Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
آنکه میهن دارد
آنکه میهن ندارد
۱۴ تیر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
دکتر باستانی پاریزی مینویسد:
وقتی استخراج معدن مس سرچشمه را آغاز کردند دهات اطراف را خریدند، یا تصاحب کردند و ساکنان آنها را راندند.
پیرزنی در یکی از آن دهات، کلبهای چوبی داشت که رویش را با خار و خاشاک پوشانده بود. مس سرچشمه کلبه او را هم خرید.
پیرزن چند گوسفند و چهار درخت جوز پانصدساله هم داشت. پول آن را هم دادند و کرایه رفتن از آن ده تا رفسنجان را هم به پیرزن دادند.
در آخر کار مدیر معدن در حضور حسابدار و هموارانش از پیرزن پرسید:
مادرجان، از ما راضی هستی؟ به سلامت برو.
پیرزن سری جنباند و گفت: بله، پسرم راضی هستم. ولی نمیتوانم بروم.
سرش را به طرف تپهای برگرداند و گفت: از اینها که نمیشود دل بکنم.
مدیر معدن نگاه کرد. تپهای دیده میشد، سنگلاخی و بدقواره.
پیرزن گفت: اینجا خاک پدرم، مادرم، شوهرم، و خویشان من است. از اینجا به کجا بروم؟ این خاک نه فروختنی است، نه خریدنی. مگر اینها را میشود بردارم و با خودم ببرم؟
- از سیر تا پیاز.
ص ۱۵۲.
شنیده شده که کسانی از مدعیان صدرنشینی در این روزها به هماوردان خود سخن از خوارداشت میهن گفتهاند.
جا دارد گفته شود آنکس که میهن ندارد، اگر هم دکترش بخوانند، دنیایش در قیاس، کوچکتر است از دنیای چنین پیرزنی روستایی.
و یاد آور شود که امام محمد غزالی، از بلندای دانش دینی خود گفته بود آرزو دارم بر دانایی و بر دین پیرزنان بمیرم.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
آنکه میهن دارد
آنکه میهن ندارد
۱۴ تیر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
دکتر باستانی پاریزی مینویسد:
وقتی استخراج معدن مس سرچشمه را آغاز کردند دهات اطراف را خریدند، یا تصاحب کردند و ساکنان آنها را راندند.
پیرزنی در یکی از آن دهات، کلبهای چوبی داشت که رویش را با خار و خاشاک پوشانده بود. مس سرچشمه کلبه او را هم خرید.
پیرزن چند گوسفند و چهار درخت جوز پانصدساله هم داشت. پول آن را هم دادند و کرایه رفتن از آن ده تا رفسنجان را هم به پیرزن دادند.
در آخر کار مدیر معدن در حضور حسابدار و هموارانش از پیرزن پرسید:
مادرجان، از ما راضی هستی؟ به سلامت برو.
پیرزن سری جنباند و گفت: بله، پسرم راضی هستم. ولی نمیتوانم بروم.
سرش را به طرف تپهای برگرداند و گفت: از اینها که نمیشود دل بکنم.
مدیر معدن نگاه کرد. تپهای دیده میشد، سنگلاخی و بدقواره.
پیرزن گفت: اینجا خاک پدرم، مادرم، شوهرم، و خویشان من است. از اینجا به کجا بروم؟ این خاک نه فروختنی است، نه خریدنی. مگر اینها را میشود بردارم و با خودم ببرم؟
- از سیر تا پیاز.
ص ۱۵۲.
شنیده شده که کسانی از مدعیان صدرنشینی در این روزها به هماوردان خود سخن از خوارداشت میهن گفتهاند.
جا دارد گفته شود آنکس که میهن ندارد، اگر هم دکترش بخوانند، دنیایش در قیاس، کوچکتر است از دنیای چنین پیرزنی روستایی.
و یاد آور شود که امام محمد غزالی، از بلندای دانش دینی خود گفته بود آرزو دارم بر دانایی و بر دین پیرزنان بمیرم.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
Forwarded from Pahlavi Notes یادداشتهای پهلوی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«ایران، ایران، ایرانشهر» به خط پهلوی کتابی و زبان فارسی میانهٔ زرتشتی، خط و زبان رایج در دوران ساسانی.
حرف نویسی:
ʾylʾn ʾylʾn ʾylʾn štr'
آوانویسی:
Ērān, Ērān, Ērān-šahr
اِران، اِران، اِرانشهر
خوشنویسی از میلاد عابدی
https://www.tg-me.com/pahlavinotes
@pahlavinotes
حرف نویسی:
ʾylʾn ʾylʾn ʾylʾn štr'
آوانویسی:
Ērān, Ērān, Ērān-šahr
اِران، اِران، اِرانشهر
خوشنویسی از میلاد عابدی
https://www.tg-me.com/pahlavinotes
@pahlavinotes
Forwarded from تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین (ج.ط نژند)
این همسفران پشت به مقصود روانند
شاید که بمانم، قدمی پیشتر اُفتم
#کلیمهمدانی
مجموعهٔ خیال؛ برگزيده غزلیاتِ چهلوشش شاعر، از بابافغانی شیرازی تا صفاءالحق همدانی؛ گزینش و ویرایشِ علیرضا ذکاوتی قراگزلو؛ نشرِ نو؛ ۱۳۹۷: ۳۳۹.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
شاید که بمانم، قدمی پیشتر اُفتم
#کلیمهمدانی
مجموعهٔ خیال؛ برگزيده غزلیاتِ چهلوشش شاعر، از بابافغانی شیرازی تا صفاءالحق همدانی؛ گزینش و ویرایشِ علیرضا ذکاوتی قراگزلو؛ نشرِ نو؛ ۱۳۹۷: ۳۳۹.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
Telegram
تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین
یادداشتهایی برای روشنگریِ تاریخ، فرهنگ، هنر و ادبیاتِ ایرانِ بزرگِ تاریخی
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
#دکتر_اسلامی_ندوشن:
ما اگر عادت کنیم که در هر موردی یاسای «با ما، یا بر ما» و تعصّب قبیلهای را به کار اندازیم و در حقّ يک نفر، دو نفر و یا چند نفر، داوریهای عاطفیِ دور از واقع جاری گردانیم؛ و غلوّ را مانند نقل و نبات به کار بریم، مردمی شناخته خواهیم شد که در سایر شئون نیز احترام به منطق را فراموش کردهاند و در این صورت، این کشورِ پر از مشکل، بر چه متکّی باشد و به که امیدوار؟
ما چه خوش داشته باشیم و چه نداشته باشیم، زمانه در قضاوت بیرحم است. قدری بنیادها را در نظر آوریم، رفتگان رفتند. بسیاری از کسانی که در همین عصر ما، در صحنهی فرهنگ ایران درخششی داشتند، دیگر در میانِ ما نیستند، و ما نیز همگی به قول بیهقی «بر کاروانگاهیم».
آنچه میماند و باید بماند، این سرزمین و مردمِ آن است، و از این سرزمین و مردم نیز گرامیتر «حقیقت» است، که سرنوشتِ بشریّت به باقی ماندنِ کور سوئی از آن وابسته میباشد.
#آواها_و_ایماها
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
https://www.tg-me.com/eshtadan
ما اگر عادت کنیم که در هر موردی یاسای «با ما، یا بر ما» و تعصّب قبیلهای را به کار اندازیم و در حقّ يک نفر، دو نفر و یا چند نفر، داوریهای عاطفیِ دور از واقع جاری گردانیم؛ و غلوّ را مانند نقل و نبات به کار بریم، مردمی شناخته خواهیم شد که در سایر شئون نیز احترام به منطق را فراموش کردهاند و در این صورت، این کشورِ پر از مشکل، بر چه متکّی باشد و به که امیدوار؟
ما چه خوش داشته باشیم و چه نداشته باشیم، زمانه در قضاوت بیرحم است. قدری بنیادها را در نظر آوریم، رفتگان رفتند. بسیاری از کسانی که در همین عصر ما، در صحنهی فرهنگ ایران درخششی داشتند، دیگر در میانِ ما نیستند، و ما نیز همگی به قول بیهقی «بر کاروانگاهیم».
آنچه میماند و باید بماند، این سرزمین و مردمِ آن است، و از این سرزمین و مردم نیز گرامیتر «حقیقت» است، که سرنوشتِ بشریّت به باقی ماندنِ کور سوئی از آن وابسته میباشد.
#آواها_و_ایماها
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
https://www.tg-me.com/eshtadan
#میر_جلال_الدین_کزازی :
حماسه بزرگ فردوسی، شبیه کوه دماوند است.
اگر بخواهید داوری کنید که چه کسی از میان ایرانیان، ایرانیتر است، باید سنجید که تا چه پایه با فردوسی و شاهنامه آشنایی دارد. اگر فردوسی، شاهنامه را نمیسرود، هیچیک از شاعران بزرگ ایران به آن پایه که رسیدهاند، نمیرسیدند و فراتر از آن، اگر اکنون ما به زبان شیوای فارسی با یکدیگر سخن میگوییم، مدیون فردوسی و شاهنامه هستیم. حماسه بزرگ فردوسی، شبیه کوه دماوند است. هر دو نمادی از ایران هستند؛ همانگونه که شاهنامه در میان دیوانهای شعر فارسی پایگاهی بلند دارد، دماوند هم در میان کوههای ایران، ارجمند است.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
حماسه بزرگ فردوسی، شبیه کوه دماوند است.
اگر بخواهید داوری کنید که چه کسی از میان ایرانیان، ایرانیتر است، باید سنجید که تا چه پایه با فردوسی و شاهنامه آشنایی دارد. اگر فردوسی، شاهنامه را نمیسرود، هیچیک از شاعران بزرگ ایران به آن پایه که رسیدهاند، نمیرسیدند و فراتر از آن، اگر اکنون ما به زبان شیوای فارسی با یکدیگر سخن میگوییم، مدیون فردوسی و شاهنامه هستیم. حماسه بزرگ فردوسی، شبیه کوه دماوند است. هر دو نمادی از ایران هستند؛ همانگونه که شاهنامه در میان دیوانهای شعر فارسی پایگاهی بلند دارد، دماوند هم در میان کوههای ایران، ارجمند است.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
Forwarded from تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین (ج.ط نژند)
میشود از تیرهروزی غفلتِ مردم زیاد
داروی بیهوشیِ شب خواب را سنگین کند
#شفیعایشیرازی #اثر
مجموعهٔ خیال؛ برگزيده غزلیاتِ چهلوشش شاعر، از بابافغانی شیرازی تا صفاءالحق همدانی؛ گزینش و ویرایشِ علیرضا ذکاوتی قراگزلو؛ نشرِ نو؛ ۱۳۹۷: ۶۳۷.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
داروی بیهوشیِ شب خواب را سنگین کند
#شفیعایشیرازی #اثر
مجموعهٔ خیال؛ برگزيده غزلیاتِ چهلوشش شاعر، از بابافغانی شیرازی تا صفاءالحق همدانی؛ گزینش و ویرایشِ علیرضا ذکاوتی قراگزلو؛ نشرِ نو؛ ۱۳۹۷: ۶۳۷.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
Telegram
تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین
یادداشتهایی برای روشنگریِ تاریخ، فرهنگ، هنر و ادبیاتِ ایرانِ بزرگِ تاریخی
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
Forwarded from چشموچراغ
💰 به مناسبت روز مالیات
واژهٔ عربیتبار «مالیه» در حدود یکصد سال پیش در زبان فارسی، هم بهصورت صفت بهمعنی مالی و مربوط به مال بهکار میرفت و هم بهصورت اسم، بهمعنای دارایی و ثروت. هنگامی که فرهنگستان اول (تأسیس ۱۳۱۴) نام وزارتخانهها را تغییر داد، نام «وزارت مالیه» نیز به «وزارت دارایی» تغییر یافت. این وزارتخانه اکنون «وزارت امور اقتصادی و دارایی» خوانده میشود. اما «مالیات»، که صورت جمع «مالیه» است، از زبان فارسی محو نشد و برای نشان دادن مفهومی حقوقی و اقتصادی باقی ماند که فارسیزبانان بهخوبی با آن آشنا هستند. در زبان عربی برای بیان این مفهوم از اصطلاح «ضَریبَة» استفاده میشود.
#واژه_شناسی
https://www.tg-me.com/cheshmocheragh
واژهٔ عربیتبار «مالیه» در حدود یکصد سال پیش در زبان فارسی، هم بهصورت صفت بهمعنی مالی و مربوط به مال بهکار میرفت و هم بهصورت اسم، بهمعنای دارایی و ثروت. هنگامی که فرهنگستان اول (تأسیس ۱۳۱۴) نام وزارتخانهها را تغییر داد، نام «وزارت مالیه» نیز به «وزارت دارایی» تغییر یافت. این وزارتخانه اکنون «وزارت امور اقتصادی و دارایی» خوانده میشود. اما «مالیات»، که صورت جمع «مالیه» است، از زبان فارسی محو نشد و برای نشان دادن مفهومی حقوقی و اقتصادی باقی ماند که فارسیزبانان بهخوبی با آن آشنا هستند. در زبان عربی برای بیان این مفهوم از اصطلاح «ضَریبَة» استفاده میشود.
#واژه_شناسی
https://www.tg-me.com/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
مهربان
۱۸ تیر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
"مهربان" واژهای است بس دیرینه که هزارههایی را درنوردیده و تا روزگار کنونی بمانده است.
امروز این واژه با رای مفتوح، به ریخت "مهرَبان" بر زبان رانده میشود و مراد از آن دوست، همدل، با آزرم و دلسپید است.
اگر به ریخت "مهرَبانی" گفته شود هم مراد از آن دوستی ورزیدن و دلسپیدی است.
اما این واژه دو پاره است:
مهر، که آیینی کهن ایرانی بود و از هند تا روم و افریقا را درنوردید، و هم نام ایزدی بود.
بان، به ماناک آن کس که میپاید و نگهبانی میکند.
این واژه بر روی هم به نگاهبان نیایشگاه مهر گفته میشد.
چون آیین ایرانی زرتشت بیامد زبانزدهایی از فرهنگ و آیینهای پیشین را به کار بست.
پس "مهربان" به نگاهبان آتشگاه یا آتشکده هم گفته شد.
کاربرد "مهربان" با گذشت روزگاران دیگر شد. آدمیان از نگاهبانان آتشکدهها خوشخویی دیده بودند و چنین شد که این واژه از آتشکده بیرون آمد و به هر آنکس گفته شد که دوستی و نیکی میورزد.
"مهربان" واژهای است دیرینه، و یاد از نیاکان خوشخوی و خوشنهاد ما دارد که در آتشکدهها کمربسته آیین ایرانی و پیروان آن بودهاند.
گرامی است این واژگان دیرنده که شکوه ایران کهن را از پارینه تا به امروز نگه داشته و با خود آورده است.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
مهربان
۱۸ تیر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
"مهربان" واژهای است بس دیرینه که هزارههایی را درنوردیده و تا روزگار کنونی بمانده است.
امروز این واژه با رای مفتوح، به ریخت "مهرَبان" بر زبان رانده میشود و مراد از آن دوست، همدل، با آزرم و دلسپید است.
اگر به ریخت "مهرَبانی" گفته شود هم مراد از آن دوستی ورزیدن و دلسپیدی است.
اما این واژه دو پاره است:
مهر، که آیینی کهن ایرانی بود و از هند تا روم و افریقا را درنوردید، و هم نام ایزدی بود.
بان، به ماناک آن کس که میپاید و نگهبانی میکند.
این واژه بر روی هم به نگاهبان نیایشگاه مهر گفته میشد.
چون آیین ایرانی زرتشت بیامد زبانزدهایی از فرهنگ و آیینهای پیشین را به کار بست.
پس "مهربان" به نگاهبان آتشگاه یا آتشکده هم گفته شد.
کاربرد "مهربان" با گذشت روزگاران دیگر شد. آدمیان از نگاهبانان آتشکدهها خوشخویی دیده بودند و چنین شد که این واژه از آتشکده بیرون آمد و به هر آنکس گفته شد که دوستی و نیکی میورزد.
"مهربان" واژهای است دیرینه، و یاد از نیاکان خوشخوی و خوشنهاد ما دارد که در آتشکدهها کمربسته آیین ایرانی و پیروان آن بودهاند.
گرامی است این واژگان دیرنده که شکوه ایران کهن را از پارینه تا به امروز نگه داشته و با خود آورده است.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
Forwarded from ایران ورجاوند ™ Irān-i Varjāvand
💠 فرهنگ و هنر
💠 یک ایرانی که دستور زبان عربی را نوشت
💠 درباره سیبویه نوشتهاند: نخستین کسی بود که قواعد زبان عربی را گرد آورد و دستور زبان عربی را پایهگذاری کرد.
در مطلبی که در الجزیره منتشر شده و یدالله گودرزی آن را ترجمه کرده، در ادامه آمده است: «نام سیبویه از بوی سیب گرفته شده، درباره وی و عظمت کارش یکی از پژوهشگران عرب گفته است «… و ما ادراک ما سیبویه؟! » او بزرگترین دانشمند و نابغهای است که توانسته زبان عربی را از پراکندگی و تشتت نجات دهد و دستور و قاعدههای این زبان را تدوین و در شش مجلد برای آیندگان به ارمغان بگذارد. مردمان عرب خود را مدیون این کوشش و تلاش نبوغآمیز میدانند. او در جوانی در شیراز درگذشت اما باز به قول زبانشناسان عرب: «مات و ترک لنا کتابا لایموت» او مُرد اما برای ما کتابی به جا نهاد که هرگز نمیمیرد.
در بخش مستند «پرتره»(چهره)، شبکه الجزیره به معرفی این دانشمند ایرانی پرداخته است.
در این مستند بیش از ده تن از استادان و زبانشناسان عرب درباره سیبویه و کار یگانهاش سخن میگویند. استادانی همچون دکتر محمدحماسه عبدالطیف از دانشگاه قاهره، دکتر محمدحسن عبدالعزیز استاد علوم زبانشناسی دانشگاه قاهره، دکترعبدالحمید مدکور عضو فرهنگستان زبان عربی، دکتر عماد ابوغازی استاد تاریخ، دکترفوزی عیسی استاد ادبیات عرب دانشگاه اسکندریه، دکتر محمودحمزه استاد ادبیات عرب دانشگاه اسکندریه، استاد شریف شوباشی نویسنده و استاد زبان فرانسه، دکترحسن طلب استاد زیبایی شناسی دانشگاه حلوان، دکترمحمود فهمی حجازی، زبانشناس دانشگاه قاهره.
گزیدهای از سخنانشان را به ترجمه یدالله گودرزی بخوانید:
سیبویه پارسی مردی که قوانین زبان عربی را گردآورد. تعجبی ندارد که عربها طرفدار زبان خود باشند اما اینکه پایههای دستور و زبان عربی را فردی بیگانه بنیاد نهد از شگفتیها و پارادوکسهاست. به ذهن کسی خطور نمیکرد که پسرکی با گونههای سرخ و سیبگونش بنیانگذار دستور زبان عربی و آفریننده دانش و قواعد آن باشد. او پیشوای نحو…
💠 یک ایرانی که دستور زبان عربی را نوشت
💠 درباره سیبویه نوشتهاند: نخستین کسی بود که قواعد زبان عربی را گرد آورد و دستور زبان عربی را پایهگذاری کرد.
در مطلبی که در الجزیره منتشر شده و یدالله گودرزی آن را ترجمه کرده، در ادامه آمده است: «نام سیبویه از بوی سیب گرفته شده، درباره وی و عظمت کارش یکی از پژوهشگران عرب گفته است «… و ما ادراک ما سیبویه؟! » او بزرگترین دانشمند و نابغهای است که توانسته زبان عربی را از پراکندگی و تشتت نجات دهد و دستور و قاعدههای این زبان را تدوین و در شش مجلد برای آیندگان به ارمغان بگذارد. مردمان عرب خود را مدیون این کوشش و تلاش نبوغآمیز میدانند. او در جوانی در شیراز درگذشت اما باز به قول زبانشناسان عرب: «مات و ترک لنا کتابا لایموت» او مُرد اما برای ما کتابی به جا نهاد که هرگز نمیمیرد.
در بخش مستند «پرتره»(چهره)، شبکه الجزیره به معرفی این دانشمند ایرانی پرداخته است.
در این مستند بیش از ده تن از استادان و زبانشناسان عرب درباره سیبویه و کار یگانهاش سخن میگویند. استادانی همچون دکتر محمدحماسه عبدالطیف از دانشگاه قاهره، دکتر محمدحسن عبدالعزیز استاد علوم زبانشناسی دانشگاه قاهره، دکترعبدالحمید مدکور عضو فرهنگستان زبان عربی، دکتر عماد ابوغازی استاد تاریخ، دکترفوزی عیسی استاد ادبیات عرب دانشگاه اسکندریه، دکتر محمودحمزه استاد ادبیات عرب دانشگاه اسکندریه، استاد شریف شوباشی نویسنده و استاد زبان فرانسه، دکترحسن طلب استاد زیبایی شناسی دانشگاه حلوان، دکترمحمود فهمی حجازی، زبانشناس دانشگاه قاهره.
گزیدهای از سخنانشان را به ترجمه یدالله گودرزی بخوانید:
سیبویه پارسی مردی که قوانین زبان عربی را گردآورد. تعجبی ندارد که عربها طرفدار زبان خود باشند اما اینکه پایههای دستور و زبان عربی را فردی بیگانه بنیاد نهد از شگفتیها و پارادوکسهاست. به ذهن کسی خطور نمیکرد که پسرکی با گونههای سرخ و سیبگونش بنیانگذار دستور زبان عربی و آفریننده دانش و قواعد آن باشد. او پیشوای نحو…
Forwarded from پیام مهر(گنجینه کنفرانسهای دین و تاریخ ایران باستان)
🗓 برگی از تقویم تاریخ 🗓
۲۰ تیر زادروز تورج دریایی
(زاده ۲۰ تیر ۱۳۴۶ تهران) استاد تاریخ
او استاد «تاریخ ایران و جوامع پارسیزبان» و رئیس مرکز مطالعات ایرانی دکتر سموئل جردن در دانشگاه کالیفرنیا، ارواین است. از او تاکنون چندین کتاب و دهها مقاله به چاپ رسیده و بخشی از آثار انگلیسی او به فارسی نیز ترجمه شدهاست. مدیریت پروژه «ساسانیکا» ویراستاری نشریه «نامه ایران باستان» و انتشار مقالات در گاهنامههای مهم ایرانشناسی از دیگر فعالیتهای اوست.
وی دوران دبستان و دبیرستان را در ایران و یونان گذراند و در سال ۱۹۹۹ از دانشگاه کالیفرنیا در لُسآنجلس دکترای تاریخ گرفت. او در صفحه شخصی در مورد پیشینه خانوادهاش نیز توضیح داده و آنگونه که از این اطلاعات برمیآید، او از نوادگان ناخدا ابراهیم دریایی، ناخدای کشتی پرسپولیس است که در بوشهر فعالیت داشت. کشتی پرسپولیس نخستین ناو جنگی مدرن بود که دولت ایران در زمان ناصرالدینشاه وارد خلیج پارس کرد.
وی در گفتگو با روزنامه توقیفشده اعتمادملی، انگیزهاش از پژوهش تاریخ ساسانیان را، وقف زندگی علمیاش به تاریخ ساسانیان میداند و درباره علت آن گفتهاست: «برای اینکه فراموش شدهاند؛ در ایران به نوعی و در خارج کاملاً. به هرحال باید یک ناجی داشته باشند.»
در سال ۲۰۱۰ «انجمن بریتانیایی مطالعات خاورمیانه» (BRISMES) کتاب «ایران ساسانی» (Sasanian Persia) نوشته تورج دریایی را بهعنوان یکی از سه برنده جایزه امسال «انجمن دوستی بریتانیایی-کویتی» در زمینه پژوهشهای خاورمیانه معرفی کرد.
«انجمن بریتانیایی مطالعات خاورمیانه» این کتاب را «یک شاهکار» و «کتابی واقعاً عالی» توصیف کرد.
بهگفته داوران اهدای جوایز این انجمن، کتاب ایران ساسانی، «در روزگاری که اروپامحوری، باعث شده تا مطالعات دوران باستان با تحریف روبهرو شود، وزنهای به موقع در برابر این تحریفها قرار دادهاست.»
جوایز این انجمن هرساله به بهترین آثار دانشوران تعلق میگیرد که به زبان انگلیسی در موضوع خاورمیانه نوشته شده باشد و نخستین بار در بریتانیا به چاپ رسیده باشد.
او در کتاب «ایران ساسانی» تلاش کردهاست تا به آن بخش از تاریخ که معمولاً مورد غفلت قرار گرفته، یعنی تاریخ اجتماعی بپردازد و با استفاده از منابعی تازه، روند شکلگیری نهادهای اداری ایران را از زمان اردشیر بابکان، بنیانگذار سلسله ساسانی تا دوران یزدگرد سوم، آخرین شاه این دودمان پیگیری کند. بررسی فراز و نشیب کوششهای نوادگان یزدگرد سوم برای برپایی حکومتی ایرانی، در حدود یک قرن پس از شکست ساسانیان از اعراب، بخشی دیگر از اثر تحقیقی وی را تشکیل میدهد.
شایان ذکر است که کتاب «ایران ساسانی» (Sasanian Persia) با نام «شاهنشاهی ساسانی» و البته با نام اشتباه انگلیسی The Sasanian Empire توسط انتشارات ققنوس و به ترجمه مرتضی ثاقبفر بهزبان فارسی چاپ شده است.
علاوه بر تاریخ دوران ساسانی، او در حوزه پژوهش در زبان و ادبیات فارسی میانه، دین زرتشت و سکهشناسی ایرانی نیز از دانشگاهیان فعال است و ویراستار کتابی درباره احمد تفضلی زبانشناس ایرانی "نوشته محمود امیدسالار" است.
از جمله کتابهای وی که به فارسی چاپ شدهاند، «شاهنشاهی ساسانی»، «شهرستانهای ایرانشهر» و «غروب یک امپراطوری» است
🔥
🏆
🆔 @payammehrzartosht🌼
۲۰ تیر زادروز تورج دریایی
(زاده ۲۰ تیر ۱۳۴۶ تهران) استاد تاریخ
او استاد «تاریخ ایران و جوامع پارسیزبان» و رئیس مرکز مطالعات ایرانی دکتر سموئل جردن در دانشگاه کالیفرنیا، ارواین است. از او تاکنون چندین کتاب و دهها مقاله به چاپ رسیده و بخشی از آثار انگلیسی او به فارسی نیز ترجمه شدهاست. مدیریت پروژه «ساسانیکا» ویراستاری نشریه «نامه ایران باستان» و انتشار مقالات در گاهنامههای مهم ایرانشناسی از دیگر فعالیتهای اوست.
وی دوران دبستان و دبیرستان را در ایران و یونان گذراند و در سال ۱۹۹۹ از دانشگاه کالیفرنیا در لُسآنجلس دکترای تاریخ گرفت. او در صفحه شخصی در مورد پیشینه خانوادهاش نیز توضیح داده و آنگونه که از این اطلاعات برمیآید، او از نوادگان ناخدا ابراهیم دریایی، ناخدای کشتی پرسپولیس است که در بوشهر فعالیت داشت. کشتی پرسپولیس نخستین ناو جنگی مدرن بود که دولت ایران در زمان ناصرالدینشاه وارد خلیج پارس کرد.
وی در گفتگو با روزنامه توقیفشده اعتمادملی، انگیزهاش از پژوهش تاریخ ساسانیان را، وقف زندگی علمیاش به تاریخ ساسانیان میداند و درباره علت آن گفتهاست: «برای اینکه فراموش شدهاند؛ در ایران به نوعی و در خارج کاملاً. به هرحال باید یک ناجی داشته باشند.»
در سال ۲۰۱۰ «انجمن بریتانیایی مطالعات خاورمیانه» (BRISMES) کتاب «ایران ساسانی» (Sasanian Persia) نوشته تورج دریایی را بهعنوان یکی از سه برنده جایزه امسال «انجمن دوستی بریتانیایی-کویتی» در زمینه پژوهشهای خاورمیانه معرفی کرد.
«انجمن بریتانیایی مطالعات خاورمیانه» این کتاب را «یک شاهکار» و «کتابی واقعاً عالی» توصیف کرد.
بهگفته داوران اهدای جوایز این انجمن، کتاب ایران ساسانی، «در روزگاری که اروپامحوری، باعث شده تا مطالعات دوران باستان با تحریف روبهرو شود، وزنهای به موقع در برابر این تحریفها قرار دادهاست.»
جوایز این انجمن هرساله به بهترین آثار دانشوران تعلق میگیرد که به زبان انگلیسی در موضوع خاورمیانه نوشته شده باشد و نخستین بار در بریتانیا به چاپ رسیده باشد.
او در کتاب «ایران ساسانی» تلاش کردهاست تا به آن بخش از تاریخ که معمولاً مورد غفلت قرار گرفته، یعنی تاریخ اجتماعی بپردازد و با استفاده از منابعی تازه، روند شکلگیری نهادهای اداری ایران را از زمان اردشیر بابکان، بنیانگذار سلسله ساسانی تا دوران یزدگرد سوم، آخرین شاه این دودمان پیگیری کند. بررسی فراز و نشیب کوششهای نوادگان یزدگرد سوم برای برپایی حکومتی ایرانی، در حدود یک قرن پس از شکست ساسانیان از اعراب، بخشی دیگر از اثر تحقیقی وی را تشکیل میدهد.
شایان ذکر است که کتاب «ایران ساسانی» (Sasanian Persia) با نام «شاهنشاهی ساسانی» و البته با نام اشتباه انگلیسی The Sasanian Empire توسط انتشارات ققنوس و به ترجمه مرتضی ثاقبفر بهزبان فارسی چاپ شده است.
علاوه بر تاریخ دوران ساسانی، او در حوزه پژوهش در زبان و ادبیات فارسی میانه، دین زرتشت و سکهشناسی ایرانی نیز از دانشگاهیان فعال است و ویراستار کتابی درباره احمد تفضلی زبانشناس ایرانی "نوشته محمود امیدسالار" است.
از جمله کتابهای وی که به فارسی چاپ شدهاند، «شاهنشاهی ساسانی»، «شهرستانهای ایرانشهر» و «غروب یک امپراطوری» است
🔥
🏆
🆔 @payammehrzartosht🌼
Telegram
attach 📎
Forwarded from چشموچراغ
📗 جواد مهدویان، نخستین فرهنگستان ایران به روایت اسناد (صورتجلسات آکادمی ادبیات و صنایع ظریفه، ۱۳۰۵–۱۳۰۶ ش)، تهران: مؤسسۀ تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری متن، ۱۳۹۲.
در اوایل دهۀ ۱۳۰۰ شمسی، برخی نخبگان با ایجاد انجمنها و مؤسسههای فرهنگی، سعی در نوسازی فرهنگی داشتند. انجمنها و مؤسسههایی با هزینۀ شخصی و نشستهای هفتگی در منازل اعضا تشکیل میشد که ازجملۀ آنها «آکادمی ادبیات و صنایع ظریفه» بود. آکادمی نام و وظیفه از آکادمی فرانسه به عاریه داشت. حضور افرادی چون حسنعلی و علینقی وزیری، خانمَلِک ساسانی، #نصرالله_فلسفی، #سعید_نفیسی، و #غلامرضا_رشید_یاسمی در بین مؤسسان آن نشان از هدفی فراتر از زبان و ادبیات دارد... برخی اعضا همچون #علی_اکبر_دهخدا فراهم آوردن کتاب لغت را از وظایف آکادمی میدانستند. بهجز فرهنگ لغت، بحث دربارۀ رسمالخط نیز از مجادلات آکادمی بود. آکادمی، بهدلیل اختلاف در میان اعضا، که منجر به استعفای #مهدی_قلی_هدایت و تقاضای کنارهگیری نفیسی شد، بهمدت پنج ماه (از ۲۷ اردیبهشت تا ۲۶ مهر ۱۳۰۶) تعطیل شد و باز ادامه پیدا کرد؛ ولی در نهایت، درحالیکه پس از مباحثات فراوان دربارۀ مرامنامه، اساسنامه، و نظامنامه به کار تدوین کتاب لغت مشغول شده بود، این تعطیلی همیشگی شد. پس از سالها نخستین فرهنگستان دولتی ایران در ۱۳۱۴ ایجاد شد و اساسنامۀ آن از اساسنامۀ آکادمی ادبیات و صنایع ظریفه الگو گرفت. برخی از دیگر اعضای این آکادمی (که در پایان کتاب با عکس و شرح کوتاهی معرفی شدهاند) عبارت بودند از: عبدالحسین احمدی بختیاری، ادیب پیشاوری، ابوالقاسم اعتصامزاده، یوسف اعتصامی، محمدهاشم افسر، #ایرجمیرزا، #محمدتقی_بهار، #ذبیحالله_بهروز، سید حسن تقیزاده، ابراهیم حکیمی، روحالله خالقی، علی دشتی، غلامحسین رهنما، محمد سعیدی، #حسین_سمیعی، حسین سنجری، #علی_اکبر_سیاسی، کریم طاهرزادۀ بهزاد، #بدیع_الزمان_فروزانفر، #عبدالعظیم_قریب، احمد کسروی، رضا کمال (شهرزاد)، #حسین_گل_گلاب، حسینعلی ملاح، سلیمان میکده، #مجتبی_مینوی، #نظام_وفا، و رضا هنری.
در این کتاب ۴۰ صورتجلسه (آغاز: ۱۰ فروردین ۱۳۰۵، پایان: ۲۴ آبان ۱۳۰۶) آورده شده که تصویر چند نمونه از دستنویس آنها در آخر کتاب پیوست شدهاست.
در فرستۀ آینده بخشی از یکی از صورتجلسات را خواهیم دید.
✍🏻 سمانه ملکخانی
#معرفی_کتاب
#فکر_کردن_از_کتاب_خواندن_هم_مهمتر_است
@cheshmocheragh
در اوایل دهۀ ۱۳۰۰ شمسی، برخی نخبگان با ایجاد انجمنها و مؤسسههای فرهنگی، سعی در نوسازی فرهنگی داشتند. انجمنها و مؤسسههایی با هزینۀ شخصی و نشستهای هفتگی در منازل اعضا تشکیل میشد که ازجملۀ آنها «آکادمی ادبیات و صنایع ظریفه» بود. آکادمی نام و وظیفه از آکادمی فرانسه به عاریه داشت. حضور افرادی چون حسنعلی و علینقی وزیری، خانمَلِک ساسانی، #نصرالله_فلسفی، #سعید_نفیسی، و #غلامرضا_رشید_یاسمی در بین مؤسسان آن نشان از هدفی فراتر از زبان و ادبیات دارد... برخی اعضا همچون #علی_اکبر_دهخدا فراهم آوردن کتاب لغت را از وظایف آکادمی میدانستند. بهجز فرهنگ لغت، بحث دربارۀ رسمالخط نیز از مجادلات آکادمی بود. آکادمی، بهدلیل اختلاف در میان اعضا، که منجر به استعفای #مهدی_قلی_هدایت و تقاضای کنارهگیری نفیسی شد، بهمدت پنج ماه (از ۲۷ اردیبهشت تا ۲۶ مهر ۱۳۰۶) تعطیل شد و باز ادامه پیدا کرد؛ ولی در نهایت، درحالیکه پس از مباحثات فراوان دربارۀ مرامنامه، اساسنامه، و نظامنامه به کار تدوین کتاب لغت مشغول شده بود، این تعطیلی همیشگی شد. پس از سالها نخستین فرهنگستان دولتی ایران در ۱۳۱۴ ایجاد شد و اساسنامۀ آن از اساسنامۀ آکادمی ادبیات و صنایع ظریفه الگو گرفت. برخی از دیگر اعضای این آکادمی (که در پایان کتاب با عکس و شرح کوتاهی معرفی شدهاند) عبارت بودند از: عبدالحسین احمدی بختیاری، ادیب پیشاوری، ابوالقاسم اعتصامزاده، یوسف اعتصامی، محمدهاشم افسر، #ایرجمیرزا، #محمدتقی_بهار، #ذبیحالله_بهروز، سید حسن تقیزاده، ابراهیم حکیمی، روحالله خالقی، علی دشتی، غلامحسین رهنما، محمد سعیدی، #حسین_سمیعی، حسین سنجری، #علی_اکبر_سیاسی، کریم طاهرزادۀ بهزاد، #بدیع_الزمان_فروزانفر، #عبدالعظیم_قریب، احمد کسروی، رضا کمال (شهرزاد)، #حسین_گل_گلاب، حسینعلی ملاح، سلیمان میکده، #مجتبی_مینوی، #نظام_وفا، و رضا هنری.
در این کتاب ۴۰ صورتجلسه (آغاز: ۱۰ فروردین ۱۳۰۵، پایان: ۲۴ آبان ۱۳۰۶) آورده شده که تصویر چند نمونه از دستنویس آنها در آخر کتاب پیوست شدهاست.
در فرستۀ آینده بخشی از یکی از صورتجلسات را خواهیم دید.
✍🏻 سمانه ملکخانی
#معرفی_کتاب
#فکر_کردن_از_کتاب_خواندن_هم_مهمتر_است
@cheshmocheragh
#علیرضا_قیامتی:
یکی از آموزههای شاهنامه بخشش و نداشتن کینه است
🔸یکی از آشکارترین نکات و آموزههای شاهنامه بخشش و نداشتن کینه است و فردوسی در شاهنامه بارها فریاد زده که بخشش انسانها باعث عزتمندی میشود و زمانی که انسان گذشت میکند کرامت و عزت نفس ویژهای نیز پیدا میکند. فردوسی در شاهنامه میگوید که گذشت کردن و بخشیدن باعث آرامش روحی میشود و زندگی همراه با گذشت و بخشش موجب ایجاد آرامش در زندگی میشود و بسیار میتواند به دوام و پایداری جامعه کمک کند.
ببخشای برمردم مستمند
ز بد دور باش و بترس از گزند
@shahnamehpajohan
#علیرضا_قیامتی :
فردوسی میگوید کینهها را کنار بگذارید
🔸فردوسی میگوید کینهها را کنار بگذارید و اگر کسی گناهی هم کرده گناه او را به یزدان بسپارید و ستیزه نکنید.
ابا آنک زو کینه داری به دل
به مردی ز دل کینهها برگسل
گناهش بیزدان دارنده بخش
مکن روز بر دشمن و دوست دخش
ستیزه نه نیک آید از نامجوی
بپرهیز و گرد ستیزه مپوی
همه مهر جویید و افسون کنید
زتن آلت جنگ بیرون کنید
🔸همه سخن فردوسی در شاهنامه این است که با هم مهربان باشید و از همدیگر جدا مباشید. توصیه و سفارش فردوسی به همه انسانها این است که اگر کسی گناه کرد از گناه او چشمپوشی کنید و خشم خود را فرو بخوردید، چراکه فرو خوردن خشم موجب میشود که انسان به والایی زندگی دست پیدا کند و گوهر زندگی را با تمام وجود دریابد. فردوسی در شاهنامه توصیه میکند که کینهها از دل برود تا جامعه پویایی و نشاط بیشتری پیدا کند. راهکارهای مسالمتآمیز در جامعه روزافزون شود و بخششی که در اوج توانایی باشد بسیار ارزشمند است و همه را به آن سفارش میکند.
@shahnamehpajohan
#علیرضا_قیامتی :
فردی که دنبال کینه است از خرد دور است
🔶فردوسی سفارش میکند که کارها و گناهان گذشته را خیلی بزرگ نکنیم پوزش فرد را بپذیریم و زمانی که یزدان پوزش افراد را میپذیرد، دیگر شما هم باید این پوزش و توبه را بپذیرید.
به دل کارهای گذشته مگیر
که یزدان زبنده است پوزش پذیر
هر آن کس که پوزش کند بر گناه
تو بپذیر و کین گذشته مخواه
کینه گذشته را رها و فراموش کنید، زیرا فردی که دنبال کینه است از خرد دور است. بنابراین کینه و خرد هیچگاه با هم جمع نمیشوند و انسانی که قدرت گذشت نداشته باشد شاید نمیتواند بزرگی خود را هم نمایان کند.
به دانش نیاید سر جنگجوی
نباشد به جنگ اندرون آبروی
سر مرد جنگی خرد نسپرد
که هرگز نیامیخت کین با خرد
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
یکی از آموزههای شاهنامه بخشش و نداشتن کینه است
🔸یکی از آشکارترین نکات و آموزههای شاهنامه بخشش و نداشتن کینه است و فردوسی در شاهنامه بارها فریاد زده که بخشش انسانها باعث عزتمندی میشود و زمانی که انسان گذشت میکند کرامت و عزت نفس ویژهای نیز پیدا میکند. فردوسی در شاهنامه میگوید که گذشت کردن و بخشیدن باعث آرامش روحی میشود و زندگی همراه با گذشت و بخشش موجب ایجاد آرامش در زندگی میشود و بسیار میتواند به دوام و پایداری جامعه کمک کند.
ببخشای برمردم مستمند
ز بد دور باش و بترس از گزند
@shahnamehpajohan
#علیرضا_قیامتی :
فردوسی میگوید کینهها را کنار بگذارید
🔸فردوسی میگوید کینهها را کنار بگذارید و اگر کسی گناهی هم کرده گناه او را به یزدان بسپارید و ستیزه نکنید.
ابا آنک زو کینه داری به دل
به مردی ز دل کینهها برگسل
گناهش بیزدان دارنده بخش
مکن روز بر دشمن و دوست دخش
ستیزه نه نیک آید از نامجوی
بپرهیز و گرد ستیزه مپوی
همه مهر جویید و افسون کنید
زتن آلت جنگ بیرون کنید
🔸همه سخن فردوسی در شاهنامه این است که با هم مهربان باشید و از همدیگر جدا مباشید. توصیه و سفارش فردوسی به همه انسانها این است که اگر کسی گناه کرد از گناه او چشمپوشی کنید و خشم خود را فرو بخوردید، چراکه فرو خوردن خشم موجب میشود که انسان به والایی زندگی دست پیدا کند و گوهر زندگی را با تمام وجود دریابد. فردوسی در شاهنامه توصیه میکند که کینهها از دل برود تا جامعه پویایی و نشاط بیشتری پیدا کند. راهکارهای مسالمتآمیز در جامعه روزافزون شود و بخششی که در اوج توانایی باشد بسیار ارزشمند است و همه را به آن سفارش میکند.
@shahnamehpajohan
#علیرضا_قیامتی :
فردی که دنبال کینه است از خرد دور است
🔶فردوسی سفارش میکند که کارها و گناهان گذشته را خیلی بزرگ نکنیم پوزش فرد را بپذیریم و زمانی که یزدان پوزش افراد را میپذیرد، دیگر شما هم باید این پوزش و توبه را بپذیرید.
به دل کارهای گذشته مگیر
که یزدان زبنده است پوزش پذیر
هر آن کس که پوزش کند بر گناه
تو بپذیر و کین گذشته مخواه
کینه گذشته را رها و فراموش کنید، زیرا فردی که دنبال کینه است از خرد دور است. بنابراین کینه و خرد هیچگاه با هم جمع نمیشوند و انسانی که قدرت گذشت نداشته باشد شاید نمیتواند بزرگی خود را هم نمایان کند.
به دانش نیاید سر جنگجوی
نباشد به جنگ اندرون آبروی
سر مرد جنگی خرد نسپرد
که هرگز نیامیخت کین با خرد
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
بیست و سوم تیرماه سالروز درگذشت مهدی حمیدی، شاعر، منتقد ادبی و استاد دانشگاه
گُلِ ناز
از برون آمد صدای باغبان
گفت: کو ارباب؟ کارش داشتم
از درون گفتم که: اینجایم بگو!
گفت: هرجا هرچه باید کاشتم
گفتم: آخر بود در گلهای تو
نازِ دلخواهی که گفتم، کاشتی؟
گفت: در واکُن، بیا بیرون ببین
هرگز این گُلها که کِشتم کاشتی؟
رفتم و دیدم که سحرِ باغبان
معنی ناسازگاری سوخته
آتشی از شمعدانیهای سرخ
در حریر سبزهها افروخته!
جَعد شبنمدارِ سنبل خورده تاب
در هوا پاشیده مُشک و زعفران
چشمِ مستِ نرگسِ بیدادگر
بازگشته تازه از خوابِ گران
وان بنفشه، زرد و مشکین و کبود
غرقِ گُل چسبیده در آغوشِ هم
تا جَهَد از محبسِ شمشادها
رفته بالا از سر و از دوشِ هم
زیر نازِ گیسوی افشانِ بید
سوسن و مینا و ناز افتاده مست
هر زمان در سینۀ گلهای سرخ
برگِ لرزانِ چناری برده دست
لحظهای بر هر گُلی کردم نگاه
زیرِ لب گفتم که: پس آن ناز کو؟
باغبان بر شاخهای انگشت زد
یعنی این ناز است! چشمِ باز کو؟
گفتم این را دیده بودم پیش ازین
این کجا ناز است؟ این نازِ شماست!
خشمگین شد، گفت: جز این ناز نیست
یا اگر باشد به شیرازِ شماست!
باغبان گر این سخن بیطعنه گفت
راستی را چشمِ جانش باز بود
کان گُلِ نازی که دلخواهِ من است
یک گُلِ ناز است و در شیراز بود!
تهران، ۱۳۳۰/۱۲/۱۳
مهدی حمیدی (متولد ۱۲۹۳ در شیراز - درگذشتۀ ۲۳ تیرماه سال ۱۳۶۵ در تهران) فرزند سید محمدحسن ثقةالاعلام، نمایندۀ شیراز در اولین دورۀ مجلس شورای ملّی. او فارغالتحصیل دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران بود. شعر حمیدی شعری است غنایی با زبانی غنی و استوار. از مجموعههای شعری و آثار انتقادی وی میتوان به عصیان، اشک معشوق، زمزمۀ بهشت و فنون شعر و کالبدهای پولادین آن اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
گُلِ ناز
از برون آمد صدای باغبان
گفت: کو ارباب؟ کارش داشتم
از درون گفتم که: اینجایم بگو!
گفت: هرجا هرچه باید کاشتم
گفتم: آخر بود در گلهای تو
نازِ دلخواهی که گفتم، کاشتی؟
گفت: در واکُن، بیا بیرون ببین
هرگز این گُلها که کِشتم کاشتی؟
رفتم و دیدم که سحرِ باغبان
معنی ناسازگاری سوخته
آتشی از شمعدانیهای سرخ
در حریر سبزهها افروخته!
جَعد شبنمدارِ سنبل خورده تاب
در هوا پاشیده مُشک و زعفران
چشمِ مستِ نرگسِ بیدادگر
بازگشته تازه از خوابِ گران
وان بنفشه، زرد و مشکین و کبود
غرقِ گُل چسبیده در آغوشِ هم
تا جَهَد از محبسِ شمشادها
رفته بالا از سر و از دوشِ هم
زیر نازِ گیسوی افشانِ بید
سوسن و مینا و ناز افتاده مست
هر زمان در سینۀ گلهای سرخ
برگِ لرزانِ چناری برده دست
لحظهای بر هر گُلی کردم نگاه
زیرِ لب گفتم که: پس آن ناز کو؟
باغبان بر شاخهای انگشت زد
یعنی این ناز است! چشمِ باز کو؟
گفتم این را دیده بودم پیش ازین
این کجا ناز است؟ این نازِ شماست!
خشمگین شد، گفت: جز این ناز نیست
یا اگر باشد به شیرازِ شماست!
باغبان گر این سخن بیطعنه گفت
راستی را چشمِ جانش باز بود
کان گُلِ نازی که دلخواهِ من است
یک گُلِ ناز است و در شیراز بود!
تهران، ۱۳۳۰/۱۲/۱۳
مهدی حمیدی (متولد ۱۲۹۳ در شیراز - درگذشتۀ ۲۳ تیرماه سال ۱۳۶۵ در تهران) فرزند سید محمدحسن ثقةالاعلام، نمایندۀ شیراز در اولین دورۀ مجلس شورای ملّی. او فارغالتحصیل دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران بود. شعر حمیدی شعری است غنایی با زبانی غنی و استوار. از مجموعههای شعری و آثار انتقادی وی میتوان به عصیان، اشک معشوق، زمزمۀ بهشت و فنون شعر و کالبدهای پولادین آن اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Forwarded from جستارهای ابوالفضل خطیبی
اشارات فردوسی به تعیین مرز ایران و توران در زمان منوچهر
میدانیم داستان آرش در شاهنامه نیست و در منبع او هم نبوده است، اما در چندین بیت به نام آرش و تیرافکنی او و تعیین مرز ایران و توران اشاره شده است. در داستان «رزم دوازده رخ»، ایرانیان به فرماندهی گودرز، در برابر تورانیان به فرماندهی پیران صف کشیدهاند و پیش از آنکه جنگ آغاز شود، پیران در نامهای به گودرز پیشنهاد صلح میدهد و یادآور میشود که حاضر است پیکی نزد افراسیاب بفرستد و از او اجازه بگیرد که هر شهری را که کیخسرو گمان میبرد از آن ایرانیان است و تورانیان تصاحب کردهاند، بازپس دهد، درست مانند زمان منوچهرشاه که او با تعیین مرز میان ایران و توران (بخشش) در درازای رود جیحون، نظم نوینی را در جهان بنیاد نهاد:
چنان چون به گاه منوچهرشاه
به بخشش همی داشت گیتی نگاه
در بیت دیگری نیز به تقسیمبندی عادلانۀ سرزمین ایران و توران در زمان منوچهر اشاره شده است. افراسیاب پس از دیدن خواب دهشتناکی میگوید:
منوچهر گیتی ببخشید راست
هم او بهرۀ خویشتن کم نخواست
این گزارش با آنچه در زمان منوچهر در شاهنامه روی داده است، همخوانی ندارد. در شاهنامه خبری از تعیین مرز میان ایران و توران در زمان منوچهر و افراسیاب نیست و اساساً افراسیاب در زمان منوچهر ظهور نمیکند، بلکه در زمان جانشین او، نوذر و با کشتن همو، پای به عرصۀ نامآوری مینهد. در بیت دیگری بازهم به معاصر بودن افراسیاب با منوچهر اشاره شده و گفته شده است افراسیاب با منوچهر و نوذر و کیقباد بر سر کین بود:
ز سر با منوچهر نو کین نهاد
همیدون ابا نوذر و کیقباد
این اختلاف را چگونه میتوان توجیه کرد؟ داستان از این قرار است که بنابر روایت رسمی خداینامه که سرچشمۀ آن به یشتهای اوستا میرسد و در منابع پهلوی و بیشتر منابع فارسی و عربی منبعث از خداینامه باقی مانده است، افراسیاب در زمان منوچهر به ایران میتازد و بخشهای وسیعی از ایران را فراچنگ میآورد و منوچهر را در طبرستان در حصار میگیرد و در نهایت بین ایران و توران آشتی برقرار میشود، بر این قرار که تورانیان به اندازۀ یک تیرپرتاب از ایران عقب بنشینند. آرش کمانگیر تیری از کمان رها میکند که تا دوردستها بر کرانۀ جیحون مینشیند و همین جیحون از آن پس مرز میان ایران و توران تعیین میگردد. بنابراین، هرسه بیت بالا به همین رویداد اشاره دارد که در شاهنامه نیست. بنابر شاهنامه در زمان کیقباد افراسیاب از ایران به آن سوی جیحون رانده میشود و جیحون به عنوان مرز دو کشور تعیین میشود، اما اشارۀ شاهنامه در بیتهای بالا به تعیین مرز جیحون با تیرافکنی آرش در زمان منوچهر و افراسیاب منبعث از همان تحریر رسمی است که وارد تحریری از خداینامه میشود که به شاهنامه رسیده است. توضیح بیشتر آنکه هنگام تدوین تحریری از خداینامه که شاهنامه بر مبنای آن به نظم درآمده است، تغییرات بسیاری در این بخش رخ میدهد تا فضای لازم برای هنرنماییهای برخی خاندانهای بزرگ ایرانشهر بهویژه خاندان سکایی سیستان و پهلوان پرآوازۀ خاندان، رستم، و خاندان کارن با پهلوانانی چون قارن و کشواد و گودرز فراهم شود، ولی اشاراتی از روایت رسمی کهنتر برای تعیین مرز ایران و توران در زمان منوچهر، بهسبب شهرت و رواج آن، در این تحریر که با پهلوانان همدلی شده، باقی مانده است.
دکتر ابوالفضل خطیبی
اردیبهشت ۱۴۰۱
@AfsharFoundation
@dr_khatibi_abolfazl
اشارات فردوسی به تعیین مرز ایران و توران در زمان منوچهر
میدانیم داستان آرش در شاهنامه نیست و در منبع او هم نبوده است، اما در چندین بیت به نام آرش و تیرافکنی او و تعیین مرز ایران و توران اشاره شده است. در داستان «رزم دوازده رخ»، ایرانیان به فرماندهی گودرز، در برابر تورانیان به فرماندهی پیران صف کشیدهاند و پیش از آنکه جنگ آغاز شود، پیران در نامهای به گودرز پیشنهاد صلح میدهد و یادآور میشود که حاضر است پیکی نزد افراسیاب بفرستد و از او اجازه بگیرد که هر شهری را که کیخسرو گمان میبرد از آن ایرانیان است و تورانیان تصاحب کردهاند، بازپس دهد، درست مانند زمان منوچهرشاه که او با تعیین مرز میان ایران و توران (بخشش) در درازای رود جیحون، نظم نوینی را در جهان بنیاد نهاد:
چنان چون به گاه منوچهرشاه
به بخشش همی داشت گیتی نگاه
در بیت دیگری نیز به تقسیمبندی عادلانۀ سرزمین ایران و توران در زمان منوچهر اشاره شده است. افراسیاب پس از دیدن خواب دهشتناکی میگوید:
منوچهر گیتی ببخشید راست
هم او بهرۀ خویشتن کم نخواست
این گزارش با آنچه در زمان منوچهر در شاهنامه روی داده است، همخوانی ندارد. در شاهنامه خبری از تعیین مرز میان ایران و توران در زمان منوچهر و افراسیاب نیست و اساساً افراسیاب در زمان منوچهر ظهور نمیکند، بلکه در زمان جانشین او، نوذر و با کشتن همو، پای به عرصۀ نامآوری مینهد. در بیت دیگری بازهم به معاصر بودن افراسیاب با منوچهر اشاره شده و گفته شده است افراسیاب با منوچهر و نوذر و کیقباد بر سر کین بود:
ز سر با منوچهر نو کین نهاد
همیدون ابا نوذر و کیقباد
این اختلاف را چگونه میتوان توجیه کرد؟ داستان از این قرار است که بنابر روایت رسمی خداینامه که سرچشمۀ آن به یشتهای اوستا میرسد و در منابع پهلوی و بیشتر منابع فارسی و عربی منبعث از خداینامه باقی مانده است، افراسیاب در زمان منوچهر به ایران میتازد و بخشهای وسیعی از ایران را فراچنگ میآورد و منوچهر را در طبرستان در حصار میگیرد و در نهایت بین ایران و توران آشتی برقرار میشود، بر این قرار که تورانیان به اندازۀ یک تیرپرتاب از ایران عقب بنشینند. آرش کمانگیر تیری از کمان رها میکند که تا دوردستها بر کرانۀ جیحون مینشیند و همین جیحون از آن پس مرز میان ایران و توران تعیین میگردد. بنابراین، هرسه بیت بالا به همین رویداد اشاره دارد که در شاهنامه نیست. بنابر شاهنامه در زمان کیقباد افراسیاب از ایران به آن سوی جیحون رانده میشود و جیحون به عنوان مرز دو کشور تعیین میشود، اما اشارۀ شاهنامه در بیتهای بالا به تعیین مرز جیحون با تیرافکنی آرش در زمان منوچهر و افراسیاب منبعث از همان تحریر رسمی است که وارد تحریری از خداینامه میشود که به شاهنامه رسیده است. توضیح بیشتر آنکه هنگام تدوین تحریری از خداینامه که شاهنامه بر مبنای آن به نظم درآمده است، تغییرات بسیاری در این بخش رخ میدهد تا فضای لازم برای هنرنماییهای برخی خاندانهای بزرگ ایرانشهر بهویژه خاندان سکایی سیستان و پهلوان پرآوازۀ خاندان، رستم، و خاندان کارن با پهلوانانی چون قارن و کشواد و گودرز فراهم شود، ولی اشاراتی از روایت رسمی کهنتر برای تعیین مرز ایران و توران در زمان منوچهر، بهسبب شهرت و رواج آن، در این تحریر که با پهلوانان همدلی شده، باقی مانده است.
دکتر ابوالفضل خطیبی
اردیبهشت ۱۴۰۱
@AfsharFoundation
@dr_khatibi_abolfazl
Forwarded from خردسرای فردوسی
شاهنامه این خدمت را به ایرانیان کرده است که پهلوانان قدیم ایرانی را احیاء کرده و ادبیات ماقبل ایران را از نو متداول ساخته است. اما در این باب مبالغه نباید کرد و فردوسی را در این خدمت یگانه نباید شمرد و کوششی را که دیگران از زمان ابن المقفع تا عهد رودکی و دقیقی در این راه کردهاند از یاد نباید برد.
تنها یک جهت جامعه و یک وسیلۀ اتحاد کلمه بین این جماعتها موجود است و آن زبان فارسی است. آن هم نه در محاوره و تکلم، زیرا که ترکمن و شاهسون و کرد و لر و گیلک و مازندرانی و آسوری و یهودی و خوزستانی برای تکلم مابین خود هریک زبان و لهجۀ خاصی دارد که بر دیگران مفهوم نیست. زبان فارسی که زبان رسمی و زبان تحریر و تقریر تربیتشدهها و زبان مراسلات دولتی و تدریس مدارس است فقط از این حیث زبان مشترک عموم اهالی است که هر وقت میخواهند به یکدیگر نامه بنویسند، یا رشتی با عراقی میخواهد تکلم کند، یا ترکمن میخواهد از دست مظالم فلان و بهمان به اولیای دولت شکایت ببرد، یا همۀ این طوایف میخواهند کتابی و روزنامهای بخوانند، این زبان را به کار میبرند، همگیشان زبانی را که این رساله به آن نوشته شده است- ان شاء الله- میفهمند.
زبان اشعار حافظ و سعدی و مولوی و فردوسی ازبرای همهشان (حتی تحصیلکردههای مدارس) مفهوم است. و از این مقدمات نتیجه چنین میگیرند که چون فردوسی بود که این زبان را زنده کرد، و چون زبان فردوسی و شعرا و نویسندگان دیگر ایران وجه جامع ایرانیان است، پس شاهنامۀ فردوسی اساس و پایۀ استقلال ایران است، و اگر او این زبان را زنده نکرده بود امروزه ما هم مانند مردم مصر و عراق و شام شاید به زبان عربی سخن میگفتیم و مینوشتیم.
مجتبی مینوی
(برگرفته از: کلک، اردیبهشت ۱۳۶۹، شمارۀ ۲، ص ۹-۱۰)
#زبان_فارسی
#شاهنامه
#مجتبی_مینوی
@kheradsarayeferdowsi
شاهنامه این خدمت را به ایرانیان کرده است که پهلوانان قدیم ایرانی را احیاء کرده و ادبیات ماقبل ایران را از نو متداول ساخته است. اما در این باب مبالغه نباید کرد و فردوسی را در این خدمت یگانه نباید شمرد و کوششی را که دیگران از زمان ابن المقفع تا عهد رودکی و دقیقی در این راه کردهاند از یاد نباید برد.
تنها یک جهت جامعه و یک وسیلۀ اتحاد کلمه بین این جماعتها موجود است و آن زبان فارسی است. آن هم نه در محاوره و تکلم، زیرا که ترکمن و شاهسون و کرد و لر و گیلک و مازندرانی و آسوری و یهودی و خوزستانی برای تکلم مابین خود هریک زبان و لهجۀ خاصی دارد که بر دیگران مفهوم نیست. زبان فارسی که زبان رسمی و زبان تحریر و تقریر تربیتشدهها و زبان مراسلات دولتی و تدریس مدارس است فقط از این حیث زبان مشترک عموم اهالی است که هر وقت میخواهند به یکدیگر نامه بنویسند، یا رشتی با عراقی میخواهد تکلم کند، یا ترکمن میخواهد از دست مظالم فلان و بهمان به اولیای دولت شکایت ببرد، یا همۀ این طوایف میخواهند کتابی و روزنامهای بخوانند، این زبان را به کار میبرند، همگیشان زبانی را که این رساله به آن نوشته شده است- ان شاء الله- میفهمند.
زبان اشعار حافظ و سعدی و مولوی و فردوسی ازبرای همهشان (حتی تحصیلکردههای مدارس) مفهوم است. و از این مقدمات نتیجه چنین میگیرند که چون فردوسی بود که این زبان را زنده کرد، و چون زبان فردوسی و شعرا و نویسندگان دیگر ایران وجه جامع ایرانیان است، پس شاهنامۀ فردوسی اساس و پایۀ استقلال ایران است، و اگر او این زبان را زنده نکرده بود امروزه ما هم مانند مردم مصر و عراق و شام شاید به زبان عربی سخن میگفتیم و مینوشتیم.
مجتبی مینوی
(برگرفته از: کلک، اردیبهشت ۱۳۶۹، شمارۀ ۲، ص ۹-۱۰)
#زبان_فارسی
#شاهنامه
#مجتبی_مینوی
@kheradsarayeferdowsi
Forwarded from انجمن شاهنامهخوانی هما (اشـه)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بهتر و تأثیرگذارتر از این تکّهی فیلم «باشو غریبهی کوچک» چیزی نمیشناسم که کارکرد زبان فارسی برای تقویت انسجام ملّی را نشان داده باشد. سخن بیضایی تمام است و هیچ کم ندارد. عصارهی اندیشهی بزرگترین ادیبان و رجال سیاسی فرهنگمدار و ایراندوست است. تصویر کرده آنچه را آنان گفتهاند و میخواستند که بگویند.
تصویرکرده که زبان فارسی معبر همدلی ماست. ابزار مفاهمهی ماست... تا به هم سنگ نزنیم و با هم حرف بزنیم. تا درد هم را بشنویم. بر گریهی هم نخندیم. به هم نزدیک شویم. از حال هم بپرسیم. اشکی را بستریم. مرهم شویم. لبخند شویم. همدم شویم.
خویشکاری زبان فارسی این است. فریاد درد مشترک است. کوچهباغ آشتیکنان است. پیوندمان میدهد به کتاب؛ به خاطرهی مشترک ملّی؛ به یاد پدر اندر پدر اندر پدر ما. پیوندمان میزند به مهر مادری؛ به ایران... با زمزمهای به دلاویزی لالایی مادر به گوشمان نجوا میکند که:
«ایران سرزمین ما اَست... ما از یک آب و َ خاک هستیم... ما فرزندان ایران هستیم»...
ما نگفتیم تو تصویرش کردی ای استاد بیضایی بزرگ! درود سرمدی ملّت ایران نثارت...
✍دکتر میلاد عظیمی
@shahnamehferdowsiii
تصویرکرده که زبان فارسی معبر همدلی ماست. ابزار مفاهمهی ماست... تا به هم سنگ نزنیم و با هم حرف بزنیم. تا درد هم را بشنویم. بر گریهی هم نخندیم. به هم نزدیک شویم. از حال هم بپرسیم. اشکی را بستریم. مرهم شویم. لبخند شویم. همدم شویم.
خویشکاری زبان فارسی این است. فریاد درد مشترک است. کوچهباغ آشتیکنان است. پیوندمان میدهد به کتاب؛ به خاطرهی مشترک ملّی؛ به یاد پدر اندر پدر اندر پدر ما. پیوندمان میزند به مهر مادری؛ به ایران... با زمزمهای به دلاویزی لالایی مادر به گوشمان نجوا میکند که:
«ایران سرزمین ما اَست... ما از یک آب و َ خاک هستیم... ما فرزندان ایران هستیم»...
ما نگفتیم تو تصویرش کردی ای استاد بیضایی بزرگ! درود سرمدی ملّت ایران نثارت...
✍دکتر میلاد عظیمی
@shahnamehferdowsiii
Forwarded from خردسرای فردوسی
هویت ایرانی، از سوگ سیاوش تا تعزیت عاشوراء
برگزاری باشکوه سالروز رویدادهای تاریخی و فرهنگی هم در جوامع پیشامدرن و هم در دوران جدید از ابزارهای عمده برای تداوم و زنده نگاه داشتن خاطرات جمعی یا هویت قومی و ملی پیشامدرن در گذشته و هویت ملی در دورهٔ جدید بوده است. در ایران برگزاری نوروز باستانی و مراسم دههٔ عاشورا، که هر دو از تقدس خاصی برای ایرانیان شیعه برخوردارند، ملاط عمدهٔ هویت ایرانی شیعه یا، به زبان دیگر، دو ستون اصلی آن را تشکیل میدهند. ظاهرا مراسم دههٔ عاشورا، که به طور رسمی و علنی به فرمان معزالدوله دیلمی بویهای در سال ۳۵۲ ق. در بغداد آغاز شده بود، با نشیب و فرازهایی تا دورهٔ صفوی ادامه یافته و همراه با مراسم عید نوروز، که برای آن احادیثی پرداخته شده بود، به منزلهٔ پراهمیت ترین مراسم سالانهٔ ایرانی شیعی نهادینه شده و تا به امروز تداوم یافته است.
البته در آن زمان در بغداد دو جشن ایرانی پراهمیت نوروز و مهرگان برپا میشد. هنگامی که در سال ۳۹۸ ق.، عاشورا و مهرگان در یک روز همزمان شدند، به فرمان شاهنشاه بویهای ابتدا مراسم عاشورا را برگزار کردند و روز بعد جشنهای مهرگان را در زمان شاه عباس که نوروز و عاشورا در سال ۱۰۲۱ ق. همزمان شدند، او هم رویهٔ آل بویه را به کار بست.
تعزیهٔ شهادت شاه شهیدان امام حسین (ع) از بسیاری جاری شباهت به سوگ سیاوش داشت که سالروز آن در دوران پیش از اسلام برگزار میشد و اشاره به آن در آثار گوناگون نظم و نثر فارسی دیده میشود. سوگ سیاوش چنان ریشه در اسطورههای پیش از اسلام داشت که تا اوایل دوران اسلامی نیز در سغد و خوارزم برگزار میشد.
چنان که در تاریخ بخارا آمده است: "
و اهل بخارا را بر کشتن سیاوش سرودهای عجب است و مطربان آن .. سرودها را کین سیاوش گویند. و محمد بن جعفر گوید که از این - تاریخ سه هزار سال است و الله اعلم.
#شاهرخ_مسکوب در تحلیل ماندنی خود از سوگ سیاوش میگوید: «حتا هنوز در پارهای از گوشههای دور، سیاوش شهید کامل و سرنوشت او نشان ظلمی است که انسان عرصهٔ آن است».
آن گاه به نقل قول از #صادق_هدایت میگوید: «در مراسم سوگواری نیز در کوهکیلویه زنهایی هستند که تصنیفهای خیلی قدیمی را با آهنگ غمناکی به مناسبت مجلس عزا میخوانند و ندبه و مویه میکنند. این عمل را سوسيوش (سوگ سیاوش) مینامند»(نوشتههای پراکنده هدایت، با مقدمه حسن قائمیان، امیرکبیر).
سوگ سیاوش که در عهد اساطیری تاریخ سنتی ایران در اواخر عهد ساسانی در خداینامکها تدوین شده و به ثبت رسیده بود، در دست پرتوان فردوسی در شاهنامه حماسهای جاودانه شد.
به نوشتهٔ شاهرخ مسکوب :
سلسلهٔ سیاوشان تاریخ در سرودهای یارسان، که اهل حق بدانها پایبندند، و روح عالی قلندر از هابیل به جمشید و از وی به ایرج و یحیی و سیاوش و امام حسین در گردش آمده است. آنان برگزیدگان و پاکان و مظلومان تاریخاند. گردش روح شهیدان بزرگ تاریخ، که سالار شهیدان حسین (ع) بر تارک آنان میدرخشد، نشانهٔ تداوم تاریخی شهادت در هر دورهٔ تاریخی است، چنان که گویی زمین هیچ گاه از شهید خالی نیست. در تشیع ایران، سیاوش، که اسطورهای بود، جای خود را به شهید کربلا، که وجود تاریخی داشت واگذاشت و بدین گونه تعزیه جای سوگ سیاوش را گرفت.
در واقع شباهتهای دو مراسم ممکن است تا حدی گسترده محبوبیت عاشورا را در میان ایرانیان تبیین کند؛ همان طور که #احسان_یارشاطر در مقایسهٔ خود از دو مراسم نتیجه میگیرد: «شهادت امام حسین (ع) و اهل بیت او یک زمینهٔ واقعی در سنت ایرانی پیدا کرد تا به یک نمایش سوگواری الهام دهنده و سنجیده تبدیل شود. این مراسم وارث ویژگی عمدهٔ مراسم بسیار کهنی بود که ریشههای عمیقی در روح ایرانی داشت».
🔹هویت ایرانی، احمد اشرف(دو مقاله از جراردو نیولی و شاپور شهبازی)، ترجمه دکتر حمید احمدی، نشرنی
🔸نقل قول از مسکوب:
#سوگ_سیاوش_در_مرگ_و_رستاخیز
تهران، نشر خوارزمی
🔸نقل قول از احسان یارشاطر :
Yarshater, Ehsan, "Ta'zia and Pre-Islamic Mourning Rics in Iran", in Peter Chelkowski..
ed., Ta'sieh Ritual and Drama in Iran, New York: New York University Press, New York University Studies in Near East Civilization, Number 7, 1979), pp. 88.94.
@kheradsarayeferdowsi
برگزاری باشکوه سالروز رویدادهای تاریخی و فرهنگی هم در جوامع پیشامدرن و هم در دوران جدید از ابزارهای عمده برای تداوم و زنده نگاه داشتن خاطرات جمعی یا هویت قومی و ملی پیشامدرن در گذشته و هویت ملی در دورهٔ جدید بوده است. در ایران برگزاری نوروز باستانی و مراسم دههٔ عاشورا، که هر دو از تقدس خاصی برای ایرانیان شیعه برخوردارند، ملاط عمدهٔ هویت ایرانی شیعه یا، به زبان دیگر، دو ستون اصلی آن را تشکیل میدهند. ظاهرا مراسم دههٔ عاشورا، که به طور رسمی و علنی به فرمان معزالدوله دیلمی بویهای در سال ۳۵۲ ق. در بغداد آغاز شده بود، با نشیب و فرازهایی تا دورهٔ صفوی ادامه یافته و همراه با مراسم عید نوروز، که برای آن احادیثی پرداخته شده بود، به منزلهٔ پراهمیت ترین مراسم سالانهٔ ایرانی شیعی نهادینه شده و تا به امروز تداوم یافته است.
البته در آن زمان در بغداد دو جشن ایرانی پراهمیت نوروز و مهرگان برپا میشد. هنگامی که در سال ۳۹۸ ق.، عاشورا و مهرگان در یک روز همزمان شدند، به فرمان شاهنشاه بویهای ابتدا مراسم عاشورا را برگزار کردند و روز بعد جشنهای مهرگان را در زمان شاه عباس که نوروز و عاشورا در سال ۱۰۲۱ ق. همزمان شدند، او هم رویهٔ آل بویه را به کار بست.
تعزیهٔ شهادت شاه شهیدان امام حسین (ع) از بسیاری جاری شباهت به سوگ سیاوش داشت که سالروز آن در دوران پیش از اسلام برگزار میشد و اشاره به آن در آثار گوناگون نظم و نثر فارسی دیده میشود. سوگ سیاوش چنان ریشه در اسطورههای پیش از اسلام داشت که تا اوایل دوران اسلامی نیز در سغد و خوارزم برگزار میشد.
چنان که در تاریخ بخارا آمده است: "
و اهل بخارا را بر کشتن سیاوش سرودهای عجب است و مطربان آن .. سرودها را کین سیاوش گویند. و محمد بن جعفر گوید که از این - تاریخ سه هزار سال است و الله اعلم.
#شاهرخ_مسکوب در تحلیل ماندنی خود از سوگ سیاوش میگوید: «حتا هنوز در پارهای از گوشههای دور، سیاوش شهید کامل و سرنوشت او نشان ظلمی است که انسان عرصهٔ آن است».
آن گاه به نقل قول از #صادق_هدایت میگوید: «در مراسم سوگواری نیز در کوهکیلویه زنهایی هستند که تصنیفهای خیلی قدیمی را با آهنگ غمناکی به مناسبت مجلس عزا میخوانند و ندبه و مویه میکنند. این عمل را سوسيوش (سوگ سیاوش) مینامند»(نوشتههای پراکنده هدایت، با مقدمه حسن قائمیان، امیرکبیر).
سوگ سیاوش که در عهد اساطیری تاریخ سنتی ایران در اواخر عهد ساسانی در خداینامکها تدوین شده و به ثبت رسیده بود، در دست پرتوان فردوسی در شاهنامه حماسهای جاودانه شد.
به نوشتهٔ شاهرخ مسکوب :
سلسلهٔ سیاوشان تاریخ در سرودهای یارسان، که اهل حق بدانها پایبندند، و روح عالی قلندر از هابیل به جمشید و از وی به ایرج و یحیی و سیاوش و امام حسین در گردش آمده است. آنان برگزیدگان و پاکان و مظلومان تاریخاند. گردش روح شهیدان بزرگ تاریخ، که سالار شهیدان حسین (ع) بر تارک آنان میدرخشد، نشانهٔ تداوم تاریخی شهادت در هر دورهٔ تاریخی است، چنان که گویی زمین هیچ گاه از شهید خالی نیست. در تشیع ایران، سیاوش، که اسطورهای بود، جای خود را به شهید کربلا، که وجود تاریخی داشت واگذاشت و بدین گونه تعزیه جای سوگ سیاوش را گرفت.
در واقع شباهتهای دو مراسم ممکن است تا حدی گسترده محبوبیت عاشورا را در میان ایرانیان تبیین کند؛ همان طور که #احسان_یارشاطر در مقایسهٔ خود از دو مراسم نتیجه میگیرد: «شهادت امام حسین (ع) و اهل بیت او یک زمینهٔ واقعی در سنت ایرانی پیدا کرد تا به یک نمایش سوگواری الهام دهنده و سنجیده تبدیل شود. این مراسم وارث ویژگی عمدهٔ مراسم بسیار کهنی بود که ریشههای عمیقی در روح ایرانی داشت».
🔹هویت ایرانی، احمد اشرف(دو مقاله از جراردو نیولی و شاپور شهبازی)، ترجمه دکتر حمید احمدی، نشرنی
🔸نقل قول از مسکوب:
#سوگ_سیاوش_در_مرگ_و_رستاخیز
تهران، نشر خوارزمی
🔸نقل قول از احسان یارشاطر :
Yarshater, Ehsan, "Ta'zia and Pre-Islamic Mourning Rics in Iran", in Peter Chelkowski..
ed., Ta'sieh Ritual and Drama in Iran, New York: New York University Press, New York University Studies in Near East Civilization, Number 7, 1979), pp. 88.94.
@kheradsarayeferdowsi
Forwarded from باشگاه شاهنامه پژوهان
📢بنی آدم اعضای یک «پیکرند!» مضمونی در اندرزنامه اردشیر بابکان
🔸بنی آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار
(گلستان سعدی، باب دهم: ۶۶)
شبیه به چنین مضمونی، افزون بر گفته بولس طرسوسی مروّج بزرگ عیسوی مذهب ۱ و احادیث نبوی، در لابه لای سخنان اردشیر بابکان نیز دیده میشود؛ از اینروی پس از گفته بولس، کهن ترین اشاره به چنین سخنی را باید به ابتدای دوره ساسانی و گفتار اردشیر بابکان بازگرداند.
از میان اندرزنامه های شاهان ساسانی که از طریق ترجمه های خداینامه و دیگر منابع پهلوی به بسیاری از آثار از جمله گفتار سعدی راه یافته اند و ابعاد تربیتی و تأثیرگذار آنها به شکلی بسیار گسترده مورد توجه قرار گرفته اند، «اندرزهای اردشیر به ایرانیان»، در زمینه اخلاق و شیوه کشورداری، از جمله مدارک سیاسی– اجتماعی بازماندۀ عصر ساسانی است که افزون بر «شاهنامه فردوسی» در «غررالسیر»، «تجاربالامم» و «مروجالذهب» نیز دیده میشود؛۲ اما از میان این چهار منبع، تنها کتاب «غررالسیر» است که بخش مهمی از مضمون مورد نظر (همین دو بیت معروف سعدی) در آن یافت میشود. ثعالبی اندرزهای اردشیر به ایرانیان را با عنوان «فصول من غرر کلامه فی کلّ فنّ» در چهارده فصل عنوان نموده و مضمون مورد نظر را دوازدهمین فصل (نکته) از گفتارهای اردشیر بابکان قرار داده و چنین آورده است: «اعلموا انا و ایاکم کالبدن الواحد؛ الذی ما وصل الی بعض اعضائه من راحه و اذی فهو لسائر الاعضاء ماسّ والی کلّها واصل و فیکم ثوم هم بمنزله الرؤوس التی تقیم الاوصال و قوم بمنزله الایدی التی تدفع المضارّ و تجلب المنافع و قوم بمنزله القلوب التی تفکّر و تدبّر و قوم بمنزله ما دونها من الاعضآء التی هی اعوان الجسم علی مصالحه فلیکن تعاضدکم و تناصحکم و موت الاحقاد و الضغائن بینکم علی حسب هذه الحال». (ثعالبی، بیتا: ۴۸۳: ۴۸۴) «بدانید که من و شما بهسان یک پیکر هستیم؛ چون آسایش و آزار به یکی از اندامها برسد، به اندامهای دیگر و به سراسر پیکر، همان خواهد رسید. در میان شما عده ای هستند که مانند سرند و در کار پیوند دادن کار اندامها با یکدیگرند و عده ایی به جای دستانند که زیانها را دور کنند و سودها را نزدیک سازند و عده ای به جای دلند که میاندیشند و چاره گری میکنند و عده ای به سان دیگر اندامهای پیکرند که یاران و یاری رسانان به پیکرند. پس باید همیاری و غمخواری با هم، و ستردن کینه ها و تنگدلی از میان خود بر همین روال باشد». (ثعالبی، ۱۳۶۸: ۳۰۵– ۳۰۶)
🔹برای خواندن ادامه یادداشت اینجا بزنید
@shahnamehpajohan
🔸بنی آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار
(گلستان سعدی، باب دهم: ۶۶)
شبیه به چنین مضمونی، افزون بر گفته بولس طرسوسی مروّج بزرگ عیسوی مذهب ۱ و احادیث نبوی، در لابه لای سخنان اردشیر بابکان نیز دیده میشود؛ از اینروی پس از گفته بولس، کهن ترین اشاره به چنین سخنی را باید به ابتدای دوره ساسانی و گفتار اردشیر بابکان بازگرداند.
از میان اندرزنامه های شاهان ساسانی که از طریق ترجمه های خداینامه و دیگر منابع پهلوی به بسیاری از آثار از جمله گفتار سعدی راه یافته اند و ابعاد تربیتی و تأثیرگذار آنها به شکلی بسیار گسترده مورد توجه قرار گرفته اند، «اندرزهای اردشیر به ایرانیان»، در زمینه اخلاق و شیوه کشورداری، از جمله مدارک سیاسی– اجتماعی بازماندۀ عصر ساسانی است که افزون بر «شاهنامه فردوسی» در «غررالسیر»، «تجاربالامم» و «مروجالذهب» نیز دیده میشود؛۲ اما از میان این چهار منبع، تنها کتاب «غررالسیر» است که بخش مهمی از مضمون مورد نظر (همین دو بیت معروف سعدی) در آن یافت میشود. ثعالبی اندرزهای اردشیر به ایرانیان را با عنوان «فصول من غرر کلامه فی کلّ فنّ» در چهارده فصل عنوان نموده و مضمون مورد نظر را دوازدهمین فصل (نکته) از گفتارهای اردشیر بابکان قرار داده و چنین آورده است: «اعلموا انا و ایاکم کالبدن الواحد؛ الذی ما وصل الی بعض اعضائه من راحه و اذی فهو لسائر الاعضاء ماسّ والی کلّها واصل و فیکم ثوم هم بمنزله الرؤوس التی تقیم الاوصال و قوم بمنزله الایدی التی تدفع المضارّ و تجلب المنافع و قوم بمنزله القلوب التی تفکّر و تدبّر و قوم بمنزله ما دونها من الاعضآء التی هی اعوان الجسم علی مصالحه فلیکن تعاضدکم و تناصحکم و موت الاحقاد و الضغائن بینکم علی حسب هذه الحال». (ثعالبی، بیتا: ۴۸۳: ۴۸۴) «بدانید که من و شما بهسان یک پیکر هستیم؛ چون آسایش و آزار به یکی از اندامها برسد، به اندامهای دیگر و به سراسر پیکر، همان خواهد رسید. در میان شما عده ای هستند که مانند سرند و در کار پیوند دادن کار اندامها با یکدیگرند و عده ایی به جای دستانند که زیانها را دور کنند و سودها را نزدیک سازند و عده ای به جای دلند که میاندیشند و چاره گری میکنند و عده ای به سان دیگر اندامهای پیکرند که یاران و یاری رسانان به پیکرند. پس باید همیاری و غمخواری با هم، و ستردن کینه ها و تنگدلی از میان خود بر همین روال باشد». (ثعالبی، ۱۳۶۸: ۳۰۵– ۳۰۶)
🔹برای خواندن ادامه یادداشت اینجا بزنید
@shahnamehpajohan
باشگاه شاهنامه پژوهان
بنی آدم اعضای یک «پیکرند!» مضمونی در اندرزنامه اردشیر بابکان | باشگاه شاهنامه پژوهان
«اندرزهای اردشیر به ایرانیان» در زمینه اخلاق و شیوه کشورداری، از جمله مدارک بازماندۀ عصر ساسانی است که افزون بر شاهنامه در دیگر منابع نیز نیز دیده میشود
Forwarded from ایران بوم
«زندگینامهٔ تحلیلی حکیم ابوالقاسم فردوسی» در یک کتاب
کتاب «زندگینامهی تحلیلی فردوسی»
نوشتهٔ علیرضا شاپور شهبازی
ترجمهٔ هایده مشایخ
نشر هرمس
در مقدمهی کتاب، هدف از این پژوهش، ارائهی گزارشی منسجم، متکی بر جزییات و مستند از زندگی، افکار و دستاوردهای فردوسی عنوان شده است.
کتاب در شش فصل تدوین شده است. بخش نخست به بررسی منابع و مطالعات انجامشده اختصاص دارد. همچنین نویسنده در فصلهای دیگر به تربیت و شخصیت، دین فردوسی و اوایل زندگی او پرداخته است. بحث دربارهی فردوسی و سلطان محمود، هجونامهی سلطان محمود، مرگ و خاکسپاری از دیگر موضوعهای مورد بحث در این کتاب است.
علیرضا شاپور شهبازی سوم شهریور سال ۱۳۲۱ خورشیدی در شیراز به دنیا آمد. دانشآموختهی باستانشناسی و تاریخ ایران در مقطع دکتری در دانشگاه هاروارد بود. از این باستانشناس و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران دهها کتاب و مقاله به زبانهای فارسی و انگلیسی منتشر شده است. او استاد دانشگاه اورگن شرقی در آمریکا بود که در ۲۵ تیرماه ۱۳۸۵ درگذشت.
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/9174-l----r---.html
@iranboom_ir
کتاب «زندگینامهی تحلیلی فردوسی»
نوشتهٔ علیرضا شاپور شهبازی
ترجمهٔ هایده مشایخ
نشر هرمس
در مقدمهی کتاب، هدف از این پژوهش، ارائهی گزارشی منسجم، متکی بر جزییات و مستند از زندگی، افکار و دستاوردهای فردوسی عنوان شده است.
کتاب در شش فصل تدوین شده است. بخش نخست به بررسی منابع و مطالعات انجامشده اختصاص دارد. همچنین نویسنده در فصلهای دیگر به تربیت و شخصیت، دین فردوسی و اوایل زندگی او پرداخته است. بحث دربارهی فردوسی و سلطان محمود، هجونامهی سلطان محمود، مرگ و خاکسپاری از دیگر موضوعهای مورد بحث در این کتاب است.
علیرضا شاپور شهبازی سوم شهریور سال ۱۳۲۱ خورشیدی در شیراز به دنیا آمد. دانشآموختهی باستانشناسی و تاریخ ایران در مقطع دکتری در دانشگاه هاروارد بود. از این باستانشناس و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران دهها کتاب و مقاله به زبانهای فارسی و انگلیسی منتشر شده است. او استاد دانشگاه اورگن شرقی در آمریکا بود که در ۲۵ تیرماه ۱۳۸۵ درگذشت.
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/9174-l----r---.html
@iranboom_ir