول و ترجمه اش که ممکن است خیلی هم دقیق نباشد: کبھی اے حقیقت منتظر نظر آ لباس مجاز میں - کہ ہزاروں سجدے تڑپ رہے ہیں مری جبین نیاز میں
(برای یکبار ای حقیقت منتظَر، خود را به صورت مجاز نمایان کن – که هزاران سجده ی بی قرار در پیشانی خاکسار من است.)
#موسیقی
@farhadshafti
2024/11/16 13:39:05
Back to Top
HTML Embed Code: