🔴 مصاحبه با روزنامه شریف
روزنامه شریف، در شماره آخر خود مصاحبهای با من درمورد معاونت فرهنگی دانشگاه چاپ کرده است. البته متن آن تلخیص شده است.
این مصاحبه بعد از جدایی من از معاونت فرهنگی(من اواخر مرداد از این معاونت جدا شدم) و قبل از جدایی دکتر حسینی (که آذر حکم ایشان به پایان رسید) انجام شده بود، ولی الان چاپ شده.
بخش کمی از حرفهایی که در دل داشتم و باید میگفتم را در این مصاحبه گفتهام.
از مداخله نهادهای بیرونی در امور فرهنگی دانشگاه
از جفای دانشگاه به دانشجویان در ماجرای سقوط هواپیما
از دکتر حسینی که موافقان سیاسی او دشمنان فرهنگیاش بودند و موافقان فرهنگی او، دشمنان سیاسیاش!
از این جهت که پای عقیدهاش در هردو عرصه ایستاد و ضربهاش را خورد، دوره ایشان نه فقط برای دانشگاه بلکه به عنوان یک الگوی درخشان برای همه آنها که براساس "اصالت عقیده و اعتباریت میز!" حرکت میکنند، (نه برعکس!) باقی خواهد ماند.
https://www.tg-me.com/sharifdaily/7364
روزنامه شریف، در شماره آخر خود مصاحبهای با من درمورد معاونت فرهنگی دانشگاه چاپ کرده است. البته متن آن تلخیص شده است.
این مصاحبه بعد از جدایی من از معاونت فرهنگی(من اواخر مرداد از این معاونت جدا شدم) و قبل از جدایی دکتر حسینی (که آذر حکم ایشان به پایان رسید) انجام شده بود، ولی الان چاپ شده.
بخش کمی از حرفهایی که در دل داشتم و باید میگفتم را در این مصاحبه گفتهام.
از مداخله نهادهای بیرونی در امور فرهنگی دانشگاه
از جفای دانشگاه به دانشجویان در ماجرای سقوط هواپیما
از دکتر حسینی که موافقان سیاسی او دشمنان فرهنگیاش بودند و موافقان فرهنگی او، دشمنان سیاسیاش!
از این جهت که پای عقیدهاش در هردو عرصه ایستاد و ضربهاش را خورد، دوره ایشان نه فقط برای دانشگاه بلکه به عنوان یک الگوی درخشان برای همه آنها که براساس "اصالت عقیده و اعتباریت میز!" حرکت میکنند، (نه برعکس!) باقی خواهد ماند.
https://www.tg-me.com/sharifdaily/7364
Telegram
روزنامه شریف | sharifdaily
⚡️بخوانید:
شماره ۸۷۰ روزنامه شریف منتشر شد.
تفاوت را حس کردیم
فوق برنامه کم است، معاونتش کنید
بازی در زمین معاونت
اخلاق برای ماشینهای هوشمند
منتظر همدلی، نوآوری و توسعه باشیم
انقراض به جای درک
بلینکن: وزیر برجامی یا بهانهتراش جدید؟
@sharifdaily
شماره ۸۷۰ روزنامه شریف منتشر شد.
تفاوت را حس کردیم
فوق برنامه کم است، معاونتش کنید
بازی در زمین معاونت
اخلاق برای ماشینهای هوشمند
منتظر همدلی، نوآوری و توسعه باشیم
انقراض به جای درک
بلینکن: وزیر برجامی یا بهانهتراش جدید؟
@sharifdaily
Forwarded from مدرسه زمستانی فلسفه دین
🟥🟧🟨
🔸گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف برگزار میکند:
🔹 مدرسه زمستانی فلسفه دین
👤 ارائهدهندگان: ابراهیم آزادگان، الیوت سوبر، آر.تی. مولینز، تی.جی. ماوسن و ...
📄 برای شرکتکنندگان در صورت ثبتنام و حضور در تمامی جلسات، گواهی رسمی صادر میشود
📅 از ۲۸ بهمن تا ۷ اسفند ۱۳۹۹، هر شب ساعت ۱۹ تا ۲۱
🌐 آدرس برگزاری جلسات:
https://vc.sharif.edu/ch/philsci-speech
🔴 ثبت نام اولیه (جهت صدور گواهی، ثبتنام الزامی است):
https://forms.gle/gyr2NJEMECFMSuweA
🟢 اطلاعرسانی تکمیلی از طریق ایمیل و آدرس زیر انجام خواهد شد:
@philorwinterschool
🔸گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف برگزار میکند:
🔹 مدرسه زمستانی فلسفه دین
👤 ارائهدهندگان: ابراهیم آزادگان، الیوت سوبر، آر.تی. مولینز، تی.جی. ماوسن و ...
📄 برای شرکتکنندگان در صورت ثبتنام و حضور در تمامی جلسات، گواهی رسمی صادر میشود
📅 از ۲۸ بهمن تا ۷ اسفند ۱۳۹۹، هر شب ساعت ۱۹ تا ۲۱
🌐 آدرس برگزاری جلسات:
https://vc.sharif.edu/ch/philsci-speech
🔴 ثبت نام اولیه (جهت صدور گواهی، ثبتنام الزامی است):
https://forms.gle/gyr2NJEMECFMSuweA
🟢 اطلاعرسانی تکمیلی از طریق ایمیل و آدرس زیر انجام خواهد شد:
@philorwinterschool
سال ۹۳ اولین سالی بود که من داشتم طعم پدر شدن را میچشیدم و آخرین سالی بود که طعم پدر داشتن را...
و این دردناکترین تقارن و اتفاق در زندگی من بود. نه فقط برای از دست دادن پدرم، برای اینکه وقتی داشتم به درک چیستی "پدر بودن" و قدر و منزلت او میرسیدم که فرصتم برای ادای وظایف "فرزند بودن" به پایان رسیده بود..
و باز دردناکتر، یادآوری این واقعیت بود که پدرم شخصیت بسیار ویژهای داشت. از بین خیلی کارهایی که موقعیتش را داشت، معلمی هندسه در دبیرستانهای تهران را به عنوان شغل همیشگی خود انتخاب کرده بود.
به لحاظ استقلال فکری، حریت در تصمیم و شجاعت در عمل، هیچکس را در همه زندگیام به اندازه او ندیدم.
برای همین از وقتی شروع کردم برای زندگیام برنامه و چشمانداز بنویسم، برخلاف خیلیها که شخصیتهای بزرگ و موفق در تاریخ را غایت مسیر خود قرار میدهند، من هدف نهاییام را تبدیل شدن به شخصیتی چون پدرم قرار دادم.
و این دردناکترین تقارن و اتفاق در زندگی من بود. نه فقط برای از دست دادن پدرم، برای اینکه وقتی داشتم به درک چیستی "پدر بودن" و قدر و منزلت او میرسیدم که فرصتم برای ادای وظایف "فرزند بودن" به پایان رسیده بود..
و باز دردناکتر، یادآوری این واقعیت بود که پدرم شخصیت بسیار ویژهای داشت. از بین خیلی کارهایی که موقعیتش را داشت، معلمی هندسه در دبیرستانهای تهران را به عنوان شغل همیشگی خود انتخاب کرده بود.
به لحاظ استقلال فکری، حریت در تصمیم و شجاعت در عمل، هیچکس را در همه زندگیام به اندازه او ندیدم.
برای همین از وقتی شروع کردم برای زندگیام برنامه و چشمانداز بنویسم، برخلاف خیلیها که شخصیتهای بزرگ و موفق در تاریخ را غایت مسیر خود قرار میدهند، من هدف نهاییام را تبدیل شدن به شخصیتی چون پدرم قرار دادم.
دوشنبه و سه شنبه این هفته، همایش بین المللی "عقلانیت، خداباوری و خداناباوری" برگزار میشود.
https://www.tg-me.com/hekmatfalsafe/2123
سخنرانان خوبی در دو بخش فارسی(اینجا) و انگلیسی (اینجا) به ارائه مقاله میپردازند.
من هم روز سه شنبه ساعت ۱۴ تا ۱۶ انشالله مقاله ای با عنوان زیر ارائه خواهم کرد:
"آیا علومِ شناختیِ دین، شواهدی به نفع معرفتشناسی اصلاحشده در باور به وجود خداوند ارائه میکند؟ بررسی موردی دیدگاه جاستین بَرِت در علومِ شناختیِ دین و آلوین پلنتینگا در معرفتشناسی اصلاح شده"
ارائه ها بصورت مجازی و از طریق لینکهای زیر است
🟩 پنلهای فارسی:
https://www.skyroom.online/ch/irip/rta2021fa
🟦 پنلهای انگلیسی:
https://www.skyroom.online/ch/irip/rta2021
https://www.tg-me.com/hekmatfalsafe/2123
سخنرانان خوبی در دو بخش فارسی(اینجا) و انگلیسی (اینجا) به ارائه مقاله میپردازند.
من هم روز سه شنبه ساعت ۱۴ تا ۱۶ انشالله مقاله ای با عنوان زیر ارائه خواهم کرد:
"آیا علومِ شناختیِ دین، شواهدی به نفع معرفتشناسی اصلاحشده در باور به وجود خداوند ارائه میکند؟ بررسی موردی دیدگاه جاستین بَرِت در علومِ شناختیِ دین و آلوین پلنتینگا در معرفتشناسی اصلاح شده"
ارائه ها بصورت مجازی و از طریق لینکهای زیر است
🟩 پنلهای فارسی:
https://www.skyroom.online/ch/irip/rta2021fa
🟦 پنلهای انگلیسی:
https://www.skyroom.online/ch/irip/rta2021
Telegram
مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران
📣 جزئیات همایش بینالمللی «عقلانیت، خداباوری و خداناباوری» اعلام شد. این همایش که در روزهای 11 و 12 اسفندماه 1399 به صورت آنلاین برگزار میشود، به دو زبان فارسی و انگلیسی برگزار میشود که در لینکهای زیر قابل دسترس خواهد بود.
🟩 پنلهای فارسی:
https://w…
🟩 پنلهای فارسی:
https://w…
🔴نگاه اقتصادی اسلام معطوف به کاهش مصرف است یا افزایش تولید؟
اسلام و بطورکلی ادیان آسمانی برای هدایت انسان آمدهاند و هدف آنها، ارتقا وجودی انسان و تعالی نفس برای رسیدن به کمال است. دلالت این نگاه در اقتصاد، میشود کممصرفی و قناعت که در آیات زیادی به آن تاکید شده است. بحثهای زیادی هم شده که این قناعت، دنیاگریزی به معنای رهبانیت مسیحیان و هندوها و.. نیست. که در جای خودش درست است و منظور ما هم آن نیست.
با قبول اصل "قناعت" ، دو مساله اینجا مطرح میشود: اول اینکه نسبت این نگاه با اقتصاد جریان اصلی، که در کشور ما و اکثر کشورهای دنیا حاکم است، چیست؟
دوم اینکه، قناعت یک توصیه اخلاقیِ فردی و سلوکی است. اما نگاه اسلام به عنوان یک دین اجتماعی به اقتصاد چیست؟ و چگونه میتوان الگوی اقتصادی اسلام را با قناعت جمع کرد؟
1️⃣ درمورد مساله اول باید گفت قناعت، کاملا مقابل اقتصاد جریان اصلی است. چرخ اقتصاد با تولید میچرخد و رشد اقتصادی مستلزم تولید بیشتر است. تولید بیشتر، نیازمند بازار مصرف بیشتر است. لذا این اشتهای مصرف کننده است که سرعت تولید و سرعت چرخش چرخ اقتصاد را تعیین میکند.
یکی از تهدیدهای رشد اقتصاد، یا درواقع یکی از "موانع تولید،" در اینجا اشباع بازار مصرف یا سیر شدن مصرف کننده است. برای رفع این مانع باید الگوی مصرف تغییر کند و تغییر الگوی مصرف نیازمند تغییر در باورها و مدلهای زندگی است.
ابزارهای تبلیغاتی، خریدهای آسان و مجازی، معماری فروشگاهها، ایجاد خرده فرهنگهایی برای رقابت در مصرف و تجملگرایی و...، همه به کمک بازار میآیند تا نرخ مصرف مدام رو به رشد بماند.
تقابل این نگاه با قناعت، بی نیاز از توضیح است. اما برای اینکه معلوم شود نگاه قرآن به قناعت و انتظاری که از مومنان دارد، بیش از یک توصیه اخلاقی است، لازم است به بحث تکاثر که لااقل در دوجای قرآن به صراحت بیان شده، توجه شود.
یکی از آنها آیه معروف بیستم از سوره حدید است که زندگی دنیا را "بازی، سرگرمی، زینت، تفاخر و کثرت طلبی در اموال و اولاد" توصیف میکند و در انتهای آیه دنیاپرستان را با عبارت "فی الاخره عذاب شدید" تهدید میکند.
مورد دوم، سوره تکاثر است که با عبارت سنگین "الهکم التکاثر" شروع میشود. تفسیر المیزان "الهکم" را اینطور توضیح میدهد که یک کار بیهوده شما را از کار اصلی بازداشت. آن کار بیهوده همان کثرتطلبی و تفاخر به آن است. بین این کثرتطلبی و بازداشتن از کار اصلی، یک رابطه ضروری برقرار است و ممکن نیست که کثرتطلبی وجود داشته باشد و غفلت از کار اصلی (که یاد خداست) نباشد.
نکته جالبی که در تفاوت بین تکاثر در این سوره و تکاثر سوره حدید ذکر کردهاند این است که در سوره تکاثر، افزونطلبی بصورت مطلق نهی شده. یعنی محدود به مال و فرزندان نیست. مثالی هم که ادامه سوره میزند، تفاخر به افزونی مردگان است! مثالهای امروزی تر آن لابد میشود افزونطلبی و تنوع طلبی در خانه و وسایل خانه، ویلا، ماشین،گوشی، و حتی شغل و شرکت و... و تفاخر به برند و سال تولید و محل تولید آنها!
2️⃣اما سوال دوم درمورد مدل ایجابی و راهبردی اقتصاد در اسلام به عنوان یک دین اجتماعی و چگونگی جمع کردن بین توصیه به قناعت در جنبه فردی و چرخیدن چرخ اقتصاد در جنبه اجتماعی است. جواب به این سوال به سادگی سوال قبل نیست ولی اشارات قرآن به موضوع "انفاق" که در سرتاسر قرآن وجود دارد، یکی از مهمترین محورها (و شاید مهمترین و کلیدیترین محور) در موضوع اقتصاد اسلامی است.
ریشه انفاق، "نفق" است. نفق به معنای شکاف ایجاد کردن است. نفاق و منافق هم از همین ریشه است. جالب است که در قرآن خیلی جاها این دو مفهوم در کنار هم بکار رفته. 10 سوره پشت سر هم یعنی سورههای حدید تا تحریم، بطور مبسوط به مساله نفاق و انفاق میپردازند.
"نفاق" را در یک کانتکست اقتصادی میتوان به ایجاد شکاف در جامعه برای کسب منفعت شخصی، ترجمه کرد؛ و "انفاق" را میتوان به ایجاد شکاف در منافع شخصی برای کمک به جامعه، معنا کرد.
براین اساس، دیدگاه قرآن مبتنی بر نفی نفاق، یعنی ضرر زدن به دیگران برای کسب سود بیشتر؛ و تایید انفاق یعنی، گذشتن از خود (مال، وقت، علم و..) برای افزایش منفعت عمومی است.
اینکه این مدل چه نسبتی با الگوی اقتصاد چپ و مارکسیستی دارد، جای خودش باید بحث شود، ولی بازهم تقابل آن با اقتصاد جریان اصلی، واضح است. چون همانطور که گفتیم، رشد اقتصاد، نیازمند مصرفگرایی است و مصرفگرایی منجر به سوداگری و درنتیجه کنار رفتن افرادی که قدرت خرید کمتری دارند و درنتیجه شکاف (نفاق) طبقاتی میشود. این شکاف طبقاتی همان الگوی نفاقمحور در اقتصاد است که در تقابل الگوی انفاقمحور است.
پ.ن: این متن حاصل دغدغه ها و تاملات من در یک محفل هفتگی قرآنی است. پاسخ به سوال دوم آن، بطور خاص آموختههای من از ارائههای دوست فاضلم دکتر احسان شریفیان، محقق و پژوهشگر قرآن، است.
اسلام و بطورکلی ادیان آسمانی برای هدایت انسان آمدهاند و هدف آنها، ارتقا وجودی انسان و تعالی نفس برای رسیدن به کمال است. دلالت این نگاه در اقتصاد، میشود کممصرفی و قناعت که در آیات زیادی به آن تاکید شده است. بحثهای زیادی هم شده که این قناعت، دنیاگریزی به معنای رهبانیت مسیحیان و هندوها و.. نیست. که در جای خودش درست است و منظور ما هم آن نیست.
با قبول اصل "قناعت" ، دو مساله اینجا مطرح میشود: اول اینکه نسبت این نگاه با اقتصاد جریان اصلی، که در کشور ما و اکثر کشورهای دنیا حاکم است، چیست؟
دوم اینکه، قناعت یک توصیه اخلاقیِ فردی و سلوکی است. اما نگاه اسلام به عنوان یک دین اجتماعی به اقتصاد چیست؟ و چگونه میتوان الگوی اقتصادی اسلام را با قناعت جمع کرد؟
1️⃣ درمورد مساله اول باید گفت قناعت، کاملا مقابل اقتصاد جریان اصلی است. چرخ اقتصاد با تولید میچرخد و رشد اقتصادی مستلزم تولید بیشتر است. تولید بیشتر، نیازمند بازار مصرف بیشتر است. لذا این اشتهای مصرف کننده است که سرعت تولید و سرعت چرخش چرخ اقتصاد را تعیین میکند.
یکی از تهدیدهای رشد اقتصاد، یا درواقع یکی از "موانع تولید،" در اینجا اشباع بازار مصرف یا سیر شدن مصرف کننده است. برای رفع این مانع باید الگوی مصرف تغییر کند و تغییر الگوی مصرف نیازمند تغییر در باورها و مدلهای زندگی است.
ابزارهای تبلیغاتی، خریدهای آسان و مجازی، معماری فروشگاهها، ایجاد خرده فرهنگهایی برای رقابت در مصرف و تجملگرایی و...، همه به کمک بازار میآیند تا نرخ مصرف مدام رو به رشد بماند.
تقابل این نگاه با قناعت، بی نیاز از توضیح است. اما برای اینکه معلوم شود نگاه قرآن به قناعت و انتظاری که از مومنان دارد، بیش از یک توصیه اخلاقی است، لازم است به بحث تکاثر که لااقل در دوجای قرآن به صراحت بیان شده، توجه شود.
یکی از آنها آیه معروف بیستم از سوره حدید است که زندگی دنیا را "بازی، سرگرمی، زینت، تفاخر و کثرت طلبی در اموال و اولاد" توصیف میکند و در انتهای آیه دنیاپرستان را با عبارت "فی الاخره عذاب شدید" تهدید میکند.
مورد دوم، سوره تکاثر است که با عبارت سنگین "الهکم التکاثر" شروع میشود. تفسیر المیزان "الهکم" را اینطور توضیح میدهد که یک کار بیهوده شما را از کار اصلی بازداشت. آن کار بیهوده همان کثرتطلبی و تفاخر به آن است. بین این کثرتطلبی و بازداشتن از کار اصلی، یک رابطه ضروری برقرار است و ممکن نیست که کثرتطلبی وجود داشته باشد و غفلت از کار اصلی (که یاد خداست) نباشد.
نکته جالبی که در تفاوت بین تکاثر در این سوره و تکاثر سوره حدید ذکر کردهاند این است که در سوره تکاثر، افزونطلبی بصورت مطلق نهی شده. یعنی محدود به مال و فرزندان نیست. مثالی هم که ادامه سوره میزند، تفاخر به افزونی مردگان است! مثالهای امروزی تر آن لابد میشود افزونطلبی و تنوع طلبی در خانه و وسایل خانه، ویلا، ماشین،گوشی، و حتی شغل و شرکت و... و تفاخر به برند و سال تولید و محل تولید آنها!
2️⃣اما سوال دوم درمورد مدل ایجابی و راهبردی اقتصاد در اسلام به عنوان یک دین اجتماعی و چگونگی جمع کردن بین توصیه به قناعت در جنبه فردی و چرخیدن چرخ اقتصاد در جنبه اجتماعی است. جواب به این سوال به سادگی سوال قبل نیست ولی اشارات قرآن به موضوع "انفاق" که در سرتاسر قرآن وجود دارد، یکی از مهمترین محورها (و شاید مهمترین و کلیدیترین محور) در موضوع اقتصاد اسلامی است.
ریشه انفاق، "نفق" است. نفق به معنای شکاف ایجاد کردن است. نفاق و منافق هم از همین ریشه است. جالب است که در قرآن خیلی جاها این دو مفهوم در کنار هم بکار رفته. 10 سوره پشت سر هم یعنی سورههای حدید تا تحریم، بطور مبسوط به مساله نفاق و انفاق میپردازند.
"نفاق" را در یک کانتکست اقتصادی میتوان به ایجاد شکاف در جامعه برای کسب منفعت شخصی، ترجمه کرد؛ و "انفاق" را میتوان به ایجاد شکاف در منافع شخصی برای کمک به جامعه، معنا کرد.
براین اساس، دیدگاه قرآن مبتنی بر نفی نفاق، یعنی ضرر زدن به دیگران برای کسب سود بیشتر؛ و تایید انفاق یعنی، گذشتن از خود (مال، وقت، علم و..) برای افزایش منفعت عمومی است.
اینکه این مدل چه نسبتی با الگوی اقتصاد چپ و مارکسیستی دارد، جای خودش باید بحث شود، ولی بازهم تقابل آن با اقتصاد جریان اصلی، واضح است. چون همانطور که گفتیم، رشد اقتصاد، نیازمند مصرفگرایی است و مصرفگرایی منجر به سوداگری و درنتیجه کنار رفتن افرادی که قدرت خرید کمتری دارند و درنتیجه شکاف (نفاق) طبقاتی میشود. این شکاف طبقاتی همان الگوی نفاقمحور در اقتصاد است که در تقابل الگوی انفاقمحور است.
پ.ن: این متن حاصل دغدغه ها و تاملات من در یک محفل هفتگی قرآنی است. پاسخ به سوال دوم آن، بطور خاص آموختههای من از ارائههای دوست فاضلم دکتر احسان شریفیان، محقق و پژوهشگر قرآن، است.
بررسی_مبانی_جریان_راست_در_ایران_بعد_از_انقلاب_اسلامی.pdf
484.1 KB
فایل پیوست یک مطلب تاریخی-تحلیلی درمورد جریان راست است. آنچه مرا به نوشتن آن واداشت این بود فکر میکنم ایران در دهه آینده (و شاید دهههای آینده) در همه سطوح و شئون، تحت حکمرانی اندیشه راست خواهد بود. لذا بر ماست که اولا مبانی و ثانیا تاریخچه و شعوبات جریان راست ایران را بشناسیم تا بهتر بتوانیم مسیر آینده را پیشبینی کنیم.
فرضیه اصلی من این است که آخرین جریان راست در ایران که آن را "نواصولگرایی" نامیدهام، بهرغم شباهت ظاهری با راست سنتی، تفاوت زیادی با آن دارد؛ و به رغم تفاوت ظاهری با راست مدرن (اعتدال و کارگزارن)، شباهت زیادی با آن دارد. به عبارت دیگر نشان خواهم داد که جریان نواصولگرایی که نطفه آن بعد از بیانیه گام دوم انقلاب بسته شد و در انتخابات مجلس یازدهم متولد شد، در نظر و عمل تفاوتی با جریان راستی که مرحوم هاشمی پایهگذاری کرد، ندارد.
به همین دلیل است که در رفتارهای مدیریتی (مثل فرقهگرایی) و مباحث نظری (مثل تقدم توسعه اقتصادی بر توسعه سیاسی و فرهنگی) و کنشهای اجتماعی(مثل نگاه ابزاری به مردم، اولویت نداشتن عدالت اجتماعی و توجیه مفاسد اقتصادی) شباهتهای زیادی بین این دو گروه راست، بروز کرده و خواهد کرد
فرضیه اصلی من این است که آخرین جریان راست در ایران که آن را "نواصولگرایی" نامیدهام، بهرغم شباهت ظاهری با راست سنتی، تفاوت زیادی با آن دارد؛ و به رغم تفاوت ظاهری با راست مدرن (اعتدال و کارگزارن)، شباهت زیادی با آن دارد. به عبارت دیگر نشان خواهم داد که جریان نواصولگرایی که نطفه آن بعد از بیانیه گام دوم انقلاب بسته شد و در انتخابات مجلس یازدهم متولد شد، در نظر و عمل تفاوتی با جریان راستی که مرحوم هاشمی پایهگذاری کرد، ندارد.
به همین دلیل است که در رفتارهای مدیریتی (مثل فرقهگرایی) و مباحث نظری (مثل تقدم توسعه اقتصادی بر توسعه سیاسی و فرهنگی) و کنشهای اجتماعی(مثل نگاه ابزاری به مردم، اولویت نداشتن عدالت اجتماعی و توجیه مفاسد اقتصادی) شباهتهای زیادی بین این دو گروه راست، بروز کرده و خواهد کرد
🔴 السلطان علم
حدیث "العلم سلطان" در سالهای اخیر بسیار زیاد به گوش ما خورده است. این روایت را به همان معنایی که فرانسیس بیکن، پیامبر علم جدید از عبارت knowledge is power مراد میکرده، برای ما معنا کردهاند. شاید منظور معصوم این معنا نبوده ولی در هرصورت من میخواهم از یک روی دیگر این سکه صحبت کنم.
اینکه اگر علم، قدرت است و قدرت آفرین، قدرت هم علم است و علم آفرین: power is knowledge یعنی قدرت است که علم بودن و مسیر پژوهش و کشف و اختراع را تعیین میکند.
مثالهای زیادی برای این ادعا وجود دارد. از جنگ جهانی دوم که قدرتهای بزرگ، سرمایهگذاری زیادی روی علوم پایه برای کشف خواص نوین ماده کردند؛ تا شاخههایی مثل ethnology یا قومپژوهشی و قومنگاری که همین قدرتها برای فهم و کنترل رفتار اقوام و قبایلی که شناخت زیادی از آنها نداشتند و برای حضور پایدار در مستعمرات خود، ایجاد کردند و توسعه دادند.
چند مثال ایرانی هم برای این ادعا که قدرت علم را تعیین میکند، میزنم:
🔹پهلوی دوم به دلایلی که من بررسی تاریخی نکردهام از دورهای بسیار علاقهمند به زنده کرد هویت و شکوه باستانی ایران شد. تغییر مبدا تقویم و جشنهای دوهزار و پانصد ساله نمونهای از اقدامات او در این راستا بود. اما در کنار این اقدامات، سرمایهگذاری بسیاری هم روی ادبیات، تاریخ و فلسفه کرد. این شاخهها امروز در دسته بندیها اساسا "علم" به حساب نمیآیند. یعنی آنها را از social sciences جدا میکنند و به آنها انسانیات یا humanities میگویند. (به خاطر همین ترجمه "علوم انسانی" ترجمه خوبی نیست) در این حوزهها به ویژه فلسفه، تقریبا هرچه ما الان داریم، به خاطر سرمایهگذاری پهلوی دوم در این موضوع است. تاسیس مراکز پژوهشی بزرگ در این زمینه مثل انجمن حکمت و فلسفه و پژوهشگاه علوم انسانی، نمونههایی از این سرمایهگذاریها هستند.
🔹بعد از انقلاب اولین زمینهای که اولویت حاکمیت برای توسعه آن شد، علوم انسانی اسلامی بود. بعد از انقلاب فرهنگی، به این نتیجه رسیدند که تا انقلابی در علوم انسانی ایجاد نشود، اهداف اصلی انقلاب محقق نخواهد شد. به همین دلیل معتمدترین و ذینفوذترین افراد حاکمیت، بیشترین سرمایهها را برای تاسیس دانشگاهها و مراکز علوم انسانی اسلامی جذب کردند. دانشگاه امام صادق(ع) توسط مرحوم مهدوی کنی، دانشگاه مفید توسط مرحوم موسوی اردبیلی، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه توسط مرحوم مصباح یزدی، تغییر عنوان و کاربری مدرسه سپهسالار به مدرسه عالی شهید مطهری، توسط آقای امامی کاشانی و...، نمونه هایی از این سرمایهگذاری هستند.
🔹بعد از جنگ و نیاز به بازسازی و توسعه ایران، اهمیت رشتههای علوم پایه و مهندسی برای مسئولین زیاد شد. سرمایهگذاری رو این حوزهها در دانشگاهها و مدارس به حدی بود که الان با حدود نیم میلیون نفر، بیشترین قشر بیکار کشور را مهندسان تشکیل میدهند! همین دورهها بود که معاونت علمی و بنیاد نخبگان تشکیل شد و مفهوم نخبگی به مقاله و نمره و..، تفسیر شد و بودجهها و مشوقهای زیادی در این راستا هزینه شد.
🔹در اواخر دهه هشتاد، ادبیات تمدن نوین اسلامی پررنگ شد و تعداد زیادی از دانشگاهیان و مهندسی خواندهها، به سمت علوم انسانی و حوزه های علمیه رفتند. هرچند این دوره بسیار کوتاه بود.
🔹در یک دهه اخیر و با فشار تحریم و نیاز کشور به تولید و گشایش اقتصادی، اولویت نظام و درنتیجه سرمایههای کشور به سمت رشتههای مدیریت، اقتصاد و سیاستگذاری سوق پیدا کرد.
الان ادبیات کارآفرینی و استارتاپ، چنان هژمونی غالبی شده که دیگر مرزی میان علم و غیرعلم و شبه علم، به شرط مولد ثروت بودن، وجود ندارد. اگر آییننامههای جدید بنیاد نخبگان را ببینید، معنای نخبگی به عضویت در شرکتهای دانشبنیان سوق پیدا کرده و ارزشهای قبلی چندان پر رنگ نیست.
🔸پس اگر میشنویم فلان رشته دیگر امروزه علم نیست، یا بیفایده است یا منسوخ شده، در واقع به این معناست که اولویت قدرت و حاکمیت برای سرمایهگذاری نیست. یا به این معناست که ذهن حاکمیت درگیر مسائل دیگری است که برای حل آنها نیازی به این علم (ابزار) ندارد..
حدیث "العلم سلطان" در سالهای اخیر بسیار زیاد به گوش ما خورده است. این روایت را به همان معنایی که فرانسیس بیکن، پیامبر علم جدید از عبارت knowledge is power مراد میکرده، برای ما معنا کردهاند. شاید منظور معصوم این معنا نبوده ولی در هرصورت من میخواهم از یک روی دیگر این سکه صحبت کنم.
اینکه اگر علم، قدرت است و قدرت آفرین، قدرت هم علم است و علم آفرین: power is knowledge یعنی قدرت است که علم بودن و مسیر پژوهش و کشف و اختراع را تعیین میکند.
مثالهای زیادی برای این ادعا وجود دارد. از جنگ جهانی دوم که قدرتهای بزرگ، سرمایهگذاری زیادی روی علوم پایه برای کشف خواص نوین ماده کردند؛ تا شاخههایی مثل ethnology یا قومپژوهشی و قومنگاری که همین قدرتها برای فهم و کنترل رفتار اقوام و قبایلی که شناخت زیادی از آنها نداشتند و برای حضور پایدار در مستعمرات خود، ایجاد کردند و توسعه دادند.
چند مثال ایرانی هم برای این ادعا که قدرت علم را تعیین میکند، میزنم:
🔹پهلوی دوم به دلایلی که من بررسی تاریخی نکردهام از دورهای بسیار علاقهمند به زنده کرد هویت و شکوه باستانی ایران شد. تغییر مبدا تقویم و جشنهای دوهزار و پانصد ساله نمونهای از اقدامات او در این راستا بود. اما در کنار این اقدامات، سرمایهگذاری بسیاری هم روی ادبیات، تاریخ و فلسفه کرد. این شاخهها امروز در دسته بندیها اساسا "علم" به حساب نمیآیند. یعنی آنها را از social sciences جدا میکنند و به آنها انسانیات یا humanities میگویند. (به خاطر همین ترجمه "علوم انسانی" ترجمه خوبی نیست) در این حوزهها به ویژه فلسفه، تقریبا هرچه ما الان داریم، به خاطر سرمایهگذاری پهلوی دوم در این موضوع است. تاسیس مراکز پژوهشی بزرگ در این زمینه مثل انجمن حکمت و فلسفه و پژوهشگاه علوم انسانی، نمونههایی از این سرمایهگذاریها هستند.
🔹بعد از انقلاب اولین زمینهای که اولویت حاکمیت برای توسعه آن شد، علوم انسانی اسلامی بود. بعد از انقلاب فرهنگی، به این نتیجه رسیدند که تا انقلابی در علوم انسانی ایجاد نشود، اهداف اصلی انقلاب محقق نخواهد شد. به همین دلیل معتمدترین و ذینفوذترین افراد حاکمیت، بیشترین سرمایهها را برای تاسیس دانشگاهها و مراکز علوم انسانی اسلامی جذب کردند. دانشگاه امام صادق(ع) توسط مرحوم مهدوی کنی، دانشگاه مفید توسط مرحوم موسوی اردبیلی، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه توسط مرحوم مصباح یزدی، تغییر عنوان و کاربری مدرسه سپهسالار به مدرسه عالی شهید مطهری، توسط آقای امامی کاشانی و...، نمونه هایی از این سرمایهگذاری هستند.
🔹بعد از جنگ و نیاز به بازسازی و توسعه ایران، اهمیت رشتههای علوم پایه و مهندسی برای مسئولین زیاد شد. سرمایهگذاری رو این حوزهها در دانشگاهها و مدارس به حدی بود که الان با حدود نیم میلیون نفر، بیشترین قشر بیکار کشور را مهندسان تشکیل میدهند! همین دورهها بود که معاونت علمی و بنیاد نخبگان تشکیل شد و مفهوم نخبگی به مقاله و نمره و..، تفسیر شد و بودجهها و مشوقهای زیادی در این راستا هزینه شد.
🔹در اواخر دهه هشتاد، ادبیات تمدن نوین اسلامی پررنگ شد و تعداد زیادی از دانشگاهیان و مهندسی خواندهها، به سمت علوم انسانی و حوزه های علمیه رفتند. هرچند این دوره بسیار کوتاه بود.
🔹در یک دهه اخیر و با فشار تحریم و نیاز کشور به تولید و گشایش اقتصادی، اولویت نظام و درنتیجه سرمایههای کشور به سمت رشتههای مدیریت، اقتصاد و سیاستگذاری سوق پیدا کرد.
الان ادبیات کارآفرینی و استارتاپ، چنان هژمونی غالبی شده که دیگر مرزی میان علم و غیرعلم و شبه علم، به شرط مولد ثروت بودن، وجود ندارد. اگر آییننامههای جدید بنیاد نخبگان را ببینید، معنای نخبگی به عضویت در شرکتهای دانشبنیان سوق پیدا کرده و ارزشهای قبلی چندان پر رنگ نیست.
🔸پس اگر میشنویم فلان رشته دیگر امروزه علم نیست، یا بیفایده است یا منسوخ شده، در واقع به این معناست که اولویت قدرت و حاکمیت برای سرمایهگذاری نیست. یا به این معناست که ذهن حاکمیت درگیر مسائل دیگری است که برای حل آنها نیازی به این علم (ابزار) ندارد..
Midaani To
Alireza Ghorbani,Hessam Naseri
جز وصل تو دل به هرچه بستم، توبه
بی یاد تو هرجا که نشستم، توبه
در حضرت تو توبه شکستم صدبار
زین توبه که صد بار شکستم، توبه
قد اَقبلَ الیکم شهر الله...
از خدا برای ماه رمضان واقعا ممنونم
بی یاد تو هرجا که نشستم، توبه
در حضرت تو توبه شکستم صدبار
زین توبه که صد بار شکستم، توبه
قد اَقبلَ الیکم شهر الله...
از خدا برای ماه رمضان واقعا ممنونم
🔴معرفی چند برنامه رمضانی
به نظر من ماه رمضان بهترین فرصت برای اتصال مستقیم به سرچشمه اصلی -یعنی خود قرآن- است. اما برنامههای مجازی خوب و قابل استفادهای هم هست که سه تای آنها به چشم من خورد:
1- گفتگو درباب سی مدخل از دایره المارف قرآن چاپ دانشگاه لایدن هلند. صفحه تلگرام دین آنلاین (اینجا)، هر شب ساعت 22
2- لایو ارائه اندیشمندان در باب ادیان، اسلام و قرآن هر شب ساعت 21 تا 21:30 در صفحه اینستاگرام دین آنلاین (اینجا معرفی افراد و آدرس صفحه اینستا)
3- برنامه سوره شبکه 4 که رویکردهای متفاوت و معاصر به قرآن را بررسی میکند. ساعت 22 شبکه 4 سیما (اینجا معرفی برنامه دیشب)
به نظر من ماه رمضان بهترین فرصت برای اتصال مستقیم به سرچشمه اصلی -یعنی خود قرآن- است. اما برنامههای مجازی خوب و قابل استفادهای هم هست که سه تای آنها به چشم من خورد:
1- گفتگو درباب سی مدخل از دایره المارف قرآن چاپ دانشگاه لایدن هلند. صفحه تلگرام دین آنلاین (اینجا)، هر شب ساعت 22
2- لایو ارائه اندیشمندان در باب ادیان، اسلام و قرآن هر شب ساعت 21 تا 21:30 در صفحه اینستاگرام دین آنلاین (اینجا معرفی افراد و آدرس صفحه اینستا)
3- برنامه سوره شبکه 4 که رویکردهای متفاوت و معاصر به قرآن را بررسی میکند. ساعت 22 شبکه 4 سیما (اینجا معرفی برنامه دیشب)
Telegram
DinOnline دینآنلاین
🔻موضوعات نشست مجازی «سیشب سیمدخل» از دایرهالمعارف قرآن دانشگاه لایدن
✔️در سی شب ماه مبارک رمضان مدخلهای برگزیدهٔ ذیل در هر شب (ساعت ۱۰) در میان صاحبنظران نشست گزارش و به بحث گذاشته خواهد شد.
شب اول: مدخل آخرالزمان نوشتهٔ فردریک لیمهویز
شب دوم: مدخل…
✔️در سی شب ماه مبارک رمضان مدخلهای برگزیدهٔ ذیل در هر شب (ساعت ۱۰) در میان صاحبنظران نشست گزارش و به بحث گذاشته خواهد شد.
شب اول: مدخل آخرالزمان نوشتهٔ فردریک لیمهویز
شب دوم: مدخل…
Forwarded from پژوهشکده مطالعات بنیادین علم و فناوری
#وبینار
مركز علم و الهيات پژوهشکده مطالعات بنيادين علم و فناوری برگزار میکند:
سلسله سخنرانی های علم و الهیات
موضوع: نظریه ابتناء چندگانه و تبیین رابطه خدا و انسان
سخنران: دکتر جواد درویش(پژوهشگر در فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف)
🗓دوشنبه ۶ ارديبهشت ماه ۱۴۰۰
🕰ساعت ۱۷ تا ۱۹
لینک ورود به وبینار:
http://www.skyroom.online/ch/newandishan/kargah
مركز علم و الهيات پژوهشکده مطالعات بنيادين علم و فناوری برگزار میکند:
سلسله سخنرانی های علم و الهیات
موضوع: نظریه ابتناء چندگانه و تبیین رابطه خدا و انسان
سخنران: دکتر جواد درویش(پژوهشگر در فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف)
🗓دوشنبه ۶ ارديبهشت ماه ۱۴۰۰
🕰ساعت ۱۷ تا ۱۹
لینک ورود به وبینار:
http://www.skyroom.online/ch/newandishan/kargah
وادی|جواد درویش pinned «🔴چرا شبهای قدر بر جامعه بی اثر است؟ مهمترین اعمال در شبهای قدر توبه و استغفار است و حقیقت توبه همانطور که در روایات تاکید شده، پشیمانی و تصمیم بر ترک گناه است. اما چرا با همه استقبالی که از برنامه های احیا میشود و از همه مهمتر سوز و گدازی که انسان در چهره…»
🔴چرا نهجالبلاغه را تخطئه میکنند؟
سایه مکاتب سیاسی و فلسفی بر روی فهم دین همواره وجود داشته اما در ایران همیشه این جریانهای چپ بودهاند که متهم به ارائه تفسیر ایدئولوژیک از دین، شدهاند. من در این مطلب میخواهم توضیح دهم، جریان راست محافظهکار نیز تفسیر مطابق با میل خود از دین را ارائه میکند و در این مسیر ابایی از حذف و تخطئه برخی از مهمترین منابع شیعی مثل نهجالبلاغه ندارد.
کتاب نهجالبلاغه در تاریخ اندیشه شیعه شاید تا 100 سال پیش جایگاه ویژهای نداشته است. به تعبیر شهید مطهری در مقدمه کتاب "سیری در نهجالبلاغه"، بخش مهمی از این کتاب توسط بیخداها با باخداهای غیرمسلمان برا ما شناسانده شده. ایشان به شرحهای تاثیرگذاری که توسط سنی مسلکهایی چون محمدعبده نوشته شده نیز اشاره میکند.
به نظر میرسد چهره عقلانی، اخلاقی و عبادی که از مسلمان شیعه در نهجالبلاغه ترسیم میشود و همچنین چهره غیرمحافظهکار، حامی محرومان و ضدظلم که از حکومت اسلامی در این کتاب تصویر میشود، مهمترین دلیل گرایش مردم و جوامع تحت سلطه استعمار و استبداد به نهجالبلاغه است.
دهه ۴۰ و ۵۰ در ایران، این کتاب به شدت مورد توجه بوده است. رسول جعفریان در کتاب "سازمانها و جریانهای سیاسی مذهبی ایران" میگوید از سال ۵۰ تا ۵۲، این کتاب ۸ بار تجدید چاپ شده و میگوید نهجالبلاغه یکی از منابع سهگانه سازمان مجاهدین خلق(در کنار قرآن و کتاب "راه طی شده" بازرگان) بوده است.
غیر از چپها، برخی روحانیون وابسته به فضای فقهی سنتی نیز بشدت به آن گرایش داشتند (مثل مرحوم خزعلی که کل نهجالبلاغه را حفظ کرده بود.) یا افراد میانه و اندیشمندی مثل شهیدمطهری و علامه جعفری که کارهای عمیقی روی این کتاب کرده و آثاری منتشر کردند.
همین کتابی که تا سال 57 مورد توجه همه طیفها بود، بعد از انقلاب سرنوشت دیگری پیدا کرد. آیت الله جوادی آملی میگویند: "ما با نهجالبلاغه انقلاب کردیم و با رسالههای عملیه کشور را مدیریت میکنیم."
طی این سالها بیتوجهی زیادی به این کتاب صورت گرفته. هرجایی هم که قرار بوده صحبتی از حضرت علی(ع) به میان آید، سعی شده زوایای غیرهمسوی سیره آن حضرت با اصول جریانهای سیاسی حاکم، حذف یا تعدیل شود. برای مثال تهیهکننده سریال امام علی (در این مصاحبه) به سانسور 3 قسمت از سریال که به شخصیت مطالبهگر و عدالتخواه ابوذر اختصاص داشت، اشاره میکند. برای شناخت بهتر ابوذر خطبه 130 نهج البلاغه را نگاه کنید.
اما برخی منبرهای رسمی این روزها از سانسور هم عبور کرده و قلب و تحریف سیره حضرت علی(ع) و تخطئه نهجالبلاغه را پیگرفتهاند. ماه رمضان سال گذشته و بعد از انتخابات مجلس و اعتراضات شکل گرفته به مفاسد اقتصادی نمایندگان و رئیس جدید مجلس، برخی روحانیونی که رسما از این جریان حمایت کرده بودند، مثل حامد کاشانی و غلامرضا قاسمیان، در برنامههای سحر و افطار سیما، مباحثی درمورد وجود مفاسد اقتصادی در حکومت حضرت علی(ع) را شروع کردند. آنها شرح افراطگونهای از برخورد مصلحتجویانه حضرت علی با افراد فاسدی مثل زیاد بن ابی و اشعث بن قیس که در حکومت او مسئولیت داشتند، ارائه میکردند. در مقابل، برخوردهای تند و غیرمحافظهکارانه ایشان را در ماجرای انتخاب عثمان، واکنش به سهمخواهی طلحه و زبیر و عقیل، برخورد با کارگزاران فاسد و متخلف مثل فرماندار بصره و فرماندار اهواز و اهمیت شنیدن صدای منتقدان و مشورت با مردم و مدارا با مخالفان که در نامه به مالک آمده، همه را نادیده میگرفتند.
اما این مباحث آنقدر در نهجالبلاغه پررنگ است که اساسا نمیشود نهجالبلاغه را نگه داشت و از محافظهکاری و مصلحتجویی در سیره آن حضرت دفاع کرد. لذا گام بعدی، تخطئه و کم اعتبار کردن نهجالبلاغه است. من اخیرا به مناسبتی در یک سلسله جلسات حامد کاشانی با عنوان "تربیت کارگزار در سیره امیرالمومنین" (اینجا) شرکت کردم. او جلسه اول را به چگونگی پژوهش در سیره حضرت علی و نقش کمرنگ نهجالبلاغه در منابع تحقیقی اصلی، اختصاص داد. جلسه دوم کتابی در ارتباط با سیره را با خودش آورد و آن را بهعنوان یک نمونه از آثار ضعیف که فقط به نهجالبلاغه ارجاع میدهند، با تمسخر نقد کرد. ایشان با صراحت و از موضع بالا به مخاطب القا میکرد که نهجالبلاغه نه تنها منبع ناقصی برای شناخت علی، که گاهی گمراهکننده است. کاشانی متولد سال 64 است و کارشناسی مکانیک خوانده و چندسالی بیشتر نیست که مشغول مباحث حوزوی است، اما برخورد او با نهجالبلاغه و کسانیکه آن را جدی گرفتهاند، طوری است که گویی متفکران بزرگی مثل شهید مطهری (که از سال 1320 تا 1353 در بحر عمیق نهجالبلاغه غوطهور بودهاند)، عمرشان را به بیحاصلی گذراندهاند.
🔹در این مطلب سعی کردم نشان دهم که تفسیر ایدئولوژیک و فهم کاریکاتوری از اسلام برای تطبیق آن با عملکرد افراد و جناحهای حامی، امروز در جریان راست وجود دارد.
سایه مکاتب سیاسی و فلسفی بر روی فهم دین همواره وجود داشته اما در ایران همیشه این جریانهای چپ بودهاند که متهم به ارائه تفسیر ایدئولوژیک از دین، شدهاند. من در این مطلب میخواهم توضیح دهم، جریان راست محافظهکار نیز تفسیر مطابق با میل خود از دین را ارائه میکند و در این مسیر ابایی از حذف و تخطئه برخی از مهمترین منابع شیعی مثل نهجالبلاغه ندارد.
کتاب نهجالبلاغه در تاریخ اندیشه شیعه شاید تا 100 سال پیش جایگاه ویژهای نداشته است. به تعبیر شهید مطهری در مقدمه کتاب "سیری در نهجالبلاغه"، بخش مهمی از این کتاب توسط بیخداها با باخداهای غیرمسلمان برا ما شناسانده شده. ایشان به شرحهای تاثیرگذاری که توسط سنی مسلکهایی چون محمدعبده نوشته شده نیز اشاره میکند.
به نظر میرسد چهره عقلانی، اخلاقی و عبادی که از مسلمان شیعه در نهجالبلاغه ترسیم میشود و همچنین چهره غیرمحافظهکار، حامی محرومان و ضدظلم که از حکومت اسلامی در این کتاب تصویر میشود، مهمترین دلیل گرایش مردم و جوامع تحت سلطه استعمار و استبداد به نهجالبلاغه است.
دهه ۴۰ و ۵۰ در ایران، این کتاب به شدت مورد توجه بوده است. رسول جعفریان در کتاب "سازمانها و جریانهای سیاسی مذهبی ایران" میگوید از سال ۵۰ تا ۵۲، این کتاب ۸ بار تجدید چاپ شده و میگوید نهجالبلاغه یکی از منابع سهگانه سازمان مجاهدین خلق(در کنار قرآن و کتاب "راه طی شده" بازرگان) بوده است.
غیر از چپها، برخی روحانیون وابسته به فضای فقهی سنتی نیز بشدت به آن گرایش داشتند (مثل مرحوم خزعلی که کل نهجالبلاغه را حفظ کرده بود.) یا افراد میانه و اندیشمندی مثل شهیدمطهری و علامه جعفری که کارهای عمیقی روی این کتاب کرده و آثاری منتشر کردند.
همین کتابی که تا سال 57 مورد توجه همه طیفها بود، بعد از انقلاب سرنوشت دیگری پیدا کرد. آیت الله جوادی آملی میگویند: "ما با نهجالبلاغه انقلاب کردیم و با رسالههای عملیه کشور را مدیریت میکنیم."
طی این سالها بیتوجهی زیادی به این کتاب صورت گرفته. هرجایی هم که قرار بوده صحبتی از حضرت علی(ع) به میان آید، سعی شده زوایای غیرهمسوی سیره آن حضرت با اصول جریانهای سیاسی حاکم، حذف یا تعدیل شود. برای مثال تهیهکننده سریال امام علی (در این مصاحبه) به سانسور 3 قسمت از سریال که به شخصیت مطالبهگر و عدالتخواه ابوذر اختصاص داشت، اشاره میکند. برای شناخت بهتر ابوذر خطبه 130 نهج البلاغه را نگاه کنید.
اما برخی منبرهای رسمی این روزها از سانسور هم عبور کرده و قلب و تحریف سیره حضرت علی(ع) و تخطئه نهجالبلاغه را پیگرفتهاند. ماه رمضان سال گذشته و بعد از انتخابات مجلس و اعتراضات شکل گرفته به مفاسد اقتصادی نمایندگان و رئیس جدید مجلس، برخی روحانیونی که رسما از این جریان حمایت کرده بودند، مثل حامد کاشانی و غلامرضا قاسمیان، در برنامههای سحر و افطار سیما، مباحثی درمورد وجود مفاسد اقتصادی در حکومت حضرت علی(ع) را شروع کردند. آنها شرح افراطگونهای از برخورد مصلحتجویانه حضرت علی با افراد فاسدی مثل زیاد بن ابی و اشعث بن قیس که در حکومت او مسئولیت داشتند، ارائه میکردند. در مقابل، برخوردهای تند و غیرمحافظهکارانه ایشان را در ماجرای انتخاب عثمان، واکنش به سهمخواهی طلحه و زبیر و عقیل، برخورد با کارگزاران فاسد و متخلف مثل فرماندار بصره و فرماندار اهواز و اهمیت شنیدن صدای منتقدان و مشورت با مردم و مدارا با مخالفان که در نامه به مالک آمده، همه را نادیده میگرفتند.
اما این مباحث آنقدر در نهجالبلاغه پررنگ است که اساسا نمیشود نهجالبلاغه را نگه داشت و از محافظهکاری و مصلحتجویی در سیره آن حضرت دفاع کرد. لذا گام بعدی، تخطئه و کم اعتبار کردن نهجالبلاغه است. من اخیرا به مناسبتی در یک سلسله جلسات حامد کاشانی با عنوان "تربیت کارگزار در سیره امیرالمومنین" (اینجا) شرکت کردم. او جلسه اول را به چگونگی پژوهش در سیره حضرت علی و نقش کمرنگ نهجالبلاغه در منابع تحقیقی اصلی، اختصاص داد. جلسه دوم کتابی در ارتباط با سیره را با خودش آورد و آن را بهعنوان یک نمونه از آثار ضعیف که فقط به نهجالبلاغه ارجاع میدهند، با تمسخر نقد کرد. ایشان با صراحت و از موضع بالا به مخاطب القا میکرد که نهجالبلاغه نه تنها منبع ناقصی برای شناخت علی، که گاهی گمراهکننده است. کاشانی متولد سال 64 است و کارشناسی مکانیک خوانده و چندسالی بیشتر نیست که مشغول مباحث حوزوی است، اما برخورد او با نهجالبلاغه و کسانیکه آن را جدی گرفتهاند، طوری است که گویی متفکران بزرگی مثل شهید مطهری (که از سال 1320 تا 1353 در بحر عمیق نهجالبلاغه غوطهور بودهاند)، عمرشان را به بیحاصلی گذراندهاند.
🔹در این مطلب سعی کردم نشان دهم که تفسیر ایدئولوژیک و فهم کاریکاتوری از اسلام برای تطبیق آن با عملکرد افراد و جناحهای حامی، امروز در جریان راست وجود دارد.
ایسنا
ناگفتههایی از ساخت و سانسور سریال امام علی (ع)
«عمده بخش ابوذر ما حذف شد. ابوذر در زمان حیات خود طاقت این را نداشت کسی کوچکترین تخطی از طریق عدالت کند. گفتند برخی حرفهای ابوذر به برخی دوستان برمیخورد؛ در نتیجه حذف کردند. قائم مقام وقت سازمان خیلی مقاومت زیادی کردند که این میزان از نقش ابوذر ماند. تقریبا…
وادی|جواد درویش
🔴چرا نهجالبلاغه را تخطئه میکنند؟ سایه مکاتب سیاسی و فلسفی بر روی فهم دین همواره وجود داشته اما در ایران همیشه این جریانهای چپ بودهاند که متهم به ارائه تفسیر ایدئولوژیک از دین، شدهاند. من در این مطلب میخواهم توضیح دهم، جریان راست محافظهکار نیز تفسیر…
فایل پیوست، سخنرانی کوتاه اما نغز و دقیقی است در ارتباط با نهج البلاغه که توسط استاد مهدی مهریزی ارائه شده است.
در این سخنرانی سه نکته در شرافت این کتاب بیان میکنند:
۱. نهج البلاغه کتاب تراز شیعه
۲. قرائت انسانی از حکومت
۳. تفسیر اهل بیت از اسلام و قرآن
نکته دوم و سوم و بویژه نکته دوم بسیار قابل توجه است. در این مورد، رویکردهای حکومت در دنیا را سه قسم میکنند:
- رویکروهای سیاسی به حکومت؛ که در آن تلاش دولتمردان برای حفظ اقتدار است.
- رویکرد تمدنی به حکومت؛ که حاکمان در تلاش برای ابادانی و رفاه هستند.
- رویکرد انسانی به حکومت؛ که در عین رویکرد تمدنی، حاکمان در تلاش برای به فعلیت رساندن استعدادهای انسانی هستند. هدف این حکومت پرورش انسانهایی باخلاق و شریف است.
رویکرد سوم، نگاهی است که در نهج البلاغه به عنوان مدل مطلوب حکومت ارائه میشود.
https://www.tg-me.com/andishedinimoaser/451
در این سخنرانی سه نکته در شرافت این کتاب بیان میکنند:
۱. نهج البلاغه کتاب تراز شیعه
۲. قرائت انسانی از حکومت
۳. تفسیر اهل بیت از اسلام و قرآن
نکته دوم و سوم و بویژه نکته دوم بسیار قابل توجه است. در این مورد، رویکردهای حکومت در دنیا را سه قسم میکنند:
- رویکروهای سیاسی به حکومت؛ که در آن تلاش دولتمردان برای حفظ اقتدار است.
- رویکرد تمدنی به حکومت؛ که حاکمان در تلاش برای ابادانی و رفاه هستند.
- رویکرد انسانی به حکومت؛ که در عین رویکرد تمدنی، حاکمان در تلاش برای به فعلیت رساندن استعدادهای انسانی هستند. هدف این حکومت پرورش انسانهایی باخلاق و شریف است.
رویکرد سوم، نگاهی است که در نهج البلاغه به عنوان مدل مطلوب حکومت ارائه میشود.
https://www.tg-me.com/andishedinimoaser/451
Telegram
اندیشه دینی معاصر
🟢هفتمین نشست رمضانی ۱۴۰۰
♦️موضوع: نهجالبلاغه کتاب تراز شیعه
🎙#استاد_مهدی_مهریزی
🔸پژوهشکده اندیشه دینی معاصر
@andishedinimoaser
♦️موضوع: نهجالبلاغه کتاب تراز شیعه
🎙#استاد_مهدی_مهریزی
🔸پژوهشکده اندیشه دینی معاصر
@andishedinimoaser
🔴 اسلام اموی و انتخابات آزاد
شهید مطهری در جلد دوم کتاب حماسه حسینی صفحه ۸۲ و ۸۳ مینویسد:
《عقاد مي گويد (ص 31 - 29): معاويه قصدش اين بود كه خلافت را تبديل به ملك اموي كند و در فكر زمينه براي يزيد بود، تا ديد پير شده و ممكن است بميرد و اين كار انجام نشود. به مروان حكم نوشت كه از مردم بيعت بگيرد و چون خود مروان طمع در خلافت داشت ابا كرد از اين كار و ديگران را هم عليه يزيد تحريك كرد. معاويه مروان را معزول كرد و به جاي او سعيد بن العاص را حكم داد و به او موضوع را نوشت. البته كسي به سخنش پاسخ موافق نداد.
معاويه نامه هايي به امام حسين عليه السلام و عبدالله بن عباس و عبدالله زبير و عبدالله جعفر نوشت و سعيد را مأمور ايصال كرد كه جواب بگيرد (و ظاهرا هيچ كس جواب ننوشت.) [...] معاويه خودش به قصد مكه (ظاهرا و باطنا براي بيعت گرفتن براي يزيد) به مدينه آمد و همين چند نفر را خواند و با نرمي و تعارف گفت: من ميل دارم كه شما با يزيد كه برادر شما و ابن عم شماست بيعت كنيد به خلافت، و البته اختيار عزل و نصب با شما خواهد بود و همچنين جبايت و تقسيم مال و اسم خلافت از يزيد باشد! ابن زبير گفت: بهتر اين است كه تو يا مثل پيغمبر بكني كه هيچ كس را معين نكرد و يا مثل ابوبكر بكني كه كسي از غير فرزندان پدر خود انتخاب كرد، يا مثل عمر كار را به شورا واگذاري.
معاويه ناراحت شد و روي خشونت نشان داد؛ به او گفت: غير از اين هم سخني داري؟ گفت: نه. به ديگران گفت: شما چطور؟ آنها هم گفتند: نه. گفت: عجب! شما از حلم من سوء استفاده مي كنيد. گاهي من در منبر خطابه مي خوانم، يكي از شما بلند مي شود و مرا تكذيب مي كند و من حلم مي ورزم. قسم به خدا اگر يكي از شما در اين موضوع سخن مرا رد كند، از من سخني نخواهد شنيد تا آنكه شمشير به فرقش فرود آيد. [...] بعد به رئيس شرطه امر كرد كه بالاي سر هر كدام از اينها دو نفر مسلح بگذارد و دستور داد كه هر كدام از اينها كه در پاي منبر من سخني به تصديق يا تكذيب بگويد گردنش را بزن. 》
شهید مطهری یک پاورقی به این عبارت آخر میزند و مینویسد:
"انتخاب آزاد! بيشباهت به انتخابات زمان ما نيست (اشاره به زمان رژيم منفور پهلوي.). هم ميخواست يزيد را به ولايتعهد نصب کند و هم ميخواست از مردم بيعت بگيرد. در آن وقت قانوني نبود که اگر خليفه کسي را در زمان حيات به ولايتعهد نصب کرد، بعد از مردنش او خليفه است - استثناء در مورد عمر عملي شد - ناچار ميبايست پاي مردم را هم به ميان بکشند و از مردم بيعت بگيرند، بيعت آن روز مثل رأي دادن امروز بود يعني عمل و انتخابي بود از مردم. معاويه به زور ميخواست رأي بگيرد. در زمان ما نيز که حکومت به حسب قانون مشروطه است وکيل بايد انتخاب شود ولي چماق بالاي سر رأي دهندههاست."
شهید مطهری در جلد دوم کتاب حماسه حسینی صفحه ۸۲ و ۸۳ مینویسد:
《عقاد مي گويد (ص 31 - 29): معاويه قصدش اين بود كه خلافت را تبديل به ملك اموي كند و در فكر زمينه براي يزيد بود، تا ديد پير شده و ممكن است بميرد و اين كار انجام نشود. به مروان حكم نوشت كه از مردم بيعت بگيرد و چون خود مروان طمع در خلافت داشت ابا كرد از اين كار و ديگران را هم عليه يزيد تحريك كرد. معاويه مروان را معزول كرد و به جاي او سعيد بن العاص را حكم داد و به او موضوع را نوشت. البته كسي به سخنش پاسخ موافق نداد.
معاويه نامه هايي به امام حسين عليه السلام و عبدالله بن عباس و عبدالله زبير و عبدالله جعفر نوشت و سعيد را مأمور ايصال كرد كه جواب بگيرد (و ظاهرا هيچ كس جواب ننوشت.) [...] معاويه خودش به قصد مكه (ظاهرا و باطنا براي بيعت گرفتن براي يزيد) به مدينه آمد و همين چند نفر را خواند و با نرمي و تعارف گفت: من ميل دارم كه شما با يزيد كه برادر شما و ابن عم شماست بيعت كنيد به خلافت، و البته اختيار عزل و نصب با شما خواهد بود و همچنين جبايت و تقسيم مال و اسم خلافت از يزيد باشد! ابن زبير گفت: بهتر اين است كه تو يا مثل پيغمبر بكني كه هيچ كس را معين نكرد و يا مثل ابوبكر بكني كه كسي از غير فرزندان پدر خود انتخاب كرد، يا مثل عمر كار را به شورا واگذاري.
معاويه ناراحت شد و روي خشونت نشان داد؛ به او گفت: غير از اين هم سخني داري؟ گفت: نه. به ديگران گفت: شما چطور؟ آنها هم گفتند: نه. گفت: عجب! شما از حلم من سوء استفاده مي كنيد. گاهي من در منبر خطابه مي خوانم، يكي از شما بلند مي شود و مرا تكذيب مي كند و من حلم مي ورزم. قسم به خدا اگر يكي از شما در اين موضوع سخن مرا رد كند، از من سخني نخواهد شنيد تا آنكه شمشير به فرقش فرود آيد. [...] بعد به رئيس شرطه امر كرد كه بالاي سر هر كدام از اينها دو نفر مسلح بگذارد و دستور داد كه هر كدام از اينها كه در پاي منبر من سخني به تصديق يا تكذيب بگويد گردنش را بزن. 》
شهید مطهری یک پاورقی به این عبارت آخر میزند و مینویسد:
"انتخاب آزاد! بيشباهت به انتخابات زمان ما نيست (اشاره به زمان رژيم منفور پهلوي.). هم ميخواست يزيد را به ولايتعهد نصب کند و هم ميخواست از مردم بيعت بگيرد. در آن وقت قانوني نبود که اگر خليفه کسي را در زمان حيات به ولايتعهد نصب کرد، بعد از مردنش او خليفه است - استثناء در مورد عمر عملي شد - ناچار ميبايست پاي مردم را هم به ميان بکشند و از مردم بيعت بگيرند، بيعت آن روز مثل رأي دادن امروز بود يعني عمل و انتخابي بود از مردم. معاويه به زور ميخواست رأي بگيرد. در زمان ما نيز که حکومت به حسب قانون مشروطه است وکيل بايد انتخاب شود ولي چماق بالاي سر رأي دهندههاست."
Forwarded from انجمنعلمی فلسفۀ دین ایران
اطلاعات حاضرین در نشستهای فارسی و انگلیسی
Forwarded from گفتار راست انقلابی (Poorya Alimardani)
#تاملات_تاریخی انحراف از عدالت
عبرتهای انحرافات فرقه ای گذشته بر تشیع بکار همه روزگاران میاید از جمله روزگار ما! عقلانیت شیعی و عدالت علوی نجات بخشند و خواهم گفت که در دویست سال پیش چه بر سر اینها آمد تا شیخیه و بابیت و بهائیت فرصت ظهور در جهان شیعی یافتند.
شیخ احمد احسائی که بود؟ شیخی و مجتهدی بسیار پر طرفدار از شیعیان حجاز با پیروانی بسیار معتقد به اصول تشیع در زمانه سلطنت فتحعلی شاه و محمد شاه قاجار بعد شکست های تلخ از روسیه و از دست دادن شمال ارس در قراردادهای ترکمنچای و گلستان در آن سالهای سرخوردگی شیعیان از پادشاهان و فتوای جهاد علمای تشریعی طرحی نو در انداخت اگر خیلی ساده و دم دستی بگویم شیخ و شاگردان او سید کاظم رشتی و بقیه می گفتند که اصول دین که در تشیع قدما ۵ اصل شمرده می شد چهار اصل است و عدل و معاد را چون در صفات توحید و تعالیم نبوت مستتر است کنار می گذاشتند بجای این دو بعد از توحید نبوت و امامت به عنوان سه رکن و اصل دین بر رکن چهارم یعنی معرفت مجتهد جامع الشرایط به عنوان رکن دین پای می فشردند محمد علی کرمانی که شاگرد سید کاظم است می نویسد " چهارم راویان اخبار و حاملان آثار و دانشمندان عالیتبار و رسانندگان باطراف عالم و اینها حجتهای ولیعهد هستند بر سایر ضعفا که دسترس ندارند که بخدمت ولی برسند و مدار تدین و دین بر معرفت این چهار است خواه ملت آدم باشد یا ...". اگر چه شیخ توسط علمای فقیه اصولی و متشرع همچون ملا محمد تقی برغانی (شهید ثالث که بعدها توسط پیروان باب سلاخی شد و مزار متبرکش در قزوین است) تکفیر شد و در حجاز درگذشت اما خوب نتیجه این فکر و این نگاه شیخیه به دین و تشیع چه بود و چه شد؟ این نوع نگاه تفکر شیعی را از عقلانیت مستقل از اشخاص به سمت توجه به فهم فردی علمای دین می برد و حذف عامل مستقل و قاضی بی طرف عقل و عدل از رفتار رکن چهارم، در واقع نقطه ضعف و مشکل این تفکر بود و هست. وقتی علی محمد باب شاگرد سید کاظم رشتی ادعای امامت و سپس دینی جدید کرد عدل و در نتیجه عقل و قاضی قابل استفاده برای همه پیروان برای قضاوت او غایب بود! چون دهه ها پیش در اندیشه شیخیه حذف شده بود و رکن رابع در واقع خود باب بود برای پیروانش! این کور کردن عدل و در نتیجه عقل، کار را به جایی رساند که بهاء پس از باب خودش را رسما تجلی خدا خواند! و هیچ عقل و منطق بیرونی برای پیروان این فرقه ها برای ارزیابی ادعاها نبود! اگر مجالی باشد در آینده دلایلی از اینکه انکار اصل عدل در واقع به تضعیف عقلانیت قضاوت گر حقیقت، منجر می شود بیشتر خواهم نوشت اما الان باید گفت:
مواظب باشید مخاطبان هشدار! هرچه جانب عدالت و عدل که امری فطری و عقلی است در دوگانه های کاذب مثل عدالت و ولایت تضعیف شود، نتایج خطرناک تر و غیر قابل پیش بینی تر خواهد بود. تجربه تاریخ نیز نشان داده که انحراف و خطا در طول صدها سال بیشتر و بیشتر شده است.
پینوشت: از برادر عزیزم دکتر جواد درویش که در گفتگویی کوتاه مرا بفکر نوشتن این یادداشت انداختند متشکرم
عبرتهای انحرافات فرقه ای گذشته بر تشیع بکار همه روزگاران میاید از جمله روزگار ما! عقلانیت شیعی و عدالت علوی نجات بخشند و خواهم گفت که در دویست سال پیش چه بر سر اینها آمد تا شیخیه و بابیت و بهائیت فرصت ظهور در جهان شیعی یافتند.
شیخ احمد احسائی که بود؟ شیخی و مجتهدی بسیار پر طرفدار از شیعیان حجاز با پیروانی بسیار معتقد به اصول تشیع در زمانه سلطنت فتحعلی شاه و محمد شاه قاجار بعد شکست های تلخ از روسیه و از دست دادن شمال ارس در قراردادهای ترکمنچای و گلستان در آن سالهای سرخوردگی شیعیان از پادشاهان و فتوای جهاد علمای تشریعی طرحی نو در انداخت اگر خیلی ساده و دم دستی بگویم شیخ و شاگردان او سید کاظم رشتی و بقیه می گفتند که اصول دین که در تشیع قدما ۵ اصل شمرده می شد چهار اصل است و عدل و معاد را چون در صفات توحید و تعالیم نبوت مستتر است کنار می گذاشتند بجای این دو بعد از توحید نبوت و امامت به عنوان سه رکن و اصل دین بر رکن چهارم یعنی معرفت مجتهد جامع الشرایط به عنوان رکن دین پای می فشردند محمد علی کرمانی که شاگرد سید کاظم است می نویسد " چهارم راویان اخبار و حاملان آثار و دانشمندان عالیتبار و رسانندگان باطراف عالم و اینها حجتهای ولیعهد هستند بر سایر ضعفا که دسترس ندارند که بخدمت ولی برسند و مدار تدین و دین بر معرفت این چهار است خواه ملت آدم باشد یا ...". اگر چه شیخ توسط علمای فقیه اصولی و متشرع همچون ملا محمد تقی برغانی (شهید ثالث که بعدها توسط پیروان باب سلاخی شد و مزار متبرکش در قزوین است) تکفیر شد و در حجاز درگذشت اما خوب نتیجه این فکر و این نگاه شیخیه به دین و تشیع چه بود و چه شد؟ این نوع نگاه تفکر شیعی را از عقلانیت مستقل از اشخاص به سمت توجه به فهم فردی علمای دین می برد و حذف عامل مستقل و قاضی بی طرف عقل و عدل از رفتار رکن چهارم، در واقع نقطه ضعف و مشکل این تفکر بود و هست. وقتی علی محمد باب شاگرد سید کاظم رشتی ادعای امامت و سپس دینی جدید کرد عدل و در نتیجه عقل و قاضی قابل استفاده برای همه پیروان برای قضاوت او غایب بود! چون دهه ها پیش در اندیشه شیخیه حذف شده بود و رکن رابع در واقع خود باب بود برای پیروانش! این کور کردن عدل و در نتیجه عقل، کار را به جایی رساند که بهاء پس از باب خودش را رسما تجلی خدا خواند! و هیچ عقل و منطق بیرونی برای پیروان این فرقه ها برای ارزیابی ادعاها نبود! اگر مجالی باشد در آینده دلایلی از اینکه انکار اصل عدل در واقع به تضعیف عقلانیت قضاوت گر حقیقت، منجر می شود بیشتر خواهم نوشت اما الان باید گفت:
مواظب باشید مخاطبان هشدار! هرچه جانب عدالت و عدل که امری فطری و عقلی است در دوگانه های کاذب مثل عدالت و ولایت تضعیف شود، نتایج خطرناک تر و غیر قابل پیش بینی تر خواهد بود. تجربه تاریخ نیز نشان داده که انحراف و خطا در طول صدها سال بیشتر و بیشتر شده است.
پینوشت: از برادر عزیزم دکتر جواد درویش که در گفتگویی کوتاه مرا بفکر نوشتن این یادداشت انداختند متشکرم
در حال ترجمه کتابی هستم و اهواز و بلایی که بر سر مردم و طبیعت آوردهایم هم از سرم بیرون نمیرود. اینکه از سرزمینی پرآب که بزرگترین رود کشور را دارد، خشکی و تشنگی بسازیم، کم هنری نیست!
بخشی از این کتاب به اصول رفتاری چین باستان در قبال طبیعت میپردازد:
" رفتار حاکم، پیامدهای کیهانی دارد. ما این را در Huáinánzi، که در قرن دوم قبل از میلاد تدوین شده است، پیدا می کنیم. مثلا در آن میخوانیم که رویش بهاری گیاهان وابسته به شیوه خیرخواهانه عملکرد حاکمان در قبال فصلهاست. اگر حاکم در آن زمان دارای شدت عمل باشد، رشد گیاهان متوقف میشود"
در این سنت، مثل سنت اصیل اسلامی و منحرف نشده ما، خشکی و خرابی و عذاب، پیامد عمل حاکمان و متولیان است نه فقط گناهان مردم.
نابودی زمین، هم نتیجه مستقیم ناکارآمدی آنهاست و هم اثر وضعی بیرحمی آنها نسبت به مردم و طبیعت.
قران میفرماید: "وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ
و هنگامی که قدرت و حکومتی یابد، می کوشد که در زمین فساد و تباهی به بار آورد، و زراعت و نسل را نابود کند؛ و خدا فساد و تباهی را دوست ندارد"
بخشی از این کتاب به اصول رفتاری چین باستان در قبال طبیعت میپردازد:
" رفتار حاکم، پیامدهای کیهانی دارد. ما این را در Huáinánzi، که در قرن دوم قبل از میلاد تدوین شده است، پیدا می کنیم. مثلا در آن میخوانیم که رویش بهاری گیاهان وابسته به شیوه خیرخواهانه عملکرد حاکمان در قبال فصلهاست. اگر حاکم در آن زمان دارای شدت عمل باشد، رشد گیاهان متوقف میشود"
در این سنت، مثل سنت اصیل اسلامی و منحرف نشده ما، خشکی و خرابی و عذاب، پیامد عمل حاکمان و متولیان است نه فقط گناهان مردم.
نابودی زمین، هم نتیجه مستقیم ناکارآمدی آنهاست و هم اثر وضعی بیرحمی آنها نسبت به مردم و طبیعت.
قران میفرماید: "وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ
و هنگامی که قدرت و حکومتی یابد، می کوشد که در زمین فساد و تباهی به بار آورد، و زراعت و نسل را نابود کند؛ و خدا فساد و تباهی را دوست ندارد"
Forwarded from DinOnline دینآنلاین
🔻تعلیق ناباوری؛ نگاهی به کتاب خدا به روایت قرآن
✍ امیرحسین خداپرست
: : کتاب «خدا به روایت قرآن» نوشته جک مایلز است که صالح طباطبایی آن را ترجمه کرده و نشر نی آن را در سال ۱۴۰۰ روانه بازار نشر کرده است.
خدا به روایت قرآن ترجمهٔ فارسی مجموعهٔ سهگانهٔ جک مایلز، دربارهٔ تصویر خدا در کتابهای مقدس است. دو کتاب دیگر او در این مجموعه خدا در کتاب مقدس یهود و خدا در کتاب مقدس مسیحیان نام دارند و پیش از خدا در قرآن تألیف و منتشر شدهاند...
📎 پیوند به متن کامل این گزارش در سایت دینآنلاین
🆔 @dinonline
✍ امیرحسین خداپرست
: : کتاب «خدا به روایت قرآن» نوشته جک مایلز است که صالح طباطبایی آن را ترجمه کرده و نشر نی آن را در سال ۱۴۰۰ روانه بازار نشر کرده است.
خدا به روایت قرآن ترجمهٔ فارسی مجموعهٔ سهگانهٔ جک مایلز، دربارهٔ تصویر خدا در کتابهای مقدس است. دو کتاب دیگر او در این مجموعه خدا در کتاب مقدس یهود و خدا در کتاب مقدس مسیحیان نام دارند و پیش از خدا در قرآن تألیف و منتشر شدهاند...
📎 پیوند به متن کامل این گزارش در سایت دینآنلاین
🆔 @dinonline
دینآنلاین
تعلیق ناباوری؛ نگاهی به کتاب خدا به روایت قرآن| امیرحسین خداپرست
کتاب «خدا به روایت قرآن» نوشته جک مایلز است که صالح طباطبایی آن را ترجمه کرده و نشر نی آن را در سال 1400 روانه بازار نشر کرده است.