Telegram Web Link
کتابی فصیح‌تر از شاهنامه نیست.


ناقد بزرگ عرب، ابن اثیر جزری که برادر ابن اثیر مؤلف الکامل است در کتاب المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر شاهنامه را ستوده و قرآن عجم نامیده و وجود آن را دلیل برتری ایرانیان در شاعری بر تازیان شمره است.
ترجمهٔ این سخنان از محمدرضا شفیعی کدکنی:
شاعر هرگاه بخواهد امور بی‌شماری را که معانی پراکنده ‌یی دارند در شعر خود بیاورد، نیازمند آن باشد که سخن خویش را دراز‌دامن کند و دویست و یا سیصد بیت یا بیش‌تر از اینها بسراید، بی‌گمان در همهٔ آن ابیات، نیک‌آور و موفق نخواهد بود و حتی در بیشتر اینها نیز. چرا که توفیق او در اندکی از آن ابیات است و بیشتر آن ابیات پست و ناپسند خواهد بود. اما کار نویسنده بدین‌گونه نیست. چرا که او در یک نامه چندان که به ده ورق از کاغذها برسد حتی بیش تر از اینها می‌نویسد به حدی که مشتمل بر سیصد سطر یا چهارصد و پانصد باشد و در همهٔ این نوشته‌ها موفق و‌خوش‌سخن خواهد بود.
و این امری است که هیچ خلافی در آن نیست. چرا که ما آن را خود دیده‌ایم و شنیده‌ایم و گفته‌ایم.
از این روی است که من دریافتم که ایرانیان در این نکته بر عرب ترجیح دارند.
چرا که شاعر ایشان (ایرانیان، فردوسی) کتابی را از آغاز تا پایان به شعر تصنیف می‌کند و این کتاب گزارش داستان‌ها و حالات است و با این همه در زبان ملی ایشان، در نهایت فصاحت و بلاغت است. همچنان که فردوسی در سرودن کتاب معروف شاهنامه این کار را کرده است.
و این کتاب شصت‌هزار بیت شعر است شامل تاریخ ایرانیان، و این کتاب قرآن این ملت است و همهٔ فصیحان ایران هم‌رأی و هم‌عقیده‌اند که در زبان ایشان
کتابی فصیح‌تر از شاهنامه نیست. و چنین چیزی در زبان عرب یافت نمی‌شود، با همهٔ گسترشی که این زبان دارد و با همهٔ شاخه‌هایی که در هنرها و هدف‌های
آن هست.

راهنمای کتاب، سال ۱۲، صص ۲۸۱-۲۸۰
https://www.tg-me.com/shafiei_kadkani

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
#شهرام_ناظری :

شاهنامه یک اقیانوس بزرگ است که همه هنرها از موسیقی، نقاشی، سینما، داستان و ... دانش‌هایی چون تاریخ، جامعه‌شناسی، روانشناسی و ... و معارفی از جمله عرفان در آن متجلی است. بدون اغراق هر چه در دنیا می‌توان تصویر کرد یا موجودیت دارد، در شاهنامه گنجانده شده است.تصویرسازی شاهنامه به معجزه می‌ماند، انسان‌گرایی‌اش بسیار امروزی است، روانشناسی دقیق شخصیت دارد، جامعه را خوب تحلیل می‌کند و ... برای همین می‌توانم بگویم فردوسی دنیا را در شاهنامه فشرده کرده و به درستی و به حق عنوان حکیم را به دست آورده است.

@shahnamehpajohan
#شهرام_ناظری:
فردوسی ابرمرد تاریخ ایران است

فردوسی ابرمرد تاریخ ایران است و خدمتی بزرگ به فرهنگ ما کرده ، چرا که زبان فارسی را از زیر آوار بیرون کشیده است. با خواندن شاهنامه و اجرای آن، آموزه‌های شعر و فرهنگ فارسی را به همگان یادآوری می‌کنم. با نگاه تغزلی موسیقی سنتی نمی‌توان سراغ شاهنامه‌خوانی رفت؛ در موسیقی مقامی است که شاهنامه به‌راحتی به حرکت در می‌آید، همان‌طور که در موسیقی قوم‌های گوناگون ایران این اتفاق می‌افتد. من به خاطر کرد بودنم همیشه علاقه خاصی به ادبیات حماسی داشته‌ام و لحن و بیانی حماسی در آواز من هست که با شاهنامه عجین است.
@shahnamehpajohan

