Telegram Web Link
🔗 #مطالعات_فرهنگی
🔗 #جامعه_شناسی
🔗 #بچه_زرنگ
🔗 #سیستم_سلطه_مشروع

#عباس_کاظمی
(بر گرفته از کتاب امر روزمره در جامعه پسا انقلابی)
________________________________
سوژهٔ دومی که از دل نظام کنکوری بیرون می‌جوشد بخش قابل توجهی از جامعهٔ جوان ما را شامل می‌شود: سوژهٔ «بچه‌زرنگ» است. بچه‌زرنگ نه به معنای فرد صرفاً باهوش، بلكه به معنای زیرک و مکار. سوژهٔ بچه‌زرنگ بر خلاف سوژهٔ نِرد، دارای مهارت‌های اجتماعی بالاست و به خوبی می‌داند در دل یک فضای ایدئولوژیک که مبتنی بر فرهنگ ارادت و تبعیت است، چگونه عمل کند. می‌داند چگونه _بدون زحمت زیاد_ از طریق پرسش‌های تستی (گاهی خرید سؤالات پیش از امتحان) بالا بیاید، مدرک بگیرد و در نهایت بی‌وقفه رنگ عوض کند و تمام پله‌های ترقی را طی کند. بنابراین، شکل خاصی از اخلاق از دل عقلانیت کنکوری پدید آمده است. باری، اخلاقی که در قالب خرید و فروش پایان نامه‌ها، کتاب و مدرکْ فسادِ علمی و فرهنگی تولید می‌کند، در مرتبهٔ بعد، در قالب رشوه و اختلاس مولد فساد اقتصادی نیز می‌شود.

#رسانه_ورای_موسیقی👇


@Beyondthemusic
#رویای خلاص شدن از #شر_بدن

□ بدن چگونه کنار گذاشته می شود؟

#توهم_ذهن_ناجسمانی
#درو_لیدار
#دپارتمان_فلسفه

🖌 #مه‌ناز_محمدجعفر

□ درست است که من بدنی دارم که خیلی به من نزدیک است. با وجود این؛ از یک سو من یک ایده ی روشن و متمایز از خودم دارم. وقتی می دانم که بدن صرفا دارای گسترش فضایی؛ شکل؛ و حرکت است؛ فهم من از آن کامل است و قبول ندارم که هیچ جزئی از آن متعلق به ماهیت ذهن باشد. برعکس می فهمم که ذهن یک چیز کامل است که شک می کند؛ اراده دارد و می فهمد. (دکارت ۱۶۴۱/۱۹۸۴، ۸۶)

#درو_لیدار به پیروی از #مرلوپونتی اساس بدنیِ دکارتْ باوری نهان ِ ما را اینچنین بیان می کند:
تمایل خودِ بدن به #خودْ_پنهان_کاری است که امکان این غفلت و حقارت را فراهم می کند. به دلیل توداری و سکوتِ فرآیند های درونی؛ این اساس ِ بدنی ما به دست فراموشی سپرده می شود. با توجه به این #خود_محوسازی بدن؛ قصد و نیت را می توان به ذهنِ ناجسمانی نسبت داد. از آنجایی که این پنهان کاری ها عملکرد سالم و عادی را توصیف می کنند؛ نادیده گرفتن بدن یا حتی خلاص شدن از شر آن ارزش مثبت پیدا می کند.

□ به طور مثال ساز و کارهای دیدن ِ ما کانون هوشیاری و توجه نیستند و نمی توانند باشند. ما به آنچه میبینیم هوشیاریم؛ اما نه بر دیدن.

#لیدار می گوید مادامی که من از طریق یک اندام، ادراک می کنم؛ این ارگان ضرورتا از #میدان_ادراکی که فاش می سازد خود را کنار می کشد.

ایمانوئل کانت نیز کسی بود که با تمام توان از خرد ناب حمایت کرد. خردی که ساختار صوری ای را تولید می کند که مبتنی بر هیچ نوع تجربه ای نیست و از این رو؛ به هیچ وجه با خویشتن جسمانی وابستگی پیدا نمی کند. به #زبان_دکارتی ما عمدتا خودهای عقلانی هستیم، منبع متعالی قضاوت ها، کنش های آزاد ِ خودانگیخته و وظایف اخلاقی الزامی ِ جهانی.


■ عکس منضم از پرفورمنس دِسازاگان. هنرمندی که بدن خود را به بوم نقاشی تبدیل می کند.

performance art
#Olivier_De_Sagazan

https://ibb.co/iUEC5p

#رسانه_ورای_موسیقی


@beyondthemusic
Forwarded from اتچ بات
#فوکو
#سکسوالیته

سکسوالیته واقعیتی طبیعی نیست؛ جزیی از ساختار فیزیولوژیک بدن ما نیست. بلکه به تعبیری، یک ایده، یا پنداشتی از این که چه کسی هستیم است که به شکل قدرتمندی به تجربه ی بدن ها، تمایلات، کنش ها و روابط اجتماعی مان شکل داده است. قدرت سکسوالیته تنها در قدرت محض گفتمان حقیقی نیست که علم آن را مجاز شناخته است. فوکو اصرار دارد قدرت اجتماعی گفتمان های پزشکی-علمی به این واقعیت باز می گرددکه آن ها بخشی از نهادهای اجتماعی قدرتمندی، همچون بیمارستان ها، کلینیک ها، مدارس و دولت هستند. از طریق مراقبت های پزشکی و درمانی و اجرای مقررات قانونی است که ایده ی سکسوالیته نوعی واقعیت مادی در زندگی مان پیدا می کند. لشکری از سکس شناسان، پزشکان، روان شناسان، روان کاوان و جمعیت شناسان، با الهام از بینش روشنگرانه مبنی بر پرده برگرفتن از حقیقت آدمی، به دنبال آن اند که نظم پنهان و غالبا مخفی نگه داشته شده ی سکسوالیته را آشکار کنند.

📚برشی از کتاب “کشاکش آرا در جامعه شناسی”؛ استیون سیدمن

@Beyondthemusic
Forwarded from اتچ بات
🔗#ناکارآمدی_دانشگاه_و_تحمیل_هزینه_بر_کشور

🔗 #دپارتمان_جامعه_شتاسی
🖌 #محمدباقر_جعفری

🔗 #پیشنهاد_خوانش👇

________________________________

@Beyondthemusic

به گفته معاون وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در سال 1395، بیش از 80 هزار نفر هیات علمی در دانشگاه ها مشغول به تدریس هستند که 58 درصد آن یعنی بیش از 40 هزار نفر از آنان در دانشگاه های دولتی مشغول به فعالیت هستند (ایسنا 26/10/1395) و بنابر آمار موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی وزارت علوم در سال تحصیلی 96-95 بیش از 3 میلیون و 700 هزار دانشجو مشغول به تحصیل هستند که بیش از 680 هزار نفر آن دانشجویان دانشگاه های دولتی هستند.(ایسنا 9/3/1397)این در حالیست که بنا بر آمار وزارت کار در سال 1396 (مهر 20/8/1396) بیش از 5 میلیون فارغ التحصیل بیکار در کشور داریم که بیش از 870 هزار نفر آن فارغ التحصیلان دانشگاه های دولتی هستند که از تحصیل نسبتا رایگان و بودجه عمومی کشور بهره مند شده اند.
باتوجه به آمار فوق چنین نتیجه گیری می شود که بودجه کشور در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری صرف تولید فارغ التحصیلانی می شود که به سختی وارد بازار کار می شوند و نزدیک به 50 درصد آنان بیکار می مانند.

🔵ادامه در فایل پی دی اف ضمیمه شده در دسترس است.


#رسانه_ورای_موسیقی

@Beyondthemusic
🔗 #تاملات

هنر وقتی که سعی می‌کند مستقیما سیاسی شود خصوصیت برانداز خود را از دست می‌دهد...

✏️ #یون_فوسه

📖 #کسی_می_آید

🔗 تحلیل این گزاره به زودی

#رسانه_ورای_موسیقی

@Beyondthemusic
Forwarded from اتچ بات
#پيشنهاد_فيلم
📝 #حديث_م

Wild (2014)
Director: Jean-Marc Vallee

آنچه مرا نکشد نیرومندترم می کند. “نیچه”

زن تنها کوله پشتی سنگینی که تقریبا با قد و وزن خودش برابری می کرد را برداشت، چندین بار تلو تلو خورد و به زمین افتاد...گویی سنگینی این کوله بار بیش از آنکه ناشی از وسائل مورد نیاز طبیعت گردی باشد، ناشی از مشکلات خانوادگی و شخصی ای بود که سال ها با آن ها دست به گریبان بود و حال، تصمیم گرفته بود که برای هضم ناملایمات و پیدا کردن خودش مسافت قابل توجهی را در طبیعت پیاده طی کند.
چالش ها و سختی های طبیعت گردی-که در فیلم به عنوان فعالیتی مردانه بازنمایی شده است- به خوبی با مرور خاطرات تلخ گذشته اش در حین پیاده روی هم ارز شده بود، طوری که گاه مخاطب صدد مقایسه برمی آید که کدام وضعیت طاقت فرساتر است؟ حال یا گذشته؟ که در نهایت به نظر می رسد او تصمیم گرفته بود تا دردهایش را با درد دیگری مرهم کند تا قدرت و آستانه ی تحمل فراخ خود را به اثبات تک‌تک جنبندگان برساند.
این زن با پیادروی سکوتش را شکست و داستان زندگی شخصی اش را گام به گام با طبیعت تقسیم نمود. اين فيلم شاید نمونه ی خوبی برای نشان دادن این واقعیت باشد که راه های مقاومت و خود ابرازی می توانند به غایت متنوع باشند.

@Beyondthemusic
Forwarded from اتچ بات
🔗 #روش_پدیدارشناسی_هگل

(طرح مسئلۀ امکان احیای پدیدارشناسیِ هگلی در مقام روش)

🔗 #دپارتمان_فلسفه

#محمدمهدی_اردبیلی

منبع: ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت، شماره ۱۴۸، مردادماه ۱۳۹۷
_______________________________

هرگاه که سخن از پدیدارشناسی در مقام یک روش به میان می‌آید، بلافاصله روش پدیدارشناسیِ هوسرل به ذهن متبادر می‌شود. روشی که امروزه به یکی از موثرترین و فراگیرترین روش‌های فلسفی بدل شده است. اما حدود یک قرن قبل از آن، یعنی در اوایل قرن نوزدهم، این عنوان روی یکی از بزرگترین، مشهورترین و البته دشوارترین آثار فلسفی درج شده بود: پدیدارشناسی روح. مسئلۀ اصلی مقالۀ حاضر این است که آیا می‌توان در فلسفۀ هگل، از پدیدارشناسی در مقام یک روش سخن گفت؟ در این راستا، ابتدا به ریشه‌های تاریخی و لغت‌شناختی این اصطلاح پیش از هگل پرداخته می‌شود، سپس با تکیه بر نقل‌قول‌های مختصر خود هگل دربارۀ روش «پدیدارشناسی»، در کتاب پدیدارشناسی روح، مراد هگل از معنای این واژه تحلیل خواهد شد، و در پایان این مسئله طرح خواهد شد که آیا اصلاً ممکن است پدیدارشناسی هگل را در مقام روشی مطرود و رهاشده، به منزلۀ راهکاری هم برای برون‌رفت از انسداد خود فلسفۀ هگل، و هم برای مواجهه با جریانات ضدهگلی احیا کرد؟

🔗 ادامه جستار در فایل پیوستی 👇

#رسانه_ورای_موسیقی

@Beyondthemusic
🔗 #اخلاق_برتر_است_یا_انسان؟!

🔗#مطالعات_فرهنگی

🔗 #سینما

🖌 #فائزه_پورپیغمبر
________________________________
این پروبلماتیکی که بعد از تماشای فیلمِ "بیا و ببین" در ذهنم نقش بست، برایم یادآور نامِ چندی از نقاشی‌های دوره‌ی باروک یعنی Ecce homo یا همان "اینک انسان" نیز بود، نقش مسیحِ مصلوب به انحای مختلف. اینک انسان، نام یکی از کتاب‌های نیچه نیز هست. او چکیده تفکر خود در خصوص اخلاق را در این اثرِ فراسوی اخلاقش چنین قلم زده است که انسان، ذاتا بی‌گناه است چرا که اصولا بنیاد هستی و آفرینش، اخلاقی نبوده است بنابراین صحبت از اخلاق نیز به شوخی مانند است! چنانکه شکسپیر نیز گفته‌ای با این مضمون دارد که در دوزخ خبری نیست، چه جمع تمام شیاطین همین جا جمع است!

"بیا و ببین" تنها فیلمی نیست که با محوریت موضوع جنگ و تبعات جبران‌ناپذیر آن ساخته شده و آخرینِ آنها نیز نخواهد بود، به یک دلیل ساده؛ داستانِ جنگ‌افروزی بشر را "جبرا" پایانی نبوده و چونان پاورقیِ بی‌انتهایی همچنان پایانی نخواهد داشت.

فلوریا پسر نوجوانی است که درصدد است برای مقاومت در برابر حملات و دست‌اندازی‌ نازی‌ها به دهکده‌شان در مرز لهستان به یک گروه پارتیزانی بپیوندد. او با هدفی ایثارگرانه اقدام به ترک خانه و محل زندگی خود کرد اما زمانی که برای نجات آنها بازگشت با کشتار وحشیانه اهالی دهکده و خانواده خود به دست نازی‌ها مواجه شد. در انتهای فیلم می‌بینیم که بازماندگان آن جنایت با همراهی پارتیزان‌ها در نهایتِ قهر و کین اقدام به کشتار مسببین آن یعنی نه تنها نازی‌ها بلکه خائنان غیرآلمانی نیز می‌کنند......

یهودیان قول معروفی درباره هولوکاست داشتند با این مضمون که "وقتی تنها یک انسان را نجات می‌دهی به این مانند است که کل انسانیت را نجات داده‌ای." فکر می‌کنم اگر این گفته‌ی بشدت اخلاقیِ یهودیان، شعارآلوده و اغراق‌آمیز نبوده باشد، در اینصورت، برعکسِ آن نیز باید به همان اندازه اخلاقی تلقی شود یعنی آزمونِ اخلاقیِ راستین این بار نه نجات قربانیان بلکه عزمی بی‌رحمانه برای نابودیِ بانیان خودخواهِ قربانی‌شوندگان باشد، زیرا خودخواهی و آزادی در کنار یکدیگر جمع ضدینی هستند که برای تحقق یکی لازم است تا دیگری فدا شود. به زعم روسو، خودخواه آن کسی نیست که صرفا حواسش مشغول خودش یا همان خودپرستی است بلکه غیر از خودش دلمشغول دیگران نیز هست. روسو این ساز و کارِ لیبیدویی را به این صورت بیان کرده است که انحرافِ توجه از خود به روی سایرین باعث می‌شود تا سرمایه‌گذاری یا همان دلمشغولیِ لیبیدو به جای آنکه روی یک شیء صورت گیرد متوجهِ مانعِ موجود بر سر راه رسیدن به آن شود؛ او این مصافِ (خودپرستی یا همان عشق به خود) را با (خودشیفتگی بیمارگونه‌ی متوجه دیگران) سرچشمه خصومت‌ورزی‌هایی تلقی کرده است که دسته‌ی دوم به جای خشنودی و ارضا از خوشبختی‌های خود، بیشتر با بدبختی‌های دیگران ارضا می‌شوند.

هدف از این مقدمه‌چینی، تحلیل هرچه بهترِ همان سکانس آخر بود که افسر نازیِ به‌اسارت‌گرفته‌شده با وجود آنکه مرگ را در یک قدمی خود تا مغز استخوان حس می‌کرد باز هم از اظهار وفاداری و سرسپردگیِ جانانه به هدف والای آلمان‌ها که تار و مارِ "غیر" بوده است دست نمی‌کشید، غیری خواه موسوم به یهودی، یا لهستانی، یا هر نژادِ فرودستِ دیگری که او خود را فرادستِ آنان می‌پنداشت. رومی‌های باستان اصطلاحِ هوموسیکر را برای آن فرودستانِ لایقِ هیچ به کار می‌برده‌اند، یعنی کسانی که هرچند "انسان" بودند اما از "جماعتِ انسانی" کنار گذاشته شده بودند، به همین دلیل جایز می‌دانستند که آنها را بکشند بی آنکه مجازات شوند چون در اصل "چیزی" را کشته بودند که از ابتدا "هیچ" بوده است، چنانکه رگه‌های بارز این تفکر جنگ‌افروزانه در تفکر نژادپرستانه هیتلر نیز نسبت به هر نژاد فرودست دیگری قابل ردیابی بوده است.

نژادپرستی را عاملی برای تسلط و کنترل دیگران دانسته‌اند؛ پیشینه‌ی تفکرات نژادپرستانه به ابتدای انسان برمی‌گردد، یعنی زمانی که تحت تفکری موسوم به "استریوتایپ" یا همان "تفکر قالبی" و جهتِ شناختن دوست از دشمن و حفظ بقا اقدام به دسته‌بندی گروه‌ها می‌کردند و نتیجه آن طی نسل‌ها انتقال وراثتی در پاره‌ای از مواقع به شکل افکار نژادپرستانه توسیع گشته‌اند.

https://ibb.co/b3Tq39

🔵 در ادامه دیالوگ های سکانس نهایی فیلم به صورت تصاویر پیوسته می آید. ترجمه دیالوگ ها در خطوط ذیل:

- بهش گفتم: "خودت بیا بیرون و بذار بچه‌ها اون تو بمونن"
- اینو گفتم چون اون بچه‌ها خودشون روزی دوباره همه چیو شروع می‌کردن.

- شما هیچ حقی برای زندگی کردن ندارین.

- هر نژادی حق "زیستن" رو ندار

- نژادهای پَست، لوث کمونیسم رو شایع می‌کنند.

- پس شما هیچ حق زندگی کردن رو ندارین.

- رسالت ما روزی به انجام می‌ رسه.

- امروز هم نشود، فردا انجامش خواهیم داد.

#رسانه_ورای_موسیقی

@Beyondthemusic
🔗 #تاملات
🔗 #مفاهیم_کهنه
🔗 #صورت_بندی_نو

🔗 #دپارتمان_فلسفه
____________________________
در عرصه های نقد یا تاریخ هیچ کار مثبت, مطلقا هیچ کار مثبتی انجام نمی شود, آن هم وقتی از اهتزاز مفاهیم قدیمی حاضر-آماده خرسند هستیم, همان مفاهیمی که همچون اسکلت ها تمایل دارند هر آفرینشی را مرعوب سازند, بدون آن که ملاحظه کنند فیلسوف های کهنی که این مفاهیم را مرهونشان هستیم قبلا چه کاری را انجام داده اند که ما می خواهیم فیلسوف های مدرن از انجام آن ممانعت به عمل آورند: آن ها مفاهیم خودشان را می آفریدند, و از پاک کردن و تراشیدن استخوان ها همچون منتقدان و تاریخ نگارهای زمانه ی ما شادمان نبودند. حتی تاریخ فلسفی نیز کاملا از جذابیت تهی است اگر متقبل بیدار کردن مفهومی خفته نشود و دیگر بار آن را در صحنه ای نو بازی نکند, ولو این که چنین کاری به بهای ایستادن در مقابل خودش باشد.


https://ibb.co/drpNGU

🖌 #ژیل_دولوز
🖌 #فلیکس_گتاری,
📖 #فلسفه_چیست؟
ص115-116

#رسانه_ورای_موسیقی

@Beyondthemusic
🔗 #موزیکولوژی

🔗 #پژوهش_هنر

🔗 #عمل_شنیدن_به_موسیقی

🖌 #یوسف_محمدی
.............................................................

@Beyondthemusic
شوپنهاور می گوید :
موسیقی زبانِ یک دنیای واقعی است و این پیوسته در تمام کشور ها و از میان تمام قرن ها با ذوق دلنشین و جدی جریان دارد.
ویلیام اکهارد:
شرح می دهد؛ این طبعیتِ جهانی زبانِ موسیقی بسان تئوری نشانه ای، تئوری ضروری برای توضیح هویت هایِ قوی که شنودگان می توانند حس کنند، است. و تنها از طریق موسیقی بدست می آید. این هویت نشان می دهد آنها گاهی اوقات موسیقی را در بعد های متفاوت می شنوند.
گرچه برای تعیین کردن معنای یک آهنگ به معنای شعر آن توجه می شود در روش های قدیمی تر عوامل تغزلی در تعیین معنای موسیقی و گنجاندن به عنوان زبان، نقش اساسی داشته است.
گریل مارکوس منتقد فرهنگی می گوید:
آنالیز اشعار راک اند رول به شدت معادل هایی را برای یک نظریه فرهنگی مستقر داراست.امپر سیونیست به مانند کار های امپر سیونستی مونت -شیرینگ این امر را از جامعه شناسی سایمون فرث دنبال می کند. کلمات آهنگین کارکرد دارند، به سان سخنگو ،عمل های سخنگو ،در بر داشتن معنی نه فقط معنای آن ،بل ساختار قطعه و صدا نشانه های مستقیم هیجانات هستند.
اینجا فرث با اشاره به دستگاه های غیر شفاهی و مانند آن،درنگ،تاکید،تغییرات متن و... هدف از انتقال معنا این است که در یک سو که هر دوی کلمات آهنگین و موسیقی هستند بالای کلمه های نوشته شده یک تفاوت مفهومی برای استفاده از زبان -تشریح داده شده است مانند حس شنیدن.
فرانیسیس داسیون بیان می دارد :
در شنیدن رویا رویی با دنیا و احساسات جلوه می کند که خارج از طبقه بندی خاصی هستند.
بارت شرح می دهد صدای آواز یه دلالت کننده عجیب نیست، به بیان ساده تر دانه صدا، هر دانه صدا در ساختار دو گانه زبان و موسیقی در داخل روح است و نه لزوما بدن، گزاره او هیجان فردی و به نوعی اهمیت عمیق آن را می سازد.
فوکو موافق با بارت معتقد است زیست شناسی و سیستم های فرهنگی مفصل بندی پیشینی ندارند. نیروی بالقوه از بدن را ،بدن به طور برجسته نمایان کرده و می تواند وارد رفتار بشر شود و آنها نیز به وسیله ی زیست شناسی و ساختار های فرهنگی تنظیم و شناخته شوند. تئوریسن های اجتماعی،به دنبال توضیح از مجموع روابط بین ذهنیت ،صدا ،زبان و بدن و هیجانات هستند . گر چنین نتیجه می شود که ما هیچ فهم درستی از نظم دقیق و روابط بین موسیقی به عنوان مفهوم اجتماعی که تشکیل می شود، نداریم.
فاز دگر از تماس، سخن می راند. کریستوا و دیگران چنین بحث می کنند که این فاصله به وسیله انبساط و گسترش هیجان جنسیتی -در ماورای زبان که شامل بدن به عنوان یک منبع برای کسب زبان و شکل گیری هویت است، بدست می آید.
کریستوا شرح می دهد: موسیقی سیستمی از نشانه ها نیست برای اینکه عناصر سازنده بر مدلولی ندارد (1991). تمایل به نشانه شناسی در موسیقی مربوط به تمرکز معنای ائلیه است، یعنی نشانه شناسی ای که به عنوان تجربه ای منحصر عمل می کند و از طریق نشانهای خود موسیقی ما را راهنمایی می کند.
اما چطور صدا بسان ساختار عمل می‌کند.؟

محققان به خود این اجازه را می دهند که انواع خاص وضعیت های فرهنگی را از وضعیت های عاطفی در موسیقی جدا نمایند در این میان صدا در ارتباط مستقیم با بدن موقعیتی را فراهم می کند تا جنبه هایی از دلالت موسیقی به عنوان روش های بدست آمده از تجزیه و تحلیل زبانی به عنوان باز تولید هژمونی زبان از طریق ارائه موسیقی به عنوان موسیقیِ طبقه متوسط به کار رود.

-واسلر استفاده از نظرات طرفدارانِ موسیقی دانان را به عنوان یک راه برای مقابله با مسأله معنا در موسیقی به کار گرفت، چرا که با توجه به نظرات شفرد و ویک روابط آوازی در سیستم جنبشی موسیقی و ارتباط آنها با زمینه به مثابه ی یک رسانه صوتی و استاندارد ساز،( دسته های ساختاری و تولیدی موسیقی مثل صدا -مود-هارمونی-ریتم) نمی تواند مشخص کننده تعیین شخصیت فرهنگی و راهنمایی برای آنالیز کردن اجتماعی، فرهنگی و احساسی بر شمرده شود.

https://ibb.co/iquSLp


تصویر پیوست :
#Malevic_Kazimir

(1878-1935)
اسامی در متن
📝 #Arthur_Schopenhauer
📝 #Julia_Kristeva
📝 #Michel_Foucult
📝 #Simon_Firth
📝 #William_Eckhardt

#رسانه_ورای_موسیقی

@Beyondthemusic
Forwarded from اتچ بات
📝 #حدیث_م

تمدن هایی که راجع به گذشته شان کتاب ها نوشته شده و حرف ها زده شده، اما درباره ی آینده شان حتی یک جمله هم نمی توان نوشت.
گویی هر باستان شناسی که امروز از دل این سرزمین ها اثر جدیدی را کشف می کند غیر مستقیم به ما گوشزد می کند که محکوم به زیستن در گذشته مان هستیم.
نمی دانم به زیگورات ها، اهرام ثلاثه، تخت جمشید و کاخ های مینوسی بنازم و دلخوش باشم یا برای زمان حالمان گریه کنم، که در نهایت هر دو این حالات همزمان به سراغم می آیند.

#حالنوشت
#کوتاه
@Beyondthemusic
🔗 #ادبیات

🔗 #ضد_اسلوب_مرسوم
________________________________
ناصر خسرو مرد آرمان‌خواه پاک‌باخته‌ای است که در جامعه‌ای عافیت‌اندیش و منفعل و ترس‌خورده و آلوده به انواع ظلم و فساد کوشیده است راهی یکسره مخالف پسند زمانه در پیش گیرد. در آستانه‌ی پیری که نیاز به ثبات و آرامش معمولاً آدم‌ها را محافظه‌کارتر می‌کند، او از زندگی بی‌دغدغه و آسوده‌ای که می‌توانست در شهر آباد و زیبای بلخ و در میان خانواده و دوستانش داشته باشد روی برمی‌گرداند و به دنبال آرمانی بلند، که نویدبخش رهایی انسان بود، به دامان دره‌ای تنگ و دورافتاده در حصار کوه‌هایی سر به فلک کشیده پناه می‌برد. چنین کسی البته، وقتی با خیل مردمان آزمند یا مرعوب روزگارش مواجه می‌شود، حق دارد که بر آن‌ها و راه و رسم برده‌وارشان بشورد و خود را بسی فراتر از ایشان ببیند. ناصر خسرو را می‌توان، به تعبیر امروزی، اومانیستی دانست که انسان را مرکز و محور خلقت الاهی و از این رو صاحب آزادی و اختیار و مسئولیت کامل در قبال سرنوشتش می‌بیند و هیچ عذر و بهانه‌ای را برای گریز از این آزادی و مسئولیت نمی‌پذیرد.

🔗 #ناصر_خسرو
🖌 #محمد_دهقانی
نشر نی

#رسانه_ورای_موسیقی

@Beyondthemusic
🔗 #تاملات
🔗 #پیش_از_تولد_گفتمان_روانکاوی

انتخاب از:
🔗 #دپارتمان_روانشناسی
________________________________
یکی از روش های عجیب درمان بیماران روانی در قرن های گذشته.

بیماران را درون پتوهای خیس پیچیده اند و بر سرشان نیز دستمال های مرطوب قرار داده اند. در زمانی که خبری از داروهای روانپزشکی جدید نبود، روانکاوی و شیوه‌های فیزیکی، بیشتر استفاده می‌شدند.

https://ibb.co/cik5az

#رسانه_ورای_موسیقی

@Beyondthemusic
🔗 #تأملات

🔗 #تجربه_و_فقر

والتر بنیامین در یکی از زیباترین قطعات فلسفی خود با نام "تجربه و فقر" از نوع جدیدی از فقر-در کنار فقر اقتصادی- به نام "فقر تجربه" سخن می گوید.او این نوع فقر را نخست در کسانی می بیند که از جنگ برگشته اند و راه سکوت را در پیش گرفته اند،تجربه ای وحشتناک که منجر به مرگ تجربه زندگی شده است.بااینحال،بنیامین در ادامه مقاله فقر تجربه را صفت کلی زندگی امروز ما می داند.او در بخشی از این قطعه فلسفی فقر تجربه را ناشی از خستگی تجربه کردن های پراکنده چیزهای متفاوت و عدم تمرکز بر طرح های ساده بلند پروازانه می داند.بنیامین غنای تجربه دانشمندی چون انشتین را حاصل تمرکز او بر یک مساله ساده در فیزیک و صرف زندگیش در این مسیر می داند.ما اما از فرط زیاده روی خسته ایم و فقیر.ما فقیر شده ایم.

🖌 #مصطفی_مهرآیین

#رسانه_ورای_موسیقی

@Beyondthemusic
#خنده_بر_این_جدی_بودن_های_غمناک


خنده بر تمام آن جدی بودن های غمناک، واضح است چرا نباید خنده زنیم؛ آیا نه آنکه خنده خود نوعی نقد است بر تمام لحظه هایی که می شوند کلام،مشاجره، صدا، تقابل و در نهایت به فراموش خانه ی ذهن سپرده می شوند.

خنده بر تمام چیزی که امروز در محوِ زمان خود قرار گرفته است و انگار از اول هم نبوده است. وقتی دوباره بر گردیم به رخدادهای اخیر، مثل کاغذ نوشته ای می ماند که مچاله شده و به کناری انداخته می شود. می سوزد، دود می شود و خاکستر های آن به هوا می رود. انگار تمام این چیز ها متعلق به چند صد سال پیش بوده است و می بینیم هر آنچه روزی همه جا بوده است اکنون ناپدید شده است.

همین امروز داشتم به یک ایده طنز خیالی و در عین حال غمناک فکر می کردم.
چند روز دیگر نشستی با نام #بدن_تحدید_و_متعهد_شده برگزار می شود که در آن درباره ی به #انضباط_درآوردن_بدن_در_جامعه_مدرن انواع مناقشات شکل می گیرد.
و در ادامه پای بازیگر ایرانی که برهنه عکس گرفته به میان می آید و به حمایت می گویند که این کنش وی نوعی مقاومت در مقابل به انضباط آوردن بدن است، نوعی پاد گفتمان بر ضد قدرت و صورت های گفتمانی در جامعه‌ی بالاخص مذهبی و بعد سخنان ضد و نقیضی که هیچ وقت کنش اینچنینی امکان مقاومتی نداشته چون خود در بردارنده ی نوعی دیگر از گفتمان تثبیت قدرت است و با خود نگاه شرق شناسانه دارد و اینکه هر کس می تواند در آن سوی آبها برهنه شود و عکس بگیرد کجایش مقاومتی است؟!
حال در این وسط جنگی در می گیرد که بیایید و ببینید و حال دوباره کسی این وسط می گوید خانم محترم شما چطور می توانید از این بازیگر دفاع کنید که خود چادر را آزادانه برای پوشش برگزیدید، مگر می شود آدم چادر را بر گزیند و از این بازیگر دفاع کند ؟ مگر می شود آدم از خوردن نذری احساس خوشایندی داشته باشد و گفتمان مقاومتی در مبارزه با سوژه سازی در مدرنیته انجام دهد ؟ می‌بینید طنز از میان جدیت سر بر می آورد. اگر دوباره برگردم به چند هفته قبل تحلیل نمی کنم یا موضع دیگر، برایم قرمزی رگ بر ساخت گرایان یا از درون شعف اصالت داران و ذات گرایان هم مهم نیست؛
تنها کنشی که برایم اهمیت دارد خنده است خنده بر تمام این فانیان خنده بر تمام این همه چیزی که هیچ می شود؛ چیزی به مثابه‌ی سست ترین لحظه ی ظهور خود به تمام قرار گرفته است . خنده بر تمام این جدی بودن های غمناک خنده بر خنده هایمان در آن لحظه .

پ.ن:حال در نظر بگیریم که این خیال به واقع پیوسته باز می شویم همان لحظه به خصوص همه چیز نقل محافل می شود ان لحظه مسله روز می شود. و کسی فکر نمی کند که روزی تمام این چیز ها خیال بوده و روزی واقعیت و روزی دگر دوباره می شود خیال، توهم مثل حبابی بروی موج.

🖋 #یوسف_محمدی


#رسانه_ورای_موسیقی

@beyondthemusic
🔗 #خطوط_برجسته
________________________________
در ناامیدی سیاسی، احساس فقدان یا شکست از این‌جا می‌آید که درمی‌یابیم در جهانی به‌شدت ناعادلانه زندگی می‌کنیم، جهانی که دهشتِ جنگ آن را تعریف می‌کند؛ جهانی که در آن، به قول داستایفسکی، خون به سرخوشانه‌ترین راه ریخته می‌شود، انگار که شرابی است.


https://ibb.co/eywzaz

📖خیلی کم... تقریباً هیچ
🔗 #سایمون_کریچلی

🔗 #Simon_Critchley

#رسانه_ورای_موسیقی

@Beyondthemusic
🔗 #خطوط_برجسته

🔗 #اومانیسم_در_مارکسیسم
________________________________

#مارکس متعصب و فرصت‌طلب نبود؛ بلکه نماینده‌ی شکوفایی انسانیت غربی بود؛ که انسانی بود با حسی انعطاف‌ناپذیر و سازش‌ناپذیر نسبت به حقیقت، با قدرت نفوذ به ماهیت واقعیت، که در نتیجه هرگز گول ظاهر فریبنده را نمی‌خورد؛ این‌که او از دلاوری و شرافت بی‌حد و حصر، از دغدغه‌ی ژرف نسبت به انسان و آینده‌اش برخوردار بود؛ ایثارگر بود، خودبینی و حرص به قدرت در او ناچیز بود؛ همیشه زنده و برانگیزنده بود و به هرچه که با آن تماس می‌یافت حیات می‌بخشید. او نماینده‌ی سنت غربی در بالاترین تجلیات آن، یعنی ایمان به عقل و به پیشرفت آدمی بود. او، در واقع، مظهر همان مفهومی از انسان بود که در هسته و مرکز اندیشه‌اش قرارداشت. انسانی که بیش‌تر "هست" و کم‌تر "دارد".

🖌 #اریش_فروم

#رسانه_ورای_موسیقی

@Beyondthemusic
🔗 #پست_خارج

🔗 #درباره_کلاغ_ها

🔗#جامعه_کلاغ ها

🔗 #پیشنهاد_خوانش


محققان دانشگاه سياتل در يک تحقيق در سال 2004 تحقيقات نشان داد که کلاغ ها حتي از شامپانزه ها نيز باهوش تر هستند.مغز کلاغ ها نسبت به ديگرگونه هاي پرندگان نسبتا بزرگ تر و تکامل يافته تر است.جالب است​ بدانيد آناتومي مغز کلاغ تا حدودي شبيه مغز #انسان هاست. زبان کلاغ يک زبان واقعا پيچيده است و هر صداي قار قار معني متفاوتي دارد. تحقيقات نشان مي دهد​برخي از اصوات آنها هشداردهنده ، برخي تقليد صدا از ساير جانداران و برخي هم درارتباط با وقوع يک اتفاق خاص است. در آزمایشی دگر دانشمندان هفت کلاغ را گرفته و آنها را علامت گذاري کردند. آنها در حين علامت گذاري روي صورت خودشان ماسک هاي ترسناک و عجیب گذاشتند. کلاغ ها آزاد شدند، اما بعد از آن هر بار که يکي از اعضاي گروه با يکي از ماسک هاي مربوط در صحن دانشگاه ظاهر مي شد، نه تنها کلاغ هاي علامتگذاري شده بلکه سايرکلاغ ها با حرکات شيرجه مانند به طرف وي هجوم مي آوردند. اين آزمایش نه تنها نشانداد کلاغ ها صورت هاي مختلف را به خاطر مي سپارند بلکه در عين حال نشان داد که آنهاکينه اي نيز هستند.

آزمايش فوق در عين حال نکته ديگري را هم نشان داد وآن ارتباطات ناشناخته اي است که در ميان کلاغ ها وجود دارد. پرسش اينجاست که سايرکلاغ ها که علامت گذاري نشده اند، چگونه در حين مشاهده ماسک هاي مربوط از خودعکس العمل نشان مي دهند؟ سيستم هاي ارتباطي ناشناخته اي در ميان کلاغ ها وجود دارد. يکي از روش هاي برقراري ارتباط، زبان پيچيده ميان کلاغ هاست.تشريح دقيق وضع ظاهري ماسک ها براي کلاغ هاي ديگر شايد تا اندازه اي هم ترسناک باشد، پس بهتر است که بار ديگر که از کنار يک کلاغ رد مي شويد اندکي بيشتر در موردنحوه برخوردتان فکر کنيد.
حافظه قوي:در منطقه چاتام اونتاريو وقوع حادثه اي باعث شد که حافظه قوي کلاغ ها به اثبات برسد. اين منطقه مسير عبور هزاران پرنده مهاجر و کلاغ است. ساکنان اين منطقه که از حضور کلاغ ها عاجز شده بودند، بر آن شدند تا از طريق تيراندازي کلاغ ها را از محل زندگي خود دور کنند. نتيجه اين بود که از سال بعد کلاغ هانه تنها به اين منطقه نيامدند، بلکه حتي در زمان پرواز بر فراز اين شهر اوج مي گرفتند و تلاش مي کردند تا حد امکان خودشان را از دسترس دور نگه دارند.

همچنین پژوهشگران يک تکه گوشت را کاملا طناب پيچ کردند و به سر يک ريسمان بستند. سپس ريسمان را از يک ميله چوبي آويزان کردند. مشاهدات نشان داد کلاغ ها در وهله اول روي آن چوب نشستند و ريسمان را خراشيدند سپس آن قدر تکه هاي طناب را با پا و نوک هايشان کشيدند تا اين که کاملا از دور گوشت برداشته شد.در يک آزمایش ديگر محققان غذا را داخل يک لوله گذاشتند و تنها يک سيم مفتولي رابه شکل قلاب در کنار دو کلاغ قرار دادند. کلاغ ها پس از مدتي با استفاده از مفتول غذا را از داخل لوله بيرون کشيدند و خوردند.
کلاغ ها مازاد غذاي خود را انبار مي کنند. بسيار ديده شده که ساير کلاغ ها با تعقيب يک کلاغ ديگر ذخيره غذايي او را پيدا کرده اند. با توجه به اين که کلاغ حيوان محتاطي است و در مخفي کاري استاد است، لذا محققان باور دارندکه کلاغ ها بدون برنامه ريزي نمي توانند به منبع غذايي يک کلاغ ديگر دستبرد بزنند.

اگر پاي يکي از کلاغ ها در اثر تصادفي بشکند يا آسيب ببيند، کلاغ هاي ديگر به محض اين که صدايش را شنيدند، به طرفش مي آيند.
زخمش را تسکين داده و به او کمک مي کنند تا پرواز کند و اگر کلاغي مجروح بر زمين بيفتد، دسته جمعي مي رسند و آنقدر بال و پر مي زنند، تا دوست مجروح خود را به کنار آب برسانند .اگر کسي براي خارج کردن جوجه ها به لانه کلاغ ها نزديک شود، پدر و مادر آنها با فرياد، کلاغان ديگر را به کمک مي طلبند . در اندک زماني، گروهي کلاغ اجتماع کرده و با حمله به متخاصم او را از ميدان به در مي کنند و گاهي با نوک خود چشم آن شخص را کور کرده يا از حدقه خارج مي سازند.

قانون مداري کلاغ
عدالت در قلب جماعت کلاغ ها باجدي ترين وضع خود حکم فرماست . وقتي يکي از آنها تخلف ورزد، کلاغ ها شورايي تشکيل مي دهند تا درباره سرنوشت همکارشان تصميمي اتخاذ کنند . اين بحث و شورا، ساعتها طول مي کشد تا اين که حکم صادر شود. در حالي که متهم در فاصله اي آن طرفتر با بي صبري منتظر نتيجه محاکمه است.وقتي شورا تصميم به برائت کلاغ گرفت، گروه کلاغ ها به پرواز در مي آيند و از نظر ناپديد مي شوند، ولي اگر متهم محکوم شده باشد ، آن وقت به سويش حمله ور مي شوند و با ضربات مهلک نوک خود، چشمان کلاغ بيچاره را از حدقه در مي آوردند و آن قدر اين را ادامه مي دهند تا کلاغ بي جان گردد و نقش بر زمين شود.


https://ibb.co/ioKDse

(تصویراثر Aung Kyi Soe است با نام زندگی با کلاغ ها در سایت Artant به مبلغ ۱۱۰۰۰۰ هزار دلار برای فروش قرار گرفته است.)

#رسانه_ورای_موسیقی

@Beyondthemusic
🔗 #اسطوره_زدایی_که_به_اسطوره_بدل_شده_است.

تنظیم از
🔗 #دپارتمان_جامعه_شناسی
________________________________
نوع بشر در سیر تاریخی- جهانی روشنگری بیش از پیش از خاستگاههای خود فاصله گرفته است و با اینهمه نتوانسته است دغدغۀ بازگشت اسطوره را از میان بردارد. جهان مدرن و یکسره عقلانی شده فقط به ظاهر از خود افسون زدایی کرده است اما در باطن گرفتار نفرین شیطانیِ شی وارگی و انزوا و تنهایی کشنده شده است. آثار فلج کنندۀ این رهاییِ کور و بی سامان گویای انتقامجویی نیروهای ازلی در حق آدمیانی است که می خواستند خود را رها سازند اما ناکام ماندند. دغدغۀ چیرگی بر نیروهای طبیعیِ بیرونی، ذهنیت را در مسیری سازنده قرار داده است که نیروهای مولد را صرفاً در خدمت صیانت نفس به اوج می رساند، حال آنکه نیروهای آشتی و همزیستی را که از صِرف صیانت نفس فراتر می روند تحلیل می برد. نماد روشنگری همواره عبارت بوده است از چیرگی بر طبیعت و محیط بیرونیِ تبدیل شده به اُبژه و طبیعت درونیِ سرکوفته.
بدین سان، هورکهایمر و آدورنو همان مضمون گفتۀ مشهور ماکس وبر را تکرار می کنند که می پنداشت ایزدان عهد باستان که از آنها افسون زدایی شده است در سیمای نیروهای غیرشخصی از گورهایشان سربرمی آورند تا کشمکش سازش ناپذیر میان اهریمنان را از سر گیرند.

منبع: یورگن هابرماس، «در هم تنیدگیِ اسطوره و روشنگری: ماکس هورکهایمر و تئودور آدورنو»، ترجمۀ علی مرتضویان، فصلنامۀ ارغنون، شماره 11 و 12

#رسانه_ورای_موسیقی

@Beyondthemusic
2024/10/01 22:32:35
Back to Top
HTML Embed Code: