^
#اعلم_رحمک_الله (28)
«حد و مرز»
271- چاپلوس مباش و برای خدای تعالی هیچوقت از حرف مردم نترس.
272- امر به معروف و نهی از منکر کن، و بر هر مصیبتی که به تو میرسد صبور باش.
273- مواظب باش گفتار و کردارت مخالف همدیگر نباشد.
274- شفاعتی که در حدی از حدود خداوند باشد نکن.
275- چشم از ناموس مسلمین بپوش و به دنبال آن نرو.
276- از تمامی گناهان صغیره و کبیره به دور و معصیت خدا نکن، و بر معصیت کسی تمجید مکن.
277- گناهان صغیره را کوچک نشمار، چرا که همین گناهان صغیره که در نزد تو بسیار کوچک است انسان های بسیاری را به هلاکت کشانده است .
278- از نوشیدن خمر، خرید و فروش آن و از مجالسه با اشخاصی که در حال نوشیدن آن هستند بپرهیز.
279- هرگز به زنا نزدیک مشو هرگز حتی اگر شخص فاحشه باشد.
280- وای بر تو! وای بر تو اگر به عمل کثیف لواط (هم جنس بازی) روی آوری.حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
#اعلم_رحمک_الله (28)
«حد و مرز»
271- چاپلوس مباش و برای خدای تعالی هیچوقت از حرف مردم نترس.
272- امر به معروف و نهی از منکر کن، و بر هر مصیبتی که به تو میرسد صبور باش.
273- مواظب باش گفتار و کردارت مخالف همدیگر نباشد.
274- شفاعتی که در حدی از حدود خداوند باشد نکن.
275- چشم از ناموس مسلمین بپوش و به دنبال آن نرو.
276- از تمامی گناهان صغیره و کبیره به دور و معصیت خدا نکن، و بر معصیت کسی تمجید مکن.
277- گناهان صغیره را کوچک نشمار، چرا که همین گناهان صغیره که در نزد تو بسیار کوچک است انسان های بسیاری را به هلاکت کشانده است .
278- از نوشیدن خمر، خرید و فروش آن و از مجالسه با اشخاصی که در حال نوشیدن آن هستند بپرهیز.
279- هرگز به زنا نزدیک مشو هرگز حتی اگر شخص فاحشه باشد.
280- وای بر تو! وای بر تو اگر به عمل کثیف لواط (هم جنس بازی) روی آوری.حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
#داستان_مجاهد " فاتح "🩵🩷
قسمت هفتاد و نهم 👇👇👇
🔸چرا میخواید از من پنهون کنید؟
پنهون کنم که چی بشه؟
پس شما کی هستین؟
حجازی
🔸یک مسلمان شاید به کسی که شما مسلمان میگین ما شاهزاده میگیم صدای نغمه بلند تر می شد هومان با دقت
گوش کرد و گفت
🔹بیا بریم اهل روستا چند دفعه از من خواستن که شما را با خود ببرم اما من نخواستم مجبورتون کنم.
🔸نعیم در حالی که از جایش بلند میشد گفت: خیلی خوب بریم.
چند نفر مشغول طبل زدن بودند و پیرمردی به زبان تاتاری نغمه می سرود.
🔹نعیم و هومان داخل خیمه شدند و برای یک لحظه در خیمه سکوت حکم فرما شد هومن گفت چرا ساکت
شدید؟ بخونین. نغمه دوباره شروع شد.
شخصی پوستینی پهن کرد و از نعیم خواست تا بنشیند نعیم با اندکی ناراحتی بالای پوستین نشست. وقتی با عوض شدن نغمه نوازنده هم نوازندگیش را عوض کرد.
🔸مردان و زنان دست همدیگر را گرفتند و شروع به رقص کردند هومان هم دست زمرد را گرفت و شروع به رقصیدن
کرد.
🔸نرگس تنها ایستاده بود و به طرف نعیم می.نگریست چوپان پیری کمی جرات کرد و به نزدیک نعیم آمد و گفت شما هم بلند شین همراهتون منتظر شماست.
نعیم نگاهی به نرگس کرد و او نگاهش را پایین انداخت نعیم بدون این که چیزی بگوید بلند شد و از خیمه بیرون رفت
با بیرون رفتن نعیم سکوت دوباره خیمه را فرا گرفت.
🔹شاید از رقص ما خوشتون نیومد من اونها را به خونه میرسونم و بر میگردم هومان این را گفت و از خیمه بیرون آمد
و خود را به نعیم رساند
خیلی پریشون شدید شما
شما هم اومدی؟
🔸من شما را تا خونه برسونم؟
نه شما بروامن گشتی میزنم و به خونه میرم
هومان برگشت و نعیم داخل روستا کمی قدم زد و برگشت نزدیک خانه هومان که رسید بیرون خانه روی سنگی
🔹نشست و با ستارگان محو گفتگو شد.
خیالات مختلفی در دلش آمد من اینجا دارم چکار میکنم نباید زیاد اینجا بمونم تا یک هفته دیگر میتونم روی اسب بشینم خیلی زود از اینجا میرم این روستا با دنیای مجاهد خیلی متفاوته
اما این مردم خیلی ساده هستن باید اونها را به راه راست هدایت کرد نعیم داشت فکر میکرد که از عقب صدای پای کسی را شنید و برگشت
نرگس داشت میآمد او اهسته اهسته قدم بر میداشت وقتی نزدیک نعیم رسید با صدای ضعیفی گفت: شما بیرون در سرما نشستین؟
نعیم در روشنی دلفریبه ماه صورتش را نگاه کرد او هم زیبا بود و هم معصوم.
🔸نعیم گفت: نرگس: چرا دوستانو ول کردی و اومدی؟
شما اومدید من فکر کردم.... شما... تنها هستین.
🔹نغمه های بی شما در این الفاظ شکسته ی نرگس به گوش نعیم میرسید برای یک لحظه خشکش زد و به نرگس
خیره شد.
🔸ناگهان بلند شد و به غیر این که چیزی بگوید با قدمهای بلند به طرف اتاقش رفت صدای نرگس تا دیری درگوشش طنین افکنده بود و او روی بسترش پهلو عوض می کرد
صبح زود بیدار شد بیرون رفت و کنار چشمه وضو گرفت و به اتاقش برگشت و نماز صبح را ادا کرد بعد از آن برای پیاده
روی بیرون رفت وقتی برگشت می خواست داخل
🔸اتاقش برود دید که هومان در جایی که او معمولا نماز میخواند رو به قبله ایستاده و رکوع و سجده می کند. نعیم کنار
دروازه ایستاده و بر این تقلید خود ساخته ی او لبخند زد
🔸وقتی هومان مثل نعیم به قعده نشست کمی لباسهایش را تکان داد و سرش را به چپ و راست چرخاند نعیم را دید و
📌ادامه دارد ان شاءالله حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
قسمت هفتاد و نهم 👇👇👇
🔸چرا میخواید از من پنهون کنید؟
پنهون کنم که چی بشه؟
پس شما کی هستین؟
حجازی
🔸یک مسلمان شاید به کسی که شما مسلمان میگین ما شاهزاده میگیم صدای نغمه بلند تر می شد هومان با دقت
گوش کرد و گفت
🔹بیا بریم اهل روستا چند دفعه از من خواستن که شما را با خود ببرم اما من نخواستم مجبورتون کنم.
🔸نعیم در حالی که از جایش بلند میشد گفت: خیلی خوب بریم.
چند نفر مشغول طبل زدن بودند و پیرمردی به زبان تاتاری نغمه می سرود.
🔹نعیم و هومان داخل خیمه شدند و برای یک لحظه در خیمه سکوت حکم فرما شد هومن گفت چرا ساکت
شدید؟ بخونین. نغمه دوباره شروع شد.
شخصی پوستینی پهن کرد و از نعیم خواست تا بنشیند نعیم با اندکی ناراحتی بالای پوستین نشست. وقتی با عوض شدن نغمه نوازنده هم نوازندگیش را عوض کرد.
🔸مردان و زنان دست همدیگر را گرفتند و شروع به رقص کردند هومان هم دست زمرد را گرفت و شروع به رقصیدن
کرد.
🔸نرگس تنها ایستاده بود و به طرف نعیم می.نگریست چوپان پیری کمی جرات کرد و به نزدیک نعیم آمد و گفت شما هم بلند شین همراهتون منتظر شماست.
نعیم نگاهی به نرگس کرد و او نگاهش را پایین انداخت نعیم بدون این که چیزی بگوید بلند شد و از خیمه بیرون رفت
با بیرون رفتن نعیم سکوت دوباره خیمه را فرا گرفت.
🔹شاید از رقص ما خوشتون نیومد من اونها را به خونه میرسونم و بر میگردم هومان این را گفت و از خیمه بیرون آمد
و خود را به نعیم رساند
خیلی پریشون شدید شما
شما هم اومدی؟
🔸من شما را تا خونه برسونم؟
نه شما بروامن گشتی میزنم و به خونه میرم
هومان برگشت و نعیم داخل روستا کمی قدم زد و برگشت نزدیک خانه هومان که رسید بیرون خانه روی سنگی
🔹نشست و با ستارگان محو گفتگو شد.
خیالات مختلفی در دلش آمد من اینجا دارم چکار میکنم نباید زیاد اینجا بمونم تا یک هفته دیگر میتونم روی اسب بشینم خیلی زود از اینجا میرم این روستا با دنیای مجاهد خیلی متفاوته
اما این مردم خیلی ساده هستن باید اونها را به راه راست هدایت کرد نعیم داشت فکر میکرد که از عقب صدای پای کسی را شنید و برگشت
نرگس داشت میآمد او اهسته اهسته قدم بر میداشت وقتی نزدیک نعیم رسید با صدای ضعیفی گفت: شما بیرون در سرما نشستین؟
نعیم در روشنی دلفریبه ماه صورتش را نگاه کرد او هم زیبا بود و هم معصوم.
🔸نعیم گفت: نرگس: چرا دوستانو ول کردی و اومدی؟
شما اومدید من فکر کردم.... شما... تنها هستین.
🔹نغمه های بی شما در این الفاظ شکسته ی نرگس به گوش نعیم میرسید برای یک لحظه خشکش زد و به نرگس
خیره شد.
🔸ناگهان بلند شد و به غیر این که چیزی بگوید با قدمهای بلند به طرف اتاقش رفت صدای نرگس تا دیری درگوشش طنین افکنده بود و او روی بسترش پهلو عوض می کرد
صبح زود بیدار شد بیرون رفت و کنار چشمه وضو گرفت و به اتاقش برگشت و نماز صبح را ادا کرد بعد از آن برای پیاده
روی بیرون رفت وقتی برگشت می خواست داخل
🔸اتاقش برود دید که هومان در جایی که او معمولا نماز میخواند رو به قبله ایستاده و رکوع و سجده می کند. نعیم کنار
دروازه ایستاده و بر این تقلید خود ساخته ی او لبخند زد
🔸وقتی هومان مثل نعیم به قعده نشست کمی لباسهایش را تکان داد و سرش را به چپ و راست چرخاند نعیم را دید و
📌ادامه دارد ان شاءالله حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
#امهات_المؤمنین #مادران_بهشتی
💠 ضرورت اطلاع از زندگی امهات المومنین و زنان همعصر پیامبر اکرمﷺ (34)
🔸نیکوترین زنان جهان
عبداللهبنعباس(رضیاللهعنه) نقل کرده است: پیغمبرﷺ چهار خط بر روی زمین کشیدند و فرمودند: «میدانید اینها چه هستند؟ گفتند: خدا و پیامبرش بهتر میدانند، فرمودند: نیکوترین زنان جهان چهار نفرند: (مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم و خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر من).»
🔸 نظرات برخی نویسندگان خارجی دربارۀ امالمومنین خدیجه(رضیاللهعنها)
▫️بودلی، نویسندۀ خارجی میگوید: عشق، محبت، اطمینان خاطر، ایمان و عقیدۀ خدیجه(رضیاللهعنها) باعث میشد هرگونه فداکاری و ایثار را از همسرش دریغ نکند، همسرش را همیشه مکرّم و گرامی دارد، اثرات روحی و روانی همکاریِ خدیجه(رضیاللهعنها) و نیز از خودگذشتگیهایش باعث تقویت روحیۀ حضرت محمدﷺ برای تبلیغ دین اسلام میشد تا جاییکه امروز از هر هفت نفر از ساکنان زمین یک نفرشان به پیغمبر اسلامﷺ اعتقاد دارند و مسلماناند.۱
▫️ مرجیلوت تاریخ نگار مشهور، زندگانی و قسمتِ عمدۀ موفقیتهای پیغمبرﷺ را در طول رسالت مدیون آنروزی میداند که خدیجه (رضیاللهعنها) را بهعنوان پشتیبانی دلسوز و مقتدر پیدا کرد و تاریخ هجرت پیامبرﷺ را بسته به آنروزی میداند که مکه بدون خدیجه(رضیاللهعنها) مانده و خدیجه(رضیاللهعنها) وفات کرد.
▫️نظر دِر مِنجم نیز در رابطه با وفات حضرت خدیجه(رضیاللهعنها) چنین است: حضرت محمدﷺ با وفات خدیجه(رضیاللهعنها) کسی را از دست داد که اولین تصدیق کنندۀ پیغمبریش بود، آرامش و امنیت خاطر را در دلش جای میداد، همسری دلسوز، فداکار و ایثارگر که همانند مادری با احساس و مهربان بود، را از دست داد.۲
منابع:
۱. الرسول. مولف: بودلی. ترجمه به عربی عبدالحمید السحار.
۲. حیاة محمد: در منجم ل ۵۷- ترجمه به عربی عادل زعتیر.
زنان نامدار اسلام. مولف: علی صالح کریم. ترجمه: حمید مستعان.حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
💠 ضرورت اطلاع از زندگی امهات المومنین و زنان همعصر پیامبر اکرمﷺ (34)
🔸نیکوترین زنان جهان
عبداللهبنعباس(رضیاللهعنه) نقل کرده است: پیغمبرﷺ چهار خط بر روی زمین کشیدند و فرمودند: «میدانید اینها چه هستند؟ گفتند: خدا و پیامبرش بهتر میدانند، فرمودند: نیکوترین زنان جهان چهار نفرند: (مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم و خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر من).»
🔸 نظرات برخی نویسندگان خارجی دربارۀ امالمومنین خدیجه(رضیاللهعنها)
▫️بودلی، نویسندۀ خارجی میگوید: عشق، محبت، اطمینان خاطر، ایمان و عقیدۀ خدیجه(رضیاللهعنها) باعث میشد هرگونه فداکاری و ایثار را از همسرش دریغ نکند، همسرش را همیشه مکرّم و گرامی دارد، اثرات روحی و روانی همکاریِ خدیجه(رضیاللهعنها) و نیز از خودگذشتگیهایش باعث تقویت روحیۀ حضرت محمدﷺ برای تبلیغ دین اسلام میشد تا جاییکه امروز از هر هفت نفر از ساکنان زمین یک نفرشان به پیغمبر اسلامﷺ اعتقاد دارند و مسلماناند.۱
▫️ مرجیلوت تاریخ نگار مشهور، زندگانی و قسمتِ عمدۀ موفقیتهای پیغمبرﷺ را در طول رسالت مدیون آنروزی میداند که خدیجه (رضیاللهعنها) را بهعنوان پشتیبانی دلسوز و مقتدر پیدا کرد و تاریخ هجرت پیامبرﷺ را بسته به آنروزی میداند که مکه بدون خدیجه(رضیاللهعنها) مانده و خدیجه(رضیاللهعنها) وفات کرد.
▫️نظر دِر مِنجم نیز در رابطه با وفات حضرت خدیجه(رضیاللهعنها) چنین است: حضرت محمدﷺ با وفات خدیجه(رضیاللهعنها) کسی را از دست داد که اولین تصدیق کنندۀ پیغمبریش بود، آرامش و امنیت خاطر را در دلش جای میداد، همسری دلسوز، فداکار و ایثارگر که همانند مادری با احساس و مهربان بود، را از دست داد.۲
منابع:
۱. الرسول. مولف: بودلی. ترجمه به عربی عبدالحمید السحار.
۲. حیاة محمد: در منجم ل ۵۷- ترجمه به عربی عادل زعتیر.
زنان نامدار اسلام. مولف: علی صالح کریم. ترجمه: حمید مستعان.حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
🏖🏝🏖🏝🏖🏝🏖🏝🏖
🏝🏖🏝
🏖🏝
🏖
☑️#داستان_کوتاه
“موقع _خاص”
♥️شوهر خواهرم کشوی پایینی دراور خواهرم را باز کرد و بسته ای را که میان کاغذ کادو پیچیده شده بود،بیرون آورد و گفت:"لای این تکه کاغذ یک پیراهن خواب است."او پیراهن خواب را از میان کاغذ کادو بیرون آورد و آن را به دستم داد.پیراهن خوابی بسیار زیبا،از پارچه ی ابریشمی با نوار های حاشیه دوزی شده. هنوز قیمت نجومی پیراهن خواب روی آن چسبیده بود.او گفت:"اولین بار که به نیویورک رفتیم ،هشت-نه سال پیش،"ژانت" آن را خرید.او هرگز آن را نپوشید، آن را برای موقع بخصوصی نگه داشته بود.به هرحال، گمان میکنم آن موقع فرا رسیده است." او پیراهن خواب را از من گرفت و آن را همراه با لباس های دیگر روی تخت گذاشت تا پیش مدیر بنگاه کفن و دفن ببرد.او با تاسف دستی روی پیراهن نرم و ابریشمین کشید،سپس کشو را محکم بست و رو به من کرد و گفت:"هرگز چیزی را برای موقع بخصوص نگذار. هر روزی که زنده هستی، خودش زمانی بخصوص است."
🗯در هواپیما ،
هنگام برگشت از مراسم سوگواری خواهرم، حرف های شوهر او را به خاطر آوردم. یاد تمام آنچه خواهرم انجام نداده بود، ندیده بود یا نشنیده بود افتادم. یاد کار هایی افتادم که خواهرم بدون اینکه فکر کند آنها منحصر به فرد هستند، انجام داده بود. حرف های شوهر خواهرم مرا متحول کرد.
♥️هم اکنون بیشتر کتاب می خوانم، کمتر گردگیری میکنم. توی ایوان مینشینم و از منظره ی طبیعت لذت میبرم، بدون اینکه علف های هرز باغچه کفرم را در بیاورند.
اوقات بیشتری را با خانواده و دوستانم سپری میکنم و اوقات کمتری را صرف جلسات می کنم. سعی می کنم از تمام لحظات زندگی لذت ببرم و قدر آنها را بدانم.
🗯هرگز چیزی را نگه نمی دارم. از ظروف بلور و چینی های نفیس برای هر رویداد بخصوصی مثل وزن کم کردن، اتمام شست و شوی ظروف داخل ظرفشویی یا سرزدن به اولین شکوفه ی کاملیا استفاده میکنم.
وقتی به فروشگاه می روم ،بهترین کتم را می پوشم.
♥️*مرام من این است*:"
*سعادتمندانه زندگی کن*." *من عطر های گران قیمت خود را برای مواقع بخصوص نگه نمی دارم* ،
*نهایت تلاش خود را می کنم که کاری را به تعویق نیندازم، یا از کاری که خنده و شادی به زندگی ام می آورد امتناع نکنم*.
*هر روز صبح که چشمانم را باز می کنم، به خودم مگویم*
"*هر ثانیه منحصر به فرد است." در واقع هر دقیقه، هر نفس...موهبت الهی محسوب می شود*.حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
(رزا هرفورد
🏝🏖🏝
🏖🏝
🏖
☑️#داستان_کوتاه
“موقع _خاص”
♥️شوهر خواهرم کشوی پایینی دراور خواهرم را باز کرد و بسته ای را که میان کاغذ کادو پیچیده شده بود،بیرون آورد و گفت:"لای این تکه کاغذ یک پیراهن خواب است."او پیراهن خواب را از میان کاغذ کادو بیرون آورد و آن را به دستم داد.پیراهن خوابی بسیار زیبا،از پارچه ی ابریشمی با نوار های حاشیه دوزی شده. هنوز قیمت نجومی پیراهن خواب روی آن چسبیده بود.او گفت:"اولین بار که به نیویورک رفتیم ،هشت-نه سال پیش،"ژانت" آن را خرید.او هرگز آن را نپوشید، آن را برای موقع بخصوصی نگه داشته بود.به هرحال، گمان میکنم آن موقع فرا رسیده است." او پیراهن خواب را از من گرفت و آن را همراه با لباس های دیگر روی تخت گذاشت تا پیش مدیر بنگاه کفن و دفن ببرد.او با تاسف دستی روی پیراهن نرم و ابریشمین کشید،سپس کشو را محکم بست و رو به من کرد و گفت:"هرگز چیزی را برای موقع بخصوص نگذار. هر روزی که زنده هستی، خودش زمانی بخصوص است."
🗯در هواپیما ،
هنگام برگشت از مراسم سوگواری خواهرم، حرف های شوهر او را به خاطر آوردم. یاد تمام آنچه خواهرم انجام نداده بود، ندیده بود یا نشنیده بود افتادم. یاد کار هایی افتادم که خواهرم بدون اینکه فکر کند آنها منحصر به فرد هستند، انجام داده بود. حرف های شوهر خواهرم مرا متحول کرد.
♥️هم اکنون بیشتر کتاب می خوانم، کمتر گردگیری میکنم. توی ایوان مینشینم و از منظره ی طبیعت لذت میبرم، بدون اینکه علف های هرز باغچه کفرم را در بیاورند.
اوقات بیشتری را با خانواده و دوستانم سپری میکنم و اوقات کمتری را صرف جلسات می کنم. سعی می کنم از تمام لحظات زندگی لذت ببرم و قدر آنها را بدانم.
🗯هرگز چیزی را نگه نمی دارم. از ظروف بلور و چینی های نفیس برای هر رویداد بخصوصی مثل وزن کم کردن، اتمام شست و شوی ظروف داخل ظرفشویی یا سرزدن به اولین شکوفه ی کاملیا استفاده میکنم.
وقتی به فروشگاه می روم ،بهترین کتم را می پوشم.
♥️*مرام من این است*:"
*سعادتمندانه زندگی کن*." *من عطر های گران قیمت خود را برای مواقع بخصوص نگه نمی دارم* ،
*نهایت تلاش خود را می کنم که کاری را به تعویق نیندازم، یا از کاری که خنده و شادی به زندگی ام می آورد امتناع نکنم*.
*هر روز صبح که چشمانم را باز می کنم، به خودم مگویم*
"*هر ثانیه منحصر به فرد است." در واقع هر دقیقه، هر نفس...موهبت الهی محسوب می شود*.حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
(رزا هرفورد
داستان واقعی
براساس سرگذشت خانمی بنام : ع.ب
باعنوان : #شکست_سنگین♥️
#قسمت_دوم🍀
جاوید« شوخ و بذله گو بود. گاهی برای اینکه از میزان علاقه ام به خودش با خبر شود، حرف از جدایی می زد و وقتی ناراحتی ام را می دید، می خندید و می گفت:»شوخی کردم عزیزم. می خواستم ببینم چقدر دوستم داری!
این بار اما در لحن جدی و نگاههای سردش ردپایی از شوخی دیده نمی شد. تمام بدنم یخ کرده بود. به چشمان جاوید نگاه کردم و گفتم:
»فکر می کنی به همین سادگیاست جاوید؟ جدایی انقدر راحته که تو می گی؟ اونم از کسی که دو سال تمام با تمام وجود عاشقش بودم؟ تو که این تصمیم رو گرفتی فکر من رو هم کردی؟ فکر این رو کردی که بعد از تو چه بلایی سرم میاد؟
« جاوید دستی به موهای پرپشتش کشید و با حالتی عصبی گفت: »می گی چیکار کنم؟ به خاطر رسیدن به تو قید خانواده م رو بزنم؟ تو اگه جای من بودی همچین کاری می کردی؟
«انتظار شنیدن این حرفها را از او نداشتم. آب دهانم را قورت دادم و گفتم: »من نگفتم این کار رو بکن اما لااقل، اگه واقعا دوستم داری، بیشتر تلاش بکن. نذار عشق مون به این راحتی نابود بشه. اصلا بذار من با خانواده ت حرف بزنم. شاید...
جاوید حرفم را قطع کرد و گفت:» نمی شه. اگه قرار بود راضی بشن که تا حالا شده بودن. ازت خواهش می کنم دیگه بیشتر از این قضیه رو کش و قوس نده. یه مدت که بگذره فراموشم می کنی. من به خاطر خودت می گم وگرنه اگه می خوای تا آخر عمر منتظرم بمون اما بدون که انتظارت عبث و بیهوده ست چون ما هیچ وقت بهم نمی رسیم...
جاوید حرف هایش را زد و سپس از جایش بلند شد و به سرعت به سمت اتومبیلش رفت و مرا با اشک هایم تنها گذاشت...
با جاوید یکسال پس از جدایی از همسرم در خیابان آشنا شدم. آن روز بارانی قصد بازگشت از محل کار به خانه مان را داشتم که جاوید با اتومبیلش پیش پایم ترمز کرد. حال و حوصله درست و حسابی نداشتم. سرمای هوا و باران کلافه ام کرده بود. همین که آن اتومبیل مدل بالا برایم ترمز کرد، بی درنگ در را باز کردم و در صندلی عقب جای گرفتم. اتومبیل و سرو وضع جوانکی که مدام از آینه جلو نگاهم می کرد به مسافرکش ها نمی خورد. به چهره اش هم نمی آمد آدم بدی باشد.
سرصحبت را او باز کرد. یخ من هم کم کم آب شد. همان روز غروب جوان که حالا می دانستم نامش جاوید است مرا تا نزدیکی های خانه پدرم رساند؛
نمی دانم چرا اما خیلی زود به جاوید دل بستم. زبان چرب و نرمش، زمزمه های عاشقانه اش روح زخمی ام را آرام می کرد.
شکست در ازدواج اولم تقصیر پدرم بود. او خواست با پسر یکی از دوستانش ازدواج کنم. به سال نرسیده پی به اعتیاد و فساد اخلاقی اش بردم. پدر شوهرم وقتی در جریان کارهای پسرش قرار گرفت خودش کمک کرد جدا شوم و برای اینکه عذاب وجدان نداشته باشد، مهریه ام را که مبلغ کمی هم نبود تمام و کمال پرداخت کرد.
بعد از جدایی، من یک زن مطلقه جوان و زیبا و ثروتمند بودم اما هیچ کدام از اینها دردی برایم دوا نمی کرد. هیچ انگیزه و امیدی نداشتم. برای گذران وقت از صبح تا غروب در یک شرکت کار می کردم.
آن روزها بدترین و سخت ترین روزهای زندگی ام بود. جاوید در همان روزها ناجی ام شد. او جانی دوباره در کالبدم دمید. آنقدر دوستش داشتم که حاضر بودم حتی از جانم برایش مایه بگذارم...
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
#ادامهداردانشاءالله
براساس سرگذشت خانمی بنام : ع.ب
باعنوان : #شکست_سنگین♥️
#قسمت_دوم🍀
جاوید« شوخ و بذله گو بود. گاهی برای اینکه از میزان علاقه ام به خودش با خبر شود، حرف از جدایی می زد و وقتی ناراحتی ام را می دید، می خندید و می گفت:»شوخی کردم عزیزم. می خواستم ببینم چقدر دوستم داری!
این بار اما در لحن جدی و نگاههای سردش ردپایی از شوخی دیده نمی شد. تمام بدنم یخ کرده بود. به چشمان جاوید نگاه کردم و گفتم:
»فکر می کنی به همین سادگیاست جاوید؟ جدایی انقدر راحته که تو می گی؟ اونم از کسی که دو سال تمام با تمام وجود عاشقش بودم؟ تو که این تصمیم رو گرفتی فکر من رو هم کردی؟ فکر این رو کردی که بعد از تو چه بلایی سرم میاد؟
« جاوید دستی به موهای پرپشتش کشید و با حالتی عصبی گفت: »می گی چیکار کنم؟ به خاطر رسیدن به تو قید خانواده م رو بزنم؟ تو اگه جای من بودی همچین کاری می کردی؟
«انتظار شنیدن این حرفها را از او نداشتم. آب دهانم را قورت دادم و گفتم: »من نگفتم این کار رو بکن اما لااقل، اگه واقعا دوستم داری، بیشتر تلاش بکن. نذار عشق مون به این راحتی نابود بشه. اصلا بذار من با خانواده ت حرف بزنم. شاید...
جاوید حرفم را قطع کرد و گفت:» نمی شه. اگه قرار بود راضی بشن که تا حالا شده بودن. ازت خواهش می کنم دیگه بیشتر از این قضیه رو کش و قوس نده. یه مدت که بگذره فراموشم می کنی. من به خاطر خودت می گم وگرنه اگه می خوای تا آخر عمر منتظرم بمون اما بدون که انتظارت عبث و بیهوده ست چون ما هیچ وقت بهم نمی رسیم...
جاوید حرف هایش را زد و سپس از جایش بلند شد و به سرعت به سمت اتومبیلش رفت و مرا با اشک هایم تنها گذاشت...
با جاوید یکسال پس از جدایی از همسرم در خیابان آشنا شدم. آن روز بارانی قصد بازگشت از محل کار به خانه مان را داشتم که جاوید با اتومبیلش پیش پایم ترمز کرد. حال و حوصله درست و حسابی نداشتم. سرمای هوا و باران کلافه ام کرده بود. همین که آن اتومبیل مدل بالا برایم ترمز کرد، بی درنگ در را باز کردم و در صندلی عقب جای گرفتم. اتومبیل و سرو وضع جوانکی که مدام از آینه جلو نگاهم می کرد به مسافرکش ها نمی خورد. به چهره اش هم نمی آمد آدم بدی باشد.
سرصحبت را او باز کرد. یخ من هم کم کم آب شد. همان روز غروب جوان که حالا می دانستم نامش جاوید است مرا تا نزدیکی های خانه پدرم رساند؛
نمی دانم چرا اما خیلی زود به جاوید دل بستم. زبان چرب و نرمش، زمزمه های عاشقانه اش روح زخمی ام را آرام می کرد.
شکست در ازدواج اولم تقصیر پدرم بود. او خواست با پسر یکی از دوستانش ازدواج کنم. به سال نرسیده پی به اعتیاد و فساد اخلاقی اش بردم. پدر شوهرم وقتی در جریان کارهای پسرش قرار گرفت خودش کمک کرد جدا شوم و برای اینکه عذاب وجدان نداشته باشد، مهریه ام را که مبلغ کمی هم نبود تمام و کمال پرداخت کرد.
بعد از جدایی، من یک زن مطلقه جوان و زیبا و ثروتمند بودم اما هیچ کدام از اینها دردی برایم دوا نمی کرد. هیچ انگیزه و امیدی نداشتم. برای گذران وقت از صبح تا غروب در یک شرکت کار می کردم.
آن روزها بدترین و سخت ترین روزهای زندگی ام بود. جاوید در همان روزها ناجی ام شد. او جانی دوباره در کالبدم دمید. آنقدر دوستش داشتم که حاضر بودم حتی از جانم برایش مایه بگذارم...
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
#ادامهداردانشاءالله
💎 #مسائل_حج
💥حج کردن به جای کسی دیگه درسته یا نه؟ و زکات دادن به جای دیگری چطور؟
روزه و نماز که نمیشه در مورد مسائل دیگه چی؟
🔹 ابتداء باید بدانیم که در شریعت ما سه نوع عبادت داریم:
▪️یکی مالی (زکات، عشر، صدقات...)
▪️یکی بدنی (نماز، روزه و..)
▪️یکی مالی و بدنی (حج ...)
🔹در عبادت " مالی" و "مالی و بدنی" نیابت با شرایطی جایز است.
🔹اما در عبادت بدنی که " نماز " یک نوع از این عبادت بدنی بوده و یک عبادت و ارتباط خاص بین بنده و پروردگارش است که نیابت در این نوع عبادت جایز نیست و کسی نمی تواند بجای کسی دیگر نماز قضاییش را بخواند.
🔹البته شخص می تواند نماز نفل بخواند و ثوابش را برای افراد زنده و مرده اهداء نماید.
💎با تفصیلی که در بالا بیان شد حالا به سوالتان پرداخته می شود
🔹فردی که صاحب نصاب و مستطیع است خودش باید حج کند و در صورتی که عذری ندارد و معذور نیست نمی تواند شخصی را در عوض خود برای حج بفرستد.
🔹اما اگر صاحب نصاب بود و در زندگی بدلیل مشکلات یا اعذاری نتوانست برود یا بدلیل مشکلاتی نوبتش نشده باید وصیت کند که بعد از فوتش وراثش در عوض حجی که انجام نداده و بر گردنش بوده از مالش کسی را برای " حج بدل " بفرستند.
🔹در بحث زکات دادن بله کسی می تواند در عوض کسی دیگر زکات مال آن شخص را از مال خود بدهد.
🔹در بحث نماز و روزه همانطوری که خودتان گفتید کسی نمی تواند بجای انسان روزه بگیرد یا نماز بخواند.
🔹اگر انسان بسبب بیماری یا کهنسالی امکان روزه گرفتن را ندارد باید فدیه روزه اش را بدهد.
🔹برای نماز تا زنده هست باید نماز خود را بخواند اگر ایستاده نمی تواند نشسته بخواند نشسته نمی تواند دراز کشیده و با اشاره ...
🔹و اگر بر ذمه اش نمازی ماند می تواند وصیت کند که بعد از فوتش فدیه نماز هایش را بپردازند.
◽️الدر المختار وحاشية ابن عابدين (رد المحتار) (2/ 597)حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
💥حج کردن به جای کسی دیگه درسته یا نه؟ و زکات دادن به جای دیگری چطور؟
روزه و نماز که نمیشه در مورد مسائل دیگه چی؟
🔹 ابتداء باید بدانیم که در شریعت ما سه نوع عبادت داریم:
▪️یکی مالی (زکات، عشر، صدقات...)
▪️یکی بدنی (نماز، روزه و..)
▪️یکی مالی و بدنی (حج ...)
🔹در عبادت " مالی" و "مالی و بدنی" نیابت با شرایطی جایز است.
🔹اما در عبادت بدنی که " نماز " یک نوع از این عبادت بدنی بوده و یک عبادت و ارتباط خاص بین بنده و پروردگارش است که نیابت در این نوع عبادت جایز نیست و کسی نمی تواند بجای کسی دیگر نماز قضاییش را بخواند.
🔹البته شخص می تواند نماز نفل بخواند و ثوابش را برای افراد زنده و مرده اهداء نماید.
💎با تفصیلی که در بالا بیان شد حالا به سوالتان پرداخته می شود
🔹فردی که صاحب نصاب و مستطیع است خودش باید حج کند و در صورتی که عذری ندارد و معذور نیست نمی تواند شخصی را در عوض خود برای حج بفرستد.
🔹اما اگر صاحب نصاب بود و در زندگی بدلیل مشکلات یا اعذاری نتوانست برود یا بدلیل مشکلاتی نوبتش نشده باید وصیت کند که بعد از فوتش وراثش در عوض حجی که انجام نداده و بر گردنش بوده از مالش کسی را برای " حج بدل " بفرستند.
🔹در بحث زکات دادن بله کسی می تواند در عوض کسی دیگر زکات مال آن شخص را از مال خود بدهد.
🔹در بحث نماز و روزه همانطوری که خودتان گفتید کسی نمی تواند بجای انسان روزه بگیرد یا نماز بخواند.
🔹اگر انسان بسبب بیماری یا کهنسالی امکان روزه گرفتن را ندارد باید فدیه روزه اش را بدهد.
🔹برای نماز تا زنده هست باید نماز خود را بخواند اگر ایستاده نمی تواند نشسته بخواند نشسته نمی تواند دراز کشیده و با اشاره ...
🔹و اگر بر ذمه اش نمازی ماند می تواند وصیت کند که بعد از فوتش فدیه نماز هایش را بپردازند.
◽️الدر المختار وحاشية ابن عابدين (رد المحتار) (2/ 597)حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
❣بنام الله الهادی
🌼🍃پیامی بسیار زیبا ازاسرار سوره بقره
پیامی طلسم شکن پیامی برای همه ی کسانی که بامشکلات زیادی دست وپنجه نرم میکنند.
هدیه ی بسیار زیبا و تحفه ایی گران بها از گنجینه ی هدایای نبوت
❣کسانی که از اسرار سوره بقره اگاه نیستند... این پیام را بشنوند👇🏻
🌼🍃رسول اکرم صل الله علیه وسلم می فرمایند: خواندنش برکت، گرفتنش حسرت است. کسی که بر سوره بقره محافظت و پایبندی کند مدت طولانی عجایب خواهد دید در جسدش شفا در رزقش برکت خواهد دید و در سینه اش انشراح و دلخوشی، در عمرش برکت و خوشحالی در زندگی او نمایان میشود خیرات و برکات بر زندگی او نازل میشود پس به این سوره انس بگیر و بر خواندنش مواظبت کنید به کثرت، نه یک روز، بلکه چند ماه مداومت داشته باشید
🌼🍃فردی می گوید یک ماه تلاوت کردم هرشب الله متعال بیماری مرا به عافیت، دل تنگی مرا به خوشحالی، سختی مرا به آسانی، برکات وخیرات بر من نازل شد. در زندگی شما هم برکت نازل می شود، پریشانی از شما دور می شود، حسنات شما بیشتر شود.
🌼🍃خیالات باطل و اوهام را با تبر سوره بقره بشکنید سوره ی مبارک مانند یک خرما ست تا نجویدی، مزه نکردی، شیرینی آن را نمی دانی، پس مجاهده کن تاخیرات و برکاتی که حد و مرز ندارند بر تو نازل شوند.
🌼🍃پیامبر عزیزمان می فرمایند :ساحران نمیتوانند برسوره بقره غالب شوند، سحر وجادو را باطل میکند، افسون را می شکند، چشم وحسد را ازشما دور میکند، فایده هایی دارد که هیچ بنده ای مستغنی وبی نیاز نیست، در شروع َسخت است، برای نفس مشقت است، چون شیاطین می دانند این سوره چقدر برایشان خطرناک است و بنده چقدر از این سوره فایده میبرد. بعد از12 صفحه کم کم روحت باز میشود بانشاط وخوشحال میشوی.
🌼🍃ابن قیم رحم الله می فرمایند چشم و حسد مانند یک غده در جسم است، و در جسم محسود کسی که حسد خورده. این غده از بین نمی رود مگر با تکرار سوره بقره و معوذتین پس غافل نباش.
🌼🍃 اگر درخانه ای خوانده شود خصوصا شب، تا 3 روز شیاطین و جن ها به این خانه نزدیک نمیشوند پس ان شاء الله با تدبر بخوان به اذن الله.
🌼🍃پس اگر هر مشکلی در زندگی دارید، چشم زخم، حسد، مریضی خصوصا سرطان و بیماری لاعلاج. افسردگی، کم رزقی، همسر بداخلاق.............. و هر مشکلی با ایمان به وعده های الله سوره بقره رو ازهمین لحظه به اذن الله شروع کن.
🌼🍃در برنامه ی زندگیت قرار بده تا خیرات و برکات بی نهایتش سرتاسر وجود زندگی اطرافت را فرا گیرد ماپیروان سنت رسول اکرم صل الله علیه و سلم هرروز سوره بقره را تلاوت میکنیم تا درقیامت شفاعتمان کند
❣امین یا رب العالمین حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
❣بنام الله الهادی
🌼🍃پیامی بسیار زیبا ازاسرار سوره بقره
پیامی طلسم شکن پیامی برای همه ی کسانی که بامشکلات زیادی دست وپنجه نرم میکنند.
هدیه ی بسیار زیبا و تحفه ایی گران بها از گنجینه ی هدایای نبوت
❣کسانی که از اسرار سوره بقره اگاه نیستند... این پیام را بشنوند👇🏻
🌼🍃رسول اکرم صل الله علیه وسلم می فرمایند: خواندنش برکت، گرفتنش حسرت است. کسی که بر سوره بقره محافظت و پایبندی کند مدت طولانی عجایب خواهد دید در جسدش شفا در رزقش برکت خواهد دید و در سینه اش انشراح و دلخوشی، در عمرش برکت و خوشحالی در زندگی او نمایان میشود خیرات و برکات بر زندگی او نازل میشود پس به این سوره انس بگیر و بر خواندنش مواظبت کنید به کثرت، نه یک روز، بلکه چند ماه مداومت داشته باشید
🌼🍃فردی می گوید یک ماه تلاوت کردم هرشب الله متعال بیماری مرا به عافیت، دل تنگی مرا به خوشحالی، سختی مرا به آسانی، برکات وخیرات بر من نازل شد. در زندگی شما هم برکت نازل می شود، پریشانی از شما دور می شود، حسنات شما بیشتر شود.
🌼🍃خیالات باطل و اوهام را با تبر سوره بقره بشکنید سوره ی مبارک مانند یک خرما ست تا نجویدی، مزه نکردی، شیرینی آن را نمی دانی، پس مجاهده کن تاخیرات و برکاتی که حد و مرز ندارند بر تو نازل شوند.
🌼🍃پیامبر عزیزمان می فرمایند :ساحران نمیتوانند برسوره بقره غالب شوند، سحر وجادو را باطل میکند، افسون را می شکند، چشم وحسد را ازشما دور میکند، فایده هایی دارد که هیچ بنده ای مستغنی وبی نیاز نیست، در شروع َسخت است، برای نفس مشقت است، چون شیاطین می دانند این سوره چقدر برایشان خطرناک است و بنده چقدر از این سوره فایده میبرد. بعد از12 صفحه کم کم روحت باز میشود بانشاط وخوشحال میشوی.
🌼🍃ابن قیم رحم الله می فرمایند چشم و حسد مانند یک غده در جسم است، و در جسم محسود کسی که حسد خورده. این غده از بین نمی رود مگر با تکرار سوره بقره و معوذتین پس غافل نباش.
🌼🍃 اگر درخانه ای خوانده شود خصوصا شب، تا 3 روز شیاطین و جن ها به این خانه نزدیک نمیشوند پس ان شاء الله با تدبر بخوان به اذن الله.
🌼🍃پس اگر هر مشکلی در زندگی دارید، چشم زخم، حسد، مریضی خصوصا سرطان و بیماری لاعلاج. افسردگی، کم رزقی، همسر بداخلاق.............. و هر مشکلی با ایمان به وعده های الله سوره بقره رو ازهمین لحظه به اذن الله شروع کن.
🌼🍃در برنامه ی زندگیت قرار بده تا خیرات و برکات بی نهایتش سرتاسر وجود زندگی اطرافت را فرا گیرد ماپیروان سنت رسول اکرم صل الله علیه و سلم هرروز سوره بقره را تلاوت میکنیم تا درقیامت شفاعتمان کند
❣امین یا رب العالمین حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
حسادت می کنند
حرص می خورند
به جایی می رسد که چشم دیدنت را هم ندارند ...
اشتباه نکن ، این بخاطر بد بودنِ تو نیست !
مردم به چیزها و آدم های بد ، که حسودی نمی کنند !!
حتما خوب بوده ای ...
حتما کارت درست بوده ...
آنقدر خوب .. و آنقدر درست .. که خودشان را در حدّ رقابت با تو ندیده اند ...
رسم آدم ها همین است !!
برای حل و تجزیه و تحلیل که کم آوردند ؛
صورت مسئله را پاک می کنند ...
به خودت ببال ...
همیشه دور از دسترس ترین و سخت ترین معادله ی زندگیشان باش ...
بگذار یاد بگیرند "لیاقت" ، هرگز با "زور" به دست نمی آید ...
خریدنی هم نیست ... !
لیاقتِ هرکس ، درونِ قلب و مغزش جای دارد !
تو درست رفته ای ...
آدم های اشتباه ؛
تابِ دیدن موفقیت دیگران را ندارند ...
راهت را ادامه بده ...
باور کن ؛حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
موردِ حسادت واقع شدن خیلی خوب است
حرص می خورند
به جایی می رسد که چشم دیدنت را هم ندارند ...
اشتباه نکن ، این بخاطر بد بودنِ تو نیست !
مردم به چیزها و آدم های بد ، که حسودی نمی کنند !!
حتما خوب بوده ای ...
حتما کارت درست بوده ...
آنقدر خوب .. و آنقدر درست .. که خودشان را در حدّ رقابت با تو ندیده اند ...
رسم آدم ها همین است !!
برای حل و تجزیه و تحلیل که کم آوردند ؛
صورت مسئله را پاک می کنند ...
به خودت ببال ...
همیشه دور از دسترس ترین و سخت ترین معادله ی زندگیشان باش ...
بگذار یاد بگیرند "لیاقت" ، هرگز با "زور" به دست نمی آید ...
خریدنی هم نیست ... !
لیاقتِ هرکس ، درونِ قلب و مغزش جای دارد !
تو درست رفته ای ...
آدم های اشتباه ؛
تابِ دیدن موفقیت دیگران را ندارند ...
راهت را ادامه بده ...
باور کن ؛حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
موردِ حسادت واقع شدن خیلی خوب است
روزهای بعد از تو
به قلم: فاطمه سون ارا
قسمت سی و دو:
در همین هنگام صدای زنگ مبایلش بلند شد به صفحه ای مبایلش دید و گفت فرهاد تماس گرفته فکر کنم کاری واجب دارد باید جواب بدهم بعد تماس را جواب داد بعد از احوال پرسی فرهاد چیزی پشت خط گفت که چنگیز از جایش بلند شد و همانطور که از اطاق بیرون میشد با جدیت گفت ببین فرهاد جان برای شان بگو ریس صاحب نمیتواند تا چند ماه دیگر به مسافرت برود من نمیتوانم ینگه ات را در این شرایط تنها بگذارم چنگیز از اطاق بیرون شد فرحت به مادر چنگیز دید و پرسید فرهاد کیست مادر جان؟ خشویش جواب داد فرهاد دوست دوران پوهنتون چنگیز جان است حالا هم در دفتر چنگیز کار میکند چنگیز در دفتر همانند چشمانش به فرهاد باور دارد و برایش خیلی صلاحیت برای تصمیم گیری در کارهای دفترش را داده است فرحت اُهمی گفت و به تلویزون خیره شد بعد از چند دقیقه چنگیز به اطاق برگشت مادر چنگیز پرسید چی شده پسرم گرفته معلوم میشوی فرهاد چی میگفت؟ چنگیز پهلوی فرحت نشست دستش را دور شانه ای فرحت انداخت و به مادرش دیده جواب داد قرار است بزودی روی یک پروژه با یک شرکت عربی کار کنیم و برای امضای قرارداد این پروژه و بعضی مسایل مربوطه دیگر باید برای دو هفته به دبی بروم ولی من در این شرایط نمیتوانم فرحت را تنها بگذارم فرحت هم در وضعیت نیست که بتواند سفر کند تا فرحت راهم با خودم ببرم برای همین من از فرهاد خواستم جای من به آنجا برود ولی آنها چون شرکت معتبری هستند میخواهند همه مراحل قانونی پیش برود و خودم باید در بستن این قرداد حاضر باشم مادرش پرسید پس حالا چه تصمیم داری؟ چنگیز با بی خیالی جواب داد خوب من نمیتوانم بروم و آنها هم بدون حضور من این قرار داد نمی بندند پس پروژه بی پروژه… فرحت به او دید و گفت این چه کاری است که میکنید خودت قبلاً گفته بودی این پروژه خیلی برایت مهم است و سودی زیادی را برای شرکت تو دارد پس چطور میتوانی اینقدر راحت بی خیالش شوی چنگیز پرسید پس چی کار کنم؟ فرحت جواب داد من اینجا تنها نیستم مادر جان است پدر و مادر خودم هستند تا مواظب من باشند پس تو هم برو و کارهایت را انجام داد زود برگرد چنگیز خواست ممانعت کند که فرحت گفت ترا قسم... چنگیز چند لحظه به فرحت خیره شد بعد بوسه ای بر موهایش زد و گفت درست است عشقم ولی وعده بده تو خیلی مواظب خودت باشی
ادامه داردحسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
به قلم: فاطمه سون ارا
قسمت سی و دو:
در همین هنگام صدای زنگ مبایلش بلند شد به صفحه ای مبایلش دید و گفت فرهاد تماس گرفته فکر کنم کاری واجب دارد باید جواب بدهم بعد تماس را جواب داد بعد از احوال پرسی فرهاد چیزی پشت خط گفت که چنگیز از جایش بلند شد و همانطور که از اطاق بیرون میشد با جدیت گفت ببین فرهاد جان برای شان بگو ریس صاحب نمیتواند تا چند ماه دیگر به مسافرت برود من نمیتوانم ینگه ات را در این شرایط تنها بگذارم چنگیز از اطاق بیرون شد فرحت به مادر چنگیز دید و پرسید فرهاد کیست مادر جان؟ خشویش جواب داد فرهاد دوست دوران پوهنتون چنگیز جان است حالا هم در دفتر چنگیز کار میکند چنگیز در دفتر همانند چشمانش به فرهاد باور دارد و برایش خیلی صلاحیت برای تصمیم گیری در کارهای دفترش را داده است فرحت اُهمی گفت و به تلویزون خیره شد بعد از چند دقیقه چنگیز به اطاق برگشت مادر چنگیز پرسید چی شده پسرم گرفته معلوم میشوی فرهاد چی میگفت؟ چنگیز پهلوی فرحت نشست دستش را دور شانه ای فرحت انداخت و به مادرش دیده جواب داد قرار است بزودی روی یک پروژه با یک شرکت عربی کار کنیم و برای امضای قرارداد این پروژه و بعضی مسایل مربوطه دیگر باید برای دو هفته به دبی بروم ولی من در این شرایط نمیتوانم فرحت را تنها بگذارم فرحت هم در وضعیت نیست که بتواند سفر کند تا فرحت راهم با خودم ببرم برای همین من از فرهاد خواستم جای من به آنجا برود ولی آنها چون شرکت معتبری هستند میخواهند همه مراحل قانونی پیش برود و خودم باید در بستن این قرداد حاضر باشم مادرش پرسید پس حالا چه تصمیم داری؟ چنگیز با بی خیالی جواب داد خوب من نمیتوانم بروم و آنها هم بدون حضور من این قرار داد نمی بندند پس پروژه بی پروژه… فرحت به او دید و گفت این چه کاری است که میکنید خودت قبلاً گفته بودی این پروژه خیلی برایت مهم است و سودی زیادی را برای شرکت تو دارد پس چطور میتوانی اینقدر راحت بی خیالش شوی چنگیز پرسید پس چی کار کنم؟ فرحت جواب داد من اینجا تنها نیستم مادر جان است پدر و مادر خودم هستند تا مواظب من باشند پس تو هم برو و کارهایت را انجام داد زود برگرد چنگیز خواست ممانعت کند که فرحت گفت ترا قسم... چنگیز چند لحظه به فرحت خیره شد بعد بوسه ای بر موهایش زد و گفت درست است عشقم ولی وعده بده تو خیلی مواظب خودت باشی
ادامه داردحسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
روزهای بعد از تو
به قلم: فاطمه سون ارا
قسمت سی و سه
#یک_هفته از رفتن چنگیز میگذشت و جنسیت فرزند شان هم تعیین شده بود و قرار بود تا چند ماه دیگر آن دو صاحب دختری زیبایی شوند آنروز مادر چنگیز با خاله آسیه در آشپزخانه گرم آشپزی بودند و فرحت هم پشت میز غذا خوری نشسته بود و با آنها قصه میکرد که زنگ دروازه زد شد خاله آسیه خواست برای باز کردن دروازه برود که مادر چنگیز گفت آسیه جان تو کارت را کن فرحت جان دروازه را باز میکند فرحت از جایش بلند شد و از آشپزخانه بیرون رفت از آیفون خواست بیرون را نگاه کند ولی کمره سیاه بود و چیزی معلوم نمیشد دروازه را با احتیاط باز کرد با تعجب دید کسی پشت دروازه نیست خواست دروازه را ببندد که چشمش به دسته گل زیبایی خورد که مقابل دروازه گذاشته شده بود و دسته ای گل را از روی زمین برداشت که ناگهان موسیقی پخش شد و چنگیز با کیک که در دست داشت مقابلش ایستاده شد و شروع به خواندن تولدت مبارک باد کرد فرحت با دیدن چنگیز از خوشی چشمانش پر از اشک شد مادر چنگیز و خاله آسیه هم نزدیک دروازه آمدند چنگیز کیک را به دست خاله آسیه داد و فرحت را در آغوش گرفته گفت تولدت مبارک خانم زیبایم فرحت با گریه پرسید یادت بود؟ چنگیز به صورت او دید و گفت فکر میکنی روز تولد عشقم را میتوانم فراموش کنم؟ فرحت پرسید اینقدر زود برگشتی کارهایت را نیمه تمام گذاشتی؟ چنگیز لبخندی زد و گفت نگران نباش بخاطر اینکه درست روز تولدت نزدت باشم کارهایم را با عجله تمام کرده برگشتم فرحت سرش را روی سینه ای چنگیز گذاشت و چشمانش را با آرامش بست هنوز نیم ساعتی نگذشته بود که پدر و مادر فرحت هم به آنجا آمدند و آنشب تولد فرحت را جشن گرفتند.
فردای آنروز چنگیز با فرحت برای خریدن وسایل اولین فرزند شان به بازار رفتند چنگیز همه وسایل را به سلیقه ای فرحت خرید و به خانه برگشتند شب هر دو با هم وسایل را در اطاق دختر شان گذاشتند وقتی کار شان تمام شد چنگیز نگاهی به همه وسایل انداخت نزدیک فرحت که روی زمین نشسته بود رفت و سرش را روی زانوی او گذشت و همانطور که با دستش شکم فرحت را لمس میکرد گفت برای دیدن و در آغوش گرفتن دخترم لحظه شماری میکنم خانومم
ادامه داردحسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
به قلم: فاطمه سون ارا
قسمت سی و سه
#یک_هفته از رفتن چنگیز میگذشت و جنسیت فرزند شان هم تعیین شده بود و قرار بود تا چند ماه دیگر آن دو صاحب دختری زیبایی شوند آنروز مادر چنگیز با خاله آسیه در آشپزخانه گرم آشپزی بودند و فرحت هم پشت میز غذا خوری نشسته بود و با آنها قصه میکرد که زنگ دروازه زد شد خاله آسیه خواست برای باز کردن دروازه برود که مادر چنگیز گفت آسیه جان تو کارت را کن فرحت جان دروازه را باز میکند فرحت از جایش بلند شد و از آشپزخانه بیرون رفت از آیفون خواست بیرون را نگاه کند ولی کمره سیاه بود و چیزی معلوم نمیشد دروازه را با احتیاط باز کرد با تعجب دید کسی پشت دروازه نیست خواست دروازه را ببندد که چشمش به دسته گل زیبایی خورد که مقابل دروازه گذاشته شده بود و دسته ای گل را از روی زمین برداشت که ناگهان موسیقی پخش شد و چنگیز با کیک که در دست داشت مقابلش ایستاده شد و شروع به خواندن تولدت مبارک باد کرد فرحت با دیدن چنگیز از خوشی چشمانش پر از اشک شد مادر چنگیز و خاله آسیه هم نزدیک دروازه آمدند چنگیز کیک را به دست خاله آسیه داد و فرحت را در آغوش گرفته گفت تولدت مبارک خانم زیبایم فرحت با گریه پرسید یادت بود؟ چنگیز به صورت او دید و گفت فکر میکنی روز تولد عشقم را میتوانم فراموش کنم؟ فرحت پرسید اینقدر زود برگشتی کارهایت را نیمه تمام گذاشتی؟ چنگیز لبخندی زد و گفت نگران نباش بخاطر اینکه درست روز تولدت نزدت باشم کارهایم را با عجله تمام کرده برگشتم فرحت سرش را روی سینه ای چنگیز گذاشت و چشمانش را با آرامش بست هنوز نیم ساعتی نگذشته بود که پدر و مادر فرحت هم به آنجا آمدند و آنشب تولد فرحت را جشن گرفتند.
فردای آنروز چنگیز با فرحت برای خریدن وسایل اولین فرزند شان به بازار رفتند چنگیز همه وسایل را به سلیقه ای فرحت خرید و به خانه برگشتند شب هر دو با هم وسایل را در اطاق دختر شان گذاشتند وقتی کار شان تمام شد چنگیز نگاهی به همه وسایل انداخت نزدیک فرحت که روی زمین نشسته بود رفت و سرش را روی زانوی او گذشت و همانطور که با دستش شکم فرحت را لمس میکرد گفت برای دیدن و در آغوش گرفتن دخترم لحظه شماری میکنم خانومم
ادامه داردحسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
*👈👈📱💻مسائل شرعی;*
(۳۷۱)۱۱۱/۷۹۶۹
*سوال;* حکم همراه داشتن قرآن یا تعویذ در هنگام رفتن به سرویس بهداشتی چیست؟
*الجواب باسمه حامدا مصلیا*
⬇️ ⬇️
اگر قرآن یا تعویذ در جلد یا غلافی که به آن چسبیده نیست قرار دارند همراه داشتن آن ها اشکالی ندارد(البته همراه نکردن قرآن و تعویذ در چنین اماکنی بهتر است)
*منبع:*📚👇
1️⃣📖قال فی الرد:رقیه فی غلاف متجاف لم یکره دخول الخلاء به و الاحتراز افضل. سنن الغسل.۱۷۸/۱،دارالفکر.
2️⃣📖 الفتاوی الهندیه،باب الکراهیه،۵/۴۸۹، ط:داراحیا التراث العربی.
3️⃣ 📕 محمود الفتاوی.الحظر والاباحه .۴/۲۲۷.انتشارات صدیقی.
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
*🌹کمیته تخصصی دار الافتا والقضای عین العلوم گشت سراوان🌹*
(۳۷۱)۱۱۱/۷۹۶۹
*سوال;* حکم همراه داشتن قرآن یا تعویذ در هنگام رفتن به سرویس بهداشتی چیست؟
*الجواب باسمه حامدا مصلیا*
⬇️ ⬇️
اگر قرآن یا تعویذ در جلد یا غلافی که به آن چسبیده نیست قرار دارند همراه داشتن آن ها اشکالی ندارد(البته همراه نکردن قرآن و تعویذ در چنین اماکنی بهتر است)
*منبع:*📚👇
1️⃣📖قال فی الرد:رقیه فی غلاف متجاف لم یکره دخول الخلاء به و الاحتراز افضل. سنن الغسل.۱۷۸/۱،دارالفکر.
2️⃣📖 الفتاوی الهندیه،باب الکراهیه،۵/۴۸۹، ط:داراحیا التراث العربی.
3️⃣ 📕 محمود الفتاوی.الحظر والاباحه .۴/۲۲۷.انتشارات صدیقی.
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
*🌹کمیته تخصصی دار الافتا والقضای عین العلوم گشت سراوان🌹*
#سوال #نگاه #چشم_چرانی
🌟➖➖➖➖➖🌟
سلام علیکم اگر زنی در عدت باشد به طور اتفاقی نامحرمی را ببیند گناهکار میشود؟!
🔰➖الجواب حامداً و مصلیاً➖🔰
السلام علیکم و رحمهالله و برکاته
اگر مرد یا زن عمداً به فرد اجنبی نگاه کند، مرتکب گناه شده و حرام است، چه در نگاه اول باشد و چه در نگاه دوم.
و اما نگاه مورد عفو الهی، نگاه ناگهانی است که بدون قصد به نامحرم (مرد یا زن) بیوفتد; به شرطی که نگاهش را برگرداند و دوباره به او نگاه نکند، و اگر نگاهش را ادامه دار کرد و یا دوباره آن را برگرداند و به طرف مقابل نگاهی کرد. به گناه چشم چرانی گرفتار است.
چنان که در صحیح مسلم از جریر بن عبدالله آمده است: که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدم: درباره نگاه ناگهانی به نامحرم؟ دستور داد نگاهم را بردارم.
و هیچ یک از علما و فقها و محدثین نفرموده اند که مراد از این حدیث این است که نگاه اول با تمرکز و تدبر در نامحرم جایز است و یا امام نووی در توضیح این حدیث فرموده است : منظور از نگاه ناگهانی این است که نگاهش بدون عمد بر زن بیگانه بیفتد، پس در آغاز آن گناهی بر او نیست و اگر فوراً نگاهش را برگرداند، گناهی ندارد، اما اگر نگاهش را ادامه داد، طبق این حدیث گناهکار است، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله به او دستور داده که نگاه خود را از خود دور کند. به فرموده حق تعالی: قل للمؤمنين يغضوا من أبصارهم ويحفظوا فروجهم ذلك أزكى لهم إن الله خبير بما يصنعون [النور:30]. انتهى.
به مؤمنان بگو چشمان خود را فرو گیرند و عورت خود را حفظ کنند که این برای آنان پاکیزه تر است.
این حدیث ذیل، حدیث دیگر را واضح میکند: اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: يا علي، لا تتبع النظرة النظرة، فإن لك الأولى، وليست لك الآخرة. رواه أحمد، والترمذي، وأبو داود.
ای علی، نگاه اول را با نگاه دوم دنبال مکن که اولی مورد مواخذه نیست چون در اختیار تو نبوده اما دوباره نگاه نکن که از جانب تو و برای تو نیست. از احمد و ترمذی و ابوداود روایت شده است..
شکی نیست که نگاه کردن به آنچه خداوند متعال از آن نهی کرده است، موجب کوری قلب، ضعف بصیرت، افتادن به زشتی ها، فساد در جامعه و سایر بدی ها می شود.
لذا با توجه به توضیحات فوق اگه نگاه شما اتفاقی و بدون قصد بوده گناهی بر شما نیست.
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
والله تعالی اعلم بالحق و الصواب
✍کاتب: خالد زارعی عفا الله عنه
۱۲/ذوالحجه/۱۴۴۵ ه.
🌟➖➖➖➖➖🌟
سلام علیکم اگر زنی در عدت باشد به طور اتفاقی نامحرمی را ببیند گناهکار میشود؟!
🔰➖الجواب حامداً و مصلیاً➖🔰
السلام علیکم و رحمهالله و برکاته
اگر مرد یا زن عمداً به فرد اجنبی نگاه کند، مرتکب گناه شده و حرام است، چه در نگاه اول باشد و چه در نگاه دوم.
و اما نگاه مورد عفو الهی، نگاه ناگهانی است که بدون قصد به نامحرم (مرد یا زن) بیوفتد; به شرطی که نگاهش را برگرداند و دوباره به او نگاه نکند، و اگر نگاهش را ادامه دار کرد و یا دوباره آن را برگرداند و به طرف مقابل نگاهی کرد. به گناه چشم چرانی گرفتار است.
چنان که در صحیح مسلم از جریر بن عبدالله آمده است: که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدم: درباره نگاه ناگهانی به نامحرم؟ دستور داد نگاهم را بردارم.
و هیچ یک از علما و فقها و محدثین نفرموده اند که مراد از این حدیث این است که نگاه اول با تمرکز و تدبر در نامحرم جایز است و یا امام نووی در توضیح این حدیث فرموده است : منظور از نگاه ناگهانی این است که نگاهش بدون عمد بر زن بیگانه بیفتد، پس در آغاز آن گناهی بر او نیست و اگر فوراً نگاهش را برگرداند، گناهی ندارد، اما اگر نگاهش را ادامه داد، طبق این حدیث گناهکار است، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله به او دستور داده که نگاه خود را از خود دور کند. به فرموده حق تعالی: قل للمؤمنين يغضوا من أبصارهم ويحفظوا فروجهم ذلك أزكى لهم إن الله خبير بما يصنعون [النور:30]. انتهى.
به مؤمنان بگو چشمان خود را فرو گیرند و عورت خود را حفظ کنند که این برای آنان پاکیزه تر است.
این حدیث ذیل، حدیث دیگر را واضح میکند: اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: يا علي، لا تتبع النظرة النظرة، فإن لك الأولى، وليست لك الآخرة. رواه أحمد، والترمذي، وأبو داود.
ای علی، نگاه اول را با نگاه دوم دنبال مکن که اولی مورد مواخذه نیست چون در اختیار تو نبوده اما دوباره نگاه نکن که از جانب تو و برای تو نیست. از احمد و ترمذی و ابوداود روایت شده است..
شکی نیست که نگاه کردن به آنچه خداوند متعال از آن نهی کرده است، موجب کوری قلب، ضعف بصیرت، افتادن به زشتی ها، فساد در جامعه و سایر بدی ها می شود.
لذا با توجه به توضیحات فوق اگه نگاه شما اتفاقی و بدون قصد بوده گناهی بر شما نیست.
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
والله تعالی اعلم بالحق و الصواب
✍کاتب: خالد زارعی عفا الله عنه
۱۲/ذوالحجه/۱۴۴۵ ه.
#سوال #مو_زنان
🌟➖➖➖➖➖🌟
سلام
بر اساس فقه( حنفی) میشه جواب بدین
آیا کوتاه کردن مو سر زنان گناه هست؟
🔰➖الجواب حامداً و مصلیاً➖🔰
السلام علیکم و رحمهالله و برکاته
کوتاه کردن موی سر برای بانوان، نه به طور کلی ممنوع و نه به طور کلی جایز است بلکه در آن تفصیل وجود دارد:
بر اساس احادیث گهربار رسول خدا صلی الله علیه وسلم چنانچه زن، موهای خود را بخاطر مُدگرایی، مشابهت با کفار و فساق، کوتاه کند، حرام است.
همچنین نباید در کوتاه کردن موها مشابهت با مردان صورت پذیرد.
اما چنانچه موهای وی رشد زیادی دارد میتواند با هدف جلوگیری از رشد زیاد آنها و مرتب کردن، مقدار کمی از سر موهای خود را کوتاه نماید.
شایان ذکر است که نباید موهای زن از پشت سر، از شانه به بالاتر کوتاه شود، تا مشابهت با مردان حاصل نشود.
و بطور کلی زن نباید موهای خودش را بیش از حد کوتاه کند مگر اینکه بیماری و دردی داشته باشد که به تجویز پزشک متعهد نیاز به کوتاه کردن داشته باشد.
🌟 در مورد حداقل بلندی موهای زن دو قول است:
۱ _ تا حدی بلند است که در صورت نشستن موهایش روی زمین بیفتد در این حالت حداقل اینست که تا ۴ ناخن مانده به زمین میتواند کوتاه کند.
۲ _ موهایش از سر شانهاش حداقل این است که ۴ انگشت پایین تر باشد در این صورت باقی اضافی را میتواند کوتاه نماید.
🔸ولی بیش از حد معمول کوتاه نمودن موها برای وی جایز نیست؛ مانند پسرانه زدن موها، چرا که نباید خود را شبیه به مردان نماید.
🔰➖ مراجع و منابع➖🔰
خواتین کے لئے اپنے سر کے بال کا خانہ بالکل منوع ہے اور نہ بالکل جائز ہے بلکہ اس میں کچھ تفصیل ہے وہ یہ کہ اگر کوئی خاتون فیشن کے طور پر اس قدر بال کٹوائے کہ مردوں کی مشابہت پائی جائے تو اس طرح بال کٹوانا جائز نہیں ہے، اور اگر اس کے بال دو منہ کے ہو گئے ہوں اور اسکی وجہ سے بالوں کی افزائش رک گئی ہو تو افزائش کی نیت سے بالوں کے سروں کو کسی قدر کاٹ لینے کی اجازت ہے۔
اسی طرح خواتین کیلئے setting کی نیت سے ضرورت کے وقت اپنے سر کے بالوں کو معمولی سے کتروانا درست ہے، لیکن اس بات کا خیال رکھنا نہایت ضروری ہے کہ اس میں کسی بھی قسم کی ممنوع مشابہت نہ پائی جائے اور نہ سیٹنگ کسی ممنوع مشابہت کی نیت سے ہو۔ نیز مردوں کی مشابہت کی حد سے نکلنے کیلئے ضروری ہے کہ خواتین کے بال کندھوں سے نیچے ہوں۔ اسی طرح کفار اور فاسقات کی مشابہت کی نیت سے بال کٹوانا بھی درست نہیں ہے۔ (ماخذه التبويب : ۱/۱۹۹۳)
چنانچہ حدیث پاک میں ہے:
"لعن الله المتشبهين من الرجال بالنساء والمتشبهات من النساء بالرجال"
ترجمہ : اللہ تعالیٰ لعنت بھیجتے ہیں ان مردوں پر جو عورتوں کیساتھ مشابہت رکھتے ہیں، اور اللہ تعالی لعنت بھیجتے ہیں ان عورتوں پر جو مردوں کے ساتھ مشابہت رکھتی ہیں۔
اور اور ایک دوسری حدیث میں فرمایا گیا کہ :
"من تشبه بقوم فهو منهم"
ترجمہ : جو جس قوم کیسا تھ مشابہت اختیار کرے گا دو انہی میں سے ہے۔
لہذا اگر خواتین کے اپنے سر کے بال کاندھے کی بڑی سے نیچے نیچے بغرض ڈیزائن کٹوائیں یا ماتھے پر گرنے والے بال معمولی کٹوائیں اور اس میں مردوں کی یا کفار و فاسقات کی مشابہت نہ پائی جاتی ہو تو اس کی گنجائش معلوم ہوتی ہے۔
مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح - (۱۳ / ۹۶):
عن ابن عمر رضي الله تعالى عنهما قال قال رسول الله من تشبه بقوم أي من شبه نفسه بالكفار مثلا في اللباس وغيره أو بالفساق أو الفجار أو بأهل التصوف والصلحاء الأبرار فهو منهم أي في الألم والخير قال الطيبي هذا عام في الخلق والخلق والشعار ولما كان الشعار أظهر في الشبه ذكر في هذا الباب.
قلت بل الشعار هو المراد بالتشبه لا غير فإن الخلق الصوري لا يتصور فيه التشبه والخلق المعنوي لا يقال فيه التشبه بل هو التخلق هذا."
واللہ تعالی اعلم بالصواب
دار الافتاء جامعہ دار العلوم کراچی
والله تعالی اعلم بالحق و الصواب
✍کاتب: خالد زارعی عفااللهعنه
۸/ذوالحجه/۱۴۴۵ ه. حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
🌟➖➖➖➖➖🌟
سلام
بر اساس فقه( حنفی) میشه جواب بدین
آیا کوتاه کردن مو سر زنان گناه هست؟
🔰➖الجواب حامداً و مصلیاً➖🔰
السلام علیکم و رحمهالله و برکاته
کوتاه کردن موی سر برای بانوان، نه به طور کلی ممنوع و نه به طور کلی جایز است بلکه در آن تفصیل وجود دارد:
بر اساس احادیث گهربار رسول خدا صلی الله علیه وسلم چنانچه زن، موهای خود را بخاطر مُدگرایی، مشابهت با کفار و فساق، کوتاه کند، حرام است.
همچنین نباید در کوتاه کردن موها مشابهت با مردان صورت پذیرد.
اما چنانچه موهای وی رشد زیادی دارد میتواند با هدف جلوگیری از رشد زیاد آنها و مرتب کردن، مقدار کمی از سر موهای خود را کوتاه نماید.
شایان ذکر است که نباید موهای زن از پشت سر، از شانه به بالاتر کوتاه شود، تا مشابهت با مردان حاصل نشود.
و بطور کلی زن نباید موهای خودش را بیش از حد کوتاه کند مگر اینکه بیماری و دردی داشته باشد که به تجویز پزشک متعهد نیاز به کوتاه کردن داشته باشد.
🌟 در مورد حداقل بلندی موهای زن دو قول است:
۱ _ تا حدی بلند است که در صورت نشستن موهایش روی زمین بیفتد در این حالت حداقل اینست که تا ۴ ناخن مانده به زمین میتواند کوتاه کند.
۲ _ موهایش از سر شانهاش حداقل این است که ۴ انگشت پایین تر باشد در این صورت باقی اضافی را میتواند کوتاه نماید.
🔸ولی بیش از حد معمول کوتاه نمودن موها برای وی جایز نیست؛ مانند پسرانه زدن موها، چرا که نباید خود را شبیه به مردان نماید.
🔰➖ مراجع و منابع➖🔰
خواتین کے لئے اپنے سر کے بال کا خانہ بالکل منوع ہے اور نہ بالکل جائز ہے بلکہ اس میں کچھ تفصیل ہے وہ یہ کہ اگر کوئی خاتون فیشن کے طور پر اس قدر بال کٹوائے کہ مردوں کی مشابہت پائی جائے تو اس طرح بال کٹوانا جائز نہیں ہے، اور اگر اس کے بال دو منہ کے ہو گئے ہوں اور اسکی وجہ سے بالوں کی افزائش رک گئی ہو تو افزائش کی نیت سے بالوں کے سروں کو کسی قدر کاٹ لینے کی اجازت ہے۔
اسی طرح خواتین کیلئے setting کی نیت سے ضرورت کے وقت اپنے سر کے بالوں کو معمولی سے کتروانا درست ہے، لیکن اس بات کا خیال رکھنا نہایت ضروری ہے کہ اس میں کسی بھی قسم کی ممنوع مشابہت نہ پائی جائے اور نہ سیٹنگ کسی ممنوع مشابہت کی نیت سے ہو۔ نیز مردوں کی مشابہت کی حد سے نکلنے کیلئے ضروری ہے کہ خواتین کے بال کندھوں سے نیچے ہوں۔ اسی طرح کفار اور فاسقات کی مشابہت کی نیت سے بال کٹوانا بھی درست نہیں ہے۔ (ماخذه التبويب : ۱/۱۹۹۳)
چنانچہ حدیث پاک میں ہے:
"لعن الله المتشبهين من الرجال بالنساء والمتشبهات من النساء بالرجال"
ترجمہ : اللہ تعالیٰ لعنت بھیجتے ہیں ان مردوں پر جو عورتوں کیساتھ مشابہت رکھتے ہیں، اور اللہ تعالی لعنت بھیجتے ہیں ان عورتوں پر جو مردوں کے ساتھ مشابہت رکھتی ہیں۔
اور اور ایک دوسری حدیث میں فرمایا گیا کہ :
"من تشبه بقوم فهو منهم"
ترجمہ : جو جس قوم کیسا تھ مشابہت اختیار کرے گا دو انہی میں سے ہے۔
لہذا اگر خواتین کے اپنے سر کے بال کاندھے کی بڑی سے نیچے نیچے بغرض ڈیزائن کٹوائیں یا ماتھے پر گرنے والے بال معمولی کٹوائیں اور اس میں مردوں کی یا کفار و فاسقات کی مشابہت نہ پائی جاتی ہو تو اس کی گنجائش معلوم ہوتی ہے۔
مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح - (۱۳ / ۹۶):
عن ابن عمر رضي الله تعالى عنهما قال قال رسول الله من تشبه بقوم أي من شبه نفسه بالكفار مثلا في اللباس وغيره أو بالفساق أو الفجار أو بأهل التصوف والصلحاء الأبرار فهو منهم أي في الألم والخير قال الطيبي هذا عام في الخلق والخلق والشعار ولما كان الشعار أظهر في الشبه ذكر في هذا الباب.
قلت بل الشعار هو المراد بالتشبه لا غير فإن الخلق الصوري لا يتصور فيه التشبه والخلق المعنوي لا يقال فيه التشبه بل هو التخلق هذا."
واللہ تعالی اعلم بالصواب
دار الافتاء جامعہ دار العلوم کراچی
والله تعالی اعلم بالحق و الصواب
✍کاتب: خالد زارعی عفااللهعنه
۸/ذوالحجه/۱۴۴۵ ه. حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
📝فتاوای شرعی📝
شماره پیاپی: (16)
شماره فتوا: 319/11
سوال: آیا قرض گرفتن از شخصی که کلیه سرمایه اش از راه حرام به دست آمده، جایز است یا خیر؟
⬇️ ⬇️
الجواب باسم ملهم الصواب
از نظر شرعی، در صورتی که قرض گیرنده یقین دارد که کل سرمایه و یا بیشتر سرمایه فرد مزبور از راه حرام به دست آمده است، قرض گرفتن از چنین شخصی، جایزنیست؛ البته اگر به طور قطع بداند یا اینکه صاحب پول تصریح کند که دقیقاً همین پولی که به عنوان قرض داده شده از راه حلال به دست آمده است، در این صورت، گرفتن چنین قرضی جایز و درست می باشد.
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
دلایل و منابع:📚👇
1⃣ 📖 وفی البحر الرائق شرح کنز الدقائق : وكره لرب الدين أخذ ثمن خمر باعها مسلم لا كافر يعني إذا كان لشخص مسلم دين على مسلم فباع الذي عليه الدين خمرا ، وأخذ ثمنها وقضى الدين لا يحل للمدين أن يأخذ ذلك بدينه وإن كان البائع كافرا جاز له أن يأخذ والفرق أن البيع في الوجه الأول باطل فلم يملك البائع الثمن وهو باق على ملك المشتري فلا يحل له أن يأخذ مال الغير بغير رضاه، والبيع في الوجه الثاني صحيح فملك البائع الثمن ؛ لأن الخمر مال متقوم في حق الكافر فجاز له الأخذ بخلاف المسلم(البحر الرائق کتاب القرض، 5/173.ط:دار الاحیاء التراث العربی)
2⃣📕و في الهندیة: أهدى إلى رجل شيئا أو أضافه إن كان غالب ماله من الحلال فلا بأس إلا أن يعلم بأنه حرام فإن كان الغالب هو الحرام ينبغي أن لا يقبل الهدية ولا يأكل الطعام إلا أن يخبره بأنه حلال ورثته أو استقرضته من رجل كذا في الينابيع.
(الفتاوی الهندیة، کتاب الکراهیة،باب الهدايا والضيافات،5/342. مکتبه رشیدیه)
3⃣📘وفی الاشباه و النظایر: الثامنة : إذا كان غالب مال المهدي حلالا، فلا بأس بقبول هديته وأكل ماله ما لم يتبين أنه من حرام و إن كان غالب ماله الحرام لا يقبلها ولا يأكل إلا إذا قال: إنه حلال لا ورثه أو استقرضه( الاشباه والنظاير، ماخرج عن هذه القاعدة،1/113.ط: قدیمی کتب خانه کراچی)
4⃣📗وفی مجمع الأنهر: وفي البزازية غالب مال المهدي إن حلالا لا بأس بقبول هديته وأكل ماله ما لم يتبين أنه من حرام لأن أموال الناس لا يخلو عن حرام فيعتبر الغالب وإن غالب ماله الحرام لا يقبلها ولا يأكل إلا إذا قال إنه حلال أورثته واستقرضته (مجمع الانهر،کتاب الکراهیة، فصل فی الکسب،592/2. ط: دار الاحیاء التراث العربی)
5⃣📔 وفی فتاوی دارالعلوم زکریا : اگر کسی کافر پر کسی مسلمان کاقرض هو اوریه معلوم هے که کافر کےپاس سود یا غصب یا چوری کی رقم هے تو اس سے قرض کے بدلے لینا جائز هے یا ںھیں؟ الجواب: فقها کی عبارت سے معلوم هو تا هے که کافر کی ملکیت اس مال حرام پر ثابت هو جاتی هے اس لیے مسلمان اپنے قرض مین وصول کر سکتا هے(فتاوی دار العلوم زکریا،کتاب الربا،باب القرض، 5/502 ط: زمزم)
6⃣📘وفی فتاوی محمودیه: سوال:کسی مسلمان قرض خواه کو کسی قرضدار سے اپنا قرضه وصول کرنا جائز ھے یا نہیں خواه وه قرضدار مسلمان ھو یا غریب؟ جب که اس کو معلوم هو که یه مال ناجائز طریقه سے کما یاھے، یا نا معلوم هو، ان دونون صورتوں کیا حکم ھے؟ الجواب: نامعلوم هو نے کی صورت میں اپنا قرض وصول کرنا درست ھے،اگر اس کاحرام هونامعلوم هو تو اس کالینا غیر مسلم سے درست ھے اور مسلم سے مکروه ھے( فتاوی محمودیه،کتاب البیوع ، باب القرض،16/420. ط:جامعة فاروقیة)
7⃣📕وفی آپ کی مسائل: سوال :اگر کوئی بینک کی ملازمت کرتا هےیا کسی کمائی حرام کی هو، تو اس سےقرض لینا جا سکتا ہے؟ جواب: وه بهی حرام هی هوگا. (آپ کی مسائل،کتاب البیوع، باب القرض،7/192. ط: مکتبه لدهیانوی)
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
✅ والله أعلم بالصواب
شماره پیاپی: (16)
شماره فتوا: 319/11
سوال: آیا قرض گرفتن از شخصی که کلیه سرمایه اش از راه حرام به دست آمده، جایز است یا خیر؟
⬇️ ⬇️
الجواب باسم ملهم الصواب
از نظر شرعی، در صورتی که قرض گیرنده یقین دارد که کل سرمایه و یا بیشتر سرمایه فرد مزبور از راه حرام به دست آمده است، قرض گرفتن از چنین شخصی، جایزنیست؛ البته اگر به طور قطع بداند یا اینکه صاحب پول تصریح کند که دقیقاً همین پولی که به عنوان قرض داده شده از راه حلال به دست آمده است، در این صورت، گرفتن چنین قرضی جایز و درست می باشد.
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
دلایل و منابع:📚👇
1⃣ 📖 وفی البحر الرائق شرح کنز الدقائق : وكره لرب الدين أخذ ثمن خمر باعها مسلم لا كافر يعني إذا كان لشخص مسلم دين على مسلم فباع الذي عليه الدين خمرا ، وأخذ ثمنها وقضى الدين لا يحل للمدين أن يأخذ ذلك بدينه وإن كان البائع كافرا جاز له أن يأخذ والفرق أن البيع في الوجه الأول باطل فلم يملك البائع الثمن وهو باق على ملك المشتري فلا يحل له أن يأخذ مال الغير بغير رضاه، والبيع في الوجه الثاني صحيح فملك البائع الثمن ؛ لأن الخمر مال متقوم في حق الكافر فجاز له الأخذ بخلاف المسلم(البحر الرائق کتاب القرض، 5/173.ط:دار الاحیاء التراث العربی)
2⃣📕و في الهندیة: أهدى إلى رجل شيئا أو أضافه إن كان غالب ماله من الحلال فلا بأس إلا أن يعلم بأنه حرام فإن كان الغالب هو الحرام ينبغي أن لا يقبل الهدية ولا يأكل الطعام إلا أن يخبره بأنه حلال ورثته أو استقرضته من رجل كذا في الينابيع.
(الفتاوی الهندیة، کتاب الکراهیة،باب الهدايا والضيافات،5/342. مکتبه رشیدیه)
3⃣📘وفی الاشباه و النظایر: الثامنة : إذا كان غالب مال المهدي حلالا، فلا بأس بقبول هديته وأكل ماله ما لم يتبين أنه من حرام و إن كان غالب ماله الحرام لا يقبلها ولا يأكل إلا إذا قال: إنه حلال لا ورثه أو استقرضه( الاشباه والنظاير، ماخرج عن هذه القاعدة،1/113.ط: قدیمی کتب خانه کراچی)
4⃣📗وفی مجمع الأنهر: وفي البزازية غالب مال المهدي إن حلالا لا بأس بقبول هديته وأكل ماله ما لم يتبين أنه من حرام لأن أموال الناس لا يخلو عن حرام فيعتبر الغالب وإن غالب ماله الحرام لا يقبلها ولا يأكل إلا إذا قال إنه حلال أورثته واستقرضته (مجمع الانهر،کتاب الکراهیة، فصل فی الکسب،592/2. ط: دار الاحیاء التراث العربی)
5⃣📔 وفی فتاوی دارالعلوم زکریا : اگر کسی کافر پر کسی مسلمان کاقرض هو اوریه معلوم هے که کافر کےپاس سود یا غصب یا چوری کی رقم هے تو اس سے قرض کے بدلے لینا جائز هے یا ںھیں؟ الجواب: فقها کی عبارت سے معلوم هو تا هے که کافر کی ملکیت اس مال حرام پر ثابت هو جاتی هے اس لیے مسلمان اپنے قرض مین وصول کر سکتا هے(فتاوی دار العلوم زکریا،کتاب الربا،باب القرض، 5/502 ط: زمزم)
6⃣📘وفی فتاوی محمودیه: سوال:کسی مسلمان قرض خواه کو کسی قرضدار سے اپنا قرضه وصول کرنا جائز ھے یا نہیں خواه وه قرضدار مسلمان ھو یا غریب؟ جب که اس کو معلوم هو که یه مال ناجائز طریقه سے کما یاھے، یا نا معلوم هو، ان دونون صورتوں کیا حکم ھے؟ الجواب: نامعلوم هو نے کی صورت میں اپنا قرض وصول کرنا درست ھے،اگر اس کاحرام هونامعلوم هو تو اس کالینا غیر مسلم سے درست ھے اور مسلم سے مکروه ھے( فتاوی محمودیه،کتاب البیوع ، باب القرض،16/420. ط:جامعة فاروقیة)
7⃣📕وفی آپ کی مسائل: سوال :اگر کوئی بینک کی ملازمت کرتا هےیا کسی کمائی حرام کی هو، تو اس سےقرض لینا جا سکتا ہے؟ جواب: وه بهی حرام هی هوگا. (آپ کی مسائل،کتاب البیوع، باب القرض،7/192. ط: مکتبه لدهیانوی)
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
✅ والله أعلم بالصواب
هر وقت دعا میکرد، اجابت میشد. هر وقت چیزی میخواست به آن میرسید، همیشه خواستنی و دوست داشتنی بود تا این که یک روز، دعایش اجابت نشد، چیزی را که عمیقا میخواست از دست داد.
خرق عادت شده بود. به "نشدن" عادت نداشت. گریه کرد، جدی و محزون و حقبهجانب. طلبکار بود. حتی از خدا هم دلخور بود اما تهماندههای امید و توکل دستش را گرفتند، سرپایش کردند.
کمی که گذشت، دوباره نشد. دعاهایی که اجابت نشد، خواستههایی که محقق نشد و این بار حتی شکستهای کوبنده هم از راه رسیدند.
متعجب و متحیر و خشمگین بود.
آدمی که به نشدن عادت نداشت مدام در گردآب نشدنها دست و پا میزد.
باید ناامید میشد، باید دور اعتماد و توکل به خدا را خط میزد.
اما معامله برگشت!
لابلای اشکها و سرخوردگیها رازی را کشف کرد. نکند، نکند خدا میخواهد به او چیزی بیاموزد؟
شاید فصل جدید زندگیش فصل یاد گرفتن درس "نشدن" است؟
دلشکسته و خسته بود اما باز هم توکل کرد.
****
چقدر بعضی نشدنها خوب است! چقدر خوب است که گاهی تا مغز استخوانت شکست را تجربه میکنی.
دوست خوب من! ما بدون "نشدنها"، شکستها و غمهایمان هرگز انسان کاملی نخواهیم بود. در این مسیر اما، ناامید نشو. خدا میخواهد چیزی به تو بیاموزد، خدا میخواهد از تو آدم بهتری بسازد.
و اصلا تو چه میدانی{ شاید پس از این خدا کار دگر کند} |سوره طلاق/۱|
توکل کن!
توکل شبیه قهرمان قصههاست. معجزه میکند.حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
خرق عادت شده بود. به "نشدن" عادت نداشت. گریه کرد، جدی و محزون و حقبهجانب. طلبکار بود. حتی از خدا هم دلخور بود اما تهماندههای امید و توکل دستش را گرفتند، سرپایش کردند.
کمی که گذشت، دوباره نشد. دعاهایی که اجابت نشد، خواستههایی که محقق نشد و این بار حتی شکستهای کوبنده هم از راه رسیدند.
متعجب و متحیر و خشمگین بود.
آدمی که به نشدن عادت نداشت مدام در گردآب نشدنها دست و پا میزد.
باید ناامید میشد، باید دور اعتماد و توکل به خدا را خط میزد.
اما معامله برگشت!
لابلای اشکها و سرخوردگیها رازی را کشف کرد. نکند، نکند خدا میخواهد به او چیزی بیاموزد؟
شاید فصل جدید زندگیش فصل یاد گرفتن درس "نشدن" است؟
دلشکسته و خسته بود اما باز هم توکل کرد.
****
چقدر بعضی نشدنها خوب است! چقدر خوب است که گاهی تا مغز استخوانت شکست را تجربه میکنی.
دوست خوب من! ما بدون "نشدنها"، شکستها و غمهایمان هرگز انسان کاملی نخواهیم بود. در این مسیر اما، ناامید نشو. خدا میخواهد چیزی به تو بیاموزد، خدا میخواهد از تو آدم بهتری بسازد.
و اصلا تو چه میدانی{ شاید پس از این خدا کار دگر کند} |سوره طلاق/۱|
توکل کن!
توکل شبیه قهرمان قصههاست. معجزه میکند.حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
❥༻🌓✨༺🌓✨༺✨🌓༺
☆🌹#داستان_شب🌹☆
مشاور یه لیوان آب برداشت و روی زمین ریخت. وقتی ریخت به خانم و آقا دوتا ابر اسفنجی داد تا آب ریخته شده رو از رو زمین جمع کنن و تو لیوان بریزند. زن و شوهر متعجبانه این کارو کردن و بعد نشستند.
مشاور گفت خب لیوان رو بگذارید رو میز و کمی صبر کنید... بعد از کمی سکوت مشاور گفت ببینید:
1- شما همه آب ریخته شده رو نتونستین جمع کنید.
2- آب کمی هم که با اسفنج جمع کردید، گلآلود شد، البته الان بعد مدتی کمی تهنشین شد اما زلالی قبلو نداره.
3- با هر بار که کمترین تکانی لیوان میخوره آب دوباره گلآلود میشه و باز باید صبر کنید که تهنشین بشه.
4- آیا میشه به نبودن میکروب توی این آب اطمینان داشت؟
این دقیقا زندگی ما آدمهاست. گاهی با یه رفتار شتابزده و غیر منطقی و عجولانه یه تصمیم اشتباه میگیریم. مثل اون آب میشه که ریخته ، اما بعد سعی میکنیم جمعش کنیم و اون تصمیم اشتباه رو حل کنیم، اما خیلی زمان میبره تا آب گل آلود جمع شده از رو زمین زلال بشه... یعنی زمان میبره تا اون رفتار بد رو فراموش کنیم.
لیوان مثل قبل آب نداره. مقدار کمترشده یعنی ظرفیت قبلو نداریم؛ چون یکبار از ظرفیتمون کم شده و با کمترین تکونی دوباره آب گل آلود میشه و اینبار خیلی زمان میبره که دوباره آب زلال بشه یعنی دوباره بتونیم همو تحمل کنیم.
پس سعی کنیم زود و شتابزده تصمیم نگیریم شاید دیگه فرصت نباشه آب ریخته شده را جمع کنیم.
سعی کنیم حرفهایی که زندگیمونو گل آلود میکنه نزنیم.
سعی کنیم زندگی رو مثل شستن لیوان و پر کردن آب تمیز وزلال همیشه تمیز و با نشاط نگه داریم.
اینو بدونین هیچ وقت حریم همو نشکنیم و رومون بهم باز نشه.
هروقت از هم دلخوریم مدتی صبر کنیم بعد آروم شدن از هم گلایه کنیم. حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
✅مواظب لیوان پر از آب زندگیتون باشید.
☆🌹#داستان_شب🌹☆
مشاور یه لیوان آب برداشت و روی زمین ریخت. وقتی ریخت به خانم و آقا دوتا ابر اسفنجی داد تا آب ریخته شده رو از رو زمین جمع کنن و تو لیوان بریزند. زن و شوهر متعجبانه این کارو کردن و بعد نشستند.
مشاور گفت خب لیوان رو بگذارید رو میز و کمی صبر کنید... بعد از کمی سکوت مشاور گفت ببینید:
1- شما همه آب ریخته شده رو نتونستین جمع کنید.
2- آب کمی هم که با اسفنج جمع کردید، گلآلود شد، البته الان بعد مدتی کمی تهنشین شد اما زلالی قبلو نداره.
3- با هر بار که کمترین تکانی لیوان میخوره آب دوباره گلآلود میشه و باز باید صبر کنید که تهنشین بشه.
4- آیا میشه به نبودن میکروب توی این آب اطمینان داشت؟
این دقیقا زندگی ما آدمهاست. گاهی با یه رفتار شتابزده و غیر منطقی و عجولانه یه تصمیم اشتباه میگیریم. مثل اون آب میشه که ریخته ، اما بعد سعی میکنیم جمعش کنیم و اون تصمیم اشتباه رو حل کنیم، اما خیلی زمان میبره تا آب گل آلود جمع شده از رو زمین زلال بشه... یعنی زمان میبره تا اون رفتار بد رو فراموش کنیم.
لیوان مثل قبل آب نداره. مقدار کمترشده یعنی ظرفیت قبلو نداریم؛ چون یکبار از ظرفیتمون کم شده و با کمترین تکونی دوباره آب گل آلود میشه و اینبار خیلی زمان میبره که دوباره آب زلال بشه یعنی دوباره بتونیم همو تحمل کنیم.
پس سعی کنیم زود و شتابزده تصمیم نگیریم شاید دیگه فرصت نباشه آب ریخته شده را جمع کنیم.
سعی کنیم حرفهایی که زندگیمونو گل آلود میکنه نزنیم.
سعی کنیم زندگی رو مثل شستن لیوان و پر کردن آب تمیز وزلال همیشه تمیز و با نشاط نگه داریم.
اینو بدونین هیچ وقت حریم همو نشکنیم و رومون بهم باز نشه.
هروقت از هم دلخوریم مدتی صبر کنیم بعد آروم شدن از هم گلایه کنیم. حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
✅مواظب لیوان پر از آب زندگیتون باشید.
قهوه خوشمزه است …
خوشمزگی اش ،
به همان تلخ بودنش است ،
وقتی میخوریم تلخی اش را تحویل نمی گیریم ،
اما
می گوییم چسبید …!
زندگی هم روزهای تلخش بد نیست ،
مثل قهوه می ماند …!
تلخ است....اما.....
لذت بخش …
تلخی هایش را تحویل نگیر …
بخند و بگو عجب طعمـــی !
عاشق اگر می شوید،
عاشق رفتار آدم ها نشوید.
آدم ها گاهی حالشان خوب است، گاهی بد.
رفتارشان متأثر از حالشان است.
عاشق افکارشان شوید.
افکار حتی در بدترین حال آدم ها هم
تغییر نمی کند ...حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
خوشمزگی اش ،
به همان تلخ بودنش است ،
وقتی میخوریم تلخی اش را تحویل نمی گیریم ،
اما
می گوییم چسبید …!
زندگی هم روزهای تلخش بد نیست ،
مثل قهوه می ماند …!
تلخ است....اما.....
لذت بخش …
تلخی هایش را تحویل نگیر …
بخند و بگو عجب طعمـــی !
عاشق اگر می شوید،
عاشق رفتار آدم ها نشوید.
آدم ها گاهی حالشان خوب است، گاهی بد.
رفتارشان متأثر از حالشان است.
عاشق افکارشان شوید.
افکار حتی در بدترین حال آدم ها هم
تغییر نمی کند ...حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
آرامش نه عاشق بودن است...
نه گرفتن دستی که محرمت نیست!
نه حرف های عاشقانه و قربان صدقه های چند ثانیه ای...!
آرامش؛ حضور خداست، وقتی در اوج نبودن ها نابودت نمیکند...!
وقتی ناگفته هایت را بی آنکه بگویی میفهمد...
وقتی نیاز نیست برای بودنش التماس کنی...
غرورت را تا مرز نابودی پیش ببری...
وقتی مطمئن باشی با او..
هرگز...
تنها...حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
نخواهی بود...!
آرامش یعنی همین.
تو بی هیچ قید و شرطی خدا را داری....!!
نه گرفتن دستی که محرمت نیست!
نه حرف های عاشقانه و قربان صدقه های چند ثانیه ای...!
آرامش؛ حضور خداست، وقتی در اوج نبودن ها نابودت نمیکند...!
وقتی ناگفته هایت را بی آنکه بگویی میفهمد...
وقتی نیاز نیست برای بودنش التماس کنی...
غرورت را تا مرز نابودی پیش ببری...
وقتی مطمئن باشی با او..
هرگز...
تنها...حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
نخواهی بود...!
آرامش یعنی همین.
تو بی هیچ قید و شرطی خدا را داری....!!
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🌼🍃کهف به من آموخت
زندگی به چه معناست ...
چرا به دنیا آمده ام ..
زیبایی های دنیا برای چیست...
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا می روم آخر ...
این سوالات مهم ذهن هر انسانی رو به خودش مشغول کرده
🌼🍃و بهترین و کاملترین جواب رو در قرآن می یابیم
از کلام آفریننده ی ما انسانها
❣إنا جعلنا ما علی الأرض زینة لها لنبلوهم أیهم أحسن عملا
❣ما آنچه که روی زمین است، زینت آن قرار داده ایم تا آنها را بیازماییم که *کدامیک از ایشان نیکو کارترند
🌼🍃مفهوم آیه اینه همه کاره ماییم، ما زمین رو آفریدیم و زیبایی های فراوانی براش قرار دادیم وما تو رو هم بر روی زمین آوردیم اما هدف داشتیم و اون هم *عبادت و بندگی خودم* بوده در کنار *عمران و آبادانی دنیا وآخرتت* و اینکه با زیبایی های دنیا آزمایش بشی و اگر *به زیبایی رفتار کنی* به نعمات و زیبایی های فراوانی در دنیا و آخرت دست می یابی .... خصوصا زیبایی های آخرت که بهتر و پایدارتره ...
🌼🍃حالا که معنای زندگی مون رو فهمیدیم قدر این نعمت بزرگ، واین *فرصت طلایی* رو بدونیم وتلاش کنیم با بندگی *الله رحمان* به بهترین ها در دنیا و آخرت دست یابیم
وتو ای عزیز از جمله ی زیباترین هایِ آفرینش الهی هستی قدر خودتو بدون واز زشتی ها دوری کن که *الله زیباست و زیبایی رو دوست داره* تلاش کن برای زیباتر شدن زندگی خودت ودنیای اطرافت
🌼🍃زندگی کن و زندگی بساز
سبب لبخند وشادی دل دیگران باش وخاطری را سببِ تسکین باش
قطعا تو می تونی به یاری *الله* مهربان
شاید نتونیم دنیا رو تغییر بدیم اما می تونیم دنیای چند نفر رو تغییر بدیم
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
❣بسم الله ... از تو حرکت از الله برکت
❣فخرالدین یاقوتی
🌼🍃کهف به من آموخت
زندگی به چه معناست ...
چرا به دنیا آمده ام ..
زیبایی های دنیا برای چیست...
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا می روم آخر ...
این سوالات مهم ذهن هر انسانی رو به خودش مشغول کرده
🌼🍃و بهترین و کاملترین جواب رو در قرآن می یابیم
از کلام آفریننده ی ما انسانها
❣إنا جعلنا ما علی الأرض زینة لها لنبلوهم أیهم أحسن عملا
❣ما آنچه که روی زمین است، زینت آن قرار داده ایم تا آنها را بیازماییم که *کدامیک از ایشان نیکو کارترند
🌼🍃مفهوم آیه اینه همه کاره ماییم، ما زمین رو آفریدیم و زیبایی های فراوانی براش قرار دادیم وما تو رو هم بر روی زمین آوردیم اما هدف داشتیم و اون هم *عبادت و بندگی خودم* بوده در کنار *عمران و آبادانی دنیا وآخرتت* و اینکه با زیبایی های دنیا آزمایش بشی و اگر *به زیبایی رفتار کنی* به نعمات و زیبایی های فراوانی در دنیا و آخرت دست می یابی .... خصوصا زیبایی های آخرت که بهتر و پایدارتره ...
🌼🍃حالا که معنای زندگی مون رو فهمیدیم قدر این نعمت بزرگ، واین *فرصت طلایی* رو بدونیم وتلاش کنیم با بندگی *الله رحمان* به بهترین ها در دنیا و آخرت دست یابیم
وتو ای عزیز از جمله ی زیباترین هایِ آفرینش الهی هستی قدر خودتو بدون واز زشتی ها دوری کن که *الله زیباست و زیبایی رو دوست داره* تلاش کن برای زیباتر شدن زندگی خودت ودنیای اطرافت
🌼🍃زندگی کن و زندگی بساز
سبب لبخند وشادی دل دیگران باش وخاطری را سببِ تسکین باش
قطعا تو می تونی به یاری *الله* مهربان
شاید نتونیم دنیا رو تغییر بدیم اما می تونیم دنیای چند نفر رو تغییر بدیم
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
❣بسم الله ... از تو حرکت از الله برکت
❣فخرالدین یاقوتی