درس و بحثش فقط در روز عاشورا به احترام امام حسين عليه السلام تعطيل مىشد و عقيدهاش اين بود كه كتيبههاى سياه- كه بر در و ديوار حسينيه و محل عزادارى نصب شده است- ما را شفاعت خواهد كرد.
📓مرزبان وحی و خرد، ص۹۵
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
📓مرزبان وحی و خرد، ص۹۵
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
Forwarded from رسانه محضر دوست
قضای حاجت با اسم اعظم
🔻علامه حسنزاده آملی:
هرگاه خواهی خدا را به اسم اعظم وی بخوانی، شش آیهی اول سوره مبارکهی #حدید از « بسم الله الرحمن الرحیم » تا «و هو علیم بذات الصدور» و سه آیه آخر سوره #حشر را از آیه ۲۲ « هو الله الذی لا اله …» تا آخر سوره بخوان و پس از آن بگو ای کسی که چنانی با من چنین کن ( یعنی حاجت خود را بخواه ) که سوگند به خداوند اگر بر شقی بخوانی سعید میگردد.
📚 نور علی نور، ص ۳۰
@mahzaredoost
🔻علامه حسنزاده آملی:
هرگاه خواهی خدا را به اسم اعظم وی بخوانی، شش آیهی اول سوره مبارکهی #حدید از « بسم الله الرحمن الرحیم » تا «و هو علیم بذات الصدور» و سه آیه آخر سوره #حشر را از آیه ۲۲ « هو الله الذی لا اله …» تا آخر سوره بخوان و پس از آن بگو ای کسی که چنانی با من چنین کن ( یعنی حاجت خود را بخواه ) که سوگند به خداوند اگر بر شقی بخوانی سعید میگردد.
📚 نور علی نور، ص ۳۰
@mahzaredoost
🚗 سفرهای علّامه طباطبائی به زنجان
🔹 عکس بالا مربوط به سفر علّامه به زنجان در مرداد ۱۳۴۶ است. در این تصویر، وی به همراه هشت تن از یاران خود (هفت نفر معمّم) در طبیعت سرسبز زنجان به سر میبرند.
🔸 علّامه به دلیل روابط دوستانه یا استاد و شاگردی با برخی فضلای زنجان، مسافرتهایی (دستکم دو بار؛ ابتدا در سال ۱۳۳۴ و بار دیگر در سال ۱۳۴۶) به این شهر داشته است.
🔹 سیّد عزالدین #حسینی_زنجانی در مصاحبهای میگوید: «بعد از رحلت مرحوم والد [= پاییز ۱۳۳۴]، ایشان دو مرتبه هم به زنجان تشریف آوردند. یکی مخصوصاً برای عرض!! تسلیت به بنده به زنجان تشریف آوردند. شاید آقای حاج سیّد محمّد یادش باشد که در منزل، شب و روز تشریف داشتند.» (فصلنامهٔ فرهنگ زنجان، شمارهٔ ۱۲، زمستان ۱۳۸۱، ص۲۱)
🔸 دکتر دینانی هم در سخنرانی روز چهلم درگذشت مرحوم #صائنی_زنجانی میگوید: «علّامه طباطبائی با تمام وجودش به ایشان توجّه میکرد ... و خیلی به آنمرحوم علاقه داشت. و مرحوم علّامه به خاطر ایشان به زنجان تشریف آورده بودند.» (همان، شمارهٔ ۱۷و۱۸، بهار و تابستان ۱۳۸۳، ص۲۹)
#علامه_طباطبایی
@cheraghe_motaleeh
@AlmizanMedia
🔹 عکس بالا مربوط به سفر علّامه به زنجان در مرداد ۱۳۴۶ است. در این تصویر، وی به همراه هشت تن از یاران خود (هفت نفر معمّم) در طبیعت سرسبز زنجان به سر میبرند.
🔸 علّامه به دلیل روابط دوستانه یا استاد و شاگردی با برخی فضلای زنجان، مسافرتهایی (دستکم دو بار؛ ابتدا در سال ۱۳۳۴ و بار دیگر در سال ۱۳۴۶) به این شهر داشته است.
🔹 سیّد عزالدین #حسینی_زنجانی در مصاحبهای میگوید: «بعد از رحلت مرحوم والد [= پاییز ۱۳۳۴]، ایشان دو مرتبه هم به زنجان تشریف آوردند. یکی مخصوصاً برای عرض!! تسلیت به بنده به زنجان تشریف آوردند. شاید آقای حاج سیّد محمّد یادش باشد که در منزل، شب و روز تشریف داشتند.» (فصلنامهٔ فرهنگ زنجان، شمارهٔ ۱۲، زمستان ۱۳۸۱، ص۲۱)
🔸 دکتر دینانی هم در سخنرانی روز چهلم درگذشت مرحوم #صائنی_زنجانی میگوید: «علّامه طباطبائی با تمام وجودش به ایشان توجّه میکرد ... و خیلی به آنمرحوم علاقه داشت. و مرحوم علّامه به خاطر ایشان به زنجان تشریف آورده بودند.» (همان، شمارهٔ ۱۷و۱۸، بهار و تابستان ۱۳۸۳، ص۲۹)
#علامه_طباطبایی
@cheraghe_motaleeh
@AlmizanMedia
📸 عکسی دیگر از علّامه طباطبائی در زنجان / مرداد ۱۳۴۶
👥 حضّار از دست چپ علّامه: سیّد نجمالدین موسوی زنجانی (داماد حاجی سیّد محمّد زنجانی و هم نوهٔ برادرش حاجی سیّد حسین)، سیّد عزالدین حسینی زنجانی، شیخ ... رازقی، سیّد هاشم موسوی زنجانی، شیخ ابوالفضل سلیمیراد، ناشناس، شیخ یونس فصاحتی، شیخ محمّداسماعیل صائنی.
🍉 بنا به نقل فرزند حاج سیّد هاشم موسوی زنجانی، در همین مجلس مطایبهٔ شیرینی بین سیّد نجمالدین موسوی و علّامه ردّوبدل میشود. سیّد نجمالدین به علّامه میگوید: این تکیهکلام "نمنه" در زبان شما تبریزیها چیست که دائماً تکرار میکنید؟ علّامه میگوید: خب شما هم در زنجان انتهای افعال را کشیده و یک "یَع" اضافه میکنید! ایشان انکار میکند که: ما همچه تکیهکلامی نداریم! علّامه سکوت میکند تا زمانی چند میگذرد و صحبت از گل و گیاه میشود. سیّد نجمالدین میگوید: بله! هاوا یاخچیدی یع! چای داغدی یع و... . علّامه سکوت را میشکند و میگوید: این یعیع که گفتم دارید همینهاست که الآن گفتید! 🥰
🕯 سیّد نجمالدین سالها در مشهد گمنام زیست و درگذشت.
#علامه_طباطبایی
#صائنی_زنجانی
@cheraghe_motaleeh
@AlmizanMedia
👥 حضّار از دست چپ علّامه: سیّد نجمالدین موسوی زنجانی (داماد حاجی سیّد محمّد زنجانی و هم نوهٔ برادرش حاجی سیّد حسین)، سیّد عزالدین حسینی زنجانی، شیخ ... رازقی، سیّد هاشم موسوی زنجانی، شیخ ابوالفضل سلیمیراد، ناشناس، شیخ یونس فصاحتی، شیخ محمّداسماعیل صائنی.
🍉 بنا به نقل فرزند حاج سیّد هاشم موسوی زنجانی، در همین مجلس مطایبهٔ شیرینی بین سیّد نجمالدین موسوی و علّامه ردّوبدل میشود. سیّد نجمالدین به علّامه میگوید: این تکیهکلام "نمنه" در زبان شما تبریزیها چیست که دائماً تکرار میکنید؟ علّامه میگوید: خب شما هم در زنجان انتهای افعال را کشیده و یک "یَع" اضافه میکنید! ایشان انکار میکند که: ما همچه تکیهکلامی نداریم! علّامه سکوت میکند تا زمانی چند میگذرد و صحبت از گل و گیاه میشود. سیّد نجمالدین میگوید: بله! هاوا یاخچیدی یع! چای داغدی یع و... . علّامه سکوت را میشکند و میگوید: این یعیع که گفتم دارید همینهاست که الآن گفتید! 🥰
🕯 سیّد نجمالدین سالها در مشهد گمنام زیست و درگذشت.
#علامه_طباطبایی
#صائنی_زنجانی
@cheraghe_motaleeh
@AlmizanMedia
📸 سفر علّامه به زنجان / مرداد ۴۶
👥 حضّار: علّامه، سیّد نجمالدین موسوی و شیخ اسماعیل #صائنی_زنجانی (فرد پشت به دوربین، سیّد عزالدین زنجانی است که معمولاً با سیّد نجمالدین مشتبه میشود.)
✨ فرزند سیّد هاشم موسوی زنجانی میگوید: «علّامه در منزلی متعلّق به اقوام مرحوم روزبه اقامت داشتند و برای اینکه تنها نباشند، هر شب یک نفر نزد ایشان میماند، از جمله پسران مرحوم صائنی.
🌱 دکتر محمّدحسین صائنی برایم گفت: شبی هر دو در محضر علّامه بودیم و آن شب نوبت برادر کوچکترم بود که نزد ایشان بماند. من، قبل از اینکه بروم، قدری تأمّل نمودم. علّامه فرمود: تو برو، نوبتت نیست. امّا باز تردید کردم. برادرم را خواستم و درِ گوشش چیزی گفتم. او هم سریع پذیرفت و رفت و من ماندم. علّامه پرسید: او که نمیرفت، چه گفتی که راضی شد؟ من سر باز زدم، ولی ایشان مطالبه نمود. عرض کردم: در گوشش گفتم که قلّک من فلان جاست؛ اگر بگذاری من امشب به جایت بمانم اجازه داری بروی آن را بشکنی و همهٔ محتویاتش از تو باشد. او هم با خوشحالی پذیرفت و رفت. علّامه از مشاهدهٔ حسّ گذشت و ابراز علاقهام منقلب شد و گریست.»
@cheraghe_motaleeh
@AlmizanMedia
👥 حضّار: علّامه، سیّد نجمالدین موسوی و شیخ اسماعیل #صائنی_زنجانی (فرد پشت به دوربین، سیّد عزالدین زنجانی است که معمولاً با سیّد نجمالدین مشتبه میشود.)
✨ فرزند سیّد هاشم موسوی زنجانی میگوید: «علّامه در منزلی متعلّق به اقوام مرحوم روزبه اقامت داشتند و برای اینکه تنها نباشند، هر شب یک نفر نزد ایشان میماند، از جمله پسران مرحوم صائنی.
🌱 دکتر محمّدحسین صائنی برایم گفت: شبی هر دو در محضر علّامه بودیم و آن شب نوبت برادر کوچکترم بود که نزد ایشان بماند. من، قبل از اینکه بروم، قدری تأمّل نمودم. علّامه فرمود: تو برو، نوبتت نیست. امّا باز تردید کردم. برادرم را خواستم و درِ گوشش چیزی گفتم. او هم سریع پذیرفت و رفت و من ماندم. علّامه پرسید: او که نمیرفت، چه گفتی که راضی شد؟ من سر باز زدم، ولی ایشان مطالبه نمود. عرض کردم: در گوشش گفتم که قلّک من فلان جاست؛ اگر بگذاری من امشب به جایت بمانم اجازه داری بروی آن را بشکنی و همهٔ محتویاتش از تو باشد. او هم با خوشحالی پذیرفت و رفت. علّامه از مشاهدهٔ حسّ گذشت و ابراز علاقهام منقلب شد و گریست.»
@cheraghe_motaleeh
@AlmizanMedia
رسانه المیزان | Almizan
📸 سفر علّامه به زنجان / مرداد ۴۶ 👥 حضّار: علّامه، سیّد نجمالدین موسوی و شیخ اسماعیل #صائنی_زنجانی (فرد پشت به دوربین، سیّد عزالدین زنجانی است که معمولاً با سیّد نجمالدین مشتبه میشود.) ✨ فرزند سیّد هاشم موسوی زنجانی میگوید: «علّامه در منزلی متعلّق به…
☝🏻
📩 تذکّری در رابطه با فرستهٔ پیشین
دکتر صائنی متولّد ۴۵، و برادرش حسن متولّد ۴۷ و برادر دیگرش جواد متولّد ۴۸ است. ایشان در زمان حضور علّامه یکساله بوده و برادرش حسن هم یک سال پس از آن سفر به دنیا آمده است. سفر سال ۴۶ به دعوت سیّد عزالدین بود. امّا یک بار هم حدود سال ۵۳ به زنجان آمدند که گویا آن سفر به دعوت مرحوم صائنی (پدر) بود. قضیّهٔ مزبور احتمالاً مربوط به سفر دههٔ ۵۰ است، نه ۴۶. البته دکتر صائنی در اواخر عمر علّامه نیز مدّتی در منزل ایشان بودهاند.
❣️ (عرض تشکّر خدمت آقایان چوپانی، قائمی و موسوی)
#علامه_طباطبایی
@cheraghe_motaleeh
@AlmizanMedia
📩 تذکّری در رابطه با فرستهٔ پیشین
دکتر صائنی متولّد ۴۵، و برادرش حسن متولّد ۴۷ و برادر دیگرش جواد متولّد ۴۸ است. ایشان در زمان حضور علّامه یکساله بوده و برادرش حسن هم یک سال پس از آن سفر به دنیا آمده است. سفر سال ۴۶ به دعوت سیّد عزالدین بود. امّا یک بار هم حدود سال ۵۳ به زنجان آمدند که گویا آن سفر به دعوت مرحوم صائنی (پدر) بود. قضیّهٔ مزبور احتمالاً مربوط به سفر دههٔ ۵۰ است، نه ۴۶. البته دکتر صائنی در اواخر عمر علّامه نیز مدّتی در منزل ایشان بودهاند.
❣️ (عرض تشکّر خدمت آقایان چوپانی، قائمی و موسوی)
#علامه_طباطبایی
@cheraghe_motaleeh
@AlmizanMedia
﴿لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ﴾
«دار السلام» به معنای آن محلی است كه در آن هيچ آفتی از قبيل مرگ، مرض و فقر و هيچ عدم و فقدانی ديگر و هيچ غم و اندوهی وارد شدگان به آن محل را تهديد نمیكند، و چنين محلی همان بهشت موعود است.
آری، اوليای خدا در همين دنيا هم وعده بهشت و دار السلام را كه خداوند به آنان داده احساس میكنند، يعنی دنيا هم برای آنان دار السلام است.
برای اينكه اينگونه افراد كسی را جز خداوند مالك نمیدانند، و در نتيجه مالك چيزی نيستند تا بترسند روزی از دستشان برود و يا از فقدان و از دست دادنش اندوهگين شوند، هم چنان كه خدای تعالی در حقشان فرموده:« أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّـهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»
و در فكر هيچ چيزی جز پروردگار خود نيستند، و زندگیشان همه در خلوت با او میگذرد، به همين جهت ايشان در همين دنيا هم كه هستند در دار السلاماند، و خداوند ولی ايشان است و آنان را در مسير زندگی به نور هدايت سير میدهد، همان نوری كه از دلهايشان تابيده چشم عبرت بينشان را روشن ساخته است.
📚ترجمه #تفسیر_المیزان، جلد۷، صفحه۴۷۶
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
«دار السلام» به معنای آن محلی است كه در آن هيچ آفتی از قبيل مرگ، مرض و فقر و هيچ عدم و فقدانی ديگر و هيچ غم و اندوهی وارد شدگان به آن محل را تهديد نمیكند، و چنين محلی همان بهشت موعود است.
آری، اوليای خدا در همين دنيا هم وعده بهشت و دار السلام را كه خداوند به آنان داده احساس میكنند، يعنی دنيا هم برای آنان دار السلام است.
برای اينكه اينگونه افراد كسی را جز خداوند مالك نمیدانند، و در نتيجه مالك چيزی نيستند تا بترسند روزی از دستشان برود و يا از فقدان و از دست دادنش اندوهگين شوند، هم چنان كه خدای تعالی در حقشان فرموده:« أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّـهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»
و در فكر هيچ چيزی جز پروردگار خود نيستند، و زندگیشان همه در خلوت با او میگذرد، به همين جهت ايشان در همين دنيا هم كه هستند در دار السلاماند، و خداوند ولی ايشان است و آنان را در مسير زندگی به نور هدايت سير میدهد، همان نوری كه از دلهايشان تابيده چشم عبرت بينشان را روشن ساخته است.
📚ترجمه #تفسیر_المیزان، جلد۷، صفحه۴۷۶
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
خداى سبحان در کلام مجیدش هر حبى را حب نمى شمارد.
و اگر شما خوانندگان عزیز سایر موارد علاقه و محبت را یک یک در نظر بگیرید و یا داستانهاى عشاق تاریخ را بخوانید بدون شک مى بینید که با همه اختلافى که در آنان هست، در این مطلب شریک اند، که مى خواهند با وصل به محبوب، خلاى را از خود پر کنند.
پس بنده مخلص که اخلاص خود را با محبت به خدا اظهار مى دارد، هیچ هدفى جز این ندارد که خدا هم او را دوست بدارد، همانطور که او خدا را دوست مى دارد و خدا براى او باشد همانطور که او براى خدا است، این است حقیقت امر.
چیزى که هست خداى سبحان در کلام مجیدش هر حبى را حب نمى شمارد چون حب«که حقیقتش علقه و رابطهاى است میان دو چیز» وقتى حب واقعى است که با ناموس حب حاکم در عالم وجود، هماهنگ باشد، چون دوست داشتن هر چیز مستلزم دوست داشتن همه متعلقات آن است و باعث مى شود که انسان در برابر هر چیزى که در جانب محبوب است تسلیم باشد.
📓ترجمه #تفسیر_المیزان، ج۳، ص۲۴۸
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
و اگر شما خوانندگان عزیز سایر موارد علاقه و محبت را یک یک در نظر بگیرید و یا داستانهاى عشاق تاریخ را بخوانید بدون شک مى بینید که با همه اختلافى که در آنان هست، در این مطلب شریک اند، که مى خواهند با وصل به محبوب، خلاى را از خود پر کنند.
پس بنده مخلص که اخلاص خود را با محبت به خدا اظهار مى دارد، هیچ هدفى جز این ندارد که خدا هم او را دوست بدارد، همانطور که او خدا را دوست مى دارد و خدا براى او باشد همانطور که او براى خدا است، این است حقیقت امر.
چیزى که هست خداى سبحان در کلام مجیدش هر حبى را حب نمى شمارد چون حب«که حقیقتش علقه و رابطهاى است میان دو چیز» وقتى حب واقعى است که با ناموس حب حاکم در عالم وجود، هماهنگ باشد، چون دوست داشتن هر چیز مستلزم دوست داشتن همه متعلقات آن است و باعث مى شود که انسان در برابر هر چیزى که در جانب محبوب است تسلیم باشد.
📓ترجمه #تفسیر_المیزان، ج۳، ص۲۴۸
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
•
«کاروان أبَد»
به رسم و سنت حسنهٔ سال گذشته، #خیریه رسانه المیزان قصد دارد تا با کمک شما، ۱۴ نفر از ایتام و محسنین را به سفر اربعین بفرستد.
حدود هفت میلیون تومان از مبالغ ارسالی سال گذشته باقی مانده و اینبار نیاز به حدود ۷۰ میلیون تومان است تا ایتام و محسنین سیستان و بلوچستان به کاروان أبدی سیدالشهدا بپیوندند.
بانک سپه - علی یحییپور
@AlmizanMedia
«کاروان أبَد»
به رسم و سنت حسنهٔ سال گذشته، #خیریه رسانه المیزان قصد دارد تا با کمک شما، ۱۴ نفر از ایتام و محسنین را به سفر اربعین بفرستد.
حدود هفت میلیون تومان از مبالغ ارسالی سال گذشته باقی مانده و اینبار نیاز به حدود ۷۰ میلیون تومان است تا ایتام و محسنین سیستان و بلوچستان به کاروان أبدی سیدالشهدا بپیوندند.
5892101339645869
بانک سپه - علی یحییپور
@AlmizanMedia
رسانه المیزان | Almizan
Photo
کلمه «ایمان»
ادراك توأم با تسليم و قبول قلبى
ايمان به خدا به صرف اين نيست كه انسان بداند و درك كند كه خدا حق است، زيرا مجردِ دانستن و درك كردن، ملازم با ايمان نيست، بلكه با استكبار و انكار هم میسازد، همچنان كه خودش فرموده: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ»، و چون میدانيم ايمان با انكار نمیسازد، پس نتيجه میگيريم كه ايمان صرف ادراك نيست.
بلكه ایمان عبارتست از پذيرايی و قبول مخصوصی از ناحيه نفس، نسبت به آنچه كه درك كرده. آن نوع قبولی كه باعث شود نفس در برابر آن ادراك و آثاری را كه اقتضاء دارد #تسليم شود. علامتِ داشتن چنين قبولی اين است كه ساير قوا و جوارح آدمی نيز آنرا قبول نموده، مانند خودِ نفس در برابرش تسليم شود.
اينجاست كه میبينيم بسياری از اشخاص با علم و درك زشتی و پليدی عملی، معذلك به آن عمل اعتياد دارند و نمیتوانند خود را از آن بازدارند، برای همين است كه فقط قبح آنرا درك كردهاند، ولی ايمان به آن ندارند، و در نتيجه تسليم درك خود نمیشوند.
📓 ترجمه #تفسیر_المیزان، جلد ۱۱، صفحهٔ۴۸۴
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
ادراك توأم با تسليم و قبول قلبى
ايمان به خدا به صرف اين نيست كه انسان بداند و درك كند كه خدا حق است، زيرا مجردِ دانستن و درك كردن، ملازم با ايمان نيست، بلكه با استكبار و انكار هم میسازد، همچنان كه خودش فرموده: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ»، و چون میدانيم ايمان با انكار نمیسازد، پس نتيجه میگيريم كه ايمان صرف ادراك نيست.
بلكه ایمان عبارتست از پذيرايی و قبول مخصوصی از ناحيه نفس، نسبت به آنچه كه درك كرده. آن نوع قبولی كه باعث شود نفس در برابر آن ادراك و آثاری را كه اقتضاء دارد #تسليم شود. علامتِ داشتن چنين قبولی اين است كه ساير قوا و جوارح آدمی نيز آنرا قبول نموده، مانند خودِ نفس در برابرش تسليم شود.
اينجاست كه میبينيم بسياری از اشخاص با علم و درك زشتی و پليدی عملی، معذلك به آن عمل اعتياد دارند و نمیتوانند خود را از آن بازدارند، برای همين است كه فقط قبح آنرا درك كردهاند، ولی ايمان به آن ندارند، و در نتيجه تسليم درك خود نمیشوند.
📓 ترجمه #تفسیر_المیزان، جلد ۱۱، صفحهٔ۴۸۴
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
«مردی از جنس حیرت»
رسانه المیزان | AlmizanMedia
🎙️ #رادیو_المیزان | مردی از جنس حیرت
🔖 سوال از علامه طباطبایی‹ره›: اگر به سنّ ما بودید چهکار میکردید؟
@AlmizanMedia
🔖 سوال از علامه طباطبایی‹ره›: اگر به سنّ ما بودید چهکار میکردید؟
@AlmizanMedia
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📻 بشنوید | چیکارش داری آقا!
مرحوم عبدالله انوار:
«من با آقای طباطبایی صحبت میکردم و آشنا بودم. او مرد شریفی بود و خیلی زحمت کشیده بود. پنجشنبهها میآمد مؤسسۀ حکمت و فلسفه، من هم میرفتم و از آنجا با هم آشنا بودیم. چون ایشان به مطهری خیلی علاقه داشت و مطهری هم با من خیلی آشنا بود ما آنجا با علامه صحبت میکردیم.
یکبار دو دخترخانمی آمده بودند آنجا و آن زمان حجاب خیلی مطرح نبود، زمان شاه بود. یکی از آن دخترها که آمریکایی بود، لیسانس فلسفه را در کلمبیا گرفته بود، فوقلیسانس را در سوربن گرفته بود و دکترایش را هم در فریبورگ (Freiburg) آلمان گرفته بود. او دربارۀ مقولات سوالاتی داشت. علامه هم که انگلیسی نمیدانست من آنجا مترجم بودم. خانم بیچاره که خب فرهنگ ایران را نمیدانست، لباسش باز بود و مدام دستش را هم تکان میداد. من [یکدفعه کُتَم را دادم] گفتم این را تنت کن، این [شخص] یک قدیس است. این دختر هول شد و گفت Excuse me ببخشید و... علامه گفت: «چیکارش داری آقا! باید خودمان آدم باشیم!» خیلی مرد اخلاقی والایی بود.»
تاریخ مصاحبه: اردیبهشت۹۸
©️ @AbdollahAnvar
©️ @AlmizanMedia
📻 بشنوید | چیکارش داری آقا!
مرحوم عبدالله انوار:
«من با آقای طباطبایی صحبت میکردم و آشنا بودم. او مرد شریفی بود و خیلی زحمت کشیده بود. پنجشنبهها میآمد مؤسسۀ حکمت و فلسفه، من هم میرفتم و از آنجا با هم آشنا بودیم. چون ایشان به مطهری خیلی علاقه داشت و مطهری هم با من خیلی آشنا بود ما آنجا با علامه صحبت میکردیم.
یکبار دو دخترخانمی آمده بودند آنجا و آن زمان حجاب خیلی مطرح نبود، زمان شاه بود. یکی از آن دخترها که آمریکایی بود، لیسانس فلسفه را در کلمبیا گرفته بود، فوقلیسانس را در سوربن گرفته بود و دکترایش را هم در فریبورگ (Freiburg) آلمان گرفته بود. او دربارۀ مقولات سوالاتی داشت. علامه هم که انگلیسی نمیدانست من آنجا مترجم بودم. خانم بیچاره که خب فرهنگ ایران را نمیدانست، لباسش باز بود و مدام دستش را هم تکان میداد. من [یکدفعه کُتَم را دادم] گفتم این را تنت کن، این [شخص] یک قدیس است. این دختر هول شد و گفت Excuse me ببخشید و... علامه گفت: «چیکارش داری آقا! باید خودمان آدم باشیم!» خیلی مرد اخلاقی والایی بود.»
تاریخ مصاحبه: اردیبهشت۹۸
©️ @AbdollahAnvar
©️ @AlmizanMedia
ره چنان رو که رهروان رفتند.
حسن حسنزاده آملی ‹ره›
• متولد بهمن ۱۳۰۷ شمسی در قریهٔ «ایرا - لاریجان» از توابع شهرستان آمل و متوفای مهر ۱۴۰۰، اورا به وصیت خودش در همان «ایرا» کنار قبر همسرش دفن کردند.
مرحوم حسن حسنزاده آملی معروف به علامه حسنزاده آملی پس از تحصیل مقدمات در آمل نزد آیات فرسیو، اعتمادی، اشراقی، غروی واساتید دیگر عازم تهران شد و از محضر اساتیدی همچون آیات مرحوم ‹محمدتقی آملی›، ‹سیداحمد لواسانی› و ‹علامه شعرانی› بهره برد.
در ادبیات، طب، هیئت، عرفان، فلسفه، علوم غریبه تبحر داشت.
سال ۱۳۴۲ بقصد اقامت در قم تهران را ترک کرد و در قم به محضر مرحوم «علامه طباطبایی» رسید و حدود ۱۷ سال شاگرد درسهای عمومی و خصوصی ایشان بود.
خودشان مینویسند:
« من از مدح و ثنای، مجد و سنای آن جلسههای صبح سعادت که سالیانی دراز در حضور باهرالنور استاد تعلیم و تأدیب علّامه طباطبائی، ابواب رحمت از القای اصول معارف الهیه به روی ما گشوده میشد، ناتوانم. جزاهاللّه عنالاسلام والمسلمین خیر جزاءالعاملین، قوله سبحانه: إِنَّا لا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا.»
• اگر شما نبودید من در قم نمیماندم.
حجتالاسلام یدالله یزدانپناه ماجرای به قم آمدن مرحوم آیتالله حسنزاده آملی را اینطور نقل میکنند:
« وقتی که میخواستند از تهران به قم بیایند، حضرت آیتالله شعرانی موافق نبودند. حضرت آیتالله رفیعی قزوینی هم فیالجمله موافق نبود. میگفتند: چیزی اظهار نکردند، اما ظاهراً بعداً مشخص شد که موافق نبودند. میگفتند که آقای حسنزاده همه آنچه را که باید یاد میگرفتند و به هر جایی که باید میرسیدند در همین تهران رسیدند. ایشان میگفتند بعداً که این را شنیدم آمدم قم دیدم خبری نیست. خیلی ناراحت شدم که چرا از تهران آمدم؛ تا اینکه خدمت علامه طباطبایی رسیدم و در آنجا آرام گرفتم. بعد به خود علامه گفتم: اگر شما نبودید، من در قم نمیماندم؛ چون همه مراحل علمی و فقهی و فلسفیاش را در تهران طی کرده بودند. وقتی به قم تشریف آوردند بعداً فرمودند که ما در قم سه استاد داشتیم. یکی علامه طباطبایی و یکی برادر علامه یعنی محمدحسن الهی طباطبایی که میفرمودند خود علامه ما را به سمت ایشان راهنمایی میکرد و با طیب خاطر میپذیرفت که با برادرشان ارتباط داشته باشیم. و دیگری هم فرزند آقای قاضی طباطبایی به نام آقا میرزا مهدی قاضی طباطبایی در علوم غریبه بود که ایشان خدمت سه بزرگوار هم تلمذ کرده بودند. »
در جایی مینویسند:
« ...از قم به تهران رفتم و به محضر مبارک جناب آیةاللّه حاج شیخ محمدتقی آملی مشرّف شدم... سخن از مرحوم آقای قاضی و استاد علامه طباطبائی و اخوی محترم ایشان آیةاللّه مرحوم آقا سید محمد حسن الهی به میان آوردم، مرحوم آقای آملی به من فرمودند:
آقا اگر کسی باید در تحت تصرف و تعلیم کاملی به جایی برسد و قدمی بردارد، من برای شما بهتر از جناب آقای طباطبایی (علامه) کسی را نمیشناسم و بیشتر با ایشان مراوده داشته باشید که ایشان و مرحوم سیداحمد کربلائی کشمیری در میان شاگردان مرحوم آقای قاضی (سیدعلی) از همه بهتر بودند و آقای طباطبائی در همان وقت کشفیات بسیار داشتند. »
ظلم عظیم
در مقالهای مینویسد:
« جناب استاد علامه طباطبائی مد ظلّه العالی، در صدر آن رساله وجیز عزیز علی و الفلسفة الالهیة اصلی به غایت قویم، و مطلبی به نهایت عظیم بعنوان الدین و الفلسفة اهدا فرموده است که: «حقا انّه لظلم عظیم ان یفرق بین الدین الالهی، و بین الفلسفة الالهیة».
این کلامی صادر از بطنان عرش تحقیق است که هر کس شنید گفتا للّه درّ قائل. آری دین الهی و فلسفه الهی را جدای از هم داشتن و پنداشتن به راستی ستمی بزرگ است. »
بسیار اهل همت بود.
حجتالاسلاموالمسلمین یزدانپناه در مصاحبهای اینطور نقل میکنند:
« خودشان تعریف میکردند من وقتی از علامه طباطبایی دستور سلوک گرفتم علامه دستور دادند یک چله، من هشت، ده چله را به هم وصل کردم. یعنی اینطور اهل همت بود.»
ره چنان رو که رهروان رفتند.
« ایشان یک تعبیری داشت و همیشه هم در درسها میفرمود. آن تعبیر این بود که ‹ ره چنان رو که رهروان رفتند › تأکید میکرد که اینگونه نباشید که طلبه بگوید من مسیر علمی را طی نمیکنم و درس نمیخوانم، بعد میروم دنبال مسائل سلوک. ایشان میگفت: این راه نیست. طلبه باید درسش را بخواند. این بزرگان مثل مرحوم قاضی و علامه طباطبایی را نگاه کنید. اینها همین ضَرَبَ ضَرَبا را خواندهاند. همه راه را طی کنید، اما دو چیز باشد؛ تحصیل و تقوا.
حکیم حسن حسنزاده آملی، سوم مهر ۱۴۰۰ در بیمارستان امام رضا علیهالسلام آمل، چشم از جهان فروبست و مطابق وصیتش در حیات منزل ییلاقیش در منطقه ایراء لاریجان (آمل) کنار قبر همسر مرحومش، دفن شد.
تهیه و تنظیم: #رسانه_المیزان
@AlmizanMedia
حسن حسنزاده آملی ‹ره›
• متولد بهمن ۱۳۰۷ شمسی در قریهٔ «ایرا - لاریجان» از توابع شهرستان آمل و متوفای مهر ۱۴۰۰، اورا به وصیت خودش در همان «ایرا» کنار قبر همسرش دفن کردند.
مرحوم حسن حسنزاده آملی معروف به علامه حسنزاده آملی پس از تحصیل مقدمات در آمل نزد آیات فرسیو، اعتمادی، اشراقی، غروی واساتید دیگر عازم تهران شد و از محضر اساتیدی همچون آیات مرحوم ‹محمدتقی آملی›، ‹سیداحمد لواسانی› و ‹علامه شعرانی› بهره برد.
در ادبیات، طب، هیئت، عرفان، فلسفه، علوم غریبه تبحر داشت.
سال ۱۳۴۲ بقصد اقامت در قم تهران را ترک کرد و در قم به محضر مرحوم «علامه طباطبایی» رسید و حدود ۱۷ سال شاگرد درسهای عمومی و خصوصی ایشان بود.
خودشان مینویسند:
« من از مدح و ثنای، مجد و سنای آن جلسههای صبح سعادت که سالیانی دراز در حضور باهرالنور استاد تعلیم و تأدیب علّامه طباطبائی، ابواب رحمت از القای اصول معارف الهیه به روی ما گشوده میشد، ناتوانم. جزاهاللّه عنالاسلام والمسلمین خیر جزاءالعاملین، قوله سبحانه: إِنَّا لا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا.»
• اگر شما نبودید من در قم نمیماندم.
حجتالاسلام یدالله یزدانپناه ماجرای به قم آمدن مرحوم آیتالله حسنزاده آملی را اینطور نقل میکنند:
« وقتی که میخواستند از تهران به قم بیایند، حضرت آیتالله شعرانی موافق نبودند. حضرت آیتالله رفیعی قزوینی هم فیالجمله موافق نبود. میگفتند: چیزی اظهار نکردند، اما ظاهراً بعداً مشخص شد که موافق نبودند. میگفتند که آقای حسنزاده همه آنچه را که باید یاد میگرفتند و به هر جایی که باید میرسیدند در همین تهران رسیدند. ایشان میگفتند بعداً که این را شنیدم آمدم قم دیدم خبری نیست. خیلی ناراحت شدم که چرا از تهران آمدم؛ تا اینکه خدمت علامه طباطبایی رسیدم و در آنجا آرام گرفتم. بعد به خود علامه گفتم: اگر شما نبودید، من در قم نمیماندم؛ چون همه مراحل علمی و فقهی و فلسفیاش را در تهران طی کرده بودند. وقتی به قم تشریف آوردند بعداً فرمودند که ما در قم سه استاد داشتیم. یکی علامه طباطبایی و یکی برادر علامه یعنی محمدحسن الهی طباطبایی که میفرمودند خود علامه ما را به سمت ایشان راهنمایی میکرد و با طیب خاطر میپذیرفت که با برادرشان ارتباط داشته باشیم. و دیگری هم فرزند آقای قاضی طباطبایی به نام آقا میرزا مهدی قاضی طباطبایی در علوم غریبه بود که ایشان خدمت سه بزرگوار هم تلمذ کرده بودند. »
در جایی مینویسند:
« ...از قم به تهران رفتم و به محضر مبارک جناب آیةاللّه حاج شیخ محمدتقی آملی مشرّف شدم... سخن از مرحوم آقای قاضی و استاد علامه طباطبائی و اخوی محترم ایشان آیةاللّه مرحوم آقا سید محمد حسن الهی به میان آوردم، مرحوم آقای آملی به من فرمودند:
آقا اگر کسی باید در تحت تصرف و تعلیم کاملی به جایی برسد و قدمی بردارد، من برای شما بهتر از جناب آقای طباطبایی (علامه) کسی را نمیشناسم و بیشتر با ایشان مراوده داشته باشید که ایشان و مرحوم سیداحمد کربلائی کشمیری در میان شاگردان مرحوم آقای قاضی (سیدعلی) از همه بهتر بودند و آقای طباطبائی در همان وقت کشفیات بسیار داشتند. »
ظلم عظیم
در مقالهای مینویسد:
« جناب استاد علامه طباطبائی مد ظلّه العالی، در صدر آن رساله وجیز عزیز علی و الفلسفة الالهیة اصلی به غایت قویم، و مطلبی به نهایت عظیم بعنوان الدین و الفلسفة اهدا فرموده است که: «حقا انّه لظلم عظیم ان یفرق بین الدین الالهی، و بین الفلسفة الالهیة».
این کلامی صادر از بطنان عرش تحقیق است که هر کس شنید گفتا للّه درّ قائل. آری دین الهی و فلسفه الهی را جدای از هم داشتن و پنداشتن به راستی ستمی بزرگ است. »
بسیار اهل همت بود.
حجتالاسلاموالمسلمین یزدانپناه در مصاحبهای اینطور نقل میکنند:
« خودشان تعریف میکردند من وقتی از علامه طباطبایی دستور سلوک گرفتم علامه دستور دادند یک چله، من هشت، ده چله را به هم وصل کردم. یعنی اینطور اهل همت بود.»
ره چنان رو که رهروان رفتند.
« ایشان یک تعبیری داشت و همیشه هم در درسها میفرمود. آن تعبیر این بود که ‹ ره چنان رو که رهروان رفتند › تأکید میکرد که اینگونه نباشید که طلبه بگوید من مسیر علمی را طی نمیکنم و درس نمیخوانم، بعد میروم دنبال مسائل سلوک. ایشان میگفت: این راه نیست. طلبه باید درسش را بخواند. این بزرگان مثل مرحوم قاضی و علامه طباطبایی را نگاه کنید. اینها همین ضَرَبَ ضَرَبا را خواندهاند. همه راه را طی کنید، اما دو چیز باشد؛ تحصیل و تقوا.
حکیم حسن حسنزاده آملی، سوم مهر ۱۴۰۰ در بیمارستان امام رضا علیهالسلام آمل، چشم از جهان فروبست و مطابق وصیتش در حیات منزل ییلاقیش در منطقه ایراء لاریجان (آمل) کنار قبر همسر مرحومش، دفن شد.
تهیه و تنظیم: #رسانه_المیزان
@AlmizanMedia
دکتر حسین نصر، شاگرد علامه طباطبایی:
معنای ژرفی که علامه طباطبایی از دیوان حافظ شرح می داد چنان بود که گویی دیوارها با او به سخن در می آمدند.
📚در جستجوی امر قدسی، ص۱۳۰
©️ @AlmizanMedia
معنای ژرفی که علامه طباطبایی از دیوان حافظ شرح می داد چنان بود که گویی دیوارها با او به سخن در می آمدند.
📚در جستجوی امر قدسی، ص۱۳۰
©️ @AlmizanMedia