「دست نوشتهها」 via @like
میگویم،
تو دخترِ کهکشانی،
دخترِ گیسوکمند کیوان،
چشم آبیِ نپتون،
سفید پوش اورانوس
و مو قهوهایِ برجیس هستی.
از دستانت برق ستارهها میچکد و اشعههای ماه از چشمانت میگریزند و جهان را از شور و شوق کیهان آگاه میسازند.
چون ستارههایی که دست به دست هم، نقاشی آسمان را کامل میکنند؛
دستت را میگیرم،
هر چند به من نیازی نداری.
《 تو ملکهیِ کهکشانها هستی.》
هیفا_دریس_زاده
تو دخترِ کهکشانی،
دخترِ گیسوکمند کیوان،
چشم آبیِ نپتون،
سفید پوش اورانوس
و مو قهوهایِ برجیس هستی.
از دستانت برق ستارهها میچکد و اشعههای ماه از چشمانت میگریزند و جهان را از شور و شوق کیهان آگاه میسازند.
چون ستارههایی که دست به دست هم، نقاشی آسمان را کامل میکنند؛
دستت را میگیرم،
هر چند به من نیازی نداری.
《 تو ملکهیِ کهکشانها هستی.》
هیفا_دریس_زاده
「دست نوشتهها」 via @like
کنارت می ایستم درساحل آرام دوست داشتن
دستم را حلقه می کنم دور تنت که بوی خوش آویشن دارد
غروب سرخ را نشانت می دهم.
انگشتان ضعیفم را بر روی لبان نازک بوسه خواهت میکشم
چشمانم را به چشمانت می دوزم
آرام آرام پلک میزنم
آرام که نه ،ذره ذره نگاهت میکنم
آخر مگر میتوانم ،چشمانم راچطور بر روی خورشید مجاورم ،ستاره ی پرنورم ببندم.
به نویسنده داستانمان خبر دهید از خواب خوش پاییز بیدار شود
من کلمات کم آورده ام برای توصیف عشق.
📝فاطمه زادخورش
دستم را حلقه می کنم دور تنت که بوی خوش آویشن دارد
غروب سرخ را نشانت می دهم.
انگشتان ضعیفم را بر روی لبان نازک بوسه خواهت میکشم
چشمانم را به چشمانت می دوزم
آرام آرام پلک میزنم
آرام که نه ،ذره ذره نگاهت میکنم
آخر مگر میتوانم ،چشمانم راچطور بر روی خورشید مجاورم ،ستاره ی پرنورم ببندم.
به نویسنده داستانمان خبر دهید از خواب خوش پاییز بیدار شود
من کلمات کم آورده ام برای توصیف عشق.
📝فاطمه زادخورش
「دست نوشتهها」 via @like
روزگار عجیبیست
آدم ها از ترس خالی بودن، خود را پر میکنند؛
از کارهای نکرده،
جاهای نرفته،
کتاب های نخوانده،
و حرف های نگفته...
و حال جهان پر است از آدمهای پر از پوچی!
دینا_پ
آدم ها از ترس خالی بودن، خود را پر میکنند؛
از کارهای نکرده،
جاهای نرفته،
کتاب های نخوانده،
و حرف های نگفته...
و حال جهان پر است از آدمهای پر از پوچی!
دینا_پ
「دست نوشتهها」 via @like
درسته!
مثل دیوانه ها بنظر میرسم
گاهی دلم برای خودی تنگ میشود که مثل کوزه های زیرزمین شکسته
خورد شده
و چه کسی میداند درونم دریای عسل جولان میداد
ولی حالا به سیلی غمبار تبدیل شده که تمام ساکنان قلبم چمدان هاشون رو بستند و رفتند
دیگر کسی در این قلب سیل زده زندگی نمیکند.
خیابان هایش که قبلا بچه ها میرقصیند در عروسی هاجر و نوای خنده هایشان مادربزرگ ها را سرحال میآورد
خبری نیست
دیگر بوی خوب نان گندم سرک نمیکشد در کوچه های قلبم
دیگر چیزی نیست در این قلب سیل زده جز خرابه ای از خانه ها و گل و لای و آب
آبی که همه چیز رو با خودش برد
نه گذاشت،مهر بماند نه عشق و نه احساس
همه شان رو آب برد تا به کسی بدهد که نیست
Sm
مثل دیوانه ها بنظر میرسم
گاهی دلم برای خودی تنگ میشود که مثل کوزه های زیرزمین شکسته
خورد شده
و چه کسی میداند درونم دریای عسل جولان میداد
ولی حالا به سیلی غمبار تبدیل شده که تمام ساکنان قلبم چمدان هاشون رو بستند و رفتند
دیگر کسی در این قلب سیل زده زندگی نمیکند.
خیابان هایش که قبلا بچه ها میرقصیند در عروسی هاجر و نوای خنده هایشان مادربزرگ ها را سرحال میآورد
خبری نیست
دیگر بوی خوب نان گندم سرک نمیکشد در کوچه های قلبم
دیگر چیزی نیست در این قلب سیل زده جز خرابه ای از خانه ها و گل و لای و آب
آبی که همه چیز رو با خودش برد
نه گذاشت،مهر بماند نه عشق و نه احساس
همه شان رو آب برد تا به کسی بدهد که نیست
Sm
「دست نوشتهها」 via @like
یه وقتایی یه اتفاقایی میشه که نمیخوای
یه کسی میاد تو زندگیت که نمیخوای
اولش ساده میگیری
اول اولش نه ها
تو اون اول سر تقی خودتو نشون میدی
سرسختانه سعی میکنی راش ندی تو زندگیت
ولی اگه طرف یه جور خاصی سمج باشه
به یه نقطه ای میرسی که خسته میشی
میگی اینهمه تلاش برا بیرون کردنش از زندگیم که چی؟
حالا بمونه مگه جامو تنگ میکنه؟
و این میشه اولین اشتباهت تو اون رابطه....
کم کم جوری تو زندگیت بساط پهن میکنه که اگه بخوای هم نمیتونی نادیدش بگیری و یهو به یه نقطه ای میرسه که باید بره...
اون موقعس که میفهمی چند ماه قبل نباید اشتباها تو زندگیت میموند نباید....
یه کسی میاد تو زندگیت که نمیخوای
اولش ساده میگیری
اول اولش نه ها
تو اون اول سر تقی خودتو نشون میدی
سرسختانه سعی میکنی راش ندی تو زندگیت
ولی اگه طرف یه جور خاصی سمج باشه
به یه نقطه ای میرسی که خسته میشی
میگی اینهمه تلاش برا بیرون کردنش از زندگیم که چی؟
حالا بمونه مگه جامو تنگ میکنه؟
و این میشه اولین اشتباهت تو اون رابطه....
کم کم جوری تو زندگیت بساط پهن میکنه که اگه بخوای هم نمیتونی نادیدش بگیری و یهو به یه نقطه ای میرسه که باید بره...
اون موقعس که میفهمی چند ماه قبل نباید اشتباها تو زندگیت میموند نباید....
「دست نوشتهها」 via @like
پدر من «آدم» است..
و تو از من انسان بودن میخواهے؟!!
و بہ قول مولوی ..
« یافت مے نشود ، جستہ ایم ما...»
Delii_4678
و تو از من انسان بودن میخواهے؟!!
و بہ قول مولوی ..
« یافت مے نشود ، جستہ ایم ما...»
Delii_4678
کاربردهای نقطه:
🤎🏷۱. بارزترین کاربرد که در پایان جمله هست و همگی باهاش آشنایی دارید به جز جملههای پرسشی و تعجبی.
🧡🏷۲. برای کوتاه کردن و اختصار واژگان مانند ه.ق (هجری قمری). البته که باید توجه داشت اگه کوتاه شدهی این واژگان یه واژهی تازه بسازه دیگه نیازی به نقطه نیست.
💛🏷۳. سومین ویژگی رو هم میتونید توی همین متن ببینید که گاهی برای شماره گذاری پس از شماره میتونه نقطه گذاشته بشه
کاربردهای ویرگول:
💌❤️۱. واو عطف که میتونه لابهلای گروههای اسمی، قیدی و ... در یک جمله بیاد. به بیان دیگه ویرگول میون واژگان همپایه نیازه.
💌❤️🩹۲. درنگ کوتاه میون بندهای یک جملهی بلندتر( جملههای پایه و پیرو)؛ برای نمونه: هنگامی که به خانه برگشتم، کسی نبود. (باید به این نکته توجه داشت که حرف ربط نداشته باشه: به خانه برگشتم اما کسی نبود).
💌❤️🔥۳. در آدرس و نشانی دادن یا ذکر منابع کتاب: ایران، تهران، خ. ولیعصر
💌❣۴.برای نقش اسمی بدل که میون دو ویرگول قرار میگیره: ابوعلی، پزشک سرشناس ایرانی، در فلسفه دستی داشت.
💌💔۵. برای جلوگیری از خوانش نادرست یا بکارگیری دو واژه یکسان پشت سر هم: این مرد، مرد زندگی نبود.
کاربردهای نقطه ویرگول:
🖤🌚. میون دو جمله مستقل که از نظر معنایی پیوند دارن به کار میره؛ یعنی مثل همینجا که جملهای دیگه برای تکمیل منظور جملهی قبلی اومده.
کاربردهای دو نقطه:
💚۱. برای بیان دیالوگ و نقل قول، به کار برده میشه که خیلی جای سوال نداره.
🌿۲. برای بیان اجزای بیشتر یه چیزی نمونهی یک دسته؛ نمونهی: دانش آموختگان دبیرستان خرد عبارتند از: کوکب، اقدس، کبری:)))
🐸۳. برای شرح و توضیح بیشتر هم گاهی کاربرد داره
و استفاده میشه.کاربردهای سه نقطه:
💕۱. برای نمایان کردن و نشون دادن بخش برش خورده از متن؛ نمونهی چند خط هر نامهی اداری و رسمی: اینجانب خانم/ آقای ...
💞۲. برای بیان کردن ادامه دار بودن یک موضوع؛ نمونهی: مواظب بیماریهای ویروسی اعم از سرماخوردگی، انفولانزا، کرونا و ... در فصل پاییز باشید.
💓۳. برای محرمانه نگه داشتن نامهای افراد هم به کار برده میشه.
💗۴. توی دیالوگ نویسی، هنگامی که فرد به تته پته افتاده و قادر به صحبت نیست از این نشانه استفاده میشه تا مفهوم یه کلام ناقص و ناتموم رو برسونه.
کاربردهای نشانهی پرسش:
💙۱. بدیهیترین کاربرد اینه که در پایان پرسشها گذاشته میشه
🫐۲. اما گاهی پیش میاد که برای بیان شک و تردید و عدم یقین داشتن به درستی یه موضوع اشاره میکنه؛ نمونهی: این کارخانه روزانه سه تن(؟) فرآورده تولیدی دارد.
💧۳. گاهی برای ریشخند و تمسخره؛ نمونهی: سربازان دلیر و شجاع(؟) ارتش دشمن، شکست خوردند.