🔶به مناسبت سالگرد درگذشت زنده یاد #محمد_نوری (زادهٔ ۱ دی ۱۳۰۸–درگذشتهٔ ۹ مرداد ۱۳۸۹) خواننده ایرانی بود. محمد نوری موسیقی را زبانی جهانی و از آن تمام اقوام و ملتهای روی زمین میدانست و از همین رو به اقتباس و الهام از هنر کلاسیک غرب معتقد بود.[۱] او برنده جایزه «خورشید طلایی» (۵۰ سال صدای متفاوت و ماندگار) در سال ۷۸ از جشنواره مهر و دارای مدرک درجه یک هنری خوانندگی از شورای عالی ارزیابی کشور و وزارت ارشاد بود. وی در سال ۱۳۸۵ (چند سال پیش از مرگش) به عنوان چهرهٔ ماندگار برگزیده شد.
@ESHTADAN
@ESHTADAN
Forwarded from اتچ بات
دکتر ناصر فکوهی در بازتاب خبر تلخ درگذشت استاد جلال ستاری نوشت:
لحظاتی پیش، خبردرگذشت جلال ستاری را دریافت کردم: زبانم بند آمد و نفسم برید. یک بار دیگر فهمیدم هر اندازه هم بدانی مرگ ناگزیر است و دیر یا زود از راه میرسد؛ هر اندازه هم بدانی مرگ جزئی از زندگی است و درباره انسانهایی که به سنین بالا میرسند اما بیمارند، گاه فرشته نجاتی است که از راه میرسد تا درد و رنجشان را از میان ببرد؛ هر اندازه هم بدانی هنرمندان و اندیشمندان حقیقی، هرگز نمیمیرند، زیرا با آنچه به فرهنگ و به پیرامون انسانی خود افزودهاند، شاگردانی بیشمار پرورده و روانه دور و نزدیک کردهاند و تا ابد از نسلی به نسل دیگر تداوم مییابند؛ هر اندازه هم بدانی مرگ فیزیکی برای آنها سرآغاز زایشی در جهان اندیشهها و زمان بیکران ِ زندگی بزرگ فکریشان است؛ هیچ کدام از اینها نمیتوانند رنج ِ از دست دادن جسمانّیت واقعی و گرمای انسانی یک پدر و یک دوست فرزانه را بگیرند.
من هر چند ستاری را استاد خویش میدانستم و میدانم، نه هرگز اقبال آن را داشتم که شاگردی او را بکنم و در کلاسی واقعی پشت میزی بنشینم تا از موضع استادی برایم سخن بگوید، نه حتی اقبال آن را داشتم که مرا به شاگردی افتخاری خود بپذیرد و اذعان به این امر از جانب مرا به حساب تعارفی دوستانه نگذارد. تجربهای که از آشنایی نزدیک با وی در پروژه تاریخ فرهنگی ایران مدرن، برای من به وجود آمد، بینظیر بود و تا پایان عمر آن را برای خود به مثابه گنجینهای بزرگ حفظ خواهم کرد: خاطره آن بعد از ظهرهای گرم تابستان و غروبهای سرد زمستان را که با عشق راهی کرج میشدم تا برایم از زندگی خود و دیگران، از فرهنگ و عشقش به آن، از تجربه کاری سخت و جانفرسا در این خرابآباد، بگوید و در برابر این کوه استوار و فروتن، احساس خجالت و شرمندگی میکردم، همیشه با من خواهد بود. وقتی هر چند وقت یکبار، سخنی از کسی یا نهادی میشد که درخواست کرده بود برایش مراسم بزرگداشت و نکوداشت و از این مناسک برگذار کنند با همان صدای گرم و دستهای لاغر و استخوانی که از حرکت باز نمیماندند و مرتب بالا و پایین میرفتند تا سرانجام در انگشتانی کشیده در هم گره بخورند، بلند میخندید و میگفت: «آقا این چه کاریست! یعنی من بنشینم آنجا و یک عده بروند بالا و از من تعریف کنند. مگر می شود؟» و بعد صورتش را در هم میکشید، سرش را عقب میبرد و گویی کسی به اشتباه تصور خطایی از او کرده، میگفت: «هیچ وقت! من أصلا از خجالت آب میشوم و در زمین فرو میروم. هیچ وقت شدنی نیست!».
در این یک سال و اندی که از شروع کرونا گذشته است بارها و بارها ناچار شدهام از واژه «پدر» برای دوستانی که سرمشق زندگیام بودند و هیچ از پدری مهربان برایم کمتر نگذاشتند، یاد کنم؛ تا به اندازهای که گاه به خود میگویم کاش نبودم و غم این پدران را نمیخوردم: مگر یک فرزند در یک سال چند بار میتواند به سوگ پدر بنشیند: سینایی، طیاب، حبیبی،... و حالا ستاری. به او عشق میورزیدم و به رغم تمام مبالغههایی که گاه در کلام و درحرکاتش در نفی نابخردیها و نامردمیها، داشت و چهرهای سخت و سختگیر از او نشان میداد، باور دارم که با بیش از صد تالیف و ترجمه به زبان فارسی، و شناساندن صدها نویسنده و متفکر به ایرانیان و تحلیل و تفسیر هزاران گره ناگشوده روایتها و افسانههای این سرزمین غریب، فرهنگ ایران یکی از بزرگترین، پاکترین و زیباترین اندیشههای خلاق خود را از دست داد. مرگ در این چند سال اخیر برای او به یک آرزو بدل شده بود. بیماری امانش را بریده بود. اما زندگی همین است. ستاری جز خوبی و خوشی و زندگانی آرام و بیدغدغه و سازگاری با دیگران و با جهان هیچ آرزویی نه فقط برای دوستانش بلکه حتی برای دشمنانش نمیخواست. ستاری فرزندی نداشت، اما همه میتوانند مطمئن باشند هزاران هزار نفر از کوچک و بزرگ، از پیر و جوان، از نخبهگان و مردمان کوچه و خیابان که او را صرفا به عنوان پیرمردی مهربان در روزمرهگیشان می شناختند، امروز فرزندان ِ گریانی هستند که او را تا مزارش بدرقه خواهند کرد، برایش اشک خواهند ریخت و تا زنده هستند، برایش مینویسند و از او یاد میکنند و برای نسلهای بعد روایت این انسان مهربان و غریب و فروتن را حکایت خواهند کرد.
انسانشناسی و فرهنگ فقدان این شخصیت بزرگ را به تمام اهل فرهنگ و به ویژه همسر مهربان و اندیشمند ایشان خانم لاله تقیان و خانواده گرامیشان تسلیت می گوید.
9 مرداد 1400
ناصر فکوهی استاد دانشگاه تهران و
مدیر موسسه انسانشناسی و فرهنگ
وداع با بزرگمرد #فرهنگ_ایران، پدر دلسوز و استاد گرانبهایم / درگذشت #جلال_ستاری (1310-1400) / #ناصر_فکوهی
🔸نقل:انسان شناسی ایرانی
@ESHTADAN
لحظاتی پیش، خبردرگذشت جلال ستاری را دریافت کردم: زبانم بند آمد و نفسم برید. یک بار دیگر فهمیدم هر اندازه هم بدانی مرگ ناگزیر است و دیر یا زود از راه میرسد؛ هر اندازه هم بدانی مرگ جزئی از زندگی است و درباره انسانهایی که به سنین بالا میرسند اما بیمارند، گاه فرشته نجاتی است که از راه میرسد تا درد و رنجشان را از میان ببرد؛ هر اندازه هم بدانی هنرمندان و اندیشمندان حقیقی، هرگز نمیمیرند، زیرا با آنچه به فرهنگ و به پیرامون انسانی خود افزودهاند، شاگردانی بیشمار پرورده و روانه دور و نزدیک کردهاند و تا ابد از نسلی به نسل دیگر تداوم مییابند؛ هر اندازه هم بدانی مرگ فیزیکی برای آنها سرآغاز زایشی در جهان اندیشهها و زمان بیکران ِ زندگی بزرگ فکریشان است؛ هیچ کدام از اینها نمیتوانند رنج ِ از دست دادن جسمانّیت واقعی و گرمای انسانی یک پدر و یک دوست فرزانه را بگیرند.
من هر چند ستاری را استاد خویش میدانستم و میدانم، نه هرگز اقبال آن را داشتم که شاگردی او را بکنم و در کلاسی واقعی پشت میزی بنشینم تا از موضع استادی برایم سخن بگوید، نه حتی اقبال آن را داشتم که مرا به شاگردی افتخاری خود بپذیرد و اذعان به این امر از جانب مرا به حساب تعارفی دوستانه نگذارد. تجربهای که از آشنایی نزدیک با وی در پروژه تاریخ فرهنگی ایران مدرن، برای من به وجود آمد، بینظیر بود و تا پایان عمر آن را برای خود به مثابه گنجینهای بزرگ حفظ خواهم کرد: خاطره آن بعد از ظهرهای گرم تابستان و غروبهای سرد زمستان را که با عشق راهی کرج میشدم تا برایم از زندگی خود و دیگران، از فرهنگ و عشقش به آن، از تجربه کاری سخت و جانفرسا در این خرابآباد، بگوید و در برابر این کوه استوار و فروتن، احساس خجالت و شرمندگی میکردم، همیشه با من خواهد بود. وقتی هر چند وقت یکبار، سخنی از کسی یا نهادی میشد که درخواست کرده بود برایش مراسم بزرگداشت و نکوداشت و از این مناسک برگذار کنند با همان صدای گرم و دستهای لاغر و استخوانی که از حرکت باز نمیماندند و مرتب بالا و پایین میرفتند تا سرانجام در انگشتانی کشیده در هم گره بخورند، بلند میخندید و میگفت: «آقا این چه کاریست! یعنی من بنشینم آنجا و یک عده بروند بالا و از من تعریف کنند. مگر می شود؟» و بعد صورتش را در هم میکشید، سرش را عقب میبرد و گویی کسی به اشتباه تصور خطایی از او کرده، میگفت: «هیچ وقت! من أصلا از خجالت آب میشوم و در زمین فرو میروم. هیچ وقت شدنی نیست!».
در این یک سال و اندی که از شروع کرونا گذشته است بارها و بارها ناچار شدهام از واژه «پدر» برای دوستانی که سرمشق زندگیام بودند و هیچ از پدری مهربان برایم کمتر نگذاشتند، یاد کنم؛ تا به اندازهای که گاه به خود میگویم کاش نبودم و غم این پدران را نمیخوردم: مگر یک فرزند در یک سال چند بار میتواند به سوگ پدر بنشیند: سینایی، طیاب، حبیبی،... و حالا ستاری. به او عشق میورزیدم و به رغم تمام مبالغههایی که گاه در کلام و درحرکاتش در نفی نابخردیها و نامردمیها، داشت و چهرهای سخت و سختگیر از او نشان میداد، باور دارم که با بیش از صد تالیف و ترجمه به زبان فارسی، و شناساندن صدها نویسنده و متفکر به ایرانیان و تحلیل و تفسیر هزاران گره ناگشوده روایتها و افسانههای این سرزمین غریب، فرهنگ ایران یکی از بزرگترین، پاکترین و زیباترین اندیشههای خلاق خود را از دست داد. مرگ در این چند سال اخیر برای او به یک آرزو بدل شده بود. بیماری امانش را بریده بود. اما زندگی همین است. ستاری جز خوبی و خوشی و زندگانی آرام و بیدغدغه و سازگاری با دیگران و با جهان هیچ آرزویی نه فقط برای دوستانش بلکه حتی برای دشمنانش نمیخواست. ستاری فرزندی نداشت، اما همه میتوانند مطمئن باشند هزاران هزار نفر از کوچک و بزرگ، از پیر و جوان، از نخبهگان و مردمان کوچه و خیابان که او را صرفا به عنوان پیرمردی مهربان در روزمرهگیشان می شناختند، امروز فرزندان ِ گریانی هستند که او را تا مزارش بدرقه خواهند کرد، برایش اشک خواهند ریخت و تا زنده هستند، برایش مینویسند و از او یاد میکنند و برای نسلهای بعد روایت این انسان مهربان و غریب و فروتن را حکایت خواهند کرد.
انسانشناسی و فرهنگ فقدان این شخصیت بزرگ را به تمام اهل فرهنگ و به ویژه همسر مهربان و اندیشمند ایشان خانم لاله تقیان و خانواده گرامیشان تسلیت می گوید.
9 مرداد 1400
ناصر فکوهی استاد دانشگاه تهران و
مدیر موسسه انسانشناسی و فرهنگ
وداع با بزرگمرد #فرهنگ_ایران، پدر دلسوز و استاد گرانبهایم / درگذشت #جلال_ستاری (1310-1400) / #ناصر_فکوهی
🔸نقل:انسان شناسی ایرانی
@ESHTADAN
Telegram
attach 📎
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
من همواره اساطیر را بر تاریخ ترجیح دادهام، زیرا تاریخ، مركّب از حقایقی است که در نهایت دروغ از آب در میآیند و اساطیر از دروغهایی ساخته و پرداخته شدهاند که به مرور به حقیقت تبدیل میشوند.»
جهان اسطورهشناسی، مرحوم استاد جلال ستاری، صفحهٔ هفت
آنان که محیطِ فضل و آداب شدند.
جلال ستاری
۱۳۱۰ | ۹ مرداد ۱۴۰۰
ـــــــــــــــــــــــ
من همواره اساطیر را بر تاریخ ترجیح دادهام، زیرا تاریخ، مركّب از حقایقی است که در نهایت دروغ از آب در میآیند و اساطیر از دروغهایی ساخته و پرداخته شدهاند که به مرور به حقیقت تبدیل میشوند.»
جهان اسطورهشناسی، مرحوم استاد جلال ستاری، صفحهٔ هفت
آنان که محیطِ فضل و آداب شدند.
جلال ستاری
۱۳۱۰ | ۹ مرداد ۱۴۰۰
🔹 داریوش آشوری، زبانشناس، مترجم و اندیشمند شهیر امروز ۸۳ساله میشود. وی علاوه بر تالیف کتابها و مقالات مختلف در زمینه ادبیات، فلسفه و علوم انسانی ترجمه برخی آثار معروف نیچه را در کارنامه پربار خود دارد. از دیگر خدمات فرهنگی وی میتوان به واژهگزینیهای او اشاره کرد. واژههایی چون گفتمان، همهپرسی، آرمانشهر، رهیافت، هرزهنگاری و درسگفتار که امروزه در رسانهها و زبان مردم رایج شده، مدیون تلاشهای او در این زمینه است.
@cgie_org_ir
@ESHTADAN
@cgie_org_ir
@ESHTADAN
#دوازدهم امرداد سالروز #درگذشت
#مرشد_ولی_الله_ترابی
(۱۳۱۵_ تفرش)
(۱۳۹۲_تهران)
#شاهنامه_خوان،
راوی،
طومارنویس،
نقال و پردهخوان پرآوازهی پنج دههی اخیر هنرهای نمایشی ایران بود.
روانش در مینو ورجاوند باد
🥀🥀🥀
🆔️ @cheshmehaye_roshan
@ESHTADAN
#مرشد_ولی_الله_ترابی
(۱۳۱۵_ تفرش)
(۱۳۹۲_تهران)
#شاهنامه_خوان،
راوی،
طومارنویس،
نقال و پردهخوان پرآوازهی پنج دههی اخیر هنرهای نمایشی ایران بود.
روانش در مینو ورجاوند باد
🥀🥀🥀
🆔️ @cheshmehaye_roshan
@ESHTADAN
✍🏼 سرگذشت مبهم #مشروطه
واژهٔ constitutionalism (کنستیتوشنالیزم) در حوزهٔ علوم سیاسی به نوعی از حکومت اطلاق میشود که برمبنای قانون اساسی یا constitution است و در آن وضع قوانین بر عهدهٔ مجلس شوراست. ریشهٔ لاتینیِ این واژهها بهمعنی وضع کردن و تعیین کردن است و احتمالاً از قرن هجدهم معنای قانون اساسی را یافتهاست. این نوع حکومت را در فارسی «مشروطه» خواندهاند، اما آیا این واژه معادلی عربیتبار دربرابر «قنسطیطوسیون/کنستیتوسیون» است؟ دیدگاهها و اطلاعات دربارهٔ ریشهٔ «مشروطهٔ» ایرانی متنوع است: برخی صاحبنظران، بهویژه نویسندگان دورهٔ مشروطه، آن را صورت مؤنث «مشروط» عربی و بهمعنای مقیدشده و با شرط و پیمان میدانند، برای اطلاق به حکومتی که مقید به حدود قانون است. اما بهنظر محققانی چون سید حسن تقیزاده و دکتر صادق رضازادهٔ شفق، این واژه عربی نیست، بلکه از واژهٔ فرانسوی la charte بهمعنای «قانون» سرچشمه میگیرد و ازطریق زبان ترکی عثمانی به زبان فارسی وارد شدهاست. گفته میشود واژهٔ «
مشروطیت» نیز در زبان ترکی عثمانی ساخته و وارد زبان فارسی شدهاست. علامه علیاکبر دهخدا موافق است که این واژه را ترکان عثمانی به فارسی آوردهاند، اما معتقد است که معادلی برای کنستیتوسیون فرانسوی است. بیشک پژوهشهای اصطلاحشناسان تاریخی میتواند یاریرسان شناخت بهتر ریشهٔ این واژه باشد.
(اهم منابع: مقالهٔ «واژهٔ مشروطه»، عبدالهادی حائری، مجلهٔ اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، ش ۲۲۷–۲۳۰؛ لغتنامهٔ #دهخدا)
#واژهشناسی
@cheshmocheragh
🔸به فراخور چهاردهم مرداد ماه روز #مشروطیت
@ESHTADAN
واژهٔ constitutionalism (کنستیتوشنالیزم) در حوزهٔ علوم سیاسی به نوعی از حکومت اطلاق میشود که برمبنای قانون اساسی یا constitution است و در آن وضع قوانین بر عهدهٔ مجلس شوراست. ریشهٔ لاتینیِ این واژهها بهمعنی وضع کردن و تعیین کردن است و احتمالاً از قرن هجدهم معنای قانون اساسی را یافتهاست. این نوع حکومت را در فارسی «مشروطه» خواندهاند، اما آیا این واژه معادلی عربیتبار دربرابر «قنسطیطوسیون/کنستیتوسیون» است؟ دیدگاهها و اطلاعات دربارهٔ ریشهٔ «مشروطهٔ» ایرانی متنوع است: برخی صاحبنظران، بهویژه نویسندگان دورهٔ مشروطه، آن را صورت مؤنث «مشروط» عربی و بهمعنای مقیدشده و با شرط و پیمان میدانند، برای اطلاق به حکومتی که مقید به حدود قانون است. اما بهنظر محققانی چون سید حسن تقیزاده و دکتر صادق رضازادهٔ شفق، این واژه عربی نیست، بلکه از واژهٔ فرانسوی la charte بهمعنای «قانون» سرچشمه میگیرد و ازطریق زبان ترکی عثمانی به زبان فارسی وارد شدهاست. گفته میشود واژهٔ «
مشروطیت» نیز در زبان ترکی عثمانی ساخته و وارد زبان فارسی شدهاست. علامه علیاکبر دهخدا موافق است که این واژه را ترکان عثمانی به فارسی آوردهاند، اما معتقد است که معادلی برای کنستیتوسیون فرانسوی است. بیشک پژوهشهای اصطلاحشناسان تاریخی میتواند یاریرسان شناخت بهتر ریشهٔ این واژه باشد.
(اهم منابع: مقالهٔ «واژهٔ مشروطه»، عبدالهادی حائری، مجلهٔ اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، ش ۲۲۷–۲۳۰؛ لغتنامهٔ #دهخدا)
#واژهشناسی
@cheshmocheragh
🔸به فراخور چهاردهم مرداد ماه روز #مشروطیت
@ESHTADAN
Marge Ghamar_Az Radio
@MeyoMotreb channel
پخش خبر مرگ بانو قمر از رادیو
شادروان تقی روحانی
#بانوقمرالملوکوزیری
#یادبود_بزرگان
۱۲۸۴ تاکستان
۱۴ امرداد ۱۳۳۸ تهران
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
شادروان تقی روحانی
#بانوقمرالملوکوزیری
#یادبود_بزرگان
۱۲۸۴ تاکستان
۱۴ امرداد ۱۳۳۸ تهران
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
🏢 متن فرمان مشروطیت
جناب اشرف صدراعظم -- از آن جا که حضرت باری تعالی جلشأنه سررشته ترقّی و سعادت ممالک محروسه ایران را بکف کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالی و رعایای صدیق خودمان قرار داده لهذا در این موقع که اراده همایون ما براین تعلق گرفت که برای رفاهیّت و امنیّت قاطبه اهالی ایران و تشیید مبانی دولت، اصلاحات مقتضیه به مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان وعلماء و قاجاریه، اعیان، اشراف، ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود که در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازمه را به عمل آورده به هیئت وزرای دولت خواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد اعانت و کمک لازم را بنماید و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خود را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برساند که به صحه همایونی موشح و به موقع اجرا گذارده شود. بدیهی است که به موجب این دستخط مبارک نظامنامه و ترتیبات این مجلس و اسباب و لوازم تشکیل آن را موافق تصویب و امضای منتخبین از این تاریخ معیّن و مهیّا خواهد نمود که به صحه ملوکانه رسیده و بعونالله تعالی مجلس شورای مرقوم که نگهبان عدل است افتتاح و به اصلاحات لازمهٔ امور مملکت و اجراء قوانین شرع مقدس شروع نماید و نیز مقرر میداریم که سواد دستخط مبارک را اعلان و منتشر نمایند تا قاطبه اهالی از نیات حسنه ما که تماماً راجع به ترقی دولت و ملت ایران است کماینبغی مطلع و مرفهالحال مشغول دعاگوئی دوام این دولت و این مجلس بیزوال باشند
در قصر صاحبقرانیه به تاریخ چهاردهم جمادیالثانیه ۱۳۲۴ هجری در سال یازدهم سلطنت ما
@ESHTADAN
جناب اشرف صدراعظم -- از آن جا که حضرت باری تعالی جلشأنه سررشته ترقّی و سعادت ممالک محروسه ایران را بکف کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالی و رعایای صدیق خودمان قرار داده لهذا در این موقع که اراده همایون ما براین تعلق گرفت که برای رفاهیّت و امنیّت قاطبه اهالی ایران و تشیید مبانی دولت، اصلاحات مقتضیه به مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان وعلماء و قاجاریه، اعیان، اشراف، ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود که در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازمه را به عمل آورده به هیئت وزرای دولت خواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد اعانت و کمک لازم را بنماید و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خود را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برساند که به صحه همایونی موشح و به موقع اجرا گذارده شود. بدیهی است که به موجب این دستخط مبارک نظامنامه و ترتیبات این مجلس و اسباب و لوازم تشکیل آن را موافق تصویب و امضای منتخبین از این تاریخ معیّن و مهیّا خواهد نمود که به صحه ملوکانه رسیده و بعونالله تعالی مجلس شورای مرقوم که نگهبان عدل است افتتاح و به اصلاحات لازمهٔ امور مملکت و اجراء قوانین شرع مقدس شروع نماید و نیز مقرر میداریم که سواد دستخط مبارک را اعلان و منتشر نمایند تا قاطبه اهالی از نیات حسنه ما که تماماً راجع به ترقی دولت و ملت ایران است کماینبغی مطلع و مرفهالحال مشغول دعاگوئی دوام این دولت و این مجلس بیزوال باشند
در قصر صاحبقرانیه به تاریخ چهاردهم جمادیالثانیه ۱۳۲۴ هجری در سال یازدهم سلطنت ما
@ESHTADAN
📚تازه های نشر
#قوم_شناسی_بلوچ
✍استاد محمد سعید جانب الهی ,مردم شناس ,پژوهنده فرهنگ مردم میبد و عشایر بلوچستان .
@ESHTADAN
#قوم_شناسی_بلوچ
✍استاد محمد سعید جانب الهی ,مردم شناس ,پژوهنده فرهنگ مردم میبد و عشایر بلوچستان .
@ESHTADAN
#جلال_خالقی_مطلق :
کودکان را با یک زبان فاخر و درست و پیراسته بار بیآوریم
من هیچ شکی ندارم که روان پاک فردوسی که خیلی به خانواده و زن و کودک اهمیت می دهد، خرسند است از اینکه می بیند در کشورش از شاهنامۀ او برای کودکان استفاده می شود. و ما از کودکی با شاهنامه آشنا می شویم. نسلی که هم سن من هستند از کودکی با شاهنامه آشنا نشده اند البته یک داستان هایی شنیده اند ولی به طریق امروز آنطور که باید و شاید خیر. این آشنایی باید انجام بگیرد و به طریق درست هم انجام بگیرد و شرایطی در این کار رعایت شود. برای نمونه زبان این اثر با سن کودکان نوجوانان ما مناسب باشد و این زبان در عین سادگی باید پیراسته و فاخر باشد. یعنی ما نباید تصور کنیم وقتی که با کودکان صحبت می کنیم به آن ها یک زبان عامیانه یاد بدهیم؛ بلکه آن ها را از همان کودکی با یک زبان فاخر و درست و پیراسته باربیآوریم.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
@ESHTADAN
کودکان را با یک زبان فاخر و درست و پیراسته بار بیآوریم
من هیچ شکی ندارم که روان پاک فردوسی که خیلی به خانواده و زن و کودک اهمیت می دهد، خرسند است از اینکه می بیند در کشورش از شاهنامۀ او برای کودکان استفاده می شود. و ما از کودکی با شاهنامه آشنا می شویم. نسلی که هم سن من هستند از کودکی با شاهنامه آشنا نشده اند البته یک داستان هایی شنیده اند ولی به طریق امروز آنطور که باید و شاید خیر. این آشنایی باید انجام بگیرد و به طریق درست هم انجام بگیرد و شرایطی در این کار رعایت شود. برای نمونه زبان این اثر با سن کودکان نوجوانان ما مناسب باشد و این زبان در عین سادگی باید پیراسته و فاخر باشد. یعنی ما نباید تصور کنیم وقتی که با کودکان صحبت می کنیم به آن ها یک زبان عامیانه یاد بدهیم؛ بلکه آن ها را از همان کودکی با یک زبان فاخر و درست و پیراسته باربیآوریم.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
@ESHTADAN
Forwarded from اتچ بات
🔶نوروز بل جشن سال نو دیلمی که هر سال از ۱۷ مرداد آغاز می شود و ۱۷ مرداد امسال آغاز سال ۱۵۹۵ دیلمی است.
این جشن هر ساله در منطقه کوهستانی دیلمان وابسته به شهرستان سیاهکل برگزارمی شود.
نقل:فرهنگ گیلان
@ESHTADAN
این جشن هر ساله در منطقه کوهستانی دیلمان وابسته به شهرستان سیاهکل برگزارمی شود.
نقل:فرهنگ گیلان
@ESHTADAN
Telegram
attach 📎
.
به بهانهی آغاز سال نو گیلانیان
نوروزبل ۱۵۹۴
قدمت جشن نوروزبل به قبل از اسلام میرسد.
این آیین از دیلمان آغاز شده و تا پای کوه دماوند امتداد دارد که به آن در گیلان سال دیلمی میگویند. این جشن با اختلاف ۱۲ روز در استان مازندران برگزار میشود که در آن ناحیه به تحویل سال طبری معروف است.
گیلکان از قدیم معتقد بودند که برافروختن آتش در نوروزبل موجب کاهش برف و سرما در زمستان و فزونی برکت میشود.
مردم گیلان در اجرای این مراسم زیباترین لباسهای خود را میپوشیدند و پس از برافروختن آتش، سال نو را به یکدیگر تبریک میگفتند.
در این جشن ۱۰ مرد با کلاه و شولای گالشی به میدان آمده و دورتا دور آتش می چرخند و نوازندههای محلی نیز، با شدت و شور مینوازند.
هنگام غروب خورشید، هیزمهای آغشته به نفت را شعلهور میکنند و مردم به آن نزدیک میشوند و همه باهم این شعر را میخوانند:
گروم گروم گروم بل (با صدای پرهیبت سوختن هیزم و برکشیدن شعله)
نوروز ما و نوروز بل (نوروز ماه و شعله آتش نوروزی)
نو سال ببی، سال سو (سال تازه باشد و سال روشنائی)
نو بدی خؤنه واشو (تازه باشد و تازه شود و خانه آباد و با برکت)
گالشان لباسهای کهنه خود چون نمد، شولا و دیگر اضافات را در آتش میسوزاندند.
آنها آتش را هم وسیلهی خبررسانی و هم جز مقدسات چهارگانهی آفرینش میدانستند و در کنار آتش به ستایش خداوند میپرداختند و از او برای سال جدید طلب خیر، نیکی و برکت میکردند.
بنا به روایتی دیگر، فلسفهی آیین نوروزبل را «آئین خراجی» دانستهاند، به این معنا که گالشان در این زمان، گندم خود را درو، گل گاوزبان و فندق را به بازار عرضه میکردند و از گوسفندان خود شیر و دیگر محصولات لبنی را به دست می آوردند و سپس وقت آن میرسید تا اجاره، خراج یا مالیات خود را به ارباب بپردازند و سهم خود را برداشت کنند.
@farhangmardom
@ESHTADAN
به بهانهی آغاز سال نو گیلانیان
نوروزبل ۱۵۹۴
قدمت جشن نوروزبل به قبل از اسلام میرسد.
این آیین از دیلمان آغاز شده و تا پای کوه دماوند امتداد دارد که به آن در گیلان سال دیلمی میگویند. این جشن با اختلاف ۱۲ روز در استان مازندران برگزار میشود که در آن ناحیه به تحویل سال طبری معروف است.
گیلکان از قدیم معتقد بودند که برافروختن آتش در نوروزبل موجب کاهش برف و سرما در زمستان و فزونی برکت میشود.
مردم گیلان در اجرای این مراسم زیباترین لباسهای خود را میپوشیدند و پس از برافروختن آتش، سال نو را به یکدیگر تبریک میگفتند.
در این جشن ۱۰ مرد با کلاه و شولای گالشی به میدان آمده و دورتا دور آتش می چرخند و نوازندههای محلی نیز، با شدت و شور مینوازند.
هنگام غروب خورشید، هیزمهای آغشته به نفت را شعلهور میکنند و مردم به آن نزدیک میشوند و همه باهم این شعر را میخوانند:
گروم گروم گروم بل (با صدای پرهیبت سوختن هیزم و برکشیدن شعله)
نوروز ما و نوروز بل (نوروز ماه و شعله آتش نوروزی)
نو سال ببی، سال سو (سال تازه باشد و سال روشنائی)
نو بدی خؤنه واشو (تازه باشد و تازه شود و خانه آباد و با برکت)
گالشان لباسهای کهنه خود چون نمد، شولا و دیگر اضافات را در آتش میسوزاندند.
آنها آتش را هم وسیلهی خبررسانی و هم جز مقدسات چهارگانهی آفرینش میدانستند و در کنار آتش به ستایش خداوند میپرداختند و از او برای سال جدید طلب خیر، نیکی و برکت میکردند.
بنا به روایتی دیگر، فلسفهی آیین نوروزبل را «آئین خراجی» دانستهاند، به این معنا که گالشان در این زمان، گندم خود را درو، گل گاوزبان و فندق را به بازار عرضه میکردند و از گوسفندان خود شیر و دیگر محصولات لبنی را به دست می آوردند و سپس وقت آن میرسید تا اجاره، خراج یا مالیات خود را به ارباب بپردازند و سهم خود را برداشت کنند.
@farhangmardom
@ESHTADAN
Forwarded from اتچ بات
🔶به بهانه ی روز خبرنگار
اولین روزنامه نگار زن ایران در زمان ناصرالدین شاه
به نقل از: مجله مهر
مریم عمید ملقب به مزین السلطنه اولین نشریه زنانه ایران را منتشر کرد. ناصرالدین شاه قاجار از سواد داشتن زنان دل خوشی نداشت و برخی از همسران او که می توانستند بخوانند و بنویسند، سوادشان را از شاه پنهان می کردند. مریم عمید، ملقب به مزین السلطنه در چنین فضایی پیش قدم تاسیس یک مدرسه دخترانه شد و بعدها نشریه ای را منتشر کرد که برای اولین بار در تاریخ ایران، مدیر مسئول آن زن بود.
مزین السلطنه که دختر میر سیدرضی رئیسالاطباء پزشک قشون ناصرالدین شاه بود تحصیلات خود را نزد پدرش یاد گرفت و به دلیل حضورش در خانواده ای تحصیلکرده و با سواد و داشتن ذهنی جستجوگر و علاقمند، از برخی تحولات اجتماعی و فرهنگی جامعه و جهان آن روزگار مطلع شد و چون علاقه زیادی هم به آموختن علوم جدید داشت به خواندن زبان فرانسه و آموزش عکاسی مشغول شد.
او که در واقع اولین زن روزنامه نگار ایران است البته اولین نشریه ای که از طرف زنان در ایران منتشر شد نشریه "دانش" نام داشت که در سال ۱۲۸۹ ه- ش توسط "خانم دکتر کحال" همسر میرزا حسینخان کحال انتشار یافت. این نشریه در تهران منتشر شد که هفتهای یک بار و در هشت صفحه با قطع رحلی و چاپ سربی چاپ میشد و علاوه بر ایران در سایر کشورها هم منتشر میشد که بعد از یک سال متوقف شد. مریم عمید ملقب به مزین السلطنه اولین نشریه زنانه ایران را منتشر کرد.
دو سال بعد از تعطیلی "دانش" در سال1292 ه- ش مریم عمید نشریه ای با عنوان شکوفه منتشر کرد که در واقع این نشریه به عنوان اولین نشریه زنان در ایران شناخته شده است.
@farhangmardom
@ESHTADAN
اولین روزنامه نگار زن ایران در زمان ناصرالدین شاه
به نقل از: مجله مهر
مریم عمید ملقب به مزین السلطنه اولین نشریه زنانه ایران را منتشر کرد. ناصرالدین شاه قاجار از سواد داشتن زنان دل خوشی نداشت و برخی از همسران او که می توانستند بخوانند و بنویسند، سوادشان را از شاه پنهان می کردند. مریم عمید، ملقب به مزین السلطنه در چنین فضایی پیش قدم تاسیس یک مدرسه دخترانه شد و بعدها نشریه ای را منتشر کرد که برای اولین بار در تاریخ ایران، مدیر مسئول آن زن بود.
مزین السلطنه که دختر میر سیدرضی رئیسالاطباء پزشک قشون ناصرالدین شاه بود تحصیلات خود را نزد پدرش یاد گرفت و به دلیل حضورش در خانواده ای تحصیلکرده و با سواد و داشتن ذهنی جستجوگر و علاقمند، از برخی تحولات اجتماعی و فرهنگی جامعه و جهان آن روزگار مطلع شد و چون علاقه زیادی هم به آموختن علوم جدید داشت به خواندن زبان فرانسه و آموزش عکاسی مشغول شد.
او که در واقع اولین زن روزنامه نگار ایران است البته اولین نشریه ای که از طرف زنان در ایران منتشر شد نشریه "دانش" نام داشت که در سال ۱۲۸۹ ه- ش توسط "خانم دکتر کحال" همسر میرزا حسینخان کحال انتشار یافت. این نشریه در تهران منتشر شد که هفتهای یک بار و در هشت صفحه با قطع رحلی و چاپ سربی چاپ میشد و علاوه بر ایران در سایر کشورها هم منتشر میشد که بعد از یک سال متوقف شد. مریم عمید ملقب به مزین السلطنه اولین نشریه زنانه ایران را منتشر کرد.
دو سال بعد از تعطیلی "دانش" در سال1292 ه- ش مریم عمید نشریه ای با عنوان شکوفه منتشر کرد که در واقع این نشریه به عنوان اولین نشریه زنان در ایران شناخته شده است.
@farhangmardom
@ESHTADAN
Telegram
attach 📎
#فرهنگ_زبان
"روزنامه نگارى يعنى انتشار چيزى كه بعضى ها نمى خواهند منتشر شود. غير آن، روابط عمومى است." - جورج اورول
۱۷ مرداد روز خبرنگار گرامیباد.
@farhangozaban
@ESHTADAN
"روزنامه نگارى يعنى انتشار چيزى كه بعضى ها نمى خواهند منتشر شود. غير آن، روابط عمومى است." - جورج اورول
۱۷ مرداد روز خبرنگار گرامیباد.
@farhangozaban
@ESHTADAN
Forwarded from ایران ورجاوند ™ Irān-i Varjāvand (👁)
❇️ کتاب تازه: «قندهار در سدهٔ نوزدهم»
ویلیام بی تروزدل
Kandahar in the Nineteenth Century
by William B. Trousdale
Brill, 2021
این کتاب، که در آن به تاریخ جامع سدهٔ نوزدهم قندهار ــ دومین شهر بزرگ افغانستان ــ پرداخته شده است، به منابع سنتی تاریخی محدود نیست و خاطرات منتشر نشده، گزارشهای آرشیو شدهٔ ارتش، عکسهای معاصر، طرحها، نقاشیها، نقشههایی که سربازان بریتانیایی از شهر کشیدهاند و دیگر منابعی همچون گزارشهای سیاحان اروپایی و منابع آسیایی نیز در آن بررسی شده است. نویسندهٔ کتاب علاوه بر پرداختن به تاریخ سیاسی متداول، به ساختارهای اجتماعی، قبیلهای، ترکیبهای قومی، نهادهای مذهبی و فعالیتهای اقتصادی در این سده نیز توجه کرده است. قوت این کتاب توصیف خیابان به خیابان ساختار جغرافیایی قندهار و تغییرات آن در طول زمان است. برای تاریخنویسان و آنهایی که در جستجوی سیاق بحرانهای کنونی در آسیای مرکزیاند کار تروزدل منبع مهمی است.
Preface
Part 1: The Moving City
Part 2: Kandahar in the First Afghan War, 1839–42
Part 3: Kandahar at Midcentury
Part 4: Kandahar in the Later
ویلیام بی تروزدل
Kandahar in the Nineteenth Century
by William B. Trousdale
Brill, 2021
این کتاب، که در آن به تاریخ جامع سدهٔ نوزدهم قندهار ــ دومین شهر بزرگ افغانستان ــ پرداخته شده است، به منابع سنتی تاریخی محدود نیست و خاطرات منتشر نشده، گزارشهای آرشیو شدهٔ ارتش، عکسهای معاصر، طرحها، نقاشیها، نقشههایی که سربازان بریتانیایی از شهر کشیدهاند و دیگر منابعی همچون گزارشهای سیاحان اروپایی و منابع آسیایی نیز در آن بررسی شده است. نویسندهٔ کتاب علاوه بر پرداختن به تاریخ سیاسی متداول، به ساختارهای اجتماعی، قبیلهای، ترکیبهای قومی، نهادهای مذهبی و فعالیتهای اقتصادی در این سده نیز توجه کرده است. قوت این کتاب توصیف خیابان به خیابان ساختار جغرافیایی قندهار و تغییرات آن در طول زمان است. برای تاریخنویسان و آنهایی که در جستجوی سیاق بحرانهای کنونی در آسیای مرکزیاند کار تروزدل منبع مهمی است.
Preface
Part 1: The Moving City
Part 2: Kandahar in the First Afghan War, 1839–42
Part 3: Kandahar at Midcentury
Part 4: Kandahar in the Later
🔸بیستم مرداد زادروز عباس زریاب خویی
خویی در دورانی که در آلمان میزیست آرام آرام ترجمۀ لذات فلسفه و تاریخ فلسفه از نوشتههای ویل دورانت را انجام میداد. او از این کار لذت میبرد؛ زیرا با فلسفۀ اسلامی آشنایی داشت و میخواست فلسفۀ غربی را هم بیش از آنچه تا آن روزگار در زبان فارسی منتشر شده بود به ایرانیان بشناساند. کتابهای متنوعی را دیده بود و چون کتابهای دورانت را همگانفهم و مجموعۀ گویای همۀ عقاید فلسفی یافته بود و ضمناً مؤسسۀ فرانکلین علاقهمند به چاپ آن بود، به ترجمۀ آن دو کتاب دلگرم شد. هردو را به بهترین کیفیت با زبانی استوار و متناسب که همۀ اصطلاحات به جای خویش و موافق منظور و برگرفته از متون فلسفی پیشینیان بود و یا برخاستۀ ذوق والای او و مطابق مفهوم بود به فارسی ترجمه کرد. دو کتابی که هریک چندین بار چاپ شده است. شاید گزافه نباشد اگر بگویم پس از سیر حکمت در اروپای مرحوم محمّدعلی فروغی رایجترین کتاب فلسفۀ اروپایی به زبان فارسی شده است.
دو کار ممتاز زریاب یکی ترجمۀ کتاب ایرانیها و عربها تألیف نولدکه، دانشمند بیمانند در تاریخ عصر ساسانی است و دیگری تصحیح متن عربی الصیدنه تألیف عالم طراز اول، ابوریحان بیرونی. زریاب هم در ترجمۀ کتاب نولدکه جوهر معرفت و کمالیابی خود را مصروف کرد و یکی از مآخذ اساسی تحلیلی دربارۀ عهد ساسانی را به فارسیزبانان سپرد و هم در تصحیح الصیدنه میزان دقت و دامنۀ تحقیق خود را عرضه کرد. او نشان داد که در رفع اشکال یک کلمۀ ناشناخته و «کج و کوله»شدۀ علمی چه توانایی استنباطی حیرتآوری داشت.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۱۳۰]
🔶 نقل: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
@ESHTADAN
خویی در دورانی که در آلمان میزیست آرام آرام ترجمۀ لذات فلسفه و تاریخ فلسفه از نوشتههای ویل دورانت را انجام میداد. او از این کار لذت میبرد؛ زیرا با فلسفۀ اسلامی آشنایی داشت و میخواست فلسفۀ غربی را هم بیش از آنچه تا آن روزگار در زبان فارسی منتشر شده بود به ایرانیان بشناساند. کتابهای متنوعی را دیده بود و چون کتابهای دورانت را همگانفهم و مجموعۀ گویای همۀ عقاید فلسفی یافته بود و ضمناً مؤسسۀ فرانکلین علاقهمند به چاپ آن بود، به ترجمۀ آن دو کتاب دلگرم شد. هردو را به بهترین کیفیت با زبانی استوار و متناسب که همۀ اصطلاحات به جای خویش و موافق منظور و برگرفته از متون فلسفی پیشینیان بود و یا برخاستۀ ذوق والای او و مطابق مفهوم بود به فارسی ترجمه کرد. دو کتابی که هریک چندین بار چاپ شده است. شاید گزافه نباشد اگر بگویم پس از سیر حکمت در اروپای مرحوم محمّدعلی فروغی رایجترین کتاب فلسفۀ اروپایی به زبان فارسی شده است.
دو کار ممتاز زریاب یکی ترجمۀ کتاب ایرانیها و عربها تألیف نولدکه، دانشمند بیمانند در تاریخ عصر ساسانی است و دیگری تصحیح متن عربی الصیدنه تألیف عالم طراز اول، ابوریحان بیرونی. زریاب هم در ترجمۀ کتاب نولدکه جوهر معرفت و کمالیابی خود را مصروف کرد و یکی از مآخذ اساسی تحلیلی دربارۀ عهد ساسانی را به فارسیزبانان سپرد و هم در تصحیح الصیدنه میزان دقت و دامنۀ تحقیق خود را عرضه کرد. او نشان داد که در رفع اشکال یک کلمۀ ناشناخته و «کج و کوله»شدۀ علمی چه توانایی استنباطی حیرتآوری داشت.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۱۳۰]
🔶 نقل: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
@ESHTADAN
📚زریاب خوبی و راهبری به جهان فلسفه
هنگامی که صحبت از اثری فلسفی به میان میآید، انتظارِ خواندن کتابی مملو از اصطلاحات سخت میرود؛ تصوری که بسیاری از خوانندگانِ نوآموز آثار فلسفی را همان اولِ کار از این راه فراری میدهد. اما نویسندگانی وجود داشتهاند که با نثر خاصِ آثار خود، برای دههها پلی میان مخاطبانِ تازهوارد و دنیای پر رمز و راز فلسفه بودهاند. این نویسندگان البته گاه بخت این را یافتهاند که مترجمانی زبردست، صدای رسای آثارِ آنان برای ذهنهای ملل دیگر بشوند.
@ibnaibna
@ESHTADAN
هنگامی که صحبت از اثری فلسفی به میان میآید، انتظارِ خواندن کتابی مملو از اصطلاحات سخت میرود؛ تصوری که بسیاری از خوانندگانِ نوآموز آثار فلسفی را همان اولِ کار از این راه فراری میدهد. اما نویسندگانی وجود داشتهاند که با نثر خاصِ آثار خود، برای دههها پلی میان مخاطبانِ تازهوارد و دنیای پر رمز و راز فلسفه بودهاند. این نویسندگان البته گاه بخت این را یافتهاند که مترجمانی زبردست، صدای رسای آثارِ آنان برای ذهنهای ملل دیگر بشوند.
@ibnaibna
@ESHTADAN
Forwarded from گیلپاد
🌻🌑🌑🌑🌑🌑🌻
در سوگِ کوچِ زمینیِ
استاد "فریبرز کوچکیزاد"
زبانشناسِ پرتلاش و نیکومنشِ گیلانی
چگونه نگریم!...
که باز هم-
ذرّهی سیاهِ "کووید"، رقصید
و بر ستارهای کارآمد-
از آسمانِ مواجِ "زبان"
لباس سفیدِ سفر پوشانید...
چگونه فریاد نزنم
در سرخای بدخیم ِ روزگار!
و زیانِ زهرآگینِ طبیعتآشوبان را-
بر بوم ِهوش نپاشم!...
چگونه پشتِ گوش بیایستم
و در شکار زمزمه بشنوم-
که (چیستی) و (چراییِ) بنیانهای پوششی
فریبنامهی حقیقتصیقلی بیش نیست...
چگونه!... چگونه!... نگریم!...
نسوزم!... و نسوزانم مرا-
در هِقهِقِ حیلهی قرن!...
چگونه بسازم با قهرِ جبر
که در خواستگاهِ تقدیر
به جانوارهی "فریبرز کوچکی زاد"-
جامِ "کوویدِ دلتا" نوشانید
فرازمندی که در تاییدِ ناماش-
(فَرّ)ی بزرگ داشت وُ
منشی پاک و نیروبخش
و هدیه میکرد بی ادعا-
شُکوهِ اندیشهاش را...
مانا و نیکو باد نام و یادش
پررهرو باد گامهای آموزندهاش.
پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۰
محسن آریاپاد
در سوگِ کوچِ زمینیِ
استاد "فریبرز کوچکیزاد"
زبانشناسِ پرتلاش و نیکومنشِ گیلانی
چگونه نگریم!...
که باز هم-
ذرّهی سیاهِ "کووید"، رقصید
و بر ستارهای کارآمد-
از آسمانِ مواجِ "زبان"
لباس سفیدِ سفر پوشانید...
چگونه فریاد نزنم
در سرخای بدخیم ِ روزگار!
و زیانِ زهرآگینِ طبیعتآشوبان را-
بر بوم ِهوش نپاشم!...
چگونه پشتِ گوش بیایستم
و در شکار زمزمه بشنوم-
که (چیستی) و (چراییِ) بنیانهای پوششی
فریبنامهی حقیقتصیقلی بیش نیست...
چگونه!... چگونه!... نگریم!...
نسوزم!... و نسوزانم مرا-
در هِقهِقِ حیلهی قرن!...
چگونه بسازم با قهرِ جبر
که در خواستگاهِ تقدیر
به جانوارهی "فریبرز کوچکی زاد"-
جامِ "کوویدِ دلتا" نوشانید
فرازمندی که در تاییدِ ناماش-
(فَرّ)ی بزرگ داشت وُ
منشی پاک و نیروبخش
و هدیه میکرد بی ادعا-
شُکوهِ اندیشهاش را...
مانا و نیکو باد نام و یادش
پررهرو باد گامهای آموزندهاش.
پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۰
محسن آریاپاد
🔹🔸🔹۲۲ امرداد سالروز درگذشت :
#علی_سامی
( زاده سال ۱۲۸۹ شیراز -- درگذشته ۲۲ امرداد ۱۳۶۸ )
نویسنده،
محقق
استاد دانشگاه،
باستانشناس و
#رییس مؤسسه باستانشناسی #تخت_جمشید
#علی_سامی، سرپرست گروه #مرمت آرامگاه #کوروش بزرگ در سال ۱۳۵۰ بود. وی که فرزند آقابزرگ از شاعران و نقاشان کازرونی است، پس از تحصیلات ابتدایی و متوسطه در سال ۱۳۰۸ به استخدام آموزش و پرورش درآمد و به عنوان دبیر تاریخ و جغرافیا در مدارس شیراز مشغول تدریس شد و پس از آن به مدیری مدرسه و تصدی دانشسرای مقدماتی ارتقا یافت.
پس از آن در رشته ادبیات و ِباستانشناسی و تاریخ مشغول تحقیق شد و در این رشته از دانشگاه آزاد آسیایی درجه دکتری افتخاری دریافت کرد، سپس وارد وزارت فرهنگ شد و از سال ۱۳۱۵ نیز به تعمیرات ابنیه تاریخی شیراز پرداخت.
در همین زمان، آرامگاه #حافظ ساخته شد و موزه #پارس و آرامگاه #خواجوی_کرمانی و مسجدجامع عتیق مرمت شدند. سپس به ریاست بنگاه علمی و حفاری تختجمشید و بعد به ریاست اداره باستانشناسی فارس منصوب شد.
او بیش از ۳۰ جلد #کتاب نوشت که مهمترین آنها عبارتاند از:
آثار تاریخی جلگه مرودشت
پارس در عهد باستان
#پاسارگاد یا قدیمیترین #پایتخت کشور شاهنشاهی ایران (۱۳۳۰، این کتاب بعدها در سال ۱۳۷۵ تحت نام پاسارگاد، پایتخت و آرامگاه کوروش هخامنشی «ذوالقرنین» از سوی بنیاد فارسشناسی به چاپ رسید) که در این کتاب یافتههای باستانشناسی درباره پاسارگاد را شرح دادهاست.
تمدن هخامنشی (۳ جلد)
تمدن ساسانی (۲ جلد)
شیراز شهر جاویدان
نقش ایران در فرهنگ اسلامی
مقام دانش در ایران باستان
روزها و یادها
از اشیای #کشفشده توسط علی سامی، تعدادی در موزه ملی ایران نگهداری میشود که از آن جمله است:
#سر_شاهزاده_هخامنشی از سنگ لاجورد و بشقاب سنگی به خط آرامی.
@cheshmehaye_roshan
🔸نقل از کانال چشمه های روشن.
@ESHTADAN
#علی_سامی
( زاده سال ۱۲۸۹ شیراز -- درگذشته ۲۲ امرداد ۱۳۶۸ )
نویسنده،
محقق
استاد دانشگاه،
باستانشناس و
#رییس مؤسسه باستانشناسی #تخت_جمشید
#علی_سامی، سرپرست گروه #مرمت آرامگاه #کوروش بزرگ در سال ۱۳۵۰ بود. وی که فرزند آقابزرگ از شاعران و نقاشان کازرونی است، پس از تحصیلات ابتدایی و متوسطه در سال ۱۳۰۸ به استخدام آموزش و پرورش درآمد و به عنوان دبیر تاریخ و جغرافیا در مدارس شیراز مشغول تدریس شد و پس از آن به مدیری مدرسه و تصدی دانشسرای مقدماتی ارتقا یافت.
پس از آن در رشته ادبیات و ِباستانشناسی و تاریخ مشغول تحقیق شد و در این رشته از دانشگاه آزاد آسیایی درجه دکتری افتخاری دریافت کرد، سپس وارد وزارت فرهنگ شد و از سال ۱۳۱۵ نیز به تعمیرات ابنیه تاریخی شیراز پرداخت.
در همین زمان، آرامگاه #حافظ ساخته شد و موزه #پارس و آرامگاه #خواجوی_کرمانی و مسجدجامع عتیق مرمت شدند. سپس به ریاست بنگاه علمی و حفاری تختجمشید و بعد به ریاست اداره باستانشناسی فارس منصوب شد.
او بیش از ۳۰ جلد #کتاب نوشت که مهمترین آنها عبارتاند از:
آثار تاریخی جلگه مرودشت
پارس در عهد باستان
#پاسارگاد یا قدیمیترین #پایتخت کشور شاهنشاهی ایران (۱۳۳۰، این کتاب بعدها در سال ۱۳۷۵ تحت نام پاسارگاد، پایتخت و آرامگاه کوروش هخامنشی «ذوالقرنین» از سوی بنیاد فارسشناسی به چاپ رسید) که در این کتاب یافتههای باستانشناسی درباره پاسارگاد را شرح دادهاست.
تمدن هخامنشی (۳ جلد)
تمدن ساسانی (۲ جلد)
شیراز شهر جاویدان
نقش ایران در فرهنگ اسلامی
مقام دانش در ایران باستان
روزها و یادها
از اشیای #کشفشده توسط علی سامی، تعدادی در موزه ملی ایران نگهداری میشود که از آن جمله است:
#سر_شاهزاده_هخامنشی از سنگ لاجورد و بشقاب سنگی به خط آرامی.
@cheshmehaye_roshan
🔸نقل از کانال چشمه های روشن.
@ESHTADAN