Telegram Web Link
لیبراسیون/لیبرالیسم
🏵 افراد از حقوقی مستقل از اقتدار اجتماعی برخوردارند و افزون بر این، اقتدارِ اجتماعی نمی‌تواند به این حقوق تجاوز کند مگر آن‌که در جایگاه مجرمانه‌یِ غاصبانِ حقوق مردم نشیند. 📚📖 شور آزادی، بنژامن کنستان ترجمه عبدالوهاب احمدی @cafe_andishe95
🏵 هر فردی حق دارد به طور یکسان از آزادی برخوردار باشد. برخورداری از چنین حقی دقیقاً هم به دلیل متفاوت انسان‌ها با یکدیگر، و هم به دلیل متمایز بودن تمایلات آنان در قبال نحوه استفاده از آزادی خویش بسیار مهم و اساسی است، و این متمایز بودن تمایلات در عمل ممکن است باعث تعالی هر چه بیشتر فرهنگ عمومی جامعه گردد.

🔹بنابراین فرد لیبرال از یک طرف بین برابری حقوق و برابری فرصت‌ها و از طرف دیگر، برابری مادی یا برابری بازده، به صراحت تمایز قائل می‌شود. او ممکن است در قبال این موضوع که جامعه آزاد در حقیقت از هر جامعه دیگری که تاکنون ایجاد شده به سوی برابری مادی بیشتر گرایش دارد از خود حسن‌نیت نشان دهد: اما این موضوع را از دستاوردهای مطلوب جامعه آزاد می‌داند نه دلیل اصلی حقانیت آن. او از اقداماتی که هم آزادی و هم برابری را گسترش دهد استقبال می‌کند- مانند اقدامات مربوط به رفع قدرت انحصار و اصلاح عملکرد بازار.

📚📖 سرمایه‌داری و آزادی، میلتون فریدمن
ترجمه غلامرضا رشیدی
@cafe_andishe95
افسانه سوئد سوسیالیستی

اقتصاد امروز سوئد سوسیالیستی است؟ آیا دستاوردهای رفاهی این کشور در پرتو نزدیکی به این مکتب حاصل شده است؟

احتمالا برای برخی پاسخ این سوال به حدی بدیهی باشد که واکاوی را لازم نمی‌دانند. از این منظر سوئد بهشت سوسیالیست‌های دنیا به حساب می‌آید. البته سوئد در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی به سیاست‌های سوسیالیستی گرایش داشت.

اما اجرای این سیاست‌ها آنچنان عجیب بود که صدای بسیاری از طرفداران حزب سوسیال دموکرات را نیز در آورده بود؛ طرفداران معروفی از جمله برگمان، کارگردان معروف سینما که در اعتراض به این سیاست‌ها از سوئد مهاجرت کرد.

یکی دیگر از نقاط عطف اجتماعی در تاریخ سوئد تظاهرات ۹۰ هزار نفری مردم در خیابان‌های استکهلم بود. با کُند شدن حرکت اقتصاد سوئد در دهه ۸۰ و بحرانی شدن اوضاع در ابتدای دهه ۹۰ اقتصاد سوئد با اجماعی سیاسی به سمت آزادسازی تغییر مسیر داد.

کاهش مداخله دولت، خصوصی‌سازی بخش آموزش و بهداشت و صندوق‌های بازنشستگی قدم‌های بزرگی بودند که دولت سوئد به سمت اقتصاد آزاد برداشت. این تغییر مسیر هم در آمار و هم در کیفیت زندگی مردم را بهبود داد.

وضعیت رفاهی امروز سوئد به شهادت گزارش‌های متعدد مرهون آزادسازی اقتصاد است. سوئد سوسیالیستی و افزایش رفاه بیش از آنکه یک واقعیت باشد افسانه‌ای برساخته است.

👑 @Majalepadeshahi
💰سرمایه داری جانمایۀ مادی مدرنیته

بسیاری از چپ ها و اسلامگراها در تبیین مدرنیته با تقلب و سانسور عنصر «سرمایه داری» را نفی کرده و با این رویکرد ضد مدرنِ خود، دیگران را به درک غلط از مدرنیته و شبه مدرن بودن، متهم میکنند.
در حالی که سرمایه داری نظام اقتصادی یک سیستم مدرن و در ذات مادی مدرنیته قرار داشته و ناگزیر است.

🔻همچنین تنها سیستم اقتصادی سازگار و لازم برای دموکراسی و آزادی جز سرمایه داری نیست.

💵⚙️سرمایه داری و صنعتی شدن دو پایۀ مادی مدرنیته هستند

خود «سرمایه داری» نیز پایه های مادی صنعتی شدن را فراهم آورده و رابطه محکمی با آن دارد.
اما چپگرا و اسلامگرای ارتجاعی معمولا اگر هم دم از مدرنیته برایی صنعتی شدن بزند و به ظاهر به استبداد بتازد اما از درک این نکته عاجز است که خودش با نفی سرمایه داری در حال تولید نوعی شبه مدرنیته یا مدرنیته عقب مانده و ناقص در وجه مادی آن است.

📃آنتونی گیدنز جامعه شناس چپگرا در این باره بیان جالبی دارد که نشان می دهد چپ و اسلامگرای ضد سرمایه داری ایران تا چه میزان از درک اصل سرمایه داری عقب مانده اند:

"در اینکه نهادهای مدرن را سرمایه دارانه یا صنعتی در نظر گیرند تقلیلگرایی هایی وجود دارد بدین سان یا صنعتی شدن فرع بر سرمایه داری انگاشته می شود و بر عکس.
برخلاف چنین تقلیلگرایی سرمایه داری و صنعتگرایی را باید دو بُعد یا دو مجموعۀ نهادیِ شاخص دخیل در نهادهای مدرن به شمار آورد.

سرمایه داری یک نظام تولید کالا است که بر رابطۀ میان مالکیت سرمایه و کار دستمزدیِ بدون مالکیت استوار است ..فعالیت اقتصادی سرمایه دارانه به تولید برای بازار رقابت آمیز و قیمتهایی وابسته است که به سرمایه گذاران تولید کنندگان و مصرف کنندگان به یکسان علامت می دهد.
ویژگی عمده صنعتگرایی ،کاربردمنابع بی جان نیروی مادی در تولید کالاها همراه با نقش کانونی ماشین آلاتدر فراگرد تولید است."

📚پیامدهای مدرنیت-آنتونی گیدنز

@cafe_andishe95
📌با «انقلاب» مشروطیت، مقدمات حقوقی ـ قانونی دگرگونی‌هایی در ایران آغاز شد که ناظر بر نوآئین کردن بنیاد‌های همه وجوه زندگی، درکشور به بن‌بست کشیده شده ایران در دوره قاجار بود و بر خلاف آنچه با ابهام زیاد گفته شده، هدف جنبش مشروطه‌خواهی ایرانیان، تنها دریافتی سطحی از عبارت «محدود کردن قدرت» و یا خیالبافی دستیابی به دموکراسی‌های امروز، آن هم در سال‌های نخستین قرن بیستم، نبود. هدف اساسی مشروطیت، «حکومت قانون» در معنای وسیع آن بود. یکی از اهداف نخستین این دگرگونی، قانونمند کردن خود دستگاه «قدرت دولتی» بود، که به ضرورت می‌بایست برمبنای «نظام حقوقی جدید» که منشا آن انسانی و برخاسته از اراده مردم توسط «نمایندگان» می‌بود، تحقق یابد.

▫️منصور هدایتی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
✴️اندر باب حماقت های قجری دلایل جدی نگرفتن جاده سازی در ایران از میان علل مختلفی که باعث شده است جاده‌سازی در بوته فراموشی و تعطیل بیفتد باید قبل از همه از سستی و ندانم‌کاری حکومتها یاد کرد؛ حکومت‌هائی که قادر به استحصال از قدرت تولیدی این مملکت نیستند،…
🧨در باب بربریت قجری

▪️رسم سیاست که در میان طوایف وحشی و بربری معمول است، الان در ایران مشاهده می‌شود؛ می‌بینی آدم دو نیمه شده از دروازه‌های شهر آویزان گشته است، می‌شنوی که امروز پنج دست مقطوع گشته، پنج چشم کنده، پنج گوش و دماغ بریده شده است. نقل می‌کنند که در طهران در فتنه‌ی بابیان به جهت سیاست مقصرین، انواع و اقسام طرزها اختراع کرده بودند که از شنیدن آن آدم متحیر می‌شود؛ با وجودی که الان در ممالک سیویلز شده، این گونه سیاست‌ها بالمره موقوف است و طوایفی که اجرا کننده‌ی این نوع سیاست باشد، در زمره‌ی بربریان، بل از گروه حیوانات وحشی حساب می‌شوند. برای نظم ولایت وسایل دیگر هست. اگر امرای ایران از علم و قانون اداره و پولتیک خبردار می‌بودند، می‌دانستند که به واسطه‌ی قتل نفوس و قطع اعضا، مملکت را منتظم داشتن؛ از اعظم قبایح است.

📚📖 مکتوبات کمال الدوله (1244 خورشیدی)، میرزا فتحعلی‌خان آخوندزاده
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🔘 آنچه فروغی اینجا به روشنی بیان می‌کند این است که برای مشروطه بودن دولت، صرف تفکیک قوا کافی نیست بلکه شرط لازم دیگر این است که قوانین موضوعه مجلس و مقررات اجرایی باید مشروط و مقید به رعایت حقوق مردم باشد. او در ادامه توضیح می‌دهد که برای حقوق افراد ملت هیچ…
💠 دولت یا استبدادی است یا مشروطه. استبدادی آن است که صاحبان قدرت خودسر و مختار مطلق باشند و اعمال ایشان مقید به قید قانون نبوده و در تحت نظارت کسی نباشد.
⚜️ مشروطه آن است که اعمال صاحبان قدرت مقید به قید قانون باشد و جماعتی بر ایشان ناظر باشند و قدرت ایشان را تعدیل کنند.
ترتیب صحیح این است که جماعتی که ناظر اعمال دولت می‌شوند، وکیل و نماینده ملت باشند، لهذا ترتیب مشروطیت را ترتیب نمایندگی هم می‌گویند؛ دولت اگر استبدادی باشد، اساس نخواهد داشت. بنابراین دولت مشروطه با دولت با اساس مرادف است.
🔸بنیان مشروطیت دولت بر دو اصل است: یکی سلطنت ملی، دیگری انفصال اختیارات دولت.

📚📖 حقوق اساسی یعنی آداب مشروطیت دول (1286 خورشیدی)، محمدعلی فروغی
به اهتمام علی‌اصغر حقدار
@cafe_andishe95
در پیام سال گذشته به مناسبت #سالروز_مشروطیت تاکید کردم: مشروطه یک واقعه تاریخی نبود که در نقطه‌ای از تاریخ تمام شده باشد. بلکه مشروطه خواست همیشگی ماست و همیشه ادامه دارد.

بر این اساس، مهم است که نگاه‌مان به مشروطه، رو به آینده باشد و به دنبال آن باشیم که در ایران فردا، دو خواست اصلی مشروطیت یعنی حکومت قانون و نظام آزادی را نهادینه، پایدار و غیرقابل‌بازگشت سازیم.


@OfficialRezaPahlavi


https://www.tg-me.com/OfficialRezaPahlavi/948
لیبراسیون/لیبرالیسم
🏷 زمانه ایدئولوژی زده ما عصر سیاسی‌بافی های بی رویه است و گمان می‌کنیم که هر مخالف‌خوانی و سیاسی بافی را می‌توان به مرتبه اندیشه ارتقاء داد. ما، که اهل شعر و ادب مبتذل هستیم، گمان می‌کنیم که در قلمرو اندیشه نیز زمانه مسیح مصلوب برای همیشه به سر آمده است…
✳️ تردیدی نیست که اهل ایدئولوژی، حتی اگر با داعیه تجدید سنت به میدان آمده باشند، گریزی از تسلیم به آن ندارند و به ناچار، سنت را در مَسلَخ ایدئولوژی قربانی می‌کنند، زیرا ایدئولوژی راه همواری است که توهم خروج از بن بست امتناع اندیشه از مجرای برهم زدن وضع و شرایطِ معلول را جانشین دشواری درک علت و چیرگی بر آن می‌کند، غافل از آنکه تنها علت‌العلل زوال و امتناع اندیشه می‌تواند معلول‌های بسیارِ ناشی از زوال و امتناع را توضیح دهد، در حالی که عکس قضیه صادق نیست. اهل ایدئولوژی، با تلقی نادرستی از سنت و جهل مرکب نسبت به مبانی و بنیاد اندیشه در مغرب زمین، راه درک آن هر دو را به یکسان بر خود می‌بندند و با سقوط در چاه ویل توهم «آنچه خود داشت...»، سنت را به محک ایدئولوژی می‌زنند. تردیدی نیست که در درون چنین مغلمه‌ای از توهم و جهل، راهی جز به سوی بن‌بست تعطیل و امتناع اندیشه هموار نخواهد شد.

📚📖 ابن خلدون و علوم اجتماعی، جواد طباطبایی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🗽مفهوم آزادی تحت قانون... بر این محتوا تکیه دارد که ما وقتی از قوانین اطاعت می‌کنیم، یعنی قوانین مطلق کلی که صرف‌نظر از کاربردی که برای ما دارند تنظیم می‌شوند، تابع اراده و خواست فرد دیگری نیستیم و بنابراین آزادیم. 📓قانون آزادی، فردریش فون هایک 📚📖اندیشه‌های…
💠 آزادی فردی در مفهومی که هایک از آن دارد زاییده و مخلوق قانون است و بیرون از جامعه مدنی نمی‌تواند وجود داشته باشد. او حتی پا را از این هم فراتر می‌گذارد و ادعایی می‌کند که سخت‌تر از همه بخش‌های فلسفه او مورد انتقاد قرار گرفته است. او می‌گوید حکومت قانون اگر درست فهمیده شود و به صورتی منسجم به اجرا گذاشته شود بایستی لزوماً حافظ آزادی فردی باشد.


📚📖 فلسفه سیاسی فون هایک، جان گری
ترجمه خشایار دیهیمی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
💠 آزادی فردی در مفهومی که هایک از آن دارد زاییده و مخلوق قانون است و بیرون از جامعه مدنی نمی‌تواند وجود داشته باشد. او حتی پا را از این هم فراتر می‌گذارد و ادعایی می‌کند که سخت‌تر از همه بخش‌های فلسفه او مورد انتقاد قرار گرفته است. او می‌گوید حکومت قانون اگر…
⚖️ قانون در مفهوم راستین‌اش آن‌قدر محدود کننده نیست بلکه راهنما و راه‌گشایِ شخص هوشمند و آزاد است تا در جهتِ تحصیلِ منافعِ خویش از آن استفاده کند. قانون هدفی بیش از خیر و سعادتِ عمومِ کسانی که تابعِ آنند ندارد.

🛑 هرگاه قانونی باشد که مردم بدونِ آن شادتر و سعادت‌مند‌تر باشند، آن قانون، قانونی بیهوده است و خود به خود از بین می‌رود و چون قانون، ما را از افتادن در پرتگاه‌ها و مرداب‌ها نجات می‌دهد نمی‌توان آن را بند و زنجیر خواند. به هر حال هرچند بسیاری در این مورد به خطا رفته باشند ولی هدفِ قانون، از بین بردن و یا نابودکردنِ آزادی نیست بلکه حفظ و توسعه‌یِ آن است. پس مخلوقاتی که می‌توانند قانون داشته باشند و قانون ندارند، از آزادی نیز بهره‌ای ندارند.

💠 آزادی ایمن بودن از تسلط و تجاوزِ دیگران است و در جایی که قانون نباشد، حصول این امنیت ممکن نیست. و نیز برخلافِ آن‌چه به ما گفته می‌شود، آزادی آن نیست که هر کس هرچه بخواهد بکند- زیرا چگونه شخصی می‌تواند آزاد باشد در حالی که پیوسته در معرضِ این است که هوس و اراده‌یِ دیگری بر او مسلط شود؟

📚📖 رساله دوم درباره دولت، جان لاک
ترجمه شهرام ارشدنژاد
@cafe_andishe95
🔒غموض زبان 《 هگل》 میتواند هیچ مطلبی را برای خواننده روشن نکند. بنابراین شاید هگل را همین غموض(تیرگی،ابهام) زبان خودش به دام انداخته باشد، آنجا که بیش از پیش نتیجه میگیرد که تاریخ نوعی پیشرفت اجتناب ناپذیرآزادی به اشکال بالاتر و بالاتر است و دولت پرسی و فلسفه خود هگل نقطه اوج این پیشرفت را به دست میدهد، ولی معادله بدبختانه دو نکته اساسی را که هگل درباره آزادی بیان کرده است بی اعتبار میسازد

1️⃣نکته نخست این است که مفهوم آزادی چنان است که همینکه ارائه شد هیچکس نمیتواند دعاوی آن را انکار نماید، گواه بر این واقعیت آن است که نظریه پردازان محافظه کار تاکید می ورزند که ما دشمن آزادی نیستیم، بلکه صرفا فهمی متفاوت از آن ارائه می کنیم ، در اثر روشنگری معلوم میشود که تفاوت های میان نظریه پردازان محافظه کار و تندرو ریشه در دعاوی متفاوت و رقیب آنها در اهداف و تمایلات یک گروه اجتماعی  خاص دارد( این است منشاء اسطوره محافظه کارانه درباره آشوبگران، انسانهایی که خود را سخنگوی اوضاعی متفاوت با اوضاع موجود وانمود میکنند و در عمیق ترین احساسات ایشان یک گروه کاملا خشنود موجود است)

به اعتقاد هگل دلیل اینکه هیچکس نمیتواند دعاوی آزادی را انکار کند این است که هرکس آزادی را برای خود میخواهد و آن را به عنوان یک خیر برای خود میخواهد،
مفاهیم هگلی عقل و آزادی اساسا انتقادی اند، هدف از استعمال آنها اشاره به عدم کفایت هر نظم اجتماعی و مفهومی مفروض است، ولی هگل در اوج نظام های خود چنان سخن میگوید که گویی آنها آرمانهایی که در واقع قابل وصول است، ارائه میکنند، گویی آنها مشخصه های یک فلسفه آرمانی و نهایتا مرضی اند با آنها ( مطلق) به صحنه خواهد آمد آشتی نهایی خدا و انسان به طرزی نمادین در آموزه مسیحی آخرین چیزهایی  که حاصل خواهد آمد، بیان شده است، و این چیزی است که ظاهرا بعد از پدیدارشناسی روح مورد اعتقاد او بوده است، در حقیقت فلسفه کمال یافته او مستلزم آن است که او و شاه فردریک ویلیام بخش هایی از تجسم مطلق در آن دوره اند، استدلال هایی که هگل از طریق آنها به نتیجه مورد نظر خود می رسد، استدلال های بدی هستند ( هگل را به حق  میتوان یک محافظه کار خواند)


📙تاریخچه فلسفه اخلاق
الِسدیر مک اینتایر- آرسین
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💻این آقا در کشور خودش، کوبا، پروفسور علوم کامپیوتر بوده و هرگز نتوانسته با حقوق خود یک لپ‌تاپ شخصی بخرد. حالا در امریکا زندگی می‌کند و بالاخره موفق شد برای اولین بار "زندگی نرمال" را تجربه کند.
🇨🇺
✖️در آرمانشهر کمونیستی کوبا، شهروندان از حداقل‌های زندگی هم محرومند و آرمان‌فروشان رویای زندگی در آرمانشهر کمونیستی، مارکسیستی را به جوانان جهان می‌فروشند.
هر جا کسی به شما "وعده‌"ی عدالت اجتماعی، برابری، مساوات و... در جامعه‌ای "سوسیالیستی!" را داد، با حداکثر سرعت فرار کنید. البته پس از تحقق اون آرمان، پیش و بیش از هر کسی، خود کمونیست‌ها به کشورهای کاپیتالیستی و امپریالیستی فرار می‌کنند.

سودابه قیصری
@cafe_andishe95
🔱راه حل نهایی🔱


"سرشت تلخ بشر" The Crooked Timber of Humanity کتابی است از ایزایا برلین که در 1990 منتشر شده است. این کتاب مشتمل بر جستارهایی راجع به تاریخ اندیشه هاست. ترجمه تحت اللفظی عنوان انگلیسی چیزی است در مایه: "چوبِ تابدارِ بشریت"، که برلین از کانت به وام گرفته است. منظور از چوب همان ذات و سرشت و جنس است. پس اگر بخواهیم ترجمه ای فرهنگی از این عنوان داشته باشیم عبارتی از قبیل جنس پیچیده بشر می رسیم.
منظور برلین از این عنوان آن است که طبایع و سلایق انسانی به قدری متنوع و متکثر است که "یک راه حل غایی" برای حل مسائل بشریت وجود ندارد. راه حلی که کمونیسم و نازیسم در پی تحقق آن بودند.

برلین در مقاله اول ("در پی دنیایی آرمانی")، ابتدا می گوید فلسفه سیاست، گسترش فلسفه اخلاق به سطح اجتماع است.
انسان همیشه در پی پدید آوردن جامعه ای آرمانی بوده است. زمانی که انسان، عنان زندگی خود را به دست گیرد و بازیچه قدرت های خارجی و کور و هواهای نفسانی اش نباشد.

◾️کسانی مانند روسو و تولستوی باور داشتند که باز گشت به عالم ساده کودکان راه چاره است.
◼️هگل و مارکس تاریخ را شبیه نمایشنامه ای با پرده های مختلف می دانستند که در هر مرحله ای آرمانی دارد.
"ماکیاولی" برخلاف هگل و مارکس، تاریخ باور نبود و به جای تاریخ بر فضایل شهریار، برای گذار تاریخی تاکید داشت. او فضایل مسیحی را سد راه کشورداری موفق می دانست.

"جامبا تیستو ویکو" ایتالیایی و "هردر" آلمانی به تنوع تمدن ها باور داشتند. به نظر برلین، این دیدگاه، به معنی "نسبیت گرایی" نبود بلکه "کثرت گرایی" بود. بر این اساس ما می توانیم سعی در فهم یکدیگر و احترام به شیوه زندگی یکدیگر داشته باشیم، بی آن که بخواهیم یک راه حل نهایی را برای یکدست کردن همه انسان ها به اجرا بگذاریم.

👁‍🗨"راه حل غایی"، مبتنی بر این توهم خطرناک است که گویا در این راه حل، سعادت ابدی بشر تضمین می شود و بنابراین ارزش دارد موقتا صدها هزار نفر، قربانی میلیون ها نفر دیگر شوند. چنانچه لنین، استالین و مائو می گفتند برای درست کردن املتی برای همه بشریت، باید تخم مرغ های زیادی هم شکسته شوند. میلیون ها تخم مرغ شکسته شد بی آن که املتی هم در کار باشد.

برلین می گوید بهتر است به جای کشتار در راه آرزوهایی دور و دراز و نسیه، به راه حل های کوتاهمدت و نقد، برای پیشرفت بیندیشیم. او از قول سوسیالیست قرن 19، الکساندر هرتسن می گوید:
"هدفی که بی نهایت دور است، هدف به شمار نمی رود. هدف باید چیزی نزدیک تر باشد مانند دستمزد کارگر...."

باید فروتن تر باشیم و در پی کاستن از رنج های بزرگ باشیم. تلاش برای رسیدن به کمال برین، نسخه ای برای کشتار است و یکسان سازی مردم  به خشونت و وحشیگری می انجامد.
محمدامین مروتی

📖منبع:
سرشت تلخ بشر، ایزایا برلین، ترجمه لی لا رستگار، نشر ققنوس
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زنده و همیشگی‌ست یاد قهرمان جاویدنام وطن، فریدون فرخزاد که آرزویی جز آزادی ایران نداشت. وطن‌دوستی او الگویی برای نسل‌های امروز و فردای ایران است و خواهد بود.

@OfficialRezaPahlavi
لیبراسیون/لیبرالیسم
📌 عدم تحرک شغلی ناشی از نظام صنفی متحجر، نشانه ثابت فرض کردن نیازها و خواسته‌های افراد جامعه است. جامعه سنتی یک کل ارگانیگ است که اعضای آن هر کدام مکان و منزلت خاص و معینی دارند. چنین جامعه‌ای نمی‌تواند عملکرد خود را از درون مورد سوال قرار دهد، بدین روی طرح…
⚜️ گرانبهاترین امتیاز انسان این است که بی‌وقفه جویای بهبود شرایط خویش است و همواره با روش‌های بهتری با موانعی مبارزه می‌کند که طبیعت سر راه زندگی و بهروزی‌اش قرار می‌دهد. همین غریزه مادرزادی باعث شده است نوادگان آن غارنشینان نامتمدن به انسان‌های متمدن دوران ما بدل شوند.

📚📖 بوروکراسی، لودویگ فون میزس ترجمه مهدی تدینی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
💎روشنگری یک اقدام شجاعانه بود. مقصد آن این بود که زندگی فکری و سیاسی را کاملاً زیر هدایت علم و فلسفه باز تاسیس کند. هیچ فاتحی، پیامبر یا بنیان‌گذاری چنین نگاه وسیع و چنین توفیق چشمگیری نداشته است. تقریباً هیچ رژیمی در عصر ما نیست که به نوعی مولود روشنگری نباشد،…
💠 روشنگری، که آرمانِ حقیقتِ عینی را پیشِ روی ما نهاد، ابرهای تیره تعالیمِ دینی را هم کنار زد. وجدانِ اخلاقی پس از آنکه قواعد و سننِ دینی گسست، آرام آرام توانست خودش را از بیرون ببیند. هم‌زمان، باور به یک سرشتِ عام و جهان‌شمولِ بشری، که شفتسبری، هاچسون و هیوم این چنین محکم از آن دفاع کرده‌اند، شک گرایی را دور کرد.
▫️این‌که بگوییم شفتسبری و هیوم، در ردگیری مسیرِ همدلیِ انسانی، صرفاً بُعدی از فرهنگِ «غربی» را توصیف می‌کرده‌اند، در نظرِ هم‌عصرانِ آن‌ها یاوه‌ای احمقانه می‌بود. «علومِ اخلاقی»، از جمله مطالعه هنر و ادبیات، به قول تی. اس. الیوت، یک «جستجوی مشترکِ داوری راستین» تلقی می‌شدند. و این جست‌وجوی مشترک ذهنِ متفکرانِ بزرگِ عصرِ ویکتوریا را به خود مشغول کرده بود، متفکرانی که، حتی وقتی نخستین گام‌ها را در جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی برمی‌داشتند، به اعتبارِ عینی نتایج‌شان اعتقاد داشتند، و به آن سرشتِ جهان‌شمولِ بشری که در آن‌ها برآفتاب می‌افتاد.

📚📖 متفکران چپ نو، راجر اسکروتن ترجمه بابک واحدی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🗽لیبرالیسم هرگز خیال ندارد ضرورت دستگاه حکومت، نظم قانونی و دولت را انکار کند. هر نوع ربط دادن لیبرالیسم به ایده‌ های آنارشیستی چیزی مگر یک بدفهمی ناروا نیست. در نظر لیبرال‌ها پیوند حکومتی میان انسان‌ها ضرورتی مطلق است، زیرا مهم‌ترین وظیفه‌ی محول شده به حکومت…
🏷 از حکومت در جامعه سرمایه‌داری انتظار می‌رود حق مالکیت، حق افراد برای جستجو و مذاکره قراردادهای اختیاری (داوطلبانه) و حق آنها برای جبران شدن آسیب‌ها و خسارت‌های احتمالی را محترم بشمارد. به عبارت دیگر، دولت در جامعه سرمایه‌ داری باید قوانین بازی را اعمال و به عنوان داور انجام وظیفه کند.
🖊اِسوِتُزار پژویچ

📚📖مبانی فلسفی و اقتصادی سرمایه‌داری، مجموعه نویسندگان ویراستار اِسوِتُزار پژویچ ترجمه امیرحسین خالقی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
📜درک درستِ گذشته ما را به تساهل دعوت می‌کند، و تلقی غلط از فلسفه تاریخ تنها تعصب به بار می‌آورد. 📚📖 افیون روشنفکران، رمون آرون ترجمه پیروز ایزدی @cafe_andishe95
📜جایگاه تاریخ برای محافظه‌کارها، مثل جایگاه گزینش طبیعی است برای زیست شناسان تکاملی. به اعتقاد این زیست‌شناس ها، هیچ انسانی قدرت تصمیم‌گیری در این باره را نداشته و ندارد که جزو گونه انسان باشد یا نباشد، بلکه این امر، تابع فرایند گزینش از طریق تصادف و آزمون و خطای مکرر بوده است. شکوهمندی جهان زیست شناختی نیز از همین جا نشات می‌گیرد. در گزینش تکاملی، حکمتی ژرف و بسیار برتر از هر نوع حکمتِ قابل تصور برای آدمی وجود دارد و تلاش موجودات زنده برای انجام کاری فراتر از این فرایندهای طبیعیِ تغییر و تکوین، مضحک و بی ثمر است.

📚📖 محافظه‌کاری؛ خیال و واقعیت، رابرت نیزبت ترجمه محمدرضا فدایی
@cafe_andishe95
🏺تاثیرات مثبت منفی سقراط⚱️

در زمانی که بسیاری از معتقدان به دموکراسی از آتن گریختند ولی سقراط باقی ماند. سقراط علیرغم فردگرایی سرسختانه اش، با کمال تعجب طرفدار دمکراسی نبود .در آن زمان دمکراسی به عنوان نوعی از حکومت هنوز دوران طفولیت خود را میگذراند و در نتیجه مستعد بروز عدم کفایت از یک سو و زیاده روی از سوی دیگر بود.

در آتن عهد دمکراسی حتی فرماندهان سپاه هم با رأی مردم انتخاب میشدند و این حتی از روش امروز ما هم که آنان را از میان افسران و فرماندهان نظامی برمیگزینیم ناکارآمدتر بود به این ترتیب به دنبال شکست آتن در جنگ دمکراتها آماج سرزنش گردیدند اما سقراط مطابق نظریه اخلاقی اش از دیدگاه فلسفی بر عليه دمکراسی احتجاج میکرد او میگفت که اکثریت مردم به جهت عدم تشخیص خوبی حقیقی است که دچار محنت و تیره بختی اند.

بدین ترتیب احتمالاً رهبرانی سیاسی را به قدرت خواهند رساند که خود رأی نادرستی در باب خوبی دارند، پس مستقیماً مسئولند.

🔮این عقیده او که تنها یک خوبی نهایی موجود است که تنها از طریق فلسفهٔ او قابل دریافت است او را به وادیهای خطرناکی رهنمون شد بعدها هنگامی که افلاطون این عقیده را در کتاب جمهوریت خود بسط داد جامعه آرمانی ای که در آن کتاب ترسیم شده بود یک کابوس تمام عیار از آب درآمد درست مثل سقراط و افلاطون، نازیها و زمامداران اتحاد شوروی هم به یک خوب مطلق که تنها قابل دستیابی از طریق فلسفهٔ خودشان بود باور داشتند و البته تاریخ گواهی میدهد که چه فجایع که به بار نیاوردند.

یکی از رهبران حکومت جبار کریتیاس بود که خود از شاگردان قبلی سقراط هم به شمار می.رفت لیکن کریتیاس از همان بدو رسیدن به قدرت به روشنی تفهیم کرد که تمامی حماقتهای جوانی اش را پشت سر گذارده است. منظور او این نبود که سقراط را فراموش کرده است بلکه حتی بیش از آن حکم کرد که تدریس فلسفه در خیابانهای آتن ممنوع گردد و در این زمینه به خصوص از سقراط هم نام برد کریتیاس به خوبی میدانست که چگونه این آموزگار سالخورده قادر است معنای کلمات را به نفع خود تحریف کند و او به هیچ وجه حال و حوصله درگیری با چنین به زعم خود حماقتی را نداشت. بدین ترتیب هرگونه فعالیت سقراط قطع نظر از اینکه او آن را فلسفه مینامد یا هر چیز دیگر به صراحت ممنوع شد.

پس از سقوط امپراطوری روم عصر تاریکی و تمدن دین محور قرون وسطی آغاز شد طی این دوران فلسفه در حال احتضار باقی ماند، گویی که شیشهٔ تخلیه شده از هوایی بود ممهور به مهر محکم راستکیشی دینی در این دوران نیروی فکری ای که توانست جامع ترین و عمیق ترین فلسفه دینی تاریخ را به وجود آورد از نظر فن آوری تنها اندکی از طراحی یوغ برای حیوانات بارکش پیشتر رفت که حتی اصول مکانیکی این اختراع هم در قرن سوم قبل از میلاد توسط ارشمیدس اندیشیده شده بود.
✝️ کلیساهای جامع گوتیک در میان خیابانهای مابین ردیف آلونکها و فاضلابهای در جریان روباز و متعفن سر برآوردند و برای مبارزه با همه گیری
طاعون جز دستیازی به خرافات امکان دیگری به عقول و افهام مردم نرسید.

این همه تقصیر سقراط نبود ولی تأثیری که اندیشه ما از فلسفه او گرفت به طور عمده ای مسئول این همه بود دانش بشر بی اندازه مدیون سقراط است. او به ما نشان داد چگونه از تعقل استفاده کنیم لیکن در عین حال هم او بود که دید ما را در مورد این که تعقل را در کجا به کار اندازیم محدود کرد. در نتیجه دانش بشر واجد نقطه کور عظیمی شد و این نقیصه به مدت سه . چهارم زمان شروع فلسفه تا عصر حاضر دوام یافت
🔎یک نمونه این نقطه کور را میتوان در واکنش نسبت به همه گیری طاعون دید که طی آن بیش از نیمی از جمعیت اروپای قرن چهاردهم میلادی درو شدند. از همان ابتدا بر همگان معلوم بود که این بیماری واگیردار است. با این همه ملاحظات عملی تحت الشعاع مسائل روحانی واقع شد. چرا؟ از این رو که منطقی که فرزند دیالکتیک سقراطی بود عادت داشت که با مقولات مجرد و نه کاربردی سروکار داشته باشد چنانکه دیدیم این نقطه کور در خود سقراط هم قابل تشخیص است با این وجود نباید او را به جهت عظمت عواقب سوء آن که همانا توقف تعالی و پیشرفت بشر بود سرزنش کرد
📍 همه ما در معرض خطا و اشتباه قرار داریم حتی اگر فلاسفه بزرگی باشیم چیزی که هست این است که غالباً انتظار نداریم اشتباهاتمان حدود دو هزار سال ادامه یابند!

آشنایی با سقراط-پل استراترن
@cafe_andishe95
🏛دولت رفاه و سوسیالیسم👥


دولت رفاه

سوسیالیستها نیز طرحهایی را برای اصلاحات اجتماعی پیش بردند اما لازم است بین
لیبرالیسم رفاه یا لیبرالیسم دولت رفاه و سوسیالیسم تمایز قائل شویم

سوسیالیستها به مهار یا اصلاح سرمایه داری بسنده نمی کنند؛ میخواهند به جای نظام سرمایه داری نظامی ایجاد کنند که در آن کسب و کار با نظارت دموکراتیک در مالکیت همگانی .باشد در برابر اینان لیبرالهای رفاه مالکیت خصوصی را ترجیح میدهند و به طور کلی نظام رقابتی سرمایه داری را درست میدانند از منظر لیبرالیسم رفاه، نقش حکومت تنظیم رقابت اقتصادی برای درمان بیماریهای اجتماعی و تجدید پانسمان جراحتهای فردی ناشی از رقابت سرمایه داری است ،باری لیبرالهای ،رفاه برخلاف سوسیالیستها رقابت اقتصادی را چیز خوبی میدانند اما تنها تا آنجا که رفاه فردی را به ارمغان آورد.

⭕️ این نیز شایان دقت است که مبدع دولت رفاه امروزی نه سوسیالیست بود نه لیبرالی از هیچ نوع اتوفون بیسمارک، «صدراعظم آهنین» و مطلقاً ضد سوسیالیست، که در اواخر سده نوزدهم آلمان را متحد ،ساخت معتقد بود بهترین شیوه برای مبارزه با سوسیالیسم دولت رفاه است.
🇩🇪
دولت آلمان با تدوین نظام مالیاتی کارفرمایان و کارکنان زیر نظارت دولت برای حمایت از کارگران بیمار مجروح و بیکار غرش رعدآسای سوسیالیستها را، که به نگرانیهای کارگران دستخوش نوسانات چرخۀ سرمایه امید بسته بودند، بی اثر کرد.

💡آغاز دولت رفاه با توسعۀ حق رأی در بخش عمدۀ اروپا تقریباً همزمان شد. اصلاحات سالهای ۱۸۶۷ و ۱۸۸۵ در انگلستان حق رأی را برای همۀ مردان بزرگسال به ارمغان آورد و بدین سان طبقه کارگر نیروی سیاسی قدرتمندتری شد نمایندگان سیاسی این طبقه نه تنها به رشد دولت رفاه بلکه به استیلای لیبرالیسم رفاه در سده بیستم خدمت کردند.

📚📖 ایدئولوژی های سیاسی و آرمان دموکراتیک، ترنس بال و ریچارد دگر ترجمه احمد صبوری
@cafe_andishe95
2024/11/19 23:26:57
Back to Top
HTML Embed Code: