@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
نقضِ غَرَض!
[دربارهٔ کتبِ درسیِ فارسی]
▪️مطلقاً به تلویزیون و رادیو نگاه نمیکنم و گوش نمیدهم. بسیار طبیعی است اگر از این رسانهها بیخبر باشم. خوشبختانه روزنامه هم اصلاً نمیخوانم.
فقط میدانم که کتابهای درسیِ فارسیِ ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان نمونهٔ درخشان و معجزآسایِ «نقضِ غَرَض» است و دشمنکام شدنِ زبان فارسی. یعنی بهترین راه برای گریزان کردنِ بچهها و جوانان از فرهنگ و ادبیّات ایرانی است.
با سخنِ من باید از متصدّیانِ تألیف و تولید این کتابها عذرخواهی کنم که حتماً از من خواهند رنجید. برنجند! بعضی از ایشان عزیزان مناند. از قدیم میگفتند: «عقلِ وزیر» چیزی است و «عقلِ وزارت» چیز دیگر است. اینها وقتی خارج از پست اداریشان حرف میزنند، ظاهراً معقول و بهرهمند از ذوق و شعورند، وقتی عمل میکنند حاصلِ کارشان خلاف تمام آن دعویهاست.
در مورد کتابهای دانشگاهی و فارسیِ عمومی متداول، کتابی هست که من آن را تا دو سه سال پیش، که پسرم دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف شد، ندیده بودم. یک روز، با رفیقش آمدند و چون مجبور بودند از روی آن امتحان بدهند از من پرسشهایی میکردند. کتابِ ذوقْکُشِ بیفایدهای بود. یکی دیگر از مظاهر آن «نقضِ غَرَض» که بدان اشارت کردم، گویی ما هنوز بین آموزشِ ادبیّات و فرهنگ از یک سوی و تعلیمِ «اخلاقیّات» و آموزشهای حزبی از سوی دیگر، تفاوت قائل نشدیم.
محمدرضا شفیعی کدکنی
فصلنامهٔ هستی، شمارهٔ بهاری، ۱۳۷۲، صفحهٔ ۶۶، نظرخواهی درمورد فرهنگ؛ فرهنگ گذشته و نیازهای امروز
https://www.instagram.com/shafiei_kadkani
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
ـــــــــــــــــــــــ
نقضِ غَرَض!
[دربارهٔ کتبِ درسیِ فارسی]
▪️مطلقاً به تلویزیون و رادیو نگاه نمیکنم و گوش نمیدهم. بسیار طبیعی است اگر از این رسانهها بیخبر باشم. خوشبختانه روزنامه هم اصلاً نمیخوانم.
فقط میدانم که کتابهای درسیِ فارسیِ ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان نمونهٔ درخشان و معجزآسایِ «نقضِ غَرَض» است و دشمنکام شدنِ زبان فارسی. یعنی بهترین راه برای گریزان کردنِ بچهها و جوانان از فرهنگ و ادبیّات ایرانی است.
با سخنِ من باید از متصدّیانِ تألیف و تولید این کتابها عذرخواهی کنم که حتماً از من خواهند رنجید. برنجند! بعضی از ایشان عزیزان مناند. از قدیم میگفتند: «عقلِ وزیر» چیزی است و «عقلِ وزارت» چیز دیگر است. اینها وقتی خارج از پست اداریشان حرف میزنند، ظاهراً معقول و بهرهمند از ذوق و شعورند، وقتی عمل میکنند حاصلِ کارشان خلاف تمام آن دعویهاست.
در مورد کتابهای دانشگاهی و فارسیِ عمومی متداول، کتابی هست که من آن را تا دو سه سال پیش، که پسرم دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف شد، ندیده بودم. یک روز، با رفیقش آمدند و چون مجبور بودند از روی آن امتحان بدهند از من پرسشهایی میکردند. کتابِ ذوقْکُشِ بیفایدهای بود. یکی دیگر از مظاهر آن «نقضِ غَرَض» که بدان اشارت کردم، گویی ما هنوز بین آموزشِ ادبیّات و فرهنگ از یک سوی و تعلیمِ «اخلاقیّات» و آموزشهای حزبی از سوی دیگر، تفاوت قائل نشدیم.
محمدرضا شفیعی کدکنی
فصلنامهٔ هستی، شمارهٔ بهاری، ۱۳۷۲، صفحهٔ ۶۶، نظرخواهی درمورد فرهنگ؛ فرهنگ گذشته و نیازهای امروز
https://www.instagram.com/shafiei_kadkani
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
💠جایگاه شاهنامه در ارمنستان
🔴مردم ارمنستان نسبت به شاهنامه فردوسی از خود دلبستگی و علاقه بسیار نشان داده اند. شاعر پرآوازه ارمنی، گریگور ماگیستروس، در سده یازدهم میلادی( قرن پنجم هجری) در رساله خود به بخش های مختلف شاهنامه از جمله هفت خوان رستم اشاراتی نموده است. نفوذ شاهنامه این اثر سترگ پارسی در ارمنستان بدان مایه بود که برخی از محققان و پژوهشگران ارمنی اصل و تبار قهرمانان آن را ارمنی دانسته اند. برای نمونه رستم و سهراب را از نوادگان ساسون قهرمان ملی ارمنستان به شمار آورده اند.(۱)
🟠«بعدها در ارمنستان حماسه ای به نام داستان رستم و سهراب نوشته شد که ترکیبی از شاهنامه فردوسی و ادبیات عامیانه و افسانه های ملی ارمنی بود. زیباترین فصل این حماسه، داستان سیاوش و عشق و مرگ او و رهایی فرزندش کیخسرو از اسارت و ماجرای پادشاهی اوست.»
📚منابع
📕۱.زبان فارسی در گستره تمدن ایران زمین، فاطمه مدرسی، ۱۳۹۴، ص ۱۳۷ و ۱۳۸
📗۲.جهان ایران شناسی، شجاع الدین شفا، ۱۳۴۸، ص ۷۴۲، ج ۲
@HistoriumClub
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
🔴مردم ارمنستان نسبت به شاهنامه فردوسی از خود دلبستگی و علاقه بسیار نشان داده اند. شاعر پرآوازه ارمنی، گریگور ماگیستروس، در سده یازدهم میلادی( قرن پنجم هجری) در رساله خود به بخش های مختلف شاهنامه از جمله هفت خوان رستم اشاراتی نموده است. نفوذ شاهنامه این اثر سترگ پارسی در ارمنستان بدان مایه بود که برخی از محققان و پژوهشگران ارمنی اصل و تبار قهرمانان آن را ارمنی دانسته اند. برای نمونه رستم و سهراب را از نوادگان ساسون قهرمان ملی ارمنستان به شمار آورده اند.(۱)
🟠«بعدها در ارمنستان حماسه ای به نام داستان رستم و سهراب نوشته شد که ترکیبی از شاهنامه فردوسی و ادبیات عامیانه و افسانه های ملی ارمنی بود. زیباترین فصل این حماسه، داستان سیاوش و عشق و مرگ او و رهایی فرزندش کیخسرو از اسارت و ماجرای پادشاهی اوست.»
📚منابع
📕۱.زبان فارسی در گستره تمدن ایران زمین، فاطمه مدرسی، ۱۳۹۴، ص ۱۳۷ و ۱۳۸
📗۲.جهان ایران شناسی، شجاع الدین شفا، ۱۳۴۸، ص ۷۴۲، ج ۲
@HistoriumClub
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
✍دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
🔸در شاهنامه اگر جانبِ ایرانیها گرفته میشود تنها به آن علّت نیست که ایرانی هستند، بلکه به آن سبب است که در "جبههی خوبی" قرار گرفتهاند.
[در شاهنامه] آنچه محکوم میشود نژادی در برابرِ نژادِ دیگر، یا قومی در برابرِ قومی دیگر نیست، بلکه آن عدّه از راهبراناَند که سلسلهجنبانِ بدی میگردند. با این حال ایرانیها از نظر شاهنامه تافتهی جدا بافتهای نیستند که سراپا معصوم باشند، آنها نیز میتوانند از طریقِ فرمانروایانِشان در معرضِ گناه یا اشتباه قرار گیرند.
🔸در شاهنامه شعرها که جاری میشوند بیش از هر چیز یادآورِ روندگی و رویَندگی طبیعت هستند، چون باز شدن شکوفهها، روان شدن آبهای بهاری از کوه، سرازیر شدن گوزنها به سوی آبشخور... همه چیز پاکیزه و نیرومند و سرشار از زندگی است.
#نوشتههای_بیسرنوشت
@sarv_e_sokhangoo
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
🔸در شاهنامه اگر جانبِ ایرانیها گرفته میشود تنها به آن علّت نیست که ایرانی هستند، بلکه به آن سبب است که در "جبههی خوبی" قرار گرفتهاند.
[در شاهنامه] آنچه محکوم میشود نژادی در برابرِ نژادِ دیگر، یا قومی در برابرِ قومی دیگر نیست، بلکه آن عدّه از راهبراناَند که سلسلهجنبانِ بدی میگردند. با این حال ایرانیها از نظر شاهنامه تافتهی جدا بافتهای نیستند که سراپا معصوم باشند، آنها نیز میتوانند از طریقِ فرمانروایانِشان در معرضِ گناه یا اشتباه قرار گیرند.
🔸در شاهنامه شعرها که جاری میشوند بیش از هر چیز یادآورِ روندگی و رویَندگی طبیعت هستند، چون باز شدن شکوفهها، روان شدن آبهای بهاری از کوه، سرازیر شدن گوزنها به سوی آبشخور... همه چیز پاکیزه و نیرومند و سرشار از زندگی است.
#نوشتههای_بیسرنوشت
@sarv_e_sokhangoo
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
Forwarded from اتچ بات
🍃پیش کش به روان پاک خسرو اواز ایران
#استاد_شجریان (۱۳۱۹-مشهد)
🍃 ز باغ سبز هنر، یک شجر به خاک افتاد
نه یک شجر، که جهانی هنر به خاک افتاد
🍃 کسی که سکر سرودش چو مستی می ناب
به دلربایی مهتابِ رخ شکسته در اب
🍃 یکی که ناله نایش ، نوازشِ باران
یکی که بانگ و ندایش، خروشِ بیداران
🍃 یکی که مرغ سحر بی قرار آوازش
یکی که لاله، به دل داغدارِ پروازش
🍃 یکی که مهر وطن خواهی اش به پیشانی
دلش به دام محبت همیشه زندانی
🍃 سفر کجا ؟ تو کجا ؟ اشیانه ات اینجاست !
سرای عشق و امید و ترانه ات اینجاست !
🍃 سفر برای تو هرگز حدیث رفتن نیست
دل از محبت دلداگان گسستن نیست
🍃 تو از قبیله عشقی و نیک می دانی
که در جهان هنر تا همیشه می مانی
🍃 به گاه شادی و هنگامه پریشانی
به عشق مادر میهن سرود می خوانی
#هما_ارژنگی
۱۷ مهر ماه۹۹
https://www.tg-me.com/eshtadan
#استاد_شجریان (۱۳۱۹-مشهد)
🍃 ز باغ سبز هنر، یک شجر به خاک افتاد
نه یک شجر، که جهانی هنر به خاک افتاد
🍃 کسی که سکر سرودش چو مستی می ناب
به دلربایی مهتابِ رخ شکسته در اب
🍃 یکی که ناله نایش ، نوازشِ باران
یکی که بانگ و ندایش، خروشِ بیداران
🍃 یکی که مرغ سحر بی قرار آوازش
یکی که لاله، به دل داغدارِ پروازش
🍃 یکی که مهر وطن خواهی اش به پیشانی
دلش به دام محبت همیشه زندانی
🍃 سفر کجا ؟ تو کجا ؟ اشیانه ات اینجاست !
سرای عشق و امید و ترانه ات اینجاست !
🍃 سفر برای تو هرگز حدیث رفتن نیست
دل از محبت دلداگان گسستن نیست
🍃 تو از قبیله عشقی و نیک می دانی
که در جهان هنر تا همیشه می مانی
🍃 به گاه شادی و هنگامه پریشانی
به عشق مادر میهن سرود می خوانی
#هما_ارژنگی
۱۷ مهر ماه۹۹
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
attach 📎
◀️ شناخت و ریشه شناسی نام های اسطوره های ایران باستان
✅ مهر (میترا)
#مهر
#میترا
🔷 مهر ( میترا)، نام یکی از بزرگترین و کهن ترین ایزدان آریایی است، در گاه شماری ایران باستان روز شانزدهم هر ماه ( مهر روز ) و همچنین نام هفتمین ماه سال ( مهر ماه) به این ایزد کهن آریایی منسوب است. در ایران باستان در روز شانزدهم مهر ماه جشنی در بزرگداشت این ایزد کهن آریایی برگزار می شده به نام جشن مهرگان.
🔶 این ایزد کهن آریایی در تاریخ معنوی ایران، هندوستان و آسیای کوچک (صغیر) پیشینه ای بسیار کهن دارد، نام او در اوستا و سنگ نوشته های شاهان هخامنشی به ریخت « میثر» در پهلوی « میتر» در سانسکریت «میترا» در زبان رومی «میتراس» و در زبان پارسی امروزی به ریخت «مهر» یا «میترا» می باشد.
🔷مهر در روزگاران پیش از زرتشت، یکی از بزرگترین خدایان بود. زرتشت در باز نگری آیینی خود ایزد مهر و بسیاری دیگر از خدایان کهن آریایی را نادیده گرفت و کوشش کرد تا چند خداپرستی را به یکتا پرستی و پرستش اهورامزدا دگرگون کند، با آنکه زرتشت ایزد مهر را از مقام خدایی فرو کشید.
🔶 اما سنت دیرین نیرومند، در روزگاران پس از زرتشت ایزد مهر را چون فرشته ای در خدمت اهورامزدا گماشت و آن را آفریده اهورامزدا کرد و از آن پس ایزد مهر به ریخت یک ایزد درجه دوم و زیر دست اهورامزدا رنگ و لعاب زرتشتی پیدا کرد
🔷در گات ها، کهن ترین بخش اوستا که سرودهای نیایشی منسوب به خود زرتشت هستند، واژه مهر (میثر) تنها یک بار به معنی عهد و پیمان، به کار رفته است
اما در اوستای نوین مهر، ایزد راستی، دلیری، فروغ و روشنایی و عهد و پیمان می باشد. در بخشی از اوستا به نام مهر یشت، که در وصف و ستایش اوست هم مهر قدیم با همه قدرت آن و هم مهر زرتشتی که فرشته عهد و پیمان و فروغ است، هر دو پیداست.
🔶مهر در سانسکریت به معنای « دوست» است. در زبان پارسی امروزی مهر به معنای « خورشید، عهد و پیمان، دلبستگی و محبت» می باشد. برای واژه مهر پژوهشگران معنی های گوناگونی را آورده اند.
برخی آنرا با واژه معادل سانسکریت یکی دانسته اند و دوست معنی کرده اند. برخی آنرا با خورشید یکی دانسته اند و آنرا خدای خورشید پنداشته اند. اما بیشتر پژوهشگران ایرانی بر معنی« پیمان» اصرار می ورزند و آن را تقریبا پذیرفته اند.
🔷دهخدا برای واژه مهر معنی های زیر را در کتابش آورده است:« عشق، محبت، حب، دوستی، وداد، ود ، عطوفت، عهد ، پیمان و خورشید»
دارمستر واژه مهر را به معنی «دوستی و محبت» می داند. یوستی می گوید:« مهر واسطه ی بین فروغ محدث و فروغ ازلی است به عبارت دیگر واسطه بین آفریدگار و آفریدگان است»
مسعود سعد در بیتی بیشتر این معنی ها را جمع کرده است:
" روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان / مهر بفزا ای نگار مهر چهر مهربان"
🔶 هیچ یک از این معنی ها مخالف یکدیگر نیستند و معنی اصلی واژه، یعنی معنی ریشه ای آن «پیوستن و واسطه بودن» است. معناهای دیگر بعدها به واسطه خویشکاری های این ایزد کهن آریایی به وجود آمده است. نویسندگان ریشه های گوناگونی را برای واژه «مهر» مطرح کرده اند و بر پایه ی همان نظریه آن را تعبیر کرده اند.
🔷در بخشی از کتاب مقدس اوستا به نام «مهر یشت» که در وصف و خویشکاری های ایزد مهر می باشد، گاهی این واژه به معنی «پیمان» می باشد. در بخشی دیگر از اوستا به نام « وندیداد» نیز این واژه نیز به معنی « پیمان» به کار رفته است.
🔶مهر گیاه، که از گیاهان اسطوره ای ایران کهن است و شبیه دو انسان به هم پیچیده است، در نظر اول نام مهر را به یاد می آورد و از روزگار باستان آتشکده خرداد مهر به نام این ایزد موسوم بوده است:
" چه آذرگشسب و چه خرداد مهر / فروزان چو ناهید و بهرام و مهر ( فردوسی) "
🔷مهر در ادبیات پارسی به ندرت به عنوان ایزد عهد و پیمان به کار رفته است و به فراوانی به معنی محبت، دوستی و خورشید و آفتاب، که با بنیادهای کهن آن هم بی پیوند نیست، مطرح است.
🔶گذشته از این، وجود ترکیب ها و واژه ها و نام های گوناگونی که با واژه مهر مثل مهرداد، مهر بند گشای، میترات و ... ساخته شده است، ارج این واژه و دیرینگی تاریخی آن را در زبان پارسی امروزی نشان می دهد.
📚بن مایه
🔷 جهان فروری؛ دکتر بهرام فره وشی؛ انتشارات دانشگاه تهران
🔶 فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی؛ دکتر محمد جعفر یاحقی
🔷دانشنامه مزدیسنا؛ دکتر جهانگیر اوشیدری
🔶فرهنگ ایران باستان؛ شادروان ابراهیم پور داوود
https://www.tg-me.com/eshtadan
✅ مهر (میترا)
#مهر
#میترا
🔷 مهر ( میترا)، نام یکی از بزرگترین و کهن ترین ایزدان آریایی است، در گاه شماری ایران باستان روز شانزدهم هر ماه ( مهر روز ) و همچنین نام هفتمین ماه سال ( مهر ماه) به این ایزد کهن آریایی منسوب است. در ایران باستان در روز شانزدهم مهر ماه جشنی در بزرگداشت این ایزد کهن آریایی برگزار می شده به نام جشن مهرگان.
🔶 این ایزد کهن آریایی در تاریخ معنوی ایران، هندوستان و آسیای کوچک (صغیر) پیشینه ای بسیار کهن دارد، نام او در اوستا و سنگ نوشته های شاهان هخامنشی به ریخت « میثر» در پهلوی « میتر» در سانسکریت «میترا» در زبان رومی «میتراس» و در زبان پارسی امروزی به ریخت «مهر» یا «میترا» می باشد.
🔷مهر در روزگاران پیش از زرتشت، یکی از بزرگترین خدایان بود. زرتشت در باز نگری آیینی خود ایزد مهر و بسیاری دیگر از خدایان کهن آریایی را نادیده گرفت و کوشش کرد تا چند خداپرستی را به یکتا پرستی و پرستش اهورامزدا دگرگون کند، با آنکه زرتشت ایزد مهر را از مقام خدایی فرو کشید.
🔶 اما سنت دیرین نیرومند، در روزگاران پس از زرتشت ایزد مهر را چون فرشته ای در خدمت اهورامزدا گماشت و آن را آفریده اهورامزدا کرد و از آن پس ایزد مهر به ریخت یک ایزد درجه دوم و زیر دست اهورامزدا رنگ و لعاب زرتشتی پیدا کرد
🔷در گات ها، کهن ترین بخش اوستا که سرودهای نیایشی منسوب به خود زرتشت هستند، واژه مهر (میثر) تنها یک بار به معنی عهد و پیمان، به کار رفته است
اما در اوستای نوین مهر، ایزد راستی، دلیری، فروغ و روشنایی و عهد و پیمان می باشد. در بخشی از اوستا به نام مهر یشت، که در وصف و ستایش اوست هم مهر قدیم با همه قدرت آن و هم مهر زرتشتی که فرشته عهد و پیمان و فروغ است، هر دو پیداست.
🔶مهر در سانسکریت به معنای « دوست» است. در زبان پارسی امروزی مهر به معنای « خورشید، عهد و پیمان، دلبستگی و محبت» می باشد. برای واژه مهر پژوهشگران معنی های گوناگونی را آورده اند.
برخی آنرا با واژه معادل سانسکریت یکی دانسته اند و دوست معنی کرده اند. برخی آنرا با خورشید یکی دانسته اند و آنرا خدای خورشید پنداشته اند. اما بیشتر پژوهشگران ایرانی بر معنی« پیمان» اصرار می ورزند و آن را تقریبا پذیرفته اند.
🔷دهخدا برای واژه مهر معنی های زیر را در کتابش آورده است:« عشق، محبت، حب، دوستی، وداد، ود ، عطوفت، عهد ، پیمان و خورشید»
دارمستر واژه مهر را به معنی «دوستی و محبت» می داند. یوستی می گوید:« مهر واسطه ی بین فروغ محدث و فروغ ازلی است به عبارت دیگر واسطه بین آفریدگار و آفریدگان است»
مسعود سعد در بیتی بیشتر این معنی ها را جمع کرده است:
" روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان / مهر بفزا ای نگار مهر چهر مهربان"
🔶 هیچ یک از این معنی ها مخالف یکدیگر نیستند و معنی اصلی واژه، یعنی معنی ریشه ای آن «پیوستن و واسطه بودن» است. معناهای دیگر بعدها به واسطه خویشکاری های این ایزد کهن آریایی به وجود آمده است. نویسندگان ریشه های گوناگونی را برای واژه «مهر» مطرح کرده اند و بر پایه ی همان نظریه آن را تعبیر کرده اند.
🔷در بخشی از کتاب مقدس اوستا به نام «مهر یشت» که در وصف و خویشکاری های ایزد مهر می باشد، گاهی این واژه به معنی «پیمان» می باشد. در بخشی دیگر از اوستا به نام « وندیداد» نیز این واژه نیز به معنی « پیمان» به کار رفته است.
🔶مهر گیاه، که از گیاهان اسطوره ای ایران کهن است و شبیه دو انسان به هم پیچیده است، در نظر اول نام مهر را به یاد می آورد و از روزگار باستان آتشکده خرداد مهر به نام این ایزد موسوم بوده است:
" چه آذرگشسب و چه خرداد مهر / فروزان چو ناهید و بهرام و مهر ( فردوسی) "
🔷مهر در ادبیات پارسی به ندرت به عنوان ایزد عهد و پیمان به کار رفته است و به فراوانی به معنی محبت، دوستی و خورشید و آفتاب، که با بنیادهای کهن آن هم بی پیوند نیست، مطرح است.
🔶گذشته از این، وجود ترکیب ها و واژه ها و نام های گوناگونی که با واژه مهر مثل مهرداد، مهر بند گشای، میترات و ... ساخته شده است، ارج این واژه و دیرینگی تاریخی آن را در زبان پارسی امروزی نشان می دهد.
📚بن مایه
🔷 جهان فروری؛ دکتر بهرام فره وشی؛ انتشارات دانشگاه تهران
🔶 فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی؛ دکتر محمد جعفر یاحقی
🔷دانشنامه مزدیسنا؛ دکتر جهانگیر اوشیدری
🔶فرهنگ ایران باستان؛ شادروان ابراهیم پور داوود
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
Forwarded from کاروند پارسی || محمودفتوحیرودمعجنی (Mahmood Fotoohi)
بزرگش نخوانند اهـل خرد
که نام بزرگان به زشتي برد
امروز دیدم که شبکۀ دانشگاه تهران، فیلم جلسۀ دفاع با حضور استاد زرین کوب را چونان سند افتخار دانشگاه منتشر کرده است. روز دفاع وقتی دوستم پشت گلهای روزی میز، دوربین کوچکش را با ترس و لرز، از کیف درمیآورد؛ از گوشه و کنار پچ پچ درآمد که اجازۀ فیلمبرداری میدهند؟!. آن فیلم بدون اجازۀ رسمی و با ترس و لرز و کیفیت پایین ضبط شد و حالا شده سند افتخار دانشگاه است.
زمانی که این جلسه برگزار شد دکتر زرینکوب از تحقیر و تخفیفهایی که انقلابیون دانشگاهی و بیرونی بر او روا داشته بودند آزرده بود؛ چه جفاها که خالصسازان آن روزگار با استادان بزرگ نکردند. استاد را بازنشانده بودند؛ از معشوقش دانشگاه دلی دردمند داشت اما به خواهش دیگر استادان و دانشجویان دو سه کلاس در منزلشان برگزار میکرد.
چند ماه پس از این جلسه بود در تابستان 1375 که «ستون نیمۀ پنهان» در کیهان شریعتمداری، و برنامۀ «هویت» در صدا و سیما به ریاست آقای علی لاریجانی به جان استادان برجسته و از جمله زرینکوب افتادند. پیرمرد را به تهمتهایی که هرگز اثبات نشد، زجرها دادند و تا پایان عمر خون دل خورد و دم بر نیاورد.
نام دانشگاه تهران اگر ارجمند مانده به برکت نام دانشمندان بزرگ آن است اما در این چهل سال متأسفانه همواره کمدانشان سیاستپیشه شیرۀ جان دانشگاه را مکیدهاند. همانها که یکی دو دهه بعد از صفحۀ تاریخ محو میشوند و اگر نام و نشانی از ایشان بماند جز مایۀ شرمساری نیست.
باری آن سالها با زرینکوب و شایگان، با اسلامی ندوشن، دولتآبادی، محجوب، ایرج افشار، سعیدی سیرجانی و سحابی آن کردند که این روزها با دانشگاهیان آزاده میکنند. از حاکمیت که دوام و بقای چهل ساله یافته میپرسیم چرا چهل سال است همچنان بیدانشان جاهطلب در دانشگاه دست بالا دارند؟
#کاروندپارسی
#محمودفتوحی
@karvandparsi
که نام بزرگان به زشتي برد
امروز دیدم که شبکۀ دانشگاه تهران، فیلم جلسۀ دفاع با حضور استاد زرین کوب را چونان سند افتخار دانشگاه منتشر کرده است. روز دفاع وقتی دوستم پشت گلهای روزی میز، دوربین کوچکش را با ترس و لرز، از کیف درمیآورد؛ از گوشه و کنار پچ پچ درآمد که اجازۀ فیلمبرداری میدهند؟!. آن فیلم بدون اجازۀ رسمی و با ترس و لرز و کیفیت پایین ضبط شد و حالا شده سند افتخار دانشگاه است.
زمانی که این جلسه برگزار شد دکتر زرینکوب از تحقیر و تخفیفهایی که انقلابیون دانشگاهی و بیرونی بر او روا داشته بودند آزرده بود؛ چه جفاها که خالصسازان آن روزگار با استادان بزرگ نکردند. استاد را بازنشانده بودند؛ از معشوقش دانشگاه دلی دردمند داشت اما به خواهش دیگر استادان و دانشجویان دو سه کلاس در منزلشان برگزار میکرد.
چند ماه پس از این جلسه بود در تابستان 1375 که «ستون نیمۀ پنهان» در کیهان شریعتمداری، و برنامۀ «هویت» در صدا و سیما به ریاست آقای علی لاریجانی به جان استادان برجسته و از جمله زرینکوب افتادند. پیرمرد را به تهمتهایی که هرگز اثبات نشد، زجرها دادند و تا پایان عمر خون دل خورد و دم بر نیاورد.
نام دانشگاه تهران اگر ارجمند مانده به برکت نام دانشمندان بزرگ آن است اما در این چهل سال متأسفانه همواره کمدانشان سیاستپیشه شیرۀ جان دانشگاه را مکیدهاند. همانها که یکی دو دهه بعد از صفحۀ تاریخ محو میشوند و اگر نام و نشانی از ایشان بماند جز مایۀ شرمساری نیست.
باری آن سالها با زرینکوب و شایگان، با اسلامی ندوشن، دولتآبادی، محجوب، ایرج افشار، سعیدی سیرجانی و سحابی آن کردند که این روزها با دانشگاهیان آزاده میکنند. از حاکمیت که دوام و بقای چهل ساله یافته میپرسیم چرا چهل سال است همچنان بیدانشان جاهطلب در دانشگاه دست بالا دارند؟
#کاروندپارسی
#محمودفتوحی
@karvandparsi
شبکه دانشگاه تهران
جلسه دفاع در دانشکده ادبیات در دهه هفتاد با حضور استاد زرینکوب
دیدگاههای نقد ادبی در عصر صفویه دانشگاه تهران بهمن 1374 استاد راهنما دکتر عبدالحسین زرین کوب؛ مشاوران دکتر شفیعی کدکنی، دکتر جلیل تجلیل، داوران دکتر اسماعیل حاکمی و دکتر علی محمد حق شناس و دکتر محمود عابدی
Forwarded from خردسرای فردوسی
منتخب شاهنامه برای دبیرستانها.PDF
11.6 MB
🔹منتخب شاهنامه برای دبیرستانها
با اهتمام: محمدعلی فروغی و حبیب یغمایی
سال نشر: ۱۳۲۱، چاپخانه بانک ملی
🔹در مقدمه میخوانیم:
بر هر ایرانی واجب است که با شاهنامهٔ فردوسی مأنوس باشد و اشعار ممتاز آن را از بر داشته باشد اما چون آن کتاب کلان نزدیک به شصت هزار بیت است برای همه کس خاصه دانشآموزان که کارهای دیگر هم فراوان است غالبا میسر نمیشود که آن را سراسر بخوانند و مورد تأمل قرار دهند.
بنابراین وزارت فرهنگ مقتضی دید انتخابی از بهترین قطعات و اشعار شاهنامه برای دانشآموزان تهیه شود تا بتوانند به قدر لزوم با آن کتاب نفیس آشنا شوند.
@kheradsarayeferdowsi
با اهتمام: محمدعلی فروغی و حبیب یغمایی
سال نشر: ۱۳۲۱، چاپخانه بانک ملی
🔹در مقدمه میخوانیم:
بر هر ایرانی واجب است که با شاهنامهٔ فردوسی مأنوس باشد و اشعار ممتاز آن را از بر داشته باشد اما چون آن کتاب کلان نزدیک به شصت هزار بیت است برای همه کس خاصه دانشآموزان که کارهای دیگر هم فراوان است غالبا میسر نمیشود که آن را سراسر بخوانند و مورد تأمل قرار دهند.
بنابراین وزارت فرهنگ مقتضی دید انتخابی از بهترین قطعات و اشعار شاهنامه برای دانشآموزان تهیه شود تا بتوانند به قدر لزوم با آن کتاب نفیس آشنا شوند.
@kheradsarayeferdowsi
#محمد_امین_ریاحی :
پایان آفرینش شاهنامه،پایان عصر اندیشه و فرهنگ بود
🔸با غروب افتاب دولت سامانیان، روزگار حکمت و اندیشه و بحث و استدلال و آزاداندیشی سر آمد، و فرهنگ ایرانی در زیر فشار خفقان و اختناق قرار گرفت. پایان آفرینش شاهنامه،پایان عصر اندیشه و فرهنگ و آغاز عصر جهل و تعصب بود. اگر محمود غزنوی در نخستین سالهای سلطنت خود تحت تاثیر فضای عصر سامانی و نفوذ دبیران و دیوانیانی که یادگار دوره گذشته بودند، تظاهر به علاقهمندی به تاریخ و فرهنگ ایران می کرد اما دیری نپایید که سلطه خلافت بغداد بر سیاست او آشکار گردید. در۴۲۰ وقتی ری را گرفت مجدالدوله دیلمی را به گناه خواندن شاهنامه سرزنش کرد. در دوره پسرش مسعود که وقت را به عیش و عشرت می گذرانید نفوذ خلافت توسعه بیشتری یافت.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
پایان آفرینش شاهنامه،پایان عصر اندیشه و فرهنگ بود
🔸با غروب افتاب دولت سامانیان، روزگار حکمت و اندیشه و بحث و استدلال و آزاداندیشی سر آمد، و فرهنگ ایرانی در زیر فشار خفقان و اختناق قرار گرفت. پایان آفرینش شاهنامه،پایان عصر اندیشه و فرهنگ و آغاز عصر جهل و تعصب بود. اگر محمود غزنوی در نخستین سالهای سلطنت خود تحت تاثیر فضای عصر سامانی و نفوذ دبیران و دیوانیانی که یادگار دوره گذشته بودند، تظاهر به علاقهمندی به تاریخ و فرهنگ ایران می کرد اما دیری نپایید که سلطه خلافت بغداد بر سیاست او آشکار گردید. در۴۲۰ وقتی ری را گرفت مجدالدوله دیلمی را به گناه خواندن شاهنامه سرزنش کرد. در دوره پسرش مسعود که وقت را به عیش و عشرت می گذرانید نفوذ خلافت توسعه بیشتری یافت.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
💠آیا ریشه واژه ادب ایرانی است؟💠
✨(واژه ادب از زبان پهلوی به عربی راه یافت)
🔴این نظریه ای است که آقای محیط طباطبائی در ضمن مقاله ای که در موضوع ادب و ادیب منتشر ساخته اظهار داشته است. نویسنده پس از تفصیل عقاید و آراء مختلفی که در خصوص اشتقاق این را لغت اظهار شد چنین احتمال میدهد که ادب و ادیب از ریشه دب و دیپ فارسی که به معنی نوشتن است گرفته شده.دلایلی که در تأیید نظر خود ذکر کرده اند به شرح زیر خلاصه می شود:
✨۱ - دیپ یک استعمال باستانی و دیرینه ای در زبانهای ایرانی داشته و دیپی در کتیبه داریوش به معنی نوشته آمده و نویسنده را در روزگار ساسانیان دیپیر گفتند و خط را دپیریه می گفتند چنان که محل نگارش را دیوان گفتند و آنجا که کودکان را دبیری می اموختند دبیرستان یا دبستان نامیدند.
💥۲.اعراب همان طور که پس از استیلای بر کشور ایران روش کشورداری را از ایرانیان آموختند الفاظ دیوان و دفتر را نیز در زبان خود راه داده اند و بر اسلوب دبستان و دبیرستان اماکنی برای آموزش کودکان خود اختصاص دادند که گویی نام آنها را به طور تحت اللفظی از فارسی ترجمه کرده مکتب و «کتاب» گفتند؛ آموزگاری هم که در دبستانها دانش و فرهنگ می آموخت ادیب و مؤدب و عمل او را تأدیب اصطلاح کردند.
✨۳- همان طور که مکتب و کتاب را از دبستان و دبیرستان تقلید کردند و دیوان و دفتر را به صورت اصلی خود برگزیدند.
🟠بنابراین مفهوم ادب در نخستین دوره استعمال آن یک مفهوم ایرانی بوده و مواد آن غالبا از ادبیات پهلوی گرفته شده و از ادبیات پهلوی به عربی راه یافته است.
📚منبع
📗فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمد محمدی ملایری، ۱۳۹۶، ص ۳۱۷ و ۳۱۸
@HistoriumClub
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
✨(واژه ادب از زبان پهلوی به عربی راه یافت)
🔴این نظریه ای است که آقای محیط طباطبائی در ضمن مقاله ای که در موضوع ادب و ادیب منتشر ساخته اظهار داشته است. نویسنده پس از تفصیل عقاید و آراء مختلفی که در خصوص اشتقاق این را لغت اظهار شد چنین احتمال میدهد که ادب و ادیب از ریشه دب و دیپ فارسی که به معنی نوشتن است گرفته شده.دلایلی که در تأیید نظر خود ذکر کرده اند به شرح زیر خلاصه می شود:
✨۱ - دیپ یک استعمال باستانی و دیرینه ای در زبانهای ایرانی داشته و دیپی در کتیبه داریوش به معنی نوشته آمده و نویسنده را در روزگار ساسانیان دیپیر گفتند و خط را دپیریه می گفتند چنان که محل نگارش را دیوان گفتند و آنجا که کودکان را دبیری می اموختند دبیرستان یا دبستان نامیدند.
💥۲.اعراب همان طور که پس از استیلای بر کشور ایران روش کشورداری را از ایرانیان آموختند الفاظ دیوان و دفتر را نیز در زبان خود راه داده اند و بر اسلوب دبستان و دبیرستان اماکنی برای آموزش کودکان خود اختصاص دادند که گویی نام آنها را به طور تحت اللفظی از فارسی ترجمه کرده مکتب و «کتاب» گفتند؛ آموزگاری هم که در دبستانها دانش و فرهنگ می آموخت ادیب و مؤدب و عمل او را تأدیب اصطلاح کردند.
✨۳- همان طور که مکتب و کتاب را از دبستان و دبیرستان تقلید کردند و دیوان و دفتر را به صورت اصلی خود برگزیدند.
🟠بنابراین مفهوم ادب در نخستین دوره استعمال آن یک مفهوم ایرانی بوده و مواد آن غالبا از ادبیات پهلوی گرفته شده و از ادبیات پهلوی به عربی راه یافته است.
📚منبع
📗فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمد محمدی ملایری، ۱۳۹۶، ص ۳۱۷ و ۳۱۸
@HistoriumClub
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
🔸امروز سوم مهر سالروز درگذشت زندهیاد استاد دکتر لطفعلی صورتگر، استاد زبان و ادبیات فارسی و انگلیسی دانشگاه تهران و شیراز است (تاریخ درگذشت: ۳ مهر ۱۳۴۸). آرامگاه ایشان در حافظیه شیراز است. روحش شاد و یادش جاودانه. یکی از غزلهای معروف ایشان را میخوانیم.
🔸شیراز
هر باغبان که گل به سوی برزن آورد
شیراز را دوباره به یاد من آورد
آنجا که گر به شاخ گلی آرزوت هست
گلچین به پیشگاه تو یک خرمن آورد
نازم هوای فارس که از اعتدال آن
بادام بن شکوفه مه بهمن آورد
نوروز ماه، فاخته و عندلیب را
در بوستان، نواگر و بربطزن آورد
ابر هزار پاره بگیرد ستیغ کوه
چون لشکری که رو به سوی دشمن آورد
من در کنار باغ کنم ساعتی درنگ
تا دل نواز من خبر از گلشن آورد
آید دوان، دوان و نهد بر کنار من
آن نرگس و بنفشه که در دامن آورد
ساقی که میر مجلس انس است پیش ما
چون روز تیره گشت مه روشن آورد
مردی گریز پایم و دور از دیار خویش
زان اندهم زمانه به پاداشن آورد
از شهر من هر آنکه رساند خبر مرا
زی گیو گوئیا خبر از بیژن آورد
🆔 @mazand_kheradsarayeferdowsi
🔹https://www.tg-me.com/eshtadan
🔸شیراز
هر باغبان که گل به سوی برزن آورد
شیراز را دوباره به یاد من آورد
آنجا که گر به شاخ گلی آرزوت هست
گلچین به پیشگاه تو یک خرمن آورد
نازم هوای فارس که از اعتدال آن
بادام بن شکوفه مه بهمن آورد
نوروز ماه، فاخته و عندلیب را
در بوستان، نواگر و بربطزن آورد
ابر هزار پاره بگیرد ستیغ کوه
چون لشکری که رو به سوی دشمن آورد
من در کنار باغ کنم ساعتی درنگ
تا دل نواز من خبر از گلشن آورد
آید دوان، دوان و نهد بر کنار من
آن نرگس و بنفشه که در دامن آورد
ساقی که میر مجلس انس است پیش ما
چون روز تیره گشت مه روشن آورد
مردی گریز پایم و دور از دیار خویش
زان اندهم زمانه به پاداشن آورد
از شهر من هر آنکه رساند خبر مرا
زی گیو گوئیا خبر از بیژن آورد
🆔 @mazand_kheradsarayeferdowsi
🔹https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
#اصغر_دادبه:
جز آستان ایران پناهی نداریم
باید جوانان بدانند جز آستان ایران پناهی نداریم، گفتۀ حافظ شیرازی که «عدو چو تیغ کِشد، من سپر بیندازم/ که تیغِ ما به جز از نالهای و آهی نیست// مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن/ که در شریعتِ ما غیر از این گناهی نیست» نشان از صلحطلبی مردم ایران دارد و این همان مکتب اخلاقی ماست. میکوشم به این پرسش پاسخ دهم که زبان و ادب فارسی چه هنری دارد و برای ما چه میکند؛ نخست آنکه فرهنگ میسازد. این مهم را از نظر دور ندارید که تمدن جوانب عینی زیست ماست اما فرهنگ جوانب اخلاقی و رفتاری و نظری و خرد و اخلاق و آموزش است و ازهمینرو جهان امروز گرفتار تمدن بیفرهنگ است که اگر فرهنگ بود این همه انسان کشته نمیشد که به استناد سعدی شیرازی «علم آدمیت است و جوانمردی و ادب/ ور نی ددی به صورتِ انسان مصوَّری». پس نخستین اثر و تأثیر ادبیات فارسی، فرهنگسازی است و حذف آنها از کتب درسی خیانت است که به قول فردوسی توسی «ز دانا بپرسید پس دادگر/ که فرهنگ بهتر بود یا گهر// چنین داد پاسخ بدو رهنمون/ که فرهنگ باشد ز گوهر فزون// که فرهنگ آرایش جان بود/ ز گوهر سخن گفتن آسان بود».
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
جز آستان ایران پناهی نداریم
باید جوانان بدانند جز آستان ایران پناهی نداریم، گفتۀ حافظ شیرازی که «عدو چو تیغ کِشد، من سپر بیندازم/ که تیغِ ما به جز از نالهای و آهی نیست// مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن/ که در شریعتِ ما غیر از این گناهی نیست» نشان از صلحطلبی مردم ایران دارد و این همان مکتب اخلاقی ماست. میکوشم به این پرسش پاسخ دهم که زبان و ادب فارسی چه هنری دارد و برای ما چه میکند؛ نخست آنکه فرهنگ میسازد. این مهم را از نظر دور ندارید که تمدن جوانب عینی زیست ماست اما فرهنگ جوانب اخلاقی و رفتاری و نظری و خرد و اخلاق و آموزش است و ازهمینرو جهان امروز گرفتار تمدن بیفرهنگ است که اگر فرهنگ بود این همه انسان کشته نمیشد که به استناد سعدی شیرازی «علم آدمیت است و جوانمردی و ادب/ ور نی ددی به صورتِ انسان مصوَّری». پس نخستین اثر و تأثیر ادبیات فارسی، فرهنگسازی است و حذف آنها از کتب درسی خیانت است که به قول فردوسی توسی «ز دانا بپرسید پس دادگر/ که فرهنگ بهتر بود یا گهر// چنین داد پاسخ بدو رهنمون/ که فرهنگ باشد ز گوهر فزون// که فرهنگ آرایش جان بود/ ز گوهر سخن گفتن آسان بود».
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
سندی از ساختمان آرامگاه فردوسی
۵ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
مهر ماه ۱۳۱۳ آیین بزرگداشت هزاره فردوسی در مشهد در کنار آرامگاه حضرتش برپا شد.
بر پایه سندی که اینجا منتشر میشود نقشه ساختمان آرامگاه چند سال پیش آماده شده بود.
تیمورتاش، نقشه را در تیر ماه ۱۳۰۸ به سلمان خان اسدی داده تا به دست پدرش در مشهد برساند و اسدی بزرگ مخارج ساختن آرامگاه را برآورد کند.
تیمورتاش در نامه برای اسدی آشکارا گردانده که دولت پول زیادی ندارد و از او خواسته که بدین روی، مخارج را با نهایت صرفهجویی برآورد کند.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
سندی از ساختمان آرامگاه فردوسی
۵ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
مهر ماه ۱۳۱۳ آیین بزرگداشت هزاره فردوسی در مشهد در کنار آرامگاه حضرتش برپا شد.
بر پایه سندی که اینجا منتشر میشود نقشه ساختمان آرامگاه چند سال پیش آماده شده بود.
تیمورتاش، نقشه را در تیر ماه ۱۳۰۸ به سلمان خان اسدی داده تا به دست پدرش در مشهد برساند و اسدی بزرگ مخارج ساختن آرامگاه را برآورد کند.
تیمورتاش در نامه برای اسدی آشکارا گردانده که دولت پول زیادی ندارد و از او خواسته که بدین روی، مخارج را با نهایت صرفهجویی برآورد کند.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
Forwarded from اهل قلم و فرهنگ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹پادشاه ایرانی عصر آهن
🔹مکشوفه از لرستان، از افتخارات موزه سلطنتی لیدن هلند
🔹شاید یکی از پادشاهان شاهنامه ای ... باشد
👈اهل قلم و فرهنگ:
🆔 @ahleghalamvafarhang
🔹مکشوفه از لرستان، از افتخارات موزه سلطنتی لیدن هلند
🔹شاید یکی از پادشاهان شاهنامه ای ... باشد
👈اهل قلم و فرهنگ:
🆔 @ahleghalamvafarhang
ابر است و اعتدال هوای خزانی است
ساقی بیا که وقت می ارغوانی است
در زیر ابر ساغر خورشید شد نهان
روز قدح کشیدن و عیش نهانی است
ساقی بیا و جام می مشکبو بیار
این دم که باد صبح به عنبر فشانی است
می هست و اعتدال هوا هست و سبزه هست
چیزی که نیست صحبت یاران جانی است
یاری به دستآر موافق تو وحشیا
کان یار باقی است و خود این جمله فانی است
#وحشی_بافقی
۶ مهر سالروز درگذشت
«کمالالدّین یا شمسالدّین محمّد وحشی بافقی»
(زاده ۹۱۱ خورشیدی بافق - درگذشته ۹۶۱ خورشیدی یزد)
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
ساقی بیا که وقت می ارغوانی است
در زیر ابر ساغر خورشید شد نهان
روز قدح کشیدن و عیش نهانی است
ساقی بیا و جام می مشکبو بیار
این دم که باد صبح به عنبر فشانی است
می هست و اعتدال هوا هست و سبزه هست
چیزی که نیست صحبت یاران جانی است
یاری به دستآر موافق تو وحشیا
کان یار باقی است و خود این جمله فانی است
#وحشی_بافقی
۶ مهر سالروز درگذشت
«کمالالدّین یا شمسالدّین محمّد وحشی بافقی»
(زاده ۹۱۱ خورشیدی بافق - درگذشته ۹۶۱ خورشیدی یزد)
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
تو را چه سود!
به بهانه هفتم مهر - روز بزرگداشت #شمس_تبریزی
✨آنجلوس سیلِسیوس:
«اگر مسیح هزار بار در بیتاللحم زاده شود،
تو را چه سود،
که یک بار در تو زاده نشد
و همچنان دلمرده و بینوا ماندی.
این صلیب بزرگ کلیسای اعظم نیست
که روح تو را نجات خواهد بخشید،
بلکه صلیب درون توست
که میتواند روح بیمارت را شفا بخشد
و نقصانت را به کمال آورد.»
✨ شمس تبریزی:
گفت: خدا یکی است. گفتم: اکنون تو را چه؟ چون تو در عالَم تفرقهای، صدهزاران ذره، هر ذره در عالَمها پراگنده پژمرده، فروفسرده. او خود هست، وجود قدیم او هست. تو را چه، چون تو نیستی.(ص۲۸۰)
او یکی است تو کیستی؟ تو شش هزار بیشی! تو یکتا شو، وگرنه از یکی او تو را چه؟ تو صدهزار ذره، هر ذره به هوایی بُرده، هر ذره به خیالی بُرده!...(ص۲۵۹)
از عالَم توحید تو را چه؟ از آنکه او واحد است تو را چه؟ چو تو صدهزار بیشی. هر جزوت به طرفی. هر جزوت به عالَمی.(ص۶۳۹)
اگر در جای است و اگر بی جای است، هر جا که هست عمرش دراز باد! دولتش پاینده باد! تو درویشی خود کن و از درویشی خود اندیش.(ص۱۷۸)
تو را از قِدَم عالَم چه؟ تو قِدَم خویش را معلوم کن، که تو قدیمی یا حادث؟ این قدر عمر که تو را هست در تفحص حال خود خرج کن در تفحص قدم عالم چه خرج میکنی؟ شناخت خدا عمیق است! ای احمق عمیق تویی! اگر عمیقی هست تویی. (ص۲۲۱)
به هستی خدا را چه سزا گفتن باشد که خدا هست؟ تو هستی حاصل کن.(ص۶۸۸)
(از: مقالات شمس تبریزی، تحقیق محمدعلی موحد، نشر خوارزمی)
با سپاس از : بانو افسانه مزینانی
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
به بهانه هفتم مهر - روز بزرگداشت #شمس_تبریزی
✨آنجلوس سیلِسیوس:
«اگر مسیح هزار بار در بیتاللحم زاده شود،
تو را چه سود،
که یک بار در تو زاده نشد
و همچنان دلمرده و بینوا ماندی.
این صلیب بزرگ کلیسای اعظم نیست
که روح تو را نجات خواهد بخشید،
بلکه صلیب درون توست
که میتواند روح بیمارت را شفا بخشد
و نقصانت را به کمال آورد.»
✨ شمس تبریزی:
گفت: خدا یکی است. گفتم: اکنون تو را چه؟ چون تو در عالَم تفرقهای، صدهزاران ذره، هر ذره در عالَمها پراگنده پژمرده، فروفسرده. او خود هست، وجود قدیم او هست. تو را چه، چون تو نیستی.(ص۲۸۰)
او یکی است تو کیستی؟ تو شش هزار بیشی! تو یکتا شو، وگرنه از یکی او تو را چه؟ تو صدهزار ذره، هر ذره به هوایی بُرده، هر ذره به خیالی بُرده!...(ص۲۵۹)
از عالَم توحید تو را چه؟ از آنکه او واحد است تو را چه؟ چو تو صدهزار بیشی. هر جزوت به طرفی. هر جزوت به عالَمی.(ص۶۳۹)
اگر در جای است و اگر بی جای است، هر جا که هست عمرش دراز باد! دولتش پاینده باد! تو درویشی خود کن و از درویشی خود اندیش.(ص۱۷۸)
تو را از قِدَم عالَم چه؟ تو قِدَم خویش را معلوم کن، که تو قدیمی یا حادث؟ این قدر عمر که تو را هست در تفحص حال خود خرج کن در تفحص قدم عالم چه خرج میکنی؟ شناخت خدا عمیق است! ای احمق عمیق تویی! اگر عمیقی هست تویی. (ص۲۲۱)
به هستی خدا را چه سزا گفتن باشد که خدا هست؟ تو هستی حاصل کن.(ص۶۸۸)
(از: مقالات شمس تبریزی، تحقیق محمدعلی موحد، نشر خوارزمی)
با سپاس از : بانو افسانه مزینانی
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
هشتم مهر روز بزرگداشت مولوی
مولوی مرزگستر قلمرو زبان فارسی
مولوی در پروردن و نگاه داشتن قدرت زبان فارسی و نشر و گسترش فکر و تمدنی که زاده و برخاسته از قلمرو اقوام هوشمند ایرانی است سهمی گرانقدر و ماندگار دارد.
فرزند بلخ نزدیک به شصت سال از زندگی را در «روم» گذرانید و هیچگاه نتوانست به زادگاه خود بازگردد. عمر او در شهر و دیاری گذشت که مردمش فرهنگی دیگر داشتند و گروههایی از باشندگان آنجای به زبانهای دیگر (یونانی و ترکی) متکلم بودند. با این وجود، مولوی که در کودکی بدان گوشه مهجور درافتاده بود به زبان فارسی- یعنی زبان پدریاش که کتاب بزرگی چون شاهنامه در آن زبان سروده شده بود و سخنوران بزرگی در بالیدن آن زبان کوشیده بودند- دو کتاب جاودانی سرود و به یادگار گذاشت. او توانست اندیشههای انسانی بسیار گرانمایه را در آن دو کتاب بپروراند و تأثیری بگذارد که فرزندان و بالیدگان مکتبش به همان زبان فهم سخن کنند و خود نیز بدان زبان شعر بسرایند و «فارسیزبان» و «ایرانیفرهنگ» بمانند.
مولانا سخنها و اندیشههای ضمیر پرجوش و خروش را در چندین هزار بیت (مجموعۀ دو کتاب) سروده است. اما بنیادگذار مکتبی نفوذکننده در تصوف ایرانی و اسلوبی آشناییپذیر در شعر فارسی شد و پیروان بسیار و مقلّدان متعدد یافت. بیگمان نیرومندی و توانایی زبان تصوف او- یعنی زبان فارسی- موجب آن است تا اندیشههای انسانی ژرف او- که در مواردی چند به هموزنی سخنان متفکران طراز اول جهان است- ارزنده و زنده و یا به سخنی روشنتر «همیشگی» و جاودانه باشد. چگونه ممکن است چنین سخنها و اندیشههای روحنواز سروده به فارسی از میان برود؟
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هرکه این آتش ندارد نیست باد
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مُهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
در مذهب عاشقان قراری دگرست
وین بادۀ ناب را خماری دگرست
هر علم که در مدرسه حاصل گردد
کاری دگرست و عشق کاری دگرست
ایرج افشار
@kheradsarayeferdowsi
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
مولوی مرزگستر قلمرو زبان فارسی
مولوی در پروردن و نگاه داشتن قدرت زبان فارسی و نشر و گسترش فکر و تمدنی که زاده و برخاسته از قلمرو اقوام هوشمند ایرانی است سهمی گرانقدر و ماندگار دارد.
فرزند بلخ نزدیک به شصت سال از زندگی را در «روم» گذرانید و هیچگاه نتوانست به زادگاه خود بازگردد. عمر او در شهر و دیاری گذشت که مردمش فرهنگی دیگر داشتند و گروههایی از باشندگان آنجای به زبانهای دیگر (یونانی و ترکی) متکلم بودند. با این وجود، مولوی که در کودکی بدان گوشه مهجور درافتاده بود به زبان فارسی- یعنی زبان پدریاش که کتاب بزرگی چون شاهنامه در آن زبان سروده شده بود و سخنوران بزرگی در بالیدن آن زبان کوشیده بودند- دو کتاب جاودانی سرود و به یادگار گذاشت. او توانست اندیشههای انسانی بسیار گرانمایه را در آن دو کتاب بپروراند و تأثیری بگذارد که فرزندان و بالیدگان مکتبش به همان زبان فهم سخن کنند و خود نیز بدان زبان شعر بسرایند و «فارسیزبان» و «ایرانیفرهنگ» بمانند.
مولانا سخنها و اندیشههای ضمیر پرجوش و خروش را در چندین هزار بیت (مجموعۀ دو کتاب) سروده است. اما بنیادگذار مکتبی نفوذکننده در تصوف ایرانی و اسلوبی آشناییپذیر در شعر فارسی شد و پیروان بسیار و مقلّدان متعدد یافت. بیگمان نیرومندی و توانایی زبان تصوف او- یعنی زبان فارسی- موجب آن است تا اندیشههای انسانی ژرف او- که در مواردی چند به هموزنی سخنان متفکران طراز اول جهان است- ارزنده و زنده و یا به سخنی روشنتر «همیشگی» و جاودانه باشد. چگونه ممکن است چنین سخنها و اندیشههای روحنواز سروده به فارسی از میان برود؟
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هرکه این آتش ندارد نیست باد
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مُهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
در مذهب عاشقان قراری دگرست
وین بادۀ ناب را خماری دگرست
هر علم که در مدرسه حاصل گردد
کاری دگرست و عشق کاری دگرست
ایرج افشار
@kheradsarayeferdowsi
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
#میر_جلال_الدین_کزازی :
زن برترین و درخشندهترین چهره را در شاهنامه دارد
🔸زن برترین، گرامیترین، درخشندهترین چهره را در شاهنامه دارد. شاهنامه از این دید نیز هم در پهنهی سخن پارسی، هم در گسترهی ادب گیتی شاهکاری است بیهمانند. ما در شاهنامه زنانی را مییابیم که نهتنها فروتر از مردان نیستند، از آنان برترند. زنی مانند سیندخت، مادرِ رودابه، در خرد، در گرهگشایی از کارهای باریک و دشوار، در کاردانی، نهتنها در میانهی زنان، در میان مردان نیز بیهمانند و همتاست. او گرهای کور را میگشاید که نامورترین و بلندپایهترین مردان آن روزگار در گشودن آن درمیمانند. آن گرهِ کور پیوند زال است با رودابه. نه مهراب کابلی پدر رودابه، نه زال پدر رستم، نه پادشاه ایران در آن روزگار منوچهر، نه هیچیک از دیگر بزرگان ایران با این پیوند دمساز نیستند. از این روی که مهراب پدر رودابه تبار ضحاک ماردوش میرسانیده است.
@shahnamehpajohan
#میر_جلال_الدین_کزاری:
گردآفرید در برابر سهراب در می ایستد
🔸زنان در شاهنامه،در پهنهای، در قلمرویی شگفتی میآفرینند که نازشگاه و تازشگاه مردان است،در آوردگاه، بانویی،دوشیزهای جنگاور، دلیر به نام گردآفرید پهلوانی بزرگ مانند سهراب را که رستمی است دیگر،رستمی جوان، پرتوان، فرمانده دژ سپید را که از گودرزیان،از تبار پهلوانان است،هژیر، که به نبرد با او رفته بوده است بدانسان که در شاهنامه میخوانیم،در زمانی کمتر از آنچه چشم بر هم بزنند،یا بوی از بینی به مغز برسد از زین برمیگیرد و بر خاک فرو میکوبد.گردآفرید در برابر سهراب درمیایستد، پایداری میورزد،تازشهای او را پاسخ میگوید اما به هر روی سهراب پهلوانی است که هماورد ندارد مانند پدر خویش، پس از چندی نبرد و آورد،بهناچار خود از سر برمیگیرد و گیسوان خود را میآشوبد و دل از سهراب میرباید. سهراب شگفتزده بر جای میماند. میگوید مردمی که دخترانشان اینچنین گردانه میجنگند،مردانشان چگونه خواهند جنگید. اگر فردوسی با زنان آنچنانچه کماندیشان میانگارند بر سر ستیز بود آیا چنین زنانی را ما در شاهنامه میتوانستیم دید؟
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
زن برترین و درخشندهترین چهره را در شاهنامه دارد
🔸زن برترین، گرامیترین، درخشندهترین چهره را در شاهنامه دارد. شاهنامه از این دید نیز هم در پهنهی سخن پارسی، هم در گسترهی ادب گیتی شاهکاری است بیهمانند. ما در شاهنامه زنانی را مییابیم که نهتنها فروتر از مردان نیستند، از آنان برترند. زنی مانند سیندخت، مادرِ رودابه، در خرد، در گرهگشایی از کارهای باریک و دشوار، در کاردانی، نهتنها در میانهی زنان، در میان مردان نیز بیهمانند و همتاست. او گرهای کور را میگشاید که نامورترین و بلندپایهترین مردان آن روزگار در گشودن آن درمیمانند. آن گرهِ کور پیوند زال است با رودابه. نه مهراب کابلی پدر رودابه، نه زال پدر رستم، نه پادشاه ایران در آن روزگار منوچهر، نه هیچیک از دیگر بزرگان ایران با این پیوند دمساز نیستند. از این روی که مهراب پدر رودابه تبار ضحاک ماردوش میرسانیده است.
@shahnamehpajohan
#میر_جلال_الدین_کزاری:
گردآفرید در برابر سهراب در می ایستد
🔸زنان در شاهنامه،در پهنهای، در قلمرویی شگفتی میآفرینند که نازشگاه و تازشگاه مردان است،در آوردگاه، بانویی،دوشیزهای جنگاور، دلیر به نام گردآفرید پهلوانی بزرگ مانند سهراب را که رستمی است دیگر،رستمی جوان، پرتوان، فرمانده دژ سپید را که از گودرزیان،از تبار پهلوانان است،هژیر، که به نبرد با او رفته بوده است بدانسان که در شاهنامه میخوانیم،در زمانی کمتر از آنچه چشم بر هم بزنند،یا بوی از بینی به مغز برسد از زین برمیگیرد و بر خاک فرو میکوبد.گردآفرید در برابر سهراب درمیایستد، پایداری میورزد،تازشهای او را پاسخ میگوید اما به هر روی سهراب پهلوانی است که هماورد ندارد مانند پدر خویش، پس از چندی نبرد و آورد،بهناچار خود از سر برمیگیرد و گیسوان خود را میآشوبد و دل از سهراب میرباید. سهراب شگفتزده بر جای میماند. میگوید مردمی که دخترانشان اینچنین گردانه میجنگند،مردانشان چگونه خواهند جنگید. اگر فردوسی با زنان آنچنانچه کماندیشان میانگارند بر سر ستیز بود آیا چنین زنانی را ما در شاهنامه میتوانستیم دید؟
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
🔰به بهانه روز جهانی ناشنوایان؛
تنها کتابخانه اصفهان که شنوای حرفهای ناشنوایان است!
🔸اصفهان - کتابخانه توحید اصفهان تنها کتابخانه شهر بوده که بخشی ویژه ناشنوایان را به خود اختصاص داده و با داشتن صد عضو ناشنوا، به این قشر ارائه خدمت میکند.
🔻مشروح گزارش:
ibna.ir/x6rMB
@ibna_official
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
تنها کتابخانه اصفهان که شنوای حرفهای ناشنوایان است!
🔸اصفهان - کتابخانه توحید اصفهان تنها کتابخانه شهر بوده که بخشی ویژه ناشنوایان را به خود اختصاص داده و با داشتن صد عضو ناشنوا، به این قشر ارائه خدمت میکند.
🔻مشروح گزارش:
ibna.ir/x6rMB
@ibna_official
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
#سال_روز_لغو_جزیه_ی_زرتشتیان_ایران
سال روز لغو جزیه زرتشتیان در ایران به همت بانوی نیکوکار گلستان بانو
در تاریخ ۹ مهرماه ۱۲۶۱ خورشیدی انجام گرفت.
و آن روزدزرتشتیان ایران آزادی خود را به مناسبت لغو جزیه جشن گرفتند.
حقوق یک کارگر در ماه ( سال ۱۲۶۱ خورشیدی ) مبلغ ۱۰ ( ده ) ریال یعنی سالانه ۱۲۰ ( یکسد و بیست ) ریال بوده است و در سال ۱۲۶۱ سالانه ۴۵ ( چهل و پنج ) ریال یعنی معادل ۳۷/۵% حقوق سالانه خود را جزیه میداده است.
#گلستان_بانو_کیست؟
چکیده ای کوتاه از زندگی نامه ی این بانوی پاک سرشت و نیکوکار.
این نام شاید برای برخی از ما زرتشتیان آشنا باشد و شاید هم برخی از ما این بانو را نمیشناسیم.
بی شک همه ما مانکجی صاحب یا مانکجی لیمیجی هوشنگ هاتریا را میشناسیم، همان نمایندهای که توسط انجمن اکابر پارسیان هند برای بهبود اوضاع زندگی زرتشتیان به ایران فرستاده شد.
زرتشتیانی که اگر مانکجی صاحب نماینده ی آن انجمن به ایران نیامده بود و مشکلات بسیار مهمی را که زرتشتیان آن روز گرفتارش بودند برطرف ننموده بود اکنون دیگر زرتشتی ای در ایران وجود نداشت.
همگی خوب میدانیم که زرتشتیان برای زندگی داخل شهر میبایست جزیه ( مالیات ) پرداخت نمایند و مبلغ این جزیه به حدی زیاد بود که بهدینان آن زمان توان پرداختش را نداشتند و ناچاراً یا مهاجرت میکردند و یا دین شان را ترک میگفتند که در هر صورت روز به روز از شمارشان کم می گشت.
به همت مانکجی و با پولی که انجمن اکابر پارسیان هند می دادند این مالیات پرداخت می شد تا این که سرانجام با هزینه ی هنگفتی که این انجمن پرداخت کرد، پادشاه ایران، ناصرالدین شاه قاجار به تاریخ ۱۲۶۱/۷/۹ خورشیدی فرمان لغو جزیه را صادر نمود.
بی شک می پرسیم این همه سخن در مورد مانکجی و انجمن اکابر پارسیان هند چه ربطی به گلستان بانو دارد؟
پس گلستان بانو کیست ؟؟
در سال ۱۱۴۴ خورشیدی در زمان حکومت افشاریه، حاکم محلی کرمان شرایط سختی را برای زرتشتیان به وجود آورده بود و زرتشتیان به ناچار برای نگهداری دین مهاجرت می کردند، دو خانواده به نام های آدرباد و ایزدیار نیز به همین منظور به یزد مهاجرت نمودند.
در آن جا پسر ایزدیار به نام کیخسرو با دختر آدرباد ازدواج می کند که از آنان دختری زیبا متولد می شود که نامش را گلستان بانو می گذارند.
در شهر یزد نیز زرتشتیان از آتش تعصب غیر هم کیشان در امان نبودند. چون گلستان بانو ۱۰ ساله شد همسایگان غیر زرتشتی قصد ربودن و ترک دینش را داشتند که پدر گلستان بانو با گروه دیگری از زرتشتیان آن زمان چاره ای به جز مهاجرت ندیدند و بنابراین رهسپار هند شدند.
گلستان بانو به تنهایی رنج دوری از وطن و خانواده را تحمل می کرد و همیشه غم این حوادث روحش را آزرده می ساخت. گلستان بانو در بمبئی با جوانی پارسی به نام فرامجی ازدواج می کند و خوشبختانه او نیز به مانند همسرش از رنج و آزار ایرانیان پریشان خاطر بود. در آن زمان گلستان بانو با کمک همسرش خدمتی برای ایرانیان زرتشتی انجام داد که بی شک بودن امروز ما زرتشتیان ایران از فکر نیک این بانوی اندیشمند است.
آری تاسیس انجمن اکابر پارسیان هند و اعزام مانکجی لیمیجی هوشنگ هاتریا به عنوان نماینده یراین انجمن و ارسال این همه پول در آن زمان همه با سعی و تلاش گلستان بانو انجام پذیرفت.
این بانوی فرهیخته توانست بار جزیه را برای همیشه از دوش ایرانیان بردارد و ساخت این همه آموزشگاه و برپایی دوباره مراسم و جشن ها و ساخت آتشکده و دخمه ها همگی توسط نماینده محبوب او مانکجی صاحب و با پول دهشمندان پارسی در ایران انجام پذیرفت و سرانجام در روز ورهرام ایزد مهرماه ۱۲۴۴ خورشیدی با خاطری آسوده به آرامش ابدی رسید.
یکسال بعد بهرامجی پسر گلستان بانو به یاد مادرش دخمه ای را در شهر کرمان با یاری یکی از خویشاوندان خود به نام ملا ظهراب گشتاسب بنا کرد تا یادش از خاطر نرود.
بُن مایه :
برگرفته از پژوهش های ؛
دکتر آرش ضیاتبری پژوهشگر تاریخ زرتشتی.
@khashatra
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
سال روز لغو جزیه زرتشتیان در ایران به همت بانوی نیکوکار گلستان بانو
در تاریخ ۹ مهرماه ۱۲۶۱ خورشیدی انجام گرفت.
و آن روزدزرتشتیان ایران آزادی خود را به مناسبت لغو جزیه جشن گرفتند.
حقوق یک کارگر در ماه ( سال ۱۲۶۱ خورشیدی ) مبلغ ۱۰ ( ده ) ریال یعنی سالانه ۱۲۰ ( یکسد و بیست ) ریال بوده است و در سال ۱۲۶۱ سالانه ۴۵ ( چهل و پنج ) ریال یعنی معادل ۳۷/۵% حقوق سالانه خود را جزیه میداده است.
#گلستان_بانو_کیست؟
چکیده ای کوتاه از زندگی نامه ی این بانوی پاک سرشت و نیکوکار.
این نام شاید برای برخی از ما زرتشتیان آشنا باشد و شاید هم برخی از ما این بانو را نمیشناسیم.
بی شک همه ما مانکجی صاحب یا مانکجی لیمیجی هوشنگ هاتریا را میشناسیم، همان نمایندهای که توسط انجمن اکابر پارسیان هند برای بهبود اوضاع زندگی زرتشتیان به ایران فرستاده شد.
زرتشتیانی که اگر مانکجی صاحب نماینده ی آن انجمن به ایران نیامده بود و مشکلات بسیار مهمی را که زرتشتیان آن روز گرفتارش بودند برطرف ننموده بود اکنون دیگر زرتشتی ای در ایران وجود نداشت.
همگی خوب میدانیم که زرتشتیان برای زندگی داخل شهر میبایست جزیه ( مالیات ) پرداخت نمایند و مبلغ این جزیه به حدی زیاد بود که بهدینان آن زمان توان پرداختش را نداشتند و ناچاراً یا مهاجرت میکردند و یا دین شان را ترک میگفتند که در هر صورت روز به روز از شمارشان کم می گشت.
به همت مانکجی و با پولی که انجمن اکابر پارسیان هند می دادند این مالیات پرداخت می شد تا این که سرانجام با هزینه ی هنگفتی که این انجمن پرداخت کرد، پادشاه ایران، ناصرالدین شاه قاجار به تاریخ ۱۲۶۱/۷/۹ خورشیدی فرمان لغو جزیه را صادر نمود.
بی شک می پرسیم این همه سخن در مورد مانکجی و انجمن اکابر پارسیان هند چه ربطی به گلستان بانو دارد؟
پس گلستان بانو کیست ؟؟
در سال ۱۱۴۴ خورشیدی در زمان حکومت افشاریه، حاکم محلی کرمان شرایط سختی را برای زرتشتیان به وجود آورده بود و زرتشتیان به ناچار برای نگهداری دین مهاجرت می کردند، دو خانواده به نام های آدرباد و ایزدیار نیز به همین منظور به یزد مهاجرت نمودند.
در آن جا پسر ایزدیار به نام کیخسرو با دختر آدرباد ازدواج می کند که از آنان دختری زیبا متولد می شود که نامش را گلستان بانو می گذارند.
در شهر یزد نیز زرتشتیان از آتش تعصب غیر هم کیشان در امان نبودند. چون گلستان بانو ۱۰ ساله شد همسایگان غیر زرتشتی قصد ربودن و ترک دینش را داشتند که پدر گلستان بانو با گروه دیگری از زرتشتیان آن زمان چاره ای به جز مهاجرت ندیدند و بنابراین رهسپار هند شدند.
گلستان بانو به تنهایی رنج دوری از وطن و خانواده را تحمل می کرد و همیشه غم این حوادث روحش را آزرده می ساخت. گلستان بانو در بمبئی با جوانی پارسی به نام فرامجی ازدواج می کند و خوشبختانه او نیز به مانند همسرش از رنج و آزار ایرانیان پریشان خاطر بود. در آن زمان گلستان بانو با کمک همسرش خدمتی برای ایرانیان زرتشتی انجام داد که بی شک بودن امروز ما زرتشتیان ایران از فکر نیک این بانوی اندیشمند است.
آری تاسیس انجمن اکابر پارسیان هند و اعزام مانکجی لیمیجی هوشنگ هاتریا به عنوان نماینده یراین انجمن و ارسال این همه پول در آن زمان همه با سعی و تلاش گلستان بانو انجام پذیرفت.
این بانوی فرهیخته توانست بار جزیه را برای همیشه از دوش ایرانیان بردارد و ساخت این همه آموزشگاه و برپایی دوباره مراسم و جشن ها و ساخت آتشکده و دخمه ها همگی توسط نماینده محبوب او مانکجی صاحب و با پول دهشمندان پارسی در ایران انجام پذیرفت و سرانجام در روز ورهرام ایزد مهرماه ۱۲۴۴ خورشیدی با خاطری آسوده به آرامش ابدی رسید.
یکسال بعد بهرامجی پسر گلستان بانو به یاد مادرش دخمه ای را در شهر کرمان با یاری یکی از خویشاوندان خود به نام ملا ظهراب گشتاسب بنا کرد تا یادش از خاطر نرود.
بُن مایه :
برگرفته از پژوهش های ؛
دکتر آرش ضیاتبری پژوهشگر تاریخ زرتشتی.
@khashatra
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
🌱مهر روز از مهرماه، جشن مهرگان در فرهنگ ایران.
به روز خجسته سرِ مهرماه
به سر برنهاد آن کیانیکلاه.
زمانه بیاندوه گشت از بدی
گرفتند هر کس رهِ بخردی.
دل از داوریها بپرداختند
بدآیین یکی جشن نو ساختند.
بفرمود تا آتش افروختند
همه عنبر و زعفران سوختند.
پرستیدن مهرگان دین اوست
تنآسانی و خوردن آیین اوست.
اگر یادگارست از او ماه و مهر
بکوش و به رنج ایچ منمای چهر.
https://www.tg-me.com/eshtadan
به روز خجسته سرِ مهرماه
به سر برنهاد آن کیانیکلاه.
زمانه بیاندوه گشت از بدی
گرفتند هر کس رهِ بخردی.
دل از داوریها بپرداختند
بدآیین یکی جشن نو ساختند.
بفرمود تا آتش افروختند
همه عنبر و زعفران سوختند.
پرستیدن مهرگان دین اوست
تنآسانی و خوردن آیین اوست.
اگر یادگارست از او ماه و مهر
بکوش و به رنج ایچ منمای چهر.
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24