✍جلال خالقی مطلق
کنایه نظامی به مذهب فردوسی
نظامی در اشعارش به فردوسی و شاهنامۀ او اشارات بسیار دارد. گاه رسماً و گاه به کنایه و یا به عاریت از الفاظ. او در مقدمه شرفنامه که به وزن و تقلید شاهنامه سروده است یک جا درباره مذهب خود میگوید:
گھرخر چهارند و گوهر چهار
فروشنده را با فضولی چه کار
به مهر علی گرچه محکم پیم
ز عشق عمر نیز خالی نیم
همیدون در این چشم روشن دماغ
ابوبکر شمع است و عثمان چراغ
بدان چهار سلطان درویش نام
شده چار تکبیر دولت تمام
مصراع اول بیت دوم یادآور مصراع دوم این بیت فردوسی ست که در دیباچۀ شاهنامه در ارادت خود به علی گفته است که از نظر لفظی نیز در واژه پی مشترکاند:
بر این زادم و هم بر این بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
بنابراین نظامی هنگام سرودن چهار بیتی که در بالا نقل شد نه تنها ابیات فردوسی را
در بارۀ مذهبش خوانده بوده بلکه آن را به یاد هم داشته و از یک بیت آن اقتباس هم کرده است. از این رو نگارنده احتمال میدهد که چهار بیت بالا تعریضیست به مذهب فردوسی و می گوید اگرچه مانند فردوسی دوستدار علی هستم، ولی خلاف او به عمر نیز عشق می ورزم و ابو بکر و عثمان را نیز گرامی میدارم.
مجله ایران شناسی، سال چهارم
https://www.tg-me.com/Naglemaani
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
کنایه نظامی به مذهب فردوسی
نظامی در اشعارش به فردوسی و شاهنامۀ او اشارات بسیار دارد. گاه رسماً و گاه به کنایه و یا به عاریت از الفاظ. او در مقدمه شرفنامه که به وزن و تقلید شاهنامه سروده است یک جا درباره مذهب خود میگوید:
گھرخر چهارند و گوهر چهار
فروشنده را با فضولی چه کار
به مهر علی گرچه محکم پیم
ز عشق عمر نیز خالی نیم
همیدون در این چشم روشن دماغ
ابوبکر شمع است و عثمان چراغ
بدان چهار سلطان درویش نام
شده چار تکبیر دولت تمام
مصراع اول بیت دوم یادآور مصراع دوم این بیت فردوسی ست که در دیباچۀ شاهنامه در ارادت خود به علی گفته است که از نظر لفظی نیز در واژه پی مشترکاند:
بر این زادم و هم بر این بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
بنابراین نظامی هنگام سرودن چهار بیتی که در بالا نقل شد نه تنها ابیات فردوسی را
در بارۀ مذهبش خوانده بوده بلکه آن را به یاد هم داشته و از یک بیت آن اقتباس هم کرده است. از این رو نگارنده احتمال میدهد که چهار بیت بالا تعریضیست به مذهب فردوسی و می گوید اگرچه مانند فردوسی دوستدار علی هستم، ولی خلاف او به عمر نیز عشق می ورزم و ابو بکر و عثمان را نیز گرامی میدارم.
مجله ایران شناسی، سال چهارم
https://www.tg-me.com/Naglemaani
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
چراغِ روشن
دانش اندر دل چراغ روشن است
Forwarded from ادبسار
سخنچین و بیدانش و چارهگر
نباید که یابد به پیشت گذر
ز نادان نیابی جز از بتّری
نگر سوی بیدانشان ننگری
چنان دان که بیشرم و بسیارگوی
نبیند به نزد کسی آبروی
خرَد را مِه و خشم را بنده دار
مشو تیز با مردِ پرهیزگار
نگر تا نگردد به گِرد تو آز
که آز آورَد خشم و بیم و نیاز
#فردوسی
هماره:
سرَت سبز باد و تن و جان درُست
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوشنویسی: سعید خادمی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
نباید که یابد به پیشت گذر
ز نادان نیابی جز از بتّری
نگر سوی بیدانشان ننگری
چنان دان که بیشرم و بسیارگوی
نبیند به نزد کسی آبروی
خرَد را مِه و خشم را بنده دار
مشو تیز با مردِ پرهیزگار
نگر تا نگردد به گِرد تو آز
که آز آورَد خشم و بیم و نیاز
#فردوسی
هماره:
سرَت سبز باد و تن و جان درُست
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوشنویسی: سعید خادمی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🔸پیرامون ضربالمثل "نوشدارو بعد از مرگ سهراب"
گویا كهنترین منبعی كه در آن به این مثل اشاره شده، دیوان اثیرالدین اخسیكتی شاعر قرن ششم هجری است كه البته در آن به نام سهراب اشاره نشده است:
بكوش آنكه پس از گفتِ وی جگر نكنی/ كه نوشدارو بعد از اجل ندارد سود
پس از آن در الهی نامۀ عطّار نیشابوری:
اگرچه روستم را دل بپژمرد/ چه سود از نوشدارو چون پسر مرد
در كتاب طوطینامه (جواهرالاسمار) هم بیت زیر آمده است:
وقتِ هر چیز نگهدار كه نافع نبود/ نوشدارو كه پس از مرگ به سهراب دهی
همه میدانند كه این ضربالمثل معروف ریشه در داستان رستم و سهراب دارد و هم در امثال و حكم دهخدا و هم در كتابهای مربوط به ریشۀ تاریخی ضربالمثلهای فارسی به این نكته اشاره شده است.
اما آنانی كه اگر پایان این داستان را در شاهنامه نیك به یاد داشته باشند میدانند كه اصلاً نوشدارویی به سهراب نرسید كه دیر برسد.رستم پس از آنكه پهلوی پور جوان را با خنجر میدرد، گودرز را نزد كاووس میفرستد تا برای درمان زخم سهراب نوشدارو بفرستد،ولی كاووس از این كار سر باز میزند و گودرز دستِ خالی رهسپار میدانگاه میشود و به رستم میگوید بهتر است خودت به كاخ كاووس بروی و با درفشان كردن جانِ تاریك پادشاه، نوشدارو را از او بگیری:
بفرمود رستم كه تا پیشكار/ یكی جامه افگند بر جویبار
جوان را برآن جامهی زرنگار/ بخوابید و آمد برِ شهریار
گو پیلتن سر سوی راه كرد/ كس آمد پسش زود آگاه كرد
كه سهراب شد زین جهانِ فراخ/ همی از تو تابوت خواهد، نه كاخ
بنابراین رستم و گودرز در گرفتن نوشدارو از كاووس توفیقی نمییابند.شاید اینگونه تصوّر شود كه ضربالمثل مذكور ریشه در دو بیت آخر دارد كه پس از مرگ سهراب فرستاده به رستم پیام میدهد كه سهراب مرده و از این رو رفتن تو به كاخ پادشاه و آوردن نوشدارو فایدهای ندارد. اما به نظر می رسد این ضربالمثل برگرفته از روایتهای مردمی از داستان رستم و سهراب است كه در آنها بخش پایانی داستان با آنچه در شاهنامه آمده كاملاً متفاوت است. در این روایات كه نقالان سالیان دراز آن را سینه به سینه نقل كردهاند، رستم خود به كاخ كاووس میرود و با نوشدارو باز میگردد،ولی زمانی به بالین سهراب میرسد كه او مرده بود. در زیر چند روایت را از كتاب مردم و شاهنامه كه زندهیاد انجوی شیرازی گرد آورده است، میآوریم:
… رستم خشمگین شد و به سراغ كیكاووس آمد كه او را بكشد.شاه كه از خشم رستم خبردار شد،نوشدارو فرستاد،ولی نوشدارو دیر رسید.
… رستم خشمگین میشود و به طرف بارگاه حركت میكند.خبر به كیكاووس میدهند كه رستم خشمگین شده و به طرف تو میآید.كیكاووس از درِ حرمسرا فرار میكند و رستم وارد كاخ میشود.موقعی كه میبیند از كاووس خبری نیست،دارو را برمیدارد و به طرف سهراب میرود اما متاسفانه دیر میرسد.منجّم میآید و میگوید كه كار از كار گذشته است
… از آن طرف مرهم زخم را برای رستم آوردند.دید پس از زدست دادن سهراب مرهم زخم رسید،خشمناك شد،سینه چاك زد،موی سر كند و بر سر و سینه زد و گفت بعد از مرگ سهراب نوشدارو آوردی؟! خنجر كشید و آورندۀ مرهم را كشت.
… فهمید پسر خودش هست، هی بر سر زد و زاری كرد و سراغ بیهوشدارو فرستاد،ولی تا رسید سهراب از بین رفته بود.
✍«ابوالفضل خطیبی، منشا ضربالمثل "نوشدارو بعد از مرگ سهراب"، مجله فرهنگ نویسی ،شماره 3، برگ 252 – 255»
https://www.tg-me.com/eshtadan
گویا كهنترین منبعی كه در آن به این مثل اشاره شده، دیوان اثیرالدین اخسیكتی شاعر قرن ششم هجری است كه البته در آن به نام سهراب اشاره نشده است:
بكوش آنكه پس از گفتِ وی جگر نكنی/ كه نوشدارو بعد از اجل ندارد سود
پس از آن در الهی نامۀ عطّار نیشابوری:
اگرچه روستم را دل بپژمرد/ چه سود از نوشدارو چون پسر مرد
در كتاب طوطینامه (جواهرالاسمار) هم بیت زیر آمده است:
وقتِ هر چیز نگهدار كه نافع نبود/ نوشدارو كه پس از مرگ به سهراب دهی
همه میدانند كه این ضربالمثل معروف ریشه در داستان رستم و سهراب دارد و هم در امثال و حكم دهخدا و هم در كتابهای مربوط به ریشۀ تاریخی ضربالمثلهای فارسی به این نكته اشاره شده است.
اما آنانی كه اگر پایان این داستان را در شاهنامه نیك به یاد داشته باشند میدانند كه اصلاً نوشدارویی به سهراب نرسید كه دیر برسد.رستم پس از آنكه پهلوی پور جوان را با خنجر میدرد، گودرز را نزد كاووس میفرستد تا برای درمان زخم سهراب نوشدارو بفرستد،ولی كاووس از این كار سر باز میزند و گودرز دستِ خالی رهسپار میدانگاه میشود و به رستم میگوید بهتر است خودت به كاخ كاووس بروی و با درفشان كردن جانِ تاریك پادشاه، نوشدارو را از او بگیری:
بفرمود رستم كه تا پیشكار/ یكی جامه افگند بر جویبار
جوان را برآن جامهی زرنگار/ بخوابید و آمد برِ شهریار
گو پیلتن سر سوی راه كرد/ كس آمد پسش زود آگاه كرد
كه سهراب شد زین جهانِ فراخ/ همی از تو تابوت خواهد، نه كاخ
بنابراین رستم و گودرز در گرفتن نوشدارو از كاووس توفیقی نمییابند.شاید اینگونه تصوّر شود كه ضربالمثل مذكور ریشه در دو بیت آخر دارد كه پس از مرگ سهراب فرستاده به رستم پیام میدهد كه سهراب مرده و از این رو رفتن تو به كاخ پادشاه و آوردن نوشدارو فایدهای ندارد. اما به نظر می رسد این ضربالمثل برگرفته از روایتهای مردمی از داستان رستم و سهراب است كه در آنها بخش پایانی داستان با آنچه در شاهنامه آمده كاملاً متفاوت است. در این روایات كه نقالان سالیان دراز آن را سینه به سینه نقل كردهاند، رستم خود به كاخ كاووس میرود و با نوشدارو باز میگردد،ولی زمانی به بالین سهراب میرسد كه او مرده بود. در زیر چند روایت را از كتاب مردم و شاهنامه كه زندهیاد انجوی شیرازی گرد آورده است، میآوریم:
… رستم خشمگین شد و به سراغ كیكاووس آمد كه او را بكشد.شاه كه از خشم رستم خبردار شد،نوشدارو فرستاد،ولی نوشدارو دیر رسید.
… رستم خشمگین میشود و به طرف بارگاه حركت میكند.خبر به كیكاووس میدهند كه رستم خشمگین شده و به طرف تو میآید.كیكاووس از درِ حرمسرا فرار میكند و رستم وارد كاخ میشود.موقعی كه میبیند از كاووس خبری نیست،دارو را برمیدارد و به طرف سهراب میرود اما متاسفانه دیر میرسد.منجّم میآید و میگوید كه كار از كار گذشته است
… از آن طرف مرهم زخم را برای رستم آوردند.دید پس از زدست دادن سهراب مرهم زخم رسید،خشمناك شد،سینه چاك زد،موی سر كند و بر سر و سینه زد و گفت بعد از مرگ سهراب نوشدارو آوردی؟! خنجر كشید و آورندۀ مرهم را كشت.
… فهمید پسر خودش هست، هی بر سر زد و زاری كرد و سراغ بیهوشدارو فرستاد،ولی تا رسید سهراب از بین رفته بود.
✍«ابوالفضل خطیبی، منشا ضربالمثل "نوشدارو بعد از مرگ سهراب"، مجله فرهنگ نویسی ،شماره 3، برگ 252 – 255»
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
کتابی فصیحتر از شاهنامه نیست.
◾ناقد بزرگ عرب، ابن اثیر جزری که برادر ابن اثیر مؤلف الکامل است در کتاب المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر شاهنامه را ستوده و قرآن عجم نامیده و وجود آن را دلیل برتری ایرانیان در شاعری بر تازیان شمره است.
ترجمهٔ این سخنان از محمدرضا شفیعی کدکنی:
شاعر هرگاه بخواهد امور بیشماری را که معانی پراکنده یی دارند در شعر خود بیاورد، نیازمند آن باشد که سخن خویش را درازدامن کند و دویست و یا سیصد بیت یا بیشتر از اینها بسراید، بیگمان در همهٔ آن ابیات، نیکآور و موفق نخواهد بود و حتی در بیشتر اینها نیز. چرا که توفیق او در اندکی از آن ابیات است و بیشتر آن ابیات پست و ناپسند خواهد بود. اما کار نویسنده بدینگونه نیست. چرا که او در یک نامه چندان که به ده ورق از کاغذها برسد حتی بیش تر از اینها مینویسد به حدی که مشتمل بر سیصد سطر یا چهارصد و پانصد باشد و در همهٔ این نوشتهها موفق وخوشسخن خواهد بود.
و این امری است که هیچ خلافی در آن نیست. چرا که ما آن را خود دیدهایم و شنیدهایم و گفتهایم.
از این روی است که من دریافتم که ایرانیان در این نکته بر عرب ترجیح دارند.
چرا که شاعر ایشان (ایرانیان، فردوسی) کتابی را از آغاز تا پایان به شعر تصنیف میکند و این کتاب گزارش داستانها و حالات است و با این همه در زبان ملی ایشان، در نهایت فصاحت و بلاغت است. همچنان که فردوسی در سرودن کتاب معروف شاهنامه این کار را کرده است.
و این کتاب شصتهزار بیت شعر است شامل تاریخ ایرانیان، و این کتاب قرآن این ملت است و همهٔ فصیحان ایران همرأی و همعقیدهاند که در زبان ایشان
کتابی فصیحتر از شاهنامه نیست. و چنین چیزی در زبان عرب یافت نمیشود، با همهٔ گسترشی که این زبان دارد و با همهٔ شاخههایی که در هنرها و هدفهای
آن هست.
راهنمای کتاب، سال ۱۲، صص ۲۸۱-۲۸۰
https://www.tg-me.com/shafiei_kadkani
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
◾ناقد بزرگ عرب، ابن اثیر جزری که برادر ابن اثیر مؤلف الکامل است در کتاب المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر شاهنامه را ستوده و قرآن عجم نامیده و وجود آن را دلیل برتری ایرانیان در شاعری بر تازیان شمره است.
ترجمهٔ این سخنان از محمدرضا شفیعی کدکنی:
شاعر هرگاه بخواهد امور بیشماری را که معانی پراکنده یی دارند در شعر خود بیاورد، نیازمند آن باشد که سخن خویش را درازدامن کند و دویست و یا سیصد بیت یا بیشتر از اینها بسراید، بیگمان در همهٔ آن ابیات، نیکآور و موفق نخواهد بود و حتی در بیشتر اینها نیز. چرا که توفیق او در اندکی از آن ابیات است و بیشتر آن ابیات پست و ناپسند خواهد بود. اما کار نویسنده بدینگونه نیست. چرا که او در یک نامه چندان که به ده ورق از کاغذها برسد حتی بیش تر از اینها مینویسد به حدی که مشتمل بر سیصد سطر یا چهارصد و پانصد باشد و در همهٔ این نوشتهها موفق وخوشسخن خواهد بود.
و این امری است که هیچ خلافی در آن نیست. چرا که ما آن را خود دیدهایم و شنیدهایم و گفتهایم.
از این روی است که من دریافتم که ایرانیان در این نکته بر عرب ترجیح دارند.
چرا که شاعر ایشان (ایرانیان، فردوسی) کتابی را از آغاز تا پایان به شعر تصنیف میکند و این کتاب گزارش داستانها و حالات است و با این همه در زبان ملی ایشان، در نهایت فصاحت و بلاغت است. همچنان که فردوسی در سرودن کتاب معروف شاهنامه این کار را کرده است.
و این کتاب شصتهزار بیت شعر است شامل تاریخ ایرانیان، و این کتاب قرآن این ملت است و همهٔ فصیحان ایران همرأی و همعقیدهاند که در زبان ایشان
کتابی فصیحتر از شاهنامه نیست. و چنین چیزی در زبان عرب یافت نمیشود، با همهٔ گسترشی که این زبان دارد و با همهٔ شاخههایی که در هنرها و هدفهای
آن هست.
راهنمای کتاب، سال ۱۲، صص ۲۸۱-۲۸۰
https://www.tg-me.com/shafiei_kadkani
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
شفیعی کدکنی
معلّمِ فرهنگ و ادبیاتِ ایران
◾ادمین اداره میکند.
◾اینستاگرام:
https://www.instagram.com/shafiei_kadkani/
ارتباط با ادمین:
[email protected]
◾ادمین اداره میکند.
◾اینستاگرام:
https://www.instagram.com/shafiei_kadkani/
ارتباط با ادمین:
[email protected]
#شهرام_ناظری :
شاهنامه یک اقیانوس بزرگ است که همه هنرها از موسیقی، نقاشی، سینما، داستان و ... دانشهایی چون تاریخ، جامعهشناسی، روانشناسی و ... و معارفی از جمله عرفان در آن متجلی است. بدون اغراق هر چه در دنیا میتوان تصویر کرد یا موجودیت دارد، در شاهنامه گنجانده شده است.تصویرسازی شاهنامه به معجزه میماند، انسانگراییاش بسیار امروزی است، روانشناسی دقیق شخصیت دارد، جامعه را خوب تحلیل میکند و ... برای همین میتوانم بگویم فردوسی دنیا را در شاهنامه فشرده کرده و به درستی و به حق عنوان حکیم را به دست آورده است.
@shahnamehpajohan
#شهرام_ناظری:
فردوسی ابرمرد تاریخ ایران است
فردوسی ابرمرد تاریخ ایران است و خدمتی بزرگ به فرهنگ ما کرده ، چرا که زبان فارسی را از زیر آوار بیرون کشیده است. با خواندن شاهنامه و اجرای آن، آموزههای شعر و فرهنگ فارسی را به همگان یادآوری میکنم. با نگاه تغزلی موسیقی سنتی نمیتوان سراغ شاهنامهخوانی رفت؛ در موسیقی مقامی است که شاهنامه بهراحتی به حرکت در میآید، همانطور که در موسیقی قومهای گوناگون ایران این اتفاق میافتد. من به خاطر کرد بودنم همیشه علاقه خاصی به ادبیات حماسی داشتهام و لحن و بیانی حماسی در آواز من هست که با شاهنامه عجین است.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
شاهنامه یک اقیانوس بزرگ است که همه هنرها از موسیقی، نقاشی، سینما، داستان و ... دانشهایی چون تاریخ، جامعهشناسی، روانشناسی و ... و معارفی از جمله عرفان در آن متجلی است. بدون اغراق هر چه در دنیا میتوان تصویر کرد یا موجودیت دارد، در شاهنامه گنجانده شده است.تصویرسازی شاهنامه به معجزه میماند، انسانگراییاش بسیار امروزی است، روانشناسی دقیق شخصیت دارد، جامعه را خوب تحلیل میکند و ... برای همین میتوانم بگویم فردوسی دنیا را در شاهنامه فشرده کرده و به درستی و به حق عنوان حکیم را به دست آورده است.
@shahnamehpajohan
#شهرام_ناظری:
فردوسی ابرمرد تاریخ ایران است
فردوسی ابرمرد تاریخ ایران است و خدمتی بزرگ به فرهنگ ما کرده ، چرا که زبان فارسی را از زیر آوار بیرون کشیده است. با خواندن شاهنامه و اجرای آن، آموزههای شعر و فرهنگ فارسی را به همگان یادآوری میکنم. با نگاه تغزلی موسیقی سنتی نمیتوان سراغ شاهنامهخوانی رفت؛ در موسیقی مقامی است که شاهنامه بهراحتی به حرکت در میآید، همانطور که در موسیقی قومهای گوناگون ایران این اتفاق میافتد. من به خاطر کرد بودنم همیشه علاقه خاصی به ادبیات حماسی داشتهام و لحن و بیانی حماسی در آواز من هست که با شاهنامه عجین است.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
Forwarded from اهل قلم و فرهنگ
🔺نیست اندر جهان ز من بشنو
هیچ دردى چو درد نادانى
📌زخمی بر پیکر کاشیهای درب کوشک اصفهان به بهانه نماد یهودی و البته که هیچ ربطی به آن ندارد. و چه بسیار بوده که در دوره های مختلف از دست مشتی متعصب و دعواهای حیدری ،نعمتی خراب شده است.
📌 ستاره یکی از نمادهای پرکاربرد در هنر ایرانی - اسلامی است و در فلات ایران و دیگر تمدنهای باستانی پیشینه ای چند هزارساله دارد و به هیچ وجه ویژه یهودیان نیست.
✅اهل قلم و فرهنگ:
👉🆔 @ahleghalamvafarhang
هیچ دردى چو درد نادانى
📌زخمی بر پیکر کاشیهای درب کوشک اصفهان به بهانه نماد یهودی و البته که هیچ ربطی به آن ندارد. و چه بسیار بوده که در دوره های مختلف از دست مشتی متعصب و دعواهای حیدری ،نعمتی خراب شده است.
📌 ستاره یکی از نمادهای پرکاربرد در هنر ایرانی - اسلامی است و در فلات ایران و دیگر تمدنهای باستانی پیشینه ای چند هزارساله دارد و به هیچ وجه ویژه یهودیان نیست.
✅اهل قلم و فرهنگ:
👉🆔 @ahleghalamvafarhang
Forwarded from خردسرای فردوسی یزد (سیروس حامی)
بیستم شهریور زادروز استاد #جلال_خالقی_مطلق:
دکتر جلال خالقی مطلق شاعر ، ادیب، زبانشناس و ایرانشناس پرآوازه و ستارهای درخشان در پهنه شاهنامهپژوهی ایران است. .
سالهای نخست زندگی و تحصیل
استاد جلال خالقی مطلق بیستم شهریور 1316 در تهران زاده شدند. ایشان پس از پایان دوره دبیرستان در ایران، در کشور آلمان ادامه تحصیل دادند.
تحصیل در آلمان
استاد خالقی مطلق در دانشگاه کلن آلمان به تحصیل در رشتههای مختلفی پرداخته و در سه رشتهی شرقشناسی، مردمشناسی و ژرمانیستیک دکتری گرفتند. چیرگی ایشان بر زبانها و رشتههای گوناگون، در پژوهشهای گسترده در زمینهی شاهنامه و ادبیات فارسی یاریشان داد.
زندگی و کار در هامبورگ
پس از پایان تحصیلات، به استادی به دانشگاه هامبورگ رفتند و در آنجا افزون بر آموزگاری زبان فارسی و فرهنگ ایران به بررسی دستنوشتههای شاهنامه پرداختند. ایشان با باریکبینی بسیار، نسخههای گوناگون شاهنامه را بررسیدند تا بهترین نسخهها را اساس و بدل برای تصحیح برگزینند.
تصحیح شاهنامه
از مهمترین دستاوردهای استاد خالقی مطلق، تصحیح انتقادی شاهنامه فردوسی است. ایشان با دانش گسترده از زبان فارسی باستان و میانه و همچنین دانش ژرف از تاریخ و فرهنگ ایران، توانستند تصحیحی از این شاهکار ادب فارسی ارائه دهند که تا به امروز نزدیکترین تصحیح به سخن نژاده فردوسی فرزانه شناخته شده و به درک بهتر از این حماسهی بزرگ کمک شایانی کرده.
اهمیت کارهای خالقی مطلق
✅ حفظ و احیای میراث فرهنگی: تصحیح انتقادی شاهنامه و پژوهشهای گسترده در این زمینه، به حفظ و بازآفرینی یکی از ارزشمندترین میراثهای فرهنگی ایران کمک شایانی کرده است.
✅ توسعه مطالعات ایرانشناسی: کارهای استاد خالقی مطلق، الهامبخش بسیاری از پژوهشگران در زمینه ایرانشناسی شده است و به توسعه این حوزه کمک کرده است.
✅ معرفی بهتر شاهنامه به جهان: تصحیح ایشان از شاهنامه، به معرفی بهتر این اثر به جهان کمک کرده و باعث شده است که شاهنامه به عنوان یکی از مهمترین حماسههای جهان شناخته شود.
برخی از آثار مهم خالقی مطلق
📚 تصحیح شاهنامه فردوسی
📚 کتابهای متعددی در زمینه شاهنامهپژوهی و ادبیات فارسی
📚 مقالات متعدد در مجلات علمی داخلی و خارجی
یک رباعی از استاد خالقی مطلق
ایران غمِ تو چو بر دلم رای کند
کارِ دمِ نینواز با نای کند
هر گوشه تو که اجنبی جای کند
سد گوشه جسم و جانِ من وای کند
سخن پایانی
دیدگاهی از استاد خالقی مطلق دربارهٔ شاهنامه
بهطور خلاصه، محتوای شاهنامه، یک حماسه اسطورهای، پهلوانی، عشقی، اندرزی و تاریخی است. در جزئیات مطالب، شاهنامه پر از آگاهیهای گوناگون دربارهٔ زندگی معنوی و مادی، تشکیلات اداری و لشکری و درباری، آیینهای خانوادگی و اجتماعی ایرانیان باستان است. ساختار شاهنامه، در مجموع یک حماسه تراژیک – دراماتیک است. شاهنامه از نظر شیوه بیان، دارای زبانی کهن و فاخر و لحنی غالباً اخطارکننده است. از نظر کارکرد، شاهنامه مهمترین حلقه پیوند دو بخش تاریخ و فرهنگ ایران (پیش از اسلام و پس از اسلام) به یکدیگر و نیز، استوارترین ستون زبان و ادب فارسی و بزرگترین شاخص هویت و ملیت ایرانی است.»
زندگی پربارشان دراز باد
پیوست :
معرفی فردوسی و شاهنامه از سوی استاد جلال خالقی مطلق
🆔@XeradsarayeFerdosiYazd
دکتر جلال خالقی مطلق شاعر ، ادیب، زبانشناس و ایرانشناس پرآوازه و ستارهای درخشان در پهنه شاهنامهپژوهی ایران است. .
سالهای نخست زندگی و تحصیل
استاد جلال خالقی مطلق بیستم شهریور 1316 در تهران زاده شدند. ایشان پس از پایان دوره دبیرستان در ایران، در کشور آلمان ادامه تحصیل دادند.
تحصیل در آلمان
استاد خالقی مطلق در دانشگاه کلن آلمان به تحصیل در رشتههای مختلفی پرداخته و در سه رشتهی شرقشناسی، مردمشناسی و ژرمانیستیک دکتری گرفتند. چیرگی ایشان بر زبانها و رشتههای گوناگون، در پژوهشهای گسترده در زمینهی شاهنامه و ادبیات فارسی یاریشان داد.
زندگی و کار در هامبورگ
پس از پایان تحصیلات، به استادی به دانشگاه هامبورگ رفتند و در آنجا افزون بر آموزگاری زبان فارسی و فرهنگ ایران به بررسی دستنوشتههای شاهنامه پرداختند. ایشان با باریکبینی بسیار، نسخههای گوناگون شاهنامه را بررسیدند تا بهترین نسخهها را اساس و بدل برای تصحیح برگزینند.
تصحیح شاهنامه
از مهمترین دستاوردهای استاد خالقی مطلق، تصحیح انتقادی شاهنامه فردوسی است. ایشان با دانش گسترده از زبان فارسی باستان و میانه و همچنین دانش ژرف از تاریخ و فرهنگ ایران، توانستند تصحیحی از این شاهکار ادب فارسی ارائه دهند که تا به امروز نزدیکترین تصحیح به سخن نژاده فردوسی فرزانه شناخته شده و به درک بهتر از این حماسهی بزرگ کمک شایانی کرده.
اهمیت کارهای خالقی مطلق
✅ حفظ و احیای میراث فرهنگی: تصحیح انتقادی شاهنامه و پژوهشهای گسترده در این زمینه، به حفظ و بازآفرینی یکی از ارزشمندترین میراثهای فرهنگی ایران کمک شایانی کرده است.
✅ توسعه مطالعات ایرانشناسی: کارهای استاد خالقی مطلق، الهامبخش بسیاری از پژوهشگران در زمینه ایرانشناسی شده است و به توسعه این حوزه کمک کرده است.
✅ معرفی بهتر شاهنامه به جهان: تصحیح ایشان از شاهنامه، به معرفی بهتر این اثر به جهان کمک کرده و باعث شده است که شاهنامه به عنوان یکی از مهمترین حماسههای جهان شناخته شود.
برخی از آثار مهم خالقی مطلق
📚 تصحیح شاهنامه فردوسی
📚 کتابهای متعددی در زمینه شاهنامهپژوهی و ادبیات فارسی
📚 مقالات متعدد در مجلات علمی داخلی و خارجی
یک رباعی از استاد خالقی مطلق
ایران غمِ تو چو بر دلم رای کند
کارِ دمِ نینواز با نای کند
هر گوشه تو که اجنبی جای کند
سد گوشه جسم و جانِ من وای کند
سخن پایانی
دیدگاهی از استاد خالقی مطلق دربارهٔ شاهنامه
بهطور خلاصه، محتوای شاهنامه، یک حماسه اسطورهای، پهلوانی، عشقی، اندرزی و تاریخی است. در جزئیات مطالب، شاهنامه پر از آگاهیهای گوناگون دربارهٔ زندگی معنوی و مادی، تشکیلات اداری و لشکری و درباری، آیینهای خانوادگی و اجتماعی ایرانیان باستان است. ساختار شاهنامه، در مجموع یک حماسه تراژیک – دراماتیک است. شاهنامه از نظر شیوه بیان، دارای زبانی کهن و فاخر و لحنی غالباً اخطارکننده است. از نظر کارکرد، شاهنامه مهمترین حلقه پیوند دو بخش تاریخ و فرهنگ ایران (پیش از اسلام و پس از اسلام) به یکدیگر و نیز، استوارترین ستون زبان و ادب فارسی و بزرگترین شاخص هویت و ملیت ایرانی است.»
زندگی پربارشان دراز باد
پیوست :
معرفی فردوسی و شاهنامه از سوی استاد جلال خالقی مطلق
🆔@XeradsarayeFerdosiYazd
Telegram
attach 📎
وصف شاهنامه از زبان استاد خالقی مطلق
#شاهنامه، برگ زرینی از تاریخ، هویت و پیشینه فرهنگی ایران و یکی از ارزشمندترین متنهای کهن فارسی برای اقتباس آثار نمایشی است.
#شاهنامه
#فردوسی
#دکتر_خالقی_مطلق
@kheradsarayeferdowsi
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
#شاهنامه، برگ زرینی از تاریخ، هویت و پیشینه فرهنگی ایران و یکی از ارزشمندترین متنهای کهن فارسی برای اقتباس آثار نمایشی است.
#شاهنامه
#فردوسی
#دکتر_خالقی_مطلق
@kheradsarayeferdowsi
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن:
روح شاهنامه، «انسانیت انسان»است
آنچه بیش از هرچیز در شاهنامه برآن تکیه شده، «انسانیت انسان»است. به این معنا که او به هرقیمتی زندگی را نخواهد، بلکه برای آن ارزش قائل شود. روح شاهنامه، این است. درشاهنامه نه روحیه پهلوانی مورد ستایش است و نه برتری نژادی، به کسی باید حق داد که انسان تر است.
@shahnamehpajohan
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن:
شاهنامه کتاب زندگی است
اگر به عمق شاهنامه فرو رویم، میبینیم که این کتاب نه حماسه شاهان است و نه جانبداری از قوم و ملت خاصی دارد؛ کتاب زندگی است که داد و خرد جانمایه آنند. داد در زندگی عملی و اجتماعی، و خرد به عنوان راهبر فرد و رهگشای اجتماع. آنچه در آن به آدمی توصیه میشود، نجابت و ادب و بلندنظری است و نیز آگاهی، دانایی، اعتدال، شادمانی و خلاصه همه آنچه زندگی را دلپذیر و ارزنده میکند.
@shahnamehpajohan
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن:
هرگاه ایرانی می رفت تا بلرزد، شاهنامه زیر بالش را می گرفت
به آسانی میتوان تصور کرد که اگر شاهنامه پدید نیامده بود، ایران به گونهای که هست نبود: مستهلک شده در عرب و ترک، گم شده در گرداب تاریخ جهان. هرگاه ایرانی میرفت تا بلرزد، یک دست نامرئی زیر بالش را میگرفت و آن دست شاهنامه بود: در دوره مغول، دوره صفویه با تهاجم عثمانیها و بعد فشار استعمار غرب.
@shahnamehpajohan
🔸 https://www.tg-me.com/eshtadan
روح شاهنامه، «انسانیت انسان»است
آنچه بیش از هرچیز در شاهنامه برآن تکیه شده، «انسانیت انسان»است. به این معنا که او به هرقیمتی زندگی را نخواهد، بلکه برای آن ارزش قائل شود. روح شاهنامه، این است. درشاهنامه نه روحیه پهلوانی مورد ستایش است و نه برتری نژادی، به کسی باید حق داد که انسان تر است.
@shahnamehpajohan
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن:
شاهنامه کتاب زندگی است
اگر به عمق شاهنامه فرو رویم، میبینیم که این کتاب نه حماسه شاهان است و نه جانبداری از قوم و ملت خاصی دارد؛ کتاب زندگی است که داد و خرد جانمایه آنند. داد در زندگی عملی و اجتماعی، و خرد به عنوان راهبر فرد و رهگشای اجتماع. آنچه در آن به آدمی توصیه میشود، نجابت و ادب و بلندنظری است و نیز آگاهی، دانایی، اعتدال، شادمانی و خلاصه همه آنچه زندگی را دلپذیر و ارزنده میکند.
@shahnamehpajohan
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن:
هرگاه ایرانی می رفت تا بلرزد، شاهنامه زیر بالش را می گرفت
به آسانی میتوان تصور کرد که اگر شاهنامه پدید نیامده بود، ایران به گونهای که هست نبود: مستهلک شده در عرب و ترک، گم شده در گرداب تاریخ جهان. هرگاه ایرانی میرفت تا بلرزد، یک دست نامرئی زیر بالش را میگرفت و آن دست شاهنامه بود: در دوره مغول، دوره صفویه با تهاجم عثمانیها و بعد فشار استعمار غرب.
@shahnamehpajohan
🔸 https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
#تئودور_نولدکه:
هیچ ملتی نظیر شاهنامه را ندارد
این یک حماسۀ ملی چنان با عظمت است که هیچ ملتی در روی زمین، نظیر آن را ندارد. فردوسی علاوه بر حماسه سرایی، در سرودن اشعار بزمی و وصفی کاملاً استاد بوده است. از جمله سرودی که شاعر درباره زیبایی های مازندران گفته و یا مقدمه بیژن و منیژه و مرثیه مهیجی که باربد راجع به خسرو پرویز که عنقریب محکوم به اعدام خواهد شد، می خواند، از این اعداد به شمار می رود. قسمت های وصفی شاهنامه، مخصوصاً از این جهت در ما تأثیر می کند که به کلی ساده و عاری از تصنعاتی است که در اشعار عادی فارسی بسیار مرغوب به شمار می رود.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
هیچ ملتی نظیر شاهنامه را ندارد
این یک حماسۀ ملی چنان با عظمت است که هیچ ملتی در روی زمین، نظیر آن را ندارد. فردوسی علاوه بر حماسه سرایی، در سرودن اشعار بزمی و وصفی کاملاً استاد بوده است. از جمله سرودی که شاعر درباره زیبایی های مازندران گفته و یا مقدمه بیژن و منیژه و مرثیه مهیجی که باربد راجع به خسرو پرویز که عنقریب محکوم به اعدام خواهد شد، می خواند، از این اعداد به شمار می رود. قسمت های وصفی شاهنامه، مخصوصاً از این جهت در ما تأثیر می کند که به کلی ساده و عاری از تصنعاتی است که در اشعار عادی فارسی بسیار مرغوب به شمار می رود.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
✍محمد_علی اسلامی ندوشن:
🔸نظر من این است که سرنوشتِ «ایران» و «شاهنامه» به هم بسته شده است، چه ایرانی به آن آگاه باشد چه نباشد، چه آن را بخواهد و چه روزی آن را نخواهد.
#دیروز_امروز_فردا
@sarv_e_sokhangoo
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
🔸نظر من این است که سرنوشتِ «ایران» و «شاهنامه» به هم بسته شده است، چه ایرانی به آن آگاه باشد چه نباشد، چه آن را بخواهد و چه روزی آن را نخواهد.
#دیروز_امروز_فردا
@sarv_e_sokhangoo
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
🔸به مناسبت سالروز درگذشت دکتر عبدالحسین زرینکوب(۲۷ اسفند ۱۳۰۱ – ۲۴ شهریور ۱۳۷۸)
✍دکتر محمدعلی اسلامی نُدوشن
🔸دکتر عبدالحسین زرین کوب، بیتردید جزو برجستگان ادب فارسی در این پنجاه ساله اخیر بود. همه همّ و وقت خود را به کتاب و قلم سپرده بود. هیچ سرگرمی و اشتغال و دلخوشیای بهتر از آن نمیشناخت. در مجلس یادبودی که به مناسبت درگذشت او در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تشکیل شد، و من هم میبایست چند کلمهای بگویم، این چند بیت سعدی را مناسب حال وی یافتم که خواندم، زیرا علاقه پر شور او به دانستن و نوشتن را میرساند:
ما درِ خلوت به روی غیر ببستیم
و از همه باز آمدیم و با تو نشستیم
هرچه نه پیوند یار بود، بریدیم
و آنچه نه پیمان دوست بود، شکستیم مردم هشیار از این معامله دوراند
شاید اگر عیب ما کنند که مستیم
مالک خود را همیشه غصه گدازد
مُلک پری پیکری شدیم و برستیم
🔸زرین کوب در همه زمینههای فرهنگ و تاریخ ایران قلم آزمود و آثار ارزندهای پدید آورد.
دوستی ما دورانش سر به پنجاه سال میزد. از حدود سال ۱۳۲۷ از مجله «جهان نو» به مدیریت حسین حجازی شروع شد، و از آن پس، پیوسته ادامه داشت.
🔸علاوه بر دوستی، چندی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، که وی مدیر گروه ادبیات فارسی بود، همکار شدیم. پس از آن چند سال گذشت و این همکاری در«ایرانسرای فردوسی» از سر گرفته شد که وی یکی از پایهگذاران و عضو هیاتامنای آن بود. نام او هر جا بود آن را بارآور میکرد. چند جای دیگر از زرینکوب حرف زدهام و در این جا تفصيل نمیدهم.
📚روزها،ج۴،ص۲۲۹
✅کانال دکتر اسلامی ندوشن
@dr_eslaminodoushan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
✍دکتر محمدعلی اسلامی نُدوشن
🔸دکتر عبدالحسین زرین کوب، بیتردید جزو برجستگان ادب فارسی در این پنجاه ساله اخیر بود. همه همّ و وقت خود را به کتاب و قلم سپرده بود. هیچ سرگرمی و اشتغال و دلخوشیای بهتر از آن نمیشناخت. در مجلس یادبودی که به مناسبت درگذشت او در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تشکیل شد، و من هم میبایست چند کلمهای بگویم، این چند بیت سعدی را مناسب حال وی یافتم که خواندم، زیرا علاقه پر شور او به دانستن و نوشتن را میرساند:
ما درِ خلوت به روی غیر ببستیم
و از همه باز آمدیم و با تو نشستیم
هرچه نه پیوند یار بود، بریدیم
و آنچه نه پیمان دوست بود، شکستیم مردم هشیار از این معامله دوراند
شاید اگر عیب ما کنند که مستیم
مالک خود را همیشه غصه گدازد
مُلک پری پیکری شدیم و برستیم
🔸زرین کوب در همه زمینههای فرهنگ و تاریخ ایران قلم آزمود و آثار ارزندهای پدید آورد.
دوستی ما دورانش سر به پنجاه سال میزد. از حدود سال ۱۳۲۷ از مجله «جهان نو» به مدیریت حسین حجازی شروع شد، و از آن پس، پیوسته ادامه داشت.
🔸علاوه بر دوستی، چندی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، که وی مدیر گروه ادبیات فارسی بود، همکار شدیم. پس از آن چند سال گذشت و این همکاری در«ایرانسرای فردوسی» از سر گرفته شد که وی یکی از پایهگذاران و عضو هیاتامنای آن بود. نام او هر جا بود آن را بارآور میکرد. چند جای دیگر از زرینکوب حرف زدهام و در این جا تفصيل نمیدهم.
📚روزها،ج۴،ص۲۲۹
✅کانال دکتر اسلامی ندوشن
@dr_eslaminodoushan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
Forwarded from اتچ بات
غزل
🔸اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
🔸بده ساقی می باقی که در جنّت نخواهی یافت
کنار آب رکنآباد و گلگشت مصلّا را
🔸فغان کاین لولیان شوخ شیرینکار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
🔸ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
🔸من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
🔸اگر دشنام فرمائی و گر نفرین دعا گویم
جواب تلخ میزیبد لب لعل شکرخا را
🔸نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
🔸حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
🔸غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریّا را
🔻خواننده : خانم یولدوز توردیوا ( هنرمند ازبکستانی)
موسیقی: آهنگ مشهور ترکی با عنوان « ساری گلین»
ساز : « دودوک» نوعی ساز شبیه قرنی از ارمنستان و مناطق شمالی دریای کاسپین.
ویدیو: کانال هنرواژه.🔻
https://www.tg-me.com/eshtadan
🔸اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
🔸بده ساقی می باقی که در جنّت نخواهی یافت
کنار آب رکنآباد و گلگشت مصلّا را
🔸فغان کاین لولیان شوخ شیرینکار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
🔸ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
🔸من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
🔸اگر دشنام فرمائی و گر نفرین دعا گویم
جواب تلخ میزیبد لب لعل شکرخا را
🔸نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
🔸حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
🔸غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریّا را
🔻خواننده : خانم یولدوز توردیوا ( هنرمند ازبکستانی)
موسیقی: آهنگ مشهور ترکی با عنوان « ساری گلین»
ساز : « دودوک» نوعی ساز شبیه قرنی از ارمنستان و مناطق شمالی دریای کاسپین.
ویدیو: کانال هنرواژه.🔻
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
attach 📎
#میر_جلال_الدین_کزازی:
هر ایرانی در دامان شاهنامه زاده می شود و سر بر بالین مرگ می نهد و به همین دلیل شاهنامه از آن زمان که پدیدار شد جایی بی همسان بین ایرانیان یافت.
@shahnamehpajohan
🔹https://www.tg-me.com/eshtadan
هر ایرانی در دامان شاهنامه زاده می شود و سر بر بالین مرگ می نهد و به همین دلیل شاهنامه از آن زمان که پدیدار شد جایی بی همسان بین ایرانیان یافت.
@shahnamehpajohan
🔹https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
Forwarded from رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه (سیروس حامی)
👹👹👹👹👹
#شاهنامه_تاریخ_استورهای
#دیو_در_شاهنامه
شش- «دیو» = هنر «نگاشتن/ نوشتن»
نیاکان، در روزگار تهمورث که از نگرگه دورانهای تاریخی در دوران پارینه سنگی زبرین/بالایی ( Upper Paleolithic یا Late Stone Age) بود، با ابزار سنگی بر سنگها می نگاشتند. نگارههای کهن جای جای ایران از تیمره تا تنگ غرقاب و از جیرفت تا ارنان و ... گویای سرگذشت نیاکان است!
به گواه سنگنگارهها، مردمان در گذر هزارهها، نشانههایی بر سنگها میکندند! این سرآغاز پیدایش دبیره(خط) و نوشتن بود. گلنبشتههای جیرفت، این پنداشته را که سومریان نخستین مردمان نویسنده بودند، در هم ریخت و استاد یوسف مجیدزاده نشان دادند که به راستی این مردمان ایرانزمین بودند که دبیره را آفریدند و با آن به نوشتن پرداختند!
«نوشتن» در اوستایی «نی پَئِشَ»؛ به چِم «پیچیدن (رو به پایین)»! بارها در شاهنامه بارها به کار رفته است.
چون آن خُرد را سیر دادند شیر
نوشتندش اندر میانِ حریر
واژه «خط» که تازیشده «خد» پارسی است، در پارسی باستان «دیپی»، درپهلوی «دیپ/دپ/دب» و در سومری «دیپ/دوب/داب» بوده، سپس واژه «دیپی/دیب» در گفتار «دیو» نیز بر زبان رانده شد که در واژه «دیوان»(دفتر شعر/ جایگاه نوشتن/اداره) و به گونه «دیب» در «دیباچه» مانده، از آن واژههای «دبیر» و «ادب» و «دبستان» و «ادبی» و... برساخته شده! و به زبان تازی نیز راه یافته است!
گویش «دیو»، این هنر(دیب = نوشتن) را در ذهنها با آن جاندارِ پندارینۀ آزارنده (دائِوَ/دِو) پیوند داد و زمینهساز آن گردید که دیب(نوشتن) هنر «دیو» پنداشته شود!
چنین شد که «هنر نوشتن» خود مانندگویی ناآشکار(استعاره مکنیه)*** روزگار تهمورث شد! (پیش از این دانستیم که «دیوبند» که یکی از فرنام(لقب)های تهمورث است خود دگرگشته «دیبوند» است! «وند» پسوند دارندگی است! پس «دیبوند = دارنده توانایی نوشتن»)
بدینگونه این پیشرفت نیاکان (هنر نوشتن!) جاندارانگاری شد! همچون همه رویدادهای ژرفای تاریخ، فرایند استورهپروری را پیمود و در بازگفت هزاران ساله سینه به سینه، با پنداشتهها درهم آمیخت و پیرایهها بر او بسته شد و بازگفته شد تا در خداینامه به تعبیر «آموزش نوشتن به تهمورث از سوی دیوان» بازتاب یافت! و سرانجام به سخن فردوسی راه یافت!
دگرش «دیب» به «دیو» و «دیبوند» به «دیوبند» زمینهساز آن بود که چنین انگاشته شود که چون تهمورث بر دیوان چیره و شماری را به بند کشید؛ بندیان در برابر آزادی، تهمورث(مردم) را نوشتن آموختند:
کَشیدندشان خسته و بسته خوار
به جان خواستند آن زمان زینهار
که مارا مکش تا یکی نوهنر
بیاموزنیمت، که آید به بر
چو آزادشان شد سر از بند اوی
بجستند ناچار پیوند اوی
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را چو خورشید بفروختند
*** یکی از گونههای مانندگویی(استعاره)، نهان داشتن مانسته(مشبهبه) و مانواژ(ادات تشبیه) و در سخن آمدن ماننده(مشبه) و یکی از ویژگی(مانروی=وجه شبه)های مانسته است! به چنین مانندگویی در فن بدیع، مانندگویی ناآشکار(استعاره مکنیه) میگویند.
«تهمورث دیوبند(دیبوند)» مانندگویی ناآشکار از مردمی است که در دوران پارینه سنگی زبرین، آغاز به نوشتن با نشانهها کردند!
یاری نامه ها:
۱- اطلس تاریخ ایران
https://iranatlas.info/regional%20prehistoric/_period/parinesangi.htm
۲. جیرفت؛ کهنترین تمدن شرق - یوسف مجیدزاده
۳. داستان ایران - فریدون جنیدی
۴- فرهنگ ریشه واژگان فارسی - علی نورایی
۵- فرهنگ واژههای اوستا - احسان بهرامی
۶- فنون بلاغت و صناعات ادبی - جلالالدین همایی
🗞🗞🗞🗞🗞🗞🗞🗞
بازنویسی : سیروس حامی
تالار رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
مهر ۱۴۰۰
https://www.tg-me.com/ShahnamehToosi
#شاهنامه_تاریخ_استورهای
#دیو_در_شاهنامه
شش- «دیو» = هنر «نگاشتن/ نوشتن»
نیاکان، در روزگار تهمورث که از نگرگه دورانهای تاریخی در دوران پارینه سنگی زبرین/بالایی ( Upper Paleolithic یا Late Stone Age) بود، با ابزار سنگی بر سنگها می نگاشتند. نگارههای کهن جای جای ایران از تیمره تا تنگ غرقاب و از جیرفت تا ارنان و ... گویای سرگذشت نیاکان است!
به گواه سنگنگارهها، مردمان در گذر هزارهها، نشانههایی بر سنگها میکندند! این سرآغاز پیدایش دبیره(خط) و نوشتن بود. گلنبشتههای جیرفت، این پنداشته را که سومریان نخستین مردمان نویسنده بودند، در هم ریخت و استاد یوسف مجیدزاده نشان دادند که به راستی این مردمان ایرانزمین بودند که دبیره را آفریدند و با آن به نوشتن پرداختند!
«نوشتن» در اوستایی «نی پَئِشَ»؛ به چِم «پیچیدن (رو به پایین)»! بارها در شاهنامه بارها به کار رفته است.
چون آن خُرد را سیر دادند شیر
نوشتندش اندر میانِ حریر
واژه «خط» که تازیشده «خد» پارسی است، در پارسی باستان «دیپی»، درپهلوی «دیپ/دپ/دب» و در سومری «دیپ/دوب/داب» بوده، سپس واژه «دیپی/دیب» در گفتار «دیو» نیز بر زبان رانده شد که در واژه «دیوان»(دفتر شعر/ جایگاه نوشتن/اداره) و به گونه «دیب» در «دیباچه» مانده، از آن واژههای «دبیر» و «ادب» و «دبستان» و «ادبی» و... برساخته شده! و به زبان تازی نیز راه یافته است!
گویش «دیو»، این هنر(دیب = نوشتن) را در ذهنها با آن جاندارِ پندارینۀ آزارنده (دائِوَ/دِو) پیوند داد و زمینهساز آن گردید که دیب(نوشتن) هنر «دیو» پنداشته شود!
چنین شد که «هنر نوشتن» خود مانندگویی ناآشکار(استعاره مکنیه)*** روزگار تهمورث شد! (پیش از این دانستیم که «دیوبند» که یکی از فرنام(لقب)های تهمورث است خود دگرگشته «دیبوند» است! «وند» پسوند دارندگی است! پس «دیبوند = دارنده توانایی نوشتن»)
بدینگونه این پیشرفت نیاکان (هنر نوشتن!) جاندارانگاری شد! همچون همه رویدادهای ژرفای تاریخ، فرایند استورهپروری را پیمود و در بازگفت هزاران ساله سینه به سینه، با پنداشتهها درهم آمیخت و پیرایهها بر او بسته شد و بازگفته شد تا در خداینامه به تعبیر «آموزش نوشتن به تهمورث از سوی دیوان» بازتاب یافت! و سرانجام به سخن فردوسی راه یافت!
دگرش «دیب» به «دیو» و «دیبوند» به «دیوبند» زمینهساز آن بود که چنین انگاشته شود که چون تهمورث بر دیوان چیره و شماری را به بند کشید؛ بندیان در برابر آزادی، تهمورث(مردم) را نوشتن آموختند:
کَشیدندشان خسته و بسته خوار
به جان خواستند آن زمان زینهار
که مارا مکش تا یکی نوهنر
بیاموزنیمت، که آید به بر
چو آزادشان شد سر از بند اوی
بجستند ناچار پیوند اوی
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را چو خورشید بفروختند
*** یکی از گونههای مانندگویی(استعاره)، نهان داشتن مانسته(مشبهبه) و مانواژ(ادات تشبیه) و در سخن آمدن ماننده(مشبه) و یکی از ویژگی(مانروی=وجه شبه)های مانسته است! به چنین مانندگویی در فن بدیع، مانندگویی ناآشکار(استعاره مکنیه) میگویند.
«تهمورث دیوبند(دیبوند)» مانندگویی ناآشکار از مردمی است که در دوران پارینه سنگی زبرین، آغاز به نوشتن با نشانهها کردند!
یاری نامه ها:
۱- اطلس تاریخ ایران
https://iranatlas.info/regional%20prehistoric/_period/parinesangi.htm
۲. جیرفت؛ کهنترین تمدن شرق - یوسف مجیدزاده
۳. داستان ایران - فریدون جنیدی
۴- فرهنگ ریشه واژگان فارسی - علی نورایی
۵- فرهنگ واژههای اوستا - احسان بهرامی
۶- فنون بلاغت و صناعات ادبی - جلالالدین همایی
🗞🗞🗞🗞🗞🗞🗞🗞
بازنویسی : سیروس حامی
تالار رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
مهر ۱۴۰۰
https://www.tg-me.com/ShahnamehToosi
Telegram
attach 📎
Forwarded from دیدهبان میراث فرهنگی ایران
گنجیابها کتیبه خط میخی در شمال غرب ایران را تخریب کردند
جویندگان گنج به جان گورستان عصر آهن و کتیبه خط میخی اورارتوها در آذربایجان شرقی افتادهاند. گورستان، سوراخ سوراخ و زیر و رو شده و سنگهای ایستاده روی قبرها از دستدرازی قاچاقچیان در امان نمانده و کتیبه خط میخی هم تقریبا تخریب شده است. باستانشناسان وضعیت محوطه باستانی «نشتبان» را «بحرانی» توصیف کردهاند.
isna.ir/xdRS2b
https://www.tg-me.com/reesjomhoormiras
جویندگان گنج به جان گورستان عصر آهن و کتیبه خط میخی اورارتوها در آذربایجان شرقی افتادهاند. گورستان، سوراخ سوراخ و زیر و رو شده و سنگهای ایستاده روی قبرها از دستدرازی قاچاقچیان در امان نمانده و کتیبه خط میخی هم تقریبا تخریب شده است. باستانشناسان وضعیت محوطه باستانی «نشتبان» را «بحرانی» توصیف کردهاند.
isna.ir/xdRS2b
https://www.tg-me.com/reesjomhoormiras
Forwarded from چراغِ روشن (کاروند)
برخی از آرای دکتر شفیعی کدکنی دربارهی شهریار
شهریار بزرگترین شاعر رمانتیک زبان فارسی است. ( منظور از رمانتیک، سطحی بودن و آبکی بودن و سوز و گداز داشتن نیست. رمانتیسم بزرگترین جنبش هنری و فرهنگی و ادبی درتاریخ بشری در آمریکا و اروپاست و بزرگترین نوابغ بشری امثال گوته و شیلر و ..... رمانتیک هستند. )
حافظ عاشق و شیفته حافظ بود و این ارادت را در شعرش به حافظ نشان داده است( هرچه دارم همه از دولت حافظ دارم) شهریار با حفظ استقلال روحی خویش و پاسداری از حال و هوای خود توانست به جمالشناسی شعر حافظ نزدیک شود. حافظ در اوج هنری خویش از موسیقی به طرف معنی حرکت میکند و شهریار نیز چنین است.
شهریار دو شاعر ایدهآل داشت از قدما حافظ و از معاصران ایرج میرزا.
اگر رهی معیری و امیری را نداشتیم به جای آنها از سعدی و صائب بهر میبردیم اما، ما اگر شهریار را نداشتیم چیز مهمی را کم داشتیم. شهریار ناگزیر شعرِ فارسی است. او قابل حذف نیست.
شهریار آن قدر خلّاقیت فردی دارد که نظیرهسازیها و استقبالهای او را میتوان نادیده گرفت.
شهریار همهی عمر هشتاد و چهارسالهاش را تمام وقت در خدمت شعر زیست همین امر سبب شد که او زلالِ خلوت رمانتیک خویش را با واقعیتهای بیرونی نیالاید و در جهان خیالی خویش به خلّاقیت هنری بپردازد.
اگر روزی بخواهند برای مکتب رمانتیسم در ادبیات فارسی نمایندهی کامل عیاری انتخاب کنند تصور نمیکنم نماینده شایستهتری از شهریار بتوان یافت.
منبع: با چراغ آینه. صص: ۴۷۱ تا ۴۷۸
https://www.tg-me.com/Naglemaani
شهریار بزرگترین شاعر رمانتیک زبان فارسی است. ( منظور از رمانتیک، سطحی بودن و آبکی بودن و سوز و گداز داشتن نیست. رمانتیسم بزرگترین جنبش هنری و فرهنگی و ادبی درتاریخ بشری در آمریکا و اروپاست و بزرگترین نوابغ بشری امثال گوته و شیلر و ..... رمانتیک هستند. )
حافظ عاشق و شیفته حافظ بود و این ارادت را در شعرش به حافظ نشان داده است( هرچه دارم همه از دولت حافظ دارم) شهریار با حفظ استقلال روحی خویش و پاسداری از حال و هوای خود توانست به جمالشناسی شعر حافظ نزدیک شود. حافظ در اوج هنری خویش از موسیقی به طرف معنی حرکت میکند و شهریار نیز چنین است.
شهریار دو شاعر ایدهآل داشت از قدما حافظ و از معاصران ایرج میرزا.
اگر رهی معیری و امیری را نداشتیم به جای آنها از سعدی و صائب بهر میبردیم اما، ما اگر شهریار را نداشتیم چیز مهمی را کم داشتیم. شهریار ناگزیر شعرِ فارسی است. او قابل حذف نیست.
شهریار آن قدر خلّاقیت فردی دارد که نظیرهسازیها و استقبالهای او را میتوان نادیده گرفت.
شهریار همهی عمر هشتاد و چهارسالهاش را تمام وقت در خدمت شعر زیست همین امر سبب شد که او زلالِ خلوت رمانتیک خویش را با واقعیتهای بیرونی نیالاید و در جهان خیالی خویش به خلّاقیت هنری بپردازد.
اگر روزی بخواهند برای مکتب رمانتیسم در ادبیات فارسی نمایندهی کامل عیاری انتخاب کنند تصور نمیکنم نماینده شایستهتری از شهریار بتوان یافت.
منبع: با چراغ آینه. صص: ۴۷۱ تا ۴۷۸
https://www.tg-me.com/Naglemaani
Telegram
چراغِ روشن
دانش اندر دل چراغ روشن است
💠 به مناسبت ۲۷ شهریور ، روز شعر و ادب پارسی و بزرگ داشت استاد شهریار.
✍فریدون مشیری
زادگاه مهر بود و مهرآیین کشوری
چون درخشان گوهری در پهنۀ پهناوری
جایجا، در سرزمینهای فراخش،
مردمانی پاکجان
گونهگون آیین و دین
گونهگون آداب، امّا یکزبان
پارسی، جانمایۀ همبستگیشان بود
همزبانی چهرهساز زندگیشان بود
دستها در دست هم، در جانشان میتافت
آفتاب دوستی، با گرمی جانپروری
نور یک فرهنگ میتابید بر دلهایشان
لاجرم سرشار بود از عشق، از آزادگی دنیایشان
بر چکاد سرفرازی جایشان
سرزمین سرفرازان بود، «ایران» نام او
مهرورزان جرعهنوش جام او
کشوری چشم و چراغ خاوران
سرزمین نیکاندیشان و پاکان جهان
نیکگفتاران،
نیککرداران،
کشور نامآوران با مردمِ نامآوری
این میان بیگانگان،
در کمین بودند با ترفندها
رخنهها کردند از راه «زبان»،
تا نفاق افتاد در یاران و خویشاوندها
دستها از هم جدا
اشکها شد جانشین خوشترین لبخندها...!
آه، ای از همزبانان، همدلان، افتاده دور!
آه ای از کاروان جامانده،
حیران، ناصبور!
روزگار سرفرازیهایت آیا آرزوست؟
تا گذاری بار دیگر دست خود در دست دوست
پارسی را پاسداری کن، اگر دانشوری
https://www.tg-me.com/eshtadan
✍فریدون مشیری
زادگاه مهر بود و مهرآیین کشوری
چون درخشان گوهری در پهنۀ پهناوری
جایجا، در سرزمینهای فراخش،
مردمانی پاکجان
گونهگون آیین و دین
گونهگون آداب، امّا یکزبان
پارسی، جانمایۀ همبستگیشان بود
همزبانی چهرهساز زندگیشان بود
دستها در دست هم، در جانشان میتافت
آفتاب دوستی، با گرمی جانپروری
نور یک فرهنگ میتابید بر دلهایشان
لاجرم سرشار بود از عشق، از آزادگی دنیایشان
بر چکاد سرفرازی جایشان
سرزمین سرفرازان بود، «ایران» نام او
مهرورزان جرعهنوش جام او
کشوری چشم و چراغ خاوران
سرزمین نیکاندیشان و پاکان جهان
نیکگفتاران،
نیککرداران،
کشور نامآوران با مردمِ نامآوری
این میان بیگانگان،
در کمین بودند با ترفندها
رخنهها کردند از راه «زبان»،
تا نفاق افتاد در یاران و خویشاوندها
دستها از هم جدا
اشکها شد جانشین خوشترین لبخندها...!
آه، ای از همزبانان، همدلان، افتاده دور!
آه ای از کاروان جامانده،
حیران، ناصبور!
روزگار سرفرازیهایت آیا آرزوست؟
تا گذاری بار دیگر دست خود در دست دوست
پارسی را پاسداری کن، اگر دانشوری
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
#معنا_شناسی_واژه
#درباره_آخوندک
🔸آخوندک نوعی حشرۀ سبزِ باریک و ملخمانند است که وقتی میایستد، پاهای جلویاش به حالتی قرار میگیرند که انگار دست به دعا برداشتهاست. به همین دلیل آن را آخوندک (آخوند + َ ک) نامیدهاند، یعنی حشرۀ آخوندمانند.
نامِ انگلیسیاش mantis است که از ریشۀ یونانی و به معنیِ پیشگو یا پیغمبر است.
نامِ عربیاش هم جالب است: «فَرَسُ النّبيّ»، یعنی «اسبِ پیغمبر».
در ترکیِ استانبولی به آن peygamberdevesi میگویند، یعنی «شترِ پیغمبر».
✍استاد صفر زاده
__
#واژهشناسی
🔸پس از انقلاب، نام آخوندک و اسمهای دیگر آن را ممنوع کردند و در کتابها و فیلمهای مستند، با نام علمی یا انگلیسیاش درباره آن صحبت میکنند و مینویسند. چندی پیش یک فیلم یک ساعته درباره این حشره در شبکه مستند نمایش داده بودند که در آرشیو تلوبیون قابل مشاهده است. گوینده، یکسره با نام مانتیس یا مانتودئا از آن یاد میکرده. مادرم دائماً میگفتند: "این آخوندکه، جونور خیلی بیرحم و خونخواریه. این گوینده، خیلی بیسواده. اسمشو اشتباه داره میگه." آخرش پدرم گفتهاند: "خانم! اون اسمش ایرانی ولی طاغوتی بود؛ بعد از انقلاب رفته عوض کرده. شناسنامه جدید گرفته با اسم انگلیسی ولی انقلابی. اینقدر به این گوینده بدبخت بدوبیراه نگو. این مجبوره اینجوری بگه!" .
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
#درباره_آخوندک
🔸آخوندک نوعی حشرۀ سبزِ باریک و ملخمانند است که وقتی میایستد، پاهای جلویاش به حالتی قرار میگیرند که انگار دست به دعا برداشتهاست. به همین دلیل آن را آخوندک (آخوند + َ ک) نامیدهاند، یعنی حشرۀ آخوندمانند.
نامِ انگلیسیاش mantis است که از ریشۀ یونانی و به معنیِ پیشگو یا پیغمبر است.
نامِ عربیاش هم جالب است: «فَرَسُ النّبيّ»، یعنی «اسبِ پیغمبر».
در ترکیِ استانبولی به آن peygamberdevesi میگویند، یعنی «شترِ پیغمبر».
✍استاد صفر زاده
__
#واژهشناسی
🔸پس از انقلاب، نام آخوندک و اسمهای دیگر آن را ممنوع کردند و در کتابها و فیلمهای مستند، با نام علمی یا انگلیسیاش درباره آن صحبت میکنند و مینویسند. چندی پیش یک فیلم یک ساعته درباره این حشره در شبکه مستند نمایش داده بودند که در آرشیو تلوبیون قابل مشاهده است. گوینده، یکسره با نام مانتیس یا مانتودئا از آن یاد میکرده. مادرم دائماً میگفتند: "این آخوندکه، جونور خیلی بیرحم و خونخواریه. این گوینده، خیلی بیسواده. اسمشو اشتباه داره میگه." آخرش پدرم گفتهاند: "خانم! اون اسمش ایرانی ولی طاغوتی بود؛ بعد از انقلاب رفته عوض کرده. شناسنامه جدید گرفته با اسم انگلیسی ولی انقلابی. اینقدر به این گوینده بدبخت بدوبیراه نگو. این مجبوره اینجوری بگه!" .
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24