Forwarded from خورشید| نوشتههای تقی دژاکام
4_6032780827115390491.mp3
19.5 MB
✳ درخواست...
حالا که آمدهای
کنارم بنشین
بخند
ما برای پیرشدن
به دنیا نیامدهایم
#محمدرضا_عبدالملکیان
@Ab_o_Atash
حالا که آمدهای
کنارم بنشین
بخند
ما برای پیرشدن
به دنیا نیامدهایم
#محمدرضا_عبدالملکیان
@Ab_o_Atash
✳️ پول زیارت کربلا برمیگردد
هر كه او (امام حسین «ع») را زيارت كند، خداوند نيازهايش را برآورد و آنچه از امور دنيا را كه برایش اهمیت داشته كفايت فرمايد. همچنین زيارت امام حسین «علیهالسلام» رزق بنده را زیاد میکند، و آنچه برای زیارت هزينه كند، برمیگردد.
#جعفر_بن_محمد
#امام_صادق «ع»
#تهذیب_الاحکام
جلد ۶، صفحهٔ ۴۵.
@Ab_o_Atash
هر كه او (امام حسین «ع») را زيارت كند، خداوند نيازهايش را برآورد و آنچه از امور دنيا را كه برایش اهمیت داشته كفايت فرمايد. همچنین زيارت امام حسین «علیهالسلام» رزق بنده را زیاد میکند، و آنچه برای زیارت هزينه كند، برمیگردد.
#جعفر_بن_محمد
#امام_صادق «ع»
#تهذیب_الاحکام
جلد ۶، صفحهٔ ۴۵.
@Ab_o_Atash
✳️١٠ مى ١٩٦٠
هیچ نمىدانستم كه در دنیا آتشى سوزانتر از آتش وجود دارد! سوختم، سوختم، ولى اى كاش فقط سوزش آتش بود.
اى كاش مرا مىسوزاندند، استخوانهایم را خرد مىكردند و خاكسترم را به باد مىسپردند و از من، بینواى دردمندِ دلسوخته اثرى باقى نمىگذاردند.
#مصطفی_چمران
#خدا_بود_و_دیگر_هیچ_نبود
(چاپ سیام، نشر سازمان و چاپ و انتشارات، ۱۳۹۲)
صفحه ۲۲.
@Ab_o_Atash
هیچ نمىدانستم كه در دنیا آتشى سوزانتر از آتش وجود دارد! سوختم، سوختم، ولى اى كاش فقط سوزش آتش بود.
اى كاش مرا مىسوزاندند، استخوانهایم را خرد مىكردند و خاكسترم را به باد مىسپردند و از من، بینواى دردمندِ دلسوخته اثرى باقى نمىگذاردند.
#مصطفی_چمران
#خدا_بود_و_دیگر_هیچ_نبود
(چاپ سیام، نشر سازمان و چاپ و انتشارات، ۱۳۹۲)
صفحه ۲۲.
@Ab_o_Atash
✳ چرا انسان نیازمند یادآوری است؟
کسانی که به انباشتن مال و ثروتاندوزی بپردازند با آتش «جحیم» عقوبت خواهند شد. البته قرآن دیدگاهی فاجعهآمیز و مصیبتبار و خشن از جهنم ارائه نمیکند. آیاتی که «جحيم» را توصیف میکنند، بیش از آنکه توام با خشونت باشند، غمناک و تأثرانگیزند. بعدها در سنت اسلامی واژهها و مفاهیم آسمان (عرش)، دوزخ و روز قیامت تشریح شد. اما قرآن خود سخنی در اینباره نگفته و زبانش مشخصاً ابهامآمیز و رازآلود است. مهمتر اینکه شنونده را وامیدارد تا هماکنون با روز داوری مواجه شود. روز حساب اتفاقی دور و دراز نیست؛ بلکه روز آشکار شدن حقیقت است. بازخواست کامل و بیامان و استفاده از فعل زمانِ حال، شنوندگان را وادار میکند برایندهای رفتار خود را در زندگی روزمره بپذیرند. روزی میرسد که میفهمید عمرتان را در این دنیا تلف کردهاید و آنقدر دیر شده که هیچ کاری نمیتوانید برای جبران آن انجام دهید. قرآن موكداً میپرسد: «پس شما به کجا میروید؟» انسانها ذاتاً شرور نیستند، بلکه فراموشکارند، همه میخواهند مفاهیم ناخوشایند را از یاد ببرند. از اینرو، آنها نیازمند یادآوری (ذکر) مداومند. خداوند خطاب به محمد [ص] میگوید: «پس تذکر بده، که همانا تو تذکر دهندهای».
#کارن_آرمسترانگ
#محمد_پیامبری_برای_زمانه_ما
#علیرضا_رضایت
(تهران: انتشارات حکمت، ۱۳۹۵)
صفحه ۵۶.
@Ab_o_Atash
کسانی که به انباشتن مال و ثروتاندوزی بپردازند با آتش «جحیم» عقوبت خواهند شد. البته قرآن دیدگاهی فاجعهآمیز و مصیبتبار و خشن از جهنم ارائه نمیکند. آیاتی که «جحيم» را توصیف میکنند، بیش از آنکه توام با خشونت باشند، غمناک و تأثرانگیزند. بعدها در سنت اسلامی واژهها و مفاهیم آسمان (عرش)، دوزخ و روز قیامت تشریح شد. اما قرآن خود سخنی در اینباره نگفته و زبانش مشخصاً ابهامآمیز و رازآلود است. مهمتر اینکه شنونده را وامیدارد تا هماکنون با روز داوری مواجه شود. روز حساب اتفاقی دور و دراز نیست؛ بلکه روز آشکار شدن حقیقت است. بازخواست کامل و بیامان و استفاده از فعل زمانِ حال، شنوندگان را وادار میکند برایندهای رفتار خود را در زندگی روزمره بپذیرند. روزی میرسد که میفهمید عمرتان را در این دنیا تلف کردهاید و آنقدر دیر شده که هیچ کاری نمیتوانید برای جبران آن انجام دهید. قرآن موكداً میپرسد: «پس شما به کجا میروید؟» انسانها ذاتاً شرور نیستند، بلکه فراموشکارند، همه میخواهند مفاهیم ناخوشایند را از یاد ببرند. از اینرو، آنها نیازمند یادآوری (ذکر) مداومند. خداوند خطاب به محمد [ص] میگوید: «پس تذکر بده، که همانا تو تذکر دهندهای».
#کارن_آرمسترانگ
#محمد_پیامبری_برای_زمانه_ما
#علیرضا_رضایت
(تهران: انتشارات حکمت، ۱۳۹۵)
صفحه ۵۶.
@Ab_o_Atash
✳ به رنگ آسمان
من میشنوم رنگ صدا را #آبی
آهنگِ ترِ ترانهها را #آبی
در موجِ بنفشِ عطرِ گل میبینم
موسیقیِ لبخندِ خدا را #آبی
🔹 #قیصر_امینپور
@Ab_o_Atash
من میشنوم رنگ صدا را #آبی
آهنگِ ترِ ترانهها را #آبی
در موجِ بنفشِ عطرِ گل میبینم
موسیقیِ لبخندِ خدا را #آبی
🔹 #قیصر_امینپور
@Ab_o_Atash
✳ (مسلم ابن عوسجه خطاب به حسین «علیهالسلام»): والله، اگر میدانستم که کشته شوم، باز زنده میشوم، باز سوخته میشوم، باز زنده میشوم، باز کوبیده و پراکنده میشوم، و هفتاد بار با من این کار کنند، باز از تو جدا نمیشدم تا نزدِ تو مرگ را دریابم. پس چگونه این کار نکنم؟
#یاسین_حجازی
#کتاب_آه
(چاپ دهم، بوستان جام طهور، ۱۳۹۵ )
صفحه ۲۵۹.
@Ab_o_Atash
#یاسین_حجازی
#کتاب_آه
(چاپ دهم، بوستان جام طهور، ۱۳۹۵ )
صفحه ۲۵۹.
@Ab_o_Atash
✳️ لذتجویی یا فراغت از رنج؟
به نظر من مهمترین قاعده در میان همهٔ قواعد، برای گذران زندگی، جملهای است که ارسطو بهطور ضمنی در اخلاق نیکوماخوس بیان کرده است: «هدف خردمند لذتجویی نیست؛ بلکه فارغ بودن از رنج است.» حقیقت این جمله مبتنی بر این واقعیت است که همهٔ لذتها و سعادتها ماهیتی سلبی دارند اما رنج دارای ماهیتی مثبت است.
اگرچه تفصیل و استدلال این حکم را میتوان در اثر اصلی من یافت، در اینجا میخواهم آن را بار دیگر براساس واقعیتی که هر روز میتوان مشاهده کرد روشن کنم.
هنگامی که بدن انسان بهطور کلی سالم و تندرست است و فقط زخمی کوچک یا ناحیهای دردناک در آن وجود دارد، سلامت کامل را احساس نمیکنیم، بلکه توجه ما یکسره به درد ناحیهٔ مجروح معطوف است، بهطوری که آسایشمان از میان میرود. همچنین وقتی همهٔ امور بر وفق مرادمان جریان دارند و تنها یک چیز برخلاف میل ماست، هرچند این یک اهمیت چندانی نداشته باشد، فکر ما را مکرر مشغول میدارد، بارها به آن میاندیشیم و به امور مهم دیگر که در آن توفیق داریم کمتر فکر میکنیم. آنچه در هر دو مورد، محدود یا خدشهدار میشود ارادهٔ انسان است که در مورد اول در ارگانیسم و در مورد دوم در تکاپوی زندگی ظاهر میگردد.
#آرتور_شوپنهاور
#در_باب_حکمت_زندگی
#محمد_مبشری
(چاپ پنجم، تهران: نشر نیلوفر، ۱۳۹۳)
صفحه ۱۴۶.
@Ab_o_Atash
به نظر من مهمترین قاعده در میان همهٔ قواعد، برای گذران زندگی، جملهای است که ارسطو بهطور ضمنی در اخلاق نیکوماخوس بیان کرده است: «هدف خردمند لذتجویی نیست؛ بلکه فارغ بودن از رنج است.» حقیقت این جمله مبتنی بر این واقعیت است که همهٔ لذتها و سعادتها ماهیتی سلبی دارند اما رنج دارای ماهیتی مثبت است.
اگرچه تفصیل و استدلال این حکم را میتوان در اثر اصلی من یافت، در اینجا میخواهم آن را بار دیگر براساس واقعیتی که هر روز میتوان مشاهده کرد روشن کنم.
هنگامی که بدن انسان بهطور کلی سالم و تندرست است و فقط زخمی کوچک یا ناحیهای دردناک در آن وجود دارد، سلامت کامل را احساس نمیکنیم، بلکه توجه ما یکسره به درد ناحیهٔ مجروح معطوف است، بهطوری که آسایشمان از میان میرود. همچنین وقتی همهٔ امور بر وفق مرادمان جریان دارند و تنها یک چیز برخلاف میل ماست، هرچند این یک اهمیت چندانی نداشته باشد، فکر ما را مکرر مشغول میدارد، بارها به آن میاندیشیم و به امور مهم دیگر که در آن توفیق داریم کمتر فکر میکنیم. آنچه در هر دو مورد، محدود یا خدشهدار میشود ارادهٔ انسان است که در مورد اول در ارگانیسم و در مورد دوم در تکاپوی زندگی ظاهر میگردد.
#آرتور_شوپنهاور
#در_باب_حکمت_زندگی
#محمد_مبشری
(چاپ پنجم، تهران: نشر نیلوفر، ۱۳۹۳)
صفحه ۱۴۶.
@Ab_o_Atash
✳️ حسرتها...
عاشق رنج است نادان تا ابد
خیز «لا اقسم...» بخوان تا «...فی کبد»
از کبد فارغ بدم با روی تو
وز زبد صافی بدم در جوی تو
این دریغاها خیالِ دیدن است
وز وجود نقد خود بُبریدن است
غیرت حق بود و با حق چاره نیست
کو دلی کز عشق حق صدپاره نیست
#مولوی
#مثنوی_معنوی
دفتر اول، حکایت بازرگان و طوطی
ابیات ۱۷۰۹ تا ۱۷۱۱.
@Ab_o_Atash
عاشق رنج است نادان تا ابد
خیز «لا اقسم...» بخوان تا «...فی کبد»
از کبد فارغ بدم با روی تو
وز زبد صافی بدم در جوی تو
این دریغاها خیالِ دیدن است
وز وجود نقد خود بُبریدن است
غیرت حق بود و با حق چاره نیست
کو دلی کز عشق حق صدپاره نیست
#مولوی
#مثنوی_معنوی
دفتر اول، حکایت بازرگان و طوطی
ابیات ۱۷۰۹ تا ۱۷۱۱.
@Ab_o_Atash
✳ به هرحال لازمه وجودی عشق، شعر عاشقانه نیست و تنها هدف عشق هم شعر عاشقانه نیست همچنانکه ممکن است عشقی رمانتیک بدون آنکه به تشریح هنری نیاز داشته باشد بهوجود آید. من بشخصه معتقدم که عشق رمانتیک سرچشمه بزرگترین شادیهایی است که زندگی عرضه کرده است.
در روابط زن و مردی که یکدیگر را دوست دارند و از ورای شهوت و میل و محبت با یکدیگر رابطه دارند، حالتی وجود دارد که تخمین زدن و معیار کردن آن ممکن نمینماید چه آنها از طریق این دوست داشتن میتوانند از بسیاری از بیچارگیها و ناملایمات زندگی بشری چشم بپوشند و بسادگی از آنها بگذرند و نشناختن چنین حالتی بدبختی بزرگی برای هر انسان محسوب میشود. من تصور میکنم که این امر حایز اهمیت است که هر سیستم اجتماعی این امکان را به هر کس بدهد تا از آن بهرهمند شود ولی بههرحال این امکان باید به صورت جزئی از زندگی باشد نه به عنوان هدف اصلی زندگی.
#برتراند_راسل
#زناشویی_و_اخلاق
#مهدی_افشار
(چاپ دوم، نشر کاویان، ۱۳۶۲)
صفحه ۸۹.
@Ab_o_Atash
در روابط زن و مردی که یکدیگر را دوست دارند و از ورای شهوت و میل و محبت با یکدیگر رابطه دارند، حالتی وجود دارد که تخمین زدن و معیار کردن آن ممکن نمینماید چه آنها از طریق این دوست داشتن میتوانند از بسیاری از بیچارگیها و ناملایمات زندگی بشری چشم بپوشند و بسادگی از آنها بگذرند و نشناختن چنین حالتی بدبختی بزرگی برای هر انسان محسوب میشود. من تصور میکنم که این امر حایز اهمیت است که هر سیستم اجتماعی این امکان را به هر کس بدهد تا از آن بهرهمند شود ولی بههرحال این امکان باید به صورت جزئی از زندگی باشد نه به عنوان هدف اصلی زندگی.
#برتراند_راسل
#زناشویی_و_اخلاق
#مهدی_افشار
(چاپ دوم، نشر کاویان، ۱۳۶۲)
صفحه ۸۹.
@Ab_o_Atash
Forwarded from آب و آتش
✳️ ثواب فرستادن کسی به کربلا
از امام صادق «علیهالسلام» پرسیدند: ثواب و اجر کسی که خودش به خاطر جهتی نمیتواند به زیارت برود ولی دیگری را تجهیز میکند و به زیارت میفرستد، چیست؟
حضرت فرمودند: در مقابل هر یک درهمی که خرج کرده، خداوند متعال به اندازه کوه احد به وی حسنه میدهد و چند برابر هزینهای که برای او متحمل شده، برایش باقی میگذارد و نیز بلاهایی که نازل شده را از او دور میکند و نیز مال و دارایی او را از گزند حفظ میکند.
#جعفر_بن_محمد «ع»
#کامل_الزیارات
#ابن_قولویه_قمی
جلد ۱، صفحهٔ ۱۲۹.
@Ab_o_Atash
از امام صادق «علیهالسلام» پرسیدند: ثواب و اجر کسی که خودش به خاطر جهتی نمیتواند به زیارت برود ولی دیگری را تجهیز میکند و به زیارت میفرستد، چیست؟
حضرت فرمودند: در مقابل هر یک درهمی که خرج کرده، خداوند متعال به اندازه کوه احد به وی حسنه میدهد و چند برابر هزینهای که برای او متحمل شده، برایش باقی میگذارد و نیز بلاهایی که نازل شده را از او دور میکند و نیز مال و دارایی او را از گزند حفظ میکند.
#جعفر_بن_محمد «ع»
#کامل_الزیارات
#ابن_قولویه_قمی
جلد ۱، صفحهٔ ۱۲۹.
@Ab_o_Atash
✳️ مکانها، مختصات ویژهٔ خود را دارند، و بازگشت به یک شهر، جایی که قبلاً در آن زندگی کردهای همانند بازگشت به سوی یک دوست قدیمی است. اما مردم بتدریج به هم شباهت پیدا میکنند؛ همان چهرهها، در شهرهایی با هزاران مایل فاصله، دوباره باز میگردند، همان حالتها. نگاه خیره و خصمانهٔ مأموران دولتی. نگاه کنجکاو کشاورزان، چهرهٔ گرفته و بیحالت گردشگران. همانند دلدادگان، مادران، گداها، لنگها، فروشندهها، کارگران، بچهها، پلیسها، رانندگان تاکسی، دلالان محبت. بعد از مدتی آدم احساس میکند به جنون اخلالگری مبتلا شده، انگار این مردم از شهری به شهر دیگر پنهانی تو را تعقیب میکنند، لباسها و چهرههایشان را تغییر میدهند، ولی ذاتاً تغییرنیافته باقی میمانند، به دنبال کارهای کسل کنندهشان میروند و با نیمنگاهی کج، موذیانه نگاهمان میکنند، به متجاوزان. در وهلهٔ اول انسان به نوعی احساس برتری میکند. ما نژادی جداگانه هستیم، ما مسافران. ما بسیار بیشتر از آنها دیدهایم، تجربه کردهایم. آنهایی که از اداره زندگی اندوهبارشان در تسلسلی پایانناپذیر از خواب – کار – خواب راضی هستند، که به باغچههای مرتبشان میرسند، به خانههای مشابهشان، به رؤیاهای کوچکشان؛ آنها را کمی تحقیر میکنیم. و بعد از مدتی نوبت غبطه فرا میرسد. بار اول تقریباً مضحک است؛ نیشی تیز و ناگهانی که فوراً فرو مینشیند. زنی توی پارک که روی کالسکهٔ بچهای خم شده، صورت هر دو از چیزی میدرخشد که آفتاب نیست. سپس بار دوم، سوم؛ دو جوان دست در دست هم روی بندرگاه؛ گروهی از دختران کارمند وقت ناهار، خندان هنگام صرف قهوه و کرواسان ... هنوز مدت زمان زیادی نگذشته که به دردی مداوم تبدیل میشود. نه، مکانها هویت خود را از دست نمیدهند، فرقی نمیکند که انسانی تا به کجا سفر کرده باشد. این قلب است که بعد از مدتی بتدریج فرسوده میشود. صبحِ بعضی از روزها صورت درون آینهٔ هتل تار به نظر میرسد، انگار بیش از حد به آن نگریستهاند. تا ساعت ده ملافهها شسته و قالی جارو خواهد شد. همچنان که عبور میکنیم اسامی دفتر ثبت نام هتل تغییر میکند. هنگام گذر هیچ ردّی از خود برجای نمیگذاریم. بسان ارواح، هیچ سایهای نداریم.
#ژوان_هریس
#شکلات
#طاهره_صدیقیان
(چاپ سوم، نشر کتابسرای تندیس، ۱۳۸۳)
صفحات ۲۴۲ و ۲۴۳.
@Ab_o_Atash
#ژوان_هریس
#شکلات
#طاهره_صدیقیان
(چاپ سوم، نشر کتابسرای تندیس، ۱۳۸۳)
صفحات ۲۴۲ و ۲۴۳.
@Ab_o_Atash
✳️ نیایش مشهـور دکتر شریعتی
خدایا!
به علمای ما مسئولیت
و به عوام ما علم
و به مؤمنان ما روشنایی
و به روشنفکران ما ایمان
و به متعصبین ما فهم
و به فهمیدگان ما تعصب
و به زنان ما شعور
و به مردان ما شرف
و به پیران ما آگاهی
و به جوانان ما اصالت
و به اساتید ما عقیده
و به دانشجویان ما نیز عقیده
و به خفتگان ما بیداری
و به دینداران ما دین
و به نویسندگان ما تعهد
و به هنرمندان ما درد
و به شاعران ما شعور
و به محققان ما هدف
و به نومیدان ما امید
و به ضعیفان ما نیرو
و به محافظهکاران ما گستاخی
و به نشستگان ما قیام
و به راکدان ما تکان
و به مردگان ما حیات
و به کوران ما نگاه
و به خاموشان ما فریاد
و به مسلمانان ما قرآن
و به شیعیان ما علی
و به فرقههای ما وحدت
و به حسودان ما شفا
و به خودبینان ما انصاف
و به فحاشان ما ادب
و به مجاهدان ما صبر
و به مردم ما خودآگاهی
و به همهٔ ملت ما همت، تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت
ببخش!
#علی_شریعتی
#نیایش
مجموعه آثار شماره ۵.
@Ab_o_Atash
خدایا!
به علمای ما مسئولیت
و به عوام ما علم
و به مؤمنان ما روشنایی
و به روشنفکران ما ایمان
و به متعصبین ما فهم
و به فهمیدگان ما تعصب
و به زنان ما شعور
و به مردان ما شرف
و به پیران ما آگاهی
و به جوانان ما اصالت
و به اساتید ما عقیده
و به دانشجویان ما نیز عقیده
و به خفتگان ما بیداری
و به دینداران ما دین
و به نویسندگان ما تعهد
و به هنرمندان ما درد
و به شاعران ما شعور
و به محققان ما هدف
و به نومیدان ما امید
و به ضعیفان ما نیرو
و به محافظهکاران ما گستاخی
و به نشستگان ما قیام
و به راکدان ما تکان
و به مردگان ما حیات
و به کوران ما نگاه
و به خاموشان ما فریاد
و به مسلمانان ما قرآن
و به شیعیان ما علی
و به فرقههای ما وحدت
و به حسودان ما شفا
و به خودبینان ما انصاف
و به فحاشان ما ادب
و به مجاهدان ما صبر
و به مردم ما خودآگاهی
و به همهٔ ملت ما همت، تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت
ببخش!
#علی_شریعتی
#نیایش
مجموعه آثار شماره ۵.
@Ab_o_Atash
✳️ در فضیلت امید
به ایمان قسم، به عشق، به آزادی، به حقیقت، به شرف، و به خداییِ خدا قسم که در قلب آنکس که خانهاش را میخواهد، زادگاهش را دوست دارد و حب وطن فراوان دارد، همیشه نوری هست، همیشه چراغی، همیشه شعلهای، آفتابی، روشناییِ بیپایانی...
در قلبش، همیشه در تاریکترین لحظههای ناامیدی، امیدی هست....
در متن سنگینترین دردها، برایش راه درمانی هست...
در اندوه و عذاب بیپایان، سبکبالی و نشاطی هست...
در فقر، ثروتی هست، در اسارت، عطر نجاتی هست، در دم مرگ، روشنایی توکلی هست...
به فرزندان خود، اگر براستی خواهانِ خوشبختیِ عمیق آنها هستید و اگر میخواهید که در قلبهایشان همیشه مهری باشد، عطوفتی، صفایی، شوقی، و سلامت آرامشبخشی، حبالوطن را بیاموزید...
#نادر_ابراهیمی
#بر_جادههای_آبی_سرخ
نشر روزبهان
ج ۲، ص ۱۹۹.
@Ab_o_Atash
به ایمان قسم، به عشق، به آزادی، به حقیقت، به شرف، و به خداییِ خدا قسم که در قلب آنکس که خانهاش را میخواهد، زادگاهش را دوست دارد و حب وطن فراوان دارد، همیشه نوری هست، همیشه چراغی، همیشه شعلهای، آفتابی، روشناییِ بیپایانی...
در قلبش، همیشه در تاریکترین لحظههای ناامیدی، امیدی هست....
در متن سنگینترین دردها، برایش راه درمانی هست...
در اندوه و عذاب بیپایان، سبکبالی و نشاطی هست...
در فقر، ثروتی هست، در اسارت، عطر نجاتی هست، در دم مرگ، روشنایی توکلی هست...
به فرزندان خود، اگر براستی خواهانِ خوشبختیِ عمیق آنها هستید و اگر میخواهید که در قلبهایشان همیشه مهری باشد، عطوفتی، صفایی، شوقی، و سلامت آرامشبخشی، حبالوطن را بیاموزید...
#نادر_ابراهیمی
#بر_جادههای_آبی_سرخ
نشر روزبهان
ج ۲، ص ۱۹۹.
@Ab_o_Atash
✳️ مشکل رمانتیک بودن این است که شما هرگز واقعاً راضی نمیشوید –حداقل نه برای مدتی طولانی– زیرا هرگز به آن معنای غایی و شخصی که دنبالش بودهاید نمیرسید. وقتی کار نتواند عطش رمانتیک ما را برای یافتن معنا فرو بنشاند، دیگر به ما احساس انجام تکلیف هم نمیدهد و بیشتر به نوعی نفرین مثل تلقی یونانیان باستان شباهت پیدا خواهد کرد. در اینصورت کار همچون مانعی بر سر راه پیشرفت شخصیتان به نظر میرسد. پس چارهای ندارید جز آنکه کوچ کنید، به یک شرکت جدید، یا به پله بالاتر نردبان قدرت در شرکت خودتان، و با چالشهای جدیدی مواجه شوید، به گمان اینکه شغل جدید رضایت بیشتری برایتان به همراه خواهد داشت. و تا مدتی میتوانید با همین فکر خودتان را راضی کنید.
#لارس_اسوندسن
#کار
#فرزانه_سالمی
(چاپ دوم، نشر گمان، ۱۳۹۳)
صفحات ۵۴ و ۵۵.
@Ab_o_Atash
#لارس_اسوندسن
#کار
#فرزانه_سالمی
(چاپ دوم، نشر گمان، ۱۳۹۳)
صفحات ۵۴ و ۵۵.
@Ab_o_Atash
✳️ این انگلیسیهای خبیث
انگلیسیها، هیچ مسیر مستقیمی را دوست ندارند یاد بگیرند و هیچ راهِ راست و همواری را مایل نیستند بپیمایند؛ هرگز از روبهرو نمیجنگند و هرگز دشنام نمیدهند که شما احساس کنید مخاطب مستقیمِ دهندهٔ آن دشنامها هستید. انگلیسیها، همیشه، یک خنجر تیزاب خورده در آستین دارند. بههنگام، با نهایت ظرافت، از پشت میزنند و بعد از روبهرو، خالصانه و ملایم لبخند میزنند؛ و چه لبخندی خدایمن! آرام، شیرین، برادرانه و دوستانه. هرگز نمیشود که انسان، از جایی، خنجری بخورد و بتواند سوگند بخورد که آن خنجر را انگلیسیها نزدهاند به قطع و یقین!
#نادر_ابراهیمی
#بر_جادههای_آبی_سرخ
نشر روزبهان
ج ۳، ص ۲۴۷.
@Ab_o_Atash
انگلیسیها، هیچ مسیر مستقیمی را دوست ندارند یاد بگیرند و هیچ راهِ راست و همواری را مایل نیستند بپیمایند؛ هرگز از روبهرو نمیجنگند و هرگز دشنام نمیدهند که شما احساس کنید مخاطب مستقیمِ دهندهٔ آن دشنامها هستید. انگلیسیها، همیشه، یک خنجر تیزاب خورده در آستین دارند. بههنگام، با نهایت ظرافت، از پشت میزنند و بعد از روبهرو، خالصانه و ملایم لبخند میزنند؛ و چه لبخندی خدایمن! آرام، شیرین، برادرانه و دوستانه. هرگز نمیشود که انسان، از جایی، خنجری بخورد و بتواند سوگند بخورد که آن خنجر را انگلیسیها نزدهاند به قطع و یقین!
#نادر_ابراهیمی
#بر_جادههای_آبی_سرخ
نشر روزبهان
ج ۳، ص ۲۴۷.
@Ab_o_Atash
✳️ تکبّر نسبت به خداوند متعال بیشتر به صورتهای دیگری جلوه میکند؛ یکی از شایعترین تجلیات آن، تکبّر نسبت به امر خداست. وقتی کسی متکبّرانه از فرمانهای خدا تمرّد میکند، در واقع به خدا تکبّر کرده است. مکرر به ما توصیه فرمودهاند اگر کسی گناه میکند، باید لااقل اهل توبه و انکسار و شرمندگی در خانهٔ خدا هم باشد تا گناهش با تکبّر تثبیت نشود.(۱)
گناه بدون تکبّر معمولاً بخشیده میشود و نباید تنبلیها و هوسرانیها و عیوب دیگر خود را با تکبّر به خدا آمیخته کنیم. معمولاً کسانی که از گناه خود دفاع میکنند و یا آن را تئوریزه میکنند، جزو گنهکاران متکبّر به حساب میآیند و بعید است راه سعادت را بیابند.
نوع دیگری از تجلیات تکبّر به خداوند متعال، اتفاقاً بسیار هم شایع است، نپذیرفتن حق است. اگر کسی بهطور کلی حق را انکار کند، یعنی دین و آیات الهی را نپذیرد، در اوج تکبّر به خداوند متعال است. به همین دلیل کفر و الحاد اینهمه منفور است و هر که کافر باشد، به این معنا که حق به او عرضه شده ولی او نپذیرفته باشد، به دوزخ ابدی خواهد رفت.
۱) امام زین العابدین«ع»: کسی که اهل استغفار باشد متکبّر و ستمگر نیست، متکبّر کسی است که بر گناهی که به دلیل غلبه هوای نفس بر او مرتکب شده، اصرار بورزد و دنیایش را بر آخرتش مقدم سازد. (الخصال، ج۱، ص ۲۹۹)
#علیرضا_پناهیان
#رهایی_از_تکبر_پنهان
(چاپ هفتم، انتشارات بیان معنوی، ۱۳۹۵)
صفحه ۱۰۴.
@Ab_o_Atash
گناه بدون تکبّر معمولاً بخشیده میشود و نباید تنبلیها و هوسرانیها و عیوب دیگر خود را با تکبّر به خدا آمیخته کنیم. معمولاً کسانی که از گناه خود دفاع میکنند و یا آن را تئوریزه میکنند، جزو گنهکاران متکبّر به حساب میآیند و بعید است راه سعادت را بیابند.
نوع دیگری از تجلیات تکبّر به خداوند متعال، اتفاقاً بسیار هم شایع است، نپذیرفتن حق است. اگر کسی بهطور کلی حق را انکار کند، یعنی دین و آیات الهی را نپذیرد، در اوج تکبّر به خداوند متعال است. به همین دلیل کفر و الحاد اینهمه منفور است و هر که کافر باشد، به این معنا که حق به او عرضه شده ولی او نپذیرفته باشد، به دوزخ ابدی خواهد رفت.
۱) امام زین العابدین«ع»: کسی که اهل استغفار باشد متکبّر و ستمگر نیست، متکبّر کسی است که بر گناهی که به دلیل غلبه هوای نفس بر او مرتکب شده، اصرار بورزد و دنیایش را بر آخرتش مقدم سازد. (الخصال، ج۱، ص ۲۹۹)
#علیرضا_پناهیان
#رهایی_از_تکبر_پنهان
(چاپ هفتم، انتشارات بیان معنوی، ۱۳۹۵)
صفحه ۱۰۴.
@Ab_o_Atash
✳️ داغت به دل گنبد خضرا بنشیند
آن ماه که در دامن زهرا بنشیند
باید که چنین در دل دنیا بنشیند
ای عرش نشین! شأن قدمهای تو تنها
این است که بر شانهٔ طاها بنشیند
حالا که تویی آیهای از سورهٔ کوثر،
باید که به تفسیر تو مولا بنشیند
شد لؤلؤ حُسن تو، فقط قسمت آن دل،
آندل که به درگاه دو دریا بنشیند
آنقدر کریمی که فقیر آمد و گفتی:
از ماست، بگویید که بالا بنشیند
آقای جوانان بهشت است، جماعت!
دورِ که نشستید؟ که تنها بنشیند
اسلام شما چیست؟ که در آن پسر هند،
جای پسر امّ ابیها بنشیند
شاید پسر فاطمه از پای بیفتد،
اما که شنیده است که از پا بنشیند؟
صلح تو چنان تیر که در چله نشسته است
گیرد هدف امروز، که فردا بنشیند
در حیرتم از جَعده، چگونه دلش آمد،
آن زهر، به کام تو دلآرا بنشیند؟
این تیر که اینجا کفنت را به تنت دوخت
فرداست که بر دیدهٔ سقا بنشیند
لعنت به دلِ سنگ و سیاهی که سبب شد
داغت به دلِ گنبد خضرا بنشیند
شیریندهن کربوبلا، گلپسر توست
از توست که اینگونه به دلها بنشیند
میگفت: عمو! نامهٔ باباست به دستم
برخوان و بگو قاسمت آیا بنشیند؟
با اذن برادر، پسر تو، شب آخر
برخاست که خیمه به تماشا بنشیند
جسم پسرت، آه! شبیه جگرت شد
تا خونِ تو هم، در دل صحرا بنشیند
#امام_حسن_مجتبی «ع»
#قاسم_صرافان
@Ab_o_Atash
آن ماه که در دامن زهرا بنشیند
باید که چنین در دل دنیا بنشیند
ای عرش نشین! شأن قدمهای تو تنها
این است که بر شانهٔ طاها بنشیند
حالا که تویی آیهای از سورهٔ کوثر،
باید که به تفسیر تو مولا بنشیند
شد لؤلؤ حُسن تو، فقط قسمت آن دل،
آندل که به درگاه دو دریا بنشیند
آنقدر کریمی که فقیر آمد و گفتی:
از ماست، بگویید که بالا بنشیند
آقای جوانان بهشت است، جماعت!
دورِ که نشستید؟ که تنها بنشیند
اسلام شما چیست؟ که در آن پسر هند،
جای پسر امّ ابیها بنشیند
شاید پسر فاطمه از پای بیفتد،
اما که شنیده است که از پا بنشیند؟
صلح تو چنان تیر که در چله نشسته است
گیرد هدف امروز، که فردا بنشیند
در حیرتم از جَعده، چگونه دلش آمد،
آن زهر، به کام تو دلآرا بنشیند؟
این تیر که اینجا کفنت را به تنت دوخت
فرداست که بر دیدهٔ سقا بنشیند
لعنت به دلِ سنگ و سیاهی که سبب شد
داغت به دلِ گنبد خضرا بنشیند
شیریندهن کربوبلا، گلپسر توست
از توست که اینگونه به دلها بنشیند
میگفت: عمو! نامهٔ باباست به دستم
برخوان و بگو قاسمت آیا بنشیند؟
با اذن برادر، پسر تو، شب آخر
برخاست که خیمه به تماشا بنشیند
جسم پسرت، آه! شبیه جگرت شد
تا خونِ تو هم، در دل صحرا بنشیند
#امام_حسن_مجتبی «ع»
#قاسم_صرافان
@Ab_o_Atash