Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
نفرین
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
▪️نفرین اثرات جادویی قوی داشت. چرا دشنام این همه سوزناک است؟ به نظر میرسد صیغهٔ انشاء در اعصار کهن جنبهٔ اجرایی داشت چنانکه در صیغ عقد و بیع مانده است. وقتی میگویی بعتُ یا اشتريتُ عمل صورت گرفته است. دشنام هم همین حکم را داشت. مثلاً وقتی میگفتی مادر و خواهرت چنین و چنان، گویی عملی تحقق یافته است. لذا برای قدما مسئله نام و ننگ مطرح بود. نفرین هم همین حکم را داشت، دشنام جزو نفرین است.
در شاهنامه در پادشاهی بهمن، بهمن زال
را اسیر میکند، فرامرز را میکشد، سیستان را تاراج میکند و هیچ ناراحت نیست تا آنکه بهمن متوجه میشود که رودابه خاندان بهمن را نفرین کرده است، فوراً خود را به پشوتن میرساند. پشوتن رنگِ رو باخته میگوید کار به جای باریک کشیده و باید زود از این منطقه خارج شویم و جبران مافات کنیم. همین کار را میکنند و زال را آزاد میسازند. مسئلهٔ مهم این داستان که برای خوانندهٔ امروزی قابل درک نیست این است که پشوتن اصلاً انتظار چنین عکسالعمل مهمّی یعنی نفرین را از رودابه نداشته است. رودابه میگوید:
مبیناد چشم کس این روزگار
زمین باد بی تخمِ اسفندیار
از آن آگهی سوی بهمن رسید
(فوراً) به نزدیک فرّخ پشوتن رسید
پشوتن زِ رودابه پُر درد شد
از آن شیون او رُخش زرد شد
به بهمن چنین گفت کای شاهِ نو
چو بر نیمهٔ آسمان ماه نو
به شبگیر از این مرز لشکر بران
که این کار دشوار گشت و گران...
بفرمود پس بهمن کینهخواه
کز آنجا برانند یکسر سپاه
ج ۶، پادشاهی بهمن/ ب ۱۴۹ به بعد
اسفندیار در هفتخوان به گرگسار قول داد که:
به رویین دژت بر سپهبد کنم
مبادا که هرگز به تو بد کنم
هفتخوان اسفندیار/ ب ۲۰۰
اما وقتی گرگسار او را نفرین میکند:
همه اختر بد به جان تو باد
بریده به خنجر میان تو باد
به خاک اندر افگنده پر خون تنت
زمین بستر و گرد پیراهنت
اسفندیار فوراً او را میکشد.
مباهله در نزد اعراب هم همین تأثیر جادویی را داشت و در تاریخ اسلام در این باب داستانهایی است.
شاهِ نامهها
صص ۵۱۹–۵۱۷
استاد سیروس شمیسا
مطالب این رسانه را دربارهٔ شاهنامه، کتابِ ملّی ایرانیان، با این هشتگ دنبال کنید:
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
ـــــــــــــــــــــــ
نفرین
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
▪️نفرین اثرات جادویی قوی داشت. چرا دشنام این همه سوزناک است؟ به نظر میرسد صیغهٔ انشاء در اعصار کهن جنبهٔ اجرایی داشت چنانکه در صیغ عقد و بیع مانده است. وقتی میگویی بعتُ یا اشتريتُ عمل صورت گرفته است. دشنام هم همین حکم را داشت. مثلاً وقتی میگفتی مادر و خواهرت چنین و چنان، گویی عملی تحقق یافته است. لذا برای قدما مسئله نام و ننگ مطرح بود. نفرین هم همین حکم را داشت، دشنام جزو نفرین است.
در شاهنامه در پادشاهی بهمن، بهمن زال
را اسیر میکند، فرامرز را میکشد، سیستان را تاراج میکند و هیچ ناراحت نیست تا آنکه بهمن متوجه میشود که رودابه خاندان بهمن را نفرین کرده است، فوراً خود را به پشوتن میرساند. پشوتن رنگِ رو باخته میگوید کار به جای باریک کشیده و باید زود از این منطقه خارج شویم و جبران مافات کنیم. همین کار را میکنند و زال را آزاد میسازند. مسئلهٔ مهم این داستان که برای خوانندهٔ امروزی قابل درک نیست این است که پشوتن اصلاً انتظار چنین عکسالعمل مهمّی یعنی نفرین را از رودابه نداشته است. رودابه میگوید:
مبیناد چشم کس این روزگار
زمین باد بی تخمِ اسفندیار
از آن آگهی سوی بهمن رسید
(فوراً) به نزدیک فرّخ پشوتن رسید
پشوتن زِ رودابه پُر درد شد
از آن شیون او رُخش زرد شد
به بهمن چنین گفت کای شاهِ نو
چو بر نیمهٔ آسمان ماه نو
به شبگیر از این مرز لشکر بران
که این کار دشوار گشت و گران...
بفرمود پس بهمن کینهخواه
کز آنجا برانند یکسر سپاه
ج ۶، پادشاهی بهمن/ ب ۱۴۹ به بعد
اسفندیار در هفتخوان به گرگسار قول داد که:
به رویین دژت بر سپهبد کنم
مبادا که هرگز به تو بد کنم
هفتخوان اسفندیار/ ب ۲۰۰
اما وقتی گرگسار او را نفرین میکند:
همه اختر بد به جان تو باد
بریده به خنجر میان تو باد
به خاک اندر افگنده پر خون تنت
زمین بستر و گرد پیراهنت
اسفندیار فوراً او را میکشد.
مباهله در نزد اعراب هم همین تأثیر جادویی را داشت و در تاریخ اسلام در این باب داستانهایی است.
شاهِ نامهها
صص ۵۱۹–۵۱۷
استاد سیروس شمیسا
مطالب این رسانه را دربارهٔ شاهنامه، کتابِ ملّی ایرانیان، با این هشتگ دنبال کنید:
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
بیستم فروردینماه سالروز درگذشت منوچهر ستوده، منتخب هشتمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار
خون است دلم برای ایران
خون است دلم برای ایران
جان و تن من فدای ایران
بهتر ز هزار گونه آوای
در گوش دلم نوای ایران
خوشتر ز صفای باغ رضوان
من را به نظر صفای ایران
همچون دم عیسی مسیحا
جانبخش بود هوای ایران
افسوس ز ظلم روس منکوس
تشدید شده عزای ایران
وان دشمن وحشی ستمکار
بردهست همه غذای ایران
وین تفرقه و نفاق اشرار
خسته دل باصفای ایران
گشتهست کنون بسی غمافزا
آن ساحت غمزدای ایران
اینک که وطن شدهست بیمار
دانی چه دهد شفای ایران؟
یکرنگی ملّت است و دولت
داروی شفایزای ایران
ایران عزیز را خداییست
امّید کند خدای ایران
از چشم بد شریر حفظش
تا بیش شود بهای ایران
تا مسکن اجنبیست کشور
حاصل نشود رضای ایران
زیبد که ستودهوار گویی
خونست دلم برای ایران
منوچهر ستوده
۱۳۲۱/۱۲/۶، بندر انزلی
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
خون است دلم برای ایران
خون است دلم برای ایران
جان و تن من فدای ایران
بهتر ز هزار گونه آوای
در گوش دلم نوای ایران
خوشتر ز صفای باغ رضوان
من را به نظر صفای ایران
همچون دم عیسی مسیحا
جانبخش بود هوای ایران
افسوس ز ظلم روس منکوس
تشدید شده عزای ایران
وان دشمن وحشی ستمکار
بردهست همه غذای ایران
وین تفرقه و نفاق اشرار
خسته دل باصفای ایران
گشتهست کنون بسی غمافزا
آن ساحت غمزدای ایران
اینک که وطن شدهست بیمار
دانی چه دهد شفای ایران؟
یکرنگی ملّت است و دولت
داروی شفایزای ایران
ایران عزیز را خداییست
امّید کند خدای ایران
از چشم بد شریر حفظش
تا بیش شود بهای ایران
تا مسکن اجنبیست کشور
حاصل نشود رضای ایران
زیبد که ستودهوار گویی
خونست دلم برای ایران
منوچهر ستوده
۱۳۲۱/۱۲/۶، بندر انزلی
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Telegram
attach 📎
Forwarded from ایران بوم
سفارش شادروان استاد منوچهر ستوده
استاد منوچهر ستوده از مفاخر ملی ایران، پس از یک دوره بیماری ناشی از عفونت ریه، در سن ۱۰۳ سالگی (۲۰ فروردین ماه ۱۳۹۵) درگذشت.
دکتر منوچهر ستوده ایران شناس، جغرافیدان و استاد بازنشسته دانشگاه تهران و پژوهشگر برجسته كشور در دهه های اخیر بود.
وی در ۲۸ تیر ۱۲۹۲ در عودلاجان از محلههای قدیم تهران به دنیا آمد با این حال همواره به سرزمین پدری و مادری خود یعنی مازندران، عشق میورزید.
فهرست کتابهای دکتر ستوده ۵۲ جلد است. تعداد مقالات دکتر ستوده تا به امروز به ۲۸۶ رسید. کتابها و مقالات استاد ستوده نشانهٔ دلبستگی ژرف و عمیق ایشان به تاریخ و دامنه و پیشینهٔ فرهنگ ایرانی است. برخی از کتابهای ستوده: فرهنگ گیلکی، با مقدمهٔ ابراهیم پورداود- فرهنگ کرمانی- فرهنگ بهدینان، با مقدمهٔ ابراهیم پورداود-حدود العالم من المشرق الی المغرب- دیوان امیر پازواری، با همکاری محمد داودی- مهمان نامه بخارا -جغرافیای اصفهان- فرهنگ سمنانی، سرخهای، لاسگردی، سنگسری، شهمیرزادی- عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات - قلاع اسماعیلیه در رشتهکوههای البرز، تاریخ گیلان و دیلمستان- از آستارا تا استرآباد در ده جلد، شامل آثار و بناهای تاریخی گیلان و مازندران و گلستان که هرکدام قریب به ۸۰۰ صفحه است- فرهنگ نائینی- تاریخ بدخشان-تاریخ بنادر و جزایر خلیجفارس- سفرنامهٔ گیلان ناصرالدینشاه قاجار-جغرافیای تاریخی شمیران- اسناد خاندان خلعتبری با مقدمه مجتبی رضوانی گیل کلایی است.
ستوده در مراسم بزرگداشت خود توصیهای مهم نه به دانشجویان که به همه آدمهای امروز کرد: غنیمت فرصت و قدردان وقت بودن. او در سخنانی کوتاه گفت: سعدی میگوید «صاحبا عمر عزیز است غنیمت دانش/ گوی خیری که توانی ببر از میدانش...» و من در اینجا به چند کلام درباره گذر عمر و ضرورت غنیمتدانستن آن بسنده میکنم. خداوند ما را صاحب این ساعات قرار داده و ما باید جوابگو باشیم و از این دقایق خوب استفاده کنیم. ما باید تمام دقایق و ساعات را صرف کار مفید و مثبت برای خود و دیگران کنیم و بدانیم که با تلف کردن عمر به هیچ جا نخواهیم رسید. ساعات دقیق و حساسی در اختیار ماست و باید از آنها حفظ و حراست کنیم. مقدسی صاحب «احسنالتقاسیم» با آنکه میتوانست ساعات خود را با عیش و عشرت و به بطالت بگذراند، اما این اثر عظیم را در زمان خودش به وجود آورد. صبح تا غروب پای رادیو، تلویزیون و ماهواره نشستن باعث حرام شدن و به بطالت رفتن سرمایه خداداد عمر است و امیدوارم دانشجویان و پژوهشگران قدر دقایق عمر خود را بدانند و روش بنده را پی بگیرند
@iranboom_ir
استاد منوچهر ستوده از مفاخر ملی ایران، پس از یک دوره بیماری ناشی از عفونت ریه، در سن ۱۰۳ سالگی (۲۰ فروردین ماه ۱۳۹۵) درگذشت.
دکتر منوچهر ستوده ایران شناس، جغرافیدان و استاد بازنشسته دانشگاه تهران و پژوهشگر برجسته كشور در دهه های اخیر بود.
وی در ۲۸ تیر ۱۲۹۲ در عودلاجان از محلههای قدیم تهران به دنیا آمد با این حال همواره به سرزمین پدری و مادری خود یعنی مازندران، عشق میورزید.
فهرست کتابهای دکتر ستوده ۵۲ جلد است. تعداد مقالات دکتر ستوده تا به امروز به ۲۸۶ رسید. کتابها و مقالات استاد ستوده نشانهٔ دلبستگی ژرف و عمیق ایشان به تاریخ و دامنه و پیشینهٔ فرهنگ ایرانی است. برخی از کتابهای ستوده: فرهنگ گیلکی، با مقدمهٔ ابراهیم پورداود- فرهنگ کرمانی- فرهنگ بهدینان، با مقدمهٔ ابراهیم پورداود-حدود العالم من المشرق الی المغرب- دیوان امیر پازواری، با همکاری محمد داودی- مهمان نامه بخارا -جغرافیای اصفهان- فرهنگ سمنانی، سرخهای، لاسگردی، سنگسری، شهمیرزادی- عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات - قلاع اسماعیلیه در رشتهکوههای البرز، تاریخ گیلان و دیلمستان- از آستارا تا استرآباد در ده جلد، شامل آثار و بناهای تاریخی گیلان و مازندران و گلستان که هرکدام قریب به ۸۰۰ صفحه است- فرهنگ نائینی- تاریخ بدخشان-تاریخ بنادر و جزایر خلیجفارس- سفرنامهٔ گیلان ناصرالدینشاه قاجار-جغرافیای تاریخی شمیران- اسناد خاندان خلعتبری با مقدمه مجتبی رضوانی گیل کلایی است.
ستوده در مراسم بزرگداشت خود توصیهای مهم نه به دانشجویان که به همه آدمهای امروز کرد: غنیمت فرصت و قدردان وقت بودن. او در سخنانی کوتاه گفت: سعدی میگوید «صاحبا عمر عزیز است غنیمت دانش/ گوی خیری که توانی ببر از میدانش...» و من در اینجا به چند کلام درباره گذر عمر و ضرورت غنیمتدانستن آن بسنده میکنم. خداوند ما را صاحب این ساعات قرار داده و ما باید جوابگو باشیم و از این دقایق خوب استفاده کنیم. ما باید تمام دقایق و ساعات را صرف کار مفید و مثبت برای خود و دیگران کنیم و بدانیم که با تلف کردن عمر به هیچ جا نخواهیم رسید. ساعات دقیق و حساسی در اختیار ماست و باید از آنها حفظ و حراست کنیم. مقدسی صاحب «احسنالتقاسیم» با آنکه میتوانست ساعات خود را با عیش و عشرت و به بطالت بگذراند، اما این اثر عظیم را در زمان خودش به وجود آورد. صبح تا غروب پای رادیو، تلویزیون و ماهواره نشستن باعث حرام شدن و به بطالت رفتن سرمایه خداداد عمر است و امیدوارم دانشجویان و پژوهشگران قدر دقایق عمر خود را بدانند و روش بنده را پی بگیرند
@iranboom_ir
Forwarded from ایران بوم
۲۰ فروردین ۱۳۱۸ ، زادروز《استاد فریدون جنیدی》
سمیرا ستاری
استاد جنیدی اسطوره شناس ایرانی و از پژوهندگان فرهنگ و زبانهای باستانی است. زمینه تخصصی فعالیت او شاهنامهپژوهی است.
فریدون جنیدی، فرزند بکتاش ایرانی، در ۲۰ فروردین سال ۱۳۱۸ خورشیدی در کوهستانِ ریوندِ نیشابور زادهشد.
در سال ۱۳۵۸، بنیاد نیشابور را بنیان نهاد و اکنون مدیر بنیاد نیشابور و نشر بلخ است. همچنین او سالها استاد دانشگاه های صنعتی شریف، تهران و کرمان بودهاست و به آموزش زبانهای باستان و شاهنامه میپرداختهاست و اکنون نیز به صورت آزاد و رایگان به آموزش زبانهای پهلوی و اوستایی و برگزاری انجمنهای شاهنامهخوانی در بنیاد نیشابور مشغول است.
وی بیش از ۳۰ سال از عمر خود را برای ویرایش شاهنامه صرف کردهاست تا بنا به نظر خود بیتهای افزوده شاهنامه را از آنها جدا کند و نسخه ویراستهٔ او از شاهنامه در سال ۱۳۸۷ منتشر شده است.
استاد فریدون جنيدی معتقدست، دور نگه داشتن متن شاهنامه از كتابهای درسی، در حكم خيانت به كودكان و جامعه است. میگويد؛ جايگزين كردن آثار فاخر با آثار چند نوقلم؛ كار اشتباهیست و روزی اين اقدامات باعث سقوط بنای ادبيات در ايران خواهد شد.
@iranboom_ir
سمیرا ستاری
استاد جنیدی اسطوره شناس ایرانی و از پژوهندگان فرهنگ و زبانهای باستانی است. زمینه تخصصی فعالیت او شاهنامهپژوهی است.
فریدون جنیدی، فرزند بکتاش ایرانی، در ۲۰ فروردین سال ۱۳۱۸ خورشیدی در کوهستانِ ریوندِ نیشابور زادهشد.
در سال ۱۳۵۸، بنیاد نیشابور را بنیان نهاد و اکنون مدیر بنیاد نیشابور و نشر بلخ است. همچنین او سالها استاد دانشگاه های صنعتی شریف، تهران و کرمان بودهاست و به آموزش زبانهای باستان و شاهنامه میپرداختهاست و اکنون نیز به صورت آزاد و رایگان به آموزش زبانهای پهلوی و اوستایی و برگزاری انجمنهای شاهنامهخوانی در بنیاد نیشابور مشغول است.
وی بیش از ۳۰ سال از عمر خود را برای ویرایش شاهنامه صرف کردهاست تا بنا به نظر خود بیتهای افزوده شاهنامه را از آنها جدا کند و نسخه ویراستهٔ او از شاهنامه در سال ۱۳۸۷ منتشر شده است.
استاد فریدون جنيدی معتقدست، دور نگه داشتن متن شاهنامه از كتابهای درسی، در حكم خيانت به كودكان و جامعه است. میگويد؛ جايگزين كردن آثار فاخر با آثار چند نوقلم؛ كار اشتباهیست و روزی اين اقدامات باعث سقوط بنای ادبيات در ايران خواهد شد.
@iranboom_ir
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
در دیوان حافظ بر سر کلمههای «می» «عشق» «ساقی» نمیتوان بحث کرد.
#یکشنبه_ها_و_حافظ
▪️کلمهٔ «مستی» و «مست» را میتوان معنی علمی کرد.
ابوحنیفه در فقه خود میگوید:
مست کسی است که زمین و آسمان را تشخیص ندهد.
کلمهٔ شراب که همان خمر عربی یا wine انگلیسیست تعریف قاموسیِ [تعریف لغتنامهای] مشخص دارد اما همین کلمه وقتی در زنجیرهٔ شعر حافظ قرار میگیرد، بر اثر نبوغ هنرمند و بر اثر همنشینی با کلمات دیگر، کسب عاطفیت میکند.
پس، در دیوان حافظ نه بر سر کلمهٔ «می» میتوان بحث کرد نه بر سر کلمهٔ «عشق».
هرکس بهتر درین مورد صحبت کند حق با اوست.
ساقی نیز اینگونه است. یعنی یک معنی قاموسی در هر زبانی دارد اما در دیوان حافظ معنی آن که کسب عاطفیت کرده است با ترجمهٔ انگلیسی آن «cupbearer» متفاوت است.
بخش عظیمی از ظرافت کار یک هنرمند این است که کلمات کوچه و بازار را بار عاطفی بخشد و از حالت عادی خارج کند.
در یک تجربهٔ هنری نیز اینگونه است. یعنی در تاریکیهایش یک روشناییهایی هست و در روشناییهایش یک تاریکی؛
به تعبیر دکتر علیاکبر فیاض.
یک منظومهٔ هنری را فکر میکنیم که میفهمیم اما باز هم جای سوال دارد.
لطف هنر این است که ما را راه میدهد و راه نمیدهد.
شعر حافظ نیز اینگونه است.
سعدی میگوید:
دیدار مینمایی و پرهیز میکنی
بازار خویش و آتشِ ما تیز میکنی
این کار هنری است؛ بینَ التّجلی و الاِستتار.
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی
جلد یک
درسگفتارهایی دربارهٔ حافظ
یکشنبهها از رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
با این هشتگ دنبال کنید:
#یکشنبه_ها_و_حافظ
#حافظ
ـــــــــــــــــــــــ
در دیوان حافظ بر سر کلمههای «می» «عشق» «ساقی» نمیتوان بحث کرد.
#یکشنبه_ها_و_حافظ
▪️کلمهٔ «مستی» و «مست» را میتوان معنی علمی کرد.
ابوحنیفه در فقه خود میگوید:
مست کسی است که زمین و آسمان را تشخیص ندهد.
کلمهٔ شراب که همان خمر عربی یا wine انگلیسیست تعریف قاموسیِ [تعریف لغتنامهای] مشخص دارد اما همین کلمه وقتی در زنجیرهٔ شعر حافظ قرار میگیرد، بر اثر نبوغ هنرمند و بر اثر همنشینی با کلمات دیگر، کسب عاطفیت میکند.
پس، در دیوان حافظ نه بر سر کلمهٔ «می» میتوان بحث کرد نه بر سر کلمهٔ «عشق».
هرکس بهتر درین مورد صحبت کند حق با اوست.
ساقی نیز اینگونه است. یعنی یک معنی قاموسی در هر زبانی دارد اما در دیوان حافظ معنی آن که کسب عاطفیت کرده است با ترجمهٔ انگلیسی آن «cupbearer» متفاوت است.
بخش عظیمی از ظرافت کار یک هنرمند این است که کلمات کوچه و بازار را بار عاطفی بخشد و از حالت عادی خارج کند.
در یک تجربهٔ هنری نیز اینگونه است. یعنی در تاریکیهایش یک روشناییهایی هست و در روشناییهایش یک تاریکی؛
به تعبیر دکتر علیاکبر فیاض.
یک منظومهٔ هنری را فکر میکنیم که میفهمیم اما باز هم جای سوال دارد.
لطف هنر این است که ما را راه میدهد و راه نمیدهد.
شعر حافظ نیز اینگونه است.
سعدی میگوید:
دیدار مینمایی و پرهیز میکنی
بازار خویش و آتشِ ما تیز میکنی
این کار هنری است؛ بینَ التّجلی و الاِستتار.
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی
جلد یک
درسگفتارهایی دربارهٔ حافظ
یکشنبهها از رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
با این هشتگ دنبال کنید:
#یکشنبه_ها_و_حافظ
#حافظ
از علی آموز اخلاصِ عمل
@shafiei_kadkani
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
کیست مولا آنکه آزادت کُنَد
بندِ رقیّت زِ پایت بر کنَد
جلالالدین بلخی، مثنوی معنوی
▪️ستایشی که مولانا از حضرت مولی المَوالی امام علی بن ابی طالب در مثنوی شریف دارد، علی التَّحقیق بالاترین نمونهٔ مدیح آن حضرت در تاریخِ ادبیاتِ جهانِ اسلام است.
ما غالباً نمیاندیشیم که حجم نود و نُه درصدِ مدایح آن حضرت مقداری وصف چشم و ابروی معشوق خیالی و موهوم است یا اغراقهای آزاردهنده.
مدیح حضرت، بدان زیبایی و ژرفی که مولانا از آن سخن میگوید نه در فارسی و نه در عربی، در هیچ جا، دیده نشده است.
محمدرضا شفيعی كدكنی
غزلیات شمس تبریز، جلد اول، ص ۳۵
نوای مرحوم استاد سید جواد ذبیحی
ـــــــــــــــــــــــ
کیست مولا آنکه آزادت کُنَد
بندِ رقیّت زِ پایت بر کنَد
جلالالدین بلخی، مثنوی معنوی
▪️ستایشی که مولانا از حضرت مولی المَوالی امام علی بن ابی طالب در مثنوی شریف دارد، علی التَّحقیق بالاترین نمونهٔ مدیح آن حضرت در تاریخِ ادبیاتِ جهانِ اسلام است.
ما غالباً نمیاندیشیم که حجم نود و نُه درصدِ مدایح آن حضرت مقداری وصف چشم و ابروی معشوق خیالی و موهوم است یا اغراقهای آزاردهنده.
مدیح حضرت، بدان زیبایی و ژرفی که مولانا از آن سخن میگوید نه در فارسی و نه در عربی، در هیچ جا، دیده نشده است.
محمدرضا شفيعی كدكنی
غزلیات شمس تبریز، جلد اول، ص ۳۵
نوای مرحوم استاد سید جواد ذبیحی
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
بیست و سوم فروردینماه سالروز درگذشت شاهرخ مسکوب
هویّت ایرانی و زبان فارسی
در مورد ملّتی که استقلال سیاسی ندارد و تحت تسلط خارجی است، تشکیل حکومت ملّی یعنی به دست گرفتن سرنوشت اجتماعی خود، یعنی پی افکندن و بنا کردن تاریخ خود؛ کاری که در ایران قرن چهارم هجری شد. دولتهای ملّی شکل میگیرند یا «صورتمند» میشوند. علت وجودی این حکومتها پیدایش «ملّیت ایرانی» بود؛ بنابراین از همان آغاز سعی کردند تا علّت وجودی و پایگاه حکومتی خود - ایرانی بودن - را تقویت کنند؛ «ایرانیت»، هویت و حسّ ملّی ایرانی بر دو شالوده و دو ستون عمده استوار بود: زبان و تاریخ. آنها برای اینکه صاحب اختیار زمان حال خود بشوند، باید زمان گذشته را بازمیشناختند و «زمام» آن را به دست میگرفتند و این کار را کردند. در مورد زبان، خاندانهایی مثل سامانیان، صفّاریان، بلعمیان، آل محتاج، آل سیمجور در خراسان و سیستان و ماوراءالنهر هم شروعکننده و هم تشویقکننده بودند. آنها از مردم دانا و سخندان، از شاعران و نویسندگان خواستند که به زبان فارسی بسرایند و بنویسند و به این ترتیب فارسینویسی شروع شد و امّا بعد که ترکان به حکومت رسیدند، در زمینۀ زبان و ادب، همان سیاست و روش پیشینیان یعنی سامانیان و دودمانهای ایرانی دیگر را ادامه دادند. سپاه و سپاهی به دست ترکان افتاد و در دست آنها باقی ماند، ولی دستگاه دیوانی و بسیاری از دیوانیان که فارسیزبان بودند به فرمانروایان تازه و ترکزبان پیوستند ... خلاصه نزدیکان پادشاه و صاحب مقامهای درباری و لشکری، ترکاند، اما نهتنها سپاهسالاران کدخدای فارسیزبان دارند، بلکه مراسم شاهانۀ نوروز و مهرگان و جشن سده برجاست و بزرگان لشکری و کشوری به یکسان در آن شرکت میکنند.
مهمتر از اینها رسمیّت زبان فارسی است. وقتی رسول خلیفۀ بغداد نامۀ او را به سلطان مسعود میدهد، نخست متن عربی و سپس ترجمۀ فارسی (نه ترکی) آن بهوسیلۀ بونصر مشکان خوانده میشود. سند و نوشته میان ترک و فارس یا حتّی خود ترکان به فارسی است؛ مثل عهدنامۀ مسعود و منوچهر قابوس، امیر گرگان و طبرستان، یا نامۀ سلطان مسعود به خان ترکستان، قدرخان، که متن این هردو در تاریخ بیهقی آمده است.
مقصود این است که بهطور کلّی سیاست فرهنگی ترکان غزنوی ادامۀ سیاست سامانی بود و سپس جانشینان آنها، سلجوقیان، نیز همان راه و رسم را دنبال کردند. جالب توجّه این است که در دورههای بعد نیز ترکان دیگری در سرزمینهای دیگر، یعنی گورکانیان هند و عثمانیان دوستدار زبان فارسی بودند و آن را در هندوستان و آسیای صغیر رواج دادند. در طی قرنها سلسلهها و فرمانروایان ترک وسیلۀ گسترش فرهنگ و ادب ایران و زبان فارسی بودند. زور آنها بر ما و فرهنگ ما بر آنها حکومت میکرد.
شاهرخ مسکوب
[هویّت ایرانی و زبان فارسی، شاهرخ مسکوب، تهران: انتشارات فرزان، ۱۳۸۵، ص ۲۹ - ۳۰]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
هویّت ایرانی و زبان فارسی
در مورد ملّتی که استقلال سیاسی ندارد و تحت تسلط خارجی است، تشکیل حکومت ملّی یعنی به دست گرفتن سرنوشت اجتماعی خود، یعنی پی افکندن و بنا کردن تاریخ خود؛ کاری که در ایران قرن چهارم هجری شد. دولتهای ملّی شکل میگیرند یا «صورتمند» میشوند. علت وجودی این حکومتها پیدایش «ملّیت ایرانی» بود؛ بنابراین از همان آغاز سعی کردند تا علّت وجودی و پایگاه حکومتی خود - ایرانی بودن - را تقویت کنند؛ «ایرانیت»، هویت و حسّ ملّی ایرانی بر دو شالوده و دو ستون عمده استوار بود: زبان و تاریخ. آنها برای اینکه صاحب اختیار زمان حال خود بشوند، باید زمان گذشته را بازمیشناختند و «زمام» آن را به دست میگرفتند و این کار را کردند. در مورد زبان، خاندانهایی مثل سامانیان، صفّاریان، بلعمیان، آل محتاج، آل سیمجور در خراسان و سیستان و ماوراءالنهر هم شروعکننده و هم تشویقکننده بودند. آنها از مردم دانا و سخندان، از شاعران و نویسندگان خواستند که به زبان فارسی بسرایند و بنویسند و به این ترتیب فارسینویسی شروع شد و امّا بعد که ترکان به حکومت رسیدند، در زمینۀ زبان و ادب، همان سیاست و روش پیشینیان یعنی سامانیان و دودمانهای ایرانی دیگر را ادامه دادند. سپاه و سپاهی به دست ترکان افتاد و در دست آنها باقی ماند، ولی دستگاه دیوانی و بسیاری از دیوانیان که فارسیزبان بودند به فرمانروایان تازه و ترکزبان پیوستند ... خلاصه نزدیکان پادشاه و صاحب مقامهای درباری و لشکری، ترکاند، اما نهتنها سپاهسالاران کدخدای فارسیزبان دارند، بلکه مراسم شاهانۀ نوروز و مهرگان و جشن سده برجاست و بزرگان لشکری و کشوری به یکسان در آن شرکت میکنند.
مهمتر از اینها رسمیّت زبان فارسی است. وقتی رسول خلیفۀ بغداد نامۀ او را به سلطان مسعود میدهد، نخست متن عربی و سپس ترجمۀ فارسی (نه ترکی) آن بهوسیلۀ بونصر مشکان خوانده میشود. سند و نوشته میان ترک و فارس یا حتّی خود ترکان به فارسی است؛ مثل عهدنامۀ مسعود و منوچهر قابوس، امیر گرگان و طبرستان، یا نامۀ سلطان مسعود به خان ترکستان، قدرخان، که متن این هردو در تاریخ بیهقی آمده است.
مقصود این است که بهطور کلّی سیاست فرهنگی ترکان غزنوی ادامۀ سیاست سامانی بود و سپس جانشینان آنها، سلجوقیان، نیز همان راه و رسم را دنبال کردند. جالب توجّه این است که در دورههای بعد نیز ترکان دیگری در سرزمینهای دیگر، یعنی گورکانیان هند و عثمانیان دوستدار زبان فارسی بودند و آن را در هندوستان و آسیای صغیر رواج دادند. در طی قرنها سلسلهها و فرمانروایان ترک وسیلۀ گسترش فرهنگ و ادب ایران و زبان فارسی بودند. زور آنها بر ما و فرهنگ ما بر آنها حکومت میکرد.
شاهرخ مسکوب
[هویّت ایرانی و زبان فارسی، شاهرخ مسکوب، تهران: انتشارات فرزان، ۱۳۸۵، ص ۲۹ - ۳۰]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Telegram
attach 📎
Forwarded from زندگی روزانه (E. M.)
چوپان هم اگر قرار باشد که درست کار کند، باید دانش و تخصص و مهارتهای ویژهای داشته باشد:
قسمتی از مدخل "چوپان" تالیف زندهیاد #اصغر_کریمی را در #دانشنامهی_جهان_اسلام بخوانید:
تخصصها و وظایف چوپان عبارتاند از:
شناخت گیاهان و آبهای چشمهها و خواص آنها برای تغذیه مناسب دام در سنین مختلف؛
شناخت شرایط مختلف فصلی؛
تشخیص مکان وموقعیت مناسب برای استراحت شبانه و روزانه دام در فصول سال؛
آگاهی از فنون و روشهای جلوگیری از پراکندگی دامها و توانایی جمع و جور کردن آنها؛
مراقبت از دام در مقابل عوامل زیانبار چون سیل، طوفان، بوران، حمله حیوانات درنده و انسانهای مهاجم؛
مهار کردن دام در برابر ترس از رعد وبرق و پیشگیری از رَمیدن دام؛
هدایت صحیح دام در سنگلاخها، کوهها و پرتگاهها؛
آگاهی از رفتارهای متفاوت فردی و جمعی میش و بز؛
انتخاب و تربیت بز یا بزهای پیشاهنگ برای هدایت گله؛
انتخاب و تربیت سگ یا سگهایی برای محافظت از گله؛
تشخیص مادر هر یک از برهها و بزغالهها و جز اینها.
این آگاهیها معمولا از چوپانی به چوپان دیگر منتقل میشود. این فراگیری باید از هشت یا نه سالگی شروع شود.
چوپان تشخیص میدهد که کدام میش شیر دارد یا ندارد، میشها را هنگام شیردوشی نگه میدارد و گوسفندان را قبل از پشمچینی میشوید.
چوپان ناوارد موجب گرگزدگی، گوسفندمرگی، پرتشدن دام از نقاط مرتفع، تخریب مرتع، و کاهش کیفی و کمّیِ شیر و روغن و پشم و پوست و گوشت میشود.
دشوارترین مرحله کار چوپان، موقع زایمان میشهاست. چون حیوانات نر را در یک روز در گله رها میکنند، میشها غالبآ باهم میزایند و معمولا شبها این اتفاق میافتد. در این هنگام چوپان در کوه تنهاست، باید بعد از هر زایمان دهان برهای را که تازه به دنیا آمده به پستان مادر نزدیک کند تا مقداری شیر بمکد و جان بگیرد، سپس بره را در جایی محفوظ بگذارد و این کار را برای همه میشهایی که به سرعت و پشتسر هم میزایند انجام دهد و جالب توجه آنکه هرگز در این کار اشتباهی رخ نمیدهد.
وظیفه چوپانان کوچرو در کوچ پاییزه در نواحی کوهستانی، به دلیل کمبود آب و علف، سنگینتر است. در کوچ بهاره که چشمههای آب میجوشند و علف تازه فراوان است، چوپان در ارتفاعات و دور از حوزه کشاورزان، مسیر مستقیمی را طی میکند، ولی در پاییز، آب و علف فقط در عمق درهها یافت میشود که زیستگاه یکجانشینان و حوزه کشاورزی آنهاست. مثلا، در کوچ پاییزه طایفه درهشوری ایل قشقایی، چوپانها برای تأمین آب و علفِ احشام و دور نگهداشتن آنها از حوزه کشت کشاورزان یکجانشین، مجبورند مرتب گلهها را به ارتفاعات ببرند و به درهها هدایت کنند. به همین دلیل، آنها با گلههای گوسفند و بز خود، زودتر از سایر افراد ایل به راه میافتند.
#تاریخ_اجتماعی_مشاغل
#چوپان
@AndoneMila
قسمتی از مدخل "چوپان" تالیف زندهیاد #اصغر_کریمی را در #دانشنامهی_جهان_اسلام بخوانید:
تخصصها و وظایف چوپان عبارتاند از:
شناخت گیاهان و آبهای چشمهها و خواص آنها برای تغذیه مناسب دام در سنین مختلف؛
شناخت شرایط مختلف فصلی؛
تشخیص مکان وموقعیت مناسب برای استراحت شبانه و روزانه دام در فصول سال؛
آگاهی از فنون و روشهای جلوگیری از پراکندگی دامها و توانایی جمع و جور کردن آنها؛
مراقبت از دام در مقابل عوامل زیانبار چون سیل، طوفان، بوران، حمله حیوانات درنده و انسانهای مهاجم؛
مهار کردن دام در برابر ترس از رعد وبرق و پیشگیری از رَمیدن دام؛
هدایت صحیح دام در سنگلاخها، کوهها و پرتگاهها؛
آگاهی از رفتارهای متفاوت فردی و جمعی میش و بز؛
انتخاب و تربیت بز یا بزهای پیشاهنگ برای هدایت گله؛
انتخاب و تربیت سگ یا سگهایی برای محافظت از گله؛
تشخیص مادر هر یک از برهها و بزغالهها و جز اینها.
این آگاهیها معمولا از چوپانی به چوپان دیگر منتقل میشود. این فراگیری باید از هشت یا نه سالگی شروع شود.
چوپان تشخیص میدهد که کدام میش شیر دارد یا ندارد، میشها را هنگام شیردوشی نگه میدارد و گوسفندان را قبل از پشمچینی میشوید.
چوپان ناوارد موجب گرگزدگی، گوسفندمرگی، پرتشدن دام از نقاط مرتفع، تخریب مرتع، و کاهش کیفی و کمّیِ شیر و روغن و پشم و پوست و گوشت میشود.
دشوارترین مرحله کار چوپان، موقع زایمان میشهاست. چون حیوانات نر را در یک روز در گله رها میکنند، میشها غالبآ باهم میزایند و معمولا شبها این اتفاق میافتد. در این هنگام چوپان در کوه تنهاست، باید بعد از هر زایمان دهان برهای را که تازه به دنیا آمده به پستان مادر نزدیک کند تا مقداری شیر بمکد و جان بگیرد، سپس بره را در جایی محفوظ بگذارد و این کار را برای همه میشهایی که به سرعت و پشتسر هم میزایند انجام دهد و جالب توجه آنکه هرگز در این کار اشتباهی رخ نمیدهد.
وظیفه چوپانان کوچرو در کوچ پاییزه در نواحی کوهستانی، به دلیل کمبود آب و علف، سنگینتر است. در کوچ بهاره که چشمههای آب میجوشند و علف تازه فراوان است، چوپان در ارتفاعات و دور از حوزه کشاورزان، مسیر مستقیمی را طی میکند، ولی در پاییز، آب و علف فقط در عمق درهها یافت میشود که زیستگاه یکجانشینان و حوزه کشاورزی آنهاست. مثلا، در کوچ پاییزه طایفه درهشوری ایل قشقایی، چوپانها برای تأمین آب و علفِ احشام و دور نگهداشتن آنها از حوزه کشت کشاورزان یکجانشین، مجبورند مرتب گلهها را به ارتفاعات ببرند و به درهها هدایت کنند. به همین دلیل، آنها با گلههای گوسفند و بز خود، زودتر از سایر افراد ایل به راه میافتند.
#تاریخ_اجتماعی_مشاغل
#چوپان
@AndoneMila
Forwarded from پژوهشگاه ایران شناسی (داریوش میرزاخانی)
عدل خود را به ميزان آبادى مملكت سنج!
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
#ایرانشناسی
حكايت: انوشيروان را چون آوازه عدالت در كشور پيچيد، عدل خود را به ميزان آبادى مملكت سنجيد كه گفتهاند: عمارة البلدان فى عدالة السلطان.
بيت
مملكت از عدل شه آباد باد
بنده دلشاد تن، آزاد باد
گر به كفت شيشه پرروغن است
چشم چراغت همه شب روشن است
سر نزند هيچ گياهى ز خاك
تا نرسد بر دل خاك آب پاك
چندى رخ پوشيد و از ديدار مردم دامن كشيد، ديوانخانه را در بست و در خانه نشست. تمارض كرد و به تعارض درافتاد. اولياء امور را فرمود مرا در طبيعت علّتى پديد آمده كه از قيام به اداء وظيفه سلطنتى: تقاعد دارد و علاج آن را به خشت كهنه يافتهاند و چنانچه عرب گويد: المعالجة فى المعاجلة. هرچه زودتر بايد در علاج كوشيد.
قطعه
درد چو آمد پى درمان بكوش
سست مشو تا نشود كار سخت
راه به درمان بر و دلدل مكن
تا نخورى خون جگر لختلخت
و در اين چند روزه هرچند استشراف به شرفات و تصفّح به صفحات كاخ دولتى شد، كهنه خشت، به دست نيامد. ناچار بايد پى سپر اطراف ديار و اكناف امصار شد و انجام خدمتى چنين از مردمى كه خشتتر از قالب بيرون كنند نيايد و جز هيئت وزراء را چنين مهمّى بزرگ نشايد. بر آن مردم پخته واجب است كه در كشور ديدهور آمده، خشت خام پيدا كنند، هرچه بودند ربقه فرمان را بر رقبه طاعت نهادند و در پى درمان فتادند. در تمام ايران، مكان ويران نيافتند. كوفتهاندام به پاى تخت شتافتند. كسرى انكسار خاطر وزراء را به سپاس يزدان، جبران فرمود. عرب گويد: و ربّ امنيّة احلى من الظّفر.
قطعه
خوش بدان علتى كه از معلول
به تعلّل دوا پذير شود
گر در انديشه شير بيشه رود
زود در دام دستگير شود
سپس نوشيروان، وزراء را آگاه كرد كه قصد از تعلّل، استكشاف آبادى بلاد و جريان عدل و داد بود نه علّت، كه بزرگان فرمودهاند حصّن ملكك بالعدل.
قطعه
گر خانه طبيعت خود را كنى خراب
بس شهرها كه از تو به گيتى شود بنا
بينى بقاى نام خود اندر بقاى دهر
گر خودپرستى آورى اندر ره فنا
آن را كه سرخرو كند اين سقف لاجورد
هرگز ز خون خلق نبندد به كف حنا
مرد آن كسى بود كه درين دهر پرفسون
بر خلق شد عنايت و بر خويش شد عنا
زن سيرتى است ليك چو مردان كلاه سر
آنكس كه فقر رنجبران باشدش غنا
(ص ۳۰۶-۳۰۷)
مأخذ: فقير شيرازى. خرابات. بهتصحيح منوچهر دانشپژوه. تهران: ميراث مكتوب. سال ۱۳۷۷
@atorabanorg
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
#ایرانشناسی
حكايت: انوشيروان را چون آوازه عدالت در كشور پيچيد، عدل خود را به ميزان آبادى مملكت سنجيد كه گفتهاند: عمارة البلدان فى عدالة السلطان.
بيت
مملكت از عدل شه آباد باد
بنده دلشاد تن، آزاد باد
گر به كفت شيشه پرروغن است
چشم چراغت همه شب روشن است
سر نزند هيچ گياهى ز خاك
تا نرسد بر دل خاك آب پاك
چندى رخ پوشيد و از ديدار مردم دامن كشيد، ديوانخانه را در بست و در خانه نشست. تمارض كرد و به تعارض درافتاد. اولياء امور را فرمود مرا در طبيعت علّتى پديد آمده كه از قيام به اداء وظيفه سلطنتى: تقاعد دارد و علاج آن را به خشت كهنه يافتهاند و چنانچه عرب گويد: المعالجة فى المعاجلة. هرچه زودتر بايد در علاج كوشيد.
قطعه
درد چو آمد پى درمان بكوش
سست مشو تا نشود كار سخت
راه به درمان بر و دلدل مكن
تا نخورى خون جگر لختلخت
و در اين چند روزه هرچند استشراف به شرفات و تصفّح به صفحات كاخ دولتى شد، كهنه خشت، به دست نيامد. ناچار بايد پى سپر اطراف ديار و اكناف امصار شد و انجام خدمتى چنين از مردمى كه خشتتر از قالب بيرون كنند نيايد و جز هيئت وزراء را چنين مهمّى بزرگ نشايد. بر آن مردم پخته واجب است كه در كشور ديدهور آمده، خشت خام پيدا كنند، هرچه بودند ربقه فرمان را بر رقبه طاعت نهادند و در پى درمان فتادند. در تمام ايران، مكان ويران نيافتند. كوفتهاندام به پاى تخت شتافتند. كسرى انكسار خاطر وزراء را به سپاس يزدان، جبران فرمود. عرب گويد: و ربّ امنيّة احلى من الظّفر.
قطعه
خوش بدان علتى كه از معلول
به تعلّل دوا پذير شود
گر در انديشه شير بيشه رود
زود در دام دستگير شود
سپس نوشيروان، وزراء را آگاه كرد كه قصد از تعلّل، استكشاف آبادى بلاد و جريان عدل و داد بود نه علّت، كه بزرگان فرمودهاند حصّن ملكك بالعدل.
قطعه
گر خانه طبيعت خود را كنى خراب
بس شهرها كه از تو به گيتى شود بنا
بينى بقاى نام خود اندر بقاى دهر
گر خودپرستى آورى اندر ره فنا
آن را كه سرخرو كند اين سقف لاجورد
هرگز ز خون خلق نبندد به كف حنا
مرد آن كسى بود كه درين دهر پرفسون
بر خلق شد عنايت و بر خويش شد عنا
زن سيرتى است ليك چو مردان كلاه سر
آنكس كه فقر رنجبران باشدش غنا
(ص ۳۰۶-۳۰۷)
مأخذ: فقير شيرازى. خرابات. بهتصحيح منوچهر دانشپژوه. تهران: ميراث مكتوب. سال ۱۳۷۷
@atorabanorg
Forwarded from ایران بوم
دکتر پرویز اذکایی نویسنده و پژوهشگر برجسته ایرانی درگذشت
دختر زندهیاد اذکایی، گفت: پدرم امروز صبح (۲۵ فروردین ۱۴۰۲) بر اثر بیماری در بیمارستان بوعلی درگذشت.
دکتر اذکایی به سال ۱۳۱۸ خورشیدی در همدان زاده شد و تحصیلات خود را در همدان گذراند و در سال ١٣٤٨ در رشته تاریخ از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد.
بیش از ۴۰۰ عنوان اثر او چاپ شده، که عبارت از ۴۰ کتاب و ۷۰ رسالهٔ علمی، و گفتارهایی در دائرةالمعارفها و نشریات معتبر است.
«همداننامه» یا بیست گفتار دربارۀ مادستان، «ماتیکان عین القضات همدانی»، «باباطاهرنامه»، «تاریخ معاصر همدان» و «فرهنگ مردم همدان» تنها گوشهای از کارهای ارزشمندی است که این مورخ همدانی به رشتۀ تحریر درآورده است.
اذکایی در سال ١٣٩٥ کتابخانه شخصی خود را به کتابخانه مرکزی همدان اهدا کرد که شامل هفت هزارو پانصد جلد کتاب نفیس و بیش از شش هزار جلد مجله علمی و فرهنگی است و هماکنون در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
وی خانه مسکونیاش در محله شکریه را نیز وقف کرد تا به عنوان یک کتابخانه عمومی مورد استفاده همگان قرار گیرد.
یادش گرامی و روانش شاد باد.
@iranboom_ir
دختر زندهیاد اذکایی، گفت: پدرم امروز صبح (۲۵ فروردین ۱۴۰۲) بر اثر بیماری در بیمارستان بوعلی درگذشت.
دکتر اذکایی به سال ۱۳۱۸ خورشیدی در همدان زاده شد و تحصیلات خود را در همدان گذراند و در سال ١٣٤٨ در رشته تاریخ از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد.
بیش از ۴۰۰ عنوان اثر او چاپ شده، که عبارت از ۴۰ کتاب و ۷۰ رسالهٔ علمی، و گفتارهایی در دائرةالمعارفها و نشریات معتبر است.
«همداننامه» یا بیست گفتار دربارۀ مادستان، «ماتیکان عین القضات همدانی»، «باباطاهرنامه»، «تاریخ معاصر همدان» و «فرهنگ مردم همدان» تنها گوشهای از کارهای ارزشمندی است که این مورخ همدانی به رشتۀ تحریر درآورده است.
اذکایی در سال ١٣٩٥ کتابخانه شخصی خود را به کتابخانه مرکزی همدان اهدا کرد که شامل هفت هزارو پانصد جلد کتاب نفیس و بیش از شش هزار جلد مجله علمی و فرهنگی است و هماکنون در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
وی خانه مسکونیاش در محله شکریه را نیز وقف کرد تا به عنوان یک کتابخانه عمومی مورد استفاده همگان قرار گیرد.
یادش گرامی و روانش شاد باد.
@iranboom_ir
دربارهٔ تذکرة الاولیاء
رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
به بهانهٔ ۲۵ فروردین بزرگداشتِ شیخِ عطّار
[از مقدمهٔ کتاب تذکرةالاولیاء به تصحیح دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی]
▪️عطار با تدوین تذکرة الاولیاء شاهکاری به وجود آورده است که در تمدّنِ اسلامی همتایی ندارد.
▪️تذکرةالاولیاء کتابی است که به دو گونه میتوان آن را خواند: هم مثل کتابِ حسینِ کُرد قابل خواندن است و هم به مانند تراکتاتوسِ ویتگن اشتاین.
▪️من ادّعا ندارم که تمام پرسشهای خوانندهٔ جدّی را پاسخ گفتهام ولی متجاوز از چهل سال، یکی از مشغلههای ذهنیِ من فهم عبارات این کتاب و تصحیح آن بوده است.
▪️تذکرةالاولیاء نمایشگاه بزرگ حالات عارفان است در آینهٔ زبانِ ایشان. درین نمایشگاه بینشِ هنری حدود یکصد تن از آفریدگاران این نگاه هنری به نمایش گذاشته شده است.
▪️چهل نسخه از نسخههای کهن تذکره را در اختیار داشتهام.
▪️در تصحیح تذکرةالاولیاء باید از روش «ملکولی» استفاده کرد. این کتاب هر جملهاش حاصلِ اندیشه و ذهن یکی از بزرگان زهد و تصوف است و هرکدام ازین جملهها جهانی است ویژهٔ خودش.
▪️عطار از خطا مصون نبوده و در نقل حکایات و اقوال با دشواری و خطاهایی روبرو بوده است.
به بهانهٔ ۲۵ فروردین بزرگداشتِ شیخِ عطّار
[از مقدمهٔ کتاب تذکرةالاولیاء به تصحیح دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی]
▪️عطار با تدوین تذکرة الاولیاء شاهکاری به وجود آورده است که در تمدّنِ اسلامی همتایی ندارد.
▪️تذکرةالاولیاء کتابی است که به دو گونه میتوان آن را خواند: هم مثل کتابِ حسینِ کُرد قابل خواندن است و هم به مانند تراکتاتوسِ ویتگن اشتاین.
▪️من ادّعا ندارم که تمام پرسشهای خوانندهٔ جدّی را پاسخ گفتهام ولی متجاوز از چهل سال، یکی از مشغلههای ذهنیِ من فهم عبارات این کتاب و تصحیح آن بوده است.
▪️تذکرةالاولیاء نمایشگاه بزرگ حالات عارفان است در آینهٔ زبانِ ایشان. درین نمایشگاه بینشِ هنری حدود یکصد تن از آفریدگاران این نگاه هنری به نمایش گذاشته شده است.
▪️چهل نسخه از نسخههای کهن تذکره را در اختیار داشتهام.
▪️در تصحیح تذکرةالاولیاء باید از روش «ملکولی» استفاده کرد. این کتاب هر جملهاش حاصلِ اندیشه و ذهن یکی از بزرگان زهد و تصوف است و هرکدام ازین جملهها جهانی است ویژهٔ خودش.
▪️عطار از خطا مصون نبوده و در نقل حکایات و اقوال با دشواری و خطاهایی روبرو بوده است.
Forwarded from آژفنداک هوخشَتَره (باستانشناسی، فرهنگ و زبانهایباستانی، تاریخایران،ادب پارسی) (کوروش👑)
شوربختانه دکتر پرویز اذکایی نامدار به سپیتمان پژوهشگر بزرگ، چشم از جهان فروبست! وی پژوهشگر تاریخ، جغرافیا، زبان و فرهنگ ایران و همدان بود.
ایرج افشار
احسان یارشاطر :
اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔════ 💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare
اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
ایرج افشار
نویسنده بزرگ و فرهنگ دوست ایرانی درباره پرویز اذکائی میگوید: «اذکائی یک محقق واقعی است.»
احسان یارشاطر :
«...، راستی را، به کوششها و همت سرکار و به استقصایی که در تألیفات خود به کار میبرید، آفرین باید گفت. پیداست که همهٔ ساعات و دقایق شما صرف پژوهش و خدمت به فرهنگ و تاریخ و ادب ایران میشود؛ و حال، گذشته از همدان خطۀ ری و بزرگان آن را نیز مشمول تحقیقات گستردهٔ خود قرار دادهاید. قدر کوششهای پیگیر سرکار بر اهل نظر پوشیده نیست ...» [ایرانیکا، ۲۰ دسامبر ۲۰۰۴]
اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔════ 💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare
اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
عشق را به چه معنایی باید بگیریم؟
#یکشنبه_ها_و_حافظ
▪️عشق، ایمان به غیب هرگز با استدلال و برهان قابل نفی و اثبات نیست. جوهرهٔ ایمان و غیب که در مرکز وحی و انبیاء قرار میگیرد، الذین یومنون بالغیب است. تمام سعی و کوشش پیامبران دعوت کردن بوده است به ایمان به غیب. این ایمان با عقل و منطق به هیچوجه قابل نفی و اثبات نیست. اگر بخواهیم وضعیت عقل و عشق را در دو قلمرو اشعریت و اعتزال در جدولی بنویسم، باید بنویسیم:
اشعریت: عقل صفر، عشق بینهایت.
و در بخش اعتزال بنویسیم:
عشق صفر و عقل بینهایت.
حال سوالی مطرح و آن اینکه کلمهٔ عشق را به چه معنایی باید بگیریم؟
آیا همان ماسکی که ایمانِ به غیب به چهرهٔ خودش زده؟
چیزی که حافظ را حافظ میکند و او را از سلمان ساوجی و سعدی و مولانا جدا میکند، نگاه پارادوکسی نسبت به هستی است.
این مسئله تقریباً در هر غزل یک بار، در یک بیت، در یک مصراع به چشم میخورد.
همان عشق کذایی و همان عقل کذایی با آن فضایی که صحبتش را کردیم با هم قابل جمع نیستند.
تقریبا همهٔ کسانی که در فرهنگ ما اثری داشتهاند معتقد به این امر هستند که عقل و عشق در برابر هماند و با هم قابل جمع بستن نیستند. حافظ با هنرش توانسته است با سه صدای اشعری، معتزلی و حیرت که کل صداهای فرهنگ ماست حرف بزند. این یک شاخص و امتیاز است که او را از همه جدا میکند.
مولانا بزرگترین متفکر مشرقزمین است و شاید برجستهترین هنرمندِ الاهیاتی در جهان.
او برای عقل تره خرد نمیکند.
فقط هنر از عهدهٔ این کار برمیآید که نقاطی مشترک بین عقل و عشق را ببیند. هنرِ آزاد که عهدهٔ تنظیم جهانبینی متناقض برآید.
هنرِ ناب که عهدهٔ شکل دادن به اجتماع نقیضین و اجتماع ضدّین برمیآید.
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی، جلد یک
درسگفتارهایی دربارهٔ حافظ
یکشنبهها از رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
با این هشتگ دنبال کنید:
#یکشنبه_ها_و_حافظ
#حافظ
ـــــــــــــــــــــــ
عشق را به چه معنایی باید بگیریم؟
#یکشنبه_ها_و_حافظ
▪️عشق، ایمان به غیب هرگز با استدلال و برهان قابل نفی و اثبات نیست. جوهرهٔ ایمان و غیب که در مرکز وحی و انبیاء قرار میگیرد، الذین یومنون بالغیب است. تمام سعی و کوشش پیامبران دعوت کردن بوده است به ایمان به غیب. این ایمان با عقل و منطق به هیچوجه قابل نفی و اثبات نیست. اگر بخواهیم وضعیت عقل و عشق را در دو قلمرو اشعریت و اعتزال در جدولی بنویسم، باید بنویسیم:
اشعریت: عقل صفر، عشق بینهایت.
و در بخش اعتزال بنویسیم:
عشق صفر و عقل بینهایت.
حال سوالی مطرح و آن اینکه کلمهٔ عشق را به چه معنایی باید بگیریم؟
آیا همان ماسکی که ایمانِ به غیب به چهرهٔ خودش زده؟
چیزی که حافظ را حافظ میکند و او را از سلمان ساوجی و سعدی و مولانا جدا میکند، نگاه پارادوکسی نسبت به هستی است.
این مسئله تقریباً در هر غزل یک بار، در یک بیت، در یک مصراع به چشم میخورد.
همان عشق کذایی و همان عقل کذایی با آن فضایی که صحبتش را کردیم با هم قابل جمع نیستند.
تقریبا همهٔ کسانی که در فرهنگ ما اثری داشتهاند معتقد به این امر هستند که عقل و عشق در برابر هماند و با هم قابل جمع بستن نیستند. حافظ با هنرش توانسته است با سه صدای اشعری، معتزلی و حیرت که کل صداهای فرهنگ ماست حرف بزند. این یک شاخص و امتیاز است که او را از همه جدا میکند.
مولانا بزرگترین متفکر مشرقزمین است و شاید برجستهترین هنرمندِ الاهیاتی در جهان.
او برای عقل تره خرد نمیکند.
فقط هنر از عهدهٔ این کار برمیآید که نقاطی مشترک بین عقل و عشق را ببیند. هنرِ آزاد که عهدهٔ تنظیم جهانبینی متناقض برآید.
هنرِ ناب که عهدهٔ شکل دادن به اجتماع نقیضین و اجتماع ضدّین برمیآید.
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی، جلد یک
درسگفتارهایی دربارهٔ حافظ
یکشنبهها از رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
با این هشتگ دنبال کنید:
#یکشنبه_ها_و_حافظ
#حافظ
#جلال_خالقی_مطلق
🔸اولین تفاوت شاهنامه با دیگر آثار حماسی جهان این است که ما در فردوسی با شاعری دانشمند روبهرو هستیم، در حالی که گویندگان حماسههای دیگر آدمهایی بودند که ما حتی بسیاری از آنها را نمیشناسیم و دربارهی زندگیشان اطلاعی نداریم، حتی برخی اسمشان هم ناشناخته است. بیشتر شاعرانی بودند که بر اساس روایات شفاهی یک داستان حماسی را میسرودند. به همین دلیل برخی از پژوهشگران غربی به خطا گمان کردهاند که فردوسی نیز شاهنامه را بر اساس روایات شفاهی سروده است، در حالی که این طور نیست. تفاوت مهم دیگر میان شاهنامه فردوسی و سایر حماسهها، این است که فردوسی در مقایسه با بسیاری از آنها، شاعری تواناتر است؛ یعنی یک شاعر حرفهای است و شعر در استخوان و خون اوست. این غیر از اشعار شفاهی است. البته آنهای دیگر نیز شاعر هستند، اما زبانشان عمدتا عامیانه است و با زبان فاخر و ادبی فردوسی متفاوت است. سومین تفاوت این است که فردوسی در عین حال یک مورخ است، یعنی بخش تاریخی شاهنامه اثر یک مورخ تمامعیار است. شاهنامه فقط یک حماسه نیست، بلکه در آن قسمتهای متفاوت وجود دارد.
🔸#جلال_خالقی_مطلق :
بسیاری از حماسه های غربی شفاهی است
اصولاً شیوه تفکر غربی با حماسه چیز دیگریست تا آن چیزی که ما ایرانیها داریم. اولاً بسیاری از حماسه های غربی حماسه های شفاهی هستند. یعنی شاعر بدیهه سراست. حالا در مورد هومر این اختلاف هست. بعضیها اصلاً معتقد نیستند که کسی به نام هومر بوده و بعضیها هم معتقدند که او بدیهه سرایی بوده که بعداً اشعارش را دیگران دستکاری کردند و به این صورت درآوردند. بعضیها هم معتقدند که نه، این خود هومر است.در موردش خیلی اختلاف هست.
در هرحال ایلیادِ هومر یک اثر بسیار جالب و بزرگی است. ولی اصولاً شیوه برداشت یک شاعر غربی از جهان و در نتیجه هم از حماسه یک چیز دیگریست تا آن چیزی که در ایران بوده. حالا چه فردوسی، چه پیش از او و یا چه بعد از او.
#جلال_خالقی_مطلق :
فردوسی از منابع شفاهی بیزار بوده است
🔸من معتقد نیستم که حتی یک داستان از شاهنامه براساس مأخذ شفاهی بوده و حتی اعتقاد دارم که فردوسی از منابع شفاهی بیزار بوده است و روح علمی آنزمان گفتههای شفاهی را اصلاً سبک و دست پائین میگرفت. نه تنها تمام شاهنامه براساس یک مأخذ نوشتاری است، بلکه مأخذ شاهنامه نیز که شاهنامه ابومنصوری باشد براساس متون پهلوی و فارسی است که پهلوی را آنها به فارسی ترجمه کردهاند. یعنی شاهنامه حتی تا دو سه پشتاش نوشتاری است.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
🔸اولین تفاوت شاهنامه با دیگر آثار حماسی جهان این است که ما در فردوسی با شاعری دانشمند روبهرو هستیم، در حالی که گویندگان حماسههای دیگر آدمهایی بودند که ما حتی بسیاری از آنها را نمیشناسیم و دربارهی زندگیشان اطلاعی نداریم، حتی برخی اسمشان هم ناشناخته است. بیشتر شاعرانی بودند که بر اساس روایات شفاهی یک داستان حماسی را میسرودند. به همین دلیل برخی از پژوهشگران غربی به خطا گمان کردهاند که فردوسی نیز شاهنامه را بر اساس روایات شفاهی سروده است، در حالی که این طور نیست. تفاوت مهم دیگر میان شاهنامه فردوسی و سایر حماسهها، این است که فردوسی در مقایسه با بسیاری از آنها، شاعری تواناتر است؛ یعنی یک شاعر حرفهای است و شعر در استخوان و خون اوست. این غیر از اشعار شفاهی است. البته آنهای دیگر نیز شاعر هستند، اما زبانشان عمدتا عامیانه است و با زبان فاخر و ادبی فردوسی متفاوت است. سومین تفاوت این است که فردوسی در عین حال یک مورخ است، یعنی بخش تاریخی شاهنامه اثر یک مورخ تمامعیار است. شاهنامه فقط یک حماسه نیست، بلکه در آن قسمتهای متفاوت وجود دارد.
🔸#جلال_خالقی_مطلق :
بسیاری از حماسه های غربی شفاهی است
اصولاً شیوه تفکر غربی با حماسه چیز دیگریست تا آن چیزی که ما ایرانیها داریم. اولاً بسیاری از حماسه های غربی حماسه های شفاهی هستند. یعنی شاعر بدیهه سراست. حالا در مورد هومر این اختلاف هست. بعضیها اصلاً معتقد نیستند که کسی به نام هومر بوده و بعضیها هم معتقدند که او بدیهه سرایی بوده که بعداً اشعارش را دیگران دستکاری کردند و به این صورت درآوردند. بعضیها هم معتقدند که نه، این خود هومر است.در موردش خیلی اختلاف هست.
در هرحال ایلیادِ هومر یک اثر بسیار جالب و بزرگی است. ولی اصولاً شیوه برداشت یک شاعر غربی از جهان و در نتیجه هم از حماسه یک چیز دیگریست تا آن چیزی که در ایران بوده. حالا چه فردوسی، چه پیش از او و یا چه بعد از او.
#جلال_خالقی_مطلق :
فردوسی از منابع شفاهی بیزار بوده است
🔸من معتقد نیستم که حتی یک داستان از شاهنامه براساس مأخذ شفاهی بوده و حتی اعتقاد دارم که فردوسی از منابع شفاهی بیزار بوده است و روح علمی آنزمان گفتههای شفاهی را اصلاً سبک و دست پائین میگرفت. نه تنها تمام شاهنامه براساس یک مأخذ نوشتاری است، بلکه مأخذ شاهنامه نیز که شاهنامه ابومنصوری باشد براساس متون پهلوی و فارسی است که پهلوی را آنها به فارسی ترجمه کردهاند. یعنی شاهنامه حتی تا دو سه پشتاش نوشتاری است.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
باشگاه شاهنامه پژوهان | ایران را باشگاه شاهنامه پژوهی خواهیم کرد
باشگاه شاهنامه پژوهان
شاهنامه، شاهنامه فردوسی، شاهنامه خوانی، سایت شاهنامه، شاهنامه پژوهی، فردوسی
Forwarded from تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین (ج.ط نژند)
دنیا که در او زندهدلی را مرگیست
نشوِ گلِ عیشِ من ز اندک برگیست
اصلیست خرَد که فرعِ او رنجِ دلست
شاخیست هنر که بارِ او بیبرگیست
#بدیعالدینترکوسنجری
#بدیعترکو
تذکرۀ لبابالالباب؛ محمّدبن محمّد عوفی؛ به تصحیحِ ادوارد جی. براون؛ با مقدمۀ محمّد قزوینی و تصحیحاتِ جدید و حواشی و تعلیقاتِ سعید نفیسی؛ هرمس؛ ۱۳۸۹: ج۲: ۶۸۰.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
نشوِ گلِ عیشِ من ز اندک برگیست
اصلیست خرَد که فرعِ او رنجِ دلست
شاخیست هنر که بارِ او بیبرگیست
#بدیعالدینترکوسنجری
#بدیعترکو
تذکرۀ لبابالالباب؛ محمّدبن محمّد عوفی؛ به تصحیحِ ادوارد جی. براون؛ با مقدمۀ محمّد قزوینی و تصحیحاتِ جدید و حواشی و تعلیقاتِ سعید نفیسی؛ هرمس؛ ۱۳۸۹: ج۲: ۶۸۰.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
Telegram
تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین
یادداشتهایی برای روشنگریِ تاریخ، فرهنگ، هنر و ادبیاتِ ایرانِ بزرگِ تاریخی
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
سیام فروردین زادروز محمّدتقی دانشپژوه
دانشپژوه، دانشمند و فهرستنگاری جهانی
اعتبار علمی جهانی دانش و شناختگی او در مجامع مربوط به مطالعات ایرانی و اسلامی و عربی مخصوصاً به سه کار بزرگ اوست: یکی فهرستنگاری نسخههای خطی است اعم از فارسی و عربی و ترکی و گاهی اردو و کردی که او یکتنه کماً و کیفاً کاری بیش از توانایی مرسوم و معمول برای یک فهرستنگار را انجام داده است و امروزه نتیجۀ کار سترگ او در سراسر جهان خاورشناسی، در همۀ کتابخانهها و مؤسسهها دستمایۀ پژوهشگران است. جز این در دنیای کنونی که کتابشناسی و فهرستهای مشترک مقامی والا و اساسی یافته است، محققان اسلامی ناچار از آناند که به فهرستهای او بنگرند و حتی در روشهای کامپیوتری فهرستنگاری مآخذ اسلامی از کارهای او بهرهور شوند.
کار مهم دیگر دانش تصحیح و طبع متونی است که هریک به مناسبتی ضرورت داشته است به چاپ برسد. طبعاً بصیرت و اشراف او در شناخت نسخهها با پشتوانۀ جامعیت علمی او موجب شده است که مقداری از متون باارزش فراموششده به دسترس پژوهشگران بیاید.
سهدیگر پژوهشهای منفرد اوست که بیشتر در زمینههای منطقی و فلسفی و کلامی و بررسی آراء و عقاید متفکران اسلامی انتشار یافته است. باید دانست که او در شناساندن کارهای ارسطو و فارابی و ابنسینا و ابنکمونه و ابنرشد و ابنمیمون و غزالی و ناصرخسرو و خواجه نصیر و بابا افضل کاشانی و ملاصدرا و ملا محسن فیض و سی چهل دانشمند دیگر از این رسته گفتارهای معتبری دارد که در مقالات و تحقیقات خاورشناسان استناد بدانها شده است و میشود و برای ایران مایۀ مباهات است.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۱۸۳-۱۱۸۴]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
دانشپژوه، دانشمند و فهرستنگاری جهانی
اعتبار علمی جهانی دانش و شناختگی او در مجامع مربوط به مطالعات ایرانی و اسلامی و عربی مخصوصاً به سه کار بزرگ اوست: یکی فهرستنگاری نسخههای خطی است اعم از فارسی و عربی و ترکی و گاهی اردو و کردی که او یکتنه کماً و کیفاً کاری بیش از توانایی مرسوم و معمول برای یک فهرستنگار را انجام داده است و امروزه نتیجۀ کار سترگ او در سراسر جهان خاورشناسی، در همۀ کتابخانهها و مؤسسهها دستمایۀ پژوهشگران است. جز این در دنیای کنونی که کتابشناسی و فهرستهای مشترک مقامی والا و اساسی یافته است، محققان اسلامی ناچار از آناند که به فهرستهای او بنگرند و حتی در روشهای کامپیوتری فهرستنگاری مآخذ اسلامی از کارهای او بهرهور شوند.
کار مهم دیگر دانش تصحیح و طبع متونی است که هریک به مناسبتی ضرورت داشته است به چاپ برسد. طبعاً بصیرت و اشراف او در شناخت نسخهها با پشتوانۀ جامعیت علمی او موجب شده است که مقداری از متون باارزش فراموششده به دسترس پژوهشگران بیاید.
سهدیگر پژوهشهای منفرد اوست که بیشتر در زمینههای منطقی و فلسفی و کلامی و بررسی آراء و عقاید متفکران اسلامی انتشار یافته است. باید دانست که او در شناساندن کارهای ارسطو و فارابی و ابنسینا و ابنکمونه و ابنرشد و ابنمیمون و غزالی و ناصرخسرو و خواجه نصیر و بابا افضل کاشانی و ملاصدرا و ملا محسن فیض و سی چهل دانشمند دیگر از این رسته گفتارهای معتبری دارد که در مقالات و تحقیقات خاورشناسان استناد بدانها شده است و میشود و برای ایران مایۀ مباهات است.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۱۸۳-۱۱۸۴]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Telegram
attach 📎
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
مفهوم ملیت و ایران
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
▪️این مفهوم را در آثار هیچیک از شاعران کهن از جمله مولانا و سعدی و حافظ نمیتوانیم حس کنیم، فقط شاهنامه است که در آن مفهوم یکپارچگی، قدمت تاریخی، هویت ایرانی و از این قبیل را میبینیم. یکی از نمونههای درخشان آن وقتی است که رستم میخواهد اسبی برای خود برگزیند (رخش)، وقتی بهای آن را از چوپان میپرسد، چوپان (رمز نگاهبان ایران) به او میگوید قیمت آن تمام ایران است.
ز چوپان بپرسید کاین اژدها
به چندست و این را که خواهد بها؟
چنین داد پاسخ که گر رستمی
برو راست کن روی ایران زمی
مر این را بر و بوم ایران بهاست
بدین بر، تو خواهی جهان کرد راست
حتی در زمان خود فردوسی هم ایران یکپارچه نداشتیم، خراسان در دست محمود بود، ری در دست دیلمیان، اصفهان را بعدها مسعود پسر محمود گرفت. وقتی فردوسی از مازندران و اصفهان و سیستان سخن میگفت حس میکرد که وقتی همهٔ آنجاها ایران بوده است و دیگر نیست. شاید اینگونه افکار در نزد شعوبیه رایج بوده است. اما در شاعران و نویسندگان آن دوره و ادوار بعد مرسوم نبود. مثلاً از نظر سعدی ایران ملک فارس است و اتابک شاه فارس شاه ایران است. از نظر مولانا اساساً این وطن مصر و عراق و شام نیست
این وطن جایی است کان را نام نیست
حافظ ایران را یزد و شیراز و اصفهان و کرمان میدانست. اساساً واژهٔ ایران در این متون جز به ندرت به کار نرفته است. تنها فردوسی است که با این وسعت از ایران و ایرانیان و شاه ایران سخن میگوید چنان که در مرگ یزدگرد آخرین شاه ایران باستان میگوید:
فکنده تن شاه ایران به خاک
پر از خون و پهلو به شمشیر چاک
این اشعار فردوسی هنوز هم مو بر تن ایرانی راست میکند مخصوصاً اگر ایرانی - مانند بیشتر ادوار تاریخی _ ایرانی و ایران را در لبهٔ پرتگاههای خطرناک ببیند:
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
همه جای جنگی سواران بدی
نشستنگه شهریان بدی
کنون جای سختی و رنج و بلاست
نشستنگه تیز چنگ اژدهاست
شاهِ نامهها
استاد سیروس شمیسا
صص ۳۰۱–۳۰۰
ـــــــــــــــــــــــ
مفهوم ملیت و ایران
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
▪️این مفهوم را در آثار هیچیک از شاعران کهن از جمله مولانا و سعدی و حافظ نمیتوانیم حس کنیم، فقط شاهنامه است که در آن مفهوم یکپارچگی، قدمت تاریخی، هویت ایرانی و از این قبیل را میبینیم. یکی از نمونههای درخشان آن وقتی است که رستم میخواهد اسبی برای خود برگزیند (رخش)، وقتی بهای آن را از چوپان میپرسد، چوپان (رمز نگاهبان ایران) به او میگوید قیمت آن تمام ایران است.
ز چوپان بپرسید کاین اژدها
به چندست و این را که خواهد بها؟
چنین داد پاسخ که گر رستمی
برو راست کن روی ایران زمی
مر این را بر و بوم ایران بهاست
بدین بر، تو خواهی جهان کرد راست
حتی در زمان خود فردوسی هم ایران یکپارچه نداشتیم، خراسان در دست محمود بود، ری در دست دیلمیان، اصفهان را بعدها مسعود پسر محمود گرفت. وقتی فردوسی از مازندران و اصفهان و سیستان سخن میگفت حس میکرد که وقتی همهٔ آنجاها ایران بوده است و دیگر نیست. شاید اینگونه افکار در نزد شعوبیه رایج بوده است. اما در شاعران و نویسندگان آن دوره و ادوار بعد مرسوم نبود. مثلاً از نظر سعدی ایران ملک فارس است و اتابک شاه فارس شاه ایران است. از نظر مولانا اساساً این وطن مصر و عراق و شام نیست
این وطن جایی است کان را نام نیست
حافظ ایران را یزد و شیراز و اصفهان و کرمان میدانست. اساساً واژهٔ ایران در این متون جز به ندرت به کار نرفته است. تنها فردوسی است که با این وسعت از ایران و ایرانیان و شاه ایران سخن میگوید چنان که در مرگ یزدگرد آخرین شاه ایران باستان میگوید:
فکنده تن شاه ایران به خاک
پر از خون و پهلو به شمشیر چاک
این اشعار فردوسی هنوز هم مو بر تن ایرانی راست میکند مخصوصاً اگر ایرانی - مانند بیشتر ادوار تاریخی _ ایرانی و ایران را در لبهٔ پرتگاههای خطرناک ببیند:
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
همه جای جنگی سواران بدی
نشستنگه شهریان بدی
کنون جای سختی و رنج و بلاست
نشستنگه تیز چنگ اژدهاست
شاهِ نامهها
استاد سیروس شمیسا
صص ۳۰۱–۳۰۰
🔰 سعدی، احیاگر ایرانی
آنگاه که مغولان بر ایران تاخته بودند و ایرانی میرفت که از هویت خویش تهی گردد، سعدی در گلستان و بوستان خود، بار دیگر نکته به نکته خوی و خصلت و فرهنگ ایرانی را به یادش آورد و خلأ فرهنگی موجود از آن تهاجم وسیع و همهجانبه را به مقدار زیاد پر نمود و به آموزش خصلتهای نیک و گریز از بدیها پرداخت. از سلطان گرفته تا رعیّت همه تحت پوشش نصایح حکمت آموز و انسان پرورِ وی که ریشه در تاریخِ ایران داشت، قرار گرفتند.
دکتر شیرین بیانی
___
✅کانال دکتر اسلامی نُدوشن
@dr_eslaminodoushan
آنگاه که مغولان بر ایران تاخته بودند و ایرانی میرفت که از هویت خویش تهی گردد، سعدی در گلستان و بوستان خود، بار دیگر نکته به نکته خوی و خصلت و فرهنگ ایرانی را به یادش آورد و خلأ فرهنگی موجود از آن تهاجم وسیع و همهجانبه را به مقدار زیاد پر نمود و به آموزش خصلتهای نیک و گریز از بدیها پرداخت. از سلطان گرفته تا رعیّت همه تحت پوشش نصایح حکمت آموز و انسان پرورِ وی که ریشه در تاریخِ ایران داشت، قرار گرفتند.
دکتر شیرین بیانی
___
✅کانال دکتر اسلامی نُدوشن
@dr_eslaminodoushan
Forwarded from تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین (ج.ط نژند)
سعدی از نگاهِ توکوُزاوا ریوءتان:
ایرانیان کلام و بیانِ لطیف و زیبای سعدی و روحِ طبیعتگرای او را میپسندند، و شیوهٔ سخن والایش را ارج مینهند. سعدی نکتههایش را با چاشنی ذوق و به ملایمت میگوید، و تعلیمش مایۀ اسلامی و نیز عرفانی دارد. او ۱۴ بار به حج رفت، و در راه همهٔ سفرهایش به مکّه دوستتر داشت که از حکایتِ عشق بگوید تا از حدیثِ دین....
بیآشنایی با سعدی و آثارِ او، سخن گفتن از ادبِ پارسی بیهوده است. او را در ایران، گوتۀ ایران میشناسند..... بوستان سعدی حکایات بسیار دَربَر دارد. گلستانِ سعدی از بوستانِ او هم زیباتر است، و بهشیرینی و جانبخشیِ شکرخندِ دختران."
توکوُزاوا ریوءتان زبانشناسِ ژاپنی که در دانشگاهِ کیوتو زبان آلمانی خوانده بود و در دانشگاه استنفورد آمریکا نیز ادامه تحصیل داد و در ادینبورگِ آلمان نیز به پژوهشهای علمی خود میپرداخت.
#استادسخن #سعدی
#روزسعدی
#بزرگداشتسعدی
سعدیشناسی در ژاپن؛ دکتر هاشم رجبزاده؛ پژوهشهای ایرانشناسی؛ ناموارۀ دکتر محمود افشار؛ بکوشش ایرج افشار با همکاری کریم اصفهانیان؛ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ ۱۳۸۱؛ ج۱۳: ۵۳.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
ایرانیان کلام و بیانِ لطیف و زیبای سعدی و روحِ طبیعتگرای او را میپسندند، و شیوهٔ سخن والایش را ارج مینهند. سعدی نکتههایش را با چاشنی ذوق و به ملایمت میگوید، و تعلیمش مایۀ اسلامی و نیز عرفانی دارد. او ۱۴ بار به حج رفت، و در راه همهٔ سفرهایش به مکّه دوستتر داشت که از حکایتِ عشق بگوید تا از حدیثِ دین....
بیآشنایی با سعدی و آثارِ او، سخن گفتن از ادبِ پارسی بیهوده است. او را در ایران، گوتۀ ایران میشناسند..... بوستان سعدی حکایات بسیار دَربَر دارد. گلستانِ سعدی از بوستانِ او هم زیباتر است، و بهشیرینی و جانبخشیِ شکرخندِ دختران."
توکوُزاوا ریوءتان زبانشناسِ ژاپنی که در دانشگاهِ کیوتو زبان آلمانی خوانده بود و در دانشگاه استنفورد آمریکا نیز ادامه تحصیل داد و در ادینبورگِ آلمان نیز به پژوهشهای علمی خود میپرداخت.
#استادسخن #سعدی
#روزسعدی
#بزرگداشتسعدی
سعدیشناسی در ژاپن؛ دکتر هاشم رجبزاده؛ پژوهشهای ایرانشناسی؛ ناموارۀ دکتر محمود افشار؛ بکوشش ایرج افشار با همکاری کریم اصفهانیان؛ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ ۱۳۸۱؛ ج۱۳: ۵۳.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
Telegram
تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین
یادداشتهایی برای روشنگریِ تاریخ، فرهنگ، هنر و ادبیاتِ ایرانِ بزرگِ تاریخی
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
Forwarded from موسسهٔ نیمروز Nimruz Institute
سعدی به روایت آرتور کریستنسن، مستشرق نامدار دانمارکی
مُصلحالدین سعدی، بزرگترین اخلاقگرای ایرانی است. او در جهانِ حکمت و اخلاق بزرگترین مقامِ معنوی را کسب کرده است. زبانِ فصیح و متعالیِ سعدی بر لبهای هر گویندهی فارسیزبانی جریان دارد. او نیز یکی از شاعرانِ شرقی است که از دورترین ایام در میانِ اروپاییان شناخته شده است. مصلحالدین سعدی در سالِ ۱۱۸۴ میلادی در شیراز دیده بر جهان گشود. چند دهه پیش از این تاریخ، آخرین بازماندگانِ سلجوقیان از قدرت افتاده بودند و ایران میانِ سلسلههای کوچکتری تقسیم شده، که آنان را اتابکان مینامیدند. شیراز و نواحیِ مجاورِ آن، زیرِ سلطهی اتابک ابوبکر سعد بن زنگی اداره میشد. پدرِ سعدی در دستگاهِ اتابک ابوبکر شغل و منصبِ دیوانی داشت، شاعرِ ما سعدی در شرایطِ سخت و جدی که از سوی پدرش اعمال میگردید، رشد و تربیت یافت؛ و چنانکه خود میگوید: هنوز نوجوانِ کوچکی بود که پدرش را از دست داد.
مرا باشد از دردِ طفلان خبر
که در خُردی از سر برفتم پدر
او در عینِ نوباوگی و جوانی با شوقِ آموختن و با ریاضتهای پارسایانه، به مراحلِ رشد و کمال رسید. روزهداری، شبزندهداری، درسِ قرآن و نماز، چنانکه دیگر شاگردان به خواب رفته و او بیدار و مشغولِ ریاضت بود، اما آنان آنچنان به خوابِ عمیق فرورفته که گویی مُردهاند. هنگامی که سعدی نوجوانی کامل بود، اتابک او را با حُسنِ نیت و احترام پذیرفت و اجازه داد که لقبِ سعدی را برای خود انتخاب کند. سپس او را به مدرسهی نظامیهی بغداد فرستاد، که مشهورترین مدرسهی علومِ اسلامی در آن روزگار بود. مدرسهای که ۱۵۰ سال پیش از این تاریخ بهوسیلهی نظامالملکِ وزیر تأسیس شده بود و دانشجویانش بهصورتِ شبانهروزی در آنجا میزیسته و ماهیانه یک دینار طلا نیز دریافت میکردند. تعدادِ ۴۸ استادِ برجستهی الهیات، چهار پژوهشگر، استادِ تدریسِ زبان و ادبیاتِ عرب، یک پزشکِ ثابت برای امورِ درمانی و تعدادی دیگر مسئولانِ امورِ شبانهروزی، این مجموعهی دانشگاهی را اداره میکردند. این دانشگاه خود بهصورتِ شهری مستقل بود، که ادارهی تمامِ امورِ شهریِ آن را مسئولانی خاص برعهده داشتند. یکی از استادانِ بنامِ سعدی، امام محمدِ غزالی است، که به شدت بر او تأثیر نهاده است. سعدی در گلستان از او بهعنوانِ: امامِ مرشد یاد میکند.
مأخذ: کریستنسن.آرتور، شاعران و متفکران اسلامی به ضمیمهی شعر درباری و دربارهای شعر، ترجمه و نگارش سعید سهیلی، آبادان، نشر پرسش، چاپ اول ۱۳۹۶
@nimruz_ir
مُصلحالدین سعدی، بزرگترین اخلاقگرای ایرانی است. او در جهانِ حکمت و اخلاق بزرگترین مقامِ معنوی را کسب کرده است. زبانِ فصیح و متعالیِ سعدی بر لبهای هر گویندهی فارسیزبانی جریان دارد. او نیز یکی از شاعرانِ شرقی است که از دورترین ایام در میانِ اروپاییان شناخته شده است. مصلحالدین سعدی در سالِ ۱۱۸۴ میلادی در شیراز دیده بر جهان گشود. چند دهه پیش از این تاریخ، آخرین بازماندگانِ سلجوقیان از قدرت افتاده بودند و ایران میانِ سلسلههای کوچکتری تقسیم شده، که آنان را اتابکان مینامیدند. شیراز و نواحیِ مجاورِ آن، زیرِ سلطهی اتابک ابوبکر سعد بن زنگی اداره میشد. پدرِ سعدی در دستگاهِ اتابک ابوبکر شغل و منصبِ دیوانی داشت، شاعرِ ما سعدی در شرایطِ سخت و جدی که از سوی پدرش اعمال میگردید، رشد و تربیت یافت؛ و چنانکه خود میگوید: هنوز نوجوانِ کوچکی بود که پدرش را از دست داد.
مرا باشد از دردِ طفلان خبر
که در خُردی از سر برفتم پدر
او در عینِ نوباوگی و جوانی با شوقِ آموختن و با ریاضتهای پارسایانه، به مراحلِ رشد و کمال رسید. روزهداری، شبزندهداری، درسِ قرآن و نماز، چنانکه دیگر شاگردان به خواب رفته و او بیدار و مشغولِ ریاضت بود، اما آنان آنچنان به خوابِ عمیق فرورفته که گویی مُردهاند. هنگامی که سعدی نوجوانی کامل بود، اتابک او را با حُسنِ نیت و احترام پذیرفت و اجازه داد که لقبِ سعدی را برای خود انتخاب کند. سپس او را به مدرسهی نظامیهی بغداد فرستاد، که مشهورترین مدرسهی علومِ اسلامی در آن روزگار بود. مدرسهای که ۱۵۰ سال پیش از این تاریخ بهوسیلهی نظامالملکِ وزیر تأسیس شده بود و دانشجویانش بهصورتِ شبانهروزی در آنجا میزیسته و ماهیانه یک دینار طلا نیز دریافت میکردند. تعدادِ ۴۸ استادِ برجستهی الهیات، چهار پژوهشگر، استادِ تدریسِ زبان و ادبیاتِ عرب، یک پزشکِ ثابت برای امورِ درمانی و تعدادی دیگر مسئولانِ امورِ شبانهروزی، این مجموعهی دانشگاهی را اداره میکردند. این دانشگاه خود بهصورتِ شهری مستقل بود، که ادارهی تمامِ امورِ شهریِ آن را مسئولانی خاص برعهده داشتند. یکی از استادانِ بنامِ سعدی، امام محمدِ غزالی است، که به شدت بر او تأثیر نهاده است. سعدی در گلستان از او بهعنوانِ: امامِ مرشد یاد میکند.
مأخذ: کریستنسن.آرتور، شاعران و متفکران اسلامی به ضمیمهی شعر درباری و دربارهای شعر، ترجمه و نگارش سعید سهیلی، آبادان، نشر پرسش، چاپ اول ۱۳۹۶
@nimruz_ir