Telegram Web Link
🚗روزی روزگاری کادیلاک ایران ؛ تاریخچه تولید خودروی آمریکایی در کشور

شورولت ایران🔺
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🚗روزی روزگاری کادیلاک ایران ؛ تاریخچه تولید خودروی آمریکایی در کشور شورولت ایران🔺 @cafe_andishe95
🚗روزی روزگاری کادیلاک ایران ؛ تاریخچه تولید خودروی آمریکایی در کشور

شاید این از شوخی روزگار و عجایب تولید در ایران است که در روزگاری که پیکان و ژیان در ایران تولید می شدند، لوکس ترین خودروی آمریکا یعنی کادیلاک هم در ایران تولید می شد. و این قصه ؛ روزی روزگاری کادیلاک ایران است.

کادیلاک مانند پرچم ایالات متحده در خودروسازی است که تا پیش از تولیدش در ایران، هیچ کجا خارج از خاک آمریکا تولید نشده بود.

رابطه دوستانه صنعت خودروی ایران و آمریکا به تولید اولین خودرو در ایران باز می شود.
بسیاری فکر می کنند با تولید پیکان صنعت خودرو ایران شکل گرفته است.
و ایران خودرو قدیمی ترین کارخانه خودروسازی کشورمان بوده است.
انگلیس را هم اولین شریک صنعت خودرو در ایران می دانند.
ولی قدیمی ترین کارخانه خودروسازی در ایران پارس خودرو کنونی است.
اولین شریک صنعت خودرو ایران هم کشور آمریکا و شرکت ویلیز بوده است.

تولد صنعت خودرو بین سال های 1334 تا 1341 با برنامه عمرانی هفت ساله دوم دولت وقت اجرا شد.

هدف از اجرای این طرح صنعتی شدن ایران بود.


🛻تولد جیپ
در پی این سیاست ها و در سال 1335 بیشتر سرمایه دارن به دنبال واردات خودرو بودند.
اما با تغییر استراتژی ایران برای صنعتی شدن، جعفر اخوان شرکت بازرگانی جیپ را تاسیس کرد.
جعفر اخوان در گام اول، در این شرکت اقدام به واردات جیپ ویلیز کرد.

این خودرو یادگار دوران جنگ جهانی دوم بود.
به دلیل قابلیت های کاربردی و دوام بالا تولید جیپ ویلیز، در سال های بعد از جنگ ادامه پیدا کرد.
هرچند اخوان با واردات آغاز کرد اما ایده تولید در سر داشت.
با چنین دیدگاهی در 1338 کارخانه شرکت سهامی بازرگانی جیپ در کیلومتر 9 جاده مخصوص کرج راه اندازی شد.
با شروع به کار این کارخانه صنعت خودرو در ایران متولد شد.در روزگاری که پیکان و ژیان در ایران تولید می شدند، لوکس ترین خودروی آمریکا یعنی کادیلاک هم درایران تولید می شددر گام اول تولید جیپ ویلیز با تغییر نام به جیپ شهباز در این شرکت آغاز شد.
به دنبال آن وانت سیمرغ به عنوان یک بارکش پر قدرت تولید شد.

انتخاب این محصولات برای بازار آن دوران ایران انتخابی هوشندانه بود.

با توجه به وضعیت راه های کشور، یک خودروی دو دیفرانسیل شاسی بلند، بهترین خودروی ممکن برای رفت و آمد در ایران بود.

در انتظار سواری ها
در آن سال ها خودروهای شاسی بلند و وانت فروش خوبی داشتند.
اما بازار خودروی کشور در دهه 40 شمسی تشنه خودروهای سواری بود و با چنین بازاری، تمرکز روی خودرو های شاسی بلند، نمی توانست آینده شرکت را تامین کند.با چنین دیدگاهی، جعفر اخوان بار دیگر به سراغ آمریکایی ها رفت و مذاکره با گروه آمریکن موتورز را آغاز کرد.
اخوان پیش از این و در اوایل دهه 40 مدل های آمباسادور و رامبلر را از محصولات این شرکت وارد ایران کرده بود.
در مذاکرات موفق شد امتیاز مونتاژ خودروی رامبلر را از این شرکت بگیرد.
در سال 1346 این خودرو را با نام شاهین به عنوان مدل پایه و آریا به عنوان مدل با امکانات بیشتر به بازار عرضه کرد.
این دو خودرو در مقابل خودروهای شورولت و فوردهای وارداتی از آمریکا حرف چندانی برای گفتن نداشتند.اما با مونتاژ در داخل کشور، قیمتشان پایین تر بود و به سبب دوام مورد استقبال قرار گرفتند.در همین سال خودروی شاسی بلند دیگری به نام جیپ آهو نیز به خط تولید شرکت اضافه شد.

دورتر از ایده ها
تولید خودروهای شرکت اخوان با استقبال بازار مواجه شد.اما تیراژ تولید آنقدر بالا نبود که بتواند به ایده های او جامه عمل بپوشاند.در سال 1347 آریا 2802 دستگاه و شاهین 1742 دستگاه و انواع مختلف جیپ در حدود 2000 دستگاه عرضه شده بودند.

در حالیکه پیکان به تنهایی بیش از 12 هزار دستگاه تولید شده بود.حدود پنج هزار دستگاه نیز واردات به کشور ثبت شده بود.اخوان به دنبال خودرویی بود که بتواند با خودرو های لوکس وارداتی رقابت کند.این جا بود که در اوایل دهه 50 مذاکرات با جنرال موتورز را آغاز کرد.محصولات جنرال موتورز و به خصوص مدل های شورولت پیش از این نیز به ایران وارد می شدند.و ایرانیان نیز اعتماد زیادی به آن ها داشتند.

اما باور اینکه بزرگترین شرکت خودروسازی جهان حاضر باشد مونتاژ خودروهایش را در اختیار ایران قرار دهد، در آن مقطع غیر ممکن به نظر می رسید.با این وجود اخوان به دلیل روابطی که با شرکت های خودروساز آمریکایی داشت، توانست نظر جنرال موتورز را جلب کند تا سرانجام در اسفند ماه 1352 جنرال موتورز مشارکت با اخوان را پذیرفت و شرکت جدید با سرمایه اولیه 152 میلیون و 500 هزار تومان تاسیس شد.

پایان شاهین در اوج

به این ترتیب نام شرکت به «جنرال موتورز ایران» تغییر پیدا کرد.و عرضه آریا و شاهین پس از فروش بیش از 22 هزار و 700 دستگاه، در سال 1353 به پایان رسید.
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🚗روزی روزگاری کادیلاک ایران ؛ تاریخچه تولید خودروی آمریکایی در کشور شاید این از شوخی روزگار و عجایب تولید در ایران است که در روزگاری که پیکان و ژیان در ایران تولید می شدند، لوکس ترین خودروی آمریکا یعنی کادیلاک هم در ایران تولید می شد. و این قصه ؛ روزی روزگاری…
🚗روزی روزگاری کادیلاک ایران ؛ تاریخچه تولید خودروی آمریکایی در کشور-2

برای شروع کار، اپل کومودور از محصولات اپل آلمان که از زیر مجموعه های جنرال موتورز بود با نام شورولت رویال 2500 و 2800 روانه بازار ایران شد.هر چند در آغاز هدف از عرضه محصولات GM، تسخیر بازار ایران بود.اما جنرال موتورز قصد داشت از ایران به عنوان پایگاه منطقه ای تولید محصولاتش برای بازارهای اطراف بهره بگیرد.
نام شورولت کافی بود تا این خودرو در سال اول عرضه به بازار، بیش از هفت هزار دستگاه بفروشد.با وجود وزن زیاد موتور که باعث آسیب به جلوبندی خودرو می شد، به عنوان خودرویی با دوام شناخته شد.
اما اخوان محصولات اصیل تری می خواست.وقتی آمریکایی ها کشش بازار ایران را دیدند پذیرفتند محصولات اصلی جنرال موتورز راهی بازار ایران شود.به این ترتیب تولید رویال در 1355 به پایان رسید و شورولت نوا و بیوک اسکای لارک (با نام بیوک ایران) به عنوان خودرو های لوکس آن دوران روانه بازار ایران شدند.در سال 1347 آریا 2802 دستگاه و شاهین 1742 دستگاه و انواع مختلف جیپ در حدود 2000 دستگاه عرضه شده بودند

🚙سرانجام کادیلاک
پس از این دو خودرو، نوبت به کادیلاک سویل (کادیلاک ایران) رسید.این خودرو لوکس ترین خودروی تولیدی در کشور بود.شورولت وانت هم در سال 56 به محصولات این شرکت اضافه شد تا در آن مقطع هفت مدل مختلف خودرو به صورت همزمان از سوی جنرال موتورز ایران عرضه شود.که نشان از تنوع بالای محصولات این شرکت داشت.در آن سال ها جنرال موتورز 45 درصد سهام شرکت تازه تاسیس جنرال موتورز ایران را در اختیار داشت.

و به آرامی خطوط مونتاژ محصولات این شرکت در ایران نصب می شدند.
با وقوع انقلاب، ملی کردن صنایع به دستور شورای انقلاب آغاز شد.

و بسیاری از کارخانه های تولیدی با اتهام منسوب بودن به خاندان پهلوی، در اختیار دولت قرار گرفتند.

در این میان جنرال موتورز ایران نیز که اکنون دیگر اخوان را در راس امور نمی دید، مشمول بند الف قانون توسعه و حفاظت از صنایع شد و به تملک نیروهای انقلابی در آمد.مالکان خصوصی بسیاری از شرکت های مصادره شده پیش تر از ایران متواری شده بودند.در این میان شرکت های خارجی و به ویژه آمریکایی ها که در سال های پیش از انقلاب سرمایه گذاری های گسترده ای در ایران داشتند، منافع خود را در معرض خطر می دیدند.روح ضد آمریکایی انقلابیون در آن دوران روزنه های اندکی برای ادامه همکاری ها باقی گذاشته بود.اما تسخیر سفارت آمریکا در سال 58، همان اندک کورسوی امید را هم به یاس تبدیل کرد.
مشخص شد ایران جدید سر سازش با آمریکا را ندارد.
امین آزاد
@cafe_andishe95
🟥در نظر کانت سعادت می تواند غایت انسان باشد؛ اما غايت مشروط اوست. سعادت به شرطی غایت لحاظ می شود که در خدمت انسانیت و فرهنگ باشد. حال آنکه انسانیت غایتی نامشروط و مطلق است. به همین خاطر،فقط اخلاق و انسانیت از این صلاحیت برخوردار است که غایت نهایی خلقت باشد و کل طبیعت در خدمت آن لحاظ گردد :

●فقط موضوع اخلاقیت صلاحیت دارد که غایت نهایی خلقت، که کل طبیعت تابع آن است، شمرده شود. برعکس، خوشبختی. حتی یک غایت طبیعت ناظر بر انسان، مقدم بر سایر مخلوقات هم نیست تا چه رسد که یک غایت نهایی خلقت باشد. البته انسانها می توانند آن را به واپسین غایت ذهنی خود تبدیل کنند. اما اگر من در پرسش از غایت نهایی خلقت سوال کنم که چرا انسان ها باید وجود داشته باشند؟ منظور یک غایت اعلای عینی است، آنگونه که عقل اعلا آن را برای خلقتش طلب می کند. اگر پاسخ دهیم : برای اینکه موجوداتی باشند تا این علت اعلا بتواند بذل نیکی کند، در این صورت با شرطی که عقل انسان حتی باطنی ترین آرزوی خود برای خوشبختی را نیز تابع آن می کند ( یعنی هماهنگی با قانون گذاری اخلاقی درونی خاص او) در تناقض می افتد. این ثابت میکند که خوشبختی فقط غایتی مشروط است.در حالی که انسان فقط به عنوان موجودی اخلاقی میتواند غایتِ نهایی خلقت باشد و بالاخره بالنسبه به موقعیت او، خوشبختی فقط به عنوان یک نتیجه، به حسب میزان هماهنگی او با این غایت، به مثابه غایت وجودش، با این موقعیت مرتبط است.

نقد قوه حکم، ص ۴۱۴-آرسین
@cafe_andishe95
🏛دولت و سرمایه داری💵


ارتباط میان سرمایه داری و دولت برای هر نوع تحلیل سرمایه داری مهم است.

شناخت این ارتباط برای درک روابط متقابل سرمایه داری و دموکراسی فوق العاده مبرم و حیاتی است.

💿جدایی نسبتاً زیاد یا به زبان فنی تفکیک ساختاری میان تصمیم گیری اقتصادی و حاکمیت سیاسی یکی از ویژگیهای اساسی سرمایه داری است.

بدین ترتیب سرمایه داری هم از نظامهای اجتماعی اقتصادی اولیه از قبیل نظام زمینداری فئودالیسم ، متمایز می شود و هم از سوسیالیسم دولتی سده بیستم با این حال، ظهور دولت جدید با ظهور سرمایه داری رابطه نزدیک داشت اگرچه عمل دولت و کارکرد بازار غالباً دو امر متضاد مانعة الجمع تلقی می شوند

📀وجود دولتی قدرتمند یکی از شرایط لازم برای ظهور سرمایه داری بود به منظور غلبه بر موانع تولید سرمایه داری و مبادله بازار که برپایه امتیازهای ویژه و عرف استوار بودند عمل دولت نیرومند مورد نیاز بود.
عمل دولت همچنین جلو مخالفت قربانیان توسعه سرمایه داری را میگرفت و در صورت لزوم آن را سرکوب
می کرد؛ و به شکلهای تازه مالکیت قرار داد و سازمان بازرگانی یعنی شکلهایی که برای مبادله بازار و تولید معطوف به سود مناسب بودند مصونیت و هیأت قانونی میداد. این نکته اخیر از سده هجدهم که آدام اسمیت دانشمند اقتصاد سیاسی اسکاتلندی آن را قاعده بندی کرد تاکنون بخوبی شناخته شده است.

💸شکلهای تازه روابط اقتصادی به حمایت خاص نیاز داشتند زیرا غالباً در جریانی مخالف با منافع طبقۀ ممتاز آداب و رسوم تثبیت شده و اندیشه های عدالت خواهی همگانی سیر میکردند. مبادلات گسترده بازار و سودهای کارفرمایانه به نوبه خود منابع اقتصادی لازم برای ظهور دولت جدید را فراهم ساختند. درآمدهای روزافزون دولت و اعتبارات عظیم سرمایه داران بازرگان هزینه های مربوط به اختلافات ،ارضی توسعه و تحکیم نظارت را تأمین می کردند. اینها در تبدیل نهادهای دولتی شخصی شده و «موروثی سابق به ساختارهای اداری (بوروکراتیک) کارآمد و غیر شخصی تر نیز اهمیت حیاتی داشتند فقط دولتهای کارآمدتر می توانستند زیر ساخت قانونی لازم برای گسترش روابط اقتصادی سرمایه داری را به وجود آورند و حفظ کنند.
روی گرداندن دولتها از تعارضها و فتوحات نظامی و روی کردن به نقشی صلح آمیز در زمینه خدمت به توسعه اقتصاد سرمایه داری، عاملی مهم در درک ماهیت سرمایه داری اولیه است. این اصل در قاعده مربوط به انتقال کلی از جامعه نظامی به جامعه صنعتی که هربرت اسپنسر فیلسوف انگلیسی قرن نوزدهم آن را عنوان کرده است آشکار می شود.

📖🖌دایره المعارف دموکراسی -زیر نظر سایمون مارتین لیپست

@cafe_andishe95
امروز اسرائیل بار دیگر زیر هجوم تروریست‌هایی با ایدئولوژی آدم‌کشانه قرار دارد. این نیروهای شر و حامیان‌شان باید متوقف شوند.

ما حمله وحشیانه امروز به مردم عادی، خشونت بی‌رحمانه علیه زنان و کودکان و گروگان‌گیری افراد بی‌گناه را محکوم می‌کنیم. همراه با همه ایرانیان آزادی‌خواه و صلح‌جو، که به جای دشمنی با همسایگان به دنبال همکاری و همزیستی هستند، هم‌دردی صمیمانه خود را با قربانیان و خانواده‌های آنان اعلام می‌کنیم.

اشتباه نکنید، اسرائیل امروز هدف هجوم همان نیروهای افراطی و اندیشه‌های زهرآگینی‌ قرار دارد که کشور‌ ما را که زمانی پیشرفته و پیشرو بوده، به عصر تاریکی بازگردانده‌اند.

حمایت جمهوری اسلامی از حماس، جهاد اسلامی فلسطین و گروه‌های تروریستی دیگر غیرقابل انکار است. شادی مقامات این رژیم در تهران از اخبار تلخ امروز بار دیگر نشان داد که آنها در حمایت از ترور و خشونت علیه مردم عادی لحظه‌ای تردید نمی‌کنند.

اسرائیل، مردم ایران، و کل منطقه تنها زمانی به امنیت و ثبات دست خواهند یافت که رژیم اسلامی در تهران که ثروت ایرانیان را هزینه حمایت از یک ایدئولوژی قاتلانه و تروریست‌های معتقد به آن می‌کند به زباله‌دان تاریخ فرستاده شود.

@OfficialRezaPahlavi
🔍برتراند راسل
در بارهٔ جامعهٔ باز و دشمنان آن می‌گوید «اثری است در طراز اول اهمیت که شایسته‌است به سبب انتقادات استادانه از دشمنان قدیم و جدید دموکراسی، هر چه بیشتر خواننده پیدا کند. [حملهٔ پوپر] بر افلاطون با آنکه به روش متعارف صورت نمی‌گیرد، به عقیدهٔ من کاملاً موجه است. هگل را با نظر صائب مورد حمله قرار می‌دهد. مارکس نیز با همان تیزبینی شکافته و تشریح می‌شود و از مسئولیت در قبال تیره بختیهای امروز سهمی سزاوار می‌برد. [جامعهٔ باز] دفاعی ژرف و پرقدرت از دموکراسی است. کتابی است بموقع و بسیار خواندنی و بسیار شیوا.
@cafe_andishe95
سِر ارنست هانس گامبریچ (۳۰ مارس ۱۹۰۹ - ۳ نوامبر ۲۰۰۱) تاریخ‌دان هنرشناس و نویسندهٔ کتاب معروف هنر و پندار Art and Illusion در مقدمهٔ آن کتاب می‌نویسد:

«من مفتخر خواهم بود اگر نفوذ پروفسور پوپر همه جا در کتاب من احساس شود.

📕کتاب معتبر تاریخ هنر گامبریج تالیف اوست
@cafe_andishe95
💡دفاع پوپر از کانت👁‍🗨

پوپر در آنجا که با همه اشکال تام‌گرایی به ستیز برمی‌خیزد، تحت تأثیر فلسفه روشنگری است.
وی به ویژه در آغاز دارای گرایش نئوکانتی و همه جا از ایمانوئل کانت به عنوان فیلسوف آزادی و انسانیت یاد کرده‌است.

☑️پوپر با تکیه بر روح فلسفه روشنگری، به سهم خود تلاش می‌ورزد تا انسان‌ها از پذیرش غیر سنجش‌گرانه نظریات فاصله بگیرند و به گفتهٔ تاریخی کانت، شهامت استفاده از خرد خود را بیابند،
خرد برای پوپر تنها مرجع و سرمایه معنوی انسانی است که همواره باید به آن تکیه و از واگذار کردن آن به نهادهای ویژه و ابر اندیشمندان پرهیز کرد.


👁‍🗨پوپر تصریح می‌کند که ما باید عادت دفاع از بزرگ مردان را ترک گوییم، چرا که بسیاری از آنان از راه تاختن به آزادی و عقل، خطاهای بزرگ مرتکب شده‌اند و تسلط فکری آنان هنوز مایهٔ گمراهی انسان‌هاست
.

پوپر متفکرانی را که با اندیشه‌های خود عملاً در خدمت خودکامگان و راه‌گشای حکومت‌های جبار بوده‌اند، «پیامبران کاذب» می‌نامد. در اکثر نوشته‌های وی، پیامبران کاذب و مراجع فکری چه در زمینهٔ نظری و چه در عرصهٔ سیاست عملی به دقت ردیابی می‌شوند و سرانجام در مقابل قاضی، منتقد دادگاه عقل قرار می‌گیرند. به نظر پوپر، حقیقت به صورت عینی وجود دارد و هدف اصلی انسان باید جستجوی مستمر آن در فرا روندی پایان ناپذیر باشد.

@cafe_andishe95
🔅عمل جسورانه فلسفی کانت
نه تنها بنیادهای شناخت علمی و ارزش اخلاقی را فرا گرفت، بلکه تحولات انقلابی در تاریخ زیبایی شناسی و فلسفه تاریخ را نیز شامل شد.

کانت در خلال آخرین دهه زندگی اش، کارهای فلسفی اش را همچنین برای تعریف مجدد رابطه عقل و دین، و متحول کردن نظریه روابط بین الملل به کار گرفت با این طرح که رابطه دائمی میان دولت ها، بجای دشمنی اولیه و آماده باش دائمی برای جنگ، باید رابطه صلح مبتنی بر قانون باشد.

🗝موفقيت كانت همچنین ناشی از این واقعیت است که وی روح نقدى قرن هجدهم، یعنی جنبش روشنگری را به خوبی مجسم میکند.
این، روح پرسشگری بنیادین و خود اندیشی است که از هرگونه فعالیت انسان می خواهد که خودش را در پیشگاه عقل موجه سازد.

كانت این روح را در هـر سـاحتی از زندگی به کار می گیرد : علـوم و نقد زیبایی شناختی و اخلاق و سیاست و مخصوصاً دين. موضع وی در هر حوزه ای از فلسفه را به سختی می توان در دسته های متعارف ( مثل « عقل گرایی » و « تجربه گرایی » ) جای داد زیرا هم نمودار ترکیبی از رویکردهای گذشته و هـم بازاندیشی بنیادین موضوع های بناکننده تضاد میان مکتب های سنتی تفکر است.

📃کانت در نظـريه شناخت، عقل گراست، اما شناخت انسان را به آنچه می تواند در تجربه داده شود محدود میکند. در اخلاق ، وی انسان را تابع قانون اخلاقی مطلقاً الزامی می داند، اما استدلال میکند که تنها مرجع ممکن برای چنین قانونی، ارادۂ عقلانی خود انسان است. در زیبایی شناسی، وی احکام ذوق را کاملا سوبژکتیو و غیر شناختی می داند، اما از این موضع حمایت میکند که آنها به همان دقت احکام علمی یا اخلاقی، اعتبار کلی دارند. او در دین، عقل خود ما را یگانه مرجع نهایی می داند، اما دانش را رد میکند تا جایی برای ایمان باز کند. فلسفه کانت، همچون خود جنبش روشنگری، تنوع حیرت زایی از متفکران و مکتب ها را مثل قارچ بیرون ریخت که یا مدعی این بودند که وارثان آناند و یا اینکه، یا هم زمان، خطاهایش را در معرض دید نهاده اند یا تصحیح کرده اند. داستان نبرد بر سر میراث كانت، و تلاش برای فراروی از دیدگاه وی، با تاریخ فکری سراسر قرن های نوزدهم و بیستم برابر است؛ و تا جایی که می توان اکنون و آن سوتر را پیش بینی کرد، انتظار می رود که همین درگیری ها آینده را به طریقی مشابه ترسیم کند.


📗کانت، صص ۲۸_ ۲۹ آلن وود
@cafe_andishe95
📄دیدگاه محمدرضاشاه پهلوی درباره اسرائیل و فلسطین:

🎙فلسطینی‌ها با تروریسم و باج‌خواهی به جای نمی‌رسند



محمدرضا شاه مخالف جنگ بود. وی در مورد گزینه مناسب برای حل بحران میان اسرائیل و فلسطین در یک مصاحبه با محکوم کردن اقدامات مسلحانه برای حل دعاوی سیاسی گفته بود «دوستان فلسطینی ما باید بدانند جاهای محدودی در دنیا وجود دارد که می‌توانند بروند و با تروریسم و باج‌خواهی برای دنیا قلدری کنند...آنها باید چشمشان را باز کنند و وضعیت خودشان را ارزیابی کنند و سیاست جدیدی را شروع کنند با این سیاست به جایی نمی‌رسند.»
@cafe_andishe95
🖲هر فردی در توافق با دیگران تحت لوای یک حکومت بدنه ای سیاسی را به وجود می آورد نسبت به همۀ اعضای جامعه احساس تعهدد و وظیفه میکنید و تابع تصمیم اکثریت می شود.

در غیر این صورت قرارداد اجتماعی اولیه که او با سایر افراد برای تشکیل اجتماع منعقد کرده است ارزش خود را از دست میدهد.
اگر او بخواهد همانگونه که در وضعیت طبیعی بوده آزاد بماند و تحت لوای هیچ قانونی در نیاید دیگر قراردادی در کار نخواهد بود.
اگر قرار باشد او به هر آنچه خود متناسب و درخور می داند عمل کند،پس با چه کسی قرارداد بسته و نسبت به چه چیزی متعهد است؟این آزادی همان آزادی است که او و دیگران در وضعیت طبیعی و پیش از بستن قرارداد داشته اند.

جان لاک- رساله ای دربارۀ حکومت
#دولت_لیبرال
#حکومت_قانون
#قرارداد_اجتماعی
@cafe_andishe95
💵اصول حاکم بر مالیات💶

1 _ اصل قانوني بودن ماليات

حق برقراري ماليات از وظايف حاكميت است و اين يك اصل اساسي حقوق عمومي است.

بدن مي گفت : وضع ماليات عبارت است از قانونگذاري و چون از طرف ديگر او حكومت را قانونگذاري و فرمانده ي تعريف مي كرده , به اين ترتيب ماليات و قانون را پايه مشترك حكومت مي دانست قدرت وضع ماليات يك فكر ساده و يا نتيجه يك تحليل فرضي مجرد نيست بله در درجه اول يك واقعيت سياسي است.
منتسكو در بسياري از فصول روح القوانين به نشان دادن ارتباط بين آزادي و ماليات علقه به خرج داده و فرمولي را كه بارر نسبت مي دهند خلاصه كرده و آن فرمول اين است : ( تمام آزادي مردم در ماليات خلاصه مي شود) قدرت برقراري ماليات متضمن يك واقعيت حقوقي نيز هست.

اعلاميه حقوق بشر در 1789 چنين مي گويد : (تمام مردم حق دارند شخصاً به وسيله نمايندگانشان لزوم پرداخت ماليات از طرف عموم و تاديه آزادانه آن بپذيرد و در مصرف آن نظارت كنند وسهميه و مبناي تشخيص وصول و مدت آن را معين نمايند).

اصل قانوني بودن ماليات اصلي بسيار محكم به نظر مي رسد و قانون اساسي و هم قوانينعادي اهميت زيادي براي آن قائل شده اند در حقيقت اصلي قانوني بودن ماليات از قرن نوزدهم به اين طرف به سستي گراييده و قدرت و فايده اصلي خود را از دست داده است و دولتها كه هميشه به ظاهر و به طور رسمي آن را تائيد كرده اند در اجراي سياست مالياتي خويش سعي نموده اند خود را از قيد رضايت مودي به پرداخت ماليات به وسيله قانون برهانند.

بنابراين در قانون اساسي كليه كشورهاي من جمله قانون اساسي ايران تصريح و تاكيد شده است كه هيچ نوع مالياتي را نمي توان از مردم اخذ نمود و هيچ نوع وجهي را به هيچ عنواني مي توان مطالبه كرد مگر به حكم قانون

2 _ اصل عمومي بودن ماليات

اصل قانوني بودن ماليات موجب شده است تا مانند هر قانون ديگري عموميت داشته و جنبه شخصي نداشته باشد. در اعلاميه حقوق بشر در سال 1789 و پس از آن در اعلاميه سال سوم و همچنين در قانون اساسي سال 1848 فرانسه اين اصل آمده است

3️⃣_ چهار قاعده اصلي در مورد مالياتها از آدام اسميت رهبر مقتصدين كلاسيك لیبرال

الف ) اصل عدالت مالياتي

منظور از عدالت مالياتي اين است كه مالياتي را كه دولت در نظر دارد از افراد مردم وصول كند. بايد متناسب با توانايي ماليات دهنده بوده و بعلاوه عموميت داشته و تمام افراد مردم در آن شركت داشته باشند البته منظور اين نيست كه كليه افراد كشور بدون استثنا مشمول ماليات واقع شوند. زيرا برقراري بخشودگي و معافيت از پرداخت ماليات در مورد بعضي از افراد و در طبقات مختلف مالياتي لازمه اجراي همين اصل عدالت است در حقيقت منظور از اين اصل اين است كه در برقراري و وصول ماليات بين اشخاص مشمول ماليات در هر طبقه نبايد تبعيض قايل شد.

ب _ اصل مشخص بودن ماليات

اصل مشخص بودن ماليات ناظر به وظايف قانونگذارو دولت در مورد ماليات نسبت به ماليات دهنده است. به موجب اين اصل مالياتي كه هر فرد مالياتي كه هر فرد موظف به پرداخت آن است بايد نه تنها از لحاظ مبلغ بلكه از لحاظ ماخذ ماليات زمان پرداخت _ و طريقه پرداخت مشخص و معين باشد و در حقيقت مسئوليت ماليات دهنده نسبت به ماليات مقرره بايد براي خود او وحتي ديگران نيز كاملاً روشن و واضح باشد عدم رعايت اين قاعده بخصوص به نظر اسميت موجبات رشوه خواري و فساد مامورين را فراهم خواهد نمود و در حقيقت اهميت آن به مراتب از اصل عدالت مالياتي بيشتر است

ج _ اصل سهل الوصل بودن ماليات

مقصود از اصل فوق آن است كه ماليات بايد در مناسبترين موضع و برحسب مساعدترين شرايط از موديان وصول شده و براي آنان حداقل ناراحتي و مزاحمت را ايجاد كند. بنابراين اصل ما نحن فيه ناظر به وظيفه دولت در طرح ماليات و طريقه اجراي آن است.

به موجب اين اصل ماليات و شرايط مربوط به آن بايد طوري تنظيم شود كه از لحاظ زمان پرداخت و طريقه پرداخت بر ماليات دهنده حداقل فشار ممكنه را وارد آورده و براي دولت نيز در موقع وصول زحمتي ايجاد ننمايد .
د _ اصل صرفه جويي

منظور از اصل فوق آن است كه در مالياتها بايستي حتي المقدور و مخارج وصول به حداقل تقليل داده شود و به هرحال مخارج وصول فقط جزئي از مبلغ وصول ماليات باشد.
تقی محمدی
@cafe_andishe95
◼️آنارشیسم ایدئولوژی سیاسی است با این اعتقاد است که دولت باید برافتد و جامعه با شیوه های داوطلبانه،بی توسل به زور یا قدرتی سرکوبگر سازمان یابد.

محافظه کاران(کانسرواتیستها)
آزادیخواهان(لیبرال ها)
جامعه گرایان(سوسیالیستها)
همگی در عقاید متضادشان درباره جامعۀ مطلوب ایفای نقشی اساسی را به دولت وا می گذارند در حالی که آنارشیستها در پی انهدام کامل دولتند.
معنای دقیق آنارشیسم نیز دولت ستتیزی یا سرورستیزی است.



📖🖌دایره المعارف دموکراسی -زیر نظر سایمون مارتین لیپست
@cafe_andishe95
⬛️ترور؛ انسانها را به حالت انجماد در می آورد به گونه ای که راه برای سیر فرایند طبیعی یا تاریخی باز بماند انسانها را در راه صلاح گونه (بشر) قربانی میکند؛ نه تنها کسانی را که سرانجام قربانی ترور میشوند بلکه همه را تا جایی که این فرایند که آغاز و انجامی دارد جز با آغازی نوین و پایانی انفرادی که عملاً زندگی همه انسانهاست، متوقف نشود.

◾️ترور که دستیار گوش به فرمان طبیعت و تاریخ و کارفرمای همه جا حاضر فرایندهای از پیش معلوم آنهاست با از بین بردن حدود و ثغور مقرر از سوی قوانین که فضای آزادی افراد را تضمین میکنند هر انسانی را به یک واحد تبدیل می کند ترور تمام خواهانه پاره ای از آزادیهای سیاسی را از بین نمی برد چنانکه برخی از آزادیهای اساسی را هم از بین نمی برد

نیز تا آنجا که ما میدانیم موفق نمی شود عشق به آزادی را از قلب انسانها بیرون آورد تنها به این اکتفا میکند که پیوسته آنها را همان گونه که هستند علیه یکدیگر چنان در فشار بگذارد که حتی میدان عمل آزاد یعنی آزادی واقعی آنها از بین برود.

📖🖌دایره المعارف دموکراسی -زیر نظر سایمون مارتین لیپست-هانا آرنت
@cafe_andishe95
☑️جهل آنارشیستی و انحصار خشونت مشروع.

برخی دولت ستیزان افراطی همچون آنارشیستها از فقر مفرط دانش مفاهیم سیاسی رنج می برند.
در مورد مسئله دولت مدرن که بسیاری از علما ویژگی هایی را ذکر میکنند که وقتی گفته میشود "انحصار خشونت" با دولت است.دولت ستیز در ساده لوحانه ترین و قشری نگرانه ترین برداشت، اینگونه تصور میکنند که جامعه عاری از خشونت است و دولت یکباره وارد می شود و منحصراً دست به خشونت می زند!!
بیگانگی با این مفاهیم ابتدایی نقدهای آنارشیستها را به طنز تبدیل میکند.

این یعنی کنترل انحصاری زور یا کنترل خشونت در دولتهای مدرن، مفهومی اســت که ماکس وبر بر روی آن تاکید زیادی داشته و میگوید در دولت مدرن، تنها دولت است که میتواند اعمال زور کند و قدرت عریان داشــته باشــد. به عنوان مثال، دولت میتواند مجرمین را تعقیب کند، دولت میتواند کسی را مجازات کند، دولت میتواند نظام پلیسی داشته باشد و نظم را برقرار کند. انحصار این کنترل در اختیار دولت است و هیچ نیروی دیگری در جامعه حق ندارد چنین قدرتی داشته باشد. اگر شما قائل به وجود و حضور نیروهایی خارج از مجموعه حاکمیت باشید که به صورت خودسرانه اعمال قدرت و زور کنند، بنابراین عنصر اول دولت مدرن وجود ندارد.

📍دولت موظف است خشونت را کنترل کند در این راه زور و خشونت کنترل شده و قانونی تنها از آن اوست و این مفهموم لیبرالی و آزادی خواهانه نیز هست
،نه اینکه دولت وظیفه دارد تمام خشونت جامعه را مرتکب شود(برداشت کودکانۀ آنارشیستها که شامل فیلسوف آنان روتبارد آنارکوکاپیتالیست هم میشود!!)

ماکس وبر جامعه شناس لیبرال هم معتقد است که جامعه از این لحاظ کمتر از آنکه متکی به همکاری باشد برستیزه گری اتکا ندارد جامعه از درهم آمیزی نیروهای متضاد تشکیل میشود و پایدار میماند این فرایند را دستگاه مدیریت گروه سیاسی که همگان را به اجرای فرمانها و رعایت قوانین خود وا می دارد تضمین میکند بنابراین ،سیاست برقراری الزامهایی است که حاکمان بدان وسیله اراده خود را بر حکومت شوندگان تحمیل میکنند.
سیاست قدرت و اعمال خشونت بدنی را که وسیله خاص آن است در اختیار میگیرد به عقیده ماکس وبر قدرتها همه انحصار خشونت بدنی مشروع را از آن خود میدانند اما تنها دولت آن را به واقع در اختیار دارد.
دولت که در شکل نوینش گرد هم آیی سیاسی است در حقیقت به دلیل 👈🏼عقلانیتی برتر از اشکال پیشین گرد هم آییها متمایز است و این به او اجازه میدهد که فرمانروایی مؤثر و کاملی را بر جامعه تضمین کند.
انحصار خشونت مشروع وسیله اسارت افراد نیست بلکه وسیله ای برای فرمانروایی بر پایه حقوق است «سلطه ای را که میسر می سازد مستلزم فرمانبرداری غیر اجباری است که حتی به عنوان تکلیف پذیرفته و رعایت میشود

◻️ رمون آرون میگوید: «انگیزه های فرمانبرداری امکان ساخت نوع شناختی سلطه و قدرت سیاسی مشروع را فراهم میآورند . پایگاه اقتداری است که به سبب «قانونی بودن به دلیل اعتقاد به اعتبار موقعیت قانونی و صلاحیت» عملی مبتنی بر قواعد مصوب عقلانی، یا به عبارت دیگر اقتداری است مبتنی بر فرمانبرداری که موجب برائت از الزامهای منطبق با موقعیت موجود می.شود قدرتی که خدمتگذاران دولت نوین و نیز صاحبان قدرتی به کار میبرند که از این حیث همانند آنانند این چنین است.

بنابراین مبنای انحصار خشونت پسوند «مشروع»(=قانونی،که آنارشیستها آن را یا نمی فهمند یا سانسور میکنند)داراست و معنایی چنان سطحی ندارد.
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🪩جردن پیترسون: مارکسیسم پست‌مدرن و سیاست‌های هویتی
🎥
«...
دیگه موضوع اقتصاد نبود، موضوع قدرت بود!
برای پست‌مدرنیست‌ها، همه‌چیز درباره قدرته و در واقع به‌همین دلیل خیلی خطرناکن!
چون اگر با کسی وارد گفت‌وگو بشی که به هیچ‌چیزی جز قدرت باور نداره،
تمام انگیزه‌شون این خواهد بود که کل قدرت‌رو به خودشون متعلق کنن، چون چه‌چیز دیگه‌ای می‌مونه؟
منطقی نیست، تحقیقی نیست، مذاکره‌ای نیست، گفت‌وگویی نیست، هیچ بحثی نیست، هیچ ملاقات اذهان و تفاهمی در کار نیست، فقط قدرت هست!»
@cafe_andishe95
⚫️جاهلانه ترین نوع مخالفت با اعدام توسط مارکس!👁‍🗨

📑مارکس مقاله ای دارد با عنوان "در نفی اعدام" که در انتهای آن مغلطه خود را به عنوان ریشه یابی بحران بیان میکند:

«در واقع نه موسسات خاص سیاسی در یک کشور بلکه شرایط اساسی جامعه مدرن بورژوائی، به وجود آورنده میانگینی از جنایات در میان بخشی از جامعه هستند. بنابراین آیا ضرورت ندارد که به جای تجلیل و ستودن جلاد یعنی کسی که انبوهی از جنایتکاران را اعدام می‌کند تا برای جنایتکاران جدیدی که به وجود می‌آیند، جا باز شود، عمیقاً خواستار دگرگونی سیستمی باشیم که منشاء و منبع تغذیه جرم و جنایت در جامعه می‌باشد».
========


مارکس پیرو خوی یوتوپیایی و مخرب خود گمان دارد که با تخریب نظام موجود و ساختن انسان و اجتماعی از نو می تواند منشا جرم را از بین ببرد و به خیال خویش ریشه ای با مسئله برخورد کند.
اما برعکس بسیار سطحی و کودکانه با موضوع برخورد میکند گویی تمام جرمها حاصل بورژوازی و جامعه با نظام اقتصادی سرمایه داری هستند و در نظام آرمانشهری تخیلی مارکس دیگر کسی دست به جنایت و ظلم و تعدی نخواهد زد.
این بیگانگی مارکس با ذات بشر که با کاستی و خطا آمیخته است شگفت آور بوده است.
همین مشکل و نافهمی در فمینیستهای کمونیست هم دیده می شود آنان عدم تبعیض نسبت به زنان را به نابودی سرمایه داری گره می زنند در حالی که اولاً قبل از سرمایه داری وضع زنان مطلوب نبود.دوم اینکه سرمایه داری هیچ رابطه مستقیمی با ستم به زنان ندارد اتفاقاً فضا را برای پیگیری حقوق زنان باز هم کرد.
🔗یعنی او "فتیش سرمایه داری ستیزی" دارد که هر معضلی را به آن نسبت داده و با رد اصل آزادی اقتصادی، ژست ریشه یاب عمیق معضلات را می گیرد در حالی که برخورد بسیار سطحی و رمانتیک با موضوع دارد که نشان از آرمانگرای توهمی وخیمی دارد که رادیکالیسم انقلابی مارکس را به قهقرا می برد.

با اعدام مخالف است اما پیرو بیماریِ سرمایه داری ستیزی مفرط خویش این معضل را نیز به گردن سرمایه داری انداخته و تصور دارد با سرقت اموال بورژوازی و نابودی این طبقه و اشتراکی کردن ابزار تولید می تواند جرم را ریشه کن کند!
گویی قبل از نظام سرمایه داری جرم واقع نمی شد!یا سرمایه داری مادر جرائم است!
زهی خیال باطل که این برخورد ساده لوحانه علاج معضل اجتماعی جرائم باشد.

📖زیگموند فروید در تمدن و ملالتهای آن
به این لاطائلات مارکس پاسخ جالبی داده است:

" با لغو مالکیت خصوصی، فقط یکی از ابزارهایی که میل پرخاشگری انسان از آن استفاده می‌کند، از دست او گرفته می‌شود، که نیرومندترین ابزار هم نیست، اگر چه بسیار نیرومند است. اما تفاوتی که از نظر قدرت و نفوذ میان انسانها وجود دارد و سائق تعرض (پرخاشگری) برای مقاصد خود از آن استفاده می‌کند، به جای خود باقی است و در ماهیت آن هم تغییری ایجاد نمی‍‌شود. تعرض را مالکیت خصوصی ایجاد نکرده است. تعرض در دورانهای اولیه، که مالکیت بسیار ناچیز بوده است، بی حد وجود داشته است و در کودکان، که مالکیت هنوز شکل اولیه مقعدی خود را از دست نداده است مشاهده می‌شود، باعث کدورت روابط عاطفی و عاشقانه انسانها می‌شود، شاید به استثنای رابطه مادر با فرزند ذکورش. اگر حق خصوصی بر ثروت مادی هم از میان برداشته شود، باز امتیازاتی در روابط جنسی برای بعضی از مردم باقی می‌ماند که باعث نیرومندترین بدخواهی ها و شدیدترین دشمنی بین انسانهایی می‌شود که از جنبه های دیگر با هم برابرند. اگر این هم به وسیله آزاد کردن کامل زندگی جنسی از میان برداشته شود، یعنی خانواده که نطفه تمدن است از بین برود.."

آیزایا برلین نیز توضیح میدهد جامعه آرمانی بدون جرم و جنایت ویژگی ناممکن ایدئولوژی های یوتوپیایی است.
@cafe_andishe95
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💡فلسفه روشنگری چه بود؟

🔅Enlightenment

🎥
#عصر_روشنگری

@cafe_andishe95
🕯من به عنوان یکی از آخرین مبارزان خرد گرایی و روشنگری به رهایی نفس انسان از طریق معرفت باور دارم.
همان طور که کانت بزرگترین فیلسوف عصر روشنگری چنین باور داشت. 
بخاطر همین نمی توانم فلسفۀ رومانتیسیسم ـ به ویژه سه پیشوای اصلی ایده آلیسم آلمان یعنی فیشته ، شلینگ و هگل  را ( چیزی بیش از یک فاجعه ی فکری و اخلاقی و در حقیقت بزرگترین فاجعۀ فکری و اخلاقی که جامعۀۀ فکری و اخلاقی آلمان و اروپا تاکنون متحمل شده است تلقی کنم).

به عقیده ی من ، این فاجعه ی فکری و اخلاقی از چنان تأثیرات ویرانگر و (ضایع کننده ای) برخوردار بود که هنوز مثل ابرهای رادیواکتیو در حال گسترش است.

این فلسفه موجب آن چیزی شد که کنراد هایدن چند سال قبل در کتاب خود راجع به هیتلر نوشت : « عصر ناراستی فکری و اخلاقی. »

🪙این یک روح زمانه ( Zeitgeist ) و یک جنبش برآمده از آن است که هر کسی نمی تواند آن را متوقف کند، به ویژه یک مبارز روشنگری از نفس افتاده مثل من که به خوبی از نیروی مد یا Zeitgeist آگاه است ولی نمی خواهد در مقابل آن سر تعظیم فرود آورد. فکر نمیکنم این وظیفه ی یک فیلسوف باشد تا در مقابل سردمداران مقتدر عصر رمانتیک و معاصر به تبیین روح زمانه بپردازد. من بر این باورم که یک فیلسوف باید به طور مداوم مراقبت به عمل آورد که، گذشته از همه چیز، شروع به دادن امتیاز به این روح زمانه که استقلال روشنفکری وی را به خطر می اندازد، نکرده باشد.

من کاملا با هوگوفون هوفمنشتال موافقم که در کتاب خود Buch der Freunde می گوید :
فلسفه باید داور عصر خود باشد. اگر فلسفه به بیان روح زمانه تبدیل شود، اوضاع رو به وخامت خواهد گذاشت.

📘زندگی سراسر‌حل مسئله است.صص ۱۱۰_ ۱۱۱
●کارل پوپر

@cafe_andishe95
2024/10/01 13:27:06
Back to Top
HTML Embed Code: