Telegram Web Link
📝 گاس : با بی‌پولی همه می‌تونن کنار بیان، چیزی که باید یاد بگیری پولدار بودنه!
📽 Breaking Bad 2008 - 2013

#دیالوگ_ماندگار

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
🎥‍ سال ۱۹۶۶، بالتیمور، مدی شوارتز، یک زن خانه‌دار و ناامید با آروزی تبدیل شدن به یک روزنامه‌نگار و رهایی از زندگی یکنواختش و کلیو جانسون که با کار کردن برای یک گانگستر سعی در ساخت زندگی بهتری برای پسرانش دارد، ۲ فرد متفاوت با داستان‌هایی متفاوت، تا اینکه بعد از وقوع ۲ قتل سرنوشتشان به هم گره می‌خورد.
سال ۲۰۱۹ بود که کتاب "بانوی دریاچه" نوشته “لورا لیپمن” با الهام گرفتن از ۲ قتل واقعی در بالتیمور منتشر شد و افراد برجسته‌ای که رأسشان “استیون کینگ” بود و کتاب را شگفت‌آور توصیف کرد نسبت به آن نظرات مثبتی داشتند. “ناتالی پورتمن” برای اولین تجربه‌اش در تلویزیون به عنوان نقش اول ظاهر شد و سریال در هفت قسمت توسط +Apple TV ساخته‌ شده و در حال پخش است.
📽 Lady in the Lake (2024)
ابوالفضل مدنی

#معرفی_سریال

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
🔰 نقد فیلم "هامون"
⚠️ هشدار اسپویل

📝 به شخصه سینمای "مهرجویی" را به خوبی "شهیدثالث" و "کیارستمی" نمی‌دانم اما "هامون" والاتر است. "هامون" را که می‌دیدم از داد زدن‌های "شکیبایی" خوف می‌کردم. سینمای آرام و مسکوت "شهیدثالث"، ۸۰ دقیقه سکوت و ۱۰ دقیقه گفت‌وگو مرا غرق می‌کرد. اما سکوت در هامون متفاوت بود و رنگی دیگر داشت. هامون بس انسانی بود. هرآنچه که از سینما بر می‌آید. هرآنچه که سینما نمایش می‌دهد و سرانجام‌ باید باشد. کم نداشت، از بازیگر گرفته تا فیلم‌نامه و کارگردانی همه بکر و ناب بودند. "کی‌رکگور" را نشان دادن و از "ابراهیم" حرف زدن شوآف "مهرجویی" برای مدرک‌اش نبود. او می‌توانست از هر فیلسوف دیگری بگوید اما چرا "کی‌رکگور
"ابراهیمِ" "کی‌رکگور"، خودِ "کی‌رکگور" است. و از ارجاع‌های "هامون" به "کی‌رکگور" می‌یابیم "هامون" هم از جهاتی "کی‌رکگور" است. به درستی از ترس و لرز اسم برده می‌شود. می‌توانست کتب دیگرش را معرفی کند و به فیلم گند بزند، اما "مهرجویی" تبحرش را اینجا آشکار می‌کند. "کی‌رکگور" به عنوان عاشق خود را محق نمی‌دانست. او عشق ورزیدن را "تلاش برای آن‌که هیچ‌گاه نتوان محق بود" می‌پنداشت و به زعم من "مهرجویی" در "هامون" این اصل کی‌رکگوری را نمی‌پذیرد. او از "هامون" شهسوار می‌سازد اما شهسواری که اندکی متفاوت با داستان خود و داستان "ابراهیم" است.
در داستان اول "ترس و لرز" "ابراهیم" سر بلند نمی‌کند به موریه که می‌رسد، کارد به دست رو به اسحاق می‌کند و خود را هوس‌رانی بی‌ایمان به خدا معرفی می‌کند. چرا؟
"کی‌رکگور" نیز به هنگام ترک "رگینه" خود را کلاشی خواند که هیچ‌گاه "رگینه" را دوست نداشته است. او قهرمان تراژدی نبود، بل شهسوار بود. [البته هیچ‌گاه خود را برابر با "ابراهیم" ندانست]. بازگردیم به دلیل این چنین بار منفی به خود دادن این دوتا شهسوار: "ابراهیم" می‌دانست "اسحاق" محکوم به مرگ است. مرگ او قطعی و معجزه‌ای در کار نیست. اگر او به معجزه ایمان و به کار خدا شک می‌کرد پس شهسوار نبود. بگذریم.. پس "ابراهیم" نابودی اسحاق را حتمی می‌پنداشت اما وقتی نمی‌توانست با "اسحاق" از راز خود و خدایش سخن بگوید، پس چه باید می‌گفت؟
او تصمیم گرفت "اسحاق" او را پدر واقعی خود نداند و اما خدا را پدر بنامد‌. او سعی کرد "اسحاق" ایمان به خدا را در بطن وجودش داشته باشد، پس از خود بد گفت. "کی‌رکگور" نیز چنین کرد. به گمانم "مهرجویی" جان و صورت را خوانده بود و روایت "لوکاچ" را پذیرا بود.
"لوکاچ" حدس می‌زد حتی ۱۰ سال پس از جدایی، "رگینه" همچنان عاشق "کی‌رکگور" بود.
"کی‌رکگور" به شهسوار شباهت داشت چرا که فداکاری کرد. فداکاری برای "رگینه" که عزیزتر از جانش بود. او جبر حاکم بر زندگی خودش را پذیرفته بود و می‌دانست او تنهایی افسرده و منزوی‌ست که در صورت ماندگاری رابطه با "رگینه" او را هم به سرنوشت شوم خود خواهد کشاند.
"کی‌رکگور" هم مثل "ابراهیم" هیچ نگفت. سکوت مطلق اختیار کرد چرا که قهرمان تراژدی نبود. زندگی "کی‌رکگور" پر از حسرت بود. او همچنان جرئت دید زدن، تعقیب کردن و نزدیک شدن به رگینه را نداشت حال آنکه "رگینه" عاشقش بود و از قصد "کی‌رکگور" باخبر. به هامون بازگردیم. هامون همچون "کی‌رکگور" همچون "ابراهیم" همه‌چیزش را از دست داده بود. وجودش سراسر حسرت بود. صحنه‌ای که پشت در اتاق روانشناس حرف‌های "مهشید" را درباره‌ی گذشته می‌شنید، یا لبخند می‌زد یا بغ می‌کرد، خود فلش‌بک بود، اما باز هم فلش‌بک می‌خورد. فلش‌بک در فلش‌بک گواهی‌ست بر حسرت در حسرت را زیستن.
"هامون" به آن هنگام که "مهشید" می‌گفت: «من همون مهشید قبلم ولی دیگه تو رو دوست ندارم» فروریخت. اما حتی پیش از آن هم فرو ریخته بود. ویران بود. به لحن او توجه کنید، التماس مشهود است. فرق "هامون" با دو شهسوار ذکر شده در این است که "هامون" خود را مثل آن دو تا آن حد نامحق نمی‌دانست. از طرفی "هامون" همچون آن دو کاملا دور شد و سکوت اختیار کرد. در سراسر فیلم به "ابراهیم" می‌اندیشید. این‌که چطور به "اسحاق" پشت کرد و چطور او را برای خود ترک کرد. می‌گوید انسان از آن چه که بسیار دوست می‌دارد خود را جدا می‌سازد، در اوج خواستن نمی‌خواهد. به علی– دوستش– که "ترس و لرز" را به دستش داد. و به "مهشید". وقتی وارد دنیای واقعی می‌شد، بدان هنگام که برای فروش وسیله‌های شرکت آماده می‌شد دکلمه‌ای می‌خواند و بلاخره سخن می‌گوید اما نه آن‌طور که قهرمان تراژدی حرف می‌زند و درددل می‌جوید.
"شاملو"یی می‌خواند که:
منم آی منم که اینگونه تلخ می‌گریم
و اینک زایش من
از پس دردی چهل‌ساله...
ادامه دارد...


zil.ink/CooFilm | کوفیلم
نشریه سینمایی کوفیلم
‍ ‍ 🔰 نقد فیلم "هامون" ⚠️ هشدار اسپویل 📝 به شخصه سینمای "مهرجویی" را به خوبی "شهیدثالث" و "کیارستمی" نمی‌دانم اما "هامون" والاتر است. "هامون" را که می‌دیدم از داد زدن‌های "شکیبایی" خوف می‌کردم. سینمای آرام و مسکوت "شهیدثالث"، ۸۰ دقیقه سکوت و ۱۰ دقیقه گفت‌وگو…
پس پارادوکسی آشکار می‌شود.
پیش که می‌رویم رویایی به سبک "½8" "فلینی" می‌رسیم. آن رویاهایی که "مارچلو" در آن سرگردان از این طرف به آن طرف کشانده می‌شد و تمام افراد زندگی‌اش که نقشی در آن داشته و اصلا هم درک‌اش نمی‌کردند به دنبالش بودند و او سعی در رهایی داشت.
"هامون" هم حرف نمی‌زند داد می‌زند و به آب می‌زند. هدفی واضح ندارد. سرگردان و سرشار از غم بدون سخن. حالا با اندک حقی که "مهرجویی" به او می‌بخشد تخطی می‌کند و بر "کی‌رکگور" چیره می‌شود.
در نهایت باید گفت سکوت "هامون" با سکوت "کیارستمی" و "شهیدثالث" در ایران و "وندرس" و "تارکوفسکی" و "پاراجانف" در جهان متفاوت است. و این تفاوتی‌ست به جا. سکوتی‌ست شهسوارانه چرا که شهسوار در جامعه حضور دارد. حرف نمی‌زد و ساکت است. حتی حرف می‌زند ولی ساکت است. "مهرجویی" در پی تقلید نبود که اگر بود "هامون" کنونی شایسته‌ی چنین جایگاهی نبود.
🎞 هامون (۱۳۶۸)
✍️ امیرحسین یاسینی

#نقد_فیلم

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
🎥 به بهانه منتشر شدن آلبوم "امینم" در چند هفته قبل، به سراغ فیلمی می‌رویم که "امینم" تهیه‌کننده آن بوده. فیلمی به کارگردانی "جوزف کان" که داستانش درمورد جوان سفیدپوستی است که به رپ بتل علاقه دارد و رفته رفته وارد آن می‌شود.
فرهنگ زیرزمینی و رپ‌بتل یک جز جدانشدنی از زندگی سیاه‌پوستان آمریکا بوده. اکنون پسری سفید‌پوست قرار است پا به زیرزمین بگذارد و با رپرهای سیاه و اقلیت‌ها بتل کند. فیلم پرداخت خوبی به فضای رپ بتل دارد و پانچ‌های درون اشعار فوق‌العاده است و برخی از پانچ‌ها بشدت بی‌رحمانه و تخریب‌گر هستند. کاراکتر اصلی فیلم خوب است و سیر رشد او به عنوان بتل رپر عالی است. نکته جالب این است که فیلم به نوعی نشان‌دهنده نحوه به وجود آمدن کاراکتر "اسلیم شیدی" است.
📽️ Bodied (2017)
امیررضا محمدخانلو

#Review

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
🖼 پوسترهای جذاب از فیلم های جذاب!

#Poster

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
#Cinema_Gallery

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
📝 مارین کرین: من منظور بدی نداشتم!
نورمن بیتس: آدما هیچ‌وقت منظور بدی ندارن، فقط اون زبون درازشون رو به حرکت درمیارن؛ سرشون رو پدرانه تکون می‌دن و آدمو نصیحت می‌کنن، آدمو زجر می‌دن و هیچ منظور بدی هم ندارن..
📽 Psycho 1960
#دیالوگ_ماندگار

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
🎥 "نابخشوده” یکی از چندصد فیلم وسترن ساخته شده در هالیوود حول مسائل سرخ‌پوستان است که علی‌رغم ویژگی‌های مثبتش (یا حتی به قول "استنلی کافمن"، شگفت‌آورش) کم‌تر مورد توجه قرار گرفته است. اساساً رویکرد سینمای آمریکا نسبت به رفتار با سرخ‌پوست‌ها در سینمای کلاسیک، برخلاف رویکرد آن نسبت به سیاه‌پوستان در سینمای مدرن، رویکردی غالباً واقع‌گرایانه‌تر در دوربین، و محتاطانه‌تر در محتوا بوده است. این اثر "هیوستون" نه تنها بر این مدار منطبق بوده، بلکه پیشرو هم بوده چرا که فیلم به عنوان یکی از اولین فیلم‌هایی شناخته می‌شود که مسئله نژادپرستی نسبت به بومیان آمریکا را بازتاب می‌دهد. "هیوستون" از طرفی حتی با نماهایی که از سرخ‌پوستان می‌گیرد، چه از جهت زاویه و چه از جهت جای دوربین، دیدگاه خود را نیز نسبت به این مسئله ابراز می‌کند. به‌علاوه، تم عاشقانه داستان (که برخلاف فیلمی همچون جنگجوی سرخ‌پوست به‌خوبی به آن پرداخته شده)، سعی در تعدیل روابط موجود بین سرخ‌پوست و سفیدپوست را دارد. اما مهم‌تر از فضای رمانتیک حاکم، فضای سورئال حاکم بر داستان است که کم‌تر در ژانر وسترن نظیر دارد و از قضا دست‌پخت فیلمنامه‌نویس نیز هست. فیلم، حواشی هم کم ندارد! از شکستن کمر "آدری هپبورن" در اثر افتادن از اسب و معلق شدن پروژه گرفته، تا مشکلات به وجود آمده بین "هیوستون" و تیم تولید بر اثر رویکرد ساخت اثر، و حتی حذف هماهنگ نشده صحنه‌‌های با بازی "جان ساکسون" جوان (بازیگر فیلم‌هایی همچون "آپالوزا" و "اژدها وارد می‌شود") در نسخه اولیه باعث شده "هیوستون" ساخت این فیلم خود را غیرلذت بخش بداند. با تمام این‌ها "نابخشوده" حتی به اندازه "شاهین مالت"، پیشرو و یا حتی از "گنج‌های سیرا مادره" دغدغه‌مندتر است! و همین نکات باعث شد این معرفی کمی طولانی گردد. فیلمی که در سطحی‌ترین دیدگاه، لااقل به عنوان تنها وسترن کارنامه "هپبورن" باید آن را دید.
📽 The Unforgiven (1960)
✍️ امیرحسین صدر

#معرفی_فیلم

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🪄 زیبایی😮‍💨
📷 اینستاگرام کوفیلم

#mix

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎭 من هم معلولم جناب سروان...

#fun

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
🎥 "معما" (۱۹۶۳) از آن فیلم‌هایی است که با ظرافت و هوشمندی، تماشاگر را به دنیایی از تعلیق، عشق و طنز می‌برد. در همان آغاز، با قتلی در قطاری در حال حرکت، مخاطب به دنیایی پر از راز و رمز دعوت می‌شود؛ دنیایی که در آن هر لحظه، پرده‌ای از پیچیدگی‌های داستان برداشته می‌شود و در آن "آدری هپبورن" و "کری گرانت" همچون دو ستاره درخشان، در نقش‌های خود می‌درخشند؛ هپبورن با آن زیبایی بی‌زمان و طراوتی که در هر لحظه از حضورش روی پرده حس می‌شود، و گرانت با آن کاریزمایی که او را به یکی از نمادهای سینمای کلاسیک تبدیل کرده است.
فیلم، در پس‌زمینه زیبای پاریس روایت می‌شود؛ شهری که با کوچه‌های پرپیچ و خم و مناظر دلربایش، به خودی خود یکی از شخصیت‌های داستان می‌شود. "استنلی دانن" با بهره‌گیری از این لوکیشن‌ها و فیلم‌برداری دقیق، فضایی خلق می‌کند که همزمان هم دلپذیر است و هم پر از تعلیق. "معما" با بازیگوشی خاص خود، تفاوت سنی قابل توجه بین هپبورن و گرانت را به یکی از نقاط قوت خود تبدیل می‌کند و از این تفاوت به عنوان ابزاری برای خلق لحظاتی پر از جذابیت و کشش استفاده می‌کند. در این میان، موسیقی متن "هنری مانچینی" همچون رودی از ملودی‌های به‌یادماندنی، در پس‌زمینه جریان دارد و هر صحنه را با لایه‌ای از احساسات عمیق‌تر می‌کند.
"معما" با تمام پیچش‌های داستانی و دیالوگ‌های هوشمندانه‌اش، نه تنها یک تریلر هیجان‌انگیز است، بلکه همچون سفری در دنیای سینمای کلاسیک، ما را به یاد دوران طلایی هالیوود می‌اندازد. این فیلم، با ترکیب منحصر به فرد ژانرها و فضاسازی دقیق، همچنان پس از سال‌ها، یکی از آثار ماندگار سینما باقی مانده است و هر بار تماشا، ابعاد تازه‌ای از آن را برای مخاطب آشکار می‌کند.
📽 Charade (1963)
✍️ امیرحسین صدر

#معرفی_فیلم

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
🖼 پوسترهای مینیمال از برخی آثار ماندگار سینما!

#Poster

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
Forwarded from کوفیلم | CooFilm
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
2024/10/06 07:22:47
Back to Top
HTML Embed Code: