Telegram Web Link
غلط بُوَد که کُنَد صبرْ کارها به مُراد
به من که دشمنْ غالب‌شد از تحمل شد


#کلیم‌همدانی

مجموعهٔ خیال؛ برگزيده غزلیاتِ چهل‌وشش شاعر، از بابافغانی شیرازی تا صفاء‌الحق همدانی؛ گزینش و ویرایشِ علیرضا ذکاوتی قراگزلو؛ نشرِ نو؛ ۱۳۹۷: ۳۳۲.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
#شاهرخ_مسکوب:
شاهنامه آیینه فراز و فرود جسم و جان آدمی است

داستان‌های شاهنامه آیینه فراز و فرود جسم و جان آدمی است:زیان ویرانگر آز (سلم و تور، سهراب، اسفندیار)،دروغ (سودابه)، غرور بد فرجام (جمشید، کاوس، گشتاسب)، پادشاهی اهریمنی و ایزدی (ضحاک و فریدون)، وفای به عهد با خدا، خود و جهان (سیاوش)، نبرد داد و بیداد (کیخسرو و افراسیاب)، بزرگداشت «نام» به بهای جان، چیرگی انسان هوشیار برطبیعت خام (هفت خان‌های رستم و اسفندیار) و بسا چیزها از این دست. در قیاس با رمان واقع‌گرا، این داستان‌های آرمان‌گرا، آموزش «جاویدان خرد» فرهنگ و تمدن دیرین است، از روزگار ساسانیان و بیشترها، که نمونه‌های مستقیم و بی‌پیرایه آن را، در سخنان بوذرجمهر و موبدان و نوشیروان و در خطبه‌های تاج‌گذاری شاهان به فراوانی می‌توان یافت. «آرمان» این داستان‌ها بیگانه و دور از «واقعیت» نیست.مگر نه آن که داشتن آرمان از واقعیت‌های انسان بودن است؟ آیا می‌توان انسان بود و از هر آرمان بری بود؟ پس داستان‌های شاهنامه نیز در نهایت واقعی است،منتها«واقعیتی»متعالی و پس از چرخش و گذر از صافی آرمانی فرهنگی (خرد)

@shahnamehpajohan⁣⁣⁣⁣

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from چشم‌و‌چراغ
📜در ۲۹ بهمن ۱۳۱۲ #علی‌_اصغر_حکمت، کفیل (سرپرست) وزارت معارف، لایحه‌ای به مجلس شورای ملی ارائه کرد تا برای برپایی ۲۵ دارالمعلمین و دارالمعلمات بودجه تأمین شود. در آن جلسه و جلسۀ پس از آن، برای این دو واژه، «آموزشگاه» و «آموزگارستان» پیشنهاد شد که «آموزگارستان» پذیرفته شد. اما در جلسۀ ۸ اسفندماه، علی‌اصغر حکمت لایحه را برای انجام برخی اصلاحات متوقف کرد و در جلسۀ ۱۰ اسفندماه، که لایحه بازگردانده شد، واژۀ «دانش‌‌سرا» جایگزین شده بود. در جلسۀ ۱۳ اسفند تبـصره‌ای به این شرح افزوده شـد: «از این به‌بعد مدرسۀ ابتدایى دبستان و معلم آن آموزگار، مدرسۀ متوسطه دبیرستان و معلم آن دبیر، و مدرسۀ صنعتى هنرستان و معلم آن هنرآموز، هر شعبه از مدارس عالیه (فاکولته) دانشکده، و مجموعِ شعب عالیه (اونیورسیته) دانشگاه، و معلم مدارس عالیه استاد نامیده خواهد شد».

(خلاصۀ صورتجلسه‌های ۶۴-۶۹ دورۀ نهم مجلس شورای ملی؛ با استفاده از وبگاه کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی)

🔹با سپاس از راهنمایی همکار ارجمندمان آقای دکتر #رضا_عطاریان، دندانپزشک و پژوهشگر ارشد گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی

✍🏻سمانه ملک‌خانی
@cheshmocheragh
🍃🌾 جشن خزان و ارزش کشاورزی در ایران باستان


🍁 «جشن خزان» یا «خزان جشن» که به آن «جشن مغان» هم می‌گفتند واپسین جشن دهه‌ی نخست شهریور بود که در «دی به آذر روز» (هشتم) شهریور برگزار می‌شد. انگیزه‌ی برگزاری این جشن پایان برداشت فراورده‌های کشاورزی تابستان و آغاز پاییزه‌کاری بود. همچنین گفته می‌شود پایان نشانه‌های تابستان، خودنمایی نشانه‌های پاییز و وزش باد نرم و خنک پاییز از انگیزه‌های پیدایش جشن خزان بود.

🍁 در روز هشتم شهریور در دماوند جشنی به نام خزان برگزار شد. (جیمز موریه)
«خزان روز هشتم باشد از شهریورماه قدیم و این روز جشن مغان است.» (خلف تبریزی)

🍁 جشن خزان در روز پانزدهم شهریور «دی به‌مهر روز» برگزار می‌شد. این روز همزمان با جشنی در سغد باستان و فرارودان(ماوراءالنهر) بود که در آن بازار همگانی برپا می‌شد. (گردیزی)
شاید گردیزی این هر دو جشن را یکی دانسته و در سغد جشن خزان همراه با بازار همگانی بود.

🍁 «خزان خاصه» در هژدهم(هجدهم) شهریور و «خزان عامه» در دوم مهر برگزار می‌شد. (بیرونی)
دو جشن خزان یکی در هشتم شهریور با پدیدار شدن نشانه‌های پاییز و دیگری در اورمزدروز از مهر(نخستین روز مهر) و آغاز پاییز برگزار می‌شد. این جشن همچون نوروز و مهرگان نام‌های «خزان عامه» و خزان خاصه» داشت. این‌ها در نوشته‌های بیرونی نیز دیده می‌شود. (هاشم رضی)

🍁 با نگاه به آنچه ابوریحان، گردیزی و به‌ویژه خلف تبریزی درباره‌ی زمان جشن خزان نوشته‌اند، همه نشانه‌ی به‌شمار نیاوردن بهیزَک(کبیسه) و شمارش نادرست روزها در سال خورشیدی در گذر سده‌ها است که مایه‌ی پیدایش دو جشن خزان و آشفتگی در گاهشمار جشن‌ها شده است. وگرنه از آغاز پیدایش جشن‌ها، جشن خزان یک بار در سال برگزار می‌شد. (رضی)

🍁 سوارکاری، چراغانی و آذین‌بندی خانه‌ها و آتش‌افروزی بر بام‌ها از آیین‌های جشن خزان بود. به دید می‌رسد ایرانیان این جشن را گروهی و در کنار دیگران برگزار می‌کردند. این جشن کهن تا چند سال گذشته در دماوند با آتش‌افروزی گرامی داشته می‌شد.


#پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #جشن_خزان #شهریورگان

🌾🍃 @AdabSar

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
#میرجلال_الدین_کزازی:
اگر فردوسی شاهنامه را نمی سرود، شاید از داشتن ایران محروم بودیم


من همواره گفته ام که از دید من سخت ترین و ستوده ترین سنجه در شناخت ایرانی راستین و سرشتین، علاقه او به شاهنامه است. هرکس دل در گرو شاهنامه دارد، بی گمان می دانم که شایسته نام برین است.  بانوی من همیشه می گوید که تو در سده پنجم مانده ای زیرا در سده پنجم فردوسی سر برآورده، شاهنامه را سروده، پایه های استوار ایران نو در آن ریخته شده از همین رو شاید بانوی من که فرهیخته و با تاریخ و فرهنگ ایرانی آشناست در میان سده های گوناگون انگشت بر سده پنجم نهاده است. اگر این سده ستوده فراز نمی آمد، اگر در آن فردوسی سر بر نمی آورد و شاهنامه را نمی سرود شاید هم اکنون ما با یکدیگر به زبان شیوای فارسی سخن نمی گفتیم و این گونه از ایرانی که به آن می نازیم، محروم بودیم به همین دلیل سده پنجم سده ای دیگرسان است؛ سده ای هنگامه ساز، روزگارآفرین، منش پرور، سده ای که در آن، سخن پارسی از زمین به آسمان رفت، کدامین سده را می شناسیم که از این ویژگی های والا برخوردار باشد؟
@shahnamehpajohan

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
زادروز دکتر عبدالمجید ارفعی

دکتر عبدالمجید ارفعی زادۀ ۹ شهریور ۱۳۱۸ در بندرعباس، عیلام‌شناس، متخصص زبان‌های عیلامی و اکدی، جز آخرین بازماندگان نسل طلایی تاریخ‌نگاران و فرهنگ پژوهان ایرانی است که شماری از الواح باروی تخت‌جمشید به همت ایشان بازخوانی و ترجمه شده‌اند.
دکتر ارفعی تحصیلات مقدماتی را در بندرعباس سپری داشته و سپس برای گذراندن دبیرستان به تهران آمده و در دبیرستان البرز تحصیل کرده است. پیش از ورود به دانشگاه، زیر نظر استاد جلال متینی الفبای فارسی باستان را آموخته و در همان سال‌ها، بر اساس تصحیح دکتر محمد جواد مشکور از کتاب کارنامۀ اردشیر بابکان، زبان پهلوی و بر مبنای تصحیح استاد ابراهیم پورداوود از گات‌ها، زبان اوستایی را فرا گرفته است.
ارفعی ابتدا برای تحصیل در رشتۀ حقوق به دانشگاه تهران آمد اما چندی بعد از آن رشته انصراف داده برای تحصیل در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی به دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران وارد شد. پس از اخذ کارشناسی زبان و ادبیات فارسی خویش به توصیۀ اساتیدی چون پرویز ناتل خانلری و ابراهیم پورداوود برای ادامۀ تحصیلات به موسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو رفت و در آنجا زیر نظر ریچارد هلک، یکی از نامدارترین استادان خط و زبان عیلامی، به آموختن زبان‌های عیلامی و اکدی مشغول گشت.
ارفعی از زمان بازگشت به ایران در سال ۱۳۵۳ با فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی همکاری داشته است. تالار کتیبه‌های موزۀ ملی ایران در خلال سال‌های ۷۷ تا ۸۲ توسط او و دکتر شاهرخ رزمجو ساخته و آماده شد.
طی سال‌های مختلف، کتب و مقالات متعددی از دکتر ارفعی به چاپ رسیده که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از؛ «فرمان کوروش بزرگ» و «گل‌نوشته‌های باروی تخت‌جمشید».

مرکز مطالعات ایران‌شناسی و علوم انسانی نیمروز
🔶‍ دهم شهریور سالروز درگذشت دکتر احسان یارشاطر، بنیان‌گذار و سرویراستار دانشنامۀ ایرانیکا و استاد پیشین مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیای نیویورک

جناب تقی‌زادۀ عزیز،

... آخرین باری که برای شما نامه نوشتم اوایل ماه اوت بود که یک نامه و چند نسخۀ چاپی از مقاله‌های اخیر خود را برای شما ارسال کردم. آیا آن را دریافت کردید؟ باور کنید من به همان اندازه خواستار ارتباط با شما هستم که شما خواستار اطلاع از پیشرفت‌های صورت‌گرفته در غرب هستید (در صورت وجود چنین امری!). بنابراین به طور طبیعی می‌خواهم مطمئن شوم که نوشته‌های مرا دریافت می‌کنید ...
اخیراً توانستم به یک دانشجوی ایرانی که برای فراگرفتن زبان پهلوی به اینجا آمده است بگویم: «عید شما مبارک باد». او یک جوان واقعاً باهوش است که فهم خوبی از درس دارد. با خوشحالی دریافتم که او تحت تأثیر یکی از سخنرانی‌های شما در تهران به این راه ترغیب شده است. نام او یارشاطر است و با هرکس که ملاقات می‌کند، سخن معروف سعدی را برایش نقل می‌کند. (۱) گمان نمی‌کنم که شما ایشان را از نزدیک بشناسید. با بورسیۀ کنسول‌گری بریتانیا، ظاهراً برای تحصیل در «تعلیم و تربیت غربی» به اینجا آمده است. کاش از سوی دولت کشور خود حمایت می‌شد. بعد از چند هفته نزد من آمد و گفت دریافته است که واقعاً فارسی را نمی‌شناسد؛ دریافتی که واقعاً اولین گام برای رسیدن به دانایی است.

والتر برونو هنینگ
۲۵ مارس ۱۹۴۹

(۱) گویا مقصود این جمله است: «در صحبت مردان یار شاطر باشم نه بار خاطر».

[نامه‌های هنینگ و تقی‌زاده، به کوشش ایرج افشار، تورج دریایی، ترجمۀ مهناز بابایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۱۰۸]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
‍ شعر

◼️محمدعلی بهمنی، شاعر تازه درگذشته

در این زمانه‌ی بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست

چگونه شرح دهم لحظه لحظه‌ی خود را
برای این همه ناباور خیال پرست؟

به شب نشینی خرچنگ‌های مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست؟

رسیده‌ها چه غریب و نچیده می‌افتند
به پای هرزه علف‌های باغ کال پرست

رسیده‌ام به کمالی که جز انالحق نیست
کمال دار را برای من کمال پرست

هنوز زنده‌ام و زنده بودنم خاری است
به تنگ چشمی نامردم زوال پرست

محمدعلی_بهمنی
https://www.tg-me.com/eshtadan
#ژاله_آموزگار:
انسان در اساطیر ایرانی همکار اهورامزدا است


اساطير ما ويژگى ‏هايى خود را دارند. انسان در اساطير ايرانى با اين هدف آفريده شد تا همكار و هم ‏پيمان اهورامزدا باشد و با اهريمن مبارزه كند. اما در اسطوره گيل گمش ديد ديگرى وجود دارد؛ در آنجا جاودانگى از آن خدايان است و انسان تشويق به لذت بردن از زندگى مى ‏شود. البته تفكر هر قومى با اقليم جغرافيايى آن قوم در ارتباط است. بين ‏النهرين منطقه خوش آب و هوايى است و وضع جغرافيايى اين اقليم در وضع اجتماعى و باورهاى آن تأثيرگذار بوده است. نكته ديگر وجوه متفاوت خدايان فرهنگ‏ها با يكديگر است. هر فرهنگ خداى خود را آنگونه تصوير مى ‏كند كه مشخصه محيط خود او بوده است. از سوى ديگر بايد اضافه كنم ما هرگز به خدايان خود تجسم نبخشيديم و اين موضوع هم به نفع ما بوده است و هم به ضرر ما، جاى سربلندى است كه هرگز انديشه ‏هاى مقدس خود را با خاک و سنگ مجسم نكرده ‏ايم اما از طرف ديگر جاى افسوس است، چرا كه اگر مجسم مى ‏كرديم مى ‏توانستيم چه شاهكارهايى خلق كنيم.

@shahnamehpajohan
#ژاله_آموزگار:
اساطیر مانوی را در مقایسه با اساطیر ایرانی کمتر می پسندم

به جز اعتقاد به ثنويت (نور و ظلمت) باقى افكار مانی كمتر ايرانى هستند و البته ثنويت نيز در آيين او برعكس ايران كه آگاهانه و به خواست اهوره ‏مزدا رخ مى ‏دهد، تصادفى و غيرعمدى اتفاق مى ‏افتد. بد نيست اين مطلب را اضافه كنم كه ما بايد ممنون زردشت باشيم كه از ميان همه خدايانى كه در آن زمان نامشان در رأس قدرت بود، او خداى خِرد را اهميت بيشترى بخشيد و در رأس قرار داد. من براى مانى احترام بسيار قائلم، او شخصيت فوق‏العاده ‏اى بود و نبوغ ويژه ‏اى داشت اما مانويت گاهى مرا آزار مى ‏دهد و من اساطير مانوى را در مقايسه با اساطير ايرانى كمتر مى ‏پسندم.

@shahnamehpajohan

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
▪️دکتر جلیل تجلیل درگذشت

🔺جلیل تجلیل، مترجم، مصحح و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران در ۹۰ سالگی از دنیا رفت.


📝 دکتر جلیل تجلیل در سال ۱۳۱۳ خورشیدی در تبریز به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود گذراند و به خاطر علاقه‌مندی به تحصیل علوم دینی به حوزه علمیه شهر تبریز وارد شد پس از آن به علت اشتیاق به تحصیل وارد دانشکده ادبیات شد و در سال ۱۳۳۴ لیسانس ادبیات فارسی را از آن دانشگاه اخذ کرد و ار محضر اساتیدی چون دکتر عبدالرسول خیامپور، دکتر قاضی طباطبایی، استاد ادیب طوسی و استاد احمد ترجانی زاده بهره برد و در سال ۱۳۴۹ وارد دانشکده ادبیات و علوم انسانی شد و درجهٔ کارشناسی ارشد و دکتری را از آن دانشگاه اخذ کرد. وی همچنین همزمان با تحصیل در دانشگاه در حوزهٔ علمیه و تهران به فراگیری فلسفه، منطق، صرف و نحو پرداخت. دکتر تجلیل استاد تمام و باز نشستهٔ دانشگاه تهران بود. جلیل تجلیل در دورهٔ ششم (سال ۱۳۸۵) به عنوان یکی از چهره‌های ماندگار ایران معرّفی شد.


👈اهل قلم و فرهنگ:
🆔
@ahleghalamvafarhang
Forwarded from ایران بوم
آغاز کار نوسازی آرامگاه فردوسی بزرگ در توس...‌

‌در چنین روزی (12 شهريور) سال1307 كار نوسازي آرامگاه فردوسي، ايراني بزرگي كه خود را وقف خدمت به ايران و زبان پارسي كرده بود در توس خراسان آغاز شد.
اين ساختمان باشكوه پس از تكميل و آنگاه تزيين مجدد، طي مراسمي كم نظير با حضور ايرانشناسان سراسر جهان، اديبان كشور و مقامات فرهنگي و دولتي گشايش يافت.
مورخان متفقا «ابوالقاسم فردوسي» را تنها فرد در سراسر تاريخ بشر خوانده اند كه بدون هرگونه چشمداشت، همه عمر خودرا صرف زنده كردن تاريخ وطنش (ايران)، خصلت هاي نيك هموطنان (ايرانيان) و زبان نياكان (زبان پارسي) و خدمت بي دريغ به شناساندن فرهنگ و تمدن كهن ميهنش كرد و به نوشته مرحوم دكتر رضا زاده شفق، شصت هزار بيت شعر گفت تا شكوه ايران باقي بماند و باعث افتخار و دلگرمي نسلهاي بعد باشد تا بدانند كه چه ميراثي گرانبها و با عظمت برايشان باقي مانده است و با همه توان بكوشند كه اين ميراث همچنان سربلند، بزرگ و عزيز باقي بماند. فردوسي براي به نظم در آوردن تاريخ ايران، اسناد و نامه هاي فراوان خواند كه خود او گفته است:
«بسي رنج بردم بسي نامه (مكتوب و سند) خواندم ـ زگفتار تازي (اسنادي كه به زبان عربي نوشته شده بود) و از پهلواني (اسنادي كه به پارسي دوران اشكاني و ساساني بود)»
به مناسبت هزار ساله شدن فردوسي كه ايرانيان بايد هميشه مرهون زحمات، احساس و عواطف وطندوستانه او باشند يك هفته در سراسر كشور جشن گرفته شد و بهترين خيابان و ميدان تهران به اسم او نامگذاري گرديد. در شهرهاي ديگر مدارس و تالارها و خيابانها به نام فردوسي نامگذاري شد و بعدا مدارس تازه ساز و دانشگاه، كه اين قدرشناسي ها باز هم براي مردي كه گفت:
چو ايران نباشد تن من مباد و ...
همه سر به سر تن به كشتن دهيم
به از آن كه ايران به دشمن دهيم
كم است.
ترديد نيست که فردوسي بيش از هركس ديگر به ايران و ايراني خدمت بي شائبه كرده است. فرق فردوسي با ساير ايراندوستان بنام، در اين بوده است كه بدون چشمداشت عمر خود را وقف خدمت به وطن و زبان فارسي كرد. ايرانيان هر روز كه مي گذرد بيشتر متوجه عمق و عظمت خدمات بي دريغ فردوسي مي شوند.

دکتر انوشیروان کیهانی زاده / امروز در تاریخ

@iranboom_ir
(ناصرخسروقبادیانی، ۱۲شهریور۳۸۳ در شهربلخ بدنیا آمد و در ۴۶۷ در شهر بدخشان درگذشت)


شکی نیست که ناصرخسرو در همان زمان خود خیلی معروف و مشهور بوده و صیت علم و فضل و حکمت و همچنین دعوت او به طریق اسمعیلی و تشیع همه جا رسیده‌بود و با وجود طعن به دین او خاص و عام به فضل و حکمت او معترف بودند و حتی گاهی انحراف او را از دین به فضل او نسبت می‌دادند. در شعر نیز همان وقت مقام بلندی داشت و با آنکه غزل سرائی و مدیحه و هجو و هزل شعرای زمان را سخت تقبیح و خود از این کار بشدت تبری می‌کند خود فن شاعری و دبیری را که هنر خود و حرفت قدیمش بود بی‌معنی نمی‌پندارد و گاهی می‌ستاید ولی این دو فن را علم و هنر ندانسته پیشه می‌خواند و به خود اسم شاعر نمی‌دهد و شعر را بتنهائی فخر خود نمیداند و فقط شعر زهد و طاعت و بند می‌فرستاد و نشر حکمت به نثر و نظم می‌نموده است و خود فوق‌العاده به بلندی اشعار خود و قوت طبع و سخنوری خویش در نظم و فارسی و عربی معتقد و به پایه علم و حکمت خود مفتخر بوده خصوصاً بعد از عودت از سفر مصر که به قول خودش پایه علمش يك برهزار بالا رفته و نسبتی با زمان سابق نداشته است نظم و نثر او در زمان خودش پیش دوست و دشمن مطلوب و مرغوب بوده و وی خود را در عهد خود در کتابت یگانه و بی‌نظیر می‌دانسته چنانکه در نظم عربی و حکمت و یا منقبت اولیای حق و یا مصیبت وارده بر ائمه را ممدوح می‌داند و خود نیز گوید که اغلب اوقات خود را صرف انشای اشعار و خطب در دو زبان و مناقب و مقتل و تصانیف و جواب سؤالات وارده و نوشتن دعوت نامه‌ها که به قول خود یکی هر ساله به اطراف ولایات خود را با جریر و بحتری و حسان و در نظم فارسی با رودکی و عنصری معادل می‌شمارد.


#سخن_و_سخنوران
#بدیع‌الزمان_فروزانفر
ص۱۵۸
@vir486

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from خردسرای فردوسی یزد (سیروس حامی)
🔬 🧲 🔭

سیزدهم شهریور -روز بزرگداشت
#ابوریحان بیرونی


ویژگی برجسته ابوریحان بیرونی این بود که هر گزاره‌ای اعم از علوم عقلی یا نقلی را در بار نخست به دیده تردید و انکار می‌نگریست و آن را در بوته نقد می‌گذاشت و تا خود به ژرفی نمی‌پژوهید نمی‌پذیرفت.
به گفته دیگر، مهم‌ترین ویژگی شخصیت علمی بیرونی حقیقت‌جویی و دوری از تعصب و پیروی کورکورانه از باورهای رایج است. به دید وی:

تعصب، چشم‌های بینا را کور و گوش‌های شنوا را کر می‌کند و انسان را به کاری وامی‌دارد که خرد و دانش آن را گواهی ندهد.

دانشمندی بود که محمود غزنوی ، امیر خودکامه گجستگ غزنین به خشم از درستی پیش‌بینی‌های حکیمانه‌اش، او را به زندان افگند و به فرجام به او گفت :

سخن بر مراد من گوی!
نه بر سلطنت علم خویش
!


آورده‌اند که روزی ابوریحان درس به شاگردان می‌گفت که خونریز و قاتلی پای به محل درس و بحث نهاد. شاگردان با خشم به او می نگریستند و در دل هزار دشنام به او می‌دادند که چرا مزاحم آموختن آنها شده است . آن مرد رسوا روی به حکیم نموده چند سوال ساده نمود و رفت .

فردای آن روز، شاعری مدیحه سرای دربار، پای به محل درس گذارده تا سوالی از حکیم بپرسد شاگردان به احترامش برخواستند و او را مشایعت نموده تا به پای صندلی استاد برسد. که دیدند از استاد خبری نیست هر طرف را نظر کردند اثری از استاد نبود .

یکی از شاگردان در پی او رفت و پرسید: چگونه است دیروز آدمکشی به دیدارتان آمد پاسخ پرسش‌هایش را گفتید و امروز شاعر و نویسنده ای سرشناس آمده ، محل درس را رها نمودید؟!

ابوریحان گفت:
یک بزهکار تنها به خودش و معدودی لطمه میزند ، اما یک نویسنده و شاعر خود فروخته کشوری را به آتش می کشد.


پیوست :
گفتاری در باره زندگی و کارهای #ابوریحان_بیرونی


🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
Forwarded from چشم‌و‌چراغ
چرا این فزودن و کاستن نور، قمر راست و ستارگان دیگر را نیست؟ میان مردمان نگرستن و ناستدن این معنی‌ها را خلاف است در روشنایی ستارگان، که ایشان ‌را روشنایی از خویشتن است.
(از کتاب التّفهیم)

ابوریحان محمد بن احمد بیرونی، دانشمند، ریاضی‌دان، ستاره‌شناس، انسان‌شناس و تاریخ‌نگار بزرگ ایرانی، در سال ۳۵۲ خورشیدی در خوارزم به دنیا آمد. بسیاری از او با عنوان بحرالعلوم یا همه‌چیزدان یاد می‌کنند. وی به زبان‌های خوارزمی، فارسی، عربی و سانسکریت مسلط بود و با زبان‌های یونانی باستان، عبری توراتی و سُریانی آشنایی داشت. از آثار او می‌توان به تحقیق ماللهند، قانون مسعودی، آثار الباقیه عن القرون الخالیه، و التّفهیم لأوائلِ صِناعةِ التّنجیم اشاره کرد.
ابوریحان در التّفهیم، که نخستین کتاب دربارۀ نجوم و حساب و هندسه به زبان فارسی است، برای بیش از ۲۰۰ واژۀ علمی، معادل فارسی ازجمله زمین‌لرز (زلزله)، کرانه (ساحل)، نیاکان (اجداد)، همچند (مساوی) به‌کار برده است.

📜 بزرگداشت #ابوریحان_بیرونی
@cheshmocheragh
‍ چهاردهم شهریورماه زادروز بدیع‌الزمان فروزانفر

شوخی فروزانفر

نصرالله فلسفی می‌گفت: اول‌بار که دکتر صدیق اعلم، وزیر فرهنگ شد با سعید نفیسی و بدیع‌الزمان فروزانفر و عباس اقبال برای تبریک‌گویی به منزلش رفتیم. پاییز بود و هوا کمی سرد و فروزانفر پالتو داشت. موقع خداحافظی دکتر صدیق به احترام مقام علمی فروزانفر پالتوی او را برداشت تا بر او بپوشاند. فروزانفر که از وزرای پیش از صدیق چنین ادبی ندیده بود از پوشیدن پالتو ابا و خود را کج و دور می‌کرد و می‌کوشید که پالتو را از دست صدیق بگیرد و شخصاً بر تن کند.
صدیق برای آرام کردن فروزانفر گفت: اشکالی ندارد. بگذارید بر شما بپوشانم. این کار از آداب جدید است و وظیفۀ میزبان. من هم وقتی اول‌بار به امریکا رفته بودم و به دیدن فورد متمول رفتم، او با وجود تفاوت سن و مقام مهم خود پالتوی مرا گرفت و پوشیدم.
فلسفی گفت: فروزانفر پس از خروج از خانۀ صدیق گفت: رفقا دیدید که صدیق اعلم چه بدجنسی کرد؟ پرسیدم مگر چه کرد؟ گفت مرا به خودش تشبیه کرد و خودش را به فورد!

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۳۹۴]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی

@AfsharFoundation

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
چهاردهم شهریور - زادروز زنده‌نام استاد #بدیع‌الزمان_فروزانفر

بدیع‌الزمان فروزانفر از بزرگترین ادیبان، شاعران، پژوهشگران و استادان ادبیات فارسی در سده چهاردهم و پانزدهم خورشیدی بود.نام اصلی عبدالجلیل بشرویه‌ای و در سال ۱۲۷۶ خورشیدی در بشرویه به دنیا آمد.
او با آثار ارزشمند خود، به غنی‌سازی ادبیات فارسی کمک شایانی کرد. فروزانفر با نگاهی نو و تحلیلی به ادبیات کلاسیک فارسی، راه را برای پژوهش‌های بعدی در این زمینه هموار کرد.

فروزانفر از مفاخر ادبی ایران است که نام او همواره با ادبیات فارسی گره خورده است.

روانش شاد - یاد و نامش جاوید

🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
‍ ‍ پانزدهم شهریورماه سالروز درگذشت ژیلبر لازار
ایران‌شناس فرانسوی (۲۰۱۸ ش)

«لازار» از دانشمندانی بود که عمر خود را صرف تحقیق دربارهٔ زبان فارسی و فرهنگ ایرانی کرد و به همین مناسبت دی‌ماه ۱۳۹۵ به عضویت افتخاری فرهنگستان زبان و ادب فارسی درآمد. وی پژوهشگری توانمند بود که علاقه‌مندی‌اش به زبان فارسی باعث می‌شد همواره در جست‌وجوی راه‌های نرفته و پنجه درافکندن با پژوهش‌های دشوار و پیچیده باشد.
او تحصیلاتش را سال ۱۹۴۸ در مؤسسهٔ ملی زبان‌ها و تمدن‌های شرقی تکمیل کرد و از ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۶، استاد زبان فارسی در «اکول نرمال سوپریور پاریس» بود. لازار رساله دورهٔ دکتری‌اش را دربارهٔ شکل‌گیری زبان فارسی نوشت و از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۸۱ در دانشگاه پاریس تدریس ‌کرد.
«لازار» مدتی مدیر گروه شرق‌شناسی و مؤسسهٔ مطالعات ایرانی در این دانشگاه بوده است. وی از سال ۱۹۷۲ تا ۱۹۹۳ مشغول تحقیق و مدیریت گروه‌‌های پژوهشی در مرکز ملی پژوهش‌‌های علمی فرانسه در حوزهٔ زبان‌‌های ایرانی بوده است.
این ایران‌شناس مطرح فرانسوی در تیرماه سال ۱۳۹۶ موفق به دریافت بیست و چهارمین جایزهٔ ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی شد.
از مهم‌ترین آثار این ایران‌‌شناس و زبان‌‌شناس فرانسوی می‌توان به «شکل‌ گیری زبان فارسی»La formation de la langue persane اشاره کرد که رساله دکتریِ او بود. و نیز آثاری چون: «دستور زبان فارسی معاصر»، «زبان کهن‌‌ترین متون نثر فارسی»، «فرهنگ فارسی- فرانسه»، «اشعار پراکنده قدیمی‌‎ترین شعرای فارسی‌ زبان از حنظله بادغیسی تا دقیقی»، «بررسی وزن شعر ایرانی»، «ترجمه فرانسوی برگزیده رباعیات خیام» و «گزیده‌‌هایی از غزل‌‌های حافظ» اشاره کرد.

@kheradsarayeferdowsi


«من نیز مثل همۀ مردم ایران #حافظ را دوست دارم. #فردوسی را نیز دوست دارم. داستان‌هایش بسیار زیباست. مولوی نیز همین‌طور است. با این قدرت تخیل لایزال، با این روانی کلام، با این زبان آهنگین، شخصیتی فوق‌العاده و واقعاً یک نابغۀ استثنایی است. من در احساسات عارفانه‌اش شریک نیستم، ولی حرف‌هایش انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. مثل رودخانه‌ای تا ابد جاری است.
#خیام را خیلی دوست دارم. خودم را نزدیک به خیام احساس می‌کنم تا به فردوسی. فهم اشعار حافظ دشوار است. هرکس هرچه را که می‌خواهد در آن درمی‌یابد، ولی اشعار خیام صاف و زلال است. در اشعار خیام نوعی الهام خاص وجود دارد که یکی از جنبه‌های ادبیات فارسی به شمار می‌رود. لحن خیام در برابر عقاید جزمی بسیار طنزآمیز است.
در اشعار خیام عرفان وجود ندارد. طرز تفکر او عقلایی و با حساسیتی بسیار ظریف آمیخته است. حافظ از او چندان دور نیست. بین آن دو خویشاوندی وجود دارد، اما اشعار حافظ پیچیده‌تر و پوشیده‌تر است. در اشعار حافظ طنز وجود دارد. در تقریباً کلیۀ غزل‌های او دست کم یک بیت طنزآلود دیده می‌شود و نیز مطالبۀ آزادی درونی، آزادی فکر و اندیشه».

ژیلبر لازار
جلال خالقی مطلق
کنایه نظامی به مذهب فردوسی

نظامی در اشعارش به فردوسی و شاهنامۀ او اشارات بسیار دارد. گاه رسماً و گاه به کنایه و یا به عاریت از الفاظ. او در مقدمه شرفنامه که به وزن و تقلید شاهنامه سروده است یک جا درباره مذهب خود می‌گوید:
گھر‌خر چهارند و گوهر چهار
فروشنده را با فضولی چه کار

به مهر علی گرچه محکم پیم
ز عشق عمر نیز خالی نیم

همیدون در این چشم روشن دماغ
ابوبکر شمع است و عثمان چراغ

بدان چهار سلطان درویش نام
شده چار تکبیر دولت تمام

مصراع اول بیت دوم یادآور مصراع دوم این بیت فردوسی ست که در دیباچۀ شاهنامه در ارادت خود به علی گفته است که از نظر لفظی نیز در واژه پی مشترک‌اند:
بر این زادم و هم بر این بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم

بنابراین نظامی هنگام سرودن چهار بیتی که در بالا نقل شد نه تنها ابیات فردوسی را
در بارۀ مذهبش خوانده بوده بلکه آن را به یاد هم داشته و از یک بیت آن اقتباس هم کرده است. از این رو نگارنده احتمال می‌دهد که چهار بیت بالا تعریضی‌ست به مذهب فردوسی و می گوید اگرچه مانند فردوسی دوستدار علی هستم، ولی خلاف او به عمر نیز عشق می ورزم و ابو بکر و عثمان را نیز گرامی می‌دارم.

مجله ایران شناسی، سال چهارم
https://www.tg-me.com/Naglemaani

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from ادب‌سار
سخن‌چین و بی‌دانش و چاره‌گر
نباید که یابد به پیشت گذر

ز نادان نیابی جز از بتّری
نگر سوی بی‌دانشان ننگری

چنان دان که بی‌شرم و بسیارگوی
نبیند به نزد کسی آب‌روی

خرَد را مِه و خشم را بنده‌ دار
مشو تیز با مردِ پرهیزگار

نگر تا نگردد به گِرد تو آز
که آز آورَد خشم و بیم و نیاز
#فردوسی

هماره:
سرَت سبز باد و تن و جان درُست


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوش‌نویسی: سعید خادمی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🔸پیرامون ضرب‌المثل "نوشدارو بعد از مرگ سهراب"

گویا كهن‌ترین منبعی كه در آن به این مثل اشاره شده، دیوان اثیرالدین اخسیكتی شاعر قرن ششم هجری است كه البته در آن به نام سهراب اشاره نشده است:
بكوش آنكه پس از گفتِ وی جگر نكنی/ كه نوشدارو بعد از اجل ندارد سود

پس از آن در الهی نامۀ عطّار نیشابوری:
اگرچه روستم را دل بپژمرد/ چه سود از نوشدارو چون پسر مرد

در كتاب طوطی‌نامه (جواهر‌الاسمار) هم بیت زیر آمده است:
وقتِ هر چیز نگه‌دار كه نافع نبود/ نوشدارو كه پس از مرگ به سهراب دهی

همه می‌دانند كه این ضرب‌المثل معروف ریشه در داستان رستم و سهراب دارد و هم در امثال و حكم دهخدا و هم در كتابهای مربوط به ریشۀ تاریخی ضرب‌المثلهای فارسی به این نكته اشاره شده است.

اما آنانی كه اگر پایان این داستان را در شاهنامه نیك به یاد داشته باشند می‌دانند كه اصلاً نوشدارویی به سهراب نرسید كه دیر برسد.رستم پس از آنكه پهلوی پور جوان را با خنجر می‌درد، گودرز را نزد كاووس می‌فرستد تا برای درمان زخم سهراب نوشدارو بفرستد،ولی كاووس از این كار سر باز می‌زند و گودرز دستِ خالی رهسپار میدانگاه می‌شود و به رستم می‌گوید بهتر است خودت به كاخ كاووس بروی و با درفشان كردن جانِ تاریك پادشاه، نوشدارو را از او بگیری:

بفرمود رستم كه تا پیشكار/ یكی جامه افگند بر جویبار
جوان را برآن جامه‌ی زرنگار/ بخوابید و آمد برِ شهریار
گو پیلتن سر سوی راه كرد/ كس آمد پسش زود آگاه كرد
كه سهراب شد زین جهانِ فراخ/ همی از تو تابوت خواهد، نه كاخ

بنابراین رستم و گودرز در گرفتن نوشدارو از كاووس توفیقی نمی‌یابند.شاید این‌گونه تصوّر شود كه ضرب‌المثل مذكور ریشه در دو بیت آخر دارد كه پس از مرگ سهراب فرستاده به رستم پیام می‌دهد كه سهراب مرده و از این رو رفتن تو به كاخ پادشاه و آوردن نوشدارو فایده‌ای ندارد. اما به نظر می رسد این ضرب‌المثل برگرفته از روایتهای مردمی از داستان رستم و سهراب است كه در آنها بخش پایانی داستان با آنچه در شاهنامه آمده كاملاً متفاوت است. در این روایات كه نقالان سالیان دراز آن را سینه به سینه نقل كرده‌اند، رستم خود به كاخ كاووس می‌رود و با نوشدارو باز می‌گردد،ولی زمانی به بالین سهراب می‌رسد كه او مرده بود. در زیر چند روایت را از كتاب مردم و شاهنامه كه زنده‌یاد انجوی شیرازی گرد آورده است، می‌آوریم:

… رستم خشمگین شد و به سراغ كیكاووس آمد كه او را بكشد.شاه كه از خشم رستم خبردار شد،نوشدارو فرستاد،ولی نوشدارو دیر رسید.

… رستم خشمگین می‌شود و به طرف بارگاه حركت می‌كند.خبر به كیكاووس می‌دهند كه رستم خشمگین شده و به طرف تو می‌آید.كیكاووس از درِ حرمسرا فرار می‌كند و رستم وارد كاخ می‌شود.موقعی كه می‌بیند از كاووس خبری نیست،دارو را برمی‌دارد و به طرف سهراب می‌رود اما متاسفانه دیر می‌رسد.منجّم می‌آید و می‌گوید كه كار از كار گذشته است

… از آن طرف مرهم زخم را برای رستم آوردند.دید پس از زدست دادن سهراب مرهم زخم رسید،خشمناك شد،سینه چاك زد،موی سر كند و بر سر و سینه زد و گفت بعد از مرگ سهراب نوشدارو آوردی؟! خنجر كشید و آورندۀ مرهم را كشت.

… فهمید پسر خودش هست، هی بر سر زد و زاری كرد و سراغ بیهوش‌دارو فرستاد،ولی تا رسید سهراب از بین رفته بود.

«ابوالفضل خطیبی، منشا ضرب‌المثل "نوشدارو بعد از مرگ سهراب"، مجله فرهنگ نویسی ،شماره 3، برگ 252 – 255»
https://www.tg-me.com/eshtadan
2024/09/21 07:52:51
Back to Top
HTML Embed Code: