🔔حداکثر مرزهای قدرت قانونگذاراران محدود به خیر و صلاح همگانی جامعه است.
مردم مجبور به اطاعت از هیچ قانونی نیستند جز قوانینی که توسط افرادی وضع شده باشد که خود انتخاب کرده و به آنها آمریت قانونگذاری داده باشند.
📗جان لاک رساله ای دربارۀ حکومت-گستره و دامنۀ قدرت قانونگذاران.
@cafe_andishe95
مردم مجبور به اطاعت از هیچ قانونی نیستند جز قوانینی که توسط افرادی وضع شده باشد که خود انتخاب کرده و به آنها آمریت قانونگذاری داده باشند.
📗جان لاک رساله ای دربارۀ حکومت-گستره و دامنۀ قدرت قانونگذاران.
@cafe_andishe95
🛠تعارض و تفرقه قومی و فرهنگی را می توان از زمره موانع عمده بر سر راه دموکراسی بشمار آورد.
اختلافات قومی ممکن است اقتدار تثبیت شده دولت و نیز حداقل همبستگی جامعه سیاسی را که به قابل قبول ساختن تصمیمهای اکثریت نیاز دارد برهم زند همانند شدن شدید قومی و ملی نیز ممکن است بر تأثیر گروههای مسلطی که از دموکراسی کاملاً حمایت نمیکنند بیفزاید تحقیق سراسری در کشور نشان داده است که تجزیه قومی ارتباطی منفی با دموکراسی دارد
فقط تعداد انگشت شماری از جوامعی که از لحاظ فرهنگی تقسیم شده اند از جمله بلژیک اسپانیا و سوئیس سیاست دموکراتیک پایداری دارند
📖🖌دایره المعارف دموکراسی -زیر نظر سایمون مارتین لیپست
@cafe_andishe95
اختلافات قومی ممکن است اقتدار تثبیت شده دولت و نیز حداقل همبستگی جامعه سیاسی را که به قابل قبول ساختن تصمیمهای اکثریت نیاز دارد برهم زند همانند شدن شدید قومی و ملی نیز ممکن است بر تأثیر گروههای مسلطی که از دموکراسی کاملاً حمایت نمیکنند بیفزاید تحقیق سراسری در کشور نشان داده است که تجزیه قومی ارتباطی منفی با دموکراسی دارد
فقط تعداد انگشت شماری از جوامعی که از لحاظ فرهنگی تقسیم شده اند از جمله بلژیک اسپانیا و سوئیس سیاست دموکراتیک پایداری دارند
📖🖌دایره المعارف دموکراسی -زیر نظر سایمون مارتین لیپست
@cafe_andishe95
🕊نظر توکویل جامعه توده وار به یک معنا همان صورتِ کامل دموکراسی(خالص و بدون مشخصه های لیبرالی که همانا دموکراسی ماقبل مدرن بوده) است و به معنای دیگر صورتی است از استبداد.
جامعه توده وار، به معنای واقعی کلمه کاملاً برابری طلب است. انسانها رمه ای رام و آرام بشمار می آیند که کافی است چرانیده شوند نه حکومت. گویی که هر فرد بی اراده و اختیار تسلیم فکر و رأی عموم است که ظاهراً فوق اختیار یا درک و فهم او است از منظر عشق شکوهمند اشرافی به آزادی برای نفس ،آزادی این تمکین همانا واگذاری مسؤولیت شخصی است.
✖️👤حقیقت امر دربارۀ جامعۀ توده وار این است که ایدئالیسم برابری طلبانه در حالت افراطیش مردم گریزانه است. انسانها فقط در صورتی کاملاً برابر میشوند که دیگر هیچ خصیصه مشخصاً انسانی نداشته باشند، یعنی زمانی که چیزی مگر ذرات غیر قابل تشخیص از یکدیگر نشده باشند توکویل عقیده داشت که جامعه توده وار مظهر فردگرایی افراطی است
زمانی که فرد خود را کاملاً یکه و تنها، معروض صدفه و بخت بی وزن و خالی از محتوا و نقطه اتصال می بیند. تنوع و اختلاف ،افراد که «بنیادگذاران آمریکا» امیدوار بودند بتواند ویژگی جمهوری گسترده باشد بآسانی بر اثر اصول فردگرایانه لیبرالیسم یا آزادی خواهی از بین میرود پیشرفت دموکراسی میل به نابودی نهادها و عاداتی دارد که روحیه انسان را به سوی شهروندی فعال بسط میدهند توکویل مدافع حکومت محلی، مذهب، و خانواده بود و آنها را میراثهای فرخنده اشرافیت آمریکا، به نام دموکراسی؛ سرشار از شهروندانی آزاد و مسؤول، می دانست.
این نظر توکویل را که جامعه توده وار همان استبداد یا بی تفاوت است را میتوانیم نقدی بدانیم که برخی از گرایشهای موجود در دولت رفاه کنونی را پیشبینی میکند
📖🖌دایره المعارف دموکراسی -زیر نظر سایمون مارتین لیپست
@cafe_andishe95
جامعه توده وار، به معنای واقعی کلمه کاملاً برابری طلب است. انسانها رمه ای رام و آرام بشمار می آیند که کافی است چرانیده شوند نه حکومت. گویی که هر فرد بی اراده و اختیار تسلیم فکر و رأی عموم است که ظاهراً فوق اختیار یا درک و فهم او است از منظر عشق شکوهمند اشرافی به آزادی برای نفس ،آزادی این تمکین همانا واگذاری مسؤولیت شخصی است.
✖️👤حقیقت امر دربارۀ جامعۀ توده وار این است که ایدئالیسم برابری طلبانه در حالت افراطیش مردم گریزانه است. انسانها فقط در صورتی کاملاً برابر میشوند که دیگر هیچ خصیصه مشخصاً انسانی نداشته باشند، یعنی زمانی که چیزی مگر ذرات غیر قابل تشخیص از یکدیگر نشده باشند توکویل عقیده داشت که جامعه توده وار مظهر فردگرایی افراطی است
زمانی که فرد خود را کاملاً یکه و تنها، معروض صدفه و بخت بی وزن و خالی از محتوا و نقطه اتصال می بیند. تنوع و اختلاف ،افراد که «بنیادگذاران آمریکا» امیدوار بودند بتواند ویژگی جمهوری گسترده باشد بآسانی بر اثر اصول فردگرایانه لیبرالیسم یا آزادی خواهی از بین میرود پیشرفت دموکراسی میل به نابودی نهادها و عاداتی دارد که روحیه انسان را به سوی شهروندی فعال بسط میدهند توکویل مدافع حکومت محلی، مذهب، و خانواده بود و آنها را میراثهای فرخنده اشرافیت آمریکا، به نام دموکراسی؛ سرشار از شهروندانی آزاد و مسؤول، می دانست.
این نظر توکویل را که جامعه توده وار همان استبداد یا بی تفاوت است را میتوانیم نقدی بدانیم که برخی از گرایشهای موجود در دولت رفاه کنونی را پیشبینی میکند
📖🖌دایره المعارف دموکراسی -زیر نظر سایمون مارتین لیپست
@cafe_andishe95
Forwarded from نقد آنارشیسم
بررسی تفکر باینری(دوقطبی) آنارشیسم و آنارشیستها
تفکر باینری یا دوقطبی چیست؟
تفکر باینری، که به عنوان تفکر دوبخشی یا دوگانه نیز شناخته میشود، هنگامی اتفاق میافتد که شما مفاهیم پیچیده، ایدهها و مشکلات را بطور ساده به دو قسمت تقسیم کنید. در این نوع تفکر قسمت خاکستری یا وسط، نادیده گرفته یا به آن کمتر توجه میشود.
واقعیت این است که تفکر باینری به ما کمک میکند تا احساس اطمینان و اعتماد بیشتری داشته باشیم. در دنیای پیچیده امروزی این نوع تفکر باعث ایجاد آسودگی خاطر، کاهش ترس و اضطراب میگردد. باب یوهانسن میگوید: “دستهبندیها ما را به سمت یقین سوق میدهند اما دقت کافی را ندارند.”
انسانها نمیتوانند تمام اتفاقات اطرافشان را درک کنند و از همه چیز باخبر باشند. بنابراین مغز ما برای احساس بهتر، راه میانبر را انتخاب میکند؛ همه چیز را در دستهبندیهای کلی قرار میدهد و حد وسط خیلی از اتفاقات را نادیده میگیرد که نتیجه این اتفاق مغزی، تفکر باینری میشود.
مشکل اصلی تفکر باینری این است که دقیق نبوده و منطقه خاکستری را در نظر نمیگیرد. با این نوع تفکر ممکن است که ما احساس بهتری داشته باشیم ولی در واقع جهان اینگونه نیست و با سیستم سیاه و سفید یا صفر و یک کار نمیکند.
یوهانسن در این زمینه اظهار میدارد که:”تفکر باینری و قاطعانه به هیچ وجه فکر را زیاد درگیر نمیکند. در واقع شما فکر نمیکنید بلکه تجربیات جدید را درون جعبهها، برچسبها و کلیشههای قدیمی قرار میدهید.”
تفکر باینری منجر به درگیری با افراد و جدایی میشود. زیرا زمانی که افراد را در طبقهبندیهای از پیش تعیین شده قرار میدهیم به تفاوتهای ظریف و اتفاقات کوچک پس از آن توجه نمیکنیم. در نظر گرفتن جزئیات و توجه به نکات ظریف اطراف، منجر به نزدیک شدن انسانها به یکدیگر میشود.
این نوع تفکر مختص کسانی است که حال و حوصله موشکافی و واکاوی در مورد مسئله را ندارند، لذا خیر و شری در مورد موضوعات فکر میکنند و تصمیم میگیرند.
در نظر آنها یک فرد یا افراد، جریان، موضوع، تفکر یا حتی یک پیشنهاد یا خوب است یا بد. در نظر آنان همه چیز یا صفر است یا صد، یا خوب است یا بد. در صورتی مابین صفر و صفر ۹۸ گزینه و خصوصیات دیگر وجود دارد که در صورت تحقیق و تفکر میتواند نظر ما را نسبت به خوبی یا بدی آن موضوع تغییر دهد.
برای مثال هر زمان که قوانین برعلیه ما باشد ممکن است به نظر ما بد بیاد، ولی در تمام مواقع دیگر وقتی خوب بنگریم، خواهیم دریافت که از منافع ما محافظت مینمایند، یا مثلا آزادی بی حد و حصر، پیش از هر گونه فکر و بررسی از نظر هر انسانی خوب به نظر میآید. اما در واقعیت و پس از تحقیق و مشاهده عواقب آن، خواهیم دریافت که هر نوع آزادی بی حد و حصر، در نبود قوانین و نهاد نظراتی و کنترل کننده آن، مانع آزادی ما و منجر به تعرض مال و جان ما و وابستگان ما خواهد شد.
آنارشیسم معتقد است که هر نوع حکومت و هر گونه قوانینی در کشورها و جوامع، مانع آزادی و شر است و حکومتها به استعمار و استثمار افراد میپردازند. اما آیا در جوامع بدون حکومت و بدون قوانین که قوانین جنگل حاکم است، هر کس زورش بیشتر باشد به دیگری تعرض نخواهد نمود؟ البته که جواب مثبت است. با این تفاوت که این بار به دلیل نبود قوانین استعمار و استثمار فرد یا افراد حاکم خواهد شد. آن وقت از نظر آنارشیسم،چه چیز شر است و میخواهند چه چیزی نباشد؟ آیا این بار مردم و جامعه بدون قانون و حکومت را شر میدانند و مانع آزادی، و میخواهند این بار مردم را نابود کنند؟آیا آنارشیستها تصورشان این است که در چنین جامعه ای خودشان آسایش و امنیت جانی و مالی خواهند داشت؟ یعنی آیا تصور میکنند فرد یا افرادی پیدا نمیشود که آنچه را تحت نبود قوانین به دست آوردهاند، را از آنها به زور بستاند؟
در جامعهای که قانون و مالکیت خصوصی،امنیت جانی و مالی، نظارت و کنترل پلیس و حکومت که دو عنصر مورد نفرت آنارشیستها هستند، وجود ندارد آیا آزادی و اموال و جان آنان مورد تعرض افرادی مانند خود قرار نخواهد گرفت؟
تفکر تخیلگونه آنارشیسم و آنارشیستها از همین تفکر همه یا هیچ، خیر و شر، و صفر و صدی آنان ناشی میشود. آنان با یک چیز،فرد، افراد،جریان، ساختار و مجموعه قوانین مشترک در جهان مخالفت میکنند و آن را هیچ و صفر و شر میدانند، در حالی که در بین صفر و صد، همه و هیچ،هزاران خصوصیت و نفع و خیر، یا حتی برعکس وجود ندارد که آنان به دلیل کم سوادی، نداشتن تفکر درست، تحقیق و مطالعه به آن نیندیشیدهاند.
جهت تصمیمگیری و مبارزه موفق،در مرحله اول دوری کردن و فاصله گرفتن از افراد دارای تفکر دوقطبی و باینری،و در مرحله دوم تحقیق و بررسی از صفر تا صد مسئله پیشنهاد میشود. زیرا اینگونه تفکر تنها در شرط بندی در شرایط ریسک به کار میرود نه برای تعیین سرنوشت یک جامعه.
انجمن جامعه شناسان اندیشه فردا
@naghdeanarchism
تفکر باینری یا دوقطبی چیست؟
تفکر باینری، که به عنوان تفکر دوبخشی یا دوگانه نیز شناخته میشود، هنگامی اتفاق میافتد که شما مفاهیم پیچیده، ایدهها و مشکلات را بطور ساده به دو قسمت تقسیم کنید. در این نوع تفکر قسمت خاکستری یا وسط، نادیده گرفته یا به آن کمتر توجه میشود.
واقعیت این است که تفکر باینری به ما کمک میکند تا احساس اطمینان و اعتماد بیشتری داشته باشیم. در دنیای پیچیده امروزی این نوع تفکر باعث ایجاد آسودگی خاطر، کاهش ترس و اضطراب میگردد. باب یوهانسن میگوید: “دستهبندیها ما را به سمت یقین سوق میدهند اما دقت کافی را ندارند.”
انسانها نمیتوانند تمام اتفاقات اطرافشان را درک کنند و از همه چیز باخبر باشند. بنابراین مغز ما برای احساس بهتر، راه میانبر را انتخاب میکند؛ همه چیز را در دستهبندیهای کلی قرار میدهد و حد وسط خیلی از اتفاقات را نادیده میگیرد که نتیجه این اتفاق مغزی، تفکر باینری میشود.
مشکل اصلی تفکر باینری این است که دقیق نبوده و منطقه خاکستری را در نظر نمیگیرد. با این نوع تفکر ممکن است که ما احساس بهتری داشته باشیم ولی در واقع جهان اینگونه نیست و با سیستم سیاه و سفید یا صفر و یک کار نمیکند.
یوهانسن در این زمینه اظهار میدارد که:”تفکر باینری و قاطعانه به هیچ وجه فکر را زیاد درگیر نمیکند. در واقع شما فکر نمیکنید بلکه تجربیات جدید را درون جعبهها، برچسبها و کلیشههای قدیمی قرار میدهید.”
تفکر باینری منجر به درگیری با افراد و جدایی میشود. زیرا زمانی که افراد را در طبقهبندیهای از پیش تعیین شده قرار میدهیم به تفاوتهای ظریف و اتفاقات کوچک پس از آن توجه نمیکنیم. در نظر گرفتن جزئیات و توجه به نکات ظریف اطراف، منجر به نزدیک شدن انسانها به یکدیگر میشود.
این نوع تفکر مختص کسانی است که حال و حوصله موشکافی و واکاوی در مورد مسئله را ندارند، لذا خیر و شری در مورد موضوعات فکر میکنند و تصمیم میگیرند.
در نظر آنها یک فرد یا افراد، جریان، موضوع، تفکر یا حتی یک پیشنهاد یا خوب است یا بد. در نظر آنان همه چیز یا صفر است یا صد، یا خوب است یا بد. در صورتی مابین صفر و صفر ۹۸ گزینه و خصوصیات دیگر وجود دارد که در صورت تحقیق و تفکر میتواند نظر ما را نسبت به خوبی یا بدی آن موضوع تغییر دهد.
برای مثال هر زمان که قوانین برعلیه ما باشد ممکن است به نظر ما بد بیاد، ولی در تمام مواقع دیگر وقتی خوب بنگریم، خواهیم دریافت که از منافع ما محافظت مینمایند، یا مثلا آزادی بی حد و حصر، پیش از هر گونه فکر و بررسی از نظر هر انسانی خوب به نظر میآید. اما در واقعیت و پس از تحقیق و مشاهده عواقب آن، خواهیم دریافت که هر نوع آزادی بی حد و حصر، در نبود قوانین و نهاد نظراتی و کنترل کننده آن، مانع آزادی ما و منجر به تعرض مال و جان ما و وابستگان ما خواهد شد.
آنارشیسم معتقد است که هر نوع حکومت و هر گونه قوانینی در کشورها و جوامع، مانع آزادی و شر است و حکومتها به استعمار و استثمار افراد میپردازند. اما آیا در جوامع بدون حکومت و بدون قوانین که قوانین جنگل حاکم است، هر کس زورش بیشتر باشد به دیگری تعرض نخواهد نمود؟ البته که جواب مثبت است. با این تفاوت که این بار به دلیل نبود قوانین استعمار و استثمار فرد یا افراد حاکم خواهد شد. آن وقت از نظر آنارشیسم،چه چیز شر است و میخواهند چه چیزی نباشد؟ آیا این بار مردم و جامعه بدون قانون و حکومت را شر میدانند و مانع آزادی، و میخواهند این بار مردم را نابود کنند؟آیا آنارشیستها تصورشان این است که در چنین جامعه ای خودشان آسایش و امنیت جانی و مالی خواهند داشت؟ یعنی آیا تصور میکنند فرد یا افرادی پیدا نمیشود که آنچه را تحت نبود قوانین به دست آوردهاند، را از آنها به زور بستاند؟
در جامعهای که قانون و مالکیت خصوصی،امنیت جانی و مالی، نظارت و کنترل پلیس و حکومت که دو عنصر مورد نفرت آنارشیستها هستند، وجود ندارد آیا آزادی و اموال و جان آنان مورد تعرض افرادی مانند خود قرار نخواهد گرفت؟
تفکر تخیلگونه آنارشیسم و آنارشیستها از همین تفکر همه یا هیچ، خیر و شر، و صفر و صدی آنان ناشی میشود. آنان با یک چیز،فرد، افراد،جریان، ساختار و مجموعه قوانین مشترک در جهان مخالفت میکنند و آن را هیچ و صفر و شر میدانند، در حالی که در بین صفر و صد، همه و هیچ،هزاران خصوصیت و نفع و خیر، یا حتی برعکس وجود ندارد که آنان به دلیل کم سوادی، نداشتن تفکر درست، تحقیق و مطالعه به آن نیندیشیدهاند.
جهت تصمیمگیری و مبارزه موفق،در مرحله اول دوری کردن و فاصله گرفتن از افراد دارای تفکر دوقطبی و باینری،و در مرحله دوم تحقیق و بررسی از صفر تا صد مسئله پیشنهاد میشود. زیرا اینگونه تفکر تنها در شرط بندی در شرایط ریسک به کار میرود نه برای تعیین سرنوشت یک جامعه.
انجمن جامعه شناسان اندیشه فردا
@naghdeanarchism
لیبراسیون/لیبرالیسم
🧨☭ این کمونیسم بود که اینطور هرگونه حریم شخصی را از میان میبرد- در آپارتمانهای اشتراکی شلوغش؛ در ارزشهای اخلاقیاش، که در محدوده آن، همه رفیق همدیگر بودند؛ در حزب کمونیست، که هر یک از اعضایش بقیه را میپایید تا مبادا در زندگی از مسیرِ «صحیح» منحرف شوند…
مسئولین حکومتی میگویند شما نباید زیاد نان بخورید وگرنه چاق میشوید. اما آنها میگویند شما گوشت هم نباید زیاد بخورید، چون این هم باعث چاقیتان میشود، اما گرگها را در نظر بگیرید آنها گوشت میخورند و شما هیچ گرگ چاقی نمیبینید، اما شاید مسئولین محترم بگویند گرگها وحشیانه غذا میخورند و نه به صورت علمی. بله در مورد ما شورویها هر چیزی مبنای علمی دارد.
📍به محض این که فلان محصول غذایی در فروشگاهها نایاب میشود، سر و کله انواع دکترهایی که دقیقاً متخصص همان ماده غذایی اند پیدا میشود، آنها مقالههای علمی مفصلی در اثبات مضر بودن غذایی که شما نمیتوانید آن را به دست آورید مینویسند و در انواع برنامههای رادیویی و تلویزیونی درباره مضرات این محصول غذایی سخن میگویند. البته مخالفت کردن با آنها کار دشواری است.
من مطلبی در روزنامه خواندم درباره آشپزی که میتوانست پانصد نوع غذای مختلف با سیبزمینی بپزد؛ البته به شرطی که سیبزمینی گیرش میآمد! (در شهرهای شوروی و حتی در مسکو، گاهی وقتها سیبزمینی نایاب میشود.)
📚📖شوروی ضد شوروی، ولادیمیر واینوویچ، ترجمه بیژن اشتری
@cafe_andishe95
📍به محض این که فلان محصول غذایی در فروشگاهها نایاب میشود، سر و کله انواع دکترهایی که دقیقاً متخصص همان ماده غذایی اند پیدا میشود، آنها مقالههای علمی مفصلی در اثبات مضر بودن غذایی که شما نمیتوانید آن را به دست آورید مینویسند و در انواع برنامههای رادیویی و تلویزیونی درباره مضرات این محصول غذایی سخن میگویند. البته مخالفت کردن با آنها کار دشواری است.
من مطلبی در روزنامه خواندم درباره آشپزی که میتوانست پانصد نوع غذای مختلف با سیبزمینی بپزد؛ البته به شرطی که سیبزمینی گیرش میآمد! (در شهرهای شوروی و حتی در مسکو، گاهی وقتها سیبزمینی نایاب میشود.)
📚📖شوروی ضد شوروی، ولادیمیر واینوویچ، ترجمه بیژن اشتری
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
♦️کسانی هگل را به شهرت رساندهاند که تشرف سریع به اسرار ژرف این جهان را به سروکار یافتن با مشکلات فنی و پر زحمت یکی از علوم خاص ترجیح میدهند - علمی که به هر حال ممکن است به واسطه عجز از گشودن همه رازها، نومیدشان کند. چنین کسان به زودی دریافتند که جز دیالکتیک…
💠فلسفه هگل به مثابه تولد دوباره قبیله پرستی است. اهمیت تاریخی هگل را در این واقعیت میتوان دید که او، به اصطلاح، «حلقه مفقوده» بین افلاطون و صورت امروزی توتالیتاریسم است. پیروان امروزی توتالیتاریسم اغلب آگاه نیستند که اندیشههایشان به افلاطون باز میگردد؛ اما بیشترشان به دِینی که به هگل دارند واقفند و همگی در فضای بسته فلسفه هگل بار آمدهاند.
📚📖جامعه باز و دشمنان آن، کارل پوپر ترجمه عزتالله فولادوند
@cafe_andishe95
📚📖جامعه باز و دشمنان آن، کارل پوپر ترجمه عزتالله فولادوند
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
📍 البته مرکزیت دولت به هیچوجه به این معنا نیست که دولت باید حاکم بلامنازع، مسئول زندگی روزمره مردم، و از همه بدتر، معلّم اخلاق و الگوی فضیلت و شجاعت باشد. 📚📖 محافظهکاری؛ خیال و واقعیت، رابرت نیزبت ترجمه محمدرضا فدایی @cafe_andishe95
🔖حکمرانی از منظر محافظهکاران به معنای فراهم کردن الزامی حقوقی برای آن دسته از رفتارهایی است که در این شرایط، کمترین احتمال برای تداخل آزاردهنده منافع در آنها وجود دارد؛ فراهم کردن جبران خسارت و وسایل غرامت برای کسانی که از رفتار اشتباه دیگران رنج میبرند و گاه مجازات کردن کسانی که بدون توجه به قوانین به دنبال منافع خویش هستند و البته تأمین نیروی کافی برای حفظ اختیارات داوریای از این دست. بنابراین، حکمرانی به عنوان یک فعالیت خاص و محدود شناخته میشود، نه مدیریت یک تشکیلات اقتصادی، بلکه حاکمیت کسانی که درگیر تنوع زیادی از اقدامهایی هستند که خود انتخابشان کردهاند. ...
📌حکمرانی به درستی و نادرستی اخلاقی توجهی ندارد و طراحی نشده است تا انسانها را خوب یا حتی بهتر کند. ... کار حکمرانی این است که رعایای خود را در فعالیتهایی که برای جستوجوی خوشبختی خود انتخاب کردهاند، در مسیر صلح با یکدیگر نگاه دارد.
📑 در باب محافظهکار بودن، مایکل اوکشات ترجمه پارند سرافراز
📔فصلنامه تحلیلی نظری ایرانِ بزرگِ فرهنگی، شماره هفتم، شهریور 2582 شاهنشاهی
@cafe_andishe95
📌حکمرانی به درستی و نادرستی اخلاقی توجهی ندارد و طراحی نشده است تا انسانها را خوب یا حتی بهتر کند. ... کار حکمرانی این است که رعایای خود را در فعالیتهایی که برای جستوجوی خوشبختی خود انتخاب کردهاند، در مسیر صلح با یکدیگر نگاه دارد.
📑 در باب محافظهکار بودن، مایکل اوکشات ترجمه پارند سرافراز
📔فصلنامه تحلیلی نظری ایرانِ بزرگِ فرهنگی، شماره هفتم، شهریور 2582 شاهنشاهی
@cafe_andishe95
✝️☪️✡️اگر اخلاق ریشه الهی داشت یعنی اگر علم اخلاق متکی بر الهیات بود باید هر ملتی قبل از آنکه تصوری از تکلیف داشته باشد، ابتدا خدا را بشناسد و در نتیجه هر ملتی که تصور درستی از خدا نداشته باشد، تصوری هم از تکلیف نداشته باشد ، که نتیجه غلطی است .
ملتها ( مردم ) تكاليف اخلاقی خود را دقیقاً می شناسند، آنها بدون اینکه تصور درستی از خدا داشته باشند زشتی دروغ را در می یابند. علاوه بر این مردمان تصورات غلط و صرفاً مقدسی از خدا ساخته اند در حالیکه از تکالیف تصورات درستی دارند. پس تكاليف باید از سرچشمه دیگری برخاسته باشند.
✍️ایمانوئل کانت
📚درس های فلسفه اخلاق، ص ۶۹
Arsin
@cafe_andishe95
ملتها ( مردم ) تكاليف اخلاقی خود را دقیقاً می شناسند، آنها بدون اینکه تصور درستی از خدا داشته باشند زشتی دروغ را در می یابند. علاوه بر این مردمان تصورات غلط و صرفاً مقدسی از خدا ساخته اند در حالیکه از تکالیف تصورات درستی دارند. پس تكاليف باید از سرچشمه دیگری برخاسته باشند.
✍️ایمانوئل کانت
📚درس های فلسفه اخلاق، ص ۶۹
Arsin
@cafe_andishe95
Forwarded from کتابخانهٔ کافه اندیشه
جمعی گرد تابوت تهی یکی از رهبران کاریزماتیک جهان بی هدف می چرخند: نه پس می روند نه پیش، و آن ها که خودشان را از این ازدحام پرتشنج سرخ پوشانِ سرگردان به در برده اند ، به سمت ناکجاآباد می روند
📕 تابوت تهی
🖌آلبرتو بارراتیسکا
🖍 مزدک صدر
https://www.tg-me.com/book_archives
📕 تابوت تهی
🖌آلبرتو بارراتیسکا
🖍 مزدک صدر
https://www.tg-me.com/book_archives
Forwarded from کتابخانهٔ کافه اندیشه
یک خبر چقدر میتونه زندگی آدمها رو تحت تاثیر قرار بده؟! سوم ژوئن ۲۰۱۱، تلویزیون ملی ونزوئلا خبری رو منتشر کرد که میشه گفت زندگی همه مردم کشور رو تحت تاثیر قرار داد #هوگو_چاوز به سرطان مبتلا شده
داستان به صورت موازی قصه آدمهای روبروی تلویزیون رو روایت میکنه ماجرای انکلوژیست استاد دانشگاه کاراکاس روزنامه نگار بخش حوادث روزنامه ملی و دانشجوی امریکایی ونزوئلایی شیفته چاوز و...
اما این تعدد شخصیتها اذیتتون نمیکنه و پیچیدگی خاصی نداره
https://www.tg-me.com/book_archives
داستان به صورت موازی قصه آدمهای روبروی تلویزیون رو روایت میکنه ماجرای انکلوژیست استاد دانشگاه کاراکاس روزنامه نگار بخش حوادث روزنامه ملی و دانشجوی امریکایی ونزوئلایی شیفته چاوز و...
اما این تعدد شخصیتها اذیتتون نمیکنه و پیچیدگی خاصی نداره
https://www.tg-me.com/book_archives
Forwarded from کتابخانهٔ کافه اندیشه
موضوع کتاب حقیقتا درخشانه نویسنده به خوبی استیصال مردم و بیماری جامعه ونزوئلا رو با کنایه و تمثیل بیان میکنه به نظرم بیماری چاوز نمادی از خفقان کل جامعه ست و درک فضای تلخ کشور
درک این موضوع حداقل برای ما ابدا سخت نیست و ادبیات_آمریکای لاتین خوندن برام بوجود اومده اینه که آیا بخاطر خوب بودن تصویرسازی نویسنده های این مناطق انقدر خوب جو حاکم بر جوامع رو درک میکنم یا بخاطر شباهت بسیار زیادشون به ایران؟
صادقانه بگم توقع شاهکار نداشته باشید اما کتاب درک خوبی از فضای ونزوئلا بهتون میده مثلا می فهمید که چرا یک رهبر پوپولیست بین اقشار خاصی محبوبه یا مثلا چشمتون رو به زد و بندهای سیاسی کشورها باز میکنه و از همه مهمتر چاوز مرموز رو بیشتر میشناسید یکی از رهبران مهم قرن حاضر
با توجه به جمیع جهات فکر میکنم این کتاب برای همه سطوح مطالعه ای میتونه جالب و خوندنی باشه
https://www.tg-me.com/book_archives
درک این موضوع حداقل برای ما ابدا سخت نیست و ادبیات_آمریکای لاتین خوندن برام بوجود اومده اینه که آیا بخاطر خوب بودن تصویرسازی نویسنده های این مناطق انقدر خوب جو حاکم بر جوامع رو درک میکنم یا بخاطر شباهت بسیار زیادشون به ایران؟
صادقانه بگم توقع شاهکار نداشته باشید اما کتاب درک خوبی از فضای ونزوئلا بهتون میده مثلا می فهمید که چرا یک رهبر پوپولیست بین اقشار خاصی محبوبه یا مثلا چشمتون رو به زد و بندهای سیاسی کشورها باز میکنه و از همه مهمتر چاوز مرموز رو بیشتر میشناسید یکی از رهبران مهم قرن حاضر
با توجه به جمیع جهات فکر میکنم این کتاب برای همه سطوح مطالعه ای میتونه جالب و خوندنی باشه
https://www.tg-me.com/book_archives
Forwarded from کتابخانهٔ کافه اندیشه
برشی از کتاب
از تاریخ خسته شده بود حس میکرد ونزوئلا ویرانه ای است که حتی نمی توان اسم کشور روی آن گذاشت به نظرش سیاست مسمومشان کرده بود و همه به نوعی آلوده اش بودند و محکوم بودند به داشتن حزب! سالها بود که جامعه ای آخرالزمانی داشتند. ملتی بودند در تعارض با خودشان و همیشه در آستانه انفجار روزی نبود که فاجعه ای از سر نگذرانده باشد هر روز مصیبتی در راه بود. کشور همیشه در آستانه انفجاری ناگهانی بود اما هیچ وقت به آن مرحله نمی رسید، بلکه بدتر، به آرامی ترک بر میداشت ذره ذره خرد میشد بی آنکه کسی چیزی از آن متوجه شود...
https://www.tg-me.com/book_archives
از تاریخ خسته شده بود حس میکرد ونزوئلا ویرانه ای است که حتی نمی توان اسم کشور روی آن گذاشت به نظرش سیاست مسمومشان کرده بود و همه به نوعی آلوده اش بودند و محکوم بودند به داشتن حزب! سالها بود که جامعه ای آخرالزمانی داشتند. ملتی بودند در تعارض با خودشان و همیشه در آستانه انفجار روزی نبود که فاجعه ای از سر نگذرانده باشد هر روز مصیبتی در راه بود. کشور همیشه در آستانه انفجاری ناگهانی بود اما هیچ وقت به آن مرحله نمی رسید، بلکه بدتر، به آرامی ترک بر میداشت ذره ذره خرد میشد بی آنکه کسی چیزی از آن متوجه شود...
https://www.tg-me.com/book_archives
Forwarded from کتابخانهٔ کافه اندیشه
برشی از کتاب
بئاتریس همیشه می گفت که فقط یک راه برای حل مشکلات ونزوئلا وجود دارد نوک انگشتش را می گذاشت وسط پیشانی اش و حکم می کرد: ( یک گلوله فقط یک گلوله اینجا .) به نظرش بزرگ ترین اشتباه تاریخ معاصر این بود که چاوز به موقع کشته نشده بود . می گفت این اشتباهات فقط این طور جبران می شود و با نوک انگشت به آرامی روی پیشانی اش می زد . اما بعد از دو کودتای ناموفق در ۱۹۹۲ و ۲۰۰۲ بود که چاوز در سرزمین نمادها آرام آرام به اسطوره تبدیل شد
https://www.tg-me.com/book_archives
بئاتریس همیشه می گفت که فقط یک راه برای حل مشکلات ونزوئلا وجود دارد نوک انگشتش را می گذاشت وسط پیشانی اش و حکم می کرد: ( یک گلوله فقط یک گلوله اینجا .) به نظرش بزرگ ترین اشتباه تاریخ معاصر این بود که چاوز به موقع کشته نشده بود . می گفت این اشتباهات فقط این طور جبران می شود و با نوک انگشت به آرامی روی پیشانی اش می زد . اما بعد از دو کودتای ناموفق در ۱۹۹۲ و ۲۰۰۲ بود که چاوز در سرزمین نمادها آرام آرام به اسطوره تبدیل شد
https://www.tg-me.com/book_archives
چرندیات پستمدرن.pdf
5.4 MB
📔چرندیات پستمدرن؛ سوءاستفاده روشنفکران پستمدرن از علم
از آلن سوکال و ژان بریکمون که در مورد سوءاستفاده برخی روشنفکران و فیلسوفان پستمدرن از مفاهیم و نظریههای علمی برای نوگرانمایی یا بالاتر نشان دادن بار علمی نظریات و مقالات خود صحبت میکند.
📕توضیح کلی در مورد نحوه سوءاستفاده برخی روشنفکران پسانوگرای مشهور از علم و این که چگونه بیهیچ استدلال یا توجیهی منطقی از چنین ارجاعاتی استفاده شدهاست.
ژاک لاکان - در باب توپولوژی روانکاوی و استفاده از مفاهیمی چون نوار موبیوس و فضاهای باز و بسته ریاضی و ارتباط آنها با روانکاوی.
ژولیا کریستوا - کاربرد نظریه مجموعههای ریاضی و توان پیوستار و همچنین قضیه گودل در تبیین زبان شاعرانه
میانپرده: نسبیتگرایی معرفتشناختی در فلسفه علم - نشان دادن سوءاستفادههای مکرر از نسبیت عام و نسبیت خاص اینشتین در ارتباط با نسبیتگرایی فلسفی
لوس ایریگاری - تبیین زنانگی مکانیک سیالات و مردانگی مکانیک جامدات و ایجاد ارتباط بین مفاهیم فیزیک و مکانیک با فمینیسم و..
@cafe_andishe95
از آلن سوکال و ژان بریکمون که در مورد سوءاستفاده برخی روشنفکران و فیلسوفان پستمدرن از مفاهیم و نظریههای علمی برای نوگرانمایی یا بالاتر نشان دادن بار علمی نظریات و مقالات خود صحبت میکند.
📕توضیح کلی در مورد نحوه سوءاستفاده برخی روشنفکران پسانوگرای مشهور از علم و این که چگونه بیهیچ استدلال یا توجیهی منطقی از چنین ارجاعاتی استفاده شدهاست.
ژاک لاکان - در باب توپولوژی روانکاوی و استفاده از مفاهیمی چون نوار موبیوس و فضاهای باز و بسته ریاضی و ارتباط آنها با روانکاوی.
ژولیا کریستوا - کاربرد نظریه مجموعههای ریاضی و توان پیوستار و همچنین قضیه گودل در تبیین زبان شاعرانه
میانپرده: نسبیتگرایی معرفتشناختی در فلسفه علم - نشان دادن سوءاستفادههای مکرر از نسبیت عام و نسبیت خاص اینشتین در ارتباط با نسبیتگرایی فلسفی
لوس ایریگاری - تبیین زنانگی مکانیک سیالات و مردانگی مکانیک جامدات و ایجاد ارتباط بین مفاهیم فیزیک و مکانیک با فمینیسم و..
@cafe_andishe95
🏛کریستوفر پیرسون دولت مدرن را با ۹ شاخصه معرفی میکند:
۱) قلمرو جغرافیایی
۲) حاکمیت ملی
۳) مشروطیت
۴) قدرت غیرشخصی
۵) دیوانسالاری
۶) اقتدار مشروع
۷) انحصار خشونت
۸) شهروندی
۹) توانمندی مالیاتستانی
مجموعه بحرانها و خواست عمومی برای تغییر را میتوان در این ۹ محور خلاصه کرد. مشخص است که گرایشهای مختلف خواهان تغییر نیز نتوانستهاند هنوز درباره این ۹ محور به انسجامی درخور برسند. بخشهایی که اساسا دولت_ملت یا دموکراسی را زیر سوال میبرند نمیتوانند منسجم شوند
در نهایت ملیگرایان اگر بخواهند اعتمادسازی کنند باید در درجه اول مساله "غیر شخصیسازی قدرت" را حل کنند که قدمی اساسی در ملیگرایی است همبستگی اگر به شکلِ خام و با نیروهایی نبود که دولت مدرن را نمیفهمند شاید گامی مهم برای این موضوع بود اما به هر شکل به جایی رسید که مشخص بود
مساله آن است که تغییر سیاسی در ایران بیش از آن که به تصرف دولت بماند به احیای دولت میماند. دولت هم نه یک ساختمان با مصالحِ فیزیکی که یک مفهومِ نرم و فراگیر است. مجموعهای از تفاهمها و رویهها که در تثبیت به قوانین(به عنوان میثاق ملت) بدل میشوند
افق آینده در ذاتِ خود معطوف به سیاست است و میدان سیاست را کسانی میسازند که موقعیت را درک کرده باشند. شهرت در این معنا مقولهای پسینی و نه پیشینی است. یک مکانیسم سیاسی هم بر فرض عمل برای خود اعتبار میآفریند
این مهم را از منظر گرامشی هم شاید بتوان توضیح داد. آن که یک گفتمان هژمون را به عمل تبدیل میکند مطابق نظر گرامشی حزب فراگیر است. اگر فرایند حزبی مطابق رویه و سنت متعارض به نظر میرسد میتوان آن را سازمان کنش و عمل هم نامید. اما سازمان عمل در ماهیت خود سیاسی است
آتنیها پیروزی خود در جنگ را به شهروند آزاد بودن خود نسبت میدادند. گزارهای اغراقآمیز اما حاوی نکاتی درست. در آتن سیاست پدید آمده بود و کنش را به صورت منظم ساماندهی میکرد. ساماندهی، فرماندهی هست و نیست. نظاممند است، سلسله مراتب مشروعیت مدرن دارد.
این که به شکل عملی هر قدم چگونه میتواند باشد را میتوان مفصلتر نوشت. قدم اول رها کردن نیروهای پیشامدرن و توجه به نقاط ضعف آنان است که در جستجوی تحقق ظهورِ نو از بستر کهنه هستند
✍🏼معلم نوشت
@cafe_andishe95
۱) قلمرو جغرافیایی
۲) حاکمیت ملی
۳) مشروطیت
۴) قدرت غیرشخصی
۵) دیوانسالاری
۶) اقتدار مشروع
۷) انحصار خشونت
۸) شهروندی
۹) توانمندی مالیاتستانی
مجموعه بحرانها و خواست عمومی برای تغییر را میتوان در این ۹ محور خلاصه کرد. مشخص است که گرایشهای مختلف خواهان تغییر نیز نتوانستهاند هنوز درباره این ۹ محور به انسجامی درخور برسند. بخشهایی که اساسا دولت_ملت یا دموکراسی را زیر سوال میبرند نمیتوانند منسجم شوند
در نهایت ملیگرایان اگر بخواهند اعتمادسازی کنند باید در درجه اول مساله "غیر شخصیسازی قدرت" را حل کنند که قدمی اساسی در ملیگرایی است همبستگی اگر به شکلِ خام و با نیروهایی نبود که دولت مدرن را نمیفهمند شاید گامی مهم برای این موضوع بود اما به هر شکل به جایی رسید که مشخص بود
مساله آن است که تغییر سیاسی در ایران بیش از آن که به تصرف دولت بماند به احیای دولت میماند. دولت هم نه یک ساختمان با مصالحِ فیزیکی که یک مفهومِ نرم و فراگیر است. مجموعهای از تفاهمها و رویهها که در تثبیت به قوانین(به عنوان میثاق ملت) بدل میشوند
افق آینده در ذاتِ خود معطوف به سیاست است و میدان سیاست را کسانی میسازند که موقعیت را درک کرده باشند. شهرت در این معنا مقولهای پسینی و نه پیشینی است. یک مکانیسم سیاسی هم بر فرض عمل برای خود اعتبار میآفریند
این مهم را از منظر گرامشی هم شاید بتوان توضیح داد. آن که یک گفتمان هژمون را به عمل تبدیل میکند مطابق نظر گرامشی حزب فراگیر است. اگر فرایند حزبی مطابق رویه و سنت متعارض به نظر میرسد میتوان آن را سازمان کنش و عمل هم نامید. اما سازمان عمل در ماهیت خود سیاسی است
آتنیها پیروزی خود در جنگ را به شهروند آزاد بودن خود نسبت میدادند. گزارهای اغراقآمیز اما حاوی نکاتی درست. در آتن سیاست پدید آمده بود و کنش را به صورت منظم ساماندهی میکرد. ساماندهی، فرماندهی هست و نیست. نظاممند است، سلسله مراتب مشروعیت مدرن دارد.
این که به شکل عملی هر قدم چگونه میتواند باشد را میتوان مفصلتر نوشت. قدم اول رها کردن نیروهای پیشامدرن و توجه به نقاط ضعف آنان است که در جستجوی تحقق ظهورِ نو از بستر کهنه هستند
✍🏼معلم نوشت
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
☑️ مشکل بنیادی همیشه این بوده که آیا سوسیالیسم قادر به انجام وعدههایش هست یا نیست، و این مشکلی صرفا علمی است، ولو پاسخ بعضا به نکاتی وابسته باشد که بر اساس آنها صحت پاسخمان را ثابت میکنیم. با اینهمه، پاسخهای ما به هر سه سوال منفی بود. 🔸از جنبه اخلاقی،…
📍وقتی تاریخچه نتایج استفاده از تحلیل علمی در مورد پیشنهادهای سوسیالیستی را از نظر میگذرانیم، کاملاً روشن میشود که نه تنها ثابت شده که روشهای سوسیالیستها هرگز ممکن نیست به وعدههای آنان جامه عمل بپوشاند، بلکه ارزشهای مختلفی که ایشان امیدوار یا مدعی پیشبرد آن هستند، امکان ندارد با هیچ شیوه ممکن همه با هم متحقق شوند زیرا مانعالجمع اند.
📚📖 در سنگر آزادی، فریدریش فون هایک ترجمه فولادوند
@cafe_andishe95
📚📖 در سنگر آزادی، فریدریش فون هایک ترجمه فولادوند
@cafe_andishe95
☠️ ارنستو چهگوارا یک سال پس از پیروزی انقلاب کوبا سکان اقتصاد این کشور را بدست گرفت تا از اساس آن را دگرگون نماید. او به دنبال تحقق یک اقتصاد مارکسیستی ناب بود که در شوروی و کشورهای اروپای شرقی اجرا نشدهبود. نقطه کانونی تفکر اقتصادی او آفرینش یک انسان جدید بود که از حرص و آز بری بود و به جای جستجوی منافع فردی، خوشبختی را در هدف والای سعادت جمعی جستجو میکرد.
چهگوارا میگفت مهم نیست که یک فرد در سال چند کیلو گوشت مصرف می کند یا صاحب اتومبیل و سفرهای تفریحی هست یا نه، بلکه مهم این است که فرد از لحاظ درونی خود را غنیتر حس کند، آگاهتر و مسئولتر" و علاقه داشت تکرار کند ما سوسیالیستها آزادتریم چون خواستههایمان بهتر برآورده میشود و خواستههایمان بهتر برآورده میشود چون آزادتریم." چهگوارا حتی در زندگی شخصی خود نیز از پول متنفر بود. از داشتن آن احساس بدی به او دست میداد و افتخار میکرد که چیزی برای همسر و فرزندانش باقی نخواهد گذاشت.
چهگوارا یک "نظریه ارزش" مخصوص خود داشت که تا پنج سال پس از انقلاب مورد قبول کاسترو نیز بود. بر اساس این نظریه "ارزش" اقتصادی و قیمت بر مبنای عرضه و تقاضا مشخص نمیشد، بلکه بر اساس ارزش اخلاقی و اجتماعی کالا یا خدمت تعیین میگردید. او زمانی که رئیس بانک مرکزی کوبا بود وظیفه اصلی این بانک را داوری در مورد ارزش نسبی تولیدات مختلف قرار داده بود که میبایست براساس ارزش اجتماعی محصول و نه سودی که عاید دولت میکرد، تعیین میشد.
او معتقد که برای افزایش بازده کارگران باید بر بیدار کردن وجدان و آموزش ایدئولوژیک تکیه داشت نه محرکهای مادی و در مدت کوتاهی باید اقتصاد به مرحلهای برسد که کارگران بدون دریافت مزد و برای خیر عمومی کار کنند و دولت هم نیازهای آنها را برآورده سازد. بدینترتیب شیطان اصلی یعنی پول هم از میان میرود.
🔺سه سال پس از آغاز به کار او دقیقا یک پنجم جمعیت کشور از کوبا فرار کردند. حجم اقتصاد به کمتر از نصف دوران قبل از انقلاب سقوط کرد. صنعت نیشکر کوبا به مرز نابودی کامل رسید و کشور در آستانه قحطی قرار گرفت. کارشناسان شوروی خواهان برکناری چهگوارا شدند اما کاسترو ابتدا زیر بار نرفت. در این مدت تنها کمکهای شوروی بود که کوبا را از قحطی نجات داده بود. زمانی که روسها تهیدید کردند کمکهای خود را قطع میکنند، کاسترو ناچار به برکناری چهگوارا و تغییر سیاست گردید. چهگوارا سرخورده و خشمگین از کارهای دولتی در کوبا کناره گرفت و برای به راه انداختن انقلاب کمونیستی در کشورهای دیگر ابتدا به کنگو و سپس بولیوی رفت.
✍️توس طهماسبی
@cafe_andishe95
چهگوارا میگفت مهم نیست که یک فرد در سال چند کیلو گوشت مصرف می کند یا صاحب اتومبیل و سفرهای تفریحی هست یا نه، بلکه مهم این است که فرد از لحاظ درونی خود را غنیتر حس کند، آگاهتر و مسئولتر" و علاقه داشت تکرار کند ما سوسیالیستها آزادتریم چون خواستههایمان بهتر برآورده میشود و خواستههایمان بهتر برآورده میشود چون آزادتریم." چهگوارا حتی در زندگی شخصی خود نیز از پول متنفر بود. از داشتن آن احساس بدی به او دست میداد و افتخار میکرد که چیزی برای همسر و فرزندانش باقی نخواهد گذاشت.
چهگوارا یک "نظریه ارزش" مخصوص خود داشت که تا پنج سال پس از انقلاب مورد قبول کاسترو نیز بود. بر اساس این نظریه "ارزش" اقتصادی و قیمت بر مبنای عرضه و تقاضا مشخص نمیشد، بلکه بر اساس ارزش اخلاقی و اجتماعی کالا یا خدمت تعیین میگردید. او زمانی که رئیس بانک مرکزی کوبا بود وظیفه اصلی این بانک را داوری در مورد ارزش نسبی تولیدات مختلف قرار داده بود که میبایست براساس ارزش اجتماعی محصول و نه سودی که عاید دولت میکرد، تعیین میشد.
او معتقد که برای افزایش بازده کارگران باید بر بیدار کردن وجدان و آموزش ایدئولوژیک تکیه داشت نه محرکهای مادی و در مدت کوتاهی باید اقتصاد به مرحلهای برسد که کارگران بدون دریافت مزد و برای خیر عمومی کار کنند و دولت هم نیازهای آنها را برآورده سازد. بدینترتیب شیطان اصلی یعنی پول هم از میان میرود.
🔺سه سال پس از آغاز به کار او دقیقا یک پنجم جمعیت کشور از کوبا فرار کردند. حجم اقتصاد به کمتر از نصف دوران قبل از انقلاب سقوط کرد. صنعت نیشکر کوبا به مرز نابودی کامل رسید و کشور در آستانه قحطی قرار گرفت. کارشناسان شوروی خواهان برکناری چهگوارا شدند اما کاسترو ابتدا زیر بار نرفت. در این مدت تنها کمکهای شوروی بود که کوبا را از قحطی نجات داده بود. زمانی که روسها تهیدید کردند کمکهای خود را قطع میکنند، کاسترو ناچار به برکناری چهگوارا و تغییر سیاست گردید. چهگوارا سرخورده و خشمگین از کارهای دولتی در کوبا کناره گرفت و برای به راه انداختن انقلاب کمونیستی در کشورهای دیگر ابتدا به کنگو و سپس بولیوی رفت.
✍️توس طهماسبی
@cafe_andishe95
Telegram
attach 📎
Forwarded from ناگفتههای تاریخ معاصر ایران-ناتاما
📍یکی از کارهای خوبی که انجام شد تدوین مفهومی با عنوان” ۵۷ی“ بود تا جایگزین ”اپوزیسیون جمهوری اسلامی“ شود.
🔺تا پیش از آن موجود ”۵۷ی“ میتوانست با ادعای ضدیت با جمهوری اسلامی، تا جایی که بتواند علیه ” وضعیت پهلوی“ و به سود جمهوری اسلامی جولان دهد.
⭕️اکنون دیگر فضیلتی نیست که کسی ضد جمهوری اسلامی باشد ،
مهم آن است که ۵۷ی نبود. این پنجاه و هفتی بودن همان سر مار است که باید قطع شود.
🔸جمهوری اسلامی سالهاست که در پناه
۵۷ی بودن حاشیه امن داشته است .
✅ این سنگر میبایست بمباران شود.
@na_ta_ma
🔺تا پیش از آن موجود ”۵۷ی“ میتوانست با ادعای ضدیت با جمهوری اسلامی، تا جایی که بتواند علیه ” وضعیت پهلوی“ و به سود جمهوری اسلامی جولان دهد.
⭕️اکنون دیگر فضیلتی نیست که کسی ضد جمهوری اسلامی باشد ،
مهم آن است که ۵۷ی نبود. این پنجاه و هفتی بودن همان سر مار است که باید قطع شود.
🔸جمهوری اسلامی سالهاست که در پناه
۵۷ی بودن حاشیه امن داشته است .
✅ این سنگر میبایست بمباران شود.
@na_ta_ma
از سن خیلی کم کرم کتاب شدم. کتاب پشت کتاب و شعر پشت شعر و داستان پشت داستان.
در خانواده و فامیل و دوستان زبانزد شدم؛ طوری که گاهی احساس میکردم که نکند بیمار شدهام.
این عاشق کتاب بودن تا امروز با شدت و ضعفی همچنان ادامه دارد. (اباطیل هم زیاد خواندم)
این چند خط را از اتاق کارم مینویسم که چند هزار جلد کتاب در گوشه گوشهی آن وجود دارد؛ مینویسم که بسیاری از آدمهای معمولی کمسواد که به تحقیر راننده تاکسی خطابشان میکردیم که یعنی مهمل میبافند و چیزی از سیاست نمیدانند، به مراتب بهتر از من نوعی ِلهشده زیر بار کتابهایی که عموما تودهایها و کمونیستها و روشنفکران دینی و غیر دینی ایرانی نوشته بودند یا ترجمه کرده بودند، از سیاست میدانستند و جمهوری اسلامی را میشناختند و از ارتجاع سرخ و سیاه میگفتند.
📍آن کتابها و دروغهایی که صاحبانش گفتند، درک شهودی بسیط ما در فهم درستی و نادرستی را از بین برد طوری که اگر بخواهیم راه به حقیقت بریم باید در تمام آن «اندوخته»ها و «آموخته»ها تجدید نظر کنیم و این تجدید نظر دشوار است چرا که باید رخ در رخ خویش قرار بگیری و بگویی که تا امروز همه امور را بد فهمیدهای؛ خیلی بد.
یکی از همان بدیهیات، خیانتکار بودن رضا شاه است. (قبلا حتی به او شاه هم نمیگفتند و رضا خان صدایش میکردند.)
امروز جامعه به آن خدمات بزرگ و ایراندوستی سترگ رضاشاه و محمدرضاشاه پی برده است؛ همان جامعهای که درک شهودیاش زیر بار کاغذهای کمونیستی له نشده است.
⚜️آنهایی که زیر سنگینی بار کتابها و نوشتههای تاریخنویسان چپ و ادیبان کمونیست له نشدهاند با همان فهم بسیط خود میتوانند خادمان و خائنان به وطن را تشخیص دهند و این تشخیص درست است که «کتاب»خوانهای ما را آزار میدهد.
✍️بهزاد مهرانی
@cafe_andishe95
در خانواده و فامیل و دوستان زبانزد شدم؛ طوری که گاهی احساس میکردم که نکند بیمار شدهام.
این عاشق کتاب بودن تا امروز با شدت و ضعفی همچنان ادامه دارد. (اباطیل هم زیاد خواندم)
این چند خط را از اتاق کارم مینویسم که چند هزار جلد کتاب در گوشه گوشهی آن وجود دارد؛ مینویسم که بسیاری از آدمهای معمولی کمسواد که به تحقیر راننده تاکسی خطابشان میکردیم که یعنی مهمل میبافند و چیزی از سیاست نمیدانند، به مراتب بهتر از من نوعی ِلهشده زیر بار کتابهایی که عموما تودهایها و کمونیستها و روشنفکران دینی و غیر دینی ایرانی نوشته بودند یا ترجمه کرده بودند، از سیاست میدانستند و جمهوری اسلامی را میشناختند و از ارتجاع سرخ و سیاه میگفتند.
📍آن کتابها و دروغهایی که صاحبانش گفتند، درک شهودی بسیط ما در فهم درستی و نادرستی را از بین برد طوری که اگر بخواهیم راه به حقیقت بریم باید در تمام آن «اندوخته»ها و «آموخته»ها تجدید نظر کنیم و این تجدید نظر دشوار است چرا که باید رخ در رخ خویش قرار بگیری و بگویی که تا امروز همه امور را بد فهمیدهای؛ خیلی بد.
یکی از همان بدیهیات، خیانتکار بودن رضا شاه است. (قبلا حتی به او شاه هم نمیگفتند و رضا خان صدایش میکردند.)
امروز جامعه به آن خدمات بزرگ و ایراندوستی سترگ رضاشاه و محمدرضاشاه پی برده است؛ همان جامعهای که درک شهودیاش زیر بار کاغذهای کمونیستی له نشده است.
⚜️آنهایی که زیر سنگینی بار کتابها و نوشتههای تاریخنویسان چپ و ادیبان کمونیست له نشدهاند با همان فهم بسیط خود میتوانند خادمان و خائنان به وطن را تشخیص دهند و این تشخیص درست است که «کتاب»خوانهای ما را آزار میدهد.
✍️بهزاد مهرانی
@cafe_andishe95
✨اگر در ایران تبلیغات کمونیستی بشود مسلمانان به عنوان آنکه مسلمان می باشند از گرویدن به آن خودداری نمیکنند.
ولی با این عقاید درهمی که در مغزهای خود آکنده اند اگر مبادی کمونیستی را هم فراگیرند، اینها را با آنها در هم آمیخته و یک معجون مهوعی پدید خواهند آورد چنانکه همین رفتار با مشروطه کردند.
✍🏼احمد کسروی(1269-1324)
فرهنگ ایرانی
@cafe_andishe95
ولی با این عقاید درهمی که در مغزهای خود آکنده اند اگر مبادی کمونیستی را هم فراگیرند، اینها را با آنها در هم آمیخته و یک معجون مهوعی پدید خواهند آورد چنانکه همین رفتار با مشروطه کردند.
✍🏼احمد کسروی(1269-1324)
فرهنگ ایرانی
@cafe_andishe95