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
🔺نیست اندر جهان ز من بشنو
هیچ دردى چو درد نادانى


📌زخمی بر پیکر کاشیهای درب کوشک اصفهان به بهانه نماد یهودی‌ و البته که هیچ ربطی به آن ندارد. و چه بسیار بوده که در دوره های مختلف از دست مشتی متعصب و دعواهای حیدری ،نعمتی خراب شده است.
📌 ستاره یکی از نمادهای پرکاربرد در هنر ایرانی - اسلامی است و در فلات ایران و دیگر تمدنهای باستانی پیشینه ای چند هزارساله دارد و به هیچ وجه ویژه یهودیان نیست.


اهل قلم و فرهنگ:
👉🆔
@ahleghalamvafarhang
Forwarded from خردسرای فردوسی یزد (سیروس حامی)
بیستم شهریور زادروز استاد #جلال_خالقی_مطلق:

دکتر جلال خالقی مطلق شاعر ، ادیب، زبان‌شناس و ایران‌شناس پرآوازه و ستاره‌ای درخشان در پهنه شاهنامه‌پژوهی ایران است. .


سال‌های نخست زندگی و تحصیل
استاد جلال خالقی مطلق بیستم شهریور 1316 در تهران زاده شدند. ایشان پس از پایان دوره‌ دبیرستان در ایران، در کشور آلمان ادامه تحصیل دادند.


تحصیل در آلمان

استاد خالقی مطلق در دانشگاه کلن آلمان به تحصیل در رشته‌های مختلفی پرداخته و در سه رشته‌ی شرق‌شناسی، مردم‌شناسی و ژرمانیستیک دکتری گرفتند. چیرگی ایشان بر زبان‌ها و رشته‌های گوناگون، در پژوهش‌های گسترده در زمینه‌ی شاهنامه و ادبیات فارسی یاریشان داد.


زندگی و کار در هامبورگ

پس از پایان تحصیلات، به استادی به دانشگاه هامبورگ رفتند و در آنجا افزون بر آموزگاری زبان فارسی و فرهنگ ایران به بررسی دستنوشته‌های شاهنامه پرداختند. ایشان با باریک‌بینی بسیار، نسخه‌های گوناگون شاهنامه را بررسیدند تا بهترین نسخه‌ها را اساس و بدل برای تصحیح برگزینند.


تصحیح شاهنامه

از مهم‌ترین دستاوردهای استاد خالقی مطلق، تصحیح انتقادی شاهنامه فردوسی است. ایشان با دانش گسترده از زبان فارسی باستان و میانه و همچنین دانش ژرف از تاریخ و فرهنگ ایران، توانستند تصحیحی از این شاهکار ادب فارسی ارائه دهند که تا به امروز نزدیکترین تصحیح به سخن نژاده فردوسی فرزانه شناخته شده و به درک بهتر از این حماسه‌ی بزرگ کمک شایانی کرده‌.


اهمیت کارهای خالقی مطلق

حفظ و احیای میراث فرهنگی: تصحیح انتقادی شاهنامه و پژوهش‌های گسترده در این زمینه، به حفظ و بازآفرینی یکی از ارزشمندترین میراث‌های فرهنگی ایران کمک شایانی کرده است.
توسعه مطالعات ایران‌شناسی: کارهای استاد خالقی مطلق، الهام‌بخش بسیاری از پژوهشگران در زمینه ایران‌شناسی شده است و به توسعه این حوزه کمک کرده است.
معرفی بهتر شاهنامه به جهان: تصحیح ایشان از شاهنامه، به معرفی بهتر این اثر به جهان کمک کرده و باعث شده است که شاهنامه به عنوان یکی از مهم‌ترین حماسه‌های جهان شناخته شود.

برخی از آثار مهم خالقی مطلق
📚 تصحیح شاهنامه فردوسی
📚 کتاب‌های متعددی در زمینه شاهنامه‌پژوهی و ادبیات فارسی
📚 مقالات متعدد در مجلات علمی داخلی و خارجی


یک رباعی از استاد خالقی مطلق

ایران غمِ تو چو بر دلم رای کند
کارِ دمِ نی‌نواز با نای کند
هر گوشه تو که اجنبی جای کند
سد گوشه جسم و جانِ من وای کند


سخن پایانی
دیدگاهی از استاد خالقی مطلق دربارهٔ شاهنامه


به‌طور خلاصه، محتوای شاهنامه، یک حماسه اسطوره‌ای، پهلوانی، عشقی، اندرزی و تاریخی است. در جزئیات مطالب، شاهنامه پر از آگاهی‌های گوناگون دربارهٔ زندگی معنوی و مادی، تشکیلات اداری و لشکری و درباری، آیین‌های خانوادگی و اجتماعی ایرانیان باستان است. ساختار شاهنامه، در مجموع یک حماسه تراژیک – دراماتیک است. شاهنامه از نظر شیوه بیان، دارای زبانی کهن و فاخر و لحنی غالباً اخطارکننده است. از نظر کارکرد، شاهنامه مهم‌ترین حلقه پیوند دو بخش تاریخ و فرهنگ ایران (پیش از اسلام و پس از اسلام) به یکدیگر و نیز، استوارترین ستون زبان و ادب فارسی و بزرگ‌ترین شاخص هویت و ملیت ایرانی است.»

زندگی پربارشان دراز باد


پیوست :
معرفی فردوسی و شاهنامه از سوی استاد جلال خالقی مطلق


🆔@XeradsarayeFerdosiYazd
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن:
روح شاهنامه، «انسانیت انسان»است

آنچه بیش از هرچیز در شاهنامه برآن تکیه شده، «انسانیت انسان»است. به این معنا که او به هرقیمتی زندگی را نخواهد، بلکه برای آن ارزش قائل شود. روح شاهنامه، این است. درشاهنامه نه روحیه پهلوانی مورد ستایش است و نه برتری نژادی، به کسی باید حق داد که انسان تر است.
@shahnamehpajohan
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن:
شاهنامه کتاب زندگی است


اگر به عمق شاهنامه فرو رویم، می‌بینیم که این کتاب نه حماسه شاهان است و نه جانبداری از قوم و ملت خاصی دارد؛ کتاب زندگی است که داد و خرد جانمایه آنند. داد در زندگی عملی و اجتماعی، و خرد به عنوان راهبر فرد و رهگشای اجتماع. آنچه در آن به آدمی توصیه می‌شود، نجابت و ادب و بلندنظری است و نیز آگاهی، دانایی، اعتدال، شادمانی و خلاصه همه آنچه زندگی را دلپذیر و ارزنده می‌کند.
@shahnamehpajohan
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن:
هرگاه ایرانی می رفت تا بلرزد، شاهنامه زیر بالش را می گرفت


به آسانی می‌توان تصور کرد که اگر شاهنامه پدید نیامده بود، ایران به گونه‌ای که هست نبود: مستهلک شده در عرب و ترک، گم شده در گرداب تاریخ جهان. هرگاه ایرانی می‌رفت تا بلرزد، یک دست نامرئی زیر بالش را می‌گرفت و آن دست شاهنامه بود: در دوره مغول، دوره صفویه با تهاجم عثمانی‌ها و بعد فشار استعمار غرب.

@shahnamehpajohan

🔸 https://www.tg-me.com/eshtadan
#تئودور_نولدکه:
هیچ ملتی نظیر شاهنامه را ندارد

این یک حماسۀ ملی چنان با عظمت است که هیچ ملتی در روی زمین، نظیر آن را ندارد. فردوسی علاوه بر حماسه­ سرایی، در سرودن اشعار بزمی و وصفی کاملاً استاد بوده است. از جمله سرودی که شاعر درباره زیبایی­ های مازندران گفته و یا مقدمه بیژن ­و ­منیژه و مرثیه  مهیجی که باربد راجع به خسرو پرویز که عن­قریب محکوم به اعدام خواهد شد، می­ خواند، از این اعداد به شمار می­ رود. قسمت­ های وصفی شاهنامه، مخصوصاً از این­ جهت در ما تأثیر می­ کند که به کلی ساده و عاری از تصنعاتی است که در اشعار عادی فارسی بسیار مرغوب به­ شمار می­ رود.

@shahnamehpajohan

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
محمد_علی اسلامی ندوشن:

🔸نظر من این است که سرنوشتِ «ایران» و «شاهنامه» به هم بسته شده است، چه ایرانی به آن آگاه باشد چه نباشد، چه آن را بخواهد و چه روزی آن را نخواهد.

              #دیروز_امروز_فردا


@sarv_e_sokhangoo

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
🔸به مناسبت سالروز درگذشت دکتر عبدالحسین زرین‌کوب(۲۷ اسفند ۱۳۰۱ – ۲۴ شهریور ۱۳۷۸)

دکتر محمدعلی اسلامی نُدوشن

🔸دکتر عبدالحسین زرین کوب، بی‌تردید جزو برجستگان ادب فارسی در این پنجاه ساله اخیر بود. همه همّ و وقت خود را به کتاب و قلم سپرده بود. هیچ سرگرمی و اشتغال و دلخوشی‌ای بهتر از آن نمی‌شناخت. در مجلس یادبودی که به مناسبت درگذشت او در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تشکیل شد، و من هم می‌بایست چند کلمه‌ای بگویم، این چند بیت سعدی را مناسب حال وی یافتم که خواندم، زیرا علاقه پر شور او به دانستن و نوشتن را می‌رساند:
ما درِ خلوت به روی غیر ببستیم
و از همه باز آمدیم و با تو نشستیم
هرچه نه پیوند یار بود، بریدیم
و آنچه نه پیمان دوست بود، شکستیم مردم هشیار از این معامله دوراند
شاید اگر عیب ما کنند که مستیم
مالک خود را همیشه غصه گدازد
مُلک پری پیکری شدیم و برستیم

🔸زرین کوب در همه زمینه‌های فرهنگ و تاریخ ایران قلم آزمود و آثار ارزنده‌ای پدید آورد.
دوستی ما دورانش سر به پنجاه سال می‌زد. از حدود سال ۱۳۲۷ از مجله «جهان نو» به مدیریت حسین حجازی شروع شد، و از آن پس، پیوسته ادامه داشت.

🔸علاوه بر دوستی، چندی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، که وی مدیر گروه ادبیات فارسی بود، همکار شدیم. پس از آن چند سال گذشت و این همکاری در«ایرانسرای فردوسی» از سر گرفته شد که وی یکی از پایه‌گذاران و عضو هیات‌امنای آن بود. نام او هر جا بود آن را بارآور می‌کرد. چند جای دیگر از زرین‌کوب حرف زده‌ام و در این جا تفصيل نمی‌دهم.

📚روزها،ج۴،ص۲۲۹
کانال دکتر اسلامی ندوشن
@dr_eslaminodoushan

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from اتچ بات
غزل


🔸اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

🔸بده ساقی می باقی که در جنّت نخواهی یافت
کنار آب رکن‌آباد و گلگشت مصلّا را

🔸فغان کاین لولیان شوخ شیرین‌کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

🔸ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

🔸من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

🔸اگر دشنام فرمائی و گر نفرین دعا گویم
جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را

🔸نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

🔸حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

🔸غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریّا را

🔻خواننده : خانم یولدوز  توردیوا  ( هنرمند ازبکستانی)
موسیقی: آهنگ مشهور ترکی با عنوان « ساری گلین»
ساز :  « دودوک» نوعی ساز  شبیه قرنی از  ارمنستان و  مناطق شمالی دریای کاسپین.
ویدیو: کانال هنرواژه.🔻
https://www.tg-me.com/eshtadan
#میر_جلال_الدین_کزازی:⁣


هر ایرانی در دامان شاهنامه زاده می شود و سر بر بالین مرگ می نهد و به همین دلیل شاهنامه از آن زمان که پدیدار شد جایی بی همسان بین ایرانیان یافت.⁣

@shahnamehpajohan

🔹https://www.tg-me.com/eshtadan
👹👹👹👹👹

#شاهنامه_تاریخ_استوره‌ای
#دیو_در_شاهنامه
شش- «دیو» = هنر «نگاشتن/ نوشتن»

نیاکان، در روزگار تهمورث که از نگرگه دورانهای تاریخی در دوران پارینه سنگی زبرین/بالایی ( Upper Paleolithic یا Late Stone Age) بود، با ابزار سنگی بر سنگها می نگاشتند. نگاره‌های کهن جای جای ایران از تیمره تا تنگ غرقاب و از جیرفت تا ارنان و ... گویای سرگذشت نیاکان است!

به گواه سنگ‌نگاره‌ها، مردمان در گذر هزاره‌ها، نشانه‌هایی بر سنگها می‌کندند! این سرآغاز پیدایش دبیره(خط) و نوشتن بود. گل‌نبشته‌های جیرفت، این پنداشته را که سومریان نخستین مردمان نویسنده بودند، در هم ریخت و استاد یوسف مجیدزاده نشان دادند که به راستی این مردمان ایران‌زمین بودند که دبیره را آفریدند و با آن به نوشتن پرداختند!

«نوشتن» در اوستایی «نی پَئِشَ»؛ به چِم «پیچیدن (رو به پایین)»! بارها در شاهنامه بارها به کار رفته است.

چون آن خُرد را سیر دادند شیر
نوشتندش اندر میانِ حریر

واژه «خط» که تازی‌شده «خد» پارسی است، در پارسی باستان «دیپی»، درپهلوی «دیپ/دپ/دب» و در سومری «دیپ/دوب/داب» بوده، سپس واژه «دیپی/دیب» در گفتار «دیو» نیز بر زبان رانده شد که در واژه «دیوان»(دفتر شعر/ جایگاه نوشتن/اداره) و به گونه «دیب» در «دیباچه» مانده، از آن واژه‌های «دبیر» و «ادب» و «دبستان» و «ادبی» و... برساخته شده! و به زبان تازی نیز راه یافته است!

گویش «دیو»، این هنر(دیب = نوشتن) را در ذهن‌ها با آن جاندارِ پندارینۀ آزارنده (دائِوَ/دِو) پیوند داد و زمینه‌ساز آن گردید که دیب(نوشتن) هنر «دیو» پنداشته شود!
چنین شد که «هنر نوشتن» خود مانندگویی ناآشکار(استعاره مکنیه)*** روزگار تهمورث شد! (پیش از این دانستیم که «دیوبند» که یکی از فرنام(لقب)های تهمورث است خود دگرگشته «دیب‌وند» است! «وند» پسوند دارندگی است! پس «دیب‌وند = دارنده توانایی نوشتن»)

بدین‌گونه این پیشرفت نیاکان (هنر نوشتن!) جاندارانگاری شد! همچون همه رویدادهای ژرفای تاریخ، فرایند استوره‌پروری را پیمود و در بازگفت هزاران ساله سینه به سینه، با پنداشته‌ها درهم آمیخت و پیرایه‌ها بر او بسته شد و بازگفته شد تا در خدای‌نامه به تعبیر «آموزش نوشتن به تهمورث از سوی دیوان» بازتاب یافت! و سرانجام به سخن فردوسی راه یافت!

دگرش «دیب» به «دیو» و «دیب‌وند» به «دیوبند» زمینه‌ساز آن بود که چنین انگاشته شود که چون تهمورث بر دیوان چیره و شماری را به بند کشید؛ بندیان در برابر آزادی، تهمورث(مردم) را نوشتن آموختند:

کَشیدندشان خسته و بسته خوار
به جان خواستند آن زمان زینهار
که مارا مکش تا یکی نوهنر
بیاموزنیمت، که آید به بر
چو آزادشان شد سر از بند اوی
بجستند ناچار پیوند اوی
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را چو خورشید بفروختند


*** یکی از گونه‌های مانندگویی(استعاره)، نهان داشتن مانسته(مشبه‌به) و مانواژ(ادات تشبیه) و در سخن آمدن ماننده(مشبه‌) و یکی از ویژگی(مانروی=وجه شبه)‌های مانسته است! به چنین مانندگویی در فن بدیع، مانندگویی ناآشکار(استعاره مکنیه) می‌گویند.
«تهمورث دیوبند(دیب‌وند)» مانندگویی ناآشکار از مردمی است که در دوران پارینه سنگی زبرین، آغاز به نوشتن با نشانه‌ها کردند!


یاری نامه ها:
۱- اطلس تاریخ ایران
https://iranatlas.info/regional%20prehistoric/_period/parinesangi.htm
۲. جیرفت؛ کهنترین تمدن شرق - یوسف مجیدزاده
۳. داستان ایران - فریدون جنیدی
۴- فرهنگ ریشه واژگان فارسی - علی نورایی
۵- فرهنگ واژه‌های اوستا - احسان بهرامی
۶- فنون بلاغت و صناعات ادبی - جلال‌الدین همایی

🗞🗞🗞🗞🗞🗞🗞🗞


بازنویسی : سیروس حامی
تالار رازها و نمادها و آموزه‌های شاهنامه
مهر ۱۴۰۰

https://www.tg-me.com/ShahnamehToosi
گنج‌یاب‌ها کتیبه خط میخی در شمال غرب ایران را تخریب کردند

جویندگان گنج به جان گورستان عصر آهن و کتیبه خط میخی اورارتوها در آذربایجان شرقی افتاده‌اند. گورستان، سوراخ سوراخ و زیر و رو شده و سنگ‌های ایستاده روی قبرها از دست‌درازی قاچاقچیان در امان نمانده و کتیبه خط میخی هم تقریبا تخریب شده است. باستان‌شناسان وضعیت محوطه باستانی «نشتبان» را «بحرانی» توصیف کرده‌اند.

isna.ir/xdRS2b

https://www.tg-me.com/reesjomhoormiras
Forwarded from چراغِ روشن (کاروند)
برخی از آرای دکتر شفیعی کدکنی درباره‌ی شهریار

شهریار بزرگترین شاعر رمانتیک زبان فارسی است. ( منظور از رمانتیک، سطحی بودن و آبکی بودن و سوز و گداز داشتن نیست. رمانتیسم بزرگترین جنبش هنری و فرهنگی و ادبی درتاریخ بشری در آمریکا و اروپاست و بزرگترین نوابغ بشری امثال گوته و شیلر و ..... رمانتیک هستند. )

حافظ عاشق و شیفته حافظ بود و این ارادت را در شعرش به حافظ نشان داده است( هرچه دارم همه از دولت حافظ دارم) شهریار با حفظ استقلال روحی خویش و پاسداری از حال و هوای خود توانست به جمال‌شناسی شعر حافظ نزدیک شود. حافظ در اوج هنری خویش از موسیقی به طرف معنی حرکت می‌کند و شهریار نیز چنین است.

شهریار دو شاعر ایده‌آل داشت از قدما حافظ و از معاصران ایرج میرزا.

اگر رهی معیری و امیری را نداشتیم به جای آنها از سعدی و صائب بهر می‌بردیم اما، ما اگر شهریار را نداشتیم چیز مهمی را کم داشتیم. شهریار ناگزیر شعرِ فارسی است. او قابل حذف نیست.

شهریار آن قدر خلّاقیت فردی دارد که نظیره‌سازی‌ها و استقبال‌های او را می‌توان نادیده گرفت.

شهریار همه‌ی عمر هشتاد و چهارساله‌اش را تمام وقت در خدمت شعر زیست‌ همین امر سبب شد که او زلالِ خلوت رمانتیک خویش را با واقعیت‌های بیرونی نیالاید و در جهان خیالی خویش به خلّاقیت هنری بپردازد.

اگر روزی بخواهند برای مکتب رمانتیسم در ادبیات فارسی نماینده‌ی کامل عیاری انتخاب کنند تصور نمی‌کنم نماینده شایسته‌تری از شهریار بتوان یافت.

منبع: با چراغ آینه. صص: ۴۷۱ تا ۴۷۸

https://www.tg-me.com/Naglemaani
💠 به مناسبت ۲۷ شهریور ، روز شعر و ادب پارسی و بزرگ داشت استاد شهریار.

فریدون مشیری

زادگاه مهر بود و مهرآیین کشوری
چون درخشان گوهری در پهنۀ پهناوری

جای‌جا، در سرزمین‌های فراخش،
مردمانی پاک‌جان
گونه‌گون آیین و دین
گونه‌گون آداب، امّا یک‌زبان
پارسی، جان‌مایۀ همبستگی‌شان بود
هم‌زبانی چهره‌ساز زندگی‌شان بود

دست‌ها در دست هم، در جانشان می‌تافت
آفتاب دوستی، با گرمی جان‌پروری

نور یک فرهنگ می‌تابید بر دل‌هایشان
لاجرم سرشار بود از عشق، از آزادگی دنیایشان
بر چکاد سرفرازی جایشان

سرزمین سرفرازان بود، «ایران» نام او
مهرورزان جرعه‌نوش جام او
کشوری چشم و چراغ خاوران
سرزمین نیک‌اندیشان و پاکان جهان
نیک‌گفتاران،
نیک‌کرداران،
کشور نام‌آوران با مردمِ نام‌آوری

این میان بیگانگان،
در کمین بودند با ترفندها
رخنه‌ها کردند از راه «زبان»،
تا نفاق افتاد در یاران و خویشاوندها
دست‌ها از هم جدا
اشک‌ها شد جانشین خوش‌ترین لبخندها...!

آه، ای از همزبانان، همدلان، افتاده دور!
آه ای از کاروان جامانده،
حیران، ناصبور!
روزگار سرفرازی‌هایت آیا آرزوست؟
تا گذاری بار دیگر دست خود در دست دوست
پارسی را پاسداری کن، اگر دانشوری
https://www.tg-me.com/eshtadan
#معنا_شناسی_واژه
#درباره_آخوندک

🔸آخوندک نوعی حشرۀ سبزِ باریک و ملخ‌مانند است که وقتی می‌ایستد، پاهای جلوی‌اش به حالتی قرار می‌گیرند که انگار دست به دعا برداشته‌است. به همین دلیل آن را آخوندک (آخوند + َ ک) نامیده‌اند، یعنی حشرۀ آخوندمانند.
نامِ انگلیسی‌اش mantis است که از ریشۀ یونانی و به معنیِ پیش‌گو یا پیغمبر است.
نامِ عربی‌اش هم جالب است: «فَرَسُ النّبيّ»، یعنی «اسبِ پیغمبر».
در ترکیِ استانبولی به آن peygamberdevesi می‌گویند، یعنی «شترِ پیغمبر».

استاد صفر زاده

__

#واژه‌شناسی

🔸پس از انقلاب، نام آخوندک و اسم‌های دیگر آن را ممنوع کردند و در کتاب‌ها و فیلم‌های مستند، با نام علمی یا انگلیسی‌اش درباره آن صحبت می‌کنند و می‌نویسند. چندی پیش یک فیلم یک ساعته درباره این حشره در شبکه مستند نمایش داده بودند که در آرشیو تلوبیون قابل مشاهده است. گوینده، یکسره با نام مانتیس یا مانتودئا از آن یاد می‌کرده. مادرم دائماً می‌گفتند: "این آخوندکه، جونور خیلی بیرحم و خونخواریه. این گوینده، خیلی بیسواده. اسمشو اشتباه داره می‌گه." آخرش پدرم گفته‌اند: "خانم! اون اسمش ایرانی ولی طاغوتی بود؛ بعد از انقلاب رفته عوض کرده. شناسنامه جدید گرفته با اسم انگلیسی ولی انقلابی. این‌قدر به این گوینده بدبخت بدوبیراه نگو. این مجبوره اینجوری بگه!" .

@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
نقضِ غَرَض!
[دربارهٔ کتبِ درسیِ فارسی]


▪️مطلقاً به تلویزیون و رادیو نگاه نمی‌کنم و گوش نمی‌دهم. بسیار طبیعی است اگر از این رسانه‌ها بی‌خبر باشم. خوشبختانه روزنامه هم اصلاً نمی‌خوانم.
فقط می‌دانم که کتاب‌های درسیِ فارسیِ ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان نمونهٔ درخشان و معجز‌آسایِ «نقضِ غَرَض» است و دشمن‌کام شدنِ زبان فارسی. یعنی بهترین راه برای گریزان کردنِ بچه‌ها و جوانان از فرهنگ و ادبیّات ایرانی است.

با سخنِ من باید از متصدّیانِ تألیف و تولید این کتاب‌ها عذرخواهی کنم که حتماً از من خواهند رنجید. برنجند! بعضی از ایشان عزیزان من‌اند. از قدیم می‌گفتند: «عقلِ وزیر» چیزی است و «عقلِ وزارت» چیز دیگر است. اینها وقتی خارج از پست اداری‌شان حرف می‌زنند، ظاهراً معقول و بهره‌مند از ذوق و شعورند، وقتی عمل می‌کنند حاصلِ کارشان خلاف تمام آن دعوی‌هاست.

در مورد کتاب‌های دانشگاهی و فارسیِ عمومی متداول، کتابی هست که من آن را تا دو سه سال پیش، که پسرم دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف شد، ندیده بودم. یک روز، با رفیقش آمدند و چون مجبور بودند از روی آن امتحان بدهند از من پرسش‌هایی می‌کردند. کتابِ ذوق‌ْکُشِ بی‌فایده‌ای بود. یکی دیگر از مظاهر آن «نقضِ غَرَض» که بدان اشارت کردم، گویی ما هنوز بین آموزشِ ادبیّات و فرهنگ از یک سوی و تعلیمِ «اخلاقیّات» و آموزش‌های حزبی از سوی دیگر، تفاوت قائل نشدیم.

محمدرضا شفیعی کدکنی
فصلنامهٔ هستی، شمارهٔ بهاری، ۱۳۷۲، صفحهٔ ۶۶، نظر‌خواهی درمورد فرهنگ؛ فرهنگ گذشته و نیاز‌های امروز

https://www.instagram.com/shafiei_kadkani

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
💠جایگاه شاهنامه در ارمنستان

🔴مردم ارمنستان نسبت به شاهنامه فردوسی از خود دلبستگی و علاقه بسیار نشان داده اند. شاعر پرآوازه ارمنی، گریگور ماگیستروس، در سده یازدهم میلادی( قرن پنجم هجری) در رساله خود به بخش های مختلف شاهنامه از جمله هفت خوان رستم اشاراتی نموده است. نفوذ شاهنامه این اثر سترگ پارسی  در ارمنستان بدان مایه بود که برخی از محققان و پژوهشگران ارمنی اصل و تبار قهرمانان آن را ارمنی دانسته اند‌. برای نمونه رستم و سهراب را از نوادگان ساسون قهرمان ملی ارمنستان به شمار آورده اند.(۱)


🟠«بعدها در ارمنستان حماسه ای به نام داستان رستم و سهراب نوشته شد که ترکیبی از شاهنامه فردوسی و ادبیات عامیانه و افسانه های ملی ارمنی بود. زیباترین فصل این حماسه، داستان سیاوش و عشق و مرگ او و رهایی فرزندش کیخسرو از اسارت و ماجرای پادشاهی اوست.»


📚منابع

📕۱.زبان فارسی در گستره تمدن ایران زمین، فاطمه مدرسی، ۱۳۹۴، ص ۱۳۷ و ۱۳۸

📗۲.جهان ایران شناسی، شجاع الدین شفا، ۱۳۴۸، ص ۷۴۲، ج ۲

@HistoriumClub

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
شب جغرافیای شاهنامه
(هفتصد و شصت و هفتمین شب از سلسله شب‌های مجلۀ بخارا)

در این نشست مهدی سیدی فرّخد، محمدجعفر یاحقی، ماندانا تیشه‌یار، زاگرس زند و یامان حکمت تقی‌آبادی، از زوایای مختلف به سخنرانی دربارۀ شاهنامه و جغرافیای آن خواهند پرداخت.
آشنایی با جغرافیای شاهنامه در شناخت این متن مهم زبان فارسی بسیار اهمیت دارد، چرا که در شاهنامه از حدود ۶۲۰ موضع جغرافیایی اعم از کشور، سرزمین، ولایت، شهر، دژ، قلعه، دریا، رود، کوه، بیابان، تل، تپه، چشمه و... نام برده شده است. از این‌ میان حدود ۳۶۰ نام اصلی و بقیه فرعی و بَدَل هستند.
از این‌ روی جغرافیای شاهنامه، اکنون یک جغرافیای تمدنی و هویتی مهم است و مطالعۀ آن زیرعنوان مفاهیمی همچون «جغرافیای ادبی» و «جغرافیای تاریخی و فرهنگی»، ضرورت و فرصت تازه‌ای برای بازخوانی شاهنامه و سایر متون ادبی و تاریخی کلاسیک فارسی است، چراکه نشان می‌دهد چه ظرفیت‌های مهمی جهت هم‌پیوندی و نزدیکی باشندگان این جغرافیای کهن فرهنگی در اختیار ماست.

یکشنبه اول مهرماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۷
تهران، خانۀ اندیشمندان علوم‌انسانی، خیابان استاد نجات‌الهی (ویلا)، چهارراه ورشو، تالار فردوسی



@kheradsarayeferdowsi
2024/09/21 01:18:52
Back to Top
HTML Embed Code: