Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
... در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزل‌ها بمیرد...
@yosefzadehgilani1
Forwarded from حسن یوسف زاده
با سلام
دوستان توجه کنند گروه «کارگاه شیوانویسی» بر محور کتاب گران‌سنگ نهج البلاغه تشکیل شد.
جهت ثبت نام به این‌جانب یا آقای یعقوبی پیام دهید.
با سپاس
@Yosefzadeh110
@Yaghoobi_53
Forwarded from M
سلام علیکم و رحمه الله بی‌زحمت می شه همین دو جمله را _ترجمه و ترکیب_ کامل انجام بدهید
خدا خیرتان بدهد اگه می شه کمکم کنید.
Forwarded from M
اجتمعت امرأتان و أشارت كل واحدة إلى زوجها.
فقالت الأولى : هذا شيخًا أحسنُ منه شابًّا.
قالت الأخرى : هذا شيخٌ أحسنُ منه شابٌّ .
من مدحت زوجها و من ذمته؟
Forwarded from حسن یوسف زاده
#سؤال۴۰۵۷👆👆
#جواب

🔹ترجمه
دو زن _در جایی_جمع شدند و هر کدام با اشاره به همسر خود، به توصیفش پرداختند.
زن اولی گفت: آن _همسرم _که پیر است از جوانی‌اش بهتر است.
و زن دومی گفت: آن _همسرم_پیر است و همسر جوان از او بهتر است.

🔸روشن است که زن اولی به ستایش همسر پیرش پرداخته،برخلاف زن دومی که به نکوهش همسر پیرش نشسته.

▪️ترکیب

اِجتمعتْ: فعل.
امرأتانِ: فاعل.
وَ: عطف.
اَشارتْ: فعل.
کلُّ: فاعل. مضاف.
واحدةٍ: مضاف‌الیه.
الی زوجِها: جارٌّ و مجرورٌ،متعلقٌ بـِ«اَشارتْ». و مضافٌ و مضافٌ الیه.
فقالتْ:فعل. عطفٌ علی «اَشارتْ».
الاُولیٰ: مرفوعٌ تقدیراً. فاعلٌ.
هذا: فی موضع رفعٍ. مبتدأٌ.
شیخاً: حالٌ. مِنْ «ذا» لانّه فی معنی«اُشیرُ الیه» فالعاملُ فی «الحال» هو هذا المعنیٰ المعنویُّ.
اَحسنُ: خبرٌ.
منه: متعلقٌ بـِ«اَحسنُ».
شابّاً: حالٌ اَیضاً. و ذوالحال هو الضّمیرُ المجروریُّ فی «منه» و عامل الحال هو «اَحسنُ».
والجملةُ من المبتدأ و الخبر فی موضع نصب، مفعولٌ بها لـِ«قالتْ».
وَ قالتِ الاُخریٰ: فعلٌ و فاعلٌ. هذه الجملة معطوفة علی الجملة السّابقة(فقالتِ الاُولیٰ).
هذا: مبتدأٌ.
شیخٌ: خبرٌ.
اَحسنُ: خبرٌ مقدّمٌ.
منه: متعلقٌ بـِ:«اَحسنُ».
شابٌ: مبتدأٌ مؤخّرٌ. و هذه الجملة فی موضع رفع، نعتٌ لـِ :«شیخٌ».
و الجملة المعطوفة فی موضع نصب، مفعولٌ بها لـِ«قالتِ» الثانیة.
مَنْ: اسمُ استفهامٍ. فی موضع رفع، مبتدأٌ.
مَدَحَتْ: فعلٌ و الضمیر المستتر فیه (هی) فاعلٌ.
زَوجَها: مفعولٌ به لـِ:«مَدَحَتْ» و مضافٌ و مضافٌ الیه.
و الجملة فی موضع رفع خبرٌ.
وَ مَنْ ذَمّتْهُ: عطفٌ علی«مَنْ مدحتْ زوجَها» تُعربُ اِعرابَها.(همانند جمله قبلی ترکیب می‌شود)

@yosefzadehgilani1
بهمن خونین جاویدان
اجرای گروهی
در خجسته‌دهه فجر انقلاب
یاد فجرآفرینان گرامی باد!
آمده موسم فتح و ایمان
شعله زد بر افق نور قرآن
در دل بهمن سرد تاریخ
لاله سر زد ز خون شهیدان
...
@yosefzadehgilani1
Forwarded from Deleted Account
اساتید محترم در آیه مبارکه

قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ ۖ إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ (87)

ان نفعل به چه چیزی عطف شده است؟
Forwarded from پاسخ مفصل،استادیوسف زاده گیلانی (حسن یوسف زاده)
#سؤال۲۵۲۷👆👆
نکته ها چون تیغ پولاد است تیز!
«اَن نَفعلَ» عطف است بر«ما»ی موصوله در«ما یَعبُدُ» که مفعول به است برای«اَنْ نترُکَ»؛ یعنی ای شعیب آیا مفاد نماز تو به ما می‌گوید که معبودهای پدرانمان را وانهیم و نپرستیم و یا با دارایی‌های خود، آنچه که می‌خواهیم، انجام ندهیم؟
چنان‌که می بینید«اَنْ نَفعلَ» در قلمرو« اَنْ نترُکَ» است و عطف است بر«ما»ی موصوله در «ما یعبد»، که این «ما»
مفعول به‌ است برای« اَنْ نترُکَ»، ودر نتیجه« اَنْ نفعلَ» نیز مفعول به برای« اَنْ نترُکَ» خواهد بود.
یعنی خروجیِ نماز تو این است که ما معبودهای خود را ترک کنیم و نيز تصرف دلخواه در اموال خود را نیز ترک کنیم.
🔷حال اگر« اَنْ نفعلَ» عطف بر« اَنْ نترُکَ» باشد،چنین معنی می‌دهد:
ای شعیب،خروجی نماز تو دو مطلب است:
یکم.ما معبودهای خود را ترک کنیم.
(که این معنی درست است)
دوم.در دارایی‌های خود،به خواسته‌ی خود رفتار کنیم.
(که این معنی نادرست است)؛ زیرا قوم شعیب با این مطلب که درباره اموال خود،به دلخواه خود تصمیم بگیرند مشکلی نداشتند(=مفادِ عطف« اَنْ نفعلَ» بر«اَنْ نترُکَ») مشکل آن‌جا بود که ‌شعیب آنان را از این تصرف دلبخواهی منع کند=مفاد عطف« اَنْ نفعلَ» بر «ما یعبدُ».
و جناب ابن هشام در اوایل باب پنجم مغنی اللّبیب،به اعراب درست آیه
که اشاره کردیم تصریح کرده است.
این است که باید گفت:« نکته ها چون تیغ پولاد است تیز!
»
@yosefzadehgilani1
Forwarded from ⁨کارگاه شیوانویسی
درس هفتم
متن نهج البلاغه
«اَیُّها النّاسُ! اِنّ اَخوفَ ما اَخافُ علیکم اثنتانِ:
اتّباعُ الْهویٰ و طولُ الْاَمل. فَاَمّا اتّباعُ الْهویٰ فَیَصُدُّ عن الْحقّ و اَمّا طولُ الْاَملِ فَیُنسي۱ الْآخِرةَ»۲

🖌دو ترجمه

یکم: ای مردم! همانا از شما بر دوچیز بیش‌تر می‌ترسم: از خواهش نفس پیروی کردن و آرزوی دراز در سرپروردن؛
که پیروی از خواهش نفس، آدمی را از راه حق باز می‌دارد؛ و آرزوی دراز، آخرت را به فراموشی می‌سپارد.

دوم: ای مردم! همانا از شما بر دو چیز می‌ترسم: هواپرستی و آرزوهای طولانی.
ولی پیروی از خواهش نفس، انسان را از حق باز می‌دارد، و آرزوهای طولانی، آخرت را از یاد می‌برد.

🔶ترجمه اول، طبق معمول از شهیدی است و ترجمه دوم هم از دشتی.
ترجمه اول بی‌نقص است و شیوا، اما در ترجمه دوم نقصی بزرگ خودنمایی می‌کند و آن این است که مترجم محترم «اَمّا»ی تفصیلیه در سخن امام را با «اَمّا»ی استدراکیه‌ی فارسی_که معادل است با «ولی»_اشتباه گرفته است.
در فارسی گاهی می‌گوییم «اما» و گاهی می‌گوییم «ولی».۳
پس ایشان با اشتباه مزبور، ترجمه را ناشیوا و نارسا ساخته است. ملاحظه می‌کنید که «ولی» در ترجمه مزبور نمی‌نشیند و فاقد معناست.

🔹پی‌نوشت
۱.نکته: ماده «ن.س.ی» در ثلاثی مجرد متعدی است و یک مفعولی. اما هرگاه به باب اِفعال برود و مزید گردد،یک مفعول دیگر هم می‌گیرد و دو مفعولی می‌شود. در آیه کریمه:«فانّی نسیتُ الْحوتَ و ما اَنسانیهُ الّا الشّیطانُ اَنْ اَذْکُرَهُ»(کهف/۶۳) هر دو کاربرد مجرد و مزید دیده می‌شود.
اَنسانیهُ: فعل ماضی. یای متکلم: مفعول اول. هُ: مفعول دوم. الشّیطانُ: فاعل. اَنْ اَذْکُرَهُ: بدل از مفعول دوم(=و ما اَنساني ذِکرَه الّا الشّیطانُ)
و در سخن امام«یُنسي الآخرةَ» کلمه «الآخرةَ» مفعول دوم است و مفعول اولش به جهت اختصار حذف شده است و در اصل چنین بوده است:«یُنسیکُمُ الآخرةَ»؛(آخرت را از یاد شما می‌برد)
گفتنی است نقطه مقابل ماده « نسیان» که «ذکر» است نیز چنین است یعنی در ثلاثی مجرد یک‌مفعولی است و در ثلاثی مزید دومفعولی.
۲.نهج البلاغه، خطبه۴۲.
۳.گویند دانش‌آموزی ابتدایی، درس املا را تمرین می‌کرد و یکی از تمریناتش چنین بود که می‌گفت:«اما تشدید دارد ولی تشدید ندارد»!
ظریفی که این را شنید بدو گفت بالاخره نفهمیدیم اما تشدید دارد یا ندارد!
Forwarded from Z
سلام وقت بخیر

ببخشید در ایات " یا بنی ادم أنْ لا تَعْبدوا الشیطانَ " تأویل به مصدر فعل نهی ( سوره یس ایه ۶۰ )

""فی بیوت أذن الله أن تُرْفَع و یذکر فیه اسمه " (سوره نور ایه ۳۶ ) تأویل به مصدر فعل مجهول


"أنْ أُعْبُدُونی هذا صراطٌ مستقیمٌ " ( ایه ۶۱ سوره یس ) و مصدر فعل امر میشه بفرمایید چی میشه ؟

ممنون میشم جواب بدید .
Forwarded from پاسخ مفصل،استادیوسف زاده گیلانی (حسن یوسف زاده)
#سؤال۴۰۶۴👆👆
#جواب

پنج نکته
یکم. در تأویل بردن به مصدر، خصوصیات فعلِ موردِ تأویل فوت می‌شود.بنابراین، مفاد فعل‌های انشایی مثل امر و نهی و نیز مفاد فعل‌های مجهول در تأویل به مصدر فوت می‌شود و با فعل‌های خبری و فعل‌های معلوم یکسان خواهد شد.
و اشکالی هم پیش نمی‌آید. چون مشخص است که هویت آن فعل‌ها پیش از تأویل به مصدر، چه بوده است. وانگهی تأویل بردن که بالقوه است نه بالفعل. برای نوآموز، تأویل می‌برند.
(خاطره
سابقا یادم هست که طلبه‌ها در رشت_هنگامی که چیزی از دست می‌رفت یا مثلا کسی پول کسی را خرج کرده بود_ به شوخی می‌گفتند «به تأویل مصدر رفت» کنایه از اینکه خلاصه فوت شد و از بین رفت)

دوم. ماده «عهد» با حرف جر «باء» متعدی می‌شود. البته در کاربرد فارسی نیز چنین است. حافظ گوید:
عهد ما با لب شیرین‌ْ‌دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم، خداوندانند۱

سوم. ماده «اذن» با حرف جر «لام» بکار می‌رود.

چهارم. حذف حرف جر در دو حرف مصدری «اَنْ» و «اَنَّ» قیاسی و قانونی است. پس این حذف شیوع دارد. ابن مالک در الفیه گوید:
و عَدِّ لازماً بحرفِ جرّ
و اِنْ حُذِف فَالنّصبُ للمنجرّ
نقلاً و فی اَنّ و اَنْ یَطّردُ
مَعَ اَمْنِ لَبْسٍ ک: عَجِبتُ اَنْ یَدُوا

یعنی «عَجِبتُ مِنَ دِیَتِهم»

پنجم. در تأویل بردنِ فعل منفی، یا فعل نهی، به جای حرف نفی و حرف نهی، از واژه«عدم» بهره می‌گیریم.

با حفظ این نکات پنج‌گانه می‌رویم سراغ تأویل به مصدر بردن آیات سه‌گانه:

۱.«أ لمْ اَعهد الیکم یا بنی آدم (بِاَنْ لاتعبدوا الشّیطان=بعدمِ عبادةِ الشّیطان/بعدمِ عبادتکم الشیطانَ/لِلشّیطان) با لام تقویت. مصدر را می‌توان به فاعل اضافه کرد یا به مفعول. توفیری ندارد.
۲.«و (أ لم اَعهد الیکم ) بِاَنِ اعْبدونی=بعبادتی/بعبادتکم ایّایَ.
۳.«فی بیوتٍ اَذِنَ اللهُ (لِاَنْ) تُرفع=لِرفعها»
پی‌نوشت
۱.باری؛
عهد ما با لب شیرینْ‌دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم، خداوندانند 👇👇
@yosefzadehgilani1
اعلام مناظره.pdf
337.9 KB
انتشار برای اولین بار
@yosefzadehgilani1
2025/04/07 06:44:12
Back to Top
HTML Embed Code: