Telegram Web Link
تجربه هاي كيفي شبيه سازي شده

🖌شهروز نويدي پور

🔷افزودني MSG، مخفف منوسديم گلوتامات ،يك محرك طعم دهنده است . بخاطر استفاده ي انبوه اين محصول در صنايع غذايي(بخصوص كنسرو سازي) ، نظرات ضدو نقيضي درباره ي اين افزودني شيميايي وجود دارد . عده اي آنرا خطرناك، سمي و باعث آسيب به كبد مي دانند و عده اي ديگر استفاده از دوز متعادل آن را بي خطر و خنثي تلقي مي كنند. كار اصلي البته در مغز اتفاق مي افتد. گلوتامات موجود در MSGباعث تحريك سلول هاي عصبي و رله سيگنال ورودي مي شود. اين بدين معناست كه انسان از يك غذاي بي مزه و غيرتازه ، طعمي تازه و خوش را تجربه ميكند، از كلمه "تجربه " استفاده كردم، زيرا به دقت اين يك نوع تجربه است ، نه از نوع "مثلاً" اصيلش بلكه به نوعي "تجربه ي كيفيتي شبيه سازي شده"است.

تجربه هاي كيفي شبيه سازي شده ، در همه ي انواع تغذيه ي بشر امروز وجود دارند: تلويزيون، شبكه هاي اينترنتي، پايگاه هاي اشتراك داده، شبكه هاي اجتماعي و حتا در نحوه ي گذراندن اوقات فراغت، عقايد مذهبي و شخصي ترين تجارب عاشقانه و بشقاب رنگارنگ غذاي شام.

روزگاري(در اواخر قرن ١٧) براي يكي مثل "ديويد هيوم" ، حس چشايي بعنوان يكي از حواس تجربي يا ادراكي انسان ،حائز اهميت ويژه اي بود. امپريست ها(تجربه گرايان) ، چيزي را حقيقي مي دانستند كه بواسطه تجربه آدمي درك مي شد؛ درواقع چيزي وجود داشت كه توسط انسان درك مي شد.
[البته سعي من آنست كه واژه ي "تجربه" و " درك" را جدا از هم استفاده نكنم ، چراكه اين دو در اين انديشه منطبق هستند .]
اما حالا چه؟ تجربه باوران با MSG ها چي ميكنند؟ وقتي حتا غذايي كه حالا ميخورند(تجربه شان)" آن چيزي نيست" كه "واقعا هست"!؟ يا اگر بخواهم بيشتر گيج تان كنم!: اصلا "چيز ِ واقعي" چيست؟اگر ادراك ما دستكاري شده است، چگونه به اصالت يك تجربه نائل مي شويم ؟

بايد پذيرفت كه بشر نوعي از "اعتماد ادراكي" را ، امروزه بجاي "اصالت ادراكي" جايگزين كرده است. به زبان ساده؛ امروزه از سيب سبز اركانيگ درون يخچال و تحليل سياسي واشينگتن پست گرفته ، تا رابطه ي رواني ميان مصرف و ميل انسان ، تنظيم ، فرآوري و طعم دهي ! شده است.
ما همگي به جاي بررسي اصالت و تدقيق در اصل هرچيز ، به اعتماد ادراكي بيروني بسنده مي كنيم. يعني به واسطه ي اينكه به ما گفته شده(ازطريق تبليغات، برچسب روي محصول و...)، سيبي كه ميخوريم ارگانيك ، تازه و واقعي ست! ، ما آن تجربه را تجربه اي اصيل تلقي ميكنيم.
اما درواقع موضوع اصلي، يك افتراق علمي / تجربه اي است:" چيزي كه تجربه ي ما (كه بخشي از آن شامل حافظه ي قابل پيمايش و تغيير ماست) از يك كيفيت دريافت ميكند و اتفاقي كه همان لحظه در ميان ميليون ها نورون ، در مغز ما به وقوع مي پيوندد".
درست در فاصله اين دو است كه نمايش MSGها شروع مي شود . چيزي جاي چيز ديگري را ميگيرد تا كيفيتي را شبيه سازي كند كه حافظه كيفي ما آنرا انتظار ميكشد و يا حتا ممكن است آنرا پيشتر ازين، اصلا تجربه نكرده باشيم و حالا وظيفه MSGها اينست كه مدل دقيق و همزمان بي نظيري از آن برايمان ايجاد كنند : استارباكس فقط از قهوه واقعي استفاده ميكند، طعم واقعي كوك فقط در كوكاكولا ست، تحليلگران بي بي سي فقط تحليل هاي صادقانه از وضعيت واقعي اتفاقات ارائه مي دهند و ازين دست.
درواقع تلاش بي امان "مونوسديم گلوتامات"ها هم همين است: "تجربه ي يك طعم اصيل، قطعاً اصيل تر از يك طعم واقعي !!!"

https://ibb.co/qyfp077

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
🔗 #تاملات
نظرات ما از پرسه زدن در شبکه های اجتماعی سرچشمه میگیرند نه مطالعه کتابها.
این تقلید از دانایی درواقع الگوی جدید نادانی است.


🔗 #کارل_گرینفلد

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
سوژه بچه زرنگ

🔗 #مطالعات_فرهنگی

سوژهٔ دومی که از دل نظام کنکوری بیرون می‌جوشد بخش قابل توجهی از جامعهٔ جوان ما را شامل می‌شود: سوژهٔ «بچه‌زرنگ» است. بچه‌زرنگ نه به معنای فرد صرفاً باهوش، بلكه به معنای زیرک و مکار. سوژهٔ بچه‌زرنگ بر خلاف سوژهٔ نِرد، دارای مهارت‌های اجتماعی بالاست و به خوبی می‌داند در دل یک فضای ایدئولوژیک که مبتنی بر فرهنگ ارادت و تبعیت است، چگونه عمل کند. می‌داند چگونه _بدون زحمت زیاد_ از طریق پرسش‌های تستی (گاهی خرید سؤالات پیش از امتحان) بالا بیاید، مدرک بگیرد و در نهایت بی‌وقفه رنگ عوض کند و تمام پله‌های ترقی را طی کند. بنابراین، شکل خاصی از اخلاق از دل عقلانیت کنکوری پدید آمده است. باری، اخلاقی که در قالب خرید و فروش پایان نامه‌ها، کتاب و مدرکْ فسادِ علمی و فرهنگی تولید می‌کند، در مرتبهٔ بعد، در قالب رشوه و اختلاس مولد فساد اقتصادی نیز می‌شود.

🖌عباس کاظمی

📖 امر روزمره در جامعه پساانقلابی

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
طلسم و جادو کردن

🖌 حمید رضا شاهرودی

جامعه شناسی ...


امروزه طلسم و جادو کردن برای اکثر ما غیر قابل قبول و باور می باشد اکثر ما متعقد هستیم که چنین اموری در جامعه هرگز وجود ندارند و نخواهند داشت ولی باید بدانیم به دلیل شناخت سحطی از دانش های علوم انسانی و علوم اجتماعی همیشه به مسائلی همچون طلسم و جادو کردن توجه نکرده ایم و آنها را مسائلی خرافی می دانیم ولی باید بدانیم امروزه طلسم و جادو یکی فرایند اساسی هر نظام سیاسی در جوامع مدرن می است، اساسا دولتمردان و حاکمان برای حفظ قدرت خودشان و برای جلوگیری از ضعیف شدن قدرتشان در برابر قدرت جنبش های دیگر همیشه دست به مقاومت کردن می زنند اساسا در اینجا مقاومت کردن همان معنای طلسم کردن و جادو کردن افراد جامعه را می دهد مثلا در برخی از کشورها زمانی که اعتراضات و اعتصاباتی صورت می گیرید برخی از #رسانه_های به ظاهر مخالف با آنها اقدام به نشر خبر های می کنند که دیگر اعتراضات و اعتصابات قدرت نداشته باشند، در واقع این رسانه ها با پخش خبر های ترسناک و بر پایه دروغ همچون شکنجه معترضان در زندانها و اجرای احکام سنگین قضایی و محروم کردن آنها از فعالیت های اجتماعی در حال طلسم و جادو کردن افراد معترض هستند و از این طریق دیگر کسی جرات اعتراض و اعتصاب مدنی هم ندارد این فقط یک نمونه کوچک از فرایند طلسم کردن و جادو کردن مردم در جوامع مدرن است.

اساسا همه ما طلسم و جادو کردن را اموری خرافی می دانیم و متعقد هستیم که این علوم جز بر پایه خرافات بنا شده اند و هیچگونه اعتبار علمی ندارند ولی باید بدانیم این تعریف که یک تعریف ابتدایی از این مفهوم گسترده می باشد اساسا دلیل اینکه ما نمی توانیم از طلسم و جادو کردن اطلاعات درستی را بدست آوریم آنست که در نظام آموزشی هرگز نمی خواهند این دسته از مفاهیم را هرگز خوب به ما آموزش دهند تا ما به آگاهی کامل برسیم دوم اینکه طلسم و جادو کردن امروزه یک فرایند علمی و البته برنامه ریزی شده می باشد و اگر ما نسبت به مسائل آگاه دیگر برخی از دولتمردان نمی توانند مسئله ( مهندسی کردن امور ) را در خوب در جامعه اجرایی کنند اساسا بسیاری از پژوهشگران علوم سیاسی و علوم اجتماعی متعقد هستند که هر نظام سیاسی باید یکسری فرایند ها را به کار بگیرد تا در زمان بحران هیچگاه دچار وضعیت قرمز نشود در واقع این فرایندها تحت عنوان ( مهندسی کردن امور) می باشند و برای اجرایی کردن مهندسی امور باید حتما و حتما مردم آن جامعه را طلسم و جادو کرد البته به صورت خرافی نه بلکه به صورت علمی و با استفاده از روش های از پیش تعیین شده و برنامه ریزی شده.

https://ibb.co/g7GgrRp
تصویر در سبک آبستره با نام طلسم اثر ایگور پوسِ است.
#Igor_Pose
رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
اجناس ویترین در انبار موجود نیست!

جامعه شناسی انتقادی هنر

زمان پیشنهادی خوانش: ۴ دقیقه


🖌 همایون خشندیش

وقتی به آثاری سینمایی ایران در جشنواره های بین المللی نگاه می کنم و اینکه در این جشنواره ها فیلم های ایرانی می توانند جایزه های مختلف را درو کنند لذت می برم. اما در کنار این لذت یک سئوال بزرگ در ذهنم به وجود می آید که چرا در حوزه موسیقی کمتر آثاری در جشنواره های بین المللی می توانند حتی حضور داشته باشند. در قیاس با سینما موسیقی ما حرف چندانی برای گفتن دست کم در حوزه جهانی ندارد.
برای گرفتن جوایز بین المللی در حوزه موسیقی ابتدا باید آثار در خور یک جشنواره بین المللی ارائه کرد.اینکه آثار موسیقی ایران حتی توان حضور هم ندارند جای بررسی و آسیب شناسی دارد.سئوال اینجاست که چرا موسیقی در کشور این ظرفیت را برای حضور در مقیاس جهانی ندارد؟وقتی نگاهی به سطح کمی آموزش موسیقی در دانشگاه ها و آموزش گاه‌های درجه یک می‌کنیم، ظرف ما خالی نیست یعنی اینقدری استاد فرهیخته در حوزه موسیقی احتمالا وجود دارد که تمام این مراکز آموزشی را می توانند پوشش دهند!
اساتید موسیقی ما در حوزه های مختلف مشغول تدریس آکادمیک مبانی و اصول موسیقی و آهنگسازی هستند. اصولی مانند هارمونی، فرم، کنترپوان، ارکستراسیون و ... اما حتی همین اساتید هم آثاری در سطح کیفی قابل قبول برای حضور در جشنواره های خارجی ندارند. فرض می گیریم که اساتید فقط به شغل معلمی تمایل داشته اند، شاگردان آنها چطور؟ آیا شاگردان این استاید هم قرار است خود معلم باشند یا در حوزه های مختلف دیگر فعالیت داشته باشند.
این قابل قبول نیست که تمام فعالین حوزه موسیقی تنها به شغل تدریس گرایش داشته اند.یک جای کار به اصطلاح می لگند.اولین فرض را می توانیم بر این بگذاریم که سطح کیفی آموزش بسیار پایین است و به واسطه آن ذوق و سلیقه موسیقیایی تنزل پیدا کرده و قادر به تولید آثاری توانمند برای حضور در قیاس جهانی ندارد. فرض دوم این است که استعدادهای خوبی کلا نداشتیم؛ این فرض دوم محال است که حتی یک استعداد وجود نداشته باشد.فرض سومی هم البته وجود دارد که قائل بر این است فضایی برای ارائه کار وجود ندارد؛ در این صورت چگونه برای ارائه کارهای ضعیف موسیقیایی این فضا موجود است.
بهتر است فرض‌هایی که عنوان شد را بیشتر از این باز نکنیم.اما می توانیم از وضعیت موجود در موسیقی کشور یک نتیجه کلی بگیریم.اگر حوزه موسیقی کشور یک ویترین داشته باشد که در آن اجناس مختلف برای ارائه به مخاطب وجود دارند می‌توان گفت بله ماکت هایی از اصل اجناس در ویترین حضور دارند.اما اصل اجناسی که به صورت ماکت ارائه شده در انبار موسیقی کشور در حال حاضر یافت نمی شود یا بهتر است بگوییم اجناس ویترین در انبار موجود نیست.
در چنین وضعیتی تنها به جلب نظر مشتریان برای ورود به مغازه خالی از اجناس باید رضایت دهیم.آموزش، تولید و بازار موسیقی ایران نیز وضعیتی این چنین دارد.به هر صورت امیدوارم روزی آثار فاخر موسیقی ایران نیز مانند دیگر آثار هنری مانند سینما، نقاشی، تئاتر و ... بتوانند در قیاس های جهانی موفقیت های چشمگیری داشته باشند.@homusic
منتشر شده در تاریخ 17 بهمن 1395 روزنامه بهار
http://www.bahardaily.ir/fa/Main/Pdf/119/12

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
به من چه
ده نفر از دوستانمان در عین ناباوری از دست رفتند. خب به من چه!
مدارس آتش می گیرند، بچه ها می سوزند،
خب به من چه!
پارانوئید در روح ها رخنه کرده، خب به من چه!
به راحتی کرخت شدیم، خب به من چه!

میدان انقلاب شلوغ شده، شلوغ شده؟ خب به من چه.
همه سردرگریبان و سردرگم هستند، خب به من چه!
از کنجی به کنجی می رویم، خب به من چه!
کارگران در چه وضعیتی هستند، خب به من چه.
کار من اینست که ببینم کفش مورد علاقه ام پای کدام سلبریتی است. و اینکه درخت کاجی پیدا کنم و تا دیر نشده عکس خود را گرفته و نشان بدم که متمدن هستم.
همان طور که می بینم ساز مورد علاقه ام دست کدام نوازنده است، ریشه هایم در حال محو شدن است.
#تاملات_نابهنگام_من
ی.م.
رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
#تاملات

زنی از بانکای (استاد ذن) پرسید:
من شنیده ام که زنان بخاطر سرنوشتِ (کارما) سنگینِ خود برای رسیدن به خودشناسی و تجلی بخشیدن به حقیقت خویش بیشتر مشکل دارند آیا این حقیقت دارد؟
بانکای: شما کی زن شدید؟
توضیح: روح یا خویش حقیقی جنسیت ندارد، اما دارای تجلی های انرژی مردانه و زنانه است، این تجلی های انرژی مانند لباس های هستند که روح برای حیات در جهان های آموزشی و کسب تجربه موقتا از آنها استفاده می کند)

https://ibb.co/bFJSq70

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
متنی از احمد آرام که در سال مرگ ساموئل بکت، چندی پیش نوشته شده است:


سلام ساموئل، ببخش که باهات خودمونی شدم. من همیشه خدا رو شکر می کنم که تو هموطن من نیستی ، زبانم لال اگه بودی ،چپ و راست بهت می گفتن "استاد" و اونوقت شرمندگیش واسه ما بود. ببخش که توی سالمرگت دارم اینجوری باهات حرف می زنم . آخه تو این مملکت شیرتو شیر ما ، لقب استاد از تولید به مصرفه، مثل تولید پیژامه و لنگ حموم. اخیرا شنیدم این لقب فخیمه به دبیرستانی ها هم رسیده و شکی نیست که کودکان دبستانی هم به این لقب مفتخر خواهند شد . حالا چرا من دارم این حرفا را برای شما میزنم ؟ آخه واژه " استاد " آنقدر کشکی شده که وقتی میگن: استاد انگار میگن دهنتو .... . ببخش بی تربیت شدم.اصلا
قضیه رو گِل بگیریم.وقتی شونزده سالم بود اولین بار اسمتو شنیدم، اونم با نمایش " در انتظار گودو " سریع رفتم تهران و این نمایش را به کار گردانی داوود رشیدی دیدم اما هیچ چیز ازش نفهمیدم و همين تو را جذاب تر می
کرد.
تو را نمی فهمیدم و دوستت داشتم . ساموئل عزیز، هنوز که هنوزه هروقت می خونمت یه چیزای تازه دستگیرم می شه، نمی دونم تاکی باید بخونمت، ولی میدونم اگه تو نبودی مجبور بودم به سمت " اساتید " می رفتم . خدا رو شکر که عمر ابدی داری.

https://ibb.co/jbDJFqN

نامه ای بی تاریخ که به مقصد نمی رسد.

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
#تاملات

برگمان، مرگ و موسیقی

برگمان:
اگر به سینما علاقه دارید، تمرین کاراکتر سازی کنید، چرا که نه؟ میتوانید مأمور/فرشته مرگ/عزرائیل خود را در ذهن بسازید، پر و بالش دهید، بنویسید، طراحی کنید، به جزئیات فکر کنید، تا آرام بگیرید، خرسند شوید و بگویید، این همان است که باید باشد، همان که میخواهم. شاید فرض کنیم یك مأمور مرگ، موسیقی گوش دهد، چالش بدی نیست که از خود بپرسیم که یك مأمور مرگ/عزرائیل، در خلوت خود چه گوش میدهد؟!

تصویر: برگمان در پشت صحنه فیلم مهر هفتم.

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
لزوم ساختار شکنی در دنیای موسیقی

🖌 همایون خشندیش

ساختار شکنی در هنر و موسیقی لازمه پیشرفت است. البته شکست چهارچوب ها می تواند در زمینه های مختلفی کاربرد داشته باشد اما معمولا ساختار شکنی و زیر پا گذاشتن قوانین و چهارچوب ها عرفی یا قراردادی در دنیای خارج از هنر با مشکلات زیادی همراه است. اما در دنیای هنر هرچند خشکه مقدسه هایی همیشه در مقابل تغییر و نوآوری مقاومت کرده اند اما بالاخره مجبور به قبول آن شدند. در دنیای امروز هنر ساختار شکنی یکی از لازمه های پیشرفت است.

برای مطالعه کامل یادداشت بر روی لینک زیر کلیک کنید:
http://jdart.ir/isna/details/61848
@homusic

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
آیا سراسر به تمنا نیستیم.

#بخش_اول

🖌 یوسف محمدی

می بینیم که در هر کاری، حال کار هنری یا کار روشنفکرانه، تمنا اصلی ترین هدف است. نه تنها هدف، بلکه بنیان آن کار است. تمنای چیزی ورای آن کار، برای مثال فردی موسیقی می‌زند، نقاشی می کند و فیلم می سازد، چه چیز در این کار نهفته است؟ چیزی ورای آن، موسیقی می نوازد، اما تمنای موسیقی ندارد، نمی خواهد موسیقی شود، تنها به دنبال آن است که کار غیر موسیقیایی کند. او تمام عواطف را خرج موسیقی نمی کند، عواطف اصلی در واقع بی مفهوم هستند و نمی توان آنها را به واسطه چیزی بیان کرد. آیا برای مثال بتهوون عواطف را به نمایش می گذاشت، آنجا که به او گفتند با موسیقی اش جادو می کند، تنها به پوزخندی کفایت کرد و به خود خوری پرداخت و گفت : «چه نگاه سترون بی رمقی» او خوب می دانست عواطف در موسیقی اش جایی ندارد، تمنای رسیدن به لحظه ناب چیزی بود که در او می دیدند، اما او خود دریافته بود بی تمنا هم می شود تمنا خلق کرد.

https://ibb.co/t8hNF5g

ورود به ساحل تمناها

اثر جان اُولسن ۱۹۶۴

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic

متن زیر نامه ای است از تارکوفسکی به پاراجانف، در تاریخ ۱۸ اکتبر ۱۹۷۴.

🔗 #سینما_تاریخ

«سريوژای عزیز، حق با توست، مرگ واسیا (واسیلی شوکشین در ۲ اکتبر ۱۹۷۴)، عامل و حلقه ای بود برای اتحاد و اتصال ما با یکدیگر. اینجا ما همه فقدان تو را احساس می کنیم، عشق و علاقه بسیار به تو ما را در انتظار تو نگه داشته است. سلامتی ات چطور است؟ آیا می توانی کتابی بخوانی؟ به کتاب دسترسی داری؟
هر آن چه را که می توانم برایت انجام دهم، بنویس. اینجا در مسکو همه چیز مثل سابق است. فیلم «آینه» من تا نیم سال دیگر در توقیف است. اکنون امیدوارم که امروز یا فردا آنها آزادش کنند، من دیگر بی نهایت از این روند و سیستم بوروکراتیک پیرامونم خسته شده ام. من در حال گذراندن زمستان در کنار رودخانه «آکا» هستم. تو را در آغوشم می فشارم دوست عزیز، لاریسا سلام می رساند و گالاشيبانووا بهترین ها را برایت آرزو می کند. در زمان نوشتن این نامه پاراجانف به دلایلی واهی مثل تلاش برای خودکشی و دادوستد غیرقانونی ارز به پنج سال زندان محکوم شده بود..
https://ibb.co/fn6vNBK

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
آیا سراسر به تمنا نیستیم
#بخش_دوم

🖌 یوسف محمدی

مفهوم تمنا هنگامی که با عصر مدرن عجین شد جای خود را به یک ناباوری داد، ناباوری از لحظه زیست، صدای زیستن؛ این صدای زیستن در هنر ما قبل دوران مدرن در قرون ۱۶ تا ۱۸ به آثار در خوری در هر عرصه ای انجامید. هنرمند در تمنا چیزی یا کسی نبود، او تنها با خود بود و میل داشت صدای زیستن خود را انعکاس دهد، ریشه شکل گیری اولیه موسیقی جز و بلوز هم همین بوده است، اما با گذشت زمان ساختار جامعه مدرن آغاز به صنعت تمنا سازی کرد. هنرمند زیستش مهم نبود و یا هر کسی، بلکه تمنای به صدای دیگری ، مثل دیگری شدن هدف واقع شد. در واقع سوژه های یکسانی که همه در پی رسیدن به یک نفر بودند، آن که بود؟ یک انسان دست نیافتنی، دست نیافتنی از چه لحاظ؟ از این لحاظ که زندگی فرد در خودی خود از معنا تهی شد و تنها یک زندگی ، یک صدا و رسیدن برای مثال به یک سبک هنری، و نه رسیدن بلکه می بایست در سرآغاز آن سبک بنشینی در جایگاه اول ، از همین رو بهترین ها ظهور کردند ، بهترین هنرمند ، بهترین بازیگر ، بهترین نوازنده ، و... این بهترین چیست؟ بدترین روش برای آنکه کسی به یک جایگاه برسه، و به او بگویند تو بهترینی ، می بینی دیگر کسی بالاتر از تو نیست. این رقابت سراسر نتیجه همان مضمحل شدن و از خود بیگانه شدن است که آدورنو خوب فهمید آن را، چرا که خود او هم در کارزار هنر درگیر همین نگاه شد و از آن به این مسأله پی برد. این زیست سترون شده امروزی نتیجه رویکردی است که با یک سوال آغاز شد، چطور تمنا را همگانی نماییم؟

https://ibb.co/b1v7xdW

تصویر: اثر اندی وارهول با نام ابژهای صنعتی شده تمنا

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
🔗 #تاملات

«شما خودتان را محدود می کنید ؟
این زمان است که محدود است.»

نقل از ماهنامه ی « کلک » ( مهر 1391 ): گفتگو با کریستف کیشلوفسکی.

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
عشق مدرن، عشق سنتی

🖌 علیرضا پیروزان

تفاوت عشق دوران مدرن با عشاق سنتی در این است که عشق دوران مدرن محصول یک رخداد کوتاه و احتمالا آنی، بدون هدف و انگیزهی پیشینی است. در عشق ورزی مدرن، انسان در موقعیت سوبژکتیو یا ابژکتیو محض قرار نمی گیرد، بلکه این عشق ماحصل تعامل دیالکتیک مداومی بین تنهایی و همگرایی، و بین عقل و روح در جذبه و کشاکشی دوسویه است که به صورت پنهانی در لابیرنتهای پیچیدهی عین و ذهن هر دو طرف عشق رخ می دهد. بنابراین، معشوق سنتی کنار می رود و جای خود را به مفهومی می دهد که اگر بنا باشد واژه ای برای آن انتخاب کنیم «متعاشق» است. آنچه در وهله ی نخست ظاهر خود را نشان می دهد، الزاما عین واقعیت بیرونی نیست، اما دلایلی به قدر کافی هست که شما را متقاعد کند «عشق» در طرف مقابل یافت شده است. این مفهوم امکان رویداد عشق است که از ماهیت سیال و البته جوهر ثابت آن نشأت گرفته است. چنین عشقی معمولا بلافاصله احساس امنیت متقابل را به هر دو سوی عشق القاء می کند: این که با «او» مشکلی پیش نخواهد آمد. در واقع، چهره ای از چهره ی خود را می بینید که به هیأت دیگری درآمده است. و در نتیجه، بی درنگ احساس غم و اندوه ناپدید می شود و جای خود را به تجربه ی شادی زایدالوصفی می دهد. این اساسا ماهیت پویای زندگی مدرن است که امکان آفرینش عشق از تماس های چشمی و کلامی کوتاه با یک غریبه را می دهد، بر خلاف عشق سنتی که میان آشنایان، خانواده و همسایه و دوستان و آنها که مدتها همنشین بوده اند، رخ می دهد. بنابراین عشق دوران مدرن همواره جالب، و ناشی از احساس قدرت، امنیت و عاطفهی بی حدوحصر با چاشنی طنز در طرف مقابل است. و این راهکار زندگی مدرن است. در این معنا، عشق مدرن ممكن است که اساسا یا تماما کمیک به نظر برسد، بر خلاف عشق سنتی که تراژیک است. اما در هر صورت خارق العاده است. یک برخورد در کافه یا خیابان، یک نگاه مختصر، یک گفتگوی کوتاه حضوری یا تلفنی، و سپس عشق با کیفیاتی که وصف شد از موقعیتی ناشناس یا نابهنگام آغاز می شود. اما در حقیقت از دال مرکزی متغیری برخوردار است که تصورات عاشقانه ی ما از چرخش در اطراف آن شکل می گیرد. و این ماهیت شناخت عشق دوران مدرن است: تعامل دیالکتیک شناخت محدود، موانع بیرونی کشف بیشتر و امید بی پایان. تنها با چند «نشانه»، سال های شادی را پیش بینی می کنید که با همدردی عمیق متقابل شما را به پیش می راند.

https://ibb.co/NmzFrF7

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
امتحان درس فلسفه مقدماتی غرب
مقطع کارشناسی، دانشگاه هنر
۲۶ دی‌ماه ۱۳۹۷.

دکتر محمد مهدی اردبیلی دوست بزرگوار، همینکه چنین موقعیتی برای رها شدن و پرتاب اندیشه ایجاد کردی ،در حد بضاعت جای سپاس دارد. این کوچکترین وظیفه انسان فضیلت مند است و چون شما مصداقی بر این.
-یوسف محمدی

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
🔗 #تاملات
درباره خندیدن نگران نباش، دهن من تا به حال لبخند به خودش ندیده، اما به این معنی نیست که توی ذهنم لبخند نمی زنم!

🔗 #مری_و_مکس
کارگردان : آدام اِلیوت

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
نیمی از عمرم به کارمندی گذشت
و نیمی دیگر
به گریستن برای شخصیت های
فیلمهای ویتوریو دسیکا
روبرتو روسلینی
اتوره اسکولا
ویسکونتی
فدریکو فلینی
آنتونیونی
همه آن کودکان بی پناه
در فیلم های سیاه و سفید
در حادثه و مصیبت
غرق شدند...
✏️احمدرضا احمدی. 🎬 تصویر: انزو استایولا در نمایی از دزد دوچرخه، ویتوریو دسیکا، 1948

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
🔗 #مطالعات_فرهنگی

فرهنگ_باوری
موسیقی مردم پسند

🔗#آنتونیو_گرامشی



تنظیم: 📝یوسف محمدی

............................................................

منظر فرهنگ باورانه بر سر فرهنگ مردمی به این مطلب می پردازد که رسانه بین ساختار های جامعه ،اقتصاد و سیاست که منافع مسلط را در جامعه نگه می دارد چگونه توافق بر قرار می کنند.کسانی که در این زمینه کار کرده اند به صورت قابل توجهی تحت تاثیر عقاید نظریه پرداز بزرگ مارکسیسم ایتالیایی آنتونی گرامشی قرار دارند ،به ویژه درک سیطره ی ایدولوژیک که توسط او مطرح شد .او توضیح می دهد که چگونه طبقه ی حاکم چگونه از طریق کسب رضایت اکثریت با بنیادهای گوناگون جامعه ،منجمله مدارس ،رسانه های جمعی،قانون ،مذهب و فرهنگ مردمی تسلط خود را بر جامعه تحمیل می کند .به این ترتیب سلطه ی ایدولوژیک نمایانگر سازو کار هم نظری است روندی که با تهدید ،زور گویی و خشونت حکومتی بنیادش مستحکم شده است .یکی از جنبه های مهم سلطه ،مرموز جلوه دادن قدرت در هم پوشی ارتباطات سلطه با نظم و ترتیب موجود در جامعه است.ایده ها و قوانین خاصی به عنوان قوانین طبیعی و جهانی عقل سلیم وضع می شوند و رسانه های مردمی نقش هدایت گر را در این بازی دارند در هر حال سلطه هرگز مطلق نیست بلکه مدام در حال چرخش و تعریف دوباره است.در بررسی متون مرتبط با موسیقی مردم پسند فرهنگ باوری را می توان به بهترین شکل در مطالعه مرکز مطالعات فرهنگی معاصر بیرمنگام در دهه ی 1970 پیرامون موسیقی و خرده فرهنگ های جوانان (توسط هبدیگر1979،ویلیس1978، و هال و جفرسون 1976)مشاهده کرد این کار حجیم روی نقش فردیت در تعیین معنای فرهنگ تاکید دارد برای مثال مضمون گفته های چمبر تاثیر متقابل و دایمی بین عوامل تجاری و تجربه ی زنده را نشان می دهد:
با وجود قدرت تجاری شرکت های بزرگ ضبط ،توضیح و تفسیر رادیو ها و توصیه های جراید موسیقی ،و به رغم شرایط از پیش تعیین شده در تولید که قابلیت گسترده ای در موسیقی مردم پسند دارند ،در نهایت کسانی که آهنگ ها را می خرند و با ریتم ان می رقصند تعیین کنند خواهند بود (چمبر1985).

🎼 #Popular_music
📝 #Antonio_Gramesci

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic


https://ibb.co/k2Jcgo
2024/09/30 21:30:28
Back to Top
HTML Embed Code: