Telegram Web Link
🔗 #تاملات

بر دیوارها سخنان حکیمانه #کنفوسیوس نقش بسته است:
«شاه همچون باد است؛ مردم همچون علف. علف باید خم شود چون باد بگذرد.
باد گذشت، علف پژمرد، تنها سخن باقی ماند.»

از درهای قرمز شینتو گذشتم و وارد پارک شدم و لرزیدم، اندیشیدم چه قدرت وسیعی نژاد سپید می‌داشت اگر ایمانی بزرگ داشتیم. اکنون یا بیهوده و فاضلانه لبخند می‌زنیم یا دیوانه‌وار در دوزخ فردیت می‌تنیم، ریشه‌کن‌شده، بدون پیوستگی، بدون امید. ژاپنی‌ها شاید به سرابی موهوم ایمان داشته باشند، اما به نتایج بزرگ، پرثمر، و عملی دست می‌یابند؛ حال آن‌که ما که به چیزی ایمان نداریم به‌حقارت زندگی می‌کنیم و تا ابد می‌میریم.


https://ibb.co/khwjcd

📖 #چین_و_ژاپن

📝 #نیکوس_کازانتزاکیس

🔗 #Nikos_Kazantzakis

🔗 #Greek_writer



#رسانه_ورای_موسیقی

@Beyondthemusic

https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
Forwarded from اتچ بات
بنابر گفته “مارک اوژه”، نامکان ها به جاهایی همچون سالن ترانزیت فرودگاه ها، فروشگاه ها، هتل ها و... اطلاق می شود که از خصوصیات بارز آن ها، سیالیت، ناپایداری و موقت بودن است. نامکان ها ساخته دست انسان مدرن هستند و بر خلاف “مکان ها” هویت بخش نیستند. ارتباط مستمر و پایداری در آنان بخاطر نوع فضا و کارکرد شان شکل نمی گیرد و در نهایت، متصور شدن حافظه تاریخی برای این دسته از جاها امری بی معناست.
احتمالا اشاره به حالت هایی چون “اضطراب سفر” در گفت و گوهای روزمره می تواند ریشه در همین اصل داشته باشد. این که می دانیم تا ساعت ها در حال گذار خواهیم بود تا به مقصد برسیم و در همین لحظات است که در یک حالت تعلیق و چه بسا تهی بودن به سر می بریم که به هر روی، ما را دچار تشویش می کند... چرا که تا حد زیادی مواجهه ی عریان خودمان با خودمان، بدون هیچ حائلی اتفاق می افتد و این ما هستیم که باید به تنهایی و با فردیت خودمان به طور مداوم خود را از نو تعریف کنیم.
‌‎
#مارک_اوژه
#نامکان
#مطالعات_فرهنگی

عکس: حدیث م.

@Beyondthemusic
🔗 #مطالعات_فرهنگی

🔗 #جامعه_پنهان
........................................................‌‌.....
در هفته گذشته خبری مبنی بر تجاوز به گروهی از دانش آموزان یک مدرسه عمق فساد و مریض بودگی را در جامعه آشکار نمود. در این چند روز به کرات مشاهده کردم که همه مردم فارغ از اینکه چه حرفه ای دارند، درباره این مسأله موضع گیری کردند. لازم است کمی هم مسأله را متفاوت ببینیم. روند این موضع گیری ها به نحوی بود که انگار ما تافته جدا بافته از جامعه هستیم و با شنیدن چنین خبری متحیر شدیم، عصبی شدیم، همه چیز را لعنت فرستادیم و... به نظر من همانطور که #بوردیو اشاره می کند: نقد شرافتمندانه نقدِ جامعه است. به موتور جستجو گر #گوگل نگاه کنید و واژه تجاوز را وارد کنید، انواع گزاره ها در مورد #تجاوز به دختر، پسر، خانوم با نحو های گوناگون به چشم می خورد. و یا به #یوتیوب مراجعه کنید انواع و اقسام ویدئو با همین عنوان ها بارگذاری شده اند. تمام این جستجو ها توسط افراد جامعه ما انجام شده است. کسانی که با جستجوی چنین ویدیو هایی یا مطالبی کنجکاوی غریزه از دست رفته را به خشن ترین نوع ممکن برآورده کردند. حال وقتی که با چنین خبری مواجه می شویم نباید به سر خود بزنیم، چنین رفتارهایی در بطن جامعه پنهان شده است و لحظه ای خود را بروز می دهد. خود را تافته جدابافته نپنداریم و موضع اخلاقی را تصرف کنیم. بنابر آمار رسمی گوگل واژه #سکس بیشترین جستجو را از سوی کاربران ایرانی داشته است. در کنار این واژه، دگر واژه های در پیوند با مسائل جنسی هم آمار بالای جستجو را به خود اختصاص داده اند. حال سوال اینجاست چرا شتابزده بدون لحظه ای تامل در خود چنین خبرهایی را دستاویز قرار می دهیم برای آنکه بگوییم ما جزو افراد فرهیخته هستیم که تا به حال چنین مواجه ای نداشتیم. افراد هر جامعه اگر خود را واکاوی نمایند، به نحوی را جامعه را در درون خویش رویت می کنند. اما راه آسان همیشه انتخاب می شود، فرصت طلبی برای متمایز کردن خویش از دیگران ، همان دیگرانی که در ما زیست می کنند در پس پشت ناخودآگاه به تعبیر #لکان دیگری نهفته است که گرچه موجودیتی ندارد ، اما از ما به ما نزدیک تر است. حال فارغ از تشتت پیام های اعتراضی قدری تأمل کنیم؛ تاملی از جنس حداکثر همپوشانی و حداقل واگرایی با جریان پنهانی که در زیر پوست جامعه در جریان است. جریانی که پر از گره های جنسیتی و عمل جنسی است. چه مناسباتی و با چه ابزارهایی این جریان را پنهان کرده است. سامانه های کنترل گر که در لحظه ای از کنترل قدرت خارج می شوند و در عرصه حوزه عمومی و جامعه به عریانترین شکل ممکن پدیدار می شود.
بخش دوم؛
در عرصه جهانی خشونت جنسی همیشه محل بحث بوده است. تا جایی که هر کس به نوبه خود دست به آگاه سازی زده است. مثلن در عرصه موسیقی گروه #اسکورپیونز به مسأله خشونت جنسی علیه دختران چه در خانواده و چه در جامعه پرداخته است. قطعه بعد از منتشر شدن باعث شد که گروه متهم به رویکرد فمنیستی شود، اما گروه اعلان کرد، به رغم اینکه در بعضی موارد خشونت علیه پسران بیشتر است، اما آسیب روانی آن در دختران مشهود تر است. یا هنرمند موسیقی راک #کریس_رئا با قطعه ای به اسم «به من بگو بهشتی وجود دارد» به آثار روانی پسا خشونت پرداخت او در قطعه خود اشاره دارد که بیشتر افرادی که در علیه آنها خشونت و تجاوز جنسی صورت گرفته دگر به سختی می توانند به جامعه اعتماد کنند و جامعه هم هیچ تلاشی برای ترمیم این آسیب ها انجام نمی دهد و افراد در ذهن خود بهشت(یا جهانی) را متصور می شوند که در آنجا ناشناخته هستند؛ جایی که زندگی در تخیل بیشتر رنگ می گیرد تا حضور در جامعه ای که در آن زیست می کنند. و در نهایت گروه «#دختر» با خواننده زن به مسأله ارتباط می پردازد. در جهانی که #تنهایی هر کس را تهدید می کند تن دادن به یک ارتباط ناامن به سواستفاده جنسیتی می انجامد. چنین ارتباطی ناامنی در جز جز زندگی روزمره می پراکند. گروه به طور خاص از تجربه های دخترانی صحبت می کنه که چه در تنهایی و چه در ارتباط در یک #ناامنی همیشگی به سر می برند.
در ادامه سه قطعه مذکور برای شنیدن بارگذاری خواهد شد.

https://ibb.co/dTXQ2d

🔗 #یوسف_محمدی

#رسانه_ورای_موسیقی

https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
جنسیت یک«اجراء»performanceکردن است،آن چیزی که فرد در شرایطی خاص به نمایش می‌گذارد,نه قاعده‌ای جهانشمول از آنچه تو هستی.

🔗 #جودیت_باتلر
#Judith_Butler

ترجمه: #رسانه_ورای_موسیقی

@Beyondthemusic
Forwarded from اتچ بات
به نظرم آدم ها در هر جایی غیر از وطن به این شکل اند. اما تصور می کنم این روزها در وطن خودم هم مدام با این ایماژه ها مواجه می شوم، که البته به آن ها خو گرفته ام.

عکس:حدیث م.

#سفر
#ورای_مرزها
@Beyondthemusic
#تاملات
چیزی که مرا شگفت زده می کند این واقعیت است که در جامعه ما هنر به چیزی تبدیل شده که تنها بااشیاء ارتباط دارد و نه با انسان ها و زندگی.
#میشل_فوکو
ترجمه:
#رسانه_ورای_موسیقی
@Beyondthemusic
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انیمیشن «کُمِل»

انیمیشن آموزشی برای #کودکان درباره‌ی #آزارجنسی به زبان ساده.

لطفاً بازنشرکنید و به فرزندان خود و فرزندان نزدیکانتان نشان دهید.

#رسانه_ورای_موسیقی

@Beyondthemusic
📝 #ماکس_وبر به روایت #ریمون_آرون

" ...چرا ماکس وبر ، بر خلاف امیل دورکیم ، در من علاقه ای شدید به جامعه شناسی بر انگیخت؟

آمادگی من برای جامعه شناسی در سال های 1931 یا 1932 بیشتر بود تا در سالهای تحصیلم در دانشسرای عالی(1924-1928) . در دانشسرای عالی من دانشجو بودم و هنوز بند نافم را با خانواده، با وطن ، و با مبتذلات دانشگاهی نبریده بودم. ماکس وبر هم مثل دورکیم به واقعیات تجربه شده انسان ها عینیت می داد. عینیت می داد منتها بدون آن که آنها را به شی (چیز) مانند کند.
بدون آن که غفلت کند انسان ها چگونه اعمال و نهاد هایشان را عقلانی می کنند.... آن چه که نزد ماکس وبر مرا خیره می کرد، بینش تاریخ جهانی ، روشن کردن اصالت علم جدید و تفکری عمیق درباره شرایط تاریخی یا سیاسی انسان است.
مطالعاتش درباره ادیان بزرگ مرا مجذوب می کرد، در این معنا ، جامعه شناسی بهترین بهره از ریشه های فلسفی اش را حفظ می کرد. تلاش جامعه شناسی وبر صرف آن می شود که معنایی را که انسان ها به هستی شان داده اند ،بازسازی کند.


https://ibb.co/f32NLy

🔗#خاطرات_ریمون_آرون،
🔄 ترجمه عبدالحسین نیک گهر
صص،106و 107

#رسانه_ورای_موسیقی

https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #تبیین_و_تفهم
.............................................................
مفهوم تبیین( Explication ) در جامعه شناسی کلاسیک آلمانی در چرخش قرن نوزدهم به بیستم از مفاهیم مهم مباحث روش شناسی بود. هدف بحث ها این بود که مشخص کند آیا "علوم روح " (بخوانیم علوم انسان ) به طور عام و جامعه شناسی به طور خاص ، برای فهم مو ضوعشان باید از روش های متمایز از روش های "علوم طبیعت " استفاده کنند یا نه؟ پوزیتیویست های (تجربه گرایان ) فرانسوی از جمله امیل دورکیم ( در قواعد روش جامعه شناسی، 1895) از دیدگاه یگانه انگاری (مونیستی) دفاع می کردند و نظرشان این بود که جامعه شناسی تنها به سبب پیچیده تر بودن موضو عش از علوم طبیعت متمایز است. در مقابل پدیدار شناسان آلمانی ، مثل ویلهلم دیلتای ، گئورگ
زیمل و ماکس وبر از دیدگاه دوگانه انگار (دوئالیستی) دفاع می کردند.
برای زیمل ( مسایل فلسفه تاریخ ،1892) یا وبر ( رساله در باره نظریه علم،1922) هدف علوم طبیعت تبیین کردن (بیان رابطه علت و معلولی ) پدیده های طبیعی است، در حالی که هدف علوم انسان فهمیدن معنای رفتار انسانی است.
فیزیکدان علت (های) پدیده های طبیعی را جستجو می کند؛ جامعه شناس وظیفه اش بیشتر بازسازی معنای پدیده های اجتماعی است. این رویکرد جامعه شناسی را عموما با اصطلاح جامعه شناسی تفهمی (ُSociologie compréhensiive) مشخص می کنند.
در واقع ، علوم اجتماعی مانند علوم طبیعت ، اغلب در صدد تبیین کردن پدیده های موضوع مطالعه شان ،یعنی شناختن علت هایشان هستند. آن جه علوم انسان را از علوم طبیعت متمایز می کند این است که علت های پدیده های اجتماعی در باورها و در کنش های انسانی بازنمایی شده اند. بنابراین، در جامعه شناسی تبیین (در معنای وسیع کلمه) عموما عبارتست از ترکیب دو مرحله ( moment )
1. یک مرحله تبیینی (در معنای محدود) که در آن علت های فردی پدیده (مثل رای دادن) معلوم می شود (بدیهی است که منافاتی با وابستگی افراد به اجتماعات و به گروه ها ندارد )؛
2. یک مرحله تفهمی که در آن پژوهشگر در صدد بر می آید دلایل رفتارهای فردی موثر در پدیده های موضوع تحقیق را تعیین کند.

https://ibb.co/gpYydT

تصویر الصاقی اثر #رنه_مگریت (۱۹۵۲) است با نام #تبیین است.

#رسانه_ورای_موسیقی

https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
#تاملات

شما مدرن متولد می شوید، اما مدرن نمی شوید.

🔗 #ژان_بودریار

ترجمه👇

#رسانه_ورای_موسیقی

@Beyondthemusic
جست و جو...
عكس: حديث م.
#استرالیا🇦🇺
#سفرگرافی
@Beyondthemusic
بخشی از نامۀ فرانتس #کافکا به دوستش اسکار پولاک :

🔗 #چه_کتاب_هایی؟

🔗 #کتاب_برای_بیداری_است_یا_خاموشی؟

(این رویکرد مورد موافقت مکتب فرانکفورت بود)
.............................................................
«… فکر می‌کنم اصولاً آدم باید کتاب‌هایی بخواند که گازش می‌گیرند و نیشش می‌زنند. اگر کتابی که می‌خوانیم مثل یک مُشت نخورد به جمجمه‌مان و بیدارمان نکند، پس چرا می‌خوانیمش؟ که به قول تو حال مان خوش بشود؟ بدون کتاب هم که می‌شود خوش حال بود. تازه لازم باشد، خودمان می‌توانیم از این کتاب‌هایی بنویسیم که حال مان را خوش می‌کند. ما اما نیاز به کتاب‌هایی داریم که مثل یک ناخوش حالی ِ سخت دردناک متاثرمان کند؛ مثل مرگ کسی که از خودمان بیشتر دوستش داشتیم؛ مثل زمانی که در جنگل‌ها پیش می‌رویم، دور از همهٔ آدم‌ها؛ مثل یک خودکشی. کتاب باید مثل تبری باشد برای دریای یخزدهٔ درونمان…»

#رسانه_ورای_موسیقی

https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #کودکان

🔗 #دنیایی_از_آموختن

کودک به پول و شهرت بی اعتناست.کاری به آداب و رسوم ندارد.کودکان به ما بزرگ تر ها یاد آوری می کنند که باید دائم دنیای اطراف خود را با دیده حیرت نگاه کنیم،چنین نسبت به زندگی بی تفاوت نباشیم،چشم هامان را بگشاییم و در لحظه ببالیم.کودکان دریافت حسی بس قوی دارند و بازیگوش اند.شفافیت ذهنی شگفت انگیزی دارند.کافی است تا از آنها سوالی بپرسی و در پاسخ حیرت انگیزشان غرق شوی.مرا به یاد عرفا می اندازند که همیشه در لحظه زندگی می کردند، در آن و اکنون.مثلا اینکه با مردم چگونه باید شفاف ارتباط برقرار کرد و جلوی منفی نگری را گرفت.قابلیت سخن نگفتن و سکوت کردن بسیار به کار می آید.اگر در ابتدای زندگی کاری ام با کودکان معاشرت نکرده بودم فیلمساز دیگری می شدم.

https://ibb.co/ehGva8
کتاب:
📖 #سر_کلاس_با_عباس_کیارستمی

#رسانه_ورای_موسیقی

https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #پست‌مدرنیته_و_مصرف‌گرایی

🔗 #زیگمونت_باومن

🔗 #پیشنهاد_خوانش

🔵 (ر.ک. به کتاب های اشارت های پست مدرنیته و عشق سیال)
.............................................................
در میانه و اواخر دهۀ ۱۹۹۰، باومن در کتاب‌هایش به دو‌‌ مسالۀ متفاوت اما مرتبط با همدیگر می‌پردازد:

پست‌مدرنیته و نظریۀ مصرف‌گرایی: او این‌گونه شروع می‌کند که اواخر نیمۀ قرن بیستم در جامعۀ مدرن تغییری در حال شکل‌گیری است. این تغییر، جامعه‌یی را با انواع راه و روش‌های درست به جامعۀ مصرف‌گرا تبدیل می‌کند. این آغاز، همان‌طور که باومن می‌گوید، نظریۀ تعادل متضاد «مدرن» زیگموند فروید را تغییر جهت داد. در این زمان، امنیت به‌خاطر بهره‌مندی از آزادی روزافزون، آزادی خرید، مصرف و بهره‌مندی از زنده‌گی،‌ کمرنگ شد.
زیگموند باومن دهۀ ۱۹۹۰ در کتابش این تغییر جهت را تغییر از مدرنیته به پست‌مدرنیته تعبیر کرد. از زمان هزارۀ جدید،‌ کتاب‌های او در صدد دور کردنِ پیچیده‌گی‌های موجود در اطراف اصطلاح پست‌مدرنیته بوده و در این راه با کمک استعارۀ مایع و جامد در کنار مدرنیته به این مهم دست یافته است. او در کتاب‌هایش در ارتباط با نظریۀ مصرف‌گرایی مدرن هنوز از بی‌اطمینانی مشابهی که در نوشته‌هایش دربارۀ مدرنیتۀ جامد به خوبی‌شرح داده، نوشته است. باومن در کتاب‌های خود از نگرانی‌ها و ترس‌های موجود در جوامع امروزی، مطالب زیادی درج کرده است. این ترس‌ها، تحت یکی از عناوین کتابِ او به‌نام «ترس‌های مایع» به کار رفته است.

🔸مدرنیتۀ سیال

مدرنیتۀ سیال یکی از اصطلاحات باومن برای شرایط امروزی دنیاست که برخلاف مدرنیتۀ جامد که سابق بر آن بوده است، تعریف می‌شود. طبق نظریۀ باومن، فاصلۀ مدرنیتۀ جامد و مایع، مجموعۀ بی‌سابقه و جدیدی را برای فعالیت‌های مربوط به اوقات فراغت زنده‌گیِ فردی‌ خلق کرده است. این مجموعه باعث شده است افراد با چالش‌هایی روبه‌رو شوند که هرگز قبلاً با آن مواجه نبوده‌اند. اشکال اجتماعی و موسسات گوناگون، توانایی زیادی برای ثابت نگه داشتن (بدون تغییر) قالب‌ها و چارچوب‌های فعالیت انسانی و طرح‌های طولانی و بلندمدت زنده‌گی را ندارند و نمی‌توانند در این زمینه هم موفق باشند. بنابراین افراد مجبور به یافتن مسیرهای دیگری برای سازمان دادنِ زنده‌گی‌شان هستند. افراد مجبور اند یک سری پروژه‌های کوتاه‌مدت و ناتمام را به همدیگر تابیده، روی هم قرار دهند. این پروژه‌های به‌هم تابیده شده، منجر به رشتۀ محکم و متصلی نخواهد شد که به کمک آن، مفاهیمی‌ چون انتقال و پیشرفت به صورت هدف‌مند مورد استفاده قرار بگیرد. چنین زنده‌گی‌ها و فعالیت‌های منفک‌شده و جدا از هم، نیازمند افرادی است که انعطاف‌پذیر اند و بتوانند خودشان را تطبیق دهند و به صورت مداوم، آماده و متمایل به تغییر تاکتیک با همان اطلاعاتِ کوتاه باشند و به تعهدات و وفاداری‌ها بدون هیچ‌گونه اظهار تأسف بی‌تفاوت باشند و هم‌چنین طبق توانایی‌های موجود به دنبال فرصت‌ها باشند. در مدرنیتۀ سیال، افراد باید فعالیت،‌ طرح‌های عملیاتی و محاسباتِ خود را طبق منافع و مضرات فعالیتِ خودشان و تحت شرایط عدم اطمینان خاص بسنجند.

https://ibb.co/dXaj3T

#رسانه_ورای_موسیقی

https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #تحلیل_انتقادی_فیلم
🔗 #اختصاصی
🔗 #خوک
🔗 #هجونامه_آقای_حقیقی!

...........................................................
مانی حقیقی کارگردان جاه طلبیست و این را بارها نشان داده. از کنعان و پیچش های داستانی کم نظیرش گرفته تا همین خوک که قرار است پارودی بر جامعه روشنفکری و "سلبریتی پرور" ایرانی باشد اما تسلیم خطوط قرمز و فیلمنامه شلخته اش می شود.
اینبار او با فیلمی نیمه تجربی بازگشته که نه به خوبی "اژدها وارد می شود" و نه به ضعیفی و لودگی "۵۰ کیلو البالو" است.
در فیلم خوک ما با حسن کسمائی (حسن معجونی) همراه می شویم. کارگردان مثلا ممنوع الکار و روشنفکر که با وجود همسر داشتن (لیلی رشیدی) از بازیگر ثابت آثارش شیوا مجاهد (لیلا حاتمی) خوشش می آید و رابطه ای با او در گذشته داشته که همسرش از آن خبر دارد و به نظر مورد توافق آن هاست. اما داستان اصلی فیلم زندگی عاشقانه آقای کارگردان نیست. در همان ابتدای فیلم با سر بریده شده حاتمی کیا مواجه می شویم و کمی بعد می فهمیم ماجرا از این قرار است که قاتل دیوانه ای شروع به کشتن کارگردان های مشهور ، نظیر رخشان بنی اعتماد و حمید نعمت الله ، کرده و حال معلوم نیست هدف بعدی اش چه خواهد بود.
داستان نسبتا سورئال فیلم که ایده بسیار جذاب و نویی دارد و نوید یک اثر خاص نظیر اژدها وارد می شود را می دهد اما مشکل فیلم دقیقا این است که فیلمنامه نوشته شده توان استفاده از ایده اولیه اش را ندارد و یکسره از این شاخه به آن شاخه می پرد! در طول فیلم ما با مسائل گسترده ای ، اعم از قتل ، شهرت ، خیانت ، عشق ، تاثیر شبکه های اجتماعی و ... ، مواجه می شویم که متاسفانه هیچ کدام پرداخت درستی به خود نمی گیرند و نیمه کاره رها می شوند. به طور مثال عشق حسن به شیوا ، مشکلاتش با سعیدی (علی مصفا) ، جدایی از شیوا ، مشکلات زناشویی و ... باعث می شود ایده اصلی ، قتل کارگردانان مشهوز ، کمی گم شود و هنگامی که انتظارش را نداریم ناگهان دوباره سر و کله اش پیدا شود. مشکل دیگر فیلم نپرداختن به قاتل فیلم است. در طول فیلم سوال های زیادی برای ما پیش خواهند آمد ؛ مثلا چرا قاتل روی پیشانی قربانی اش کلمه خوک را می نویسد یا چگونه و با چه هدفی سه کارگردان که هیچ نقطه نظر مشترکی باهم ندارند را به قتل رسانده است. حتی در طول فیلم میبینیم قاتل کارگردان ها ناگهان تغییر مسیر می دهد و بازیگری به قتل می رساند.
مانی حقیقی در نهایت مجبور می شود با یک شعر بی ربط به ماجرای داستان ، جواب سوال های مخاطبش را در سکانس آخر بدهد که اصلا قابل قبول نیست. مخاطب عادی فیلم او نمی تواند دلیل کشته شدن ابراهیم حاتمی کیا و حمید نعمت الله و ... را درک کند و احساس می کند که در طول فیلم سرش کلاه رفته است. دیگر ایراد فیلم تغییر لحن آن در یک سوم نهایی است که مخاطب را دچار سردرگمی می کند. چاشنی طنز کم می شود و فیلم تبدیل به یک بیانیه اجتماعی می شود که می خواهد بگوید جنبش های توییتری یا اینستاگرامی ، کار گروهی روشنفکر نما است که می خواهند عقده های خویش را خالی کنند. همچنین سکانس های ضعیفی نظیر پارتی بالاشهر نشینان که با لباس های عجیب غریبشان قرار است نقدی بر جامعه بورژوآیی و ولخرجی های آن ها باشد اما به سکانسی سکانسی سطحی و نازل تبدیل می شود که خیلی زود فراموش می شود.

ایده های بامزه فیلم ، نظیر سکانس نواختن راک با چوب تنیس ، در فیلم زیادند که حیف فیلمنامه به آن ها اجازه نمی دهد از سطح فراتر روند و به یاد بمانند. یکی از به یادماندنی ترین ، شاید هم به یاد ماندنی ترین ، سکانس فیلم زمانی است که حسن و مادرش درباره این حرف می زنند که چرا قاتل سراغ او نمی آید و شاید او کارگردان قهاری نیست که قاتل او را هنوز نکشته است و مادر به قصد دلداری به او می گوید که قاتل حتما سراغش می اید زیرا کارگردان موفق و خوبی است. سکانسی که ما را یاد خودکشی کالین فارل در "در بروژ" اثر مارتین مک دانا می اندازد که در آن براندن گلیسون که قصد کشتن او را داشت وقتی فارل را در حال خودکشی میبیند او را دلداری می دهد و از کشتنش صرف نظر می کند.
در نهایت خوک را می توان دنباله رو فیلم هایی نظیر مادر قلب اتمی و خرگیوش دانست‌که ایده هایی نیمه رئال دارند و فیلم هایی با چهره ای هنری اما باطنی تجاری هستند. در خوک ، همچون مادر قلب اتمی و خرگیوش ، با تعداد زیاد بازی گران معروف و حتی خوانندگان معروف! رو به رو هستیم که هر یک می توانند عامل فروش بالای اثر شوند ؛ در حالی که این خاصیت در آثار قوی تر و هنری تر سینمای تجربی چند سال اخیر ، نظیر ماهی و گربه یا پرویز ، دیده نمی شد و فیلم با تکیه بر قدرت داستانی اش جلو می رفت. خوک مناسب یک جمعه خسته کننده است که قرار نیست در یاد بماند و زودتر از چیزی که فکرش را کنید او را فراموش خواهید کرد.

https://ibb.co/iOQOV8

🔗 #فرشاد_جابرزاده

#رسانه_ورای_موسیقی

@Beyondthemusic
🔗 #پست_مدرنیسم_و_ناهمگنی
.............................................................

‍ پسا مدرنیست، جهان ما را عالمی ناهمگن برساخته از خیل کثیر تاویل‌ها می داند که در آن معرفت و حقیقت، اموری امکانی و قطعیت ناپذیرند.
در جهانی چون این، هویت ذاتا" سیال و نامتمرکز است، زیرا تفاوت همواره در مناسبات بی ثبات شکل می گیرد.
در تفسیر خوش بینانه، این جهان بینی موجد نوعی احساس آزادی خلاق است، احساس بهره مندی از امکاناتی به ظاهر نامحدود برای خلق معرفت ها و هویت های تازه، اما در تفسیر بدبینانه، موضع پسا مدرن متضمن نسبی شدن حیرت زای همه چیز است. عالم نیچه که در آن، از آن رو که همه چیز عبارت از تاویل است، معرفت به سادگی به اصل قدرت موکول می گردد.


https://ibb.co/cGcVxo

📝 #رابرت_جی_دان
📖#نقد_اجتماعی_پست_مدرنیته_بحران_های_هویت

🔵 تصویر اثر #مارک_یانسن با نام «شهر در پست مدرنیسم» است.
🔗 #RobertG_Dunn

#رسانه_ورای_موسیقی

https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
2024/10/02 16:34:18
Back to Top
HTML Embed Code: