Telegram Web Link
#جلال_خالقی_مطلق :


به نظر من محيط توس در زمان ابومنصور عبدالرزاق، يك محيط سياسی و فرهنگی به وجود آورده بود، يعنی آن علايق ابومنصور عبدالرزاق كه شجره‌اش را به ساسانيان می‌رساند و خودش را جهان پهلوان می‌دانست و دلش می‌خواست يك شاهنشاهی جديدی به وجود آورد و موبدان را از جاهای مختلف به توس آورد و دستور داد كه خداينامه را از به زبان فارسی ترجمه كنند، ما اينجا با يك حركت فرهنگی-ملی مواجه هستيم. فردوسی زمانی كه شاهنامه ابومنصوری به اتمام می‌رسد، يك جوان 17 ساله بود. از اين‌رو بايد محيط توس در او خيلی تاثير گذاشته باشد. به خصوص اينكه او يك دهقان‌زاده بود، می‌توان حدس زد كه پدربزرگ فردوسی يا پدرِ پدربزرگش يك دهقان زرتشتی بود، يعنی دارای يك علايق ميهنی قديم بوده و به ايران باستان علاقه داشته اين ويژگی‌ها باعث شده كه او با عقايد ديگری تربيت شود و در محيطی پرورش يافته كه احساسات ملی‌اش تقويت شده. بعد هم كار شاهنامه را از جوانی شروع نكرده بود، بلكه از 40 سالگی، يعنی هنگام آغاز سرايش شاهنامه، شاعر يك شخصيت شكل گرفته و پخته داشته و در شاعری به اوج تبحر رسيده بود.


@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
#جلال_خالقی_مطلق :

فردوسی هيچ داستانی را خودش به مآخذش اضافه نمی‌كند ولی متن مآخذش را بدون اينكه آن داده‌های فرهنگی و تاريخی را حذف كند، می‌پروراند. اين تفاوت و اهميت او با شاعران ديگر است. بنابراين اهميت كار فردوسی در همين پروراندن مطالب آن مآخذ است. مثلا اگر در مآخذ گفته شده كه فلان پهلوان با ديگری جنگيد و او را كشت، فردوسی اين صحنه را به زيبايی و خلاقيتی شگفت‌انگيز صحنه‌آرايی می‌كند و نشان می‌دهد كه مثلا چگونه دو طرف گرز كشيدند و با هم به رجزخوانی پرداختند و نبرد كردند. اما فردوسی اصل مآخذ را تغيير نمی‌دهد. اين تفاوت بزرگ او با نظامی است. نظامي از خودش هم مطالبی را اضافه می‌كند و از 10 نكته مآخذ، يكی را نگه می‌دارد و بقيه را تغيير می‌دهد اما فردوسی بر عكس او از 10 نكته مآخذ 9 تا را نگه می‌دارد و يكي را تغيير می‌دهد. اين تفاوت بزرگ ميان اين دو شاعر است. نه كار فردوسی نادرست است و نه كار نظامی بلكه اين تفاوت حماسه‌سرايی است با منظومه‌های عاشقانه يا به تعبير نظامی هوسنامه‌سرايی.


@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
Forwarded from خردسرای فردوسی یزد (سیروس حامی)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ریشه‌شناسی تاریخی واژه پارسی #خنیا در برابر واژه اروپایی موزیک (موسیقی)

گفتاری از استاد #فریدون_جنیدی


🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
امروز
به روز فیروز و فرخ
روز شهریور ، از ماه آذر
سال ۳۷۶۲ ترادادی مزدیسنا

برابر با
دوشنبه‌ :  ۲۸ آبان ماه،
به سال ۱۴۰۳ خورشیدی

۱۸ نوامبر ۲۰۲۴ ترسایی
18.11.2024

🌷🌷

🔹شهریور:
- چهارمين روز هر ماه در گاه‌شماری ترادادی مزدیسنان، «شهريور» نام دارد.

- شهریور در اوستا به گونه "خشترَه وَئیریَه" آمده است که در گویش پارسی شهریور گفته می شود.

- واژه‌ خشترَه وَییریَه به چمار(معنی) پادشاهی وسروری مینوی و پادشاهی بر خویشتن است.

- آرمان زرتشت چنین است که مردم جهان در راه برقراری فرمانروایی راستی و درستی به تلاش و کوشش بپردازند. چون با برقراری سروری  راستین است تا هر کسی توانایی خواهد داشت تا بر دروغ و تباهی درون خویش چیره شود و راستی را جایگزین نادرستی کند.

- شهریور که به چم «شهریاری و نیرومندی مینوی» بوده درجهان مادی از فلزات پاسداری می کند. اینگونه شهریاری از اشا (هنجار هستی) سرچشمه دارد و همه‌ جهان را دربر می‌گیرد.

🪻🌸🪻

درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33
توانگر بود هر کرا آز نیست
خنک بنده کش آز انباز نیست
مدارا خرد را برادر بود
خرد بر سر جان چو افسر بود
چو دانا تو را دشمن جان بود
به از دوست مردی که نادان بود
توانگر شد آنکس که خشنود گشت
بدو آز و تیمار او سود گشت
برگرفته از نسک «اندرزنامه زرتشت» نوشته روانشاد موبد کوروش نیکنام
@zoroaster33
▫️چرا شاهنامه به وجود آمد، چرا شاهنامه نوشته شد؟

هر زمانی اقتضایی دارد و چیزی می‌طلبد که مورد احتیاج است... در مورد شاهنامه یک چنین وضعی بود. در آن زمان ایرانی می‌خواست ترکیب تازه‌ای به زندگیِ خود ببخشد. شخصیّت خود را از نو احیاء کند و برای این کار دست به اقدامهای متعدّدی زده بود؛ از جمله در آغاز تعدادی مقاومتهای نظامی بود، در برابر دستگاه بنی‌امیّه و بنی‌عبّاس که می‌خواستند ایران را در زیر تسلّط خود داشته باشند. اینها هیچ کدام به نتیجه‌ی مطلوب که رهاییِ کاملِ ایران بود نرسید، گرچه ثمره‌هایی به بار آورد. بنی‌امیّه به همّت ایرانیان سرنگون شدند و همه‌ی سران آنها نابود گردیدند و این تا حدّی جوابِ «قادسیّه» بود، خلافت آمد به دست بنی‌عبّاس که رفتار مساعدتری نسبت به ایرانی‌ها داشتند ولی کشمکش ظاهر و پنهان در جریان بود و در واکنش قدرتهای محلّی چون صفّاریان و آلِ بویه نمود می‌کرد و حتّی گاه خلافت عباسی را تا آستانه‌ی زوال پیش می‌بُرد.
سامانی‌ها که ایرانی‌ترین و با ثابت‌ترین حکومتهای ایرانی بودند با بغداد راه مماشات در پیش گرفتند و از این طریق فرصت یافتند که استقلالِ کشور را از طریقِ احیاء فرهنگِ ایرانی پایه‌ریزی کنند.
مهم‌ترین واقعه در این زمان سر بر آوردنِ زبان فارسیِ دَری و نیرو گرفتنِ آن بود که بر اثر آن دورِ تازه‌ای در زندگیِ ایرانی آغاز گشت سیل آثار به نظم و نثر جاری گردید، و به همراه آن آیین‌های دیرینه‌ی ایرانی جان گرفتند. سامانیان که نسبتِ خود را به بهرام چوبینه می‌رساندند، تمدّنِ ایرانِ بعد از اسلام را پی افکندند...
آنگاه نوبت به فردوسی رسید که از حُسن اتّفاق همه‌ی عواملِ مساعد در او جمع شد. مردی دهقان‌زاده از توس، توس یکی از شهرهای فرهنگیِ خراسان، ناحیه‌ی ناآرامی بوده، محلّ برخورد عقاید ملّی و دینی، و هر دو تا حدّی همراه با افراط. داستانی که نظامی عروضی درباره‌ی آن مذکّرِ توس آورده که مانع از دفن جنازه‌ی فردوسی شد، نشانه‌ی تعصّبِ گذشت ناپذیری است. در عین حال روحِ ملّی و ایران‌گرائی در همین شهر دامنه‌ای داشته. شاهنامه‌ی ابو‌منصوری به نثر که ترجمه‌ی خداینامه‌ی عهد ساسانی بود و به فارسیِ دری درآمد، پایه‌ی کار قرار گرفت. همین مانده بود که آن را به شعر در آورند تا بتواند در درونِ مردم جا بیفتد.
ایرانی می‌خواست باور داشته باشد که هنوز زنده است. تنها خاکستری بر روی این آتش گرفته بود، فردوسی آمد و این خاکستر را کنار زد، ایرانی در زیر تسلّطِ عربِ اموی و عبّاسی «عجم» شده بود، او می‌خواست دوباره ایرانی باشد، و شاهنامه این امکان را برای او فراهم کرد.
فردوسی جواب‌دهنده به ندای مردمِ زمان بود، چون چشمه‌ای از قعرِ ضمیرِ ایــرانی جوشید، زیرا ایرانی خود را محکوم به زنده بودن می‌دید، بناگهان شاهنامه مانند صبح بر کاروانِ گمشده‌ای سر برآورد.
فردوسی احساس کرده بود که این کتاب برای قوم ایرانی ارزش حیاتی دارد بنابراین همه‌ی زندگیِ خود را بر سرِ آن نهاد، زیرا ایمان داشت که کاریست کارِستان و سرنوشتِ یک ملّت را رقم می‌زند.
شاهنامه در شرایطی پدید آمد که نموداری از زنده بودنِ قومِ ایـــرانی باشد.
✍️ محمدعلی_اسلامی‌_ندوشن‌
@zoroaster33

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
#میر_جلال_الدین_کزازی :

شاهنامه، زاده شوريدگی و فرزند باوری پولادين است كه فردوسی به سرزمين و فرهنگ و پيشينه نياكانی خويش داشته است.


@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
Forwarded from خردسرای فردوسی یزد (س. حامی)
📝 اهمیّت زبان فارسی
✍️ #دکتر_حسن_انوری

زبان فارسی برای ما ایرانیان از جهات مختلف اهمیت و شاخصیت دارد. نخستین شاخصیت زبان فارسی در حال حاضر این است که وسیلۀ تفاهم و گفت‌وگو بین اقوام مختلف ایرانی است. چنان‌که همگی می‌دانید، ایرانیان دارای قومیت‌های مختلف هستند و هر کدام از این قومیت‌ها برای خودشان زبان خاص دارند. گیلک، لر و بلوچ هر یک برای خود زبان خاص دارد، ولی وسیلۀ تفاهم بین این اقوام زبان فارسی است. یک گیلک با یک کرد به زبان فارسی صحبت می‌کند. یک آذربایجانی با یک بلوچ به زبان فارسی سخن می‌گوید. از این نظر زبان فارسی درواقع جزوی از هویت ماست. اگر اغراق نکنم، جزو بسیار مهمی از هویت ماست. در نظر بگیرید اگر زبان فارسی نبود هویت ایرانی چه حالی داشت؛ بنابراین باید زبان فارسی را از این جهت پاس بداریم.

دومین اهمیت زبان فارسی در این است که در این زبان آثار بسیار مهمی به وجود آمده است. دانشمندان زبان‌شناس می‌گویند در جهان شش هزار زبان وجود دارد. بین این شش هزار زبان شما چند زبان می‌شناسید که در آن اثری مثل شاهنامه مثل غزلیات مولوی و سعدی و حافظ، مثل رباعیات خیام به وجود آمده باشد. درواقع تعداد این زبان‌ها بسیار اندک است، حتی می‌گویند که به سی تا هم نمی‌رسد که بسیار اندک است. از این نظر زبان فارسی اهمیت خاص خود را دارد. در صدر این آثار که به زبان فارسی اهمیت و شکوه می‌دهد شاهنامه قرار دارد. شاهنامه بزرگ‌ترین یادگار ادبی ماست.

مرحوم #محمدعلی_فروغی می‌نویسد که اگر به من ایراد نمی‌گرفتند، می‌گفتم که شاهنامه بزرگ‌ترین یادگار ادبی نوع بشر است؛ ولی یک دانشمند اروپایی به نام ویسلل که در حماسه‌های قدیم پژوهش کرده، دربارۀ شاهنامه می‌گوید: شاهنامه را باید در کنار کمدی الهی دانته، ایلیاد هومر و در کنار آثار شکسپیر قرار داد و این چهار تا را یادگار شکوهمند نبوغ بشری دانست.


🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کشف ۱۱۸۸ شی تاریخی از منزل فردی در کرمانشاه
آثاری از دوران مادها، هخامنشیان و ...
به گفته معاون میراث فرهنگی کرمانشاه،پس از اینکه این اشیا مورد مرمت ،پاکسازی و آسیب شناسی قرار گرفتند، به مخزن اشیای تاریخی استان منتقل می شوند.
@CHTNiran
@zoroaster33
امروز
به روز فیروز و فرخ
روز سپندارمذ از ماه آذر
سال ۳۷۶۲ ترادادی مزدیسنا

برابر با
سه شنبه : ۲۹ آبان ماه
به سال ۱۴۰۳ خورشیدی

۱۹ نوامبر ۲۰۲۴ ترسایی

19.11.2024

🌷🌷

🔹سپندارمَذ:
پنجمین روز هرماه در گاه شماری ویژه مزدیسنان، سپندارمذ نام دارد.

- این واژه در اوستا، سپنته آرمیتی (=سپندارمذ) است. به چمار(معنی) پاکدلی و یکرنگی. اشغ و فروتنی. آرامش و آرمان پاک است.

- در گویش پارسی واژه سپنتَه آرمَئیتی به اسفند(اسپند) رسیده است. واژه‌ی آرمئیتی برابر واژهAramato ودایی است.

- سپنته آرمئیتی به‌گونه‌ی بانو است و نماد مهروزی، اشغ، فروتنی و باورمندی می‌باشد.

در اوستا «سپنته آرمئیتی» و به چم بردباری و فروتنی و آرمان سپند است. این امشاسپند در جهان مینوی نماد بردباری، شکیبایی و از خودگذشتگی‌ است و در جهان مادی نگهبانی از زمین را بردوش دار .

- خویشکاری سپندارمذ، خرم، پاک، آباد و بارور نگه داشتن زمین است. خشنودی سپندارمذ هنگامی فراهم می‌شود که زمین پاک بماند، کشت و کار شود یا کارایی نیک‌داشته باشد.

🪻🌸🪻

درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33
مهربانی باغ سبزی است که از روزنه ی پنجره ها باید دید
مهربانم مگذار لحظه ای روزنه ی پنجره ها بسته شود 
مهرباني را بياموزيم
فرصت آيينه ها در پشت در مانده ست
روشني را مي شود در خانه مهمان كرد
مي شود در عصر آهن آشنا تر شد
سايبان از بيد مجنون
روشني از عشق
مي شود جشني فراهم كرد
مي شود در معني يك گل شناور شد
مهرباني را بياموزيم
برگرفته از نسک «اندرزنامه زرتشت» نوشته روانشاد موبد کوروش نیکنام
@zoroaster33
Forwarded from میراث‌‌آریا
کشف بقایای ۷۵۰۰ ساله در تپه قشلاق بیجار

🔸مهناز شریفی سرپرست هیئت باستان‌شناسی تپه قشلاق بیجار استان کردستان گفت: چهارمین فصل پژوهش میدانی در تپه ۷۵۰۰ ساله قشلاق به انجام رسید. متاسفانه دامنه‌های این تپه مهم به علت آبگیری سد تالوار غرقاب شده و تنها راس تپه در دسترس قرار دارد.

www.chtn.ir/x448N

@CHTNiran
Forwarded from خردسرای فردوسی یزد (سیروس حامی)
📝 *سه یار غیر هم دبستانی!*


همه صندلی‌ها پر شده بودند. اصرار داشت که سوار شود. راننده که عمامه‌ای به سبک خراسانیان اصیل بر سر داشت، وقتی اصرار جوان را دید، چارپایه چوبی کنارش را نشان داد و گفت: بیا بالا بنشین ور دست خودم. مقصد نهائی خواف است! هنوز به شریف‌آباد نرسیده بودند که راننده می‌پرسد: خُب جوان برای چه می‌خواهی به خواف بروی؟ کسی را آنجا می‌شناسی؟ کار واجبی داری که اینهمه اصرار داشتی سوار شوی؟ و جوانک می‌گوید نه! راننده بیشتر متعجب می‌شود و می‌پرسد: پس می‌خواهی بروی خواف چه کار کنی؟ آنجا که چیزی برای دیدن ندارد. وسط کویر است! و جوانک می‌گوید: هیچ! می‌خواهم بروم آنجا را ببینم! فقط همین!
راننده جلوی یک قهوه‌خانه متوقف می‌شود تا گلويی تازه کنند. دست جوان را هم می‌گیرد. چای اول را که سر می‌کشند، جوان شعری را زمزمه می‌کند! گوش‌های راننده تیز می‌شود. شعر زبان حال راننده و مسافران است و این جاده‌های خراب و خاکی!! با این مضمون که چرا با این‌همه ثروت باید جاده‌های ما این‌چنین باشد و وضع مردمان‌مان این‌گونه؟
راننده تعجب می‌کند. آن‌چه این جوان می‌خواند، نه شعر است و نه محاوره معمولی. در عین اینکه قافیه ندارد ولی فکر می‌کنی شعر است! سر و ته دارد و گوش‌نواز است!! می‌پرسد این‌ها را کجا خواندی؟ و جوان می‌گوید: از جایی نخواندم؛ خودم سروده‌ام!! یعنی این‌ها شعر بود؟ و جوان جواب می‌دهد بله به این‌ها می گویند شعرنو! قشنگ است! نشنیده بودم. راننده خیلی از جوانک خوشش می‌آید.
وقتی به خواف رسیدند راننده پرسید: خب ببینم! در خواف کجا می‌خواهی بمانی؟ اینجا مسافرخانه‌ای چیزی ندارد. جوانک می‌گوید: نمی‌دانم. بالاخره یک جائی پیدا می‌شود. خدا بزرگ است. راننده می‌گوید: باید بیایی خانه خودمان. بد نمی‌گذرد.
به منزل راننده می‌روند. همین‌طور که دارند حرف می‌زنند، از خستگی به خواب فرو می‌روند. زمانی بیدار می‌شوند که اهل خانه دارند سور و سات شام را آماده می‌کنند. بعد از شام راننده اشاره‌ای به پستوی خانه کرده و با سر اشاره‌ای به بچه‌ها می‌کنند. به درون پستو می‌روند و اندکی بعد با یک بسته دراز، پیچیده در یک پارچه قلم‌کاری شده باز می‌گردند. بسته را جلوی راننده می‌گذارند. راننده به آرامی و با احترام بسته را باز می‌کند. حالا نوبت جوان است که متعجب شود. داخل بسته یک دو تار است. راننده دست چپش را سوی کوک دو تار می‌برد و با ناخن‌های دست راست بر سیم‌ها زخمه‌ای چند می‌زند. پس از چند بار بالاخره مطمئن می‌شود که ساز کوک است؛ می‌نوازد و سپس می‌خواند:

نوائی، نوائی، نوائی، نوائی
همه با وفایند، تو گل بی‌وفایی
الهی برافتد نشان جدایی

تازه اینجاست که جوان از بهت بیرون می‌آید و بی‌اختیار دست می‌اندازد به گردن راننده و او را بوسه باران می‌کند! آن راننده عثمان محمدپرست- نوازنده بزرگ خراسان- است و آن جوان هم مجتبی کاشانی شاعر و مدرسه ساز بزرگ سال‌های بعد!
در همان خواف بود که پیوند میان عثمان و مجتبی شکل گرفت. این دو یار و در کنار یار دیگرشان، پدر عکاسی نوین و سلطان عکاسی طبیعت ایران، زنده‌یاد نیکول فریدنی، بنیادی را بنا نهادند که بعدها به جامعه یاوری فرهنگی معروف گشت و کارش ابتدا دادن خدمات درمانی و بعدها مدرسه‌سازی برای مناطق بسیار محروم جنوب خراسان بود.
این تشکل در زمان حیات کاشانی بیش از ۲۰۰ مجتمع آموزشی ساخت، ولی با مرگ مجتبی به پایان نرسید و تاکنون ۹۰۰ مدرسه ساخته است. در قسمتی از وصیت‌نامه کاشانی آمده: «من کاری نتوانستم برای مردم انجام دهم، حاصل عمر من برای ملتم و کشورم ۲۰۰ مجتمع آموزشی است که با پول مردم و دوستانم در انجمن یاوری ساختم و شش کتاب شعر که برای مردم و به عشق آن‌ها سروده‌ام».

شعر و شعور مجتبی کاشانی و دو تار عثمان در کنار تصاویر نیکول در معرفی فقر و مسکنت در روستاهای جنوب خراسان و اثرات مثبت مدرسه‌سازی،
توانست جامعه یاوری فرهنگی را به کمال برساند.

مجتبی کاشانی شیعه
عثمان محمد پرست سنی
و نیکول فریدنی ارمنی بود

درس برای ما:

۱- عثمان هیچگاه برای نواختن موسیقی پول نگرفت و اگر پولی گرفت صرف کار خیر و مدرسه‌سازی کرد. ما کدام توانمندی‌مان را وقف بسط نیکویی و خلق زیبایی و نشر دانایی می‌کنیم؟

۲- در نگاه اول همه ما فکر می‌کنیم این دیدار (مجتبی و عثمان) یک اتفاق تصادفی بوده است. اما در این جهان هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست! اگر اندیشه خیری در وجود ما باشد دیر یا زود درها گشوده می شود.

۳- این سه یار غیر هم دبستانی، شاگرد سه مکتب مختلف بوده‌اند. اما هم جهان را مطلوب‌تر کرده‌اند و هم جان‌شان متعالی‌تر شد.

✍️
#محمد_رفیع_جلالی


🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
#مهری_بهفر:

فردوسی با بازیابیِ زمان‌هایِ ازدست‌رفته در ساختار چندلایهٔ ادبی- روایی سازندهٔ زیربنای حافظهٔ ملی ایرانیان است.


@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
فردوسی حکیمی بزرگ بود در بسیط زمینِ توس. اما جالب اینست که در کوچه‌پس‌کوچه‌های تاجیکستان، رایحه دلدادگی به شاهنامه‌اش را بیشتر حس می‌کنیم و یا در سیاه‌چادرهای ایل‌ِ غیورِ بختیاری نغماتی از شاهنامه را می‌شنویم که توسط اهالیِ خوش ذوقِ ایل بازخوانی می‌شود و کورُش اسدپور (خنیاگر بختیاری) نیز در آثارِ هنری‌اش نسبت به شاهنامه‌خوانی اهتمام ویژه‌ای ورزیده است. 
#غلامرضا_علیزاده
@XeradsarayeFerdosiYazd
@zoroaster33
2024/11/19 20:33:47
Back to Top
HTML Embed Code: