❅💙 #نکته ⛈❅
[برای خودتان یک مکان و فضای خاص داشته باشید ]
•📒• | مهم نیست که یک میز باشد یا یک رستوران یا میز آشپزخانه، فقط باید از جایی که شما فعالیت‌های دیگر را انجام می‌دهید متفاوت باشد. مکان نوشتن خودتان را در یک فضای خاص ایجاد کنید.
•📒• |هدف اینجا این است که« فقط شروع به نوشتن میکنم»[🌟🪁]
[برای خودتان یک مکان و فضای خاص داشته باشید ]
•📒• | مهم نیست که یک میز باشد یا یک رستوران یا میز آشپزخانه، فقط باید از جایی که شما فعالیت‌های دیگر را انجام می‌دهید متفاوت باشد. مکان نوشتن خودتان را در یک فضای خاص ایجاد کنید.
•📒• |هدف اینجا این است که« فقط شروع به نوشتن میکنم»[🌟🪁]
ژول سالزمن در کتاب (اگر می‌توانید حرف بزنید، پس حتماً می‌توانید بنویسید) تمرین خوبی را معرفی می‌کند که انجام آن هم در نوشتن و هم در جنبه‌های دیگر زندگی بسیار مهم و روشنگر است.
این جمله را تا جایی که می‌توانید ادامه دهید:
اعتقاد دارم...‼️
#نکته❤️
این جمله را تا جایی که می‌توانید ادامه دهید:
#نکته❤️
💢نویسنده نباید کمال‌گرا باشد
شده صد تا کتاب روانشناسی کمال خواهی و کمال‌گرایی بخوانیم، باید بخوانیم، رشد و موفقیت زمانی آغاز می‌شود که به کمال طلبی و وسواس چیره شویم.❣
نویسنده باید بیاموزد که هیچ کاری را نیمه رها نکند و هر طور شده کاری که آغاز کرده به پایان برساند.🖍
#نکته
شده صد تا کتاب روانشناسی کمال خواهی و کمال‌گرایی بخوانیم، باید بخوانیم، رشد و موفقیت زمانی آغاز می‌شود که به کمال طلبی و وسواس چیره شویم.❣
نویسنده باید بیاموزد که هیچ کاری را نیمه رها نکند و هر طور شده کاری که آغاز کرده به پایان برساند.🖍
#نکته
نویسنده‌ای که دوران کودکی را پشت سر گذاشته، از زندگی آن اندازه میداند که تا پایان عمر برایش بس باشد (فلانری اکانر)
#گزین_گفته 💛📝
#گزین_گفته 💛📝
داستان ۵۵ واژه‌ای
💙••| نوشتن رمان دشوار است و نویسنده تازه‌کار ممکن است پس از نوشتن چند هزار واژه دست از کار بکشد، گاهی حتی نوشتن داستان کوتاه هم سخت به نظر می‌رسد!
💜••| همین‌طور در نوشتن داستان‌های بلند نویسنده غیرحرفه‌ای گاهی دچار رود درازی و زیاده‌گویی می‌شود.
🖤••| در چنین شرایطی نوشتن داستان‌های ۵۵ کلمه‌ای می‌تواند بهترین تمرین برای داستان‌نویسی تازه‌نفس باشد.
#نکته
💙••| نوشتن رمان دشوار است و نویسنده تازه‌کار ممکن است پس از نوشتن چند هزار واژه دست از کار بکشد، گاهی حتی نوشتن داستان کوتاه هم سخت به نظر می‌رسد!
💜••| همین‌طور در نوشتن داستان‌های بلند نویسنده غیرحرفه‌ای گاهی دچار رود درازی و زیاده‌گویی می‌شود.
🖤••| در چنین شرایطی نوشتن داستان‌های ۵۵ کلمه‌ای می‌تواند بهترین تمرین برای داستان‌نویسی تازه‌نفس باشد.
#نکته
#نکته : نشانه‌های نگارشی باید به واژه‌ی پیش از خودشون بچسبن و با واژه‌ی پسین کمی فاصله داشته باشن✒️🖇
《کاربرد نشانه‌های نگارشی》💕🌺
1⃣نقطه ( . ) 👇🏻
•• در پایان جمله‌های خبری و امری و برای بستن جمله، بکار میره
2⃣گیومه ( « ») ( 《 》 ) ( " " ) 👇🏻
•• برای نامی که برای نخستین بار درون نوشته اورده شه
•• برای ویژه کردن یک نام
••برای تیتراژ
••برای بیان کردن سخن کسی یا تکرار آن
•• برای به نام خدا
3⃣پرانتز یا کمانک ( ) ، [ ] ، { } ، < >👇🏻
••برای توضیحات بیشتری که در یک جمله نیاز باشه
4⃣علامت تعجب ( ! ) 👇🏻
•• این علامت تنها برای تعجب کردن به کار نمی ره بلکه، برای احساسات دیگه هم کاربرد داره. احساساتی مثل : «ترس» ، «شادی» ، «هیجان» ، «غم» ، «ناراحتی» ، «چندش» ، «تحقیر» ، «تعجب» ، «تنفر» ، «تحسین» ، «دعا» ، «آرزو» ، «مسخره کردن» ، «شک و تردید» ، «تاکید کردن» ، «امر و نهی کردن»
5⃣علامت سوال ( ؟ ) 👇🏻
•• برای پایان جملات پرسشی بکار میره(پرسش هایی که غیر مستقیم پرسیده می شه آخرش علامت سوال نمیاد بلکه باید نقطه گذاشته شه؛ به بیان دیگه هنگامیکه نقلی از یک پرسش در گذشته اس)
6⃣ویرگول یا کاما ( ،) 👇🏻
•• برای مکث های کوتاه مدت میان واژگانی که متصل به هم هستن و یک جمله ی کامل تشکیل می دن
•• برای جدا کردن واژگان و گروه‌هایی که در یک جمله به کار می ره
•• برای جدا کردن دو واژه که ممکنه باعث بشه خواننده جمله رو اشتباه بخونه
7دو نقطه ( : )👇🏻
••برای بیان سخن مستقیم
••پیش از بیان سخنی که به آن اشاره شده باشه.(صحبت های غیر مستقیم)
••برای واژه ای که معنی آن در برابرش نوشته بشه
8⃣سه نقطه ( ... )👇🏻
••برای نشون دادن واژه یا جملات حذف شده یا افتادگی و یا قطع شدن جمله به کار می ره
9⃣ویرگول نقطه ( ؛ )👇🏻
••برای مکث های طولانی مدت میان دو جمله که متصل و مربوط به هم باشن
🔟خط تیره ( _ )👇🏻
••پیش از هر دیالوگ و حتما سر خط نوشته میشه
1⃣نقطه ( . ) 👇🏻
•• در پایان جمله‌های خبری و امری و برای بستن جمله، بکار میره
2⃣گیومه ( « ») ( 《 》 ) ( " " ) 👇🏻
•• برای نامی که برای نخستین بار درون نوشته اورده شه
•• برای ویژه کردن یک نام
••برای تیتراژ
••برای بیان کردن سخن کسی یا تکرار آن
•• برای به نام خدا
3⃣پرانتز یا کمانک ( ) ، [ ] ، { } ، < >👇🏻
••برای توضیحات بیشتری که در یک جمله نیاز باشه
4⃣علامت تعجب ( ! ) 👇🏻
•• این علامت تنها برای تعجب کردن به کار نمی ره بلکه، برای احساسات دیگه هم کاربرد داره. احساساتی مثل : «ترس» ، «شادی» ، «هیجان» ، «غم» ، «ناراحتی» ، «چندش» ، «تحقیر» ، «تعجب» ، «تنفر» ، «تحسین» ، «دعا» ، «آرزو» ، «مسخره کردن» ، «شک و تردید» ، «تاکید کردن» ، «امر و نهی کردن»
5⃣علامت سوال ( ؟ ) 👇🏻
•• برای پایان جملات پرسشی بکار میره(پرسش هایی که غیر مستقیم پرسیده می شه آخرش علامت سوال نمیاد بلکه باید نقطه گذاشته شه؛ به بیان دیگه هنگامیکه نقلی از یک پرسش در گذشته اس)
6⃣ویرگول یا کاما ( ،) 👇🏻
•• برای مکث های کوتاه مدت میان واژگانی که متصل به هم هستن و یک جمله ی کامل تشکیل می دن
•• برای جدا کردن واژگان و گروه‌هایی که در یک جمله به کار می ره
•• برای جدا کردن دو واژه که ممکنه باعث بشه خواننده جمله رو اشتباه بخونه
7دو نقطه ( : )👇🏻
••برای بیان سخن مستقیم
••پیش از بیان سخنی که به آن اشاره شده باشه.(صحبت های غیر مستقیم)
••برای واژه ای که معنی آن در برابرش نوشته بشه
8⃣سه نقطه ( ... )👇🏻
••برای نشون دادن واژه یا جملات حذف شده یا افتادگی و یا قطع شدن جمله به کار می ره
9⃣ویرگول نقطه ( ؛ )👇🏻
••برای مکث های طولانی مدت میان دو جمله که متصل و مربوط به هم باشن
🔟خط تیره ( _ )👇🏻
••پیش از هر دیالوگ و حتما سر خط نوشته میشه
「دست نوشته‌ها」 via @like
برای بودنت میمانم
برای بودنت نفس میکشم
برای بودنت جانم را فدایت میکنم
برای بودنت یک شهر را به آتش میکشم
برای بودنت فرشته های آسمان را نظاره گر میکنم
تا باشند،
تا ببینند
این عشق را...
این دوست داشتن را...
این وصال را...
عشقی که در دلمان جوانه زده
دوست داشتنی که بینمان اتفاق افتاده
وصالی که برای من و توست.
پس بیا باهم
در یک جمله
دریک نگاه
بگوییم :
این وصال مبارکمان باشد.
برای بودنت نفس میکشم
برای بودنت جانم را فدایت میکنم
برای بودنت یک شهر را به آتش میکشم
برای بودنت فرشته های آسمان را نظاره گر میکنم
تا باشند،
تا ببینند
این عشق را...
این دوست داشتن را...
این وصال را...
عشقی که در دلمان جوانه زده
دوست داشتنی که بینمان اتفاق افتاده
وصالی که برای من و توست.
پس بیا باهم
در یک جمله
دریک نگاه
بگوییم :
این وصال مبارکمان باشد.
「دست نوشته‌ها」 via @like
من خوب میدانم دوست داشتن کسی با تمام تار و پود چه عذابی داره
کافیست کسی رو بیش از حد مجاز دوس داشته باشی ان وقت هست که دیگر هیچ یک از اعمال ارادی و غیر ارادیت در اختیار تو نیست
تو کاملا متعلق به کسی میشوی که در ذهنشم خطور نمیکنی اینجاست که عشق دردناکه
سوختن فقط در اتش پریدن نیست همینکه از درون سلول به سلول میسوزی تمام جسم و روانت را در برمیگیرد و تو میمانی با یک عشق محال و یک دست خالی و یه وهم باطل
و هیچ چاره و درمانی نداری جز سوختن
من در حال حاضر در عشق محالی میسوزم و ابی برای اتش درونم پیدا نمیکنم
هیچ سرمه ای برای دیدگان تبدارم
هیچ و هیچ و هیچ
مثل خوره میفته به تنت و خونتو میخوره و تو هر لحظه در حال مردن مثل مجرمی در پای دار که چهارپایه زده شده و چند لحظه بیشتر نمانده تا روح از بدن خداحافظی کنه
در هوا معلق
و تو مانند همان مجرم همیشه درهوا معلقی نه چهارپایه ای در زیر پایت پیدا میکنی نه راه تنفست کامل قطع میشه
و جهانی که جلوی دیدگانت تار شده و روشن واضح نمیشه و یا تاریک
و تو مجبوری تا اخر با این دنیای تار بسازی
ولی ساختن دیگر چگونه معنا پیدا کند وقتی روزنه امیدی نداری
تو در اغوش کس دیگر در خیال کس دیگر و من اینجا دوران جووانیم را با چهره تو در قاب عکس سپری میکنم
این روزگار بدهی زیادی برایم دارد باید تو برای من میشدی
قلب من برای کسی در این حد تپش نداشته او همیشه ارام بود تا وقتی با چشمای هم رنگ عسلت روبه رو شد
اختیار از کف داد و در قفسه سینم جنبان شد و من برای این بیقراری و خاهشای قلبیم هیچ جوابی ندارم جز سکوت
تو دقیقا ایده ال من هستی پس چرا انقدر دوری
کاش فقط بعضا نگام کنی و من غرق بشم در چشمای قهوه‌ای خوشرنگت و تو فقط در همان حال بشینی و برای نجات من از این دریا هیچ تلاشی نکنی چرا که این غرق شدن از نجات یافتن خیلی ارجمندتر هست و من انرا گرامی میدارم
دست خودم نیست ببخش جانان من مجذوب نگاه گیرایت شدم و در حد نوک سوزن هم انتظاری ندارم که ابی بر اتش وجودم باشی فقط دیگر از خود میترسم نکند به جنون برسم
با بیان این حس دیوانه کننده فقط خواستم دل پر اشوبم را ارام سازم.
کافیست کسی رو بیش از حد مجاز دوس داشته باشی ان وقت هست که دیگر هیچ یک از اعمال ارادی و غیر ارادیت در اختیار تو نیست
تو کاملا متعلق به کسی میشوی که در ذهنشم خطور نمیکنی اینجاست که عشق دردناکه
سوختن فقط در اتش پریدن نیست همینکه از درون سلول به سلول میسوزی تمام جسم و روانت را در برمیگیرد و تو میمانی با یک عشق محال و یک دست خالی و یه وهم باطل
و هیچ چاره و درمانی نداری جز سوختن
من در حال حاضر در عشق محالی میسوزم و ابی برای اتش درونم پیدا نمیکنم
هیچ سرمه ای برای دیدگان تبدارم
هیچ و هیچ و هیچ
مثل خوره میفته به تنت و خونتو میخوره و تو هر لحظه در حال مردن مثل مجرمی در پای دار که چهارپایه زده شده و چند لحظه بیشتر نمانده تا روح از بدن خداحافظی کنه
در هوا معلق
و تو مانند همان مجرم همیشه درهوا معلقی نه چهارپایه ای در زیر پایت پیدا میکنی نه راه تنفست کامل قطع میشه
و جهانی که جلوی دیدگانت تار شده و روشن واضح نمیشه و یا تاریک
و تو مجبوری تا اخر با این دنیای تار بسازی
ولی ساختن دیگر چگونه معنا پیدا کند وقتی روزنه امیدی نداری
تو در اغوش کس دیگر در خیال کس دیگر و من اینجا دوران جووانیم را با چهره تو در قاب عکس سپری میکنم
این روزگار بدهی زیادی برایم دارد باید تو برای من میشدی
قلب من برای کسی در این حد تپش نداشته او همیشه ارام بود تا وقتی با چشمای هم رنگ عسلت روبه رو شد
اختیار از کف داد و در قفسه سینم جنبان شد و من برای این بیقراری و خاهشای قلبیم هیچ جوابی ندارم جز سکوت
تو دقیقا ایده ال من هستی پس چرا انقدر دوری
کاش فقط بعضا نگام کنی و من غرق بشم در چشمای قهوه‌ای خوشرنگت و تو فقط در همان حال بشینی و برای نجات من از این دریا هیچ تلاشی نکنی چرا که این غرق شدن از نجات یافتن خیلی ارجمندتر هست و من انرا گرامی میدارم
دست خودم نیست ببخش جانان من مجذوب نگاه گیرایت شدم و در حد نوک سوزن هم انتظاری ندارم که ابی بر اتش وجودم باشی فقط دیگر از خود میترسم نکند به جنون برسم
با بیان این حس دیوانه کننده فقط خواستم دل پر اشوبم را ارام سازم.
「دست نوشته‌ها」 via @like
بین نرسیدن و ترسیدن تنها یک نقطه فاصله است، ولی از نظر معنایی بسیار متفاوتند.
نرسیدن یعنی تلاش کردن، ولی نرسیدن. اما؛ ترسیدن یعنی جا زدن، توانستن ولی انجام ندادن، خواستن ولی نرفتن، یعنی جسارت نداشتن، شجاعت نداشتن، تسلیم شدن، ادامه ندادن، زمین خوردن ولی بلند نشدن.
پس فراموش نکن هر گاه گفتی:« نرسیدم!» فکر کن به این مسئله که واقعاً نرسیدی یا ترسیدی و جا زدی!
نرسیدن یعنی تلاش کردن، ولی نرسیدن. اما؛ ترسیدن یعنی جا زدن، توانستن ولی انجام ندادن، خواستن ولی نرفتن، یعنی جسارت نداشتن، شجاعت نداشتن، تسلیم شدن، ادامه ندادن، زمین خوردن ولی بلند نشدن.
پس فراموش نکن هر گاه گفتی:« نرسیدم!» فکر کن به این مسئله که واقعاً نرسیدی یا ترسیدی و جا زدی!
「دست نوشته‌ها」 via @like
و من چه باید بکنم درمیان این راه های پیچیده و تو در تو
که انتهای هیچکدام برای من مشخص نیست
گیریم در آخر هم سرم را آسوده خاطر روی بالشت گذاشتم و گفتم :
اصلا بماند برای بعد .. بزرگ تر که شوم راهم خودش پیدا می شود
چیز های درست خودشان در مسیرم قرار می گیرند ..
اما نباید غافل شد ..
از میلیاردهایی انسانی که می نوشند تا فراموش کنند
و میلیاردها انسانی که در پنجاه سالگی عقلی به سان کودکی دارد
و میلیاردها گمراهی که در خیل عظیم خوشی های ناخوش دفن گشته اند .. پس کجاست آن نور .. و کجاست آن پنجره ؟!
من چه باید بکنم با دیدن میلیون ها انسان غرق شده
و میلیون ها انسان که زنده زنده راه می روند اما دفن گشته اند در خاطری دور و پریشان . و آن گیسوهایی که در باد به حرکت در می آید از آن کیست ؟! و این بوی خوش امید از آن کجاست ؟!
و چه ظاهری دارد این امید بی ظاهر ؟!
پس من چرا این همه سرگشته ام اگر چون امیدی در این جهان هست؟!
و چرا این مردم کور گشته اند اگر دستی شفابخش وجود دارد ؟!
و این تنهایی از کدام سوراخ سر برآورده وقتی از شدت شلوغی مردم به شانه های یکدیگر برخورد می کنند ؟!
پس اینجا چرا آبی نیست اگر این سیاره را آبی نامیده اند؟!
و چرا ما غرق می شویم وقتی مردم در کنارمان شنا بلدند؟!
مینو یاراحمدی
که انتهای هیچکدام برای من مشخص نیست
گیریم در آخر هم سرم را آسوده خاطر روی بالشت گذاشتم و گفتم :
اصلا بماند برای بعد .. بزرگ تر که شوم راهم خودش پیدا می شود
چیز های درست خودشان در مسیرم قرار می گیرند ..
اما نباید غافل شد ..
از میلیاردهایی انسانی که می نوشند تا فراموش کنند
و میلیاردها انسانی که در پنجاه سالگی عقلی به سان کودکی دارد
و میلیاردها گمراهی که در خیل عظیم خوشی های ناخوش دفن گشته اند .. پس کجاست آن نور .. و کجاست آن پنجره ؟!
من چه باید بکنم با دیدن میلیون ها انسان غرق شده
و میلیون ها انسان که زنده زنده راه می روند اما دفن گشته اند در خاطری دور و پریشان . و آن گیسوهایی که در باد به حرکت در می آید از آن کیست ؟! و این بوی خوش امید از آن کجاست ؟!
و چه ظاهری دارد این امید بی ظاهر ؟!
پس من چرا این همه سرگشته ام اگر چون امیدی در این جهان هست؟!
و چرا این مردم کور گشته اند اگر دستی شفابخش وجود دارد ؟!
و این تنهایی از کدام سوراخ سر برآورده وقتی از شدت شلوغی مردم به شانه های یکدیگر برخورد می کنند ؟!
پس اینجا چرا آبی نیست اگر این سیاره را آبی نامیده اند؟!
و چرا ما غرق می شویم وقتی مردم در کنارمان شنا بلدند؟!
مینو یاراحمدی
「دست نوشته‌ها」 via @like
🍓 بنام خدا🍓
چشمانش را به روی او بست،دیگر تحمل نداشت حرفهای او را بشنود و کمی آن طرف‌تر رفت نگاهش را به آسمان خشمگین و بارانی آذر ماه دوخت .
سمت در رفت ،خسته و بی رمق کلید خانه اش را از جیب کیف زهوار در رفته اش در آورد و در آرام بسته شد.
می خواست زار بزند . مگر میشد جگرگوشه اش ،پسرش زنده باشد ؟!
پسری ک در کودکی اش به دلیل تنگی نفس از دنیا رفت . نه نمی شود حرف های دایان دروغ است *
همیشه ب او دروغ می گوید
نه ولی امروز انگار ادم دیگری شده بود و دروغ نمی گفت . آذر بی چاره! *
آنشب آذر خسته تر از همیشه به خواب رفت و ذهنش مغشوش از افکار ناتمام به خواب سپرده شد .
آذر : نقش اول و ستاره ی داستانمون
دایان : نقش دوم و شوهر قبلی
نویسنده : ثنا راستگار
چشمانش را به روی او بست،دیگر تحمل نداشت حرفهای او را بشنود و کمی آن طرف‌تر رفت نگاهش را به آسمان خشمگین و بارانی آذر ماه دوخت .
سمت در رفت ،خسته و بی رمق کلید خانه اش را از جیب کیف زهوار در رفته اش در آورد و در آرام بسته شد.
می خواست زار بزند . مگر میشد جگرگوشه اش ،پسرش زنده باشد ؟!
پسری ک در کودکی اش به دلیل تنگی نفس از دنیا رفت . نه نمی شود حرف های دایان دروغ است *
همیشه ب او دروغ می گوید
نه ولی امروز انگار ادم دیگری شده بود و دروغ نمی گفت . آذر بی چاره! *
آنشب آذر خسته تر از همیشه به خواب رفت و ذهنش مغشوش از افکار ناتمام به خواب سپرده شد .
آذر : نقش اول و ستاره ی داستانمون
دایان : نقش دوم و شوهر قبلی
نویسنده : ثنا راستگار
برترین نویسندگان معاصر ایران‼️
•🫐💙•صادق هدایت
•🫐💙•صادق هدایت
📘~| بی گمان «صادق هدایت» را پدر داستان نویسی مدرن ایرانی می‌شناسند چرا که آثار این نویسنده به بیرون از مرزها هم راه پیدا کرده است!
🔵~| به اعتبار همان «بوف کور» از حیث جهان بینی و تحول در فرم ادبی تاکنون مهم‌ترین نویسنده مدرن ایرانی به شمار می‌آید؛ این کتاب ارزشمند به زبان‌های فرانسوی، انگلیسی، اسپانیایی، آلمانی، ترکی، لهستانی، رومانیایی، اردو، هندی، فنلاندی، ارمنی، ژاپنی، اندونزیایی و ایتالیایی ترجمه شده است.برترین نویسندگان معاصر ایران‼️
•🍋💛•محمود دولت آبادی
•🍋💛•محمود دولت آبادی
📒~| امروزه جهانی‌ترین نویسنده فارسی زبان در سطح جهان، «محمود دولت آبادی» است با رمان جنجال برانگیز «زوال کلنل»اش؛
🟡~| رمانی که تاکنون به هفت زبان زنده دنیا ترجمه شده و مورد استقبال مخاطبان در سراسر جهان قرار گرفته است و بابت همین رمان نیز چند جایزه مهم بین المللی را به خود اختصاص داده است.برترین نویسندگان معاصر ایران‼️
•🍓❤️•زویا پیرزاد
•🍓❤️•زویا پیرزاد
📕~| زویا پیرزاد، نویسنده ای ارمنی تبار که در ایران بزرگ شده، قصه‌گویی، غریزی است و با زندگی روزمره آدم های آشنا سر و کار دارد.
🔴~| اولین کتابش را سال 1370 منتشر کرد؛ اما زمانی نامش در جامعه ادبی ایران مطرح شد که «چراغ ها را من خاموش می کنم» را منتشر کرد، درست یک دهه بعدِ سال 1380. شایان به ذکر است که استقبال جهانی از آثار او سبب شد که منتقد و مترجم سرسختی همچپن کریسف بالایی آثارش به فرانسوی برگرداند.