Telegram Web Link
با بهره‌گیری از روش SPICE ، جلسه‌های تمرینی خود را به جلسات «تمرین عامدانه» تبدیل کنید

آندرس اریکسون
مترجم: اسماعیل فیضی
ویراستار: علی فیضی

Specific Performance target
اهداف عملکردی مشخص داشته باشید
از اهداف‌ مبهم بپرهیزید! مثلاً بهتر شدن یا موفقیت به درد نمی‌خورند، این‌ها فقط وقت شما را تلف می‌کنند. برای بهتر ساختن عملکرد خود نیاز دارید که هدف‌های قابل اجرا یا قابل انجام دادنِ ویژه‌ و روشنی داشته باشید.

Periods of intense undistracted focus
بازه‌هایی از زمان را تعیین کنید که در آنها که با تمرکزی عاری از حواس‌پرتی به تمرین بپردازید

فقط و فقط روی آنچه که می‌خواهید انجام دهید تمرکز کرده و مشتاقانه آن را ادامه ‌دهید. تحت هر شرایطی تمرکزمان را از روی آن برنمی‌داریم و با خود تکرار می‌کنیم که انجام می‌دهم و بهترش را هم می‌توانم انجام دهم، الان هیچ چیز مهم‌تر از این کارم نیست و به خوبی آن را انجام خواهم داد.
اینکه تنها به راهنمایی مربی یا معلّم اکتفا شود اصلاً و ابداً کافی نیست و فرد باید با توجه و دقت تمام در لحظۀ انجام تمرین، برای انجام دادن درست و هرچه بهتر آن تلاش کند.

Immediate Feedback
بلافاصله بازخورد بگیرید
برای اینکه «تمرین عامدانۀ» اثر بخشی داشته باشیم، بهتر است فوراً و با دقت فراوان بازخوردی از آنچه انجام داده‌ایم داشته وعملکرد خود در طول تمرین را بسنجیم. به این منظور باید بازنمایی ذهنی از آنچه می‌خواهیم انجام دهیم داشته باشیم. سنجش از طریق بازخورد و خود بازخورد هر چه سریعتر باشد، بازنمایی ذهنی هم بهتر و بهتر خواهد شد.
بدون داشتن بازخورد از آنچه که در حال انجام دادنش هستیم، نمی‌توانیم بگوییم چقدر به هدف نزدیک شده‌ایم یا به چه کاری نیاز داریم تا بهتر شویم.

Cycling between comfort and discomfort
بین منطقه راحتی و ناراحتی در رفت و آمد باشید

همچون ورزشکاران بدنسازی عمل کنید. دوره‌های سخت و سپس از پس آنها دوره‌های آسان می‌آیند. زمانی که وزنه‌ای سنگین بلند می‌کنید و ورزشی سخت انجام می‌دهید و پس از آن دورۀ بازیابی در نظر می‌گیرید، در اصل می‌خواهید ماهیچه‌های جدید رشد کنند.
بهتر شدن از خواست قلبی می‌آید و اینکه بین راحتی و خواست قلبی و دشواری در رفت و آمد و نوسان باشید.
به اندازۀ توان‌تان، خود را تحت فشار قرار دهید.

Expert coaching from proven performers
از افرادی که مهارتشان تایید شده است بخواهید تا به صورت حرفه‌ای مربی شما باشند.

افراد ماهری که قبلاً چنین کارهایی کرده‌اند، به آسانی و درستی می‌توانند شما را به روند کار وارد کنند و در پیمودن راه شما را پیش بیندازند.
راهنمایی یک فرد ماهر در «تمرین عامدانه»، جنبه‌های مثبت گوناگون آن را تشدید و تقویت می‌کند.

❇️هدف نهایی چیست؟
تمرین عامدانه هم موجب تولید بازنمایی ذهنی می‌شود و هم به آن وابسته است. بهبود عملکرد دست در دستِ بهبود بازنمایی ذهنی دارد، چنانکه اگر شخصی عملکردش را بهبود بخشد بازنمایی ذهنی‌اش از آنچه می‌خواهد انجام دهد دقیق‌تر و موثرتر خواهد بود و چه بسا ممکن است حتی آن را بیشتر بهبود بخشد و ارتقا دهد.
#تمرین_عامدانه
#Deliberate_Practice


https://www.tg-me.com/AcademyofPsychotherapy
تبیین خودکشی از دیدگاه ACT
استیون هِیز، کرک استروساهل، کلی ویلسون
مترجم: علی فیضی
انگیزه عمده خودکشی به نظر می‌رسد که تلاش برای فرار از وضعیت‌های آزارنده ذهنی نظیر احساس گناه، اضطراب، احساس بی ارزش بودن، بی کفایتی یا سرزنش باشد. برخی این همایندی را یک فرار یا اجتناب عادی می‌دانند اما این باور نادرست است. برای آنکه یک موجود بی زبان یا غیر سخن گو را آموزش بدهیم که از یک محرک آزارنده فرار یا اجتناب کند، آن موجود بایستی که با یک رویداد آزارنده (به طور مستقیم یا از طریق سرنخ هایی که مستقیما با چنان رویدادی همراه هستند) مواجه شده و سپس اقدامی انجام دهد که از رخ دادن دوباره آن رویداد آزارنده جلوگیری کند. تقویت کننده منفی در شرطی سازی فرار یا اجتناب احتمال کاهش یافته وقوع رویداد آزارنده بعد از پاسخ دهی اجتنابی نسبت به احتمال وقوع آن رویداد قبل از پاسخ دهی اجتنابی است.
خودکشی ممکن نیست به این شیوه رخ ‌دهد. احتمال کاهش یافته وقوع یک رویداد آزارنده بعد از پاسخ اجتنابی در قیاس با وقوع آن آن قبل از پاسخ دهی اجتنابی را نمی‌توان در مورد خودکشی به صورت مستقیم تجربه کرد. هیچ کس به طور مستقیم نمی‌داند مردن چه کیفیتی دارد. به علاوه خودکشی اغلب حتی آن اوقاتی هم رخ می‌دهد که اقدام به خودکشی منجر به مواجهه مستقیم و بلافاصله با رویدادهایی آزارنده می‎شود که قبل از وقوع مرگ پدید می‌آیند. خودکشی هدفمند است اما هدف آن چیزی نیست که مستقیما تجربه بشود؛ بلکه خودکشی نیتی کلامی دارد. افراد می‌توانند پیامدهای مرگ خود را اینطور صورتبندی کنند:
مردن من مساوی است با رهایی از رنج کشیدن، دیگران می‌فهمند که درباره من اشتباه می‌کردند، آسودگی دیگران از دست من و راضی شدن آن‌ها، یک دنیای بهتر یا هزار پیامد این چنینی دیگر.
این رویدادهای کلامی مختلف (آسودگی دیگران از دست من، رهایی از رنج کشیدن) از طریق مشارکت با چهارچوب‌های رابطه‌ای با دیگر رویدادها کارکرد روانشناختی دارند. آسودگی دیگران و راضی کردن آن‌ها با صدها رویداد مثبت از دوران کودکی مرتبط است. همینطور عبارت رنج‌کشیدن هم ارز با درد مستقیما تجربه شده و رهایی از رنج کشیدن در چهارچوب تضاد با چنان دردی است. حتی اگر فرد به طور مستقیم نداند که رهایی از رنج چه کیفیتی دارد، چهارچوب تضاد به فرد اجازه می‌دهد که چنان وضعیتی را تصور کرده و به طریقی (مثلا تغییر کارکرد محرک) احساس کند که چنان وضعیتی چگونه است. در این مورد قواعدی که خودکشی را به کاهش رنج مرتبط می‌کنند موجب تشویق فرد به انجام اقدام به خودکشی می‌شوند.
جمله اگر بمیرم از رنج رها می‌شوم به روشنی توصیف یک همایندی است. این جمله یک قاعده است و از یک قاعده می‌توان پیروی کرد. اگر رهایی از رنج کشیدن صاحب کارکرد مثبتی بشود آن وقت برای فردی که درد روانشناختی قابل توجهی می‌کشد فرمول "اگر بمیرم از رنج رها می‌شوم" آن کارکرد مثبت را به مرگ به عنوان پیامدی که به صورت کلامی شده است انتقال می‌دهد؛ البته فرد می‌تواند بین اقدامات خاص و مرگ خود روابطی ایجاد کند: اگر خودم را دار بزنم یا به خودم شلیک کنم می‌میرم و اگر بمیرم دیگر رنج نمی‌کشم. اینجا دوباره مثالی از یک قاعده نهایی و مرگبار را می‌بینیم که منجر به مرگ‌های زیادی می‌شود. خودکشی یک رفتار تحت تسلط قاعده و مبتنی بر ساختن پیامدهای تخیلی از طریق کاربست چهارچوب‌های رابطه‌ای است.
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
Forwarded from Ali Sayyadi
موسسه روانشناسی دانشگاه تهران:

⭕️⭕️ کارگاه آموزشی و تخصصی

«درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد(ACT)»

🔴🔴 سرفصل ها:

* مروری بر مبانی آسیب شناسی روانی از دیدگاهACT (انعطاف ناپذیری روانشناختی)
* گام اول: استفاده از ماتریکس بعنوان ابزاری موثر در کاربرد آسان ACT و افزایش انعطاف پذیری روانشناختی

* گام دوم: ارزنده سازی تجربیات درمانجو در ماتریکس ACT و تحلیل کارآمدی اقدامات اجتنابی

* گام سوم: استفاده از ماتریکس ACT برای پاسخدهی موثر به افکار و احساسات دشوار و تحلیل کارآمدی اقدام برای کنترل دنیای درونی

* گام چهارم: آموختن و بکار بردن اقدام موثر و بدون جدل با درمانجو در ماتریکس ACT

گام پنجم: آموزش شفقت به خود در ماتریکس ACT به عنوان رفتار کارآمد و جایگزین کردن آن با خودسرزنشگری و آسیب به خود

گام ششم: استفاده از قدرت خودمشاهده گر جهت رهایی از دام افکار مشکل ساز

مدرس: آقای علی فیضی (دانشجوی دکترای روانشناسی سلامت دانشگاه تهران)

زمان: پنجشنبه و جمعه 16 و 17 اسفند ماه؛ ساعت 9 صبح تا 5 بعدازظهر

مکان برگزاری:
بلوار کشاورز؛ خیابان 16 آذر؛ بالاتر از پورسینا؛ بن بست کارآفرین؛ پلاک 4؛ ساختمان شماره 2 موسسه روانشناسی دانشگاه تهران؛ طبقه 4


هزینه شرکت در کارگاه: 250 هزار تومان (بابت 16 ساعت آموزش؛ صبحانه؛ ناهار و پذیرائیهای میان وعده)

🔴 همراه با ارائه گواهینامه از موسسه روانشناسی دانشگاه تهران

https://www.tg-me.com/UT_Mavara

تلفن های هماهنگی و تماس:
88983503
09199632895
09198203142
مدیریت یک گفتگوی دشوار در ACT
راس هریس
ترجمه: علی فیضی

آلکس یک مددکار اجتماعی (سابق) 44 ساله است که مزایای از کار افتادگی بلند مدت را دریافت می‌کند. او با سابقۀ 15 سال PTSD مزمن، افسردگی عمده و نشانگان درد مزمن ارجاع داده شده بود. مشکلات او از 15 سال پیش و از وقتی شروع کرد که به طور وحشتناکی مورد حمله قرار گرفت. این حمله آسیب‌های متعددی را در کمر و گردنش ایجاد کرد؛ و او به خاطر این آسیب‌ها متحمل چند بار جراحی شد.
آلکس قبل از مورد حمله قرار گرفتن یک بازیکن فوتبال مشتاق بود و حالا به سختی می‌توانست با عصا این طرف و آن طرف راه برود. وقتی در آغاز کار کردن روی ارزش‌ها و اهداف الکس را شروع کردیم او علی‌رغم این که جراحان زیادی به او گفته بودند دوباره فوتبال بازی کردن برای او غیرممکن است مدام دربار این که چطور می‌خواهد این کار را بکند حرف می‌زد.. به او گفتم: خوب، آلکس من در جایگاهی نیستم که به تو بگویم چه چیزی ممکن هست و چه چیزی ممکن نیست؛ اما می‌توانیم امروز و الان توافق کنیم که در 24 ساعت بعدی فوتبال بازی کردن برای تو ممکن نیست؟
آلکس موافقت کرد و بعد توانستیم در مورد ارزش‌های او که مبنای هدف دوباره فوتبال بازی کردن بود صحبت کنیم. در آغاز او به این این موارد اشاره کرد: بردن دوبارۀ دیگر تیم‌ها، کسب احترام، داشتن زندگی اجتماعی. هیچ کدام از این ارزش نبوداند: آنها ویژگی‌های مطلوب اقدام مداوم نیستند؛ پس از او پرسیدم: تصور کن عصایی جادویی داشتم که وقتی تکانش دادم می‌توانستی به همۀ این اهداف برسی: دوباره فوتبال بازی کنی، دوباره همۀ بازی‌هایت را ببری، احترام زیادی کسب کنی و یک زندگی اجتماعی عالی داشته باشی. آن وقت، به چه نحو متفاوتی... با خودت، بدنت و دیگران رفتار می‌کردی؟ به عنوان یک بازیکن، کدام ویژگی‌های فردی را دوست داشتی داشته باشی؟ با افرادی که با آنها ارتباط اجتماعی داشتی چطور رفتار می‌کردی؟
با کاوش بیشتر بر اساس این پرسش‌ها، توانستیم به چند ارزش اساسی برسیم: فعال بودن، مراقبت از سلامتی، همیاری با یک تیم، اجتماعی بودن، رقابت‌گر بودن، یک دوست خوب بودن، ارتباط با دیگران. من خاطرنشان کردم که راه‌های مختلف زیادی وجود دارد که او حتی اگر الان نتواند فوتبال بازی کند بتواند بر اساس این ارزش‌ها عمل کند. آلکس اعتراض کرد که «اما اینها آن چیزی که من می‌خواهم (دوباره فوتبال بازی کردن) نیست».
قبل از ادامه دادن به مطالعه یک لحظه تامل کنید: چطور به اظهارنظر آلکس پاسخ می‌دادید؟
آنچه در اینجا با آن سر و کار داریم شکاف واقعیت است: یک شکاف بزرگ بین واقعیت کنونی و واقعیت مطلوب؛ و هرچه شکاف بزرگ‌تر باشد، احساساتی که برمی‌انگیزد دردناک‌تر می‌شوند. به این ترتیب آنچه در این مورد نیاز داریم از این قرار است: ارزنده‌سازی و بهنجارسازی آن احساسات، تصدیق مشفقانۀ این که چقدر دردناک‌اند و این که به درمانجو کمک کنیم آن احساسات را بپذیرد.
بنابراین پاسخ من به آلکس اینطور بود:
درمانگر: البته. اصلا یکی نیستند. حتی نزدیک همدیگر نیستند؛ و وقتی شکاف بزرگی بین آنچه میخواهی و آنچه داری وجود دارد درد می‌کشی. می‌توانم ببینم که الان چقدر ناراحتی و تنها می‌توانم فقط تصور کنم که چقدر داری رنج می‌کشی (مکث) و بنا به تجربۀ من، افراد وقتی حال تو را پیدا می‌کنند، دلیلش این است که با چیزی خیلی مهم در تماس‌اند؛ چیزی که اهمیت دارد (مکث)؛ پس به نظر من تو اینجا می‌توانی انتخاب کنی. یک گزینه این هست که یاد بگیری چطور برای احساسات دردناک جایی در وجودت باز کنی و کشمکش با آنها را رها کنی تا بتوانی نیروی خودت صرف انجام کاری مهم بکنی، کاری که واقعاً برایت در عمق وجودت مهم باشد تا بتوانی در مواجهه با این واقعیت دردناک بتوانی نشان بدهی که چه چیزی برایت ارزشمند است. گزینۀ دیگر این هست که به طور کامل خودت را با این احساسات درگیر کنی؛ به نوعی از تلاش کردن دست برداری و زندگی‌ات را معطل نگه بداری. کدام گزینه را می‌خواهی انتخاب کنی؟
*****
*****
*****
در کتاب، راس هریس میگوید درمانجو گزینه اول را انتخاب می‌کند که کاملا رایج هست.
حالا اگر بخواهیم قضیه را کمی سختر کنیم میتوانیم تصور کنیم که درمانجو بگوید که «هیچ امیدی نیست، این حرفها به درد من نمیخورد. زندگی من معطل شده است.»
اینجا چطور می‌توانیم پاسخ بدهیم؟
من پیشنهادی را در ادامه ارائه کردم اما لطفا قبل از ادامه دادن، به این فکر کنید که جواب شما چه میتواند باشد؟
*
*
*
*
پیشنهاد من:
وقتی افرادی که با من اینجا کار می‌کنند جوابهایی مثل جواب تو را می‌دهند، بنا به تجربه‌ام می‌توانم حدس بزنم که به شدت درد می‌کشند، از این که با آنچیزهایی عمیقا برایشان مهم است در تماس قرار گرفته‌اند و دارند می‌بینند که چه فاصله‌ای بین واقعیت زندگی‌شان و آن چیزهای ارزشمتد وجود دارد خیلی درد می‌کشند و ناامیدی همۀ دنیا را جلوی چشمشان سیاه و کدر می‌کند. اگر در مورد تو هم قضیه این هست بدون که از درد و غم و عصبانیت تو غمگینم و می‌تونم تا حدودی از چشم تو به قضیه نگاه کنم و بفهمم چرا جنین حالی داری. از طرف دیگر این رو بدون که این زندگی تو هست و هیچ کس نمی‌تواند تو را مجبور کند زندگی‌ات را به طور خاصی پیش ببری. در نهایت انتخاب با تو هست و اگر تو می‌خواهی در مقابل درد این شکاف واقعیت با ناامیدی و ناتوانی رفتار کنی کسی نمی‌تواند جلوی تو را بگیرد. فقط تو می‌توانی بگویی چطور پاسخ دادن به این درد می‌تواند برای تو بهترین انتخاب باشد. فقط تو می‌توانی انتخاب کنی که اجازه بدهی افکاری مثل زندگی‌ام معطل شده است یا هیچ امیدی نیست رفتار تو را هدایت کند یا این که ببینی علی‌رغم 15 سال درد کشیدن، چه چیزی همین چند دقیقه پیش جرقه زد، قلبت را روشن کرد و می‌توانی از آن برای بهتر زندگ استفاده کنی؟
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در معرفی رویکرد پذیرش و پایبندی(اکت)، اینجا و اینجا دو مفهوم کلیدی «جداسازی»(defusion) و «خودِ مشاهده گر» را معرفی کردیم. در این انیمیشن استعارۀ «نوار نقالۀ سوشی» را به روایت #راس_هریس می‌بینیم که هر دوی این مفاهیم را در خود دارد.
#ذهن‌آگاهی

مترجم: #حسین_محمدی‌زاده
(ترجمهٔ این انیمیشن به پیشنهاد کانال «خوب زیستن» و برای نشر اختصاصی در این کانال انجام گرفته است)

@eudemonia
❄️ سگ، در نگاه فقه و عرفان
✍️ #صدیق_قطبی

🔅سگ، در سه مذهب امامیه، شافعیه و حنبلیه نجاست ذاتی دارد، اما در مذهب مالکیه طاهر است و می‌توان در لباسی که سگ آن را زبان زده نماز خواند. مالکیه تنها قایل به شستشوی ظرفی هستند که سگ آن را زبان زده و این حُکم را هم نه از سرِ نجس دانستن سگ بلکه از روی تعبد و امتثال امر انجام می‌دهند. در مذهب حنفیه نیز سگ، نجاست عینی ندارد و تنها گوشت، آب دهان و غذایِ نیم‌خورده‌ی آن نجس است و موی و پوست سگ، طاهر است.

🔅به‌رغم نظرات فقهی موجود، پیامبر خدا با نقل واقعه‌ای برای یاران خویش، ما را به چشم‌انداز دیگری نیز توجه می‌دهد. این حکایت را که در مراجع معتبر حدیثی آمده است از زبان شیرین سعدی بشنویم:

یکی در بیابان سگی تشنه یافت
برون از رمق در حیاتش نیافت
کُلَه دَلو کرد آن پسندیده کیش
چو حبل اندر آن بست دستار خویش
به خدمت میان بست و بازوگشاد
سگ ناتوان را دمی آب داد
خبر داد پیغمبر از حال مرد
که داور گناهان از او عفو کرد
(بوستان سعدی)

🔅حکایت زیر که در منابع صوفیه آمده نیز در امتداد همین رویکرد است:

«معروف را خالی[دایی] بود که والی شهر بود. روزی به جایی خراب می‌گذشت، معروف را دید آنجا نشسته و نان می‌خورد، وسگی در پیش وی. و وی یک لقمه در دهانِ خود می‌نهاد، ویک لقمه در دهان سگ. خال گفت: «شرم نمی‌داری که با سگ نان می‌خوری؟» گفت: «از شرم نان می‌دهم به درویش»(تذکرة‌الاولیا)

🔅علاوه بر مهر و شفقتی که عارفان دل‌آگاه در حق سگ دارند و نشان از کمال روحانی و عظمت معنوی آنان دارد، سویه‌ی دیگری نیز در خور توجه است. عارفان خود را از جهت آفرینش با همه‌ی آفریدگان برابر می‌دیدند و حتی مراقب بودند خود را والاتر و عالی‌پایه‌تر از سگ ندانند و نبینند. به باور آنان اگر آدمی را فضل و شأن و کرامتی است در ایمان و اخلاق و معرفت است و چون ملاک سنجش نهایی، عاقبت و فرجام کار است و سالک نیز از نهایت کار خود بی‌خبر است، پس نمی‌تواند خود را افضل از دیگر جانداران- حتی سگان- بداند.

🔅در الهی‌نامه‌ی عطار نیشابوری حکایت شده که روزی شیخ محمد معشوق طوسی زیر حرارت آفتاب، از سرِ بی‌خویشی سنگی بر سگی می‌زند. فی‌الحال، سواری از راه می‌رسد و تازیانه‌ای به بر وی می‌زند و عتاب‌آلود به شیخ محمد معشوق می‌گوید:

نمی‌دانی که بر که میزنی سنگ؟
تو با او بوده‌ای در اصل همرنگ
نه از یک قالبی با او بهم تو؟
چرا از خویش میداریش کم تو؟
چو سگ از قالب قدرت جدا نیست
فزونی جستن‌ات بر سگ روا نیست
سگان در پرده پنهانند ای دوست
ببین گر پاک مغزی بیش از این پوست
که سگ گرچه بصورت ناپسند است
ولیکن در صفت جایش بلند است

🔅حقیقتی را که این پیر سوار در تقبیح عمل شیخ معشوق بیان می‌‌کند این است که سگ هم یکی از مخلوقات خداست و مخلوقات، همگی، در اصلِ «مخلوق بودن» و نسبتی که با خالق دارند، با هم برابرند. یعنی اگر ورای ظواهر و صورت‌ها یا به تعبیر عطار «بیش از این پوست» نظر کنیم، حتی نظر تحقیر به سگ هم نخواهیم داشت.

🔅سعدی نیز حکایتی مشابه در بوستان دارد. جنید بغدادی، سگی نزار و پیر می‌بیند و نیمی از زاد و طعام خویش را به او می‌دهد و آنگاه می‌گوید معلوم نیست که کدامیک از ما بهتریم:

شنیدم که می‌گفت و خوش می‌گریست
که داند که بهتر ز ما هر دو کیست؟...
ره این است سعدی که مردان راه
به عزت نکردند در خود نگاه
ازان بر ملایک شرف داشتند
که خود را به از سگ نپنداشتند

🔅عطار، همین نگاه را از زبان شیخ بایزید بسطامی حکایت می‌کند:

«یک روز می‌گذشت با جماعتی. در تنگنای راهی افتاد، و سگی می‌آمد. بایزید بازگشت، و راه بر سگ ایثار کرد تاسگ را باز نباید گشت، مگر این خاطر به طریق انکار برمریدی گذشت که حق تعالی آدمی را مکرم گردانیده است. و بایزید سلطان العارفین است. با این همه پایگاه - و جماعتی مریدان - راه بر سگی ایثار کند و بازگردد. این چگونه بود؟
شیخ گفت: ای جوانمرد! این سگ به زبان حال با بایزید گفت در سبق السبق(عهد ازل) از من چه تقصیر در وجود آمده است، و از تو چه توفیر حاصل شده است که پوستی از سگی در من پوشیدند و خلعت سلطان العارفین در سر تو افگندند؟ این اندیشه در سر ما درآمد تا راه بر او ایثار کردم.»(تذکرة‌الاولیا)

🔅احساس هم‌سرشتی و هم‌پایگی با همه‌ی جانداران و نیز مراقبت و شفقت خالصانه، دو مؤلفه‌ی اصلی نگاه عارفان به دیگر موجودات است.

🔅به نظر می‌رسد ضمن اینکه اجماعی در خصوص نجاست سگ در میان فقها وجود ندارد، با این‌حال می‌توان با سگ، ضمن رعایت آداب فقهی و احکام نجاست و طهارت، با مهر، نوازش و احترام رفتار کرد. باور به نجاست فقهی سگ، متضمن طرد، خوارداشت و بی‌اعتنایی به حقوق این حیوان و یا مجوّز آزردن آن نیست.

🖼 www.tg-me.com/sedanet1/155
🌾 @Sedanet | @Sedigh_63
مدتها قبل از «جاده شخصیت» آقای دیوید بروکس نوشته بودم. قصه‌ را شروع می‌کند که هر انسانی یک سری ارزشها دارد که می‌روند توی رزومه کاری و یک سری ارزشها دارد که وقتی مرد، در مجلس ختمش ذکر می‌کنند. بعد می‌گوید که در جهان مدرن ما، این دو چندان همخوانی ندارند‌. یعنی فرضا بنده فردا سرم را بگذارم زمین، نمی‌گویند که مرحوم پروژه‌هایش را خیلی خوب مدیریت می‌کرد و همیشه گزارشهایش را قبل از موعد مقرر و زیر بودجه مشخص تحویل می‌داد. می‌گویند که می‌خواند و می‌نوشت و علاقه داشت که تجربیاتش را حالا درست یا غلط، با دیگران قسمت کند. دنیا ما را هل می‌دهد به سمت ارزشهایی که به درد رزومه کاری بخورند و ما هم آن روزهای جوانی با دنیا همراهیم. بالاخره آدم می‌خواهد کار خوبی داشته باشد و مهارت کسب کند و در رشته خودش اسمی در کند. بعد که این جاده کمی هموارتر‌ شد، صدای درون آدمیزاد در می‌آید که پس ارزشهای دیگر چی؟ آنها که شخصیت آدم را می‌سازند چه می‌شوند؟ و انسان راه می‌افتد به دنبال آن ارزشها. آقای بروکس اسم این دو را می‌گذارد آدم یک و‌ آدم دو. آدم یک، از تواناییهایش استفاده می‌کند تا هر‌ روز در کار و درآمد و‌ امور مادی بهتر شود و آدم دو، به ضعفهایش فکر می‌کند و بهتر کردن آنها و توی این فکر کردن به ضعفها و ریشه‌هایشان، شخصیت معنویش را می‌سازد.

امروز صبح بعد از مدتها که از نوشته آقای بروکس می‌گذشت، خوردم به نوشته‌ای در وبلاگ آقای بیل گیتس. نوشته بود بیست و پنج ساله که بودم، می‌خواستم روی هر میزی یک کامپیوتر شخصی باشد و آخر سال که می‌شد برای ارزیابی خودم مدام از خودم می‌پرسیدم که این آرزو محقق شده یا نه. امروز که شصت و سه ساله‌ام، وضع شرکت و امور مالی و تجاری را حتما بررسی می‌کنم، ولی از خودم سوالهای دیگری می‌پرسم که خود بیست و پنج ساله‌ام احتمالا خنده‌دار می‌دید. سوالهای امروزم اینها هستند که آیا سال گذشته برای خانواده‌ام وقت کافی گذاشتم؟ آیا به اندازه کافی مطالب جدید آموختم؟ آیا دوستی‌های جدید تشکیل دادم و دوستی‌های قدیم را عمیق‌تر کردم؟ و یکی هم از دوستم آقای وارن بافت قرض کرده‌ام که آیا آنها که توی زندگی برایم مهم هستند، همانطور که دوستشان دارم دوستم دارند؟ 

آقای بروکس و آقای گیتس، هر دو یک چیز را می‌گویند: که ارزشهای آدمی در طول زندگیش تغییر می‌کنند و از یک زمانی به بعد، علاوه بر بالا رفتن از نردبان زندگی، به فکر گسترده کردن افق هم می‌افتد. روند طبیعی زندگی هم شاید جز این نیست، ولی خوب است که آدمیزاد از روز اول این سوالهای آقای گیتس را یادش باشد و ارزیابی آخر سالش از آدمی باشد که فقط به فکر بالا رفتن از نردبان نیست و موقع بالا رفتن، اطرافش را هم به دقت نگاه می‌کند.

نوشته وبلاگ آقای گیتس: https://www.gatesnotes.com/About-Bill-Gates/Year-in-Review-2018

@Farnoudian
@FarnoudianAdmin .. تماس
مراقبه‌ای برای افزایش بهوشیاری رواندرمانگر

• قبل از این که جلسه بعدی خود را شروع کنید سعی کنید که به بهترین شکل ممکن از بدن خود آگاه بشوید. یک یا دو تنفس آگاهانه بکشید و هر احساسی را که از جلسه قبل باقی مانده است را رها کنید. بدن خود را در تماس با کف زمین و صندلی احساس کنید.
• وقتی بلند شدید تمامی تغیرات متنوع ایجاد جسمانی که در نتیجه تغییر حالت بدنتان از نشستن به ایستادن اتفاق می‌افتد را ملاحظه کنید.
• همین که شروع به راه رفتن کردید تماس پا با کف زمین را احساس کنید. وقتی دستگیره در را لمس کردید ببینید که درون دستتان چه احساسی دارید. وقتی قدم به اتاق انتظار گذاشتید، ملاحظه کنید که آیا وضعیت هوای این اتاق با اتاق درمان فرقی دارد؟
• اگر افکار و احساساتی به وجود آمد به بهترین شکلی که می‌توانید آن‌ها را رها کنید که حضور داشته باشند و بگذرند؛ توجه خود را به احساسات جسمانی که در آن لحظه تجربه می‌کنید برگردانید.
• همچنان که راه می‌روید تماس پا با زمین را احساس کنید.
• وقتی درمانجو را دیدید سلام کنید و از احساسی که در گلو دارید آگاه باشید، صدای خود را بشنوید و نسبت به هرآنچه که انسان روبه‌روی شما در ملاقات درمانی پیش می‌آورد گشوده باشید. ببینید که آیا می‌توانید درون جلسه هوشیار باشید؟
#بهوشیاری
#Deliberate_Practice
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
Forwarded from دکتر نازنین حبیبی/ روانشناس
🔵کارگاه اصول روان‌درمانی

🔴مدرس: دکتر غریبی (دکتری تخصصی سلامت و مدرس دانشگاه تهران)

📜با ارایه گواهی معتبر

‼️⁩۱۵ درصد تخفیف برای دانشجویان کارشناسی دانشگاه تهران!

✳️⁩جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام:
@Nazanin_Habibiii
مراقبه‌ای برای بهبود همدلی
ویلارگادا، لوین و هِیز
مترجم: علی فیضی

1. تصور کنید که یک درمانجو هستید که دارید به سمت کلینیک می‌رود تا در جلسۀ درمان شرکت کند. به نظر شما او در مسیر رسیدن به کلینیک چه خواهد دید، چه خواهد شنید؟ تصور کنید که او قبل از شروع درمان در اتاق انتظار چه طور خواهد نشست ؟
2. از دیدگاه او تصور کنید که چه افکار، احساسات و قضاوت‌هایی خواهد داشت؟
3س به ماهیت تاریخی این واکنش‌های او دقت کنید. او این افکار، احساسات و قضاوت‌ها را برای ماه‌ها یا سال‌ها و در موقعیت‌های مختلفی داشته است.
4. علاوه بر افکار، احساسات و قضاوت‌ها، ببینید که آیا می‌توانید با حس آگاهی او که فراتر از محتوی رنج اوست ارتباط برقرار کنید؟
5. بعضی از هیجان‌ها، افکار و قضاوت‌هایی را که قبلا دربارۀ درمانجوی خود داشتید را به یاد بیاورید (اگر این جلسۀ اول شما با یک درمانجو است دربارۀ مشکل حاضر او فکر کنید)
6ا مواقعی دیگر مثلا ماه‌ها یا سال‌ها پیش را به یاد بیاورید که افکار، احساسات و قضاوت‌هایی در موقعیت‌ها یا مکان‌های مختلف درمانی (شاید با درمانجویان متفاوت) داشتید و توجه کنید که آنها چگونه اینجا و در این لحظه پدیدار می‌شوند.
7. علاوه بر این احساسات، افکار و قضاوت‌ها ببینید آیا می‌توانید با حس آگاهی خودتان تماس برقرار کنید؛ شما فراتر از محتوی واکنش‌هایتان هستید.
8. حالا به زمانی فکر کنید که تصمیم گرفتید یک درمانگر بشوید. چه افکار و احساساتی دربارۀ درمانگر شدن داشتید؟ الان چه افکار و احساساتی دربارۀ درمانگر شدن دارید؟
9. اگر به پنج سال بعد منتقل بشوید دوست دارید این درمانجو از کار مشترکی که انجام می‌دهید چه سودی ببرد؟
10. حالا توجه خود را به این اتاق برگردانید. لحظه‌ای به احساسات بدنی متفاوت خود دقت کنید... به صداهای مختلفی که می‌شنوید دقت کنید... و به چیزهای مختلفی که اطراف شما هستند توجه کنید.
#Deliberate_Practice
#تمرین_عامدانه
#Learning_ACT

https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
بعد از یک رنج بزرگ چه باید کرد؟

گاهی در زندگی شاهد رخدادی هستیم که می‌توان نام آن را «رنج عظیم» نهاد. رنجی که به نظرمان می‌رسد به هیچ‌روی زایل‌شدنی نیست و زندگی را ما را به دو بخش قبل و پس از خود تقسیم می‌کند. رنجی که هویت ما را دستخوش بحران می‌کند و بخش‌هایی از روح ما پس از آن برای همیشه خالی خواهد ماند. در چنین موقعیتی چه می‌توان کرد؟

اول. امید به بهبود، التیام یا رهایی کامل را از خود دور کنیم. رنج اتفاق‌افتاده را به مثابه بخشی از هویت زندگی خویش ببینیم و چونان سرنوشتی که رسالت ما بر دوش کشیدن آن است. رنج، بخشی از وجود ما می‌شود و بهتر است برای این بخش وجودمان، میزبان خوبی باشیم. مهمانی نیست که با ترش‌رویی و ناخرسندی ما را ترک کند. قرار است که بماند، پس همان بهتر که موجودیت او را به رسمیت بشناسیم. گاهی امید به بهبود، ما را زخم‌دیده‌تر می‌کند. پذیرش اینکه برخی جراحت‌ها همیشه ماندگارند، بهتر سبب سازگاری می‌شود تا تصور اینکه روزی از شرّ آن خلاص خواهیم شد.

دوم. بکوشیم در عین رنج، وظایف خود را به خوبی انجام دهیم. هر چه در انجام وظایف فردی، خانوادگی و اجتماعی کامیاب‌تر عمل کنیم، احساس بهتری پیدا می‌کنیم و از خرسندی و معنای بیشتری بهره‌مند می‌شویم. رنج عظیم پابرجاست، اما احساس رضایت ناشی از وفای به وظائف، دست زندگی را می‌گیرد تا به تمامی از سیر بازنمانَد.

سوم. اختصاص قدری از وقت و نیروی خود به امور عام‌المنفعه و خدمات بی‌چشمداشتِ انسانی و اجتماعی، می‌تواند مایه‌هایی از غنای درونی نصیب‌مان کند. چنان که عارفان می‌گفتند با پاک باختن و دادنِ بی‌علت، و بخشش و دستگیری بی‌مزد و منت، چیزهایی دریافت می‌کنیم که قادرند خالی‌های درون‌مان را چاره‌گر باشند. عشق نثارشده، شادی و لبخند قسمت‌شده و هر چه ما را شریک و غمخوارِ سرنوشت موجودی دیگر می‌کند، نوری نیرومند در ما می‌تاباند که می‌توانیم به پشت‌گرمی آن و به رغمِ حضور «رنجِ عظیم»، همچنان به زندگی آری بگوییم.

چهار. خلق و ابداع هنری نیز چاره‌ی دیگر است. هنر، کوشش ماست برای جهان‌افزایی و اذعان به اینکه آنچه هست، کافی نیست. در آفرینش هنری، پرده‌های تازه‌ای بر در و پنجره‌ی جهان می‌آویزیم و بعد که به حاصل کار خود می‌نگریم و می‌بینیم که مزه‌های نو و نابی آفریده‌ایم، احساس بودن می‌کنیم. احساس می‌کنیم که هنوز و به رغم آن رنج عظیم، زنده‌ایم؛ چرا که توانسته‌ایم با خرج کردن از جان خود، مشعلی برافروزیم.

پنج. دیدار دوستان، آن‌هم دوستانی که از «اندرز و نصیحت» و «داوری و طعن زدن» پیراسته‌اند و تنها دل‌های زلال و هواهای معطر دوستی را با تو قسمت می‌کنند، یاور دیگری است. دوستانی که به رنج عظیم تو احترام می‌گذارند و تنها با حضور و دوستی‌شان به قایقِ کوچک و تنهای وجود تو که در سیاهی قیرگونِ دریا رها شده، علامت می‌دهند که تنها نیست و چه بسیار قایق‌های کوچکِ تنهای دیگر، که در این دریا شناورند. دوستانی که هیچ وظیفه‌ای در قبال تو ندارند جز اینکه بگویند ما نیز در این زندگی هستیم، همچون تو، بی‌سلاح در برابر سرنوشت و آشنا با اقلیم درد. کریستین بوبن می‌گفت: «‏دوست داشتن هر کس، با خبر کردن او از روح خودش است.»

✍️ صدیق قطبی

@sedigh_63
Forwarded from عکس نگار
روزی را به شب رسانده‌ام. روزی دیگر از روزهایی که زندگی را می‌سازند. روزهایی برای زیستن. من عاشق این روزهایم که به رایگان هدیه گرفته‌ام. روزهایی برای بازی، برای شگفتی، برای جستن یا نجستن، برای خواستن، برای به یاد آوردن یا از یاد بردن. به هر روی روزها مهم‌اند، روزهایی که ارزشمندی‌شان ریشه در یگانه بودنشان دارند، در شکنندگی و استحکام جدایی‌ناپذیرشان.
با خود در نجوایم که این روزها را فراموش نکن و خاصه این روز را، روزی که تو را آنچنان که هستی نگاه می‌دارد، همچون مادری که نوزادش را به آغوش می‌کشد؛ نوزادی که ‌نفس نفس می‌زند اما نیرومند است، صورتی و لاغر و کامل است؛ بی‌نقص نیست اما به خاطر همین نقص‌ها دوست داشته می‌شود.
اگر تنها یک روز بیشتر به رایگان به من هدیه شده است؛ می‌پذیرم همین امروز باشد و به خود اجازه می‌دهم تا همانطور دوستش بدارم که دوستم داشته است.
جف فوستر
با ترجمه‌ای آزاد از علی فیضی
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
دوست من اگر مدت‌هاست با افکار، احساسات یا خاطرات دردناکی درگیری
اگر تلاش کرده‌ای آنها را نادیده بگیری یا انکارشان کنی
اگر تلاش کرده‌ای با دارو یا یا مراقبه از دست آنها خلاص شوی
همه کاری کرده‌ای
جز آن که:
در حضور ایشان، هیچ کاری انجام ندهی
و از این عدم تقلا هیچ انتظاری نداشته باشی

#بهوشیاری
#پذیرش
#ذهن_خردمند
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
آیا از نبردهای بی‌پایان درونی‌ات به تنگ آمده‌ای و آرزوی صلح و رهایی داری؟
اگر چنین است دوست من، بهوش باش که:
صلح را به یک هدف تبدیل نکنی
قبای تنگ هدف را به تن رهایی نپوشانی
پذیرش را تبدیل به یک هدف نسازی
لذت و خوشنودی را همچون هدف در نظر نگیری
روشنایی یافتن و یا حتی شفا یافتن را هدف خویش نپنداری
بهوش باش که
هر هدفی می‌تواند تو را اسیر خود کند

جف فوستر
(با ترجمه‌ای آزاد از علی فیضی)

#بهوشیاری
#ذهن_خردمند
#پذیرش
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
Forwarded from مشاوره زندگی
تمرین عامدانه: راهنمایی‌هایی برای درمانگران تازه‌کار»
نخستین مطلب از سلسله مقالات تمرین عامدانه: مسیری مطمئن برای مهارت‌آموزی در رواندرمانی

ضرورت کسب مهارت در رواندرمانی و مشاوره بر کسانی که این روش‌ها را می‌آموزند یا به کار می‌برند پوشیده نیست. در دهه‌های گذشته و در مسیر رسیدن به این هدف اساسی، شیوه‌های رایجی همچون کارگاه آموزشی یا نظارت بالینی (سوپرویژن) مورد استقبال جامعه جهانی رواندرمانی قرار گرفت؛ اما متاسفانه این رواج همراه با شواهد تایید کننده قدرتمندی همراه نبوده است. با روشن شدن این حقیقت ناگوار، برخی پژوهشگران رواندرمانی (در طول 5 سال گذشته) برای روشن ساختن راه و رسم خبرگی در رواندرمانی دست به فرضیه آزمایی زده‌اند. در نتیجۀ این مطالعات، آنچه محققان دریافته‌اند این است که شیوۀ خاصی برای مهارت‌آموزی به نام «تمرین عامدانه» آیندۀ نویدبخشی برای تحکیم مهارت‌های ساده تا پیشرفتۀ رواندرمانی دارد. مرکز مشاورۀ زندگی با افتخار اعلام می‌کند با انتشار مطالبی در این باره، همچون گذشته سعی خواهد کرد تا به رشد و اعتلای ارائۀ خدمات روانشناسی در سطح عمومی و تخصصی یاری رساند. به این منظور در سایت اینترنتی مرکز ، بخش خاصی به تعریف و آموزش تمرین عامدانه در رواندرمانی و مشاوره اختصاص یافته است (www.mrmz.ir/TA).

در اولین گام و با بخش اول از مقالۀ «تمرین عامدانه: راهنمایی‌هایی برای درمانگران تازه‌کار» با ما همراه شوید.
http://www.mrmz.ir/TA/تمرین-عامدانه-راهنماییهایی-برای-درمانگران-تازهکار

(این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناختی و مشاورۀ #زندگی ترجمه شده است)
دکتر تونی رومنیر
مترجم: علی فیضی
https://www.tg-me.com/mrmz_ravanshenasan
#تمرین_عامدانه
2024/09/22 15:24:38
Back to Top
HTML Embed Code: