Telegram Web Link
نامه به پارسی نگاشتن تیمور لنگ به شارل ششم پادشاه فرانسه:

نامه پارسی که از سوی تیمور لنگ و بزرگان مغول، به شارل ششم، پادشاه فرانسه، در سال ۱۹۶۱شاهنشاهی( ۱۴۰۲ ترسایی)، هنگام گشودن سرزمین عثمانیان (که زبان دیوان سالار آنها نیز به پارسی بود)، نوشته شده است. این نامه به دست  میرزا محمدخان قزوینی در روزنامه‌ی «کاوه» که در تاریخ ۲۸ آذر۲۴۶۰شاهنشاهی، ۱۲۹۰ خورشیدی چاپ شد، این نامه چنان که از تاریخ آن پیداست در ترکیه‌ی امروزی، و تنها ۱۲ روز پس از شکست و بند درآمدن  سلطان پارسی‌گوی عثمانی، بایزید ایلدرم، نوشته شده است، و اکنون در گنجینه‌ی دبیزه های(اسناد رسمی) پاریس نگهداری می‌شود. «فری جوآن مارحسیا مطران»، که تبار ایتالیایی داشت و رهرو اندیشه فرانسیسکن بود و بزرگ کشیش‌های منطقه‌ی «سلطانیه» (در جوار زنجان امروزی)، پیک خجسته‌‌ی این نامه بود. بنا به گفتاورد حسین میرجعفری، این نامه در خرداد ۱۹۶۲شاهنشاهی( ژوئن ۱۴۰۳ترسایی) به پادشاه فرانسه سپرده شد. درونمایه این نامه چنین  است:

امیر کبیر تمر کوران زید عمره
ملک ری دفرنسا
صد هزار سلام و آرزومندی ازین محّب خود با جهان ارزمندی بسیار بعد از تبلیغ ادعیه رای عالی آن امیر کبیر را نموده می‌شود که که فری فرنسکس تعلیم‌ده بدین طرف رسید و مکاتب ملکان را آورد و نیک‌نامی و عظمت و بزرکوری آن امیرکبیر را عرضه کرد عظیم شادمان شدیم و نیز تقریر کرد که با لشکر انبوه روانه شد بیاری باری تعالی و دشمنان ما را و شما را قهر و زبون کرد من بعد فری جوان مارحسیا سلطانیة به خدمت فرستاده شد وی بخدمت تقریر کند هر چه واقع شد اکنون توقع از آن امیر کبیر داریم دائماً مکاتیب همایون فرستاده شود و سلامتی آن امیر کبیر باز نماید تا تسلّی خاطر حاصل آید دیگر می‌باید که بازرگانان شما را بدین طرف فرستاده شود که اینجایگه ایشانرا معزّز و مکرّم سازیم و نیز بازرگانان ما بدان طرف رجوع سازند ایشانرا نیز معزّز و مکرّم سازند و بر ایشان کسی زور و زیادتی نکند زیرا دنیا ببازرگانان آبادانست زیادت چه ابرام نمایم دولت باد در کامرانی بسیار سال و السلام تحریر فی غرّة محرّم المکرم سنة خمسة و ثمانمایه الهجریّة [مُهر تیمور]»



اندیشکده  آژفنداک هوَخشَتَره  🔥
╔════  💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare

اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
🔴‏چرایی سقوط افغانستان پس از ۳ سال

محمدعلی بهمنی قاجار دکترای حقوق بین الملل

🔸فارغ از همگی عوامل تاکتیکی سقوط افغانستان،  یک دلیل کلان در پشت سقوط افغانستان در سال ۲۰۲۱ بود ، دولت و ملت سازی مطلوب امریکا در افغانستان با هدف ایجاد يک هویت ملی  افغانستانی شکست خورده بود، ‏تداوم جمهوریت و دموکراسی در افغانستان منجر به فروپاشی جغرافیای سیاسی ۲۵۰ ساله  افغانستان با محوریت سلطه افغان ها ( پشتون ها ) می گردد و منجر به ایجاد یک موجودیت فارسی زبان و ایرانی در مناطق غیر پشتون نشین می شد، ‏ساخت موجودیتی به نام افغانستان به وسیله استعمار بریتانیا جهت مهار ایران و تجزیه ایران خاوری بود ، تداوم جمهوریت و دموکراسی در افغانستان ، این موجودیت استعمار ساخته و استبدادی و تک قومی را از میان می برد و به جای آن یک ایران خاوری ایجاد می کرد، آمریکایی ها در ۲۰ سال تلاش کردند یک هویت سوم ایجاد کنند یک دولت و ملت افغانستانی با روح و روان افغانستانی متکثر،  اما این تلاش شکست خورد و آمریکایی ها در یک دو راهی قرار گرفتند،  احیا افغانستان پشتون محور یا تسلیم به یک افغانستان فدرال با محوریت فارسی زبانان در شمال و مرکز و غرب، آمریکایی ها راه حل نخست را برگزیدند تا ایران به تاجیکستان و چین وصل نشود و دولتی خالص فارسی زبان ایجاد نشود،  بر همین اساس دوباره افغانستان را تسلیم طالبان کردند تا افغانستان پشتون محور  احیا گردد ، البته طالبان نسخه راه حل نهایی هیتلر علیه یهودیان راعلیه فارسی زبان به کار می برد، ‏طالبان با حمایت ضمنی  آمریکا و غرب ، ایران زدایی ۲۵۰ ساله از افغانستان را تکمیل می کند ، سیاستی که نه علیه روسیه است و نه چین و نه ترکیه و نه جهان عرب و نه حتی پاکستان ، بر همین اساس هیچ کسی مخالف این سیاست نیست، بازنده اصلی ایران است که هم باید نظاره گر فارسی زدایی از افغانستان باشد و هم در نتیجه چنین سیاستی باید با هجوم میلیون ها نفر افغانستانی به ایران دست و پنجه نرم کند ، هم عمق استراتژیک تاریخی و فرهنگی اش از دست رفته است و هم مهاجران برایش تبدیل به یک تهدید بزرگ و فراگیر شده اند، برای عبور از چنین تهدیدی در وهله نخست باید آن را پذیرفت و درک کرد و در وهله بعدی باید با تدبیری همه جانبه از این بحران خارج شد ، در شرایط فعلی هیچ اراده ای برای فهم واقعیت در سیاست خارجی ایران وجود نداردتا بخواهد در اندیشه راهکارهای بعدی باشد ،پس بی تردید وضعیت هر روزبدترخواهد شد.


پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
Forwarded from عکس نگار
💎به فراخور بیست وششم امرداد. زادروز علی اصغر حکمت. [یادی از فرزندِ شایسته و وارستهٔ ایران و خادم ملت؛ استاد بی‌همتا، علی اصغر خان حکمت]

🔸علی اصغر حکمت وزیر فرهنگ ما بود.

شادروان علی اصغر حکمت آدمی است که از کودکی در یک خانوادهٔ دینی و مذهبی بزرگ شده، همهٔ قرآن را حفظ داشته و سالی ۳ یا ۴ ماه روزه می‌گرفته و در تقوا و فضیلت بی‌نظیر است.
🔸او کسی است که از ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۷ سکان‌دار کشتی فرهنگی ایران است.
حکمت دانشگاه تهران را تأسیس می‌کند و حتی لغت دانشگاه را او می‌سازد و اولین رئیس دانشگاه تهران نیز می‌شود.
حکمت، دانشکدهٔ معقول و منقول را ایجاد می‌کند، دانشسرای عالی و دانشکدهٔ فنی را تأسیس می‌کند.
مدارس ابتدایی و متوسطه را در ایران سامان می‌دهد و کلاس‌های مبارزه با بی‌سوادی را راه اندازی می‌کند. در کنار این‌ها او کتابخانهٔ ملی و فرهنگستان، سازمان تربیت بدنی را به وجود آورده و استادیوم امجدیه را می‌سازد. ضمن اینکه کاوش‌های باستان شناسی را سرو سامان می‌دهد، موزهٔ ایران باستان، پارس و حضرت معصومه سلام الله را در قم می‌سازد.
آرامگاه فردوسی، سعدی، حافظ، ابن سینا و ابوالفتوح رازی توسط حکمت ساخته شد.
برای اولین بار او بود که کنگرهٔ هزارهٔ فردوسی را در سال ۱۳۱۳ ایجاد کرد و در کنار آن کنگرهٔ هفتصدمین تصنیف گلستان و بوستان برگزار کرد.
🔸علی اصغر خان حکمت اولین تفسیر عظیم قرآن را که کشف الاسرار میبدی است در دانشگاه تهران تصحیح می‌کند و بسیاری از آیات و سوره‌های قرآنی را به شعر فارسی در می‌آورد و اولین کتاب تعلیم قرآن را برای کودکان و نوجوانان می‌نویسد.
تاریخ ادبیات برون و آثار شکسپیر را ترجمه می‌کند و به ۳ زبان عربی، انگلیسی و فرانسه تسلط دارد و حتی در زبان اردو نیز اطلاعاتی دارد.
کارهای فرهنگی که حکمت به عنوان سفیر ایران در هند کرده معروف است. حکمت با آدم‌هایی مثل ابو کلام آزاد، نهرو و گاندی، آشنایی و دوستی داشته است.
حکمت فارسی سره‌نویس و شاعر بود.
او ۶۰ سال خاطرات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خود را هر شب نوشته که در ۶۰ دفتر جمع شده که مرحوم دبیر سیاقی ۴ جلد از آن را منتشر کرده است.
یادداشت از دکتر منصور رستگار فسایی

محمدرضا شفیعی کدکنی:
شادروان علی اصغر حکمت (۱۲۷۲-۱۳۵۹) آن وزیرِ دانش‌پرور و دوران‌سازِ ما...
در هرگز و همیشهٔ انسان، صفحهٔ ۱۵۶

https://www.tg-me.com/shafiei_kadkani
🔸برگرفته از کانال تلگرامی شفیعی کدکنی
https://www.tg-me.com/eshtadan
🔷🔹🔹خواندنی‌ها:

سال‌ها قبل، وقتی علی‌اصغر حکمت وزیر نامدار معروف عصر پهلوی _که، نامش « ز رود ارس تا به‌دریای گنگ» رسیده بود_ به‌خراسان رفته بود و در آن‌جا به‌همراه شوکت‌الملک امیر بیرجند و قائنات، پدر آقای علم (که مطلقاً به‌نام امیر خوانده می‌شد) برای بازرسی به‌یکی از مدارس خراسان رفتند و این مدرسه به‌نام ابن یمین _شاعر معروف عصر سربه‌داران_ نامیده شده بود.
در کلاس درس، بچّه‌ها به‌سؤال وزیر و امیر پاسخ می‌دادند، امیر شوکت‌الملک به‌شوخی به‌یکی از بچّه‌ها می‌گوید: آیا می‌توانی بگویی چه حکمتی بوده است که این مدرسه را به‌نام ابن یمین نام گذارده‌اند، و فی‌المثل به‌نام من یا آقای حکمت وزیر معارف نام‌گذاری نکرده‌اند؟
شاگرد جواب داد:
_بله، برای این‌که، ابن یمین شاعر معروفی بوده است.
آقای حکمت، ضمن اشاره‌ای به‌شرح احوال ابن یمین، رو به‌شاگرد کرده و با ملایمت به‌او می‌گوید:
_فرزند عزیز، آیا هیچ شعری از ابن یمین از حفظ داری که برای ما بخوانی:
شاگرد خراسانی بلاتأمّل این قطعه را با صدای رسا و بلند شروع می‌کند به‌خواندن:

اگر دو گاو به‌دست آوریّ و مزرعه‌ای
یکی امیر و یکی را وزیر نام کنی

وگر کفاف معاشت نمی‌شود حاصل
رویّ و شام شبی از جهود وام کنی

هزاربار از آن به که بامداد پگاه
کمر ببندی و بر چون خودی سلام کنی

سکوت حاضران را فرا گرفت، امیر شوکت‌الملک در حالی که لبخند می‌زد رو به‌آقای حکمت کرد و گفت:
_برای امیر که حکمت این نام‌گذاری روشن شد! جناب وزیر خود دانند.

[آسیای هفت‌سنگ؛ تألیف: دکتر محمّدابراهیم باستانی پاریزی؛ تهران: انتشارات دنیای کتاب؛ چاپ ششم: ۱۳۶۷؛ صص۶۷۳_۶۷۱]

پژوهش‌های‌اصفهان‌شناسی
https://www.tg-me.com/ALI4asS

🔸برگرفته از کانال تلگرامی تاریخ اصفهان

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
‍ ‍ ‍

🔹🔸🔹به مناسبت ۲۷ امرداد سالروز درگذشت محمد غفاری "کمال‌الملک"

(زاده سال ۱۲۲۴ کاشان -- درگذشته ۲۷ امرداد ۱۳۱۹ نیشابور) نقاش.

#خواندنی‌ها

کمال‌المک‌ و مادر

🔹کمال‌المک‌به قدری‌نسبت‌به‌مادر‌خود‌ مودب و فروتن‌ بود‌ که‌ توجه‌ هر‌ بیننده‌ راجلب‌‌می‌کرد منظره‌ ملاقاتشان‌ حیرت‌افزا‌ بود،به عکس فرزند،مادرش‌کوچک‌ و فوق‌العاده‌ پیر و ناتوان‌ بود.
🔹هر وقت‌ که‌ می‌دیدم‌ که‌ این‌ مرد قوی‌ و بلند قامت‌ و بامو های‌ سفید‌ در مقابل‌ این‌ موجود ناتوان‌‌ کوچک‌ دست‌ به‌ سینه‌ با شرم‌ صحبت می‌دارد لذت‌ می‌بردم‌. مادر‌ مجبور‌ بود سر را به‌ اسمان‌ بلند کند و پسر رشیدش‌ همیشه‌ سر را خم‌ می‌کرد‌ تا بتواند با مادر صحبت‌ کند.
🔹هنگام‌ جدا‌شدن‌، مخارج‌ زندگی‌ مادر‌ را با شرم تقدیم‌ نموده، دستی‌ با ادب‌ به‌ دامن‌ مادر کشیده نوازشش‌ کرده‌ و اجازه‌ رفتن‌می‌گرفت.

🔹ازیادداشت‌های‌حسنعلی‌ وزیری‌ در شماره‌هشتم مجله‌یادگار.

پژوهش‌های‌اصفهان‌شناسی

https://www.tg-me.com/ALI4asS

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from اتچ بات
💠زادروز سراینده #ای_ایران
۲۷ مرداد زادروز حسین گل‌گلاب

گل گلاب(۲۷ مرداد ۱۲۷۶ تهران-درگذشت ۲۲ اسفند ۱۳۶۳ تهران)نویسنده، سراینده، مترجم، موسیقیدان و گیاهشناس.
به‌زبانهای فرانسه، انگلیسی، روسی، عربی و لاتین تسلط داشت.
گل‌گلاب که در نواختن ساز، نوازنده‌ای ماهر بود، در سرودن شعر و ترانه هم همردیف بزرگانی چون شیدا، عارف قزوینی و محمدتقی بهار ارزیابی می‌شد.
وی نت میدانست و برخلاف سایر شعرا که سرودن شعر روی آهنگ برایشان مشکل بود، کلمات را با نتهای موسیقی تطبیق می‌داد. سرودهای «ای ایران» «آذر آبادگان» «خاک ایران» «پایدار ایران» «زبان عشق» «ره عشق» «بلبل مست» و «وصال دوست» از او به‌یادگار مانده‌است.
https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from برگی از تقویم تاریخ (حسن نیکبخت)
‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۲۸ امرداد سالروز افتتاح آرامگاه فردوسی

در ۲۸ امرداد سال ۱۳۱۳، رضاشاه شخصا مراسم بزرگداشت هزاره فردوسی و آرامگاه او را افتتاح کرد. آرامگاهی که با الهام از تخت‌جمشید و به‌ شکل مقبره کوروش‌بزرگ ساخته شد. بنایی که از سه قسمت تشکیل شد و نخستین بخش آن، میانی ترین بخش و از سنگ گوری از جنس مرمر به ابعاد ۱/۱۵ متر و حدود ۰/۵ متر ارتفاع بود و در مرکز سکوی مرمری قرارگرفت. بخش دوم شامل تالاری مربع شکل از سنگ مرمر که داخل آن با کاشی تزیین شده و چهار ستون بلند با دو سر ستون بزرگ در چهارگوشه این تالار موجود است و تصویر مردی بالدار در بالای ضلع جنوبی بنای اصلی ایجاد شد که ویژگی‌های پرسپولیس را بیشتر به یاد می‌آورد. سومین بخش محوطه پلکانی پوشیده از سنگ مرمر که اتاق روی آن قرار گرفته و تعداد زیادی از اشعار فردوسی روی دیوار آن حک شد که حسین حجار باشی زنجانی سنگتراشی سنگ‌های بنا را انجام داد. سنگ نوشته‌های آرامگاه به خط نستعلیق و از اشعار فردوسی و از آثار طاهرزاده است.
دولت رضاشاه بودجه‌ای برای این کار نداشت چرا که دولت وی اساسا فاقد هرگونه درآمدی بود. نفت از دوره قاجار پیش فروش و با قیمت نازلی واگذار شده بود که درآمد ایران از آن در حد پول جیبی بود!! مالیات نیز رقم خاصی نبود چرا که ایران در فقر کامل بسر میبرد و تجارتی نداشت که مالیات بگیرد. صادرات دیگری نیز نبوده است. رضاشاه برای بدست آوردن پول این کار، دست به ابتکار زد و بلیط بخت آزمایی منتشر کرد. روی این بلیت، تصویری از آرامگاه فردوسی و شعری از این شاعر چاپ شده بود و از درآمد آن این بنای زیبا را ساخت.
طراحی معماری توسط هوشنگ سیحون صورت گرفت. چندسال بعد ساختمان دچار نم‌زدگی شد که حسین لرزاده معمار مشهور ایرانی با کمی تغییرات در ابعاد و اندازه و تزئینات، طراحی و بازسازی کرد.
در حال حاضر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری طرح‌هایی برای گسترش و بهسازی آرامگاه حکیم در دست اقدام دارد که در همین زمینه زمین‌ها و ساختمان‌های اطراف آرامگاه به تملک این سازمان در آمده و هرگونه ساخت و ساز تازه در حریم آرامگاه کلاً ممنوع است. با این حال متأسفانه وزارت نیرو در سال ۱۳۸۶ با نصب دکل‌های بزرگ انتقال نیروی برق دورنمای آرامگاه فردوسی را مخدوش کرد که موجب برانگیختن اعتراض عمومی شد.
صادق خلخالی در سال‌های نخستین انقلاب، قصد تخریب این آرامگاه را داشت که با ممانعت مردم خراسان روبرو شد.

🆔 @bargi_az_tarikh

#برگی_از_تقویم_تاریخ


#افتتاح_آرامگاه_فردوسی
بیست و هشتم مردادماه سالروز درگذشت سیمین بهبهانی

یک دامن گل


چون درختِ فروردین پرشکوفه شد جانم
دامنی ز گل دارم، بر چه کس بیفشانم؟

ای نسیمِ جان‌پرور، امشب از بَرَم بگذر
ورنه این‌چنین پرگل تا سحر نمی‌مانم

لاله‌وار خورشیدی در دلم شکوفا شد
صد بهارِ گرمی‌زا سر زد از زمستانم

دانۀ امید آخر، شد نهالِ بارآور
صد جوانه پیدا شد از تلاشِ پنهانم

پرنیانِ مهتابم در خموشی شب‌ها
همچو کوه پابرجا سر بنه به دامانم

بوی یاسمن دارد خوابگاه آغوشم
رنگ نسترن دارد شانه‌های عریانم

شعر همچو عودم را آتش دلم سوزد
موجِ عطر ازآن رقصد در دل شبستانم

کس به بزمِ می‌خواران حال من نمی‌داند
زانکه با دل پرخون چون پیاله خندانم

در کتاب دل «سیمین!» حرف عشق می‌جویم
رویِ گونه می‌لرزد سایه‌های مژگانم

سیمین بهبهانی در تهران زاده شد. او فارغ‌التحصیل رشتۀ حقوق از دانشگاه تهران بود و سال‌ها در دبیرستان‌های پایتخت به دبیری اشتغال داشت. در سال‌ ۱۳۴۸ به عضویت شورای شعر و موسیقی رادیو ایران و در سال ۱۳۵۷ به عضویت کانون نویسندگان ایران درآمد‌.
سیمین شاعری غزلسرا بود و بخشی از شهرت وی در سرودن غزل‌هایی با اوزان تازه و غیرمتعارف است. از مجموعه‌های شعری او می‌توان به سه‌تار شکسته، رستاخیز و خطی ز سرعت و از آتش اشاره کرد.

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
✍️پیام شاهنامه / محمدامین ریاحی


🔸شاهنامه به نام «خداوند جان و خرد» آغاز می‌شود. اینکه از صفات بیکران خداوندی، بر جان آفرینی و خردبخشی او تکیه می‌کند، می‌خواهد بگوید که مهمتر از هر چیزی جان است و زندگی، و زندگی باید با خردمندی توام باشد. از اینجاست که در سراسر شاهنامه عشق به زندگی، و آسایش و نیکبختی افراد انسانی، و پرهیز از آزار دیگران و نفرت از جنگ و کشتار و خونریزی و ویرانگری موضوع سخن است. زندگی انسانها و اندیشه و رفتار آنها هم باید بر پایه خرد باشد، و سرپیچی از حکم خرد، مایه تیره روزی است.‌

🔸شاهنامه یادگار قرن چهارم، قرن اعتلای فکری و فرهنگی ایران، عصر خردگرایی و آزاد اندیشی، عصر پرورش رازی و ابن سینا و بیرونی است. روزگاری که در آن اندیشیدن و خرد ورزیدن بردلهای فرهیختگان عصر حکومت می‌کرد. فرهنگ شاهنامه انعکاس فرهنگ ساسانی در آیینه عصر سامانی است. جهان‌بینی روزگاری است که فرهنگ تابناک آن با سیاست محمود غزنوی به ضعف گرایید و با استیلای سلجوقیان به کلی از میان رفت.‌

🔸اساس حماسه ملی ایران برنبرد جاودانی میان نیکی و بدی، روشنایی و تاریکی است. نیروهای اهریمنی بیداد و دروغ و جادو و فریب و پیمان شکنی و دژخویی و ویرانگری و مرگ و نیستی است که در وجود آفات طبیعی و دیوان و دشمنان نمودار می‌شوند. فضیلت‌های اهورایی دادگری و مهرورزی و آشتی جویی و آبادگری و شادمانی است که در وجود پهلوانان ایران پدیدار است.‌

🔸در عصر اساطیری از کیومرث تا جمشید، فرمانروایان که در همان حال پهلوانان و مظهر مردم ایرانند، با مظاهر اهریمنی که آفات طبیعی و دیوان هستند، می‌جنگند و پیروز می‌شوند و داد و نیکی و رامش برجهان فرمانروایی دارد. آنگاه در عصر هزار ساله ضحاک، پیروزی اهریمن فرا می‌رسد. با قیام کاوه و فرمانروایی فریدون باز هم نیکی پیروز می‌شود. در دوره‌های پهلوانی نبرد ایرانیان با تورانیان ادامه پیکار جاودانی خیر و شر است.‌

🔸در سراسر کتابی با این عظمت با همه تنوع حادثه‌ها وداستانها، روح و اندیشه و جهان‌بینی واحدی نمایان است. وحدت موضوعی و آرمانی و انسجام و هماهنگی و یکپارچگی در سراسر آن چنان است که گویی همه در یک روز، نه در تمام عمر شاعر از جوانی تا پیری سروده شده است! این وحدت شگرف موضوعی و فکری حاصل نبوغ شاعر است نه مرهون منابع او.

🔸فردوسی علاوه بر منابع اصلی خود (شاهنامه ابومنصوری) از دریای بیکران داستانهای باستانی هرچه را که در چهارچوب واحد حماسه ملی می‌گنجیده، برگزیده و بقیه را رها کرده است. و از آنچه او ناگفته گذاشته، برخی را دیگران سروده‌اند و بسیاری هم از میان رفته است.‌

@shahnamehpajohan

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
✍️چرا فردوسی و شاهنامه ی او در جهان بی همتاست ؟ / مرتضی ثاقب فر


🔸انگیزه در نوشتن این جستار (مقاله) اظهار نظری است که در نشستی ، از دو زبان شناس گرامی ایرانی شنیدم که این سخن را که « فردوسی آفریننده ی بزرگترین اثر حماسی جهان است » گزافه انگاشتند و تلویحا خواستار حذف آن شدند . گمان میکنم اگر این دو گرامی شاهنامه را از سر تا ته ، براستی خوانده و درباره ی محتوا و اهمیت آن و بویژه روش و رویکرد خود فردوسی اندیشیده بودند و آن را با حماسه های بیگانه ای که شاید خود هم تراز یا والاتر از شاهنامه می انگاشتند ، می سنجیدند ، چنین خرده ای نمی گرفتند .

🔸من در اینجا برای آنکه سخنی تکراری نگفته باشم از بسیاری مطالب فقط با اشاره می گذرم و برخی دیگر را که درباره شان کمتر سخن گفته شده است ، بیشتر می شکافم . گفتار من به دو بخش عمده تقسیم میشود : ۱ – زمانه و زندگی فردوسی و رویکرد ویژه ی او به رویدادهای درون حماسه و هدف بزرگش ، ۲ – محتوای شاهنامه ، بویژه در بخش اسطوره ای از نظر انگیزه ی کردار پهلوانان و مجموعا ایرانیان و مقایسه ی آن با نامدارترین حماسه ی جهان از دید غربیان یعنی ایلیاد و اودیسه هومر . در این مقایسه رامایانا و مهابهاراتای هندیان را به دلایلی که خواهم گفت کنار میگذارم .

۱ – زمانه و زندگی فردوسی و رویکرد ویژه ی او

🔸از آن جا که من در ۲۶ سال پیش در کتاب شاهنامه ی فردوسی و فلسفه ی تاریخ ایران به اندازه ای بسنده درباره ی خودآگاهی ایرانی و چرایی و چگونگی پیدایش شاهنامه (رستاخیز بزرگ فرهنگی ایران از سده های سوم تا پنجم ، جنبش های مقاومت نظامی – دینی دوره ی نخست هجری ، پیدایی حماسه ها ، روزگار فردوسی و شرایط فرهنگی و سیاسی آفریننده شاهنامه ها و بویژه شاهکار فردوسی و منابع و امانت حماسه سرا ، آگاهی کامل فرزانه توس به هدف خود ، روان پر مایه و والا و پشتکار و رنج هایی که برده و جفاهایی که دیده است) سخن گفته ام و پیش و پس از من نیز استادانی گران قدر در این زمینه و درباره میهن پرستی فردوسی و اهمیت کار او پژوهشهایی انجام داده ، در کتابها و رساله ها و گفتارهای خود در همایشهای گوناگون نوشته و سخن رانده اند ، من در اینجا سخن کوتاه میکنم و تنها باز میگویم :

🔸هنگامی که حدود سال ۳۰-۳۲۹ هجری ، فردوسی ، دهقان بزرگ زاده ایرانی ، در روستایی از توس و در سرزمین پدران خویش دیده به جهان گشود ، ایران پس از سه قرن کوشش دوباره در آستانه ی گزینش میان آزادی و بندگی ، و سربلندی و سرافکندگی قرار بود . گویی پرتگاهی ژرف دوباره در زیر پایش دهان گشوده بود با ریسمانی باریک برای گذر از روی آن ، همانند چینود پل زرتشتیان و پل صراط بعدی مسلمانان ، که یک سوی آن به امید و پیروزی و رستگاری و پیشراندن ایران به سوی تمدنی بزرگتر از گذشته بود ، و سوی دیگرش دوزخ نومیدی شکست و فرو لغزیدن دوباره به پرت گاه بندگی و خواری ، نکوهش هستی و ستایش نیستی ، و تقدیر گرایی و تحمل سلطه و ستم بیگانگان بیابان گرد و کوشش برای رام کردن ایشان ، و در این ره گذر ، پذیرفتن تباهی اخلاقی فردی و جمعی ، تا باز چون میوه ای آماده و رسیده به دامن جهان خوارانی نیرومندتر فرو بلغزد و برای همیشه اندیشه ی نیکی و بزرگی و کمال و جاودانگی و داعیه و آرزوی رهبری جهان به سوی رستگاری را از ذهن خود بزداید.

🔸اما جهان واقعی رنگارنگ تر و پیچیده تر از آن بود و هست که بتوان آن را تنها به دو رنگ سیاه و سپید تقسیم کرد ، و جنبش های ایرانیان برای کنار آمدن یا غلبه بر وضع موجود در سه سده ی گذشته نیز رنگ ها و شکل های گوناگونی داشت که برخی به ضرورت به شکست انجامید و برخی دیگر به پیروزی هایی گاه زود گذر و گاه پایدارتر دست یافت
@shahnamehpajohan
#مرتضی_ثاقب_فر:

🔸فردوسی هنگامی سرودن شاهنامه را آغاز میکند که هنوز امیدها زیاد است و اگر چه « زمان سرایی پر از جنگ است و به جویندگان جهان تنگ » و هر چند خراسان و توس همانند بسیاری از مناطق ایران ، میدان تاخت و تاز و کشمکش همیشگی مدعیان و حریفان است ، ولی هنوز سامانیان نیرویی دارند ، غلامان ترک چیرگی نیافته اند ، فردوسی خود شکوه و ثروتی دارد ، جوان است با همسری با فرهنگ و پهلوی دان ، و در توس از پشتیبانی دوستان و میهن پرستان بی بهره نیست . لیک بزودی سامانیان به شوند (علت) سیاستهای نادرست خود و چنان که دیدیم به سبب (دلیل) بدرفتاری با غلام / سردار وفاداری چون آلبتگین سقوط می کنند ، و نه تنها زمانه « جای سختی و بلا و نشستن گه اژدهای تیز چنگ » میشود ، بلکه جوانی فردوسی نیز به پیری همراه با تنگدستی می گراید ، آنچنان که گاهی به نان و گوشت و هیزمی گرمازا نیز نیاز دارد و این مرد والامنش ناچار میشود این را به خواننده یادآور شود . یا در پایان کتاب و پس از شرح ماجرای مرگ یزدگرد سوم چنان از تنگدستی می نالد که مرگ را بر بارش تگرگ ترجیح میدهد

@shahnamehpajohan

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
فارسی یا پارسی؟

دکتر مجید طامه
معاون گروه زبان‌ها و گویش‌های ایرانی فرهنگستان زبان و ادب فارسی

نام زبان رسمی کشور ایران در نوشته‌های دوران ساسانیان به‌صورت پارسیگ (pārsīg) آمده‌ است که برگرفته از واژۀ فارسی باستانِ پارسه (-pārsa) است. در سنگ‌نوشته‌های دوران هخامنشیان واژۀ -pārsa در اشاره به سرزمین و قوم «پارس» و همچنین به‌عنوان نامی برای «تخت‌جمشید» به کار رفته‌ است. ظاهراً در این دوران واژۀ -ariya «آریایی، ایرانی» برای نامیدن زبان ایرانیِ به کار رفته در سنگ‌نوشته‌ها معمول بوده ‌است. در دوران اسلامی نیز این زبان غالباً فارسی و گاه پارسی نامیده شده‌ است. بنابراین، در دوره‌های تاریخی این زبان صورت‌های متفاوت ariya-، pārsīg، «پارسی» و «فارسی» برای نامیدن آن به کار رفته‌است.
دو صورت پارسی و فارسی که در دورۀ نو زبان‌های ایرانی در کنار یکدیگر به کار رفته و می‌رود به‌لحاظ معیارهای زبانی هیچ‌کدام نادرست نیست. اما در این میان، از یک‌سو صورتی که بیشتر مصطلح بوده و هست «فارسی» است نه «پارسی»، و از سوی دیگر تحول پ به ف، ب و واو (/p/ به /f/، /b/ و /v/)، که اصطلاحاً نرم‌شدگی خوانده می‌شود، تحول آوایی معمولی است و شواهد دیگری نیز دارد (مانند پیل: فیل؛ اَپسوس: اَفسوس؛ اسپند: اسفند؛ گوسپند: گوسفند؛ پاداَفراه: باداَفراه «جزا، کیفر»؛ پسودن: بسودن «لمس کردن»؛ کَشَف: کَشَو «لاک‌پشت» از *kasyapa-؛ آب: آو از *ap-/āp-) که نشان می‌دهد این دگرگونی صرفاً تحت تأثیر زبان عربی در فارسی نو روی نداده است. به‌هرروی، صورت بی‌نشان و رایج فارسی بر صورت نشان‌دار و کم‌کاربردتر پارسی ترجیح دارد.
@theapll

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
یکم شهریورماه سالروز درگذشت دکتر پرویز ناتل خانلری

زبان سه‌ هزار ساله


فارسی با قبول این‌همه اجزاء و عناصر بیگانه در طی این مدت بسیار دراز، یعنی نزدیک به سه‌ هزار سال هنوز صفات و خصوصیات اصلی خود را از دست نداده است. تأثیری که زبان‌های بیگانه در فارسی بر جا گذاشته‌اند، غالباً به همان ورود و دخول الفاظ و لغات محدود مانده و در ساختمان زبان اثری نکرده است. الفاظ بیگانه نیز در زبان ما تغییر ماهیت داده و چه از حیث چگونگی تلفظ و چه از نظر دلالت بر معنی دیگرگون شده، چنان‌که غالباً ارتباط خود را با اصل از دست داده است.
در دورانی که ایران جزئی از خلافت اسلامی یا امپراتوری اسلام به شمار می‌رفت، دانشمندان و فیلسوفان ایرانی اندیشه‌های خود را به زبان مشترک قلمرو اسلام یعنی زبان عربی بیان می‌کردند. در بیشتر رشته‌ها و فنون ایرانیان بودند که پیشرو هر فن شمرده می‌شدند و غالب اصطلاحات علمی نیز از ریشۀ زبان‌های ایرانی در قالب لغات سامی ریخته شده است. به‌این‌سبب دانشمندان ایرانی وقتی که می‌خواستند به زبان خود در یکی از رشته‌های علوم و فلسفه چیزی بنویسند ضرورتی نمی‌دیدند که آن اصطلاحات را که میان اهل فن متداول بود و احیاناً خود ایشان در وضع آن دخیل بودند تغییر بدهند.
اما، با همۀ این احوال زبان فارسی تحول طبیعی و تدریجی خود را پیموده است و با آنکه فارسی امروز؛ یعنی زبانی که ایرانیان به آن گفتگو می‌کنند و می‌نویسند و می‌خوانند با زبانی که در سنگ‌نوشته‌های هخامنشی به کار رفته است در ظاهر به‌کلی مختلف است و یا شباهت جزئی دارد، اما در حقیقت فارسی امروز همان پارسی باستان است؛ یعنی زبان رسمی و مشترک ایرانیان که از قریب سه‌ هزار سال پیش تاکنون وسیلۀ ارتباط جوامع متعدد و مختلف ایرانی بوده و در طی این تاریخ دراز به حکم قوانین طبیعی تحول و تکامل، دستخوش تغییرات فراوان شده، اما در همۀ ادوار همچنان ارتباط آن با صورت‌های پیشین ثابت مانده است.
آنچه در اصطلاح «فارسی جدید» خوانده می‌شود نیز بیش از یک‌ هزار سال است که به صورت واحدی باقی مانده تا آنجا که فارسی‌زبانان امروز آثار ادبی هزار سال پیش را به‌آسانی می‌خوانند و می‌فهمند و از آن‌ها لذت می‌برند و همین زبان رسمی کشور است که همیشه وسیلۀ تعلیم و تعلّم بوده و در دوران اخیر به‌سبب بسط و توسعۀ تعلیمات عمومی و ایجاد شدن وسایل ارتباطی جدید به‌تدریج جای همۀ گویش‌های دیگر را که در گوشه و کنار سرزمین ایران متداول بوده است می‌گیرد.
در مطالعۀ تاریخ تحول زبان فارسی از سه‌ هزار سال پیش تاکنون می‌توان دریافت که در این سلسله هرگز قطع و فاصله‌ای نبوده است. فارسی امروز همان پارسی باستان روزگار هخامنشی است که مراحل متوالی تحول و تکامل را پیموده است.
بنابراین شاید گزاف نگفته باشیم اگر ادعا کنیم که «فارسی باستان» زبان مرده‌ای نیست. پارسی باستان در فارسی امروز زنده است.

«زبان سه‌ هزار ساله»، پرویز ناتل خانلری

[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۱، ۱۳۰-۱۳۱]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
اول شهریورماه، سالگرد درگذشت پرویز ناتل خانلری (۱۲۹۲-۱۳۶۹)

زبان فارسی متعلق به یک نسل یا یک فرد نیست، زبانی است که همۀ فارسی‌زبانان نسل‌های گذشته و حال و آینده در آن سهیم هستند و هر فردی بر عهده دارد تا آنجا که دانش و ادراک او اقتضا می‌کند، در حفظ این میراث عظیم و عزیز کوشش کند و به نظر من خطا و خیانت است که کسانی بتوانند این وظیفه را انجام بدهند و از روی سهل‌انگاری و بی‌مبالاتی یا به ملاحظات فردی و شخصی از ادای آن غفلت کنند.

نقد بی‌غش، مجموعه گفت‌وگوهای دکتر پرویز ناتل خانلری با صدرالدین الهی، چ دوم، نشر معین، تهران ۱۳۹۳، صص ۱۸۰ – ۱۸۱.
@theapll

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
سکۀ اسپهبَد خورشید (761-748م.)

اسپهبَدان طبرستان، شاهانی از شاخۀ فرعی دودمان ساسانی بودند. اسپهبدان به موازات واپسین سال‌های فرمان‌روایی شاخۀ اصلی ساسانیان بر ایران‌شهر و به فرمان آنان، بر کرانه‌ها و جلگه‌ها و کوه‌های شمال ایران فرمان می‌راندند و تا یک قرن پس از جان باختن یزدگرد سوم (651 م.) به صورت مستقل و پس از آن نیز تا میانه‌های دورۀ صفوی، به صورت نیمه‌مستقل پایدار بودند.
مشهورترین فرمان‌روا از دودمان اسپهبدان طبرستان، اسپهبد خورشید بود. او در نیمۀ نخست قرن دوم هجری بر پهنۀ وسیعی از گیلان و مازندران و گرگان و بخش‌هایی از خراسان فرمان می‌راند. او در سکه‌هایش، به هیبت خسروان ساسانی است. اسپهبد خورشید، تاج ساسانیان را بر سر دارد و به شیوۀ رایج سکه‌های ساسانی به راست می‌نگرد. بر دو سوی چهر او نوشته است: «خُوَره اپزوت خورشید» (فره افزود خورشید). املای «خورشید» در فارسی میانه باید با الفک واژه‌جداکن باشد، اما شاید به سبب تنگی روی سکه، از آن صرف نظر شده‌است. #ماه‌وستاره نیز به سنت ساسانیان، بر گرد سکۀ او حضور دارد. بر دایرۀ بیرونی سکه، واژه‌ای دیگر دیده می‌شود که afd به معنی شگفت و عالی است.

@iranshahr1353
❇️ سجاد آیدنلو، استاد زبان و ادبیات فارسی و شاهنامه‌‌شناسِ ارومیه‌ای در جمعِ ۲۵ چهرۀ برترِ ادبیاتِ ایران

در رویدادِ فرهنگی بزرگداشتِ چهره‌های برجستۀ ادبیات - جایزۀ استاد جلال‌الدین همایی - از دکتر سجاد آیدنلو به عنوانِ پژوهشگرِ برترِ کشوری تجلیل به عمل آمد.

■ بُن‌مایه: تارنمای بنیاد ملی نخبگان

@IR_Azariha

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🏵معرفی شاهکار هزار ساله ادبیات فارسی، شاهنامه فردوسی در شبکه آرته



⚜️شبکه آرته با پخش مستند کوتاهی درباره فردوسی و اثر ماندگار او نوشت:
ایران کشوری باشکوه است که تا امروز در آن حماسه ای بزرگ طنین انداز می شود: شاهنامه فردوسی

🔸با باشندگی #محمد_جعفر_یاحقی


💎
🆔 @maneshparsi
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.


شهریور


۴ شهریور ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
 

شهریور، ماه ششم سال ایرانی است. ایرانیان باستان که به هر روز از ماه نامی داده بودند. روز چهارم هر ماه را هم شهریور خوانده و در این روز جشن شهریورگان را می­‌گرفتند.
در منابعی که دیده شد چیزی از جزییات مراسم جشن­ شهریورگان نیامده.
نام­‌های روزهایی را که ایرانیان بر سی روز هر ماه داده بودند، ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده، و جز او مسعود سعد سلمان هم در دیوانش به رشته نظم کشیده. تاوانش را هم داده، که خود عمر را در زندان سر کرد، و دیوانش به روزگاران، از کتاب‌های ممنوع بود. بیهقی فرموده بود که بزه بزرگی است برترنشاندن عجم بر عرب!

اما، مسعود سعد در باره روز شهریور گوید:
ای تنت را ز نیکویی زیور
شُهره روزیست روز شهریور.
 
فردوسی هم در شاهنامه در این باره گوید:
ز شهریورت باد فتح و ظفر
بزرگی و تخت و کلاه و کمر.
 
 
شهریور واژه پارسی است. بنیاد این واژه در سنسکریت دو پاره دارد: «خشَترَ» و «وَییریَه».
«خشتر» در زبان فارسی شهر شده. به معنی کشور، شهر و داشتن نیروی پادشاهی و فرمانروایی.
«وَییریَه» پاره دوم شهریور، به معنی برگزیده و برتر است.

شهریور بر روی هم «پادشاهی برگزیده» باشد. این واژه در اوستا بارها آمده و مراد از آن فرمانروایی اهورامزداست بر آسمان‌ها، که برترین فرمانروایی است.
زایش داراب، شاهنشاه کیانی، را هم در چهارم شهریور نوشته‌اند.
 
شهریور یکی است از هفت امشاسپند، که جلوه­‌های اهورامزدا یا یاوران او در گرداندن گیتی هستند.
نگاهی به سامان آنها خبر از پله­‌هایی می­‌دهد که بایست برای رسیدن به این شهریاری خوب و نیرومند پیموده شود:
شهریاری برگزیده ایرانی آن زمان به دست آید که آدمی با اندیشه و کردار نیک به راستی برسد. چون بدین پایگاه رسید به جاودانگی دست یافته و پس از آن است که شهریاری آرمانی ایرانی به دست آید.

شاید توان چنین دریافت که هر کس و ناکس را نرسد که بر تخت شهریاری نشیند. مگر که پله­‌های پیشین را پیموده و به نیکی و راستی دست یافته باشد که همانا جاودانگی است.
پس آنگاه او را رسد که شهریار شود.
 
امشاسپندان که شهریور یکی از آنهاست در گروتمان (عرش برین) بر تخت­‌های زرین نشسته­‌اند و هر یک به بخشی از کارهای گیتی می­‌رسند. شهریور چونان سنجه­‌ای است در نزد اهورامزدا که به یاری او پاداش و مجازات درستکاران و بدکاران را تعیین می­‌کند.
 
شهریور در آسمان نماد فرمانروایی یزدان است، و در زمین آن فرمانرواییی است که بر بدی‌ها چیره شود و پناه درماندگان و تهیدستان باشد.
هماورد شهریور در نزد ایرانیان، «سَوروَه» است و او دیو فرمانرانی بد، ناآرامی و مستی است.



در این ماه، ایران و ایرانی در سده پیش دو بار آماج تازش دشمن شد و گزندها دید، بیرون از شمار. گویی سَوروَه بر شهریور چیر آمد!
نخست تازش اتحاد شوروی و انگلستان در شهریور ۱۳۲۰ و دوم تازش عراق در شهریور ۱۳۵۹.
شگفتا از سرزمینی که اندیشه­ فرمانروایی برتر را پرورانده، در ماهی که به این اندیشه والا اختصاص داده چنین دشمن‌کام شده است.


https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
🔶چهارم شهریورماه، سالروز درگذشت مهدی اخوان ثالث (۱۳۰۶-۱۳۶۹)

پیغام

چون درختی در صمیم سرد و بی‌ابرِ زمستانی
هرچه برگم بود و بارم بود،
هرچه از فرّ بلوغِ گرمِ تابستان و میراث بهارم بود،
هرچه یاد و یادگارم بود،
ریخته‌ست.

چون درختی در زمستانم،
بی که پندارد بهاری بود و خواهد بود.
دیگر اکنون هیچ مرغ پیر یا کوری
در چنین عریانیِ انبوهم آیا لانه خواهد بست؟
دیگر آیا زخمه‌های هیچ پیرایش،
با امید روزهای سبز آینده؛
خواهدم این سوی و آن سو خست؟

چون درختی اندر اقصایِ زمستانم.
ریخته دیری‌ست
هرچه بودم یاد و بودم برگ.
یادِ با نرمک نسیمی چون نمازِ شعلۀ بیمار لرزیدن،
برگِ چونان صخرۀ کرّی نلرزیدن.
یادِ رنج از دست‌های منتظر بردن،
برگِ از اشک و نگاه و ناله آزردن.

ای بهارِ همچنان تا جاودان در راه!
همچنان تا جاودان بر شهرها و روستاهای دگر بگذر.
هرگز و هرگز
بر بیابانِ غریب من
منگر و منگر.
سایۀ نمناک و سبزت هر چه از من دورتر، خوشتر.
بیم دارم کز نسیمِ ساحرِ ابریشمینِ تو،
تکمۀ سبزی بروید باز، بر پیراهنِ خشک و کبود من.
همچنان بگذار
تا درودِ دردناکِ اَندُهان مانَد سرود من.


@kheradsarayeferdowsi

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
#فدریکو_مایور:
پیش از تولد دکارت و تولد ولتر یک شاعر ایرانی پیش از هر چیز خرد را ستوده است

🔸شاهنامه، این اثر ادبی فنا ناپذیر، با چنین شكوهی آغاز می‌شود، در این اثر جاودانه بی‌درنگ در پی ستایش پروردگار، در همان نخستین صفحه به ابیاتی برمی‌خوریم كه لحظه‌ای ما را حیران و شگفت زده برجای می‌گذارد، زیرا كه به طرزی نامنتظر، با مدح خرد روبرو می‌شویم. بنام خداوند جان و خرد، شاهنامه، این اثر ادبی فنا ناپذیر، با چنین شكوهی آغاز می‌شود، در این اثر جاودانه بی‌درنگ در پی ستایش پروردگار، در همان نخستین صفحه به ابیاتی برمی‌خوریم كه لحظه‌ای ما را حیران و شگفت زده برجای می‌گذارد، زیرا كه به طرزی نامنتظر، با مدح خرد روبرو می‌شویم. آیا چنین چیزی در خور تصور است؟ هزار سال پیش، قبل از رنسانس غرب، سده‌ها پیش از قرن هجدهم، قرن روشنگری، پیش از تولد دكارت و تولد ولتر، یك شاعر ایرانی، فراتر از هر چیز، اندیشه و خرد را ستوده است. شاعر ایرانی، این ستایش را با چنان اعتقاد و با چنان شور و وجدی بیان می‌كند كه خواننده را بی اختیار شیفته خود می‌سازد.

@shahnamehpajohan
#فدریکو_مایور:

🔸ایران فردوسی هرگز با همسایگان خویش ناسازگاری ندارد. بر عکس، آغوش به سوی آنها می‌گشاید. دقیقاً از همین روست که اعراب، ترک‌ها و هندی‌ها، شاعر ملی ایران، فردوسی را از خود دانسته‌اند، شاهنامه را به زبان‌های خود ترجمه کرده‌اند و به وفور از مضامین آن بهره جسته‌اند. از این دیدگاه می‌توان گفت فردوسی یکی از پیشگامان جهان امروز است.

@shahnamehpajohan

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
2024/09/21 09:55:16
Back to Top
HTML Embed Code: