Telegram Web Link
🔴 کمی فوتبالی و اندکی سیاسی!
 
لیگ فوتبال ایران به پایان رسید و پرسپولیس قهرمان شد. البته من هیچ‌وقت طرفدار پرسپولیس نبوده‌ام (چون همیشه استقلالی بوده‌ام😊) اما در چندسال اخیر پرسپولیس خوب بازی می‌کند. به نظر من یکی از تعیین‌کننده‌ترین عوامل موفقیت‌های پرسپولیس در این سال‌ها،"مهدی ترابی" است. ترابی ویژگی‌های منحصر به فردی دارد‌. مثل شرایط بدنی مطلوب، تکنیکی بودن، استفاده از هر دو پا، دید باز و بازی‌سازی در کل زمین، همه اینها در کنار هوش و استعداد ذاتی او باعث شده بتواند خلاقانه تصمیم بگیرد و شرایط بازی را در حالی که گره خورده تغییر دهد.
بعد از جواد نکونام، من بازیکن ایرانی به این سبک نمی‌شناسم. در نقطه اوج این سبک فوتبال زین‌الدین زیدان بود که یک تنه در جام جهانی 2006 تیم فرانسه را به فینال رساند و یک تنه هم با حرکت معروف ضربه سر به ماتراتزی و اخراج از زمین، موجبات شکست فرانسه و قهرمانی ایتالیا را فراهم کرد!
سبک بازی این بازیکنان با سبک رونالدو و مسی کاملا متفاوت است. بازی فردی این‌ها کمتر به چشم می‌آید، اما برای کل تیم موثرتر هستند.
 مهدی ترابی از این سنخ بازیکنان است و به نظر من درحال حاضر بهترین فوتبالیست ایرانی است. (نظر من را در اینجا به عنوان یک فوتبال‌شناس قدیمی جدی بگیرید 😉 )
 
🔹او گرایش‌های سیاسی صریحی در حمایت از نظام نیز دارد. واضح‌ترین کنش سیاسی او شعاری بود که در یکی از بازی‌های لیگ زیر پیراهن‌اش نوشته بود. همچنین خواندن سرود ملی در یکی از بازی‌های تدارکاتی قبل از جام جهانی پارسال در حالی که بقیه سکوت کرده بودند، جنجال زیادی به پا کرد.
در عین حال ترابی زیر نظر یحیی گل محمدی بازی می‌کند که گرایش‌های صریح و کنش‌های سیاسی خلاف او دارد. اما چرا گل محمدی نمی‌تواند او را کنار بگذارد؟
چون ترابی مهارت و توانمندی‌اش برای خودش است. ذاتی است. اعتباری و وابسته به سیستم و حزب و جناحی نیست. به خاطر همین گل محمدی که هیچ اگر علی کریمی هم باشد نمی‌تواند ترابی را به راحتی حذف کند.

🔹این افراد در علم و فضای آکادمیک و در هنر و صنعت و اقتصاد هم هستند. اینها وابستگی زمینه‌ای کمی دارند، ریشه آنها را هرجا قرار دهید، ثمر می‌دهند.
ما از این افراد در سیاست هم داشته‌ایم و می‌توانیم داشته باشیم. هرچند سیاست نسبت به فوتبال عرصه‌ای است که به اعتباریات نزدیک‌تر است، ولی کسی که کارکشته و باسواد و همه جانبه‌نگر و اصیل باشد، توانمندی‌هایش بصورت عینی (objective) بر همه آشکار است.
این شبیه به فلسفه سیاسی افلاطون است وقتی که افرادی که علم و هنر داشتند را لایق سیاست و حکمرانی می‌دانست. البته لزوما با دموکراسی متناقض نیست. فروغی قبل از انقلاب تاحدی چنین بود. حسن حبیبی و شهید مصطفی چمران هم بعد از انقلاب، سیاستمدارانی تقریبا از این جنس بودند.
چمران با اینکه گرایش به جبهه ملی داشت، مشاور امام خمینی در شورای عالی دفاع بود، چون نبوغ و سواد علمی‌اش قابل انکار نبود و همچنین در مهارت‌های نظامی هم به خاطر دوره‌هایی که در مصر و لبنان گذرانده بود، از همه بالاتر بود.
در سیاست همانطور که گفتم اعتباریات، شامل فریب، تزویر، طمع و قدرت طلبی، زیاد است، اما کسی که اعتبارش را از جناج و حزب می‌گیرد با کسی که اعتبارش را از علم و حکمت و تجربه می‌گیرد متفاوت است. ضمیر پاک قاطبه مردم هم معمولا این دو را از هم تمیز می‌دهند.

به دسته دوم نه در فوتبال و نه در سیاست نمی‌شود نگاه کاملا منفی داشت، چون ریشه در خاک توانمندی‌های ذاتی خود دارند، نه در باد امور اعتباری وابسته به محیط و اطرافیان.
🔴مقاله‌ای درمورد تفسیر انسان‌گرایانه از اسلام

از سال‌ها پیش دیدگاه خاصی به اسلام و اسلام‌شناسی ذهن‌ام را مشغول کرده بود که در ادبیات بحث به "اسلام‌شناسی انسان‌گرایانه" مشهور است. آثار امام موسی صدر در این زمینه نقطه شروع و برای من بسیار الهام بخش بود، اما بعدا در این زمینه به آثار بعضی اسلام‌شناسان خارجی مثل کارن آرمسترانگ، لیلا احمد و... هم پرداختم.
همه این سال‌ها در قرآن و اندیشه مفسران نیز این موضوع را دنبال کردم و مطالب مختلفی در همین زمینه به بهانه‌های مختلف و برای جاهای مختلف نوشتم که برخی از آنها در همین کانال موجود است. اما دوران کرونا و مسائلی که حول موضوع دین و کرونا ایجاد شد، به این مطالعات من شتاب زیادی بخشید. پروژه‌هایی که در این مدت به ویژه در اندیشکده مهاجر انجام دادم و مقالاتی که در این زمینه نوشتم همه در همین راستا و حیطه کلی پژوهشی من یعنی "علم و الهیات" بود.
خلاصه همه آنچه این سالها خوانده و فهمیده بودم را تصمیم گرفتم در قالب یک مقاله خارجی ارائه کنم و مدت حدود 6 ماه بطور فشرده روی آن کار کردم تا خروجی مطلوبم حاصل شد. آن را سال قبل به مجله Contemporary Islam که توسط اشپرینگر منتشر می‌شود، فرستادم. سردبیر بالافاصله مطالعه کرد و یک ایمیل زد که "ایده خیلی جذابی را دنبال کرده‌ای فقط برخی اصلاحات را پیشنهاد می‌کنم اعمال کنی و دوباره ارسال کنی"
اصلاحات را انجام دادم و مقاله را فرستادم. چندین ماه طول کشید تا داوری شد و در نهایت آن را پذیرفتند. حاصل آن شد مقاله زیر با عنوان "زیست‌جهان مسلمانان در دوره کرونا و تفسیر انسان‌گرایانه از دین"

🔹در مقدمه مقاله اشاره کردم که در دوره کرونا برخی از تضعیف باورهای دینی (نگاه فلسفی) و برخی از تقویت باورهای دینی (نگاه جامعه‌شناختی) دفاع کردند. اما زمینه بحث من در هیچکدام از این دو سرطیف قرار ندارد و من درصدد دفاع از "اصلاح باورهای دینی" در این دوره هستم و رویکرد خودم را "رویکرد الهیاتی" می‌دانم.

🔹در بخش اول بطور خلاصه سعی کردم یکی از مهمترین چالش‌های جهان غرب با اسلام که به موضوع خشونت بر می‌گرد و از بعد فتوای قتل سلمان رشدی و بیش آن، بعد از 11 سپتامبر برجسته شد، را توسط مهمترین مدعیان آن تبیین کنم. سپس نشان دادم که استدلال آنها دارای مغالطه‌ای وجودی است و با شواهد درون‌متنی سازگار نیست. همچنین به تاملاتی از مفسران انسان‌گرا مثل امام موسی صدر اشاره کردم.

🔹در بخش بعد، تلاشم این بود که نشان دهم چرا تفسیر‌های انسان‌گرایانه از اسلام در دوره کرونا برجسته‌ شد و باورهای مسلمانان و غیرمسلمانان را درمورد اسلام اصلاح کرد. در این زمینه ابتدا از ادبیات نظریه‌های هرمنوتیک، به ویژه اندیشه‌های گادامر استفاده کردم که نشان دهم زیست‌جهان انسانها چگونه بر تفسیر آنها تاثیر می‌گذارد. سپس به اتفاقاتی که در دوره همه‌گیری برای دین و دینداران به ویژه در جوامع اسلامی روی داد اشاره کردم: از بازاندیشی درمورد مفاهیمی چون "جهاد" نه در معنای جنگ با انسانهای دیگر، بلکه در معنای جنگ با ویروسی که بلای جان انسانها شده بود، تا کمک‌های بشر دوستانه‌ای که فقط به انسانیت انسانها کار داشت، نه به دین و رنگ و ملیت آنها.
سپس به دو تغییر بنیادین در این زمینه اشاره کردم که اسم آنها را "چرخش الهیاتی" گذاشتم، اولی، چرخش الهیاتی در تفسیر اسلام از رویکردهای فرقه‌گرایانه به رویکردهای جهانی و انسانی؛ و دوم، چرخش الهیاتی در تبیین و ترویج اسلام از رویکردهای مناسکی به رویکردهای معرفت شناختی. هردوی این چرخش‌های الهیاتی در دوره کرونا ایجاد شد و یا سرعت گرفت.

🔹در نهایت بخشی را به تاثیر کرونا بر تنش‌های دینی اختصاص دادم. این بخش براساس پیشنهادات سردبیر مجله اضافه شد. من در این بخش به سه نوع تنش و خشونت اشاره کردم: 1- خشونت‌های مسلمانان علیه غیرمسلمانان 2- خشونت‌های غیر مسلمانان علیه مسلمانان و 3- خشونت میان فرقه‌های اسلامی مثل نزاع‌های شیعه-سنی.


پ.ن: از امروز که این مقاله منتشر شد بسیار خوشحالم و یک آرامش قلبی دارم که یکی از کارهایی که قبل از مرگ می‌خواستم را انجام داده‌ام: اثری و قدمی از من در قالب علمی و به زبان بین المللی برای شناختن و شناساندن اسلام وجود دارد که بعد از من هم خواهد ماند و این کار همان چیزی است که ریشه در اعماق باور و ایمان قلبی من دارد. از این بابت خداوند را شاکرم.

https://link.springer.com/article/10.1007/s11562-023-00530-z
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی


دوست عزیز و هنرمندم محمدحسن سیفدار، امروز این تابلوی زیبا را که خودش نوشته به من هدیه داد.
واقعا هنرش بی‌نظیر است.
چند بار به شوخی به او گفته‌ام حاضر بودم یک انگشت نداشتم ولی خط‌ ام مثل تو بود😊

لذت هنرش یک طرف، شعری که انتخاب کرده هم بسیار بسیار نزدیک به افکار و ایده‌های من است که بارها در همین کانال از جمله در همین پست آخر به آن اشاره کرده‌ام:
حیات مادی ما کوتاه و گذراست ولی انسانها می‌توانند ماندگار، فناناپذیر و جاودانی شوند با درکی که از غایت آفرینش پیدا می‌کنند و اثری که از خود بجا می‌گذارند. حافظ راز این ماندگاری را عشق می‌داند.
🔴 چهار منزلگاه علوم انسانی
 
در این سال‌ها و در ارتباط با نهادهای مختلف داخلی و خارجی فهمیده‌ام که علوم انسانی بساط‌اش را در چهار جا پهن کرده است. یا به تعبیر بهتر با 4 نوع مخاطب مختلف در ارتباط است:
 اولی، دانشگاه است که مخاطب آن دانشجویان و پژوهشگران هستند و هدف آن توسعه دانش و فهم عمیق‌تر از انسان، جامعه و سیاست است.

دوم، جامعه است که مخاطب آن مردم و شهروندان هستند و هدف آن ارتقا سطح دانش اجتماعی عمومی، اخلاق، آزادی و فرهنگ است.

سوم، کسب و کار است که مخاطب آن شرکت‌ها و کسب و کارهای عموما خصوصی هستند و هدف آن در نهایت افزایش قدرت رقابتی یک شرکت در بازار از طریق متخصصان اقتصاد، مدیریت، روان شناسی و... است.

چهارم، دولت و حاکمیت است که مخاطب آن دولتمردان، قانونگذاران و تصمیم‌سازان کشور هستند و هدف آن ارائه راهکارهای سیاستی و حکمرانی در اقتصاد، دیپلماسی و سیاست داخلی است.
 
🔹این چهار عرصه و چهار علوم انسانی باهم متفاوت‌اند چون مخاطب متفاوت دارند ولذا دانش متفاوتی را می‌طلبند.
آنچه در دوره ما و در ایران معاصر مشهود است، لاغرتر شدن اولی و دومی و فربه‌تر شدن سومی و چهارمی است. این موضوع در سالهای اخیر شتاب بیشتری هم گرفته است. خبرهای این روزها به ویژه توقف گروه فلسفه علم امیرکبیر در جذب دانشجوی ارشد و بسته شدن خانه اندیشمندان علوم انسانی، هردو موید این مطلب است.

🔹تبیینی که برای این واقعیت به ذهن من می‌رسد، تقابل علوم انسانی نوع اول و دوم، با علوم انسانی نوع سوم و چهارم است. تقویت علوم انسانی دانشگاهی و ارتقا سطح دانش اجتماعی شهروندان، اجازه هرگونه بهره‌کشی اقتصادی از مردم را به کسب و کارها نمی‌دهد، همچنین اراده حاکمان برای انقیاد و تحت کنترل قرار دادن مردم را محدود می‌کند.
آنچه که بعضا تحت عناوینی چون "بی فایده بودن"، "پول هدر دادن"، "وقت تلف کردن" و... همراه با علوم انسانی دانشگاهی و علوم انسانی مرتبط با جامعه شنیده می‌شود، صدای همان علوم انسانی مرتبط با کسب و کار و علوم انسانی مرتبط با حاکمیت است که توسط رسانه که عموما ابزار همین علوم انسانی هاست، اکو می‌شود و از زبان دیگران هم شنیده می‌شود.
 
🔸پ.ن: یکی از انگیزه‌های اصلی من برای حضور و فعالیت در نهادی مثل موسسه حامی علوم انسانی، تلاش برای حفظ و تقویت علوم انسانی در بعد اول و دوم است و امیدوارم افرادی که قدرت و سرمایه‌ای در اختیار دارند، در برهه حساس کنونی! متوجه خطری که جان این دو نوع علوم انسانی را تهدید می‌کند، شده و به تقویت آنها همت گمارند!
 
🌀موسسه حامی و خانه اندیشه‌ورزان با حمایت ستاد توسعه علوم و فناوری‌های شناختی برگزار می‌کنند:

🔹درآمدی بر علوم شناختی دین

سخنران: دکتر جواد درویش
(دانش‌آموخته دکتری فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف)

📅زمان: شنبه ۲۴ تیر
ساعت ۱۶ تا ۱۸

📍مکان: چهار راه ولیعصر، قبل از خیابان برادران مظفر شمالی، خانه اندیشه‌ورزان

✔️حضور برای عموم آزاد و رایگان است. برای ثبت‌نام، فرم حضور در نشست را پر کنید.

https://forms.gle/4j5C4yA2uxDpj153A
🔴 فقه امام حسین(ع) پویا نبود

چندسال پیش در جایی از قول یکی از مذاکره کنندگان هسته‌ای خوانده بودم که در میان مذاکرات ما می‌گفتیم محکم‌ترین سند تعهد ما به صلح‌آمیز بودن فعالیت‌های ایران، فتوای رهبر انقلاب بر حرام بودن تولید و استفاده از سلاح هسته‌ای است. طرف غربی یک بار به ما گفت «این درست است اما ما می‌دانیم که فقه شما هم پویاست!»
فقه پویا از آن واژه‌هایی است که با آن هرکاری می‌توان کرد. مشکل هم در بخش "پویایی" آن نیست. اتفاقا احکام باید نسبت به مسائل روز پویایی داشته باشد.
مشکل در بخش "فقه" آن است. فقه است که اگر گسترده شود، اگر بیش از حد گسترده شود و تا اعتقادات و اخلاقیات و عقلانیات و... دامن  بگسترد، آن وقت پویایی آن خطرناک می‌شود.
 تمام بحث در معرفت‌شناسی و فلسفه اخلاق در میان رئالیست‌ها، ازجمله متفکران اسلامی، بر ثابت بودن و ذاتی بودن اصول عقلانی و اخلاقی است. و همین اصول است که بنیان‌های سیاست، اقتصاد، فرهنگ و دانش را شکل می‌دهد. حالا اگر شما همه اینها را به جای عقلانیت و اخلاق بر پایه فقه بنا کنید و فقه را هم پویا درنظر بگیرید، نتیجه می‌شود اینکه هیچکس -چه در داخل و چه در خارج- روی حرف و قانون شما نمی‌تواند حساب کند.

🔹اگر پیامبر اسلام(ص) پیمان‌های متعددی با اقوام و قبائل مختلف از جمله مشرکین می‌بست (مثل صلح حدیبیه که درنهایت هم از طرف مشرکین قریش نقض شد، نه پیامبر) همه می‌دانستند که این تعهدات و توافقات مشمول هیچ‌گونه پویایی فقه پیامبر نخواهد شد. چون پشتوانه و اعتبار اخلاقی و اعتقادی دارد که در همه جا و برای همگان ثابت است.

🔹فقه در قلمرو خود محترم است. ولی این قلمرو، قلمرو مسلمانان و آن هم غالبا مسلمانان شیعه و غالبا هم شیعیان اثنی‌عشری است. همین است که مثلا درمورد حکم "غیبت کردن" طیف زیادی از فقها قائل به این هستند که حرام بودن آن فقط برای مسلمان شیعه است. یعنی شما اگر پشت سر یک غیرمسلمان یا حتی غیرشیعه غیبت کنی، مرتکب حرامی نشده‌ای.

این نگاه محدود و exclusive  را مقایسه کنید با نگاه فراگیر و  interculture پیامبر(ص) در بستن پیمان با مشرکان و یهودیان یا با سیره حضرت علی(ع) در قطع کردن حقوق انحصاری بزرگان یا در ماجرای معروف شورای شش نفره عمر، که حضرت علی بین گفتن حقیقت و از دست دادن خلافت، صداقت را انتخاب می‌کند.

🔹این نگاه در شعار و عملِ امام حسین هم موج می‌زند. شاهد اول، همین انطباق "شعار" و "عمل" است. در نهضت عاشورا شعارهای بزرگ و پرطمطراقی در کلام امام وجود دارد. برخی از آنها را می‌نویسم:

- مِثلِي لَا يُبَايِع مثله: مثل من با مثل یزید هرگز بیعت نمی‌کند
- الْمَوْت خَير مِن رُكوبِ الْعَارِ، وَ العار أَولَي مِنْ دُخول النارِ: مرگ از ذلت بهتر است والبته ذلت هم از گرفتار شدن به آتش جهنم بهتر است
- فَكَان الدّنيا لَم تَكُن وكَاَن الاخرَةَ لَم تزَل: گویی دنیا هیچگاه نبوده و آخرت همیشه بوده
- إنی لا أری الموت إلاّ سعادة ولا الحیاةَ مع الظالمین إلا برما: من مرگ را جز سعادت و زندگی با ظالمان را جز ملال و ننگ نمی‌بینم

در میان اصحاب هم از این شعارها فراوان است. مثل این شعار حضرت عباس:
- و الله اِن قَطَعتموا يَميني، اِني اُحامي اَبدا عَنْ ديني" (به خدا اگر دست راستم را هم قطع کنی هرگز از حمایت دینم عقب نخواهم نشست)

اینکه این شعارها به رغم بزرگی، نه تنها توی ذوق نمی‌زند بلکه عمیقا باورپذیرند، به خاطر صداقت مشاهده شده و عمل‌های قرین به این شعارها بود. در این شعارها هیچ "جنگ رسانه‌ای"، "عملیات روانی" و "تاکتیک شناختی و هیدور استراتژیکی" (!) برای فریب دشمن به چشم نمی‌خورد.

🔹شاهد دوم، نگاه اصیل در مقابل نگاه ابزاری به انسان بود. امام حسین به هیچ عنوان به انسان‌ها به چشم ابزارهایی برای رسیدن به هدفش، پیروزی در جنگ و تصاحب حکومت نگاه نکرد. ماجرای عبیدالله بن حر جعفی که در میان راه کوفه امام او را به سپاه خود دعوت کرد، یک نمونه است که او گفت من نمی‌خواهم کشته شوم ولی شمشیر و اسب تندرو خود را می‌دهم ولی امام از پذیرش آن امتناع کرد. همچنین ماجرای برداشتن بیعت از اصحاب در شب عاشورا، نمونه دیگر است.

🔹 شاهد سوم نگاه تکثرگرایانه و interreligious و روادارانه امام حسین بود. امام، زهیر بن قین که عثمانی مسلک بود را شخصا به سپاه خود دعوت می‌کند، وهب مسیحی را به سپاه خود راه می‌دهد و عذر حر بن یزید که فرمانده سپاه دشمن بود و راه را بر امام بسته بود را می‌پذیرد.

🔶 امام حسین(ع) بین پویایی در فقه به معنای حداکثری آن که شامل تغییرات مدام در اصول و ارزشهای اخلاقی و اعتقادی برای رسیدن به هدف تشکیل حکومت است؛ و پویایی و زنده بودن خود و آثار اخلاقی به جا مانده از آموزه‌هایش برای قرن‌های بعد، دومی را انتخاب کرد.
و به همین دلیل است که هزار سال بعد، افرادی مثل گاندی و خسرو گلسرخی و.. هنوز از این آموزه‌ها الهام می‌گیرند.
📣 پیش‌همایش بین‌المللی فلسفه ذهن

🔔 با حمایت ستاد توسعه علوم و فناوری‌های شناختی،
انجمن مغز و فلسفه ذهن دانشگاه علوم‌پزشکی شهید بهشتی برگزار می‌کند:

🔥مدرسه تابستانه فلسفه ذهن ۱۴۰۲🔥

💥این رویداد با تدریس اساتید شناخته شدهٔ این حوزه امسال به مدت ۴ روز از ۳۰ مرداد تا ۲ شهریور در دانشگاه علوم‌پزشکی شهید بهشتی برگزار می‌شود.

⭐️ مبلغ ثبت‌نام: ۱۰۰ هزار تومان

🌕 به دلیل محدودیت در تعداد، جهت ثبت نام در رویداد لازم است که علاقه‌مندان از طریق فرم زیر اطلاعات خود را جهت بررسی ارسال نمایند:
https://forms.gle/p5uQZ1nt5vDQVjG67

اطلاع‌رسانی‌های بیشتر از طریق کانال‌های اطلاع رسانی ستاد علوم شناختی، سایت و کانال فلسفه ذهن، و انجمن مغز و فلسفه ذهن انجام خواهد شد.

www.cogc.ir
@PhilMind / www.philmind.ir
@Mindphilosa / www.mindphilosa.ir
🔴 علوم انسانی، دموکراسی و کسب و کار

مدتی است مشغول مطالعه درمورد روندهای علوم انسانی و اجتماعی در کشورهای مختلف هستم. چند روز پیش به سندی برخورد کردم که آکادمی علوم و هنرهای آمریکا در سال 2013 آن را تدوین کرده است. اسم آن هست The heart of the matter که من آن را "اصل ماجرا" ترجمه می‌کنم! موضوع آن اهمیت و ضرورت علوم انسانی در جامعه امروز آمریکایی است. تاکید خاص آن هم بر روی دو موضوع است:
1- علوم انسانی و اجتماعی و نسبت آن با قدرت سیاسی مردم در جامعه دموکراتیک
2- علوم انسانی و اجتماعی و نسبت آن با محیط کسب کار

در هردو مورد تلویحا جایگاه علوم انسانی humanities شامل ادبیات، تاریخ، فلسفه، دین و زبان را از علوم اجتماعی شامل روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، اقتصاد و مدیریت، مهمتر می‌داند.

🔹درمورد اولی حرف آن این است که مردم در یک جامعه دموکراتیک قدرت سیاسی دارند. این قدرت مسئولیت می‌آورد و انجام این مسئولیت نیاز به آگاهی دارد. یعنی درست است که همه مردم دانش و صلاحیت اظهار نظر درمورد همه مسائل را ندارند! اما قرار نیست صورت مساله پاک شود. علوم انسانی باید کمک کند و مردم را بالا بکشد و آگاهی و در نتیجه قدرت سیاسی آنها را بیشتر کند.
این موضوع برای جامعه ما هم درست است؟ بله مردم در ایران هم قدرت سیاسی دارند ولو اینکه سهم آنها از صندوق‌های رای کم شده باشد. مردم در جامعه امروزی از طریق شبکه‌های اجتماعی می‌توانند انتخاب‌های خود را اعلام و اعمال کنند. (مگر آنکه جلوی آن هم گرفته شود!)

🔹اما درمورد محیط کسب و کار برای من هم در ابتدا قدری عجیب بود که علوم انسانیHumanities تا این حد در کسب و کار مهم باشد. ولی آمارها در آمریکا به اذعان همین گزارش نشان می‌دهد که 94 درصد کارفرماها ترجیحشان آموزش‌های لیبرال است (بعدا درمورد آموزش لیبرال و لیبرال آرتز مفصل می‌نویسم). یعنی مهارت‌های نظری را به مهارت های عملی ترجیح می‌دهند. یعنی تقریبا می‌توان گفت علوم انسانی، هنر و ریاضی و فیزیک برای کارفرما مهمتر از برنامه نویسی، مدیریت منابع انسانی و حسابداری است!
دلیل جالبی هم دارد. کارفرما و حتی کارجو دنبال مهارت‌های نرم soft skills است. مهارت‌های نرم شامل communication، critical thinking، creativity و.. است. مهارت‌های سخت hard skills در مرتبه دوم اهمیت قرار دارد. چون امروز ما در یک rapidly changing socity زندگی می‌کنیم. همه چیز به سرعت در حال تغییر است. محیط کار، ذینفعان، سهامداران، مشتریان و تکنولوژی‌ها و... به سرعت تغییر می‌کنند. مهارت‌های سنتی دانشگاهی در این جامعه درحال تغییر، کمک زیادی به کارجو و کارفرما نمی‌کند.
اما لیبرال آرتز و liberal education به تعبیر یک نویسنده، یادگیری را یاد می‌دهند و ذهن را پرورش می‌دهند.

🔹همین موضوع درمورد شهروندان و قدرت سیاسی هم وجود دارد. شهروندی می‌تواند نقش موثر اجتماعی و سیاسی داشته باشد که بتواند در جامعه به شدت پیچیده امروز درست تصمیم بگیرد، نقد کند، تحلیل کند و حل مساله کند؛ و همه اینها نیاز به پرورش قدرت ذهنی و دید وسیع اجتماعی دارد. علاوه بر اینها، لیبرال آرتز مردم را با تاریخ، فرهنگ و حقوق مدنی خود آشنا می‌کند و آگاهی آنها را برای نقش آفرینی درست، بالا می‌برد.

پ.ن: ببخشید که کلمات خارجی این پست زیاد شد!
🔴 "باور" و "معرفت" در بطن تعریف دین است
نقدی بر یادداشت دکتر بادامچی

دوست عزیز و فرهیخته‌ام دکتر محمدحسین بادامچی در یادداشتی با عنوان "رابطه علم و دین؛ یک مسأله انحرافی معاصر"، به موضوع علم و دین پرداخته است که نکات مهم و قابل توجهی دارد. من ضمن همراهی با بخش‌هایی از این یادداشت، نکاتی در نقد آن دارم.

ابتدا خلاصه مدعیات او را در چند گزاره ارائه می‌کنم:
1- دین و علم وقتی باهم قابل مقایسه هستند که دین را از جنس معرفت بدانیم.
2- فهم دین به عنوان معرفت، فهم اصیلی نیست و میراث روشنفکران و سنت‌گرایان عصر پهلوی بوده که روحانیون نیز بعدا این مسیر را ادامه داده‌اند.
3- دین همانطور که فلاسفه متقدم مثل فارابی معتقدند از جنس عمل و سیاست است، نه معرفت.

🔹نکات اصلی من درمورد گزاره 3 است ولی بصورت خیلی مختصر در مورد 1 باید اشاره کنم که برای مقایسه علم و دین لازم نیست که حتما دین را از جنس معرفت بدانیم. چون علم هم صرفا قابل تقلیل به معرفت نیست. کتابی که من اخیرا از انتشارات کمبریج ترجمه کرده‌ام و در دست انتشار است با عنوان Deprovincializing Science and Religion ، علم و دین را از چهار بُعد با هم مقایسه می‌کند: بعد معرفتی، بعد غایت‌شناختی، بعد سازمانی و بعد شناختی. مثلا در بعد سازمانی و بعد غایت‌شناختی، به اهداف عملی، نهادی و اجتماعی دین و علم پرداخته است.

🔹اما در باب گزاره سوم:
اگر واژه religion را در هر دیکشنری جستجو کنید، اولین یا دومین واژه در تعریف آن belief یا باور است. این برای عنوان کلی دین و همچنین هر دین خاص مثل اسلام، مسیحیت، بودیسم و.. صدق می‌کند.
نسبت بین "باور" و "معرفت" هم از زمان افلاطون تکلیف‌اش معلوم شده. افلاطون "معرفت را "باورِ صادقِ موجه" justified true belief تعریف می‌کند. پس دین شامل مجموعه‌ای از باورهاست و باورها، معرفت را می‌سازند. به همین دلیل است که یکی از مهمترین و به‌روزترین موضوعات فلسفه دین در همه تکست بوک‌های آن، "معرفت‌شناسی باور دینی" است.
در کنار باور، معمولا از "عمل دینی" practice و "مناسک دینی" rituals هم در تعریف دین صحبت می‌شود. اما در برخی از ادیان -مثلا از قضا در اسلام- "باور" جزء مرکزی است و بقیه اجزا دین حول آن شکل می‌گیرد.

🔹اما درمورد فارابی لازم به ذکر است که فارابی قرن سوم و چهارم هجری بوده و خیلی قبل‌تر از او و حتی قبل از شروع نهضت ترجمه و آشنایی وسیع مسلمانان با سنت یونانی، بحث‌های معرفتی در مورد باورهای اسلامی وجود داشت. معتزله از نیمه قرن اول در دوره عبدالملک مروان و اوج آن در زمان مامون و متوکل عباسی بحث‌های عمیق معرفتی درمورد عقاید و باورهای اسلامی داشتند.
حتی دوره شکوفایی تمدن اسلامی را بسیاری مرتبط به انبوه گزاره‌های معرفتی (و حتی طبیعیاتی) قرآن و تاکیدات پیشوایان اسلام برای مواجهه معرفتی با دین می‌دانند که در نهایت به تاسیس دانشگاه در اروپا و بعدا زمینه‌ساز رنسانس شد. (ر.ک. فلسفه در قرون وسطی، کریم مجتهدی)

🔹البته باید تاکید کنم که اینها به این معنی نیست که دین چیزی غیر از معرفت نیست و همچنین به این معنی نیست که معرفت دینی و معرفت علمی قابل انطباق بر هم هستند. اما در هر صورت بعد معرفتی دین قابل اغماض نیست و همین برای بررسی مقایسه‌ای با علم، ولو علوم طبیعی، کفایت می‌کند.
امروز حتی کسانی که به دین نگاه تفسیری و همدلانه ندارند و آن را به عنوان یک موضوع تاریخی و اجتماعی مطالعه می‌کنند، درصدد ارائه تبیین‌های طبیعی از ظهور باورهای دینی هستند. جریانی که از هیوم و مارکس و داروین شروع شده و امروز در علوم شناختی دین cognitive science of religion مورد توجه است.
.
Forwarded from جمهورى سوم
دین از جنس دوکسا است نه اپیستمه
پاسخی به نقد دکتر جواد درویش

✍️محمدحسین بادامچی

🔺دوست عزیز و دانشمندم دکتر جواد درویش التفات کرده در نقد نوشته‌ی «رابطه علم و دین؛ یک مسأله انحرافی معاصر» در یادداشتی با عنوان «باور و معرفت در بطن تعریف دین است» نکاتی چند را متذکر شده‌اند.

1️⃣اول اینکه از نظر ایشان «برای مقایسه میان علم و دین لازم نیست که حتما دین را از جنس معرفت بدانیم» و علم هم ابعاد عملی دارد. این گزاره البته تعارضی با عرایض من ندارد و مورد تصدیق من است چون ادعای من این بود که اساسا کسی از دین انتظار صدور گزاره‌های معرفتی در حوزه طبیعیات نداشته که حالا مدعی آن باشد. اینکه علم در قلمرو عمل تأثیر دارد یا اینکه سیاست و امر عملی چه تأثیری در تکوین علوم داشته و دارد، موضوع دیگری است که باید در جای دیگری به آن پرداخته شود. گفتنی است که یکی از نقدهای اساسی و جدی که توسط متفکران انتقادی بر علم مدرن مطرح شده، آنست که در حدود نظری خود باقی نمانده و در برخی سامانه‌های دانش-قدرت با دخالت در امور عملی و سیاست به شکل دین و عقیده و ایدئولوژی درآمده است. بنابراین استدلال اول دکتر درویش می‌گوید علم هم می‌تواند شبیه دین شود که نافی ادعای من نیست.

2️⃣اما در نکته دوم دکتر درویش به درستی به این موضوع اشاره می‌کند که در عموم تعاریف «باور» رکن اصلی دین است و تفاوت باور و «معرفت» هم از زمان افلاطون اینست که معرفت «باور صادق موجه» است و از این مقدمه صحیح نتیجه‌ای می‌گیرد که به گمان من نادرست است: «باورها معرفت را می‌سازند» یا در دینی مثل اسلام باور و معرفت رکن مرکزی آن است. از نظر من نکته اصلی دقیقا همینجاست که بر اساس تفکیک مهم افلاطونی میان اپیستمه (معرفت) و باور (دوکسا) دین در زمره دوکسا قرار می‌گیرد که فارابی در دین‌شناسی خود به آن عقیده می‌گوید و فرسنگها با اپیستمه یا گزاره‌های معرفت نظری فاصله و تفاوت ماهوی دارد. دو تفاوت اصلی دوکسای دینی با اپیستمه فلسفی یا علمی این است که اولا مشتمل بر گزاره های نظری نیست بلکه مجموعه‌ای از عقاید و به زبان امروز فرهنگها و مقولات اعتباری است که کارکرد اجتماعی و سیاسی دارد. دوم اینکه به لحاظ معرفت‌شناختی عقلی نیست و مجموعه‌ای از تمثیلات و به زبان امروز خطابه ها و تبلیغات برای تأثیرگذاری در توده‌هاست. بنابراین دین که مشتمل بر عقاید و احکام شریعت برای رتق و فتق امور دنیایی است، ربطی به اپیستمه‌های فلسفی و علمی ندارد، هرچند از نظر فارابی اگر ریشه در عقل عملی ومدنی نداشته باشد باطل است.

3️⃣نکته سومی که دکتر درویش متذکر می‌شود «علم کلام» و رواج آن در دوره فارابی است که از نظر ایشان تماما با دین به عنوان گزاره های معرفتی کار می‌کند. اما نکته اساسی که دکتر درویش توجه نمی‌کند اینست که گزاره های کلامی فاقد ارزش معرفتی است چرا که اساسا کلام بر خلاف فلسفه تکنیکی برای دفاع از استیلای دین است و روش آن بر خلاف فلسفه و علم جدلی است و نه برهانی. متکلمین هم هرگز ادعای تولید اپیستمه فلسفی و یا علمی نداشته‌اند بلکه در هرچیز از جهت نسبت آن با تضعیف یا تقویت دین و سازمان دینی می‌نگریستند. از قضا از این حیث می‌توان چنین نتیجه گرفت که با توجه به ناآشنایی روحانیون با اپیستمه (بر خلاف دو گروه سنت‌گرایان و روشنفکران دینی) عمده برداشت آنها از علم هم کلامی است و نه تنها درکی از ماهیت تحقیق علمی ندارند بلکه تنها دغدغه‌شان تاثیر آن علم بر عقاید و شریعت است. این را مشخصا در نحوه اداره علم بعد از انقلاب فرهنگی دوم می‌توان به عینه دید.

4️⃣در نکته چهارم دکتر درویش به شکوفایی علم در دوره آغازین تمدن اسلامی و تاکیدات پیشوایان دینی بر علم‌جویی اشاره می‌کند. این هم منافاتی با عرض من ندارم و بلکه مؤید آنست چرا که اگر دین خود را حاوی گزاره هایی در طبیعیات می‌دانست هرگز مومنان را به اخذ علوم ملل دیگر تشویق نمی‌کرد و اتفاقا یکی از دلایل رکود فکر و علم در ایران امروز همین احساس استغنای موهوم دینی در همه عرصه‌هاست.

♦️این نکته را در نهایت باید اضافه کنم که اگرچه به گمان من خلط دین با اپیستمه‌ی علمی امری جدید است، خلط دین با گزاره‌های معرفتی متافیزیکی (بر خلاف نظر فارابی و متکلمین پس از او) حاصل کار فرقه خاص اسماعیلیه و باطنی‌گرایان و متصوفه و فلسفه اشراقی است که برخی محققان مهم آنرا نفوذ آیین نوافلاطونی پرستش افلاک در اسلام و تشیع می‌دانند و سنت‌گرایان همه در ادامه باطنی‌گرایی عرفانی مرگ‌اندیش و ضد عقل و ضد مدنیت آنهاست که از «علم قدسی» و رد طبیعیات سخن بافتند و بخاطر دلالت‌های تمدنی و غرب‌ستیزانه فرهنگی و سیاسی آن مورد پسند اسلام‌گرایان حاکم هم قرار گرفت.
وادی|جواد درویش
در قرآن در مقابل ۲۵۰ آیه فقهی، ۷۵۰ آیه درمورد مطالعه طبیعت وجود دارد. حالا علوم طبیعی در حوزه ها و حتی در زندگی ما کجاست؟ فقه کجاست؟ شاهدی دیگر بر مهجوریت رویکرد قرآنی در حیات دینی ما
نقد آخر دکتر بادامچی دقیق و قابل تامل بود. فقط دو نکته کوتاه درمورد آن عرض می‌کنم.
اول این 👆 مطلب قدیمی که از کتاب دکتر نظال قسوم در کانال گذاشته بودم و در آن می‌گوید در مقابل 250 آیه فقهی در قرآن، 750 آیه درمورد طبیعت وجود دارد.
دوم، بحث مهمی که در معرفت‌شناسی دین جاری است به همین موضوع می‌پردازد که آیا باور دینی به تعبیر دکتر بادامچی دوکساست یا معرفت؟ انبوهی از معرفت‌شناسان و فلاسفه مثل پلنتینگا، آلستون، سوینبرن و.. معتقدند باورهای دینی به اندازه باورهای علمی، معقول rational، موجه justified یا دارای تضمین warranted هستند. برای آن دلایل زیادی ارائه می‌کنند که اگر بخواهیم آن را رد کنیم باید دلیل بیاوریم.
Forwarded from Sharif Today
«شکستن طلسم‌ها»

✉️ نامه‌هایی به نوورودی‌ها و کنکوری‌ها

✴️ انتخاب رشته #کنکور سراسری، از دیروز رسما شروع شده و همه فکر و ذکر کنکوری‌های امسال، تحقیق و پرس‌وجو درباره رشته‌ها و دانشگاه‌هاست تا در حد توان‌شان، با شناخت بیشتری، مرحله جدیدی از زندگی‌شان را شروع کنند که تأثیر قابل توجه‌اش در ادامه مسیرشان، اصلا قابل انکار نیست. به همین بهانه تعدادی #یادداشت به قلم آنهایی که چند سالی از دوران دانشجویی‌شان می‌گذرد، در روزهای آینده و به تدریج تا ابتدای شروع سال تحصیلی در کانال منتشر می‌کنیم که احتمالا به درد ذهن جست‌وجوگر و تشنه شناخت نوورودهای دانشگاه می‌خورد.

📝 اولین یادداشت را #جواد_درویش نوشته. درویش ورودی ۸۳ کارشناسی مهندسی شیمی شریف است که بعدا ارشد و دکترایش را در گروه فلسفه علم دانشگاه گذرانده. این یادداشت را در ادامه می‌توانید بخوانید:

🔹 خلاصه‌وار و اشاره‌وار حرف‌هایم را می‌زنم. استدلال و شاهد و مدرک زیادی هم بنا ندارم ارائه کنم. می‌گویم و می‌گذرم و می‌دانم که به زودی با آنها مواجه می‌شوید.

🔹 اول از همه و در این نامه می‌خواهم برخی از طلسم‌ها و افسانه‌هایی را که درمورد شریف وجود دارد، در ذهن شما بشکنم:

1⃣ شما قرار نیست وارد بهترین دانشگاه ایران شوید. اینجا از هیچ نظری (جز دانشجویان و برخی استادانش) بهترین دانشگاه ایران نیست. حتما بعد از اینکه شریف و امکاناتش را خوب شناختید، به دانشگاه‌های دیگر سر بزنید و مقایسه کنید.

2⃣ روی برند شریف حساب نکنید. برند شریف جز در مهمانی‌های فامیلی و مانور قدرت مادر شما مقابل زن‌دایی و زن‌عموی شما، تقریبا به درد دیگری نمی‌خورد. نه با آن به شما کار دولتی می‌دهند و نه کار خصوصی. برای خارج رفتن هم شریف برای خارجی‌ها خیلی فرقی ندارد، جز اینکه تحریم بودن شریف ممکن است مشکلاتی سر راه‌تان سبز کند.

3⃣ در شریف همه مریم میرزاخانی نیستند و نمی‌شوند. برخی هم علی دایی و عادل فردوسی‌پور می‌شوند.

4⃣ (و اما نکته اصلی) شما به عنوان دانشجوی شریف، عزیزدردانه کسی نیستید. برعکس، از بدو ورود شما به این دانشگاه همه می‌خواهند به نوعی به شما بگویند «...ای نیستید!» منظورم این است که چیز خاصی نیستید! این «همه» که می‌گویم، شامل مردم و مسئولین و برخی از اساتید همین دانشگاه است. منتظر باشید اولین ضربه را به همین دلیل از امتحان میان‌ترم ریاضی ۱ بخورید. بیرون از دانشگاه هم به مرور باید به زخم‌زبان‌هایی از این جنس عادت کنید:

▫️«شما نخبه نیستی، فقط تست‌زن خوبی هستی»، «نقش جیب پدرتان برای رسیدن به جایی که الان هستید بیشتر بوده تا تلاش خودتان»، «شما چهار سال پول مملکت و مالیات مردم را برای رسیدن به فرودگاه امام خرج می‌کنید» و …

🔹 اینها را بشنوید، ولی عصبانی نشوید. شما در (هنوز) سالم‌ترین و رقابتی‌ترین آزمون کشور، صلاحیت علمی و پشتکار خود را ثابت کرده‌اید. غیر از حسادت‌ها و رذالت‌های اخلاقی یا رقابت‌های خانوادگی (کام‌بک زن‌عمو!) اغراض سیاسی زیادی هم پشت این حرف‌هاست. وجود شما و حضور شما در شریف، آن مسئول بی‌صلاحیتی که بدون رقابت پشت میز نشسته را آزار می‌دهد. نکته‌سنجی، تفکر نقاد و فریب نخوردن‌تان کار آنها را سخت می‌کند.

🔹 پس اگر رفتید دیدید که بنیاد نخبگان برای شما نیست، تعجب نکنید. قرار است فحش نخبه بودن را شما بخورید، نان و آبش را دیگران. گذشت زمانی که (دهه ۸۰) این بنیاد به المپیادی‌ها و رتبه‌های زیر ۱۰۰، وام مسکنی می‌داد که واقعا می‌توانستند با آن صاحب خانه شوند. و گذشت زمانی که وزارت نفت، دانشجویان برق را بورسیه رشته نفت می‌کرد و به آنها لپ‌تاپ (که آن زمان چیزی درحد ربات انسان‌نمای الان بود!) می‌داد و دانشگاه را برای دادن دو مدرک کارشناسی به آنها مجاب می‌کرد.

🔹 الآن بنیاد نخبگان از شما کار و سوددهی می‌خواهد. باید به اندازه اکسیژن مصرفی، در رشد تولید و مهار تورم (تحقق شعار سال!) نقش داشته باشید. اگر صرفا بخواهید منابع کشور را هدر دهید و ریسرچ کنید و با سیاست‌های کلی و اسناد بالادستی نظام هم همسو نباشید، همان بهتر که از ایران بروید تا اینکه بمانید اینجا و علی شریفی زارچی شوید!

🔵 @SharifToday
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
💠 لیبرال آرتز؛ علوم انسانی در حوزه عمومی


🔺لیبرال آرتز مجموعه‌ای از دانش‌ها است که در یونان و روم باستان آموزش آن‌ها را برای تربیت شهروندان ضروری می‌دانستند.

امروزه کالج‌ها و موسسه‌های آموزشی زیادی با همین عنوان در آمریکای شمالی و اروپا تاسیس شده که در آنها چهار شاخه علمی-علوم انسانی، علوم اجتماعی، هنر و علوم پایه- تدریس می‌شود.

دولت‌های غربی در احیا لیبرال آرتز و حمایت از آن دو هدف عمده را دنبال می‌کنند؛ اول، آموزش مهارت‌های نرم (soft skills) به منظور ایجاد آمادگی برای حضور در محیط‌های شغلی نوظهور و متفاوت. دوم، آموزش شهروندان جامعه برای افزایش آگاهی و مسئولیت‌پذیری در قبال قدرت سیاسی که نظام دموکراتیک به مردم اعطا می‌کند.

برنامه «لیبرال آرتز» که با حمایت موسسه حامی علوم انسانی و مشارکت مدرسه آزاد برگزار می‌شود، به دنبال توسعه این مفاهیم در جامعه ایرانی از طریق مجموعه گفتگوهایی است که بین متخصصان رشته‌های مختلف علوم انسانی انجام می‌شود.

حامی یک موسسه خصوصی و مردم‌نهاد است که با هدف ارتقاء علوم انسانی در ایران تاسیس شده و تا امروز تعداد قابل توجهی از نخبگان علوم انسانی را برای حضور در مجامع علمی بین‌المللی، حمایت مالی کرده است.

گفتگوهای لیبرال آرتز با حضور یکی از برگزیدگان حامی و یکی از اساتید صاحب‌نظر داخلی طراحی شده است.

🔻 بعد از فصل اول پادکست‌های حامی که با عنوان دوسیه منتشر شد، برای دور دوم به سراغ گفتگوهای ویدئویی لیبرال آرتز رفتیم. در این گفتگوها به مساله نسبت علوم انسانی با جامعه و شهروندان و همچنین اهمیت علوم انسانی در جهان معاصر می‌پردازیم.

🔹این گفتگوها به مرور از همین کانال و سایر شبکه‌های اجتماعی حامی منتشر خواهد شد.

@haameeorg
@azadsocial
🔴راهپیمایی اربعین

به نظر من یکی از مهمترین وجوه جذابیت راهپیمایی اربعین برای ایرانیان، مردمی بودن این مراسم در عراق است. اساسا این حد از رهایی شیعه عراقی از دولت مرکزی و در عین حال کنشگری آزادانه در آیین مذهبی، یک جاذبه گردشگری برای شیعه ایرانی است!

یک ایرانی متدین در عصر حاضر، به قول فیلسوفان قاره‌ای سوژگی خودش را از دست داده. او در مراسم دینی خودش را یک تماشاگر صرف می‌بیند.
او حال خودش را مثل حال آن حاجی تصور می‌کند که با کاروان به مکه رفته بود و وقت نماز رئیس کاروان به او می‌گوید چرا نماز نمی‌خوانی و او می‌گوید: "به ما گفته بودند همه چیز با خود کاروان است!"

🔹حالا همین مراسم اربعین هم سال به سال ایرانیزه‌تر و دولتی‌تر می‌شود. همان اتفاقی که برای مراسم نیمه شعبان و عید غدیر هم افتاد.

🔹برای این دولتی شدن البته استدلال‌هایی بیان می‌شود، از تقویت هلال شیعی تا ارتقا امنیت ملی و...
ولی همه اینها در دوره صفویه امتحانش را پس داده. وقتی وزیر امور «روضه‌خوانی و تعزیه‌داری» به مردم دیکته می‌کرد چگونه عزاداری کنند و چه روایاتی را روضه‌خوانان برجسته کنند، بعدا معلوم شد برای این بود که درمقابل دولت عثمانی انسجام ملی و در نتیجه اقتدار سیاسی خود را افزایش دهند.
اینکه چه بلایی سر خود دین و خود مذهب شیعه می‌آمد هم مهم نبود و الان هم انگار مهم نیست.

🔸پ.ن: اینها به معنای مخالفت با خراب کردن این راهپیمایی است نه خود راهپیمایی.
من فقط یک بار و آن هم ۹ سال پیش توفیق حضور در راهپیمایی اربعین را داشتم. زمانی که هنوز داعش در عراق بود و هنوز اینقدر این مراسم ایرانیزه نشده بود.
آنچه دیدم و بر من گذشت غیرقابل وصف است. من تنها رفته بود و شب اول در کاظمین گم شدم ولی یک عراقی من را به خانه کوچک و فقیرانه خود و در کنار خانواده‌اش برد و از بهترین غذاها برایم آماده کرد و روز بعدش با اشک بدرقه‌ام کرد.
من این کلیپ را باهمان تصویر ذهنی آماده کردم.

اما ۴ سال پیش وقتی به یک همایش شبه‌علمی دولتی با عنوان «حکمت اربعین»! برای سخنرانی دعوت شدم، تلویحا گفتم از این همایش‌ها نگذارید و بارهای اضافی بر این راهپیمایی سنتی بار نکنید که آن را از مسیر خودش خارج کنید.
ولی در راستای توجه به حرفم! همین امسال یک نفر تماس گرفته بود می‌گفت می‌خواهیم برای اولین بار یک موکب دستاوردهای فناورانه ایران را در مسیر راهپیمایی به نمایش بگذاریم...!!
(گفتم من تیر خوردم شما ادامه بدید😊😔)
وادی|جواد درویش
💠 لیبرال آرتز؛ علوم انسانی در حوزه عمومی 🔺لیبرال آرتز مجموعه‌ای از دانش‌ها است که در یونان و روم باستان آموزش آن‌ها را برای تربیت شهروندان ضروری می‌دانستند. امروزه کالج‌ها و موسسه‌های آموزشی زیادی با همین عنوان در آمریکای شمالی و اروپا تاسیس شده که در…
این گفتگو به عنوان مدخل ورود به موضوع فوق و شروع سلسله نشست‌هایی است که سعی دارد علوم انسانی را در نسبت با جامعه و حوزه عمومی بازخوانی کند.

موسسه حامی و با همکاری مدرسه آزاد این گفتگوها را برگزار می‌کنند.


https://youtu.be/bDDKjAt2R94?si=QRiukXtrZSPEB1UW
🔴 پژوهشکده فلسفه تحلیلی IPM و دانشگاه ادیان و مذاهب: چگونه علوم انسانی در ایران رشد می‌کند؟

اگر کسی به شما گفت علوم انسانی در ایران جای رشد ندارد، با آن ایدئولوژیک برخورد می‌شود، بودجه ندارد، اجازه تعاملات بین‌المللی به آن داده نمی‌شود و...، این دو مجموعه را به عنوان مثال نقض ادعاهایش به او یادآور شوید.
پژوهشگاه دانش‌های بنیادی (IPM) در سال 76 تاسیس شد و دانشگاه ادیان و مذاهب قم در سال 87. رئیس IPM از بدو تاسیس یعنی در این 26 سال، جواد لاریجانی است که این پژوهشگاه را در زیباترین مناطق تهران یعنی نیاوران و فرمانیه و چشم‌نوازترین ساختمان‌های بجا مانده از پهلوی، بنیان گذاشت. رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب از بدو تاسیس یعنی در این 15 سال، سید ابوالحسن نواب است.
هیچکدام از این دو نفر از جهت اعتباری که در نظام دارند و اعتمادی که به آنها وجود دارد، نیاز به معرفی ندارند. در طول همه این سال‌ها که آبدارچی دانشگاه‌ها با رفت و آمد دولت‌ها تغییر می‌کند، نه این افراد به رغم مسولیت‌ها و مشغله‌های دیگر جایشان عوض شده و نه بودجه کلانی که دارند محدود شده است.
رئیس پژوهشکده فلسفه تحلیلی IPM هم دکتر حمید وحید دستجردی است که ایشان هم بی‌نیاز از معرفی است. پژوهشکده فلسفه تحلیلی و دانشگاه ادیان و مذاهب با هر متر و معیاری از موسسات مشابه خودشان و بلکه هر مجموعه‌ علوم انسانی در ایران، یک و سر و گردن بالاتر هستند.

🔹عوامل موفقیت این مجموعه‌ها همان عوامل طبیعی موفقیت مراکز علمی در دنیاست:
بودجه کافی برای حمایت از پژوهش و پژوهشگر، ارتباطات وسیع بین‌الملل، ایجاد محیط با آرامش و امنیت شغلی کافی برای پژوهشگران و اساتید.
برای مثال، یک دانشجوی دکتری در IPM از ابتدا حقوق ماهیانه‌ای نزدیک به حقوق یک هیات علمی دارد و پژوهشگر پسادکتری در آنجا بیش از دانشیار دانشگاه دولتی حقوق می‌گیرد. این را مقایسه کنید با دانشجوی دکتری در جای دیگر که نه تنها حقوق ندارد که اگر برود کار کند و بیمه برای او رد شود، این بیمه را وزارت علوم جزء سوابق خدمت او حساب نمی‌کند. چون قانون، اجازه کار در حین تحصیل به او نمی‌داده است!
درمورد روابط بین‌الملل هم همینقدر بگویم که اولین اینترنت دانشگاهی در ایران در IPM راه افتاده. رفت آمد اساتید خارجی هم که همه جا با سوء ظن و نظارت‌های سخت امنیتی صورت می‌گیرد، در آنجا به سهولت انجام می‌شود.
دانشگاه ادیان و مذاهب نیز از 30 کشور جهان دانشجو دارد و شاید بیش از هر دانشگاهی دیگر در ایران، دانشجوی بین‌المللی دارد. همچنین تنها مجله علوم انسانی ایران که از SJR نمایه شده، مجله Religious Inquiries این دانشگاه است.

🔹مهمتر از عوامل موفقیت، باید به نبود موانع موفقیت برای این دو مجموعه اشاره کرد. (مقتضی موجود و مانع مفقود است!)
مهمترین مانع رشد یک مجموعه و یا یک فرد در علوم انسانی، عدم اعتماد سیستم به اوست. علوم انسانی در ایران اگر از فیلتر "بومی‌سازی و دینی‌سازی" عبور نکند، پیشرفت آن تقریبا محال است. بومی سازی و دینی سازی هم مفاهیم لیزی هستند و انواع تفاسیر درمورد آنها وجود دارد، ولی همه این بازی‌های زبانی در شرایط حضور و تایید یک فرد ذی اعتبار و مورد وثوق، رنگ می‌بازند. یعنی خود آدام اسمیت و هابز و فروید و راسل هم اگر به دعوت و با تایید یک فرد مورد وثوق اینجا بیایند می‌توانند کرسی وعظ داشته باشند. چیزی که برای مجموعه‌های عادی با مدیران عادی، غیرممکن است. (به یاد بیاورید سرنوشت استادی را که می‌خواست در دانشگاه شریف هگل تدریس کند!)

🔹البته باید این را بگویم که این اعتبار و مورد وثوق بودن، شرط لازم است و کافی نیست. صلاحیت علمی و توان مدیریتی هم مهم است. والا چه بسیار مدیران مجموعه‌های علوم انسانی که مورد وثوق بوده‌اند، ولی راه به جایی نبرده‌اند. اما لازم بودن این شرط قابل کتمان نیست.

🔸نتیجه اینکه راه پیشرفت علوم انسانی در ایران بسته نیست ولی یک راه معمولی هم نیست! اگر کسی اعتبار کافی داشته باشد و به اندازه کافی مورد اعتماد باشد، می‌تواند مراکز موفقی که با بهترین مراکز علوم انسانی دنیا رقابت می‌کنند، ایجاد کند.
حالا این سبک حکمرانی علمی با عدالت و شایسته سالاری و ایجاد فرصت‌های برابر برای همه سازگار است یا نه، بحث دیگری است که مهم هم نیست!
🔴 چهار روز با اساتید دانشگاه

وزارت علوم دوره‌ای را برای اساتید ورودی جدید! یا به قول خودشان اساتید نواستخدام طراحی کرده بود که در مشهد برگزار شد. (اینجا)
تصمیم گرفتم برخی مطالب و حواشی جالب این رویداد را یادداشت کنم که در ادامه می‌آورم:

🔹من استاد رشته آمار در دانشگاه اردبیل هستم. در سال‌های اخیر دانشجویان این رشته بدون کنکور می‌آیند. یکبار دانشجو از من پرسید پرانتز را چطور تایپ کنم؟ در حین درس هم گاها متوجه میشوم مشکل اساسی در چهار عمل اصلی دارند. یکبار کوییز از تفریق اعداد طبیعی گرفتم. نمره میانگین زیر ده بود!

🔹من استاد دانشگاه خواجه نصیر هستم مشکل عمده من این است که دانشجویان هیچ انگیزه‌ای برای ماندن ندارند و تمام سوالاتشان درمورد چگونه اپلای کردن است. (سخنران برنامه که درمورد شاگرد پروری صحبت می‌کرد گفت اینها تحت تاثیر تبلیغات دشمن هستند!)

🔹من استاد روان‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی هستم. جلسه اول از دانشجویان پرسیدم برنامه شما برای 10 سال آینده خودتان چیست؟ بالای 90 درصد گفتند می‌خواهند از کشور خارج شوند. می‌گفت روان‌شناسی رشته‌ای بود که خیلی کم مهاجرت می‌کردند.

🔹یک روز سر ناهار با رئیس یکی از دانشگاه‌ها هم صحبت شدیم. وقتی با ما صمیمی شد کمی حرف‌های مگو زد. مثلا گفت ماه پیش دوازده میلیارد پول به ما دادند که تا ریال آخرش خرج حقوق کارمند و استاد شد. بعد ما چطور باید برای توسعه دانشگاه و گرنت و... هزینه کنیم؟

🔹یکی از اساتید در کانادا دکتری و پسادکتری فیزیک ماده چگال گرفته بود و برگشته بود ایران. میگفت کار من روی ابررساناهاست و آنجا دستگاه‌هایی داشتیم که تا 0.015 درجه کلوین سرد می‌کرد. ولی اینجا دستگاه خارجی وارد نکرده‌ایم و یک شرکت ایرانی هم که دستگاه مشابه تولید کرده حداقل آن ۶ درجه کلوین است. اسم آن شرکت ایرانی بود «زمهریر» 😂

🔹سر هر کارگاه معمولا بحث می‌رسید به اینکه دانشجویان بخصوص در شهرستان‌ها در مقایسه با قبل، بسیار بی‌سواد و ضعیف شده‌اند و هیچ امید و انگیزه‌ای هم ندارند. چند مثال:

🔸یکی می‌گفت سه نفر در کلاس ما که درسی را افتاده بودند، اصلا نیامدند پیگیری. خودم زنگ زدم یکی از آنها گفت "سفر هستم وقت نمی‌کنم بیام!"
🔸یکی گفت کل ورودی‌های ما ۴ نفر است!
🔸یکی دیگر گفت من یک ترم در دانشگاهی به دو نفر درس می‌دادم که سالهای ورودیشان هم متفاوت بود. جلسه اول گفتم بقیه چرا این درس را نگرفته‌اند؟ گفتند کدام بقیه؟ این رشته سالی حداکثر یک دانشجو دارد!
▫️نتیجه‌ای که گرفتم این بود: "از اینکه دانشجویان امیدوار نداریم، داریم می‌رسیم به اینکه اساسا دانشجو نداریم!"

🔹بهترین برنامه این چند روز برای من جایی بود که چند نفر از اساتید پیشکسوت را آورده بودند برای ما از تجربه زیسته خود بگوید.
🔻یکی از آنها خانم دکتر هما زنجانی‌زاده استاد بازنشسته جامعه‌شناسی بود که فوق العاده بود. میگفت "کی گفته دلهره بده، شما باید با دلهره سر کلاس برید."
🔻یکی دیگر دکتر پرداختچی استاد سابق شهید بهشتی بود. وسط جلسه درمورد موضوعی به همسرش ارجاع داد. بعد گفت اتفاقا الان در همین سالن است. بعد بلند گفت : «آذر کجا نشستی؟ همه براش دست بزنید. اون دسته قشنگه 😊
🔻یکی دیگر از آنها دکتر علی اکبر صالحی بود. دکتر صالحی انسان بسیار عمیق و اندیشمندی است. یکجا از صحبتش گفت من یک تفسیری از حدیث "العلم علمان، علم الادیان و علم الابدان" دارم که بعدا دیدم شهید صدر هم به چنین چیزی معتقد است. اینکه ادیان در اینجا فراتر از دین است و به معنای روح و متافیزیک است. و ابدان هم فراتر از جسم انسان است و به معنای عالم ماده و فیزیک است. نباید این حدیث را به فقه و پزشکی تقلیل داد.
درمورد حجاب هم گفت که یک زمان وقتی رئیس دانشگاه شریف بودم یک بخشنامه برای تذکر و سخت گیری حجاب کارمندان آمده بود. میگفت من مانده بودم چه کنم. یک بار همه را جمع کردم و گفتم که این بخشنامه آمده و من از شما کمک میخواهم. گفت من نگفتم حجاب را از این به بعد باید رعایت کنید چون "ترسیدم یک رندی پیدا شود و بگوید تو بعضی از اعضا خانواده خودت حجاب را رعایت نمی‌کنند اول برو به آنها بگو"
بعد گفت این نسل جدید یا همان نسل Z در ایران از دین گریزان است و این به خاطر شیوه‌ای است که دین به او عرضه شده.
🔻نفر بعد دکتر دانایی فر بود. ایشان گفت با دانشجو صمیمی شوید ولی خیلی خیلی مراقب روابط باشید. مواظب خانواده خود باشید. یک لحظه غفلت یک عمر پشیمانی! دانشجو به من پیام داده استاد فقط می‌خوام صداتو بشنوم!!
بعد کمی توصیه کرد. گفت "برای مبارزه با آخوندا هم شده نگاه اسلامی را یاد بگیرید"
ادامه در 👇
ادامه مطلب چهار روز با اساتید 👆

🔹یکی از جذابیت‌های زیاد این رویداد ماجرای «کوه به کوه و آدم به آدم» بود که چند بار برای من اتفاق افتاد:
برادر یکی از صمیمی‌ترین دوستان هم‌ورودی در کارشناسی، یکی از اساتید حاضر در دوره بود.
یکی از دوستان هم‌مدرسه‌ای - دکتر احسان طوفانی نژاد- استاد و طراح کارگاه‌های «تکنولوژی آموزشی» بود.

(از همه جذاب‌تر) هم‌اتاقی من کسی بود که سال 85 باهم در اردوی المپیاد ورزشی دانشجویان در کرمان حاضر بود. جالب‌تر اینکه هردو در رشته شنا و در یک ماده باهم مسابقه داده بودیم.
آن موقع او نمایند دانشگاه علم و صنعت و من نماینده شریف بودم. اما الان او استاد دانشگاه بین‌المللی امام خمینی بود و من شهید بهشتی..

🔹یک نشست درمورد اکوسیستم نوآوری بود و چند نفر صحبت کردند. آخر صحبت‌ها یک نفر از حضار گفت سهم علوم انسانی در این اکوسیستم خیلی کم است. یکی از سخنرانان که رئیس دانشگاه هم بود جواب داد:
می‌خواهم یک فناوری علوم انسانی به شما بگوییم. بزرگ [یک ثانیه سکوت]: اردوی راهیان نور !!

🔹در یکی از نشست‌ها در روزهای پایانی که با حضور معاونان وزارت علوم بود. تصمیم گرفتم سکوت خودم را بشکنم. دستم را بالا بردم و گفتم:
این دوره content خوبی داشت ولی بهتر از آن context دوره بود. تنوع افراد و تکثر دیدگاه‌ها واقعا شایسته فضای دانشگاهی بود. و همین کانتکست من را مجاب کرد که حرفهایم را بگویم چون احتمال تاثیر می‌دهم.
بعد گفتم: دانشگاه به دانشجویانش زنده است و الان فضای دانشجویی دانشگاه به خاطر وقایع پارسال و برخوردهای صورت گرفته رو به احتضار است. من 18 سال در شریف بوده‌ام و فضای دانشجویی آن هیچ‌وقت اینقدر سرد و بی‌روح نبوده. انگار گرد مرگ بر این دانشگاه پاشیده‌اند. در این فضا استاد هم نمی‌تواند کار کند و تاثیرگذار باشد.
نکته دوم من درمورد علوم انسانی بود. گفتم همانطور که آن متخصص ماده چگال نیاز به دستگاه سرد کننده دارد، پژوهشگر علوم انسانی برای پیشرفت باید حرف بزند، بنویسد و بازخورد بگیرد و همه اینها نیاز به فضای آزاد دارد. فضای باز گفتگو برای متخصص علوم انسانی یک مطالبه صنفی است، نه مطالبه روشنفکری.

🔹روز آخر، برنامه خاص و باحالی در حرم امام رضا(ع) ترتیب داده بودند که آقای راشد یزدی صحبت کرد. یک نکته دلچسب ایشان این بود که گفت سعی کنید عصبانی نشوید. حتی اگر دانشجو حرف بدی زد. "سایکولوژیستها میگن اون احساس بدش از شرایطی که داره رو ابراز میکنه ولی شما رفلکت نشون ندید". اگر مشکل عصبانیت دارید اینجا پیش امام رضا درمان کنید. قرارتون با امام رضا همین باشه چون ایشون امام رئوفه و اینجا کارخانه ذوب عصبانیته.
"گرت از دست بر آید دهنی شیرین کن
مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی"
2024/11/15 05:13:41
Back to Top
HTML Embed Code: