Forwarded from کانال رسمی آیت الله حیدری
🔺 در تعارض بین ظواهر نصوص دینی و قطعیّات علوم تجربی، کدام مقدم است؟!
...
#بازنشر
(بخش دوّم)
🔹 پاسخ به یک اشکال
در این جا ممکن است برای عدّه ای این اشکال یا سؤال پیش آید که از یک طرف نمی توان نسبت به نتایج قطعی علوم تجربی که زندگی انسان ها بر آنها استوار گشته بی تفاوت بود، و از سوی دیگر با این مشکل مواجهیم که اگر قرار باشد قطعیات علمی را مورد اتکاء قرار دهیم و بر اساس آنها متون دینی را بفهمیم و احیاناً تأویل کنیم، در این صورت چنانچه پس از مدتی، نظریات علمی ای که در یک بازۀ زمانی خاصّ مسلّم فرض شده اند، ابطال شدند، تکلیف چیست؟!
آیا می توان به نظریاتی که ممکن است پس از مدتی مورد ردّ و ابطال قرار گیرند، اطمینان کرد؟
چه بسا با اتکاء به یک اصل مسلّم و قطعی علمی، به تفسیر یا تأویلی خاصّ از آیات قرآن برسیم، اما پس از مدتی، اصل مذکور ابطال شود و به تَبَع، تفسیر و فهم ما از آیات مورد نظر نیز، از اساس باطل و بی اعتبار شود! در این موارد چه باید کرد؟!
🔸 در پاسخ به اشکال فوق، باید گفت صرف احتمال تغییر یک مبنا در علوم انسانی و تجربی، دلیل بر بی اعتباری آنها نیست؛ چرا که همین مشکل، عیناً در همۀ علوم اسلامی از جمله علم کلام نیز وجود دارد؛ یعنی اختلاف و تغییر در مبانی دانش های مختلف اسلامی، به جهت بشری بودن آنها، یک امر طبیعی و گریزناپذیر است.
کدام عارف و فیلسوف و متکلم و فقیه و اصولی است که بتواند تضمین کند از ابتدای عمر علمی خود تا انتها، هیچ تغییر و تحوّلی در نظام فکری اش ایجاد نشده و نخواهد شد؟!
موارد فراوانی را در تاریخ علوم اسلامی شاهدیم که عالمان دین نظراتشان تغییر کرده است؛ مثلاً فقیهی ابتدا به یک حکم فتوا داده، اما پس از مدتی در اثر تأمّلات و تحقیقات بیشتر، از فتوای قبلی خود عدول کرده و حکم جدیدی داده است.
حال آیا در اینجا می توان گفت به صرف اینکه در علوم اسلامی هم ممکن است برخی از آراء و مبانی دستخوش تغییر و تحوّل و حتی ابطال شوند، پس از اساس نمی توان به دستاوردهای این علوم اعتماد کرد؟! خیر.
👈 بنابراین به نظر می رسد راه حلّ مسألۀ مورد بحث آن است که ملاک یک فقیه، متکلم یا مفسّر در مواجهه با ظواهر متون نقلیِ ناظر به علوم تجربی، باید عمل به قطعِ حاصل آمده از این علوم در همان زمان باشد. اگر مبنای مذکور تغییر نکرد که هیچ، و اما چنانچه روزی ابطال شد، فقیه و متکلم باید ببیند نظریۀ صحیح یقینیِ جایگزین، در همان زمان چیست و همان را بپذیرد. قطع عالمان دین، برایشان حجّت است، و خداوند هم از ایشان فراتر از توانشان انتظار ندارد. 👉
❇️ نتیجه آنکه: فقیه و مفسر و متکلم، وظیفه دارند در هر زمان با توجه به ظرفیت فکری خود و پیشرفت های علمی زمان خویش، به هر آنچه که قطع پیدا کردند صحیح است عمل کنند، و همان را مبنای فهم و تفسیر و تأویل متون دینی قرار دهند و بیش از این تکلیفی متوجه آنان نیست.
🔗 http://alhaydari.com/fa/2019/08/9038/
✅ https://eitaa.com/alhaydari
✅ @alhaydarii_fa
...
#بازنشر
(بخش دوّم)
🔹 پاسخ به یک اشکال
در این جا ممکن است برای عدّه ای این اشکال یا سؤال پیش آید که از یک طرف نمی توان نسبت به نتایج قطعی علوم تجربی که زندگی انسان ها بر آنها استوار گشته بی تفاوت بود، و از سوی دیگر با این مشکل مواجهیم که اگر قرار باشد قطعیات علمی را مورد اتکاء قرار دهیم و بر اساس آنها متون دینی را بفهمیم و احیاناً تأویل کنیم، در این صورت چنانچه پس از مدتی، نظریات علمی ای که در یک بازۀ زمانی خاصّ مسلّم فرض شده اند، ابطال شدند، تکلیف چیست؟!
آیا می توان به نظریاتی که ممکن است پس از مدتی مورد ردّ و ابطال قرار گیرند، اطمینان کرد؟
چه بسا با اتکاء به یک اصل مسلّم و قطعی علمی، به تفسیر یا تأویلی خاصّ از آیات قرآن برسیم، اما پس از مدتی، اصل مذکور ابطال شود و به تَبَع، تفسیر و فهم ما از آیات مورد نظر نیز، از اساس باطل و بی اعتبار شود! در این موارد چه باید کرد؟!
🔸 در پاسخ به اشکال فوق، باید گفت صرف احتمال تغییر یک مبنا در علوم انسانی و تجربی، دلیل بر بی اعتباری آنها نیست؛ چرا که همین مشکل، عیناً در همۀ علوم اسلامی از جمله علم کلام نیز وجود دارد؛ یعنی اختلاف و تغییر در مبانی دانش های مختلف اسلامی، به جهت بشری بودن آنها، یک امر طبیعی و گریزناپذیر است.
کدام عارف و فیلسوف و متکلم و فقیه و اصولی است که بتواند تضمین کند از ابتدای عمر علمی خود تا انتها، هیچ تغییر و تحوّلی در نظام فکری اش ایجاد نشده و نخواهد شد؟!
موارد فراوانی را در تاریخ علوم اسلامی شاهدیم که عالمان دین نظراتشان تغییر کرده است؛ مثلاً فقیهی ابتدا به یک حکم فتوا داده، اما پس از مدتی در اثر تأمّلات و تحقیقات بیشتر، از فتوای قبلی خود عدول کرده و حکم جدیدی داده است.
حال آیا در اینجا می توان گفت به صرف اینکه در علوم اسلامی هم ممکن است برخی از آراء و مبانی دستخوش تغییر و تحوّل و حتی ابطال شوند، پس از اساس نمی توان به دستاوردهای این علوم اعتماد کرد؟! خیر.
👈 بنابراین به نظر می رسد راه حلّ مسألۀ مورد بحث آن است که ملاک یک فقیه، متکلم یا مفسّر در مواجهه با ظواهر متون نقلیِ ناظر به علوم تجربی، باید عمل به قطعِ حاصل آمده از این علوم در همان زمان باشد. اگر مبنای مذکور تغییر نکرد که هیچ، و اما چنانچه روزی ابطال شد، فقیه و متکلم باید ببیند نظریۀ صحیح یقینیِ جایگزین، در همان زمان چیست و همان را بپذیرد. قطع عالمان دین، برایشان حجّت است، و خداوند هم از ایشان فراتر از توانشان انتظار ندارد. 👉
❇️ نتیجه آنکه: فقیه و مفسر و متکلم، وظیفه دارند در هر زمان با توجه به ظرفیت فکری خود و پیشرفت های علمی زمان خویش، به هر آنچه که قطع پیدا کردند صحیح است عمل کنند، و همان را مبنای فهم و تفسیر و تأویل متون دینی قرار دهند و بیش از این تکلیفی متوجه آنان نیست.
🔗 http://alhaydari.com/fa/2019/08/9038/
✅ https://eitaa.com/alhaydari
✅ @alhaydarii_fa
🔹جهانِ بیثبات
ویکیپدیا صفحات مجزایی مانند لینک زیر درست کرده که تاثیر کرونا را بطور خاص بر آموزش، سیاست، اقتصاد، دین، سینما، ورزش، ناوگان هوایی و علم و فناوری، در کل جهان بررسی کرده است.
یک نگاه کردم سرم سوت کشید!
درجهانِ با ثباتی که هرکدام از ما براساس یکنواختی آن هزاران برنامه ریخته بودیم، الان فقط باید تا زمان نامعلومی منتظر بمانیم تا دوباره همه چیز درست شود که شاید دیگر هیچوقت هم نشود...
به قول حافظ
فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
کاین کارخانهایست که تغییر میکنند
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Impact_of_the_2019%E2%80%9320_coronavirus_pandemic_on_religion
ویکیپدیا صفحات مجزایی مانند لینک زیر درست کرده که تاثیر کرونا را بطور خاص بر آموزش، سیاست، اقتصاد، دین، سینما، ورزش، ناوگان هوایی و علم و فناوری، در کل جهان بررسی کرده است.
یک نگاه کردم سرم سوت کشید!
درجهانِ با ثباتی که هرکدام از ما براساس یکنواختی آن هزاران برنامه ریخته بودیم، الان فقط باید تا زمان نامعلومی منتظر بمانیم تا دوباره همه چیز درست شود که شاید دیگر هیچوقت هم نشود...
به قول حافظ
فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
کاین کارخانهایست که تغییر میکنند
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Impact_of_the_2019%E2%80%9320_coronavirus_pandemic_on_religion
Wikipedia
Impact of the COVID-19 pandemic on religion
The COVID-19 pandemic has impacted religion in various ways, including the cancellation of the worship services of various faiths, the closure of Sunday Schools, as well as the cancellation of pilgrimages surrounding observances and festivals. Many churches…
Forwarded from اندیشکده راهبردی مهاجر
#میزگرد_آنلاین
✅ الهیات پساکرونایی
❓ آیا کرونا دین را در ایران تضعیف میکند؟
با حضور
👤 محمدحسین بادامچی(دکتری جامعهشناسی و مدیر اندیشکده مهاجر)
👤 جواد درویش(دانشجوی دکتری فلسفه علم و پژوهشگر اندیشکده مهاجر)
👤 محمد حسین بنا(سطح ۳ حوزه علمیه و پژوهشگر اندیشکده مهاجر)
👤 نیما نریمانی(دانشجوی دکتری فلسفه دین و پژوهشگر اندیشکده مهاجر
📅 پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹؛ ساعت ۱۹
❗️ این میزگرد در کلاس مجازی به آدرس زیر برگزار میگردد:
📎 B2n.ir/covidreligion
❕ خواهشمند است پس از ورود به لینک بالا در تاریخ برگزاری، گزینهی مهمان را انتخاب کرده و پس از وارد کردن مشخصات، وارد کلاس مجازی شوید.
————————
🆔: @mohajer_thinktank
✅ الهیات پساکرونایی
❓ آیا کرونا دین را در ایران تضعیف میکند؟
با حضور
👤 محمدحسین بادامچی(دکتری جامعهشناسی و مدیر اندیشکده مهاجر)
👤 جواد درویش(دانشجوی دکتری فلسفه علم و پژوهشگر اندیشکده مهاجر)
👤 محمد حسین بنا(سطح ۳ حوزه علمیه و پژوهشگر اندیشکده مهاجر)
👤 نیما نریمانی(دانشجوی دکتری فلسفه دین و پژوهشگر اندیشکده مهاجر
📅 پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹؛ ساعت ۱۹
❗️ این میزگرد در کلاس مجازی به آدرس زیر برگزار میگردد:
📎 B2n.ir/covidreligion
❕ خواهشمند است پس از ورود به لینک بالا در تاریخ برگزاری، گزینهی مهمان را انتخاب کرده و پس از وارد کردن مشخصات، وارد کلاس مجازی شوید.
————————
🆔: @mohajer_thinktank
وادی|جواد درویش
#میزگرد_آنلاین ✅ الهیات پساکرونایی ❓ آیا کرونا دین را در ایران تضعیف میکند؟ با حضور 👤 محمدحسین بادامچی(دکتری جامعهشناسی و مدیر اندیشکده مهاجر) 👤 جواد درویش(دانشجوی دکتری فلسفه علم و پژوهشگر اندیشکده مهاجر) 👤 محمد حسین بنا(سطح ۳ حوزه علمیه و پژوهشگر اندیشکده…
چکیده
ارائه من شامل دو مقدمه و سه سرفصل اصلی است:
مقدمه اول: کرونا یک موضوع اصیل در حیطه علم و دین نیست و با صرفنظر از پروپاگاندای رسانه ای در روزهای اولیه شیوع آن در ایران و کره، کسی هم از این منظر به آن نگاه نمیکند.
مقدمه دوم: کرونا یک مساله منطقه ای و ملی نیست و نمیتوان آن را به شیوه داخلی فهم کرد. عقلانیت جمعی بشر هر تصمیمی بگیرد، کشورهای مختلف به حکم تبعیت از عقل باید از آن پیروی کنند و این ربطی به حاکمیت دینی و سکولار ندارد.
🔹اما اپیدمی کرونا قطعا روی دین (از جهتی معرفتی) تاثیرگذار است. این تاثیر را فقط میتوان به روش تحلیلی توضیح داد ولی پیش بینی قطعی درمورد تاثیر مثبت و منفی در دین باوری، باتوجه به ماهیت شبه آشوبناک آن، محال است. همانطور که درمورد تاثیرات بنیادین بر سیاست، فرهنگ، اقتصاد و...، نمیتوان پیش بینی قطعی کرد.
1⃣تاثیر کرونا در تضعیف باورهای دینی:
کرونا مساله شرور را به ذهن متبادر میکند ولی درمورد آن نباید شتابزده قضاوت کرد و آن را با وقایعی مثل زلزله شهر لیسبون که دفعتا و در یک منطقه کوچک حدود 100 هزار نفر قربانی گرفت، مقایسه کرد.
همچنین کرونا برای باور دینی مردم عادی که بخش مهمی از کنش دینی آنها در زیارتگاه ها و مراسم مذهبی است، میتواند چالش زا باشد.
2⃣ تاثیر کرونا در تقویت باورهای دینی:
کرونا پدیده ای است که علم و سرمایه مادی بشر را لااقل تا الان به زانو درآورده. کاهش شدید شاخص های بورس، تعطیلی مراکز علمی و صنعتی و... و در مقابل، تسلیم دانشمندان و پزشکان، انسان ها را به دیدگاه های رقیب طبیعت گرایی و اومانیسم، که مهمترین آنها جهان بینی دینی است، سوق میدهد.
میتوان با استفاده از آموزه های علوم شناختی، ابزارهای شناختی انسان در شرایط مبهم و رازآلود که به عوامل قصدمند رهنمون میشوند را دلیلی بر سوق دادن انسان ها به قدرت های متعالی در این شرایط دانست.
آمار و ارقام در شرایط مشابه هم نشان از افزایش گرایش به دین دارد.
3⃣تاثیر کرونا در اصلاح باورهای دینی:
کرونا ممکن است شر باشد و ممکن است از منظری دیگر، رحمت الهی باشد. ولی لااقل کرونا میتواند تصویر فانتزی که خداوند برای انسان فقط رفاه مادی فراهم کرده یا بدون امتحان با سختی ها و رنج ها رها میکند، که مقابل تصویر قرآنی از خداست، به چالش بکشد.
همچنین با قرنطینه و دوری از مناسک، دوران کرونایی میتواند ابعاد معرفتی و معنوی دین که در زندگی اکثر مومنین گم شده و مغفول بود را دوباره یادآوری کند. و جایگاه مناسک را در کل منظومه دینی بهتر یادآوری کند.
همچنین کرونا میتواند بسیاری از تصورات خام درمورد روشهای طب سنتی یا روایات غیرمعتبر درمورد امنیت برخی شهرها یا اماکن مذهبی را اصلاح کند.
ارائه من شامل دو مقدمه و سه سرفصل اصلی است:
مقدمه اول: کرونا یک موضوع اصیل در حیطه علم و دین نیست و با صرفنظر از پروپاگاندای رسانه ای در روزهای اولیه شیوع آن در ایران و کره، کسی هم از این منظر به آن نگاه نمیکند.
مقدمه دوم: کرونا یک مساله منطقه ای و ملی نیست و نمیتوان آن را به شیوه داخلی فهم کرد. عقلانیت جمعی بشر هر تصمیمی بگیرد، کشورهای مختلف به حکم تبعیت از عقل باید از آن پیروی کنند و این ربطی به حاکمیت دینی و سکولار ندارد.
🔹اما اپیدمی کرونا قطعا روی دین (از جهتی معرفتی) تاثیرگذار است. این تاثیر را فقط میتوان به روش تحلیلی توضیح داد ولی پیش بینی قطعی درمورد تاثیر مثبت و منفی در دین باوری، باتوجه به ماهیت شبه آشوبناک آن، محال است. همانطور که درمورد تاثیرات بنیادین بر سیاست، فرهنگ، اقتصاد و...، نمیتوان پیش بینی قطعی کرد.
1⃣تاثیر کرونا در تضعیف باورهای دینی:
کرونا مساله شرور را به ذهن متبادر میکند ولی درمورد آن نباید شتابزده قضاوت کرد و آن را با وقایعی مثل زلزله شهر لیسبون که دفعتا و در یک منطقه کوچک حدود 100 هزار نفر قربانی گرفت، مقایسه کرد.
همچنین کرونا برای باور دینی مردم عادی که بخش مهمی از کنش دینی آنها در زیارتگاه ها و مراسم مذهبی است، میتواند چالش زا باشد.
2⃣ تاثیر کرونا در تقویت باورهای دینی:
کرونا پدیده ای است که علم و سرمایه مادی بشر را لااقل تا الان به زانو درآورده. کاهش شدید شاخص های بورس، تعطیلی مراکز علمی و صنعتی و... و در مقابل، تسلیم دانشمندان و پزشکان، انسان ها را به دیدگاه های رقیب طبیعت گرایی و اومانیسم، که مهمترین آنها جهان بینی دینی است، سوق میدهد.
میتوان با استفاده از آموزه های علوم شناختی، ابزارهای شناختی انسان در شرایط مبهم و رازآلود که به عوامل قصدمند رهنمون میشوند را دلیلی بر سوق دادن انسان ها به قدرت های متعالی در این شرایط دانست.
آمار و ارقام در شرایط مشابه هم نشان از افزایش گرایش به دین دارد.
3⃣تاثیر کرونا در اصلاح باورهای دینی:
کرونا ممکن است شر باشد و ممکن است از منظری دیگر، رحمت الهی باشد. ولی لااقل کرونا میتواند تصویر فانتزی که خداوند برای انسان فقط رفاه مادی فراهم کرده یا بدون امتحان با سختی ها و رنج ها رها میکند، که مقابل تصویر قرآنی از خداست، به چالش بکشد.
همچنین با قرنطینه و دوری از مناسک، دوران کرونایی میتواند ابعاد معرفتی و معنوی دین که در زندگی اکثر مومنین گم شده و مغفول بود را دوباره یادآوری کند. و جایگاه مناسک را در کل منظومه دینی بهتر یادآوری کند.
همچنین کرونا میتواند بسیاری از تصورات خام درمورد روشهای طب سنتی یا روایات غیرمعتبر درمورد امنیت برخی شهرها یا اماکن مذهبی را اصلاح کند.
Forwarded from ISPA مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران
🔴 نتایج نظرسنجی مرکز تحقیقات #پیو نشان داد: بیشتر امریکایی ها بیان کردند، شیوع ویروس #کرونا بر رفتارهای مذهبی آنها تأثیر گذاشته است
🔷 جدیدترین نتایج #نظرسنجی مرکز تحقیقات پیو نشان می دهد، ویروس کرونا بر رفتارهای مذهبی #آمریکایی_ها تأثیر گذاشته است. یافته ها نشان می دهد، بیش از نیمی از بزرگسالان ایالات متحده (55٪) اظهار داشتند، جهت پایان شیوع ویروس کرونا دعا کردند. این عدد برای مسیحیان 73 درصد و برای یهودیان 35 درصد است. 86 درصد از کسانی که گفتند برای خاتمه شیوع کرونا دعا کردند، این کار را به صورت روزانه انجام داده اند.
🔷 زنان (65%) بیشتر از مردان (44%)، سیاهپوستان امریکایی با 66 درصد بیشتر از سفیدپوستان با 53 درصد و کسانی که به لحاظ سیاسی خود را به جمهوری خواهان نزدیک می دانند (64%) نسبت به کسانی که خود را #دموکرات می دانند (46%)، برای حل بحران شیوع ویروس کرونا دعا کردند. با افزایش سن پاسخگویان میزان دعا برای توقف شیوع کرونا نیز بیشتر می شود. 67 درصد افراد بالای 65 سال گفتند که برای پایان ویروس کرونا دعا کردند. این درحالی است که این رقم برای افراد جوان (29- 18 سال) 35 درصد است.
🔷 59 درصد از کسانی که در نظرسنجی های قبلی مرکز تحقیقات پیو گفتند در ماه حداقل یک یا دو بار در مراسم های #مذهبی شرکت می کنند، حضور خود در مراسم ها و تجمعات مذهبی را به دلیل شیوع ویروس کرونا کاهش داده اند. این بدین معنا نیست که به طور کامل از عبادت جمعی دور شده باشند. 57 درصد از افراد گفتند که مراسم های مذهبی را از طریق #تلویزیون یا به صورت #آنلاین دنبال کرده اند.
🔷 نظرسنجی حاضر توسط مرکز تحقیقات پیو و به کمک گروه #پانل پیو در تاریخ 19 تا 24 مارس 2020 (1 تا 5 فروردین 1399) با مشارکت 11537 نفر از اعضای گروه پانل اجرا شده است.
ترجمه: ابراهیم شیرعلی
http://ispa.ir/Default/Details/fa/2173
📲با ما در ارتباط باشید
| اینستاگرام | توئیتر | سایت
مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا)
🆔 @ispa_polling
🔴 نتایج نظرسنجی مرکز تحقیقات #پیو نشان داد: بیشتر امریکایی ها بیان کردند، شیوع ویروس #کرونا بر رفتارهای مذهبی آنها تأثیر گذاشته است
🔷 جدیدترین نتایج #نظرسنجی مرکز تحقیقات پیو نشان می دهد، ویروس کرونا بر رفتارهای مذهبی #آمریکایی_ها تأثیر گذاشته است. یافته ها نشان می دهد، بیش از نیمی از بزرگسالان ایالات متحده (55٪) اظهار داشتند، جهت پایان شیوع ویروس کرونا دعا کردند. این عدد برای مسیحیان 73 درصد و برای یهودیان 35 درصد است. 86 درصد از کسانی که گفتند برای خاتمه شیوع کرونا دعا کردند، این کار را به صورت روزانه انجام داده اند.
🔷 زنان (65%) بیشتر از مردان (44%)، سیاهپوستان امریکایی با 66 درصد بیشتر از سفیدپوستان با 53 درصد و کسانی که به لحاظ سیاسی خود را به جمهوری خواهان نزدیک می دانند (64%) نسبت به کسانی که خود را #دموکرات می دانند (46%)، برای حل بحران شیوع ویروس کرونا دعا کردند. با افزایش سن پاسخگویان میزان دعا برای توقف شیوع کرونا نیز بیشتر می شود. 67 درصد افراد بالای 65 سال گفتند که برای پایان ویروس کرونا دعا کردند. این درحالی است که این رقم برای افراد جوان (29- 18 سال) 35 درصد است.
🔷 59 درصد از کسانی که در نظرسنجی های قبلی مرکز تحقیقات پیو گفتند در ماه حداقل یک یا دو بار در مراسم های #مذهبی شرکت می کنند، حضور خود در مراسم ها و تجمعات مذهبی را به دلیل شیوع ویروس کرونا کاهش داده اند. این بدین معنا نیست که به طور کامل از عبادت جمعی دور شده باشند. 57 درصد از افراد گفتند که مراسم های مذهبی را از طریق #تلویزیون یا به صورت #آنلاین دنبال کرده اند.
🔷 نظرسنجی حاضر توسط مرکز تحقیقات پیو و به کمک گروه #پانل پیو در تاریخ 19 تا 24 مارس 2020 (1 تا 5 فروردین 1399) با مشارکت 11537 نفر از اعضای گروه پانل اجرا شده است.
ترجمه: ابراهیم شیرعلی
http://ispa.ir/Default/Details/fa/2173
📲با ما در ارتباط باشید
| اینستاگرام | توئیتر | سایت
مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا)
🆔 @ispa_polling
Telegram
attach 📎
🔴سوالاتی از جریان ولایتگرا و یک هشدار
فایل مناظره بین آقای دخانچی و مهدیان درمورد تقابل عدالتگرایی و ولایتگرایی را شنیدم و به نظرم حاوی نکات خوبی بود. اما من به دو دلیل بحث فکری و نظری با جریان ولایتگرا را بیثمر میدانم:
قبل از ورود به بحث بگویم که من ولایتگرایی را در این نظام یک جریان کوچک و محدود با امکانات نامحدود میشناسم. پس منظور از این جریان، هرکس که معتقد به نظام و ولایت فقیه باشد، نیست. در انتهای مطلب بهتر مشخص میشود منظور چه کسانی هستند.
1️⃣ دلیل اولم این است که مبنای معرفتشناختی این جریان، "شرعی" (در مقابل عقلی) است. در فضای اسلامی به جریانی در اهل سنت نزدیک هستند که حسن و قبح را شرعی میدانند؛ و در معرفتشناسی غربی به جریانی نزدیکاند که بنای معرفت و معیار صدق را بر گزارههای پایه اثباتناپذیرِ غیرقابل خدشه میگذارند.
در عالم اسلام جریان شیعه را که مقابل این جریان است، "عدلیه" مینامند. "عدل" در اینجا بیش از اینکه یک مفهوم اقتصادی باشد، یک مفهوم معرفتشناسی است. به معنای این است که شیعه باور دارد حسن و قبح ذاتی و عقلی است. به همین دلیل "عقل" جز منابع اجتهادی شیعه است و به همین دلیل "عدل" جز اصول دین و اعتقادات در شیعه است.
برخی متفکران نواندیش اهل سنت مثل فضل الرحمن وقتی که درمورد دلایل افول علم در اسلام بحث میکنند، میگویند جریان عقلگرایی بعد از شافعی و حنفی و حنبلی، در بخش عمدهای از عالم اسلام از بین رفت و فقط در میان شیعیان ادامه پیدا کرد.
حسن و قبح ذاتی و "عدل" به شیعه اجازه میدهد در مورد همه چیز عقلانی فکر کند، در آن تردید کند، زیرسوال ببرد و بعد بنای مجددی را بسازد. و البته لازمه آن مطالعه گسترده و عمیق در منابع مختلف است.
آقای مهدیان در این مناظره مضمون مثال معروف "تخت پروکروستس" که مربوط به افسانههای یونان است را به عنوان مثالی از کلام "مقام معظم رهبری" نقل میکند. مهم این نیست که ایشان با این مثال در منابع ادبیات و فلسفه آشنا نیست. مهم این است که هر اندیشه و تفکری اگر از مجرای کلام مقام معظم رهبری نگذرد، نه تنها صادق نیست، که شایسته مطالعه نیست. مثل عضو کمیسیون فرهنگی مجلس نهم که از او پرسیده بودند فیلم خوب از نظر شما چه ویژگی دارد؟ و او گفته بود فیلمی که مقام معظم رهبری میپسندند!
پس وقتی از اول قرار نیست حرفی که گفته میشود، به دلیل یک سری گزارههای پایه و یکسری منابع مطالعاتی محدود، درست شنیده شود، بحث و مناظره بیفایده است.
2️⃣ دلیل دوم و مهمتر این است که باید به جای بحث نظری از این جریان که بخش مهمی از بدنه اجرایی کشور را دراختیار دارد، سوال عملی کرد.
دوسه سال پیش که آقای روحانی گفته بود: "نمیشود مردم را با شلاق به بهشت برد" آقای رحیمپور جواب داده بود که "به آقای روحانی بگویید هرچه شما میگویید درست، حالا بفرمایید وعده بهبود اقتصادی در 100 روز چه شد؟ تورم چه شد؟ و..."
همین مواجهه را الان باید با جریان ولایتگرا داشت. این جریان نهادها و مراکز بسیاری را در اختیار دارد. باید قبل از هر بحثی از آنها خواست به این سه سوال درمورد نهادهایی که اشاره میشود، پاسخ دهند:
1- چقدر بودجه در اختیار دارید؟
2- با این بودجه در این مدت چه کردهاید؟
3- کاری که کردهاید چه اثری بر اخلاق، فرهنگ و باورهای دینی مردم داشته است؟
(من فعلا فقط به نهادهای فرهنگی که بیشتر اطلاع دارم اشاره میکنم. به نهادهای متعدد اقتصادی، علمی و صنعتی هم اهلش بپردازند)
- سازمان تبلیغات اسلامی که در دو سال اخیر بطور کامل دست این جریان بوده است.
- سازمان عظیم سینمایی اوج که فیلمها و کارگردانان زیادی را در این چندسال خریداری کرده است.
- بخش مدیریتی کلان صدا و سیما و همچنین، سه شبکه افق، پویا و شبکه 3
- حوزه دانشجویی شریف و ساختمانها و مراکز متعدد و رو به فزونی اطراف این دانشگاه که بیش از 10 سال است در اختیار این جریان است.
- امپراطوری رسانهای و سایتهای زنجیرهای مثل فارس، نسیم، تسنیم، مشرق و..
- شبکه گسترده مبلغانی که در انتخابات اخیر نیز از لیست ائتلاف اصولگرایان حمایت کردند و در تحقق حماسه 26 درصدی تهران سهیم بودند! مهمترین آنها آقایان پناهیان، قاسمیان، حامد کاشانی و رائفی پور هستند.
- جریانی فکری در بخشهایی از بسیج و سپاه که پروژههای متعدد با بودجههای کلان حول موضوع اندیشههای مقام معظم رهبری تعریف کردهاند. بخش زیادی از پروژههای کسری خدمت نظام وظیفه و خدمت نخبگان شامل این پروژههاست.
- یک دوره آموزشی و اردویی موسوم به "اسلام ناب" که بر مبنای اندیشههای امام و رهبری است و با امکانات و بودجه زیادی برای دانشجویان کشور برگزار میشود.
به نظرم تا این نهادها به آن سه سوال پاسخ ندهند، بحث نظری صرفا مفری است برای نپرداختن به فاجعه بزرگی که توسط این گروه کوچک در حال وقوع است.
https://www.tg-me.com/miladdokhanchi/640
فایل مناظره بین آقای دخانچی و مهدیان درمورد تقابل عدالتگرایی و ولایتگرایی را شنیدم و به نظرم حاوی نکات خوبی بود. اما من به دو دلیل بحث فکری و نظری با جریان ولایتگرا را بیثمر میدانم:
قبل از ورود به بحث بگویم که من ولایتگرایی را در این نظام یک جریان کوچک و محدود با امکانات نامحدود میشناسم. پس منظور از این جریان، هرکس که معتقد به نظام و ولایت فقیه باشد، نیست. در انتهای مطلب بهتر مشخص میشود منظور چه کسانی هستند.
1️⃣ دلیل اولم این است که مبنای معرفتشناختی این جریان، "شرعی" (در مقابل عقلی) است. در فضای اسلامی به جریانی در اهل سنت نزدیک هستند که حسن و قبح را شرعی میدانند؛ و در معرفتشناسی غربی به جریانی نزدیکاند که بنای معرفت و معیار صدق را بر گزارههای پایه اثباتناپذیرِ غیرقابل خدشه میگذارند.
در عالم اسلام جریان شیعه را که مقابل این جریان است، "عدلیه" مینامند. "عدل" در اینجا بیش از اینکه یک مفهوم اقتصادی باشد، یک مفهوم معرفتشناسی است. به معنای این است که شیعه باور دارد حسن و قبح ذاتی و عقلی است. به همین دلیل "عقل" جز منابع اجتهادی شیعه است و به همین دلیل "عدل" جز اصول دین و اعتقادات در شیعه است.
برخی متفکران نواندیش اهل سنت مثل فضل الرحمن وقتی که درمورد دلایل افول علم در اسلام بحث میکنند، میگویند جریان عقلگرایی بعد از شافعی و حنفی و حنبلی، در بخش عمدهای از عالم اسلام از بین رفت و فقط در میان شیعیان ادامه پیدا کرد.
حسن و قبح ذاتی و "عدل" به شیعه اجازه میدهد در مورد همه چیز عقلانی فکر کند، در آن تردید کند، زیرسوال ببرد و بعد بنای مجددی را بسازد. و البته لازمه آن مطالعه گسترده و عمیق در منابع مختلف است.
آقای مهدیان در این مناظره مضمون مثال معروف "تخت پروکروستس" که مربوط به افسانههای یونان است را به عنوان مثالی از کلام "مقام معظم رهبری" نقل میکند. مهم این نیست که ایشان با این مثال در منابع ادبیات و فلسفه آشنا نیست. مهم این است که هر اندیشه و تفکری اگر از مجرای کلام مقام معظم رهبری نگذرد، نه تنها صادق نیست، که شایسته مطالعه نیست. مثل عضو کمیسیون فرهنگی مجلس نهم که از او پرسیده بودند فیلم خوب از نظر شما چه ویژگی دارد؟ و او گفته بود فیلمی که مقام معظم رهبری میپسندند!
پس وقتی از اول قرار نیست حرفی که گفته میشود، به دلیل یک سری گزارههای پایه و یکسری منابع مطالعاتی محدود، درست شنیده شود، بحث و مناظره بیفایده است.
2️⃣ دلیل دوم و مهمتر این است که باید به جای بحث نظری از این جریان که بخش مهمی از بدنه اجرایی کشور را دراختیار دارد، سوال عملی کرد.
دوسه سال پیش که آقای روحانی گفته بود: "نمیشود مردم را با شلاق به بهشت برد" آقای رحیمپور جواب داده بود که "به آقای روحانی بگویید هرچه شما میگویید درست، حالا بفرمایید وعده بهبود اقتصادی در 100 روز چه شد؟ تورم چه شد؟ و..."
همین مواجهه را الان باید با جریان ولایتگرا داشت. این جریان نهادها و مراکز بسیاری را در اختیار دارد. باید قبل از هر بحثی از آنها خواست به این سه سوال درمورد نهادهایی که اشاره میشود، پاسخ دهند:
1- چقدر بودجه در اختیار دارید؟
2- با این بودجه در این مدت چه کردهاید؟
3- کاری که کردهاید چه اثری بر اخلاق، فرهنگ و باورهای دینی مردم داشته است؟
(من فعلا فقط به نهادهای فرهنگی که بیشتر اطلاع دارم اشاره میکنم. به نهادهای متعدد اقتصادی، علمی و صنعتی هم اهلش بپردازند)
- سازمان تبلیغات اسلامی که در دو سال اخیر بطور کامل دست این جریان بوده است.
- سازمان عظیم سینمایی اوج که فیلمها و کارگردانان زیادی را در این چندسال خریداری کرده است.
- بخش مدیریتی کلان صدا و سیما و همچنین، سه شبکه افق، پویا و شبکه 3
- حوزه دانشجویی شریف و ساختمانها و مراکز متعدد و رو به فزونی اطراف این دانشگاه که بیش از 10 سال است در اختیار این جریان است.
- امپراطوری رسانهای و سایتهای زنجیرهای مثل فارس، نسیم، تسنیم، مشرق و..
- شبکه گسترده مبلغانی که در انتخابات اخیر نیز از لیست ائتلاف اصولگرایان حمایت کردند و در تحقق حماسه 26 درصدی تهران سهیم بودند! مهمترین آنها آقایان پناهیان، قاسمیان، حامد کاشانی و رائفی پور هستند.
- جریانی فکری در بخشهایی از بسیج و سپاه که پروژههای متعدد با بودجههای کلان حول موضوع اندیشههای مقام معظم رهبری تعریف کردهاند. بخش زیادی از پروژههای کسری خدمت نظام وظیفه و خدمت نخبگان شامل این پروژههاست.
- یک دوره آموزشی و اردویی موسوم به "اسلام ناب" که بر مبنای اندیشههای امام و رهبری است و با امکانات و بودجه زیادی برای دانشجویان کشور برگزار میشود.
به نظرم تا این نهادها به آن سه سوال پاسخ ندهند، بحث نظری صرفا مفری است برای نپرداختن به فاجعه بزرگی که توسط این گروه کوچک در حال وقوع است.
https://www.tg-me.com/miladdokhanchi/640
Telegram
ميلاد دخانچی
صوت مناظره میلاد دخانچی و علی مهدیان که به همت بسیج دانشجویی دانشگاه شریف برگزار شد. از منظر دخانچی این صوت، مناظره دو شخص نیست بلکه مناظره دو گفتمان است: گفتمان چپ نو مسلمان و راست جدید.
@miladdokhanchi
@miladdokhanchi
🔴 ما محکوم به فنا نیستیم
امروز بعد از 14 سال درس دانشگاهی، فارغ التحصیل شدم. فارغ التحصیل از یک رشته بیخود! با یک رساله بیفایده!
تنها فایدهاش، احساس خرسندی و شعف روحی خودم بود از مسیر و موضوعی که انتخاب کردم. و الا هیچ عایدی نه برای خانوادهام داشت، نه جامعهام.
اما چه چیزی مرا خرسند نگه داشته؟ این تحلیل سه وجهیِ زمانی-مکانی! که بر مبنای آن، تحصیل و کار انسان:
🔸یا منفعتش منحصر در یک مکان و زمان خاص است مثل کسب و کاری که مثلا از راه دلالی است.
🔸یا منفعتش در یک محدوده زمانی کوتاه ولی گستره مکانی وسیع است. مثل کسی که از راه مهندسی، یک فناوری تولید میکند و مردم در دوره زمانی خودش از آن استفاده میکنند ولی چون تکنولوژی رو به پیشرفت است، طراحی و تولید او هم عمر (زمان) زیادی نخواهد داشت.
🔸یا منفعتش محدود به زمان و مکان خاصی نیست.
این قسم آخر خیلی رهزن و فریبنده است. کسی که منفعت کارش محدوده زمانی و مکانی ندارد، معمولا در زمان خودش آدم بیفایدهای تلقی شده است. ماری کوری وقتی صبح و شب در آزمایشگاه، روی رادیوم تحقیق میکرد، شاید کسی فکر نمیکرد از فیزیک محض، این علم به غایت بیفایده، چیزی در بیاید که از پزشکی تا صنعت هسته کاربرد داشته باشد.
اما مثال جالبتر برای من مارتین لوترکینگ است. سیاه پوستی که فقط الهیات خوانده بود. یعنی همان اورانیوم و پلونیوم را هم کشف نکرده بود. کاری هم جز سخنرانی بلد نبود. اما چیزی عرضه کرد که با آن بشریت را یک گام جلو برد. آن چیز این بود: "تلاش برای رهایی بخشی"
یکی از دستاوردهای فرازمانی-فرامکانی او، سخنرانی معروفی هست باعنوان " I have a dream"
در بخشی از همین سخنرانی میگوید:
"به یک معنا، ما در پایتخت کشور گرد آمدهایم تا «چک» مواعید خود را وصول کنیم. ... امروز این دیگر عیان است که آمریکا .... به سیاهپوستان «چک» بیپشتوانهای داده؛ چکی که با عبارت «موجودی کافی نیست» برگشت خورده است.
ما نمیتوانیم بپذیریم که «بانک عدالت» ورشکسته شده باشد. ما نمیتوانیم بپذیریم که موجودی خزاین بزرگ «فرصت» در این کشور ناکافی باشد. از اینرو ما آمدهایم تا این چک را نقد کنیم، چکی که با ارایهی آن میتوانیم صاحب آزادی و امنیت و عدالت شویم. ما همچنین به این مکان تقدیس شده آمدهایم تا شدت اضطرار موقعیت کنونی را به آمریکا خاطرنشان سازیم. امروز زمان آن نیست که وقت خود را صرف اقدامات تجملی مانند خونسردی یا تزریق داروی مسکن پیشرفت تدریجی کنیم. وقت آن رسیده است که وعدههای واقعی دموکراسی بدهیم. وقت برخاستن از تاریکی و گودال مهلک جدایی نژادی و گذار به جادهی روشن عدالت نژادی فرا رسیده است. امروز روز رهایی کشور از ریگهای روان بیعدالتی نژادی و کشاندن آن به زمین استوار برادری است. امروز وقت تحقق بخشیدن به عدالت برای همهی فرزندان خداست."
خیلی جالب است. او به کسانی که مشغول کارهایی هستند که از نظر خودشان "ضروری" ، ولی از نگاه لوترکینگ "تجملی" است، میگوید امروز وقت این کارها نیست.
مثل خیلیها که میگویند بین این همه مشکلات اقتصادی مملکت، الان وقت کارهای تجملی در هنر و فرهنگ و علوم انسانی نیست. ولی مارتین لوتر کینگ همین حرف را به خود آنها برگردانده و میگوید اتفاقا شما اشتباه میکنید. "امروز روز رهایی کشور" است. به طعنه میگوید که تا کشور دچار مشکلات بنیادینی مثل عدالت است (که ریشه فکری، اخلاقی و انسانی دارد، نه اقتصادی،) نمیتوانید به آیندهای روشن، دل خوش کنید.
صدا و تصویر و متن مارتین لوتر کینگ هنوز بعد از 60 سال شورآفرین و جنبشخیز است.
اثر داشتن غیر از این است؟
من تقسیمبندی سه وجهی بالا را برای ارزشگذاری انجام ندادم. چه بسیارند کسانی که علوم محض و انسانی خواندهاند، ولی هیچ اثری در هیچجا نداشتهاند، و چه بسیارند مهندسانی که جهانی و تاریخی شدهاند.
حرف من این است که ما محکوم به فنا نیستیم. انتخاب برای فانی بودن یا باقی ماندن، دست خودمان است. در هر زمینهای که هستیم، میتوانیم با بلند فکر کردن، به بشریت فکر کردن و به تاریخ فکر کردن، خودمان را به وسیله آثارمان، در زمان و مکان بسط دهیم.
https://www.tg-me.com/philsharif/1613
امروز بعد از 14 سال درس دانشگاهی، فارغ التحصیل شدم. فارغ التحصیل از یک رشته بیخود! با یک رساله بیفایده!
تنها فایدهاش، احساس خرسندی و شعف روحی خودم بود از مسیر و موضوعی که انتخاب کردم. و الا هیچ عایدی نه برای خانوادهام داشت، نه جامعهام.
اما چه چیزی مرا خرسند نگه داشته؟ این تحلیل سه وجهیِ زمانی-مکانی! که بر مبنای آن، تحصیل و کار انسان:
🔸یا منفعتش منحصر در یک مکان و زمان خاص است مثل کسب و کاری که مثلا از راه دلالی است.
🔸یا منفعتش در یک محدوده زمانی کوتاه ولی گستره مکانی وسیع است. مثل کسی که از راه مهندسی، یک فناوری تولید میکند و مردم در دوره زمانی خودش از آن استفاده میکنند ولی چون تکنولوژی رو به پیشرفت است، طراحی و تولید او هم عمر (زمان) زیادی نخواهد داشت.
🔸یا منفعتش محدود به زمان و مکان خاصی نیست.
این قسم آخر خیلی رهزن و فریبنده است. کسی که منفعت کارش محدوده زمانی و مکانی ندارد، معمولا در زمان خودش آدم بیفایدهای تلقی شده است. ماری کوری وقتی صبح و شب در آزمایشگاه، روی رادیوم تحقیق میکرد، شاید کسی فکر نمیکرد از فیزیک محض، این علم به غایت بیفایده، چیزی در بیاید که از پزشکی تا صنعت هسته کاربرد داشته باشد.
اما مثال جالبتر برای من مارتین لوترکینگ است. سیاه پوستی که فقط الهیات خوانده بود. یعنی همان اورانیوم و پلونیوم را هم کشف نکرده بود. کاری هم جز سخنرانی بلد نبود. اما چیزی عرضه کرد که با آن بشریت را یک گام جلو برد. آن چیز این بود: "تلاش برای رهایی بخشی"
یکی از دستاوردهای فرازمانی-فرامکانی او، سخنرانی معروفی هست باعنوان " I have a dream"
در بخشی از همین سخنرانی میگوید:
"به یک معنا، ما در پایتخت کشور گرد آمدهایم تا «چک» مواعید خود را وصول کنیم. ... امروز این دیگر عیان است که آمریکا .... به سیاهپوستان «چک» بیپشتوانهای داده؛ چکی که با عبارت «موجودی کافی نیست» برگشت خورده است.
ما نمیتوانیم بپذیریم که «بانک عدالت» ورشکسته شده باشد. ما نمیتوانیم بپذیریم که موجودی خزاین بزرگ «فرصت» در این کشور ناکافی باشد. از اینرو ما آمدهایم تا این چک را نقد کنیم، چکی که با ارایهی آن میتوانیم صاحب آزادی و امنیت و عدالت شویم. ما همچنین به این مکان تقدیس شده آمدهایم تا شدت اضطرار موقعیت کنونی را به آمریکا خاطرنشان سازیم. امروز زمان آن نیست که وقت خود را صرف اقدامات تجملی مانند خونسردی یا تزریق داروی مسکن پیشرفت تدریجی کنیم. وقت آن رسیده است که وعدههای واقعی دموکراسی بدهیم. وقت برخاستن از تاریکی و گودال مهلک جدایی نژادی و گذار به جادهی روشن عدالت نژادی فرا رسیده است. امروز روز رهایی کشور از ریگهای روان بیعدالتی نژادی و کشاندن آن به زمین استوار برادری است. امروز وقت تحقق بخشیدن به عدالت برای همهی فرزندان خداست."
خیلی جالب است. او به کسانی که مشغول کارهایی هستند که از نظر خودشان "ضروری" ، ولی از نگاه لوترکینگ "تجملی" است، میگوید امروز وقت این کارها نیست.
مثل خیلیها که میگویند بین این همه مشکلات اقتصادی مملکت، الان وقت کارهای تجملی در هنر و فرهنگ و علوم انسانی نیست. ولی مارتین لوتر کینگ همین حرف را به خود آنها برگردانده و میگوید اتفاقا شما اشتباه میکنید. "امروز روز رهایی کشور" است. به طعنه میگوید که تا کشور دچار مشکلات بنیادینی مثل عدالت است (که ریشه فکری، اخلاقی و انسانی دارد، نه اقتصادی،) نمیتوانید به آیندهای روشن، دل خوش کنید.
صدا و تصویر و متن مارتین لوتر کینگ هنوز بعد از 60 سال شورآفرین و جنبشخیز است.
اثر داشتن غیر از این است؟
من تقسیمبندی سه وجهی بالا را برای ارزشگذاری انجام ندادم. چه بسیارند کسانی که علوم محض و انسانی خواندهاند، ولی هیچ اثری در هیچجا نداشتهاند، و چه بسیارند مهندسانی که جهانی و تاریخی شدهاند.
حرف من این است که ما محکوم به فنا نیستیم. انتخاب برای فانی بودن یا باقی ماندن، دست خودمان است. در هر زمینهای که هستیم، میتوانیم با بلند فکر کردن، به بشریت فکر کردن و به تاریخ فکر کردن، خودمان را به وسیله آثارمان، در زمان و مکان بسط دهیم.
https://www.tg-me.com/philsharif/1613
Telegram
فلسفه علم شریف
✅ جلسه دفاعیه دکترای آقای جواد درویش
📚 موضوع پایاننامه: فاعلیت الهی در طبیعت
🔰 نمرهی پایاننامه: عالی
📅 دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۹
❇️ برای آقای جواد درویش، آرزوی موفقیت روزافزون داریم.
———————
🆔: @philsharif
📚 موضوع پایاننامه: فاعلیت الهی در طبیعت
🔰 نمرهی پایاننامه: عالی
📅 دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۹
❇️ برای آقای جواد درویش، آرزوی موفقیت روزافزون داریم.
———————
🆔: @philsharif
🔴 دو تحریف بنیادین در تبلیغ دین
بخش اول: وارونه شدن هدف تبلیغ؛ فقه، کلام، مناسک و قدرت، به جای "انسان"
اخیرا من چند پژوهش آماری در ارتباط با دیندار در سالهای اخیر ایران را بررسی کردم. دین در نسل جدید ایران از بین نرفته ولی از یک امر رهایی بخش و جاودانی، به یک نقش کارکردی، دنیوی و موقتی در زندگی انسانها تقلیل پیدا کرده است. این مساله هم ریشه جهانی دارد و منطبق با نوع نگاه به ادیان در دنیای معاصر است، و هم ریشه داخلی دارد و معلول تبلیغ نادرست دین در کشورماست.
من در این مطلب و مطلب آتی به دو تحریف در تبلیغ دین اشاره میکنم. این مطلب درمورد تحریف در "هدف" تبلیغ دین است؛ و مطلب بعدی تحریف در "روش" تبلیغ دین است.
هدف تبلیغ دین در اسلام و بلکه همه ادیان ابراهیمی، "انسان" است. همان چیزی که امام موسی صدر به آن میگوید "ادیان در خدمت انسان". تزکیه، تعلیم و به طورکلی ارتقا وجودی انسان برای رسیدن به سعادت، هدف نهایی ادیان است: هُوَ الَّذی بَعثَ فی الْأُمِّیینَ رَسولًا مِنهمْ یتْلُو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیزكِّیهِمْ وَیعَلِّمهمُ الكتابَ وَالحكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبینٍ (جمعه/ 2)
انسانی که رشد یافته خودش تصمیم میگیرد که مثلا قیام به قسط کند که در قرآن هم با همین مضمون آمده. اما گفته نشده هدف تبلیغ دین یا ارسال رسل چیزی است که انسانها در آن ابزار باشند. انسان در منطق دین اصالت دارد، ابزار تحقق هیچ هدفی نیست.
این نگاه در دوره ما وارونه شده است. 4 هدف فرعی در دین را من شناسایی کردهام که در دوره ما، اهداف اصلی شده و به انسان نگاه ابزاری دارند:
1⃣ فقه:
انقلاب اسلامی به یک بیان، اصالت فقه را به حاشیه برد. امام خمینی در کتاب البیع معتقد است اساسا احکام، ابزارهایی برای بسط عدالت هستند. اما این نگرش در عمل، به ویژه در عرصههای فرهنگی، پیاده نشد. کسانی که در اتمسفر فرهنگی کشور، چه در کسوت مدیریت فرهنگی چه در کسوت فیلمساز یا نویسنده یا موسیقدان، فعالیت کردهاند، حکمرانی فقه را به رای العین دیدهاند. در مستند "بزم رزم" که درباره موسیقی در دهه شصت ساخته شده، میگویند: "برخورد با ابزار موسیقی مثل برخورد با سلاح گرم بود که نیاز به مجوز حمل داشت!" این اتفاقات در سالهای اخیر به ویژه در عرصه نشر و فیلم بدتر شده است.
2⃣کلام و عقاید اسلامی:
در این نگاه، بزرگترین خطر برای دین همانا "التقاط" است و مهمترین هدف باید مبارزه با آن باشد. این رویکرد در دو مقطع، جریان غالب بوده. مقطع اول، سالهای منتهی به انقلاب و تا انقلاب فرهنگی است که مارکسیسم رواج داشت. اختلافات مدرسه حقانی بین طرفداران دکتر شریعتی مثل شهید بهشتی و مخالفان او مثل آیت الله مصباح یزدی و همچنین اختلافات شهید مطهری در حسینه ارشاد، مهمترین مصادیق این رویکرد پیش از انقلاب است. شهید بهشتی کتاب "جستجوگری در مسیر شدن" را در دفاع از شریعتی نوشته. مقطع دوم در دوره اصلاحات است که در مقابل اندیشههای روشنفکرانی مثل سروش، کدیور و مجتهد شبستری، افرادی همچون آیت الله جوادی آملی، مصباح یزدی و آملی لاریجانی احساس خطر میکنند و وارد میدان میشوند. دورههای "طرح ولایت" با همین رویکرد برای دانشجویان و بصورت گسترده اجرا میشود.
3⃣هیات و مناسک دینی:
اگرچه هیئت ظرفیت بالایی برای آشنایی نسل جوان با معارف دین دارد، اما همواره آفاتی بر آن مترتب بوده. از جمله، فرقهگرایی، سطحی شدن دین به دلیل جلوداری مداحان، تحریف دین و موجهسازی برخی بیاخلاقیها. شاید اولین کسیکه عَلَم مبارزه با تحریفات وارد شده به محتوای هیاتها را برداشت، شهید مطهری بود که در کتاب حماسه حسینی از تحریف معنوی -به معنای تحریف هدف قیام امام حسین– و تحریف لفظی -به معنای ذکر روایات و نقلهای کاذب- سخن گفته. همین مساله باعث شده هنوز برخی از مداحان از ایشان گلهمند باشند.
4⃣حاکمیت و اقتدار سیاسی:
این رویکرد، موثرترین، جدیدترین و فعالترین رویکرد تبلیغی در دوره معاصر است. از نگاه برخی، این رویکرد با ظهور انقلاب اسلامی و طرح عنصر "مصلحت" در اندیشه امام ایجاد شد. (ر.ک. "از شاهد قدسی تا شاهد بازاری"، حجاریان) اما اوج غلبه آن نسبت به سایر رویکردها به بعد از سال 88 برمیگردد. در نسخه بعد از 88، توجیه مولفههای اقتدارآفرین به ویژه در مقابل نظام سلطه با استفاده از ادبیات دینی، اولویت دارد. در اینجا قبلا توضیح دادهام که این رویکرد مشابه انگلیکنهای غیرمتعصب است که در انگلیس موافق برگزیت بودند. از آفات این رویکرد میتوان به دینگریزی مردم به دلیل نارضایتی سیاسی، تحریف دین برای انطباق با سیره سیاسیون و عدم توجه به دینداری اجتماعی به نفع تمرکز بر اقتدار سیاسی، اشاره کرد. دورههای "اسلام ناب" با انتقاد از "طرح ولایت" و به عنوان جایگزین آن، در سالهای اخیر با این رویکرد برگزار میشود.
بخش اول: وارونه شدن هدف تبلیغ؛ فقه، کلام، مناسک و قدرت، به جای "انسان"
اخیرا من چند پژوهش آماری در ارتباط با دیندار در سالهای اخیر ایران را بررسی کردم. دین در نسل جدید ایران از بین نرفته ولی از یک امر رهایی بخش و جاودانی، به یک نقش کارکردی، دنیوی و موقتی در زندگی انسانها تقلیل پیدا کرده است. این مساله هم ریشه جهانی دارد و منطبق با نوع نگاه به ادیان در دنیای معاصر است، و هم ریشه داخلی دارد و معلول تبلیغ نادرست دین در کشورماست.
من در این مطلب و مطلب آتی به دو تحریف در تبلیغ دین اشاره میکنم. این مطلب درمورد تحریف در "هدف" تبلیغ دین است؛ و مطلب بعدی تحریف در "روش" تبلیغ دین است.
هدف تبلیغ دین در اسلام و بلکه همه ادیان ابراهیمی، "انسان" است. همان چیزی که امام موسی صدر به آن میگوید "ادیان در خدمت انسان". تزکیه، تعلیم و به طورکلی ارتقا وجودی انسان برای رسیدن به سعادت، هدف نهایی ادیان است: هُوَ الَّذی بَعثَ فی الْأُمِّیینَ رَسولًا مِنهمْ یتْلُو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیزكِّیهِمْ وَیعَلِّمهمُ الكتابَ وَالحكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبینٍ (جمعه/ 2)
انسانی که رشد یافته خودش تصمیم میگیرد که مثلا قیام به قسط کند که در قرآن هم با همین مضمون آمده. اما گفته نشده هدف تبلیغ دین یا ارسال رسل چیزی است که انسانها در آن ابزار باشند. انسان در منطق دین اصالت دارد، ابزار تحقق هیچ هدفی نیست.
این نگاه در دوره ما وارونه شده است. 4 هدف فرعی در دین را من شناسایی کردهام که در دوره ما، اهداف اصلی شده و به انسان نگاه ابزاری دارند:
1⃣ فقه:
انقلاب اسلامی به یک بیان، اصالت فقه را به حاشیه برد. امام خمینی در کتاب البیع معتقد است اساسا احکام، ابزارهایی برای بسط عدالت هستند. اما این نگرش در عمل، به ویژه در عرصههای فرهنگی، پیاده نشد. کسانی که در اتمسفر فرهنگی کشور، چه در کسوت مدیریت فرهنگی چه در کسوت فیلمساز یا نویسنده یا موسیقدان، فعالیت کردهاند، حکمرانی فقه را به رای العین دیدهاند. در مستند "بزم رزم" که درباره موسیقی در دهه شصت ساخته شده، میگویند: "برخورد با ابزار موسیقی مثل برخورد با سلاح گرم بود که نیاز به مجوز حمل داشت!" این اتفاقات در سالهای اخیر به ویژه در عرصه نشر و فیلم بدتر شده است.
2⃣کلام و عقاید اسلامی:
در این نگاه، بزرگترین خطر برای دین همانا "التقاط" است و مهمترین هدف باید مبارزه با آن باشد. این رویکرد در دو مقطع، جریان غالب بوده. مقطع اول، سالهای منتهی به انقلاب و تا انقلاب فرهنگی است که مارکسیسم رواج داشت. اختلافات مدرسه حقانی بین طرفداران دکتر شریعتی مثل شهید بهشتی و مخالفان او مثل آیت الله مصباح یزدی و همچنین اختلافات شهید مطهری در حسینه ارشاد، مهمترین مصادیق این رویکرد پیش از انقلاب است. شهید بهشتی کتاب "جستجوگری در مسیر شدن" را در دفاع از شریعتی نوشته. مقطع دوم در دوره اصلاحات است که در مقابل اندیشههای روشنفکرانی مثل سروش، کدیور و مجتهد شبستری، افرادی همچون آیت الله جوادی آملی، مصباح یزدی و آملی لاریجانی احساس خطر میکنند و وارد میدان میشوند. دورههای "طرح ولایت" با همین رویکرد برای دانشجویان و بصورت گسترده اجرا میشود.
3⃣هیات و مناسک دینی:
اگرچه هیئت ظرفیت بالایی برای آشنایی نسل جوان با معارف دین دارد، اما همواره آفاتی بر آن مترتب بوده. از جمله، فرقهگرایی، سطحی شدن دین به دلیل جلوداری مداحان، تحریف دین و موجهسازی برخی بیاخلاقیها. شاید اولین کسیکه عَلَم مبارزه با تحریفات وارد شده به محتوای هیاتها را برداشت، شهید مطهری بود که در کتاب حماسه حسینی از تحریف معنوی -به معنای تحریف هدف قیام امام حسین– و تحریف لفظی -به معنای ذکر روایات و نقلهای کاذب- سخن گفته. همین مساله باعث شده هنوز برخی از مداحان از ایشان گلهمند باشند.
4⃣حاکمیت و اقتدار سیاسی:
این رویکرد، موثرترین، جدیدترین و فعالترین رویکرد تبلیغی در دوره معاصر است. از نگاه برخی، این رویکرد با ظهور انقلاب اسلامی و طرح عنصر "مصلحت" در اندیشه امام ایجاد شد. (ر.ک. "از شاهد قدسی تا شاهد بازاری"، حجاریان) اما اوج غلبه آن نسبت به سایر رویکردها به بعد از سال 88 برمیگردد. در نسخه بعد از 88، توجیه مولفههای اقتدارآفرین به ویژه در مقابل نظام سلطه با استفاده از ادبیات دینی، اولویت دارد. در اینجا قبلا توضیح دادهام که این رویکرد مشابه انگلیکنهای غیرمتعصب است که در انگلیس موافق برگزیت بودند. از آفات این رویکرد میتوان به دینگریزی مردم به دلیل نارضایتی سیاسی، تحریف دین برای انطباق با سیره سیاسیون و عدم توجه به دینداری اجتماعی به نفع تمرکز بر اقتدار سیاسی، اشاره کرد. دورههای "اسلام ناب" با انتقاد از "طرح ولایت" و به عنوان جایگزین آن، در سالهای اخیر با این رویکرد برگزار میشود.
Telegram
وادی|جواد درویش
🔴 مقایسه رفتار سیاسی #مذهبیها در انگلیس، آمریکا و ایران
واژه Brexit مخفف British exit به معنای خروج انگلیس بعد از رفراندوم سال 2016 از اتحادیه اروپاست.
مقاله زیر که دو روز پیش در اکونومیست منتشر شد، به همبستگی میان باور دینی و رای به خروج از اتحادیه اروپا…
واژه Brexit مخفف British exit به معنای خروج انگلیس بعد از رفراندوم سال 2016 از اتحادیه اروپاست.
مقاله زیر که دو روز پیش در اکونومیست منتشر شد، به همبستگی میان باور دینی و رای به خروج از اتحادیه اروپا…
🔴نقد و بررسی رویکرد شریعتی، قابل، صالحی و مطهری در تحلیل هدف قیام عاشورا
امسال به برکت کرونا، برنامههای متعددی بصورت پادکست، کلیپ و حتی برنامههای تلویزیونی به عاشوراشناسی پرداخته بودند. من از چندسال پیش در پی سوالات متعدد خودم، سعی کرده بودم دیدگاههای مختلف به عاشورا را ببینم. (اینجا یک دستهبندی خیلی کلی ارائه کردهام)
یک مساله چالشی معاصر درمورد عاشورا، سوال از "هدف قیام امام حسین(ع)" است. آثار قبل از دوره معاصر چندان کاری به هدف امام نداشتند. یا مانند علامه مجلسی موضوع را به قضا و قدر ربط داده و عقل انسان را در فهم هدف قیام سیدالشهدا(ع) ناقص ارزیابی کردهاند؛ و یا مانند سید ابن طاووس در لهوف، شهادت را آخرین مرحله سلوک امام و برای لقا الله دانستهاند.
اما رویکردهای سیاسی و اجتماعی در تحلیل قیام عاشورا همه برای 100 سال اخیر است. این را "محمد اسفندیاری" که کتابهای ارزشمندی در زمینه عاشورا پژوهی دارد، معتقد است. خود او در کتاب عاشوراشناسی به 7 هدف در میان آثار مختلف اشاره میکند که فقط دوتای آنها جنبه سیاسی دارد. یکی هدف "شهادت سیاسی" که رویکرد دکتر شریعتی به عاشورا است. و دیگری "تشکیل حکومت" که رویکرد صالحی نجف آبادی است.
من براساس رویکردهای مطرح سیاسی معاصر در ارزیابی هدف امام حسین(ع)، 4 هدف را طرح و نقد میکنم و ادعایم براساس مطالعات اندک و ناقص خودم این است که هیچکدام کل حرکت و تاکیدات امام در طول مسیر را پوشش نمیدهد:
1- رویکرد دکتر شریعتی: حرف دکتر شریعتی در "حسین وارث آدم" بطورکلی حول شهادت است. گویی از نگاه او، امام بر حکومت طاغوت فقط با ابزار خون شوریده و از ابتدا هدفی جز شهادت دنبال نمیکرده است.
این حرف حقیقتا با بسیاری از صحبتهای امام به ویژه سخنان ایشان در هنگام مواجهه با حر سازگار نیست. امام بارها گفته است که من را رها کنید تا بر گردم. حتی به یمن و مدینه اشاره کرده است.
2- رویکرد احمد قابل: مرحوم احمد قابل دقیقا همین نقلهای امام را برجسته میکند و میگوید امام نه تنها هدف شهادت نداشته بلکه هدف او زنده ماندن بود. ایشان به امید نامهها به سمت کوفه آمد و وقتی فهمید کوفه به او پشت کرده است، برای زنده ماندن میخواست برگردد یا به جایی برود که زنده بماند.
این رویکرد نیز درست نیست. امام اگر فقط میخواست زنده بماند، مثل امام حسن(ع) بیعت میکرد. حتی دقیقا قبل از شروع جنگ، ابن زیاد به عمر سعد میگوید برو یا از او بیعت بگیر یا او را بکش.
3- رویکرد صالحی نجف آبادی: بدون شک کتاب "شهید جاوید" مرحوم صالحی نجف آبادی یکی از کاملترین آثار درمورد قیام امام حسین(ع) است که بحثهای بسیار زیادی را برانگیخته. شرح خوبی از این کتاب، حواشی آن و شرایط نگارش آن را محسن حسام مظاهری در اینجا ذکر کرده است. این کتاب برای قیام امام، 4 هدف ذکر میکند: از مدینه به مکه، هدف امام جلوگیری از جنگ و امکان سنجی تشکیل حکومت است. از مکه تا مواجهه با حر، هدف او تشکیل حکومت بوده، که مهمترین هدفی است که صالحی روی آن تاکید دارد. زمان مواجهه با حر تا شروع جنگ، هدف او صلح شرافتمندانه است. از شروع جنگ در صبح عاشورا، هدف ایشان دفاع افتخار آمیز است.
در اینجا امام یک استراتژیست تمام عیار است که اهداف خود را براساس شرایط مدام تغییر میدهد و چون همه محاسبات او عقلانی است، هیچگاه هدفی همچون شهادتطلبی را دنبال نمیکند. این رویکرد هم به نظر بنده قابل نقد است. تغییر مدام اهداف امام و نبود انسجام در انگیزه ایشان، منطقی و معقول نیست. امام یک هدف اصلی داشته (که در ادامه خواهم گفت) اما به فراخور شرایط، تاکتیکهای متفاوتی را اتخاذ کرده است. نباید بین هدف و تاکتیک، خلط کرد.
4- رویکرد شهید مطهری: شهید مطهری در حماسه حسینی، شریعتی و صالحی نجف آبادی را نقد میکند. و چیزی که خودش به عنوان هدف اصلی قیام مطرح میکند، "امر به معروف و نهی از منکر" است.
این هدف به نظر بنده کلیگویی است و تکلیف چیزی را مشخص نمیکند. به هرحال امر به معروف هم با رویکرد شریعتی قابل جمع است و هم با رویکرد صالحی نجف آبادی. شهید مطهری باید دقیقتر مشخص میکرد که امر به معروف از چه طریقی؟
🔹اما آنچه به نظر بنده هدف اصلی امام بوده، مشروعیتزدایی از حکومت دروغین یزید از طریق بیعت نکردن با اوست. این رویکرد را پیش از این نیز در اینجا از قول علامه عسگری کمی باز کردهام. تنها چیزی که مطلقا امام درمورد آن کوتاه نمیآید، سر آن معامله نمیکند و نظرش تغییر نمیکند، همین عنصر است. امام، هم از تشکیل حکومت منصرف میشود، هم از زنده ماندن صرفنظر میکند، اما هرگز تصمیم اولیهاش در مدینه، یعنی بیعت نکردن با یزید، تغییر نمیکند. همچنین ایشان در طی مسیر روی این حرف که " مثلی لا یبایع مثله" به انحاء مختلف تاکید میکند.
اما چرا امام نمیخواست بیعت کند؟
در این مورد قبلا نوشتهام و بعدا هم خواهم نوشت
امسال به برکت کرونا، برنامههای متعددی بصورت پادکست، کلیپ و حتی برنامههای تلویزیونی به عاشوراشناسی پرداخته بودند. من از چندسال پیش در پی سوالات متعدد خودم، سعی کرده بودم دیدگاههای مختلف به عاشورا را ببینم. (اینجا یک دستهبندی خیلی کلی ارائه کردهام)
یک مساله چالشی معاصر درمورد عاشورا، سوال از "هدف قیام امام حسین(ع)" است. آثار قبل از دوره معاصر چندان کاری به هدف امام نداشتند. یا مانند علامه مجلسی موضوع را به قضا و قدر ربط داده و عقل انسان را در فهم هدف قیام سیدالشهدا(ع) ناقص ارزیابی کردهاند؛ و یا مانند سید ابن طاووس در لهوف، شهادت را آخرین مرحله سلوک امام و برای لقا الله دانستهاند.
اما رویکردهای سیاسی و اجتماعی در تحلیل قیام عاشورا همه برای 100 سال اخیر است. این را "محمد اسفندیاری" که کتابهای ارزشمندی در زمینه عاشورا پژوهی دارد، معتقد است. خود او در کتاب عاشوراشناسی به 7 هدف در میان آثار مختلف اشاره میکند که فقط دوتای آنها جنبه سیاسی دارد. یکی هدف "شهادت سیاسی" که رویکرد دکتر شریعتی به عاشورا است. و دیگری "تشکیل حکومت" که رویکرد صالحی نجف آبادی است.
من براساس رویکردهای مطرح سیاسی معاصر در ارزیابی هدف امام حسین(ع)، 4 هدف را طرح و نقد میکنم و ادعایم براساس مطالعات اندک و ناقص خودم این است که هیچکدام کل حرکت و تاکیدات امام در طول مسیر را پوشش نمیدهد:
1- رویکرد دکتر شریعتی: حرف دکتر شریعتی در "حسین وارث آدم" بطورکلی حول شهادت است. گویی از نگاه او، امام بر حکومت طاغوت فقط با ابزار خون شوریده و از ابتدا هدفی جز شهادت دنبال نمیکرده است.
این حرف حقیقتا با بسیاری از صحبتهای امام به ویژه سخنان ایشان در هنگام مواجهه با حر سازگار نیست. امام بارها گفته است که من را رها کنید تا بر گردم. حتی به یمن و مدینه اشاره کرده است.
2- رویکرد احمد قابل: مرحوم احمد قابل دقیقا همین نقلهای امام را برجسته میکند و میگوید امام نه تنها هدف شهادت نداشته بلکه هدف او زنده ماندن بود. ایشان به امید نامهها به سمت کوفه آمد و وقتی فهمید کوفه به او پشت کرده است، برای زنده ماندن میخواست برگردد یا به جایی برود که زنده بماند.
این رویکرد نیز درست نیست. امام اگر فقط میخواست زنده بماند، مثل امام حسن(ع) بیعت میکرد. حتی دقیقا قبل از شروع جنگ، ابن زیاد به عمر سعد میگوید برو یا از او بیعت بگیر یا او را بکش.
3- رویکرد صالحی نجف آبادی: بدون شک کتاب "شهید جاوید" مرحوم صالحی نجف آبادی یکی از کاملترین آثار درمورد قیام امام حسین(ع) است که بحثهای بسیار زیادی را برانگیخته. شرح خوبی از این کتاب، حواشی آن و شرایط نگارش آن را محسن حسام مظاهری در اینجا ذکر کرده است. این کتاب برای قیام امام، 4 هدف ذکر میکند: از مدینه به مکه، هدف امام جلوگیری از جنگ و امکان سنجی تشکیل حکومت است. از مکه تا مواجهه با حر، هدف او تشکیل حکومت بوده، که مهمترین هدفی است که صالحی روی آن تاکید دارد. زمان مواجهه با حر تا شروع جنگ، هدف او صلح شرافتمندانه است. از شروع جنگ در صبح عاشورا، هدف ایشان دفاع افتخار آمیز است.
در اینجا امام یک استراتژیست تمام عیار است که اهداف خود را براساس شرایط مدام تغییر میدهد و چون همه محاسبات او عقلانی است، هیچگاه هدفی همچون شهادتطلبی را دنبال نمیکند. این رویکرد هم به نظر بنده قابل نقد است. تغییر مدام اهداف امام و نبود انسجام در انگیزه ایشان، منطقی و معقول نیست. امام یک هدف اصلی داشته (که در ادامه خواهم گفت) اما به فراخور شرایط، تاکتیکهای متفاوتی را اتخاذ کرده است. نباید بین هدف و تاکتیک، خلط کرد.
4- رویکرد شهید مطهری: شهید مطهری در حماسه حسینی، شریعتی و صالحی نجف آبادی را نقد میکند. و چیزی که خودش به عنوان هدف اصلی قیام مطرح میکند، "امر به معروف و نهی از منکر" است.
این هدف به نظر بنده کلیگویی است و تکلیف چیزی را مشخص نمیکند. به هرحال امر به معروف هم با رویکرد شریعتی قابل جمع است و هم با رویکرد صالحی نجف آبادی. شهید مطهری باید دقیقتر مشخص میکرد که امر به معروف از چه طریقی؟
🔹اما آنچه به نظر بنده هدف اصلی امام بوده، مشروعیتزدایی از حکومت دروغین یزید از طریق بیعت نکردن با اوست. این رویکرد را پیش از این نیز در اینجا از قول علامه عسگری کمی باز کردهام. تنها چیزی که مطلقا امام درمورد آن کوتاه نمیآید، سر آن معامله نمیکند و نظرش تغییر نمیکند، همین عنصر است. امام، هم از تشکیل حکومت منصرف میشود، هم از زنده ماندن صرفنظر میکند، اما هرگز تصمیم اولیهاش در مدینه، یعنی بیعت نکردن با یزید، تغییر نمیکند. همچنین ایشان در طی مسیر روی این حرف که " مثلی لا یبایع مثله" به انحاء مختلف تاکید میکند.
اما چرا امام نمیخواست بیعت کند؟
در این مورد قبلا نوشتهام و بعدا هم خواهم نوشت
Telegram
وادی|جواد درویش
🔴محرّمیه1: معرفی چند کتاب درمورد قیام عاشورا
من هرسال محرم سعی میکنم یک کتاب جدید درمورد واقعه عاشورا و قیام حضرت سیدالشهدا(ع) بخوانم. همچنین چند کتاب هست که سعی میکنم همه ساله کل آنها یا بخشهایی از آنها را مجدد بخوانم و برای خودم تکرار کنم.
درواقع این تصمیم…
من هرسال محرم سعی میکنم یک کتاب جدید درمورد واقعه عاشورا و قیام حضرت سیدالشهدا(ع) بخوانم. همچنین چند کتاب هست که سعی میکنم همه ساله کل آنها یا بخشهایی از آنها را مجدد بخوانم و برای خودم تکرار کنم.
درواقع این تصمیم…
🔴 درس علم و الهیات
https://www.tg-me.com/philsharif/1677
درس علم و الهیات در گروه فلسفه علم سابقه ارائه دارد. اما ویژگیهای متمایز درسی که این ترم ارائه شده این است که اولا سرفصل های آن بعد از بررسی حدود 20 عنوان از دروسی که در بیست سال اخیر به عنوان سیلابسهای ممتاز جهانی در مرکز الهیات و علوم طبیعی برکلی (اینجا) معرفی شده، تدوین شده است. در فایل زیر این سرفصل ها قابل مشاهده است.
ثانیا، غالب مباحث علم و دین در ایران، صرفا مشتمل بر مباحث فلسفی مثل نسبت قلمرو علم با قلمرو دین و زبان علم با زبان دین است. اما درس حاضر متناسب با رویکردهای جدیدتر، غالبا شامل مسائل مرزی در علوم طبیعی (بطور خاص فیزیک، زیست شناسی و عصب شناسی و علوم شناختی) است.
ثالثا، به دلیل ویژگی فوق و عمیق شدن و تخصصی شدن مباحث، این درس توسط چند استاد ارائه میشود که هرکدام لااقل در یکی از موضوعات علوم طبیعی و دلالتهای متافیزیکی و الهیاتی آنها چندین سال متمرکز بودهاند.
درس برای دانشجویان ارشد فلسفه علم دانشگاه شریف ارائه شده ولی دانشجویان کارشناسی نیز میتوانند به عنوان درس اختیاری آن را بردارند. تکالیف درس و همچنین ارزیابی نهایی برای دانشجویان کارشناسی سبک تر از دانشجویان ارشد فلسفه علم خواهد بود که در اولین جلسه جزییات آن بیان میشود.
کلاس بصورت مجازی در اتاق اسکای روم به آدرس زیر برگزار میشود:
https://vclass.ecourse.sharif.edu/ch/hoseinih
حضور افراد علاقمند بصورت مستمع آزاد بلامانع است.
زمان کلاس دوشنبه ها ساعت 13 تا 16 است.
اگر سوال یا نظری در مورد این کلاس وجود دارد، از طریق آدرس ایمیل زیر بیان فرمایید.
[email protected]
https://www.tg-me.com/philsharif/1677
درس علم و الهیات در گروه فلسفه علم سابقه ارائه دارد. اما ویژگیهای متمایز درسی که این ترم ارائه شده این است که اولا سرفصل های آن بعد از بررسی حدود 20 عنوان از دروسی که در بیست سال اخیر به عنوان سیلابسهای ممتاز جهانی در مرکز الهیات و علوم طبیعی برکلی (اینجا) معرفی شده، تدوین شده است. در فایل زیر این سرفصل ها قابل مشاهده است.
ثانیا، غالب مباحث علم و دین در ایران، صرفا مشتمل بر مباحث فلسفی مثل نسبت قلمرو علم با قلمرو دین و زبان علم با زبان دین است. اما درس حاضر متناسب با رویکردهای جدیدتر، غالبا شامل مسائل مرزی در علوم طبیعی (بطور خاص فیزیک، زیست شناسی و عصب شناسی و علوم شناختی) است.
ثالثا، به دلیل ویژگی فوق و عمیق شدن و تخصصی شدن مباحث، این درس توسط چند استاد ارائه میشود که هرکدام لااقل در یکی از موضوعات علوم طبیعی و دلالتهای متافیزیکی و الهیاتی آنها چندین سال متمرکز بودهاند.
درس برای دانشجویان ارشد فلسفه علم دانشگاه شریف ارائه شده ولی دانشجویان کارشناسی نیز میتوانند به عنوان درس اختیاری آن را بردارند. تکالیف درس و همچنین ارزیابی نهایی برای دانشجویان کارشناسی سبک تر از دانشجویان ارشد فلسفه علم خواهد بود که در اولین جلسه جزییات آن بیان میشود.
کلاس بصورت مجازی در اتاق اسکای روم به آدرس زیر برگزار میشود:
https://vclass.ecourse.sharif.edu/ch/hoseinih
حضور افراد علاقمند بصورت مستمع آزاد بلامانع است.
زمان کلاس دوشنبه ها ساعت 13 تا 16 است.
اگر سوال یا نظری در مورد این کلاس وجود دارد، از طریق آدرس ایمیل زیر بیان فرمایید.
[email protected]
Telegram
فلسفه علم شریف
#معرفی_درس #پاییز99
🔸 نام درس: علم و الهیات
🔹نام اساتید: سید حسن حسینی، جواد درویش، محمدحسن مرصعی، نیما نریمانی
—————————-
🆔: @philsharif
🔸 نام درس: علم و الهیات
🔹نام اساتید: سید حسن حسینی، جواد درویش، محمدحسن مرصعی، نیما نریمانی
—————————-
🆔: @philsharif
🔴 درمورد کاریکاتور پیامبری که ماه فروماند از جمالش..
چند مطالب از دو روز پیش به ذهنم فشار می آورد که فقط اشاره میکنم و حوصله شرح قصه نیست:
1- جامعه ای که به گرانی بگوید "مهم نیست" ، به فقر مردم بگوید "مهم نیست" ، به فساد بگوید "مهم نیست"، به بی حرمتی و تعرض و تحقیرشدگی، بگوید "مهم نیست"، کم کم به جایی میرسد که هیچ ارزشی در زندگی برایش وجود ندارد.
این جامعه مرده است و علائم حیاتی ندارد ولی علائم مماتی زیادی دارد. یکی از آنها این است که وقتی به مقدس ترین، ناب ترین، پاک ترین و زیباترین چهره هستی، گرد بپاشند، از جایش تکان نمیخورد. چون برایش مهم نیست...
2- غرب، سالهاست که کاریکاتور پیامبر اسلام را میکشد. وقتی از کل قرآن فقط آیات جهاد و احکام زنان را از زمینه خود خارج میکند و بزرگ میکند. وقتی از کل فرقههای مسلمانان، داعش و القاعده را بزرگ میکند و به تصویر میکشد و وقتی از همه رفتارهای لطیف و انساندوستانه مومنان، فقط کشتن دختر توسط پدر را برجسته میکند، دارد کاریکاتور اسلام و پیامبر را میکشد.
اما برای این کارش دلیل دارد. چون برخلاف ما بسیار عبرتبین است. یکبار غرب تصویر کامل پیامبر و تصویر کامل و درست قرآن را عرضه کرد و نتیجهاش را دید که چگونه شخصیت زنده پیامبر(ص) بعد از 10 قرن به عنوان یک reformer یا اصلاحگر و یک anticlerical hero یا "قهرمان ضددستگاه کلیسا" (نه ضدمسیح) به جان عقاید پوسیده قدرتمندانی افتاد که مال و عرض مردم را در اروپا چپاول میکردند.
این مطلب را ببینید. (وقتی من در همین مطلب گزارشی از مقاله aeon را نوشتم، در سایتها و کانالهای زیادی بدون نام و نشانی از اینجا منتشر شد. حتی شنیدم کتاب آقای جان تولن در حال ترجمه است)
3- آیا در غرب همه چیز آزاد است؟ خیر. آیا در آنجا "آزادی بیان" بدون محدودیت است؟ مطلقا!
بیانیهها، قوانین و کنوانسیونهای مختلفی در اروپا و آمریکا وجود دارد که محدودیتهای آزادی بیان را خیلی دقیق مشخص کرده است. discrimination یا تبعیض اگر در مصادیقی چون نژاد و جنسیت اعمال شود، جزء این محدودیتهاست. همچنین hate speech یا سخنان نفرتانگیز دقیقا جزء محدودیتهاست و غرب از اینها کوتاه نمیآید. (ظاهرا جز درمورد اسلام)
تعریفی که دیکشنری کمبریج از سخنان نفرت انگیز ارائه کرده این است:
public speech that expresses hate or encourages violence towards a person or group based on something such as race, religion, sex, or sexual orientation
4. لقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ... یعنی به يقين، رسولى از خود شما بسويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است...
کاش او را بهتر میشناختیم
چند مطالب از دو روز پیش به ذهنم فشار می آورد که فقط اشاره میکنم و حوصله شرح قصه نیست:
1- جامعه ای که به گرانی بگوید "مهم نیست" ، به فقر مردم بگوید "مهم نیست" ، به فساد بگوید "مهم نیست"، به بی حرمتی و تعرض و تحقیرشدگی، بگوید "مهم نیست"، کم کم به جایی میرسد که هیچ ارزشی در زندگی برایش وجود ندارد.
این جامعه مرده است و علائم حیاتی ندارد ولی علائم مماتی زیادی دارد. یکی از آنها این است که وقتی به مقدس ترین، ناب ترین، پاک ترین و زیباترین چهره هستی، گرد بپاشند، از جایش تکان نمیخورد. چون برایش مهم نیست...
2- غرب، سالهاست که کاریکاتور پیامبر اسلام را میکشد. وقتی از کل قرآن فقط آیات جهاد و احکام زنان را از زمینه خود خارج میکند و بزرگ میکند. وقتی از کل فرقههای مسلمانان، داعش و القاعده را بزرگ میکند و به تصویر میکشد و وقتی از همه رفتارهای لطیف و انساندوستانه مومنان، فقط کشتن دختر توسط پدر را برجسته میکند، دارد کاریکاتور اسلام و پیامبر را میکشد.
اما برای این کارش دلیل دارد. چون برخلاف ما بسیار عبرتبین است. یکبار غرب تصویر کامل پیامبر و تصویر کامل و درست قرآن را عرضه کرد و نتیجهاش را دید که چگونه شخصیت زنده پیامبر(ص) بعد از 10 قرن به عنوان یک reformer یا اصلاحگر و یک anticlerical hero یا "قهرمان ضددستگاه کلیسا" (نه ضدمسیح) به جان عقاید پوسیده قدرتمندانی افتاد که مال و عرض مردم را در اروپا چپاول میکردند.
این مطلب را ببینید. (وقتی من در همین مطلب گزارشی از مقاله aeon را نوشتم، در سایتها و کانالهای زیادی بدون نام و نشانی از اینجا منتشر شد. حتی شنیدم کتاب آقای جان تولن در حال ترجمه است)
3- آیا در غرب همه چیز آزاد است؟ خیر. آیا در آنجا "آزادی بیان" بدون محدودیت است؟ مطلقا!
بیانیهها، قوانین و کنوانسیونهای مختلفی در اروپا و آمریکا وجود دارد که محدودیتهای آزادی بیان را خیلی دقیق مشخص کرده است. discrimination یا تبعیض اگر در مصادیقی چون نژاد و جنسیت اعمال شود، جزء این محدودیتهاست. همچنین hate speech یا سخنان نفرتانگیز دقیقا جزء محدودیتهاست و غرب از اینها کوتاه نمیآید. (ظاهرا جز درمورد اسلام)
تعریفی که دیکشنری کمبریج از سخنان نفرت انگیز ارائه کرده این است:
public speech that expresses hate or encourages violence towards a person or group based on something such as race, religion, sex, or sexual orientation
4. لقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ... یعنی به يقين، رسولى از خود شما بسويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است...
کاش او را بهتر میشناختیم
Telegram
وادی|جواد درویش
🔴 "محمد(ص): یک قهرمان ضددستگاه روحانیت برای اروپای دوره روشنگری"
این عنوان مقاله زیر است که دو روز پیش در سایت aeon منتشر شده است:
shorturl.at/tFV12
نویسنده آن جان تولن استاد تاریخ دانشگاه نانت است. اسم آخرین کتاب او هست: "چهره های محمد: نگرشهای غربی به…
این عنوان مقاله زیر است که دو روز پیش در سایت aeon منتشر شده است:
shorturl.at/tFV12
نویسنده آن جان تولن استاد تاریخ دانشگاه نانت است. اسم آخرین کتاب او هست: "چهره های محمد: نگرشهای غربی به…
فایل ارائه و فایل صوتی اولین جلسه درس علم و الهیات.
ارائه من از دقیقه ۵۹ شروع میشود و بخش عمده آن به توضیح ۴ مدل تعامل علم و دین که ایان باربور در سخنرانی گیفورد ارائه کرده، اختصاص دارد.
ارائه من از دقیقه ۵۹ شروع میشود و بخش عمده آن به توضیح ۴ مدل تعامل علم و دین که ایان باربور در سخنرانی گیفورد ارائه کرده، اختصاص دارد.
Telegram
وادی|جواد درویش
صوت کامل جلسه اول
🔴 مناجاتنامهای برای شفای ترامپ!
دونالد ترامپ امروز توییت کرد که تست کرونای او و همسرش مثبت شده است. یکی از فیلسوفان دین جالب آمریکایی، یک مناجاتنامهای برای شفای او تنظیم کرده است (اینجا). اسم او Thoms Jay Oord است و من قبلا هم به عکسهای الهیاتی او در اینجا اشاره کرده بودم. البته هدفش بیشتر آموزش و ارائه کارگاه عملی برای پیاده کردن مبانی الهیاتی خودش است.
او باتوجه به مساله شر، الهیات خاصی را ترویج میکند که در کتاب تازه منتشر شدهاش با عنوان "خدا نمیتواند" (God Can't) ، به آن پرداخته است.
او میگوید من از یک طرف میدانم باید برای رهبرمان دعا کنم، هرچند میدانم رهبر خوبی نبوده است. اما با خودم کلنجار میروم که چطور دعا کنم؟
از سوی دیگر باخودم کلنجار میروم که چگونه برای یک بیمار دعا کنم. میدانم خدا میخواهد همه را شفا دهد ولی این را هم میدانم که خدا به تنهایی نمیتواند بیماری را شفا دهد.
این دو دغدغه من را ترغیب کرد که این مناجات نامه را تنظیم کنم.
مناجات او را در سایتش بخوانید. من خلاصهای از فرازهای! این دعا را می آورم:
"خدایا تو همه چیز را میدانی، عاشق همه هستی ولی توانایی دفع شر و بلا و مریضی را از همه نداری.
اگرچه ترامپ بدی هایی دارد، ولی تو با مریضی نمیخواهی او را ادب کنی. تو همانطور که عاشق همه هستی، عاشق او هم هستی. هرچند همه کارهای او را دوست نداری. کارهایی که با عشق همه گیر تو منافات دارد را دوست نداری. پس تو سعی میکنی او را متقاعد کنی که کارهای خوب کند.
پس من دعا نمیکنم که تو او را دوست داشته باشی و شفایش دهی. چون تو همه را دوست داری و شفا برای همه را میخواهی. ولی با شرایطی که ایجاد میکنی، میخواهی به ما بفهمانی که خوب و بد چیست.
پس دعای من این است که تو به من بینش و حکمتی بدهی که با تو در آنچه تو میخواهی مشارکت کنم. در رفتار و کنش و عشق ورزیدن و عدالت طلبی، راه تو را بروم. من کمک تو را نیاز دارم که ترامپ را به آنچه میتوانم ترغیب کنم و او را در آنچه بد است، محکوم کنم."
🔹الهیاتی که این جناب توماس اورد ترویج میکند در مساله شر، برای حل ناسازگاری در 4 گزاره زیر، پیشنهاد نفی جمله اول یعنی "قادر مطلق بودن خدا" را دارد.
- خدا قادر مطلق است
- خدا عالم مطلق است
- خدا خیر محض است
- شر در عالم وجود دارد.
لذا خدایی که او میپرستد و به او عشق می ورزد، فعل خاص ندارد و نمیتواند کسی را شفا دهد. چون قادر مطلق نیست.
این به هرحال یک راه حل برای حل مساله فاعلیت الهی در طبیعت و حل مساله شرور در عالم است.
اما همانطور که میبینید، دعا و مناجات با چنین خدایی خیلی نچسب میشود. اینکه من بدانم که از خدا کاری ساخته نیست و صرفا از او بخواهم به من حکمت دهد و مرا "متقاعد کند" تا به دست من شر و بدی مثل کارهای بد ترامپ، رخت بر بندند، غیر از اینکه تناقض دارد، مناجات دلچسبی هم نیست.
مناجات با خدایی که ما میخوانیم و میدانیم که جواب ما را میدهد و قادر بر انجام امور خرد و جزئی است، دلنشین تر است و انس با او آرامشبخشتر است.
خدایی که خودش در قران میگوید وقتی او را بخوانیم، اجابت میکند:
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ
و هرگاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند،بگو من نزديكم، و دعاى دعاكننده را -به هنگامى كه مرا بخواند- اجابت مىكنم، پس آنان بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند.
و خدایی که در دعای کمیل او را اینطور میخوانیم:
يا سَريعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا يَمْلِكُ اِلّا الدُّعاَّءَ فَاِنَّكَ فَعّالٌ لِما تَشاَّءُ يا مَنِ اسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفاَّءٌ وَ طاعَتُهُ غِنىً اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاَّءُ وَ سِلاحُهُ الْبُكاَّءُ يا سابِغَ النِّعَمِ يا دافِعَ النِّقَمِ يا نُورَ الْمُسْتَوْحِشينَ فِى الْظُّلَمِ يَا عالِماً لا يُعَلَّمُ
✔️پ.ن: در آپدیت جدید تلگرام، امکان گذاشتن نظر مخاطبان فراهم شده و روی این پست آن را فعال کردهام. خوشحال میشوم از این به بعد، نظر مخاطبان عزیز را روی مطالب بدانم.
دونالد ترامپ امروز توییت کرد که تست کرونای او و همسرش مثبت شده است. یکی از فیلسوفان دین جالب آمریکایی، یک مناجاتنامهای برای شفای او تنظیم کرده است (اینجا). اسم او Thoms Jay Oord است و من قبلا هم به عکسهای الهیاتی او در اینجا اشاره کرده بودم. البته هدفش بیشتر آموزش و ارائه کارگاه عملی برای پیاده کردن مبانی الهیاتی خودش است.
او باتوجه به مساله شر، الهیات خاصی را ترویج میکند که در کتاب تازه منتشر شدهاش با عنوان "خدا نمیتواند" (God Can't) ، به آن پرداخته است.
او میگوید من از یک طرف میدانم باید برای رهبرمان دعا کنم، هرچند میدانم رهبر خوبی نبوده است. اما با خودم کلنجار میروم که چطور دعا کنم؟
از سوی دیگر باخودم کلنجار میروم که چگونه برای یک بیمار دعا کنم. میدانم خدا میخواهد همه را شفا دهد ولی این را هم میدانم که خدا به تنهایی نمیتواند بیماری را شفا دهد.
این دو دغدغه من را ترغیب کرد که این مناجات نامه را تنظیم کنم.
مناجات او را در سایتش بخوانید. من خلاصهای از فرازهای! این دعا را می آورم:
"خدایا تو همه چیز را میدانی، عاشق همه هستی ولی توانایی دفع شر و بلا و مریضی را از همه نداری.
اگرچه ترامپ بدی هایی دارد، ولی تو با مریضی نمیخواهی او را ادب کنی. تو همانطور که عاشق همه هستی، عاشق او هم هستی. هرچند همه کارهای او را دوست نداری. کارهایی که با عشق همه گیر تو منافات دارد را دوست نداری. پس تو سعی میکنی او را متقاعد کنی که کارهای خوب کند.
پس من دعا نمیکنم که تو او را دوست داشته باشی و شفایش دهی. چون تو همه را دوست داری و شفا برای همه را میخواهی. ولی با شرایطی که ایجاد میکنی، میخواهی به ما بفهمانی که خوب و بد چیست.
پس دعای من این است که تو به من بینش و حکمتی بدهی که با تو در آنچه تو میخواهی مشارکت کنم. در رفتار و کنش و عشق ورزیدن و عدالت طلبی، راه تو را بروم. من کمک تو را نیاز دارم که ترامپ را به آنچه میتوانم ترغیب کنم و او را در آنچه بد است، محکوم کنم."
🔹الهیاتی که این جناب توماس اورد ترویج میکند در مساله شر، برای حل ناسازگاری در 4 گزاره زیر، پیشنهاد نفی جمله اول یعنی "قادر مطلق بودن خدا" را دارد.
- خدا قادر مطلق است
- خدا عالم مطلق است
- خدا خیر محض است
- شر در عالم وجود دارد.
لذا خدایی که او میپرستد و به او عشق می ورزد، فعل خاص ندارد و نمیتواند کسی را شفا دهد. چون قادر مطلق نیست.
این به هرحال یک راه حل برای حل مساله فاعلیت الهی در طبیعت و حل مساله شرور در عالم است.
اما همانطور که میبینید، دعا و مناجات با چنین خدایی خیلی نچسب میشود. اینکه من بدانم که از خدا کاری ساخته نیست و صرفا از او بخواهم به من حکمت دهد و مرا "متقاعد کند" تا به دست من شر و بدی مثل کارهای بد ترامپ، رخت بر بندند، غیر از اینکه تناقض دارد، مناجات دلچسبی هم نیست.
مناجات با خدایی که ما میخوانیم و میدانیم که جواب ما را میدهد و قادر بر انجام امور خرد و جزئی است، دلنشین تر است و انس با او آرامشبخشتر است.
خدایی که خودش در قران میگوید وقتی او را بخوانیم، اجابت میکند:
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ
و هرگاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند،بگو من نزديكم، و دعاى دعاكننده را -به هنگامى كه مرا بخواند- اجابت مىكنم، پس آنان بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند.
و خدایی که در دعای کمیل او را اینطور میخوانیم:
يا سَريعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا يَمْلِكُ اِلّا الدُّعاَّءَ فَاِنَّكَ فَعّالٌ لِما تَشاَّءُ يا مَنِ اسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفاَّءٌ وَ طاعَتُهُ غِنىً اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاَّءُ وَ سِلاحُهُ الْبُكاَّءُ يا سابِغَ النِّعَمِ يا دافِعَ النِّقَمِ يا نُورَ الْمُسْتَوْحِشينَ فِى الْظُّلَمِ يَا عالِماً لا يُعَلَّمُ
✔️پ.ن: در آپدیت جدید تلگرام، امکان گذاشتن نظر مخاطبان فراهم شده و روی این پست آن را فعال کردهام. خوشحال میشوم از این به بعد، نظر مخاطبان عزیز را روی مطالب بدانم.
For The Love of Wisdom and The Wisdom of Love
How I'm Praying for Trump - For The Love of Wisdom and The Wisdom of Love
President Trump announced on Twitter today that he and Melania tested positive for Covid-19. Most news outlets are assuming the announcement is true. I've
🔴 خدا چک سفید امضا به ما نداده است
از سال گذشته تا الان، ایران به کرات مورد حمله قرار گرفته. ترور سردار سلیمانی، انفجار تروریستی در نطنز، تعرضهای گاه و بیگاه به مقرهای نظامی ایران در سوریه و ترور امروز محسن فخری زاده.
همچنین ایران به کرات وعده انتقام را داده که تقریبا تا الان عملی نشده است. سوال این است که چرا کشور به جمعبندی در این زمینه نمیرسد و کاری نمیکند؟ چرا شعارها و رجزهای پوسیده و توخالی، جای اقدامات شجاعانه را گرفته است؟
جوابش به نظر من محاسبات عقلانی مسئولین است که البته این عقلانیت، عقلانیت قرآنی نیز هست!
بخش مهمی از نیروهای نظامی کشور ما مشغول امور سیاسی و اقتصادی هستند. پروژههای بزرگ اقتصادی و صنعتی، عملا وظیفه اصلی بخش نظامی را از اولویت خارج کرده است. گذشته از این، شرایطی که در آن نه جنگ باشد و نه صلح -یعنی شرایطی مثل شرایط فعلی ما که مدام در التهاب و هشدار بگذرد و اتفاقی نیفتد- بهترین شرایط کار اقتصادی برای بخش نظامی است و هر اختلالی در این شرایط آنها را متضرر میکند.
اما چرا میگویم تصمیم جنگ نکردن ریشه در نوعی عقلانیت قرآنی دارد؟ چون خداوند وعدهی نصرت به هرکسی نداده. خدا امضا نکرده که ما صرفا با اسم اسلام و مسلمانی، از حمایت او بهره مند میشویم. اگر فرمانده فلان لشکر در زمان جنگ تحمیلی میدانست که اسلحه و مهمات به اندازه دشمنش ندارد ولی با امید و یقین به نصرت الهی به خط میزد و پیروز هم میشد، میدانست که او شروط خدا برای کمک به مومنین در قرآن را برآورده کرده است.
بخشی از این شروط در سوره صف بیان شده. سوره صف همان سوره ی جهادی است که آیه "نصر من الله و فتح قریب" اواخر آن آمده است. اما قبل از این آیه، تقریبا تمام سوره به شروطی می پردازد که باید جناح مومنین در خودشان بپرورانند تا این نصرت الهی شامل حالشان شود.
واضح ترین آن، جایی است که خداوند میگوید "میخواهید شما را از تجارتی که نجاتتان میدهد، آگاه کنم؟" این که لفظ "تجارت" را بکار میبرد نیز جالب و پرنکته است. دقیقا اشاره به کسانی دارد که تجارت اقتصادی خود را به معامله با خدا ترجیح میدهند. (این لفظ و مفهوم را در سوره جمعه که سوره بعدی صف است و همچنین سوره منافقون که بعدترش است، هم میتوانید دنبال کنید. جهت و پیام کلی این سه سوره خیلی به هم نزدیک است) این تجارت ایمان به خدا و رسول، و جهاد با "اموال" و انفس در راه خداست.
ابتدای این سوره هم ظاهرا شرطی دیگر برای یاری خدا در جنگ مطرح شده. این شرط عمل به گفته های خود به ویژه برای جهاد و جنگ و انتقام در راه خداست. آیه معروف آن این است: "لم تقولون ما لا تفعلون"
من بعد از ترورهای تابستان سال شصت، پیام های امام خمینی را دیدم. در هیچکدامشان حرفی از انتقام به چشم من نخورد. با این حال، همه عملیات های موفق و موثر ایران در جنگ، از مهر سال شصت شروع میشود که در نهایت هم به آزادسازی خرمشهر در اردیبهشت 61 منتهی میشود.
(آنچه اینجا نوشتم، نه لزوماً به معنای درستی تصمیم به جنگ است، نه مذاکره و نه مقاومت. اساسا من نمیدانم در شرایط فعلی کدام ترجیح دارد. فقط این را میدانم که اگر اعتراضات آبان 98 را خوب درک کنیم - این اتفاق عجیب که برای اولین بار قشر مستضعف جامعه که همیشه حامی این نظام بودند و در همه انتخابات، گزینه های انقلابی روی رای روستاییان و این اقشار برای خود حساب میکردند، بصورت سراسری در ایران اعتراض کردند- همچنین انتخابات اسفند 98 -که در تهران 26 درصد و در کل ایران حدود 40 درصد در انتخابات شرکت کردند - را درنظر بگیریم، معلوم میشود، فضای کشور از درون برای هیچکدام مساعد نیست.
و با این شرایط داخلی، نه میتوان انتظار مذاکره موفقی را در خارج داشت، نه مقاومت پایداری و نه جنگ فاتحانهای.)
از سال گذشته تا الان، ایران به کرات مورد حمله قرار گرفته. ترور سردار سلیمانی، انفجار تروریستی در نطنز، تعرضهای گاه و بیگاه به مقرهای نظامی ایران در سوریه و ترور امروز محسن فخری زاده.
همچنین ایران به کرات وعده انتقام را داده که تقریبا تا الان عملی نشده است. سوال این است که چرا کشور به جمعبندی در این زمینه نمیرسد و کاری نمیکند؟ چرا شعارها و رجزهای پوسیده و توخالی، جای اقدامات شجاعانه را گرفته است؟
جوابش به نظر من محاسبات عقلانی مسئولین است که البته این عقلانیت، عقلانیت قرآنی نیز هست!
بخش مهمی از نیروهای نظامی کشور ما مشغول امور سیاسی و اقتصادی هستند. پروژههای بزرگ اقتصادی و صنعتی، عملا وظیفه اصلی بخش نظامی را از اولویت خارج کرده است. گذشته از این، شرایطی که در آن نه جنگ باشد و نه صلح -یعنی شرایطی مثل شرایط فعلی ما که مدام در التهاب و هشدار بگذرد و اتفاقی نیفتد- بهترین شرایط کار اقتصادی برای بخش نظامی است و هر اختلالی در این شرایط آنها را متضرر میکند.
اما چرا میگویم تصمیم جنگ نکردن ریشه در نوعی عقلانیت قرآنی دارد؟ چون خداوند وعدهی نصرت به هرکسی نداده. خدا امضا نکرده که ما صرفا با اسم اسلام و مسلمانی، از حمایت او بهره مند میشویم. اگر فرمانده فلان لشکر در زمان جنگ تحمیلی میدانست که اسلحه و مهمات به اندازه دشمنش ندارد ولی با امید و یقین به نصرت الهی به خط میزد و پیروز هم میشد، میدانست که او شروط خدا برای کمک به مومنین در قرآن را برآورده کرده است.
بخشی از این شروط در سوره صف بیان شده. سوره صف همان سوره ی جهادی است که آیه "نصر من الله و فتح قریب" اواخر آن آمده است. اما قبل از این آیه، تقریبا تمام سوره به شروطی می پردازد که باید جناح مومنین در خودشان بپرورانند تا این نصرت الهی شامل حالشان شود.
واضح ترین آن، جایی است که خداوند میگوید "میخواهید شما را از تجارتی که نجاتتان میدهد، آگاه کنم؟" این که لفظ "تجارت" را بکار میبرد نیز جالب و پرنکته است. دقیقا اشاره به کسانی دارد که تجارت اقتصادی خود را به معامله با خدا ترجیح میدهند. (این لفظ و مفهوم را در سوره جمعه که سوره بعدی صف است و همچنین سوره منافقون که بعدترش است، هم میتوانید دنبال کنید. جهت و پیام کلی این سه سوره خیلی به هم نزدیک است) این تجارت ایمان به خدا و رسول، و جهاد با "اموال" و انفس در راه خداست.
ابتدای این سوره هم ظاهرا شرطی دیگر برای یاری خدا در جنگ مطرح شده. این شرط عمل به گفته های خود به ویژه برای جهاد و جنگ و انتقام در راه خداست. آیه معروف آن این است: "لم تقولون ما لا تفعلون"
من بعد از ترورهای تابستان سال شصت، پیام های امام خمینی را دیدم. در هیچکدامشان حرفی از انتقام به چشم من نخورد. با این حال، همه عملیات های موفق و موثر ایران در جنگ، از مهر سال شصت شروع میشود که در نهایت هم به آزادسازی خرمشهر در اردیبهشت 61 منتهی میشود.
(آنچه اینجا نوشتم، نه لزوماً به معنای درستی تصمیم به جنگ است، نه مذاکره و نه مقاومت. اساسا من نمیدانم در شرایط فعلی کدام ترجیح دارد. فقط این را میدانم که اگر اعتراضات آبان 98 را خوب درک کنیم - این اتفاق عجیب که برای اولین بار قشر مستضعف جامعه که همیشه حامی این نظام بودند و در همه انتخابات، گزینه های انقلابی روی رای روستاییان و این اقشار برای خود حساب میکردند، بصورت سراسری در ایران اعتراض کردند- همچنین انتخابات اسفند 98 -که در تهران 26 درصد و در کل ایران حدود 40 درصد در انتخابات شرکت کردند - را درنظر بگیریم، معلوم میشود، فضای کشور از درون برای هیچکدام مساعد نیست.
و با این شرایط داخلی، نه میتوان انتظار مذاکره موفقی را در خارج داشت، نه مقاومت پایداری و نه جنگ فاتحانهای.)
🔴"فیزیک، عرفان از مسیر طبیعت است"
آنچه در ادامه می آید، مطلبی است که در وبلاگ "عرفان و فلسفه" دیدم. این وبلاگ ظاهرا متعلق به محسن فخری زاده است که دو روز پیش ترور شد و به شهادت رسید. ایشان فیزیک خوانده بود و درس میداد و از نوشته ها اینطور بر میآید که دغدغه های فلسفی دقیقی داشت. 8 مطلب در این وبلاگ بود که من خواندم و با همه آنها همراه بودم.
دل انسان از این میسوزد که افراد نجیب و باسواد و سر به زیری که بدون هیاهو کار میکنند، از ما گرفته میشوند:
"فیزیک و فلسفه نه تنها به هم ربط دارند بلکه در صورت رعایت مرزها می توانند برای یکدیگر خوراک تهیه کنند. پشتیبان هم باشند و در بسیاری از موارد یکدیگر را اصلاح نمایند. این مطلب فوق العاده دقیق است، و کمی بی دقتی فرد را به خلط بین این دو علم که از یک دیگر مستقل هستند و ابزارهای خاص خود را هم دارند وا می دارد. بیان این مطلب را در کتابی که در دست تالیف دارم به طور مفصل آورده ام. رمز این مطلب هم در این است که مبنای "ایدئولوژی" "جهان بینی" است و مبنای "جهان بینی" "شناخت" است. مهمترین ابزار "شناخت" "حس" است که اینجانب تعبیر تعمیم یافته "مشاهده" را برای "حس" جعل کرده ام. البته توالی بین این موضوعات توسط برخی از فلاسفه مثل آقای دکتر سروش رد شده است که مورد قبول اینجانب نیست. حال نقش فیزیک در به وجود آوردن "شناخت" مشخص است. یعنی فیزیک یکی از بهترین دریچه ها برای "مشاهده" است. البته در بین علوم به نظرم زیست شناسی هم همین نقش را به صورت مستقل دارد. البته علوم شناختی که شاید توسعه یافته روانشناسی قدیم باشد نیز نقش خاصی در مباحث فلسفی دارد. باز تذکر می دهم که ذکر این ارتباطات با تکیه بر مرزها و وظایف هریک از این علوم باید باشد.
از دید من فیزیک عرفان از مسیر طبیعت است. من بنا ندارم از فیزیک به خدا برسم. چرا که به خدا رسیدن نه با فلسفه امکان پذیر است نه با فیزیک. بلکه با فیزیک جلوه های زیبای حضرت حق را می یابم، لذت می برم و انشاءالله بر ایمانم افزوده می شود."
آنچه در ادامه می آید، مطلبی است که در وبلاگ "عرفان و فلسفه" دیدم. این وبلاگ ظاهرا متعلق به محسن فخری زاده است که دو روز پیش ترور شد و به شهادت رسید. ایشان فیزیک خوانده بود و درس میداد و از نوشته ها اینطور بر میآید که دغدغه های فلسفی دقیقی داشت. 8 مطلب در این وبلاگ بود که من خواندم و با همه آنها همراه بودم.
دل انسان از این میسوزد که افراد نجیب و باسواد و سر به زیری که بدون هیاهو کار میکنند، از ما گرفته میشوند:
"فیزیک و فلسفه نه تنها به هم ربط دارند بلکه در صورت رعایت مرزها می توانند برای یکدیگر خوراک تهیه کنند. پشتیبان هم باشند و در بسیاری از موارد یکدیگر را اصلاح نمایند. این مطلب فوق العاده دقیق است، و کمی بی دقتی فرد را به خلط بین این دو علم که از یک دیگر مستقل هستند و ابزارهای خاص خود را هم دارند وا می دارد. بیان این مطلب را در کتابی که در دست تالیف دارم به طور مفصل آورده ام. رمز این مطلب هم در این است که مبنای "ایدئولوژی" "جهان بینی" است و مبنای "جهان بینی" "شناخت" است. مهمترین ابزار "شناخت" "حس" است که اینجانب تعبیر تعمیم یافته "مشاهده" را برای "حس" جعل کرده ام. البته توالی بین این موضوعات توسط برخی از فلاسفه مثل آقای دکتر سروش رد شده است که مورد قبول اینجانب نیست. حال نقش فیزیک در به وجود آوردن "شناخت" مشخص است. یعنی فیزیک یکی از بهترین دریچه ها برای "مشاهده" است. البته در بین علوم به نظرم زیست شناسی هم همین نقش را به صورت مستقل دارد. البته علوم شناختی که شاید توسعه یافته روانشناسی قدیم باشد نیز نقش خاصی در مباحث فلسفی دارد. باز تذکر می دهم که ذکر این ارتباطات با تکیه بر مرزها و وظایف هریک از این علوم باید باشد.
از دید من فیزیک عرفان از مسیر طبیعت است. من بنا ندارم از فیزیک به خدا برسم. چرا که به خدا رسیدن نه با فلسفه امکان پذیر است نه با فیزیک. بلکه با فیزیک جلوه های زیبای حضرت حق را می یابم، لذت می برم و انشاءالله بر ایمانم افزوده می شود."
وادی|جواد درویش
🔴"فیزیک، عرفان از مسیر طبیعت است" آنچه در ادامه می آید، مطلبی است که در وبلاگ "عرفان و فلسفه" دیدم. این وبلاگ ظاهرا متعلق به محسن فخری زاده است که دو روز پیش ترور شد و به شهادت رسید. ایشان فیزیک خوانده بود و درس میداد و از نوشته ها اینطور بر میآید که دغدغه…
خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency
مهدی گلشنی در یادداشتی نوشت شهید فخریزاده معتقدبودند باید به داشتههای فلسفی خودمان برگردیم
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: شهید فخری زاده معتقد بودند از حکمت اسلامی در راستای توسعۀ علم و فناوری و نوآوری برای ایجاد سبک زندگی اسلامی و تمدن ایرانی- اسلامی نوین برآئیم.
🔴شناخت خدا با مغزهای متلاشی!
ماه رمضان سال جاری، برنامهای از شبکه 4 پخش شد که جزء پربینندهترین و پرمخاطبترین برنامههای صدا و سیما بود. و بحثهای زیادی را برانگیخت. ظاهرا مسئولین این شبکه به شواهد نوینی در علم دست پیدا کرده بودند که بیپرده انسان را به مبدا وجود وصل میکرد و برای اثبات روح یا نفس مجرد، و از طریق آن اثبات خدا و ادیان آسمانی، جای هیچ شک و شبههای باقی نمیگذاشت.
من ماه آبان در دوره آموزشی سربازی بودم. در 3 کلاس عقیدتی متفاوت از این دوره، بحث این برنامه و جاودانگی روح که مشاهدات متقن آن را اثبات میکنند، به میان آمد و روحانیون هر سه کلاس از این برنامه به عنوان یکی از شواهد اثبات وجود خدا در قرن 21 نام بردند.
اما این برنامه چه بود؟
عنوان آن "زندگی پس از زندگی" نام داشت و شامل مصاحبه با افرادی بود که غالبا در اثر حوادث، دچار ضربه مغزی شده و تا آستانه مرگ رفته بودند و دوباره برگشته بودند. اصل این مشاهدات و بحثهای حول آن سالهاست تحت عنوان "تجربیات نزدیک به مرگ" Near Death Experience(NDE در محافل علمی و فلسفی مورد توجه و بررسی قرار گرفته است و موافقان و مخالفانی دارد.
من نیمی از پایان نامه دکتری خودم را به موضوعی مشابه همین یعنی "نسبت یافتههای علوم شناختی و عصبشناسی با تجربیات دینی" اختصاص دادهام. مقاله مختصری هم چند ماه قبل با یکی از اساتید علوم شناختی دانشگاه شهید بهشتی در یکی از مجلات نوروساینس چاپ کردیم که از این طریق قابل دسترس است.
حرف اصلی ما در آن مقاله این بود که هم برخی دانشمندان خداباور و هم برخی دانشمندان خداناباور از دادههایی شبیه NDE و عسکبرداریهای مغزی از راهبان به هنگام عبادت، استفاده کردهاند. و هرکدام نتیجهای مطابق با میل خود گرفتهاند. خداباوران این یافتهها را دلایلی بر وجود خدا و گرفته، و خداناباوران، آنها را اختلالات مغزی و توهماتی که در بیماریهای عصبی مثل صرع اتفاق میافتد، دانستهاند.
حالا حق با کدام است؟ با هردو!
در واقع این دادههای علمی برای تعین یک نظریه الهیاتی کافی نیست. هرکدام بنا به ارزشهای خودش، آن را به گونهای تفسیر کرده که میتوانست به گونه دیگر تفسیر کند.
🔹اما حرف الان من چیزی بیش از این است. اینکه این رویکرد اگر هم شواهدی برای اثبات خدا باشد، اولا چندان قوی نیست، ثانیا با منطق خداشناسی اسلام، چندان سازگار نیست.
معجزه در ادیان ابراهیمی جایگاهی محوری دارد و وسیلهای است برای اینکه انبیا صدق دعوت خودشان را به مردم ثابت کنند. در مسیحیت، معجزه به "شکستن قانون طبیعت" تعریف میشود. و غالبا جایی که عقل انسان به توضیح آن قد نمیدهد، را معجزه تلقی میکنند.
به نظر من یک تفاوتی که بین اسلام و سایر ادیان وجود دارد همینجاست. در اسلام شما چیزی به اسم "معجزه" در قرآن ندارید. هرچه هست "آیه" است. و آیات، هم به امور نامتعارف مثل تبدیل شدن عصا به اژدها، اطلاق میشود و هم به امور متعارف مثل باریدن باران و روییدن گیاه و...
در واقع در منطق اسلامی، عقل انسان است که آیات و نشانهها را میبیند و به مبدا هستی منتقل میشود. برعکس، در منطق برخی الهیدانان مسیحی، خدا آنجا ایستاده که عقل ما متوقف شده است.
البته در قرآن هم خداوند را بطور کامل نمیتوان شناخت، اما اینطور هم نیست که وقتی قانون علمی بشکند و علم تعطیل شود، تازه جای پای خدا به زندگی ما باز شود. اساسا اینکه معجزه پیامبر اسلام، کتاب است و نه اژدها، برای این است که خداشناسی در اسلام بیشتر از سنخ معرفت است تا حیرت.
برای همین است که مدام در قرآن به نگاه کردن و تعمق در آثار صنع الهی با چشم و گوش باز، تاکید شده است:
وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَرَاكِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّاتٍ مِنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ انْظُرُوا إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(انعام/99)
كَذلِكَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَكُمُ آياتهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلوُنَ(بقره/242)
«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ(انفال/22)
🔹بطورکلی به نظر میرسد، قرآن بر بکارگرفتن حداکثر قوای شناختی انسان برای کشف عالم تاکید دارد. چراکه این قوای شناختی است که اگر درست کار کند و سلامت و سرزنده باشد، میتواند دلایل کافی برای شناخت خداوند و پی بردن به وجود او، فراهم کند. این دقیقا نقطه مقابل رویکردی است که وجود تصاویری مغشوش در بیهوشی و کما را دلایل محکمی بر اثبات وجود خدا میداند.
خداوند را در اسلام باید با چشم باز و عقل سالم شناخت، تا چشم بسته و مغز متلاشی..
ماه رمضان سال جاری، برنامهای از شبکه 4 پخش شد که جزء پربینندهترین و پرمخاطبترین برنامههای صدا و سیما بود. و بحثهای زیادی را برانگیخت. ظاهرا مسئولین این شبکه به شواهد نوینی در علم دست پیدا کرده بودند که بیپرده انسان را به مبدا وجود وصل میکرد و برای اثبات روح یا نفس مجرد، و از طریق آن اثبات خدا و ادیان آسمانی، جای هیچ شک و شبههای باقی نمیگذاشت.
من ماه آبان در دوره آموزشی سربازی بودم. در 3 کلاس عقیدتی متفاوت از این دوره، بحث این برنامه و جاودانگی روح که مشاهدات متقن آن را اثبات میکنند، به میان آمد و روحانیون هر سه کلاس از این برنامه به عنوان یکی از شواهد اثبات وجود خدا در قرن 21 نام بردند.
اما این برنامه چه بود؟
عنوان آن "زندگی پس از زندگی" نام داشت و شامل مصاحبه با افرادی بود که غالبا در اثر حوادث، دچار ضربه مغزی شده و تا آستانه مرگ رفته بودند و دوباره برگشته بودند. اصل این مشاهدات و بحثهای حول آن سالهاست تحت عنوان "تجربیات نزدیک به مرگ" Near Death Experience(NDE در محافل علمی و فلسفی مورد توجه و بررسی قرار گرفته است و موافقان و مخالفانی دارد.
من نیمی از پایان نامه دکتری خودم را به موضوعی مشابه همین یعنی "نسبت یافتههای علوم شناختی و عصبشناسی با تجربیات دینی" اختصاص دادهام. مقاله مختصری هم چند ماه قبل با یکی از اساتید علوم شناختی دانشگاه شهید بهشتی در یکی از مجلات نوروساینس چاپ کردیم که از این طریق قابل دسترس است.
حرف اصلی ما در آن مقاله این بود که هم برخی دانشمندان خداباور و هم برخی دانشمندان خداناباور از دادههایی شبیه NDE و عسکبرداریهای مغزی از راهبان به هنگام عبادت، استفاده کردهاند. و هرکدام نتیجهای مطابق با میل خود گرفتهاند. خداباوران این یافتهها را دلایلی بر وجود خدا و گرفته، و خداناباوران، آنها را اختلالات مغزی و توهماتی که در بیماریهای عصبی مثل صرع اتفاق میافتد، دانستهاند.
حالا حق با کدام است؟ با هردو!
در واقع این دادههای علمی برای تعین یک نظریه الهیاتی کافی نیست. هرکدام بنا به ارزشهای خودش، آن را به گونهای تفسیر کرده که میتوانست به گونه دیگر تفسیر کند.
🔹اما حرف الان من چیزی بیش از این است. اینکه این رویکرد اگر هم شواهدی برای اثبات خدا باشد، اولا چندان قوی نیست، ثانیا با منطق خداشناسی اسلام، چندان سازگار نیست.
معجزه در ادیان ابراهیمی جایگاهی محوری دارد و وسیلهای است برای اینکه انبیا صدق دعوت خودشان را به مردم ثابت کنند. در مسیحیت، معجزه به "شکستن قانون طبیعت" تعریف میشود. و غالبا جایی که عقل انسان به توضیح آن قد نمیدهد، را معجزه تلقی میکنند.
به نظر من یک تفاوتی که بین اسلام و سایر ادیان وجود دارد همینجاست. در اسلام شما چیزی به اسم "معجزه" در قرآن ندارید. هرچه هست "آیه" است. و آیات، هم به امور نامتعارف مثل تبدیل شدن عصا به اژدها، اطلاق میشود و هم به امور متعارف مثل باریدن باران و روییدن گیاه و...
در واقع در منطق اسلامی، عقل انسان است که آیات و نشانهها را میبیند و به مبدا هستی منتقل میشود. برعکس، در منطق برخی الهیدانان مسیحی، خدا آنجا ایستاده که عقل ما متوقف شده است.
البته در قرآن هم خداوند را بطور کامل نمیتوان شناخت، اما اینطور هم نیست که وقتی قانون علمی بشکند و علم تعطیل شود، تازه جای پای خدا به زندگی ما باز شود. اساسا اینکه معجزه پیامبر اسلام، کتاب است و نه اژدها، برای این است که خداشناسی در اسلام بیشتر از سنخ معرفت است تا حیرت.
برای همین است که مدام در قرآن به نگاه کردن و تعمق در آثار صنع الهی با چشم و گوش باز، تاکید شده است:
وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَرَاكِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّاتٍ مِنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ انْظُرُوا إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(انعام/99)
كَذلِكَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَكُمُ آياتهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلوُنَ(بقره/242)
«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ(انفال/22)
🔹بطورکلی به نظر میرسد، قرآن بر بکارگرفتن حداکثر قوای شناختی انسان برای کشف عالم تاکید دارد. چراکه این قوای شناختی است که اگر درست کار کند و سلامت و سرزنده باشد، میتواند دلایل کافی برای شناخت خداوند و پی بردن به وجود او، فراهم کند. این دقیقا نقطه مقابل رویکردی است که وجود تصاویری مغشوش در بیهوشی و کما را دلایل محکمی بر اثبات وجود خدا میداند.
خداوند را در اسلام باید با چشم باز و عقل سالم شناخت، تا چشم بسته و مغز متلاشی..
🔴فریاد فاطمه(س) و اولین اعتراض مدنی در مشروعیتزدایی از اسلام دروغین
من در این مطلب و این مطلب، شرح دادهام که قیام امام حسین(ع) را بهتر از هر چیزی میتوان با عنصر "تلاش برای مشروعیتزدایی از اسلام دروغین" توضیح داد و هدف ایشان از این قیام را تحقق همین امر دانست. این تلاش در خاندان اهل بیت، مسبوق به سابقه است و اساسا در این خاندان، اعتراض مدنی بر آشوب و جنگ مسلحانه، همواره اولویت و ترجیح دارد.
سرسلسله این حرکت را باید در حضرت فاطمه(س) جستجو کرد. شخصیت تابناکی که در سایه عظمت پدر، همسر و فرزندان، گوهر وجود خودش کمتر شناخته شده است. حضرت فاطمه (س) برای ما حتی به اندازه دخترشان حضرت زینب(س) هم شناخته شده نیست. ما ایشان را حداکثر یک دختر، مادر و همسر نمونه میدانیم و میشناسیم و نقل قولها و روایاتی که برای ما شده نیز غالبا ایشان را به همین نقشها، فروکاستهاند.
🔹حضرت زهرا(س) در طول 3 ماهی که بعد از پیامبر(ص) بودند، تمام لحظات زندگی خود را صرف مبارزه با حکومتی کردند که آن را مبتنی بر ارزشهای جاهلی میدانستند. ایشان نگران هشداری بودند که قرآن به مومنین بعد از وفات پیامبر داده بود: "أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ" (144 آل عمران) یعنی اگر پیامبر از دنیا برود، شما به گذشته خود انقلاب میکنید؟ این لفظ "انقلاب" در قرآن بسیار دقیق است. به معنای بازگشت و ارتجاع و زیر و رو شدن ارزشهاست.
در عرب جاهلیت، ارزشهای غیرانسانی زیادی وجود داشت که در راس آنها "قبیله گرایی" بود. اما بعد از وفات پیامبر(ص)، همان چیزی که قرآن از آن انذار داده بود، اتفاق افتاده و اینجا حضرت فاطمه باید از میراث پیامبر دفاع میکرد و برای ارزشهای اصیل اسلام که برپایه انسانیت و عقلانیت بنا شده بود، سینه سپر میکرد.
اعتراضات ایشان به رغم عمر کوتاهشان بعد از پیامبر، بسیار زیاد بود. اما عجیبترین آنها به نظر من که شاید هیچگاه در منابر برای ما نقل نشده، تهدیدی است که مقابل خانه خودشان میکنند. ایشان خطاب به مهاجمانی که خانه شان را برای بردن حضرت علی(ع) به بیعت، محاصره کرده و مورد هجوم قرار داده بودند، میفرمایند:
"از خانهام بیرون روید و گرنه به خدا سوگند سرم را برهنه میکنم و به او شکایت میبرم"
(این جمله را آیت الله جاودان در کتاب "دختر پیامبر" از کتاب البلدان نوشته احمد ابن اسحاق یعقوبی نقل میکند.)
این تهدید به خوبی نشان میدهد، اصل و فرع در دینداری فاطمی کجاست و تاکجا ایشان حاضر است پای اصول اسلام ایستادگی و برای آنها مبارزه کند.
اعتراضات ایشان ادامه پیدا میکند و مشهورترین آن خطبه فدکیه در مقابل چشم دهها نفر در مسجد النبی است که ضمن ارائه یک دوره کوتاه اسلامشناسی مبتنی بر اصول اخلاقی و انسانی، با بیانی فصیح و قرّا، صدای اعتراض خود به انقلاب در ارزشها را به گوش تاریخ میرسانند.
مراحل بعدی اعتراض ایشان برای مشروعیتزدایی و اعتبارزدایی از اسلام دروغین، بسیار بدیع و تاثیرگذار است. از اجازه ندادن به ابوبکر برای آمدن به ملاقات وقتی در بستر بیماری بودند؛ از بازگو کردن حقایق برای زنانی که به ملاقات ایشان میآمدند؛ از نشستن بر پشت اسب و رفتن پشت در خانه انصار به همراه همسر و فرزندان و رساندن صدای اعتراض خود به آنها؛ و در نهایت از وصیت تاثیرگذاری که فرمودند ایشان را شبانه غسل و کفن کنند و بر بدنشان نماز بخوانند و پنهانی دفنشان کنند. تا این اعتراض خاموش، به رغم کماثر بودن در زمانه خود، نمادی جاودانه باشد از ظلمستیزی و مقابله با انحرافات در داخل دین؛ وهمچنین ننگی ابدی باشد بر پیشانی حکومتهایی که براساس قبیلهگرایی، اصالت قدرت و نفی ارزشهای اصیل انسانی و توحیدی، استوار شدهاند.
من در این مطلب و این مطلب، شرح دادهام که قیام امام حسین(ع) را بهتر از هر چیزی میتوان با عنصر "تلاش برای مشروعیتزدایی از اسلام دروغین" توضیح داد و هدف ایشان از این قیام را تحقق همین امر دانست. این تلاش در خاندان اهل بیت، مسبوق به سابقه است و اساسا در این خاندان، اعتراض مدنی بر آشوب و جنگ مسلحانه، همواره اولویت و ترجیح دارد.
سرسلسله این حرکت را باید در حضرت فاطمه(س) جستجو کرد. شخصیت تابناکی که در سایه عظمت پدر، همسر و فرزندان، گوهر وجود خودش کمتر شناخته شده است. حضرت فاطمه (س) برای ما حتی به اندازه دخترشان حضرت زینب(س) هم شناخته شده نیست. ما ایشان را حداکثر یک دختر، مادر و همسر نمونه میدانیم و میشناسیم و نقل قولها و روایاتی که برای ما شده نیز غالبا ایشان را به همین نقشها، فروکاستهاند.
🔹حضرت زهرا(س) در طول 3 ماهی که بعد از پیامبر(ص) بودند، تمام لحظات زندگی خود را صرف مبارزه با حکومتی کردند که آن را مبتنی بر ارزشهای جاهلی میدانستند. ایشان نگران هشداری بودند که قرآن به مومنین بعد از وفات پیامبر داده بود: "أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ" (144 آل عمران) یعنی اگر پیامبر از دنیا برود، شما به گذشته خود انقلاب میکنید؟ این لفظ "انقلاب" در قرآن بسیار دقیق است. به معنای بازگشت و ارتجاع و زیر و رو شدن ارزشهاست.
در عرب جاهلیت، ارزشهای غیرانسانی زیادی وجود داشت که در راس آنها "قبیله گرایی" بود. اما بعد از وفات پیامبر(ص)، همان چیزی که قرآن از آن انذار داده بود، اتفاق افتاده و اینجا حضرت فاطمه باید از میراث پیامبر دفاع میکرد و برای ارزشهای اصیل اسلام که برپایه انسانیت و عقلانیت بنا شده بود، سینه سپر میکرد.
اعتراضات ایشان به رغم عمر کوتاهشان بعد از پیامبر، بسیار زیاد بود. اما عجیبترین آنها به نظر من که شاید هیچگاه در منابر برای ما نقل نشده، تهدیدی است که مقابل خانه خودشان میکنند. ایشان خطاب به مهاجمانی که خانه شان را برای بردن حضرت علی(ع) به بیعت، محاصره کرده و مورد هجوم قرار داده بودند، میفرمایند:
"از خانهام بیرون روید و گرنه به خدا سوگند سرم را برهنه میکنم و به او شکایت میبرم"
(این جمله را آیت الله جاودان در کتاب "دختر پیامبر" از کتاب البلدان نوشته احمد ابن اسحاق یعقوبی نقل میکند.)
این تهدید به خوبی نشان میدهد، اصل و فرع در دینداری فاطمی کجاست و تاکجا ایشان حاضر است پای اصول اسلام ایستادگی و برای آنها مبارزه کند.
اعتراضات ایشان ادامه پیدا میکند و مشهورترین آن خطبه فدکیه در مقابل چشم دهها نفر در مسجد النبی است که ضمن ارائه یک دوره کوتاه اسلامشناسی مبتنی بر اصول اخلاقی و انسانی، با بیانی فصیح و قرّا، صدای اعتراض خود به انقلاب در ارزشها را به گوش تاریخ میرسانند.
مراحل بعدی اعتراض ایشان برای مشروعیتزدایی و اعتبارزدایی از اسلام دروغین، بسیار بدیع و تاثیرگذار است. از اجازه ندادن به ابوبکر برای آمدن به ملاقات وقتی در بستر بیماری بودند؛ از بازگو کردن حقایق برای زنانی که به ملاقات ایشان میآمدند؛ از نشستن بر پشت اسب و رفتن پشت در خانه انصار به همراه همسر و فرزندان و رساندن صدای اعتراض خود به آنها؛ و در نهایت از وصیت تاثیرگذاری که فرمودند ایشان را شبانه غسل و کفن کنند و بر بدنشان نماز بخوانند و پنهانی دفنشان کنند. تا این اعتراض خاموش، به رغم کماثر بودن در زمانه خود، نمادی جاودانه باشد از ظلمستیزی و مقابله با انحرافات در داخل دین؛ وهمچنین ننگی ابدی باشد بر پیشانی حکومتهایی که براساس قبیلهگرایی، اصالت قدرت و نفی ارزشهای اصیل انسانی و توحیدی، استوار شدهاند.
Telegram
وادی|جواد درویش
🔴 قیام عاشورا و جدایی دین از سلطنت
اسلام دین کاملی است. یعنی هیچ امری که به سعادت انسان ربط دارد را فروگذار نکرده است. از جمله آنها سیاست است. اما مساله مهم این است که سیاست به چه معنایی؟
قیام امام حسین(ع) -که آنقدر در اسلام مهم بوده که گفتهاند "الاسلام…
اسلام دین کاملی است. یعنی هیچ امری که به سعادت انسان ربط دارد را فروگذار نکرده است. از جمله آنها سیاست است. اما مساله مهم این است که سیاست به چه معنایی؟
قیام امام حسین(ع) -که آنقدر در اسلام مهم بوده که گفتهاند "الاسلام…