Forwarded from کنفرانس ایرانویچ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📜🕯️🖋️ﻫﻤﺎی مرغ سعادت
ﻫﻤﺎ ﯾﺎ ﻫﻤﺎﯼ، پرنده ايست در ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ها و اساطير ايران ﮐﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﻭلی هيچ جانداری ﺭﺍ ﻧﻤﯽ آزﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﮐﻮه ﻫﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺳﮑﻮﻧﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﮐﻤﺘﺮ ﺳﻮﯼ آﺩﻣﯿﺎﻥ ﻣﯽ آﯾﺪ
بر طبق داستان های کهن ايران همای ﺑﺮ ﺳﺮ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺳﺎﯾﻪ ﻣﯽ ﺍﻓﮑﻨﺪ آﻥ ﮐﺲ ﯾﺎ ﭘﺎﺩﺷﺎه ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﯾﺎ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺩﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻬﺎ ﻭ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺟﺎﻧﺸﯿﻨﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻫﻤﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﭘﺮﻧﺪه ﺑﺮ ﺳﺮ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ ﺍﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎه ﻣﯽ ﺷﺪ
ﺩﺭ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ، ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﻤﺎ ﯾﺎ ﻫﻤﺎﯼ ﻣﺮﻍ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻣﻈﻬﺮ ﺷﮑﻮه ﻭ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﺖ.
ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ پاﺭﺳﯽ ﻣﻌﯿﻦ ﻫﻤﺎ ﭘﺮﻧﺪه ایست ﺍﺯ ﺭﺍﺳﺘﻪ ﺷﮑﺎﺭﺑﺎﻧﺎﻥ ﺭﻭﺯ، ﺑﺎ ﺟﺜﻪﺍﯼ ﻗﻮﯼ ﮐﻪ ﺑﺠﺰ مغز ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻧﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥﻫﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﻠﻨﺪﯼ ﺑﺮ ﺻﺨﺮﻩﺍﯼ ﺍﻓﮑﻨﺪه ﺗﺎ خرد شده و سپس ﺁﻧﺮﺍ ﺑﺨﻮﺭﺩنقش همای نيز امروزه که نماد هواپيمايی ايران ميباشد
ﺷﺎﻋﺮﺍﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﺍﺷﻌﺎﺭﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﯼ ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩهﺍﻧﺪ
جهان ويژه کردم به فر خدای
به کشور پراکنده سايه همای
(ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ )
ﻫﻤﺎﯼ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﻏﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﺮﻑ ﺩﺍﺭﺩ
ﮐﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺟﺎﻧﻮﺭ ﻧﯿﺎﺯﺍﺭﺩ
(ﺳﻌﺪﯼ )
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تورا گذری بر مقام ما افتد
(حافظ)
🆔@conference_iranvich🔥
ﻫﻤﺎ ﯾﺎ ﻫﻤﺎﯼ، پرنده ايست در ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ها و اساطير ايران ﮐﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﻭلی هيچ جانداری ﺭﺍ ﻧﻤﯽ آزﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﮐﻮه ﻫﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺳﮑﻮﻧﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﮐﻤﺘﺮ ﺳﻮﯼ آﺩﻣﯿﺎﻥ ﻣﯽ آﯾﺪ
بر طبق داستان های کهن ايران همای ﺑﺮ ﺳﺮ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺳﺎﯾﻪ ﻣﯽ ﺍﻓﮑﻨﺪ آﻥ ﮐﺲ ﯾﺎ ﭘﺎﺩﺷﺎه ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﯾﺎ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺩﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻬﺎ ﻭ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺟﺎﻧﺸﯿﻨﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻫﻤﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﭘﺮﻧﺪه ﺑﺮ ﺳﺮ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ ﺍﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎه ﻣﯽ ﺷﺪ
ﺩﺭ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ، ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﻤﺎ ﯾﺎ ﻫﻤﺎﯼ ﻣﺮﻍ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻣﻈﻬﺮ ﺷﮑﻮه ﻭ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﺖ.
ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ پاﺭﺳﯽ ﻣﻌﯿﻦ ﻫﻤﺎ ﭘﺮﻧﺪه ایست ﺍﺯ ﺭﺍﺳﺘﻪ ﺷﮑﺎﺭﺑﺎﻧﺎﻥ ﺭﻭﺯ، ﺑﺎ ﺟﺜﻪﺍﯼ ﻗﻮﯼ ﮐﻪ ﺑﺠﺰ مغز ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻧﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥﻫﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﻠﻨﺪﯼ ﺑﺮ ﺻﺨﺮﻩﺍﯼ ﺍﻓﮑﻨﺪه ﺗﺎ خرد شده و سپس ﺁﻧﺮﺍ ﺑﺨﻮﺭﺩنقش همای نيز امروزه که نماد هواپيمايی ايران ميباشد
ﺷﺎﻋﺮﺍﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﺍﺷﻌﺎﺭﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﯼ ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩهﺍﻧﺪ
جهان ويژه کردم به فر خدای
به کشور پراکنده سايه همای
(ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ )
ﻫﻤﺎﯼ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﻏﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﺮﻑ ﺩﺍﺭﺩ
ﮐﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺟﺎﻧﻮﺭ ﻧﯿﺎﺯﺍﺭﺩ
(ﺳﻌﺪﯼ )
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تورا گذری بر مقام ما افتد
(حافظ)
🆔@conference_iranvich🔥
#زندگی_پس_از_مرگ_در_باور_مزدیسنان
#موبد_کورش_نیکنام
زرتشت در سرودهای خویش درباره زندگی پس از مرگ سخنی بمیان نیاورده است.
او به زندگی این جهانی اهمییت بیشتری داده است تا مرتوگان(:بشر) در پرتو اشا(:هنجار راستی)و بهره مندی از وهومن(:منش نیک) و به یاری خرد؛ به پیشرفت وسازندگی روی آورند. جهان را آباد وجهانیان را شاد کنند، به آرامش و آسایش دست یابند.
در باورترادادی(:سنتی) مزدیسنان، زندگی مرتو(:انسان) از دوبخش مادی ومینوی فراهم شده است. بخش مادی تن و جان است.
تن هر مرتو ارزش فراوانی دارد و نباید آسیب ببیند به همین روی مزدیسنان آزردن تن و نخوردن خوراکی و آشامیدنی و ریاضت کشیدن را شایسته نمی داند.
جان، نیرویی است که تن را به حرکت و جنبش وا می دارد.
آنگاه که جان از تن جدا شود هردو ارزشی نخواهند داشت. پیکر بی جان هر مرتو باید چنان از دسترس بیرون رود که زیستگاه زندگان را آلوده نسازد.
به همین روی با شیوه های گوناگون تن درگذشتگان را با کمک پاک کننده های آب، خاک، هوا و آتش از زیستگاه ناپدید می کردند.
مرده پرستی نیز نداشته اند که برای پیکر درگذشته بارگاه و جایگاهی آنچنانی بسازند. تا پس از مرگ از آنجا حاجت بگیرند.
بخش مینوی باور مزدیسنان روان(:روح) و فروهر است. روان در اوستا اوروان نام دارد و همان است که با کارهای خوب خشنود خواهد شد، و با کرداری ناشایست آزرده می گردد.
هر مرتو در اینجهان می تواند شادی روان خویش را فراهم گرداند و آنچه را بهشت نامیده اند بهره مند گردد.
چون باور مزدیسنان بهدجاودانی روان است، بدین روی پس از مرگنیز روان برای خود جایگاهی خواهد داشت.
فروهر که در اوستا فروشی یا فرورتی آمده فروزه اهورایی در نهاد هر مرتو است که از آغاز زاده شدن در نهاد او پدیدار شده تا راهنمای مرتو برای انجام کارهای نیک باشد. که به باور ترادادی مزدیسنان پس از درگذشت به همان فروزه اهورایی خواهد پیوست.
بدینروی زندگی پس از مرگ چنانکه در ادیان ابراهیمی آمده، زرتشتیان ندارند که بهشت(:جنت) با آنهمه خوبی، پاداش نیکوکاران باشد و دوزخ(:جهنم) با عذاب و آسیب به گناهکاران برسد.
بهشت مزدیسنان از واژه "به" به چمارخوب آمده که بهتر و بهشت شده است. بهره روان نیکوکاران است. و آن ماندن در سرای نور وسرود یادآوری شده و دوزخ از دروجو دمانه در اوستا داریم به چمار جایگاه دروغکاران. دروج چمار دروغ و دمانه خانه و جایگاه است. چنین برداشت می شود سرایی تاریک با سکوت همراه باشد.
در ادبیات پهلوی دوره ساسانی جهان پس از مرگ در باور مزدیسنان را به ناچار با پیروی از ادیان سامی درک شدنی کرده اند. پیروانمزدا کمبودی نداشته باشند.
از یکسو موبدی به نام اردای ویراف با نوشیدن می ومواد سکرآور به جهانی دیگر رفته و پس از سه شبانه روز که بیهوش بوده، گفته هایی دارد که در نسکِ(:کتاب)اردای ویراف نامه آمده وهمانند عذاب در جهنم ادیان دیگر است.
در نوشته هایی نیز سخن از گذر روان نیکوکار از پل چینود یادآوری شده که بسیار پهن می گردد ولی روان گناهکار که از پل چینود به نازکی موی سر باید گذر کند.
گفتنی است این باورها در پیام زرتشت نیامده است.
🔥🔥🔥🔥🔥
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبد کورش نیکنام
🏵 @zoroaster33 🏵
#موبد_کورش_نیکنام
زرتشت در سرودهای خویش درباره زندگی پس از مرگ سخنی بمیان نیاورده است.
او به زندگی این جهانی اهمییت بیشتری داده است تا مرتوگان(:بشر) در پرتو اشا(:هنجار راستی)و بهره مندی از وهومن(:منش نیک) و به یاری خرد؛ به پیشرفت وسازندگی روی آورند. جهان را آباد وجهانیان را شاد کنند، به آرامش و آسایش دست یابند.
در باورترادادی(:سنتی) مزدیسنان، زندگی مرتو(:انسان) از دوبخش مادی ومینوی فراهم شده است. بخش مادی تن و جان است.
تن هر مرتو ارزش فراوانی دارد و نباید آسیب ببیند به همین روی مزدیسنان آزردن تن و نخوردن خوراکی و آشامیدنی و ریاضت کشیدن را شایسته نمی داند.
جان، نیرویی است که تن را به حرکت و جنبش وا می دارد.
آنگاه که جان از تن جدا شود هردو ارزشی نخواهند داشت. پیکر بی جان هر مرتو باید چنان از دسترس بیرون رود که زیستگاه زندگان را آلوده نسازد.
به همین روی با شیوه های گوناگون تن درگذشتگان را با کمک پاک کننده های آب، خاک، هوا و آتش از زیستگاه ناپدید می کردند.
مرده پرستی نیز نداشته اند که برای پیکر درگذشته بارگاه و جایگاهی آنچنانی بسازند. تا پس از مرگ از آنجا حاجت بگیرند.
بخش مینوی باور مزدیسنان روان(:روح) و فروهر است. روان در اوستا اوروان نام دارد و همان است که با کارهای خوب خشنود خواهد شد، و با کرداری ناشایست آزرده می گردد.
هر مرتو در اینجهان می تواند شادی روان خویش را فراهم گرداند و آنچه را بهشت نامیده اند بهره مند گردد.
چون باور مزدیسنان بهدجاودانی روان است، بدین روی پس از مرگنیز روان برای خود جایگاهی خواهد داشت.
فروهر که در اوستا فروشی یا فرورتی آمده فروزه اهورایی در نهاد هر مرتو است که از آغاز زاده شدن در نهاد او پدیدار شده تا راهنمای مرتو برای انجام کارهای نیک باشد. که به باور ترادادی مزدیسنان پس از درگذشت به همان فروزه اهورایی خواهد پیوست.
بدینروی زندگی پس از مرگ چنانکه در ادیان ابراهیمی آمده، زرتشتیان ندارند که بهشت(:جنت) با آنهمه خوبی، پاداش نیکوکاران باشد و دوزخ(:جهنم) با عذاب و آسیب به گناهکاران برسد.
بهشت مزدیسنان از واژه "به" به چمارخوب آمده که بهتر و بهشت شده است. بهره روان نیکوکاران است. و آن ماندن در سرای نور وسرود یادآوری شده و دوزخ از دروجو دمانه در اوستا داریم به چمار جایگاه دروغکاران. دروج چمار دروغ و دمانه خانه و جایگاه است. چنین برداشت می شود سرایی تاریک با سکوت همراه باشد.
در ادبیات پهلوی دوره ساسانی جهان پس از مرگ در باور مزدیسنان را به ناچار با پیروی از ادیان سامی درک شدنی کرده اند. پیروانمزدا کمبودی نداشته باشند.
از یکسو موبدی به نام اردای ویراف با نوشیدن می ومواد سکرآور به جهانی دیگر رفته و پس از سه شبانه روز که بیهوش بوده، گفته هایی دارد که در نسکِ(:کتاب)اردای ویراف نامه آمده وهمانند عذاب در جهنم ادیان دیگر است.
در نوشته هایی نیز سخن از گذر روان نیکوکار از پل چینود یادآوری شده که بسیار پهن می گردد ولی روان گناهکار که از پل چینود به نازکی موی سر باید گذر کند.
گفتنی است این باورها در پیام زرتشت نیامده است.
🔥🔥🔥🔥🔥
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبد کورش نیکنام
🏵 @zoroaster33 🏵
Forwarded from هما ارژنگی
واژه اوستایی «هَنتَچ»* در پهلوی به «هَندَچَک» و در پارسی به «اندازه» دگریده و تازیان پس از چیرگی بر ایران این دانش را از ایرانیان فراگرفته و با دگرشی واژه «هَندَچَک» را به «هَندَسه» دگرنداند و از آن واژه «مهندس» را نیز برساختند، که براستی «اندازه دانی» یا «مهندسی» از آن ایرانیان بود و دیگران این دانش را وامدار نیاکان مایند! ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه فراگیری دانش «اندازه» را از رویدادهای «نوروز» و دوران جم دانسته است:
به سنگ و به گل چونکه دیوار کرد،
به خشت از برش هَندَسی کار کرد!
چو گرمابه و کاخهای بلند،
چُن ایوان که باشد پناه از گزند!
پنجم اسفندماه- روز گرامیداشت خواجه نصیرالدین توسی و روز مهندس همایون باد.
به سنگ و به گل چونکه دیوار کرد،
به خشت از برش هَندَسی کار کرد!
چو گرمابه و کاخهای بلند،
چُن ایوان که باشد پناه از گزند!
پنجم اسفندماه- روز گرامیداشت خواجه نصیرالدین توسی و روز مهندس همایون باد.
Forwarded from کتابخانه تاریخ و تمدن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مردم یکی از روستاهای کردنشین در هورامان قرنهاست امروز را نوروز و آغاز سال نو میدانند تصاویری از مراسم امروز روستای چشمیدر در هورامان
@humancivilizations
@humancivilizations
Forwarded from ناوەندی مێژووی کورد و کوردستان (piri)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
امروز
به روز فیروز و فرخ
روز؛ ماه ،از ماهِ اسفند
سال ۳۷۶۱ ترادادی مزدیسنا
برابر با
یکشنبه: ۶ اسفند ماه،
به سال ۱۴۰۲ خورشیدی
۲۵ فوریه ۲۰۲۴ ترسایی
25.02.2024
🌷🌷🌷
🔹ماه:
- دوازدهمین روز در گاهشمار ترادادی زرتشتیان روز "ماه" نام دارد.
- واژه ماه در اوستا به ریخت "ماوُنگهه" آمده و سرود "ماه نیایش" در خُرده اوستا در پاسداشت این پدیده آسمانی سروده شده است.
- روز ماه یکی از روزهایی است که مزدیسنان به باور ترادادی خویش، از خوردن هرگونه خوراک گوشتدار پرهیز می کنند.
🪻🌸🪻
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33
به روز فیروز و فرخ
روز؛ ماه ،از ماهِ اسفند
سال ۳۷۶۱ ترادادی مزدیسنا
برابر با
یکشنبه: ۶ اسفند ماه،
به سال ۱۴۰۲ خورشیدی
۲۵ فوریه ۲۰۲۴ ترسایی
25.02.2024
🌷🌷🌷
🔹ماه:
- دوازدهمین روز در گاهشمار ترادادی زرتشتیان روز "ماه" نام دارد.
- واژه ماه در اوستا به ریخت "ماوُنگهه" آمده و سرود "ماه نیایش" در خُرده اوستا در پاسداشت این پدیده آسمانی سروده شده است.
- روز ماه یکی از روزهایی است که مزدیسنان به باور ترادادی خویش، از خوردن هرگونه خوراک گوشتدار پرهیز می کنند.
🪻🌸🪻
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33
Forwarded from Sherwin Vakili (شروین وکیلی)
✅ گفتاری دربارهی ده اندرز از کتاب «مهرنسک» که امروز با همت یارانم بر کانال یوتیوبم بارگذاری شده است، به مناسبت شادباش جشن فرخندهی سپندارمذگان و بزرگداشت زنان و دختران ارجمند سرزمینم:
https://youtu.be/KriJ6MSk2Pk
❇️ ده پیشنهاد برای پاییدن مهر و پاکیزه نگه داشتنش از زوال و تباهی
#مهرنسک
#سپندارمذگان
@sherwin_vakili
https://youtu.be/KriJ6MSk2Pk
❇️ ده پیشنهاد برای پاییدن مهر و پاکیزه نگه داشتنش از زوال و تباهی
#مهرنسک
#سپندارمذگان
@sherwin_vakili
YouTube
ده اندرز کتاب مهرنسک
در این ویدئو به مناسبت سپندارمذگان دربارهی ۱۰ اندرزی که در کتاب مهرنسک پیشنهاد کردهام برای داشتن مهر پایدار صحبت کردهام و شرحی دربارهی هرکدام دادهام.
ده اندرز کتاب مهرنسک
۵ اسفند ۱۴۰۲
24-02-2024
00:00 مقدمه
04:10 شرحی دربارهی ۱۰ اندرز کتاب مهرنسک…
ده اندرز کتاب مهرنسک
۵ اسفند ۱۴۰۲
24-02-2024
00:00 مقدمه
04:10 شرحی دربارهی ۱۰ اندرز کتاب مهرنسک…
Forwarded from kourosh niknam
#دین_زرتشتی_در_دوران_ساسانی
متن های موجود پهلوی، برعکس متن های اوستایی که بیشتر به شیوه سرودهای ورجاوند (:مقدس) دینی دارد، شرحی درباره روایات و باورهای زرتشتیان است و از این حیث بر متن های اوستایی تفاوت دارد و آگاهی کاملی درباره باورهای موبدان واندیشمندان زرتشتی آن روزگار به ما می دهد.
هرچند کتاب های پهلوی بسیار دیر، در سده دوم و شاید سوم اسلامی نوشته شده اند، ولی با نوشته آنها میتوان به بسیاری از باورهای زرتشتیان در دوره ساسانی دست یافت...
بدین روی از نوشته هایی که از دین زرتشتی در دوره ساسانی در دست داریم، می توانیم اصول زیرین را بیان کنیم:
۱-- در آغاز تنها زُروان بود. او همه هستی را در خود گرد داشت. خوبی و بدی، روشنی وتاریکی، ماده و مینو، داد و بیدادگری و اقلیت و ابدیّت.
۲-- او زمان درازی(هزارسال) آرزوی فرزند می کرد تا او را فرمانروای جهان سازد، اما دارای فرزند نمی شد...
۳-- در اساتیر زرتشتی، هرمزد جهان مادی را می آفریند، پس ماده، موجودی هرمزدی و مقدس است.
۴-- در نُه هزار سال نبرد، [بین هرمزد و اهریمن] سه هزار سال به کام هرمزد، سه هزار سال دوم در آمیختگی نیروی هرمزدی و اهریمن، سه هزاره پایانی اهریمن شکست خواهد خورد.
۵-- هرمزد نخست امشاسپندان را می آفریند که شش گانه اند...سپس ایزدان مینوی مادی.
۶-- سپس آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و انسان را می آفریند.
۷-- آسمان به صورت تخم مرغی آفریده می شود...زمین چون زرده تخم مرغ در میان آسمان است و نیمه زیرین آن در آب قرار دارد و تنها نیمه بالایی مناسب زندگی گیاهان، جانوران و انسان است... نخستین جانور و انسان در این نیمکره آفریده می شوند...از آنها گیاه نخستین، گاو یکتا آفریده و کیومرث است.
۸-- اهریمن به خلق دیوان در برابر امشاسپندان می پردازد که عبارتند از اکومن، اندر، ساوول و...
👇ادامه
متن های موجود پهلوی، برعکس متن های اوستایی که بیشتر به شیوه سرودهای ورجاوند (:مقدس) دینی دارد، شرحی درباره روایات و باورهای زرتشتیان است و از این حیث بر متن های اوستایی تفاوت دارد و آگاهی کاملی درباره باورهای موبدان واندیشمندان زرتشتی آن روزگار به ما می دهد.
هرچند کتاب های پهلوی بسیار دیر، در سده دوم و شاید سوم اسلامی نوشته شده اند، ولی با نوشته آنها میتوان به بسیاری از باورهای زرتشتیان در دوره ساسانی دست یافت...
بدین روی از نوشته هایی که از دین زرتشتی در دوره ساسانی در دست داریم، می توانیم اصول زیرین را بیان کنیم:
۱-- در آغاز تنها زُروان بود. او همه هستی را در خود گرد داشت. خوبی و بدی، روشنی وتاریکی، ماده و مینو، داد و بیدادگری و اقلیت و ابدیّت.
۲-- او زمان درازی(هزارسال) آرزوی فرزند می کرد تا او را فرمانروای جهان سازد، اما دارای فرزند نمی شد...
۳-- در اساتیر زرتشتی، هرمزد جهان مادی را می آفریند، پس ماده، موجودی هرمزدی و مقدس است.
۴-- در نُه هزار سال نبرد، [بین هرمزد و اهریمن] سه هزار سال به کام هرمزد، سه هزار سال دوم در آمیختگی نیروی هرمزدی و اهریمن، سه هزاره پایانی اهریمن شکست خواهد خورد.
۵-- هرمزد نخست امشاسپندان را می آفریند که شش گانه اند...سپس ایزدان مینوی مادی.
۶-- سپس آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و انسان را می آفریند.
۷-- آسمان به صورت تخم مرغی آفریده می شود...زمین چون زرده تخم مرغ در میان آسمان است و نیمه زیرین آن در آب قرار دارد و تنها نیمه بالایی مناسب زندگی گیاهان، جانوران و انسان است... نخستین جانور و انسان در این نیمکره آفریده می شوند...از آنها گیاه نخستین، گاو یکتا آفریده و کیومرث است.
۸-- اهریمن به خلق دیوان در برابر امشاسپندان می پردازد که عبارتند از اکومن، اندر، ساوول و...
👇ادامه
Forwarded from kourosh niknam
ادامه👇
۹-- اهریمن آفرینش مادی ندارد و آفرینش هرمزد به گروهی از خلق مینوی اهریمنی تن می دهد تا مردم آنها را ببینند و پرهیز کنند یا آنها را از بین ببرند.
۱۰-- نجوم در دوره ساسانی نقشی بسیار عمده در اساتیر دارد وتاثیر آن در پی باور به دانش احکام نجوم است که مبتنی بر تاثیر حرکات سیارات در پیوند با خانه های دوازده گانه منطقه البروج است که گاه نحس و گاه پسندیده است.
۱۱-- اهریمن از زیر، از جهان تاریکی بر می خیزد تا به جهان روشنی حمله ور شود. با بُن آسمان برخورد می کند، آن را می شکافد و در درون آسمان زندانی می شود و دیگر قادر به بازگشت به جهان خود نیست. بر اثر حمله او، آب ها شور می شود درون زمینکه سوراخ شده، دوزخ و جایگاه دیوان می شود.
۱۲-- دوازده هزار سال زمان کرانه مند، به چهار بخش، چنین تقسیم می شود که هربخش از آن سه هزار سال است.
۱۳-- باید توجه داشت که در دوران ساسانی، مذاهب بی شمار زرتشتی در ایران وجود داشت که حتا به دوره اسلامی نیز رسید و چه بسا هریک از آنان عقاید گوناگونی داشته اند که ما تنها از برخی از آنها آگاهی داریم.
۱۴-- آتش مقدس است.
برگرفته از نسک؛
ادیان آسیایی
نگارش ِ مهرداد بهار
نشر چشمه، چاپ اول ۱۳۷۵، رویه ۵۶ - ۶۰
#موبد_کورش_نیکنام
گفتنی است.
اینگونه رویدادها و استوره ها چنانکه یاد آوری شده از باورهای دوران ساسانی است که در نوشته های پهلوی گردآوری شده و با اندیشه راستین زرتشت در سرودهایش(گات ها) همخوانی ندارد.
🔥🔥🔥🔥🔥
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبد کورش نیکنام
🏵 @zoroaster33 🏵
۹-- اهریمن آفرینش مادی ندارد و آفرینش هرمزد به گروهی از خلق مینوی اهریمنی تن می دهد تا مردم آنها را ببینند و پرهیز کنند یا آنها را از بین ببرند.
۱۰-- نجوم در دوره ساسانی نقشی بسیار عمده در اساتیر دارد وتاثیر آن در پی باور به دانش احکام نجوم است که مبتنی بر تاثیر حرکات سیارات در پیوند با خانه های دوازده گانه منطقه البروج است که گاه نحس و گاه پسندیده است.
۱۱-- اهریمن از زیر، از جهان تاریکی بر می خیزد تا به جهان روشنی حمله ور شود. با بُن آسمان برخورد می کند، آن را می شکافد و در درون آسمان زندانی می شود و دیگر قادر به بازگشت به جهان خود نیست. بر اثر حمله او، آب ها شور می شود درون زمینکه سوراخ شده، دوزخ و جایگاه دیوان می شود.
۱۲-- دوازده هزار سال زمان کرانه مند، به چهار بخش، چنین تقسیم می شود که هربخش از آن سه هزار سال است.
۱۳-- باید توجه داشت که در دوران ساسانی، مذاهب بی شمار زرتشتی در ایران وجود داشت که حتا به دوره اسلامی نیز رسید و چه بسا هریک از آنان عقاید گوناگونی داشته اند که ما تنها از برخی از آنها آگاهی داریم.
۱۴-- آتش مقدس است.
برگرفته از نسک؛
ادیان آسیایی
نگارش ِ مهرداد بهار
نشر چشمه، چاپ اول ۱۳۷۵، رویه ۵۶ - ۶۰
#موبد_کورش_نیکنام
گفتنی است.
اینگونه رویدادها و استوره ها چنانکه یاد آوری شده از باورهای دوران ساسانی است که در نوشته های پهلوی گردآوری شده و با اندیشه راستین زرتشت در سرودهایش(گات ها) همخوانی ندارد.
🔥🔥🔥🔥🔥
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبد کورش نیکنام
🏵 @zoroaster33 🏵
امروز
به روز فیروز و فرخ
روز؛ تیر ،از ماهِ اسفند
سال ۳۷۶۱ ترادادی مزدیسنا
برابر با
دوشنبه: ۷ اسفند ماه،
به سال ۱۴۰۲ خورشیدی
۲۶ فوریه ۲۰۲۴ ترسایی
26.02.2024
🌷🌷🌷
🔹تیر:
- سیزدهمین روز هر ماه در گاهشمار ترادادی زرتشتیان«تیر» نام دارد.
- در استوره های کهن ایرانی «تیر» یا «تیشتَر» ایزد باران بوده است که به یاری آن کشتزارها از باران سیراب میشده اند.
- «تیریشت» در گنجینه اوستایی برای نیایش ایزد باران سروده شده است.
- ایرانیان باستان به هنگام خشکسالی، در این روز آیین ویژهای برگزار می کردند و برای باریدن باران و پیروزی تشتر ایزد بر دیو خشکسالی (اَپوش) به دشت و کنار جویبارها رفته و اوستای تیریشت میخوانده اند.
🪻🌸🪻
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33
به روز فیروز و فرخ
روز؛ تیر ،از ماهِ اسفند
سال ۳۷۶۱ ترادادی مزدیسنا
برابر با
دوشنبه: ۷ اسفند ماه،
به سال ۱۴۰۲ خورشیدی
۲۶ فوریه ۲۰۲۴ ترسایی
26.02.2024
🌷🌷🌷
🔹تیر:
- سیزدهمین روز هر ماه در گاهشمار ترادادی زرتشتیان«تیر» نام دارد.
- در استوره های کهن ایرانی «تیر» یا «تیشتَر» ایزد باران بوده است که به یاری آن کشتزارها از باران سیراب میشده اند.
- «تیریشت» در گنجینه اوستایی برای نیایش ایزد باران سروده شده است.
- ایرانیان باستان به هنگام خشکسالی، در این روز آیین ویژهای برگزار می کردند و برای باریدن باران و پیروزی تشتر ایزد بر دیو خشکسالی (اَپوش) به دشت و کنار جویبارها رفته و اوستای تیریشت میخوانده اند.
🪻🌸🪻
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33
سخن تازه از نوروز گفتن دشوار است. نوروز یک جشن ملی است، جشن ملی را همه میشناسند که چیست نوروز هر ساله برپا میشود و هر ساله از آن سخن میرود. بسیار گفتهاند و بسیار شنیدهاید پس به تکرار نیازی نیست؟
چرا هست. مگر نوروز را خود مکرر نمیکنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید. در علم و ادب تکرار ملالآور است و بیهوده «عقل» تکرار را نمیپسندد. اما «احساس» تکرار را دوست دارد، طبیعت تکرار را دوست دارد، جامعه به تکرار نیازمند است و طبیعت را از تکرار ساختهاند: جامعه با تکرار نیرومند میشود، احساس با تکرار جان میگیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن طبیعت، احساس، و جامعه هر سه دست اندر کارند.
نوروز که قرنهای دراز است بر همه جشنهای جهان فخر میفروشد، از آن رو هست که این قرارداد مصنوعی اجتماعی و یا یک جشن تحمیلی سیاسی نیست. جشن جهان است و روز شادمانی زمین و آسمان و آفتاب و جشن شکفتنها و شور زادنها و سرشار از هیجان هر «آغاز».
جشنهای دیگران غالباً انسان را از کارگاهها، مزرعهها، دشت و صحرا، کوچه و بازار، باغها و کشتزارها، در میان اتاقها و زیر سقفها و پشت درهای بسته جمع میکند: کافهها، کابارهها، زیر زمینها، سالنها، خانهها... در فضایی گرم از نفت، روشن از چراغ، لرزان از دود، زیبا از رنگ و آراسته از گلهای کاغذی، مقوایی، مومی، بوی کندر و عطر و ... اما نوروز دست مردم را میگیرد و از زیر سقفها و درهای بسته فضاهای خفه لای دیوارهای بلند و نزدیک شهرها و خانه ها، به دامن آزاد و بیکرانه طبیعت میکشاند: گرم از بهار، روشن از آفتاب لرزان از هیجان آفرینش و آفریدن، زیبا از هنرمندی باد و باران، آراسته با شکوفه، جوانه، سبزه و معطر از بوی باران، بوی پونه، بوی خاک، شاخه های شسته، باران خورده، پاک...
نوروز تجدید خاطره بزرگی است: خاطره خویشاوندی انسان با طبیعت. هر سال آن فرزند فراموشکار که، سرگرم کارهای مصنوعی و ساختههای پیچیده خود، مادر خویش را از یاد میبرد، با یادآوری وسوسهآمیز نوروز به دامن وی باز میگردد و با او، این بازگشت و تجدید دیدار را جشن میگیرد. فرزند در دامن مادر، خود را باز مییابد و مادر، در کنار فرزند و چهرهاش از شادی میشکفد اشک شوق میبارد فریادهای شادی میکشد، جوان میشود، حیات دوباره میگیرد. با دیدار یوسفش بینا و بیدار میشود.
تمدن مصنوعی ما هر چه پیچیده تر و سنگین تر میگردد، نیاز به بازگشت و باز شناخت طبیعت را در انسان حیاتیتر میکند و بدین گونه است که نوروز بر خلاف سنتها که پیر میشوند فرسوده و گاه بیهوده رو به توانایی میرود و در هر حال آیندهای جوان تر و درخشانتر دارد، چه نوروز را ه سومی است که جنگ دیرینهای را که از روزگار لائوتسه و کنفوسیوس تا زمان روسو و ولتر درگیر است به آشتی میکشاند.
نوروز تنها فرصتی برای آسایش، تفریح و خوشگذرانی نیست: نیاز ضروری جامعه، خوراک حیاتی یک ملت نیز هست. دنیایی که بر تغییر، تحول، گسیختن، زایل شدن، در هم ریختن و از دست رفتن بنا شده است، جایی که در آن آنچه ثابت است و همواره لایتغیر و همیشه پایدار، تنها تغییر است و ناپایداری، چه چیز میتواند ملتی را، جامعهای را، در برابر ارابه بیرحم زمان – که بر همه چیز میگذرد و لِه میکند و میرود هر پایهای را میشکند و هر شیرازهای را میگسلد – از زوال مصون دارد؟
هیچ ملتی یا یک نسل و دو نسل شکل نمیگیرد: ملت، مجموعه پیوسته نسلهای متوالی بسیار است، اما زمان این تیغ بیرحم، پیوند نسلها را قطع میکند، میان ما و گذشتگانمان، آنها که روح جامعه ما و ملت ما را ساختهاند، دره هولناک تاریخ حفر شده است قرنهای تهی ما را از آنان جدا ساختهاند: تنها سنتها هستند که پنهان از چشم جلاد زمان، ما را از این دره هولناک گذر میدهند و با گذشتگانمان و با گذشتههایمان آشنا میسازند. در چهره مقدس این سنتهاست که ما حضور آنان را در زمان خویش، کنار خویش و در «خود خویش» احساس میکنیم حضور خود را در میان آنان میبینیم و جشن نوروز یکی از استوارترین و زیباترین سنتهاست.
در آن هنگام که مراسم نوروز را به پا میداریم، گویی خود را در همه نوروزهایی که هر ساله در این سرزمین بر پا میکردهاند، حاضر مییابیم و در این حال صحنههای تاریک و روشن و صفحات سیاه و سفید تاریخ ملت کهن ما در برابر دیدگانمان ورق میخورد، رژه میرود.
دکتر علی شریعتی
چرا هست. مگر نوروز را خود مکرر نمیکنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید. در علم و ادب تکرار ملالآور است و بیهوده «عقل» تکرار را نمیپسندد. اما «احساس» تکرار را دوست دارد، طبیعت تکرار را دوست دارد، جامعه به تکرار نیازمند است و طبیعت را از تکرار ساختهاند: جامعه با تکرار نیرومند میشود، احساس با تکرار جان میگیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن طبیعت، احساس، و جامعه هر سه دست اندر کارند.
نوروز که قرنهای دراز است بر همه جشنهای جهان فخر میفروشد، از آن رو هست که این قرارداد مصنوعی اجتماعی و یا یک جشن تحمیلی سیاسی نیست. جشن جهان است و روز شادمانی زمین و آسمان و آفتاب و جشن شکفتنها و شور زادنها و سرشار از هیجان هر «آغاز».
جشنهای دیگران غالباً انسان را از کارگاهها، مزرعهها، دشت و صحرا، کوچه و بازار، باغها و کشتزارها، در میان اتاقها و زیر سقفها و پشت درهای بسته جمع میکند: کافهها، کابارهها، زیر زمینها، سالنها، خانهها... در فضایی گرم از نفت، روشن از چراغ، لرزان از دود، زیبا از رنگ و آراسته از گلهای کاغذی، مقوایی، مومی، بوی کندر و عطر و ... اما نوروز دست مردم را میگیرد و از زیر سقفها و درهای بسته فضاهای خفه لای دیوارهای بلند و نزدیک شهرها و خانه ها، به دامن آزاد و بیکرانه طبیعت میکشاند: گرم از بهار، روشن از آفتاب لرزان از هیجان آفرینش و آفریدن، زیبا از هنرمندی باد و باران، آراسته با شکوفه، جوانه، سبزه و معطر از بوی باران، بوی پونه، بوی خاک، شاخه های شسته، باران خورده، پاک...
نوروز تجدید خاطره بزرگی است: خاطره خویشاوندی انسان با طبیعت. هر سال آن فرزند فراموشکار که، سرگرم کارهای مصنوعی و ساختههای پیچیده خود، مادر خویش را از یاد میبرد، با یادآوری وسوسهآمیز نوروز به دامن وی باز میگردد و با او، این بازگشت و تجدید دیدار را جشن میگیرد. فرزند در دامن مادر، خود را باز مییابد و مادر، در کنار فرزند و چهرهاش از شادی میشکفد اشک شوق میبارد فریادهای شادی میکشد، جوان میشود، حیات دوباره میگیرد. با دیدار یوسفش بینا و بیدار میشود.
تمدن مصنوعی ما هر چه پیچیده تر و سنگین تر میگردد، نیاز به بازگشت و باز شناخت طبیعت را در انسان حیاتیتر میکند و بدین گونه است که نوروز بر خلاف سنتها که پیر میشوند فرسوده و گاه بیهوده رو به توانایی میرود و در هر حال آیندهای جوان تر و درخشانتر دارد، چه نوروز را ه سومی است که جنگ دیرینهای را که از روزگار لائوتسه و کنفوسیوس تا زمان روسو و ولتر درگیر است به آشتی میکشاند.
نوروز تنها فرصتی برای آسایش، تفریح و خوشگذرانی نیست: نیاز ضروری جامعه، خوراک حیاتی یک ملت نیز هست. دنیایی که بر تغییر، تحول، گسیختن، زایل شدن، در هم ریختن و از دست رفتن بنا شده است، جایی که در آن آنچه ثابت است و همواره لایتغیر و همیشه پایدار، تنها تغییر است و ناپایداری، چه چیز میتواند ملتی را، جامعهای را، در برابر ارابه بیرحم زمان – که بر همه چیز میگذرد و لِه میکند و میرود هر پایهای را میشکند و هر شیرازهای را میگسلد – از زوال مصون دارد؟
هیچ ملتی یا یک نسل و دو نسل شکل نمیگیرد: ملت، مجموعه پیوسته نسلهای متوالی بسیار است، اما زمان این تیغ بیرحم، پیوند نسلها را قطع میکند، میان ما و گذشتگانمان، آنها که روح جامعه ما و ملت ما را ساختهاند، دره هولناک تاریخ حفر شده است قرنهای تهی ما را از آنان جدا ساختهاند: تنها سنتها هستند که پنهان از چشم جلاد زمان، ما را از این دره هولناک گذر میدهند و با گذشتگانمان و با گذشتههایمان آشنا میسازند. در چهره مقدس این سنتهاست که ما حضور آنان را در زمان خویش، کنار خویش و در «خود خویش» احساس میکنیم حضور خود را در میان آنان میبینیم و جشن نوروز یکی از استوارترین و زیباترین سنتهاست.
در آن هنگام که مراسم نوروز را به پا میداریم، گویی خود را در همه نوروزهایی که هر ساله در این سرزمین بر پا میکردهاند، حاضر مییابیم و در این حال صحنههای تاریک و روشن و صفحات سیاه و سفید تاریخ ملت کهن ما در برابر دیدگانمان ورق میخورد، رژه میرود.
دکتر علی شریعتی
Forwarded from رادیو Zntv1 🌐
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from دیدبانان ایران
آسیب مرمت های غیراصولی به آرامگاهِ جاماسبِ خَفر
تارنمای مهرگان : سیاوش آریا
زخم مرمت های غیراصولی و غیرکارشناسی بر تنِ رنجور و بی دفاع یادمان تاریخی نامدار به آرامگاه جاماسب در شهرستان خَفرِ پارس، اَفزون بر خَدشه دار شدن ریخت بنا، آسیب های برگشت ناپذیری را برجای گذاشته است.
"آمدند اَبرویش را درست کنند، زدند چشمانش را نیز کور کردند!" این زبانزد(ضرب المثل) درست گویای حال ناخوش و نزار و رنجورِ آرامگاه جاماسب در شهرستان خَفر است که با مرمت های غیراصولی و کارشناسی نشده، زخم های ژرفی بر گُردۀ آن نشانده شده و چهرۀ یادگار ملی را خَدشه دار کرده است. مرمت هایی که ساختار بنا را به هم ریخته و در جاهایی با دخالت های غیرعلمی و غیرکارشناسی به آن آسیب رسانده است. به باورکارشناسان میراث فرهنگی بهتر بود این بنای اَرزشمند و تاریخی کم تر شناخته شده، به هیچ روی، مرمت نمی شد تا بخواهد با این روش و سبک مرمت شده و آسیب های ژرفی بر اثر مرمت های غیرعلمی در آن برجای بماند و دوباره مجبور باشیم برای برطرف کردن مرمت های غیراصولی مرمت کننده، یک گروه مرمتی دیگر تشکیل داده تا ایرادهای فاجعه آمیز پیشین آن از میان برود. همچنین با هَدر رفت بودجه رو به رو باشیم. بودجه ای که در وزارت میراث فرهنگی به یکی از دشواری ها و چالش های بزرگ تبدیل شده است.
اما مرمت های غیراصولی و شلخته ای که در یادمان تاریخی آرامگاه جاماسب در اَواخر دهۀ نود اَنجام گرفته است، چهره و ساختار یادگار ملی را خَدشه دار کرده و به آن آسیب رسانده است. از بهره گیری از سیمان سیاه در یک اثر سنگی شاخص و یگانه و نفیس که جای شگفتی و پرسش دارد تا چینش نامنظم و شلختۀ سنگ ها و جا به جایی آن ها و بریدن سنگ ها که روشن نیست بر پایۀ کدام یک از اِستانداردها و منشورهای فراملیمرمتی اَنجام شده است. همچنین روشن نیست که مرمت کننده بر پایۀ کدام یک از مبانی حفاظتی و مرمتی سنگ گورهای نبشته دار اَرزشمند و ثبت ملی که در گورستان نزدیک به آرامگاه جاماسب وجود داشته را با برش سنگ به بلوک سنگی تبدیل و آن ها را در یک ردیف و بر بالای دیوار آرامگاه و بدون مستندنگاری کار گذاشته، که مایۀ شگفتی فراوان کارشناسان اَمر شده است. همچنین برش چند تکه بلوک سنگی برای ساخت پنجرۀ کور در بخش های باختری و جنوبی آرامگاه جاماسب از دیگر روش های نادرست گروه مرمت است. گروه مرمت آرامگاه جاماسب نزدیک 10 تکه بلوک سنگی را با دستگاه برش سنگ برقی بریده اند
گزارش کامل و جامع و نگاره های بیشتر را در پیوند زیر ببینید :
https://www.mehrganaria.ir/Maghale_View.aspx?Code=20888
#mehrganaria
https://www.instagram.com/p/C3z5VGAtgZB/?igsh=NjZiM2M3MzIxNA==
تارنمای مهرگان : سیاوش آریا
زخم مرمت های غیراصولی و غیرکارشناسی بر تنِ رنجور و بی دفاع یادمان تاریخی نامدار به آرامگاه جاماسب در شهرستان خَفرِ پارس، اَفزون بر خَدشه دار شدن ریخت بنا، آسیب های برگشت ناپذیری را برجای گذاشته است.
"آمدند اَبرویش را درست کنند، زدند چشمانش را نیز کور کردند!" این زبانزد(ضرب المثل) درست گویای حال ناخوش و نزار و رنجورِ آرامگاه جاماسب در شهرستان خَفر است که با مرمت های غیراصولی و کارشناسی نشده، زخم های ژرفی بر گُردۀ آن نشانده شده و چهرۀ یادگار ملی را خَدشه دار کرده است. مرمت هایی که ساختار بنا را به هم ریخته و در جاهایی با دخالت های غیرعلمی و غیرکارشناسی به آن آسیب رسانده است. به باورکارشناسان میراث فرهنگی بهتر بود این بنای اَرزشمند و تاریخی کم تر شناخته شده، به هیچ روی، مرمت نمی شد تا بخواهد با این روش و سبک مرمت شده و آسیب های ژرفی بر اثر مرمت های غیرعلمی در آن برجای بماند و دوباره مجبور باشیم برای برطرف کردن مرمت های غیراصولی مرمت کننده، یک گروه مرمتی دیگر تشکیل داده تا ایرادهای فاجعه آمیز پیشین آن از میان برود. همچنین با هَدر رفت بودجه رو به رو باشیم. بودجه ای که در وزارت میراث فرهنگی به یکی از دشواری ها و چالش های بزرگ تبدیل شده است.
اما مرمت های غیراصولی و شلخته ای که در یادمان تاریخی آرامگاه جاماسب در اَواخر دهۀ نود اَنجام گرفته است، چهره و ساختار یادگار ملی را خَدشه دار کرده و به آن آسیب رسانده است. از بهره گیری از سیمان سیاه در یک اثر سنگی شاخص و یگانه و نفیس که جای شگفتی و پرسش دارد تا چینش نامنظم و شلختۀ سنگ ها و جا به جایی آن ها و بریدن سنگ ها که روشن نیست بر پایۀ کدام یک از اِستانداردها و منشورهای فراملیمرمتی اَنجام شده است. همچنین روشن نیست که مرمت کننده بر پایۀ کدام یک از مبانی حفاظتی و مرمتی سنگ گورهای نبشته دار اَرزشمند و ثبت ملی که در گورستان نزدیک به آرامگاه جاماسب وجود داشته را با برش سنگ به بلوک سنگی تبدیل و آن ها را در یک ردیف و بر بالای دیوار آرامگاه و بدون مستندنگاری کار گذاشته، که مایۀ شگفتی فراوان کارشناسان اَمر شده است. همچنین برش چند تکه بلوک سنگی برای ساخت پنجرۀ کور در بخش های باختری و جنوبی آرامگاه جاماسب از دیگر روش های نادرست گروه مرمت است. گروه مرمت آرامگاه جاماسب نزدیک 10 تکه بلوک سنگی را با دستگاه برش سنگ برقی بریده اند
گزارش کامل و جامع و نگاره های بیشتر را در پیوند زیر ببینید :
https://www.mehrganaria.ir/Maghale_View.aspx?Code=20888
#mehrganaria
https://www.instagram.com/p/C3z5VGAtgZB/?igsh=NjZiM2M3MzIxNA==
Forwarded from Historian
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from مات ۱۴۰۲
۷ اسفند در تقویم ایرانی #روز_وکیل است. در هفتم اسفند ۱۳۳۱ محمد مصدق با استفاده از اختیاراتی که مجلس شورای ملی برای اصلاح قوانین دادگستری به او تفویض کرده بود «قانون استقلال کانون وکلای دادگستری» را تصویب کرده و به اجرا گذاشت.
🇮🇷 @kheradvarzannn 🇮🇷
🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂
🇮🇷 @kheradvarzannn 🇮🇷
🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂
امروز
به روز فیروز و فرخ
روز؛ گوش ،از ماهِ اسفند
سال ۳۷۶۱ ترادادی مزدیسنا
برابر با
سه شنبه: ۸ اسفند ماه،
به سال ۱۴۰۲ خورشیدی
۲۷ فوریه ۲۰۲۴ ترسایی
27.02.2024
🌷🌷🌷
🔹گوش:
- چهاردهمین روز هر ماه در گاهشماری ترادادی وسی روزه زرتشتیان، «گوش» نام دارد.
- گوش در اوستا به ریخت «گِئوش» آمده که به چمار(معنی) گیتی و جهان است. ایزد گوش نگهبان گیتی و جهان هستی است.
- روز گوش، یکی از چهار روز پرهیز از خوردن خوراکی های گوشت دار است. زرتشتیان این روز را "نَبُر" نیز مینامند.
🪻🌸🪻
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33
به روز فیروز و فرخ
روز؛ گوش ،از ماهِ اسفند
سال ۳۷۶۱ ترادادی مزدیسنا
برابر با
سه شنبه: ۸ اسفند ماه،
به سال ۱۴۰۲ خورشیدی
۲۷ فوریه ۲۰۲۴ ترسایی
27.02.2024
🌷🌷🌷
🔹گوش:
- چهاردهمین روز هر ماه در گاهشماری ترادادی وسی روزه زرتشتیان، «گوش» نام دارد.
- گوش در اوستا به ریخت «گِئوش» آمده که به چمار(معنی) گیتی و جهان است. ایزد گوش نگهبان گیتی و جهان هستی است.
- روز گوش، یکی از چهار روز پرهیز از خوردن خوراکی های گوشت دار است. زرتشتیان این روز را "نَبُر" نیز مینامند.
🪻🌸🪻
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33