Telegram Web Link
به ریشه نزدیک بودن

🖌 یوسف محمدی

ما به ایده های شادی و شور نیازمندیم تا ایده هایی که هر روز ما را محتاط تر می کند. ایده های شاد و سرمست کننده رهایی بخش اند، تغییرات بزرگ را به همراه دارند. همچون زلزله ای که قادر چشمه های پنهان را برای ما نمایان کند. در سوی دیگر، میل به ایده های عقلانی شدن، خرد عمیق، در خود انسان را فرو می برد. اگر کسی امروز از ایده های شاد حرف بزند، او را احمق خطاب می کنند، بی روح اندیشیدگی، او را از این جهت می رانند که انسان زمانه خویش نیست، مگر این انسان زمانه خویش بودن چه امتیازی دارد؟ همان امتیازی که میوه بالای درخت به میوه های پای درخت دارد. میوه ی پای درخت از شدت رسیدگی خود را رها می کند و میوه بالای درخت، به خود می بالد، بالیدنی از جنس میان مایگی که شاخه بیشتر نزدیک است تا به ریشه.
به ریشه نزدیک بودن یعنی شور، سرمستی و دیدن از آغاز سیاهی که تلألو دارد.

https://ibb.co/QK72775

تصویر اثر هنرمند هندی Pushpa nath jha با نام «سرمستی در هستی» است.

Happiness in Universe

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
🔗 #خطوط_برجسته


چیزی که همواره اگاهی اخلاقی ساده را غافلگیر می کند این است که چگونه همان افرادی که نسبت به دشمنان شان مرتكب اقدامات خشونت بار وحشتناک می شوند می توانند نسبت به اعضای گروه خودشان انسانیت صمیمانه و دلسوزی مهربانانه نشان دهند. آیا شگفت نیست که همان سربازی که غیرنظامیان بی گناه را قصابی می کرد آماده بود جان خودش را فدای واحد نظامی خویش کند؟ یا فرمانده ای که دستور تیراندازی به گروگان ها را می داد می توانست همان روز عصر نامه ای سرشار از عشق صمیمانه به خانواده اش بنویسد؟

https://ibb.co/WF13fkb

📚 #خشونت
#Violence
🖌 #اسلاوی_ژیژک

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
🔗 #تاملات

خودت باش

خودت باش... سبک خودت، راهت را پیدا کن... مرز را پیدا کن و از آن رد شو. وگرنه شکست خواهی خورد یا حتی بدتر از آن؛ کسل کننده خواهی شد. فراموش نکن که واقعا می خواهی چه بگویی. دستورالعملی وجود ندارد، دستورالعمل خود تو هستی.

https://ibb.co/8jq8jXT


🔗 #بلاتار(فیلم ساز صاحب سبک مجارستانی)
Bélaa tarr
تصویر: بلاتار در پشت صحنه فیلم «اسب تورین»
Turin Horse

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
باید همیشه مست بود!

انتخاب:

نوشین معتمدی

مسئله همین است! برای حس نکردن بار سنگین زمان، که شانه هایتان را څرد می کند، و به زمینتان می زند؛ باید مدام مست شوید! | اما از چه چیزی؟ شراب؟ شعر؟ یا زهد؟ هر طور که میل شماست! اما مست شوید...

https://ibb.co/HNVdPhH
#شارل_بودلر
🔗#Charles_Baudelaire


#Honore_Daumier (The drinkers)

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic

یک لطیفه قدیمی است که می گوید، بنده خدایی می رود پیش روانکاو می گوید: «برادرم دیوانه است، فکر می کند مرغ است»، روانکاو به او می گوید «خوب چرا پیش من نمی آوریش». جواب می گیرد: «چون تخم مرغ هایش را نیاز داریم». خوب فکر کنم این خیلی شبیه نظر من درباره روابط انسانی است. این روابط کاملا غیر منطقی و احمقانه اند ولی فکر می کنم که ما آنها را ادامه می دهیم چون به تخم مرغ ها احتیاج داریم.

https://ibb.co/yBnFN5j

🎞 آنی هال (۱۹۷۷)
#وودی_آلن
🔗 #Woody_Allen

این فیلم را با دوبله فارسی بسیار عالی می توانید دانلود و تماشا کنید.

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
جامعه شناسی انتقادی

🖌 یوسف محمدی

امروز فیلمی دیدم که آقای حسینی استاد دانشگاه تهران که برای سخنرانی در دانشگاه سیستان و بلوچستان حضور پیدا کرده بود با دیدن فقر و تبعیض آموزشی و وضعیت فلاکت بار آنجا ، متن سخنرانی خود را پاره می کند و می گوید: «با دیدن این وضعیت حرفی برای گفتن ندارد.» این عمل ایشان می تواند بدعت گذار شیوه ای از اعتراض حوزه آکادمیک به وضعیت حاضر باشد ، نه آنکه تمام وضعیت را در چند صفحه گزارشی با ادبیات آکادمیک مبتذل امروز تعدیل نماییم و در نهایت با چند پیشنهاد کلیشه ای سخن را تمام کنیم. آنجا که سخن می گویند، عمل ، هر نوع عملی به محاق فراموشی سپرده می شود. چنین شده است که حتمن باید حرفی برای گفتن داشت، زبان در مواجهه با این وضعیت اَلکن است ، چه ضعیف است و چه میان مایه. کاش و ای کاش همه بفهمند که باید تمام کاغذها را پاره کرد و آن را به جایگاه امروز خودش یعنی سطل آشغال برگرداند. کاش روزی برسد که سطل آشغال ها از کاغذ پر شود و این سخن پراکنی ها جای خود را به عمل در خور تری دهد. ما سال ها است که از سخن، استعاره و تشبیه، مقایسه و آمار خسته شده ایم، گوش هایمان از این مهملات جرم گرفته است و چشم هایمان کم سو تر شده است. سالهاست می گویند این شود و اینچنین باید شود‌، اما کیست که گوید این باید ها، این اینچنین شوندها، تنها آبشخور بی فضیلتان است. روش حل موضوع با دستور زبان؛ دستور زبانی که در ذهن ما رسوب کرده است.
آنجا که سخن هم پای عمل قرار گیرد، سخن نمی رانند، سخن را از هرگونه برتری مومیایی گونه رها می کنند.
https://ibb.co/KxYbpy5

Don't Talk changes Society.

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
#زن_در_شاهنامه

📚#هادی_عزیزی

شاهنامه کتابی است که زن در سراسر آن حضور دارد؛ برعکس ایلیاد همر که در آن سیمای زن پریده رنگ و کم اهمیت است. زن در ایلیاد، آتش فاجعه را برمی افروزد و خود کنار می نشیند. این گونه است هلن که زیبایی شوم و تباه کننده اش موجد جنگ است.
در دوران پهلوانی شاهنامه، حضور زن لطف و گرمی و نازکی و رنگارنگی به ماجراها می بخشد. این زن ها هستند که به داستان های شاهنامه آب و رنگ بخشیده اند. اگر تهمینه نبود مرگ سهراب آن قدر موثر و غم انگیز جلوه نمی کرد. همین گونه است مرگ فرود اگر جریره نبود، و مرگ سیاوش اگر فرنگیس نبود، و مرگ اسفندیار اگر کتایون نبود، و مرگ رستم و تراژدی زال، اگر رودابه نبود. سیمای تراژیک زن در شاهنامه به نجیب ترین و پاکیزه ترین نحو یعنی به عنوان مادر و همسر جلوه می کند، نه به عنوان معشوقه. در تمام داستانهای شاهنامه حضور زن را می بینیم. در تمام دوران پهلوانی، از سودابه که بگذریم، یک زن پتیاره دیده نمی شود. اکثر زنان شاهنامه نمونه ی بارز زنِ تمام عیار هستند که در عین برخورداری از فرزانگی و بزرگ منشی، از جوهر زنانگی و زیبایی نیز به نحو سرشار بهره مندند.
زن خوب در شاهنامه، زنی است که زیبایی و رعنایی را با آهستگی و فرزانگی، و شرم را با خواهش جمع داشته باشد. شرم، نخستین صفت زن است. آوای نرم نشانه ی ادب و آزرم است و آهستگی نشانه ی بزرگ منشی.
صفت دوم، خرد و فرزانگی است. از این لحاظ زن همپایه ی مرد است، زیرا برای مرد نیز خردمندی مهم ترین صفت شناخته شده است. در کنار آهستگی و خردمندی و شرم و شایستگی، چاره گری و زبان آوری نیز صفت مقبولی است. نمونه ی بارز زنان کدبانو و چاره گر و سخندان، سیندخت زن مهراب کابلی و مادر رودابه است. این زن در جریان عشقبازی دخترش با زال چنان پختگی و تدبیر به خرج می دهد و چنان ظرافت را با زیرکی می آمیزد، که امر مشکل ازدواج زال و رودابه به همت او آسان می شود و کشورش از بلایی بزرگ که تا آستانه اش آمده نجات می یابد.
عشق در شاهنامه در عین برهنگی، پاک و نجیبانه است. رابطه ی زن و مرد بی آنکه به تکلّف و تصّنع گراییده باشد از تمدن و فرهنگ آن قدر مایه دارد که بتواند با ظرافت و پاکیزگی همراه باشد. در دوران پهلوانی شاهنامه، تنها یک مورد می بینیم که عشق به کام نمی رسد و آن عشق ناگهانی و نافرجام سهراب به گردآفرید است. و تنها در یک مورد، عشق، ناپاک و نارواست و آن عشق سودابه به سیاوش است.

از کتاب "آواها و ایماها"
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن

رسانه‌ی ورای موسیقی
@beyondthemusic
#رنج
📚#هادی_عزیزی

بزرگترین توهین به یک انسان، انکار رنج اوست.

🔗 #چزاره_پاوزه

رسانه‌ی ورای موسیقی
@beyondthemusic
🔗 #تاملات

آدم‌های بیخود و بی‌مصرفی شده‌ایم،
دیگر حتی متاثر هم نمی‌شویم،

دلمان به حال خودمان هم نمی‌سوزد و این عجیب و غم‌انگیز است...

🔗 #اریش_ماریا_رمارک

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
🔗 #خطوط_برجسته

«همه‌کس ممکن است... روی صحنه خود را انسان شریفی بنمایاند؛ ولی مسئلهٔ مهم پیروی از قاعده‌ای در درون خویش است، آن‌جا که همه‌چیز ممکن است و همه‌چیز پنهان است... ما که زندگی خصوصی‌ای می‌گذرانیم که تنها خود آن را می‌بینیم باید در درون خود محکی داشته باشیم تا با آن اعمال خود را بیازماییم... من برای داوری دربارهٔ خود قوانین خود و دادگاه خود را دارم.»

📚#اندیشه_مونتنی

🖌 #پیتر_برک

🔄 ترجمه : اسماعیل سعادت

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
در سالگرد مرگش

عصر ما حقیقتا عصر نهایت هاست. چرا که ما تحت تهديد دائم دو سرنوشت به یک اندازه رعب آور اما ظاهرا در تقابل با یکدیگر قرار داریم: پیش پا افتادگی بی پایان و دهشت غیرقابل تصور. خیال پردازی است که به بیشتر مردم امکان می دهد تا با این اشباح دوگانه کنار بیایند، خیالی که هنرهای عامه پسند در ابعادی عظیم آن را در اختیارمان می گذارد.

https://ibb.co/71Nf07K

🔗 #سوزان_سانتاگ(۲۰۰۴-۱۹۳۳)

🔗 #Susan_Sontag

📖 از کتاب عليه تفسیر، مقاله ی تخیل فاجعه محور.

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
تجربه هاي كيفي شبيه سازي شده

🖌شهروز نويدي پور

🔷افزودني MSG، مخفف منوسديم گلوتامات ،يك محرك طعم دهنده است . بخاطر استفاده ي انبوه اين محصول در صنايع غذايي(بخصوص كنسرو سازي) ، نظرات ضدو نقيضي درباره ي اين افزودني شيميايي وجود دارد . عده اي آنرا خطرناك، سمي و باعث آسيب به كبد مي دانند و عده اي ديگر استفاده از دوز متعادل آن را بي خطر و خنثي تلقي مي كنند. كار اصلي البته در مغز اتفاق مي افتد. گلوتامات موجود در MSGباعث تحريك سلول هاي عصبي و رله سيگنال ورودي مي شود. اين بدين معناست كه انسان از يك غذاي بي مزه و غيرتازه ، طعمي تازه و خوش را تجربه ميكند، از كلمه "تجربه " استفاده كردم، زيرا به دقت اين يك نوع تجربه است ، نه از نوع "مثلاً" اصيلش بلكه به نوعي "تجربه ي كيفيتي شبيه سازي شده"است.

تجربه هاي كيفي شبيه سازي شده ، در همه ي انواع تغذيه ي بشر امروز وجود دارند: تلويزيون، شبكه هاي اينترنتي، پايگاه هاي اشتراك داده، شبكه هاي اجتماعي و حتا در نحوه ي گذراندن اوقات فراغت، عقايد مذهبي و شخصي ترين تجارب عاشقانه و بشقاب رنگارنگ غذاي شام.

روزگاري(در اواخر قرن ١٧) براي يكي مثل "ديويد هيوم" ، حس چشايي بعنوان يكي از حواس تجربي يا ادراكي انسان ،حائز اهميت ويژه اي بود. امپريست ها(تجربه گرايان) ، چيزي را حقيقي مي دانستند كه بواسطه تجربه آدمي درك مي شد؛ درواقع چيزي وجود داشت كه توسط انسان درك مي شد.
[البته سعي من آنست كه واژه ي "تجربه" و " درك" را جدا از هم استفاده نكنم ، چراكه اين دو در اين انديشه منطبق هستند .]
اما حالا چه؟ تجربه باوران با MSG ها چي ميكنند؟ وقتي حتا غذايي كه حالا ميخورند(تجربه شان)" آن چيزي نيست" كه "واقعا هست"!؟ يا اگر بخواهم بيشتر گيج تان كنم!: اصلا "چيز ِ واقعي" چيست؟اگر ادراك ما دستكاري شده است، چگونه به اصالت يك تجربه نائل مي شويم ؟

بايد پذيرفت كه بشر نوعي از "اعتماد ادراكي" را ، امروزه بجاي "اصالت ادراكي" جايگزين كرده است. به زبان ساده؛ امروزه از سيب سبز اركانيگ درون يخچال و تحليل سياسي واشينگتن پست گرفته ، تا رابطه ي رواني ميان مصرف و ميل انسان ، تنظيم ، فرآوري و طعم دهي ! شده است.
ما همگي به جاي بررسي اصالت و تدقيق در اصل هرچيز ، به اعتماد ادراكي بيروني بسنده مي كنيم. يعني به واسطه ي اينكه به ما گفته شده(ازطريق تبليغات، برچسب روي محصول و...)، سيبي كه ميخوريم ارگانيك ، تازه و واقعي ست! ، ما آن تجربه را تجربه اي اصيل تلقي ميكنيم.
اما درواقع موضوع اصلي، يك افتراق علمي / تجربه اي است:" چيزي كه تجربه ي ما (كه بخشي از آن شامل حافظه ي قابل پيمايش و تغيير ماست) از يك كيفيت دريافت ميكند و اتفاقي كه همان لحظه در ميان ميليون ها نورون ، در مغز ما به وقوع مي پيوندد".
درست در فاصله اين دو است كه نمايش MSGها شروع مي شود . چيزي جاي چيز ديگري را ميگيرد تا كيفيتي را شبيه سازي كند كه حافظه كيفي ما آنرا انتظار ميكشد و يا حتا ممكن است آنرا پيشتر ازين، اصلا تجربه نكرده باشيم و حالا وظيفه MSGها اينست كه مدل دقيق و همزمان بي نظيري از آن برايمان ايجاد كنند : استارباكس فقط از قهوه واقعي استفاده ميكند، طعم واقعي كوك فقط در كوكاكولا ست، تحليلگران بي بي سي فقط تحليل هاي صادقانه از وضعيت واقعي اتفاقات ارائه مي دهند و ازين دست.
درواقع تلاش بي امان "مونوسديم گلوتامات"ها هم همين است: "تجربه ي يك طعم اصيل، قطعاً اصيل تر از يك طعم واقعي !!!"

https://ibb.co/qyfp077

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
🔗 #تاملات
نظرات ما از پرسه زدن در شبکه های اجتماعی سرچشمه میگیرند نه مطالعه کتابها.
این تقلید از دانایی درواقع الگوی جدید نادانی است.


🔗 #کارل_گرینفلد

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
سوژه بچه زرنگ

🔗 #مطالعات_فرهنگی

سوژهٔ دومی که از دل نظام کنکوری بیرون می‌جوشد بخش قابل توجهی از جامعهٔ جوان ما را شامل می‌شود: سوژهٔ «بچه‌زرنگ» است. بچه‌زرنگ نه به معنای فرد صرفاً باهوش، بلكه به معنای زیرک و مکار. سوژهٔ بچه‌زرنگ بر خلاف سوژهٔ نِرد، دارای مهارت‌های اجتماعی بالاست و به خوبی می‌داند در دل یک فضای ایدئولوژیک که مبتنی بر فرهنگ ارادت و تبعیت است، چگونه عمل کند. می‌داند چگونه _بدون زحمت زیاد_ از طریق پرسش‌های تستی (گاهی خرید سؤالات پیش از امتحان) بالا بیاید، مدرک بگیرد و در نهایت بی‌وقفه رنگ عوض کند و تمام پله‌های ترقی را طی کند. بنابراین، شکل خاصی از اخلاق از دل عقلانیت کنکوری پدید آمده است. باری، اخلاقی که در قالب خرید و فروش پایان نامه‌ها، کتاب و مدرکْ فسادِ علمی و فرهنگی تولید می‌کند، در مرتبهٔ بعد، در قالب رشوه و اختلاس مولد فساد اقتصادی نیز می‌شود.

🖌عباس کاظمی

📖 امر روزمره در جامعه پساانقلابی

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
طلسم و جادو کردن

🖌 حمید رضا شاهرودی

جامعه شناسی ...


امروزه طلسم و جادو کردن برای اکثر ما غیر قابل قبول و باور می باشد اکثر ما متعقد هستیم که چنین اموری در جامعه هرگز وجود ندارند و نخواهند داشت ولی باید بدانیم به دلیل شناخت سحطی از دانش های علوم انسانی و علوم اجتماعی همیشه به مسائلی همچون طلسم و جادو کردن توجه نکرده ایم و آنها را مسائلی خرافی می دانیم ولی باید بدانیم امروزه طلسم و جادو یکی فرایند اساسی هر نظام سیاسی در جوامع مدرن می است، اساسا دولتمردان و حاکمان برای حفظ قدرت خودشان و برای جلوگیری از ضعیف شدن قدرتشان در برابر قدرت جنبش های دیگر همیشه دست به مقاومت کردن می زنند اساسا در اینجا مقاومت کردن همان معنای طلسم کردن و جادو کردن افراد جامعه را می دهد مثلا در برخی از کشورها زمانی که اعتراضات و اعتصاباتی صورت می گیرید برخی از #رسانه_های به ظاهر مخالف با آنها اقدام به نشر خبر های می کنند که دیگر اعتراضات و اعتصابات قدرت نداشته باشند، در واقع این رسانه ها با پخش خبر های ترسناک و بر پایه دروغ همچون شکنجه معترضان در زندانها و اجرای احکام سنگین قضایی و محروم کردن آنها از فعالیت های اجتماعی در حال طلسم و جادو کردن افراد معترض هستند و از این طریق دیگر کسی جرات اعتراض و اعتصاب مدنی هم ندارد این فقط یک نمونه کوچک از فرایند طلسم کردن و جادو کردن مردم در جوامع مدرن است.

اساسا همه ما طلسم و جادو کردن را اموری خرافی می دانیم و متعقد هستیم که این علوم جز بر پایه خرافات بنا شده اند و هیچگونه اعتبار علمی ندارند ولی باید بدانیم این تعریف که یک تعریف ابتدایی از این مفهوم گسترده می باشد اساسا دلیل اینکه ما نمی توانیم از طلسم و جادو کردن اطلاعات درستی را بدست آوریم آنست که در نظام آموزشی هرگز نمی خواهند این دسته از مفاهیم را هرگز خوب به ما آموزش دهند تا ما به آگاهی کامل برسیم دوم اینکه طلسم و جادو کردن امروزه یک فرایند علمی و البته برنامه ریزی شده می باشد و اگر ما نسبت به مسائل آگاه دیگر برخی از دولتمردان نمی توانند مسئله ( مهندسی کردن امور ) را در خوب در جامعه اجرایی کنند اساسا بسیاری از پژوهشگران علوم سیاسی و علوم اجتماعی متعقد هستند که هر نظام سیاسی باید یکسری فرایند ها را به کار بگیرد تا در زمان بحران هیچگاه دچار وضعیت قرمز نشود در واقع این فرایندها تحت عنوان ( مهندسی کردن امور) می باشند و برای اجرایی کردن مهندسی امور باید حتما و حتما مردم آن جامعه را طلسم و جادو کرد البته به صورت خرافی نه بلکه به صورت علمی و با استفاده از روش های از پیش تعیین شده و برنامه ریزی شده.

https://ibb.co/g7GgrRp
تصویر در سبک آبستره با نام طلسم اثر ایگور پوسِ است.
#Igor_Pose
رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
اجناس ویترین در انبار موجود نیست!

جامعه شناسی انتقادی هنر

زمان پیشنهادی خوانش: ۴ دقیقه


🖌 همایون خشندیش

وقتی به آثاری سینمایی ایران در جشنواره های بین المللی نگاه می کنم و اینکه در این جشنواره ها فیلم های ایرانی می توانند جایزه های مختلف را درو کنند لذت می برم. اما در کنار این لذت یک سئوال بزرگ در ذهنم به وجود می آید که چرا در حوزه موسیقی کمتر آثاری در جشنواره های بین المللی می توانند حتی حضور داشته باشند. در قیاس با سینما موسیقی ما حرف چندانی برای گفتن دست کم در حوزه جهانی ندارد.
برای گرفتن جوایز بین المللی در حوزه موسیقی ابتدا باید آثار در خور یک جشنواره بین المللی ارائه کرد.اینکه آثار موسیقی ایران حتی توان حضور هم ندارند جای بررسی و آسیب شناسی دارد.سئوال اینجاست که چرا موسیقی در کشور این ظرفیت را برای حضور در مقیاس جهانی ندارد؟وقتی نگاهی به سطح کمی آموزش موسیقی در دانشگاه ها و آموزش گاه‌های درجه یک می‌کنیم، ظرف ما خالی نیست یعنی اینقدری استاد فرهیخته در حوزه موسیقی احتمالا وجود دارد که تمام این مراکز آموزشی را می توانند پوشش دهند!
اساتید موسیقی ما در حوزه های مختلف مشغول تدریس آکادمیک مبانی و اصول موسیقی و آهنگسازی هستند. اصولی مانند هارمونی، فرم، کنترپوان، ارکستراسیون و ... اما حتی همین اساتید هم آثاری در سطح کیفی قابل قبول برای حضور در جشنواره های خارجی ندارند. فرض می گیریم که اساتید فقط به شغل معلمی تمایل داشته اند، شاگردان آنها چطور؟ آیا شاگردان این استاید هم قرار است خود معلم باشند یا در حوزه های مختلف دیگر فعالیت داشته باشند.
این قابل قبول نیست که تمام فعالین حوزه موسیقی تنها به شغل تدریس گرایش داشته اند.یک جای کار به اصطلاح می لگند.اولین فرض را می توانیم بر این بگذاریم که سطح کیفی آموزش بسیار پایین است و به واسطه آن ذوق و سلیقه موسیقیایی تنزل پیدا کرده و قادر به تولید آثاری توانمند برای حضور در قیاس جهانی ندارد. فرض دوم این است که استعدادهای خوبی کلا نداشتیم؛ این فرض دوم محال است که حتی یک استعداد وجود نداشته باشد.فرض سومی هم البته وجود دارد که قائل بر این است فضایی برای ارائه کار وجود ندارد؛ در این صورت چگونه برای ارائه کارهای ضعیف موسیقیایی این فضا موجود است.
بهتر است فرض‌هایی که عنوان شد را بیشتر از این باز نکنیم.اما می توانیم از وضعیت موجود در موسیقی کشور یک نتیجه کلی بگیریم.اگر حوزه موسیقی کشور یک ویترین داشته باشد که در آن اجناس مختلف برای ارائه به مخاطب وجود دارند می‌توان گفت بله ماکت هایی از اصل اجناس در ویترین حضور دارند.اما اصل اجناسی که به صورت ماکت ارائه شده در انبار موسیقی کشور در حال حاضر یافت نمی شود یا بهتر است بگوییم اجناس ویترین در انبار موجود نیست.
در چنین وضعیتی تنها به جلب نظر مشتریان برای ورود به مغازه خالی از اجناس باید رضایت دهیم.آموزش، تولید و بازار موسیقی ایران نیز وضعیتی این چنین دارد.به هر صورت امیدوارم روزی آثار فاخر موسیقی ایران نیز مانند دیگر آثار هنری مانند سینما، نقاشی، تئاتر و ... بتوانند در قیاس های جهانی موفقیت های چشمگیری داشته باشند.@homusic
منتشر شده در تاریخ 17 بهمن 1395 روزنامه بهار
http://www.bahardaily.ir/fa/Main/Pdf/119/12

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
به من چه
ده نفر از دوستانمان در عین ناباوری از دست رفتند. خب به من چه!
مدارس آتش می گیرند، بچه ها می سوزند،
خب به من چه!
پارانوئید در روح ها رخنه کرده، خب به من چه!
به راحتی کرخت شدیم، خب به من چه!

میدان انقلاب شلوغ شده، شلوغ شده؟ خب به من چه.
همه سردرگریبان و سردرگم هستند، خب به من چه!
از کنجی به کنجی می رویم، خب به من چه!
کارگران در چه وضعیتی هستند، خب به من چه.
کار من اینست که ببینم کفش مورد علاقه ام پای کدام سلبریتی است. و اینکه درخت کاجی پیدا کنم و تا دیر نشده عکس خود را گرفته و نشان بدم که متمدن هستم.
همان طور که می بینم ساز مورد علاقه ام دست کدام نوازنده است، ریشه هایم در حال محو شدن است.
#تاملات_نابهنگام_من
ی.م.
رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
#تاملات

زنی از بانکای (استاد ذن) پرسید:
من شنیده ام که زنان بخاطر سرنوشتِ (کارما) سنگینِ خود برای رسیدن به خودشناسی و تجلی بخشیدن به حقیقت خویش بیشتر مشکل دارند آیا این حقیقت دارد؟
بانکای: شما کی زن شدید؟
توضیح: روح یا خویش حقیقی جنسیت ندارد، اما دارای تجلی های انرژی مردانه و زنانه است، این تجلی های انرژی مانند لباس های هستند که روح برای حیات در جهان های آموزشی و کسب تجربه موقتا از آنها استفاده می کند)

https://ibb.co/bFJSq70

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
متنی از احمد آرام که در سال مرگ ساموئل بکت، چندی پیش نوشته شده است:


سلام ساموئل، ببخش که باهات خودمونی شدم. من همیشه خدا رو شکر می کنم که تو هموطن من نیستی ، زبانم لال اگه بودی ،چپ و راست بهت می گفتن "استاد" و اونوقت شرمندگیش واسه ما بود. ببخش که توی سالمرگت دارم اینجوری باهات حرف می زنم . آخه تو این مملکت شیرتو شیر ما ، لقب استاد از تولید به مصرفه، مثل تولید پیژامه و لنگ حموم. اخیرا شنیدم این لقب فخیمه به دبیرستانی ها هم رسیده و شکی نیست که کودکان دبستانی هم به این لقب مفتخر خواهند شد . حالا چرا من دارم این حرفا را برای شما میزنم ؟ آخه واژه " استاد " آنقدر کشکی شده که وقتی میگن: استاد انگار میگن دهنتو .... . ببخش بی تربیت شدم.اصلا
قضیه رو گِل بگیریم.وقتی شونزده سالم بود اولین بار اسمتو شنیدم، اونم با نمایش " در انتظار گودو " سریع رفتم تهران و این نمایش را به کار گردانی داوود رشیدی دیدم اما هیچ چیز ازش نفهمیدم و همين تو را جذاب تر می
کرد.
تو را نمی فهمیدم و دوستت داشتم . ساموئل عزیز، هنوز که هنوزه هروقت می خونمت یه چیزای تازه دستگیرم می شه، نمی دونم تاکی باید بخونمت، ولی میدونم اگه تو نبودی مجبور بودم به سمت " اساتید " می رفتم . خدا رو شکر که عمر ابدی داری.

https://ibb.co/jbDJFqN

نامه ای بی تاریخ که به مقصد نمی رسد.

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
2024/10/01 07:18:47
Back to Top
HTML Embed Code: