Telegram Web Link
#نقاشی

📚 #هادی_عزیزی

"مادر هرزگی شادمانی نیست
بلکه ناشادمانی است."(نیچه)

تابلوی دوشیزگان آوینیون اثر پابلو پیکاسو، این اثر پنج زن جوان را در فاحشه خانه‌ای در خیابان آوینیون در شهر بارسلونای اسپانیا نشان می‌دهد.

رسانه‌ی ورای موسیقی
@beyondthemusic
چرا آثار نازل در موسیقی طرفدار دارند؟

🔗 #دپارتمان_موسیقی

🖌همایون خَشْ اندیش (نوازنده و منتقد)

وقتی به محتوای آثار موسیقی پاپ در ایران دقت کنیم متوجه سطحی نگری در این ژانر از موسیقی می شویم، البته نوعی سطحی نگری به طور کلی در موسیقی پاپ در تمام دنیا وجود دارد، اما با بالا رفتن سلیقه عمومی در سطح جامعه توقعات نیز از این نوع موسیقی بیشتر می شود و غنای بیشتری را طلب می کند. به طوری که در عرصه جهانی اگر کار ضعیفی به بازار اینگونه موسیقی ها وارد شود از استقبال کمی برخوردار است. متاسفانه در کشور ما به گونه ای هنرمندان در این عرصه عمل کرده‌اند که نه تنها این سطح سلیقه عمومی تغییری نکرده، بلکه دچار یک نوع پست رفت در بالا بردن توقعات عمومی ازموسیقی پاپ در سطح جامعه هستیم.
از استثناها که بگذریم این آثار اغلب به گونه ای کاملا مصرفی درآمده و از لحاظ هنری نقطه قابل اتکایی ندارد.، بیشتر آثار موسیقی پاپ به گونه ای بیشتر شبیه تبلیغات تلویزیونی است که بعد از یک بار دیدن یا شنیدن به گوشه ای می روند و فراموش می شوند.
عوامل زیادی در این جریان نقش دارند که جدا از بحث هایی که در عرصه سیاست گذاری ها و بحث های اقتصادی و اجتماعی وجود دارد، بحث عدم موفقیت آهنگسازان خود می تواند بحثی موسیقیایی و انتقادی از عملکرد این هنرمندان باشد و لزوما تمام تقصیرها را نمی توان به گردن مسوولان انداخت.
در این حوزه شاید یکی از مهمترین عوامل استفاده بی رویه از نرم افزارهای موسیقی و ضبط دیجیتال است. اکثر آهنگسازان که در این عرصه فعال هستند نگاهی نرم افزاری به موسیقی پاپ دارند، تنها با یک رایانه شخصی و چند برنامه ضبط و میکس یک آلبوم موسیقی را به طور کامل به اصطلاح «جمع» می کنند؛ البته استفاده از نرم افزارهای موسیقی امری غیر قابل اجتناب است اما در شرایطی که این ابزار نقش ابزاری خود را از دست ندهند و به جای هنر موسیقی، هنرنمایی نکنند.
در ایران ترانه و شعر دارای غنای خاصی است که می تواند بسیار قابل توجه موسیقیدانان این ژانر باشد. چنانچه که بعضی از هنرمندان به خوبی از این مساله استفاده کرده اند، اما عموما ما با یک چالش بسیار عجیبی روبه رو هستیم؛ اشعاری که در موسیقی پاپ استفاده می شود یا مضامین سنگین و موسیقی ضعیف دارند یا موسیقی و کلام هر دو خود نازل و رواج دهنده سطحی نگری هستند.
خوانندگان با استفاده از ترفندهای نرم افزاری سعی می کنند عدم صلاحیت در خوانندگی خود را جبران کنند و صدا ناکوک وقتی با مفاهیم کوچه بازاری بیامیزد نتیجه جزء یک طنز موسیقیایی برای یک شنونده حرفه ای موسیقی نخواهد داشت.
دیگر موضوع که می توان آن را از دلایل ضعف موسیقی پاپ در کشور دانست استفاده نکردن از صدای سازهای واقعی است. البته نبود استودیوهای مناسب و کادر فنی با تجربه که علم لازم این موضوع را داشته باشند و هزینه زیاد ضبط و بقیه مراحل مثل میکس و مسترینگ، خود باعث استفاده نکردن از سازهای واقعی شده است. البته «سینتی سایزرها» و «سمپلرها» تا حدودی این ضعف را جبران می کنند، اما حتی بهترین آنها از تولید صدایی واقعی و گیرا عاجز هستند.
البته در یک یادداشت کوتاه نمی توان نواقص آثار کم کیفیت موسیقی پاپ ایران را بررسی کرد هدف از این نگارش این است که چرا با توجه به این مسئله و نواقص جدی باز هم از همین آثار نازل استقبال می شود؟کاهش سطح سلیقه عمومی در عرصه موسیقی شاید مهم ترین و البته کلی ترین جوابی است که می توان به این سئوال داد.

اصل نوشتار 👇

http://www.jdart.ir/isna/details/61681
@homusic

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
#پيشنهاد_فيلم

📝 #حديث_م

🔗 #دپارتمان_سینما

Wild (2014)
Director: Jean-Marc Vallee

آنچه مرا نکشد نیرومندترم می کند. “نیچه”

زن تنها کوله پشتی سنگینی که تقریبا با قد و وزن خودش برابری می کرد را برداشت، چندین بار تلو تلو خورد و به زمین افتاد...گویی سنگینی این کوله بار بیش از آنکه ناشی از وسائل مورد نیاز طبیعت گردی باشد، ناشی از مشکلات خانوادگی و شخصی ای بود که سال ها با آن ها دست به گریبان بود و حال، تصمیم گرفته بود که برای هضم ناملایمات و پیدا کردن خودش مسافت قابل توجهی را در طبیعت پیاده طی کند.
چالش ها و سختی های طبیعت گردی-که در فیلم به عنوان فعالیتی مردانه بازنمایی شده است- به خوبی با مرور خاطرات تلخ گذشته اش در حین پیاده روی هم ارز شده بود، طوری که گاه مخاطب صدد مقایسه برمی آید که کدام وضعیت طاقت فرساتر است؟ حال یا گذشته؟ که در نهایت به نظر می رسد او تصمیم گرفته بود تا دردهایش را با درد دیگری مرهم کند تا قدرت و آستانه ی تحمل فراخ خود را به اثبات تک‌تک جنبندگان برساند.
این زن با پیادروی سکوتش را شکست و داستان زندگی شخصی اش را گام به گام با طبیعت تقسیم نمود. اين فيلم شاید نمونه ی خوبی برای نشان دادن این واقعیت باشد که راه های مقاومت و خود ابرازی می توانند به غایت متنوع باشند.


https://ibb.co/RyQVL6N

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
اندیشه سیاسی در هنر

🔴توضیح: جان لاک #هنر را جز مواهب دنیایی می دانست.

🔗 #جان_لاک
🔗 #نامه_ای_در_باب_تساهل

🔶 نه اشخاص، نه کلیساها و نه حتی دولت، به بهانه‌ی دین، حق تجاوز به حقوق مدنی و مواهب دنیوی دیگران را ندارند. کسانی که نظر دیگری دارند اگر با خود تأمل کنند به‌خوبی درخواهند یافت که کاشتن بذر نفاق و جنگ چقدر زیان‌بار است و دشمنی‌های بی‌پایان و غارت و کشتارهایی که از این طریق برای بشر به ارمغان می‌آورند چقدر مخرب و خطرناک است. تا این اعتقاد، حاکم باشد که حکومت موهبتی الهی است و دین می‌بایست به زور اسلحه بسط یابد، هیچ صلح و امنیتی و هیچ دوستی و مساعدت عمومی در میان آدمیان پا نمی‌گیرد و دوام نمی‌یابد.


https://ibb.co/jJg71B4

📝 #John_Locke
📖 #A_Letter_Concerning_Toleration

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
یادداشت هایی درباره حقیقت

بخش ۲

کانت در تاریکی

🔗 #دپارتمان_فلسفه

🖌 یوسف محمدی

فرض کنیم در عمق هشت کیلومتری اقیانوس آرام هستیم و اطراف ما پرشده از تاریکی مطلق. بی شک ما چیزی درباره نور و روشنایی نمی دانیم و اینکه ممکن است دنیای دیگری روی آب باشد که متفاوت از دنیای زیر آب است. در این موقعیت در تاریکی ما نور را در ذات تاریکی محض برای پیشروی به سبک و سیاق متفاوت تشخیص می دهیم. سعی می کنیم در همان عمق پیش رویم جاهای تازه را پیدا کنیم و از زیبایی های موجوداتی که تنها ما می‌بینیم لذت ببریم. اگر کانت برای مثال در این عمق بود می گفت: خب این تاریکی و تاریک دیدن همه چیز گرچه واقعیت است، اما حقیقت نیست، حقیقت جایی خارج از این پهنه تاریک است. یا اگر هیوم بود می گفت: خب این تاریکی را نباید کاوید برای آنکه علت اینکه چرا این پایین تاریک است راه به جایی نمی برد، تنها باید آن را بدون هیچ سوالی قبول کرد و در خود تاریکی جواب را بدست آورد، اینکه به واسطه همین تاریکی می توانیم به معرفت برسیم. نوع رویکرد ،اینکه ما می خواهیم حقیقت را کجا جستجو کنیم امری نسبی است. بنا براین جست و جوی آن از یک بی نهایت (تاریکی) به یک بی نهایت دیگر می رسد. حال نوع دیگر، فردی که در فضای بیکران معلق است اگر با سرعت نور حرکت کند. بیشتر زمان تاریکی می بیند تا به یک کهکشان دیگر می رسد. کهکشان دیگر نه رسیدن به حقیقت بلکه لحظاتی است که تاریکی محو می شود و دوباره ظاهر می شود. فرد مزبور کلافه می شود و به خود می گوید ، کجاست آن حقیقت ناب؟ تا چشم کار می کند تاریکی است و تاریکی، بعد از میلیاردها سال نوری این فرد جهان را پشت سر می گذارد و حال منتظر است که خارج از این هستی حقیقت ظاهر شود، بالواقع فرض درستی دارد. وارد جهان دیگر می شود اما این تاریکی دگر بار ظاهر می شود. به طور خلاصه هرچه به عدم تاریکی فکر کند تاریکی بیشتری ظاهر می شود. کانت این را فهمیده بود، اما نمی توانست توضیحی برای آن ارائه کند. پیشتر اسپینوزا راه حلی برای آن ارائه داده بود، اما راه حل اسپینوزا کمکی خواهد کرد؟
ادامه دارد.....

https://ibb.co/vY4hp4Q

Kant in darkness

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
تاملات_ نابهنگام_من
یکم

🖌 یوسف محمدی

زمان نمی گذرد، بلکه ما می گذریم.
«این را یک فیزیکدان در گوشم زمزمه کرد، بعد از نگاه کردن در چشمان دختری زیبا روی

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
🔗 #خطوط_برجسته

بخوانید

جرأت کنید راست و حقیقی باشید. جرأت کنید زشت باشید! اگر موسیقی بد را دوست دارید، رک و راست بگویید. خود را همان که هستید نشان بدهید. این بزک تهوع انگیز دوروئی و دو پهلویی را از چهره روح خود بزدایید، با آب فراوان بشوئید!
https://ibb.co/WshXTkh

📚ژان کریستف

🖌 #رومن_رولان

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
🔗 #تاملات

حماقت، خودخواهی و سلامتی سه شرط خوشبختی اند، اما اگر حماقت نباشد آن دو تای دیگر به هیچ دردی نمی خورند.

کتاب طوطی فلوبر.

نوشته: جولین بارنز

کتاب درباره شخصیت گوستاو فلوبر است؛ یکی از بهترین نویسندگان مدرن فرانسه.
آثاری همچون تربیت احساسات و مادام بوواری از وی پیش از این ترجمه شده است.


https://ibb.co/SP18fkF

پرتره فلوبر موجود در سایت magnoliabox

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
از جنس زندگی

#دپارتمان_فلسفه_هنر

🖌 یوسف محمدی

زندگی خود عرضه است. اگر کسی گمان کند که زندگی باید چیزی غیر از خودش برای عرضه داشته باشد، ملول می شود. چه کسانی گفتند که زندگی چیزی برای عرضه ندارد و باید آن را بالنده کرد. از درون زندگی باید گوهر ناب را بیرون کشید. بله، مذهبیان، آنها گفتند: زندگی به خودی خود خالی است باید از آن دست کشید و کارهایی کرد تا زندگی واقعی همان زندگی اخروی دروغین پدیدار شود. آنها بشر را از زندگی تهی کردند. به گوشه ای انداختنش و بر این بودند که بشر را ضد زندگی بار بیاورند. خرد گرایان و تجربه گرایان هم همین را می خواستند ، آنها هم از جنس زندگی نبودند و به دنبال گوهر ناب می گشتند و بعد با ناامیدی از زندگی دور شدند. آنها هم زنده بودند اما زنده گی نه. من هر روز افرادی را میبینم که از فلسفه زندگی حرف می زنند.
این فلسفه زندگی چیست؟ جز یک فرار رو به جلو برای آنکه زندگی را پس بزنیم و آنگاه خود را قانع کنیم که خردمند شدیم. می فهمیم. همان فیلسوف ضد زندگی ، شوپنهاور ، در آخر زندگی اش از جنس زندگی شد، اما چه دیر، چه نابهنگام ، وقتی عاشق دختری جوان شد به این فکر می کرد که: زندگی بشر اشتباهی بیش نیست. اما در آخر عمر فهمید که اشتباه انسان زندگی نابهنگام است.


تصویر اثر ادوارد مونک نقاش نروژی است عمده شهرت او به واسطه کارهایش در سبک اکسپرسیونیم مدرن و ترکیب آن با تمام وجوه زندگی است.
🔗 #Edvard_Munch

https://ibb.co/NLspj9w


The Dance of Life, 1899 by Edvard Munch
.

«هنر من یک اعتراف داوطلبانه است و تلاش برای نشان دادن خودم و رابطه‌ام با زندگی.»

«من در هنرم تلاش می‌کنم تا زندگی و معنایش را شرح دهم.»

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic

نگاهی به سلبریتیزه شدن فرهنگ ایرانی؛
بحرانِ کنش، جولانِ نمایش


🔗 #مطالعات_فرهنگی

🖌 سید حمید میرهادی

بخش اول (در دو بخش بارگذاری خواهد شد.)

پیشنهاد خوانش

فرهنگ سلبریتی، هم‌آغوش امر محتومِ واقع و مُهر تأییدی بر زوال ایماژهای فرهنگی در بستر لغزان تجربۀ زیسته است؛ تجربۀ داغ و گداخته‌ای که زیر فشار واقعیت، هستیِ فروزانش به تاراج رفته است. در این میان می‌شود به مدد فانتزیِ سلبریتی‌وار، چراغی برافروخت که شعاع نورش حتی «تا هفت خانه آن‌ورتر» هم نمی‌رود، در قالب تعریف یک پروژۀ فرهنگی غلط‌انداز با کلی آب‌وتاب و شناسنامۀ عریض و طویل که بوی سنت‌گرایی و مادرانگی و غذاهای خانگی بدهد.
فرهنگ سلبریتی، نوعی احضار فانتزی گمشده به زیست‌جهان ایرانی است، بازگشت روح به جهانی بی‌روح، نوعی وعدۀ رهایی که با گشایش هرچه ‌بیشتر فضای مجازی، فربه‌تر و پرزورتر می‌شود و هر لحظه در حال شعبده و «رونمایی» تازه‌ای در این فضای ساکن و تختِ واقعیت است؛ یک فانتزی فریبنده که کم‌کم خود لباس واقعیت می‌پوشد تا بلکه جانشین فضای خالی و امر غایب روزمره شود. ویژگی و کارکرد اصلی این جانشینی، مصادرۀ بود به نمود و کنش به نمایش است، با ابزار مهمی به نام محفل. فرهنگ سلبریتی، فرهنگ نمایش و محفل است، یا آنچه به‌خوبی در واژه و مفهوم «دورهمی» خلاصه شده است؛ این دورهمی بیش از همه، حضور می‌طلبد برای تماشا و روابطی خالی از معنا و بیهوده. فرهنگ سلبریتی، فرهنگ بیهودگی است که جولانگاه اصلی‌اش فضای غایب جامعه و فرهنگی است که صحنه‌اش خالی از کنش و کنشگران اصلی شده است.
داریوش شایگان در آخرین کتابش، «فانوس جادویی زمان» که به دنیای نویسندۀ بزرگ فرانسه، مارسل پروست و اثر جاودانش، «در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته» می‌پردازد، در بخشی از فصل «هنر و جوهر» برگرفته از آرای ژیل دلوز دربارۀ نشانه‌های جست‌وجو به واکاوی محافل مورد اشارۀ پروست در این اثر می‌پردازد، محافلی اشرافی که البته بی‌شباهت به محافل سلبریتی‌های امروزی هم نیست. او از اداها و حالات نمایشی و فقدان فعل و فکر یاد می‌کند و می‌نویسد: «وجه ممیزه و نقطۀ اشتراک نشانه‌های محفلی عبارت از این است که در دنیای محافل اشرافی، نشانه، جایگزین فعلی و فکر می‌شود؛ در این محافل نه کسی فکر می‌کند و نه فعلی انجام می‌دهد، فقط نشانه‌ساز است؛ بنابراین اگر محافل را از نظر فعل داوری کنیم، مأیوس‌کننده‌اند و اگر با محک فکر عیارسنجی‌اش کنیم، ابلهانه‌اند.» در جایی دیگر ادامه می‌دهد: «نشانۀ محفلی به هیچ منظور خاصی معطوف نیست، فقط رخ می‌دهد و اگرچه داعیۀ حمایت از فعل و فکر دارد، هم دافع فکر است و هم فاقد فعل... نشانه‌های محفلی توخالی‌اند، ولی این خلأ به آن‌ها کمال آیینی می‌بخشد... بخش اعظم طنزپردازی پروست در توصیف اداواطوار مضحک رایج در محافل آمده و از آنجا که اساس طنز پروستی، بیهودگی و پوچی دنیاست، این طنز بر پس‌زمینۀ دنیای تصنعی و پوچ محافل، جلوه‌ای درخشان می‌یابد.»*

 به نظر می‌رسد این طنز پروستیِ دنیای نمایش و محفل به روزگار ما که فرهنگ سلبریتی آن را احاطه کرده است نیز تسری پیدا کرده است.

فرهنگ سلبریتی، هم‌آغوش امر محتومِ واقع و مُهر تأییدی بر زوال ایماژهای فرهنگی در بستر لغزان تجربۀ زیسته است؛ تجربۀ داغ و گداخته‌ای که زیر فشار واقعیت، هستیِ فروزانش به تاراج رفته است. در این میان می‌شود به مدد فانتزیِ سلبریتی‌وار، چراغی برافروخت که شعاع نورش حتی «تا هفت خانه آن‌ورتر» هم نمی‌رود، در قالب تعریف یک پروژۀ فرهنگی غلط‌انداز با کلی آب‌وتاب و شناسنامۀ عریض و طویل که بوی سنت‌گرایی و مادرانگی و غذاهای خانگی بدهد. می‌شود روح سهراب سپهریِ از همه‌جا بی‌خبر را هم احضار کرد و از رولان بارت و اصحاب مطالعات فرهنگی و جامعه‌شناسی هم مدد گرفت تا بلکه این غذای نپخته در این کورۀ آماده، اندکی قابل عرضه شود. این شاید همۀ چیزی است که بر پیشخوان شهر کتاب‌های تهران خودنمایی می‌کند؛ کتابی شبه‌نفیس با عنوان «تا هفت خانه آن‌ورتر» که نام «صابر ابر»، بازیگر سینما بر روی آن نقش بسته است، کتابی قطور با جلد گالینگور، تمام‌گلاسه و بالطبع بسیار سنگین و البته بسیار گران.

https://ibb.co/vxv9H8K

تصویر ضمیمه متن اصلی بوده است .

این نوشتار در شماره جدید مجله فرهنگی «فرهنگ امروز» آمده است. به صورت اختصاصی توسط نویسنده، (از دوستان)برای درج در کانال فرستاده شده است.

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
نگاهی به سلبریتیزه شدن فرهنگ ایرانی؛
بحرانِ کنش، جولانِ نمایش
۲

🔗 #مطالعات_فرهنگی

🖌 سید حمید میرهادی

بخش آخر

پیشنهاد خوانش

قدیم‌ترها می‌گفتند «سنگ بزرگ علامت نزدن است» که البته کنایه داشتند به فکرهای آرمانی و عجیب‌وغریب که هیچ نسخۀ عملی‌ای از آن بیرون نمی‌آید. حالا انگار باید همین مَثَل قدیمی را ذیل فرهنگ سلبریتی رایج این دهه و روزگار جور دیگری خوانش کرد؛ به این معنا که این فرهنگ و جریان پر از سنگ‌های بزرگی است که علی‌رغم ظاهر غلط‌اندازشان، هیچ هدف مشخص فرهنگی و هنری را نشانه نمی‌روند. محل تولید و مصرفشان ناکجاآبادی است سرگردان میان معرکۀ واقعیت مجازی دوران که لحظه‌به‌لحظه در حال فراموشی و ابداع چیزی است برای بقای لحظاتی بیشتر. وقتی همۀ این جریان در قالب امر مهمی به نام «کتاب» تجلی پیدا می‌کند، عرصۀ دیگری برای تحلیل ایجاد می‌شود، چراکه تمام ظرفیت فرهنگ سلبریتی حالا در قامت یک امر موجه، صورت رسمی‌تر و مشروع‌تری برای استحکام پایه‌های لرزان خود پیدا کرده است، آن هم وقتی متوسل به گفتمان مطالعات فرهنگی و امر روزمره می‌شود؛ اما این فقط صورتکی خوش‌آرایش بر چهره‌ای سرد و افسرده است و نه بیشتر؛ چهرۀ غایب حوزۀ عمومی و هرآنچه جدی و تأثیرگذار است.

همه‌چیز از یک ایده آغاز شده است: مادربزرگ‌های سرزمین مادری و غذاهای خانگی خوشمزه‌شان که بوی سنت و نوستالژی فرهنگ ایرانی از آن بلند است. صد مادربزرگ از نقاط مختلف کشور انتخاب شده‌اند، تیم تهیه با چهرۀ اصلیِ صابر ابر به خانه‌هایشان رفته‌اند، آن‌ها غذا پخته‌اند، دوستان عکس گرفته‌اند و چندخطی راجع به آن غذا و آن خانه نوشته‌اند و تمام؛ اما نه عکس‌ها و نه همان مطالب کوتاه، هیچ احساس فرهنگی در ما برنمی‌انگیزند، چراکه در بستر فرهنگ سلبریتی تولید شده‌اند؛ یعنی نمایش و محفل. قطعاً هر ایده‌ای می‌تواند در جایگاه خود صاحب ارزش و اعتبار باشد، اما نحوۀ پرداخت و نگاه به آن ایده و نوع نسبت و پیوندش با امر روزمرۀ زیستۀ ما در زمینه‌ای مستدل از تاریخ فرهنگی است که به آن معنا می‌بخشد؛ غیر از این می‌شود به ‌مدد انواع مختلفی از سرمایه اعم از ثروت، شهرت، قدرت و ... هر ایده‌ای را با سروصدا و رنگ و لعاب فراوان بر کرسیِ اقناع نشاند؛ راه‌حل‌های خوبی هم در فضای عینی و مجازی پیدا کرده است که به‌عنوان یک راهنمای کاربردی، شما را بسته به میزان بهره‌مندی‌تان از سرمایه‌های موجود، به بالاترین نقطۀ نمایشگری ‌می‌رساند: با مهمانی‌های چای و شیرینیِ رونمایی و جشن‌های امضا و عکس یادگاری. آنچه در این میان غایب اصلی است، کنش است و سرمایه‌های اجتماعی و فرهنگی، همان‌ها که زندگی‌ می‌سازند و شور و معنا.

*اشارات متن از کتاب «فانوس جادویی زمان؛ نگاهی به رمان در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته اثر مارسل پروست»، داریوش شایگان، نشر فرهنگ معاصر، 1396، صفحات 356 و 357.



https://ibb.co/vxv9H8K

تصویر ضمیمه متن اصلی بوده است .

این نوشتار در شماره جدید مجله فرهنگی «فرهنگ امروز» آمده است. به صورت اختصاصی توسط نویسنده، (از دوستان)برای درج در کانال فرستاده شده است.

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic

🔗 #تاملات

ترجمه از
رسانه ورای موسیقی


با دين يا بدون دين؛ مهم نیست، انسانهاى خوب كارهاى خوب ميكنند و انسانهاى بد، كارهاى بد...

اما براى اينكه انسان باظاهر خوب،
پلید باشد، قطعاً به یک دستاویز مثل دين نياز دارد!

🔗 #استيون_واينبرگ

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
فصل انتقادی

عموهای موسیقی

🖌 یوسف محمدی

اینکه من برای موسیقی خیابانی ارزش زیادی قائلم سراسر مسأله ای دیگر است. تنها آنان هستند که حوزه عمومی را منعطف می کنند ، این انعطاف گرچه بدن های خشک مردم را آنچنان شکل نمی دهد، اما قادر است تا حدی زمختی را از آنها بگیرد. در سوی دیگر اگر با کسانی که به اسم موسیقی زیر زمینی متال در حال برگزاری کنسرت هستند، همان «گره ای های» مکتب چابکی در دنبال کردن دختران، متزور، به ظاهر برای خود مصاحبه می سازند ، مثل دختر بچه ای که به زور بر سرش روسری به سر کنی، و پیش خود بگویی چه طراوتی ، چه زیبایی، این عموهای موسیقی «گره» را در سرآغاز می آورم که چون در همه چیز آخر هستند. آخر در فهم هنر، آخر در فهم جامعه ، آخر در بی تفاوتی و آخر در فساد و دروغ گویی و فریب مخاطب روسری به سر می کنند که هم از توبره بخورند و هم از آخور ، اما کیست نداند که اینها در نهایت مثل یک چرخ خیاطی بدترین لباس ها را می دوزند و با کَلک یا کِلک آنها را بر تن مخاطب می کنند. اگر بدانند که من نمی دانم آنها چطور عمل می کنند سخت در اشتباه هستند. اگر آن ارباب عروسک های خیمه شب بازی نبود در دست مرد موسیقی ریش دار متمدن ، آنها به که آویزان می شدند؟ آویزانی در گذشته شرف داشت، طرف دست از پا درازتر نمی کرد ، اما این عموهای موسیقی نه تنها دستشان از پایشان درازتر است ، بلکه با سرخوشی به دنبال لیس زدن به زور کف دست مخاطب هستند. من دنبال جلیقه مشکی هایی هستم که این عموها رو از بیخ و بن بزنند نه از ساقه بلکه از ریشه فساد آور فساد پراکنده شأن، چنانکه این ریشه های فساد برکنده شوند تا ریشه های نو به بار نشینند. سالن های موسیقی ما امروز به طور عجیبی هستند وقتی عموها در آن اجرا می کنند در هر گوشه صدا به نحو متفاوتی شنیده می شود ، اگر گوش ها را تیز کنیم صدایی نیست. چرا که اگر صدایی داشتند به زیر کشیده می شدند. این اواخر یک مسأله دیگر هم اضافه شده است که با آن فریب آنها کامل می شود. سولد اوت، کیست که نداند آنها خود سولد اوت هستند. اگر فکر می کنند ما نمی دانیم چطور این فریب را عملی می کنند سخت در اشتباه هستند ، اگر آن ادب همیشگی ام نبود ، ردیفشان می کردم.
کسانی که در این عرصه هستند: هادی کیانی: لطافت زنانه با صدایی اوراق، سهیل زرین کِلک یا کَلک: به روز وب سایت ها مسائل احمقانه یک بانک اطلاعاتی متفرعن، محمد نیک: ریش دار بی ریشه ضد ماشین موزر متخصص در صداهای نابهنجار، شهروز گودرزی: کافه نشینی با دل انگیزان و خود را از جنس طباخی نشین معرفی کردن، صدایی برای فروش اجناس دست دوم در کوچه های دخترانه، شهاب صادقی: احمق در عین حال سودای سیر و سیروان دارد. آندره خاکیچیان: متخصص در صدا در آوردن از اندام تحتانی و فرشید اعرابی: خیره به دوربین، نردبان چوبی کهنه با سازی کهنه که عموها سیم هایش را عوض کردند و خود نمی داند.

https://ibb.co/4T98h2D

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
کالایی شدن آموزش

✍🏻 #ایمان_نمدیان_پور

نظام آموزش و پرورش یکی از بنیادی ترین نهادهای موجود برای بسط و انتقال مقوله فرهنگ و پروسه اجتماعی شدن محسوب می شود. در ایران نهاد آموزش و پرورش اسلامی یکی از مهم ترین اهداف خود را بسط ایده آموزش اسلامی و پرورش دانش آموزان در یک بستر برابر و فارغ از تبعیض و نابرابری می داند. به طور مشخص اهداف ایدئال این نظام که بر گرفته از قرآن، آیات و سنت پیامبر است نشان از خواستگاه برابر انسان ها در تمام شئون زندگی دارد و کمک به مستضعفان به مثابه یک آرمان و ایدئولوژی در ذهنیت این نظام وجود دارد. حکومت اسلامی تلاشش ساخت یک موقعیت آموزشی برابر برای تمام دانش آموزان فرای موقعیت اقتصادی نظام خانواده است. آنچنان که می دانیم تفاوت و تمایز گذاری انسان ها در آموزش با روند برابر دیدن انسان ها تناقض دارد و بهکودک در کودکی و شاید در سنین دیگر ضربه شدید وارد کند. اگر این تمایز به صورت سیستماتیک به وساطت دولت به مثابه یک نهاد قدرتمند عمومیت پیدا کند و دولت از خصوصی شدن مدارس حمایت کند ما شاهد نابرابری در آینده کودک خواهیم بود. این امر ضربه ای به آینده آموزشی و شغلی طبقات کم در آمد خواهد زد، زیرا آنها توان رقابت با امکانات سخت افزاری و نرم افزاری طبقات مرفه از بعد آموزشی را نخواهند داشت. ریشه های این نگاه را می توان در معرفت شناسی نظام سرمایه داری کشف کرد. خواستگاه روشنگری اساساً با نفی نابرابری و سلطه کلیسایی آغاز می شود. چنین ایده هایی در روند مدرنیته و مدرنیزاسیون پیامدها و نتایج دیگری را به عرصه زیست جهان کشاند. می توان گفت قسمتی از جهان معاصر از پیامدهای ناخواسته ی ایده ی روشنگری بوده است و
جهان مدرن اساساً برساخت دو وضعیت مشخص است.رشد جهان علمی تکنولوژیک و ظهور نظام سرمایه داری و عقل سودمحور. به طور مشخص هیج نقطه ای از جهان فارغ از این دو رخداد نیست و ما در دیالکتیک این دو وضعیت در حرکت و تکاپو هستیم و آنچه که سیاست های کلی جهان را سامان می دهد همان سرمایه داری افسار گسیخته است که در سرتاسر جهان به مثابه یک وضعیت هژمونیک حضور دارد. می توان گفت فرآیند اقتصادی شدن و کالایی شدن همه موجودات، از دست آوردهای نظام سرمایه داری و به طور مشخص نئولیبرالیسم است. با این نگاه نه همه دانش بلکه قسمت اعظم دانش در تسخیر ایده ی نئولیبرالیسم در آمده است و چنین جهانی از بعد بنیادی بستری برای کالایی شدن و پولی شدن تمام شئون زندگی انسانها فراهم کرده است که از نتایج بی واسطه آن ظهور نابرابری آموزشی و پرورشی است. اساس نئولیبرالیسم بر سود حداکثری بنا نهاده شده است و چنین نگاه سود محوری در حیاط نظام آموزشی با تفکیک دانش آموزان، دقیقا بر مبنای پول، خود را آشکار می کند. تمایزی که نه به وساطت دانش بلکه به وساطت سرمایه شکل می گیرد و روندهای آموزشی را متاثر از خود می کند. این امر به معنای کالایی شدن دانش در حیات علم محسوب می شود و به یک معنا روند ایده علم و نظام پرورشی در زیر سلطه منطق اقتصادی شدن قرار می گیرد. در این ایده دانش آموز نه به مثابه یک انسان فرای موقعیت ساختاری بلکه انسان به وساطت منطق اقتصادی نگریسته می شود. مطابق این منطق مدارس به صورت انضمامی به دو نوع کلی تقسیم می شوند؛ در یک سو مدارسی با امکانات خاص و آموزش های ویژه و معلمانی با سوابق درخشان و در سوی دیگر مدارسی فاقد امکانات استاندارد برای رشد فکری و جسمی دانش آموز.
به این رخ داد می توان به مثابه یک امر مسئله مند نگریست زیرا بسیاری از انسانها و دانش آموزان را چه به صورت خودآگاه و چه به صورت ناخودآگاه درگیر یک نابرابری کرده است.

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
اندکی شوپنهاور

🔗 #دپارتمان_فلسفه

«... اگر پرسیده می شد این به اصطلاح کرامت انسان بر چه چیز مبتنی است، بی درنگ پاسخ می‌آمد که بر اخلاق او مبتنی است. به عبارت دیگر، اخلاق انسان بر کرامت او مبتنی است و کرامت او بر اخلاق اش.
اما جدای از این استدلال دوری، به نظرم می‌رسد که برای موجودی چون انسان که اراده اش معصیت است و عقلش محدود و جسمش بس ضعیف و استهلاک پذیر، مفهوم کرامت فقط به معنایی کنایی قابل استفاده است. چه افتخاری است انسان را، که بستن نطفه اش معصیت است و تولدش مجازات، و زندگی اش رنج و مرگش ضرورت! *»

بریده‌ای از مقاله طبیعت بشری در کتاب در باب طبیعت انسان ترجمه رضا ولی یاری

🖇#م_صمصامی
____________________

*«Quid superbit homo? Cujus conception culpa, Nasci poena, labor vita, necesse mori!»

https://ibb.co/TTZYWTy

نگاره از گوستاو دوره برای کمدی الهی دانته، جلد دورزخ


🔗#Schopenhauer
🔗#Gustave_Doré

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
هنرمندان چگونه می توانند به مسائل اجتماعی جامعه خود واکنش داشته باشند؟

🔗# جامعه‌شناسی_هنر

🖌 همایون خشندیش(نوازنده گیتار الکتریک)

زمان تقریبی خواندن: ۶ دقیقه

هنرمندان تفاوت هایی با دیگر اقشار جامعه دارند از جمله این تفاوت ها نحوه نگرش آنها به مسائل مختلف، روش و سبک زندگی، روحیات، نحوه متفاوت بیان اعتراضات و... یک هنرمند از هر طبقه اجتماعی که باشد چه در قامت یک دانشجوی هنر و چه در قامت یک پیشه و حرفه معمولا با سایر اقشار جامعه در بیان نوع اعتراضات کمتر همراه هستند. همراهی نه از نظر اینکه مشکلات یا معضلات اجتماعی را نبینند بلکه برعکس می بینند اما با توجه به روحیات مانند بقیه در بیان انتقادات و اعتراض ها نگاهی معطوف به هنر خود دارند.
کار هنرمند مشت گره کرده یا راه پیمایی های اعتراضی نیست و اگر هم شرکتی در چنین مسائلی داشته باشد کمتر ثمر بخش است. کار هنرمند فرهنگ سازی در یک نگاه کلان است. هنرمند خلاق تمام افکار و احساسات خود را در اثر خود خلق می کند.اثر یک هنرمند به مثابه اعتقادات، نوع نگاه و همچنین بیان هر چیزی است که از یک اثر هنری می توان استنباط کرد.
واکنش یک هنرمند به معضلات اجتماعی از جنس فریادهای خیابانی نیست بلکه می تواند مشوقی باشد برای حرکت ها و همراه کننده جنبش هایی که به دنبال اصلاح امور یا تغییر برخی رویدادهای اجتماعی هستند.
هنرمند، شومن(showman) نیست، بلکه خالق است. اثری را خلق می کند و این اثر می تواند در عالمی از خیال قرار گیرد و توجه ذهن های خسته مردم یک جامعه را به خود جلب کند؛ با مطالعه تاریخ هنر معاصر در غرب متوجه این موضوع می شویم که اغلب جنبش های هنری قرن بیستم مخصوصا در اوایل قرن، بی تفاوت نسبت به رویکردهای اجتماعی نبودند. البته منظور این نیست که هنر رئالیستی راترویج کنیم( مانند هنرهایی که در اواسط قرن توسط کمون ها ترویج شد) بلکه حتی در حوزه هنرهای انتزاعی مانند هنرهای تجسمی از جمله نقاشی و مجسمه سازی و یا حتی موسیقی و در کل مجموعه ی هنرهای زیبا دنبال بیانی مستقیم یا غیر مستقیم از حوادث و اتفاقات سیاسی و اجتماعی و گاها اقتصادی هستند.
هنرمندان حال حاضر ایران نیز می توانند به جای اینکه کورکورانه از فرم های هنر غربی با نگاهی فرمالیستی تبعیت کنند، خود خالق ژانری هم سو با ارزش های فرهنگی و واقعیت های اجتماعی و سیاسی کشور خود باشند. هنرمندان نیز مانند دیگر اقشار جامعه باید نسبت به رویدادهای اجتماعی جامعه خود واکنش داشته باشند اما جنس این واکنش نیز مانند خود هنرمند، یک اثر هنری است.
بیان اعتراض اجتماعی و سیاسی یک هنرمند می تواند خلق یک اثر نقاشی، مجسمه ای نمادین، تصویرسازی، فیلم کوتاه، موسیقی، تئاتر رسمی یا خیابانی و... باشد. نکته ای که باید به آن دقت کرد این است که خیلی وقت ها این هنرمندان نیستند که در جامعه خود را به عنوان هنرمند معرفی می کنند بلکه دوست داران هنر هستند که حتی با نوع پوشش و انواع و اقسام مسائل دیگر سعی دارند هنرمند به چشم بیایند.قطعا این قشر پای خود را از همان طرفدار هنر بودن هیچ وقت نمی توانند فراتر بگذارند چرا که چیزی در چنته به جزء همان تیپ و قیافه، ژست های شبه روشنفکری، حرف های توخالی با کمی چاشنی مهارتی هنر ندارند.
اما یک هنرمند واقعی با عمق نگاه خود به رویدادهای اجتماعی، خود را از جامعه کنار نمی کشد. این جامعه می تواند کارگران زحمت کش هفت تپه یا فولاد خوزستان باشند و یا معلمان سخت کوش و محروم جامعه ایران. یک هنرمند با تیپ و ژست یک تینیجر خود را از دامن این جامعه کنار نمی کشد بلکه فریاد اعتراض و عدالت خواهی خود را با خلق یک اثر هنری همراه با اقشار مختلف مردم از کارگران تا معلمان، دانشجویان، اصناف و... خواهد کرد.
بسیاری افرادی که بوی علفشان از طول نگاه و مغزشان با ادعای روشنفکری از فهم یک شهروند عادی کمتر است چگونه می توانند در جامعه هنرمندان جایگاهی داشته باشند؟ قطعا جامعه هنرمندان ایران به احمق هایی شبه فیلسوف نیازی ندارد.
هنرمندان واکنش خود را به رویدادهای اجتماعی با هنر خود نشان خواهند داد، همانگونه که کارگران با اعتصاب خود، دانشجویان با فریادهای خود، معلمان با انزجار خود از استبداد نشان می دهند. یک هنرمند می تواند نقش وحدت و اتحاد یک جامعه را داشته باشد. در جامعه ای که در حال پاره پاره شدن است، هنرمند می تواند صدای آزادی خواهی خود را به گوش جهانیان برساند.

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
🔗 #خطوط_برجسته

خب، چیزی که خیلی جالب توجه است این است که افلاطون یک بار، در محاوره لاخس خودش، به زندگی موسیقایی اشاره می کند. و در لاخس راجع به چی حرف می زند؟ در آنجا این پرسش را مطرح می کند که شجاعت چیست؟ برای او زندگی موسیقایی شجاعانه ترین زندگی است. اما منظورش از این حرف چیست؟
او آنجا اشاره ای به کسی که آلات موسیقی را می نوازد ندارد، بلکه درواقع منظورش کسی است که سعی می کند نوع خاصی از آهنگ و هماهنگی را با هم پدید بیاورد..
گرچه می داند که هیچ آهنگ و هماهنگی ای بدون ناهمخوانی، بدون کلیدهای کوچک وجود ندارد.

https://ibb.co/3pBFVRN

🖌 #آسترا_تایلر
#Astra_Taylor
📖 فیلسوفان در خیابان

(این کتاب شامل گفتگوهای آسترا تایلر نویسنده و مستند ساز کانادایی-آمریکایی با فیلسوفانی از جمله مایکل هارت، اسلاوی ژیژک، جودیت باتلر و... در خیابان ها و در بین مردم است)

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
بی خیالی ما

🖌 محمد مهدی اردبیلی

هفت‌تپه نمونه‌ی کوچکی است از تجربه‌ی خودآئینی در قانون‌گذاری، و وحدتِ آزادی و قانون.
ایده‌ی شوراهای کارگری اگر از تجارب شکست‌خورده‌ی آن درس گرفته باشیم، و اگر واقعا شوراهای "کارگری" باشند، می‌تواند امکانی تازه‌ باشد برای گشودن انسداد جانفرسای ناشی از دوقطبیِ اقتصاد دولت‌گرای ناکارآمد و ورشکسته، از یک سو و اقتصاد مبتنی بر بازار آزادِ ویرانگر و هار، از سوی دیگر.
تجربه‌ی هفت‌تپه، در مقام مُهر پایانی بر خوش‌خیالیِ سی‌ساله‌ی آرمان خصوصی‌سازی در ایران، نه تنها بیانگر فروپاشی این خیال، بلکه برخلاف وراجی‌ها و غرغرهای نهادستیزِ شایع، اعلامیه‌ای زنده و انضمامی برای چگونگیِ برون رفت ایجابی-نهادی از آن است.
اینکه سرانجام کار چه باشد، چندان مهم نیست، آنچه مهم است شنیدن صدایی است که تاکنون نه تنها شنیده نشده بود، بلکه به نظر، حتی عزمی برای شنیدنش در لابلای هیاهوی حزبی و جناحی مسلط بر فضای سیاسی و اقتصادی کشور وجود نداشت. مابقی ماجرا به خلاقیت، تعهد و تاحدی اقبالِ کارگران بستگی دارد و البته به بی‌خیالیِ ما... .


رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
🔗 #تاملات

🔗 #دپارتمان_ادبیات

چیزهایی که نمی‌بینیم

و تن پروری زورمندان ، نادانی ناتوانان و شباهت آن ها با جانوران ... به دور یک زندگی مسکنت آمیز و دور از حقیقت زیست می کنند و با فساد ، شرابخواری و دروغ به سر می برند. با وجود همه این ها در همه خانه ها ، در کوچه ها ، چه خاموشی و چه آرامشی؟
میان پنجاه هزار مردم شهر ، یک نفر پیدا نمی شود که فریاد بزند و ناسزا بگوید. می بینم می روند به بازار ، روز می خورند ، شب را می خوابند ، حرف های بی مزه به هم می زنند ، زناشویی می کنند ، پیر می شوند ، با چهره گشاده مرده های خودشان را به گور می سپارند .
ولی آن هایی که درد می کشند ما نمی بینیم ، ما نمی شنویم ...

🖌 #آنتون_چخوف

📚 #تمشک_های_تیغ_دار

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
درباره تراکتاتوس

🔗 #دپارتمان_فلسفه

🖌 شهروز نویدی پور

‍ برای کسی که دغدغه فلسفی دارد ، شناخت «جهان» آنگونه که هست یا «گمان»میکند که هست ، مسئله ای حائز اهمیت محسوب می شود. ازینرو در نظام «آنتولوژیک»(هستان شناسی/بودشناسی) ، سرشت «بود / هستان» است که موضوع دانستن قرار می گیرد. «جهانی» منظم و شاکله یافته، آنچنانکه همه می شناسند، وجود ندارد. بلکه «جهان» چنانکه بخواهد متعلَق آگاهی قرار بگیرد بایست شاکله مند نمایانده شود.

۱.این مقدمه کوتاه، ارزش ابتدایی ترین بندهای کتاب«تراکتاتوس» نوشته ی لودویگ ویتگنشتاین را روشن می کند. به زعم من ، با تعمق و تامل بر پاره های ۱ تا ۳.۳ رساله ، ویتگنشتاین در پی عملی است که نام «تکه /قطعه کردن»(Fragment) را برای آن گویا می دانم. این عمل نوعی تبدیل «جهان» (آنچنان که ما بدان تعلق داریم) به «خرده مراتبی» است که با عنایت به پاره های مفروض ، شامل: «بوده»(Fact)، «شی»(Thing) ، «معنا»(sense) و «مدلول»(Meaning) هستند. ویتگنشتاین ، به روشی کاهنده «جهان» آنتولوژیک را به «قطعه»های دلالت شناسانه تقسیم می کند. عمل «قطعه کردن» (Fragment) ، چنان که خود ویتگنشتاین در پاره ۱.۲ اشاره می کند ، نوعی «تجزیه»(Divide) جهان است.(به این نسق شی یا Thing کوچکترین قطعه است)

۲.بدین نحو است که «جهان» های متعلَق آگاهی سوژه ، پیش و پس از این مُثله کردن، تفاوت وسیعی با یکدیگر داشته و از لحاظ ریخت واره(Figurative) متمایز هستند.

۳.ارزش بی بدیل این شروع ، باعث می شود تا ویتگنشتاین جوان در «رساله ی منطقی-فلسفی» موسوم به «تراکتاتوس» ، توسعاً بتواند با «روابطی» که بین این قطعات (Fragments) برقرار می کند ، درباره ی امکانات «جهان» ، آنچنان که با این روابط «زبانی» قابل تبیین هستند(یعنی این قطعات اجازه می دهند) ، صحبت نماید. این تقریر با «وضعیت بوده های ممکن»(Possible States of Affaires ) و «وضعیت بوده های محقق»(Actual States of Affaires ) شکل می یابد. این وضعیتها بوسیله «گزاره» ها(ی درست ساخت) که با خاصیت «ارتباطی»(Relational) از این قطعه ها(Fragments) برساخته می شود ، مرزهای «جهان» را مشخص میکند. ازینرو «گزاره» واحد و متر «جهان» ویتگنشتاین می گردد. (معادل دیگرش [فضای منطقی بوده ها] ست)

با این توضیح می توان دریافت که ارزش اولیه عمل ویتگنشتاین همین «قطعه قطعه کردن» جهان و سپس جرح و تحدید آن، البته بواسطه «زبان» است.

https://ibb.co/gJ0s8Fn


رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
2024/10/01 09:18:53
Back to Top
HTML Embed Code: