Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رئیس جمهور با صراحت درمورد رعایت نکردن پیمان منع گسترش گازهای گلخانه ای و از بین بردن محیط زیست حرف میزند. و با صراحت مقالات و یافته های علمی را به سخره میگیرد.
بعید میدانم ترامپ هم وقتی معاهده پاریس را زیر پا میگذاشت، با این جسارت در چشم رسانه ها نگاه کرده باشد و این توصیه های علمی را کاغذ پاره دانسته باشد‌.
البته این حرفها دلالت مستقیم تفکر راست و اقتصاد بازار آزاد است که ایران نعل به نعل آمریکا در آن گام برمیدارد.
تفکری که برای محیط زیست و هر مقوله انسانی و اخلاقی که بازگشت سرمایه ندارد، ارزشی قائل نیست.

پ.ن: امروز در خبرها بود که یکی از کاسبان کنکور و کتاب های کمک آموزشی که از حذف مشق شب در مدارس ناراحت است، برای لابی کردن به قم رفته و با مراجع دیدار داشته. بعضی مراجع هم حذف مشق شب را خلاف قرآن دانسته اند!
تفکر سرمایه داری شاخ و دم ندارد.
🔴 تفوق نسبی گلشنی بر مشایخی!

کار خوب روزنامه شریف در نظرسنجی از دانشجویان برای علاقه به درسهای علوم انسانی نتایج خیلی جالبی داشت.
یکی از این نتایج تفوق نسبی گرایش دانشجویان به درس فلسفه علم نسبت به دروس مدیریت است. دو درسی که در دانشگاه شریف متولی دارد. "دانشکده مدیریت و اقتصاد" سال ۷۸ و چهارسال بعد از "گروه فلسفه علم" تاسیس شده ولی الان ۶ برابر فلسفه علم هیات علمی دارد، بیش از ۵ برابر آن دانشجو دارد و بیش از ۱۰ برابر زیربنای آموزشی، و ده ها و شاید صدها برابر بودجه!

🔹اگرچه تاثیر سیاستگذارانه و توسعه همه جانبه دانشکده مدیریت در دانشگاه شریف بسیار بیشتر از گروه فلسفه علم بوده است، اما آمار فعلی نشان میدهد تاثیری محیطی یا Social Impact گروه فلسفه علم تاحدی بیشتر از دانشکده مدیریت است.
البته این برمیگردد به تفاوت رویکرد دو موسس این دو مجموعه. دکتر مشایخی در دانشکده مدیریت غالبا نگاه اجرایی و توسعه ای داشته و موفق هم بوده اما دکتر گلشنی غالبا به دنبال تاثیر گفتمانی و فرهنگی بوده که غیر از دروس و برنامه های گروه، این هدف را از قالب سخنرانی های شخصی خودش هم به خوبی دنبال کرده است. این تاثیرگذاری را امروز در نگرش دانشجویان و حتی ادبیات برخی مدیران دانشگاه هم میتوان یافت. البته در دو سال اخیر، حضور و فعالیت های دکتر حسینی به عنوان معاون فرهنگی دانشگاه هم در به ثمر رسیدن چنین نتایج عجیبی بسیار موثر بوده است.

🔹البته فراتر از دانشگاه شریف و در سطح کشور به نظر میرسد دکتر مشایخی بطورکلی موثر تر عمل کرده است. چه از طریق نوشتن دو یا سه برنامه توسعه کشور و تربیت افراد موثری چون دکتر نیلی، مجتبی لشکربلوکی و خیل عظیمی از مدیران شرکتها و استارتاپ های پیشرو کشور، و چه از طریق تاسیس شرکت های موفقی چون کیسون.
هرچند دکتر گلشنی هم در شورای عالی انقلاب فرهنگی تاثیرگذار بوده ولی غالبا ناکارآمدی کلی آن شورا به پای همه اعضا گذاشته شده است.

🔹اما میتوان فراتر از ایران هم قضاوت کرد. دکتر مشایخی و گلشنی هردو فارغ التحصیل بهترین دانشگاه های دنیا بوده اند. مشایخی از MIT و گلشنی از برکلی. هردو در فضاهای آکادمیک خودشان تاحدی شناخته شده هستند. ولی دکتر گلشنی با کتب و مقالات و سخنرانی های زیاد انگلیسی که دارد و بطورکلی رویکرد نظری و فرهنگی -در مقابل رویکرد اجرایی تر دکتر مشایخی- در دنیا بسیار شناخته شده تر و موثر تر بوده است.
دکتر گلشنی را در فضاهای علوم پایه بخصوص فیزیک و علوم انسانی (به معنای Humanities ) بخصوص در فلسفه و الهیات، در همه دنیا نه فقط به عنوان یک اندیشمند ایرانی که به عنوان یک روشنفکر برجسته مسلمان معاصر میشناسند.

🔹🔹البته این مطلب و این مقایسه برای نشان دادن رقابت آنها نبود. برای نشان دادن مزیت های نسبی هر کدام بر دیگری بود. برای اینکه قضاوت درمورد آنها تک ساحتی و ناقص صورت نگیرد. و مهمتر از همه برای این بود که دانشگاه شریف اگر گامی برای توسعه علوم انسانی میخواهد بردارد، از هر دو ظرفیت استفاده کند.

پ.ن: من پای درد دل هردوی این اساتید نشسته ام و هردو از مصائب جا انداختن ضرورت علوم اجتماعی و انسانی برای مدیران مهندس و فضای مهندسی زده دانشگاه گفته اند.
ولی الان که با زحمات آنها رویکرد مثبتی نسبت به علوم انسانی در شریف ایجاد شده، نباید نقش آنها را نادیده گرفت.

https://www.tg-me.com/sharifdaily/2829
آیاتی در قرآن هست که خداوند در آنها مثالهایی از رویدادهای طبیعی دنیا میزند. مثل فرستادن باران و ابرها و زنده شدن گیاهان و...
و بعد میگوید: "کذلک النشور یا کذلک الخروج"
یعنی آخرت هم همین گونه است.
البته این یکسان بودن قواعد کلی دنیا و آخرت در بحثهای کلامی و فلسفی هم مطرح است.

🔹حالا من با استفاده از این اصل میخواهم ادعا کنم:
"همانطور که در دنیا راه های #موفق شدن متعدد و متفاوت است، راه های #سعادتمند شدن هم حتما متعدد و متفاوت است."

شاید بعدا کسی این حرف را به عنوان یک استدالال به نفع "پلورالیسم نجات" ثبت کرد:)
حالا اگر چندسال دیگه جناب روحانی هم گفتن این مدت مشغول عملیات فریب دشمن بودن چی؟:)
یا بقیه مسولین

کلا سردار رضایی در چهل سالگی انقلاب تحولی در نظام "توجیه گری" در کشور پایه گذاری کرد!
این پست تویتر مهدی شادمانی خبرنگار ورزشی همشهری جوان است. حدود ۳۰۰ کامنت داشت که همه را خواندم. جالب بود. تقریبا کسی جز یک نفر نگفته بود قضاوتت درمورد "علم" منصفانه نیست.
خیلی ها راه های دیگر مثل خام خواری، فرادرمانگری، طب سنتی، یوگا و.. را پیشنهاد داده بودند و این بنده خدا خسته از همه این دکان ها، میگفت ممنونم، امیدم به خدا و معجزه است..
به عنوان کسی که از نزدیک و با تمام وجود به خاطر بیماری پدرم، هم این خستگی و ناامیدی از علم و پزشکان را دیده ام؛
و هم طعم تمنای معجزه ای که هیچوقت انجام نشد را چشیده ام؛
و به عنوان کسی که از همان موقع تز دکترای خودم را تغییر دادم و الان سه سال است که روی نسبت علم و معجزه کار میکنم، میگویم:

درست است که خدا بیکار ننشسته تا پزشکان دست از کار بکشند و بعد او بیاید و آستین بالا بزند.
اما تلاش های مذبوحانه علم هم برای توضیح همه چیز (theory of everything) ، تا به قطره ای از "معلومات" رسیده، بلافاصله دریایی از "مجهولات" را هم مقابلش یافته.

به خاطر همین فهمیده ام ایمان به علم کمتر از ایمان به معجزه متعصبانه نیست.
مقایسه از جهت سطح دغدغه و درنظر گرفتن نیازهای اصلی کودک..

(معمولا هر شب دو کتاب به انتخاب خود بچه ها برایشان می خوانم
امشب این دو کتاب انتخاب شد:
سمت چپی یک کتاب ترجمه ای درمورد معنا و روشهای مهربانی کردن بود
سمتی راستی یک کتاب درمورد خوردن نمک در راستای سبک زندگی اسلامی )

پ.ن: البته کتابهای بسیار خوب تالیفی هم برای کودکان بخصوص در سالهای اخیر نوشته شده
Audio
آیا برای مومنان هنوز وقت آن نشده که دلهایشان با یاد خدا و آنچه که او نازل کرده، #نرم شود؟ و (وقت آن نشده) که مانند کسانی نباشند که قبلا به آنان کتاب آسمانی داده شد ولی با "گذر زمان" دلهایشان #سخت شد و بسیاری از آنها به گناهان روی آوردند؟

(آیه ۱۶ سوره حدید)
Forwarded from علم و دين
مدرسه پژوهشی فلسفه با ارائه اساتید و دانشجویان دکتری گروه فلسفه علم دانشگاه شریف از 22 تا 25 دی ماه در پردیس بین الملل دانشگاه شریف در جزیره کیش برگزار می‌گردد.
امکان ثبت نام و شرکت در این برنامه برای تعداد محدودی از علاقمندان فراهم است.
شرایط ثبت‌نام و فرم تکمیل اطلاعات از طریق لینک زیر قابل دسترسی است.

https://docs.google.com/forms/d/1lGet89PTWL8PnQFivlqvT-j_EEz4TiXUlNuwA3rIuHM/edit

☑️ جهت کسب اطلاعات بیشتر به این آدرس ایمیل بزنید.
[email protected]
🔴 شوخی با روزنامه شریف!

خبرنگار اردوی زیباکنار: الو سلام ببخشید من چندتا سوال از حضورتون داشتم.
ادمین کانال روزنامه: بفرمایید درخدمتم. البته من سرم خیلی شلوغه!

خبرنگار زیباکنار: بله متوجهم. سوال اولم درمورد رشته تخصصی شماست. شما جامعه شناسی خوندید؟
ادمین کانال روزنامه: نه خیر. چطور مگه؟

خبرنگار زیباکنار: پس حتما خودتون مطالعات حرفه ای در زمینه روش تحقیق در علوم اجتماعی داشتید. درسته؟ چون ما یه مطلبی دیدیم از شما که خیلی دقیق و تخصصی، به نقد سوالات پرسشنامه های تحقیق ما پرداخته بودید.
ادمین کانال روزنامه: نه مطالعه خاصی نداشتم. اینا راستش برمیگرده به نبوغ ذاتی بنده.

خبرنگار زیباکنار: بله خب در اون که شکی نیست ولی شما حتما مطالعاتی هم داشتید که اینقدر خوب نظر دادید.
ادمین کانال روزنامه: بله الان که فکر میکنم میبینم من یه دوره ای تحت تاثیر یه شخصیت، خیلی علاقمند به علوم اجتماعی شدم.

خبرنگار زیباکنار: میتونم بپرسم چه دوره ای و تحت تاثیر چه شخصیتی؟
ادمین روزنامه: دوره سوم دبستان بود اگه اشتباه نکنم و اون شخصیت آقای هاشمی و خانواده محترم ایشون بود که در کتاب درسی اجتماعی اون سالها ما رو بشدت جذب کرده بود. البته بعد از اون دیگه من علوم اجتماعی رو کنار گذاشتم.

خبرنگار زیباکنار: تشکر میکنم. من یه سوال دیگه هم دارم. به نظر شما اردوی زیباکنار در این چند روزی که به اردو مونده، بیشتر از همه به چه چیزی نیاز داره؟
ادمین کانال روزنامه: در یک کلمه بخوام بگم به "منتقد عالم". ببینید نه این اردو به طورکلی ما در همه جا بیش از همه به منتقد عالم نیاز داریم.

خبرنگار زیباکنار: میشه بیشتر توضیح بدید؟
ادمین کانال روزنامه: بله من مبدع یک نظریه هستم که بعد از انقلاب اسلامی برای اولین بار دوگانه "نقد عوامانه و نقد عالمانه" را به جای دوگانه قدیمی "نقد مخرب و نقد سازنده" مطرح کردم. ما در کشور دچار انزواطلبی منتقدان نخبه هستیم.(عجب جمله ای شد لطفا این را تتیر کنید) عرض میکردم. بطورکلی سقف این مملکت برای منتقدان نخبه کوتاه است.

خبرنگار زیباکنار: میشه تفاوت نقد عالمانه و نقد عوامانه رو بازم بیشتر توضیح بدید؟
ادمین کانال روزنامه: حالا من نمیخواستم از خودم اسمی ببرم ولی شما با این آیکیویی که دارید، مجبور میکنید بگم. ببینید من تو همین چند روز اخیر در نقد تعداد دانشجویان فلسفه علمی حاضر در اردوی شما یه مطلب نوشتم. همچنین شاید باورتون نشه در عرض دو روز به دومورد از ضعفهای برنامه ریزی زمانی شما یا درواقع سوتی های شما اشاره کردم که یکیش تقارن اردو با زمان انتخاب واحد بود و یک مورد تقارن نشست اساتید با بازی فوتبال ایران. اینها مصداق نقد عالمانه است.

خبرنگار زیباکنار: اما پارسال هم تعداد فلسفه علمی ها در همین حدود بود. این به خاطر تعداد بالای فعالین فرهنگی هست که فلسفه علم میخونن. دقیقا مثل دانشجویان مهندسی شیمی. تقارن اردو با انتخاب واحد هم پارسال وجود داشت که مساله ای ایجاد نکرد. ولی شما اون موقع چیزی نگفته بودید.
ادمین کانال روزنامه: من تعجب میکنم از این حرف شما. حدیث داریم که مومن دو روزش نباید مثل هم باشه. بعد شما انتظار دارید این همه تجربه و مطالعات من در یکسال بی اثر بوده باشه و من مثل پارسال فکر کنم؟

خبرنگار زیباکنار: شما فکر نمیکنید این تفاوت به خاطر اینه که شما پارسال خودتون مسول یک کارگروه بودید در زیباکنار و امسال مسولیتی ندارید؟
ادمین کانال روزنامه: ببخشید صدا قطع و وصل میشه. متوجه سوالتون نشدم.

خبرنگار زیباکنار: الان صدای منو میشنوید؟
ادمین کانال روزنامه: نه اصلا صداتونو نمیشنوم.

خبرنگار زیباکنار: به قول آقای فردوسی پور پس چطوری شنیدید که پرسیدم صدای منو میشنوید!؟
ادمین کانال روزنامه: بوق!
چکیده مقاله برای ارائه در هفتمین همایش بین المللی فلسفه دین معاصر
این مقاله روز سه شنبه ۹ بهمن ساعت ۱۵:۳۰ در دانشگاه خوارزمی انشالله ارائه خواهد شد.
فایل کتاب چکیده ها و برنامه کامل همایش از طریق سایت همایش قابل دسترسی است.
http://philorconf.org/2019/fa/
نظر علی علیزاده درمورد تیتر بی بی سی فارسی
و نظر من درمورد توییت علیزاده
🔴 اخلاق فوتبالی و روح ژاپنی

بعد از بازی ایران و ژاپن بحثی راه افتاد درمورد فرهنگ ایرانی و فرهنگ ژاپنی، و مطالبی هم در این مورد نوشته شد که ما هم اخلاق را باختیم و هم بازی را و..
https://www.tg-me.com/eslahaat_press/51972

یک بار دیگر چندماه پیش بحث مشابهی در رسانه های ایران بعد از باخت ژاپن از بلژیک و حذف از جام جهانی اتفاق افتاد. آن موقع عکسی از رختکن ژاپنی ها منتشر شد که بازیکنان این تیم خودشان رختکن را تمیز و مرتب کرده و تحویل داده اند و روسیه را ترک کرده اند.

من آن موقع برای فرصت مطالعاتی سوئد بودم. در دپارتمانی که بودم یک خانم پژوهشگر اهل کنیا هم بود که چندباری موقع ناهار هم‌صحبت شدیم. او روی موضوع توسعه و نسبت آن با دین و فرهنگ کار میکرد. شناخت خیلی خوبی هم از ایران و اسلام داشت. خیلی هم به لحاظ فکری متجدد و به نظر من سکولار بود. یکبار درمورد مدل های توسعه و نسبت آن با تمدن های اصیل، صحبت میکردیم و اختلاف نظر زیادی هم داشتیم. من معتقد بودم توسعه به مدل جریان غالب، یعنی مدل آمریکایی، فرهنگ ها و تمدن های اصیل را به مرور از بین می برد. چون ارزشهای بومی و سنتی، در مقابل ارزشهای سرمایه داری به مرور رنگ می بازند و از بین میروند. خانم پژوهشگر کنیایی به شدت مخالف بود. میگفت شما ضد توسعه هستید. توسعه میتواند با فرهنگ های اصیل جمع شود. مثال اصلی او هم ژاپن بود. میگفت ژاپنی ها به خوبی فرهنگ سنتی خودشان را حفظ کرده اند و در عین حال توسعه یافته شده اند. بعد دقیقا همین موضوع رختکن مرتب تیم ملی ژاپن را مثال زد! فهمیدم که این موضوع فقط برای رسانه های ما جذاب نبوده، بلکه همه را شگفت زده کرده!

🔹القصه، نه من از حرف او قانع شدم و نه او از حرف من. دو دیدگاه متفاوت بود که یکی (که من بودم!) معتقد بود فرهنگ بومی ژاپن تا الان هم بسیار تضعیف شده و آنچه باقی مانده هم به مرور در پرتو مدل واحد توسعه یافتگی جهانی و گلوبالیزیشن که غایت آن یکسان شدن فرهنگ ها و سنت ها و در کل انسانها، به نفع یک مدل غالب و سازگار با روح سرمایه داری است، از بین خواهد رفت.

🔹دیگری (که خانم پژوهشگر کنیایی بود) معتقد بود جریان غالب(main stream) توسعه نسبت به فرهنگ های مختلف فلکسیبل است و میتواند خودش را در سنت های بومی بازسازی کند، بدون اینکه به آن سنت ها آسیبی برساند. کما اینکه به فرهنگ و سنت بومی ژاپنی خدشه ای وارد نکرده است.

🔹اما یک دیدگاه سومی هم وجود دارد که بدون اینکه خودم قضاوتی کنم به آن اشاره میکنم. شهید سید مرتضی آوینی مقاله ای دارد با عنوان "راز سرزمین آفتاب" که در کتاب "فردایی دیگر" منتشر شده است. آن موقع که این مقاله نوشته شده هنوز چین ابرقدرت اقتصادی نشده بود و ژاپن به عنوان تنها کشور شرقی که توانسته بود پا به پای قدرتهای بزرگ غربی توسعه پیدا کند، محل توجه شهید آوینی بود.
آوینی در آن مقاله با جزئیات و دقت زیاد، فرهنگ و دین ژاپنی را تجزیه و تحلیل میکند و در آیین "شینتو" نوع خاصی از ایثار و از خودگذشتگی و به تعبیر کلی تر نفی "فردیت" را میابد. این همان فرهنگی است که باعث میشود یک سامورایی در مقابل فرمانده خود هیچ منیت و حریتی نداشته باشد. همان فرهنگی است که نوعی خاصی از انتحار یا خودکشی به اسم "هاراکیری" را ایجاد میکند که سامورایی به راحتی برای اثبات وفاداری خویش، خنجر را در قلب خودش فرو میکند. همین فرهنگ از ژاپنی ها در جنگ جهانی اول کسانی میسازد که با وجود نابودی همه چیزشان، با شجاعت و دلیری بی مثالی میجنگیدند. آوینی معتقد است، این نداشتن حریت و نفی فردیت، که در فرهنگ ژاپنی است، نه تنها مقابل توسعه نیست، که موتور محرک آن است. سخت کوشی و جدیت بی نظیر ژاپنی ها در کار کردن را هم در همین راستا تحلیل میکند.
این صحنه تصورش تن انسان را به رعشه می اندازد و معمولا در منبرها هم گفته نمیشود.
برای من از حوادث پشت در و آتش و..، سنگین تر و تلخ تر است.
و فریاد رسایی است که پژواک آن در پهنه تاریخ پچیده و همه شیعیان از همه نسلها را مخاطب قرار داده..
(از کتاب #دختر_پیامبر، نوشته استاد محمدعلی جاودان. کتاب بسیار خوبی که شاید در پستی جداگانه آن را معرفی کنم)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این یک سکانس از فیلمی است که گفتگوی یک خداباور با یک خداناباور را به تصویر میکشد.
شخص خداباور، دست خدا را برای نجاتش در مشمئز کننده ترین صحنه زندگی اش میبیند.

یک عبارتی هست در دعای کمیل که "اَن تُلهِمَنی ذکرَک"
این به معنای این نیست که خدایا مثلا ذکر "سبحان الله و الحمدلله" به زبان من جاری کن!

به معنای این است که یاد خودت را به من الهام کن. یعنی آنجایی که دیگران رویدادهای زندگی را به بختشان، یا نقش دیگران، یا قانون علمی، یا سرنوشت محتوم تاریخ و...، نسبت میدهند، همان جا تو بیا و مرا به یاد خودت انداز، بگذار من فقط دست تو را در رقم زدن رویدادها ببینم.
🔴 نسل سوخته مادران ایرانی
 
🔹مردان و زنان بعد از ازدواج از "فردیت" خارج میشوند، نسبت به هم تعهدات و تعلقاتی پیدا میکنند. ولی این تعلقات آنقدر زیاد نیست که آنها را از وابستگی‌های سابقشان، علائق شخصی‌شان و در یک کلام از "خودشان" کاملا جدا کند.
وقتی بچه دار می‌شوند، بازهم برای مرد چیزی به طور بنیادین تغییر نمیکند. ولی برای زن چرا! 
زن که حالا #مادر شده، اساسا شخص دیگری میشود! دیگر "خودش" نیست. تمام وجودش متعلق به "دیگری" میشود. به قول فلاسفه، وجود مستقلی ندارد، "عین الربط" به بچه است!
این را من به عینه دیده ام که زن از وقتی مادر میشود، دیگر حتی یک لحظه خودش و برای خودش نیست. یا دستش درگیر تَر و خشک کردن و غذا دادن به بچه است، یا ذهنش مدام نگران مریضی احتمالی و احیانا ناراحتی روحی و آینده تحصیلی اوست. یعنی انگار تمام دغدغه‌ای که هرکس برای خودش دارد را مادر برای بچه‌اش دارد.
لذا من فکر میکنم اساسا لذت دنیا برای یک زن، بعد از مادر شدن تمام میشود. یا به تعبیر دیگر لذتش در لذت بردن بچه خلاصه میشود. با این شرایط حقیقتا هم اگر بالاترین درجات در سرای آخرت از آن مادران نباشد، باید در عدالت خداوند شک کرد!
 
🔹تا اینجا، حرف من درمورد ارزش و جایگاه والای همه مادران از ابتدای تاریخ تا الان بود. اما در بین آنها و در ایران ما، نسلی از مادران هستند که رنج مضاعف برده اند و بار دوچندان به دوش کشیده اند.
منظورم "نسل سوخته" مادرانی هستند که خودشان متولدین دهه 30 و 40 هستند. شاید فکر کنید به این دلیل که سختی ها و فشارهای ناشی از انقلاب و جنگ را دیده اند.
این هست اما آن رنج‌ مضاعفی که من عرض میکنم بیش از این است.

🔹در حقیقت زنان متولد دهه 30 و 40 زنانی بودند که در یک پارادایم شیفت تاریخی یا تغییر گفتمان و فرهنگ بین نسلی زنان در ایران قرار گرفته اند.
آنها "سوختند" تا هزینه گذار از نسل مادرانشان که زنان کاملا سنتی و غالبا روستایی بودند، به دخترانشان که زنان کاملا مدرن و امروزی هستند، باشند.
"سوختند" به این معناست که نه کاملا از مواهب زن سنتی بودن برخوردار بودند؛ و نه از مواهب زن مدرن بودن. هم مشکلات اولی را داشتند، هم سختی های دومی را.
🔸نه مثل (غالب) مادرانشان، آرامش در خانه نشستن را داشتند؛ و نه مثل (غالب) دخترانشان، راحتی رها کردن مسولیتهای خانه و خانواده.
هم باید مشقت پخت و پز سنتی و شستشوی سنتی را به جان میخریدند؛ و هم باید برای درس خواندن و دانشگاه رفتن و کار کردن بیرون از خانه تلاش جان فرسا میکردند.
یعنی هم مثل مادرانشان رب و ترشی و مربا درست میکردند و سبزی پاک میکردند؛ هم مثل دخترانشان ساعت ۷ صبح دنبال اتوبوس و تاکسی میدویدند.

🔸هم مثل مادرانشان استقلال اقتصادی نداشتند (و هرچه هم حقوق میگرفتند اقساط وام و شهریه مدرسه بچه ها را میدادند)؛ هم مثل دخترانشان استرس از دست دادن کار و عقب افتادن حقوق و.. را داشتند.
 
🔸هم مثل مادرانشان مسولیت دو، سه یا چهار بچه را داشتند و مدام با آنها سروکله میزدند؛ هم مثل دخترانشان مسولیت کار بیرون و سروکله زدن با هزار و یک نفر دیگر را
🔸هم مثل مادرانشان میهمانی های بزرگ میدادند و زندگی شلوغی داشتند، هم مثل دخترانشان غالبا آپارتمان نشین بودند و خانه های کوچکی داشتند.
🔸هم مثل مادرانشان تمام مسئولیت های سنگین و جانفرسای داخل خانه با آنها بود؛ و هم مثل دخترانشان دست تنها و بی نصیب از یاری قوم و خویش و حتی همسایگان.
 
🔸هم مثل مادرانشان غم خانواده را داشتند؛ هم مثل دخترانشان درد جامعه را..

🔸و در نهایت، هم مثل مادرانشان راضی به داشته ها و نداشته ها و زندگی یکنواختشان و تفریح های نکرده و آرزوهای دست نیافته برای خودشان بودند؛ و هم مثل دخترانشان خو کرده به دود و ترافیک و زندگی کشنده شهری..
 

🔹ما و تاریخ ما باید سرتعظیم در مقابل همه مادران و بخصوص مادران متولد دهه 30 و 40 (که مادر خود من هم یکی از آنهاست) فرود آورند و برای همیشه قدردان آنها باشند.
تیتر این مجله که امروز روی گیشه دیدم تقریبا تیتر صحبت و مطلب من است که اینجا قابل مشاهده است:

https://www.tg-me.com/vaadie/206

قانون کپی رایت که نداریم. اما اشکالی هم ندارد.
فقط این کپی برداری، ضریب نفوذ یک رسانه شخصی را در عصر ارتباطات نشان میدهد.


(البته من واقعا مدتهاست از "ضریب نفوذ" و "موج سازی" و این بازیهای مسخره رسانه ای، منزجرم.
اینجا هم برای من فقط خلوت انسی است که اگر بعضی وقتها بعضی چیزهایی که میخوانم یا میفهمم را با دیگران به اشتراک نگذارم، غمباد میگیرم😊)
🔴 نسبت ما با پدرانمان

اغلب افراد در سه دوره زندگی، سه گونه تصور درمورد #پدرِ خود دارند:

🔹در کودکی و نونهالی، پدر تجسم واقعی قهرمانهای داستانهایی است که بچه می بیند و می شنود. تمام تکیه گاه و افتخار او، و تنها کسی است که ممکن است از پس تحقق رویاهایش برآید.

🔹در نوجوانی و جوانی، با تغییر این رویاها و آرزوها، پدر میشود سمبل ناتوانی و سکون و ترس و محافظه کاری...
کسی که نه توانسته ثروت بیل گیتس را بی اندوزد، نه شهرت مارلون براندو را، و نه توانسته مثل چگوارا به نظم و عادت های جهان بتازد!

🔹در میانسالی و کهنسالی، وقتی که فرد خودش را زیر آوار فشارهای اقتصادی و اجتماعی و خانوادگی میابد و برمیگردد و راه های رفته و نرفته اش را نگاه میکند، میبیند در ظاهر کاری بیشتر از پدرش نکرده و جهان با ظهور و افول او ذره ای دستخوش تغییر نشده! حتی شوربختانه همان قدر هم که پدرش برای او پدری کرده او برای فرزندانش پدری نکرده.
آن صفا و خلوص را هم نداشته و از پرداختن بهای اندک مهربانی به اطرافیان هم دریغ کرده.
در اینجا پدر، برمیگردد تقریبا به همان جایگاهی که در دوره کودکی برای هرکس داشت. میشود سمبل قدرت ولی نه قدرت بازو، قدرت انتخاب زندگی سالم، قدرت مهرورزی بی منت به اطرافیان و قدرت ایثار و فداکاری.

چند سال پیش از یک نویسنده خارجی خواندم: "من وقتی جوان بودم به آدمهای باهوش غبطه میخوردم، الان به آدمهای مهربان!"


پ.ن: این مرحله سوم برای من زود اتفاق افتاد. همین چهارسال پیش وقتی که پدرم از میان ما رفت. ولی حسرت ناتمامی ماند که چرا زودتر به این درک نرسیدم.
برای آنها که هنوز سایه این نعمت بیکرانه الهی از سرشان کم نشده، گفتم..

سال نو، روز پدر و ولادت حضرت علی(ع) مبارک..


https://www.tg-me.com/IR_Newsroom/2563
2024/10/02 00:30:37
Back to Top
HTML Embed Code: