📝 #استاد_دانش_گاه_و_خطر_تبدیل_شدن_به_شومن_دانش_گاهی
✍ #حسن_محدثی
@Beyondthemusic
در ادامهی بحثهای قبلی دربارهی نقشی که انتظار میرود جامعهشناس بهمنزلهی جامعهشناس ایفا کند، مایلام به خطر تبدیل شدن استاد دانشگاه به شومن دانشگاهی اشاره کنم.
چون در نوبتهای قبلی نکتهای در نقد دکتر نعمتالله فاضلی عزیز همکار ارجمند نوشتهام، لازم میدانم که در این مورد صراحتاً بگویم که مصداق سخنام دکتر نعمتالله فاضلی نیست؛ زیرا همانطور که نوشتهام ایشان را دانشپژوهی راستین میدانم. البته نمونههایی از شومنهای دانشگاهی میشناسم اما لزومی ندارد که نامی ذکر بکنم. شومن دانشگاهی (academic showman) کسی است که در نقش محقق، دانشپژوه، و استاد دانشگاه قرار دارد اما همچون یک بازیگر سینما یا یک مجری توانای تلویزیونی ظاهر میشود و میتواند مخاطبانی را جذب کند و اجراهای (صحنهای) دانشمندمآبانهای را به نمایش بگذارد. شومن دانشگاهی کسی است که نقش دانشمند و دانشپژوه را در جلوی صحنه ایفا میکند، امّا سخنرانیها و اجراهایش عاری از محتواهای دانشپژوهانه است. جذابیتهای اجرایی او و زبان ویژهی او در کنار شهرت رسانهای ناشی از کار کردن در دانشگاهها و داشتن معدودی مرید که مبلّغان خوبی برای او هستند، میتواند برایش شهرت قابل توجّهی بهبار بیاورد و بر اساس همین شهرت، او میتواند در صحنههای مختلفی بهطور مکرّر حضور بههم رساند و دربارهی امور متنوعی سخنرانیهای طولانی کند و امتیازات اجتماعی قابل توجّهی بهدست بیاورد. در جامعهای که سنت نقّادی نیز وجود ندارد، شومن دانشگاهی آسانتر به مقصود میرسد. تلویزیون از جمله رسانههایی است که میتواند از طریق همسازی متقابل استاد و رسانه، شومن دانشگاهی بپرورد؛ بهویژه اگر سر کیسه را اندکی شل کند. الآن تلویزیون ما چندین شومن حوزوی پرورش داده است. آنها با لباسهایی بسیار آراسته و شیک ظاهر میشوند و سخنان بسیار روزآمد و بهجتآفرین میگویند و شوری موقّت برمیانگیزند؛ شوری که با خواندن چند حدیث و آیه و چندارجاع دینی، کلّاً از سر میپرد. بنابراین، روحانیان نیز با خطر شومن شدن مواجه هستند. رسانه دهانی گشاد و شکمی جادار دارد و خوراک میخواهد و وقتی که نیاز رسانه با امیال و مقاصد و نیازهای چهرههای فرهنگی (اعم از دانشگاهی و حوزوی) همساز میشود، میتواند تولید شومن کند. شومنهای دانشگاهی به دلیل فقدان مواجههی تخصصی در دصحنههای گوناگون برای سخنرانی و مباحثه و گفت و گو حضور پیدا میکنند، در حالی که دانشپژوه میداند که تنها در صحنهای شایسته است حضور پیدا کند و در باب موضوعی میتواند اجرایی داشته باشد که آن موضوع در برنامهی مطالعاتی و تحقیقاتیاش مسبوق به تحقیق و پژوهش و تأمل و تفکّر است. امّا شومن دانشگاهی برای حضور در صحنههای گوناگون سخنرانی و گفتوگو و مناظره، نیازمند برخورداری از سوابق پژوهشی دربارهی موضوع نیست. امروز درباره ی دروغ مینویسد، فردا دربارهی فساد سخنرانی می کند،پس فردا دربارهی استبداد و انسداد سیاسی مناظره میکند، و پسین فردا در نقد نولیبرالسیم و یا پسامدرنیسم پساساختاری گفتوگوی تلویزیونی میکند. هر یک از ما استادان دانشگاه در معرض این خطر قرار داریم: در معرض خطر تبدیل شدن به یک شومن دانشگاهی و احساس کاذب استغنا از مطالعه و بینیازی از تحقیق و مطالعهی میدانی و تجربی. البته گاهی ممکن است پرداختن به امور انضمامی و استفاده از ابزارهای مناسب برای برقراری رابطه با مخاطب عام، به غلط شومن بودهگی تلقّی شود. بهعنوان مثال، تیم دیلینی در مورد زیمل آورده است که استادان دانشگاه همعصر او، او را یک شومن دانشگاهی میدانستند زیرا زیمل استانداردهای دانشگاهی مدِّ نظر آنان را رعایت نمیکرد و زبان و الگوی نگارشی خاص خود را داشت؛ زبان و الگوی نگارشیای که عامهپسندتر بود. او همچنین در روزنامهها و مجلات آثاراَش را منتشر میکرد (Delaney, 2016 https://books.google.com/books?id=...alse؛ دیلینی، 1387: 169).
روشن است که مراد من از شومن دانشگاهی چنین کسی نیست. من نیز پرداختن به مسائل روز و امور انضمامی جامعه را لازم میدانم. به نظر من چنین ورودکردنهایی میتواند کارآمدی و فایدهمندی جامعهشناسی را عیان سازد و بر جاذبهی عمومی آن بیفزاید. با این حال، در این مورد هم مواجههی تخصّصی با امور را برای یک دانشپژوه لازم میدانم. نکتهی آخر اینکه برخورداری از تواناییهای یک شومن فی نفسه بد نیست و مشکلی ندارد بلکه چه بسا یک حسن و مهارت تلقی شود، اما تنزّل دانشپژوه به شومن دانشگاهی غیرقابل قبول است. در این مورد شاید باز هم سخنی برای گفتن داشته باشم.
@HasanMohaddesi
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
✍ #حسن_محدثی
@Beyondthemusic
در ادامهی بحثهای قبلی دربارهی نقشی که انتظار میرود جامعهشناس بهمنزلهی جامعهشناس ایفا کند، مایلام به خطر تبدیل شدن استاد دانشگاه به شومن دانشگاهی اشاره کنم.
چون در نوبتهای قبلی نکتهای در نقد دکتر نعمتالله فاضلی عزیز همکار ارجمند نوشتهام، لازم میدانم که در این مورد صراحتاً بگویم که مصداق سخنام دکتر نعمتالله فاضلی نیست؛ زیرا همانطور که نوشتهام ایشان را دانشپژوهی راستین میدانم. البته نمونههایی از شومنهای دانشگاهی میشناسم اما لزومی ندارد که نامی ذکر بکنم. شومن دانشگاهی (academic showman) کسی است که در نقش محقق، دانشپژوه، و استاد دانشگاه قرار دارد اما همچون یک بازیگر سینما یا یک مجری توانای تلویزیونی ظاهر میشود و میتواند مخاطبانی را جذب کند و اجراهای (صحنهای) دانشمندمآبانهای را به نمایش بگذارد. شومن دانشگاهی کسی است که نقش دانشمند و دانشپژوه را در جلوی صحنه ایفا میکند، امّا سخنرانیها و اجراهایش عاری از محتواهای دانشپژوهانه است. جذابیتهای اجرایی او و زبان ویژهی او در کنار شهرت رسانهای ناشی از کار کردن در دانشگاهها و داشتن معدودی مرید که مبلّغان خوبی برای او هستند، میتواند برایش شهرت قابل توجّهی بهبار بیاورد و بر اساس همین شهرت، او میتواند در صحنههای مختلفی بهطور مکرّر حضور بههم رساند و دربارهی امور متنوعی سخنرانیهای طولانی کند و امتیازات اجتماعی قابل توجّهی بهدست بیاورد. در جامعهای که سنت نقّادی نیز وجود ندارد، شومن دانشگاهی آسانتر به مقصود میرسد. تلویزیون از جمله رسانههایی است که میتواند از طریق همسازی متقابل استاد و رسانه، شومن دانشگاهی بپرورد؛ بهویژه اگر سر کیسه را اندکی شل کند. الآن تلویزیون ما چندین شومن حوزوی پرورش داده است. آنها با لباسهایی بسیار آراسته و شیک ظاهر میشوند و سخنان بسیار روزآمد و بهجتآفرین میگویند و شوری موقّت برمیانگیزند؛ شوری که با خواندن چند حدیث و آیه و چندارجاع دینی، کلّاً از سر میپرد. بنابراین، روحانیان نیز با خطر شومن شدن مواجه هستند. رسانه دهانی گشاد و شکمی جادار دارد و خوراک میخواهد و وقتی که نیاز رسانه با امیال و مقاصد و نیازهای چهرههای فرهنگی (اعم از دانشگاهی و حوزوی) همساز میشود، میتواند تولید شومن کند. شومنهای دانشگاهی به دلیل فقدان مواجههی تخصصی در دصحنههای گوناگون برای سخنرانی و مباحثه و گفت و گو حضور پیدا میکنند، در حالی که دانشپژوه میداند که تنها در صحنهای شایسته است حضور پیدا کند و در باب موضوعی میتواند اجرایی داشته باشد که آن موضوع در برنامهی مطالعاتی و تحقیقاتیاش مسبوق به تحقیق و پژوهش و تأمل و تفکّر است. امّا شومن دانشگاهی برای حضور در صحنههای گوناگون سخنرانی و گفتوگو و مناظره، نیازمند برخورداری از سوابق پژوهشی دربارهی موضوع نیست. امروز درباره ی دروغ مینویسد، فردا دربارهی فساد سخنرانی می کند،پس فردا دربارهی استبداد و انسداد سیاسی مناظره میکند، و پسین فردا در نقد نولیبرالسیم و یا پسامدرنیسم پساساختاری گفتوگوی تلویزیونی میکند. هر یک از ما استادان دانشگاه در معرض این خطر قرار داریم: در معرض خطر تبدیل شدن به یک شومن دانشگاهی و احساس کاذب استغنا از مطالعه و بینیازی از تحقیق و مطالعهی میدانی و تجربی. البته گاهی ممکن است پرداختن به امور انضمامی و استفاده از ابزارهای مناسب برای برقراری رابطه با مخاطب عام، به غلط شومن بودهگی تلقّی شود. بهعنوان مثال، تیم دیلینی در مورد زیمل آورده است که استادان دانشگاه همعصر او، او را یک شومن دانشگاهی میدانستند زیرا زیمل استانداردهای دانشگاهی مدِّ نظر آنان را رعایت نمیکرد و زبان و الگوی نگارشی خاص خود را داشت؛ زبان و الگوی نگارشیای که عامهپسندتر بود. او همچنین در روزنامهها و مجلات آثاراَش را منتشر میکرد (Delaney, 2016 https://books.google.com/books?id=...alse؛ دیلینی، 1387: 169).
روشن است که مراد من از شومن دانشگاهی چنین کسی نیست. من نیز پرداختن به مسائل روز و امور انضمامی جامعه را لازم میدانم. به نظر من چنین ورودکردنهایی میتواند کارآمدی و فایدهمندی جامعهشناسی را عیان سازد و بر جاذبهی عمومی آن بیفزاید. با این حال، در این مورد هم مواجههی تخصّصی با امور را برای یک دانشپژوه لازم میدانم. نکتهی آخر اینکه برخورداری از تواناییهای یک شومن فی نفسه بد نیست و مشکلی ندارد بلکه چه بسا یک حسن و مهارت تلقی شود، اما تنزّل دانشپژوه به شومن دانشگاهی غیرقابل قبول است. در این مورد شاید باز هم سخنی برای گفتن داشته باشم.
@HasanMohaddesi
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #درباره_یک_کتاب
🔗 #پیشنهاد
.............................................................
«تو، آن هستی»، با عنوان فرعی «دگردیسی در استعارههای دینی»، کتابی است پیرامون تأملات معنوی کمبل. این چند واژه سانسکریتی به معنای «تو، آن هستی» چنان روح بزرگ کمبل را تسخیر کرده بود که هدف تمام جستوجوهایش شده بود. در نظر کمبل اسطوره، همان ارگ بزرگ کلیسای جامع است که طنین بهوجودآمده از حدود یکصد لوله جداگانه درون آن درهم میتند و موسیقی فوقالعادهای خلق میکند. «تو، آن هستی» با دیباچهای بر تفکرات کمبل و نسبتاش با مخاطب ایرانی آغاز میشود. و بعد هم مقدمهای از ویراستار کمبل که بهروشنی زوایای تفکر کمبل را روشن میکند. «کمبل و اسطوره» هم هفت بخش دیگر کتاب است. بخش یکم: «استعاره و راز دینی» درباره معنای اسطوره، نقش اسطوره، استعاره و زبان بومی اسطوره است. در بخش دوم، نماد و تجربه دینی و راز آمده است. در بخش سوم، هم کمبل از نمادها: خارج از زمان و مکان میگوید. نمادهای یهودی-مسیحی نیز بخشهای دیگر کتاب را تشکیل میدهند و سرانجام «دوران پرسشگری» است. کمبل در سرتاسر کتاب با ارجاع به متنها و آثار ادبی و هنری و عهد قدیم و جدید و دیگر متنهای بنیادی آثار ادبی سترگ، به مسئله اسطوره و نمادها پرداخته است. کمبل که در سال ١٩٨٧ درگذشت از خود آثاری را برجای گذاشت که در همه آنها به مجموعهای از اسطورههای جهانی و نمادها پرداخته بود که خود، آنها را داستان بزرگ زندگی انسان مینامید.
https://ibb.co/bMB7xo
📖 #تو_آن_هستی
📝 #جوزف_کمبل
🔗 #Joseph_Campbell
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #پیشنهاد
.............................................................
«تو، آن هستی»، با عنوان فرعی «دگردیسی در استعارههای دینی»، کتابی است پیرامون تأملات معنوی کمبل. این چند واژه سانسکریتی به معنای «تو، آن هستی» چنان روح بزرگ کمبل را تسخیر کرده بود که هدف تمام جستوجوهایش شده بود. در نظر کمبل اسطوره، همان ارگ بزرگ کلیسای جامع است که طنین بهوجودآمده از حدود یکصد لوله جداگانه درون آن درهم میتند و موسیقی فوقالعادهای خلق میکند. «تو، آن هستی» با دیباچهای بر تفکرات کمبل و نسبتاش با مخاطب ایرانی آغاز میشود. و بعد هم مقدمهای از ویراستار کمبل که بهروشنی زوایای تفکر کمبل را روشن میکند. «کمبل و اسطوره» هم هفت بخش دیگر کتاب است. بخش یکم: «استعاره و راز دینی» درباره معنای اسطوره، نقش اسطوره، استعاره و زبان بومی اسطوره است. در بخش دوم، نماد و تجربه دینی و راز آمده است. در بخش سوم، هم کمبل از نمادها: خارج از زمان و مکان میگوید. نمادهای یهودی-مسیحی نیز بخشهای دیگر کتاب را تشکیل میدهند و سرانجام «دوران پرسشگری» است. کمبل در سرتاسر کتاب با ارجاع به متنها و آثار ادبی و هنری و عهد قدیم و جدید و دیگر متنهای بنیادی آثار ادبی سترگ، به مسئله اسطوره و نمادها پرداخته است. کمبل که در سال ١٩٨٧ درگذشت از خود آثاری را برجای گذاشت که در همه آنها به مجموعهای از اسطورههای جهانی و نمادها پرداخته بود که خود، آنها را داستان بزرگ زندگی انسان مینامید.
https://ibb.co/bMB7xo
📖 #تو_آن_هستی
📝 #جوزف_کمبل
🔗 #Joseph_Campbell
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
imgbb.com
IMG 20180608 141930
Image IMG 20180608 141930 hosted in imgbb.com
🔵 با سلام خدمت اعضای فرهیخته رسانه ورای موسیقی:
برای هنرمندان گمنام از هرجا:
کانال «حافظهی کوتاه مدت درخت» پس از فعالیت در حوزهی ادبیات، تصمیم دارد با معرفی تنی چند از هنرمندان در حوزههای دیگر از جمله، ادبیات ، شعر ، نویسندگی، عکاسی و موسیقی قدمی هرچند کوچک برای دلگرمی این عزیزان بردارد.
از شما علاقهمندان دعوت میکنم تا با همراهیتان این عزیزان را در این مسیر همراهی نمایید.
بگذارید هنرمندان خوب و گمنام دیده شوند
آیدی کانال👇👇
حافظهی کوتاه مدت درخت
🖋 @hamidziaeizavaree
برای هنرمندان گمنام از هرجا:
کانال «حافظهی کوتاه مدت درخت» پس از فعالیت در حوزهی ادبیات، تصمیم دارد با معرفی تنی چند از هنرمندان در حوزههای دیگر از جمله، ادبیات ، شعر ، نویسندگی، عکاسی و موسیقی قدمی هرچند کوچک برای دلگرمی این عزیزان بردارد.
از شما علاقهمندان دعوت میکنم تا با همراهیتان این عزیزان را در این مسیر همراهی نمایید.
بگذارید هنرمندان خوب و گمنام دیده شوند
آیدی کانال👇👇
حافظهی کوتاه مدت درخت
🖋 @hamidziaeizavaree
🔗 #یک_پیمایش_تامل_برانگیز_و_در_عین_حال _بدیهی
دکتر مقصود فراستخواه (جامعهشناس) یک پیمایش آزمایشی در سطح ملی، که پرسشهایی دربارۀ خلقیات اجتماعی ایرانیان به شکل الکترونیکی با کمک تعدادی از اعضای هئیت علمی دانشگاه های سراسر کشور انجام داده است و یکی از سؤالات آن پیمایش این بود:
⁉️ " اگر روحیات و خلقیات ایرانی بحث انگیز است، بیشتر به کدام مؤلفهها از خلقیات ایرانی مربوط میشود "؟
🔵 نتایج برحسب رتبه به شرح زیراست:
۱. بالاترین جوابی که در بحث انگیز بودن خلقیات ایرانی داده بودند، «ضعف فرهنگ کار جمعی و فعالیت مشترک گروهی» بود.
۲. در رتبه بعد «انتقاد پذیری» را بحثانگیز دیدند. این که ایرانیان از انتقاد آزرده و ناراحت میشوند و وقتی کسی از آن ها انتقاد کند، به دل میگیرند.
۳. در رتبۀ سوّم به رودربایستی زیاد، تعریف و تمجید در حضور یکدیگر و قضاوتهای منفی در غیاب یکدیگر اشاره کردند. گفتند تعارف ایرانیان در حد واقعیت و رفتارشان نیست.
۴. در رتبۀ چهارم گفتند، ایرانیان معمولا ً پنهانکاری میکنند و غالباً شفاف نیستند.
۵. رتبۀ پنجم گفتند، ایرانیها خودمدارند؛
بیشتر خواستههای خود را مبنا قرار میدهند. بیش از این که به خواستههای جمعی و گروه و منافع عمومی فکر کنند، میخواهند خود را نجات دهند.
۶. در رتبۀ ششم معتقد بودند، احساسات در ایران بیشتر بر خردورزی چیره میشود.
۷. در رتبۀ هفتم گفتند، «دروغ» بین ایرانیان رواج دارد.
۸. سرانجام معتقد بودند ایرانیها به سختی میتوانند گفتوگو و توافق پایداری انجام دهند.
رجوع کنید به کتاب #ما_ایرانیان
نوشته: #مقصود_فراستخواه
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
دکتر مقصود فراستخواه (جامعهشناس) یک پیمایش آزمایشی در سطح ملی، که پرسشهایی دربارۀ خلقیات اجتماعی ایرانیان به شکل الکترونیکی با کمک تعدادی از اعضای هئیت علمی دانشگاه های سراسر کشور انجام داده است و یکی از سؤالات آن پیمایش این بود:
⁉️ " اگر روحیات و خلقیات ایرانی بحث انگیز است، بیشتر به کدام مؤلفهها از خلقیات ایرانی مربوط میشود "؟
🔵 نتایج برحسب رتبه به شرح زیراست:
۱. بالاترین جوابی که در بحث انگیز بودن خلقیات ایرانی داده بودند، «ضعف فرهنگ کار جمعی و فعالیت مشترک گروهی» بود.
۲. در رتبه بعد «انتقاد پذیری» را بحثانگیز دیدند. این که ایرانیان از انتقاد آزرده و ناراحت میشوند و وقتی کسی از آن ها انتقاد کند، به دل میگیرند.
۳. در رتبۀ سوّم به رودربایستی زیاد، تعریف و تمجید در حضور یکدیگر و قضاوتهای منفی در غیاب یکدیگر اشاره کردند. گفتند تعارف ایرانیان در حد واقعیت و رفتارشان نیست.
۴. در رتبۀ چهارم گفتند، ایرانیان معمولا ً پنهانکاری میکنند و غالباً شفاف نیستند.
۵. رتبۀ پنجم گفتند، ایرانیها خودمدارند؛
بیشتر خواستههای خود را مبنا قرار میدهند. بیش از این که به خواستههای جمعی و گروه و منافع عمومی فکر کنند، میخواهند خود را نجات دهند.
۶. در رتبۀ ششم معتقد بودند، احساسات در ایران بیشتر بر خردورزی چیره میشود.
۷. در رتبۀ هفتم گفتند، «دروغ» بین ایرانیان رواج دارد.
۸. سرانجام معتقد بودند ایرانیها به سختی میتوانند گفتوگو و توافق پایداری انجام دهند.
رجوع کنید به کتاب #ما_ایرانیان
نوشته: #مقصود_فراستخواه
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
“Vault”
By: Ron Robertson-Swann
از مهمترين نمونه های هنر عمومی در ملبورن.
عکس: حدیث م.
#استراليا🇦🇺
#سفرگرافی
@Beyondthemusic
By: Ron Robertson-Swann
از مهمترين نمونه های هنر عمومی در ملبورن.
عکس: حدیث م.
#استراليا🇦🇺
#سفرگرافی
@Beyondthemusic
🔗 #مطالعات_فرهنگی
[برای تبار شناسی نیاز نیست به خیلی دور برویم اصل یک نقطه است. جایی که ناپیوستگی ها را متعین نماییم.]
🔗 #تبارشناسی_نخبه_گری_معاصر
🔗 #قریتیکا
🔹در زمان عباس میرزا و پس از شکست های ایران، در جنگ با روس ها، عباس میرزا مصمم شد تا با اصلاح و انتظام لشگر مشکلات دولت را رفع کند. در واقع، تا بعد از سلطنت فتحعلی شاه، اصلاح گران درون دولت، تنها معتقد به اصلاح و تنظیم بخشی از دولت(ارتش و لشگر) بودند.
🔹بعد از دوره سلطنت مستقله و اصلاحات امیرکبیر؛ در عصر تنظیمات، اصلاحات و نقدها از درون دولت و توسط نخبگان حکومتی دنبال می شود. در ایده تنظیمات، اراده ی شاه تقسیم می شود به اراده ی تقنین و اجرا. ایراد تفکر تنظیماتی در این بود که نمی توانست برای اصلاح به سمت مفهوم سلطنت برود و آن را اصلاح کند. اصلاح گران این دوره دچار یک تناقض بودند: از نظر آن ها از یک طرف، اصلاحات انجام نمی گیرد مگر به حمایت شاه چرا که نیروهای مخالف اصلاح زیاد بودند و از طرف دیگر، خود شاه هم در بسیاری از مواقع مانعی بر سر اصلاحات بود. در ادامه تنظیمات، افرادی چون میرزا فرخ خان امین الدوله به این نتیجه رسیدند که باید کل دولت(دستگاه دیوان) و قلب دولت(سلطنت) بررسی انتقادی شود.
🔹در مقابل این تفکرات، اندیشه و جریان قریتیکا شکل گرفت که توسط نخبگان بیرون از دولت دنبال می شد. این جریان با نقد ایده تنظیمات و با محوریت آخوندزاده از نقد صریح دولت و سلطنت به نقد جامعه، نقد مذهب، نقد فرهنگ و خط رسید. مکانیزم قریتیکا این بود که به اصالت و مشروعیت و حقانیت توجهی نداشت بلکه به کارآمدی توجه داشت. در این انتقاد، یک نوع کارکردگرایی سیستمی نهفته بود(نقد دولت به اعتبار کارکرد). از نظر این تفکر، دولتی دولت بود که مردمش در داخل کشور آزاد بوده و در بیرون، بین ملل مختلف احترام داشته باشند. قریتیکا برخلاف نصیحت که تعارف آمیز است، آمیخته به تمسخر و صراحت و استهزاء بوده و آبروی دولت را می برد. اثر چنین نقدی خیلی زیاد بود چرا که طبع آدمی این نوع نقد را بیشتر می پسندد.
🔹مختصات چهارگانه قریتیکا عبارت است از:
1. نگاه کارکردی
2. صراحت و گزندگی و تمسخر
3. ارجاع به معیارهای عینی و ملموس
4. تکیه بر حس مشترک و خرد عامه مردم.
#داود_فیرحی
سرنوشته ها برای روشن شدن به این متن ضمیمه شده است.
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
[برای تبار شناسی نیاز نیست به خیلی دور برویم اصل یک نقطه است. جایی که ناپیوستگی ها را متعین نماییم.]
🔗 #تبارشناسی_نخبه_گری_معاصر
🔗 #قریتیکا
🔹در زمان عباس میرزا و پس از شکست های ایران، در جنگ با روس ها، عباس میرزا مصمم شد تا با اصلاح و انتظام لشگر مشکلات دولت را رفع کند. در واقع، تا بعد از سلطنت فتحعلی شاه، اصلاح گران درون دولت، تنها معتقد به اصلاح و تنظیم بخشی از دولت(ارتش و لشگر) بودند.
🔹بعد از دوره سلطنت مستقله و اصلاحات امیرکبیر؛ در عصر تنظیمات، اصلاحات و نقدها از درون دولت و توسط نخبگان حکومتی دنبال می شود. در ایده تنظیمات، اراده ی شاه تقسیم می شود به اراده ی تقنین و اجرا. ایراد تفکر تنظیماتی در این بود که نمی توانست برای اصلاح به سمت مفهوم سلطنت برود و آن را اصلاح کند. اصلاح گران این دوره دچار یک تناقض بودند: از نظر آن ها از یک طرف، اصلاحات انجام نمی گیرد مگر به حمایت شاه چرا که نیروهای مخالف اصلاح زیاد بودند و از طرف دیگر، خود شاه هم در بسیاری از مواقع مانعی بر سر اصلاحات بود. در ادامه تنظیمات، افرادی چون میرزا فرخ خان امین الدوله به این نتیجه رسیدند که باید کل دولت(دستگاه دیوان) و قلب دولت(سلطنت) بررسی انتقادی شود.
🔹در مقابل این تفکرات، اندیشه و جریان قریتیکا شکل گرفت که توسط نخبگان بیرون از دولت دنبال می شد. این جریان با نقد ایده تنظیمات و با محوریت آخوندزاده از نقد صریح دولت و سلطنت به نقد جامعه، نقد مذهب، نقد فرهنگ و خط رسید. مکانیزم قریتیکا این بود که به اصالت و مشروعیت و حقانیت توجهی نداشت بلکه به کارآمدی توجه داشت. در این انتقاد، یک نوع کارکردگرایی سیستمی نهفته بود(نقد دولت به اعتبار کارکرد). از نظر این تفکر، دولتی دولت بود که مردمش در داخل کشور آزاد بوده و در بیرون، بین ملل مختلف احترام داشته باشند. قریتیکا برخلاف نصیحت که تعارف آمیز است، آمیخته به تمسخر و صراحت و استهزاء بوده و آبروی دولت را می برد. اثر چنین نقدی خیلی زیاد بود چرا که طبع آدمی این نوع نقد را بیشتر می پسندد.
🔹مختصات چهارگانه قریتیکا عبارت است از:
1. نگاه کارکردی
2. صراحت و گزندگی و تمسخر
3. ارجاع به معیارهای عینی و ملموس
4. تکیه بر حس مشترک و خرد عامه مردم.
#داود_فیرحی
سرنوشته ها برای روشن شدن به این متن ضمیمه شده است.
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #مطالعات_فرهنگی
🔗 #بیرون_از_جعبه
🔗 #بخش_اول
.............................................................
بیرون از جعبه فکر کن به راه سوم اشاره دارد. اما مطالعات فرهنگی به راه سوم فکر نمی کند، بلکه خودش راه سوم است. آیا باید بپذیریم که مطالعات فرهنگی چهره ژانوسی دارد. در ایران مدت ها است که مطالعات فرهنگی دستخوش همین چهره شده است. همه دوست دارند (کسانی که در این حوزه هستند) کار مطالعات فرهنگی انجام دهند، از نظریه استفاده کنند و به هر روی پلی میان نظریه و عمل بزنند. پژوهش خود به خود آنقدر مغنی است که به چیز دیگر احتیاجش نیست. گرچه که ما اگر پژوهش را بری و خالی از عمق بینگاریم، دچار تشویش خواهیم شد. اما چطور می توانیم مطالعات فرهنگی همچون مفهومی رهایی بخش که مرزهایش بیرون از جعبه است، به عمل درآورد. ج. مورفی استاد دانشگاه کلمبیا مثال خوبی است. مورفی در اواسط دهه هشتاد (میلادی) در حادثه ای نخاعش آسیب میبیند و بالطبع می بایست مابقی زندگی را روی ویلچر می گذراند. استادی که تا قبل از این حادثه در محیط آکادمیک تشخص و تاثیر و همینطور ارتباط وثیقی با دانشجویان و دگران داشت ، به سبب این حادثه نگران بود به یکباره تمام اینها از دست رود. به نظرم. هر کس با این موقعیت مواجه شود نگران از دست رفتن سرمایه اجتماعی و نمادینش در جامعه است، کتمان آنکه ناتوانی و معلولیت عادی باید جلوه کند، بیشتر شعاری ایدهآل گرا و مسموم است تا آنکه بخواهیم آن را از درون پویش نماییم.
مورفی اما بدون آنکه بخواهد و بدون کوچکترین تلاشی مواجه ای ناب با این مسأله پیدا کرد. وی همانطور که خود می گوید سعی کرد بیرون از رویکردهای موجود عمل کند. وارد دانشگاه شد و سعی کرد تمام لحظات زندگی خود را چه بد چه خوب چه با دلسوزی را با مختصات جدیدی دریابد. وی این مواجهات را در یه کتاب که به نحوی اتو اتنوگرافی از زندگی اش حول مسأله معلولیت است، بنویسد. او در همه لحظات نحوی از زندگی را در می یابد که هم انتقاد را در پی دارد و هم واکاوی خویش و اطرافش. این اتفاق او را از محیط دانشگاه کنی دور کرد و به کولونی های افراد روی ویلچر نشین نزدیک کرد همان افرادی که مورفی تا پیش از این اتفاق لحظه ای به حضور آنها فکر نکرده بود و در دانشگاه مواجهاتش به عنوان یک استاد سالم و حال استاد روی ویلچر، برخوردها، نگاهها حتا پایین آمدن از برج عاج نشینی برای معرفی جالب به نظر می آید. او کم کم شروع به نوشتن خاطراتش از این دوره می کند فردی که معلول است اما نگاهی نوین و در عین حال خارج از نگاه های نهادینه شده است.
او بدون آنکه بداند و آگاه باشد دست به کاری از جنس مطالعات فرهنگی کرد. خود نگاری حول زندگی اش از زمان معلولیت اما او تنها به یک روایت خطی بسنده نکرد.
بلکه حول زندگی اش به مفهوم معلول بودن پرداخت و سعی کرد آن را بسان همان تلقی مایکل بوراوی از جامعه شناسی عملی نماید. در انتها او به این نتیجه رسید که معلولیت جسمی تنها یک برساخت اجتماعی است که ما را در چارچوب روابط فرادستی و فرودستی را تحکم می بخشد. اما او در روایت زندگی خود به نقد جامعه معلولین هم می پردازد برخلاف دیگر نگاهها که معلولیت را با ناتوانی یکی می پندارند. مورفی روایت ساده و آماتور از زندگی اش دارد و از قامت استاد دانشگاهی پایین و خود را بسان فرد و عضوی از جامعه ای دیده است که تا پیش از آن حضور در حلقه آکادمیک جامعه را به نحوی دگر مشاهده می نماید.
https://ibb.co/ncteTT
نکته: این کتاب ترجمه ای به فارسی ندارد.
خارج از جعبه...
مطالعات فرهنگی
ادامه دارد.
یوسف محمدی
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #بیرون_از_جعبه
🔗 #بخش_اول
.............................................................
بیرون از جعبه فکر کن به راه سوم اشاره دارد. اما مطالعات فرهنگی به راه سوم فکر نمی کند، بلکه خودش راه سوم است. آیا باید بپذیریم که مطالعات فرهنگی چهره ژانوسی دارد. در ایران مدت ها است که مطالعات فرهنگی دستخوش همین چهره شده است. همه دوست دارند (کسانی که در این حوزه هستند) کار مطالعات فرهنگی انجام دهند، از نظریه استفاده کنند و به هر روی پلی میان نظریه و عمل بزنند. پژوهش خود به خود آنقدر مغنی است که به چیز دیگر احتیاجش نیست. گرچه که ما اگر پژوهش را بری و خالی از عمق بینگاریم، دچار تشویش خواهیم شد. اما چطور می توانیم مطالعات فرهنگی همچون مفهومی رهایی بخش که مرزهایش بیرون از جعبه است، به عمل درآورد. ج. مورفی استاد دانشگاه کلمبیا مثال خوبی است. مورفی در اواسط دهه هشتاد (میلادی) در حادثه ای نخاعش آسیب میبیند و بالطبع می بایست مابقی زندگی را روی ویلچر می گذراند. استادی که تا قبل از این حادثه در محیط آکادمیک تشخص و تاثیر و همینطور ارتباط وثیقی با دانشجویان و دگران داشت ، به سبب این حادثه نگران بود به یکباره تمام اینها از دست رود. به نظرم. هر کس با این موقعیت مواجه شود نگران از دست رفتن سرمایه اجتماعی و نمادینش در جامعه است، کتمان آنکه ناتوانی و معلولیت عادی باید جلوه کند، بیشتر شعاری ایدهآل گرا و مسموم است تا آنکه بخواهیم آن را از درون پویش نماییم.
مورفی اما بدون آنکه بخواهد و بدون کوچکترین تلاشی مواجه ای ناب با این مسأله پیدا کرد. وی همانطور که خود می گوید سعی کرد بیرون از رویکردهای موجود عمل کند. وارد دانشگاه شد و سعی کرد تمام لحظات زندگی خود را چه بد چه خوب چه با دلسوزی را با مختصات جدیدی دریابد. وی این مواجهات را در یه کتاب که به نحوی اتو اتنوگرافی از زندگی اش حول مسأله معلولیت است، بنویسد. او در همه لحظات نحوی از زندگی را در می یابد که هم انتقاد را در پی دارد و هم واکاوی خویش و اطرافش. این اتفاق او را از محیط دانشگاه کنی دور کرد و به کولونی های افراد روی ویلچر نشین نزدیک کرد همان افرادی که مورفی تا پیش از این اتفاق لحظه ای به حضور آنها فکر نکرده بود و در دانشگاه مواجهاتش به عنوان یک استاد سالم و حال استاد روی ویلچر، برخوردها، نگاهها حتا پایین آمدن از برج عاج نشینی برای معرفی جالب به نظر می آید. او کم کم شروع به نوشتن خاطراتش از این دوره می کند فردی که معلول است اما نگاهی نوین و در عین حال خارج از نگاه های نهادینه شده است.
او بدون آنکه بداند و آگاه باشد دست به کاری از جنس مطالعات فرهنگی کرد. خود نگاری حول زندگی اش از زمان معلولیت اما او تنها به یک روایت خطی بسنده نکرد.
بلکه حول زندگی اش به مفهوم معلول بودن پرداخت و سعی کرد آن را بسان همان تلقی مایکل بوراوی از جامعه شناسی عملی نماید. در انتها او به این نتیجه رسید که معلولیت جسمی تنها یک برساخت اجتماعی است که ما را در چارچوب روابط فرادستی و فرودستی را تحکم می بخشد. اما او در روایت زندگی خود به نقد جامعه معلولین هم می پردازد برخلاف دیگر نگاهها که معلولیت را با ناتوانی یکی می پندارند. مورفی روایت ساده و آماتور از زندگی اش دارد و از قامت استاد دانشگاهی پایین و خود را بسان فرد و عضوی از جامعه ای دیده است که تا پیش از آن حضور در حلقه آکادمیک جامعه را به نحوی دگر مشاهده می نماید.
https://ibb.co/ncteTT
نکته: این کتاب ترجمه ای به فارسی ندارد.
خارج از جعبه...
مطالعات فرهنگی
ادامه دارد.
یوسف محمدی
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
ImgBB
IMG 20180609 201038
Image IMG 20180609 201038 hosted in ImgBB
🔗 #اسطوره_جین_پوشی
.............................................................
اگر جین پوشی را به عنوان یک نشانه در نظر بگیریم، باید بگوییم که هر نشانه ای فی نفسه فاقد معناست. مهم این است که در چه شبکه ای از نظام معنایی جای گرفته باشد. بنابراین، در متن هر فرهنگی، جین پوشی می تواند معنای متفاوتی داشته باشد. حتی دوره های تاریخی می توانند معنای جین پوشی را در همان بستر فرهنگی متحول کنند اما اینکه چگونه یک نشانه به اسطوره تبدیل می شود و به تعبیر رولان بارت معانی انگیزشی و سیاسی بر آن «بار» می شوند خود حدیثی متفاوت است. به نظر می رسد در ایران جین پوشی به یک اسطوره مبدل شده است؛ یعنی معنایی که به آن نسبت داده شده نه از راه روابط طبیعی میان دال و مدلول بلکه از طریق نسبتی عامدانه و به واسطۀ الگوهای قدرت بوده است، تا آن چیزی را نمایندگی کند که در نهایت به بازتولید ساختارهای ایدئولوژیک یاری رساند. این گونه است که جین همچون دالِ نیمه تهی، به نشانه ای جدید بدل شده که قرار بوده (یا قرار است) بارِ همۀ آنچه را «فرهنگ فاسد غرب» نامیده می شود بردوش کشد.
https://ibb.co/kJAWco
📗برشی از کتاب «امر روزمره در جامعه پسا انقلابی» ،
نوشته عباس_کاظمی
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
.............................................................
اگر جین پوشی را به عنوان یک نشانه در نظر بگیریم، باید بگوییم که هر نشانه ای فی نفسه فاقد معناست. مهم این است که در چه شبکه ای از نظام معنایی جای گرفته باشد. بنابراین، در متن هر فرهنگی، جین پوشی می تواند معنای متفاوتی داشته باشد. حتی دوره های تاریخی می توانند معنای جین پوشی را در همان بستر فرهنگی متحول کنند اما اینکه چگونه یک نشانه به اسطوره تبدیل می شود و به تعبیر رولان بارت معانی انگیزشی و سیاسی بر آن «بار» می شوند خود حدیثی متفاوت است. به نظر می رسد در ایران جین پوشی به یک اسطوره مبدل شده است؛ یعنی معنایی که به آن نسبت داده شده نه از راه روابط طبیعی میان دال و مدلول بلکه از طریق نسبتی عامدانه و به واسطۀ الگوهای قدرت بوده است، تا آن چیزی را نمایندگی کند که در نهایت به بازتولید ساختارهای ایدئولوژیک یاری رساند. این گونه است که جین همچون دالِ نیمه تهی، به نشانه ای جدید بدل شده که قرار بوده (یا قرار است) بارِ همۀ آنچه را «فرهنگ فاسد غرب» نامیده می شود بردوش کشد.
https://ibb.co/kJAWco
📗برشی از کتاب «امر روزمره در جامعه پسا انقلابی» ،
نوشته عباس_کاظمی
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
imgbb.com
depositphotos 5262207 stock photo jeans textured backgrounds
Image depositphotos 5262207 stock photo jeans textured backgrounds hosted in imgbb.com
🔗 #نقل_قول
منزلت سايه پول و قدرت است. هر جا این دو هستند، منزلت هم هست.
🔗 #سی_رایت_میلز
☯ #ورای_موسیقی
@Beyondthemusic
منزلت سايه پول و قدرت است. هر جا این دو هستند، منزلت هم هست.
🔗 #سی_رایت_میلز
☯ #ورای_موسیقی
@Beyondthemusic
🔗 #مطالعات_فرهنگی
🔗 #موسیقی
.............................................................
آیا موسیقی بی کلام ، کلام را در خود نهفته دارد ؟ راستی چرا امروزه مرزی بین موسیقی کلام دار و بی کلام قایل هستیم ، و برای تفاوت آن سطحی ترین اختلاف را میبینیم "کلام " صنعت موسیقی امروزه بر استیلای موسیقی با کلام بر بی کلام توجیه و ضرورتی می ورزد که مخاطب امروزی موسیقی را خار ج از کلام حس نمی کند؛ بنا بر این سعی در پوشش کلام و طرد موسیقی در خویشتن خویش موسیقی را وارد چالش جدی نموده است. از طرفی نسبیت آثار موسیقیایی بحث استعلا بودگی کلام و یا موسیقی را زیر سوال می برد . گاهی موسیقی با کلام می تواند دال تهی از معنا ، و گاه موسیقی بی کلام می تواند دال محوری اندیشه ای شگرف شود . در زیر قطعاتی بی کلام را می شنویم که موسیقی گویا در بر گیرنده ی باری از معنا و کلام نهفته را در کریستالی ترین لحظه خلق را دارا است.
🔵 لطفا به قطعات زیر گوش نمایید
☯ #ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #موسیقی
.............................................................
آیا موسیقی بی کلام ، کلام را در خود نهفته دارد ؟ راستی چرا امروزه مرزی بین موسیقی کلام دار و بی کلام قایل هستیم ، و برای تفاوت آن سطحی ترین اختلاف را میبینیم "کلام " صنعت موسیقی امروزه بر استیلای موسیقی با کلام بر بی کلام توجیه و ضرورتی می ورزد که مخاطب امروزی موسیقی را خار ج از کلام حس نمی کند؛ بنا بر این سعی در پوشش کلام و طرد موسیقی در خویشتن خویش موسیقی را وارد چالش جدی نموده است. از طرفی نسبیت آثار موسیقیایی بحث استعلا بودگی کلام و یا موسیقی را زیر سوال می برد . گاهی موسیقی با کلام می تواند دال تهی از معنا ، و گاه موسیقی بی کلام می تواند دال محوری اندیشه ای شگرف شود . در زیر قطعاتی بی کلام را می شنویم که موسیقی گویا در بر گیرنده ی باری از معنا و کلام نهفته را در کریستالی ترین لحظه خلق را دارا است.
🔵 لطفا به قطعات زیر گوش نمایید
☯ #ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
Forwarded from اتچ بات
🔗 #مقاله
🔗 #سبک_زندگی_و_مدیریت_بدن
🔗 #اختصاصی (ارسالی)
.............................................................
در جوامع امروزی با گسترش تغییرات اجتماعی و رشد فرهنگ مصرفی رفتارهای معطوف به بدن، زیبایی و جذابیت بدنی و مدیریت بدن به عنوان سبکی از زندگی به خصوص در بین جوانان از اهمیت زیادی برخوردار است. از این رو، تحقیق حاضر به بررسی رابطه میان سبک زندگی و مدیریت بدن در بین جوانان شهر مرند می پردازد. برای بررسی این رابطه از نظریه های بوردیو و گیدنز استفاده شده است. این پژوهش با روش پیمایشی و با نمونه ای به حجم ۳۸۱ نفر و با روش نمونه گیری خوشهای چند مرحله ای در بین جوانان ۲۹-۱۵ ساله شهر مرند انجام گرفت. داده ها با استفاده از پرسشنامه جمع آوری شد. بر اساس نتایج تحقیق مدیریت بدن در بین جوانان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. نتایج حاصل از آزمون فرضیات نشان می دهند که بین سبک زندگی، سبک فراغت، مصرف فرهنگی و سبک تغذیه با مدیریت بدن جوانان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. این رابطه بین سبک زندگی مذهبی و مدیریت بدن معکوس و معنی دار است. میزان مدیریت بدن جوانان بر حسب پایگاه اقتصادی اجتماعی آنان دارای تفاوت معنی داری است. همچنین بین سن افراد با مدیریت بدن رابطه معنی داری وجود ندارد. نتایج رگرسیون چندمتغیره نشان می دهد که متغیرهای سبک فراغت، مصرف فرهنگی و سبک تغذیه توانسته اند ۴۱٫۳ درصد از تغییرات متغير مدیریت بدن را تبیین کنند.
ادامه: فایل پی دی اف
☯ #ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #سبک_زندگی_و_مدیریت_بدن
🔗 #اختصاصی (ارسالی)
.............................................................
در جوامع امروزی با گسترش تغییرات اجتماعی و رشد فرهنگ مصرفی رفتارهای معطوف به بدن، زیبایی و جذابیت بدنی و مدیریت بدن به عنوان سبکی از زندگی به خصوص در بین جوانان از اهمیت زیادی برخوردار است. از این رو، تحقیق حاضر به بررسی رابطه میان سبک زندگی و مدیریت بدن در بین جوانان شهر مرند می پردازد. برای بررسی این رابطه از نظریه های بوردیو و گیدنز استفاده شده است. این پژوهش با روش پیمایشی و با نمونه ای به حجم ۳۸۱ نفر و با روش نمونه گیری خوشهای چند مرحله ای در بین جوانان ۲۹-۱۵ ساله شهر مرند انجام گرفت. داده ها با استفاده از پرسشنامه جمع آوری شد. بر اساس نتایج تحقیق مدیریت بدن در بین جوانان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. نتایج حاصل از آزمون فرضیات نشان می دهند که بین سبک زندگی، سبک فراغت، مصرف فرهنگی و سبک تغذیه با مدیریت بدن جوانان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. این رابطه بین سبک زندگی مذهبی و مدیریت بدن معکوس و معنی دار است. میزان مدیریت بدن جوانان بر حسب پایگاه اقتصادی اجتماعی آنان دارای تفاوت معنی داری است. همچنین بین سن افراد با مدیریت بدن رابطه معنی داری وجود ندارد. نتایج رگرسیون چندمتغیره نشان می دهد که متغیرهای سبک فراغت، مصرف فرهنگی و سبک تغذیه توانسته اند ۴۱٫۳ درصد از تغییرات متغير مدیریت بدن را تبیین کنند.
ادامه: فایل پی دی اف
☯ #ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
Telegram
attach 📎
🔗 #ارنست_بلوخ
🔗 #مفهوم_اصل_امید
🔗 #مجله_فرهنگ_امروز
شماره۲۲
📝 نوشته: #پیتر_تامپسون
🔗 #پرونده_فیلسوف_امید
🔵 فوروارد آزاد بدون کپی
☯ #ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #مفهوم_اصل_امید
🔗 #مجله_فرهنگ_امروز
شماره۲۲
📝 نوشته: #پیتر_تامپسون
🔗 #پرونده_فیلسوف_امید
🔵 فوروارد آزاد بدون کپی
☯ #ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #ارنست_بلوخ
🔗 #اصل_امید
🔗 #مجله_فرهنگ_امروز
شماره۲۲
📝 نوشته: #یورگن_هابرماس
🔵 ادامه در فایل زیر
🔵 فوروارد آزاد بدون کپی
☯ #ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #اصل_امید
🔗 #مجله_فرهنگ_امروز
شماره۲۲
📝 نوشته: #یورگن_هابرماس
🔵 ادامه در فایل زیر
🔵 فوروارد آزاد بدون کپی
☯ #ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
هابرماس درباره بلوخ.rar
13.3 MB
🔗 #ارنست_بلوخ
🔗 #اصل_امید
🔗 #مجله_فرهنگ_امروز
شماره۲۲
📝 نوشته: #یورگن_هابرماس
🔵 فوروارد آزاد
🔗ترتیب فایل ها بر اساس سه رقم اخر
042
043
149
941
749
404
☯ #ورای_موسیقی
@Beyondthemusic
🔗 #اصل_امید
🔗 #مجله_فرهنگ_امروز
شماره۲۲
📝 نوشته: #یورگن_هابرماس
🔵 فوروارد آزاد
🔗ترتیب فایل ها بر اساس سه رقم اخر
042
043
149
941
749
404
☯ #ورای_موسیقی
@Beyondthemusic
🔗 #مطالعات_فرهنگی
🔗 #هنر (سینما، موسیقی، نقاشی)#ادبیات، #فلسفه، #روانشناسی و #جامعهشناسی
🔗 #هم_دیدگی_از_آنچه_فکر_میکنیم_به_ما_نزدیکتر_است.
.............................................................
مِیسن کِری پژوهشگری جذاب است. او در واقع یک محقق اسنادی ساده است، آنچنان که خود می گوید. بنابراین به زندگی بزرگان در هر عرصه ای از زاویه ای خاص نزدیک شده است؛ زاویه ای که فارغ از شخصیتی یگانه که هر یک از افراد تأثیرگذار داشته اند، در واقع، مثل ما هستند. او ابتدا در قالب وبلاگ نویسی شروع کرد به بارگذاری #عادات و #زندگی_روزمره بزرگان کاری که برای او بیشتر جنبه سرگرمی داشت. اما کم کم راه و جهت خاصی پیدا کرد. #کری خود چنین می گوید:
«من کوشیده ام نمونه هایی به دست بدهم که اشخاص تیزهوش و موفق گوناگون بسیاری از این چالش ها را از سر گذرانده می خواهم نشان دهم چگونه افکار درخشان خلاقانه څرد خرد کنار هم جمع می شوند. و حواشی کار نویسنده چگونه در نفس کار او اثر می گذارند، و برعکس.
عنوان کتاب #عادات_و_آداب_ روزانه_بزرگان است ولی کانون توجه من در نوشتن آن در حقیقت روال کار روزمره افراد بود. روزمرگی نشان از معمولی بودن و حتی بی فکری دارد. به روزمرگی افتادن، همان مکانیکی کارکردن است.» او خود در همین روزمرگی های زندگی جاری به این فکر می کند، آیا بزرگان در هر عرصه ای روزمرگی داشته اند؟ آیا بی خیال بوده اند یا کارهایشان را پشت گوش اندازند؟ زندگی روزمره آنان فارغ از تصویر بی نقصی که ما از آنان ساخته ایم،به راستی چگونه بوده است؟ او در همین افکار غور می کرد که به ناگاه کار اصلی خود را کنار می گذارد و سریعا یک اسم را جستجو می کند و با نوشته مختصر یک روزنامه مواجه می شود؛ درباره نحوه زیستنش، این تصادم حاصلخیز وبلاگی می آفریند به همین نام، سپس شوق خوانندگان و تشویق وی سبب می شود زمین پژوهش خود را وسیع تر کند تا عصاره آن محصول خوشمزه ای شود که تحت عنوان کتاب #عادات_و_آداب_روزانه_زندگی_بزرگان منتشر شود. هرچه پیش رویم خود را در میان زندگی آنان پیدا خواهیم کرد که ما هم جزوی از آنان هستیم نه کامل، گرد و خاک زمانه آنها و آلودگی این زمان شاید تنها فاصله در این میان است.
🔵 این کتاب را نشر #فرهنگ_جاوید با ترجمه #حسن_کامشاد طبع کرده است. چه بساهدیه ای به زندگی روزمره و ملال ما است.
🔵 در حین خوانش سعی می کنیم لحظات و پاره های سرخوش کننده و انگیزاننده را با شما به اشتراک گذاریم.
https://ibb.co/cdtZ08
☯ #ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #هنر (سینما، موسیقی، نقاشی)#ادبیات، #فلسفه، #روانشناسی و #جامعهشناسی
🔗 #هم_دیدگی_از_آنچه_فکر_میکنیم_به_ما_نزدیکتر_است.
.............................................................
مِیسن کِری پژوهشگری جذاب است. او در واقع یک محقق اسنادی ساده است، آنچنان که خود می گوید. بنابراین به زندگی بزرگان در هر عرصه ای از زاویه ای خاص نزدیک شده است؛ زاویه ای که فارغ از شخصیتی یگانه که هر یک از افراد تأثیرگذار داشته اند، در واقع، مثل ما هستند. او ابتدا در قالب وبلاگ نویسی شروع کرد به بارگذاری #عادات و #زندگی_روزمره بزرگان کاری که برای او بیشتر جنبه سرگرمی داشت. اما کم کم راه و جهت خاصی پیدا کرد. #کری خود چنین می گوید:
«من کوشیده ام نمونه هایی به دست بدهم که اشخاص تیزهوش و موفق گوناگون بسیاری از این چالش ها را از سر گذرانده می خواهم نشان دهم چگونه افکار درخشان خلاقانه څرد خرد کنار هم جمع می شوند. و حواشی کار نویسنده چگونه در نفس کار او اثر می گذارند، و برعکس.
عنوان کتاب #عادات_و_آداب_ روزانه_بزرگان است ولی کانون توجه من در نوشتن آن در حقیقت روال کار روزمره افراد بود. روزمرگی نشان از معمولی بودن و حتی بی فکری دارد. به روزمرگی افتادن، همان مکانیکی کارکردن است.» او خود در همین روزمرگی های زندگی جاری به این فکر می کند، آیا بزرگان در هر عرصه ای روزمرگی داشته اند؟ آیا بی خیال بوده اند یا کارهایشان را پشت گوش اندازند؟ زندگی روزمره آنان فارغ از تصویر بی نقصی که ما از آنان ساخته ایم،به راستی چگونه بوده است؟ او در همین افکار غور می کرد که به ناگاه کار اصلی خود را کنار می گذارد و سریعا یک اسم را جستجو می کند و با نوشته مختصر یک روزنامه مواجه می شود؛ درباره نحوه زیستنش، این تصادم حاصلخیز وبلاگی می آفریند به همین نام، سپس شوق خوانندگان و تشویق وی سبب می شود زمین پژوهش خود را وسیع تر کند تا عصاره آن محصول خوشمزه ای شود که تحت عنوان کتاب #عادات_و_آداب_روزانه_زندگی_بزرگان منتشر شود. هرچه پیش رویم خود را در میان زندگی آنان پیدا خواهیم کرد که ما هم جزوی از آنان هستیم نه کامل، گرد و خاک زمانه آنها و آلودگی این زمان شاید تنها فاصله در این میان است.
🔵 این کتاب را نشر #فرهنگ_جاوید با ترجمه #حسن_کامشاد طبع کرده است. چه بساهدیه ای به زندگی روزمره و ملال ما است.
🔵 در حین خوانش سعی می کنیم لحظات و پاره های سرخوش کننده و انگیزاننده را با شما به اشتراک گذاریم.
https://ibb.co/cdtZ08
☯ #ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
ImgBB
IMG 20180611 200530
Image IMG 20180611 200530 hosted in ImgBB
✅هملتی یا دون کیشوتی؟
✔️ ایوان تورگینیف مقاله ای دارد درباره دون کیشوت و هملت و در آن تحلیلی درخشان ارائه می کند از این دو قهرمان عصر مدرن. از نظر تورگینیف غالب انسان ها به یکی از این دو شباهت دارند. دون کیشوت « قبل از هر چیز نماینده ایمان است، ایمان به خود، ایمان به چیزی بیرون از خود. چیزی سستی ناپذیر. ایمان به حقیقت». او برای آرمانش می جنگد و سودایش تثبیت خیر و عدالت است. شک را به او راهی نیست؛ عشقش، هرچندشاید عامیانه، اما واقعی است. موجودی از خود گذشته و اساسا معطوف به دیگران.
هملت اما: «نماینده خودکاوی و خودپرستی است و بنابراین بی ایمان». هملت گرفتار است، گرفتار خود. شک در وجودش ریشه کرده، زخمیِ دشنه خویش. رنج او گران تر است. عاشق نیست، اصلا توانش را ندارد« در این عالم چیزی نمی یابد که جان خود را به ان پیوند دهد».
هملت: من زمانی شما را دوست داشتم
اوفلیا: به راستی از رفتارتان چنین باورم شده بود
هملت: نباید می کردید....من شما را دوست نمی داشتم.
✔️ تصویر تورگینیف از هملت ها دهشتناک است« عاشق نیستند، ایمان ندارند، منزوی و عقیم اند». عاشق خویش اما بر خود بسیار سخت گیر؛ و از این رو احترامی هم برای خود قائل نیستند. با اینحال کیست که از آن خوره به جان هملت ها افتاده بی خبر باشد. از آن آشوبِ درونیِ تسکین نیافتنی که همچون تقدیری شوم به سوی نابودی سوق شان می دهد. «آه...دیگر خاموشی است».
✔️تورگینیف خلق این دو قهرمان را به دو فرهنگ مختلف نسبت می دهد. به فرهنگ شمال و جنوب. «روحیه ای که هملت را خلق کرده روحیه ای شمالی است. روحیه تامل و انتقاد از خود است، روحیه ای متین و اندوهگین، بی بهره از هماهنگی و رنگ های روشن؛ اما ژرف و نیرومند و چندجنبه و مستقل. روحیه جنوبی دن کیشوت را شکل بخشیده و این روحیه ای است سبک رو، شاد، ساده دل و شورمند که در ژرفای زندگی غوطه نمی خورد».
متن کامل این تحلیل درخشان را می توانید در کتاب «دعوت به تماشای دوزخ» گردآوری و ترجمه عبدالله کوثری می باشد
https://www.tg-me.com/hamooniran
✔️ ایوان تورگینیف مقاله ای دارد درباره دون کیشوت و هملت و در آن تحلیلی درخشان ارائه می کند از این دو قهرمان عصر مدرن. از نظر تورگینیف غالب انسان ها به یکی از این دو شباهت دارند. دون کیشوت « قبل از هر چیز نماینده ایمان است، ایمان به خود، ایمان به چیزی بیرون از خود. چیزی سستی ناپذیر. ایمان به حقیقت». او برای آرمانش می جنگد و سودایش تثبیت خیر و عدالت است. شک را به او راهی نیست؛ عشقش، هرچندشاید عامیانه، اما واقعی است. موجودی از خود گذشته و اساسا معطوف به دیگران.
هملت اما: «نماینده خودکاوی و خودپرستی است و بنابراین بی ایمان». هملت گرفتار است، گرفتار خود. شک در وجودش ریشه کرده، زخمیِ دشنه خویش. رنج او گران تر است. عاشق نیست، اصلا توانش را ندارد« در این عالم چیزی نمی یابد که جان خود را به ان پیوند دهد».
هملت: من زمانی شما را دوست داشتم
اوفلیا: به راستی از رفتارتان چنین باورم شده بود
هملت: نباید می کردید....من شما را دوست نمی داشتم.
✔️ تصویر تورگینیف از هملت ها دهشتناک است« عاشق نیستند، ایمان ندارند، منزوی و عقیم اند». عاشق خویش اما بر خود بسیار سخت گیر؛ و از این رو احترامی هم برای خود قائل نیستند. با اینحال کیست که از آن خوره به جان هملت ها افتاده بی خبر باشد. از آن آشوبِ درونیِ تسکین نیافتنی که همچون تقدیری شوم به سوی نابودی سوق شان می دهد. «آه...دیگر خاموشی است».
✔️تورگینیف خلق این دو قهرمان را به دو فرهنگ مختلف نسبت می دهد. به فرهنگ شمال و جنوب. «روحیه ای که هملت را خلق کرده روحیه ای شمالی است. روحیه تامل و انتقاد از خود است، روحیه ای متین و اندوهگین، بی بهره از هماهنگی و رنگ های روشن؛ اما ژرف و نیرومند و چندجنبه و مستقل. روحیه جنوبی دن کیشوت را شکل بخشیده و این روحیه ای است سبک رو، شاد، ساده دل و شورمند که در ژرفای زندگی غوطه نمی خورد».
متن کامل این تحلیل درخشان را می توانید در کتاب «دعوت به تماشای دوزخ» گردآوری و ترجمه عبدالله کوثری می باشد
https://www.tg-me.com/hamooniran
#جامعه_شناسی
#نقل_قول
ترجمه: ورای موسیقی
شیوه های علمی تفکر آنطور که باید رشد داده نمی شود و اغلب مقبولیت پیدا می کنند، مگر آنکه مردم از تلاشهای آنی، سطحی و بی اختیار برای درک غایت و معنای تمام تجربیاتشان دست بکشند. این رشد (تفکر) که به دانش هرچه رضایتبخش تر و تسلط هرچه بیشتر بر طبیعت /هستی منجر شد و از طرف دیگر انسان را به تسلط عظیمتر بر نفس خود رسانید.
https://ibb.co/kUdH5J
🔗 #نوربرت_الیاس
🔗 #Norbert_Elias
☯ #ورای_موسیقی
@Beyondthemusic
#نقل_قول
ترجمه: ورای موسیقی
شیوه های علمی تفکر آنطور که باید رشد داده نمی شود و اغلب مقبولیت پیدا می کنند، مگر آنکه مردم از تلاشهای آنی، سطحی و بی اختیار برای درک غایت و معنای تمام تجربیاتشان دست بکشند. این رشد (تفکر) که به دانش هرچه رضایتبخش تر و تسلط هرچه بیشتر بر طبیعت /هستی منجر شد و از طرف دیگر انسان را به تسلط عظیمتر بر نفس خود رسانید.
https://ibb.co/kUdH5J
🔗 #نوربرت_الیاس
🔗 #Norbert_Elias
☯ #ورای_موسیقی
@Beyondthemusic
ImgBB
IMG 20180612 153725
Image IMG 20180612 153725 hosted in ImgBB