بتهوون از موسیقدانان نامدار کلاسیک مبتلا به بیماری روانی دو قطبی بود. یکبار دست به خودکشی زد. مشکلات جسمی زیادی داشت که سبب شد به الکل پناه ببرد و الکلیسم شد. در ۵۷ سالگی زندگی اش پایان یافت و در گذشت.
منبع:
On the stigma of mental illness.p. Corrigan(2005). American psyhchological Association.
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
منبع:
On the stigma of mental illness.p. Corrigan(2005). American psyhchological Association.
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
Forwarded from آموزشگاه آزاد هنری «شمسه»
🔰كلاس ها وكارگاه هاى آزادِ
هنر و علوم انسانى
#مسعود_عليا
#محمد_مهدى_اردبيلى
#آرش_حيدرى
#مسعود_حسينى
#على_اصغر_ميرزايى_مهر
#حسين_مصطفوى
#شهرام_زعفرانلو
#آكادمى_هنر_شمسه
▫️ ترم بهار
📜صدورگواهى معتبر پايان دوره
🔺دریافت اطلاعات تکمیلی ، برنامه
و ثبت نام👇
☎️ 02166489221
☎️ 02166489223
www.academyehonar.com
@academyhonarshamseh
هنر و علوم انسانى
#مسعود_عليا
#محمد_مهدى_اردبيلى
#آرش_حيدرى
#مسعود_حسينى
#على_اصغر_ميرزايى_مهر
#حسين_مصطفوى
#شهرام_زعفرانلو
#آكادمى_هنر_شمسه
▫️ ترم بهار
📜صدورگواهى معتبر پايان دوره
🔺دریافت اطلاعات تکمیلی ، برنامه
و ثبت نام👇
☎️ 02166489221
☎️ 02166489223
www.academyehonar.com
@academyhonarshamseh
🔗 #تاملات
از آنجا که اکثریت مردم مدرن، در اغلب اوقات زندگی خود، باید حواس شان را جمع درآوردن پول کنند، این عقیده قوت می گیرد که لازمه رسیدن به هر نوع شادمانی و خرسندی مشخص در زندگی، تصاحب مقدار معینی پول است.
پول به لحاظ درونی، از پیش نیاز و ابزاری صرف به هدف غایی تبدیل می شود. هنگامی که این هدف تأمین شد، ناخرسندی و کسالت شدید متناوبی ایجاد می شود ... پول پلی است برای رسیدن ... و آدمی نمی تواند روی پل زندگی کند.
گئورگ زیمل
کتاب فلسفه پول
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
از آنجا که اکثریت مردم مدرن، در اغلب اوقات زندگی خود، باید حواس شان را جمع درآوردن پول کنند، این عقیده قوت می گیرد که لازمه رسیدن به هر نوع شادمانی و خرسندی مشخص در زندگی، تصاحب مقدار معینی پول است.
پول به لحاظ درونی، از پیش نیاز و ابزاری صرف به هدف غایی تبدیل می شود. هنگامی که این هدف تأمین شد، ناخرسندی و کسالت شدید متناوبی ایجاد می شود ... پول پلی است برای رسیدن ... و آدمی نمی تواند روی پل زندگی کند.
گئورگ زیمل
کتاب فلسفه پول
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
به سمت هنر بروید. نه لزوما به عنوان شغل و با هدف پول درآوردن.
انواع هنرها راهی بسیار انسانی هستند برای تحمل پذیر کردن زندگی.
براي دوستتان شعر بنویسد حتی شکسته بسته. با آهنگ رادیو برقصید، زیر دوش آواز بخوانید.
صرف احساس خلق کردن مزایای بیشماری با خود به زندگی می آورد.
#کورت_ونه_گات
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
انواع هنرها راهی بسیار انسانی هستند برای تحمل پذیر کردن زندگی.
براي دوستتان شعر بنویسد حتی شکسته بسته. با آهنگ رادیو برقصید، زیر دوش آواز بخوانید.
صرف احساس خلق کردن مزایای بیشماری با خود به زندگی می آورد.
#کورت_ونه_گات
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
📕تئوری انتخاب
✍ویلیام گلاسر
نظر شما؟
تئوری انتخاب در یک تعریف ساده، در مورد انتخابها و چگونگی و چرائی انجام آنهاست. تئوری انتخاب تبیین میکند که ما به عنوان یک انسان برای دست یافتن به آنچه میخواهیم، چگونه رفتارمان را انتخاب میکنیم. بر اساس این تئوری تمامی آنچه ما انجام میدهیم یک رفتار است و نیز اینکه همه رفتارها عمدی بوده و از درون ما برانگیخته میشوند. این برخلاف نظر نظریههایی است که میگویند ما در دنیایی از کنترل بیرونی به سر میبریم و توسط عوامل بیرونی برانگیخته می شویم.
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
✍ویلیام گلاسر
نظر شما؟
تئوری انتخاب در یک تعریف ساده، در مورد انتخابها و چگونگی و چرائی انجام آنهاست. تئوری انتخاب تبیین میکند که ما به عنوان یک انسان برای دست یافتن به آنچه میخواهیم، چگونه رفتارمان را انتخاب میکنیم. بر اساس این تئوری تمامی آنچه ما انجام میدهیم یک رفتار است و نیز اینکه همه رفتارها عمدی بوده و از درون ما برانگیخته میشوند. این برخلاف نظر نظریههایی است که میگویند ما در دنیایی از کنترل بیرونی به سر میبریم و توسط عوامل بیرونی برانگیخته می شویم.
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
تاملات
«میدانی دامان پاک یعنی چه؟ روزی روزگاری پاکدامنی، عشق و مرگ با هم سفری دور دنیا را آغازیدند، با یکدیگر عهد کرده بودند که راهشان را از هم جدا کنند. مرگ آنان را گفت، باید مرا در نبردهای عظیم بیابید، یا در شهرهای طاعونزده. عشق از آنان خواست که او را در میان شعر و قصیده و غزل بیابند یا در کنار کودکانی که هیچ میراثی از پدر و مادر نبردهاند. پاکدامنی گفت: درنگ کنید، مرا رها مکنید که چون رها کنید، دیگر هرگز مرا نخواهید یافت.»
«دوشس ملفی»
جان وبستر
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
«میدانی دامان پاک یعنی چه؟ روزی روزگاری پاکدامنی، عشق و مرگ با هم سفری دور دنیا را آغازیدند، با یکدیگر عهد کرده بودند که راهشان را از هم جدا کنند. مرگ آنان را گفت، باید مرا در نبردهای عظیم بیابید، یا در شهرهای طاعونزده. عشق از آنان خواست که او را در میان شعر و قصیده و غزل بیابند یا در کنار کودکانی که هیچ میراثی از پدر و مادر نبردهاند. پاکدامنی گفت: درنگ کنید، مرا رها مکنید که چون رها کنید، دیگر هرگز مرا نخواهید یافت.»
«دوشس ملفی»
جان وبستر
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
‼️آیا پس از مهاجرت خوشحال ترید؟!
🔸مطالعه میان 36 هزار مهاجر نسل اولی در 150 کشور (گزارش جهانی شادی 2018) نشان میدهد:
مهاجرت تنها به میزان 9% (میانگین جهانی) باعث افزایش شادی مهاجران می شود.
🔸بالاترین افزایش شادی (29%) مربوط به مهاجرت از مناطق جنوب صحرای آفریقا به اروپای غربی است.
مهاجرت از مناطق خاورمیانه، اروپای شرقی و مرکزی به سمت اروپای غربی باعث افزایش 15درصدی شادی مهاجران میگردد.
🔸اما مهاجرت از اروپای غربی به اروپای شرقی و مرکزی اثر معکوس داشته و باعث کاهش شادی مهاجران می گردد.
🔸جالب اینکه افزایش شادی فقط برای 5 سال اول مهاجرت است و بعد از آن ثابت و یا کاهش می یابد. از دلایل آن حس قیاس مهاجران با افراد بومی بخصوص در زمینه دستمزد و امکان پیشرفت شغلی است.
🔸شکاف شادی میان کشورهای مبدا و مقصد نیز مهم است. مثلاً مهاجرت از آمریکای لاتین و کارائیب که شادی نسبتن بالا اما ثروت و توسعه یافتگی کمتری دارند به مناطق ثروتمند و توسعه یافته آمریکای شمالی و اروپای غربی، باعث افزایش خاص شادی نمیشود. لذا مهاجرت به کشور ثروتمند الزاماً باعث افزایش شادی نمیگردد!
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
🔸مطالعه میان 36 هزار مهاجر نسل اولی در 150 کشور (گزارش جهانی شادی 2018) نشان میدهد:
مهاجرت تنها به میزان 9% (میانگین جهانی) باعث افزایش شادی مهاجران می شود.
🔸بالاترین افزایش شادی (29%) مربوط به مهاجرت از مناطق جنوب صحرای آفریقا به اروپای غربی است.
مهاجرت از مناطق خاورمیانه، اروپای شرقی و مرکزی به سمت اروپای غربی باعث افزایش 15درصدی شادی مهاجران میگردد.
🔸اما مهاجرت از اروپای غربی به اروپای شرقی و مرکزی اثر معکوس داشته و باعث کاهش شادی مهاجران می گردد.
🔸جالب اینکه افزایش شادی فقط برای 5 سال اول مهاجرت است و بعد از آن ثابت و یا کاهش می یابد. از دلایل آن حس قیاس مهاجران با افراد بومی بخصوص در زمینه دستمزد و امکان پیشرفت شغلی است.
🔸شکاف شادی میان کشورهای مبدا و مقصد نیز مهم است. مثلاً مهاجرت از آمریکای لاتین و کارائیب که شادی نسبتن بالا اما ثروت و توسعه یافتگی کمتری دارند به مناطق ثروتمند و توسعه یافته آمریکای شمالی و اروپای غربی، باعث افزایش خاص شادی نمیشود. لذا مهاجرت به کشور ثروتمند الزاماً باعث افزایش شادی نمیگردد!
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
Forwarded from رسانه ورای موسیقی
▫️شروع دوره بیست و ششم اردیبهشت
▪️برای ثبت نام با تلفن و یا ای دی تلگرام تماس بگیرید 09909290092
ای دی تلگرام برای ثبت نام:
@pardstudio
کانال تلگرام آموزشگاه:
@pard_studio
▪️برای ثبت نام با تلفن و یا ای دی تلگرام تماس بگیرید 09909290092
ای دی تلگرام برای ثبت نام:
@pardstudio
کانال تلگرام آموزشگاه:
@pard_studio
اینجا آدم درست بسیار کم است. واقعا هیچ کس نیست که قابل احترام باشد ... نمیدانم متوجه شده اید که انسان در عصر ما اهل راه راست نیست؟
همه می خواهند از راه کج به جایی برسند.
📚ابله
🖌فئودور داستایفسکی
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
همه می خواهند از راه کج به جایی برسند.
📚ابله
🖌فئودور داستایفسکی
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
Forwarded from اتچ بات
فیلم کوتاه Jazzin' for Blue Jean با حضور دیوید بووی و به کارگردانی جولین تمپل به قصد تبلیغ تکآهنگ دیوید بووی با نام Blue Jean ساخته شد. بووی در این فیلم کوتاه که جایزه گرمی را از آن خود کرد (این جایزه بعدها با عنوان موزیک ویدئو شناخته شد) بارها به کارنامه کاری خود نقب زده و گاهی حتی آن را هجو میکند.
این فیلم کوتاه داستان مردی معمولی بهنام ویک (با بازی بووی) است که با قول معرفی دختری زیبا به راکاستار مورد علاقهاش (با نام لرد بایرون!) سعی در جذب او میکند، ویک به هر ترفندی شده دختر را به کلاب مورد نظر میبرد و از لرد بایرون میخواهد تظاهر به آشنایی با ویک کند اما لرد بایرون پیش از این با دختر آشناست، آن دو با هم ویک را ترک میکنند.
در پایان وقتی لرد بایرون با دختر ویک را ترک میکند بووی دیوار چهارم را شکسته و به کارگردان میگوید چرا پایانبندی داستان را تغییر داده است.
#grammyawardforbestmusicvideo
#davidbowie
@DissolveFilmStudio
این فیلم کوتاه داستان مردی معمولی بهنام ویک (با بازی بووی) است که با قول معرفی دختری زیبا به راکاستار مورد علاقهاش (با نام لرد بایرون!) سعی در جذب او میکند، ویک به هر ترفندی شده دختر را به کلاب مورد نظر میبرد و از لرد بایرون میخواهد تظاهر به آشنایی با ویک کند اما لرد بایرون پیش از این با دختر آشناست، آن دو با هم ویک را ترک میکنند.
در پایان وقتی لرد بایرون با دختر ویک را ترک میکند بووی دیوار چهارم را شکسته و به کارگردان میگوید چرا پایانبندی داستان را تغییر داده است.
#grammyawardforbestmusicvideo
#davidbowie
@DissolveFilmStudio
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تاثیر نقاشی برسینما.
ویدیویی از تاثیر چند نقاشی معروف برای ساخت سکانس هایی مهم از فیلم های سینمایی
از جمله کارگردانانی که در این ویدئو می توان بدان اشاره کرد که از نقاشی های معروف تاریخ استفاده کرده اند:
آلفرد هیچکاک
ترنس مالیک
لارس فون تریر
پل توماس اندرسون
کوینتن تارانتینو
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
ویدیویی از تاثیر چند نقاشی معروف برای ساخت سکانس هایی مهم از فیلم های سینمایی
از جمله کارگردانانی که در این ویدئو می توان بدان اشاره کرد که از نقاشی های معروف تاریخ استفاده کرده اند:
آلفرد هیچکاک
ترنس مالیک
لارس فون تریر
پل توماس اندرسون
کوینتن تارانتینو
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
مدتزمانی که در روسیه به سر بردم، برایم مانند کابوسی بود که روز به روز بر شدت آن افزوده میشد. من تاکنون آنچه را که با تأمل و تعمق به نظرم حقیقت امور جاری در روسیه میرسید، در مطبوعات منتشر کردهام. اما از احساس وحشت و هراس فوقالعادهای که در این مدت وجود مرا فراگرفته بود تا امروز چیزی به زبان نیاوردهام: سنگدلی و بیرحمی، فقر، بیاعتمادی، فضایی پرتنش که همهجا حاکم بود و اذیت و آزاری که به امری عادی تبدیل شده بود. مدام گپ و گفتوگوهای ما را مخفیانه به گوش نشسته بودند. نیمهشب صدای شلیک تیر به گوش میرسید و معلوم بود که آرمانگرای دیگری را در زندان تیرباران میکنند. با ظاهرسازی ریاکارانهای ادعای برابری میشد و چنان وانمود میشد که همه با هم برابرند. همدیگر را رفیق صدا میکردند، ولی چگونگی بر زبان آوردن این واژه، بسته به این که مخاطب لنین باشد یا یک خدمتکار هیچکاره، بهگونهای حیرتآور متفاوت بود.
برتراند راسل
از کتاب خردکشی؛ روشنفکران و انقلاب اکتبر
نوشتهی خسرو ناقد
رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
برتراند راسل
از کتاب خردکشی؛ روشنفکران و انقلاب اکتبر
نوشتهی خسرو ناقد
رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
Forwarded from ریزوم | عقیل دغاقله
وقتی گفتگو عقیم است چه باید کرد؟ (۱)
✍️عقیل دغاقله- پژوهشگر اجتماعی
📌 فیلم پیوست بخشی از یک گفتگو بین جیمز بالدوین، نویسنده و روشنفکر مشهور سیاه پوست، و پروفسور پال وایز استاد فلسفه دانشگاه یل است. فیلم در سال ۱۹۶۸ میلادی ضبط شده است ولی محتوی آن کماکان برای جهان ما مفید است.
📌پروفسور وایز در این مصاحبه رو به جیمز بالدوین می کند و می گوید اینهمه تاکید بر سفید و سیاه را نمی فهمد. وایز می گوید بشر به رنگ نیست: «چیزهای دیگری غیر از نژاد و دین هستند که ما را به هم می رسانند.» او از تجربه فردی اش می گوید: «من یک فرد آکادمیک هستم و این من را به شما (سیاه) نزدیک تر می کند تا یک فرد سفید که آکادمیک نیست.»
📌بالدوین پاسخ پروفسور وایز را می دهد. او پیامبر گونه توضیح می دهد که چرا رنگ مهم است. بالدوین برای آنکه درد و رنجش را منتقل کند به تجربه های تلخ خود اشاره می کند. پاسخ او را در فیلم ببینید که من نمی توانم بهتر از او بنویسم.
📌بالدوین که سخن می گوید، پروفسور وایز او را با علامت استفهام نگاه می کند. او صحبت های بالدوین را نمی فهمد. درک نمی کند که بالدوین از چه می گوید. دردش چیست. نگاه او به بالدوین نگاه فردی بزرگسال به کودکی نابخرد است. در نوع نگاه پروفسور وایز و درخشم جیمز بالدوین لایه های زیرین روابط نژادی را می بینیم.
📌دلیل این دو نوع نگاه، دو جهانی است که وایز و بالدوین از آنها برآمده اند. دوجهانی که دریایی به وسعت تاریخ معاصر بین آنها فاصله است. دو جهانی که مانند دو خط موازی به هم نمی رسند و هیچ چیزشان مشترک نیست.
📌 بالدوین از جهان رنج هایش می گوید که به واسطه نژاد شکل گرفته است و پرفسور وایز از جهانی می گوید که در آن نژاد اهمیت ندارد. نژاد برای بالدوین همه چیز است. اما وایز نمی تواند نژاد را ببیند. برای وایز عجیب است که کسی در دنیای مدرن هنوز از نژاد می گوید!
📌 وقتی بالدوین سخن می گوید، وایز ابروانش را بالا می کشد، تمام زبان و اشارات ممکن بدنی را بکار می گیرد تا به بیننده برساند که بالدوین مهمل می گوید، یا حداقل آنکه نمی تواند او بفهمد.
📌نقطه دردناک این ویدیو نه در گفته های بالدوین است و نه در صحبت های وایز. دردناکی ویدیو در این است که متوجه می شویم در چنین شرایطی (بالادست-فرودست) گفتگو عقیم است. گفتگو مولد نیست. راه حلی پیش پای ما نمی گذارد. پروفسور وایز مانند کسی است که به کور رنگی مبتلاست. هر چه بالدوین توضیح می دهد، او باز قادر نیست رنگی که بالدوین از آن می گوید را ببیند. بالدوین جان می کند، اما وایز تنها بیشتر متعجب و متحیر می شود.
📌این گفتگوی عقیم نظریه هابرماس درباب گفتگو و کنش ارتباطی را به چالش می کشد. آن را به نسخه ای هنجاری مبدل می سازد که بر روی زمین واقع ناتوان است.
📌اهمیت این موضوع همچنین در این نکته نهفته است که بدانیم این پروفسور وایز است که تصمیم گیر نهایی خواهد بود. با همان شیوه ای که جهان را می بیند برای دنیای آینده برنامه ریزی می کند، دنیایی که جهان بینی بالدوین در آن ابلهانه، خرد، خنده دار، کودکانه و بی اهمیت است که می شود به راحتی از آن گذشت. جهان بینی که در آن صداهای بالدوین نامفهوم، ناخوانا، تضادگرایانه، و غیر قابل ترجمه است.
📌 همین عقیم بودن گفتگوست که باعث می شود چهار دهه پس از این فیلم، هنوز همین این گفتگو ادامه داشته باشد. مشکل نژادی در آمریکا نه تنها حل نشده که بغرنج تر نیز شده است.
📌 و همین عقیم بودن و ناممکن بودن گفتگو است که اندیشمند پسا استعماری چون فرانتس فانون را به سمت تجویز خشونت و قهر هدایت می کند. اگر گفتگو عقیم باشد؟ اگر دیگری مسلط نمی تواند زبان من را بفهمد؟ اگر مسئله من برای او خرد و خنده دار است؟ مهم نباشد؟ قابل درک نباشد؟ دیوانگی تلقی شود؟ حماقت ارزیابی شود؟ چه راهی باقی می ماند؟ فانون خشونت را تنها راه می بیند.
📌دهه ها پس از فانون، نگاهی به جهان اطراف نشان می دهد که خشونت نیز عقیم است. آن نیز تولیدی ندارد به جز متصلب تر کردن مرزهای دو جهان.
نامفهوم کردن زبانی که هم اکنون نیز فهمیده نمی شود و دادن ابزاری به دست نیروی مسلط جهت سرکوب بیشتر و گوش ندادن مطلق.
📌اگر هم گفتگو عقیم باشد و هم خشونت چه راهی باقی می ماند؟ این سئوالی است که ارزش اندیشیدن دارد. سعی می کنم در آینده در یاداشتی دیگر برخی راه های ممکن را بحث کنم.
#کانال_ریزوم
#گفتگو #نژاد #روابط_نژادی
«این متن را اگر می پسندید، برای دیگران نیز بفرستید.»
https://www.tg-me.com/adagha/77
✍️عقیل دغاقله- پژوهشگر اجتماعی
📌 فیلم پیوست بخشی از یک گفتگو بین جیمز بالدوین، نویسنده و روشنفکر مشهور سیاه پوست، و پروفسور پال وایز استاد فلسفه دانشگاه یل است. فیلم در سال ۱۹۶۸ میلادی ضبط شده است ولی محتوی آن کماکان برای جهان ما مفید است.
📌پروفسور وایز در این مصاحبه رو به جیمز بالدوین می کند و می گوید اینهمه تاکید بر سفید و سیاه را نمی فهمد. وایز می گوید بشر به رنگ نیست: «چیزهای دیگری غیر از نژاد و دین هستند که ما را به هم می رسانند.» او از تجربه فردی اش می گوید: «من یک فرد آکادمیک هستم و این من را به شما (سیاه) نزدیک تر می کند تا یک فرد سفید که آکادمیک نیست.»
📌بالدوین پاسخ پروفسور وایز را می دهد. او پیامبر گونه توضیح می دهد که چرا رنگ مهم است. بالدوین برای آنکه درد و رنجش را منتقل کند به تجربه های تلخ خود اشاره می کند. پاسخ او را در فیلم ببینید که من نمی توانم بهتر از او بنویسم.
📌بالدوین که سخن می گوید، پروفسور وایز او را با علامت استفهام نگاه می کند. او صحبت های بالدوین را نمی فهمد. درک نمی کند که بالدوین از چه می گوید. دردش چیست. نگاه او به بالدوین نگاه فردی بزرگسال به کودکی نابخرد است. در نوع نگاه پروفسور وایز و درخشم جیمز بالدوین لایه های زیرین روابط نژادی را می بینیم.
📌دلیل این دو نوع نگاه، دو جهانی است که وایز و بالدوین از آنها برآمده اند. دوجهانی که دریایی به وسعت تاریخ معاصر بین آنها فاصله است. دو جهانی که مانند دو خط موازی به هم نمی رسند و هیچ چیزشان مشترک نیست.
📌 بالدوین از جهان رنج هایش می گوید که به واسطه نژاد شکل گرفته است و پرفسور وایز از جهانی می گوید که در آن نژاد اهمیت ندارد. نژاد برای بالدوین همه چیز است. اما وایز نمی تواند نژاد را ببیند. برای وایز عجیب است که کسی در دنیای مدرن هنوز از نژاد می گوید!
📌 وقتی بالدوین سخن می گوید، وایز ابروانش را بالا می کشد، تمام زبان و اشارات ممکن بدنی را بکار می گیرد تا به بیننده برساند که بالدوین مهمل می گوید، یا حداقل آنکه نمی تواند او بفهمد.
📌نقطه دردناک این ویدیو نه در گفته های بالدوین است و نه در صحبت های وایز. دردناکی ویدیو در این است که متوجه می شویم در چنین شرایطی (بالادست-فرودست) گفتگو عقیم است. گفتگو مولد نیست. راه حلی پیش پای ما نمی گذارد. پروفسور وایز مانند کسی است که به کور رنگی مبتلاست. هر چه بالدوین توضیح می دهد، او باز قادر نیست رنگی که بالدوین از آن می گوید را ببیند. بالدوین جان می کند، اما وایز تنها بیشتر متعجب و متحیر می شود.
📌این گفتگوی عقیم نظریه هابرماس درباب گفتگو و کنش ارتباطی را به چالش می کشد. آن را به نسخه ای هنجاری مبدل می سازد که بر روی زمین واقع ناتوان است.
📌اهمیت این موضوع همچنین در این نکته نهفته است که بدانیم این پروفسور وایز است که تصمیم گیر نهایی خواهد بود. با همان شیوه ای که جهان را می بیند برای دنیای آینده برنامه ریزی می کند، دنیایی که جهان بینی بالدوین در آن ابلهانه، خرد، خنده دار، کودکانه و بی اهمیت است که می شود به راحتی از آن گذشت. جهان بینی که در آن صداهای بالدوین نامفهوم، ناخوانا، تضادگرایانه، و غیر قابل ترجمه است.
📌 همین عقیم بودن گفتگوست که باعث می شود چهار دهه پس از این فیلم، هنوز همین این گفتگو ادامه داشته باشد. مشکل نژادی در آمریکا نه تنها حل نشده که بغرنج تر نیز شده است.
📌 و همین عقیم بودن و ناممکن بودن گفتگو است که اندیشمند پسا استعماری چون فرانتس فانون را به سمت تجویز خشونت و قهر هدایت می کند. اگر گفتگو عقیم باشد؟ اگر دیگری مسلط نمی تواند زبان من را بفهمد؟ اگر مسئله من برای او خرد و خنده دار است؟ مهم نباشد؟ قابل درک نباشد؟ دیوانگی تلقی شود؟ حماقت ارزیابی شود؟ چه راهی باقی می ماند؟ فانون خشونت را تنها راه می بیند.
📌دهه ها پس از فانون، نگاهی به جهان اطراف نشان می دهد که خشونت نیز عقیم است. آن نیز تولیدی ندارد به جز متصلب تر کردن مرزهای دو جهان.
نامفهوم کردن زبانی که هم اکنون نیز فهمیده نمی شود و دادن ابزاری به دست نیروی مسلط جهت سرکوب بیشتر و گوش ندادن مطلق.
📌اگر هم گفتگو عقیم باشد و هم خشونت چه راهی باقی می ماند؟ این سئوالی است که ارزش اندیشیدن دارد. سعی می کنم در آینده در یاداشتی دیگر برخی راه های ممکن را بحث کنم.
#کانال_ریزوم
#گفتگو #نژاد #روابط_نژادی
«این متن را اگر می پسندید، برای دیگران نیز بفرستید.»
https://www.tg-me.com/adagha/77
Telegram
ریزوم | عقیل دغاقله
Forwarded from فرهنگ امروز
📚📚اسپینوزیسم برخلاف انواع و اقسام فلسفههای آپوکالیپتیک و هزیمتطلبانه در دل تاریکی این «قرونوسطای» پایان تاریخ، به عوضِ چرخیدن به دور مغاک یأس، ترس، تسلیم و مرگ، بهسوی شاهراه امید، مقاومت، خرد و حیات جهتگیری کرده است؛ نزد اسپینوزا هیچ خبری از فروکاهش انسان و هر حالتی، به ابژه و تابعی در مقابل قدرت برساختۀ (potestas) حاکم نیست.
ytre.ir/hxA
@farhangemrooz
ytre.ir/hxA
@farhangemrooz
بزرگترین اشتباهی که می توانید در طول زندگی مرتکب شوید این است که همیشه از اینکه مرتکب اشتباه شوید بترسید.
آلبرت هوبارد
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
آلبرت هوبارد
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
Forwarded from رسانه ورای موسیقی
🔗 #معمای_کاسپار_هاوزر
🔗 #ورنر_هرتزوگ
🔗 #موج_نوی_آلمان
🔗 #سینمای_آلمان
🔗 #دپارتمان_سینما
انتخاب و تحلیل
#فائزه_پورپیغمبر
🔵 زیر نویس فارسی فیلم توسط نگارنده به صورت نوشتار در متن ذیل گنجانده شده است.
•کاسپر! پروفسور اومده تا سوالی ازت بپرسه، میخواد بدونه طی این دو سال چه چیزهایی یاد گرفتی، چقدر توانایی تفکر مناسب رو پیدا کردی، و اینکه اصلا قادر هستی "منطقی" فکر کنی. جوابش رو میدی؟
••آره!
•••کاسپر! تصور کن این یک دهکده هست که همه مردم اون راستگو هستند. فکر کن این هم یک دهکده دیگه هست که اهالی اون فقط دروغ میگن. دو راه از اونها به تو منتهی میشه که تو در تقاطع اون دو ایستادی. یکی داره به سمتت میاد که دوست داری بدونی اهل کدوم دهکده هست. برای حل این مساله به صورت "منطقی"، تنها و تنها یک سوال وجود داره و اون چی هست؟
•این سوال برای کاسپر خیلی سخته!
•••اقرار میکنم که سوال آزاردهنده ای هست؛ اگر ازش بپرسی که از اهالی دهکده راستگوهاست و واقعا هم همینطور باشه در اینصورت با صداقت تمام خواهد گفت: بله. اما اگر از اهالی اون یکی دهکده باشه اون هم خواهد گفت: بله، البته به دروغ! با اینهمه، سوالی وجود داره که به تشخیص این مساله کمک میکنه...
•این برای کاسپر خیلی پیچیده هست حتی برای من!
•••کاسپر! پس بذار خودم بهت بگم. اگر خودت راستگو باشی و من بپرسم که اهل دهکده دروغگوها "نیستی"، جوابت به من "نه" خواهد بود؟ واضح هست که یک دروغگو با یک سوالِ نفی اندر نفی، ناخواسته وادار میشه تا حقیقت رو به زبون بیاره. من اسم اینو میذارم منطق.
••اما من یک سوال دیگه هم سراغ دارم!
•••امکان نداره کاسپر! طبق قوانین منطق، هیچ سوال دیگهای نمیتونه وجود داشته باشه.
••اما وجود داره؛ اگه به من بود میپرسیدم که اون مرد یک قورباغه درختی هست؟ اگه راستگو بود جوابش منفی و نه بود، اما اگه دروغگو بود جوابش مثبت بود چون اصلا کارش دروغ گفتن هست! ...........
این سکانس درخشان برای من نشاندهنده نهایت نبوغ کاسپر در عینِ سادگی هست که زیر پایِ منطقِ دست و پاگیرِ پروفسور را که نمایندهٔ "انسان" هست، خالی کرده. حال آنکه کاسپر نمایندهٔ افرادی هست که تمایز اساسی با دیگران دارند و از نظر افراد عادی جامعه، نه یک انسان بلکه یک "معما" شمرده میشوند؛ عنوان فیلم هم از همین حیث، گویاست. اگر بپذیریم هر "فرد" انسان، شخصیت منحصربهفرد خودش را داراست، در آنصورت هر کسی میتواند خودش را جای کاسپر گذاشته و با او احساس همذاتپنداری کند.
کاسپر در این سکانس به دور از استهزای مختص "انسانها" و در کمالِ طمأنینه و سادگی، به مسالهٔ پیچیده و اصطلاحا منطقیِ پروفسور تاخته و به دور از هر تکلفی یک راهحل سادهتر پیشِ روی سوال وی مینهد. شخصا با کاسپر همدل هستم.
#The_Enigma_of_Kaspar_Hauser
#werner_herzog
#german_new_wave
#german_cinema
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
@Beyondthemusic
🔗 #ورنر_هرتزوگ
🔗 #موج_نوی_آلمان
🔗 #سینمای_آلمان
🔗 #دپارتمان_سینما
انتخاب و تحلیل
#فائزه_پورپیغمبر
🔵 زیر نویس فارسی فیلم توسط نگارنده به صورت نوشتار در متن ذیل گنجانده شده است.
•کاسپر! پروفسور اومده تا سوالی ازت بپرسه، میخواد بدونه طی این دو سال چه چیزهایی یاد گرفتی، چقدر توانایی تفکر مناسب رو پیدا کردی، و اینکه اصلا قادر هستی "منطقی" فکر کنی. جوابش رو میدی؟
••آره!
•••کاسپر! تصور کن این یک دهکده هست که همه مردم اون راستگو هستند. فکر کن این هم یک دهکده دیگه هست که اهالی اون فقط دروغ میگن. دو راه از اونها به تو منتهی میشه که تو در تقاطع اون دو ایستادی. یکی داره به سمتت میاد که دوست داری بدونی اهل کدوم دهکده هست. برای حل این مساله به صورت "منطقی"، تنها و تنها یک سوال وجود داره و اون چی هست؟
•این سوال برای کاسپر خیلی سخته!
•••اقرار میکنم که سوال آزاردهنده ای هست؛ اگر ازش بپرسی که از اهالی دهکده راستگوهاست و واقعا هم همینطور باشه در اینصورت با صداقت تمام خواهد گفت: بله. اما اگر از اهالی اون یکی دهکده باشه اون هم خواهد گفت: بله، البته به دروغ! با اینهمه، سوالی وجود داره که به تشخیص این مساله کمک میکنه...
•این برای کاسپر خیلی پیچیده هست حتی برای من!
•••کاسپر! پس بذار خودم بهت بگم. اگر خودت راستگو باشی و من بپرسم که اهل دهکده دروغگوها "نیستی"، جوابت به من "نه" خواهد بود؟ واضح هست که یک دروغگو با یک سوالِ نفی اندر نفی، ناخواسته وادار میشه تا حقیقت رو به زبون بیاره. من اسم اینو میذارم منطق.
••اما من یک سوال دیگه هم سراغ دارم!
•••امکان نداره کاسپر! طبق قوانین منطق، هیچ سوال دیگهای نمیتونه وجود داشته باشه.
••اما وجود داره؛ اگه به من بود میپرسیدم که اون مرد یک قورباغه درختی هست؟ اگه راستگو بود جوابش منفی و نه بود، اما اگه دروغگو بود جوابش مثبت بود چون اصلا کارش دروغ گفتن هست! ...........
این سکانس درخشان برای من نشاندهنده نهایت نبوغ کاسپر در عینِ سادگی هست که زیر پایِ منطقِ دست و پاگیرِ پروفسور را که نمایندهٔ "انسان" هست، خالی کرده. حال آنکه کاسپر نمایندهٔ افرادی هست که تمایز اساسی با دیگران دارند و از نظر افراد عادی جامعه، نه یک انسان بلکه یک "معما" شمرده میشوند؛ عنوان فیلم هم از همین حیث، گویاست. اگر بپذیریم هر "فرد" انسان، شخصیت منحصربهفرد خودش را داراست، در آنصورت هر کسی میتواند خودش را جای کاسپر گذاشته و با او احساس همذاتپنداری کند.
کاسپر در این سکانس به دور از استهزای مختص "انسانها" و در کمالِ طمأنینه و سادگی، به مسالهٔ پیچیده و اصطلاحا منطقیِ پروفسور تاخته و به دور از هر تکلفی یک راهحل سادهتر پیشِ روی سوال وی مینهد. شخصا با کاسپر همدل هستم.
#The_Enigma_of_Kaspar_Hauser
#werner_herzog
#german_new_wave
#german_cinema
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
@Beyondthemusic
Forwarded from اتچ بات
پریود و بی حیایی
✍🏻حدیث م.
تقارن روز جهانی بهداشت قاعدگی با ماه رمضان باعث شد خاطره ای که از زبان یکی از کاربران اینستاگرام نقل شده بود را به یاد بیاورم و موضوع این نوشتار قرار بدهم.
با این که یک کامنت چند خطی بود اما پشیمانی و تاسف برای خود در لحنش موج می زد. او نقل کرد که تا همین چند سال پیش در ماه رمضان، حتی اگر دوران قاعدگی خود را طی می کرد، برای آن که «قباحت» این عملکرد طبیعی بدن خود را از نظر پدر و برادر خود پنهان کند به همراه آن ها سحری می خورد و در طول روز تا افطار رنج گرسنگی و تشنگی را به خود می داد تا مبادا پدر و پسر متوجه این عملکرد طبیعی بدن او بشوند.
آن کاربر روایت بسیار آشنایی را نقل کرد، آنقدر آشنا که قبل از مکتوب شدنش در فضای اینستاگرام شاید هرگز به مخیله خیلی از افراد هم خطور نکرده بود که این کار خب یعنی چی؟ که چی؟ این خودآزاری با چه قصد و غرضی واقعا انجام می شود؟
همین کامنت چند خطی مرا به یاد مرام و مسلک بسیاری از مادران و مادر بزرگان انداخت که به این نوع «احترام گذاشتن» و «حجب و حیای زن» بارها به خود بالیده اند و چه بسا به رخ «نسلِ جدیدِ وقیح» هم کشیده اند. باری، از نظر آنان هرچه بیشتر هر چیز زنانه ای را آشکار نکنی باحیا تری و چنانچه که عمدا یا سهوا این کار را بکنی و به نظم مقدس موجود خدشه ای وارد کنی برچسب وقیح چسبیدن به تو حتمی است.
آن کاربر احتمالا و تلویحا خود را قربانی مرام مسلک «فاخر» نسل های پیشین می داند و حال، يك آن با خود فكر كرده خب كه چی؟ همین «خب که چی؟» و نبود جوابی قانع کننده برایش نقطه ی شروعی برای تغییر دیدگاه و رویه ی او نسب به پدیده ی قاعدگی بوده است.
در نهایت، با دیدن مثال های این چنینی گاهی با خود فکر می کنم که در برخی موارد و موقعیت ها بیش از آن که مردان در بزک کردن سرکوب ها
و سانسورها مهارت داشته باشند، مادران و مادربزرگان هستند که در این زمینه به مقام استادی دست یافته اند و چه بسا با تمام توان و نیرو سعی می کنند که باورهایی این چنین احمقانه و مازوخیستی را با مفاهیمی چون حيا، احترام و... پيوند دهند و به خورد دختران خود بدهند.
Artwork by: Georgia Gibson
#عادت_ماهیانه_شرم_نیست
#پریود
#زنان
#فمینیسم
#رسانه_ورای_موسیقی
✍🏻حدیث م.
تقارن روز جهانی بهداشت قاعدگی با ماه رمضان باعث شد خاطره ای که از زبان یکی از کاربران اینستاگرام نقل شده بود را به یاد بیاورم و موضوع این نوشتار قرار بدهم.
با این که یک کامنت چند خطی بود اما پشیمانی و تاسف برای خود در لحنش موج می زد. او نقل کرد که تا همین چند سال پیش در ماه رمضان، حتی اگر دوران قاعدگی خود را طی می کرد، برای آن که «قباحت» این عملکرد طبیعی بدن خود را از نظر پدر و برادر خود پنهان کند به همراه آن ها سحری می خورد و در طول روز تا افطار رنج گرسنگی و تشنگی را به خود می داد تا مبادا پدر و پسر متوجه این عملکرد طبیعی بدن او بشوند.
آن کاربر روایت بسیار آشنایی را نقل کرد، آنقدر آشنا که قبل از مکتوب شدنش در فضای اینستاگرام شاید هرگز به مخیله خیلی از افراد هم خطور نکرده بود که این کار خب یعنی چی؟ که چی؟ این خودآزاری با چه قصد و غرضی واقعا انجام می شود؟
همین کامنت چند خطی مرا به یاد مرام و مسلک بسیاری از مادران و مادر بزرگان انداخت که به این نوع «احترام گذاشتن» و «حجب و حیای زن» بارها به خود بالیده اند و چه بسا به رخ «نسلِ جدیدِ وقیح» هم کشیده اند. باری، از نظر آنان هرچه بیشتر هر چیز زنانه ای را آشکار نکنی باحیا تری و چنانچه که عمدا یا سهوا این کار را بکنی و به نظم مقدس موجود خدشه ای وارد کنی برچسب وقیح چسبیدن به تو حتمی است.
آن کاربر احتمالا و تلویحا خود را قربانی مرام مسلک «فاخر» نسل های پیشین می داند و حال، يك آن با خود فكر كرده خب كه چی؟ همین «خب که چی؟» و نبود جوابی قانع کننده برایش نقطه ی شروعی برای تغییر دیدگاه و رویه ی او نسب به پدیده ی قاعدگی بوده است.
در نهایت، با دیدن مثال های این چنینی گاهی با خود فکر می کنم که در برخی موارد و موقعیت ها بیش از آن که مردان در بزک کردن سرکوب ها
و سانسورها مهارت داشته باشند، مادران و مادربزرگان هستند که در این زمینه به مقام استادی دست یافته اند و چه بسا با تمام توان و نیرو سعی می کنند که باورهایی این چنین احمقانه و مازوخیستی را با مفاهیمی چون حيا، احترام و... پيوند دهند و به خورد دختران خود بدهند.
Artwork by: Georgia Gibson
#عادت_ماهیانه_شرم_نیست
#پریود
#زنان
#فمینیسم
#رسانه_ورای_موسیقی
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#کوتاه_کوتاه
#حالنوشت
#خاطره
✍🏻 حدیث م.
مصداق واقعی در پرانتز گذاشتن زمان حال و ارجاع آدم ها به آینده ی گل و بلبل موهومی رو زمانی فهمیدم که خاطره ای از سال سوم دبیرستانم برایم زنده شد.
سر کلاس درس دینی بودیم و بحث با معلم دینی بالا گرفته بود و همه ی بچه ها به طور همزمان ده ها سوال درباره ی تبعیض ها و قوانین جنسیت زده ی ادیان مطرح می کردند... به یاد دارم که من پرسیدم چرا اجازه ی پدر برای ازدواج دختران واجبه؟؟
معلم دینی به آن ده ها سوال فقط یک پاسخ داد: «روز قیامت خدا رو سجده می کنید بابت این که زن هستید.»
#رسانه_ورای_موسیقی
#حالنوشت
#خاطره
✍🏻 حدیث م.
مصداق واقعی در پرانتز گذاشتن زمان حال و ارجاع آدم ها به آینده ی گل و بلبل موهومی رو زمانی فهمیدم که خاطره ای از سال سوم دبیرستانم برایم زنده شد.
سر کلاس درس دینی بودیم و بحث با معلم دینی بالا گرفته بود و همه ی بچه ها به طور همزمان ده ها سوال درباره ی تبعیض ها و قوانین جنسیت زده ی ادیان مطرح می کردند... به یاد دارم که من پرسیدم چرا اجازه ی پدر برای ازدواج دختران واجبه؟؟
معلم دینی به آن ده ها سوال فقط یک پاسخ داد: «روز قیامت خدا رو سجده می کنید بابت این که زن هستید.»
#رسانه_ورای_موسیقی
Telegram
attach 📎
🔗 #تاملات
🔗 #قدرت_و_اعتبار_یکی_هستند.
🔵 من می گویم چون اعتبار دارم، اعتبار دارم، پس من می گویم.
.............................................................
لیوتار در کتاب "وضعیت پست مدرن" مشروعیت یک حکم را در اتوریته گوینده می داند. اگر گوینده اوتوریته لازم برای ابراز حکمی را داشته باشد حکم خود به خود معتبر است ... به نظر لیوتار، دانش و قدرت دو روی یک سکه هستند و هر دو به این پرسش باز می گردند که چه کسی تعیین می کند که دانش چیست؟
این نظریه که سرچشمه آنرا می توان در آثار نیچه یافت، یکی از مهمترین عناصر تشکیل دهنده اندیشه پست مدرن است.
به اعتقاد میشل فوکو یکی از ویژگی های جامعه مدرن این است که یکی بودن قدرت و اعتبار را پنهان می کند و به این توهم دامن می زند که اعتبار و قدرت یکی نیستند!
📖 #گذار_از_مدرنیته؟
📝 #شاهرخ_حقیقی،(ص 50)
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
🔗 #قدرت_و_اعتبار_یکی_هستند.
🔵 من می گویم چون اعتبار دارم، اعتبار دارم، پس من می گویم.
.............................................................
لیوتار در کتاب "وضعیت پست مدرن" مشروعیت یک حکم را در اتوریته گوینده می داند. اگر گوینده اوتوریته لازم برای ابراز حکمی را داشته باشد حکم خود به خود معتبر است ... به نظر لیوتار، دانش و قدرت دو روی یک سکه هستند و هر دو به این پرسش باز می گردند که چه کسی تعیین می کند که دانش چیست؟
این نظریه که سرچشمه آنرا می توان در آثار نیچه یافت، یکی از مهمترین عناصر تشکیل دهنده اندیشه پست مدرن است.
به اعتقاد میشل فوکو یکی از ویژگی های جامعه مدرن این است که یکی بودن قدرت و اعتبار را پنهان می کند و به این توهم دامن می زند که اعتبار و قدرت یکی نیستند!
📖 #گذار_از_مدرنیته؟
📝 #شاهرخ_حقیقی،(ص 50)
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic