برترین نویسندگان معاصر ایران‼️
•🍊🧡• رضا براهنی
•🍊🧡• رضا براهنی
📙~| از دیرپاترین نویسندگانی که جایگاه ویژهای در ادبیات جهان داشت، باید به رضا براهنی اشاره کرد؛ نویسنده ای که میان نویسندگان و روشنفکران بزرگ جهان از داکترو گرفته تا چامسکی اعتباری دارد.
🟠~| رضا براهنی، استاد دانشگاه در ایارن و آمریکا و هم اکنون مقیم کاناداست. براهنی مهم ترین منتقد ادبی معاصر ایران به حساب می آید که آثار متعددی در حوزه های مختلف، از شعر تا ترجمه، به چاپ رسانده است؛ از جمله آثار او که به زبان های دیگر ترجمه شده اند، باید به رمان «الیاس در نیویورک» _(انگلیسی) اشاره کرد. همچنین شعرهایی از او در چند گزیده معتبر منتشر شده است.
برترین نویسندگان معاصر ایران‼️
•🍳🖤•سیمین دانشور
•🍳🖤•سیمین دانشور
📓~| سیمین دانشور نویسنده عجیبی نبود هرگز، اما در تمام دوران کاری اش اگر فقط «سووشون» را خلق کرده باشد، کافی است.
⚫️~| حماسه ای تمثیلی در قالب رواتی مدرن که به یکی از نمونه های مثالی رمان نویسی ما بدل شده است. این رمان را نشر «مِیگ»، که نشری دانشگاهی است به زبان انگلیسی منتشر کرده است.
برترین نویسندگان معاصر ایران‼️
•🍏💚• فریبا وفی
•🍏💚• فریبا وفی
📗~| فریبا وفی نویسنده ای در رده زویا پیرزاد است و البته با سروصدایی کمتر.
🟢~| وفی را باید یکی از نویسندگان آپارتمان دهه 80 دانست که در حاشیه نشسته و کار خودش را می کند، بی آنکه مدعی باشد یا کاری به کار کسی داشته باشد. آثارش هم تا به امروز با اقبال خوبی رو به رو شده است.
برترین نویسندگان معاصر ایران‼️
•💛🌽•هوشنگ گلشیری
•💛🌽•هوشنگ گلشیری
📒~| نویسنده ای که توانست با اولین داستان بلند و درواقع دومین کتابش، نویسنده ای مهم مانند «آلن رب گریه» را به تحسین وا دارد، قطعا اهداف بزرگ تری را در سر داشت و این گونه نیز شد. هوشنگ گلشیری در ایران یکی از چند نویسنده مهم معاصر ماست، به ویژه با «شازده احتجاب» و داستان های کوتاهش.
🟡~| او همچنین تربیت کننده نسلی از داستان نویسان امروز ایران شد که هرکدام نویسنده ای مطرح به حساب می آیند. ترجمه گلشیری به زبان دیگر به خاطر زبان ورزی اش قطعا کار دشواری است؛ اما این بخت را داشته که آثارش، به ویژه «شازده احتجاب»، به چند زبان زنده دنیا ترجمه و از سوی ناشرانی معتبر منتشر شوند
برترین نویسندگان معاصر ایران‼️
•💚🫒• امیرحسن چهلتن
•💚🫒• امیرحسن چهلتن
📗~| او در رمان هایش راوی تهران و مدرمش، از مشروطه تا امروز، بوده است؛ تهران که تغییر شکل داده و دستخوش سیاست های گوناگون شده است. چهلتن در آلمان به عنوان یک نویسنده ایرانی شناخته می شود و آثاری در نشریات آلمانی، مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
🟢~| از این نویسنده تاکنون سه رمان «تهران شهر بی آسمان»، «آمریکایی کُشی در تهران» و «تهران خیابان انقلاب» به آلمانی منتشر شده اند و سومی از سوی انتشارات one world به انگلیسی نیز درآمده است. از این سه رمان که درواقع یک تریلوژی هستند، تنها تهران شهر بی آسمان، آن هم با ممیزی زیاد در ایران اقبال چاپ پیدا کرده است. داستان های چهلتن تاکنون به زبان های انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، سوئدی، عربی، ارمنی، ترکی، چینی و کردی ترجمه و منتشر شده اند.
💙🫐📘- نویسندهها دقیقا جزء مردم نیستند، شاید بشه گفت اون ها یه عالم آدماند که دارند سعی میکنند یک نفر باشند.
• F. Scott Fitzgeral
º #گزین_گفته
• F. Scott Fitzgeral
º #گزین_گفته
••📝🏷- موضوعی که درباره ی نوشتن وجود دارد،
←|| این است که معلوم نیست انسان را درمان می کند یا نابود!💥🌿
#گزین_گفته
←|| این است که معلوم نیست انسان را درمان می کند یا نابود!💥🌿
#گزین_گفته
☘🧡- واژه ها قلموی شماست و زندگی، بوم شما.
🛺🪵- می توانید هر جور که دلتان می خواهد رنگ آمیزی کنید و حتی می توانید اثر هنری دیگری را کپی کنید
🦫🍊- اما آنچه با قلموی خودتان ترسیم می کنید،همانی است که خودتان می بینید ، طریقی که واقعیت محض را نشان می دهد.
#گزین_گفته
🛺🪵- می توانید هر جور که دلتان می خواهد رنگ آمیزی کنید و حتی می توانید اثر هنری دیگری را کپی کنید
🦫🍊- اما آنچه با قلموی خودتان ترسیم می کنید،همانی است که خودتان می بینید ، طریقی که واقعیت محض را نشان می دهد.
#گزین_گفته
「دست نوشتهها」 via @like
ماه قشنگم!
تو کجایی؟!... در کدام اسمان پیدایت کنم در کدام اسمان پنهان شده ای ... در کدام اسمان غریبانه مانده ای نشانی ده نزد تو ایم
تا غم این جهان تورا به پایان نرساند
تو کجایی؟!... در کدام اسمان پیدایت کنم در کدام اسمان پنهان شده ای ... در کدام اسمان غریبانه مانده ای نشانی ده نزد تو ایم
تا غم این جهان تورا به پایان نرساند
×< 🐻❄️👨🏼🦳🤍 >×
•📝•| سال ۲۰۰۹ در سوئد رمانی منتشر شد با تیتری عجیب و طولانی:« پیرمرد صدسالهای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد».
•☕️•| نخستین رمان یوناس یوناسون، روزنامهنگار ۴۹ ساله، ابتدا نه توجه زیادی برانگیخت و نه کسی برای آن موفقیتی بزرگ پیشبینی کرد، اما این رمان سال بعد پرفروشترین کتاب سوئد شد و به زودی در سراسر جهان به یکی از محبوبترین رمانها بدل گشت.
•⛈•| پ.ن:اگه نوشتههاتون پیش پا افتاده خطاب شد و دست کمش گرفتن از نوشتن دست نکشید!!!
•📝•| سال ۲۰۰۹ در سوئد رمانی منتشر شد با تیتری عجیب و طولانی:« پیرمرد صدسالهای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد».
•☕️•| نخستین رمان یوناس یوناسون، روزنامهنگار ۴۹ ساله، ابتدا نه توجه زیادی برانگیخت و نه کسی برای آن موفقیتی بزرگ پیشبینی کرد، اما این رمان سال بعد پرفروشترین کتاب سوئد شد و به زودی در سراسر جهان به یکی از محبوبترین رمانها بدل گشت.
•⛈•| پ.ن:اگه نوشتههاتون پیش پا افتاده خطاب شد و دست کمش گرفتن از نوشتن دست نکشید!!!
「دست نوشتهها」 via @like
شروع هر چیز با نام خدا است...
من با اسم ها کاری ندارم؛
با عشقت شروع میکنم..🌈☀️
در آسمان رعد و برق میزند اما، چشمهایه من می بارند.
از هر سقفی که مانع رسیدن من به آسمان میشود دورم ولی با این وجود فقط گونه هایم خیس است؛
اینجا هوا ،هوایه نفس کشیدنی ایست از آنهایی که با هر دمت تا اعماق ریه هایت خنک می شود و برای اولین بار هم که شده با لذت نفس کشیدن را ادامه می دهی!
چشمهایم را می بندم،،،،روحم دست در دست باد آزاده و رقص کنان با ریتم های رعد عرش می چرخد و می رقصد...
اینجاست که ابرها هم شروع به پایکوبی می کنند
نقل های بلوریشان را قطره به قطره به زمین می پاشند
کاری ندارند حالت خوب است یا بد!
فقط بر سرِ هر چه هست می پاشند، گویی که انگار دعوت نامه حال خوب برایت میفرستند و منتظرند با لمس دستهایت بر قطره ها امضایشان کنی.
با خودم می گویم باران هم عجب صدای دلنشینی دارد اما، باران که تنهایی صدایی ندارد!!! او فقط با برخوردش بر سر هر چیز و ناچیز می تواند انقدر آرامبخش باشد
می دانم شاید گیج شده باشید ولی اینجا یک تکه ی پلاستیک، عجیب نوای دلنشینی با باران می نوازد و آناتومی زیبایی با حال و هوایم دارد.
خواستم بگویم شاید من آن باران دوست داشتنی برایه همگان نباشم اما من می شوم همان تکه پلاستیکی که شد آرام بخش دنیایه کسی...
من با اسم ها کاری ندارم؛
با عشقت شروع میکنم..🌈☀️
در آسمان رعد و برق میزند اما، چشمهایه من می بارند.
از هر سقفی که مانع رسیدن من به آسمان میشود دورم ولی با این وجود فقط گونه هایم خیس است؛
اینجا هوا ،هوایه نفس کشیدنی ایست از آنهایی که با هر دمت تا اعماق ریه هایت خنک می شود و برای اولین بار هم که شده با لذت نفس کشیدن را ادامه می دهی!
چشمهایم را می بندم،،،،روحم دست در دست باد آزاده و رقص کنان با ریتم های رعد عرش می چرخد و می رقصد...
اینجاست که ابرها هم شروع به پایکوبی می کنند
نقل های بلوریشان را قطره به قطره به زمین می پاشند
کاری ندارند حالت خوب است یا بد!
فقط بر سرِ هر چه هست می پاشند، گویی که انگار دعوت نامه حال خوب برایت میفرستند و منتظرند با لمس دستهایت بر قطره ها امضایشان کنی.
با خودم می گویم باران هم عجب صدای دلنشینی دارد اما، باران که تنهایی صدایی ندارد!!! او فقط با برخوردش بر سر هر چیز و ناچیز می تواند انقدر آرامبخش باشد
می دانم شاید گیج شده باشید ولی اینجا یک تکه ی پلاستیک، عجیب نوای دلنشینی با باران می نوازد و آناتومی زیبایی با حال و هوایم دارد.
خواستم بگویم شاید من آن باران دوست داشتنی برایه همگان نباشم اما من می شوم همان تکه پلاستیکی که شد آرام بخش دنیایه کسی...
تا کی میتوان صبرکرد
در انتظار ماند ،،، تا شاید آنی که میخواهیم اتفاق ٱفتد ،،، آدم است دیگر گاهی صبرش سر میشود ،،، و خود را تمام میکند.
در انتظار ماند ،،، تا شاید آنی که میخواهیم اتفاق ٱفتد ،،، آدم است دیگر گاهی صبرش سر میشود ،،، و خود را تمام میکند.
برای ارزیابیِ بهترِ نوشتههای قشنگتون؛
لینک پیام ناشناس بزارم شما نقد و بررسیهاتون رو بفرستین👌🌿
لینک پیام ناشناس بزارم شما نقد و بررسیهاتون رو بفرستین👌🌿
Final Results
85%
آره 😍💕
15%
نه همینجوری خوبه😐
「دست نوشتهها」
برای ارزیابیِ بهترِ نوشتههای قشنگتون؛
لینک پیام ناشناس بزارم شما نقد و بررسیهاتون رو بفرستین👌🌿
لینک پیام ناشناس بزارم شما نقد و بررسیهاتون رو بفرستین👌🌿
پس من از این پس،
نوشتههای کوتاهتون رو که کمتر از ۷ خط هستند؛ لایکی میزارم که صرفا مشخص شه نظرتون مثبت یا منفیه
و نوشتههای بلندتر رو نقد میکنیم🍃🧡
نوشتههای کوتاهتون رو که کمتر از ۷ خط هستند؛ لایکی میزارم که صرفا مشخص شه نظرتون مثبت یا منفیه
و نوشتههای بلندتر رو نقد میکنیم🍃🧡
در باغ گلستانی
طنینی آشنا اما قدیمی
زیبا اما غم انگیز
مرا برد در حوالی کودکیم رها کرد....
طنینی آشنا اما قدیمی
زیبا اما غم انگیز
مرا برد در حوالی کودکیم رها کرد....
•🧶👩🏼🦰•هر شخصیتی باید به دنبال چیزی باشد، حتی اگر یک لیوان آب است.
•💙🫐•هر جمله باید یکی از این دو را انجام دهد: شخصیتی را توضیح دهد یا داستان را جلو ببرد.
#گزین_گفته || کورت ونه گات
•💙🫐•هر جمله باید یکی از این دو را انجام دهد: شخصیتی را توضیح دهد یا داستان را جلو ببرد.
#گزین_گفته || کورت ونه گات
۱-
دیدی یه وقتایی یه بغضی توی گلوت گیر میکنه که مجبوری مخفیش کنی؟
اونموقع هست که توی دلت،توی اعماق وجودت با خودت میگی ای کاش زمان زودتر بگذره تا این بغض رو بتونم خالی کنم!
وقتی هم که تو تاریکی فرو میری بجای خالی کردن بغضت به سقف زل میزنی و بعد از چند ثانیه میبینی یه چیزی توی سینه ات داره درد میکشه.
قلبت رو میگما...!
دردش انقدر زیاده که حس خفگی تمام وجودت رو پر میکنه،دردش انقدر زیاده که نمیدونی حالا این یکی رو چطوری خوب کنی.
دردش انقدر زیاده که اون بغضی که ساعت ها رو بخاطرش میشماردی تا زودتر خالیش کنی،یادت میره.
دردش انقدر زیاده که ترجیح میدی تسلیم شی!
دردش انقدر زیاده که ترجیح میدی تو تاریکی محو شی...!
اما نه از نا امیدی...
بلکه از تلاش کردن زیاد خسته شدی.
میفهمی که چی میگم؟
از تلاش کردن زیاد...🙂💔
Nazi
دیدی یه وقتایی یه بغضی توی گلوت گیر میکنه که مجبوری مخفیش کنی؟
اونموقع هست که توی دلت،توی اعماق وجودت با خودت میگی ای کاش زمان زودتر بگذره تا این بغض رو بتونم خالی کنم!
وقتی هم که تو تاریکی فرو میری بجای خالی کردن بغضت به سقف زل میزنی و بعد از چند ثانیه میبینی یه چیزی توی سینه ات داره درد میکشه.
قلبت رو میگما...!
دردش انقدر زیاده که حس خفگی تمام وجودت رو پر میکنه،دردش انقدر زیاده که نمیدونی حالا این یکی رو چطوری خوب کنی.
دردش انقدر زیاده که اون بغضی که ساعت ها رو بخاطرش میشماردی تا زودتر خالیش کنی،یادت میره.
دردش انقدر زیاده که ترجیح میدی تسلیم شی!
دردش انقدر زیاده که ترجیح میدی تو تاریکی محو شی...!
اما نه از نا امیدی...
بلکه از تلاش کردن زیاد خسته شدی.
میفهمی که چی میگم؟
از تلاش کردن زیاد...🙂💔
Nazi
「دست نوشتهها」 via @DitakBot
۱- دیدی یه وقتایی یه بغضی توی گلوت گیر میکنه که مجبوری مخفیش کنی؟ اونموقع هست که توی دلت،توی اعماق وجودت با خودت میگی ای کاش زمان زودتر بگذره تا این بغض رو بتونم خالی کنم! وقتی هم که تو تاریکی فرو میری بجای خالی کردن بغضت به سقف زل میزنی و بعد از چند ثانیه…
『〘چکیدهی نقد و بررسی〙』
•🍭💛•| از تشبیهات رایج استفاده شده که باعث میشه مخاطب به راحتی متوجه گفتهی نویسنده بشه
•🏳🌈🌻•| اما موردی که هست اینه که این نوشته مفهوم تفکر برانگیزی پشتش نبوده
•🌈☀️•| و بهتره که نوشته طبق معیارهای ادبی باشه و محاورهای نوشته نشه
•🍭💛•| از تشبیهات رایج استفاده شده که باعث میشه مخاطب به راحتی متوجه گفتهی نویسنده بشه
•🏳🌈🌻•| اما موردی که هست اینه که این نوشته مفهوم تفکر برانگیزی پشتش نبوده
•🌈☀️•| و بهتره که نوشته طبق معیارهای ادبی باشه و محاورهای نوشته نشه
۲-
گاهی وقت ها دلم میخواهد بجای شخصیت های خیالی ام باشم؛
خوشحال، درخشنده، بی پروا،زیبا اما وقتی بیشتر فکر میکنم میبینم اونها زاده ی خیال و رویاهای من هستند.
هیچ انسانی کامل و بی نقص نیست حتی از نوع خیالیش !
ولی وقتی نگاهی به گذشته ی اونها میندازم میبینم نقص های زیادی داشتن که سعی کردن اون هارو بپوشونم. اشتباهات زیادی کردن گریه کردن اشک ریختن تا به جایگاهی که الان دارند برسند. سخته ولی کار شخصیت های خیالی اینه که متفاوت باشند مثل داستان ها و فیلم ها و همین متفاوتی است که اسم آنها را میگذارند شخصیت خیالی خالق اونا ادما هستن. ما ادما سعی میکنیم اونارو جوری خلق کنیم که هیچ مثل این دنیا نباشه چیزی فراتر از واقعیت و دور تر از رویا بعضی وقتا زیادی خوشبخت و بعضی وقتا زیادی بدبخت!
_𝓪𝓿𝓻𝓲 ✍︎
گاهی وقت ها دلم میخواهد بجای شخصیت های خیالی ام باشم؛
خوشحال، درخشنده، بی پروا،زیبا اما وقتی بیشتر فکر میکنم میبینم اونها زاده ی خیال و رویاهای من هستند.
هیچ انسانی کامل و بی نقص نیست حتی از نوع خیالیش !
ولی وقتی نگاهی به گذشته ی اونها میندازم میبینم نقص های زیادی داشتن که سعی کردن اون هارو بپوشونم. اشتباهات زیادی کردن گریه کردن اشک ریختن تا به جایگاهی که الان دارند برسند. سخته ولی کار شخصیت های خیالی اینه که متفاوت باشند مثل داستان ها و فیلم ها و همین متفاوتی است که اسم آنها را میگذارند شخصیت خیالی خالق اونا ادما هستن. ما ادما سعی میکنیم اونارو جوری خلق کنیم که هیچ مثل این دنیا نباشه چیزی فراتر از واقعیت و دور تر از رویا بعضی وقتا زیادی خوشبخت و بعضی وقتا زیادی بدبخت!
_𝓪𝓿𝓻𝓲 ✍︎
「دست نوشتهها」 via @like
درست است صبر...
سخت است و طاقت فرسا... دشوار است و بیمعنی... تلخ است و بیمزه...
اما عاقبت میوهای میدهد پرمنفعت
سخت است و طاقت فرسا... دشوار است و بیمعنی... تلخ است و بیمزه...
اما عاقبت میوهای میدهد پرمنفعت