"آن مرغ که پر زند به بام و در دوست
خواهد که دهد سر به دم خنجر دوست
این نکته نوشته اند بر دفتر عشق
سر دوست ندارد آنکه دارد سرِ دوست"*
این عکس محسن حججی جوان 27 ساله ایست که دو روز پیش اسیر شد و دیروز داعش سر از بدنش جدا کرد..
همه چیز این تصویر ذهن انسان را به یاد عصر عاشورا می اندازد
حتی غرور و صلابتی که در نگاه این شهید موج میزند...
*مرحوم قیصر امین پور
http://s8.picofile.com/file/8303118268/_%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%AD%D8%AC%D8%AC%DB%8C.jpg
خواهد که دهد سر به دم خنجر دوست
این نکته نوشته اند بر دفتر عشق
سر دوست ندارد آنکه دارد سرِ دوست"*
این عکس محسن حججی جوان 27 ساله ایست که دو روز پیش اسیر شد و دیروز داعش سر از بدنش جدا کرد..
همه چیز این تصویر ذهن انسان را به یاد عصر عاشورا می اندازد
حتی غرور و صلابتی که در نگاه این شهید موج میزند...
*مرحوم قیصر امین پور
http://s8.picofile.com/file/8303118268/_%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%AD%D8%AC%D8%AC%DB%8C.jpg
🔴 محسن حججی، احسان حاج صفی و معنای #زندگی_بدون_سر
1️⃣ پرسش از #معنای_زندگی یکی از مهمترین سوالات فلسفه قارهای و فلسفه دین معاصر است تاجایی که #آلبر_کامو معتقد است اگر فلسفه نتواند به این سوال پاسخ دهد، به هیچ دردی نمیخورد! سوال اساسی این است که آیا ارزشهای مستقلی در عالم هست که زندگی انسان را ارزشمند کند و به آن هدف و جهتی بدهد؟ این سوالات به یک موضوع بین رشتهای تبدیل شده است که فلسفه، روانشناسی و الهیات خودشان را عهده دار پاسخ به آن میدانند.
2️⃣حرکت اخیر #احسان_حاج_صفی و #مسعود_شجاعی در بازی با یک تیم اسرائیلی یک تابوشکنی تلقی شد و واکنشهای زیادی را به دنبال داشت. نظر کسانی که از این دو بازیکن حمایت میکنند، این است که کار حرفهای را نباید به ارزشهای ایدئولوژیک آلوده کرد. هردوی اینها جز بازیکنان موجه و پخته ایران هستند و بخصوص حاج صفی یک ویژگی برجسته و ممتاز در ذهن من دارد که به رغم درخواستهای دوباشگاه #استقلال و #پرسپولیس، هیچگاه #سپاهان را به مقصد این دوباشگاه ترک نکرد و این خودش نشان میدهد برای او ارزشهای دیگری غیر از فوتبال وجود دارد.
3️⃣ در همین میانه ماجرای شهادت عجیب و ملکوتی #محسن_حججی پیش آمد. شهیدی که به دست داعش سر از بدنش جدا شد و عکسها و فیلمهای او، حکایت از یک صلابت و طمأنینه الهی در وجودش داشت.
4️⃣ حالا مردم، رسانهها و شخصیتها، با #دو_پدیده به کلی متفاوت و بلکه متضاد، در یک زمان واحد، مواجه شدهاند. پدیدهای که برای بازی در یک تیم یونانی و فعالیت حرفهای خود حاضر نیست یک ارزش انسانی و اخلاقی را بپذیرد (چون مسئله #فلسطین بعد از حدود 60 سال الان به یک موضوع انسانی در کل دنیا تبدیل شده.)؛ و پدیدهای که سرِ خود را در راه یکسری ارزش ایدئولوژیک با رضایت و آرامش کامل اعطا میکند. این دو پدیده به اندازه دو تاریخ باهم فاصله دارند. اصلا اهالی آنها با یکدیگر آشنا نیستند و زبان هم را نمیفهمند. به قول #حاتمی_کیا مثل اصحاب کهف که تازه از خواب بیدار شدهاند.
❓ارزش زندگی در هرکدام از این جهانهای متفاوت به چیست؟
5️⃣ فوتبال قرن 21 دیگر یک ورزش نیست، یک پرفورمنس مهیج و سرگرم کننده صرف است و به همین دلیل حاشیههای آن خیلی مهمتر از متن است. #برنامه_90 به خاطر این باسابقهترین و پرمخاطبترین برنامه صدا و سیماست که بیشترین حاشیهپردازی را در مجموع کل برنامهها دارد!
حالا وقتی این #پرفورمنس مثلا به رکورد حدود یک میلیارد تماشگر در فینال جام جهانی میرسد، دیگر باید آن را زندگی نامید! و باید معنایی برای این زندگی درنظر گرفت. کاری که #مزدک_میرزایی چندسال پیش با جمله معروف خود سعی کرد انجام دهد. او گفت "باید خدا رو شکر کنیم که در عصری زندگی میکنیم که میتونیم بازیهای مسی رو ببینیم!"
6️⃣ اما شهادت و یا به تعبیر من #زندگی_بدون_سر هم نوع دیگر زندگی در این سوی دو قطبی است. زندگی که #حضرت_علی(ع) در توصیف آن میفرماید: "الموت فی حیاتکم مقهورین. و الحیاة فی موتکم قاهرین" یعنی مرگ، در زندگیِ پست است و زندگی، در #مرگِ_باعزت! در واقع حضرت علی(ع) فقط این نوع زندگی، یعنی #زندگی_بدون_سر را زندگی میداند. #امام_حسین(ع) هم تعابیر نزدیک زیادی دارند. شعار ایشان در روز عاشورا این شعر بود: " الموت اولی من رکوب العار / والعار اولی من دخول النار". تعابیر قرآنی زیادی هم درمورد این نوع زندگی وجود دارد و اصرار قرآن بر اینکه این نوع زندگی را واقعا زندگی بدانید نه مردگی، از همین جهت است.
7️⃣ این است دو معنای به کلی متفاوت از زندگی در کشور ما. حالا درمقابل این دو معنا چه باید کرد؟ اول باید آن را باور کنیم و به رسمیت بشناسیم. این دو قطبی، واقعی است و باید آن را از #دوقطبی_کاذبی که روی آن سوار شده تفکیک کرد. (در دوقطبی کاذب، یک سو #سیاستمداری هست که با تحریک احساسات حاج صفیها و طرفدارانش، خودش را منادی #آزادی جلوه میدهد، و در سوی دیگر سیاستمدار دیگری از خون حججیها، #آبرو میگیرد. هردو هم در انتخابات و مواقعی که منافعشان در خطر است، یاد این دو طیف میافتند و بعد فراموششان میکنند. )
8️⃣ اما دو قطبی اصلی را نباید فراموش کرد. به نظر من نه حاج صفی و شجاعی جای ملامت دارند و نه حتی مزدک میرزایی، مسئله ما با نوعی زندگی است که معنای خود را در تفریح و تمتع جستجو میکند. غفلت را شادی معنا میکنند و پول را جاودانگی..؛ و ما در مقابل این معنای زندگی، وقتی میخواهیم حججیها را مطرح کنیم، اول از آنها #اسطوره میسازیم. بعد، از اسطوره ها #کلیشه میسازیم و بعد کلیشهها را به ثمن بخس در انتخابات میفروشیم! اما اگر بدون شعر و تغزل، و به دور از سیاست و انتخابات، اینها را به عنوان نمونههای عینی و واقعی، با اهداف و توجیهات روشن به مردم معرفی کنیم، چرا نباید مزدک میرزایی به جای مسی و رونالدو و فابرگاس، معنای خودش از زندگی را از این وجودهای باعظمت و نورانی اخذ کند؟
1️⃣ پرسش از #معنای_زندگی یکی از مهمترین سوالات فلسفه قارهای و فلسفه دین معاصر است تاجایی که #آلبر_کامو معتقد است اگر فلسفه نتواند به این سوال پاسخ دهد، به هیچ دردی نمیخورد! سوال اساسی این است که آیا ارزشهای مستقلی در عالم هست که زندگی انسان را ارزشمند کند و به آن هدف و جهتی بدهد؟ این سوالات به یک موضوع بین رشتهای تبدیل شده است که فلسفه، روانشناسی و الهیات خودشان را عهده دار پاسخ به آن میدانند.
2️⃣حرکت اخیر #احسان_حاج_صفی و #مسعود_شجاعی در بازی با یک تیم اسرائیلی یک تابوشکنی تلقی شد و واکنشهای زیادی را به دنبال داشت. نظر کسانی که از این دو بازیکن حمایت میکنند، این است که کار حرفهای را نباید به ارزشهای ایدئولوژیک آلوده کرد. هردوی اینها جز بازیکنان موجه و پخته ایران هستند و بخصوص حاج صفی یک ویژگی برجسته و ممتاز در ذهن من دارد که به رغم درخواستهای دوباشگاه #استقلال و #پرسپولیس، هیچگاه #سپاهان را به مقصد این دوباشگاه ترک نکرد و این خودش نشان میدهد برای او ارزشهای دیگری غیر از فوتبال وجود دارد.
3️⃣ در همین میانه ماجرای شهادت عجیب و ملکوتی #محسن_حججی پیش آمد. شهیدی که به دست داعش سر از بدنش جدا شد و عکسها و فیلمهای او، حکایت از یک صلابت و طمأنینه الهی در وجودش داشت.
4️⃣ حالا مردم، رسانهها و شخصیتها، با #دو_پدیده به کلی متفاوت و بلکه متضاد، در یک زمان واحد، مواجه شدهاند. پدیدهای که برای بازی در یک تیم یونانی و فعالیت حرفهای خود حاضر نیست یک ارزش انسانی و اخلاقی را بپذیرد (چون مسئله #فلسطین بعد از حدود 60 سال الان به یک موضوع انسانی در کل دنیا تبدیل شده.)؛ و پدیدهای که سرِ خود را در راه یکسری ارزش ایدئولوژیک با رضایت و آرامش کامل اعطا میکند. این دو پدیده به اندازه دو تاریخ باهم فاصله دارند. اصلا اهالی آنها با یکدیگر آشنا نیستند و زبان هم را نمیفهمند. به قول #حاتمی_کیا مثل اصحاب کهف که تازه از خواب بیدار شدهاند.
❓ارزش زندگی در هرکدام از این جهانهای متفاوت به چیست؟
5️⃣ فوتبال قرن 21 دیگر یک ورزش نیست، یک پرفورمنس مهیج و سرگرم کننده صرف است و به همین دلیل حاشیههای آن خیلی مهمتر از متن است. #برنامه_90 به خاطر این باسابقهترین و پرمخاطبترین برنامه صدا و سیماست که بیشترین حاشیهپردازی را در مجموع کل برنامهها دارد!
حالا وقتی این #پرفورمنس مثلا به رکورد حدود یک میلیارد تماشگر در فینال جام جهانی میرسد، دیگر باید آن را زندگی نامید! و باید معنایی برای این زندگی درنظر گرفت. کاری که #مزدک_میرزایی چندسال پیش با جمله معروف خود سعی کرد انجام دهد. او گفت "باید خدا رو شکر کنیم که در عصری زندگی میکنیم که میتونیم بازیهای مسی رو ببینیم!"
6️⃣ اما شهادت و یا به تعبیر من #زندگی_بدون_سر هم نوع دیگر زندگی در این سوی دو قطبی است. زندگی که #حضرت_علی(ع) در توصیف آن میفرماید: "الموت فی حیاتکم مقهورین. و الحیاة فی موتکم قاهرین" یعنی مرگ، در زندگیِ پست است و زندگی، در #مرگِ_باعزت! در واقع حضرت علی(ع) فقط این نوع زندگی، یعنی #زندگی_بدون_سر را زندگی میداند. #امام_حسین(ع) هم تعابیر نزدیک زیادی دارند. شعار ایشان در روز عاشورا این شعر بود: " الموت اولی من رکوب العار / والعار اولی من دخول النار". تعابیر قرآنی زیادی هم درمورد این نوع زندگی وجود دارد و اصرار قرآن بر اینکه این نوع زندگی را واقعا زندگی بدانید نه مردگی، از همین جهت است.
7️⃣ این است دو معنای به کلی متفاوت از زندگی در کشور ما. حالا درمقابل این دو معنا چه باید کرد؟ اول باید آن را باور کنیم و به رسمیت بشناسیم. این دو قطبی، واقعی است و باید آن را از #دوقطبی_کاذبی که روی آن سوار شده تفکیک کرد. (در دوقطبی کاذب، یک سو #سیاستمداری هست که با تحریک احساسات حاج صفیها و طرفدارانش، خودش را منادی #آزادی جلوه میدهد، و در سوی دیگر سیاستمدار دیگری از خون حججیها، #آبرو میگیرد. هردو هم در انتخابات و مواقعی که منافعشان در خطر است، یاد این دو طیف میافتند و بعد فراموششان میکنند. )
8️⃣ اما دو قطبی اصلی را نباید فراموش کرد. به نظر من نه حاج صفی و شجاعی جای ملامت دارند و نه حتی مزدک میرزایی، مسئله ما با نوعی زندگی است که معنای خود را در تفریح و تمتع جستجو میکند. غفلت را شادی معنا میکنند و پول را جاودانگی..؛ و ما در مقابل این معنای زندگی، وقتی میخواهیم حججیها را مطرح کنیم، اول از آنها #اسطوره میسازیم. بعد، از اسطوره ها #کلیشه میسازیم و بعد کلیشهها را به ثمن بخس در انتخابات میفروشیم! اما اگر بدون شعر و تغزل، و به دور از سیاست و انتخابات، اینها را به عنوان نمونههای عینی و واقعی، با اهداف و توجیهات روشن به مردم معرفی کنیم، چرا نباید مزدک میرزایی به جای مسی و رونالدو و فابرگاس، معنای خودش از زندگی را از این وجودهای باعظمت و نورانی اخذ کند؟
در اواسط دهه 1960 مجله آمریکایی تایم طی مقالهای مرگ خدا را در محیطهای کلامیِ آمریکا اعلام کرد... اما در شماره هفتم آوریل 1980 در همان مجله مقالهای منتشر شده که در آن از نهضت جدیدی در میان فلاسفه برای اصلاح براهین سنتی وجود خدا صحبت کرد و متذکر شد: «در یک انقلاب ساکت در فکر و استدلال، که دو دهه قبل هیچکس حدس آن را نمیزد، خدا دارد بر میگردد.»"
منبع: کتاب علم، دین و معنویت در آستانه قرن 21، دکتر مهدی گلشنی
منبع: کتاب علم، دین و معنویت در آستانه قرن 21، دکتر مهدی گلشنی
4_5814508454533923341.pdf
11.3 MB
این فایل یک مجله انگلیسی به اسم #زن_مسلمان است که چاپ آفریقای جنوبی است.مطالب خوبی پیرامون خانواده و سبک زندگی اسلامی دارد.گزارشی هم از خانمی به اسم #یاسمین_مجاهد داردکه سخنران معروف و پرطرفداری است
كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى
یعنی به تحقیق، حتما و قطعا انسان وقتی احساس بی نیازی کند، جفتک می اندازد!
(آیه 6 و 7 سوره علق)
یعنی به تحقیق، حتما و قطعا انسان وقتی احساس بی نیازی کند، جفتک می اندازد!
(آیه 6 و 7 سوره علق)
🔴 امام جواد(ع) و تغییر مفهوم علم امام
امشب، شب شهادت #امام_جواد علیه السلام است. پیش از اینها اهتمام داشتم در ولادت و شهادت امام جواد(ع) حتما مطلب کوتاه یا دل نوشته ای درمورد آن بزرگوار بنویسم.
اخیرا کتاب #مکتب_در_فرایند_تکامل نوشته دکتر #مدرسی_طباطبایی استاد دانشگاه پرینستون آمریکا را میخواندم. اسم دکتر آیت الله مدرسی طباطبایی احتمالا این روزها و در جریان فوت مرحوم #مریم_میرزاخانی به گوش شما هم خورده است. ایشان همان کسی است که شوهر میرزاخانی را مسلمان کرد و خاطرات جالبی از اخلاص و ایمان میرزاخانی نقل کرده است.
کتاب مکتب، در فرایند تکامل وقتی به فارسی ترجمه شد جنجالهای زیادی بخصوص در محیط حوزوی ایجاد کرد. منظر کلی این کتاب بسیار عالی و بدیع است. دکتر مدرسی مدعی است بسیاری از مفاهیم مثل #علم_ائمه، جایگاه سیاسی ائمه و عصمت، در طول حیات 250 ساله ائمه تغییر کرده اند. به نظر من هم این مفاهیم ولو اینکه در ذات مفاهیم و در ذهن ذوات مقدسه ائمه ثابت بوده باشند، در اذهان مردم و شیعیان تغییر کرده اند.
1️⃣ برای مثال دکتر مدرسی درمورد #جایگاه_سیاسی ائمه، نقطه عطف را #امام_صادق(ع) میداند که در زمان ایشان فرصت بسیار خوب و استثنایی برای قیام علیه بنی امیه بوجود آمد، ولی ایشان قیام نکردند و این تلقی برخی شیعیان را درمورد نقش سیاسی ائمه تغییر داد. (یکی از مشکلات کتاب همینجاست چون میخواهد بگوید این تلقی به همین شکل در تاریخ تکامل یافت. درصورتیکه از بعد امام صادق اتفاقا تحرکات سیاسی ائمه خیلی زیاد شد. #امام_کاظم(ع) رسما تشکیلاتی از وکلا راه انداخت و علنا در مخالفت حکام بنیعباس صحبت میکرد. به همین دلیل برای اولین بار یک امام را زندانی کردند. بعد هم امام رضا و امام جواد را از نزدیک سعی کردند کنترل و محدود کنند و امام هادی و امام عسگری را در حصر و تبعید کردند. لذا عقب نشینی امام صادق را نمیتوان نقطه عطف تاریخی و مفهومی در نقش سیاسی ائمه دانست و بیشتر باید آن را یک تاکتیک در گرفتن زمان برای تقویت عقبه فکری و فرهنگی شیعیان تلقی کرد.)
2️⃣ نقطه عطف دوم از منظر دکتر مدرسی، که مربوط به تلقی مردم و شیعیان درمورد علم و عصمت ائمه میشد، در زمان #امام_جواد(ع) اتفاق می افتد. تا قبل از امام جواد بحثهای زیادی میان شیعیان واقعی ائمه با #غالیان(یعنی کسانی که درمورد ائمه غلو میکردند و ایشان را در عرض خدا میدانستند) و با #مفوضه (یعنی کسانی که میگفتند خدا کارش را به ائمه تفویض کرده و ائمه را در طول خدا میدانستند)، وجود داشت. ولی برخورد محکم ائمه با پیروان این دوگروه، همواره تکلیف را برای شیعیان مشخص میکرد. از نگاه شیعیان تا قبل از امام جواد (بنا به قول آقای مدرسی)، تلقی از امام، علماء الابرار و الاتقیاء بودند. یعنی انسانها بزرگ و متقی که علمشان از همین طرق اکتسابی بدست آمده بود.
🔹 اما شهادت امام رضا وقتی امام جواد فقط 7 سال داشت، مساله #علم_ائمه را بسیار پیچیده کرد. اختلافات زیادی شکل گرفت. برخی منکر امامت امام جواد شدند، رفتند سراغ دیگران و برخی سلسله ائمه را پایان یافته تلقی کردند. در میان کسانی که امام جواد را امام میدانستند هم در مورد نحوه امامت ایشان اختلاف بود. مثلا برخی میگفتند اگرچه ایشان بالقوه امام است ولی باید تا زمان بلوغشان صبر کرد. خود امام جواد و حتی امام رضا در زمان حیاتشان به این مساله با اشاره به آیات قران و نبوت حضرت #عیسی و #سلیمان علیهماالسلام در کودکی پاسخ میدادند.
🔹ولی دکتر مدرسی معتقد است بعد از امام جواد، تلقی بخش مهمی از شیعیان نسبت به علم امام، از یک امر اکتسابی، به یک امر غیبی تغییر کرد. به تبع آن، خود ائمه به انسانهایی ماورا الطبیعی تبدیل شدند. نکته مهم این است که دیگر این عقاید را عقاید غالیان یا مفوضه نمیدانستند. هرچند هنوز هم ائمه مثل امام حسن عسگری(ع) و حتی امام زمان (عج) با تعابیر بسیار تندی عقاید مفوضه را محکوم میکردند. اما جناح مقابلشان (که مفوضه به آنها #مقصره یعنی کسانی که ائمه را از جایگاهشان پایین آورده اند) را هم با صراحت تایید نمیکردند. این جناح معتقد بود امام، یک انسان عادی است که فرق اساسی او با سایرین این است که بر دین خدا و احکام اسلام آگاهی کامل دارد و تفسیر قرآن نزد اوست.
🔹دلیل اصلی عدم تایید صریح این گروه به نظر من برمیگردد به فراگیری زیاد این اختلاف و دودستگی و اینکه ائمه نمیخواستند بیش از این به تشتت شیعیان دامن بزنند و این برخلاف نتیجه گیری دکتر مدرسی است که خود ائمه هم بعد از امام جواد، نگاهشان درمورد علم امام تاحدی تغییر کرده، همانطو که معتقد بود بعد از امام صادق، ائمه نگاهشان درمورد نقش سیاسی ائمه تغییر کرده. ولی من همانطورکه دلایلم را گفتم با هردو مخالفم یعنی به نظرمن نمیتوان تغییر در نگاه ائمه را ثابت کرد، هرچند میتوان نشان داد مردم نگاهشان درمورد این مفاهیم در طول تاریخ، تطوراتی داشته است.
امشب، شب شهادت #امام_جواد علیه السلام است. پیش از اینها اهتمام داشتم در ولادت و شهادت امام جواد(ع) حتما مطلب کوتاه یا دل نوشته ای درمورد آن بزرگوار بنویسم.
اخیرا کتاب #مکتب_در_فرایند_تکامل نوشته دکتر #مدرسی_طباطبایی استاد دانشگاه پرینستون آمریکا را میخواندم. اسم دکتر آیت الله مدرسی طباطبایی احتمالا این روزها و در جریان فوت مرحوم #مریم_میرزاخانی به گوش شما هم خورده است. ایشان همان کسی است که شوهر میرزاخانی را مسلمان کرد و خاطرات جالبی از اخلاص و ایمان میرزاخانی نقل کرده است.
کتاب مکتب، در فرایند تکامل وقتی به فارسی ترجمه شد جنجالهای زیادی بخصوص در محیط حوزوی ایجاد کرد. منظر کلی این کتاب بسیار عالی و بدیع است. دکتر مدرسی مدعی است بسیاری از مفاهیم مثل #علم_ائمه، جایگاه سیاسی ائمه و عصمت، در طول حیات 250 ساله ائمه تغییر کرده اند. به نظر من هم این مفاهیم ولو اینکه در ذات مفاهیم و در ذهن ذوات مقدسه ائمه ثابت بوده باشند، در اذهان مردم و شیعیان تغییر کرده اند.
1️⃣ برای مثال دکتر مدرسی درمورد #جایگاه_سیاسی ائمه، نقطه عطف را #امام_صادق(ع) میداند که در زمان ایشان فرصت بسیار خوب و استثنایی برای قیام علیه بنی امیه بوجود آمد، ولی ایشان قیام نکردند و این تلقی برخی شیعیان را درمورد نقش سیاسی ائمه تغییر داد. (یکی از مشکلات کتاب همینجاست چون میخواهد بگوید این تلقی به همین شکل در تاریخ تکامل یافت. درصورتیکه از بعد امام صادق اتفاقا تحرکات سیاسی ائمه خیلی زیاد شد. #امام_کاظم(ع) رسما تشکیلاتی از وکلا راه انداخت و علنا در مخالفت حکام بنیعباس صحبت میکرد. به همین دلیل برای اولین بار یک امام را زندانی کردند. بعد هم امام رضا و امام جواد را از نزدیک سعی کردند کنترل و محدود کنند و امام هادی و امام عسگری را در حصر و تبعید کردند. لذا عقب نشینی امام صادق را نمیتوان نقطه عطف تاریخی و مفهومی در نقش سیاسی ائمه دانست و بیشتر باید آن را یک تاکتیک در گرفتن زمان برای تقویت عقبه فکری و فرهنگی شیعیان تلقی کرد.)
2️⃣ نقطه عطف دوم از منظر دکتر مدرسی، که مربوط به تلقی مردم و شیعیان درمورد علم و عصمت ائمه میشد، در زمان #امام_جواد(ع) اتفاق می افتد. تا قبل از امام جواد بحثهای زیادی میان شیعیان واقعی ائمه با #غالیان(یعنی کسانی که درمورد ائمه غلو میکردند و ایشان را در عرض خدا میدانستند) و با #مفوضه (یعنی کسانی که میگفتند خدا کارش را به ائمه تفویض کرده و ائمه را در طول خدا میدانستند)، وجود داشت. ولی برخورد محکم ائمه با پیروان این دوگروه، همواره تکلیف را برای شیعیان مشخص میکرد. از نگاه شیعیان تا قبل از امام جواد (بنا به قول آقای مدرسی)، تلقی از امام، علماء الابرار و الاتقیاء بودند. یعنی انسانها بزرگ و متقی که علمشان از همین طرق اکتسابی بدست آمده بود.
🔹 اما شهادت امام رضا وقتی امام جواد فقط 7 سال داشت، مساله #علم_ائمه را بسیار پیچیده کرد. اختلافات زیادی شکل گرفت. برخی منکر امامت امام جواد شدند، رفتند سراغ دیگران و برخی سلسله ائمه را پایان یافته تلقی کردند. در میان کسانی که امام جواد را امام میدانستند هم در مورد نحوه امامت ایشان اختلاف بود. مثلا برخی میگفتند اگرچه ایشان بالقوه امام است ولی باید تا زمان بلوغشان صبر کرد. خود امام جواد و حتی امام رضا در زمان حیاتشان به این مساله با اشاره به آیات قران و نبوت حضرت #عیسی و #سلیمان علیهماالسلام در کودکی پاسخ میدادند.
🔹ولی دکتر مدرسی معتقد است بعد از امام جواد، تلقی بخش مهمی از شیعیان نسبت به علم امام، از یک امر اکتسابی، به یک امر غیبی تغییر کرد. به تبع آن، خود ائمه به انسانهایی ماورا الطبیعی تبدیل شدند. نکته مهم این است که دیگر این عقاید را عقاید غالیان یا مفوضه نمیدانستند. هرچند هنوز هم ائمه مثل امام حسن عسگری(ع) و حتی امام زمان (عج) با تعابیر بسیار تندی عقاید مفوضه را محکوم میکردند. اما جناح مقابلشان (که مفوضه به آنها #مقصره یعنی کسانی که ائمه را از جایگاهشان پایین آورده اند) را هم با صراحت تایید نمیکردند. این جناح معتقد بود امام، یک انسان عادی است که فرق اساسی او با سایرین این است که بر دین خدا و احکام اسلام آگاهی کامل دارد و تفسیر قرآن نزد اوست.
🔹دلیل اصلی عدم تایید صریح این گروه به نظر من برمیگردد به فراگیری زیاد این اختلاف و دودستگی و اینکه ائمه نمیخواستند بیش از این به تشتت شیعیان دامن بزنند و این برخلاف نتیجه گیری دکتر مدرسی است که خود ائمه هم بعد از امام جواد، نگاهشان درمورد علم امام تاحدی تغییر کرده، همانطو که معتقد بود بعد از امام صادق، ائمه نگاهشان درمورد نقش سیاسی ائمه تغییر کرده. ولی من همانطورکه دلایلم را گفتم با هردو مخالفم یعنی به نظرمن نمیتوان تغییر در نگاه ائمه را ثابت کرد، هرچند میتوان نشان داد مردم نگاهشان درمورد این مفاهیم در طول تاریخ، تطوراتی داشته است.
[Richard_C._Taylor,_Luis_Xavier_López-Farjeat]_Th(b-ok.org).pdf
3.3 MB
کتاب همراه راتلج فلسفه اسلامی
این کتاب شامل مجموعه مقالاتی است از موضوعات روز فلسفی، همگی از منظر اسلام و فلسفه اسلامی. درواقع کاری که ما در سنت خودمان نکرده ایم را اینها در این کتاب برایمان کرده اند
این کتاب شامل مجموعه مقالاتی است از موضوعات روز فلسفی، همگی از منظر اسلام و فلسفه اسلامی. درواقع کاری که ما در سنت خودمان نکرده ایم را اینها در این کتاب برایمان کرده اند
دعای #عرفه اظهارنامه و شیوه نامه #فاعلیت_الهی یا همان Divine Action است:
"اى گمارنده کاروان براى نجات یـوسـف در آن جـاى بـى آب و علف و بیرون آورنده اش از چاه و رساننده اش به پادشاهى پس از بندگی
ای که او را بـرگـردانـدى بـه یـعـقوب پس از آنکه دیدگانش از اندوه سفید شده بود و آکنده از غم بود
اى برطرف کننده سختى و گرفتارى از ایوب
و اى نگهدارنده دستهاى ابراهیم از ذبـح پـسـرش پـس از سـن پـیـرى و بـسـرآمدن عمرش
اى که دعاى زکریا را به اجابت رساندى و یـحـیى را به او بخشیدى و او را تنها و بى کس وامگذاردى
اى که بیرون آورد یونس را از شـکـم مـاهـى
اى کـه شـکـافـت دریـا را بـراى بـنـى اسرائیل و (از فرعونیان ) نجاتشان داد و فرعون و لشکریانش را غرق کرد
اى که فرستاد بادها را نوید دهندگانى پیشاپیش آمدن رحمتش
اى که شتاب نکند بر (عذاب ) نافرمانان از خلق خود
اى که نـجـات بـخـشـید ساحران (فرعون ) را پس از سالها انکار (و کفر)"
"اى گمارنده کاروان براى نجات یـوسـف در آن جـاى بـى آب و علف و بیرون آورنده اش از چاه و رساننده اش به پادشاهى پس از بندگی
ای که او را بـرگـردانـدى بـه یـعـقوب پس از آنکه دیدگانش از اندوه سفید شده بود و آکنده از غم بود
اى برطرف کننده سختى و گرفتارى از ایوب
و اى نگهدارنده دستهاى ابراهیم از ذبـح پـسـرش پـس از سـن پـیـرى و بـسـرآمدن عمرش
اى که دعاى زکریا را به اجابت رساندى و یـحـیى را به او بخشیدى و او را تنها و بى کس وامگذاردى
اى که بیرون آورد یونس را از شـکـم مـاهـى
اى کـه شـکـافـت دریـا را بـراى بـنـى اسرائیل و (از فرعونیان ) نجاتشان داد و فرعون و لشکریانش را غرق کرد
اى که فرستاد بادها را نوید دهندگانى پیشاپیش آمدن رحمتش
اى که شتاب نکند بر (عذاب ) نافرمانان از خلق خود
اى که نـجـات بـخـشـید ساحران (فرعون ) را پس از سالها انکار (و کفر)"
این متن کوتاه را دوست خوبم اقای مرصعی فرستاده:
"این سخنرانی را چندی قبل خواندم و اندکی برایم عجیب نمود... گفتم امروز دیگران را هم در این استعجاب سهیم کنم...
«بزرگ ترین عید ما مسلمانان عید فطر و عید اضحی [قربان] است... مسلمانان مسائل مربوط به زمان حال و آینده را باید مقدم بر مسائل مربوط به زمان گذشته احترام بگذارند و اهمیت دهند. ولو آن حوادث گذشته حادثه بزرگی چون بعثت پیامبر ص چون میلاد پیغمبر ص چون میلاد علی ع چون منصوب کردن علی ع به مقام ولایت و خلافت یعنی روز غدیر خم باشد.»
#شهید_بهشتی (سخنرانی روز ولادت پیغمبر؛ به نقل از سایت مجموعه فرهنگی سرچشمه)"
پ.ن: من پیش از این هم به این فکر میکردم که ما چرا عید غدیر را بسیار باشکوه تر از عید مبعث و عید مبعث را باشکوه تر از عید فطر و عید فطر را باشکوه تر از عید قربان برگزار میکنیم؟ و هرسال هم این روند بدتر میشود. من ولادت پیامبر(ص) در مجلسی بودم که سخنران محترم یک روایت خواند مبنی بر اینکه حضرت علی(ع) نفس پیامبر است و بعد از آن کل مجلس رفت به سمت مدح امیرالمومنین!
این روند جدایی طلبی و فرقه گرایی که مصداقش را در تفاوت برگزاری اعیاد در کشور ما نشان میدهد، به نظر میرسد یک ریشه فقهی و حوزوی دارد که البته خلاف نص قران است. قران تاکید زیادی در وهله اول به وحدت میان مسلمانان و اشتراکات آنها که قران و قبله است دارد، و اصرار زیادی به تصدیق کتب آسمانی و صدق دعوی پیامبران قبل از حضرت خاتم در وهله دوم دارد.
"این سخنرانی را چندی قبل خواندم و اندکی برایم عجیب نمود... گفتم امروز دیگران را هم در این استعجاب سهیم کنم...
«بزرگ ترین عید ما مسلمانان عید فطر و عید اضحی [قربان] است... مسلمانان مسائل مربوط به زمان حال و آینده را باید مقدم بر مسائل مربوط به زمان گذشته احترام بگذارند و اهمیت دهند. ولو آن حوادث گذشته حادثه بزرگی چون بعثت پیامبر ص چون میلاد پیغمبر ص چون میلاد علی ع چون منصوب کردن علی ع به مقام ولایت و خلافت یعنی روز غدیر خم باشد.»
#شهید_بهشتی (سخنرانی روز ولادت پیغمبر؛ به نقل از سایت مجموعه فرهنگی سرچشمه)"
پ.ن: من پیش از این هم به این فکر میکردم که ما چرا عید غدیر را بسیار باشکوه تر از عید مبعث و عید مبعث را باشکوه تر از عید فطر و عید فطر را باشکوه تر از عید قربان برگزار میکنیم؟ و هرسال هم این روند بدتر میشود. من ولادت پیامبر(ص) در مجلسی بودم که سخنران محترم یک روایت خواند مبنی بر اینکه حضرت علی(ع) نفس پیامبر است و بعد از آن کل مجلس رفت به سمت مدح امیرالمومنین!
این روند جدایی طلبی و فرقه گرایی که مصداقش را در تفاوت برگزاری اعیاد در کشور ما نشان میدهد، به نظر میرسد یک ریشه فقهی و حوزوی دارد که البته خلاف نص قران است. قران تاکید زیادی در وهله اول به وحدت میان مسلمانان و اشتراکات آنها که قران و قبله است دارد، و اصرار زیادی به تصدیق کتب آسمانی و صدق دعوی پیامبران قبل از حضرت خاتم در وهله دوم دارد.
🔴مطلبی بود که مدتها در ذهن داشتم و بی ارتباط با پست قبلی کانال نیست. درمورد تفاوت رویکرد متفکران و اندیشمندان اسلامی در مواجهه با منتقدان و همچنین تواضع علمیشان، نسبت به متفکران و اندیشمندان غربی
اول این نکته را معلوم کنم که متهم به غرب زدگی نشوم! منظورم تفاوت رویکرد اسلام و غرب نیست، چه اینکه غربی ها ظاهرا بهتر به برخی آیات و روایات ما درمورد اخلاق علمی، عمل میکنند.
🔹برخی عبارات تکفیرآمیز فقها و متکلمین به خاطر اختلاف نظرهایی که با فلاسفه داشته اند، معروف است؛ و معروف ترین آنها، عبارات غزالی درمورد ابن سینا در کتاب تهافت الفلاسفه است. همچنین در دوره خود ما، برخوردهای تندی که با برخی مدرسین فلسفه از جمله شهید مطهری، علامه طباطبایی و امام خمینی در حوزه شده، معروف است.
البته در مقابل، فلاسفه هم اصلا مظلوم نبوده اند! کتب مهم فلسفی مثل اشارات ابن سینا و اسفار ملاصدرا، مملو از عبارات تند و بعضا توهین آمیز نسبت به متکلمین است.
🔹اما اخلاق برخورد با مخالف یک مسئله است، خودبزرگ بینی علمی، مسئله مهمتری است که شاید ریشه قبلی هم همینجا باشد.
فلاسفه، فقها، متکلمین و عرفای اسلامی چه در عناوینی که به خودشان داده اند (مثل ثقه الاسلام، حجت الاسلام، آیت الله، عالم ربانی، علامه بحرالعلوم و.. )، چه در عناوینی که روی آثارشان گذاشته اند و چه در عباراتی که در متون خودشان درمورد نظریاتشان بکار میبرند، به شدت اهل مبالغه هستند.
برخی عناوین کتب مشهور فلسفی و فقهی ما به این شرح است:
کفایه الاصول، نهایه الحکمه، حکمه المتعالیه، منتهی الاصول
🔹این سنت را مقایسه کنید با سنت علمی در غرب که دانشجو، استادش را به راحتی به اسم کوچک صدا میکند و بکار بردن القاب پرطمطراق گاهی قبح دارد.
همچنین خود نویسندگان در آثارشان خیلی با تردید و ملاحظه صحبت میکنند و معمولا سعی میکنند طوری حرف نزنند گویی که حرف آخر را گفته اند. الفاظ تند و توهین آمیز یا تنقیص و تمسخر کسی که آنها را نقد میکنند را هم من در آثار علمی ندیده ام.
عناوین کتب آنها هم خیلی جالب است:
یکی از مهمترین کتب فلسفی تاریخ، کتاب "تاملات" دکارت است.
همچنین آثار دیوید هیوم بسیار در فلسفه با اهمیت است و طبق گفته کانت، او را از خواب جزم اندیشی بیدار کرده اند. اسم یکی از کتب هیوم "پژوهش درباره فهم آدمی" است و بقیه کتابهایش همه به همین منوال با کلماتی مثل بررسی و کاوش و... شروع میشود.
خود کانت هم که او را قله فلسفه غرب میدانند مهمترین آثارش "نقد عقل نظری" و "نقد عقل عملی" نام دارد.
🔹البته این بررسی اصلا کاری به محتوای هیچکدام از این آثار ندارد، بلکه درصدد یک مقایسه اخلاقی است، که تواضع علمی در کجا بیشتر است.
خداوند در قران می فرماید "انما یخشی الله من عباده العلما" یعنی به تعبیر علامه طباطبایی، خشیت به معنای حقیقی کلمه، تنها در عالمان یافت میشود. اما به واقع افراد کمی هستند در سنت ما مثل جلال آل احمد که گفت:
"خواستم بگویم کسی هستم در میعاد، اما بهتر که در خودم نگاه کردم دیدیم خسی هستم در میقات" و همین را هم عنوان کتابش گذاشت..
اول این نکته را معلوم کنم که متهم به غرب زدگی نشوم! منظورم تفاوت رویکرد اسلام و غرب نیست، چه اینکه غربی ها ظاهرا بهتر به برخی آیات و روایات ما درمورد اخلاق علمی، عمل میکنند.
🔹برخی عبارات تکفیرآمیز فقها و متکلمین به خاطر اختلاف نظرهایی که با فلاسفه داشته اند، معروف است؛ و معروف ترین آنها، عبارات غزالی درمورد ابن سینا در کتاب تهافت الفلاسفه است. همچنین در دوره خود ما، برخوردهای تندی که با برخی مدرسین فلسفه از جمله شهید مطهری، علامه طباطبایی و امام خمینی در حوزه شده، معروف است.
البته در مقابل، فلاسفه هم اصلا مظلوم نبوده اند! کتب مهم فلسفی مثل اشارات ابن سینا و اسفار ملاصدرا، مملو از عبارات تند و بعضا توهین آمیز نسبت به متکلمین است.
🔹اما اخلاق برخورد با مخالف یک مسئله است، خودبزرگ بینی علمی، مسئله مهمتری است که شاید ریشه قبلی هم همینجا باشد.
فلاسفه، فقها، متکلمین و عرفای اسلامی چه در عناوینی که به خودشان داده اند (مثل ثقه الاسلام، حجت الاسلام، آیت الله، عالم ربانی، علامه بحرالعلوم و.. )، چه در عناوینی که روی آثارشان گذاشته اند و چه در عباراتی که در متون خودشان درمورد نظریاتشان بکار میبرند، به شدت اهل مبالغه هستند.
برخی عناوین کتب مشهور فلسفی و فقهی ما به این شرح است:
کفایه الاصول، نهایه الحکمه، حکمه المتعالیه، منتهی الاصول
🔹این سنت را مقایسه کنید با سنت علمی در غرب که دانشجو، استادش را به راحتی به اسم کوچک صدا میکند و بکار بردن القاب پرطمطراق گاهی قبح دارد.
همچنین خود نویسندگان در آثارشان خیلی با تردید و ملاحظه صحبت میکنند و معمولا سعی میکنند طوری حرف نزنند گویی که حرف آخر را گفته اند. الفاظ تند و توهین آمیز یا تنقیص و تمسخر کسی که آنها را نقد میکنند را هم من در آثار علمی ندیده ام.
عناوین کتب آنها هم خیلی جالب است:
یکی از مهمترین کتب فلسفی تاریخ، کتاب "تاملات" دکارت است.
همچنین آثار دیوید هیوم بسیار در فلسفه با اهمیت است و طبق گفته کانت، او را از خواب جزم اندیشی بیدار کرده اند. اسم یکی از کتب هیوم "پژوهش درباره فهم آدمی" است و بقیه کتابهایش همه به همین منوال با کلماتی مثل بررسی و کاوش و... شروع میشود.
خود کانت هم که او را قله فلسفه غرب میدانند مهمترین آثارش "نقد عقل نظری" و "نقد عقل عملی" نام دارد.
🔹البته این بررسی اصلا کاری به محتوای هیچکدام از این آثار ندارد، بلکه درصدد یک مقایسه اخلاقی است، که تواضع علمی در کجا بیشتر است.
خداوند در قران می فرماید "انما یخشی الله من عباده العلما" یعنی به تعبیر علامه طباطبایی، خشیت به معنای حقیقی کلمه، تنها در عالمان یافت میشود. اما به واقع افراد کمی هستند در سنت ما مثل جلال آل احمد که گفت:
"خواستم بگویم کسی هستم در میعاد، اما بهتر که در خودم نگاه کردم دیدیم خسی هستم در میقات" و همین را هم عنوان کتابش گذاشت..
وادی|جواد درویش
🔴مطلبی بود که مدتها در ذهن داشتم و بی ارتباط با پست قبلی کانال نیست. درمورد تفاوت رویکرد متفکران و اندیشمندان اسلامی در مواجهه با منتقدان و همچنین تواضع علمیشان، نسبت به متفکران و اندیشمندان غربی اول این نکته را معلوم کنم که متهم به غرب زدگی نشوم! منظورم…
🔴نکات تکمیلی و تصحیحی درمورد این مطلب
1️⃣ سنت فکری غرب را من براساس متون فلسفی چند دهه اخیر گزارش کردم. یعنی چیزی که خودم با آن مواجهه مستقیم داشته ام. این فضا تحت تاثیر تحولات علوم طبیعی بخصوص ظهور مکانیک کوانتم، همچنین تحولات علم منطق و ظهور منطق های فازی، گرایش زیادی به احتمال دارد و عدم قطعیت در همه جای آن موج میزند.
استدلال های تبینی مثل IBE (استدلال برای بهترین تبیین) جایگزین استنتاج های محکم فلسفه های سنتی دترمینستی مثل فلسفه اسلامی و فلسفه دکارت شده اند؛ و متافیزیک علم به عنوان یک بستر متغیر، بنیان فلسفی در بسیاری از نظریات ، حتی در الهیات شده است.
🔹لذا شاید سنت پیش از این دوره در غرب، با سنت اسلامی ما قابل مقایسه تر باشد. چه اینکه اگر این نظریات جدید در حوزه های علمیه ما هم خوب خوانده شود، تاثیرش را بر قطعیت براهین و نحوه اظهار آنها بگذارد. کما اینکه در مقدمه کتاب "نظریه اعتباریات و فلسفه فرهنگ" از قول داریوش شایگان نقل شده که علامه طباطبایی بسیار بیشتر از هم دوره ای های خود با آثار روز غربی آشنا بود و همین آشنایی، زمینه طرح نظریه اعتباریات که به زعم نویسنده آن کتاب یک نظریه نسبی گرایانه است را ایجاد کرده.
2️⃣ در غرب هم (بخصوص دوره قبل از منطق های فازی و مکانیک کوانتم یعنی نیمه قرن بیستم)، گرایش به مطلق گرایی و مطلق گویی و برخورد تند با منتقدان وجود داشته. اگرچه غربیان سعی دارند بیشتر این برخوردها را به آباء کلیسا منتسب کنند که در جای خود درست است، ولی برخوردهای آباء فلسفه تحلیلی جدید بخصوص پوزیتیوسم منطقی، کم از آنها نداشت.
3️⃣ مسئله اخلاق علمی گم شده جامعه امروز ماست. چیزی که این روزها با یک چرخ زدن در میدان انقلاب بر همه عیان میشود و یک پرده از آن را مجله Nature هم چندی پیش عیان کرد. اما این مسئله فقط مختص فضای دانشگاهی نیست. جامعه حوزوی هم به نوع دیگر از جمله مثالهایی که در مطلب قبل زدم، درگیر آن است. این اشکال سنت ماست نه اشکال دین ما. و مطمئنا کسی قائل نیست، هرچه در سنت ما هست، عینا مطابق دین ماست. از جمله این القاب پرطمطراق و گاهی این نگاه های بالا به پایین،که نه در قران است و نه در سیره پیامبر و ائمه صلوات الله علیهم اجمعین.
این فرهنگ ازجایی در فرهنگ حوزوی نفوذ کرده که برخی مثل رسول جعفریان و احمد رهدار ، در آثارشان سعی کرده اند تاثیر سیره شاهان مختلف و بخصوص حمله مغول را در این مسائل برجسته کنند.
و البته این مسائل اگرچه در حوزه ها فراگیر است، بزرگانی چون آیت الله بهجت هستند هنوز که اجازه ندهند روی کتب و سنگ مزارشان لقبی جز "العبد" نوشته شود..
1️⃣ سنت فکری غرب را من براساس متون فلسفی چند دهه اخیر گزارش کردم. یعنی چیزی که خودم با آن مواجهه مستقیم داشته ام. این فضا تحت تاثیر تحولات علوم طبیعی بخصوص ظهور مکانیک کوانتم، همچنین تحولات علم منطق و ظهور منطق های فازی، گرایش زیادی به احتمال دارد و عدم قطعیت در همه جای آن موج میزند.
استدلال های تبینی مثل IBE (استدلال برای بهترین تبیین) جایگزین استنتاج های محکم فلسفه های سنتی دترمینستی مثل فلسفه اسلامی و فلسفه دکارت شده اند؛ و متافیزیک علم به عنوان یک بستر متغیر، بنیان فلسفی در بسیاری از نظریات ، حتی در الهیات شده است.
🔹لذا شاید سنت پیش از این دوره در غرب، با سنت اسلامی ما قابل مقایسه تر باشد. چه اینکه اگر این نظریات جدید در حوزه های علمیه ما هم خوب خوانده شود، تاثیرش را بر قطعیت براهین و نحوه اظهار آنها بگذارد. کما اینکه در مقدمه کتاب "نظریه اعتباریات و فلسفه فرهنگ" از قول داریوش شایگان نقل شده که علامه طباطبایی بسیار بیشتر از هم دوره ای های خود با آثار روز غربی آشنا بود و همین آشنایی، زمینه طرح نظریه اعتباریات که به زعم نویسنده آن کتاب یک نظریه نسبی گرایانه است را ایجاد کرده.
2️⃣ در غرب هم (بخصوص دوره قبل از منطق های فازی و مکانیک کوانتم یعنی نیمه قرن بیستم)، گرایش به مطلق گرایی و مطلق گویی و برخورد تند با منتقدان وجود داشته. اگرچه غربیان سعی دارند بیشتر این برخوردها را به آباء کلیسا منتسب کنند که در جای خود درست است، ولی برخوردهای آباء فلسفه تحلیلی جدید بخصوص پوزیتیوسم منطقی، کم از آنها نداشت.
3️⃣ مسئله اخلاق علمی گم شده جامعه امروز ماست. چیزی که این روزها با یک چرخ زدن در میدان انقلاب بر همه عیان میشود و یک پرده از آن را مجله Nature هم چندی پیش عیان کرد. اما این مسئله فقط مختص فضای دانشگاهی نیست. جامعه حوزوی هم به نوع دیگر از جمله مثالهایی که در مطلب قبل زدم، درگیر آن است. این اشکال سنت ماست نه اشکال دین ما. و مطمئنا کسی قائل نیست، هرچه در سنت ما هست، عینا مطابق دین ماست. از جمله این القاب پرطمطراق و گاهی این نگاه های بالا به پایین،که نه در قران است و نه در سیره پیامبر و ائمه صلوات الله علیهم اجمعین.
این فرهنگ ازجایی در فرهنگ حوزوی نفوذ کرده که برخی مثل رسول جعفریان و احمد رهدار ، در آثارشان سعی کرده اند تاثیر سیره شاهان مختلف و بخصوص حمله مغول را در این مسائل برجسته کنند.
و البته این مسائل اگرچه در حوزه ها فراگیر است، بزرگانی چون آیت الله بهجت هستند هنوز که اجازه ندهند روی کتب و سنگ مزارشان لقبی جز "العبد" نوشته شود..
Forwarded from مرکز فرهنگی شهرکتاب
علم و فضیلت؛ جستاری دربارۀ تاثیر ذهنیت علمی بر منش اخلاقی، لوییس کاروئانا، ترجمه محمدابراهیم محجوب، نشر نی، چاپ اول ١٣٩٦، ٢٣٨صفحه، ٢٠٠٠٠تومان
#فلسفه_اخلاق
#نشر_نی
@Bookcitycc
#فلسفه_اخلاق
#نشر_نی
@Bookcitycc
Forwarded from مرکز فرهنگی شهرکتاب
علم و فضیلت؛ جستاری دربارۀ تاثیر ذهنیت علمی بر منش اخلاقی
پروفسور لوییس کاروئانا، کشیش یسوعی، در علوم، فلسفه، و الاهیات صاحب درجات است. او دکترایش را در رشتهی تاریخ و فلسفهی علم از دانشگاه کمبریج گرفته، پیش از این سالها استاد دانشگاه لندن بوده و اکنون، علاوه بر ریاست دانشکدهی فلسفهی دانشگاه رم، به تدریس فلسفه و پژوهش در رصدخانهی واتیکان اشتغال دارد. کاروئانا علاوه بر کتاب حاضر، صاحب آثاری چون کلگرایی و فهم علم، معماری مفهومی طبیعت، داروین و کاتولیکگرایی، و آغاز و پایان کائنات است.
دکتر کاروئانا در این کتاب، با پیمایش قلمروهای جدیدی در مرز میان علم و اخلاق، نشان میدهد چگونه ذهنیت علمی بر شکلگیری شخصیت فرد، یا کسب فضایل اخلاقی او اثر میگذارد. از نظر او علم فقط منظومهای از دانستهها و دانستنیها نیست بلکه عاملی مهم در تعیین روش زندگی است. بحث کتاب به توصیف برهمکنش میان علم و اخلاق یا رد و قبول نوآوریهای علمی محدود نمیماند بلکه به موضوعات اساسیتری میپردازد که حاصل گرایشهای مهم اخلاقی در بطن ذهنیت علمی است؛ و شرح میدهد چگونه علم، روش علمی، تاریخ علم، و قدرت تبیین علمی میتواند مفهومی از زندگی خوب را رقم بزند.
پروفسور لوییس کاروئانا، کشیش یسوعی، در علوم، فلسفه، و الاهیات صاحب درجات است. او دکترایش را در رشتهی تاریخ و فلسفهی علم از دانشگاه کمبریج گرفته، پیش از این سالها استاد دانشگاه لندن بوده و اکنون، علاوه بر ریاست دانشکدهی فلسفهی دانشگاه رم، به تدریس فلسفه و پژوهش در رصدخانهی واتیکان اشتغال دارد. کاروئانا علاوه بر کتاب حاضر، صاحب آثاری چون کلگرایی و فهم علم، معماری مفهومی طبیعت، داروین و کاتولیکگرایی، و آغاز و پایان کائنات است.
دکتر کاروئانا در این کتاب، با پیمایش قلمروهای جدیدی در مرز میان علم و اخلاق، نشان میدهد چگونه ذهنیت علمی بر شکلگیری شخصیت فرد، یا کسب فضایل اخلاقی او اثر میگذارد. از نظر او علم فقط منظومهای از دانستهها و دانستنیها نیست بلکه عاملی مهم در تعیین روش زندگی است. بحث کتاب به توصیف برهمکنش میان علم و اخلاق یا رد و قبول نوآوریهای علمی محدود نمیماند بلکه به موضوعات اساسیتری میپردازد که حاصل گرایشهای مهم اخلاقی در بطن ذهنیت علمی است؛ و شرح میدهد چگونه علم، روش علمی، تاریخ علم، و قدرت تبیین علمی میتواند مفهومی از زندگی خوب را رقم بزند.
🔴چرا امام حسین قیام کرد؟
چرا امام حسین در قیامش اعضا خانواده خود را به همراه آورد؟
چرا اگر امام حسین بارها گفته بود "ان الله قدشاء ان یراک قتیلا" در همان مدینه که او را تهدید به قتل کردند، نماند تا کشته شود؟
اصلا چرا از مدینه به مکه آمد و دقیقا روز ترویه، هشتم ذیحجه که همه حاجیان خود را به مکه میرسانند، حج را نیمه تمام گذاشت و راهی کربلا شد؟ میخواست حج را مقابل چه مفهوم بزرگتری قرار دهد؟
🔹یزید که بود و چگونه فکر و عمل میکرد؟ سوال مهمتر: اصلا چرا جامعه رفت به سمتی که یزید در آن بر مسند خلافت بنشیند؟ یزیدی که سگ بازی و شراب خواری انحراف کوچکش بود، انحراف بزرگترش این بود که میگفت "هاشمیان با حکومت بازی کردند، نه خبری از آسمان غیب آمده و نه وحی نازل شده است"
🔹مهمتر از همه: چرا جامعه رفت به سمتی که امام حسین اینگونه قیام کند؟ با زن و فرزند، با 72 نفر در مقابل هزاران نفر، در نزدیکی کوفه، همانجایی که کوفیان پیمان خود را شکستند و امام این را میدانست؟ چرا جامعه رفت به سمتی که بعد از قتل نوه رسول الله در فاصله پنجاه سال بعد از فوت رسول الله، با خانواده او چنان کردند و در کوی و برزن برای کشتن نوه رسول الله هلهله و جشن به پا کردند؟ مشکل این جامعه چه بود؟
🔹در مورد افرادی که به سپاه امام آمدند و نیامدند هم سوالات زیادی وجود دارد. مثلا اینکه چرا امام حسین بیشتر از اینکه روی افراد متشرع تر و نزدیک تر به لحاظ اعتقادی، مثل سلیمان بن صرد، رفاعه بن شداد و مختار ثقفی، سرمایه گذاری کند، روی افرادی که یا سنی و عثمانی بودند مثل زهیر ابن قین یا در سپاه یزید بودند مثل حر ابن یزدید ریاحی و یا کاری به کاری چیزی نداشتند مثل عبدالله ابن حر جوفی، سرمایه گذاری میکند و آنها را به سپاه خود میخواند؟
سوال مهمتر چرا بیشتر متشرعان یا با امام همراه نمیشوند یا مقابل امام می ایستند!؟
و مهمتر از همه اینها، چرا امام حسین در مسیر آمدن افرادی را با خواهش به سپاه خود میخواند، ولی شب نبرد به همه میگوید بروید!؟
🔹درمورد حضرت زینب هم سوالات بیشماری هست. یک سوال جدی ولی آمیخته با طنز این است که آیا واقعا ایشان یک زن بود!؟ یعنی این همه شکوه و عظمت در کاخ یزید در خطبه یک زن وجود داشت!؟ آیا چنین کارهایی مغایر با فلسفه حجاب! و خانه نشینی زنان نیست؟ چرا افرادی مثل عمان سامانی و دکتر شریعتی حضرت زینب را تا مرز عصمت و حتی خدایی بالا برده اند؟ در او چه دیده اند؟
🔴این سوالات و انبوه سوالات دیگری که در مورد قیام عاشورا وجود دارد، اگر در ذهن ما نباشد و روح ما در التهاب و غلیان برای یافتن جواب آنها نباشد، اما هرسال هزاران دسته و هیات و نذری و مداح و سخنران ببینیم و جواب هیچکدام از اینها را پیدا نکنیم، نه تنها امام حسین را نشناخته ایم، بلکه به ایشان و جد بزرگوار ایشان، خیانت کرده ایم...
چرا امام حسین در قیامش اعضا خانواده خود را به همراه آورد؟
چرا اگر امام حسین بارها گفته بود "ان الله قدشاء ان یراک قتیلا" در همان مدینه که او را تهدید به قتل کردند، نماند تا کشته شود؟
اصلا چرا از مدینه به مکه آمد و دقیقا روز ترویه، هشتم ذیحجه که همه حاجیان خود را به مکه میرسانند، حج را نیمه تمام گذاشت و راهی کربلا شد؟ میخواست حج را مقابل چه مفهوم بزرگتری قرار دهد؟
🔹یزید که بود و چگونه فکر و عمل میکرد؟ سوال مهمتر: اصلا چرا جامعه رفت به سمتی که یزید در آن بر مسند خلافت بنشیند؟ یزیدی که سگ بازی و شراب خواری انحراف کوچکش بود، انحراف بزرگترش این بود که میگفت "هاشمیان با حکومت بازی کردند، نه خبری از آسمان غیب آمده و نه وحی نازل شده است"
🔹مهمتر از همه: چرا جامعه رفت به سمتی که امام حسین اینگونه قیام کند؟ با زن و فرزند، با 72 نفر در مقابل هزاران نفر، در نزدیکی کوفه، همانجایی که کوفیان پیمان خود را شکستند و امام این را میدانست؟ چرا جامعه رفت به سمتی که بعد از قتل نوه رسول الله در فاصله پنجاه سال بعد از فوت رسول الله، با خانواده او چنان کردند و در کوی و برزن برای کشتن نوه رسول الله هلهله و جشن به پا کردند؟ مشکل این جامعه چه بود؟
🔹در مورد افرادی که به سپاه امام آمدند و نیامدند هم سوالات زیادی وجود دارد. مثلا اینکه چرا امام حسین بیشتر از اینکه روی افراد متشرع تر و نزدیک تر به لحاظ اعتقادی، مثل سلیمان بن صرد، رفاعه بن شداد و مختار ثقفی، سرمایه گذاری کند، روی افرادی که یا سنی و عثمانی بودند مثل زهیر ابن قین یا در سپاه یزید بودند مثل حر ابن یزدید ریاحی و یا کاری به کاری چیزی نداشتند مثل عبدالله ابن حر جوفی، سرمایه گذاری میکند و آنها را به سپاه خود میخواند؟
سوال مهمتر چرا بیشتر متشرعان یا با امام همراه نمیشوند یا مقابل امام می ایستند!؟
و مهمتر از همه اینها، چرا امام حسین در مسیر آمدن افرادی را با خواهش به سپاه خود میخواند، ولی شب نبرد به همه میگوید بروید!؟
🔹درمورد حضرت زینب هم سوالات بیشماری هست. یک سوال جدی ولی آمیخته با طنز این است که آیا واقعا ایشان یک زن بود!؟ یعنی این همه شکوه و عظمت در کاخ یزید در خطبه یک زن وجود داشت!؟ آیا چنین کارهایی مغایر با فلسفه حجاب! و خانه نشینی زنان نیست؟ چرا افرادی مثل عمان سامانی و دکتر شریعتی حضرت زینب را تا مرز عصمت و حتی خدایی بالا برده اند؟ در او چه دیده اند؟
🔴این سوالات و انبوه سوالات دیگری که در مورد قیام عاشورا وجود دارد، اگر در ذهن ما نباشد و روح ما در التهاب و غلیان برای یافتن جواب آنها نباشد، اما هرسال هزاران دسته و هیات و نذری و مداح و سخنران ببینیم و جواب هیچکدام از اینها را پیدا نکنیم، نه تنها امام حسین را نشناخته ایم، بلکه به ایشان و جد بزرگوار ایشان، خیانت کرده ایم...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر حسینی درمدت کوتاهی که معاون دانشگاه شدهاند استانداردهای دو چیز را لااقل دردانشگاه جابجا کردهاند و میانگین آنرا در کل بالا بردهاند: اول کلاس برگزاری یک برنامه رسمی؛ و دوم محتوای یک سخنرانی رسمی
Forwarded from موسسه امام موسی صدر
📚 «سفر شهادت» به چاپ چهارم رسید
چاپ چهارم کتاب «سفر شهادت» گفتارهای امام موسی صدر درباره واقعه عاشورا روانه بازار اندیشه شد. این کتاب شامل ترجمه متن ۱۷ سخنرانی، مقاله و گفتار امام موسی صدر درباره نهضت حسینی و ابعاد و نتایج و پیامدهای آن است.
امام صدر در این گفتارها تلاش میکند تا پیشزمینههای این واقعه و اهداف امام حسین را از این حرکت روشن کند. نقش و تأثیر حضرت زینب نیز در گفتارهایی از این کتاب بررسی شده است.
عناوین بخشهای هفدهگانه کتاب به ترتیب عبارتند از: «سفر شهادت»، «حسین(ع) وارث انبیا»، «پرتوهایی از انقلاب کربلا»، «به سوی خط حسینی»، «امام حسین(ع) و قداست جانفشانی»، «مناسبتهای ماه رجب و زیارت امام حسین»، «امام حسین(ع) پیشوای اصلاحگری»، «عطای حسینی در واقعه کربلا»، «از دریچه عاشورا»، «حسین(ع) چراغ هدایت و کشتی نجات»، «صلح پیوند پاینده اسلام و مسیحیت»، «نامهای به مردم لبنان»، «شهادت، چشمه جوشان تحول»، «زینب(س) شکوه شکیبایی(۱)»، «زینب(س) شکوه شکیبایی(۲)»، «رسالت حضرت زینب(س) در عاشورا» و «یاری زینب(س)».
همچنین به دلیل اشارههای بسیار امام صدر به خطبه آتشین حضرت زینب(س) در کاخ یزید، ترجمه فارسی این خطبه نیز در پیوست این کتاب درج شده است. لازم به توضیح است که مجموعه تمام مطالبی که در کتاب «سفر شهادت» ترجمه و منتشر شده، در اصل سخنرانیهای امام صدر از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۷ در مجامع مختلف است. در این هشت سال وقایع گوناگونی در لبنان و جهان اسلام رخ داده و امام در خلال صحبتهای خود درباره عاشورا به بررسی تطبیقی حوادث کربلای سال ۶۱ هجری با رخدادهای روز جامعه خود میپردازد.
انتشارات موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، چاپ چهارم کتاب «سفر شهادت» را با شمارگان هزار نسخه، ۲۶۴ صفحه و بهای ۱۳ هزار تومان عرضه کرده است. چاپ نخست این کتاب در سال ۱۳۹۱ روانه بازار نشر شده بود.
✅ برای خرید اینترنتی کلیک کنید: https://goo.gl/RMWuXr
#محرم #عاشورا #سفر_شهادت
🆔 @imammoussasadr
چاپ چهارم کتاب «سفر شهادت» گفتارهای امام موسی صدر درباره واقعه عاشورا روانه بازار اندیشه شد. این کتاب شامل ترجمه متن ۱۷ سخنرانی، مقاله و گفتار امام موسی صدر درباره نهضت حسینی و ابعاد و نتایج و پیامدهای آن است.
امام صدر در این گفتارها تلاش میکند تا پیشزمینههای این واقعه و اهداف امام حسین را از این حرکت روشن کند. نقش و تأثیر حضرت زینب نیز در گفتارهایی از این کتاب بررسی شده است.
عناوین بخشهای هفدهگانه کتاب به ترتیب عبارتند از: «سفر شهادت»، «حسین(ع) وارث انبیا»، «پرتوهایی از انقلاب کربلا»، «به سوی خط حسینی»، «امام حسین(ع) و قداست جانفشانی»، «مناسبتهای ماه رجب و زیارت امام حسین»، «امام حسین(ع) پیشوای اصلاحگری»، «عطای حسینی در واقعه کربلا»، «از دریچه عاشورا»، «حسین(ع) چراغ هدایت و کشتی نجات»، «صلح پیوند پاینده اسلام و مسیحیت»، «نامهای به مردم لبنان»، «شهادت، چشمه جوشان تحول»، «زینب(س) شکوه شکیبایی(۱)»، «زینب(س) شکوه شکیبایی(۲)»، «رسالت حضرت زینب(س) در عاشورا» و «یاری زینب(س)».
همچنین به دلیل اشارههای بسیار امام صدر به خطبه آتشین حضرت زینب(س) در کاخ یزید، ترجمه فارسی این خطبه نیز در پیوست این کتاب درج شده است. لازم به توضیح است که مجموعه تمام مطالبی که در کتاب «سفر شهادت» ترجمه و منتشر شده، در اصل سخنرانیهای امام صدر از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۷ در مجامع مختلف است. در این هشت سال وقایع گوناگونی در لبنان و جهان اسلام رخ داده و امام در خلال صحبتهای خود درباره عاشورا به بررسی تطبیقی حوادث کربلای سال ۶۱ هجری با رخدادهای روز جامعه خود میپردازد.
انتشارات موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، چاپ چهارم کتاب «سفر شهادت» را با شمارگان هزار نسخه، ۲۶۴ صفحه و بهای ۱۳ هزار تومان عرضه کرده است. چاپ نخست این کتاب در سال ۱۳۹۱ روانه بازار نشر شده بود.
✅ برای خرید اینترنتی کلیک کنید: https://goo.gl/RMWuXr
#محرم #عاشورا #سفر_شهادت
🆔 @imammoussasadr
انتشارات موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر
سفر شهادت - انتشارات موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر
سفر شهادت جلد هفتم از مجموعه کتابهای در قلمرو اندیشه امام موسی صدر است که حاوی سخنرانیها و پیامها و مقالات امام موسی صدر درباره واقعه عاشوراست.
PRR_Volume 15_Issue 1_Pages 23-39.pdf
297.5 KB
مقاله بنده و آقای دکتر موسوی باعنوان "بررسی نظریه عدم انقطاع فیض الهی براساس یک استدلال تجربی ویک تحلیل فلسفی" که درمجله پژوهشنامه فلسفه دین چاپ شد. این مجله درپایگاه The philosopher's Index نمایه شده