Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
یکم اردیبهشتماه روز بزرگداشت سعدی
زبان سعدی
بسیاری از بزرگان ادب بر این عقیدهاند که زبان فارسی امروزه که شاید بیش از صد سال است روی به سادگی نهاده و گسترش یافته و خود را برای بیان مفاهیم دقیق علمی و ادبی و فلسفی امروز آماده کرده و میکند، زبانی است که پایههای آن بر اساس گفتۀ سعدی و زبان این گویندۀ بینظیر و روشهایی که وی در سخن گفتن مراعات کرده استوار است.
شادروان محمّدعلی فروغی در مقدمهای که بر گلستان تصحیحشدۀ خویش نگاشته چنین گوید:
«گاهی شنیده میشود که اهل ذوق اعجاب میکنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفته است، ولی حق این است که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن نگفته است، بلکه ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموختهایم سخن میگوییم، یعنی سعدی شیوۀ نثر فارسی را چنان دلنشین ساخته که زبان او زبان رایج فارسی شده است و ایکاش ایرانیان قدر این نعمت بدانند و در شیوۀ بیان دست از دامان شیخ برندارند که به فرمودۀ خود او "حد همین است سخندانی و زیبایی را" و من نویسندگان بزرگ سراغ دارم (ازجمله میرزا ابوالقاسم قائممقام) که اعتراف میکنند که در نویسندگی هرچه دارند از شیخ سعدی دارند.»
به گمان من این حقیقتی است روشن و آشکار که بر قلم توانای مرحوم فروغی جاری شده است. سعدی معلّم اوّل زبان فارسی است و فارسی امروزی ما به زبان سعدی بیش از زبان هر شاعر یا نثرنویس دیگری ماننده است و نیز بنده عقیده دارد که تا امروز هیچ فارسیزبانی اعم از شاعر یا نثرنویس وجود ندارد که مانند سعدی روح زبان فارسی را دریافته و به رموز و ریزهکاریهای آن تسلّط داشته باشد. به عبارت دیگر تاکنون هیچ فارسیزبانی این زبان دلپذیر و شیوا را به فصاحت و زیبایی سعدی تکلّم نکرده است و شاید بتوان حدس زد که از این پس نیز کمتر کسی پیدا خواهد شد که به اندازۀ شیخ اجل بدین زبان مسلّط باشد و این اندازه عبارات و استعارات و الفاظ و معانی زبان فارسی را مسخّر خویش بتواند ساخت.
[«زبان سعدی و پیوند آن با زندگی»، محمدجعفر محجوب، ایراننامه، سال سوم، صص ۵۸۷-۶۲۳].
به نقل از گنجینۀ بیست و نهم
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
زبان سعدی
بسیاری از بزرگان ادب بر این عقیدهاند که زبان فارسی امروزه که شاید بیش از صد سال است روی به سادگی نهاده و گسترش یافته و خود را برای بیان مفاهیم دقیق علمی و ادبی و فلسفی امروز آماده کرده و میکند، زبانی است که پایههای آن بر اساس گفتۀ سعدی و زبان این گویندۀ بینظیر و روشهایی که وی در سخن گفتن مراعات کرده استوار است.
شادروان محمّدعلی فروغی در مقدمهای که بر گلستان تصحیحشدۀ خویش نگاشته چنین گوید:
«گاهی شنیده میشود که اهل ذوق اعجاب میکنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفته است، ولی حق این است که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن نگفته است، بلکه ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموختهایم سخن میگوییم، یعنی سعدی شیوۀ نثر فارسی را چنان دلنشین ساخته که زبان او زبان رایج فارسی شده است و ایکاش ایرانیان قدر این نعمت بدانند و در شیوۀ بیان دست از دامان شیخ برندارند که به فرمودۀ خود او "حد همین است سخندانی و زیبایی را" و من نویسندگان بزرگ سراغ دارم (ازجمله میرزا ابوالقاسم قائممقام) که اعتراف میکنند که در نویسندگی هرچه دارند از شیخ سعدی دارند.»
به گمان من این حقیقتی است روشن و آشکار که بر قلم توانای مرحوم فروغی جاری شده است. سعدی معلّم اوّل زبان فارسی است و فارسی امروزی ما به زبان سعدی بیش از زبان هر شاعر یا نثرنویس دیگری ماننده است و نیز بنده عقیده دارد که تا امروز هیچ فارسیزبانی اعم از شاعر یا نثرنویس وجود ندارد که مانند سعدی روح زبان فارسی را دریافته و به رموز و ریزهکاریهای آن تسلّط داشته باشد. به عبارت دیگر تاکنون هیچ فارسیزبانی این زبان دلپذیر و شیوا را به فصاحت و زیبایی سعدی تکلّم نکرده است و شاید بتوان حدس زد که از این پس نیز کمتر کسی پیدا خواهد شد که به اندازۀ شیخ اجل بدین زبان مسلّط باشد و این اندازه عبارات و استعارات و الفاظ و معانی زبان فارسی را مسخّر خویش بتواند ساخت.
[«زبان سعدی و پیوند آن با زندگی»، محمدجعفر محجوب، ایراننامه، سال سوم، صص ۵۸۷-۶۲۳].
به نقل از گنجینۀ بیست و نهم
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Telegram
attach 📎
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
بگذشت مه روزه، عید آمد و عید آمد
بگذشت شب هجران، معشوق پدید آمد
آن صبح چو صادق شد، عذرای تو وامق شد
معشوق تو عاشق شد، شیخ تو مرید آمد
شد جنگ و نظر آمد، شد زهر و شکر آمد
شد سنگ و گهر آمد، شد قفل و کلید آمد
جان از تن آلوده هم پاک به پاکی رفت
هرچند چو خورشیدی بر پاک و پلید آمد
از لذّت جام تو دل ماند به دام تو
جان نیز چو واقف شد او نیز دوید آمد
بس توبۀ شایسته بر سنگ تو بشکسته
بس زاهد و بس عابد کو خرقه درید آمد
باغ از دی نامحرم سه ماه نمیزد دم
بر بوی بهار تو از غیب دمید آمد
مولانا
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بگذشت شب هجران، معشوق پدید آمد
آن صبح چو صادق شد، عذرای تو وامق شد
معشوق تو عاشق شد، شیخ تو مرید آمد
شد جنگ و نظر آمد، شد زهر و شکر آمد
شد سنگ و گهر آمد، شد قفل و کلید آمد
جان از تن آلوده هم پاک به پاکی رفت
هرچند چو خورشیدی بر پاک و پلید آمد
از لذّت جام تو دل ماند به دام تو
جان نیز چو واقف شد او نیز دوید آمد
بس توبۀ شایسته بر سنگ تو بشکسته
بس زاهد و بس عابد کو خرقه درید آمد
باغ از دی نامحرم سه ماه نمیزد دم
بر بوی بهار تو از غیب دمید آمد
مولانا
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Forwarded from خردسرای فردوسی
📔آیین بزرگداشت اولین سالگرد درگذشت زنده یاد استاد محمد علی اسلامی ندوشن
سخنرانان:
#ژاله_آموزگار
#محمد_رضا_جوادی_یگانه
#اصغر_دادبه
#داریوش_رحمانیان
#محمود_شالویی
#کامیار_عابدی
🗓 چهارشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۰
🏡 سالن فردوسی
🔹برنامه به صورت حضوری برگزار میگردد.
🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
@kheradsarayeferdowsi
سخنرانان:
#ژاله_آموزگار
#محمد_رضا_جوادی_یگانه
#اصغر_دادبه
#داریوش_رحمانیان
#محمود_شالویی
#کامیار_عابدی
🗓 چهارشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۰
🏡 سالن فردوسی
🔹برنامه به صورت حضوری برگزار میگردد.
🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
@kheradsarayeferdowsi
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
#یکشنبه_ها_و_حافظ
سنگ و گل را کند از یُمنِ نظر لعل و عقیق
هر که قدرِ نفَسِ بادِ یَمانی دانست
عرفان حافظ روی سلسله و نَسَب نیست و ورای آنها در جستجوی معنویت است. صوفیه هرچه خواستند و کوشش کردند که او را متعلق به حلقهای از حلقههای صوفیان بکنند، موفق نشدند. جامی میگوید: او انتساب به هیچ سلسلهای ندارد و این برخلاف معمول زمانش بود. او اهل اینگونه عوالم نبود و سعی میکرد حقایق را از طریق فیوضات و به طور غیر مستقیم کسب کند. کسی که از این فیض بهرهمند شده باشد، میتواند سنگ و گل را مبدّل
به لعل و عقیق سازد و این متعلق به کسی است که به کیمیای عشق رسیده باشد.
باشد.
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی، جلد سوم، صفحهٔ ۱۲۶
درسگفتارهایی دربارهٔ حافظ
یکشنبهها از رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
با این هشتگ دنبال کنید:
#یکشنبه_ها_و_حافظ
#حافظ
ـــــــــــــــــــــــ
#یکشنبه_ها_و_حافظ
سنگ و گل را کند از یُمنِ نظر لعل و عقیق
هر که قدرِ نفَسِ بادِ یَمانی دانست
عرفان حافظ روی سلسله و نَسَب نیست و ورای آنها در جستجوی معنویت است. صوفیه هرچه خواستند و کوشش کردند که او را متعلق به حلقهای از حلقههای صوفیان بکنند، موفق نشدند. جامی میگوید: او انتساب به هیچ سلسلهای ندارد و این برخلاف معمول زمانش بود. او اهل اینگونه عوالم نبود و سعی میکرد حقایق را از طریق فیوضات و به طور غیر مستقیم کسب کند. کسی که از این فیض بهرهمند شده باشد، میتواند سنگ و گل را مبدّل
به لعل و عقیق سازد و این متعلق به کسی است که به کیمیای عشق رسیده باشد.
باشد.
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی، جلد سوم، صفحهٔ ۱۲۶
درسگفتارهایی دربارهٔ حافظ
یکشنبهها از رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
با این هشتگ دنبال کنید:
#یکشنبه_ها_و_حافظ
#حافظ
Forwarded from شفیعی کدکنی
نام و شرف؛
چیزی فراتر از مرگ و زندگی
▪️اگرچه جان عزیز است، و مرگ نادلخواه، با این حال چیزی فراتر از مرگ و زندگی هست، یعنی جستوجوی نوعی معنا در زندگی، و آن این است که «شرف» آلوده نشود. از میانِ مواهبی که به انسان بخشیده شده، «نام» بالاترین است، و نام عبارت از آن است که شخص آنچه را که «جوهرِ زندگی» میشناسد، در حفظ آن تا پای جان بایستد.
محمدعلی اسلامی ندوشن
۵ اردیبهشت اولین سالگشتِ درگذشت فرزند ایران و خادم فرهنگ؛
زندهیاد استاد محمدعلی اسلامی ندوشن
#اسلامی_ندوشن
تصویر: در شب استاد دکتر محمدجعفر محجوب که به همت مجلهٔ بخارا برگزار شد.
عکاس: مریم اسلوبی
چیزی فراتر از مرگ و زندگی
▪️اگرچه جان عزیز است، و مرگ نادلخواه، با این حال چیزی فراتر از مرگ و زندگی هست، یعنی جستوجوی نوعی معنا در زندگی، و آن این است که «شرف» آلوده نشود. از میانِ مواهبی که به انسان بخشیده شده، «نام» بالاترین است، و نام عبارت از آن است که شخص آنچه را که «جوهرِ زندگی» میشناسد، در حفظ آن تا پای جان بایستد.
محمدعلی اسلامی ندوشن
۵ اردیبهشت اولین سالگشتِ درگذشت فرزند ایران و خادم فرهنگ؛
زندهیاد استاد محمدعلی اسلامی ندوشن
#اسلامی_ندوشن
تصویر: در شب استاد دکتر محمدجعفر محجوب که به همت مجلهٔ بخارا برگزار شد.
عکاس: مریم اسلوبی
Forwarded from Iranian Studies News پژوهشهای ایرانی
❇️ همایش ایرانشناسی
🔘 همایش بزرگداشت ابولقاسم فردوسی
پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی کشور و دانشگاه فردوسی مشهد، همزمان با بزرگداشت سالانه فردوسی و روز پاسداشت زبان فارسی، همایش ملی بزرگداشت فردوسی را، با عنوان «بازشناسی نقش شاهنامه فردوسی در هویت ملی» در دانشگاه فردوسی مشهد و آرامگاه حکیم فرزانه طوس برگزار میکند.
همایش «بازشناسی نقش شاهنامه فردوسی در هویت ملی» میکوشد، ابتدا سهم شاهنامه فردوسی را در تحکیم و تثبیت هویت ملی در ایران تاریخی و معاصر تبیین کند و تداوم این نقش را در متون حماسی فارسی (اعم از حماسههای ملی، تاریخی و دینی یا حماسههای عامیانه) و نسبت انواع هنرها (معماری، موسیقی، نقاشی، خوشنویسی، هنرهای تجسمی، سینما و نمایش) را با این مفاهیم محل مداقه پژوهشگران قرار دهد.
بررسی نقش شاهنامه فردوسی در تحکیم هویت ملی در طول هزار سال پس از سرایش اثر، تبیین گفتمان ملی «فرهنگ حماسی» در تاریخ سیاسی- فرهنگی ایران بزرگ و تحلیل نقش خراسان- طوس و مشهد در این گفتمان، تبیین و شناخت «هنر حماسی»، در کنار ادبیات حماسی و بررسی نقش هنر حماسی در ترویج اجتماعی وحدت ملی و تشویق و ترغیب پژوهشگران به تحقیق در زمینههای سیاسی- اجتماعی مطالعات شاهنامه و گفتگو و تبادل نظر شاهنامهپژوهان در خصوص افزایش کارآیی اجتماعی مطالعات دانشگاهی از جمله اهداف برگزاری این همایش است.
همایش ملی بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی ۲۵ و ۲۶ اردیبهشت ماه در دانشگاه فردوسی مشهد و آرامگاه حکیم فرزانه توس برگزار میشود.
🔘 همایش بزرگداشت ابولقاسم فردوسی
پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی کشور و دانشگاه فردوسی مشهد، همزمان با بزرگداشت سالانه فردوسی و روز پاسداشت زبان فارسی، همایش ملی بزرگداشت فردوسی را، با عنوان «بازشناسی نقش شاهنامه فردوسی در هویت ملی» در دانشگاه فردوسی مشهد و آرامگاه حکیم فرزانه طوس برگزار میکند.
همایش «بازشناسی نقش شاهنامه فردوسی در هویت ملی» میکوشد، ابتدا سهم شاهنامه فردوسی را در تحکیم و تثبیت هویت ملی در ایران تاریخی و معاصر تبیین کند و تداوم این نقش را در متون حماسی فارسی (اعم از حماسههای ملی، تاریخی و دینی یا حماسههای عامیانه) و نسبت انواع هنرها (معماری، موسیقی، نقاشی، خوشنویسی، هنرهای تجسمی، سینما و نمایش) را با این مفاهیم محل مداقه پژوهشگران قرار دهد.
بررسی نقش شاهنامه فردوسی در تحکیم هویت ملی در طول هزار سال پس از سرایش اثر، تبیین گفتمان ملی «فرهنگ حماسی» در تاریخ سیاسی- فرهنگی ایران بزرگ و تحلیل نقش خراسان- طوس و مشهد در این گفتمان، تبیین و شناخت «هنر حماسی»، در کنار ادبیات حماسی و بررسی نقش هنر حماسی در ترویج اجتماعی وحدت ملی و تشویق و ترغیب پژوهشگران به تحقیق در زمینههای سیاسی- اجتماعی مطالعات شاهنامه و گفتگو و تبادل نظر شاهنامهپژوهان در خصوص افزایش کارآیی اجتماعی مطالعات دانشگاهی از جمله اهداف برگزاری این همایش است.
همایش ملی بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی ۲۵ و ۲۶ اردیبهشت ماه در دانشگاه فردوسی مشهد و آرامگاه حکیم فرزانه توس برگزار میشود.
Forwarded from دکتر اسلامی نُدوشن
روال اندیشه نویسنده در یک جامعه بسته
آرزوی من این بود که در دورهای که میزیستم، سخنگوی وجدان ایران باشم و در این راه کوشیدهام.
هر کس که بگوید از عمر خودش راضی است، مقداری کوتهنظری به خرج داده است، یا به بیان دیگر قناعت به خرج داده است. این را نباید گفت. ولی برسرهم فکر میکنم همه وظیفهای را که بر عهده داشتم در حد محدودیت جامعه ایرانی به انجام رساندهام.
جامعه ایرانی برای کسانی مثل من، جامعه بسیار محدود و بستهای بوده است؛ یعنی امکان اینکه انسان تمام استعداد و توان خودش را به کار بیندازد وجود نداشت نه در گذشته، نه بعدها.
گاهی اوقات در یک جامعه بسته، عکسالعمل و واکنش میتواند زاینده باشد.
من روی این موضوع تکیه کردم؛ یعنی خواستم از بستگیها نتیجهگیری متقابل بکنم و هیچوقت خودم را تلف نکنم.
بنابراین بیخود ننشستم تا وضع مساعدتر شود یا همـراهـی نشان دهد تا قابل قبول بشود. سعی کردم که کار خودم را بکنم. تا حد ممکن وقتم را تلف نکنم و دنبال اصلیتش باشم که قبول داشتم و به دنبال چیزهای فرعی نروم.
از این جهت فکر میکنم رویهمرفته زندگی به اندازهای که توانایی بوده است، حاصل در اختیارم گذاشت. بنابراین از آنچه گذشته است ناراضی نیستم در واقع در وضع موجود ایران، بهتر و بیشتر از این نمیشد نتیجه حاصل داشت.
در واقع من اگر از کشوری دیگر بودم و زبانم غیر از زبان فارسی بود و زبان بزرگ جهانی شناختهشدهای میداشتم چه بسا نوعی دیگر پرورش پیدا میکردم و به چیزهای دیگری دسترسی پیدا میکردم.
واقعاً ایران مانند یک قفس بود.
ایران برای دنیای فکر یک دنیای بسته و قفسمانند بود و امکان جولان دادن و پر و بال زدن در آن بسیار کم مقدور بود. در این حد محدود، من هر کاری را که از دستم بر میآمد، کردم و انجام دادم.
دکتر اسلامی نُدوشن،
📚زندگی، عشق و دیگر هیچ
__
✅کانال دکتر اسلامی نُدوشن
@dr_eslaminodoushan
آرزوی من این بود که در دورهای که میزیستم، سخنگوی وجدان ایران باشم و در این راه کوشیدهام.
هر کس که بگوید از عمر خودش راضی است، مقداری کوتهنظری به خرج داده است، یا به بیان دیگر قناعت به خرج داده است. این را نباید گفت. ولی برسرهم فکر میکنم همه وظیفهای را که بر عهده داشتم در حد محدودیت جامعه ایرانی به انجام رساندهام.
جامعه ایرانی برای کسانی مثل من، جامعه بسیار محدود و بستهای بوده است؛ یعنی امکان اینکه انسان تمام استعداد و توان خودش را به کار بیندازد وجود نداشت نه در گذشته، نه بعدها.
گاهی اوقات در یک جامعه بسته، عکسالعمل و واکنش میتواند زاینده باشد.
من روی این موضوع تکیه کردم؛ یعنی خواستم از بستگیها نتیجهگیری متقابل بکنم و هیچوقت خودم را تلف نکنم.
بنابراین بیخود ننشستم تا وضع مساعدتر شود یا همـراهـی نشان دهد تا قابل قبول بشود. سعی کردم که کار خودم را بکنم. تا حد ممکن وقتم را تلف نکنم و دنبال اصلیتش باشم که قبول داشتم و به دنبال چیزهای فرعی نروم.
از این جهت فکر میکنم رویهمرفته زندگی به اندازهای که توانایی بوده است، حاصل در اختیارم گذاشت. بنابراین از آنچه گذشته است ناراضی نیستم در واقع در وضع موجود ایران، بهتر و بیشتر از این نمیشد نتیجه حاصل داشت.
در واقع من اگر از کشوری دیگر بودم و زبانم غیر از زبان فارسی بود و زبان بزرگ جهانی شناختهشدهای میداشتم چه بسا نوعی دیگر پرورش پیدا میکردم و به چیزهای دیگری دسترسی پیدا میکردم.
واقعاً ایران مانند یک قفس بود.
ایران برای دنیای فکر یک دنیای بسته و قفسمانند بود و امکان جولان دادن و پر و بال زدن در آن بسیار کم مقدور بود. در این حد محدود، من هر کاری را که از دستم بر میآمد، کردم و انجام دادم.
دکتر اسلامی نُدوشن،
📚زندگی، عشق و دیگر هیچ
__
✅کانال دکتر اسلامی نُدوشن
@dr_eslaminodoushan
Forwarded from ایران بوم
تاریخ و ادب پارسی دوشادوش یکدیگر حرکت کرده اند. آنچه در تاریخ نیامده در ادب و به خصوص در شعر پارسی می توان دیده شود، و در مقابل، درک ریشه های ادب پارسی، بی آنکه به حوادث تاریخی توجه شود امکان پذیر نیست.
برگرفته از کتاب ایران و تنهاییش نوشته دکتر محمد علی اسلامی ندوشن
@iranboom_ir
برگرفته از کتاب ایران و تنهاییش نوشته دکتر محمد علی اسلامی ندوشن
@iranboom_ir
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
پیکار رستم با فزونطلبی
و آزِ افراسیابیست.
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
▪️رستم در دو دوره از زندگی خود دو نوع مبارزه
را مشخص میکند:
یکی با آز و دیگری با تعصّب.
دیوِ آز در تفکر مزدیسنا، مهمترین همدستِ اهریمن در نبرد با اهورا مزدا شناخته میشود و در موعود زرتشتی برای آنکه رستگاریِ بشر تحقق پیدا کند، باید او نخست، همهٔ قدرت خود را از دست بدهد.
در روایت ملّی نیز (شاهنامه) سهمگینیٍ آز کمتر از روایت دینی نیست. ضحّاک و افراسیاب بر اثر آز به تبهکاری رانده میشوند. همهٔ رنج و فساد بشر از آز ناشی میشود و کیخسرو از بیم آن از پادشاهی کناره میگیرد.
مرحلهٔ نخست پیکار رستم با آز افراسیابی است.
افراسیاب چشمِ طمع به آبادی و نعمت ایرانشهر دوخته است. میخواهد آن را از آن خود کند برای این منظور و برای حفظ سلطهٔ اهریمنی خویش از انهدام و ریختن خون مردم و ریختن خون بیگناهان (مانند افریرت و سیاوش) ابا ندارد.
او نیز مانند ضحاک، آبادی خود را در خرابی میبیند. آز در مفهوم کلی خود فزونطلبی است. اقلیّتی قدرتمند میخواهند که همهٔ مواهب دنیا و ثروت از جمله فرمانروایی را در انحصار خود داشته باشند. پس، آزادی دیگران را آفت این انحصار میبینند و برای جلوگیری از تجاوز به این انحصار، به خود حق میدهند که دیگران یعنی اکثریت مردم را در دایرهٔ محدودی مقیّد دارند و اجازه ندهند که از آن پای فراتر نهند. در محدودهٔ این دایره و با تصویب خود آنها، هر چه گفته شود و کرده شود، مجاز است؛ ولی به محض آن که کسی خواست پای از آن بیرون نهد مجازاتهای سنگین در انتظارش خواهد بود. به همین سبب سرکشیهای سیاسی (مسلکی و دینی نیز که وابسته به آن میشود) همواره گذشتناپذیر شناخته شده است. انوشبرده ساسانیها گواه روشنی بر این معناست.
اما ،آز، تنها در دیگران دشمن آزادی قرار نمیگیرد. آز خودی زبانش کمتر از آز بیرونی نیست. این آز، دوم در درون شخص او را از شناخت گوهر آزادی باز میدارد و موجب میشود تا آن را با کالای کمبهای لذتهای حقیر مبادله کند. بنا به فرمان این آز خانگی است که اکثریت، به ستم اقلیت گردن نهادهاند.
داستان داستانها
[مقدمهای بر رستم و اسفندیار]
زندهیاد استاد محمدعلی اسلامی ندوشن، صص ۷۸–۷۷
آز: افزونجویی، زیادهجویی، حرص، ولع، تنگچشمی
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
ـــــــــــــــــــــــ
پیکار رستم با فزونطلبی
و آزِ افراسیابیست.
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
▪️رستم در دو دوره از زندگی خود دو نوع مبارزه
را مشخص میکند:
یکی با آز و دیگری با تعصّب.
دیوِ آز در تفکر مزدیسنا، مهمترین همدستِ اهریمن در نبرد با اهورا مزدا شناخته میشود و در موعود زرتشتی برای آنکه رستگاریِ بشر تحقق پیدا کند، باید او نخست، همهٔ قدرت خود را از دست بدهد.
در روایت ملّی نیز (شاهنامه) سهمگینیٍ آز کمتر از روایت دینی نیست. ضحّاک و افراسیاب بر اثر آز به تبهکاری رانده میشوند. همهٔ رنج و فساد بشر از آز ناشی میشود و کیخسرو از بیم آن از پادشاهی کناره میگیرد.
مرحلهٔ نخست پیکار رستم با آز افراسیابی است.
افراسیاب چشمِ طمع به آبادی و نعمت ایرانشهر دوخته است. میخواهد آن را از آن خود کند برای این منظور و برای حفظ سلطهٔ اهریمنی خویش از انهدام و ریختن خون مردم و ریختن خون بیگناهان (مانند افریرت و سیاوش) ابا ندارد.
او نیز مانند ضحاک، آبادی خود را در خرابی میبیند. آز در مفهوم کلی خود فزونطلبی است. اقلیّتی قدرتمند میخواهند که همهٔ مواهب دنیا و ثروت از جمله فرمانروایی را در انحصار خود داشته باشند. پس، آزادی دیگران را آفت این انحصار میبینند و برای جلوگیری از تجاوز به این انحصار، به خود حق میدهند که دیگران یعنی اکثریت مردم را در دایرهٔ محدودی مقیّد دارند و اجازه ندهند که از آن پای فراتر نهند. در محدودهٔ این دایره و با تصویب خود آنها، هر چه گفته شود و کرده شود، مجاز است؛ ولی به محض آن که کسی خواست پای از آن بیرون نهد مجازاتهای سنگین در انتظارش خواهد بود. به همین سبب سرکشیهای سیاسی (مسلکی و دینی نیز که وابسته به آن میشود) همواره گذشتناپذیر شناخته شده است. انوشبرده ساسانیها گواه روشنی بر این معناست.
اما ،آز، تنها در دیگران دشمن آزادی قرار نمیگیرد. آز خودی زبانش کمتر از آز بیرونی نیست. این آز، دوم در درون شخص او را از شناخت گوهر آزادی باز میدارد و موجب میشود تا آن را با کالای کمبهای لذتهای حقیر مبادله کند. بنا به فرمان این آز خانگی است که اکثریت، به ستم اقلیت گردن نهادهاند.
داستان داستانها
[مقدمهای بر رستم و اسفندیار]
زندهیاد استاد محمدعلی اسلامی ندوشن، صص ۷۸–۷۷
آز: افزونجویی، زیادهجویی، حرص، ولع، تنگچشمی
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
#هانس_هاینریش_شدر :
به رغم حجم عظیم سرودههای فردوسی که هفت جلد کتاب را در بر میگرفت، شهرت شاهنامه در زمانی کمتر از عمر یک نسل به تمام سرزمینهای فارسی زبان گسترش یافت.
زندگی فردوسی زندگی مردی است که در راه آفرینش این شاهکار بزرگ به تنهایی و انزوا کشانده شد. او دهقان زادهای بود با ثروتی ناچیز که در اوج خلاقیت ادبی و پس از مرگ زودهنگام سلف خود دقیقی، بر آن شد تا روایات و داستانهای ملی به هم پیوستهای را که به نثر نگاشته شده و از گذشتههای دور به جا مانده بود، در قالب اشعاری حماسی بسراید.فردوسی بیش از یک عمر در سرودن شاهنامه سپری کرد.
پادشاهان و پهلوانان کهن که سرنوشت شان قدرت داستان پردازی و قوه تخیل فردوسی را برانگیخت، رفته رفته به دوستان و همراهان او تبدیل شدند و مونس و همدم او گشتند.فردوسی غروب عظمت و فرود آزادی سرزمینش را خود تجربه کرده بود و اینک انعکاس آن را در افول دوران حماسهآفرینی ایران بازمییافت.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.irپ
به رغم حجم عظیم سرودههای فردوسی که هفت جلد کتاب را در بر میگرفت، شهرت شاهنامه در زمانی کمتر از عمر یک نسل به تمام سرزمینهای فارسی زبان گسترش یافت.
زندگی فردوسی زندگی مردی است که در راه آفرینش این شاهکار بزرگ به تنهایی و انزوا کشانده شد. او دهقان زادهای بود با ثروتی ناچیز که در اوج خلاقیت ادبی و پس از مرگ زودهنگام سلف خود دقیقی، بر آن شد تا روایات و داستانهای ملی به هم پیوستهای را که به نثر نگاشته شده و از گذشتههای دور به جا مانده بود، در قالب اشعاری حماسی بسراید.فردوسی بیش از یک عمر در سرودن شاهنامه سپری کرد.
پادشاهان و پهلوانان کهن که سرنوشت شان قدرت داستان پردازی و قوه تخیل فردوسی را برانگیخت، رفته رفته به دوستان و همراهان او تبدیل شدند و مونس و همدم او گشتند.فردوسی غروب عظمت و فرود آزادی سرزمینش را خود تجربه کرده بود و اینک انعکاس آن را در افول دوران حماسهآفرینی ایران بازمییافت.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.irپ
گفتگو با دکتر حمید طبسی، استاد دانشگاه درباره شاهنامه و اهمیت آن
شاهنامه از آنِ همه کسانی است که به ایران مهر میورزند
دکتر حمید طبسی بر این باور است که شاهنامه، کتابی اوج دهنده و تعالی بخش است و زمانی که آن را میخوانیم، تو گویی بر تارکِ هفت اختر گام نهاده ایم!
#دکتر_حمید_طبسی، خود را دهقان زادهای از بیهقِ سبزوار معرفی میکند که پاسداشت تاریخ و فرهنگ ایران را مایه خوش دلی خودش میداند. آشنایی اش با فردوسی به دوران کودکی و روایتهایی برمی گردد که مادربزرگش از رستم و سهراب نقل میکرده است.
این میل به مرور زیادت گرفت و او برای تحصیل در دانشگاه، رشته زبان و ادبیات فارسی را انتخاب کرد و تا مقطع دکتری ادامه داد و حالا ۲۶ سال است که خود را راوی شاهنامه میداند؛ در دانشگاه و بیرون از دانشگاه. یکی از مکانهایی که جلساتش را در آن برگزار میکند، #خردسرای_فردوسی است.
میگوید مخاطبانش از هر سن و قشری هستند:
«شاهنامه متعلق به قشرِ خاصی نیست و سن وسال هم نمیشناسد. شاهنامه از آنِ تمامیِ کسانی است که به ایران و فضیلتهای اخلاقی و انسانی مهر میورزند.» افزون بر این، آثاری در ارتباط با شاهنامه تألیف کرده است.
دکتر طبسی، زاده شهریور ۱۳۴۹ است. به گفته خودش، در خانوادهای ساده و زلال اندیش متولد شده است. او پس از آنکه تحصیلات خود را در مقاطعِ ابتدایی و راهنمایی و متوسطه در زادگاهش میگذراند، راهیِ آذربایجان شرقی میشود تا کارشناسیِ زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه تبریز بخواند که در آن سالها گروهِ ادبیاتِ بنام و پرآوازهای داشته است.
از اوایل دهه ۷۰، برای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد به خراسان برمی گردد و در دانشگاه فردوسی مشهد مشغول به تحصیل میشود. پس از اخذ مدرک، به عنوان عضو هیئت علمی به استخدام دانشگاه آزاد اسلامی- واحد جیرفت- درمی آید و پس از چند سالی، در مقطع دکتری زبان و ادبیات فارسی ادامه تحصیل میدهد و دانشنامه دکتری خود را از دانشگاه فردوسی مشهد دریافت میکند.
در گستره مطالعاتِ ادبی، شاهنامه شناسی حوزه موردعلاقه اوست و به همین دلیل گاهی هم که دست به قلم میشود، ترجیح میدهد در همین عرصه فعالیت کند. حدود بیست سال پیش از این، «کیهان شناسی شاهنامه» را تألیف کرده و کتابی موسوم به «ز کردارِ گرشاسپ» را نیز آماده چاپ دارد.
همچنین تاکنون مقالاتی را نظیرِ «فردوسی و دانش اخترشناسی»، «هرمزدِ گیتی فروز (تأملی در بیتی از شاهنامه)»، «فرخی در برابر اساطیر»، «کلات از دگرسوی و راهِ چرم»، «گرشاسپ و هراکلس (بحثی در اسطوره شناسیِ تطبیقی)»، «کردارشناسیِ گرشاسپ در گذار از اسطوره به حماسه و تاریخ»، «نقشِ ادب عامه در تبیین موقعیت البرز اساطیری»، «ز بدگوی و بختِ بد آمد گناه (نقشِ شعرای دربار غزنه در رنجشِ محمود از فردوسی)» و... به چاپ رسانده است.
آنچه در ادامه میآید گفت وگوی مکتوب شهرآرا با اوست، کمی درباره خودش و بیشتر درباره شاهنامه فردوسی
@kheradsarayeferdowsi
@ESHTADAN
شاهنامه از آنِ همه کسانی است که به ایران مهر میورزند
دکتر حمید طبسی بر این باور است که شاهنامه، کتابی اوج دهنده و تعالی بخش است و زمانی که آن را میخوانیم، تو گویی بر تارکِ هفت اختر گام نهاده ایم!
#دکتر_حمید_طبسی، خود را دهقان زادهای از بیهقِ سبزوار معرفی میکند که پاسداشت تاریخ و فرهنگ ایران را مایه خوش دلی خودش میداند. آشنایی اش با فردوسی به دوران کودکی و روایتهایی برمی گردد که مادربزرگش از رستم و سهراب نقل میکرده است.
این میل به مرور زیادت گرفت و او برای تحصیل در دانشگاه، رشته زبان و ادبیات فارسی را انتخاب کرد و تا مقطع دکتری ادامه داد و حالا ۲۶ سال است که خود را راوی شاهنامه میداند؛ در دانشگاه و بیرون از دانشگاه. یکی از مکانهایی که جلساتش را در آن برگزار میکند، #خردسرای_فردوسی است.
میگوید مخاطبانش از هر سن و قشری هستند:
«شاهنامه متعلق به قشرِ خاصی نیست و سن وسال هم نمیشناسد. شاهنامه از آنِ تمامیِ کسانی است که به ایران و فضیلتهای اخلاقی و انسانی مهر میورزند.» افزون بر این، آثاری در ارتباط با شاهنامه تألیف کرده است.
دکتر طبسی، زاده شهریور ۱۳۴۹ است. به گفته خودش، در خانوادهای ساده و زلال اندیش متولد شده است. او پس از آنکه تحصیلات خود را در مقاطعِ ابتدایی و راهنمایی و متوسطه در زادگاهش میگذراند، راهیِ آذربایجان شرقی میشود تا کارشناسیِ زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه تبریز بخواند که در آن سالها گروهِ ادبیاتِ بنام و پرآوازهای داشته است.
از اوایل دهه ۷۰، برای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد به خراسان برمی گردد و در دانشگاه فردوسی مشهد مشغول به تحصیل میشود. پس از اخذ مدرک، به عنوان عضو هیئت علمی به استخدام دانشگاه آزاد اسلامی- واحد جیرفت- درمی آید و پس از چند سالی، در مقطع دکتری زبان و ادبیات فارسی ادامه تحصیل میدهد و دانشنامه دکتری خود را از دانشگاه فردوسی مشهد دریافت میکند.
در گستره مطالعاتِ ادبی، شاهنامه شناسی حوزه موردعلاقه اوست و به همین دلیل گاهی هم که دست به قلم میشود، ترجیح میدهد در همین عرصه فعالیت کند. حدود بیست سال پیش از این، «کیهان شناسی شاهنامه» را تألیف کرده و کتابی موسوم به «ز کردارِ گرشاسپ» را نیز آماده چاپ دارد.
همچنین تاکنون مقالاتی را نظیرِ «فردوسی و دانش اخترشناسی»، «هرمزدِ گیتی فروز (تأملی در بیتی از شاهنامه)»، «فرخی در برابر اساطیر»، «کلات از دگرسوی و راهِ چرم»، «گرشاسپ و هراکلس (بحثی در اسطوره شناسیِ تطبیقی)»، «کردارشناسیِ گرشاسپ در گذار از اسطوره به حماسه و تاریخ»، «نقشِ ادب عامه در تبیین موقعیت البرز اساطیری»، «ز بدگوی و بختِ بد آمد گناه (نقشِ شعرای دربار غزنه در رنجشِ محمود از فردوسی)» و... به چاپ رسانده است.
آنچه در ادامه میآید گفت وگوی مکتوب شهرآرا با اوست، کمی درباره خودش و بیشتر درباره شاهنامه فردوسی
@kheradsarayeferdowsi
@ESHTADAN
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
نهم اردیبهشتماه زادروز محمّد معین
مزایای فرهنگ فارسی معین
- تعداد لغات فرهنگ حاضر (۱) بیش از لغاتی است که در فرهنگهای فارسی قدیم و جدید آمده (صرف نظر از فرهنگ لغتنامۀ دهخدا که دائرةالمعارف است)؛ چه هرچند تعداد مواد فرهنگ ناظمالاطباء و فرهنگ آنندراج بیش از فرهنگ حاضر است، باید گفت که بسیاری از لغات عربی که در آنها آمده هرگز در فارسی (متون نظم و نثر و تداول فارسیزبانان) به کار نرفته و بنابراین اصلاً در قلمرو فارسی در نیامده و نباید در فرهنگهای فارسی آنها را وارد کرد.
- فرهنگهای متداول فارسی (قدیم و جدید) اصولاً به اعلام توجهی نکردهاند و فقط عدهای محدود از اعلام را در طی لغات گنجانیدهاند و فقط در فرهنگ معاصر تعدادی از اعلام را جداگانه آوردهاند که هرچند سعی مؤلفان آنها مشکور است کماً و کیفاً قابل مقایسه با اعلام کتاب حاضر نیستند.
- ترکیبهای خارجی مورد توجه فرهنگنویسان ما نبوده و فقط محدودی در بعضی فرهنگهای گذشته (آنندراج، ناظمالاطباء) و یکی از فرهنگهای معاصر آمده که قابل قیاس با تعداد ترکیبات مندرج در بخش دوم کتاب حاضر نیست.
- ضبط تلفظ لغات با حروف لاتینی مخصوص نخستین بار در کتاب حاضر به کار رفته، هرچند در فرهنگ ناظم الاطباء استاد محترم آقای سعید نفیسی حروف لاتینی را به کار بردهاند، ولی بهواسطۀ آماده نبودن حروف مخصوص ناگزیر شدهاند حروف معمولی چاپخانهها را به کار برند.
- ریشه و وجه اشتقاق لغات و اعلام در هیچیک از فرهنگهای فارسی (قدیم و جدید) داده نشده. فرهنگ حاضر نخستین فرهنگ مستقلی است که در این راه گام برداشته.
- نخستین بار است که در فرهنگی فارسی اشاره به غیرمستعمل بودن (= غم.) و کماستعمال بودن (کم.) لغات مندرج شده است.
- فرهنگهای متداول فارسی از چاپ نقشه بهعلت اشکالات فراوان صرفنظر کردهاند و فقط یک فرهنگ به چاپ تعدادی محدود اقدام نموده و آن هم از لحاظ کمیت و کیفیت قابل مقایسه با فرهنگ حاضر نیست.
- نمرهبندی مواد (لغات و اعلام) موجب سهولت مراجعه و کشف منظور خواهد شد. این کار تاکنون در هیچیک از فرهنگهای فارسی و بسیاری از فرهنگهای اروپایی انجام نشده.
- نمرهبندی معانی مختلف یک ماده نیز سبب سهولت پیدا کردن معنی مقصود و تمییز معانی متعدد خواهد شد. این طریقه در فرهنگهای فارسی سابقه ندارد و بسیاری از فرهنگهای اروپایی فاقد آناند.
دکتر محمّد معین
(۱) منظور از فرهنگ/ کتاب حاضر در این نوشتار فرهنگ فارسی معین است.
[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۰ (چاپ دوم در دست انتشار)، ج ۳، ص ۱۲۱۷-۱۲۱۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
مزایای فرهنگ فارسی معین
- تعداد لغات فرهنگ حاضر (۱) بیش از لغاتی است که در فرهنگهای فارسی قدیم و جدید آمده (صرف نظر از فرهنگ لغتنامۀ دهخدا که دائرةالمعارف است)؛ چه هرچند تعداد مواد فرهنگ ناظمالاطباء و فرهنگ آنندراج بیش از فرهنگ حاضر است، باید گفت که بسیاری از لغات عربی که در آنها آمده هرگز در فارسی (متون نظم و نثر و تداول فارسیزبانان) به کار نرفته و بنابراین اصلاً در قلمرو فارسی در نیامده و نباید در فرهنگهای فارسی آنها را وارد کرد.
- فرهنگهای متداول فارسی (قدیم و جدید) اصولاً به اعلام توجهی نکردهاند و فقط عدهای محدود از اعلام را در طی لغات گنجانیدهاند و فقط در فرهنگ معاصر تعدادی از اعلام را جداگانه آوردهاند که هرچند سعی مؤلفان آنها مشکور است کماً و کیفاً قابل مقایسه با اعلام کتاب حاضر نیستند.
- ترکیبهای خارجی مورد توجه فرهنگنویسان ما نبوده و فقط محدودی در بعضی فرهنگهای گذشته (آنندراج، ناظمالاطباء) و یکی از فرهنگهای معاصر آمده که قابل قیاس با تعداد ترکیبات مندرج در بخش دوم کتاب حاضر نیست.
- ضبط تلفظ لغات با حروف لاتینی مخصوص نخستین بار در کتاب حاضر به کار رفته، هرچند در فرهنگ ناظم الاطباء استاد محترم آقای سعید نفیسی حروف لاتینی را به کار بردهاند، ولی بهواسطۀ آماده نبودن حروف مخصوص ناگزیر شدهاند حروف معمولی چاپخانهها را به کار برند.
- ریشه و وجه اشتقاق لغات و اعلام در هیچیک از فرهنگهای فارسی (قدیم و جدید) داده نشده. فرهنگ حاضر نخستین فرهنگ مستقلی است که در این راه گام برداشته.
- نخستین بار است که در فرهنگی فارسی اشاره به غیرمستعمل بودن (= غم.) و کماستعمال بودن (کم.) لغات مندرج شده است.
- فرهنگهای متداول فارسی از چاپ نقشه بهعلت اشکالات فراوان صرفنظر کردهاند و فقط یک فرهنگ به چاپ تعدادی محدود اقدام نموده و آن هم از لحاظ کمیت و کیفیت قابل مقایسه با فرهنگ حاضر نیست.
- نمرهبندی مواد (لغات و اعلام) موجب سهولت مراجعه و کشف منظور خواهد شد. این کار تاکنون در هیچیک از فرهنگهای فارسی و بسیاری از فرهنگهای اروپایی انجام نشده.
- نمرهبندی معانی مختلف یک ماده نیز سبب سهولت پیدا کردن معنی مقصود و تمییز معانی متعدد خواهد شد. این طریقه در فرهنگهای فارسی سابقه ندارد و بسیاری از فرهنگهای اروپایی فاقد آناند.
دکتر محمّد معین
(۱) منظور از فرهنگ/ کتاب حاضر در این نوشتار فرهنگ فارسی معین است.
[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۰ (چاپ دوم در دست انتشار)، ج ۳، ص ۱۲۱۷-۱۲۱۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
نهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت غلامحسین صدیقی
صدیقی، دانشمند کمنظیر که بود؟
غلامحسین صدیقی از خاندان میرزا رضا صدیقالدولۀ نوری و فرزند صدیق دفتر، در سال ۱۲۸۴ زاده شده بود. پس از به پایان رسانیدن تحصیلات متوسطه در مدرسههای آلیانس و دارالفنون و پذیرفته شدن در امتحان اعزام محصّل به سال ۱۳۰۸ از سوی دولت به فرانسه فرستاده شد. پس از اخذ دیپلم ادبیات، در دانشسرای عالی مشهور «سنکلود» به تحصیل پرداخت و چون دورۀ آنجا را به پایان برد، دورۀ دکتری را در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه سوربن آغاز کرد و به اخذ درجۀ دکتری موفق شد. رسالۀ دکتریاش در موضوع «جنبشهای دینی ایرانیان در قرنهای دوم و سوم هجری» است و در سال ۱۹۳۸ در پاریس به چاپ رسیده. او رسالهاش را خاضعانه به معلّمان ایرانی و فرانسوی خود اهدا کرد و سرآغاز کتاب را به این بیت پیشاوری مزیّن ساخت:
پس آموزگارت مسیحای تُست
دمِ پاکش افسون احیای تُست
تألیف این رسالۀ علمی دقیق که از زمان انتشار شهرت گرفت و تاکنون هماره یکی از مراجع مطالعات محقّقان در زمینۀ مورد بحث بوده است، مبتنی است بر استفاده از اهم متون عربی و فارسی گذشته که تا آن زمان شناخته و نشر شده بود. همچنین مبتنی است بر اکثر تحقیقات و انتشارات خاورشناسی درجۀ اوّل به زبانهای مختلف اروپایی. اما آنچه یادداشتها و برگرفتههای صدیقی از کتب را در این کتاب جلوه داده و ماندگار ساخته، قدرت استنباط علمی و تازگی و ابتکاری بودن تجسّس اوست. عناوین فصول و مباحث مهم این کتاب عالمانه چنین است: وضع دینی ایران پیش از فتح عرب، وضع دینی در ایران در دورۀ خلفای چهارگانه و امویان و عباسیان، موبدها و کارهای نوشتنی آنها، آداب ایرانی، آتشکدهها، مانویت و زندقه، آیین مزدک، بهافرید، سنباد، استاذسیس، مقنع، خرمدینان، بابک.
دکتر صدیقی به مناسبت علاقهمندی واقعی فرهنگی و گستردگی و پهناوری دانش، در چند مجمع علمی بینالمللی و کمیسیون ملّی یونسکو و شوراهای فرهنگی عضویت داشت و چندی هم به مناسبت توجه و عنایت علیاکبر دهخدا با شوق و شور همکاری علمی و فرهنگی آن مرحوم را پذیرفت و تألیف و تنقیح دو جزوۀ لغتنامه را بر عهده گرفت و به پایان رسانید. همچنین سید حسن تقیزاده و علیاصغر حکمت که بهخوبی بر مقام علمی و فرهنگی او واقف بودند، او را شایستۀ عضویت در هیئت مؤسّسین انجمن آثار ملّی دانستند و صدیقی در چند سال آخر حیات انجمن مذکور، ریاست هیئت مؤسّسین را بر عهده داشت.
صدیقی در پژوهش دارای روحیۀ علمی بود و هیچگاه از پیروی روش علمی دوری نمیکرد؛ به همین مناسبت بسیار محتاط بود. کمتر دلش رضایت میداد حاصل تحقیقات و مطالعات خود را که همیشه میگفت ناتمام است، منتشر سازد. طبعاً آنچه به قلم او منتشر شده همه نمونۀ آراستۀ تألیفات و مرحلۀ کمال در استدلال و مبتنی بر استنباط دقیق و درخور توجّه کاملان است.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۰۲۰-۱۰۲۳]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
صدیقی، دانشمند کمنظیر که بود؟
غلامحسین صدیقی از خاندان میرزا رضا صدیقالدولۀ نوری و فرزند صدیق دفتر، در سال ۱۲۸۴ زاده شده بود. پس از به پایان رسانیدن تحصیلات متوسطه در مدرسههای آلیانس و دارالفنون و پذیرفته شدن در امتحان اعزام محصّل به سال ۱۳۰۸ از سوی دولت به فرانسه فرستاده شد. پس از اخذ دیپلم ادبیات، در دانشسرای عالی مشهور «سنکلود» به تحصیل پرداخت و چون دورۀ آنجا را به پایان برد، دورۀ دکتری را در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه سوربن آغاز کرد و به اخذ درجۀ دکتری موفق شد. رسالۀ دکتریاش در موضوع «جنبشهای دینی ایرانیان در قرنهای دوم و سوم هجری» است و در سال ۱۹۳۸ در پاریس به چاپ رسیده. او رسالهاش را خاضعانه به معلّمان ایرانی و فرانسوی خود اهدا کرد و سرآغاز کتاب را به این بیت پیشاوری مزیّن ساخت:
پس آموزگارت مسیحای تُست
دمِ پاکش افسون احیای تُست
تألیف این رسالۀ علمی دقیق که از زمان انتشار شهرت گرفت و تاکنون هماره یکی از مراجع مطالعات محقّقان در زمینۀ مورد بحث بوده است، مبتنی است بر استفاده از اهم متون عربی و فارسی گذشته که تا آن زمان شناخته و نشر شده بود. همچنین مبتنی است بر اکثر تحقیقات و انتشارات خاورشناسی درجۀ اوّل به زبانهای مختلف اروپایی. اما آنچه یادداشتها و برگرفتههای صدیقی از کتب را در این کتاب جلوه داده و ماندگار ساخته، قدرت استنباط علمی و تازگی و ابتکاری بودن تجسّس اوست. عناوین فصول و مباحث مهم این کتاب عالمانه چنین است: وضع دینی ایران پیش از فتح عرب، وضع دینی در ایران در دورۀ خلفای چهارگانه و امویان و عباسیان، موبدها و کارهای نوشتنی آنها، آداب ایرانی، آتشکدهها، مانویت و زندقه، آیین مزدک، بهافرید، سنباد، استاذسیس، مقنع، خرمدینان، بابک.
دکتر صدیقی به مناسبت علاقهمندی واقعی فرهنگی و گستردگی و پهناوری دانش، در چند مجمع علمی بینالمللی و کمیسیون ملّی یونسکو و شوراهای فرهنگی عضویت داشت و چندی هم به مناسبت توجه و عنایت علیاکبر دهخدا با شوق و شور همکاری علمی و فرهنگی آن مرحوم را پذیرفت و تألیف و تنقیح دو جزوۀ لغتنامه را بر عهده گرفت و به پایان رسانید. همچنین سید حسن تقیزاده و علیاصغر حکمت که بهخوبی بر مقام علمی و فرهنگی او واقف بودند، او را شایستۀ عضویت در هیئت مؤسّسین انجمن آثار ملّی دانستند و صدیقی در چند سال آخر حیات انجمن مذکور، ریاست هیئت مؤسّسین را بر عهده داشت.
صدیقی در پژوهش دارای روحیۀ علمی بود و هیچگاه از پیروی روش علمی دوری نمیکرد؛ به همین مناسبت بسیار محتاط بود. کمتر دلش رضایت میداد حاصل تحقیقات و مطالعات خود را که همیشه میگفت ناتمام است، منتشر سازد. طبعاً آنچه به قلم او منتشر شده همه نمونۀ آراستۀ تألیفات و مرحلۀ کمال در استدلال و مبتنی بر استنباط دقیق و درخور توجّه کاملان است.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۰۲۰-۱۰۲۳]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Forwarded from اتچ بات
🔶🔷🔸دهم اردیبهشت ماه، روز ملی خلیج فارس فرخنده و خجسته باد.
🔹اشارهای کوتاه به: نام خلیجفارس، از آغاز تا کنون
۱- در سنگ نبشتهی داریوش بزرگ، به نام: «دریایی که از پارس آید» ثبت شده است.
فلادویوس آریانوس، مورخ یونانی در کتاب «آنا بازیس»، این دریا را به نام «پرسیکون کاایتاس» نوشته است.
استرابون جغرافیا دان یونانی نیز نام «پرسیکون کاایتاس» را برای این دریا به کار برده است.
ساسانیان آنرا دریای پارس مینامیدهاند.
«ابوعلی احمد بنرسته» صاحب کتاب «الاعلاق النفسیه» آن را خلیج فارس مینامد.
جغرافیدانی بنام «سهراب» مولف کتاب «عجائب الاقالیم السبعه الی نهایه العماره» آن را دریای فارس مینامد.
«ابوالقاسم عبیداله بنعبدالله بناحمد خرداد به خراسانی» نیز در کتاب «عجائب الهندوالبره و البحره و الجزائر» آن را دریای پارس نامیده است.
«ابواسحق ابراهیم بنمحمد الفارسی الاصظحری» از آن بنام دریای فارس یاد کرده است.
«ابوالحسن علی بن الحسین بن علی مسعودی» در دو کتاب خود به نامهای «مروج الذهب معادن الجوهر» و «التنیه الاشراف»، آن را دریای پارس خوانده است.
«طاهربن المطهر المقدسی» در کتاب «البدأ والتاریخ»، آنرا «خلیج فارس» نامیده است.
«ابوریحان بیرونی» در دو کتاب «التفهیم لاوائل صناعه التنجم» و «قانون مسعودی»، نام این خلیج را دریای پارس و خلیج فارس آورده است.
«ابوالقاسم محمد بن حوقل» در کنارب «صوره الارض» آن را «بحر فارس» نامیده است.
در کتاب «حدود العالم من المشرق الالمفرب» که به سال 372 تألیف گردیده نام خلیج فارس خلیج پارس یاد شده و بحر احمر یا دریای قلزم را خلیج عربی ثبت نموده است.
«شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن ابوبکر شامی مقدسی» معروف به بشاری در کتاب «احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم»، آن را بحر فارس خوانده است.
در کتاب جهان نامهی تألیف محمد بن نجیب بکران، بحر پارس نامیده شده است.
«بزرگ ابن شهریار را مهرمزی»، دریا نورد ایرانی سدهی چهارم خورشیدی در کتاب خود «عجائب الهند» نیز این دریا را، خلیج فارس نامیده است.
«ابن بلخی» در کتاب خود به نام «فارس نامه»، این دریا را خلیج فارس نامیده است.
در دایره المعارف «بستانی» نیز خلیج فارس، به همین نام ذکر شده و هم چنین «قاندیک یسوئی» در کتاب خود «المرأع الوضیته فی الکره الارضیه» و «اسماعیل علی مصری» هم در کتاب معروف خود «النخبه الازهریه فی الکره الارضیه»، نام خلیج فارس را بر این دریا اطلاق نمودهاند.
«جرجی زیدان لبنانی» در تألیف معروف خود «التمدن الاسلامی» که با مقدمه و تحقیق و تحشیه «دکتر حسین مونس استاد تاریخ دانشگاه قاهره» تجدید چاپ شده است و هم چنین «محمد فرید وجدی» در دایره المعارف اسلامی قرن بیستم، خلیج فارس یاد نمودهاند و نام «خلیج فارس» در کتاب «الدلیل العراقی» که سالنامهی رسمی سال 1936 دولت عراق بوده، کراراً به چشم میخورد.
امین الریحانی در کتاب الملوک العرب و «شیخ حافظ وهبه» در کتاب «جزیره العرب»، خلیج فارس را به نام اصلی و معروف خود الخلیج الفارسی یاد نمودهاند.
«طه الهاشمی» رییس ستاد ارتش سابق عراق در کتاب خود «جغرافی العراق»، خلیج فارس را به نام اصلی آن «الخلیج الفارسی» قید کرده است.
«لسترنج خاور شناس بزرگ» در کتاب قطوری که بوسیلهی دو نفر از نویسندگان عراق «بشیر فرنسیس» و «گورگیس عواد» تحت عنوان «بلدان الخلافه الشرقیه» که از انگلیسی به عربی ترجمه نمودهاند و به هزینة «المجمع العلم العراقی»، چاپ و انتشار یافته است «خلیج فارس»، در سرتاسر آن کتاب پر بها، به نام حقیقی خود «الخلیج الفارسی» یاد شده است.
و ...
منبع: تاریخ سیاسی خلیج فارس - صادق نشات - شرکت نسبی کانون کتاب
@iranboom_ir
🔹نقل: کانال ایران بوم
https://www.tg-me.com/eshtadan
🔹اشارهای کوتاه به: نام خلیجفارس، از آغاز تا کنون
۱- در سنگ نبشتهی داریوش بزرگ، به نام: «دریایی که از پارس آید» ثبت شده است.
فلادویوس آریانوس، مورخ یونانی در کتاب «آنا بازیس»، این دریا را به نام «پرسیکون کاایتاس» نوشته است.
استرابون جغرافیا دان یونانی نیز نام «پرسیکون کاایتاس» را برای این دریا به کار برده است.
ساسانیان آنرا دریای پارس مینامیدهاند.
«ابوعلی احمد بنرسته» صاحب کتاب «الاعلاق النفسیه» آن را خلیج فارس مینامد.
جغرافیدانی بنام «سهراب» مولف کتاب «عجائب الاقالیم السبعه الی نهایه العماره» آن را دریای فارس مینامد.
«ابوالقاسم عبیداله بنعبدالله بناحمد خرداد به خراسانی» نیز در کتاب «عجائب الهندوالبره و البحره و الجزائر» آن را دریای پارس نامیده است.
«ابواسحق ابراهیم بنمحمد الفارسی الاصظحری» از آن بنام دریای فارس یاد کرده است.
«ابوالحسن علی بن الحسین بن علی مسعودی» در دو کتاب خود به نامهای «مروج الذهب معادن الجوهر» و «التنیه الاشراف»، آن را دریای پارس خوانده است.
«طاهربن المطهر المقدسی» در کتاب «البدأ والتاریخ»، آنرا «خلیج فارس» نامیده است.
«ابوریحان بیرونی» در دو کتاب «التفهیم لاوائل صناعه التنجم» و «قانون مسعودی»، نام این خلیج را دریای پارس و خلیج فارس آورده است.
«ابوالقاسم محمد بن حوقل» در کنارب «صوره الارض» آن را «بحر فارس» نامیده است.
در کتاب «حدود العالم من المشرق الالمفرب» که به سال 372 تألیف گردیده نام خلیج فارس خلیج پارس یاد شده و بحر احمر یا دریای قلزم را خلیج عربی ثبت نموده است.
«شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن ابوبکر شامی مقدسی» معروف به بشاری در کتاب «احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم»، آن را بحر فارس خوانده است.
در کتاب جهان نامهی تألیف محمد بن نجیب بکران، بحر پارس نامیده شده است.
«بزرگ ابن شهریار را مهرمزی»، دریا نورد ایرانی سدهی چهارم خورشیدی در کتاب خود «عجائب الهند» نیز این دریا را، خلیج فارس نامیده است.
«ابن بلخی» در کتاب خود به نام «فارس نامه»، این دریا را خلیج فارس نامیده است.
در دایره المعارف «بستانی» نیز خلیج فارس، به همین نام ذکر شده و هم چنین «قاندیک یسوئی» در کتاب خود «المرأع الوضیته فی الکره الارضیه» و «اسماعیل علی مصری» هم در کتاب معروف خود «النخبه الازهریه فی الکره الارضیه»، نام خلیج فارس را بر این دریا اطلاق نمودهاند.
«جرجی زیدان لبنانی» در تألیف معروف خود «التمدن الاسلامی» که با مقدمه و تحقیق و تحشیه «دکتر حسین مونس استاد تاریخ دانشگاه قاهره» تجدید چاپ شده است و هم چنین «محمد فرید وجدی» در دایره المعارف اسلامی قرن بیستم، خلیج فارس یاد نمودهاند و نام «خلیج فارس» در کتاب «الدلیل العراقی» که سالنامهی رسمی سال 1936 دولت عراق بوده، کراراً به چشم میخورد.
امین الریحانی در کتاب الملوک العرب و «شیخ حافظ وهبه» در کتاب «جزیره العرب»، خلیج فارس را به نام اصلی و معروف خود الخلیج الفارسی یاد نمودهاند.
«طه الهاشمی» رییس ستاد ارتش سابق عراق در کتاب خود «جغرافی العراق»، خلیج فارس را به نام اصلی آن «الخلیج الفارسی» قید کرده است.
«لسترنج خاور شناس بزرگ» در کتاب قطوری که بوسیلهی دو نفر از نویسندگان عراق «بشیر فرنسیس» و «گورگیس عواد» تحت عنوان «بلدان الخلافه الشرقیه» که از انگلیسی به عربی ترجمه نمودهاند و به هزینة «المجمع العلم العراقی»، چاپ و انتشار یافته است «خلیج فارس»، در سرتاسر آن کتاب پر بها، به نام حقیقی خود «الخلیج الفارسی» یاد شده است.
و ...
منبع: تاریخ سیاسی خلیج فارس - صادق نشات - شرکت نسبی کانون کتاب
@iranboom_ir
🔹نقل: کانال ایران بوم
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
attach 📎
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
شعرِ پفک نمکیِ عصرِ ما
#یکشنبه_ها_و_حافظ
▪️در روزگاری که از طریق اینترنت شما میتوانید در یک ثانیه محصول خلاقیّتِ ذوق خود را به تمامِ آحاد کرهٔ زمین اطلاعرسانی کنید آیا پنجاه سال کافی نیست که حقانیت هنری شما ثابت شود؟
مادام که نزدیکترین اعضای خانوادهٔ شما به خلاقیّت شما عکسالعملی نشان نمیدهند و از سوی جامعه و تاریخ هیچ خبری نیست، پنجاه سال دیگر هم ادعا را ادامه دهید.
فروغ فرخزاد وقتی «تولّدی دیگر» را منتشر کرد در سراسر ایران، ظرف چند ماه، تمام دوستداران شعر، شیفتهٔ نوآوری و مدرنیسمِ او شدند و بخشهای بسیاری از «تولّدی دیگر» را به حافظههاشان سپردند. قبول خاطر یعنی همین و لا غیر.
اگر «مصاحبه» و «نظریهپردازی» میتوانست هنرمند به جامعه تحویل دهد، ما درین پنجاه سال بعد از فروغ، حداقل پانصد نابغه در عالم شعرِ مدرن تحویل گرفته بودیم.
قبول خاطر تنها معیاری است در هنر که تقلّببردار نیست، هر راه دیگری که عرضه شود، در معرض انواع تقلّبهاست.
اگر این کتاب «برق تجلّی» را در کتابخانهٔ مرکزی دانشگاه پرینستون ندیده بودم، خود نیز باور نمیکردم که در همین قرن اخیر در نسل پدربزرگ من و شما یعنی در آستانهٔ مشروطیت، شاعری فارسیزبان، در ایالت سینکیانگ کشور چین دیوان شعرش را، چاپ کند و نخستین شعر کتابش استقبال غزل حافظ
الا یٰا اَیّهاَ ٱلْسّاقی اَدِر کَأساً و ناوِلْها
باشد. عنوانی که شاعر به شعر خویش داده چنین است:
تضمین مصارع غیباللسان بلبل شیرازی حضرت خواجه شمس الدین حافظ.
شاعری برخاسته از ایالت سینکیانگ چین در نسل مشروطیت به جاذبهٔ حافظ و قبول خاطرِ شعر او چنین دلبستگی و شوقی نسبت به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی در خویش احساس کرده است، حال شما توقّع دارید ادبیاتِ «پفک نمکیِ» جیغِ بنفشِ مرحومِ بیجانِ ژلهای همسایهٔ آپارتمان روبروی شاعر مدرن را، امروز در تهران با او در حدِّ یک سلام برای یک ثانیه، همدل و همراه کند، توقع بیجایی است.
آن وقتی که ملّاحانِ چین، به روایت ابن بطوطه، بر امواج خروشان شاخابههای رودخانهٔ شهر «خنسا» شعر سعدی را ترانه داشتند، این موسیقی شعر و فرم هنری سعدی و نبوغ او بود که آنان را به این کار وا میداشت.
فرم حیرتآور شعر حافظ و موسیقی شعر او توانسته است مردی از مردم چین را شیفتهٔ حافظ و فرهنگ ایرانزمین کند و او را به سرودن شعر به زبان پارسی وادارد. معجزهٔ حافظ و معجزهٔ شعر فارسی مورد نظر است.
شعر پفکنمکیِ عصرِ ما، حتی همسایهٔ آپارتمان روبروی شاعر را نیز به همدلی با او نمیخواند، ولی شعر حافظ پس از هفت قرن، از شیراز به چین سفر میکند و دل از مردم چین میرباید.
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی، صص ۲۹۶–۲۸۷
درسگفتارهایی دربارهٔ حافظ
یکشنبهها از رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
با این هشتگ دنبال کنید:
#یکشنبه_ها_و_حافظ
ـــــــــــــــــــــــ
شعرِ پفک نمکیِ عصرِ ما
#یکشنبه_ها_و_حافظ
▪️در روزگاری که از طریق اینترنت شما میتوانید در یک ثانیه محصول خلاقیّتِ ذوق خود را به تمامِ آحاد کرهٔ زمین اطلاعرسانی کنید آیا پنجاه سال کافی نیست که حقانیت هنری شما ثابت شود؟
مادام که نزدیکترین اعضای خانوادهٔ شما به خلاقیّت شما عکسالعملی نشان نمیدهند و از سوی جامعه و تاریخ هیچ خبری نیست، پنجاه سال دیگر هم ادعا را ادامه دهید.
فروغ فرخزاد وقتی «تولّدی دیگر» را منتشر کرد در سراسر ایران، ظرف چند ماه، تمام دوستداران شعر، شیفتهٔ نوآوری و مدرنیسمِ او شدند و بخشهای بسیاری از «تولّدی دیگر» را به حافظههاشان سپردند. قبول خاطر یعنی همین و لا غیر.
اگر «مصاحبه» و «نظریهپردازی» میتوانست هنرمند به جامعه تحویل دهد، ما درین پنجاه سال بعد از فروغ، حداقل پانصد نابغه در عالم شعرِ مدرن تحویل گرفته بودیم.
قبول خاطر تنها معیاری است در هنر که تقلّببردار نیست، هر راه دیگری که عرضه شود، در معرض انواع تقلّبهاست.
اگر این کتاب «برق تجلّی» را در کتابخانهٔ مرکزی دانشگاه پرینستون ندیده بودم، خود نیز باور نمیکردم که در همین قرن اخیر در نسل پدربزرگ من و شما یعنی در آستانهٔ مشروطیت، شاعری فارسیزبان، در ایالت سینکیانگ کشور چین دیوان شعرش را، چاپ کند و نخستین شعر کتابش استقبال غزل حافظ
الا یٰا اَیّهاَ ٱلْسّاقی اَدِر کَأساً و ناوِلْها
باشد. عنوانی که شاعر به شعر خویش داده چنین است:
تضمین مصارع غیباللسان بلبل شیرازی حضرت خواجه شمس الدین حافظ.
شاعری برخاسته از ایالت سینکیانگ چین در نسل مشروطیت به جاذبهٔ حافظ و قبول خاطرِ شعر او چنین دلبستگی و شوقی نسبت به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی در خویش احساس کرده است، حال شما توقّع دارید ادبیاتِ «پفک نمکیِ» جیغِ بنفشِ مرحومِ بیجانِ ژلهای همسایهٔ آپارتمان روبروی شاعر مدرن را، امروز در تهران با او در حدِّ یک سلام برای یک ثانیه، همدل و همراه کند، توقع بیجایی است.
آن وقتی که ملّاحانِ چین، به روایت ابن بطوطه، بر امواج خروشان شاخابههای رودخانهٔ شهر «خنسا» شعر سعدی را ترانه داشتند، این موسیقی شعر و فرم هنری سعدی و نبوغ او بود که آنان را به این کار وا میداشت.
فرم حیرتآور شعر حافظ و موسیقی شعر او توانسته است مردی از مردم چین را شیفتهٔ حافظ و فرهنگ ایرانزمین کند و او را به سرودن شعر به زبان پارسی وادارد. معجزهٔ حافظ و معجزهٔ شعر فارسی مورد نظر است.
شعر پفکنمکیِ عصرِ ما، حتی همسایهٔ آپارتمان روبروی شاعر را نیز به همدلی با او نمیخواند، ولی شعر حافظ پس از هفت قرن، از شیراز به چین سفر میکند و دل از مردم چین میرباید.
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی، صص ۲۹۶–۲۸۷
درسگفتارهایی دربارهٔ حافظ
یکشنبهها از رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
با این هشتگ دنبال کنید:
#یکشنبه_ها_و_حافظ
Forwarded from ایران بوم
محمد بهمنبیگی (۲۶ بهمن ۱۲۹۹ - ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۹) نویسندهٔ ایرانی و بنیانگذار آموزش و پرورش عشایری در ایران بود.
یادش گرامی باد.
@IRANBOOM_IR
محمد بهمنبیگی، بنیادگذار آموزش عشایر در ایران، در خانوادهی محمودخان، کلانتر تیرهی بهمنبیگلو ایل قشقایی در منطقهی چاهکاظم در شهرستان لارستان به هنگام کوچ دیده به جهان گشود.
از مهمترین آثار و نوشته های محمد بهمن بیگی می توان به "عرف و عادت در عشایر فارس"، " بخارای من ایل من"،" اگر قرهقاچ نبود" ،" به اجاقت قسم " و " طلای شهامت" نام برد.
زبان فارسی و آموزش عشایر - وطن ما وطن بزرگتری است
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/forozesh/foroozesh-5/10018-
آموزش عشایر و تغییر خط
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/dabireh/3611-
آشنایی با محمد بهمنبیگی؛ پدر آموزش عشایری - بخارای من ایل من بود
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9989-
#محمد_بهمن_بیگی ،پایه گذار تفکری نو در آموزش
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/767-
تعلیمات عشایر؛ غیر ممکنی که ممکن شد
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/639-
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
یادش گرامی باد.
@IRANBOOM_IR
محمد بهمنبیگی، بنیادگذار آموزش عشایر در ایران، در خانوادهی محمودخان، کلانتر تیرهی بهمنبیگلو ایل قشقایی در منطقهی چاهکاظم در شهرستان لارستان به هنگام کوچ دیده به جهان گشود.
از مهمترین آثار و نوشته های محمد بهمن بیگی می توان به "عرف و عادت در عشایر فارس"، " بخارای من ایل من"،" اگر قرهقاچ نبود" ،" به اجاقت قسم " و " طلای شهامت" نام برد.
زبان فارسی و آموزش عشایر - وطن ما وطن بزرگتری است
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/forozesh/foroozesh-5/10018-
آموزش عشایر و تغییر خط
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/dabireh/3611-
آشنایی با محمد بهمنبیگی؛ پدر آموزش عشایری - بخارای من ایل من بود
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9989-
#محمد_بهمن_بیگی ،پایه گذار تفکری نو در آموزش
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/767-
تعلیمات عشایر؛ غیر ممکنی که ممکن شد
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/639-
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Forwarded from دکتر اسلامی نُدوشن
خانه و باغ دکتر اسلامی ندوشن ثبت ملی شد.
خانه و باغ دکتر اسلامی ندوشن در زادگاهش روز یکشنبه دهم اردیبهشت و همزمان با ایام اولین سالگرد درگذشت این نویسنده صاحب نام در فهرست آثار ملی کشور به شماره 33926 ثبت ملی گردید.
این میراث ارزشمند تاریخی و فرهنگی را دکتر اسلامی ندوشن پیش از درگذشتش به منظور تاسیس باغ فرهنگ و هنر به موسسه مردم نهاد فرهنگی و اجتماعی اندیشه روشن ندوشن اهداء کرده بود.
اسلامی ندوشن سالها پیش تر نیز با اهدای خانه اجدادی خود به فرهنگِ ندوشن و به کمک همسر دانشور خود خانم دکتر شیرین بیانی زمینه تاسیس خانه فرهنگ این شهر کوچک تاریخی را فراهم کرد که دربردارنده کتابخانه، نگارخانه، سالن آمفی تئاتر می باشد.
https://www.entekhab.ir/fa/amp/news/724583
______
کانال دکتر اسلامی نُدوشن
@dr_rslaminodoushan
خانه و باغ دکتر اسلامی ندوشن در زادگاهش روز یکشنبه دهم اردیبهشت و همزمان با ایام اولین سالگرد درگذشت این نویسنده صاحب نام در فهرست آثار ملی کشور به شماره 33926 ثبت ملی گردید.
این میراث ارزشمند تاریخی و فرهنگی را دکتر اسلامی ندوشن پیش از درگذشتش به منظور تاسیس باغ فرهنگ و هنر به موسسه مردم نهاد فرهنگی و اجتماعی اندیشه روشن ندوشن اهداء کرده بود.
اسلامی ندوشن سالها پیش تر نیز با اهدای خانه اجدادی خود به فرهنگِ ندوشن و به کمک همسر دانشور خود خانم دکتر شیرین بیانی زمینه تاسیس خانه فرهنگ این شهر کوچک تاریخی را فراهم کرد که دربردارنده کتابخانه، نگارخانه، سالن آمفی تئاتر می باشد.
https://www.entekhab.ir/fa/amp/news/724583
______
کانال دکتر اسلامی نُدوشن
@dr_rslaminodoushan
نخستین یادکرد آذربایجان در شاهنامه
آذربایجان همواره یکی از اقالیم و ایالتهای مهم سرزمین ایران بوده است. از کهنترین گواهیهایِ این تعلّق و زیرمجموعگی کتیبۀ کردیر/ کرتیر، موبد نامدارِ دورۀ ساسانی، در سرمشهد (واقع در جنوب کازرون) است که در حدود سال (۲۹۰م) (اواخرِ پادشاهی بهرام دوم) نوشته شده و در ذکر شهرها و مناطق ایران/ ایرانشهر از آذربایجان نیز در کنار پارس، سپاهان، کرمان، سیستان، گرگان و ... یاد کرده است. در ادب فارسی هم این گونه است و برای نمونه در منظومۀ ویس و رامین (سرودۀ بینِ ۴۳۲ و ۴۴۶ ه.ق) که داستانِ آن اصلِ پارتی دارد «آذربایگان» بخشی از ایران است:
گزیده هرچه در ایران بزرگان
از آذربایگان وز ری و گرگان
به گرد آور سپاه از بوم ایران
از آذربایگان و ری و گیلان
نخستین یادکردِ آذربایجان و شهرهای آن در شاهنامه در دورۀ پادشاهی کاووس و پس از آمدن نوۀ او، کیخسرو، از توران به ایران است. در این هنگام میانِ گودرزیان و نوذریان بر سرِ جانشینی کیکاووس نزاع در میگیرد. گودرز و خاندانش و بسیاری از ایرانیان کیخسرو را جانشین کاووس و شاهِ جدیدِ ایران میدانند ولی طوس به بهانۀ تبارِ تورانیِ مادرِ کیخسرو، فریبرز پسر کاووس را سزاوار تخت و تاج میشناسد. با اوجگیری اختلاف، دو طرف در برابرِ هم لشکر میآرایند و کاووس برای اینکه مانعِ جنگ و خونریزی شود و از سوی دیگر با انتخاب خود، میان فرزند (فریبرز) و نواده (کیخسرو) ترجیح و تبعیضی قایل نشود شرط جانشینی خود را موفقیّت در آزمونی تعیین میکند و آن گشودنِ دژِ اهریمنیِ بهمن در «اردبیل» است:
دو فرزند ما را کنون با دو خیل
بباید شدن تا درِ اردویل
به مرزی که آنجا دز بهمن است
همه ساله پرخاش آهرمن است
به رنج است از آهرمن، آتشپرست
نیارد بدان مرز موبد نشست
از ایشان یکی کان بگیرد به تیغ
ندارم ازو تخت شاهی دریغ
طبق این ابیات، در منطقۀ اردبیل دژی به نام بهمن وجود دارد که نیروهای اهریمنی در آن هستند و مردمانِ دیندارِ آن ناحیه را آزار میدهند. فریبرز و طوس و لشکریانشان روانۀ اردبیل میشوند ولی در نزدیکی حصنِ بهمن از جادوی اهریمنان زمین گرم و آتشناک میشود و چون در یک هفته اقامت در آنجا نمیتوانند درِ دژ و راهی برای ورود به آن بارۀ بلند بیابند ناکام باز میگردند. پس از ایشان گودرز و کیخسرو و همراهانشان به آنجا میروند و کیخسرو نامهای مینویسد و بر سرِ نیزه میبندد و آن را به گیو میدهد تا به دیوار دژ بهمن فرو کند. بعد از این کار دیوار حصار شکاف برمیدارد و همه جا تیره میشود و کیخسرو فرمان میدهد که دژ را تیرباران کنند. بر اثرِ تیراندازیِ سپاهیان دیوان بسیاری درون دژ کشته میشوند و تاریکی به روشنایی تبدیل میشود. کیخسرو و گودرز وارد حصار میشوند و داخل آن شهری آبادان مییابند و:
بفرمود خسرو بدان جایگاه
یکی گنبدی تا بد ابر سیاه
درازا و پهنای او ده کمند
به گِرد اندرش طاقهای بلند
ز بیرون چو نیم از تگِ تازی اسپ
برآورد و بنهاد آذرگشسپ
نشستند گِرد اندرش موبدان
ستارهشناسان و هم بخردان
در آن شارستان کرد چندان درنگ
که آتشکده گشت با بوی و رنگ
پس از ساختن آتشکدۀ آذرگشسپ، کیخسرو از اردبیل به پارس پایتخت ایران بازمیگردد و کاووس او را به جانشینی خویش بر تخت شهریاری مینشاند.
[آذربایجان و شاهنامه: تحقیقی درباره جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزارساله شاهنامه در آذربایجان، تألیف دکتر سجاد آیدنلو، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، ۳۹ - ۴۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
آذربایجان همواره یکی از اقالیم و ایالتهای مهم سرزمین ایران بوده است. از کهنترین گواهیهایِ این تعلّق و زیرمجموعگی کتیبۀ کردیر/ کرتیر، موبد نامدارِ دورۀ ساسانی، در سرمشهد (واقع در جنوب کازرون) است که در حدود سال (۲۹۰م) (اواخرِ پادشاهی بهرام دوم) نوشته شده و در ذکر شهرها و مناطق ایران/ ایرانشهر از آذربایجان نیز در کنار پارس، سپاهان، کرمان، سیستان، گرگان و ... یاد کرده است. در ادب فارسی هم این گونه است و برای نمونه در منظومۀ ویس و رامین (سرودۀ بینِ ۴۳۲ و ۴۴۶ ه.ق) که داستانِ آن اصلِ پارتی دارد «آذربایگان» بخشی از ایران است:
گزیده هرچه در ایران بزرگان
از آذربایگان وز ری و گرگان
به گرد آور سپاه از بوم ایران
از آذربایگان و ری و گیلان
نخستین یادکردِ آذربایجان و شهرهای آن در شاهنامه در دورۀ پادشاهی کاووس و پس از آمدن نوۀ او، کیخسرو، از توران به ایران است. در این هنگام میانِ گودرزیان و نوذریان بر سرِ جانشینی کیکاووس نزاع در میگیرد. گودرز و خاندانش و بسیاری از ایرانیان کیخسرو را جانشین کاووس و شاهِ جدیدِ ایران میدانند ولی طوس به بهانۀ تبارِ تورانیِ مادرِ کیخسرو، فریبرز پسر کاووس را سزاوار تخت و تاج میشناسد. با اوجگیری اختلاف، دو طرف در برابرِ هم لشکر میآرایند و کاووس برای اینکه مانعِ جنگ و خونریزی شود و از سوی دیگر با انتخاب خود، میان فرزند (فریبرز) و نواده (کیخسرو) ترجیح و تبعیضی قایل نشود شرط جانشینی خود را موفقیّت در آزمونی تعیین میکند و آن گشودنِ دژِ اهریمنیِ بهمن در «اردبیل» است:
دو فرزند ما را کنون با دو خیل
بباید شدن تا درِ اردویل
به مرزی که آنجا دز بهمن است
همه ساله پرخاش آهرمن است
به رنج است از آهرمن، آتشپرست
نیارد بدان مرز موبد نشست
از ایشان یکی کان بگیرد به تیغ
ندارم ازو تخت شاهی دریغ
طبق این ابیات، در منطقۀ اردبیل دژی به نام بهمن وجود دارد که نیروهای اهریمنی در آن هستند و مردمانِ دیندارِ آن ناحیه را آزار میدهند. فریبرز و طوس و لشکریانشان روانۀ اردبیل میشوند ولی در نزدیکی حصنِ بهمن از جادوی اهریمنان زمین گرم و آتشناک میشود و چون در یک هفته اقامت در آنجا نمیتوانند درِ دژ و راهی برای ورود به آن بارۀ بلند بیابند ناکام باز میگردند. پس از ایشان گودرز و کیخسرو و همراهانشان به آنجا میروند و کیخسرو نامهای مینویسد و بر سرِ نیزه میبندد و آن را به گیو میدهد تا به دیوار دژ بهمن فرو کند. بعد از این کار دیوار حصار شکاف برمیدارد و همه جا تیره میشود و کیخسرو فرمان میدهد که دژ را تیرباران کنند. بر اثرِ تیراندازیِ سپاهیان دیوان بسیاری درون دژ کشته میشوند و تاریکی به روشنایی تبدیل میشود. کیخسرو و گودرز وارد حصار میشوند و داخل آن شهری آبادان مییابند و:
بفرمود خسرو بدان جایگاه
یکی گنبدی تا بد ابر سیاه
درازا و پهنای او ده کمند
به گِرد اندرش طاقهای بلند
ز بیرون چو نیم از تگِ تازی اسپ
برآورد و بنهاد آذرگشسپ
نشستند گِرد اندرش موبدان
ستارهشناسان و هم بخردان
در آن شارستان کرد چندان درنگ
که آتشکده گشت با بوی و رنگ
پس از ساختن آتشکدۀ آذرگشسپ، کیخسرو از اردبیل به پارس پایتخت ایران بازمیگردد و کاووس او را به جانشینی خویش بر تخت شهریاری مینشاند.
[آذربایجان و شاهنامه: تحقیقی درباره جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزارساله شاهنامه در آذربایجان، تألیف دکتر سجاد آیدنلو، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، ۳۹ - ۴۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Telegram
attach 📎
Forwarded from تاریخ و فرهنگ بلوچستان
📜 متن شهرستانهای ایرانشهر
🏷 در این متن، واژهٔ بلوچان با رنگ سرخ مشخص شده. در پایین تصویر واژههای بارزان و بلوچان بهخط پهلوی و بازنویسی آنها به لاتین جایگذاری شدهاند.
📚سرچشمه:
Henric samuel nyberg (2003): « A manual of pahlavi ». Asatir-tehran. Pp: 115, 147-8.
#تاریخ
#باستان
⌲ @balochs_history
🏷 در این متن، واژهٔ بلوچان با رنگ سرخ مشخص شده. در پایین تصویر واژههای بارزان و بلوچان بهخط پهلوی و بازنویسی آنها به لاتین جایگذاری شدهاند.
📚سرچشمه:
Henric samuel nyberg (2003): « A manual of pahlavi ». Asatir-tehran. Pp: 115, 147-8.
#تاریخ
#باستان
⌲ @balochs_history